مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

خطر آندومتریوز برای دخترانی که دیر ازدواج می‌کنند

جام جم سرا:شهلاچایچیان در پاسخ به پرسشی در باره انجام تست پاپ‌اسمیر در دختران گفت: برای دختران تست پاپ‌اسمیر لازم نیست ،مگر آنهایی که مادرانشان دچار سرطان رحم هستند. با انجام سونوگرافی می‌توان آن را تشخیص داد.

این فلوشیپ لاپاروسکوپی ادامه داد: دختران باید نسبت به شواهد و تاریخچه خانوادگی خود سونوگرافی و ماموگرافی انجام دهند همچنین چنانچه دچار دردهای شدید قاعدگی شوند که همراه با لکه‌بینی قبل و بعد از قاعدگی است باید به متخصص زنان مراجعه کنند. یکی از مواردی که زنان و دختران باید به آن توجه کنند عادت ماهیانه و حالت دوره‌ای تخمک‌گذاری است که سلامت آنها را نشان می‌دهد.

دبیر علمی کنگره روش‌های کم تهاجمی زنان و مامایی ایران گفت: آندومتریوز را می‌توان بدون اینکه به فرد آسیب وارد کند درمان کرد منتهی به شرطی که فرد بموقع مراجعه کند.

وی افزود: آندومتریوز نوعی بیماری است که بر اثر آن لایه داخلی رحم رشد می‌کند و چسبندگی ایجاد می‌شود این اختلال دردهای شدید دوران قاعدگی و موقع اجابت مزاج را منجر می‌شود مبتلایان باید در تمام عمر زیر نظر پزشک باشند.

وی افزود: در زنان عادت ماهیانه باید مرتب، قابل پیش‌بینی و با خونریزی مناسب باشد، دوره‌های قاعدگی نیز باید کوتاه‌مدت و خفیف باشد و دردهای این دوران با مسکن درمان شود.

وی انجام آزمایش مدفوع در زنان بالای ۴۵ سال را در پیشگیری از سرطان‌های گوارشی موثر دانست و ادامه داد: بانوان از سن ۳۵ سال به بالا باید سالانه یک‌بار مورد معاینه و آزمایش قرار گیرند.

همچنین تست پاپ‌اسمیر برای پیشگیری و پیشگویی سرطان‌های دهانه رحم بسیار مهم است. در حال حاضر پیشنهاد می‌شود این آزمایش تا ۲۸ سالگی یک‌بار و پس از آن هر ۳ سال یک‌بار انجام شود.

وی خاطرنشان کرد: با توجه به اهمیت سلامت بانوان در بقاء نسل خود مراقبتی با انجام سونوگرافی و آزمایش سالانه برای بانوان ضروری به نظر می‌رسد همچنین آزمایش ژنتیک برای تشخیص به موقع برخی اختلالات ضروری به نظر می‌رسد.(فارس)


ادامه مطلب ...

دخترانی با معصومیت‌های ازدست‌رفته

جام جم سرا: نگاه‌های متعجب رهگذران، صحنه را غیر عادی‌تر از آنچه هست نشان می‌دهد. چند دقیقه بعد، دخترک خرامان خرامان راه حاشیه خیابان را می‌گیرد و می‌رود و دو تا کوچه پایین‌تر، سوار پراید سفید رنگی می‌شود که انگار منتظرش است. با رفتن دختر، خیابان گویی دوباره شکل عادی به خود می‌گیرد. رفت و آمد عابران و ماشین‌ها، مسافران منتظر و همهمه بعدازظهری شهریوری...

تصویرها غیر عادی است؛ تصویرهایی که گاه در گوشه و کنار شهر، در قاب نگاهمان می‌نشیند و حکایتی تلخ را بازگو می‌کند. انکارش، ساده‌ترین کاری است که می‌توان کرد. اینکه چشمهایمان را ببندیم و به راهمان ادامه دهیم.
وجود زنان خیابانی از همان چیزهایی است که مانند زخمی قدیمی بر پیکر شهر باقی مانده و هر از چند گاهی سر باز می‌کند. زنانی که تعداد زیادی از آنها را دختران زیر بیست سال تشکیل می‌دهند، با انگیزه‌ها و دلایل متفاوتی به این راه کشیده می‌شوند.


مهرانگیز صدوقی، آسیب شناس اجتماعی و مددکار درباره انگیزه‌ها و علت‌های این پدیده اجتماعی سخن می‌گوید: «پدیده زنان خیابانی عمدتاً به دلیل فرار دختران و زنان جوان از خانه به وجود می‌آید که معمولاً با انگیزه‌هایی همچون فقر مالی، نابسامانی خانواده و اعمال خشونت در محیط خانه صورت می‌گیرد. دختران فراری عموماً به خانواده‌های نابسامانی تعلق دارند که یا به دلیل فقر یا اعتیاد والدین، فرار از خانه را به عنوان راهی برای رهایی از مشکلات انتخاب می‌کنند. متأسفانه خیلی از این دختران که عمدتاً در سنین پایین هستند، پیش از فرار از خانه تجربه‌های دردناکی همچون سوء‌استفاده جنسی را دارند به همین دلیل بعد از فرار، خیلی زود در معرض انواع آسیب‌ها قرار می‌گیرند و برای تأمین زندگی شان، ناچار به تن فروشی می‌شوند. »


صدوقی ادامه می‌دهد: « برخی از این زنان هم، زنان مطلقه‌ای هستند که بعد از طلاق به دلیل نداشتن تحصیلات و شغل، به این کار روی می‌آورند تا از پس مخارج زندگی برآیند؛ در واقع نیاز به داشتن حامی و تکیه گاه اجتماعی در این زنان، آنها را به سمت و سویی سوق می‌دهد که ارزش‌ها را زیر پا گذاشته و پیشه تن فروشی را برمی گزینند. البته ناهنجاری‌های روانی هم می‌تواند سبب ایجاد این پدیده اجتماعی شود. برخی دختران و زنان اصولاً با هیچ یک از انگیزه‌های گفته شده، به این کار اقدام نمی‌کنند بلکه اختلالات روانی، آنها را به سمت این کار می‌کشاند.»
این آسیب شناس اجتماعی معتقد است که باورها و اعتقادات دینی، مانعی برای سوق پیدا کردن افراد به این کار است که متأسفانه در خانواده‌های نابسامانی که این گونه زنان در آنها رشد و پرورش می‌یابند، کمتر به آن پرداخته می‌شود.

