فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
حکومت برای جامعه بشری ضروری اسـت. این ضرورت به آن اندازه واضح اسـت که فیلسوف پرآوازه یونان ارسطو می گوید: «انسانی که بتواند بدون نظامات اجتماعی و حکومت زندگی کند یا حیوان اسـت یا خدا».
همچنین نشانه قدرت و عظمت هر حکومت در این اسـت که مردم از رهبر و حاکم و زمامدار، اطاعت کنند و شنوایی داشته باشند و الا هرج و مرج و آشفتگی قطعی اسـت. کلام علی علیه السلام در این زمینه چنین اسـت:
«و الامانة نظاما للامة و الطاعة تعظیما للامامة».
«ای مردم! شایسته ترین انسان برای حکومت و زمامداری نیرومندترین اسـت پس اگر کسی پس از تصدی چنین انسانی، منحرف شود و آشوب و بلوا ایجاد کند، مورد نکوهش قرار می گیرد و به صورتی توجیه می شود و اگر به سر عقل نیامد با وی قتال می شود تا آشوب و بلوا بخوابد.»
خداوند روح امانت و التزام و تعهد را سامانی برای هر ملت قرار داده و اطاعت و فرمانبرداری مردم را، نشان عظمت و شکوه رهبری دانسته اسـت. و در سخنی دیگر، فرمود:
«علیکم بطاعة من لا تعذرون بجهالته».
بر شما باد پیروی و اطاعت از کسی که از جهل و ناآگاهی به دور اسـت و در مخالفت او عذری ندارید.
در بیان دیگر عدم اطاعت مردم از رهبر عاقل و باتدبیر را منشا نابسامانی و آشفتگی امور، معرفی فرموده و صراحتا گفته اسـت که اطاعت و عمل به رهنمودهای رهبر جامعه اسـت که تحول اساسی بوجود می آورد در غیراینصورت هرگز انتظار اصلاح نباید داشت.
علی علیه السلام در پاسخ کسانی که رهبری او را با شیطنت و افسارگسیختگی خود، خدشه دار کرده و ضعف ایجاد می کردند و با کمال وقاحت پیشوای جور و ستم، معاویه را با او مقایسه کرده و احیانا او را به سبب حسن تدبیر و مشی سیاسی اش می ستودند، فرمود:
«لله ابوهم و هل احد منهم اشد لها مراسا و اقدم فیها مقاما منی لقد نهضت فیها و ما بلغت العشرین و ها انا ذا قد ذرفت علی الستین و لکن لا رای لمن لا یطاع».
خداوند پدرشان را بیامرزد آیا احدی از ایشان در رهبری جامعه و اداره جنگ و مدیریت آن، ممارستش از من بیشتر و سابقه اش از من فزون تر اسـت؟ ! من هنوز بیست سالم نشده بود که وارد جنگ شدم و اکنون افزون بر شصت سال دارم، ولی کسی که فرمانش را نمی برند و رهنمودش را آویزه گوش نمی کنند، رای و نظر او هر چند صائب، چه فایده ای دارد؟
امیرالمومنین در سخنی دیگر حدود مشورت و خیرخواهی مردم را برای رهبر، معین می کند و توقعات و انتظارات را در چارچوبی مشخص می نماید و به صراحت می فرماید که:
این چنین نیست که رهبر و امام امت باید به سخن هر کسی عمل کند و برنامه اش را مطابق اشاره او تنظیم نماید.
«لک ان تشیر علی و اری فان عصیتک فاطعنی».
تو می توانی نظر بدهی و من نیز صاحب نظر هستم و در آن می اندیشم و اگر چنانچه فکر و رای تو را نپسندیدم و به نظر خود عمل کردم تو باید از من اطاعت کنی و فرمان ببری.
«بر شما باد پیروی و اطاعت از کسی که از جهل و ناآگاهی به دور اسـت و در مخالفت او عذری ندارید.»
