بیدار شدن از خواب هنگام طلوع خورشید به مدیرانی مانند تیم کوک، مدیرعامل اپل و کوین اولری سرمایه گذار "Shark Tank" اجازه میدهد که وظایف کاری خود را زودتر از تمام مردم خواب دنیا انجام دهند.
از این رو ساعتهای اضافهی حاصل از این سحرخیزی، به آنها فرصت میدهد که با حواس پرتی کمتر و انرژی تازهتر به انجام بعضی کارها نظیر امور خلاقانه، ورزش مناسب و گذران وقت با خانواده بپردازند. البته باید به این نکته توجه داشت که بیدار شدن زودتر به معنای کمبود خواب نیست و باهوشترین رهبران دنیا هم درک میکنند که یک خواب کامل، ابزاری کاربردی و موثر در پیشبرد کارها اسـت.
این غول تکنولوژی به سحرخیزی معروف اسـت. بنا به گزارشی، تیم کوک وی هر روز صبح ساعت ۳:۴۵ از خواب بیدار میشود، یک ساعت ایمیلهایش را بررسی میکند، پس از آن به باشگاه ورزشی میرود، بقیهی ایمیلها را در استارباکس چک میکند و در نهایت به دفتر کار خود میرود. تیم کوک در این خصوص میگوید: "البته وقتی شما عاشق کار خود باشید، به فعالیتهای خود به چشم کار نگاه نمیکنید."
در حالی که باراک اوباما به کم خواب بودن معروف اسـت اما در برابر همسرش حرفی برای گفتن ندارد. میشل اوباما در گفتگو با اپرا میگوید که هر روز ۴:۳۰ صبح قبل از فرزندانش از خواب بیدار میشود.
او در ادامه میگوید: "اگر ورزش نکنم احساس خوبی نخواهم داشت و افسرده خواهم شد."
مدیر اجرایی سابق گوگل در گفتگو با گاردین میگوید که خیلی اهل خواب نیست و هر روز در ساعت ۵ یا ۵:۱۵ از خواب بیدار میشود، ورزش میکند، کتاب میخواند، سایتها را مرور میکند و با دختر وسط خود که او هم سحرخیز اسـت وقت میگذراند. آرمسترانگ میگوید که سعی میکند تا قبل از ساعت ۷ صبح ایمیلی ارسال نکند.
برنز که هر روز صبح ساعت ۵:۱۵ از خواب بیدار میشود، از ساعات اولیهی صبح برای چک کردن ایمیلهایش استفاده کرده و گاهی اوقات تا نیمه شب کار میکند. او همچنین زمانی را به ورزش اختصاص میدهد و دو روز در هفته با یک مربی خصوصی تمرین میکند.
ایملت در گفتگو با Fortune میگوید که هر روز صبح در ساعت ۵:۳۰ برای تمرینات قلبی عروقی از خواب بیدار میشود و در طول آن مقاله میخواند و شبکهی CNBC را تماشا میکند. او میگوید که ۲۴ سال اسـت که هفتهای ۱۰۰ ساعت کار میکند.
نویی هر روز ساعت ۴ صبح از خواب بیدار میشود و در گفتگو با Fortune میگوید: "میگویند خواب هدیهای از طرف خدا اسـت. هدیهای که هرگز از آن نصیبی نبردهام!"
او در یک سخنرانی میگوید که هیچ گاه دیرتر از ۷ صبح در محل کار حاضر نشده اسـت.
دن لی در مصاحبه با Tech Insider گفته اسـت که هر روز صبح ساعت ۳:۳۰ از خواب بیدار میشود و این کار هر کسی نیست. اولین کاری که لی انجام میدهد نوشیدن دو لیتر آب به همراه دو فنجان قهوه و یک اسموتی اسـت. سپس ۳۰ دقیقه از وقت خود را به مطالعه اختصاص میدهد.