در بسیاری از مواقع با دختران معصومی ‌مواجه می‌شویم که صرفاً به خاطر اغفال دوستان و افراد ناباب یا مشکلات و خشونت‌های خانوادگی، از خانه فرار می‌کنند و راهی شهرهای بزرگ می‌شوند که لازم است این دختران از زنان آسیب دیده در مراکز بازپروری جدا نگه داشته شوند


او ادامه می‌دهد: « برای حل این مشکل باید در ابتدا به دنبال حذف علت‌ها و انگیزه‌ها بود که البته نیازمند فرهنگ‌سازی و کار اصولی و منسجم نهادهای مربوط است. در مورد زنان خیابانی هم برخوردها متفاوت است. برخی از این افراد به عنوان روسپی‌های حرفه‌ای شناخته می‌شوند که همین افراد، عمدتاً دختران جوان و کم سن و سال را که از شرایط مالی و فرهنگی مناسبی برخوردار نیستند، اغفال می‌کنند و به این راه می‌کشانند. طبعاً در رابطه با این افراد، بازپروری چندان جوابگو نیست و مسئولیت برخورد با آنها با مراجع قضایی است. اما در میان زنان خیابانی افرادی هم وجود دارند که از شرایط پیش آمده پشیمان هستند و در صورت حمایت، به زندگی عادی خود برمی‌گردند که این افراد از روش‌های مختلف مانند معرفی از سوی نیروی انتظامی یا شناسایی بهزیستی به مراکز بازپروری سازمان بهزیستی که طبق قانون تشکیل شده است معرفی می‌شوند. در واقع این گروه از افراد جامعه نیازمند مکانی هستند که در آنجا تحت حمایت قرار گیرند و شرایط بازگشت به جامعه و اشتغال در شغلی آبرومند را پیدا کنند.»


تلاش برای برگرداندن زنان خیابانی به زندگی عادی


بهزیستی نخستین نهادی است که نام آن برای حل این معضل، به دهان می‌آید چرا که این سازمان به عنوان متولی پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی شناخته می‌شود. چند سالی می‌شود که سازمان بهزیستی با راه‌اندازی دفتر امور آسیب‌دیدگان اجتماعی، در تلاش است که خدمات در خور توجهی را به این قشر از جامعه ارائه دهد. راه‌اندازی خانه‌های سلامت دختران و بازپروری زنان و دختران آسیب‌دیده و در معرض آسیب، از جمله این اقدامات است.


ولی‌الله نصر، مدیر کل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور در این باره می‌گوید: « از جمله آسیب‌هایی که در راستای کاهش و مدیریت آن بسیار تلاش شده پدیده زنان خیابانی و دختران فراری است که در این راستا هر استان حداقل از یک مرکز جهت نگهداری و بازپروری این افراد برخوردار است که این افراد در آنجا از خدمات مددکاری، مشاوره، بازپروری و حمایتی بهره‌مند خواهند شد. »


نصر ادامه می‌دهد: « در بحث ساماندهی زنان و دختران، باید مواردی را در نظر داشت که توجه به آن بسیار ضروری و در حل این معضل، مؤثر است. در بسیاری از مواقع با دختران معصومی ‌مواجه می‌شویم که صرفاً به خاطر اغفال دوستان و افراد ناباب یا مشکلات و خشونت‌های خانوادگی، از خانه فرار می‌کنند و راهی شهرهای بزرگ می‌شوند که لازم است این دختران از زنان آسیب دیده در مراکز بازپروری جدا نگه داشته شوند. درحقیقت ما دو نوع مرکز برای زنان داریم؛ یکی مراکز بازپروری و دیگر مراکز خانه سلامت دختران. در واقع اعتقاد کارشناسانمان این بود که این دو دسته نباید با هم یک جا نگهداری شوند و باید به صورت تفکیکی باشند.»

به گفته او، خانه‌های سلامت به دختران در معرض آسیب‌های اجتماعی که بالای 18 سال سن دارند اختصاص دارد چراکه دختران زیر 18 سال نیازمند حمایت‌های اجتماعی، در مراکز شبه‌خانواده پذیرش و توانمند می‌شوند. در خانه‌های سلامت دخترانی هستند که به علل بسیاری چون نداشتن سرپرست مؤثر و بی‌خانمانی، دارا بودن سرپرست‌های زندانی یا زندگی در محله‌های پرآسیب، نیازمند حمایت اجتماعی هستند و در این خانه‌ها خدمات درمانی، اجتماعی، روانشناسی و پزشکی ارائه می‌شود.


نصر ادامه می‌دهد: « هدف اصلی در خانه‌های سلامت این است که این دختران با اقدامات روانشناسی و مددکاری‌ به کانون خانواده برگردند و ناهنجاری به وجود آمده، رفع و ارتباط مؤثر با پدر و مادر و خویشاوندان ایجاد شود. البته در مواردی هم که شرایط و محیط خانه مناسب تشخیص داده نشود، شرایطی فراهم می‌شود تا خود فرد بتواند به صورت مستقل به زندگی ادامه دهد. »
او تأکید می‌کند: « البته فرستادن به خانه‌های سلامت، مخصوص دختران فراری است که رابطه جنسی برقرار نکرده‌اند و در غیر از این مورد، زنان به مراکز بازپروری ارجاع داده می‌شوند تا اقدامات لازم برای بازگشت آنها به جامعه انجام شود. »


قانون چه می‌گوید؟


برخورد با زنان خیابانی از منظر قانونی، شرایط خاص خود را دارد. البته عده‌ای از کارشناسان اجتماعی مخالف برخورد قضایی با زنان خیابانی هستند و این افراد را صرفاً، آسیب دیدگان اجتماعی می‌دانند اما به عقیده عده‌ای دیگر برخورد با زنان خیابانی سابقه دار که معمولاً سرکردگان دختران جوان‌تر هستند، ضروری و نیازمند اقدام جدی است.
احمد سبزیانی، وکیل پایه یک دادگستری در این باره می‌گوید: «اصولاً قانون مشخصی برای زنان خیابانی وجود ندارد که تحت این لفظ باشد و بر پایه آن بتوان این زنان را مجازات کرد. در این باره البته می‌توان به ماده 637 قانون مجازات اسلامی استناد کرد که بر اساس آن، هرگاه زن و مردی که بین آنها علقه زوجیت نباشد، مرتکب روابط نامشروع یا عمل منافی عفت غیر از زنا از قبیل تقبیل یا مضاجعه شوند، به شلاق تا 99 ضربه محکوم خواهند شد و اگر عمل با عنف و اکراه باشد فقط اکراه‌کننده تعزیر می‌شود.
همچنین بر اساس ماده 638 قانون مجازات اسلامی، هرگاه کسی به طور علنی در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی کند، علاوه بر کیفر عمل به حبس از 10 روز تا 2 ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد و در صورتی که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد؛ اما عفت عمومی را جریحه‌دار کند، تنها به حبس از 10 روز تا 2 ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد. »


