مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

می‌خواهم بگذارم و بروم

جام جم سرا: می‌خواهم همه دارایی‌ام را بردارم و بروم مثل یک مرد، به زنی که مناسب می‌دانم پیشنهاد ازدواج بدهم.

اگر بپذیرد یک سر نزد عاقد می‌رویم و بعد هم سوار ​ اتوبوس، حسابی از این شهر دور می‌شویم.

دیگر از این که اسیر زندگی قبلی‌ام باشم خسته شده‌ام، پیرمرد عبوس و زن مرده‌ای که همه اهل محل برایش دلسوزی می‌کنند و تنها دلخوشی‌اش این است که گاه و بیگاه نوه‌ها را پیشش بیاورند.

می‌خواهم دیگر زندگی خودم را داشته باشم. همسرم خیلی برایم عزیز بود، اما 10 سال است که مرده، درحالی که من زنده‌ام و نیاز به زندگی دارم و به یک همسر که مراقبم باشد و دوستم بدارد، غذای گرم خانگی، محبت، خانه‌ای تمیز و مرتب که هر کس می‌آید هی نگوید: خدا بیامرز فلانی که زنده بود همه جا برق می‌زد، اما همان‌ها نمی‌گذارند همسری دیگر داشته باشم تا دوباره زندگی‌ام رونق بگیرد.

بگذارید که احساس هوایی بخورد

زندگی همیشه با شما مهربان نیست. گاهی همسرتان تا آخرین لحظات زندگی در کنار شماست و گاهی زودتر از شما زندگی را ترک می‌کند. اگر ​ در چنین شرایطی قرار بگیرید چه می‌کنید؟ آیا برایتان قابل تحمل است که همه اختیار زندگی را از دستتان درآورند و به بهانه صاحب اختیار بودن زندگی شما، مانع ازدواج مجددتان شوند؟

حالا سعی کنید خود را جای پدر یا مادرتان بگذارید. او هم حق زندگی دارد. آنچه والدین ما دارند، در اثر تلاش خودشان به دست آورده‌اند و مالک حقیقی آن، خودشان هستند، چطور می‌توانید به بهانه این که میراث خوار دیگری به جمعتان اضافه نشود، نگذارید والدین شما زندگی طبیعی خود را ادامه دهند؟

شما به بعد از او فکر می‌کنید، اما او به زندگی اکنون فکر می‌کند. اگر ملاک شما مالی است که بعد از او به شما می‌رسد، او خود قبل از شما حق استفاده از این مال را دارد.

روان‌شناسان اعتقاد دارند زندگی در کنار همسر برای سلامت سالمندان مفید است و کسانی که با همسر خود زندگی می‌کنند، از روحیه بهتری برخوردار​ند. زیرا در زندگی آنها احساس دوست داشتن، همدلی، حمایت و نیاز به صمیمیت تداوم می‌یابد و سبب ایجاد نشاط و طول عمر توام با سلامت در سالمند می‌شود.

گاهی که سالمند همسرش را از دست می‌دهد، فکر می‌کند دنیا دارد به آخر می‌رسد، مثل وقتی که حاج ماشاالله مرد.

طیبه خانم زنی زیبا و هنرمند و از آن خانم‌هایی بود که می‌گفتند از هر انگشتش یک هنر می‌بارد، اما وقتی همسرش فوت شد، تنها ماند و فکر کرد خودش هم همین روزها از غصه می‌میرد.

به همین دلیل همه وسایلش را حراج کرد، اما خیلی زود، متوجه شد مرگ به این راحتی‌ها سراغ آدم نمی آید و ممکن است زندگی طولانی پیش رو داشته باشد.

درخانه‌ای که حالا لخت به نظر می‌رسید ، قاب عکس همسرش روی دیوار، خانه را مثل آرامگاه خانوادگی‌ نشان می‌داد. کم‌کم افسردگی به سراغش آمد تا این که یکی از مردان همسایه که او را بخوبی می‌شناخت و همسرش مدتی قبل فوت کرده بود، از او خواستگاری کرد.

