مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

خرید پراید آرزویی دست نیافتنی می‌شود

جام جم سرا:

حتی با وجود افزایش 72 درصدی تولید خودروی سواری در کشور هم همچنان بخش مهمی از جمعیت ایران توان خرید پراید را ندارند. براساس آمارهای رسمی وزارت صنعت، 15 میلیون ایرانی خودروی شخصی در اختیار دارند. برخی اقتصاددانان اعتقاد دارند این خودروها در تهران و شهرهای بزرگ بیش از آنکه به رفاه خانواده ها خدمت رسانی کند، به معاش آنها یاری می رساند. برهمین اساس شاخص 15 میلیون خودرو به درستی توان اقتصادی خانواده های ایرانی را نشان نمی دهد. طی دو ماه گذشته هم قیمت خودروهای تولید داخل به طور متوسط بین یک تا دو میلیون تومان رشد داشته است. این افزایش قیمت هم در شرایطی رخ می دهد که میزان حقوق کارمندان و کارگران در حداکثری ترین حالت تنها 20 تا 25 درصد افزایش یافته است و البته طی سه سال قدرت خرید همین خانواده ها 25 درصد کاهش یافته است. هر خانواده طبقه متوسط ایرانی ( ساکنان شهرها) به طور متوسط ماهیانه یک میلیون و 600 هزار تومان درآمد دارد. همین خانواده در سال 608 هزار تومان از اثاثیه دست دوم خود را می فروشد. بررسی تراز مالی خانواده ها هم نشان می دهد که به طور متوسط ماهیانه 300 هزار تومان کسری درآمد دارند. همین خانواده ها در صورتی که اجاره نشین باشند 33 درصد از درآمد را صرف کرایه خانه می کنند و اگر مستاجر نباشند، ماهیانه 250 هزار تومان در هزینه هایشان جلو هستند. در صورتی که سه نفر از اعضای یک خانواده به کسب و کار مشغول باشند میزان درآمد ماهیانه خانوار ( منهای هزینه هایی که هر فرد برای امور شخصی خود صرف می کند) به 3 میلیون و 500 هزار تومان می رسد. با این حال کسری درآمد 300 هزار تومانی همچنان پابرجا می ماند. دراینصورت سالیانه 3 میلیون و 600 هزار تومان در بهترین حالت صندوق هر خانواده بدهی بالا می آورد. در همین دوره زمانی که میزان بدهی ها خانوارها افزایش یافته، قیمت خودرو 80 درصد رشد داشته است. قیمت متوسط پراید به عنوان پرتیراژ ترین محصول خودروسازان ایرانی به این ترتیب از 7 میلیون تومان به مرز 18 میلیون و 700 هزار تومان رسید. میزان پس انداز خانواده های طبقه متوسط ایرانی بازهم در همین زمان 50 درصد کم شده است. بنابراین امکان خرید خودرویی مانند پراید که اساسا برای مصرف طبقه متوسط تولید شده بود، از دسترس همین خانواده ها خارج شد. محاسبه این اعداد نشان می دهد که خانواده های شهرنشین ایرانی توان خرید خودروهای مانند پراید را از دست داده اند. آنها در صورتی که کارمند دولتی یا بخش خصوصی باشند و تنها به حقوق ماهیانه با یک شغل اکتفاء کنند در هیچ کدام از ماه های سال درآمد مازادی برای پس انداز در اختیار ندارند. رشد 16 درصدی سپرده گذاری های خرد در بانک ها نیز نشان می دهد که توان مالی پس انداز خانوارها به اعدادی کمتر از 5 میلیون تومان کاهش داشته است. همگی این اطلاعات نشان می دهد حتی اگر تولید خودروسازان هم افزایش بیش از 80 درصدی داشته باشد، خریدارای در بازار خودرو برای محصولات ایرانی وجود ندارد. البته در همین دوره زمانی عده خاصی 67 میلیارد تومان برای سورای با پورشه، فراری و بوگاتی هزینه کرده اند ولی خیلی ها هم از پراید سواری محروم شده اند.(اقتصاد ایرانی)

*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

Share


ادامه مطلب ...

