به گزارش جامجم آنلاین به نقل از ایرنا ، در آتش سوزی های مهیب ستون های دود مانع دید می شود و اهداف مورد نظر در ورای این ستون ها پنهان می مانند؛ همچنین شعله های خروشان آتش و غلظت بالای دی اکسید کربن حاصل از آن، زنده ماندن قربانیان آتش را برای مدت طولانی دشوار می سازد.
بنابراین، عملیات نجات افراد گرفتار در آتش اغلب به یک تراژدی منتج می شود، زیرا آتش نشان ها نمی توانند با سرعتی که لازم است، افراد را بیابند و نجات دهند.
با این حال، نیروهای آتش نشان در منطقه 'گریتر منچستر' در انگلیس در یک تجربه جدید و موفق، برای جستجو و نجات قربانیان آتش سوزی از پهپادی مجهز به دوربین مادون قرمز استفاده کردند.
برنامه استفاده از پهپاد به این صورت است که یک اپراتور مستقر روی زمین با تنظیم دوربین پهپاد، علائم حرارتی خاص آن را تجزیه و تحلیل می کند و اطلاعاتی را به دست می آورد که برای ردیابی و نجات افراد گرفتار شده در دام آتش بسیار ارزشمند است.
از دیگر ویژگی های تصویربرداری مادون قرمز توسط پهپادها این است که از آن می توان برای کشف منبع آتش از طریق رصد علائمی استفاده کرد که به گرمای خاص منبع آتش در منطقه آسیب دیده مربوط می شود.
همین ویژگی به کنترل جهت گسترش آتش و حتی مهار آن کمک میکند.
همواره در مورد کودکان طلاق تصویری که نشان داده شده، تصویر پدر و مادری بوده که برای به دست آوردن حق حضانت فرزندشان، جنگیده اند و کمتر به تصویر کودکی پرداخته شده که پدر ،مادر و خانواده هایشان هیچ یک کودک را نمی خواهند و برای زهر چشم گرفتن از یکدیگر، هر یک فرزند را به زمین بازی طرف مقابلشان پرتاب می کنند. بازی که بازنده نهایی اش، قربانیان کوچکِ بی تقصیرند! کودکانی که تکه تکه هایشان را هم که جمع کنی، دیگر وصله زندگی نمی شود.
رها کردن فرزند؛ رها کردن خود
دکتر احمدرضا آذر، پژوهشگر حوزه کودک و عضو اتاق فکر نگهداری از کودکان بد سرپرست و بی سرپرست، در همین ارتباط می گوید: اینکه کسی بچه ای را به این دنیا اضافه کند و بعد رهایش کند ،در واقع خودش را رها کرده است. بچه ها ادامه پدر و مادر خود هستند.گاهی مادر پس از طلاق، فرزند پسر خود را حاضر نیست نگهداری کند و حضانت او را بپذیرد، با این تصور غلط که فرزندش زمانی که بزرگ شد، شبیه به مردی خواهد شد که او را آزرده خاطر کرده و باعث شکست در زندگی زناشویی شان شده است. در واقع در چنین تصوری زن می خواهد انتقام این شکست را از فرزند کوچک خود بگیرد!
بچه های طلاق، بچه هایی با مشکلات هویتی
وی در ادامه افزود: بنابراین اگر یک کودک به هر دلیل از خانواده خود دور شود و یا وجهالمصالحه یا وجه المنازعه پدر و مادر قرار گیرد و یا به اسباب و ابزاری برای آزار یا تحت فشار قرار دادن طرف مقابل تبدیل شود، با این تصور غلط که او نوزاد است و تفاوت میان آغوش مادرش با فضای سرد شیرخوارگاه بهزیستی یا حتی آغوش گرم انسان های دیگر غیر از مادرش را نمی فهمد، باوری غلط است. مسئله اینجاست که این نوزاد یا این کودک، حتی اگر برای چند روز رها شود و دور از آغوش گرم مادر یا خانواده باشد، بعد از آن مدام به بازسازی فضای سرد این بی عاطفگی اقدام می کند و به احتمال زیاد به بازتولید این فضا در آینده خواهد پرداخت که این امر ماحصل انتخاب پدر، مادر یا خانواده های این فرزند بوده است. قطعا این افراد زمانی برای این انتخاب محاکمه خواهند شد و اولین کسانی که این افراد را محاکمه می کنند، خودشان هستند. اینکه چرا برای فرزند خود جدایی را انتخاب کرده اند؟! چرا فرزند خود را به مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست سپرده اند؟! چرا از مشاوره و امکاناتی که به آنها می توانست کمک کند تا فرزندشان را خودشان بزرگ کنند، استفاده نکردند؟! این افراد اگر در نظر داشته باشند که بچه های طلاق در سنینی که والدینشان جدا شده اند، به طور ناخودآگاه در معرض طلاق قرار می گیرند، به راحتی اقدام به جدایی و طلاق نمی کنند.