ساعت ۵:۱۵ صبح لی در سالن ورزش اسـت و تا ۶:۱۵ تمرین میکند. به مدت یک ساعت دوش میگیرد، صورتش را اصلاح میکند و به محل کار خود میرود تا در ساعت ۷:۱۵ پشت میز کارش حاضر باشد و روز کاری خود را شروع کند.
بنا به گفتهی مجلهی نیویورک، بنیانگذار توییتر هر روز ساعت ۵:۳۰ صبح از خواب بیدار میشود تا هم مراسم مراقبهی خود را داشته باشد و هم شش مایلی را پیادهروی کند.
مارچیونه هر روز از ساعت ۳:۳۰ شروع به کار میکند تا نگاهی بر وضعیت بازار اروپا داشته باشد. یکی از مدیران در خصوص برنامه و اخلاق کاری مارچیونه میگوید: سرجیو روز هشتمی در هفته اختراع کرده اسـت که ما در آن کار میکنیم. مدیر دیگری میگوید: وقتی در ایتالیا تعطیلات بود او برای کار به آمریکا میآمد و وقتی در آمریکا تعطیلات بود به ایتالیا میرفت.
اولری پس از چک کردن بازارهای اوراق قرضه، به مدت ۴۵ دقیقه مشغول تمرین با الپتیکال یا دوچرخه سواری و تماشای برنامههای مربوط به کسب و کار تلویزیون میشود. به این ترتیب پس از یک ساعت مطالعه و پژوهش ساعت ۹:۳۰ در محل کار خود حاضر میشود.
ایگر میگوید که هر روز صبح ساعت ۴:۳۰ از خواب بیدار میشود. او در گفتگو با Fortune عنوان میکند: "ساعات اولیهی صبح برای من بسیار سازنده و بدون اتلاف اسـت. در این ساعات دوچرخهسواری میکنم، هفتهای دوبار با دستگاههای هوازی کار میکنم، با مربی تمرین میکنم و وزنهبرداری انجام میدهم. در این لحظات به خوبی میتوان فکر کرد. من بر این باور هستم که ورزش استرس را تسکین میدهد و به بهبود توان کاری کمک میکند."
بیل جرج به عنوان استاد مدرسهی بازرگانیهاروارد، مدیرعامل سابق مدترونیک، روش کاری ایگر را دریچهای به سوی ایدههای جدیدتر و خلاقانهتر معرفی میکند.
برانسون در مصاحبهای با Business Insider میگوید که حتی وقتی در جزیرهی خصوصی خود در حال استراحت اسـت، صبحها ساعت ۵:۴۵ از خواب بیدار میشود. او نهایت تلاش خود را میکند تا از ساعات اولیهی قبل از صبحانه استفاده کند و سپس به محل کار برود.
بارا مانند همتای پیشین خود دنیل آکرسون (مدیر اجرایی فعلی جنرال موتورز) سحرخیز اسـت. بنا به مشخصات درج شده از وی در پروفایل او در نیویرک تایمز، بارا حتی قبل از مدیرعامل شدن در ساعت ۶ صبح در دفتر کار خود حاضر بود.
روز کاری گراس کمی زودتر از یک صبح زود شروع میشود! او ساعت ۴:۳۰ از خواب بیدار میشود تا وضعیت بازار را بررسی کند و ساعت ۶ پشت میز کارش حاضر باشد.
سختکوشی استوارت در موفقیتهای وی مشهود اسـت اما بعضی از بخشهای دیگر زندگی وی از جمله ساعات خواب او نادیده مانده اسـت. استوارت قبل از رسیدن خدمهی خود در ساعت ۶:۳۰ صبح از خواب بیدار میشود. به حیوانات خانگی خود (اسب، الاغ و بیش از ۲۰۰ مرغ) صبحانه میدهد.