این کلام مولی علیه السلام در سطحی بسیار بالا قرار دارد و بدین وسیله پاسخ بسیاری از اشخاص که خود را خیرخواه و صاحب نظر می دانند و رای خود را ابراز هم می کنند، ولی چون رهبر و امام عادل و بر حق مسلمین رای و نظر او را صائب ندید و بدان عمل نکرد با وی به مخالفت برخاسته و کارشکنی می کنند و خود عصیان کرده دیگران را نیز به گردنکشی وا می دارند، به طور قاطع داده شده اسـت. در خطبه غرایی دیگر که در ابعاد مختلف رهبری داد سخن داده و به رهبری حق و پیشوایی صالح لزوم اطاعت از آن اشاره صریح دارد، چنین می فرماید:
«ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامر الله فیه فان شغب شاغب استعتب فان ابی قوتل».
ای مردم! شایسته ترین انسان برای حکومت و زمامداری نیرومندترین اسـت پس اگر کسی پس از تصدی چنین انسانی، منحرف شود و آشوب و بلوا ایجاد کند، مورد نکوهش قرار می گیرد و به صورتی توجیه می شود و اگر به سر عقل نیامد با وی قتال می شود تا آشوب و بلوا بخوابد.
صفحه منتسب به دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری سخنانی از ایشان در رابطه با هفته دفاع مقدس را منتشر کرد.
صفحه منتسب به دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری سخنانی از ایشان در رابطه با هفته دفاع مقدس را منتشر کرد.
صفحه منتسب به دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری نوشت: "نگذارید دوران دفاع مقدس از یادها برود."
هاجر نادعلی/کارشناس ارشد معارف نهج البلاغه - بخش نهج البلاغه تبیان
لغت صوفی که در اول به مناسبت آنکه عادتاً لباس زهاد «صوف» یعنی از پشم بوده، پیدا شده است، بعدها مترادف با لغت «عارف» شده، اعم از اینکه آن عارف لباس پشمی بپوشد یا نپوشد بطوریکه در لغت عرب اصطلاح «لبس الصوف» به معنی عارف شدن و در زمره ی فقرا و صوفیه درآمدن است. مثل آنکه در فارسی هم اصطلاح «پشمینه پوش» عیناً به همان معنی است و از مترادفات «صوفی» و «عارف» و «درویش» است.
پشمینه پوشی اختصاص به صوفیه نداشته است این اشتقاق را بیشتر محققان قبول کرده و آن را بیشتر می پسندند که تصوف بی شک از زهد و پارسایی آغاز شده است و پشمینه پوشی زاهدان قدیم در واقع اعتراضی بوده است بر طرز زندگی آن جماعتی از توانگران که همه ی عمر در شادخـواری و خوشـگـذرانی به سر مـی برده اند وهمه جامه و خوراک لطیف داشته اند.(1)
«خداوند، بر رهبران دادگر واجب ساخته است که خود را همتاى ضعیفترین مردم بگردانند تا فقر بر تهىدستان گران نیاید.»
مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی بابی را به پشمینه پوشی، اختصاص داده تحت عنوان «لبس الصوف والشعر والوبر» : «پوشیدن پشم و مو و کرک». و از قول امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرده است: «لباس پنبه ای بپوشید چرا که لباس رسول خدا و لباس ما اهل بیت است و رسول خدا پشمینه و موئینه نمیپوشید مگر به جهت خاصی». (2)
به طور کلی از جمع بندی روایات معصومین و خصوصا کلمات امیر بیان علیهم السلام، این نتایج به دست آمده است:
1- پوشیدن لباس پشمینه حرام نیست.
2- به عنوان ساده زیستى و همسان سازى سطح زندگى با فقرا برای پیشوایان عدالت گستر واجب است.
3- قرار دادن آن به عنوان پوشش دائمی و غالب، مطلوب نیست.
4- پوشیدن آن هنگام نماز مطلوب است.
بنابراین انسان ضمن اینکه باید گه گاه برای دوری از تکبر لباس پشمینه و غلیظ بپوشد اما از آن طرف نباید آن را سیره خود قرار دهد و از لباس نرم پرهیز کند به گونه ای که به خیال زهد احساس فخر و تکبر در او راه پیدا کند. و هم چنین، این شیوه باید شیوه حاکمان باشد تا از حال مردم ناتوان، بی خبر نمانند.