ندا پاک نهاد، حقوقدان و وکیل پایه یک دادگستری هم در این باره می‌گوید: « لازم است که در حوزه تأمین اجتماعی قانون حمایتی داشته باشیم که از شکل‌گیری زنان خیابانی جلوگیری کند چنانکه در فصل سوم قانون اساسی که حقوق ملت مطرح می‌شود بحث حمایت از حقوق زنان مورد توجه قرار گرفته است، اما باید قانون‌هایی داشته باشیم که از به وجود آمدن چنین طبقه‌ای در جامعه جلوگیری و پیشگیری کنیم.»
او ادامه می‌دهد: « موضوع زنان روسپی به جرم‌انگاری جدید بر می‌گردد یعنی باید بین جرم زنا و جرم روسپیگری یک تفاوت اساسی قائل شویم و این به منزله حمایت از زنان روسپی نیست و به معنای وسیعتر، حمایت کردن از جامعه است. در واقع زمانی که می‌گوییم حمایت از زنان خیابانی اتفاق بیفتد، این تنها به معنای نگاه حقوقی نیست و تمام بخش‌های مختلف جامعه مانند بخش اقتصاد، خانواده و صدا و سیما وظیفه دارند دوره تبدیل یک زن و دختر بی‌گناه را به یک روسپی بررسی کنند و هر کس به اندازه‌ای که بر عهده‌اش است، مسئولیت قبول کند. »
این حقوقدان می‌افزاید: «در زمینه حقوقی هم باید قبل از اینکه زن تبدیل به یک روسپی شود قانون حمایتی داشته باشیم و صرف مجازات نسبت به یک زن روسپی باعث نمی‌شود که او در آینده به سراغ جرم نرود و پیشگیری در زنان روسپی تنها با مجازات صورت نمی‌گیرد.

دخترانی که به هر دلیل از خانه‌شان فرار می‌کنند «دختران گریز از خانه» نام گرفته‌اند و اگر در 24تا 48ساعت اولیه ترک خانه مورد حمایت نهادهای حمایتی قرار بگیرند و از ورودشان به چرخه بحران جلوگیری شود می‌توان پدیده خیابانی شدن آنان را تا حد زیادی کنترل کرد

در قانون‌های حمایتی خلأ‌های بسیاری داریم و قانون در این زمینه بسیار ضعیف بوده و این دغدغه بسیاری از اندیشمندان اجتماعی است که چرا قانونگذار ما موضع انفعالی به خود گرفته و منتظر است جرم به وقوع بپیوندد و بعد دنبال چاره‌اندیشی باشد. »


آمار مشخصی از زنان خیابانی وجود ندارد


وقتی صحبت از آمار به میان می‌آید؛ همیشه با دو نوع آمار و ارقام مواجه هستیم؛ آمار رسمی و آمار غیر رسمی. عده‌ای همیشه مبنای دانش‌شان را بر پایه آمارهای رسمی اعلام شده از سوی مراجع و نهادهای مربوط می‌گذارند و عده‌ای دیگر هم همواره با بدبینی نسبت به آمار رسمی، آمارهای غیر رسمی را واقعی‌تر می‌دانند و به آنها استناد می‌کنند. در مورد پدیده زنان خیابانی هم آمارهای غیر رسمی بیش از آنچه باید، جولان می‌دهند چرا که عملاً آماری رسمی از تعداد این زنان وجود ندارد.


سال ۸۵ را شاید بتوان تنها سالی دانست که عده‌ای انگشت شمار از مسئولان کشور و پژوهشگران، تعداد تقریبی این زنان را ۳۰۰‌هزارنفر اعلام کردند. در آن زمان برای نخستین‌بار پژوهشگران دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی بهزیستی زنگ خطر پایین‌آمدن سن روسپیگری را به‌صدا درآوردند. در بررسی که در آن زمان درباره گروه سنی زنان خیابانی انجام شد از بین شش‌هزار و ۵۳‌زن خیابانی که در کل کشور زندانی بودند، دختران بین ۱۲ تا ۲۵‌سال، بیشترین تعداد را تشکیل می‌دادند.


البته همان زمان هادی معتمدی، مدیرکل وقت دفتر آسیب‌های اجتماعی بهزیستی کشور، اعلام کرد که آمار نجومی درباره این پدیده را قبول ندارد و عنوان کرد که 4‌هزار زن خیابانی در کشور وجود دارد که بهزیستی تنها قادر است سالانه ۱۵۰۰نفر از آن‌ها را ساماندهی کند که البته ظاهراً تضمینی برای این ساماندهی وجود نداشت چرا که به گفته خود او، «نیمی از زنانی که ساماندهی شده‌اند به چرخه کارگری جنسی در مقابل دریافت پول بازمی‌گردند. »

پس از آن آمارهایی هم از سوی نیروی انتظامی اعلام شد که بسیار کمتر از آمار اعلام شده قبلی بود و به عقیده بسیاری از کارشناسان، نمی‌توانست مبنای دقیقی برای تصمیم‌گیری در این باره باشد، چرا که تهیه آمار برای زنان خیابانی دشوار است و نمی‌توان با قاطعیت گفت چه تعداد زنان خیابانی وجود دارد. با وجود در دست نبودن آماری مشخص در مورد تعداد زنان خیابانی، معصومه آباد عضو شورای شهر تهران چندی پیش اعلام کرد خوشبختانه تعداد زنان خیابانی در شهر تهران کم شده است. این در حالی است که بر اساس اعلام سازمان بهزیستی، کلانشهرها و بویژه تهران، دارای بیشترین تعداد زنان خیابانی هستند.


به گفته این عضو شورای شهر، در حال حاضر کمترین سن این زنان بین 16تا 17سال است و عموماً دختران شهرستانی هستند که به دلایل مختلف از خانه فرارکرده و به شهر تهران آمده‌اند.
او می‌گوید: «دخترانی که به هر دلیل از خانه‌شان فرار می‌کنند «دختران گریز از خانه» نام گرفته‌اند و اگر در 24تا 48ساعت اولیه ترک خانه مورد حمایت نهادهای حمایتی قرار بگیرند و از ورودشان به چرخه بحران جلوگیری شود می‌توان پدیده خیابانی شدن آنان را تا حد زیادی کنترل کرد. اگر نهادهای حمایتی بتوانند دخترا‌نی را که از خانه فرار کرده‌‌اند به محل‌های امن منتقل کنند، همین حس امنیت سبب جلوگیری از بروز بحران‌های بعدی برای آنها می‌شود که نتیجه این نوع برنامه‌ریزی سبب محافظت دختران از ورود به باندهای فساد و فحشا می‌شود. »
البته در این رابطه نباید نقش سازمان‌های حمایتی مردم‌نهاد را نادیده گرفت که می‌توانند‌ یک چرخه سالم برای حمایت از دختران و زنان جوان فراهم آورند، از همین رو تقویت سازمان‌های مردم‌نهاد از سوی دولت‌ها، یک امر مسلم برای کنترل و کاهش آسیب‌های اجتماعی به شمار می‌رود.(مریم طالشی/ایران)


ادامه مطلب ...

