مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

آلومینیوم؛ بی‌گناه دیروز، مجرم امروز

جام جم سرا: کارخانه‌های تولیدکننده محصولات غذایی از آلومینیوم به عنوان عامل ورز دادن خمیر برای تهیه انواع نان‌ها، کیک‌ها، بیسکوئیت‌ها و همچنین به عنوان ماده نگه‌دارنده گوشت‌های فرآوری‌شده، غذاهای آماده و رنگ خوراکی، انواع مرباها و... استفاده می‌کنند. این ماده همچنین در ترکیب محصولات آرایشی ـ بهداشتی، آب، شیر و داروها نیز وجود دارد. به همه این موارد،انتقال آلومینیوم از ظروف یا فویل‌های آلومینیومی به مواد غذایی را نیز اضافه کنید.

آلومینیوم و افزایش ابتلا به آلزایمر

جام جم سرا

سال 2000 محققان فرانسوی به این نتیجه رسیدند در مناطقی که آب آشامیدنی حاوی آلومینیوم بیشتری، یعنی بیش از 1.0 میلی‌گرم در لیتر است، خطر ابتلا به بیماری آلزایمر نیز به میزان 99.1 برابر افزایش دارد. معمولا هنگام تصفیه آب مقداری سولفات آلومینیوم به آب آشامیدنی اضافه می‌کنند تا شفاف‌تر شود. مشکلی که پیش می‌آید این است که آلومینیوم در بافت‌های مغزی رسوب می‌کند و به این ترتیب خطر پیری سلول‌ها و تخریب دستگاه عصبی سرعت بیشتری می‌گیرد. در واقع نوعی اختلال اعصاب کاملا جدی رخ می‌دهد. این سم خانگی وارد خون می‌شود و در مغز جا خوش می‌کند. ابتدا سال 1976 محققان مشاهده کردند آلومینیوم در افرادی که به نارسایی کلیوی مبتلا هستند و به‌طور مرتب دیالیز می‌شوند، باعث بروز اختلالات عصبی می‌شود. بررسی‌ها نشان داد در آب مایع دیالیز آلومینیوم وجود دارد که به‌طور مستقیم وارد خون و مغز این افراد می‌شود. محققان متوجه بروز اختلالات کلامی و تشنج در این بیماران شدند. از آن به بعد بود که بررسی‌های جدی‌تری درباره خطرهای آلومینیوم در مغز کلید خورد. نتایج پژوهش‌های جدید نشان می‌دهد هر چه میزان نفوذ آلومینیوم در بافت‌های مغزی بیشتر باشد، احتمال بروز اختلالات عصبی نیز بیشتر می‌شود. امروزه برای مثال در شهر پاریس در آب‌های آشامیدنی به جای آلومینیوم از «کلرور فریک» استفاده می‌شود که ترکیب کم‌خطرتری است.

ضرر استفاده آلومینیوم در دارو

جام جم سرا

طبق پژوهشی که سال 2010 انجام شد مصرف داروهای ضداسیدی که حاوی آلومینیوم هستند، احتمال بروز شدت التهاب روده را افزایش می‌دهد. به عقیده محققان آلومینیوم باعث بروز و شدت التهاب روده در بیماران مبتلا به بیماری‌های التهاب مزمن روده می‌شود.

ضرر آلومینیوم در واکسن‌ها

حدود نیمی از واکسن‌های موجود حاوی آلومینیوم هستند. تولیدکننده‌های این محصولات از آلومینیوم برای افزایش اثرگذاری واکسن استفاده می‌کنند، اما بعضی متخصصان احتمال می‌دهند آلومینیوم موجود در واکسن‌ها در بروز سندرم درد میوفاسیال موثر است. این بیماری نوعی بیماری دژنراتیو یا تحلیل‌برنده است که برای نخستین‌بار سال 1993 شناسایی شد. سندرم درد میوفاسیال عبارت است از آسیب‌های وارده به عضلات که باعث بروز دردهای عضلانی و مفصلی می‌شود و یکی از دلایل مهم ضعف عضلانی و خستگی‌های مزمن است. به عقیده محققان بعد از تزریق واکسن حاوی آلومینیوم زیاد امکان دارد عضلات واکنش‌های غیرعادی نشان دهند.