احمدرضا آذر در ادامه اظهار داشت: برخی دیگر از بچه های طلاق، برداشتی که از خود دارند، با برداشت های جاری مغایرت دارد. این فرزندان نسبت به هستی، خدا، اخلاق، جامعه، معلمان، بزرگ تر ها و ... بسیار بدبین هستند. این بچه ها اگر به کمک مشاوره های زبده، از این بحران عبور کنند، تنها در صورتی که ازدواج موفقی داشته باشند و طعم پدر و مادر بودن را خودشان تجربه کنند، ممکن است معنای زندگی را به نحو دیگری درک کنند و از آن فضای منفی و بدبینی های مطلق خارج شوند و امید پیداکنند به اینکه می شود طور دیگری به جهان و انسان هایش نگریست؛ می شود اعتماد کرد، دوست داشت و دوست داشته شد.
این پژوهشگر با اشاره به شرایط عینی کودکان بد سرپرست یا بی سرپرست در مراکز شبانهروزی اذعان داشت: کافی است هر از چندگاهی به مراکز نگهداری بچه های بی سرپرست سری بزنید. در این مراکز اگر چه بچه ها به لحاظ خوراک و پوشاک در مضیقه قرار ندارند، اما به محض ورود، گرسنگی عاطفی را در چشمان منتظرشان خواهید دید. نگاه های خیره و ملتمسی که از شما می خواهد آنها را به سرپرستی قبول کنید و از این چهاردیواریِ سرد رهایشان سازید. این میل به قدری در این کودکان شدت دارد که حتی زمانی که یکی از آنها توسط خانواده ای به فرزندی پذیرفته میشود، مسئولان آن مرکز، جرئت اینکه سایر بچه ها را از این موضوع با خبر کنند ندارند و به سایر بچه ها می گویند که جای این کودک عوض شده؛ چرا که منجر به درهم ریختگی روحی این بچه ها خواهد شد. اینکه چرا آنها را کسی به فرزندی نپذیرفته و چرا باید تنها باشند!
مادر؛ یک معنای عمیق ، نه یک جسم زنانه!
وی در ادامه افزود: نمی توانید نقش خانواده را در ارضای نیازهای عاطفی فرزندان دست کم بگیرید. در خانواده مهم ترین رکن مادر نام دارد. به مدد حضور مادر است که کودک، زبان، آگاهی، اندیشه، اخلاق و ... را می آموزد. بچه های رها شده و بی سرپرست از یک طرف تشنه محبت پدر و مادرند و از سوی دیگر در سنین بالا تر، با هستی و فلسفه زندگی مشکل پیدا خواهند کرد و مدام این سوال را از خود می پرسند که چرا هستی به آنان اجازه حضور در این جهان را داده است؟! و چرا پدر و مادر آنها باید چنین افراد بیعاطفه ای باشند؟!
مادر یک معناست و نه یک جسم صرف یا یک جنسیت زنانه! فرد از رحم مادرش به آغوش خانواده، خانه، جامعه، شهر، کشور و جهان سپرده می شود. مادر سرآغاز "بودن" و "شدن" در یک فرد است و در این سیر این مادر است که مدام وسعت پیدا می کند. فاجعه درست زمانی آغاز می شود که فردی، انسانی را به این جهان هستی آورده باشد، اما خودش معنای مادر بودن یا پدر بودن را نفهمیده باشد. کسی که معنای مادر بودن یا پدر بودن را نفهمیده باشد، نمی تواند به عشق ورزی نسبت به فرزندش بپردازد. مادر یا پدری که فرزند خود را رها می کند، بخش مهمی از وجود خودش را رها کرده.