دخترانی که پای «دار»، «مرد خانه» می‌شوند

جام جم سرا: آن‌زمان نمی‌فهمید وقتی دروهمسایه می‌گویند «شلوارش دوتا شده» یعنی چه؟ و چه کسی شلوارش دوتا شده است. او کوچک‌تر از آن بود تا رابطه پدر، زن‌بابا، هوو، اشک‌‌های مادر و شلوار را بفهمد. نمی‌دانست همین که دست‌ چپ و راستش را شناخت، باید نان‌آور شود و مسوولیت «مردخانه»بودن را روی شانه‌هایش حس کند.

سر بی‌سایه

شش سال است که فاطمه سایه پدر را روی سر خود ندیده است و یادش رفته بوی تن بابا را. با این حال نمی‌شود به او و برادر و خواهرانش گفت بچه‌های طلاق، چون مادرش هنوز از آن مرد جدا نشده است. «برای خاطر روحیه بچه‌هام نرفتم طلاق بگیرم، خواستم اگر پدر بالا سرشون نیست، لااقل اسمش روی سر بچه‌هام باشه. راستش یه‌کم خرج و دوندگی هم داشت و منم پول نداشتم برم دنبالش.»
بعد از رفتن آن مرد، مادر شد پدر، بچه‌ها هنوز از آب‌وگل در نیامده‌اند و او باید به تنهایی جور بکشد.
«برای اینکه خرج خونه‌رو در بیارم، رفتم خونه‌های بالاشهر و نظافتچی شدم.»
اما به حتم با رُفت‌وروب خانه مردم نمی‌شود خانه را آباد کرد. مادر یک‌تنه شکم شش‌بچه را سیر می‌کند، اجاره خانه و خرج مدرسه می‌دهد و به فکر آینده‌ای که چنان با عجله می‌آید که انگار سوار دنبالش کرده، هم هست. البته او برای گذران زندگی مجبور می‌شود هزینه‌ها را به حداقل برساند. حرف که می‌زند چانه‌اش مدام در حال لرزیدن است، حالی که نشان از ‌‌دل پر و بغض ورم‌کرده بیخ گلو دارد که می‌خواهد بترکد:
«بچه‌ها‌رو از مدرسه برداشتم؛ مجبور بودم، پولشو نداشتم که بتونم خرج مدرسه‌شون‌رو بدم، گذشته‌ از این، بچه‌ها وقتی برن مدرسه، دیگه نمی‌تونن اونطوری که باید، کار کنن و پول دربیارن، ما هم که جز خودمون کسی‌رو نداشتیم که بخواد زیر پروبالمون‌رو بگیره.»
مادر نمی‌تواند بچه‌ را به امید خدا توی خانه بگذارد و برود کارخانه‌ای، جایی قرارداد ببندد و هر روز هشت تا 12ساعت سرکار باشد. او نمی‌تواند بچه‌ها را با دل راحت و خیال آسوده هر جایی پی کار فرستاد، در خانه که می‌شود کار کرد. مادر کار را می‌آورد توی خانه: «لیمو و پسته و زعفرون، هرکدوم‌رو به فصلش گرفتم و آوردم توی خونه تا بچه‌ها پاک کنن. کار مردم بود؛ کیلویی پاک می‌کردیم، هنوز هم این‌کارو می‌کنیم. محرم و صفر هم زنجیر برای هیات‌ها می‌بافیم، نباید و نمی‌تونیم بیکار باشیم. هیچ‌کدوم از این کارا هم درآمد زیادی نداره، اما همین‌هم غنیمته و پولشو می‌شه به یه زخمی زد.»

دختری، شد مرد خانه

آن مرد حالا شش‌سالی می‌شود که پایش را پس کشیده است؛ از همه چیز. فاطمه اما بیشتر از شش‌سال بزرگ شده است. فکر و ذکرش خرج خانه و جورکردن جهیزیه برای خواهران دم‌بختش است و البته دستان مادرش که آنقدر خانه‌های بالای شهر را روفته که به اسم مواد شوینده هم حساسیت پیدا کرده است.
دست‌های فاطمه 13ساله، از 8سالگی با کار آشنا شدند. مدتی است که بافت تابلوفرش را یاد گرفته و پای‌دار زانو می‌زند؛ از صبح خروس‌خوان تا اِلای شب.
دو ماه طول کشید تا اولین تابلوفرش از روی ‌دار بیاید پایین و 600 هزارتومان دستش را بگیرد. دستمزدی که با همان دستی که گرفته بود، ردش کرد به طلبکارها. به قسط‌های جهیزیه بزرگ‌ترین خواهرش.
«خواهر اولیم دوسال پیش ازدواج کرد، قسط جهیزیه‌اش مونده بود و منم همه پول تابلویی که بافته بودم رو دادم به طلبکارا.»
لبخند رضایتی روی صورتش می‌نشیند، وقتی مادرش دستی به سرش می‌کشد و می‌گوید:
«فاطمه مرد خونه ماست و جور همه‌رو می‌کشه.»
چهار خواهر از ردِ هم آمده‌اند، دومین خواهر هم مدتی‌ است عقد کرده و منتظر جورشدن جهیزیه‌ای ساده است تا بتواند برود دنبال بخت خودش، اما از خالی‌بودن خانه و سرفروافتاده مادر، وقتی صحبت از جهیزیه‌ می‌شود، می‌توان فهمید به این زودی، خبری از مجلس‌گرفتن نیست و یک‌جورهایی نگاه‌ها به فاطمه است که تابلوفرش دیگری روی ‌دار دارد؛ نقشی از گنبد طلایی بارگاه امام‌رضا(ع). او حالا بیشتر از تابلو قبل به کار سوار است؛ «دستم تند شده، اگه خدا بخواد این تابلورو یک‌ماهه تموم می‌کنم و پولش رو می‌دم برای خرید جهیزیه خواهر دومیم که تو عقدِ.»

هنوز نرفته‌ایم که زانو می‌زند پای‌دار و انگشتان باریکش روی زمینه سفید چله می‌رقصد؛ موزون و پرشتاب. اما سخت به نظر می‌رسد هرقدر هم سریع گره بزند، باز این دست‌های کوچک، توان آن را داشته باشند تا گره‌های بزرگ و کور زندگی‌ را باز کنند.