آلومینیوم در لوازم آرایشی ـ بهداشتی؛ افزایش خطر سرطان سینه

جام جم سرا

از هر دو محصول آرایشی که استفاده می‌کنید، یک محصول حاوی آلومینیوم است. از رژلب گرفته تا انواع کرم‌ها و دئودورانت‌ها، زیرا آلومینیوم مانع تعریق و همچنین باعث جذب سریع کرم‌ها، افزایش غلظت لاک‌ها و سفیدی دندان‌ها می‌شود. مساله نگران‌کننده درباره محصولات ضدتعریق این است که 75 درصد این محصولات حاوی نمک آلومینیوم است و گاهی تا 20 درصد ترکیبات آنها را تشکیل می‌دهد. نتایج بررسی‌های محققان در سال 2004 نشان می‌دهد​ آلومینیوم از سد پوست می‌گذرد و باعث مسمومیت مصرف‌کننده‌ها می‌شود. این نفوذ در پوست‌های اصلاح‌شده تا شش برابر بیشتر است. نتایج پژوهشی که سال 2007 در یکی از بیمارستان‌های شهر منچستر روی 17 بیمار مبتلا به سرطان سینه انجام شد، نشان می‌دهد ​ ضدتعریق‌ها باعث ایجاد اختلال در کار غدد درون‌ریز می‌شوند و امکان بروز سرطان سینه را فراهم می‌کنند. محققان مشاهده کردند ​ تجمع آلومینیوم در بافت‌های نزدیک زیربغل این بیماران بسیار بیشتر از حد انتظار است. علاوه بر این، بر اساس گزارشی که «آژانس ملی امنیت دارو و محصولات بهداشتی فرانسه» در 17 اکتبر 2011 ارائه کرد، نباید بعد از اصلاح زیربغل از محصولات ضدتعریق یا دئودورانت استفاده کرد. به جای آن توصیه می‌شود از محصولات طبیعی استفاده کنید؛ برای مثال جوش شیرین یکی از ضدتعریق‌های طبیعی و بسیار کارآمد است.

آلومینیوم و خطر ابتلا به پارکینسون

جام جم سرا

آلومینیوم ابتلا به پارکینسون را سرعت می‌بخشد؛ زیرا تاثیر مستقیمی روی مغز می‌گذارد. این ماده یک ماده نوروتوکسیک است، یعنی روی دستگاه عصبی مرکزی تاثیر می‌گذارد. انستیتو ملی مطالعات سلامت و پزشکی فرانسه اعلام کرده وجود آلومینیوم و آهن در مغز بیماران مبتلا به پارکینسون به‌طور غیرطبیعی بالاست.

باید گفت: آلومینیوم به‌طور طبیعی در بیشتر میوه‌ها و سبزیجات وجود دارد و به بعضی مواد غذایی دیگر نیز افزوده می‌شود. در واقع آلومینیوم یک افزودنی است که به عنوان ماده نگهدارنده، رنگ‌دهنده خمیر و... استفاده می‌شود. بدتر این که این ماده در ترکیب شیرخشک‌ها (گاهی به میزان نگران‌کننده‌ای) استفاده می‌شود. متاسفانه میزان این ترکیب در شیرخشک 40 برابر بیشتر از شیر مادر است که برای مغز در حال رشد نوزادان خطرناک است.

راه‌های در امان بودن از شر آلومینیوم

به جای استفاده از غذاهای آماده و کنسروی، آشپزی کنید.

از پیچیدن مواد غذایی لای کاغذهای آلومینیومی بپرهیزید؛ زیرا در دمای بالا باعث انتقال این ترکیبات به مواد غذایی می‌شوند و از لوازم آلومینیومی استفاده نکنید.

برچسب محصولات غذایی را با دقت بخوانید، کلماتی مانند E172 (رنگ‌های خوراکی)‌، 520E،E521 ،E522 و 523 E(در محصولات غذایی صنعتی)‌، 554E، 555E، E556 وE559 (در نمک، شکر، کاکائو، بعضی پنیرها، برنج، سوسیس و کالباس و...) و 541 E(در بیسکوئیت‌ها و...) همان ترکیبات آلومینیومی هستند. بهتر است در خرید این قبیل محصولات غذایی احتیاط بیشتری داشته باشید.

از دئودورانت‌های بدون الکل و بدون آلومینیوم کلروهیدرات استفاده کنید. (ضمیمه سیب)

منابع: Medisite و e-sante

مترجم: فاطمه مهدی‌پور


ادامه مطلب ...

