وبسایت پنجره خلاقیت: در اولین روز کاریام اولین کاری را که مدیر فروش به من سپرد خراب کردم. البته خراب نکردم؛ اصلا انجامش ندادم. او به من گفت: «این فهرست بیمارستانهایتو، این هم تلفن. برو و چند قرار کاری برای معرفی خودت بگذار.» سپس پشت میز کناری من نشست و وانمود کرد که دارد به ایمیلهایش پاسخ میدهد. من به طور غریزی میدانستم که این یک امتحان بزرگ است و او دارد به تکتک کلمات من گوش میدهد.
عصبی شدم. در واقع، خیلی خجالت کشیدم.
متن کوتاهی نوشتم که در هنگام صحبت با تلفن دچار اشتباه لفظی نشوم. خب همین کار ۱۰ دقیقه از وقتم را گرفت. او همچنان آنجا بود. داشت گوش میکرد و مرا از گوشه چشم میپایید. فهرست کارهایی را که باید انجام میدادم نوشتم؛ برقراری ارتباط با مدیر، مشاور جراحی، سرپرستار… پنج دقیقه دیگر به همین منوال سپری شد. او هنوز آنجا بود.
لپتاپم را بیرون آوردم و روی۱۰حساب آخرم بر اساس سفارشهای قبلی کار کردم. هفت دقیقه دیگر گذشت. او کاری نداشت که برود انجام دهد؟ مدیریتی چیزی… حالا او آرنجهایش را روی میز و چانهاش را کف دستش گذاشته بود. منتظر بود.
بالاخره انجامش دادم. تلفن را برداشتم. کاری کردم که هر فروشندهای که این مطلب را میخواند حداقل یک بار در عمرش انجام داده است: وانمود کردم که شمارهای گرفتم و مثلا با اپراتور خیالی صحبت کردم. در این لحظه مدیر فروش لپتاپش را خاموش کرد، بلند شد و اتاق را ترک کرد. مطمئن نبودم که او میداند من دارم خرابکاری میکنم یا نه. حتی پیش خودم فکر میکردم الان سراغ مدیر منابع انسانی میرود و از استخدام من شکایت میکند.
چه چیزی باعث خجالت پشت تلفن میشود؟
چرا من به جای آن که با اپراتور واقعی صحبت کنم، ادای صحبت کردن را درآوردم؟
زمانی که جوانتر بودم، از صحبت کردن با تلفن متنفر بودم. برای همین از تماس گرفتن با مردم دوری میکردم. وقتی هم که مدتی طولانی از انجام کاری بپرهیزید، استرس و ترس از انجام آن بر شما چیره میشود.
به شخصه فکر میکنم مشکل من با تلفن فقدان چند ویژگی مهم ارتباطی در مکالمه با این وسیله است.
زبان بدن و حالات صورت در مکالمه با تلفن غایب هستند.
من دوست دارم اثر مثبتی روی مردم داشته باشم و میترسم نتوانم در مکالمههای تلفنی تصویر کاملی از خودم به طرف مقابل نشان دهم.
همچنین همیشه مردم از من میخواهند که حرفم را دوباره تکرار کنم چون خیلی سریع صحبت میکنم. این موضوع زمانی بدتر میشود که من حتی نمیدانم چه کسی گوشی تلفن را برخواهد داشت.
من با مدیریت بیمارستان تماس گرفته بودم؛ اما مدیر اجرایی بیمارستان گوشی را برداشته بود.
اگر تلفن روی پیامگیر بود چه کنم؟
اگر از من خواستند دوباره تماس بگیرم چه؟
اگر گوشی را قطع کردند چه کار کنم؟
احساس میکردم مورد داوری قرار گرفتهام و هیچ کنترلی روی مکالمه ندارم.
چگونه بر خجالت ناشی از مکالمه تلفنی غلبه کنیم؟
نگرانی و خجالت از مکالمات تلفنی مانند بسیاری از نگرانیهای دیگر کاملا بیمورد است.
اگر بدترین کاری که شخصی میتواند انجام دهد این باشد که گوشی تلفن را قطع کند، پس دیگر جای نگرانی ندارد. تا جایی که من میدانم هیچ کس تا به حال گوشی را قطع نکرده، سوار خودرویش نشده و برای دعوا با کسی که برای فروش با او تماس گرفته به سراغش نرفته است.