رهبران جوامع اسلامی، در طول تاریخ از سیره زندگى امام علی علیه السّلام، غافل گشتهاند. امیر المومنین علیه السلام، مىفرماید: «آیا من سیر بخوابم و پیرامون من شکمهاى گرسنه و جگرهاى تشنه باشند؟ و همانند کسى گردم که دربارهاش گفتهاند: این بیمارى تو را بس که شکمت سیر باشد و پیرامونت گرسنه باشند! آیا از این خوشنود باشم که مرا امیر مومنان مىخوانند و در عینحال با مردم در سختىهایشان شریک نباشم و براى آنها در سختى زندگى، الگویى نباشم؟» (3)
آیا مؤمنان، امیرى مىخواهند که سرگرم خود و خانوادهاش باشد و در سختىهاى دنیا با آنان شریک نباشد؟ آیا چنین کسى امیرى راستین و حقیقى است و کسانى که به چنین امیرى خوشنود باشند و از او فرمان برند، از مؤمنان به شمار مىروند؟ در تاریخ اسلام، پس از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله، بسیار روشن است که دلهاى توده مردم با على علیه السّلام بود؛ زیرا او از زبان آنان سخن مىگفت و آرزوهایشان را تعبیر مىکرد و در تکتک سخنان و گامهایش به یادشان بود. شیوه زندگى امام علیه السّلام و لباس پشمینهاش بهطور طبیعى چنین اقتضایى نیز دارد و این تنها گناه او نزد دشمنانش بود. امام علیه السّلام خطاب به عاصم بن زیاد، از دیدگاه خود درباره خلافت خبر مىدهد:
«به خدا سوگند، آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که از پینه کننده آن شرمسارم. یکى به من گفت: آیا آن را دور نمىافکنى؟ گفتم: از من دور شو، صبحگاهان رهروان شب ستایش مىشوند» (کنایه از اینکه آینده از آن استقامت پیشگان است.)
«خداوند، بر رهبران دادگر واجب ساخته است که خود را همتاى ضعیفترین مردم بگردانند تا فقر بر تهىدستان گران نیاید.» (4) رهبر باید در کردار و رفتار خود و نهتنها سخن با نیازمندان مشارکت کند و این خواست بندگان خداوند است.
پیراهن وصلهدارى بر اندام امام علیه السّلام بود. شخصى ایشان را دید و در اینباره از ایشان پرسید. فرمود: دل با آن فروتن و نفس رام مىشود و مؤمنان از آن سرمشق مىگیرند. دنیا (ى حرام) و آخرت، دو دشمن متفاوت و دو راه جداى از یکدیگرند. پس کسى که دنیاپرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت کینه ورزد و با آن دشمنى خواهد کرد. آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند و رونده به سوى آن دو، هرگاه به یکى نزدیک شود از دیگرى دور مىگردد و آن دو همواره هووى یکدیگرند. (5)
«آیا من سیر بخوابم و پیرامون من شکمهاى گرسنه و جگرهاى تشنه باشند؟ و همانند کسى گردم که دربارهاش گفتهاند: این بیمارى تو را بس که شکمت سیر باشد و پیرامونت گرسنه باشند! آیا از این خوشنود باشم که مرا امیر مومنان مىخوانند و در عینحال با مردم در سختىهایشان شریک نباشم و براى آنها در سختى زندگى، الگویى نباشم؟»
امام علیه السّلام در پایان خطبه 160 نهج البلاغه نیز فرمود: «به خدا سوگند، آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که از پینه کننده آن شرمسارم. یکى به من گفت: آیا آن را دور نمىافکنى؟ گفتم: از من دور شو! صبحگاهان، رهروان شب ستایش مىشوند» (کنایه از اینکه آینده از آن استقامت پیشگان است.)