حرف‌های ناشنیده از زبان مجرم روانی

ساختمان ٢ طبقه در انتهای محوطه‌ای سرسبز، که ساکنانش هر روز در دنیایی ناآشنا، شانه به شانه یکدیگر راه می‌روند، غذا می‌خورند، بازی می‌کنند، فیلم می‌بینند، به ظاهر آرام است. آرامش ساکنان آسایشگاه روانی امین‌آباد درمقایسه با هیاهوی ساکنان شهر تصویر غیرقابل باوری دارد.
١٠ هم اتاقی که دنیای بیرون آنان را «روانی» می‌شناسد، در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند، نفس می‌کشند و با هم کنار می‌آیند. اینجا از دعوا و اختلاف خبری نیست، بعضی‌ها بیشتر روز را می‌خوابند و بعضی‌ها در اتاق کار و درمان مشغول بازی یا مشاوره با مددکارانند. ساختمان ٢ طبقه بخش سینا یک و سینا دو، مخصوص مردان است. تخت‌های اتاق‌هایش هر از چند گاهی پر و خالی می‌شود از کسانی که روزی ساکنان شهر بودند و حالا امین‌آباد شهرشان است. در میان همه این آرامش تزریقی و دارو زده، یک صدا اما همچنان رهایت نمی‌کند. یک صدا که آرامش اهالی آسایشگاه را مچاله می‌کند؛ صدای دنباله‌دار و افسارگسیخته زنجیری نا آشنا.


این مرد کیست؟

حرف‌هایش را نمی‌فهمم، آرام با خودش جملاتی مبهم را زمزمه می‌کند، چشمانش نگران است و وقتی من، به‌عنوان تنها زن رو‌به‌رویش می‌نشینم با زنجیر آهنینی که به پایش بسته شده، درحالی‌که سکندری می‌خورد، خجالت‌زده خودش را جمع می‌کند. پسرک سرباز همچنان در تعقیب اوست و یک لحظه رهایش نمی‌کند.
به سمت اتاقش می‌رود، با همان پاهای در بند روی تختش دراز می‌کشد. معذب است و خیره به زنجیر، انگار فهمیده است که وجه تمایزش با بقیه بیماران نظرم را جلب کرده. اسمش عباس است و همه می‌دانند برای چه اینجاست. سال‌ها قبل به‌خاطر اختلال روانی و توهم، همسرش را به قتل رسانده و با تشخیص کمیسیون پزشکی به‌عنوان مجرم روانی به آسایشگاه منتقل شده.
کمی آن طرف‌تر مرد میانسالی نشسته که در سال‌های جوانی‌اش خواننده اُپرا بوده. نامش رازمیک است؛ یکی از هم اتاقی‌های عباس و عضو گروه موسیقی آسایشگاه. گاهی هم برای دل خودش می‌خواند. سال‌ها قبل وقتی در جریان تقسیم ارثیه با خانواده‌اش درگیر شد، سر از امین‌آباد درآورد و حالا یکی از قدیمی‌های آسایشگاه است.
محمد یکی دیگر از ساکنان این اتاق درحالی‌که با وحشت از کنارم عبور می‌کند، می‌گوید: «فردا مرخص می‌شوم». وقتی بهانه هم‌صحبتی را به دستم داد درباره عباس از او می‌پرسم. چرا پاهای هم اتاقی‌ات با زنجیر بسته شده؟ محمد آرام می‌گوید: «میگن قاتله، زنش را کشته».
چه احساسی داری از این که هم اتاقیته؟
«عباس پسر خوبیه اما من از ماموری که همیشه همراهشه می‌ترسم.»