طیبه خانم اما حتی جرات نکرد این موضوع را با فرزندانش در میان بگذارد. چون جسته گریخته از بچه‌ها می‌شنید که می‌گفتند: فلانی آبرو ریزی راه انداخته و سر پیری رفته دوباره ازدواج کرده، می‌گفتند: بیچاره بچه‌ها نمی​توانند جلوی همسایه‌ها سر بلند کنند.

طیبه خیلی به این وصلت راضی بود، اما نمی‌دانست چطور با فرزندانش چنین چیزی را مطرح کند. یک بار که به شوخی چیزی گفته بود، دخترش گفته بود: «وای مادر چه حرف‌ها می‌زنی؟ اگر پای کسی به این خانه باز شود من که دیگر دختر​ نیستم.»

و همین پایان داستان ازدواج مجدد زنی میانسال بود که سال‌های پیری را باید به تنهایی و افسردگی سر می‌کرد.

بسیاری ​ مواقع بعد از سال‌ها زندگی مشترک، یکی از زوج‌ها فوت می‌کند. در چنین شرایطی افسردگی و بیماری‌های روحی ـ روانی می‌تواند جسم فرد را سریع‌تر از همیشه سالخورده کند.

سمیه تقی‌خانی، روان‌شناس اعتقاد دارد فرزندان هرگز نمی‌توانند جای خالی همسر را برای مادر یا پدر خود پر کنند.وی می‌گوید: وقتی سالمند فرزندان خود را بزرگ می‌کند و آنها به استقلال می​رسند، کم‌کم از تحت حمایت بودن والدین خارج می‌شوند و با سالمندی والدین احساس کنترل و حمایت نسبت به آنان دارند و این حسی نیست که سالمندان فعال با آن کنار بیایند.

آنها کسی را می‌خواهند که همپای خودشان باشد و بتوانند تجربه نسل خود را با او در میان بگذارند و دست در دست هم گذاشته و در مسیر زندگی حرکت کنند. همسر هیچ گاه نقش فرزندان را نمی‌تواند ایفا کند و فرزندان نیز نمی توانند جای خالی او را پر کنند.

آنها زندگی مستقلی دارند و حتی اگر بخواهند، نمی‌توانند تمام وقت خود را به والدینشان اختصاص دهند. شغل، فرزندان و همسرداری کارهای اصلی است که فرزندان پس از استقلال مشغول آن هستند.

این روان‌شناس تاکید می‌کند: تعصبات بیجا از سوی فرزندان بیش از پیش والدین را تحت فشار قرار می‌دهد و زمینه‌ساز افسردگی بیشتر آنان می‌شود در حالی که زمینه‌سازی برای چنین اقدام خداپسندانه‌‌ای​ حقی بر فرزندان است که باید در مورد والدین ادا شود.

زنان و نبود استقلال

سهم کم زن از ارث و این که بانوان سالمند مهریه اندکی نیز داشته‌اند، سرنوشت تلخ و استقلال اندکی برای آنان رقم می‌زند.

این افراد ناچار می‌شوند، خواسته یا ناخواسته تحت لوای فرزندان خود روزگار بگذرانند که امری بسیار دشوار است، زیرا فرق است بین وقتی که انتخاب می‌کنید با کسی زندگی کنید تا وقتی که ناچارید. در این شرایط امکان زیادی دارد که سالمند مورد آزار و اذیت عروس یا داماد قرار گیرد.

به این دلیل به فرزندان توصیه می‌شود اگر برای مادرشان امکان ازدواج مجدد وجود دارد به جای مشکل ایجاد کردن، سعی کنند مثل خانواده‌ای دلسوز شرایط استقلال مادرشان را در ازدواج جدید در نظر بگیرند و از خواستگار بخواهند شرایط مناسبی برایش فراهم کند که پس از او دچار مشکل نشود. این کار بسیار پسندیده‌تر از آن است که سالمند را ناچار به تجرد کنید.

یک توصیه سازنده

به فرزندانی که پدر یا مادری مجرد دارند، توصیه می‌شود آنان را به شرکت در کارهای گروهی چون ورزش صبحگاهی، کارهای خیریه، رفتن به مسجد، ثبت‌نام در کانون‌های سالمندی و شرکت در سفرهای گروهی​که زمینه‌ساز آشنایی آنان با سالمندان دیگر و امکان ازدواج آنان می‌شود، تشویق کنند.