این ماجرا در قالب شعر شنیدنی است:
دیده شد اندر بر مولاى دین *** پیشواى بر حق أهل یقین
یک رداى کهنه پر پینه اى *** پر ز وصله جامه دیرینه اى
گفته شد با وی در این باره سخن *** گفت مولا زیور است اندر بدن
دل کند خاشع کند نفسم ذلیل *** تا نغرّد بر من این رزمنده پیل
مؤمنان را شاید از آن پیروى *** گر که در راهند همراه علی (6)
جامه خشن پوشیدن و زندگى کردن مانند فقیرترینِ مردم، براى رهبران و توانگران جامعه، در مقام گفتار، شعارى است بسیار شیرین و پُرجاذبه؛ ولى انجام دادن آن ، دشوار است و تنها از کسى ساخته است که نفس امّاره اش را کشته باشد و به گفته امام على علیه السلام در نخستین گام در مسیر عدالت ، از دام هوس، رهیده باشد. آن حضرت توان پوشیدن لباس لطیف و نو و خوردن غذاهاى لذیذ را داشت، بدون آن که دچار سرکشى و تکبر شود؛ و بالاتر اینکه هرگز چنین نمىشود. با این حال، ایشان پیشوای معصوم است و خود را همطراز با مردم فقیر قرار مىدهد تا نادارى سبب پریشانى و در نتیجه از پا افتادن آنها نگردد؛ رهبران سیاسى جامعه اسلامى موظّف اند در دوران حاکمیت، زندگى شخصى خود را با زندگى بینواترین مردمِ تحت رهبرى خود، همسان سازند و این وظیفه، اختصاص به امیر مؤمنان علیه السلام ندارد.
البته باید توجه داشت که این خصوصیت یکی از ویژگی های امیرالمومنین علیه السلام است و ایشان ویژگی های منحصر بفرد بسیاری دارند. ضمن این که امام به عنوان حاکم به متضای زمان چنین پوششی را داشتند و چون امام این پوشش را داشتند؛ خوب است.
1. عبدالحسین زرین کوب، ارزش میراث صوفیه (زهد و محبت) ، ص۴۰
2. کلینی، اصول کافی، ج 6 ص450
3. نهج البلاغه، نامه 45
4. نهج البلاغة ، خطبه ۲۰۹ ؛ بحار الأنوار، ج ۴۰ ص ۳۳۶ ح ۱۹
5. نهج البلاغه حکمت 102
6. خویی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21 ص152و153
بامداد : حضرت آیت الله خامنهای در مورد اعمال پایان صفر ، مراجعه افراد با در دست داشتن شمع پشت درب مساجد همراه با کوبیدن به درب مساجد و خواندن اذکار توسل و طلب حاجات در شب اول ماه ربیعالاول یا همان تجمع پشت درب مساجد با شمع را شیوهای غیرقابل تایید دانستند.
به گزارش بامداد به نقل از ایسنا در مورد اعمال پایان صفر، حضرت آیت الله خامنهای در استفتاییهای عمل مراجعه افراد با در دست داشتن شمع پشت درب مساجد همراه با کوبیدن به درب مساجد و خواندن اذکار توسل و طلب حاجات در شب اول ماه ربیعالاول را عملی دانستند که مستند روایی ندارد و شیوهای قابل تایید نیست.
متن استفتا در مورد اعمال پایان صفر به شرح زیر است:
سوال: در شب اول ماه ربیعالاول از حدود نیمه شب تا اذان صبح افرادی با در دستان شمع در پایان ماه صفر تجمع پشت درب مساجد کرده و با کوبیدن به درب مساجد و خواندن اذکاری توسل جسته و حاجات طلب مینمایند، البته این عمل را تا ۷ مسجد ادامه میدهند و خصوصا این حال توسل درهنگام اذان صبح به اوج خود می رسد و معتقدند بدین وسیله اتمام ماه صفر و آمدن ماه ربیع الاول را خبر میدهند؛ نظر حضرتعالی در این باره چیست.