تشنج‌های یک زندگی

از در و دیوار خانه‌ای که تمامش یک اتاق 24متری است، چقدر بدبختی و ادبار می‌تواند ببارد؟ فقر و محرومیت مانند بختک افتاده است روی زندگی راحله و دارد نفسش را می‌گیرد. راحله زرد و نزار است، کمی گوشت‌دارتر از اسکلت است و خیلی جوان‌تر از آنکه بخواهد قوز داشته باشد. اندوه و رنج انگار روی چهره‌اش منجمد شده است. خانه که نه، وارد اتاقش که می‌شویم، دو بچه عین دو لندوک‌ لرزان، چشمانشان روی صورت ما؛ از معدود کسانی که برای گرفتن طلب به خانه‌شان نیامده‌اند، دودو می‌زند.
گوشه اتاق، کنار «دار» یک نفر با استخوان‌های به‌در جسته که از زیر پتو هم می‌شود آنها را دید، جنین‌وار‌ در خود جمع شده است. هر از گاهی مانند موجودی زخمی و در حال نزع، ناله‌ای کم‌جان از گلویش کنده می‌شود و انگار جانش بخواهد در برود، تکانی می‌خورد و پا بر زمین می‌‌کوبد. راحله او را معرفی می‌کند:
«حسین شوهرمه، صرع داره.»
راحله 10سال پیش به هزار امیدوآرزو آمد خانه شوهر:
«مادرش نگفت مریضِه، هیچی نگفتن، نمی‌دونستم، بله‌ رو گفتم و بعد فهمیدم صرع داره.»
کسی حمایتشان نمی‌کند و تنها کمکی که به آنان می‌رسد از طرف خیریه آبشار عاطفه‌هاست. روزهایشان سخت می‌گذرد؛ راحله می‌گوید از پدر و مادر حسین هیچ خط‌ و خبری نیست:
«ولش کردن به امان خدا، وقتی دیدن مریضِ، ولش کردن. اولای ازدواجمون دم بنگاه املاک باباش کار می‌کرد، برادرش که از خدمت اومد، باباش حسین‌رو انداخت بیرون و گفت دونفر لازم ندارم؛ هرچند همون موقع هم وضعمون بهتر از الان نبود؛ بعضی روزا که میومد خونه دو تا دونه تخم‌مرغ تو جیباش بود و می‌گفت بابام اینارو داده و گفته فعلا همینارو ببر تا بعد. سه تا پسر داره که سالمن، این یکی، که مریضه رو نمی‌خوان.»
حسین که پدر، عذرش را می‌خواهد، می‌رود کارگری، اما...
«رفت کارگری سر ساختمون، روز اول تشنج کرد، بهش گفتن دیگه نمی‌خواد بیای، اجاره خونه و خرج داشتیم، دختر اولم یک‌سالش بود، هیچ منبع درآمدی هم نداشتیم، خودم رفتم یه کارخونه سرکار، روزی دوهزارتومان حقوق می‌دادن، یک مدت اونجا بودم ولی زندگی نمی‌چرخید.»

حسین بیکار نمی‌ماند، یا بهتر است بگوییم، سعی می‌کند بیکار نباشد و تلاشش را می‌کند. می‌رود سرگذر، یک روز کار هست و یک روز نیست، در این بین دختر دومش هم به دنیا می‌آید. حال حسین روزبه‌روز بدتر می‌شود، نه درمان درستی در کار است، نه تغذیه مناسبی و نه آرامشی. آخرین باری که کار گیرش می‌آید، دی‌ماه سال گذشته است:
«آخرین باری که رفت سرکار تشنج کرد، از بالای پله‌ها افتاد پایین و به سرش ضربه خورد و حالش بدتر از قبل شد.»
تشنج‌های شدید، طولانی و مکرر او، مانند پس‌لرزه‌های تمام‌ناشدنی، لحظه‌ای زندگی راحله و دو دخترش را آرام نمی‌گذارد.

سیمای زنی بدون رویا

دار تابلوفرش در خانه راحله هم برپاست، نقشش «وان‌یکاد...» تابلویی که قرار است پس از اینکه از‌ دار پایین آمد، برود قد دیوار خانه کسی که چیزی برای چشم‌خوردن دارد. راحله خیالش جمع است که کسی او و زندگی‌اش را چشم نمی‌زند. او فرصت نمی‌کند با دو طفل و مردی که هر لحظه باید مواظب تشنج‌هایش بود، تابلوها را با دقت و به موقع تمام کند:
«تابلو قبلی تقریبا سه‌ماه طول کشید تا تموم شه، اما چون بافتش خوب نبود، بیشتر از 300تومان ازم برنداشتن»
البته خریدار تابلو جدید خیریه است و هدف آنان هم کمک است و تابلوفرش را به قیمت مناسبی می‌خرند تا کمکی به این خانواده شود. دست راحله نه تنها خالی، که موجودی جیبش منفی است:
«دو تا قسط بیمه‌ام عقب افتاده، سومیش هم همین روزا می‌رسه، اجاره‌خونه‌ هم ندارم که بدم، داروهای حسین‌رو هم اگر خیریه نباشه نمی‌تونم بخرم.»
راحله توانسته به‌خاطر کار بافت تابلوفرش، خود و دو دخترش را بیمه کند، اما حسین بیمه نیست، او را با دفترچه برادرش دوادرمان می‌کنند:
«گفتن باید صددرصد از کار افتاده باشه تا بیمه‌ا‌ش کنیم، می‌گن الان 70‌درصد ازکارافتاده است، البته نمی‌دونم صد‌درصد یعنی چی و کی از نظر اونا صد‌درصد از کارافتادس. فقط می‌دونم حسین هشت‌ماهه نمی‌تونه بدون همراه حتی راه بره و زمین نخوره.»
بعضی‌ آدم‌ها نه رویا دارند و نه آرزو، فقر و حواشی آن شاید فرصت رویاپردازی و فکرکردن به چیزی مثل آرزو را هم به آنان ندهد. راحله بی‌رویاست، او شاید فکر می‌کند 30 سال برای آدمی که دستش به دهانش نمی‌رسد عمر زیادی است، به همین خاطر فقط یک چیز از خدا می‌خواهد:
«اینکه بتونم، یعنی اونقدر عمر داشته باشم که بچه‌هام‌رو سروسامان بدم؛ همین.»
دختر بزرگ راحله 9ساله است، چهار سوره از جزء 29 را حفظ کرده است. قرآن را می‌آورد تا نشانمان بدهد. رقیه؛ دختر دیگرش دوساله است، گرسنه است و بهانه می‌گیرد، صبحانه می‌خواهد. مادر او را روی پا می‌نشاند، دستی به موهایش می‌کشد و قول صبحانه می‌دهد، اما تا ما هستیم بلند نمی‌شود تا در یخچال را باز کند و لقمه‌ای به دست طفلش بدهد. رقیه که می‌بیند عجز و لابه‌اش بی‌اثر است، گرسنگی‌اش را برمی‌دارد و می‌رود سوی حسین. کنارش می‌نشیند و نق می‌زند، پدر چیزی جز تکان‌های عصبی ندارد که به او بدهد. بعد از چنددقیقه بیدار می‌شود و به دیوار تکیه می‌دهد. نصف آدم است، اسکلتی که روی آن پوستی کشیده‌اند، سرش روی گردنی که به دم سیب می‌ماند، لق می‌خورد. چشمانش قی کرده است و از پشت آن به همه‌چیز می‌نگرد و نگاه انگار رم‌کرده‌اش را از نگاه ما می‌دزدد. نق‌نق طفل و حضور چند غریبه، حالش را خراب می‌کند؛ تشنج سر می‌رسد، ناگهانی و شدید. مثل کسانی که جن در آنان حلول کرده باشد، دست و پایش بی‌اراده می‌پرد، تنش می‌لرزد و صدای موجودی غریب از گلویش کنده می‌شود و از لای دندان‌های قفل‌شده‌اش می‌پاشد توی هوای خفه اتاق.