به جای فکر کردن به ارث بیشتر ، به زندگی توام با شادمانی والدین خود بیندیشید.

ارتباطات شما را سالم نگه می‌دارد

اگر می‌خواهید قلب سالمی داشته باشید آن را به روی افراد زیادی بگشایید و روابط خود را گسترش دهید.

تحقیقات نشان داده است کسانی که روابط اجتماعی خوبی دارند تا حد زیادی از بیماری قلبی مصون می‌مانند.

این تحقیقات نشان می‌دهد مردانی که انزوا‌طلب هستند بیشتر در معرض مشکلات قلبی قرار می‌گیرند و احتمالا این مردان از کسانی که با دوستان خود ارتباط دارند، افسرده ترند.

پژوهش دیگری نشان داده است ​ سالمندان هنگام ارتباط با دوستانشان سلامت خود را بیشتر حفظ می‌کنند تا ارتباط با خانواده. دلیلش این است که یک ارتباط سالم و مثبت، ضمن حفظ استقلال فردی، سلامت، شادابی و بهترین‌ها را برای طرفین به همراه دارد در حالی که در ارتباط خانوادگی تا حد زیادی استقلال فردی شخص از بین می‌رود.

انسان‌هایی که ارتباطات سالم و درستی با دیگران دارند، استرس کمتری را تجربه می‌کنند و شادتر هستند.

اگر می‌بینید رابطه شما سبب آرامشتان نمی شود،​ در کیفیت رابطه خود تعمق کنید.

آیا انتظارات واقع گرایانه‌ای از طرف مقابل دارید؟

هیچ کس دقیقا همان چیزی نیست که خواهان آن است. گاه افراد با اعمالشان شما را ناامید می‌کنند. دیگران را به همان صورتی که هستند، بپذیرید و قصد تغییر آنها را نداشته باشید.

برای دوست خود وقت بگذارید. سوال کنید، تا علاقه‌مندی خود را به شنیدن مطالب نشان دهید. سعی کنید با دیگران تبادل اطلاعات کنید.

مزایای یک ارتباط سالم و مناسب را برای خود تداعی ​ و با خود تکرار کنید: احساس تنها نبودن و داشتن هم‌صحبت، تقویت احساس تعهد و اعتماد به خود و دیگران، آموختن و کسب تجربه از دیگران، توانایی کنترل احساسات و تقسیم آن به شیوه منطقی و مناسب.

در یک رابطه سالم رشد و تغییر​ هر یک از طرفین، مجاز است.

رضایت خودتان را در یک رابطه نادیده نگیرید. رابطه سالم دوجانبه است و هر دو نفر باید از آن احساس رضایت کنند. (زهره زیارتی/ضمیمه چاردیواری)


ادامه مطلب ...

دروازه‌بان تیم ملی: می‌خواهم به دنیای تبلیغات و مد بروم

جام جم سرا: زندگی در دنیای مجازی جریان دارد و تب حاکم بر هر جامعه‌ای را باید از حرف و حدیث‌های رایج در شبکه‌های اجتماعی سنجید. در دنیای مجازی یا روابط پیامکی، بهتر می‌توان درک کرد چه کسانی برای مردم مهم شده‌اند. این مقدمه برای این آمد که برسیم به دروازه‌بان تیم ملی ایران در جام جهانی 2014؛ علیرضا حقیقی، که حالا یکی از محبوب‌ترین‌ها در ایران است. دروازه‌‌بان خوش تیپ تیم ملی.

شاید بیشتر از 10 روز به هر طریقی که می‌شد سعی کردیم او را راضی به گفت‌وگو کنیم اما او فاز سکوت برداشته بود. همین‌جا اعتراف می‌کنیم که به خاطر رفتارش قضاوت‌هایی در موردش داشتیم اما وقتی بعد از یک ساعت صحبت کردن یخ او آب شد، دیدیم دروازه‌بان خوش‌تیپ جام تا حدودی حق دارد.