نیم قرن عدم اجرای قانون

ترس، واژه غریبی نیست، احساس نا امنی آن هم برای بیمارانی که به‌دلیل اختلال، وحشتزدگی و ترس به آسایشگاه منتقل شده‌اند. حسی که می‌تواند با تشدید بیماری همراه شود. حالا آنها باید با همه ترس‌ها و توهمات مبهم‌شان، حضور سایه سربازهای زندان را که در شیفت‌های ۲۴ ساعته برای محافظت از مجرمان روانی به آسایشگاه می‌آیند تحمل کنند.
حکایت عجیب قرارگرفتن بیماران روانی که مرتکب جرم شده‌اند در کنار بیماران روانی عادی بحث دیروز و امروز نیست. جای خالی آسایشگاه مخصوص مجرمان روانی حدود نیم قرن است که در ایران احساس می‌شود، یعنی ۴۹‌سال پس از تصویب قانون اقدامات تامینی. قانونی که در‌سال ۱۳۳۹ به تصویب رسید، در ماده ۴ خود ضرورت تاسیس محل مناسب برای مجرمان روانی را تصویب کرد. به نوشته این قانون «هرگاه مجرمان مجنون یا مختل المشاعر مخل نظم یا امنیت عمومی بوده و دارای حالت خطرناک باشند و دادگاه تشخیص دهد که برای جلوگیری از تکرار جرم نگهداری یا معالجه مجرم در تیمارستان مجرمان لازم است در این صورت حکم به نگاهداری یا معالجه او در تیمارستان مجرمان خواهد داد.»
در ادامه هم ماده ۲ همین قانون دولت را مکلف کرده بود که ظرف ۵‌سال از تاریخ تصویب قانون یعنی تا ۱۲ اردیبهشت‌ماه ‌سال ۱۳۴۴ اقدام به تأسیس بیمارستان روانی برای مجرمان غیرمسئول کند.
درحالی‌که تعداد زیادی از مجرمان که به حکم قاضی برای تشخیص سلامت یا اختلال روانی به سازمان پزشکی قانونی معرفی می‌شوند، به جای زندان به آسایشگاه‌های روانی که کمیسیون پزشکی تاییدشان می‌کند، فرستاده می‌شوند.


تبعیض، بیماری را تشدید می‌کند

زندگی در دنیایی که هیچ یک از آدم‌هایش شبیه هم نیستند گاهی مشکلات فراوانی را رقم می‌زند. حتی نگاه آسیب‌شناسانه به یک اجتماع کوچک مثل شاگردهای یک مدرسه یا ساکنان یک ساختمان به تفکیک موقعیت و اختلافات طبقاتی احساس خوشایندی را برای افراد به همراه ندارد، چه برسد به این‌که این تفاوت‌ها و تبعیض‌ها در قشر آسیب‌پذیرتر جامعه رخ دهد.


مردی که با برچسب مجرم روانی و با پاهای زنجیر شده در میان بیماران و کادر پزشکی آسایشگاه حضور دارد قطعا علاوه بر آسیب‌های روحی که در درازمدت برای اطرافیانش خواهد داشت خودش نیز قربانی این تفاوت خواهد شد. او تنها بیماری است که پاهایش زنجیر دارد و ماموری مدام حرکاتش را زیرنظر دارد.
در اتاق کار و درمان هم اوضاع چندان جالب نیست.
«میترا اشتری» کار درمانگر بخش سینا ٢، در رابطه با فعالیت بیمارانی که پاهایشان با زنجیر قفل شده است، می‌گوید: « این بیماران با توجه به محدودیت‌های حرکتی که دارند، نمی‌توانند مثل دیگران تمام بازی‌ها و حرکات ورزشی را انجام دهند. به همین خاطر برای تخلیه انرژی‌شان بیشتر بوکس و دارت کار می‌کنند.»
اما تبعیض تنها در اتاق کار و درمان اتفاق نمی‌افتد بلکه مجرمان به دلیل پیوند بیماری و جرمی که در پرونده‌شان ثبت شده برای انجام خیلی کارها یا رفتن به برخی قسمت‌های آسایشگاه هم محدودیت دارند.
«علیرضا قهرمانی» سرپرستار بخش سینا یک، در رابطه با مشکلات نگهداری مجرمان روانی در این بخش می‌گوید: « در استانداردهای کلی باید بخش بیماران روانی با مجرمان روانی تفکیک شود، اما متاسفانه چنین امکانی در آسایشگاه‌ها وجود ندارد و همه بیماران با یکدیگر و بدون تفکیک بستری می‌شوند. هر از چند گاهی مجرمانی که به دلیل اختلال روانی مرتکب جرم شده‌اند و یا در دوران محکومیت در زندان دچار بیماری‌های روانی شده‌اند، با حکم قضایی به این آسایشگاه معرفی می‌شوند. طول درمان این بیماران گاهی در چند هفته و گاهی سال‌ها طول می‌کشد و حتی بعضی از این بیماران مجرم به دلیل اختلال‌های مزمن یا نداشتن سرپرست به بخش بلوک آسایشگاه فرستاده می‌شوند. درواقع بخش بلوک که به‌تازگی به پردیس تغییرنام داده است، بخشی است که بیمار تا آخر عمرش در آن‌جا نگهداری می‌شود. بیمارانی که جرایمی مانند قتل، کلاهبرداری و اختلاس را در پرونده‌شان دارند، باید با یک مامور پلیس و پابند در آسایشگاه نگهداری شوند. هرچند به‌طورکلی ما به مشکلات قضایی بیمار توجهی نداریم و اولویت برای کار ما درمان این بیماران است اما به‌هرحال این بیماران به دلیل مجرم بودن از رفتن به جاهای غیرضروری مانند پارک، سینما و... محروم هستند و باید بر این موارد نظارت کنیم. مسأله دیگری که برای این بیماران وجود دارد این است که بیماری روانی احتمال بازگشت دارد و معمولا خانواده‌های مجرمان روانی که در آسایشگاه بستری می‌شوند، آنها را حمایت نمی‌کنند و به همین دلیل ترخیص آنها هم گاهی با ریسک بالایی انجام می‌شود. »


