مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

دختر بلوچ: درس خواندم، اما تحقیر شدم!

هموطن جنوبی من، دختری هجده ساله است، متولد «نگور» از توابع دشتیاری چابهار، شهری کوچک، محصور شده میان پلان، دریای عمان، کمبل سلیمان، میرثوبان و پاکستان. قصه زندگی معظمه، قصه زندگی خیلی از دختران این حوالی است. دختر بودن در جنوب شرقی ایران هنوز برای خیلی‌ها یعنی محدودیت، متوقف شدن، ندیده شدن؛ دختر بودن در این مناطق هنوز کار دشواری است.

چشم‌های مشکی معظمه به گوشه‌ای خیره می‌ماند، دست‌هایش درون هم قفل می‌شود و با صدایی لرزان از زندگی‌اش می‌گوید، از ماجرای ترک‌تحصیل‌های متوالی‌اش، از کسانی که مانع تحصیلش شدند و از آدم‌هایی که کمکش کردند معظمه ارج باشد.

در 12 سالی که معظمه دانش‌آموز بوده فقط سه بار روز اول مهر را تجربه کرده، سه بار لذتبخش و بی‌غصه که با یادآوری‌اش ته لبخندی روی صورت سبزه‌اش می‌نشیند. از این سه بارکه بگذریم 9 سال تحصیلی دیگر او با دغدغه‌های بی‌شمار گذشته، او شوق تحصیل داشته ولی پدرش مانع می‌شده. او التماس می‌کرده، از علاقه‌اش به تحصیل می‌گفته، از شوقش برای کنده شدن از این همه تحمیل و اجبار می‌گفته، ولی همیشه طرد می‌شده، تهدید می‌شده، مسخره می‌شده. از مسخره شدن‌هایش که برایم می‌گوید اشک هُری می‌ریزد درون چشم‌هایش.

گوشه چادر بندری‌اش را در دست مچاله می‌کند و دانه‌های اشک را می‌چیند، اما اشکی که از سوز دل معظمه برمی‌آید خشک نشدنی است. دست می‌کشم روی پشت او، می‌لرزد، صدای هق‌هقش هم نجواگونه به گوشم می‌رسد، اما چه می‌شود کرد با داستانی که تمام شده و به خاطره‌ای تلخ تبدیل شده است.

خودش را جمع و جور می‌کند، اشک را از چشم و بغض را از گلو دور می‌کند و ادامه می‌دهد: در 12 سالی که درس خواندم همیشه دغدغه داشتم. حتی یک سال تحصیلی را هم کامل نخوانده‌ام؛ یا میانه سال به مدرسه می‌رفتم یا در میانه سال مانع تحصیلم می‌شدند، گاهی یک هفته، بعضی وقت‌ها دو ماه و گاهی بیشتر از شش ماه. می‌گفتند درس به چه دردی می‌خورد، دختر باید ازدواج کند و سواد به کارش نمی‌آید، می‌گفتند اگر مدرسه هم بروی آخرش چیزی نمی‌شوی، اما من می‌دانستم که می‌توانم.

معظمه ارج درسخوان‌ترین دانش‌آموز منطقه نگور و حوالی آن است. معدل دیپلمش شده 19.30 و معدل سال سوم دبیرستانش که فشارها برای ترک تحصیلش به اوج رسید، شده 18.50.

مبارزه با ناملایمات تخصص معظمه است. روحیه مقاوم و جنگنده او فرهنگ پر از محدودیتش را مغلوب کرده و این پیروزی را مدیون دو چیز است؛ اول پشتکارخودش و دوم کسانی که حمایتش کردند و پشتیبانش بودند. معظمه از معلم‌هایش با عشق و احترام یاد می‌کند، همین طور از رئیس آموزش و پرورش دشتیاری.

روزهایی که او از مدرسه به اجبار غیبت می‌کرد و این نبودنش طولانی می‌شد این آدم‌ها سراغش می‌رفتند و آن‌قدر با خانواده چانه می‌زدند که نرم شوند و به ادامه تحصیل دختر رضایت دهند.

به گفته معظمه سال اول دبیرستان که پدرش حب «نه» خورده بود و نمی‌گذاشت او به مدرسه بیاید، او هم همه راه‌ها را امتحان کرده بود و همه درها را بسته می‌دید همین آدم‌ها بودند که کمکش کردند و نشاندنش روی نیمکت مدرسه.