در طول چند سال گذشته متوجه مسائلی در زمینه خجالت از مکالمه تلفنی شدهام که میخواهم با شما در میان بگذارم.
۱- این شغل شماست
شما در قسمت فروش کار میکنید. شما باید با مردم تماسهایی از پیش تعییننشده بگیرید و سپس چند ساعت یا چند روز بعد پیگیری کنید. شما به خاطر برقراری ارتباط به وسیله این دستگاه حقوق خوبی دریافت میکنید. میزان دستمزد خود را در هر ساعت محاسبه کنید و با خود بگویید اگر کسی الان به من Xهزار پول میداد تا این تماس را برقرار کنم، آیا این کار را میکردم یا خیر؟
البته که این کار را انجام میدهید!
۲- این کار آنهاست
اگر در تجارتیB2B کار میکنید، یعنی فعالیتتان در زمینه فروش محصولاتتان به شرکتهای دیگر است، بدانید که کار افراد آن شرکت این است که به تلفن شما پاسخ دهند. زمانی که با مدیریت تماس میگیرید بدانید که کار آنها کاهش قیمتها، افزایش بهرهوری محصولات و افزایش سود است. اگر تماسهایتان منطبق با یکی از این نیازها بود، بدانید که دارید به آنها لطف میکنید و برایشان کاری انجام میدهید. اگر نیست باید دلیل جدیدی برای برقراری تماس فروش پیدا کنید.
۳- شما ارزشی ارائه میکنید
اگر محصولات یا خدمات شما واقعا آنچه را که در تبلیغاتتان بیان میکنید ارائه میدهد، پس این مشتریان هستند که باید با شما تماس بگیرند! شما باید به خوبی بدانید که محصولتان چه ارزشی به مشتری ارائه میدهد تا بتوانید آن را به خوبی برای مشتری توضیح دهید؛ حال چه به صورت حضوری و چه تلفنی. این را بدانید که از طریق تلفن میتوانید محبت بیشتری به مشتری ابراز و او را نمکگیر کنید. زمانی که من متوجه شدم تلفن چه ابزار قدرتمندی برای ایجاد پول است، ترس ناشی از مکالمههای تلفنی ناپدید شد.
روشهای عملی برای غلبه بر خجالت از تلفن
متاسفانه پرت کردن گوشی تلفن به سمت دیوار هیچ دردی از شما دوا نمیکند! من هیچگاه راه حل سریعی برای این موضوع پیدا نکردم و معتقدم چنین مسالهای در طول زمان حل میشود.
من خودم با برقراری چند مکالمه معدود تلفنی در روز، کارم را شروع کردم ولی حالا تا گوشی تلفن داغ نکند، از کارم دست نمیکشم. واقعا متاسفم که راه حل سریعی ندارم. ولی میتوانید با به کار بستن تعدادی از روشهای عملی زیر کمکم خجالت خود را کنار بگذارید:
قبل از تماس خود را آماده کنید
۱-اعصابتان را آرام کنید
چند نفس عمیق بکشید و سعی کنید تپشهای قلبتان را کمتر کنید. طبیعیست که قبل از یک تماس مهم میزان آدرنالین بدنتان افزایش پیدا کند. من هنوز هم گاهی اوقات قبل از تماسهای مهم یا قبل از مصاحبههای اینترنتی به این حس دچار میشوم.
اگر قبل از برقراری تماس چند نفس عمیق بکشید، خواهید دید که نتیجه آن تماس تلفنی برایتان اهمیت کمتری پیدا خواهد کرد. به این مساله دقت کنید. زمانی که شما نسبت به نتیجه تماس بیتفاوت باشید، میزان موفقیتتان در فروش بالاتر خواهد رفت؛ چون به مشتری نشان میدهد زمان برایتان اهمیت زیادی دارد. اگر آنها نمیخواهند از شما خرید کنند، هنوز فهرست طویلی از افراد هستند که میتوانید محصولتان را به آنها بفروشید.
۲- متنی آماده کنید
نیازی نیست که ۱۰ دقیقه زمان بگذارید و متنی بنویسید. فقط کافیست سرتیتر مهمترین نکاتی را که میخواهید عنوان کنید بنویسید تا مکالمهای منسجمتر داشته باشید.