راحله بلند می‌شود و خودش را به او می‌رساند، دستش را می‌گذارد روی پای مردش تا شاید جلو ضربه‌هایی که دارد شدیدتر می‌شود و ممکن است به‌ دار بخورد و آن را چپه کند، بگیرد، اما دستی که به نان نمی‌رسد، کجا قوت دارد جلوی تشنج را بگیرد؟ می‌نشیند روی پای شوهرش و با یک دستش شانه و با دست دیگرش سر او را نگاه می‌دارد، تکان‌ها کمتر می‌شوند. رقیه که حال پدر برایش عادی است و با آن بزرگ شده است، هنوز بهانه صبحانه می‌گیرد. زهرا با قرآن روی پا، یک نگاهش به ما و یک نگاهش به پدر است. استرس برای حسین خوب نیست و حضور ما هم کمکی نمی‌کند. از اتاق می‌زنیم بیرون، صدای ضعیف و لرزان زن از پنجره پر می‌کشد؛ «حسین‌جان... .» (مجید خاکپور/شرق)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

دخترانی که در آتش فقر سوختند

جام جم سرا: پانزدهم آذرماه سال ۹۱ بود که آتش بخاری به جان ۲۹ دانش‌آموز کلاس چهارم ابتدایی مدرسه‌ای در شین آباد پیرانشهر افتاد و آن‌ها را با شعله‌هایش بلعید.
۷۲۸ روز از آن زمان گذشته است. «سیران» و «ساریا» دیگر در میان همکلاسی‌هایشان نیستند و مابقی سرگردان در راهروهای بیمارستان و اتاق عملند و هرازگاهی صدای اعتراضی از خانواده آن‌ها مبنی بر رسیدگی بیشتر به اوضاع و احوالشان به گوش می‌رسد.
پس از وقوع حادثه آتش سوزی در این مدرسه روستایی، دولت و بسیاری از نهادهای ذی‌ربط وارد عمل شدند و در ‌‌نهایت درمان این کودکان به وزارت بهداشت، آموزش آن‌ها به وزارت آموزش و پرورش و امور حمایتیشان به وزارت کار و رفاه اجتماعی سپرده شد. در این گزارش مروری اجمالی بر آخرین وضعیت درمان، تحصیل و پوشش‌های حمایتی دولت برای دانش آموزان شین آبادی خواهیم داشت:


این دختران هنوز هم در نمازخانه درس می‌خوانند

به نظر می‌رسد با توجه به آنکه وضعیت جسمانی دانش آموزان شین آبادی متفاوت است و اکنون در حال گذراندن دوره‌های درمان خود بوده و از تهران به پیرانشهر در تردد هستند در شرایط ویژه‌ای برای ادامه تحصیل خود قرار داشته باشند.
آموزش و پرورش متعهد شده امکان تحصیل این دانش آموزان در محیط مناسب با معلم خصوصی زمانی که در تهران هستند را فراهم کند، اما هنوز این وعده آنگونه که باید محقق نشده است.
مرادی، پدر «سیما» یکی از دانش‌آموزان شین آبادی، از وضعیت نامناسب آموزشی دختر خود و همکلاسی‌هایش گلایه می‌کند و می‌گوید: چندین بار از آموزش و پرورش درخواست کرده‌ایم برای این دختران بویژه ۱۲ نفری که وضعیتشان وخیم‌تر است معلم خصوصی بگذارند. این‌ها سال گذشته درس نخواندند و حالا به شدت از درسشان عقب مانده‌اند.

حسین احمدی نیاز، وکیل این دانش‌آموزان نیز از عدم وجود شرایط آموزشی مناسب دختران گلایه می‌کند: آموزش و پرورش متعهد شده است تا ۱۵ آذرماه امسال کلاس درس بچه‌های شین‌آباد را بهبود ببخشد. آن‌ها در حال حاضر در نمازخانه مدرسه‌ محل سکونت خود تحصیل می‌کنند و با توجه به آنکه همواره در حال رفت و آمد بین تهران و پیرانشهر هستند، دچار افت تحصیلی شده و باید برای آن‌ها معلم خصوصی بگیرند.

در همین خصوص علی اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش در آخرین نشست خبری‌اش که ۳۱ شهریورماه برگزار شد، درباره مشکلات آموزشی دانش آموزان شین آبادی و اینکه چرا آن‌ها را از دانش آموزان عادی جدا نمی‌کنند گفت: جداسازی دانش آموزان شین آبادی از سایر دانش آموزان به دلایل تربیتی و اجتماعی به صلاح نیست. آموزش و پرورش از تاسیس یک کلاس ویژه دانش آموزان شین آبادی عاجز نمانده است. در ملاقات‌هایی هم که با آن‌ها داشتیم هیچ گاه از تحصیلشان گلایه نکردند و بیشتر بر پیگیری مسائل درمانی و بیمه‌ای تاکید داشتند. یقینا در بحث تحصیل آن‌ها مشکلی نداریم و در بحث کلان آموزش و پرورش، هزینه کردن برای آن‌ها را وظیفه خود می‌دانیم.

این در حالی است که رئیسی، معاون وزیر آموزش و پرورش به تازگی از راه اندازی مدرسه ویژه دانش آموزان شین آبادی خبر داده بود، اما «مرادی» پدر یکی از دانش آموزان شین آباد مدعی می‌شود: آن طور که از ظواهر امر بر می‌آید این مدرسه که در کنار مدرسه قبلی بچه‌ها ساخته شده تا پایان بهار سال آینده هم آماده نمی‌شود.

پدر «سیما شادکام» نیز از این وضعیت گلایه می‌کند و می‌گوید: شاید از اول مهر تا کنون دخترم ۲۰ روز به مدرسه رفته باشد و مابقی را تحت درمان بوده است. آموزش و پرورش می‌تواند معلم برای این دانش‌آموزان معین کند تا در تهران به هنگام مداوا درسشان را هم بخوانند.


روند درمان بچه‌های شین آباد مطلوب است

احمدی نیاز با بیان اینکه ۲۹ دانش‌آموز شین‌آبادی در حادثه آتش‌سوزی دچار آتش‌سوزی شدند و دو نفر از آن‌ها جان خود را از دست دادند، می‌گوید: آسیب‌دیدگی ۱۲ نفر از آن‌ها بیش از سایرین است. حادثه شین‌آباد یک کابوس برای همه این کودکان بود و به همین خاطر باید روان‌درمانی آن‌ها به صورت جدی‌تری مدنظر قرار بگیرد. آتش گرفتن کلاس و سوختنشان در آتش تبدیل به کابوس همیشگی کودکان شده و آن‌ها را می‌آزارد. هرچند روان درمانی در بیمارستان برای آن‌ها تا حدودی انجام می‌شود اما لازم است به صورت مداوم دنبال شود.