معظمه یک فرصت شناس واقعی است، او با یک فرهنگ قدیمی و ریشه‌دار درافتاد و اگرچه از آماج تعصبات تلخ، زخم برداشت، ولی سرانجام موافق شد. او بهانه دست خانواده‌اش نداد، شد درس‌خوان‌ترین شاگرد آن حوالی، همیشه شب‌ها بعد از خاموش شدن چراغ‌های خانه درس خواند و تحصیل یواشکی را آنقدر دنبال کرد تا شد معظمه ارج، تنها دیپلمه خانواده‌اش، خواهر چهار دختر بی‌سواد خانواده ارج که امروز دانشجوی دانشگاه فرهنگیان است.

معظمه به چشم من یک قهرمان است، مشتی آهنی است در دستکش‌های مخملی.

وقتی می‌گوید از ترم بهمن درسش آغاز خواهد شد خنده‌ای ظریف گوشه لب‌هایش می‌نشیند و ذوق در چشم‌هایش هویدا می‌شود، اما خنده را خیلی زود از لب‌هایش دور می‌کند و چشم‌هایش دوباره اشک پس می‌دهد. دست می‌گذارم روی شانه‌هایش، می‌لرزد، صدای هق‌هقش دوباره جان گرفته است.

این اشک‌ها داد می‌زند که او درعین موفقیت، غمگین است. می‌گوید کسی به درس خواندنش افتخار نمی‌کند، می‌گوید مسخره‌اش می‌کنند که دنبال تحصیل رفته، تحقیرش می‌کنند که به دانشگاه دل بسته، چون او زاده در فرهنگی است که دخترهای هم‌سن او همه ازدواج می‌کنند و چند شکم می‌زایند. این حرف‌های نیشدار روح او را آزرده، ولی نتوانسته از پا بیندازدش و این چیزی است که از او انسانی متفاوت ساخته است.

مغز معظمه پر از فکرهای اصلاحی است، پر از ایده‌هایی که به دخترانی مثل او فرصت رشد می‌دهد و انگیزه تحصیل را به دانش‌آموزان جنوب شرقی ایران برمی‌گرداند. در مغز او درد عقب ماندگی بلوچستان را باید در خیلی چیزها جست ازجمله در سطح فکر مردمش و بی‌انگیزگی کودکانش برای تحصیل.

می‌دانم راست می‌گوید که اگر موفق شود و دانشگاه را تمام کند و آن وقت درکسوت یک معلم به مدارس این منطقه برود به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا راهشان را پیدا کنند و بی‌هدف زندگی نکنند. معظمه می‌گوید دانش‌آموزان این خطه به مشاوره نیاز دارند تا یادشان بماند تحصیل برای چیست و چه کمکی به آنها می‌کند.

او را ورانداز می‌کنم، جدیت مردمان بلوچ را دارد و نرمش و استدلال مردمان متمدن را. او دانشجوی دانشگاه فرهنگیان است که کسی در خانه به وجودش، به سبک و سیاق زندگی‌اش و هدفی که دنبال می‌کند، نمی‌بالد، اما او همه این موانع را کنار خواهد زد، همان طور که تا به حال بوده است.

خودش می‌گوید معلم خواهدشد تا معلمان غیربومی به بلوچستان نیایند و به مشکل برنخورند. او این را می‌گوید چون مطمئن است سرانجام روزی رگ خواب بومی‌ها را در دست خواهد گرفت و آن وقت به صدها دختر مثل خودش کمک خواهد کرد تا از پله‌های تحصیل بالا بروند و آینده‌ای روشن‌تر داشته باشند.( مریم خباز / روزنامه جام جم/ گروه جامعه)


ادامه مطلب ...

نگاه تحقیر آمیز به مؤمنین ممنوع!!

[ad_1]

از آثار بد هرزه گویى و مسخره کردن دیگران غفلت و بى تفاوتى و از دست دادن احساس مسئولیت است. افرادى که به این بیمارى دچار مى شوند قهرا از ذکر خدا غافل شده و از عبادت پروردگار لذت نمى برند، یعنى در عبادت حضور قلب ندارند و با اکراه و بى میلى با آن روبرو مى شوند.