بخش زنان مجرم در آسایشگاه روانی

چند متر آن طرف‌تر بخش زنان است؛ ساختمانی دیگر که بیماران روانی از جنس و نسل‌هایی پس و پیشتر از من را در فضای منجمدش «آسایشگاهی» کرده. فضا شلوغ است و مبهم، دختر جوانی با گیسوی بافته به سمتم می‌آید.
می‌گوید: «اومدی دنبال من؟!»
گویی همه منتظرند، منتظر یک آشنا. اما نه! اینجا منطق بر مداری دیگرگونه می‌چرخد.

دختری می‌گفت ۷‌هزار و۳۴۲‌سال سن دارد. بیراه هم نمی‌گفت. اینجا خیلی‌ها محکوم به ماندن هستند، تا ابد.
سراغ سرپرستار بخش رفتم. مریم ده‌بزرگی سرپرستار بخش قانون یک، در رابطه با مجرمان روانی زن در این آسایشگاه میگوید: «زنان مجرمی که دچار اختلالات روانی هستند با نامه قضایی به این بخش از آسایشگاه معرفی می‌شوند تا تحت درمان قرار گیرند. بعد از مدتی هم که بهبود پیدا می‌کنند، از طریق کادر مددکاری با دادسرا یا زندان مکاتبه می‌کنیم و اجازه ترخیص می‌گیرم. در این بخش هم ما فعلا فقط یک بیمار مجرم داریم که به قتل بچه خواهر شوهرش متهم است.»
برای دیدن این زن اجازه می‌گیرم اما به گفته سر پرستار بخش، خانواده‌های این‌ها هم اجازه ملاقات ندارند، اما گفت و گو با مامور زنی که از این بیمار متهم به قتل مراقبت می‌کند حکایت دردناک‌تری از این فضا را دستگیرم کرد.
این مامور جوان که از ندامتگاه زنان شهرری به اینجا منتقل شده در رابطه با شرایط کارش در آسایشگاه روانی می‌گوید: « گاهی زندانی‌ها به دلایل مختلف دچار اختلالات روانی می‌شوند و به همین خاطر برای تحت درمان قرار گرفتن باید همراه مامور به آسایشگاه‌های روانی منتقل شوند. شرایط اینجا برای من سخت است و احساس امنیت ندارم. اگر متهمی قصد فرار داشته باشد من وسیله‌ای برای دفاع ندارم اما ۲ تا سرباز بیرون از آسایشگاه نگهبانی می‌دهند. به‌هرحال این شغلمه، اما بعد از پایان شیفت‌هایی که اینجا هستم سعی می‌کنم همه چیز را فراموش کنم.»
از او راجع به شرایط زنی می‌پرسم که علاوه بر عنوان بیمار روانی، لقب قاتل را هم یدک می‌کشد. او می‌گوید: « از صبح که میام حرفی نمی‌زنه، بیشتر روز رو می‌خوابه و حرف‌هاش معمولا مبهمه. موقع صبحانه و ناهار زنجیر پاهاش رو باز می‌کنیم اما از ساعت ۲ ظهر تا صبح فردا پاهایش رو با زنجیر می‌بندیم.»
در تمام طول صحبت، همچنان صدای دخترکی در گوشم زنگ می‌زند که می‌پرسید «آمدی من را با خودت ببری؟»؛ اما بی‌جواب و گیج از بخش خارج می‌شوم.