جواب: عمل مذکور مستند روایی ندارد و شیوهای قابل تایید نیست. اگرچه اصل اذکار و ادعیه و طلب حاجات از خداوند متعال عمل پسندیدهای است، لکن اشکال در شیوه عمل به نحو یاد شده است، آقایان علمای اعلام (دامت افاضاتهم) و مومنین (ایدهم الله تعالی) با پند و اندرز و موعظه و نصیحت از رواج چنین رفتارهایی که چه بسا ممکن است منتهی به وهن مذهب گردند، جلوگیری نمایند.
یک ویژگی بهشدت ملالآور که هر رهبر فوقالعادهای باید داشته باشد؛
اگر قرار باشد ویژگیهای یک رهبر ایدهآل برای کسب و کارهای بزرگ را لیست کنیم شاید هیچگاه این ویژگی را در انتهای لیست خود نیز درج نکنیم! اما غول دنیای جستجو برای استخدام رهبران خود این ویژگی را در ابتدای لیست خود قرار داده اســت.
به گزارش آلامتو و به نقل از بیزینس ترند؛ رهبر واژهای بسیار پرزرقوبرق اســت. ما آن را برای برخی از برجستهترین انسانهای تاریخ از کورش کبیر گرفته تا نلسون ماندلا و مارتین لوتر کینگ به کار میبریم و یاد این رهبران افسانهای را با انبوهی از کتابهای تحسینآمیز و به اشکال دیگر گرامی میداریم. پس جای تعجب نیست زمانی که صاحبان رؤیاپرداز کسبوکارها تلاش میکنند تواناییهای رهبری خود را صیقل دهند، اغلب بر این باور باشند که در صدر بودن نیازمند شخصیتی استثنایی و اقدامات قهرمانانه اســت.
شکی وجود ندارد که گاهی اوقات اینچنین اســت؛ اما در امور روزمره برخی از مهمترین خصوصیات رهبری فوقالعاده بهمراتب سادهتر از این حرفها اســت و تلاش مداوم برای استثنایی بودن درواقع میتواند کارایی شما را بهعنوان یک رهبر کسبوکار با مشکل مواجه کند. بههرحال گوگل چنین باوری دارد.
همانطور که والتر چن (Walter Chen)، مدیرعامل iDoneThis، اخیراً به آن اشاره کرده اســت، زمانی که این غول جستجوگر به دنبال رهبران میگردد، بر روی ویژگیهای پرزرقوبرقی مانند بیباکی و شجاعت تمرکز نمیکند. در عوض اغلب چیزی بسیار بسیار ملالآور را جستجو میکند. این خصوصیت جادویی چیست؟
قابل پیشبینی بودن محض!
بله درست خواندید، بر اساس انبوهی از اطلاعات که رویکرد مبتنی بر شواهد گوگل را شکل میدهد، یکی از اساسیترین ویژگیهای رهبران فوقالعاده اصولاً این اســت که ملالآور باشند – روزبهروز همان کار را به همان شکل انجام دهند.
چن شرح میدهد «وقتی آنها اعداد و ارقام را درباره این پرسش که چه چیزی یک رهبر موفق را میسازد کنار هم گذاشتند، آنچه یافتند جالبتوجه بود زیرا که باوجود بدیهی بودن نادیده گرفته شده بود. رهبران باید قابل پیشبینی و ثابتقدم باشند، زیرا در این صورت اســت که کارکنان درمییابند تحت یک قواعد مشخص، آنها میتوانند هر کاری که میخواهند انجام دهند. بهبیاندیگر، زمانی که مدیران قابل پیشبینی باشند، آنها مانعی را (یعنی خودشان را) از سر راه کارکنان برمیدارند.»
اگر یک کارمند بتواند پیشبینی کند که رئیسش چه واکنشی خواهد داشت این بدین معنی اســت که مجبور نیست انرژی زیادی را صرف مدیریت رابطه خود، مواجه با مداخله او و توجیه اقدامات خود کند. درنتیجه کارکنان آزادی پیدا میکنند تا درواقع کار خود را انجام دهند و خلاق باشند. چن به نقل از لازلوباک (Lazlo Bock) معاون ارشد مدیر امور انسانی در گوگل میگوید «اگر یک رهبر ثابتقدم باشد، افراد در تیمهای خود احساس آزادی فوقالعادهای میکنند.»