ضمن این که تا آخر شب بیدار میماند و مطالعه میکند یا به تماشای تلویزیون مینشیند. او در مصاحبهای گفته اسـت: "این سبک زندگی خسته کننده اسـت و همیشه میگویم که خواب خودش میآید." استوارت فقط ۴ ساعت در روز میخوابد.
طی مصاحبهای با Business Insider، هینت واتر میگوید که راس ساعت ۵:۳۰ از خواب بیدار میشود، تقویم خود را نگاه میکند، ایمیلهای خوانده نشده را میخواند تا مطمئن شود هیچ کار ضروری تا قبل از شام از قلم نیفتاده باشد.
پس از پایان این کارها، قهوهی خود را مینوشد و با شوهرش به پیادهروی میرود تا پس از آن در ساعت ۷:۱۵ در محل کار خود حاضر شود.
کوش روز خود را این گونه توصیف میکند، ساعت ۴:۱۵ صبح از خواب بیدار میشود، ایمیل مورد نظر خود را ارسال میکند، به رادیو ورزشی گوش میدهد، مقالهای میخواند و در سالن ورزشی دوچرخه میزند.
مدیر عامل این شرکت خرده فروشی آنلاین هر روز صبح ساعت ۶ از خواب بیدار میشود (به وقت غرب ایالات متحده).
او میگوید: "بخشی از اعلام الارم بیدار شدن من پیش نمایشی از تصویر بروزرسانی شدهی محتوای سایت اسـت. بنابراین اولین کاری که انجام میدهم مقایسهی سایت با تصویر مورد نظر اسـت تا تطابق بین آنها برقرار باشد. "
یکی از مدیران سابق شرکت دربارهی کراچک در لینکدین میگوید: در هیچ زمانی به اندازهی ساعت ۴ صبح، کارایی کراچک بالا نیست. کراچک میگوید: "یک فنجان قهوه دم میکنم. نور چراغها را در حالت کم نگه میدارم و به گربهی دخترم اجازه میدهم که کنار رایانهام بخوابد."
او در توضیحات خود اضافه میکند که در این ساعت از زمان ذهن او در روشنترین و خلاقترین حالت خود قرار دارد و هنوز درگیر مکالمات داخلی نشده اسـت. او در ادامه میگوید: "در این بازهی زمانی از روز، ایدههای درهم و برهمی به ذهنم خطور میکنند که بعضی از آنها واقعا خوب هستند."
بنا به گزارش Portfolio.com شولتز روز خود را با تمرینات ورزشی شروع میکند که معمولا دوچرخه سواری به همراه همسرش اسـت اما تا ساعت ۶ خود را به دفتر کار میرساند.
این نماد دنیای مد روز کاری خود را از ۵:۳۰ صبح شروع کرده و در حین خواندن نیویورک پست، قهوهی خود را مینوشد.
وی یکی از طرفداران سرسخت سحرخیزی اسـت. او در ادامه توضیح میدهد که عاشق بیدار شدن قبل از طلوع خورشید اسـت و حتی روزهای تعطیل خود را با ۵۰ دراز و نشست در تختخواب شروع میکند.
به گزارش گاردین، او هر روز ساعت ۶ صبح از خواب بیدار میشود و بعد از تمرینات ورزشی تا حدود ۱۰:۴۵ شب کار میکند. در این فاصلهی زمانی چرت کوتاهی میزند و شام را با خانواده صرف میکند و راس ساعت ۱۱:۳۰ شب به تختخواب میرود.
انگلیش در گفتگو با Inc میگوید: «راس ساعت ۶ صبح از خواب بیدار میشوم، معمولا چند دقیقه قبل از این که از تختخواب جدا شوم ذهن خود را در یک مدیتیشن کوتاه آرام میکنم و پس از چک کردن ایمیل در گوشی همراهم به ورزش مشغول میشوم. حدود ۱۰ سال اسـت که تمرین یوگا انجام میدهم و یک اتاق مخصوص مراقبه در منزل خود ساختهام."