آمار تکان‌دهنده از مجرمان روانی

مجرمانی که دچار اختلالات روانی مانند اسکیزوفرنی هستند سال‌هاست که بین آسایشگاه و زندان سرگردانند. با اینکه پزشکان می‌گویند بیمار روانی حتی پس از بهبود هم امکان عود بیماری را دارد اما به جز کسانی که در آسایشگاه ماندگار می‌شوند خیلی‌ها هم با تشخیص کمیسیون پزشکی بعد از مدتی مرخص شده‌اند. این ترخیص‌ها همیشه هم پایانی خوش نیست. خیلی‌ها محکومیت‌شان تمام می‌شود اما تضمینی برای بهبودشان وجود ندارد. همین چند‌سال پیش بود که زنی در تهران به‌دلیل اختلالات روانی یکی از فرزندانش را به قتل رساند و بعد از این که محکومیتش را دریک آسایشگاه روانی سپری کرد، چند ماه بعد از آزادی دوباره فرزند دیگرش را به قتل رساند.
البته علم روانشناسی و انواع اختلالات روانی آن‌قدر گسترده است که خیلی چیزها در این فرآیند قابل پیش‌بینی نیست اما نداشتن آسایشگاهی مخصوص مجرمان روانی هم به گفته کارشناسان می‌تواند امنیت را چه برای جامعه و چه برای مجرم تامین کند.
سیدمهدی صابری عضو هیات علمی مرکز تحقیقات پزشکی قانونی که سال‌هاست با ارایه مقالات مختلف یکی از حامیان تاسیس بیمارستانی مخصوص مجرمان روانی است در این‌باره می‌گوید: «‌متهمان یا زندانی‌هایی که دچار اختلالات روانی هستند باید قبل از منتقل شدن توسط کمیسیون پزشکی سازمان پزشکی قانونی مورد بررسی یا تایید قرار گیرند. تعدادی که ماهانه به بیمارستان‌های روانی معرفی می‌کنیم حداقل ۱۰ تا ۱۵ نفر است، البته همه این‌ها نیاز ندارند تا به صورت درازمدت بستری شوند، زیرا خیلی‌ها به دلیل مصرف مواد مخدر یا تاثیر دوران محکومیت‌شان در زندان دچار اختلال‌های روانی می‌شوند که به یک دوره درمانی نیاز پیدا می‌کنند. به‌هرحال به‌طورکلی هر‌سال بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ مورد بیماران کیفری فقط در استان تهران به آسایشگاه‌ها منتقل می‌شوند. اما این بیماران فضای ویژه‌ای لازم دارند و انتقال آنها به آسایشگاه‌های روانی علاوه بر تاثیری که بر روند درمان بیماران دیگر خواهد گذاشت احتمال تشدید بیماری مجرمان روانی را نیز به‌وجود می‌آورد. به همین خاطر ضرورت ساختن آسایشگاه یا حتی بخش‌هایی که مخصوص مجرمانی که دچار اختلالات روانی هستند سال‌هاست که در کشور احساس می‌شود. با این حال اخیرا دیدگاه‌های مثبتی برای ایجاد فضایی مخصوص این مجرمان، از سوی مسئولان ارایه شده است. بررسی آمارها در کشورهایی که دارای آسایشگاه یا زندان مجرمان روانی هستند نشان‌دهنده کاهش و عدم تکرار جرم از سوی مجرمان روانی است که بعد از دوران محکومیت، بهبود پیدا کرده و به جامعه بازگشته‌اند».


ملاقات تمام است

رفتن به آسایشگاه روانی امین‌آباد با همه حس‌های تلخ و شیرینش تجربه‌ای غریب است. تجربه‌ای درهم آمیخته با صدای زنجیر پابند متهمان، که زخمه‌هایش در آن آسایشِ تزریق شده به آسایشگاه تا مدت‌ها در فضای مبهم ذهنت می‌پیچد؛ بوی مایع ضدعفونی، فضاهای باز که زیر آن نور مریضِ مهتابی، سرشار است از قصه‌های منحصر به فرد، اتاق‌های کوچک و تن‌های محصور در آن، خنده‌های بی‌انتها و اشک‌های بی‌آخر. همه این‌ها روزگاری ساکنان همین شهر بودند. چه مجرم، چه غیر آن، نمرده‌اند؛ همچنان گوشه‌ای از شهر را منزل کرده‌اند، دورتر از روزمرگی ما.