بعد از بازی با آرژانتین در فیس‌بوک و بعضی دیگر از رسانه‌های اجتماعی مطالبی در مورد اتفاقات بدی که پشت سرهم برای تو اتفاق افتاد نوشته و گفته شد اتفاقاتی که نتیجه‌اش شد رفتنت به جام جهانی، چطور یک نفر از جایی که ناباوری مطلق است به یکی از چهار موقعیت مهم تاریخ فوتبال ایران دست پیدا می‌کند؟

فکر می‌کنم مهم‌ترین چیز در زندگی شخصی علیرضا حقیقی ایمان است. من همیشه ایمان داشتم که به آن سطح و موقعیتی که فکر می‌کنم می‌رسم و خدا را شکر تا الان به بخشی از آن رسیدم، یک بخش دیگر آن باقی مانده که شاید خیلی مهم‌تر از بخش اول باشد. من همین که توانسته‌ام به این مقطع و جایگاه برسم واقعا خیلی سختی کشیده‌ام چه در داخل فوتبال چه بیرون از فوتبال. خودم هم سعی و تلاشم را کردم و خیلی به این در و آن در زدم و ماحصل این زحمت‌ها شد رسیدن به هدف کوتاه مدتم که همین بازی در جام جهانی بود و در حال حاضر باقی تلاشم را برای رسیدن به هدف دراز مدتم که نمی‌خواهم فعلادر مورد آن صحبت کنم، می‌گذارم ولی امیدوارم همان‌طور که در هدف اولم موفق بودم در هدف دومم هم موفق باشم. من زحمت زیادی در روسیه، پرتغال و حتی در پرسپولیس کشیده بودم و می‌دانستم که یک روز مزد زحماتم را می‌گیرم. بله برای من اتفاقات خیلی بدی افتاد که می‌توانست باعث شود فوتبال من تمام شود. خیلی جاها خودم مقصر بودم و منکر آن نمی‌شوم به هر حال من یک بازیکن جوان بودم که خیلی چیزها را نمی‌دانستم و خیلی کارها را انجام می‌دادم اما خیلی از اتفاقات را دیگران برای من درست کردند. رک و راست بگویم در ایران کسی از پیشرفت دیگری خوشحال نمی‌شود ولی وقتی آن بالا سری بخواهد هیچ کس نمی‌تواند کاری کند.

در این مسیر چند ماهه یعنی ازپاییز سال گذشته تا جام جهانی چند بار ناامید شدید؟

من هیچ وقت ناامید نشدم، همیشه سعی کرده‌ام که روحیه‌ام را حفظ کنم. خیلی وقت‌ها من در بدترین موقعیت بودم ولی همیشه می‌دانستم از آن موقعیت خارج می‌شوم و جواب زحمت‌هایم را می‌گیرم. البته الان هم هیچ اتفاق عجیب و غریبی نیفتاده. من هنوز آن چیزی را که می‌خواهم به دست نیاورده‌ام.

بعد از بازی اولت تبدیل شدی به یک سوپرمدل که توجه همه را به خود جلب کرد. در ایران هم با توجه به اتفاقات آن‌طرف توجه‌ها به سمت تو کشیده شد. حس خودت از این همه تغییر و یک‌دفعه این همه محبوبیت پیدا کردن چه بود؟

اتفاقی که بعد از بازی با نیجریه افتاد چون فاصله بین بازی‌ها کم بود زیاد مرا درگیر نکرد فرصتی نبود و من بیشتر تمرکزم را روی بازی گذاشته بودم. چیز خاصی در این مورد نمی‌توانم بگویم چون برنامه‌ای برای این داستان نداشتم که بگویم من فلان کار را می‌کنم که بعد در موردش صحبت کنم. تنها هدف من این بود که برای تیم ملی خوب بازی کنم به همین خاطر باقی چیزها برایم مهم نبود. من در 16- 17 سالگی در دروازه پرسپولیس بودم و در بازی‌هایم در پنالتی توپ آقای گل جهان را گرفتم.
من از همان روز اول در جایی قرار گرفتم که همه به آن نگاه می‌کردند و این دیده شدن کم‌کم برایم جا افتاد. بعد از جام جهانی هم از اینکه مورد توجه و لطف مردم قرار گرفتم خوشحال شدم ولی می‌دانم که این مسائل یک روز می‌آیند و یک روز هم می‌روند به خاطر همین همیشه در برخورد با مسائل سعی می‌کنم نه زیاد خوشحال باشم و نه زیاد ناراحت.