هفته نامه همشهری جوان: «کافی اسـت ببینید کسی از پورشهاش پیاده شد تا با خیال جمع بگویید طرف خیلی پولدار اسـت اما این دقیقا خلاف چیزی اسـت که فردیناند پورشه در روزهای آغازین افتتاح کارخانهاش به آن فکر میکرد. او که خود سالها در مرسدس بنز جزو مهندسان رده بالای این شرکت بود، وقتی به فولکس واگن رفت هم ایدهاش «خودروی مردم» بود و به همین خاطر فولکس بیتل یا همان قورباغهای خودمان را طراحی کرد تا همه مردم بتوانند از سوار شدن ماشین لذت ببرند.»
«فردیناند بعدا وقتی برند پورشه را راه انداخت باز سراغ خودرویی رفت که در عین اسپرت بودن برای خانوادهها باشد و همین با استقبال مشتریها روبهرو شد اما هر چه جلوتر آمدیم و به خصوص بعد از فوت خود فردیناند کارخانه به سمت خودروهای لوکس حرکت کرد و حالا کار به جایی رسیده که پورشه نماد ثروتمند بودن به حساب میآید و البته نماد سرعت، کیفیت، دقت، طراحی و خیلی چیزهای دیگر که در طول نزدیک ۸۵ سال به دست آمده اسـت.
سال ۱۸۹۸ وقتی پورشه و خانواده به اتریش کوچ کرده بودند، او ساخت اولین خودرو را در این کشور به نام خودش ثبت کرد؛ خودرویی برقی به نام P۱ که توانست در نمایشگاه بینالمللی موتور برلین جایزه بگیرد.
یک سال بعد موتوری که مهندس جوان ساخته بود، توجه همه دنیا را به او جلب کرد و پورشه هم تصمیم گرفت موتور را توسعه بدهد و توانست یک خودروی مسابقهای بسازد که موتورش با بنزین و برق کار میکرد و یک جورهایی هیبریدی بود. نکته جالب این بود که نیروی این موتور برای اولین بار به هر چهار چرخ منتقل میشد؛ همان ۴WD خودمان.
سال ۱۹۰۶ وقتی فردیناند ۳۱ سالش بود، مدیر فنی کمپانی آسترو دایملر شد؛ شرکتی که یکی از بزرگترین کمپانیهای خودروسازی دنیا بود و او مسئولیت بخش مهمی از آن را بر عهده گرفته بود.
۱۹ سپتامبر ۱۹۰۹ فردیناند آنتون ارنست پورشه که بعدا به فری مشهور شد، به دنیا آمد.
سال ۱۹۲۳ پورشه که از مدیران ارشد دایملر به حساب میآمد، خودروی اسپرت مرسدس را با موتور کمپرسوردار طراحی کرد؛ یک موتور ۲ لیتری که جوایز بسیاری را درو کرد.
سال ۱۹۳۱ پورشه دفتر خودش را با عنوان مهندسی و مشاوره مهندسی ساخت وسایل نقلیه در اشتوتگارت افتتاح کرد.
سال ۱۹۳۴ درخواست طراحی و ساخت یک خودرو از فولکس واگن آلمان به دفتر پورشه ارسال شد. یک سال بعد نمونه اولیه فولکس بیتل ساخته و آزمایش شد. این نمونه در گاراژ ویلای خود پورشه در اشتوتگات سر هم شده بود.
سال ۱۹۴۶ تحت مدیریت فری، پسر بزرگ فردیناند، خودروی مسابقه ای ۳۶۰ به سفارش شرکت ایتالیایی پیرو دوسیو طراحی و ساخته شد.