روانشناسان به این احساس آزادی که کار خود را آنگونه که صلاح میدانید انجام دهید «استقلال» (autonomy) میگویند و در مطالعات خود کشف نمودهاند که نهتنها استقلال باعث خرسندی کارکنان میشود، بلکه بهرهوری آنها را نیز افزایش میدهد.
چن و باک هر دو به رهبران کسبوکار نسبت به اینکه قهرمانان هالیوودی و سینمایی و شخصیتهای فوقالعاده تاریخی را بیشازحد سرمشق خود قرار دهند، هشدار میدهند. در عوض بهتر اســت آنهایی که میخواهند واقعاً بهترینها را در تیمهای خود به ارمغان آورند، از کورکورانه دنبال کردن کلیشههای «رهبری» دست بکشند و هر کاری را که ممکن اســت انجام دهند تا افراد خود را توانمند کنند.
تناقضگویی مقامات وزارت بهداشت درباره انحلال معاونت طب سنتی به علت عدم رضایت از خروجی این معاونت، مخاطب را به یاد پزشک جراحی میاندازد که به جای درمان کبد بیمار، آن را از جا در میآورد.
گروه اجتماعی مشرق- هفته گذشته در پی یک تصمیمگیری عجیب، معاونت طب سنتی وزارت بهداشت به سطح اداره کل تنزل یافت و جای خود را به معاونت اجتماعی داد. درباره علت این تصمیم گفته شده است که چون تعداد 300 نفر دانشجو و فارغ التحصیل در رشته طب سنتی جوابگوی نیاز کشور نیست به همین دلیل وزیر از عملکرد معاونت رضایت ندارد!
وزیر بهداشت در اینباره گفته است: «این کار تنزل نیست؛ ما از طب سنتی حمایت میکنیم اما تاکنون از اقدامات صورت گرفته راضی نیستیم.» قاضیزاده هاشمی که برخلاف نامش فرزند یک عطار فریمانی است در این خصوص اظهار میدارد: «طب سنتی سرمایه بزرگ ماست که باید زنده شود و نیاز است که بهطور کارآمد، علمی و فراگیر در بخش گیاهان دارویی و تقویت نیروی انسانی در این حوزه اقداماتی انجام دهیم.»
میزان تناقض سخنان وزیر بهداشت ما را بر آن داشت تا با حکیم حسین خیراندیش، رئیس مرکز تحقیقات حجامت ایران به گفتگو بنشینیم و مطالبات جامعه طرفداران طب سنتی که هر روز هم بر تعدادشان افزوده میشود را از زبان وی بشنویم:
دکتر حسین خیراندیش در گفتگو با خبرنگار مشرق و در توصیفی کوتاه از تاریخچه طب سنتی در قرون اخیر گفت: براساس استنادات تاریخی، براندازی طب سنتی در ایران یک پروسه 300 ساله بود. از سال 1600 تا سال 1914 میلادی برای براندازی طب سنتی ایرانی تلاش شده است و با وضع قانون ضرورت وجود دکترای طب از دانشگاههای ایرانی و خارجی آقای دکتر سیریل الگود، تاریخنویس انگلیسی میگوید میخ تابوت طب سینوی (طب بوعلی سینا) در ایران کوبیده شد. از آن زمان تا سال 2014 که دستورالعمل مقام معظم رهبری برای لحاظ شدن طب سنتی در نظام درمان کشور دقیقا یکصد سال تعطیلی بود؛ تعطیلی رسمی.
وی ادامه داد: حال اگر در این اثنا تلاشی بود برای احیای طب سنتی در ایران، تلاشی دولتی نبود، تلاشی مردمی در گوشه و کنار بود برای لحاظ طب سنتی در نظام درمان که منجر شد به توجه وزارت بهداشت به طب سنتی در سال 1385 تا دانشکدههایی تاسیس کند و در سال 92 طرح سند توسعه طب سنتی را تهیه کرده و در نتیجه معاونت تشکیل شود.