محبت به فرزند توسط والدین، محبت به خودشان است. هویت مادرانه اگر در یک زن ایجاد شود، یعنی آن زن به کمال خود رسیده است. بحث باور به خداوند و باور به آخرت بسیار در این بین تعیین کننده است. واقعا درک نمی شود افرادی که فرزند خود را رها می کنند، در کجای این باور و اعتقاد قرار گرفته اند! با این وجود مادری که به خاطر مشکلات اقتصادی فرزندش را رها می کند به تنهایی مقصر نیست؛ جامعه و خیرین هم در برابر چنین شرایطی مسئول هستند و باید پاسخگو باشند، با مسئولیت پذیری و احساس وظیفه در برابر چنین افرادی است که اجازه نخواهیم داد یک کودک دیگر به کودکان بی سرپرست یا بد سرپرست اضافه شود و معضل و آسیب های اجتماعی ناشی از این رهاشدگی گسترش یابد.
نشانههای احتمالی قربانی قلدری
الف) در مدرسه
کودکان یا افراد جوانی که مورد قلدری قرار میگیرند ممکن اســت یک یا (معمولاً) تعدادی از نشانههای زیر را ظاهر سازند:نشانههای اولیه
- مکرر به شیوهای ناخوشایند، از طریق نامیده شدن با القاب توهینآمیز، ریشخند، کوچک شمرده شدن، دست انداختن، مرعوب ساختن، خوار کردن، تهدید کردن، مورد امر و نهی قرار گرفتن، تحت سلطه قرار داشتن و مطیع بودن؛ مورد آزار و اذیت قرار میگیرند.نشانههای ثانویه
* اغلب در موقع ناهار تنها و جدا از همسالان خود هستند. به نظر نمیآید که یک دوست خوب در کلاس داشته باشند، طوری که در میان دانشآموزان غریبه و منزویاند.ب) درخانه
نشانههای اولیه
- موقعی که از مدرسه به منزل میآیند لباسها و کتابهایشان پاره اســت (و تعدادی از ویژگیهای عمومی فهرست شده در بخش «ج» را دارا میباشند)نشانههای ثانوی
بعد از مدرسه با هیچ یک از همکلاسیها یا دیگر همسالان خود همراه نبوده و وقت کمی را با همکلاسیهایشان در منزل یا در زمین بازی صرف میکنند.ج) نشانههای عمومی قربانیان احتمالی
دانشآموزان قربانی در انواع موقعیتهای توصیف شده، مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و تعدادی از رفتارها یا عکسالعملهای خاص که در بالا فهرست شده اســت را نشان میدهند، به علاوه این که آنها یک یا چندین نشانه از ویژگیهای عمومی زیر را نیز ظاهر میکنند (در عین حال که تعدادی از نشانههای بالا را دارا هستند).د) خصوصیات تحریکآمیز قربانیان
تعداد کثیری از قربانیان آزار و اذیت (قربانیان منفعل)، یک یا چند ویژگی فهرست شده در بخش «ج» را نشان میدهند، با این وجود، گروه دیگری از مقوله قربانیان، قربانیان تحریک کننده هستند که میزانی از ترکیب انواع الگوهای واکنشی و فزون اضطرابی و پرخاشگری را ظاهر میکنند. مسائل قلدری/ قربانی در قربانی تحریک کننده اغلب مربوط به خصوصیتی اســت که در حقیقت بیشتر دانشآموزان یا شاید همه آنها به سبب آن، گرفتار آزار و اذیت میباشند. چنین قربانیانی ترجیح میدهند با دانشآموزان منفعل همبازی شوند، شاید به این خاطر که نسبت به همسالانشان از نظر جسمانی ضعیفتر بوده (به خصوص اگر پسر باشند) و دچار اضطراب بدنی میباشند. عموماً فزون مضطرب، ناایمن، ناشاد و درمانده بوده و نسبت به خود نگرش منفی دارند. به علاوه در چنین قربانیانی (به خصوص اگر پسر باشند) نشانههای زیر میتواند مورد مشاهده قرار بگیرد.نشانههای احتمالی مرتکب قلدری
کودکان یا افراد جوانی که درگیر اعمال قلدری بروی دیگر دانشآموزان هستند، رفتارهایی را مرتکب میشوند که در بخش «الف» به عنوان نشانههای اولیه مورد توصیف قرار گرفت. در مدرسه مرتکبان قلدری به طور مشخص رفتارهای زیر را نیز ظاهر میکنند:پینوشتها:
1. oppositional
2. defiant
پینوشتها:
1. Bjorkgvist
2. Boulton
3. Anxious
4. Insecure
5. Withdrawl
6. Asserting themselves
7. Schwartz
8. Hyperactive
نشانههای احتمالی قربانی قلدری
الف) در مدرسه
کودکان یا افراد جوانی که مورد قلدری قرار میگیرند ممکن اســت یک یا (معمولاً) تعدادی از نشانههای زیر را ظاهر سازند:نشانههای اولیه
- مکرر به شیوهای ناخوشایند، از طریق نامیده شدن با القاب توهینآمیز، ریشخند، کوچک شمرده شدن، دست انداختن، مرعوب ساختن، خوار کردن، تهدید کردن، مورد امر و نهی قرار گرفتن، تحت سلطه قرار داشتن و مطیع بودن؛ مورد آزار و اذیت قرار میگیرند.نشانههای ثانویه
* اغلب در موقع ناهار تنها و جدا از همسالان خود هستند. به نظر نمیآید که یک دوست خوب در کلاس داشته باشند، طوری که در میان دانشآموزان غریبه و منزویاند.ب) درخانه
نشانههای اولیه
- موقعی که از مدرسه به منزل میآیند لباسها و کتابهایشان پاره اســت (و تعدادی از ویژگیهای عمومی فهرست شده در بخش «ج» را دارا میباشند)نشانههای ثانوی
بعد از مدرسه با هیچ یک از همکلاسیها یا دیگر همسالان خود همراه نبوده و وقت کمی را با همکلاسیهایشان در منزل یا در زمین بازی صرف میکنند.ج) نشانههای عمومی قربانیان احتمالی
دانشآموزان قربانی در انواع موقعیتهای توصیف شده، مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و تعدادی از رفتارها یا عکسالعملهای خاص که در بالا فهرست شده اســت را نشان میدهند، به علاوه این که آنها یک یا چندین نشانه از ویژگیهای عمومی زیر را نیز ظاهر میکنند (در عین حال که تعدادی از نشانههای بالا را دارا هستند).د) خصوصیات تحریکآمیز قربانیان
تعداد کثیری از قربانیان آزار و اذیت (قربانیان منفعل)، یک یا چند ویژگی فهرست شده در بخش «ج» را نشان میدهند، با این وجود، گروه دیگری از مقوله قربانیان، قربانیان تحریک کننده هستند که میزانی از ترکیب انواع الگوهای واکنشی و فزون اضطرابی و پرخاشگری را ظاهر میکنند. مسائل قلدری/ قربانی در قربانی تحریک کننده اغلب مربوط به خصوصیتی اســت که در حقیقت بیشتر دانشآموزان یا شاید همه آنها به سبب آن، گرفتار آزار و اذیت میباشند. چنین قربانیانی ترجیح میدهند با دانشآموزان منفعل همبازی شوند، شاید به این خاطر که نسبت به همسالانشان از نظر جسمانی ضعیفتر بوده (به خصوص اگر پسر باشند) و دچار اضطراب بدنی میباشند. عموماً فزون مضطرب، ناایمن، ناشاد و درمانده بوده و نسبت به خود نگرش منفی دارند. به علاوه در چنین قربانیانی (به خصوص اگر پسر باشند) نشانههای زیر میتواند مورد مشاهده قرار بگیرد.نشانههای احتمالی مرتکب قلدری
کودکان یا افراد جوانی که درگیر اعمال قلدری بروی دیگر دانشآموزان هستند، رفتارهایی را مرتکب میشوند که در بخش «الف» به عنوان نشانههای اولیه مورد توصیف قرار گرفت. در مدرسه مرتکبان قلدری به طور مشخص رفتارهای زیر را نیز ظاهر میکنند:پینوشتها:
1. oppositional
2. defiant
همواره در مورد کودکان طلاق تصویری که نشان داده شده، تصویر پدر و مادری بوده که برای به دست آوردن حق حضانت فرزندشان، جنگیده اند و کمتر به تصویر کودکی پرداخته شده که پدر ،مادر و خانواده هایشان هیچ یک کودک را نمی خواهند و برای زهر چشم گرفتن از یکدیگر، هر یک فرزند را به زمین بازی طرف مقابلشان پرتاب می کنند. بازی که بازنده نهایی اش، قربانیان کوچکِ بی تقصیرند! کودکانی که تکه تکه هایشان را هم که جمع کنی، دیگر وصله زندگی نمی شود.