سال ۱۹۴۸ برند پورشه با ساخت خودروهای ۳۵۶ و ۰۰۱-۳۵۶ متولد شد. در این سال فولکس واگن خودش میتوانست خودروها را تولید کند و فری به این فکر افتاد که یک خودروی اسپرت کوچک بسازد. او خیلی زود موفق به ساخت ۳۵۶ شد که با وزن تنها ۵۳۵ کیلوگرم میتوانست به سرعت ۱۳۵ کیلومتر بر ساعت برسد. تا امروز همه طراحیهای پورشه بر اساس همین خودرو بوده اسـت.
سال ۱۹۵۰ توجه دنیا به سمت خودروهای پورشه جلب شد وقتی ۳۵۶SL توانست در رقابت ۲۴ ساعته لو مانس پیروز شود. این خودرو قدم مهمی برای فری بود تا خودروها را به سمت کوپه شدن ببرد. مثل خودروهای فولکس و بر خلاف نمونههای اولیه پورشه حالا موتور خودرو به عقب رفته بود و صندلیهای عقب جمع و جورتر شده بودند.
۳۰ ژانویه ۱۹۵۱ فردیناند پورشه در ۷۵ سالگی از دنیا رفت.
از سال ۱۹۵۳ پورشه شروع کرد به ساخت خودروهایی فقط برای مسابقه و موفقیتهای بسیاری کسب کرد. اسپایدر ۵۵۰ در این سالها سلطان بیرقیب مسابقات اتومبیلرانی بود.
در سال ۱۹۵۷ پورشه شروع کرد به تولید نسل جدیدی از خودروهای اسپرت. نکته کلیدی که فری روی آن تاکید داشت بزرگتر شدن اتاق و راحتتر شدن صندلیهای عقب بود. حاصل، خودروی کوپهای شد که دو صندلی جلو و دو صندلی عقب داشت و طراحی آلکساندر، پسر فری بود. این خودرو با یک موتور ۲ لیتری که توان ۱۳۵ اسب بخار را داشت، با یک موتور تخت ۶ سیلندر کار میکرد. ۹۱۱ افسانهای از دل همین خودرو بیرون آمد.
سال ۱۹۶۴ تولید پورشه ۹۱۱ آغاز شد. یک سال قبل مدل ۹۰۱ به بازار آمده بود و پس از آن هر سال یک مدل جدید روانه جادهها میشد.
سال ۱۹۸۴، پورشه ۹۱۱ کررا ۴*۴ توانست قهرمان مسابقات رالی پاریس داکار شود.
سال ۱۹۹۳ در نمایشگاه خودروی دیترویت پورشه از آغاز طراحیاش برای مدل باکستر خبر داد.
سال ۱۹۹۶ پورشه تولیدش را از مرز یک میلیون خودرو گذراند. در این سال تولید پورشه باکستر هم آغاز شد.
۲۷ مارس ۱۹۹۸ فری پورشه در ۸۸ سالگی فوت کرد.
سال ۲۰۰۹ و در صدمین سالگرد تولد فری پورشه، موزه این کارخانه افتتاح شد.»
خود زشت انگاری نشانه هایی دارد که از بارزترین آن ها جلوی آینه رفتن زیاد از حد است. این افرد مدام خودشان را چک می کنند و فکر می کنند زشت هستند. آلانا فکر می کند ظاهر زشتی دارد؛ او از «خودْ زشت انگاری» رنج می برد که در آن، فرد دچار نوعی اشتغال ذهنیِ مفرط نسبت به وجود نقصی در ظاهرش می شود.
آلانا فکر میکند ظاهر “زشتی” دارد؛ او در حقیقت از «اختلال خودْ زشتانگاری» رنج میبرد که در آن، فرد دچار نوعی اشتغال ذهنیِ مفرط نسبت به وجود نقصی خیالی یا بزرگنماییشده در ظاهرش میشود. گفته شده که یک نفر از هر 50 نفر از این اختلال رنج میبرد اما ما و بسیاری از پزشکان از وجود آن بیاطلاعیم!