حتی میتوانید چگونگی شروع مکالمه را نیز یادداشت کنید. با این کار دیگر فراموش نخواهید کرد که خودتان را معرفی کنید. زمانی که با موفقیت مکالمه را آغاز کنید، اضطرابتان را فراموش میکنید و خود را در حالت آرام خواهید یافت؛ گویی در حال مکالمهای دونفره و حضوری هستید.
۳- بدانید که چطور باید مکالمه را پایان دهید
گوشی را برندارید و شروع به پاسخ دادن به یک ایمیل دریافتی کنید یا بدون دانستن نحوه پایان دادن مکالمه یک قرار ملاقات بگذارید.
مرحله بعدی چیست؟؛ معرفی محصول؟ پیگیریهای بعدی؟ امضای قرارداد؟ این یکی از بهترین و قدرتمندترین ویژگیهای تلفنی من است. اول ارتباط خوبی برقرار میکنم و با این کار موفقیت خودم را تضمین میکنم.
خرابکاری نمیکنم. زمانی که محصولی به فرد مورد نظر فروختم، دوستی خوبی با او شروع میکنم تا در آینده خرید و فروشهای بیشتری انجام دهیم.
۴- راه بروید و حالتهای مختلفی به خود بگیرید
وقتی که من با تلفن صحبت میکنم مانند دیوانهها به نظر میرسم. جوری رفتار میکنم که انگار طرف مقابل روبهرویم نشسته و من دارم حضوری با او صحبت میکنم.
دستانم بالا و پایین میروند. پرواز میکنند. این کار به من اجازه میدهد تا به شکل بهتری خودم را ابراز کنم.
۵- لبخند بزنید
به هرکسی که تا به حال در یک مرکز تلفنی کار کرده باشد حداقل یک بار گفته شده که لبخند بزنند. لبخند زدن تغییر زیادی در لحن شما ایجاد میکند. من به سرعت میتوانم بگویم که طرف مقابلم در مکالمه تلفنی از همصحبتی با من خوشحال است یا فقط از سر اجبار تماس گرفته است.
پژوهشها نشان داده است لبخند زدن، حتی اگر لبخندی مصنوعی باشد، میزان استرس را به شدت کاهش میدهد.
البته بهترین روش برای غلبه بر خجالت از مکالمه تلفنی این است که خودتان را در حیطه فروشی بگنجانید که نیازمند برقراری تماسهای تلفنی زیاد است. به این شکل در طول زمان ترس و خجالت ناشی از مکالمات تلفنی از وجود شما پاک خواهد شد.
پرسش های زیر را پاسخ دهید و با جمع بندی و ارزیابی امتیازهای خود کشف کنید که تا چه اندازه فردی گوشه گیر هستید!
جمع امتیازها
اگر امتیاز شما بین10-16است:
اگر امتیاز شما بین1-23است:
اگر امتیاز شما بین30-24است:
در بسیاری از کودکان خجالت دیده می شود که این بسیار بد می باشد.اگر کودکتان خجالتی اسـت بهتر اسـت بدانید راههای زیادی برای رفع این مشکل وجود دارد، به هر دلیلی که کودک شما اکنون خجالتی اسـت، بهتر اسـت راههای کمک به او را پیدا کنید.احتمالا هیچ پدرومادری دوست ندارد
که کودکش خجالتی باشد یا دیگران این برچسب را به او بزنند. اما کدام کودکان خجالتی هستند و چه موقع ما خجالتی بودن را با مسائل دیگر اشتباه میگیریم؟خجالت در واقع نوعی ویژگی شخصیتی در کودکان اسـت، نه یک عیب و نقص که نیازی به دعوا و شرمندگی والدین داشته باشد.
این ویژگی با تشویق و حمایت والدین قابل اصلاح اسـت جالب اسـت بدانید دانشمندان میگویند خجالتی بودن در بعضی فرهنگها مورد پسند و ستایش مردم اسـت و از راه فرهنگ جامعه به کودکان به ارث میرسد. از نظر علمی احساس خجالت، یک واکنش طبیعی نسبت به افراد یا محیطهای جدید اسـت که در حقیقت ترکیبی از حس ترس و کنجکاوی را در خود دارد. شیرخواران با دیدن غریبهها رویشان را برمیگردانند.