رها کردن فرزند؛ رها کردن خود
دکتر احمدرضا آذر، پژوهشگر حوزه کودک و عضو اتاق فکر نگهداری از کودکان بد سرپرست و بی سرپرست، در همین ارتباط می گوید: اینکه کسی بچه ای را به این دنیا اضافه کند و بعد رهایش کند ،در واقع خودش را رها کرده است. بچه ها ادامه پدر و مادر خود هستند.گاهی مادر پس از طلاق، فرزند پسر خود را حاضر نیست نگهداری کند و حضانت او را بپذیرد، با این تصور غلط که فرزندش زمانی که بزرگ شد، شبیه به مردی خواهد شد که او را آزرده خاطر کرده و باعث شکست در زندگی زناشویی شان شده است. در واقع در چنین تصوری زن می خواهد انتقام این شکست را از فرزند کوچک خود بگیرد!
بچه های طلاق، بچه هایی با مشکلات هویتی
وی در ادامه افزود: بنابراین اگر یک کودک به هر دلیل از خانواده خود دور شود و یا وجهالمصالحه یا وجه المنازعه پدر و مادر قرار گیرد و یا به اسباب و ابزاری برای آزار یا تحت فشار قرار دادن طرف مقابل تبدیل شود، با این تصور غلط که او نوزاد است و تفاوت میان آغوش مادرش با فضای سرد شیرخوارگاه بهزیستی یا حتی آغوش گرم انسان های دیگر غیر از مادرش را نمی فهمد، باوری غلط است. مسئله اینجاست که این نوزاد یا این کودک، حتی اگر برای چند روز رها شود و دور از آغوش گرم مادر یا خانواده باشد، بعد از آن مدام به بازسازی فضای سرد این بی عاطفگی اقدام می کند و به احتمال زیاد به بازتولید این فضا در آینده خواهد پرداخت که این امر ماحصل انتخاب پدر، مادر یا خانواده های این فرزند بوده است. قطعا این افراد زمانی برای این انتخاب محاکمه خواهند شد و اولین کسانی که این افراد را محاکمه می کنند، خودشان هستند. اینکه چرا برای فرزند خود جدایی را انتخاب کرده اند؟! چرا فرزند خود را به مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست سپرده اند؟! چرا از مشاوره و امکاناتی که به آنها می توانست کمک کند تا فرزندشان را خودشان بزرگ کنند، استفاده نکردند؟! این افراد اگر در نظر داشته باشند که بچه های طلاق در سنینی که والدینشان جدا شده اند، به طور ناخودآگاه در معرض طلاق قرار می گیرند، به راحتی اقدام به جدایی و طلاق نمی کنند.
احمدرضا آذر در ادامه اظهار داشت: برخی دیگر از بچه های طلاق، برداشتی که از خود دارند، با برداشت های جاری مغایرت دارد. این فرزندان نسبت به هستی، خدا، اخلاق، جامعه، معلمان، بزرگ تر ها و ... بسیار بدبین هستند. این بچه ها اگر به کمک مشاوره های زبده، از این بحران عبور کنند، تنها در صورتی که ازدواج موفقی داشته باشند و طعم پدر و مادر بودن را خودشان تجربه کنند، ممکن است معنای زندگی را به نحو دیگری درک کنند و از آن فضای منفی و بدبینی های مطلق خارج شوند و امید پیداکنند به اینکه می شود طور دیگری به جهان و انسان هایش نگریست؛ می شود اعتماد کرد، دوست داشت و دوست داشته شد.
این پژوهشگر با اشاره به شرایط عینی کودکان بد سرپرست یا بی سرپرست در مراکز شبانهروزی اذعان داشت: کافی است هر از چندگاهی به مراکز نگهداری بچه های بی سرپرست سری بزنید. در این مراکز اگر چه بچه ها به لحاظ خوراک و پوشاک در مضیقه قرار ندارند، اما به محض ورود، گرسنگی عاطفی را در چشمان منتظرشان خواهید دید. نگاه های خیره و ملتمسی که از شما می خواهد آنها را به سرپرستی قبول کنید و از این چهاردیواریِ سرد رهایشان سازید. این میل به قدری در این کودکان شدت دارد که حتی زمانی که یکی از آنها توسط خانواده ای به فرزندی پذیرفته میشود، مسئولان آن مرکز، جرئت اینکه سایر بچه ها را از این موضوع با خبر کنند ندارند و به سایر بچه ها می گویند که جای این کودک عوض شده؛ چرا که منجر به درهم ریختگی روحی این بچه ها خواهد شد. اینکه چرا آنها را کسی به فرزندی نپذیرفته و چرا باید تنها باشند!
مادر؛ یک معنای عمیق ، نه یک جسم زنانه!