آلانا میگوید: «فکر میکردم خیلی بد باشد که دیگران به اجبار باید چهره من را تحمل کنند. به نظرم آزاردهنده میآمد. روی صورتم چیزهایی را میدیدم که مادرم میگفت اصلا آنها را نمیبیند. به نظرم پوستم ناهموار و برآمده میآمد. بینیام هم خیلی بزرگ و کج به چشمم میآمد و اصلا انگار زیادی جلو آمده بود. چشمهایم هم خیلی ریز بود.»
حقیقت اما چیز دیگری است. آلانا دختر بسیار زیبایی است اما وقتی جلوی آینه قرار میگیرد، قادر نیست آن چیزی را ببیند که دیگران میبینند! او از اختلال خود زشتانگاری (body-dysmorphic disorder) یا به اختصار BDD رنج میبرد.
وقتی اختلال ذهنیِ آلانا در بدترین وضع ممکن بود، او مجبور میشد مدام خودش را جلوی آینه چک کند و از معایب ظاهریاش رنج ببرد. آلانا روزانه 4 ساعت برای آرایش کردن وقت میگذاشت و حتی دست آخر، خجالت میکشید خانه را ترک کند.
آلانای 20 ساله میگوید: «کار روزانهام این بود که چهار لایه زیرسازی کنم و بعد هم از پوشاننده استفاده کنم. آرایش چشم هم همیشه باید به بهترین شکل انجام میشد؛ البته آرایش سنگین. هر وقت که یکم آرایشم خراب میشد، دوباره مینشستم و از نو آرایش میکردم.»
آلانا هرگاه یک تکه ناهمواری روی پوستش میدید، فورا آن را لایهبرداری میکرد و بعضا به پوستش هم آسیب میرساند.
تغییر در 14 سالگی
او در کودکی همیشه دوست داشت با موهای فرفریاش جلوی دوربین ظاهر شود، اما همه چیز از سن 14 سالگی تغییر کرد. آلانا هیچگاه به درستی دلیل آن را متوجه نشد!او میگوید: «آن موقع هرگز به علائم آن توجه نمیکردم اما حالا که به گذشته نگاه میکنیم، میبینم که آنها علائم اختلال خود زشت انگاری بودهاند.
مثلا وقتی در مدرسه بودم، خیلی به اطراف نگاه میکردم. توجه میکردم که آیا کسی به من نگاه میکند؟ آیا کسی میخندد یا صحبت میکند؟… مدرسه ما پنجرههای بزرگی داشت. مرتب به شیشهها نگاه میکردم تا از روی بازتاب خودم، چهرهام را وارسی کنم. آن روزها بیشتر حمام میکردم و خودم را جلوی آینه میدیدم.»
آلانا در سن 15 سالگی تصمیم گرفت دیگر به مدرسه نرود. اسکارلت، مادر آلانا، دخترش را با خودروی شخصی به مدرسه میرساند اما دخترش علیرغم میل به تحصیل، از خودرو پیاده نمیشد. آنها با هم به خانه برمیگشتند و سپس دوباره امتحان میکردند، اما آلانا باز هم تمایلی به پیاده شدن و مدرسه رفتن نشان نمیداد. اسکارلت میگوید که این کار گاهی اوقات تا هشت مرتبه در روز انجام میشد.
همین اتفاقات موجب میشد تا آلانا خیلی منزوی شود. اسکارلت نیز از مشاهده آن تغییرات شخصیتی دخترش به شدت رنج میبرد.اسکارلت میگوید: «دو یا سه سال اول، اصلا نمیدانستیم که موضوع از چه قرار است. آلانا خیلی بلندپرواز بود و اعتماد به نفس زیادی هم داشت، اما به یکباره به دختری تبدیل شد
که حتی نمیتوانست از ماشین من پیاده شود و به مدرسه برود. باید برایش نوشیدنی میآوردم. او تمام روز در رختخوابش بود… میدانم که تمام بچهها از نگاه مادرشان خیلی زیبا هستند، اما در مورد آلانا واقعا میگویم که او هیچ مشکلی نداشت و هر کسی هم که او را ببیند همین را میگوید. اما خودش اینطور فکر نمیکند و این برایم آزاردهنده است.»