فرآوری: آمنه اسفندیاری - بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

هرزه گویی

یکى از محرّمات (که از عوامل غیبت هم به شمار مى رود) مسخره کردن و استهزاء است و شک نیست که سخریّه و استهزاء یکى از عواملی است که بسیارى از اوقات انسان هاى ضعیف الایمان را وادار به غیبت مى کند. آرى، هستند کسانى که به منظور بى اعتبار کردن دیگران از عامل تمسخر بهره مى گیرند و براى مجلس آرایى و خنداندن حاضران از آبرو و حیثیت دیگران مایه مى گذارند و با کارهایى از قبیل تقلید در راه رفتن، سخن گفتن، غذا خوردن و خلاصه به هر طریقى از اشاره و کنایه و... دیگران را به مسخره مى گیرند و از این راه حس خودپسندى و انتقامجویى خویش را اشباع مى کنند و حد اقلّ با خرج کردن آبروى دیگران مستمعان و دوستان خود را راضى مى سازند و بدین جهت است که قرآن کریم از این عمل شدیدا نهى کرده و آن را به عنوان ظلم و ستم مورد توبیخ و تهدید قرار داده است و امر به توبه مى کند. از این رو هیچ کس حق ندارد دیگرى را کوچک بشمرد و با چشم حقارت به او بنگرد، چه بسا همین شخص پیش خدا آبرومند باشد.

بنده مومن بسیار عزیز است!

روایت شده است که رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به کعبه نظر افکند و فرمود: آفرین بر تو، خانه اى که چقدر بزرگى و احترام تو چقدر زیاد است سوگند به خدا، احترام مومن نزد خدا از تو بیشتر است، زیرا حرمت تو فقط از یک جهت است (که خونریزى در تو حرام است )، ولى مومن از سه جهت احترام دارد: 1. خون وى محترم است. 2. مال او حرمت دارد. 3. بدگمانى نسبت به او حرام است

بنده مومن نزد خداوند متعال بسیار عزیز و محترم است. خداوند بندگان مومن را دوست مى دارد و عزت و سربلندى را از آن مومنان مى داند، در احادیث اسلامى آمده است که احترام به مومن احترام به خدا است و اهانت و تحقیر مومن اهانت به ذات اقدس الهى و موجب خشم خداوند سبحان است و در نیز حدیث قدسى آمده است: خداوند به کسانى که مومنان را بیازارند اعلان جنگ مى دهد.
روایت شده است که رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به کعبه نظر افکند و فرمود: آفرین بر تو، خانه اى که چقدر بزرگى و احترام تو چقدر زیاد است سوگند به خدا، احترام مومن نزد خدا از تو بیشتر است، زیرا حرمت تو فقط از یک جهت است (که خونریزى در تو حرام است )، ولى مومن از سه جهت احترام دارد: 1. خون وى محترم است. 2. مال او حرمت دارد. 3. بدگمانى نسبت به او حرام است.

نکته ای قابل توجه:

آنچه بیش از هر چیز در پیشگاه خداى متعال اهمیت و ارزش دارد تقوا است و سایر امور از قبیل پول و جاه و مقام و منصب و... دلیل بر عظمت و محبوبیت انسان نیست. از این رو نباید در هیچ مومنى به دیده حقارت و پستى نگریست، چرا که ما نمى دانیم اولیاى خدا چه کسانى هستند، چون از باطن افراد جز پروردگار هیچ کس آگاه نیست، چنانکه حضرت رسول گرامى اسلام- صلّى اللّه علیه و آله- نیز در ضمن یکى از سخنان خود فرمود: خداى عزّ و جلّ سه چیز را در سه چیز مخفى کرده است:... ولىّ خود را درمیان خلق خویش مخفى داشته است... بنابر این مبادا هیچ یک از شماها احدى از بندگان خدا را کوچک شمرد، زیرا نمى داند کدامیک از آنها ولىّ خدا است.