حرفهای ناشنیده از یک مجرم روانی

نیمه‌شب با صدایی مبهم از خواب بیدار شد، همزادش بالای سرش نشسته بود، ملافه‌های سفیدرنگ خونی بود. ناصر فریاد می‌زد. با همزادش به سمت آیینه رفت، پشت سرش ایستاد و فریاد ‌زد: «زن برادرت؛ روح همسرت را تسخیر کرده، او نمی‌خواهد تو زندگی کنی! همان‌طور که پدر و مادرت را کشت تو را هم خواهد کشت!»
قصه ناصر از زبان خودش این است؛ اما پرونده کیفری‌اش نشان می‌دهد او دچار توهم است. توهمی که او را قاتل کرد و به آسایشگاه کشاند.
می‌پرسم: «چه شد که آوردنت آسایشگاه؟»
سخت و مبهم حرف می‌زند: «زن برادرم، پدر و مادرم را کشت من هم برای انتقام، مادرش را به قتل رساندم، حالا می‌گن من توهم دارم.»
با توضیح دکتر متوجه می‌شوم او به افسردگی سایکوتیک دچار است و تماس با واقعیت را از دست داده.
ناصر می‌گوید: «جریان خیلی پیچیده است، نمی‌تونم واقعیت رو توضیح بدم. چشم و ذهنم می‌گن زن داداشم هویتش رو منتقل کرده به همسرم. تو غذام دارو می‌ریختن و هر شب موقع خواب از بدنم خون می‌رفت.»
از او راجع‌به شرایطش می‌پرسم از این‌که آسایشگاه بهتر است یا زندان؟ بی‌حال می‌خندد و حرف عجیبی می‌زند: «درسته که این‌جا تو آسایشگاه از زندان خیلی راحت‌ترم، اما هر روز با خودم فکر می‌کنم که اگر در زندان بودم حرفام رو باور می‌کردند اما حالا که اینجام هیچ‌کس حرفام رو باور نمی‌کنه.»(بهناز مقدسی/شهروند)


ادامه مطلب ...

خانواده‌هایی که مجرم تربیت می‌کنند!

توجه به آسیب‌های اجتماعی و برنامه‌ریزی برای رفع آن آسیب‌ها نیازمند شناسایی دقیق عوامل موثر بر آن آسیب‌ها است. یکی از گروه‌های درگیر با مسأله آسیب‌های اجتماعی، جوانان هستند. آمارهای منتشر شده حاکی از آن است که با وجود بهبود وضع زندگی از نظر معیشتی و خدمات بهداشتی در جهان میزان جرایم ارتکابی جوانان با سرعت بیشتری رو به افزایش است و در هر جامعه‌ای نیز تنوع آن با جامعه دیگر متفاوت است.
در ایران نیز نوجوانان و جوانان برخی از اشکال نابهنجاری را تجربه می‌کنند. غیبت از مدرسه، دروغگویی مداوم، خیانت در امانت، فرار از خانه، مزاحمت، ولگردی، تکدی‌گری، اعتیاد و... بخشی از مواردی است که می‌تواند نوجوانان و جوانان و به تبع آن خانواده‌ها را درگیر خود کند؛ اما در کنار عوامل متعددی که برای این قبیل مسائل مطرح می‌شود، ‌نمی‌توان بر نقش خانواده تاکید نداشت.
خانواده نیز مانند گروه دوستان یا شبکه‌های اجتماعی مختلفی که فرد با آن در ارتباط است می‌تواند زمینه‌ساز بروز جرم شود.


عوامل خانوادگی مؤثر بر تربیت مجرم

محققان و دانشمندان به این حقیقت دست یافته‌اند که خانواده‌ها یکی از عوامل بروز ناهنجاری در جامعه هستند که موجبات ارتکاب جرم را در جامعه فراهم می‌سازند و جرم‌شناسان نیز تایید می‌کنند که خانواده از مهم‌ترین کانون‌های آموزش بزهکاری اطفال به شمار می‌رود. چرا که فرد در محیط خانواده رشد و شخصیت وی در آن شکل خواهد گرفت به قول «دورکیم» جرم پدیده‌ای طبیعی ناشی از عوامل استثنایی است که در ساخت اجتماع و فرهنگ خاص آن وجود دارد. درواقع افراد در محیط خانه و خانواده بر رفتار همدیگر تأثیر بسزایی دارند و به نوعی از یکدیگر تاثیر و تقلید می‌پذیرند که می‌توان نمونه بارز آن را الگوگیری و الگوپذیری عنوان کرد.
بر این اساس می‌توان به برخی از عوامل اثرگذار در این زمینه اشاره داشت: ‌