اسکارلت در ادامه میگوید: «البته دیگر میدانم که بحث و جدل با آلانا بر سر زشت و زیبا بودنش بیفایده است و این مسئله مرا خیلی ناراحت میکند. دیگر نباید در موردش با آلانا حرف بزنم، زیرا خودش فکر میکند که زشت است و حرف دیگران را قبول ندارد. به همین خاطر بهتر است روی چیزهای دیگر تمرکز کنم…
میدانید بدترین چیز چیست؟ اینکه همه مادران باید از بچههایشان مراقبت کنند و در مواقع ضروری به آنها کمک کنند، اما هیچ کاری از دستم برنمیآید و این خیلی ناامیدکننده است.»
به گزارش پارس ناز اسکارلت میگوید اگر یکی از عکسهای آلانا را داخل پذیرایی بگذارد، دخترش به شدت از این قضیه ناراحت خواهد شد؛ حتی زمانی که دوستهای اسکارلت از او میخواهند تا عکس دخترش را نشانشان دهد، اسکارلت باید بگوید که عکسی از دخترش همراهش نیست.
5 ماه بستری و درمانزمان زیادی طول کشید تا اسکارلت، آلانا را راضی کند تا تست BDD یا خود زشت انگاری بدهد. پزشکان چندین مرتبه مشکل آلانا را به اشتباه “یاس نوجوانی” و یا “اضطراب اجتماعی” تشخیص دادند تا اینکه بیماری او نهایتا در کلینیک ماودزلی در جنوب لندن تشخیص داده شد.
پس از تشخیص نیز آلانا به مدت 5 ماه در بیمارستان روانپزشکی “پرایِری” در شمال لندن بستری شود و سپس جلسات رفتار درمانیِ ادراکی را طی نمود.آلانا از دوران نوجوانی اصرار داشت تا مبادا کسی از او عکس بگیرد اما پس از درمان، شجاعت کافی برای این کار را به دست آورد. او در برنامه “هیچ کس کامل نیست” BBC4 به همراه رانکین، عکاس مد، حاضر شد
تا در مورد این اختلال به افراد نیازمند کمک کند و آگاهی نسبت به وجود چنین اختلالی را افزایش دهد.به اعتقاد او تشخیص BDD به دو دلیل کار دشواری است: اول اینکه آگاهی کمی در مورد این اختلال وجود دارد و دوم اینکه، مبتلایان به خاطر خجالتزدگی به راحتی حرف نمیزنند.
آلانا میگوید: «آن روزها بزرگترین مشکلم بینیام بود، اما همین مسئله 3 سال زمان برد تا به خانواده و پزشکم بگویم که مشکل چیست. اصلا نمیخواستم به آن اشارهای کنم.»پس از سالها عکاسی مجدد برای آلانا اصلا کار سادهای نیست زیرا او به مرور عادت کرده بود تا تمام عکسهای سلفی خودش را فورا پاک کند. بعضی روزها پیش میآمد که آلانا 200 عکس سلفی از خودش بگیرد و سپس همه را پاک کند.
نظر متخصصان درباره اختلال خود زشت انگاریدکتر راب ویلسون، پزشک رفتار درمانیِ شناختی و عضو بنیاد اختلال خود زشت انگاری BDD، میگوید: «غیرعادی نیست که افراد مبتلا به این اختلال توسط عکس سلفی، مدام خودشان را ارزیابی کنند؛ اما اگر همین عکس توسط شخص دیگری انداخته شود، میتواند برای فرد کاملا تهدیدآمیز باشد تا حدی که کنترل رفتارش را از دست دهد.»