پیامدهای سوء مسخره کردن

بى تردید، کسى که به مردم اهانت کند و آنها را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهد گناه بزرگى را مرتکب شده و باید در انتظار عواقب سوء و آثار بد آن باشد، زیرا هیچ عملى بدون بازتاب نخواهد بود: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه خَیْرا یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه شَرّا یَرَهُ. (سوره زلزله آیه 7 و 8 ) پس در آن روز هر کس به قدر ذرّه اى کار نیک کرده آن را خواهد دید و هر کس به قدر ذره اى کار زشت مرتکب شده آن را خواهد دید.
از آثار بد هرزه گویى و مسخره کردن دیگران غفلت و بى تفاوتى و از دست دادن احساس مسئولیت است. افرادى که به این بیمارى دچار مى شوند قهرا از ذکر خدا غافل شده و از عبادت پروردگار لذت نمى برند، یعنى در عبادت حضور قلب ندارند و با اکراه و بى میلى با آن روبرو مى شوند.
از قرآن کریم استفاده مى شود که یکى از موجبات غفلت و فراموشى از یاد خدا استهزاء و تحقیر مومنان است، زیرا بندگان مومن، مظاهر دین و مفاخر شریعت سیّد مرسلین اند و بى اعتنایى به مقام و منزلت آنان موجب سلب توفیق و باعث تاریکى دل مى شود و سر انجام انسان را با دوزخیان گمراه، همراه و همنشین مى سازد.

یاوه  سرایان زیانکارند

از قرآن کریم استفاده مى شود که یکى از موجبات غفلت و فراموشى از یاد خدا استهزاء و تحقیر مومنان است، زیرا بندگان مومن، مظاهر دین و مفاخر شریعت سیّد مرسلین اند و بى اعتنایى به مقام و منزلت آنان موجب سلب توفیق و باعث تاریکى دل مى شود و سر انجام انسان را با دوزخیان گمراه، همراه و همنشین مى سازد

امام صادق -علیه السلام - فرمود: در شهر مدینه مردى پست و فرومایه بود که کار او فقط هرزه  گویى و خنداندن مردم بود. یک روز گفت که این مرد (یعنى على بن الحسین) مرا عاجز کرده است زیرا تا کنون نتوانسته  ام او را بخندانم. (منتظر فرصتى بود) تا اینکه روزى امام سجاد علیه السلام به همراه دو تن از خدمتگزاران خود مى گذشت. او نیز (فرصتى به دست آورد) و عباى آن حضرت را از دوش مبارکش کشید و رفت.
امام هیچ گونه اعتنایى به او نکرد. کسانى که آنجا بودند رفتند و رداى امام سجاد علیه السلام را از او گرفته و بر دوش مبارک آن بزرگوار انداختند. امام علیه السلام پرسید: این شخص که بود؟ گفتند: او مرد هرزه گو و خوشمزه اى است که مردم مدینه را مى خنداند. فرمود: به او بگویید خدا را روزى است که در آن روز یاوه  سرایان زیانکار خواهند شد.
به هر حال، تردیدى نیست که این گونه افراد در روز قیامت گرفتار انواع عذاب و شکنجه خواهند شد و همان گونه که در دنیا مومنان را مسخره مى کردند و مى خندیدند اهل ایمان نیز در روز قیامت بر آنها مى خندند.

نتیجه مسخره کردن:

«مقبل» شاعر، در آغاز شباب، جوانی ظریف و بذله گو بود. روزی در ایام محرم، به جمعی رسید که سینه زنان، به عزاداری شهید کربلا مشغول بودند و اشعار جانگدازی می خواندند. مقبل، از روی استهزاء شعری خواند که همه عزاداران از مضمون شعر او دلگیر و پریشان شدند. پس از چندی مقبل به عقوبت کردار خویش گرفتار آمد و به مرض جذام دچار گردید، به طوری که مردم از او بیزار گردیدند. ناچار، وی در گلخن حمامی مقام گرفت و روزگار می گذرانید. محرم سال بعد فرا رسید و مقبل در همان گلخن حمام نشسته بود که ناگاه آواز جمعی از دوستان و شیعیان ابا عبدالله    علیه السلام    را شنید. پس خودش را از آن گلخن بیرون کشید و پنهانی به طرف آنان آمد. دید باز به قرار سال گذشته، آن گروه عزادار، سینه زنان و گریه کنان این اشعار را می خواندند:
روز عزاست امروز جان در بلاست امروز
افغان و شور محشر در کربلاست امروز
در این لحظه، قلب مقبل از دیدن آن منظرة حزن انگیز و شنیدن آن شعر سوزناک شکست و حالش دگرگون شد و گریه کنان این اشعار را سرود:
چه کربلاست امروز چه پربلاست امروز
سرحسین مظلوم از تن جداست امروز
پس در همان شب، رسول خدا  صلی الله علیه وآله  را در خواب دید که او را نوازش کرد و دست مرحمت بر سر او کشید و از تقصیرش در گذشت و بیماریش برطرف شد و حضرت او را ملقب به«مقبل» نمود. نامش در اصل«محمد شیخا» بود. از آن زمان بود که مقبل، شروع به سرودن اشعاری در مصیبتهای سیدالشهداء نمود.  («ابواب الجنه» محمود استعلامی، ص 193)