کودکان نوپا به زمین نگاه میکنند و به پدر یا مادرشان میچسبند و حتی ممکن اسـت در این شرایط به مکیدن انگشت شست بپردازند اما بیشتر بچهها قبل از 3 سالگی به راحتی با همه ارتباط برقرار میکنند و بهنظر بسیار اجتماعی میآیند اما بعد از این سن، ترس بیشتر کودکان از غریبهها شروع میشود
و آنها حس خجالت و شرمندگی را یاد میگیرند. در این زمان اسـت که ناگهان کوچولوی اجتماعی و برونگرای شما تبدیل به یک موجود خجالتی میشود.ندا شیخی، دکترای روانشناسی در ابتدا در تعریف خجالتی بودن میگوید: خجالت به معنی دوریگزینی و عدم تمایل به ایجاد ارتباط با دیگران،
میتواند امری موقتی یا نسبتا دائمی باشد. خجالتی بودن کودک باید با توجه به شخصیت و ذات کودک، سن او و اینکه فرزند چندم خانواده اسـت، و فرهنگی که کودک در آن پرورش مییابد، مورد بررسی قرار گیرد. ما در اینجا به توضیح چند مورد از این فاکتورها مانند سن و فرزند چندم خانواده میپردازیم.
این روانشناس در ادامه در بیان اینکه فرزند چند خانواده بودن چه تاثیری بر خجالت کودک دارد، توضیح میدهد: معمولا فرزند اول خانواده نسبت به فرزند دوم حالت خجالت بیشتری دارد. این امر شاید به علت شیوههای تربیتی سختگیرانهتر والدین درباره فرزند اول باشد. معمولا والدین قوانین سنگین تر و بایدونبایدهای بیشتری درباره فرزند اول وضع میکنند
که این امر میتواند بر میزان و کیفیت عزت نفس کودک تاثیر بگذارد. زیرا که کودک به طور مداوم به قضاوت و کنترل خود میپردازد و به خاطر ترس از اشتباه یا تنبیه، سعی میکند تعاملش با دیگران را کاهش دهد. درحالیکه فرزند دوم معمولا کمتر با قوانین و بایدونبایدهای سخت والدین مواجه میشود
و بنابراین با فراغ بال و اعتماد به نفس بیشتری به ایجاد ارتباط و انجام امور میپردازد.شیخی همچنین به فاکتور سن اشاره میکند و هشدار میدهد که نباید خجالتی بودن را با مسائل دیگر اشتباه گرفت: سن نیز از عوامل تاثیرگذار بر این حالت در کودکان اسـت. به عنوان مثال، پدر و مادری از این موضوع اظهار ناراحتی و تعجب میکنند
که فرزند 8 ماههشان تا مدتی قبل در تعامل با دیگران هیچ مشکلی نداشته و به راحتی در آغوش دیگران قرار میگرفت، میخندید، و با آنها بازی میکرد. اما به تازگی حتی با مادربزرگش هم غریبگی میکند، با دیگران تعامل نمیکند، و در مواجهه با افراد تازه گریه میکند و … . این رفتار مربوط به سن کودک اسـت. از حدود 8 ماهگی کودک دچار حالتی میشود که روانشناسان آن را اضطراب جدایی و اضطراب غریبه مینامند.
یعنی در مواجهه با افراد جدید یا در هنگام غیبت پدر و مادر یا مراقبشان، دچار حالت اضطراب میشوند.ایشان تاکید میکند: کودکان در سنین مختلف عادتهای گوناگونی دارند. به عنوان مثال، کودکان در سن 5 سالگی، تفریحات درون منزل را به بیرون رفتن ترجیح میدهند و معمولا دامنه تعامل آنها با بچههای دیگر محدود به گروههای کوچک 3 الی 4 نفره اسـت و از کودکان بزرگتر یا افراد بزرگسال فاصله میگیرند.
بنابراین در بعضی سنین نمیتوان بر شکل یا میل به تعامل کودک با دیگران نام خجالتی بودن گذاشت؛ بلکه این حالت به نوعی مقتضای سن آنان اسـت.هرچند رفتاری که کودک نوپا در برخورد با غریبهها از خود بروز میدهد ناشی از کمرویی اسـت و این حالت طبیعی اسـت، اما نمیتوان نام آن را خجالت گذاشت باید هرچه زودتر چارهای بیندیشید چون با ورود او به مدرسه این مسئله تشدید خواهد شد.