در مورد پشتکار شما حرف‌های زیادی شنیده شده، با توجه به این حرف‌ها اگر دروازه‌بان نمی‌شدید امکان داشت یک موزیسین یا بازیگر موفق هم می‌شدید؟

اکثر اطرافیانم از نوع لباس پوشیدن و ظاهرم تعریف کرده‌اند و تقریبا می‌دانم چه لباسی را کجا بپوشم و همیشه سعی کرده‌ام با توجه به مراسمی که دعوت می‌شوم لباس بپوشم

شاید یک موزیسین یا بازیگر یا یک مدل می‌شدم. من به موسیقی خیلی علاقه دارم ولی تا به حال حرفه‌ای ساز نزده‌ام فقط یک مقدار تمپو بلد هستم. من یا کاری را انجام نمی‌دهم یا اگر انجام بدهم به نحو احسن انجام می‌دهم و تمام سعی‌ام را می‌کنم که در آن کار صددرصد موفق باشم و آن کارتمام فکر و ذهن مرا درگیر می‌کند. می‌دانم که طرز تفکر و مثبت اندیشیدن در کارها بسیار تاثیرگذار است.

شما به خاطر ظاهرتان شهرت خوبی پیدا کردید و بعد از بازی اول یکی از پدیده‌های جام جهانی شدید؛ همه می‌خواستند بدانند شما چطور با این همه بالا و پایین پریدن هیچ تغییر حالتی در موهای‌تان دیده نشد؟

من قبل از بازی به هیچ عنوان زمانی را برای آرایش موهایم نمی‌گذاشتم. قبل از رفتنم خودم مدل مویم را انتخاب کردم و به آرایشگرم گفتم آن مدل را روی موهایم اجرا کند. درضمن مدلی که انتخاب کردم خیلی ساده بود حالا اینکه می‌گویند موهای علیرضا حقیقی 90 دقیقه تکان نخورد به خاطر این است که موهایم بلند است و با ژل به خوبی ثابت می‌شود.

لباسی که در جام پوشیدی به سلیقه خودت بود؟

لباس‌هایی که پوشیدم کاملا انتخاب تیم ملی بود اصلا از ما نپرسیدند که چه رنگی می‌خواهید بپوشید. خودشان رنگ‌ها را انتخاب کرده بودند و از سه ماه قبل از جام جهانی رنگ لباس‌ها فیکس شده بود، حتی در مورد رنگ‌ها هم چیزی نگفته بودند و وقتی به رختکن می‌رفتیم تازه متوجه رنگ‌ها می‌شدیم. اصول جام جهانی این است که هرتیم با فیفا رنگ‌هایش را بررسی می‌کند و در نهایت به بازیکن‌ها گفته می‌شود.

لباس‌هایت را چه کردی؟

اولین لباسم را بعد از بازی با نیجریه برای موزه فیفا خواستندکه فکر می‌کنم علتش این باشد که آن بازی اولین صفر- صفر جام جهانی 2014 بود. دومین لباس را به خیریه محک دادم،سومی را هم به جای دیگری که نمی‌خواهم بگویم.

شنیده شده بعد از جام‌جهانی پیشنهاد بازیگری از هالیوود و مدلینگ از ایتالیا که مهد مد است داشتید. آیا این شنیده‌ها درست است؟

یک سری پیشنهادها برای بازیگری شده ولی در حال حاضر نمی‌خواهم به آن سمت بروم ولی شاید بعدا این کار رابکنم هر چند این پیشنهادها برایم وسوسه‌انگیز است. در ضمن یک پیشنهاد از هالیوود داشته‌ام. از ایتالیا هم پیشنهادهایی برای مدلینگ داشته‌ام که برای مذاکره در چند روز آینده به آنجا سفر می‌کنم.