وی در ادامه افزود: نمی توانید نقش خانواده را در ارضای نیازهای عاطفی فرزندان دست کم بگیرید. در خانواده مهم ترین رکن مادر نام دارد. به مدد حضور مادر است که کودک، زبان، آگاهی، اندیشه، اخلاق و ... را می آموزد. بچه های رها شده و بی سرپرست از یک طرف تشنه محبت پدر و مادرند و از سوی دیگر در سنین بالا تر، با هستی و فلسفه زندگی مشکل پیدا خواهند کرد و مدام این سوال را از خود می پرسند که چرا هستی به آنان اجازه حضور در این جهان را داده است؟! و چرا پدر و مادر آنها باید چنین افراد بیعاطفه ای باشند؟!
مادر یک معناست و نه یک جسم صرف یا یک جنسیت زنانه! فرد از رحم مادرش به آغوش خانواده، خانه، جامعه، شهر، کشور و جهان سپرده می شود. مادر سرآغاز "بودن" و "شدن" در یک فرد است و در این سیر این مادر است که مدام وسعت پیدا می کند. فاجعه درست زمانی آغاز می شود که فردی، انسانی را به این جهان هستی آورده باشد، اما خودش معنای مادر بودن یا پدر بودن را نفهمیده باشد. کسی که معنای مادر بودن یا پدر بودن را نفهمیده باشد، نمی تواند به عشق ورزی نسبت به فرزندش بپردازد. مادر یا پدری که فرزند خود را رها می کند، بخش مهمی از وجود خودش را رها کرده.
محبت به فرزند توسط والدین، محبت به خودشان است. هویت مادرانه اگر در یک زن ایجاد شود، یعنی آن زن به کمال خود رسیده است. بحث باور به خداوند و باور به آخرت بسیار در این بین تعیین کننده است. واقعا درک نمی شود افرادی که فرزند خود را رها می کنند، در کجای این باور و اعتقاد قرار گرفته اند! با این وجود مادری که به خاطر مشکلات اقتصادی فرزندش را رها می کند به تنهایی مقصر نیست؛ جامعه و خیرین هم در برابر چنین شرایطی مسئول هستند و باید پاسخگو باشند، با مسئولیت پذیری و احساس وظیفه در برابر چنین افرادی است که اجازه نخواهیم داد یک کودک دیگر به کودکان بی سرپرست یا بد سرپرست اضافه شود و معضل و آسیب های اجتماعی ناشی از این رهاشدگی گسترش یابد.
دانش > فناوری - همشهری آنلاین:
پژوهشگران ایتالیایی درحال طراحی و ساخت نسل جدیدی از روباتهای امدادگر هستند که با الهام از ساختار بدنی چهارپایان طراحی شدهاست
و میتواند در عملیات امداد و نجات به یاری زیر آوار ماندگان بشتابد.
براساس گزارش فوربس، این روبات که چهارپای هیدرولیک نام گرفته است، از توانایی راه رفتن روی سطوح ناهموار،عبور از موانع و بلند شدن از روی زمین در صورت به زمین افتادن برخوردار است، از این رو میتواند در عملیات نجات افرادی که در زیر آوار ناشی از زلزله به دام افتادهاند نقشی کلیدی بازی کند.
کلودیو سمینی مدیر ارشد این پروژه در موسسه فناوری ایتالیا میگوید امیدواریم این روبات بتواند در طول پنج سال آینده به تیمهای امدادگران بپیوندد. این ماشین از حسگرهای مختلفی از جمله حسگر لیزری، دوربین، و نیز حسگر سنجش آلودگی و گازبرخوردار خواهد بود تا بتواند اطلاعات حیاتی را برای بهبود عملیات به تیم نجات برساند.
حین انجام عملیات خطرناک، این روبات میتواند برای حمل مواد و یا دستیابی به مناطق غیرقابل دسترسی توسط انسان مورد استفاده قرار گیرد. محققان ایتالیایی میگویند ظاهر این روبات با الهام از چهارپایان طراحی شدهاست. لوکا چارللیو مدیر فجایع طبیعی در سازمان محافظت شهری فلورانس می گوید این نوع از روبات به شدت تطبیقپذیر است به ویژه در مواردی که ساختمانی تخریب شده و آوار بر زمین ریخته است، زیرا به جای دو پا از چهار پا برای حفظ تعادل خود استفاده میکند و به این شکل از ثبات بیشتری برخوردار است و راحتتر حرکت میکند.