تبعیض:
تجربه نشان داده است که تبعیض در خانواده و توجه بیشتر به برخی از فرزندان و توجه کمتر نسبت به برخی دیگر، سبب ایجاد عقده کهتری و زمینه‌ساز به وجود آمدن نفرت و بدبینی در کودک و نوجوان و حتی جوان می‌شود. هم‌چشمی و رقابت موجود در خانواده تاثیر مخرب فراوانی در روحیه کودکان به جای می‌گذارد و موجب آن می‌شود که فرزندان خانواده از طرف اولیا با یکدیگر مقایسه شوند و این مقایسه دارای پیامدهای ناخوشایندی است که یکی از آنها ایجاد حس کهتری است.


خشونت:
درگیری اولیای خانواده با یکدیگر به وجود آوردن صحنه‌های خشونت آمیز، طلاق‌های عاطفی و... پیامدهای ناگواری را برای کودکان و نوجوانان دربر دارد. به نظر روانشناسان زمینه اصلی خیانت‌ها و خشونت‌ها در جامعه، اعمال خشونت‌آمیز و تنبیه‌های بدنی است که والدین در منزل انجام می‌دهند، زیرا مشاهد‌ه صحنه‌های ناگوار از طرف فرزندان در خانواده‌ها عقده‌های روانی را در آنها شکل می‌دهد.


توجه بیش از حد والدین:
توجه بیش از حد به بعضی یا همه فرزندان باعث می‌شود آنها از چنین وضعیتی سوءاستفاده کنند و از دیگران در بیرون از خانواده چنین رفتارهایی را توقع داشته ‌باشند. محبت بیش از اندازه، همان اثر و نتیجه را دارد که بی‌مهری یا کهتری را می‌تواند در بر داشته باشد.


کمبود سرمایه‌های فرهنگی و اجتماعی در خانواده:
بعضی از خانواده‌ها گاه به دلیل شرایط اقتصادی و گاه به دلایل دیگر نمی‌توانند خود را با وضعیت جدید و اجتماعی وفق دهند و فرزندانشان از آنچه که در جامعه درحال رخ دادن است بی‌اطلاع خواهند بود و همین امر موجب ایجاد شکاف میان فرد و جامعه و در نهایت بروز آسیب از جانب وی می‌شود.


از دست دادن والدین:
چه به صورت یتیم شدن باشد و چه به صورت طلاق و داشتن خواهران و برادران ناتنی و داشتن نامادری و در هر حال کم‌توجهی به نوجوانان از عوامل ناسازگاری است، ‌داشتن پایگاه عاطفی و احساس امنیت در محیط خانه از مهم‌ترین عوامل پیشگیری از وقوع بزه و نابهنجاری میان نوجوانان و جوانان است.


عدم حضور والدین در خانواده:
نقشی که اولیای خانواده خصوصا مادر در تربیت عاطفی و روانی کودکان و نوجوانان دارد بر هیچ کسی پوشیده نیست، لذا در صورت وجود خلأ و عدم حضور هر یک از والدین در محیط خانواده، باعث بروز مشکلات تربیتی برای سایر افراد خانواده خصوصا نوجوانان و جوانان خواهد شد.


بیسوادی:
تنها داشتن سواد خواندن و نوشتن و حساب کردن کافی نیست، بلکه باید به کودک و نوجوان اجتماعی شدن و توجه به قوانین نیز آموخته شود. عدم اطلاعات کافی از قوانین و مقررات اجتماعی در بروز این‌گونه انحرافات تأثیرگذارند. از آنجایی که خانواده اساسی‌ترین نهاد اجتماعی است و همچنین اولین رکن رشد و پرورش به شمار می‌رود، به همین دلیل هرگونه اختلالی در خانواده، در میان کودکان، نوجوانان، جوانان نیز رسوخ می‌کند و موجبات انحراف آنها را از قوانین و مقررات فراهم می‌سازد. بنابراین یکی از مهم‌ترین عوامل در پیشگیری از وقوع جرم و آسیب‌های اجتماعی توجه به شکل‌گیری خانواده‌هایی با شرایط مطلوب برای تربیت فرزندان است. (شهروند)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...