در رفتارهایت از سبک زندگی چه کسی الگو گرفتی یا می‌گیری؟

من شخصا رنگ سیاه را برای لباس خیلی می‌پسندم و همیشه هم از کفش مشکی در بازی‌ها استفاده می‌کنم. بعد از بازی اول تمام برندهایی که قبلا با هم به توافق نرسیده بودیم، خواستند که با مبالغ بسیار بالاتری با من قرارداد ببندد که دیگر من قبول نکردم

من هم در زندگی الگوهایی داشته و دارم و همه دروازه‌بان‌ها برایم قابل احترام هستند و همین که از هر کدام یک نکته یاد بگیرم دنیایی از تجربه کسب می‌کنم. دروازه‌بان‌هایی هم هستند که تکنیک‌های‌شان را دنبال می‌کنم. البته من دوست ندارم از کسی تقلید کنم مثلا بگویم فلان دروازه‌بان آن شکلی راه رفت یا ایستاد من هم همان‌گونه راه بروم یا بایستم اما در نکات فنی صد درصد الگوهایی دارم. فیلم حرکات فنی دروازه‌بان‌ها و فوتبالیست‌ها را نگاه می‌کنم تا از مسائل تکنیکی‌شان استفاده می‌کنم.

شما اعتماد به نفس خوبی در شرایط سنی و موقعیت‌های مختلف با تمام قضاوت‌ها و نگاه‌هایی که وجود داشته، داشتید. این اعتماد به نفس را از کجا آوردید؟

من همیشه تنها بودم و جز پدر و مادرم، دوستانم و بعضی از مربیانم شخص دیگری نبوده که بخواهد به من کمک کند. رسانه‌ها هیچ وقت پشت من نبودند. همین تنها بودن باعث ساخته شدن آدم می‌شود و مهم‌ترین چیز هم این است که من هیچ‌وقت از شکست و تخریب نترسیده‌ام چون همیشه اینها را چشیده‌ام و برایم مهم نبوده دیگران چه می‌گویند یا چه اخباری تیتر می‌شود و بعد رسانه‌ای دارد چون مهم‌ترین خبر روز دنیا هم عمری دو،سه روزه دارد. وقتی هم وارد زمین می‌شوم فقط می‌گویم الهی به امید تو.

شما کسی را به عنوان مشاور لباس دارید؟

نه چنین کسی را ندارم، شایدگاهی از دوستانم نظر بگیرم اما به آن شکل که بخواهم از شخص خاصی مشاوره بگیرم خیر. تا به حال نیز اکثر اطرافیانم از نوع لباس پوشیدن و ظاهرم تعریف کرده‌اند و تقریبا می‌دانم چه لباسی را کجا بپوشم و همیشه سعی کرده‌ام با توجه به مراسمی که دعوت می‌شوم لباس بپوشم و فکر نمی‌کنم به مشاوره در این زمینه نیازی داشته باشم اما برای یکسری مسائل داشتن دوست خوب لازم است چون در شرایط مختلف آمدن فکرجدیدو نگاهی از بیرون می‌تواند کمک کند.

حالا که به شهرت بیشتری رسیده‌ای، فکر نمی‌کنی نیاز داری از مثلا یک روانشناس به شکل حرفه‌ای کمک بگیرید؟

باز هم این نکته را تکرار می‌کنم که در حال حاضر دوستان خوبی برای کمک گرفتن دارم اما موضوعی که می‌گویید را درک می‌کنم. به نظرم لازم است در مواردی که نمی‌دانم یا در تخصص من نیست، از آدم‌های حرفه‌ای کمک بگیرم اما ترجیح می‌دهم چنین روابطی هم کاملا دوستانه باشد نه مثلا به شکل کاملا حرفه‌ای که من مراجعه کننده باشم و طرف مقابل هم صرفا کسی که کارش را انجام می‌دهد.

از دنیای مجازی چقدر استفاده می‌کنید؟

تا قبل از این اتفاقات زیاد اهل استفاده از شبکه‌های اجتماعی نبودم فقط اینستاگرام داشتم که خودم کنترلش می‌کردم. فیس‌بوک هم نداشتم اما به خاطر سوء‌استفاده‌هایی که شده بود یک صفحه هم در فیس‌بوک درست کردم. ولی دیگر صفحه‌ای در دنیای مجازی ندارم چون کاربرد خاصی برای من ندارند. اینستاگرام برایم به خاطر عکس‌ها جذاب است.