با این همه این روبات چهارپا پیش از اینکه بتواند راهی عملیاتهای امداد شود، باید در بخشهای مختلفی بهبود یافته و ارتقا پیدا کند. به گفته محققان توانایی حرکت این روبات به اندازه خودکار بودن آن از اهمیت برخوردار است، به ویژه اگر قرار باشد از آن در شرایط اضطراری استفاده شود.
قرار است این ماشین توسط بخشهای مختلف سازمان محافظت شهری و سازمان آتشنشانی مورد آزمایش قرار گیرد تا نتایج این آزمایشها در بهبود روبات به کار گرفته شود. این روبات امداگر تنها روبات چهارپایی نیست که در جهان ساخته شدهاست،آمریکاییها و ژاپنیها نیز روباتهایی مشابه با هدف استفاده نظامی ساختهاند.هکرها فقط کامپیوتر و لپتاپهای ما را مورد هجوم قرار نمیدهند. با پیشرفت تکنولوژی صنعت خودروسازی، مطمئنا شاهد حضور هکرها در سیستمهای کامپیوتری خودروها هم خواهیم بود. اما هدف واقعی هکرها چیست؟
با هجوم سیستمهای نرمافزاری خودران و ارتباطات بین خودرویی به صنعت حملونقل، بسیاری از مردم نگران هکرها هستند. این نگرانیها کاملا بهجا و درست هستند، اما شاید نه به دلایلی که در ذهن شما است.
این طبیعت انسان است که باور کند بدترین صدمهای که شخصی یا چیزی میتواند به ما وارد کند، صدمه فیزیکی است. در زمان کودکی، ما از داستانهای هیولایی که زیر تخت پنهان شده است و مجرمهای چنگک به دست در طول جادههای بیابانی هراسان بودیم. پس تعجبی ندارد که بسیاری از مردم نگران این باشند که هکرها بخواهند با کنترل ترمزها و فرمان خودرو در بزرگراهها، به آنها صدمه بزنند. پیشتر این نوع وضعیت را در دنیای واقعی در جیپ و دیگر خودروها شاهد بودهایم.
اما این نوع تهدیدها از جملهی سختترین کارها برای هکرها بهحساب میآیند، چون آنها به کنترل کامل خودرو از جمله کنترل ترمزها، فرمان و سیستمهای دیگر نیاز دارند. همچنین، حملاتی از این قبیل از احتمال اندکی برخوردار هستند.
اما نفوذ به شبکهی کامپیوتری یک خودرو و دستیابی به اطلاعات مالی و شخصی چی پیامدی دارد؟ این داستان کاملا متفاوت است. از آنجایی که نتیجهی چنین حملاتی ممکن است سریعا قابل مشاهده و تشخیص نباشد، هکرها میتوانند به صورت مخفی به سیستم یک خودرو یا گروهی از خودروها هجوم ببرند و اطلاعات زیادی سرقت کنند.
با این اطلاعات چه کارهایی میتوانند انجام دهند؟
خالی کردن حساب یا حسابهای بانکی شما: آیا روی گوشی هوشمند خود از Apple Pay یا سیستم پرداختی دیگری استفاده میکنید؟ آیا از طریق گوشی خود به وبسایتهای بانکداری نیز وارد میشوید؟ هکرها شاید قادر باشند از طریق سیستم اطلاعاتی سرگرمی خودرو وارد گوشی همراه شما شوند و اطلاعات مهم را به دست آورند. حتی اگر خودشان هم از آنها استفاده نکنند، افرادی در دنیای وب تاریک (Dark web) هستند که تمایل دارند پول خوبی برای چنین اطلاعاتی پرداخت کنند.
نفوذ به داخل خودرو: امروزه، قفل بیشتر خودروها توسط کلیدهای راه دور باز میشوند که این سیستمها در کنار مزایا، نقاط ضعف مخصوص به خود را نیز دارند. در آینده، قفلها شاید از طریق گوشیهای هوشمند باز شوند و هک کردن و نفوذ به داخل این گوشیها از طریق سیستم اطلاعاتی سرگرمی خودرو، روش مناسبی برای سوءاستفادهٰگران فراهم کند تا به خودروی شما نفوذ کنند و هر کاری دوست دارند انجام دهند.