وی درباره روند درمان این کودکان می‌گوید: در حال حاضر روند درمان خوب است و خوشبختانه در بیمارستان حضرت فاطمه (س) تحت درمان قرار دارند و پروسه درمانی به شکل مطلوبی پیش می‌رود.

مرادی نیز روند درمان را مناسب می‌داند و می‌گوید: ‌ دخترم تا کنون نزدیک به ۲۰ عمل جراحی و سه عمل زیبایی انجام داده است و پزشکان می‌گویند باید تا هفت سال دیگر هم تحت درمان باشد.

پدر سیما شادکام، دانش آموز دیگر حادثه دیده مدرسه انقلاب اسلامی شین آباد می‌گوید: ‌ سر دخترم به علت اعمالی که انجام می‌دهد مدام درد می‌کند. سالانه چندین بار دخترم را برای درمان به تهران می‌آورم و به گفته پزشکان این درمان تا حدود شش سال دیگر ادامه دارد و وضعیت روحی دخترم مناسب نیست.


مستمری مادام‌العمر برای آنها برقرار نشده

بر اساس آخرین اخبار رسیده دولت، سازمان بهزیستی باید مستمری‌ مادام العمر برای این کودکان برقرار می‌کند. هرچند وکیل دانش‌آموزان شین‌آباد در آخرین اظهار نظر خود برقراری مستمری از سوی دولت ورای اقدام بهزیستی را خواستار می‌شود و می‌گوید: مستمری که سازمان بهزیستی قرار است برقرار کند، آن چیزی نیست که مدنظر ماست، سازمان بهزیستی به وظایف ذاتی خود در قبال این کودکان عمل می‌کند چرا که چند تن از این کودکان انگشتان دست خود را از دست داده و معلول به حساب می‌آیند اما انتظار داریم دولت مستمری ویژه‌ای برای این کودکان در نظر بگیرد که ورای مستمری بهزیستی باشد.
در حال حاضر دفتر دکتر نوبخت، معاون رئیس جمهور پیگیر برقراری مستمری این کودکان است تا مکانیزمی برای آن پیدا کند.

از سوی دیگر به گفته خانواده‌های این دانش آموزان هنوز مستمری از سوی دولت برقرار نشده است، پدر سیما مرادی در این باره اظهار می‌کند: از دولت می‌خواهیم به وعده‌هایش عمل کند. ضمن آنکه دیه هم برای تعدادی از بچه‌ها پرداخت شده است و چند نفری هم باقی مانده‌اند که دیه دریافت نکرده‌اند.

پدر سیما شادکام نیز در این باره لب به گلایه باز می‌کند: از دکتر نوبخت می‌خواهیم به این موضوع که چرا دیه ناقص به ما پرداخت شده است رسیدگی کند. دختران ما از بین رفته‌اند و ما زندگی خود را برای درمان آن‌ها گذاشته‌ایم. بیمه ایران این کار را خودسرانه انجام داده در حالی که روی پرونده ما حکمی مبنی بر پرداخت دیه با توجه به درصد سوختگی نخورده است. پزشکی قانونی درصد سوختگی دخترم را ۱۲۱ درصد اعلام کرده بود در حالی که پزشک در تهران گفت میزان سوختگی ۳۰ درصد است.


قرار نیست شین آباد دومی در آتش بسوزد

پس از گذشت دوسال از این حادثه تلخ، کمبود اعتبارات مانع از آن شده که سامانه‌ گرمایشی مدارس به طور کامل ساماندهی شود. در همین راستا مرتضی رئیسی، رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور با بیان اینکه سال گذشته ۲۸ هزار کلاس درسی را دارای سیستم حرارتی استاندارد کردیم، در مدارس بزرگ موتورخانه و سیستم رادیاتور و در مدارس کوچک پکیج به کار گرفته شد و این روند همچنان ادامه خواهد داشت می‌گوید: تا کنون ۱۵۰ هزار کلاس درس که نیازمند سیستم حرارتی دائم هستند و قبلا گرمایشان در زمستان با بخاری نفتی یا گازی تامین می‌شد و با استانداردهای ما فاصله داشت با صرف ۱۴۶ میلیارد تومان که برای استانداردسازی به ما تخصیص یافت، مجهز به سیستم‌های گرمایشی استاندارد شده‌اند.

رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور با اشاره به تصویب اختصاص یافتن پنج درصد از محل عوارض گاز مصرفی برای استاندارد سازی مدارس کشور از سوی مجلس اظهار کرد: این مبلغ امسال۳۰۰ میلیارد تومان بود. امیدواریم تا پایان سال مالی ۹۳ (که تیرماه ۹۴ خواهد بود) بتوانیم شمار کلاس‌های نیازمند به سیستم حرارتی دائم را به ۷۵ هزار برسانیم.

وی می‌افزاید: اگر این اتفاق بیفتد نیمی از کلاس‌های درس کشور که دارای سامانه گرمایشی غیر ایمن هستند استاندارد شده و نگرانی مسئولین و اولیا در این رابطه خاتمه می‌یابد. از سوی دیگر اگر در بودجه سال ۹۴ اعتباری حدود ۵۰۰ میلیارد تومان در اختیار ما گذاشته شود برای این امر دیده شود تا سال ۹۵ شاهد حذف بخاری‌های گازی، نفتی و سیستم‌های موقت گرمایشی در مدارس خواهیم بود.


دانش‌آموزان شین آبادی با وجود تمام مشکلاتی که با آن دست به گریبانند به زندگی خود ادامه خواهند داد. در این میان آنچه بیش از پیش ضروری و مهم می‌نماید پیشگیری از بروز آتش سوزی و حوادث غیرمترقبه دیگر در مدارسی است که خانه دوم فرزندان این مرز و بوم است. (ایسنا)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

توصیه‌ مهم به دخترانی که قصد ازدواج دارند

توصیه‌ مهم به دخترانی که قصد ازدواج دارند

یک روانشناس گفت: دخترانی که قصد ازدواج دارند می‌توانند با در پیش گرفتن راهکارهایی در مکان‌های مناسب بهتر دیده شوند.

مهدیه مصطفایی به دخترانی که قصد ازدواج دارند گفت: یکی از مواردی که موجب می‌شود کسی برای ازدواج با شما پا پیش نگذارد، این است که تکلیفتان با خودتان روشن نیست. مثلاً دختری را در نظر بگیرید که حجابش را رعایت نمی‌کند و ظاهر و رفتارش نشان میدهد که به دستورات دینی اهمیتی نمیدهد، اما از طرف دیگر نمازش را به موقع میخواند و روزهاش را میگیرد. در چنین مواردی، هم افرادی که به اصول مذهبی پایبند هستند، او را فرد مناسبی برای ازدواج نمی‌یابند و هم افرادی که اعتقادات مذهبی ندارند حس می‌کنند که ممکن است با ازدواج با این فرد دچار مشکل شوند بنابراین به وی پیشنهاد ازدواج نمیدهند. این مطلب در مورد همۀ جنبه‌های متعارض شخصیت شما صدق میکند.