چرا دستکش شما در جام جهانی هیچ برندی نداشت؟

حرفه اصلی من همان طور که گفتم فوتبال است ولی با توجه به اینکه تبلیغات در دنیای امروز فوتبال نقش مهمی ایفا می‌کند من هم دوست دارم به دنیای تبلیغات و مد وارد شوم

راستش در مورد مبلغی که برای تبلیغات برند قرار بود به من بدهند، به توافق نرسیدیم من هم تصمیم گرفتم وقتی آنها نمی‌توانند آن چیزی را که من می‌خواهم تامین کنند چه از لحاظ مالی چه از لحاظ ابزاری دستکش‌های سیاه و بدون نام برند، استفاده کنم. البته من شخصا رنگ سیاه را برای لباس خیلی می‌پسندم و همیشه هم از کفش مشکی در بازی‌ها استفاده می‌کنم. بعد از بازی اول تمام برندهایی که قبلا با هم به توافق نرسیده بودیم، خواستند که با مبالغ بسیار بالاتری با من قرارداد ببندد که دیگر من قبول نکردم چون برای من همان بار اول مهم است نه اینکه یک اتفاق بیفتد، کل دنیا ببینند بعد سراغت بیایند.

ستاره بودن مخصوصا وقتی که از ظاهر خوبی برخوردار باشی اثراتی در زندگی داردکه خیلی‌ها نتوانستند آن را کنترل کنند و از مسیر اصلی کاری‌شان منحرف شدند شما به این ماجرا چگونه نگاه می‌کنید، آیا برنامه‌ریزی برای آن دارید؟

در خارج از ایران این مشکل دیده نمی‌شود و من چون در خارج از ایران زندگی می‌کنم به این قضیه فکر نمی‌کنم البته بازهم دوست خوب و مدیر برنامه‌ام هومن صمیمی در کنارم هست و در مواقع لازم به من مشاوره می‌دهد و اگر احیانا به بیراهه بروم حتما به من متذکر می‌شود.

شغل دیگری در کنار فوتبال دارید؟

شغل خاص دیگری جز فوتبال ندارم ولی در بعضی کارها سرمایه‌گذاری می‌کنم. ترجیح می‌دهم زمانی که فوتبال بازی می‌کنم به شغل دیگری فکر نکنم. به نظرم کسی که فوتبال حرفه‌ای بازی می‌کند در آن زمان باید آنقدر درآمد جمع کند که بعد از بازنشستگی در خانه‌اش بنشیند و از زندگی لذت ببرد. بازیکن‌ها در زمان ورزشی‌شان واقعا نمی‌توانند از زندگی لذت ببرند و کاملا وقف ورزش می‌شوند پس حق دارند که درآمد خوب داشته باشند تا در زمان بازنشستگی‌شان از آن استفاده کنند. حرفه اصلی من همان طور که گفتم فوتبال است ولی با توجه به اینکه تبلیغات در دنیای امروز فوتبال نقش مهمی ایفا می‌کند من هم دوست دارم به دنیای تبلیغات و مد وارد شوم.

شما چند سال پیش گفته بودید می‌خواهید دروازه‌بان اصلی تیم ملی شوید. یعنی این رویای بچگی شما بود؟

آن مصاحبه اولین مصاحبه من بود که مربوط به 10 سال پیش است. آنجا گفتم می‌خواهم چند سال دیگر در دروازه تیم ملی بایستم و رؤیایی بود که خوشبختانه به واقعیت تبدیل شد. از نظر خودم این اتفاق می‌توانست زودتر از اینها برایم بیفتاد، من همیشه قدر چیزهایی که داشتم را می‌دانم و این‌بار هم قدر این فرصت را می‌دانم و خوشحالم در چهاردوره جام جهانی که ایران حضور داشته یکی از چهار دروازه‌بان تیم ملی بودم. در تمام این مدت هیچ وقت حمایت رسانه‌ها با من نبود. اگر خوب بازی می‌کردم بد می‌نوشتند، اگر بد بازی می‌کردم بدتر می‌نوشتند. هیچ وقت هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا داشته باشد که من را حمایت کرده است و خدا را شکر می‌کنم که با تمام فشارهایی که رسانه‌ها به من آوردند تا من در تیم ملی نباشم، این اتفاق افتاد. اگر خیلی از این فشارها نبود من زودتر در دروازه تیم ملی قرار می‌گرفتم. متاسفانه ما مردمانی هستیم که حتی اگر یک اتفاق مثبت بیفتد می‌خواهیم منفی‌اش کنیم. (زندگی ایده‌آل)


ادامه مطلب ...