آلانا به رانکین میگوید: «در ذهنم، خودم را یک هیولا تصور میکردم.»ویلسون معتقد است که اختلال خود زشت انگاری در دوران نوجوانی آغاز شده و میتواند حاصل “زورگویی” و یا “دست انداختن” باشد. در واقع این اختلال را میتوان با هر چیزی که موجبِ تغییر احساسات فرد میشود، مرتبط دانست. مثلا ظاهر شدن جوش غرور جوانی روی صورت میتواند یک عامل باشد.
راب میگوید: «طبیعی است که همه ما در دوران نوجوانی به ظاهرمان اهمیت دهیم اما مبتلایان به BDD به شکلی متفاوت واکنش نشان میدهند: آنها مدام ذهنشان را درگیر مسئله کرده و حداقل روزی یک ساعت در مورد آن فکر میکنند. همین موضوع موجب افزایش سطح استرس، اضطراب، شرمساری و افسردگی میشود. به تبع، این مشکلات عملکرد کلیِ شخص را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.»
نقش شبکههای اجتماعیشبکههای اجتماعی در وخیمتر شدن اختلال آلانا نقش موثری داشتند، زیرا او هر روز خودش را با هم سن و سالانش مقایسه میکرد. با این حال دکتر ویلسون میگوید که در فرهنگ امروزه که “تصویر شخص در ذهن دیگران” دارای اهمیت بالایی شده است، همه ما مانند “مینی سلبریتی” عمل میکنیم
و به جای مشاهده تصویرمان در آینه جیبی مدام عکس سلفی میگیریم. به همین دلیل نباید شبکههای اجتماعی را سرزنش کرد.راب میگوید: «عوامل زیادی دخیلاند: عوامل ژنتیکی، عوامل اجتماعی، تجارب دوران کودکی و متغیرهای شخصیتی… اما ماهیت اختلال در این است که فرد به جای جویا شدنِ مشکل روانی،
به دنبال مشکلات فیزیکی میرود و پول زیادی را خرج عملهای جراحی و زیبای میکند. اگر درمان و پیشگیری صورت نگیرد، عواقب آن بسیار خطرناکتر خواهد بود.»از نظر راب ویلسون، اختلال خود زشت انگاری با خودکشی، عدم بازدهی مناسب و اضطراب در ارتباط است و میتواند عامل آن باشد.
اسکارلت میگوید نخستین بار که دخترش با رانکین عکس گرفت، او فکر میکرده که احتمالا آلانا پافشاری کند تا رانکین آن عکس را پاک کند اما چنین نشد. آلانا اجازه داد تا شخصی دیگر او را آرایش کند و از این طریق با اختلالش روبهرو شد.
عکسی از آلانا که توسط رانکین انداخته شده است
اسکارلت میگوید که دخترش آرام بود و الان هم آن عکس را بر روی دیوار خانه آویزان کرده است. روند بهبودی آلانا به خوبی پیش رفته است. او حالا به دانشگاه رفته و در رشته روانشناسی درس میخواند. آلانا امیدوار است که روزی بتواند در دوره دکتری درس بخواند و بر روی اختلال خود زشت انگاری BDD پژوهش انجام دهد تا از این طریق به دیگران کمک کند.
نظر الانا در مورد عکسی که رانکین گرفته چیست؟«چشمهایم لوچ شدهاند. دستان و بازوهایم خیلی بزرگ و خپل افتادهاند. صورتم اصلا تناسب مناسبی ندارد. فکر کنم هنوز نمیتوانم خیلی با دید مثبت به خودم نگاه کنم.»البته چند لحظه بعد او کمی بهتر شد. آلانا میگوید: «خب هر روز اوضاع تغییر میکند.
اجازه دادم تا عکسهایم بر روی دیوار اتاق پذیرایی باقی بمانند. به نظرم حالا چندان مشکلی هم با آنها ندارم؛ این خودش یک گام مثبت در روند درمان است.»