روانشناسی ازدواج روانشناسی ازدواج دختران ازدواج اخبار ازدواج

ازدواج را جزو اولویت هایتان قرار دهید
وی نصریح کرد: تنها اینکه به خودتان بگویید من قصد ازدواج دارم، کافی نیست. همانطور که برای اولویتهای دیگرتان مثل کار یا تحصیل وقت میگذارید، باید برای ازدواج نیز وقت و انرژی صرف کنید. اگر واقعاً قصد ازدواج دارید، سرتان را بیش از حد به کار، درس یا هر چیز دیگری مشغول نکنید.

این روانشناس افزود: زمانی که در حضور همکاران مردتان اعلام می‌کنید که اولویت اول من در زندگی کارم است، طبعاً آنها هم اولویت‌بندی شما را به هم نخواهند زد. البته لازم نیست شما این حرف را به زبان بیاورید، وقتی اقوام و آشنایان می‌بینند شما وقتی برای حضور در مجالس خانوادگی و دوستانه ندارید، به این نتیجه میرسند که حتماً برای تشکیل زندگی مشترک هم وقت ندارید، و اگر قصد معرفی موردی را به شما داشته باشند، از این کار صرفنظر میکنند.

همه برنامه‌هایتان را به بعد از ازدواج موکول نکنید
مصطفایی در ادامه گفت: شاید ازدواج یکی از اهداف شما باشد، اما رسیدن به آن کاملاً دست شما نیست. با خودتان نگویید که بعد از ازدواج درسم را ادامه میدهم یا سر کار میروم. تعداد کمی از مردان، دخترانی را که هیچ مهارت خاصی ندارند و وقتشان را به بطالت میگذرانند، به همسری انتخاب میکنند علاوه بر آن افزایش فعالیت اجتماعی، شانس یافتن زوج مناسب را افزایش میدهد.

شرکت در مجالس زنان را از دست ندهید
وی یادآور شد: هنوز هم در بسیاری از خانواده‌های سنتی، انتخاب همسر از طریق خانواده صورت می‌گیرد. بنابراین شرکت در مجالس زنانه، از جمله مراسم مذهبی علاوه بر اجر اخروی آن می‌تواند در این زمینه نیز به شما کمک کند. در ضمن اگر کسی از اقوام یا دوستان از شما پرسید که قصد ازدواج دارید یا نه، علاوه بر پاسخ، معیارهایتان را هم بیان کنید. خیلی از اوقات افراد به دلیل اینکه فکر می‌کنند مسئله خاصی (مثل ظاهر فرد) برای شما اهمیت زیادی دارد، موارد خوبی را که برای ازدواج وجود دارند، اما فاقد آن مورد خاص هستند به شما معرفی نمیکنند.

منتظر نباشید تا انتخاب شوید
این روانشناس در ادامه گفت: ارایه پیشنهاد ازدواج از طرف دختر معمولاً کار درستی نیست، اما در صورت مواجهه با یک مورد مناسب نباید منفعلانه برخورد کنید. در اینگونه مواقع می‌توانید از یک واسطه که البته باید از صداقت و امین بودن وی مطمئن باشید، کمک بگیرید. واسطه می‌تواند شما را به عنوان یک مورد مناسب برای ازدواج به فرد مورد نظر یا خانوادهاش معرفی کند.

به ظاهرتان بیشتر توجه کنید
وی تاکید کرد: منظور این نیست که از لباسهای گرانقیمت یا جلب توجه‌کننده استفاده کنید. سعی کنید در این مورد حد اعتدال را رعایت کنید. ممکن است آرایش‌های زننده یا پوشش‌های نامناسب موجب شود بعضی از مردان به شما علاقه نشان دهند. اما معمولاً مردی که به دنبال یک زندگی آرام و بی‌دردسر است، چنین فردی را به همسری انتخاب نمی‌کند. از طرف دیگر، اهمیت ندادن به ظاهر و داشتن ظاهری نامرتب نیز به معنای نجابت نیست. در دین مبین اسلام بارها بر اهمیت پاکیزگی و نظافت تأکید شده است.

به مکان‌هایی بروید که افرادی با سلایق و علایق شما در آن حضور دارند
این روانشناس توصیه کرد: اگر شما در یک زمینۀ هنری خاص تبحر دارید و دوست دارید همسرتان نیز از هنر سررشته‌ای داشته باشد، بد نیست از اماکن هنری دیدن کنید. این کار هم به شما کمک می‌کند تا به یکی از علایق فردیتان برسید و دانش‌تان را در زمینۀ مورد علاقه‌تان بالا ببرید و هم امکان آشنایی‌تان با افرادی که با شما تشابهاتی دارند، افزایش می‌دهد.

از فن بیان غافل نشوید
وی تاکید کرد: یکی از مواردی که مخصوصاً در اولین دیدارها اهمیت زیادی دارد، شیوۀ صحبت کردن و به طور کلی ارتباط برقرار کردن ما است. ما معمولاً جذب افرادی می‌شویم که با ادب و متانت صحبت کند و ضمن حفظ حریم‌ها، رفتار گرم و بانشاطی دارند. برای ارتقای سطح مهارت‌های ارتباطی می‌توانید از کتاب‌ها و مقالاتی که دربارۀ مهارت زندگی نوشته شده است کمک بگیرید. البته هنگام مطالعۀ این کتاب‌ها ملاحظات فرهنگی را هم در نظر بگیرید، چون بیشتر این کتاب‌ها ترجمه هستند و ممکن است بعضی از موارد ما در کشور ما کاربرد نداشته باشند. برای مثال، یکی از مواردی که در این کتاب‌ها در رابطه با ارتباط مؤثر به آن اشاره شده، برقراری تماس چشمی هنگام صحبت کردن است، که در جامعۀ ما هنگام صحبت با نامحرم، برقراری تماس چشمی مداوم کار پسندیدهای نیست.

از تجربیات دیگران کمک بگیرید
مصطفایی در پایان مطلب گفت: اگر در میان دوستان و اقوام فردی را می‌شناسید که با وجود داشتن شرایطی مشابه با شرایط شما، خواستگاران خوب متعددی داشته، می‌توانید از وی کمک بگیرید. در صورتی که با این فرد خیلی صمیمی نیستید و دوست ندارید این موضوع را مستقیم با وی در میان بگذارید، می‌توانید در رفتارش دقیق شوید و از کارهای مثبت وی در این زمینه الگوبرداری کنید.

اخبار ازدواج ازدواج ازدواج دختران روانشناسی روانشناسی ازدواج


ادامه مطلب ...