گرو نگهداشتن خودرو برای اخاذی: تعداد زیادی از مردم قربانی هکرهایی میشوند که کنترل کامپیوترهای آنها را به دست میگیرند و از آنها اخاذی میکنند. مردم پیامها یا ایمیلهای بهظاهر بیخطر را باز میکنند و ناگهان لپتاپهای آنها قفل میشوند. تنها راه رهایی آنها پرداخت باج به هکرها است تا کدهای باز کردن قفل را در اختیار قربانی قرار دهند. این نوع سناریوها همچنین بهراحتی در خودروها هم قابل پیادهسازی هستند.
IIHTS تخمین زده است تا سال ۲۰۲۰ میلادی، حدود ۵۵ درصد از خودروهای جدید به شبکههایی مثل OnStar و Uconnect متصل خواهند شد. با وجود راه حلهای ارتقا دهنده، این سازمان معتقد است که ۵۰ درصد از کل خودروهای موجود در دنیا چنین سطح اتصال و برقراری ارتباطی خواهند داشت.
این یک مشکل است؛ چون وقتی خودروها قادر به برقراری ارتباط (از طریق شبکه یا با یکدیگر) باشند، آنگاه در مقابل هکرها آسیبپذیر خواهند شد.
متاسفانه، مالکان خودرو کار زیادی نمیتوانند انجام دهند تا از حملهی هکرها در امان باشند. مجبوریم به افرادی که خودروها را تولید میکنند و نرمافزارهایی که برای امن نگه داشتن خودروها در آنها قرار میگیرند، اعتماد کنیم. ولی با این حال، تنها حدود ۴۰ درصد از کمپانیهای خودروسازی در حال حاضر واحدهایی مخصوص امنیت سایبری دارند.
آیا صنعت خودروسازی میتواند با هکرها مقابله کند؟
فرزندان قربانیان اصلی عصبانیت پدر و مادر محسوب میشوند. رفتار این افراد انعکاس مسائل و مشکلات حل نشده والدینشان اسـت.
وی در ادامه افزود: خشم واکنشی اسـت که در درون همه افراد وجود دارد. هنگامی که فرد در کنترل تکانه های هیجانی تسلط نداشته باشد، پرخاشگر شناخته میشود. فرد خشمگین همیشه پشیمان اسـت چرا که ناخواسته به محیط و اطرافیان آسیب میزند.
این روانشناس در خصوص نقش عصبانیت در روابط میان زوجین تصریح کرد: عدم کنترل خشم در روابط زناشویی آثار غیر قابل جبرانی بر جای می گذارد. زوجین معمولا پرخاشگری یکی از طرفین را نشانه سردی و بی علاقگی همسر خود بر ادامه زندگی برداشت می کنند و همین مسئله زمینه ساز سردی رابطه و بروز طلاق عاطفی میان آنها خواهد شد.
محمودی در مورد تاثیر عدم کنترل خشم و پرخاشگری والدین بر کودکان ابراز داشت: فرزندان قربانیان اصلی عصبانیت پدر و مادر محسوب میشوند. رفتار این افراد انعکاس مسائل و مشکلات حل نشده والدینشان اسـت. این کودکان که دائم در حال استرس و نگرانی هستند، سازگاری مناسب با همسالان خود ندارند. از دیگر مشکلات فرزندان در خانوادههای پرتنش میتوان به اختلال در یادگیری، عدم تمرکز، بی خوابی، کابوس های شبانه و شب ادراری شدید اشاره کرد. همچنین این کودکان در بزرگسالی نیز به تپش قلب شدید و نگرانی دائم مبتلا میشوند.
وی در خصوص نقش مشاوره در کنترل خشم بیان کرد: در مشاورههای قبل از ازدواج تمرینهایی به زوجین ارائه میشود تا میزان انتقادپذیری و کنترل هیجانات آنها سنجیده شود. استفاده از راهنمایی این مراکز و مطالعه کتاب های کنترل خشم قبل از ازدواج توصیه میشود.
این روانشناس با تاکید بر نقش خانواده در کنترل عصبانیت تصریح کرد: نقش اطرافیان در کنترل خشم این افراد بسیار موثر اسـت. ایجاد محیط آرام، دور کردن عوامل استرسزا، داشتن ارتباط کلامی موثر، تشویق به انجام رفتار کنترل شده و ایجاد تصور ذهنی در زمینه مثبتاندیشی در خانواده در این زمینه بسیار مفید اسـت. همچنین نقش مشاوره و آموزش و پرورش در آموزش هوش هیجانی حائز اهمیت اسـت.
منبع : باشگاه خبرنگاران