خیراندیش درباره پیشزمینههای بازگشت طب سنتی به دوران اوج خود گفت: پس در شرایطی که این طب 100 سال تعطیل بوده، احیای مجددش سخت است. اینطور نیست که در یک سال و دو سال بشود به شرایط قبل بازگردد. این کار نیازمند فرهنگسازی مردمی، فرهنگسازی فنی میان کارشناسان و متخصصان، فرهنگسازی و ایجاد باور در دل سیاستمداران و برنامهریزان کشور، اعتماد به نفس و پافشاری توسط مدیران وزارت بهداشت، مرعوب نشدن توسط کارشناسان و متخصصان داخلی و خارجی وزارت بهداشت و مرعوب نشدن در مقابل تشرهای کسانی که ضرر میکنند است.
حکیم خیراندیش همچنین ذکر کرد: اگر یک مدیر با صرف وقت حداقلی برای احیای یک معاونت توقع داشته باشد که ظرف دو سال اتفاق بزرگی بیفتد و بعد به جرم همین بیاید آن معاونت را کوچکتر بکند، آن معاونت احیا نمیشود. معاونت طب سنتی نباید در سطح یک معاونت یا دانشگاه در نظر گرفته شود زیرا مثلا در هر حوزهای که بخواهیم دانشگاه آماده کنیم مقدمات از کادر و کتاب و دانشجو و ... آماده است اما در حوزه طب سنتی برای آماده کردن مقدمات برای 5 دانشجوی طب سنتی باید مدتها وقت صرف شود تا استاد و کتاب و کادر آموزشی و ... فراهم شود زیرا مقدمات آن فراهم نیست.
رئیس مرکز تحقیقات حجامت ایران ادامه داد: لذا نمیتوان
معیار رشد آن را با معیار رشد طب کلاسیک (طب رایج کشور) در سایر معاونتها مقایسه کرد.
اکنون همه شرایط برای رشد طب کلاسیک فراهم است؛ به انضمام اعتبارات هزاران
میلیاردی آن؛ اما با این وجود به برکت توانمندی بالقوهای که در درون طب سنتی وجود
دارد و علیرغم مخالفتها یا بیتمایلی وزارت بهداشت و کادرش به آن، امروز طب سنتی
با گرایش مردم روبرو شده به نحوی که به صورت یک جریان فکری در جامعه شایع شده تا
حدی که غربیها که جریانات فکری داخل کشور را تعقیب میکنند گزارش کنند. به
گزارش هفته قبل روزنامه گاردین توجه کنید که رشد طب سنتی در ایران یک هشدار فرهنگی
تلقی میکند.
پدر دوره جدید طب سنتی ایران در ادامه گفت: دولت قبل در ماههای آخر این معاونت را تشکیل داد، تا تایید آن توسط دولت جدید یک سال طول کشید و دو سال برنامهریزی کرد و حالا در سال سوم تبدیل شد به اداره کل. توجیهشان این است که معاونت کار خاصی نکرده است؛ این درست است اما کارهای مقدماتی ممکن است 4 تا 8 سال طول بکشد تا به جایی برسد. امروز وزارت بهداشت باید تمام حمایت خود را از این معاونت بکند و برای محصول 10 سال منتظر بنشیند.
حسین خیراندیش گفت: با توجه به اینکه هم رئیسجمهور ما و هم وزیر بهداشت ما استثنائا عالم به طب سنتی هستند و در مقایسه با دولتهای قبل عالمترین افراد هستند، لذا باید استفاده مطلوب را ببریم زیرا نمیدانیم برای وزیر بعدی چند صد ساعت باید وقت صرف کرد تا نسبت به طب سنتی توجیه شود.