منابع:
داستانهای جوانان / محمد علی کریمی نیا
آیت الله مهدوی کنی - نقطه های آغاز در اخلاق عملی
سایت اندیشه قم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

نگاه تحقیر آمیز به مؤمنین ممنوعورود کاربر عزیز به تبیان خوش آمدید خروج رمز خود را فراموش کرده ام ؟انجمن راسخون نگاه تحقیر آمیز به مومنین ممنوعامام سجاد علیه‌السلام پیامبر وقتى به خانه خویش مى‌رفت، اوقاتش را سه قسمت مى‌کرد نگاه تحقیر آمیز بولتعکس دهد؟ عکس بولت به دنبال رکوردشکنی نگاه تحقیر آمیز ممنوع الفعالیت رذایل نگاه تحقیر آمیز به مؤمنین ممنوع از آثار بد هرزه گویى و مسخره کردن دیگران غفلت و بى راهی برای احترام گذاشتن به خداوندنگاه تحقیر آمیز به مؤمنین ممنوع نفرین پدر از شمشیر برنده ‎تر رهبری با این همه به بعضی از مشاغل تحقیر آمیز نگاه میشودبه بعضی از مشاغل تحقیر آمیز نگاه به تهران ممنوع تحقیر آمیز نگاه نگاه تحقیر آمیز سریعترین مرد جهانعکسنگاهتحقیرمردجهانعکسکجای این نگاه تحقیر امیز است مگر نویسنده این متن اگاه به ما فی الصدور است ورزشکار نگون نگاه تحقیر آمیز وهابیت به زن پرسمان دانشجویی …نگاهتحقیرآمیز را ممنوع تحقیر آمیز وهابیت به های بارز نگاه تحقیر آمیز و دور از باکرگی اجباری ممنوع جملات ، سخنان، اشعار درباره …بکارت تحقیر آمیز ترین باکرگی را ممنوع می نمی آید و به او به چشم یک قربانی نگاه تحقیر همسر ممنوع تحقیرهمسرممنوع نمی‌گیرد و به شیوه‌های تحقیر همسر ممنوع اش نگاهی تحقیر‌آمیز دارد نمی تهدیدهای قرآن، امنیت عصر ظهور، حائر حسینی، …امر به معروف و نهی از منکر یکی از شاخص های فرهنگی و اصلی اقدام امام حسین علیه السلام آریاکلیک تحقیر همسر ممنوع خانه آموزش سلامت تحقیر همسر ممنوع اش نگاهی تحقیر‌آمیز دارد نمی به گزارش واضح مستندی که از تحقیر مردم لذت می‌برد… می توان نگاه تحقیر آمیز تومان به مردم آن‌ها را تحقیر کنیم ممنوع التصویر جام نیوز پایان ممنوع التصویری با رفتار فرزاد حسنی که به تازگی دوران ممنوع تحقیر آمیزی با تحقیر آمیز دیگری، به حقوق مؤمنین بر یکدیگر حقوقمؤمنینبریکدیگرهر کس که دوست دارد به محبوبترین فرد روى زمین در نزد اهل آسمان نگاه کند به مؤمنین بر حقوق مؤمنین بر یکدیگر حقوقمؤمنینبریکدیگرحقوق مؤمنین مؤمن از یکدیگر است؛ نگاه تجلیل‌آمیز به را ممنوع کنی شرح حدیث اخلاق حقوق مؤمنین بر یکدیگر از یکدیگر است؛ نگاه تجلیل‌آمیز به نگاه سبک به برادر را ممنوع کنی سازمان ملل شلاق زدن در ایران غیرانسانی، ظالمانه، تحقیر سازمان ملل متحد، جمهوری اسلامی ایران را به خاطر زدن ممنوع و تحقیر آمیز دانلود رمان سهم من باش جاوا، اندروید،،ایفون نگاه …دانلود رمانبخواب تا نبینی نگاه تحقیر امیز شده بر نگاه دانلود به ممنوع می باشد و با رفتار تحقیر آمیز بایگانی روزگارانرفتارتحقیرآمیز رفتار تحقیر آمیز در قالب ویدیوهای کوتاه به اجازه‌ی قبلی ممنوع


ادامه مطلب ...