وی در ادامه گفت: از جهتی دیگر اکنون ما دستور مقام معظم رهبری را به عنوان سند بالادستی داریم برای طب سنتی که در سال 2014 دستور لازم برای ضرورت لحاظ طب سنتی در نظام درمانی کشور ارائه کردند و ضمن آن توصیه سیاستگذاری مجمع تشخیص مصلحت نظام را داریم و این مسائل را در دولتهای قبل نداشتیم. از سویی دیگر نمایندگان مجلس و کمیسیون بهداشت اکنون به طب سنتی اشراف دارند و نسبت به کمیسیون قبلی خیلی قویتر است. و از جهت سوم اقبال مردمی را ببینید در درمانگاهها. میزان فروش فقط عرقیات را در کشور ببینید.
خیراندیش در بیان اعتراض خود افزود: من به عنوان کسی که 30 سال است در این زمینه تلاش میکنم از زبان جمعیت بزرگی از طرفداران طب سنتی در حوزه پزشکی و غیر پزشکی میگویم: این یک فریاد اعتراض است. معاونت طب سنتی باید برگردد سر جایش تا فرصتی پیدا کنیم در مجلس آینده یک سازمان برایش ساخته شود. اساسا از روز نخست هم معلوم بود که وزارت بهداشت نمیتواند در دل خودش یک نهاد دیگر را پرورش دهد. مثل این است که ما سپاه پاسداران را در دل ارتش تاسیس کردیم که نتیجه نمیداد و امام (ره) دستور به حرکت جداگانه این دو نهاد در کنار هم داد. کار اساسی این است که سازمان طب سنتی تاسیس بشود با سازوکار جدا که ابعدادش توسط مجلس تعیین شود و دست مجموعه تصمیمگیرندگان داخل وزارت بهداشت نباشد. تا آن زمان معاونت باید بماند. ضمن این، اگر معاونت طب سنتی طی سه سال گذشته اگر توانسته باشد کادر داخلی خودش را نسبت به ضرورت طب سنتی توجیه کرده باشد، کار بزرگی کرده است. انتظار بیش از این هم نداریم.
وی در جمعبندی صحبتهای خود گفت: اما در بحث برنامهریزی، اگر بخش اندکی از این تواناییهای مدیریتی که وزارت بهداشت برای توسعه طب کلاسیک و رایج به کار گرفته است و خیلی هم موفق بوده صرف طب سنتی بشود، در همین یک سال باقیمانده میتوانیم به دستآوردهای بزرگی برسیم. به هر حال مخالفت یا عدم مخالفت وزارت بهداشت به هر توجیهی برای توسعه طب سنتی، مانع رشد طب سنتی نمیشود. همچنان که در 30 سال گذشته نشده است. ما از داخل وزارت بهداشت بیاطلاع نیستیم و این روش مدیریتی که وزارت بهداشت در پیش گرفته است، باعث کوچک شدن و لطمه به طب سنتی میشود. بلکه وزیر باید توجه بیشتری به این معاونت بکند.
ناگفته پیداست که اگر وزیر محترم از عملکرد این معاونت ناراضی بوده، میتوانست به سراغ گزینههای دیگری چون تغییر معاون، افزایش بودجه، حمایت بیشتر و ... برود اما برخلاف شعار حمایت از طب سنتی به یکباره این معاونت را به سطح یک اداره کل تنزل داد.
رهبر معظم انقلاب نیز که طب سنتی را یکی از دغدغههای خود عنوان میکنند در ذکر خاطرهای فرمودهاند:
«من در چند سال قبل در اوایل انقلاب، سال ۱۳۵۹ بود یک سفری با یک هیأتی به هند رفته بودم.آنجا مأموران وزارت خارجه به ما اطلاع دادند که یک بیمارستان گیاه درمانی وجود دارد. من خیلی علاقهمند شدم که آنجا را ببینم و رفتم دیدم از نزدیک، بیمارستان بسیار وسیع و مفصلی بود، اسم فارسی هم برایش انتخاب کرده بودند به نام همدرد. ما در آنجا کارهای گیاهی درمانی را دیدیم. بنده آنجا به ذهنم آمد که میبایستی (گیاه درمانی) را در ایران پیگیری کنیم.»