آرزویی دست نیافتنی به نام وام بانکی

جام جم سرا: این روز‌ها که بانک‌ها فقط چک پاس می‌کنند، مؤسسات مالی و اعتباری با تبلیغات خوش زرق و برقی وام می‌دهند ولی با چه شرایطی؟ «ضامن داری؟ باید رسمی باشد. چک هم داشته باشد. گواهی کسر حقوقشان را هم می‌خواهیم. خودت هم باید چک و سفته به مبلغ ۲برابر مقدار وام بیاوری. در ضمن یک پنجم از مبلغ وام تا زمان پایان اقساط در حساب می‌ماند. شرایطش را داری؟ اگر شرایط را می‌پذیری مدارک را تا چند روز آینده برایمان تهیه کن.» خب حالا آیا واقعاً خیلی از ما می‌توانیم همه این خوان‌ها را رد کنیم و وام بگیریم؟


مردی با کت و شلوار خوشدوخت مدل دیپلماتی، کیف چرمی و کفشهای واکس خورده براق و بوی خوش ادکلن وارد بانک می‌شود و مستقیم به سراغ رئیس می‌رود، خودش را معرفی می‌کند، او مثل خیلی‌ها وام ۵ یا ۱۰میلیونی نمی‌خواهد.
رئیس بانک جلوی پای آقا بلند می‌شود و خوشامد می‌گوید و ننشسته، بین زمین و هوا سفارش کاپوچینو می‌دهد: «هر اوامری باشد در خدمتیم» نزدیک‌تر می‌ایستم، شاید چند جمله‌ای بشنوم.
مرد خوشپوش ۵ میلیارد وام می‌خواهد، دارد کارخانهاش را توسعه می‌دهد. رئیس بانک ممنون است که آقا شعبه او را لایق دیده است. با خودم فکر می‌کنم بیچاره رئیس بانک حق دارد. کسی که مثل من کارش گیر ۵ میلیون است یا حتی کمتر، باز هم از این گیر‌ها برایش پیش می‌آید و از کجا معلوم بتواند اصل وام را برگرداند. اصلاً نه در اقتصاد ما و نه در نظام بانکی ما «وام» برای بی‌پول‌ها نیست، وام برای پولدارهاست. این طور نیست؟
دکتر آلبرت بغزیان، اقتصاددان و استاد دانشگاه تهران درباره راحت نپرداختن وام ازسوی مؤسسات مالی و اعتباری و بانک‌ها می‌گوید: «بانک به عنوان واسطه مالی فعالیت می‌کند. یعنی سپرده‌گذار را به سرمایه‌گذار وصل می‌کند و برای اینکه وام بدهد نیازمند منابع پولی است و در حال حاضر به خاطر کمبود منابع بانک‌ها امکان پرداخت وام کمتری دارند.
از سوی دیگر پس‌انداز مردم هم پایین است؛ بنابراین درآمد ملی هم حال و روز خوبی ندارد و مردم نمی‌توانند سپرده‌گذاری کنند و بانک‌ها هم برای تأمین وام دست به دامن بانک مرکزی می‌شوند و این پروسه، پروسه سختی است.»
وی می‌گوید: «بانک‌ها با تبلیغات گسترده به دنبال سپرده‌گذاری مشتریانشان هستند ولی سپرده‌ها در بازارهای موازی سرمایه‌گذاری می‌شوند مثل بازار سکه و طلا، مسکن و حتی بورس و تا حدی هم این بازار‌ها برای سپرده‌گذاری سودمند بوده، بنابراین سپرده آنچنانی به حسابهای پس‌انداز تزریق نمی‌شود که البته عوامل دیگری در این زمینه وجود دارد.»


وقتی دنبال وام هستیم و بانکی نیست که وام بدهد به هر حال مجبوریم به مؤسسات مالی و اعتباری با اسامی عجیب و غریب یا صندوقهای به اصطلاح قرض‌الحسنه که معلوم نیست مجوز قانونی برای فعالیت دارند یا نه برویم. گذشته از اینکه باید پولی به عنوان سپرده تا سررسیدن وقت وام در صندوق بگذاریم باید با خواهش و تمنا از دوست و آشنایی که کارمند رسمی دولت است بخواهیم برای ضمانتمان از محل کارش مرخصی بگیرد و پیش از آن البته راضی به ضمانت شده باشد و نگوید: «اداره برای ضمانت سه نفر نامه می‌دهد و فهرست من پر شده» و...
تازه این آخر ماجرا نیست زیرا گاهی همین صندوق‌ها و مؤسسات ورشکسته می‌شوند.


همین سال گذشته بود که صندوق قرض‌الحسنهای در هادی‌شهر آذربایجان شرقی به خاطر تخلفات بی‌شمار به هزاران سپرده‌گذار بدهکار شد. طلبکاران شیشه‌های صندوق را شکستند و شهر تا آستانه آشوب رفت که با کمک مسئولان و وعده مقامات محلی، مردم آرام شدند و پس از ماه‌ها کم کم پولهای از ارزش افتاده خود را گرفتند.


مردی کلافه با پوشه‌ای زردرنگ که زیر بغل گرفته، غرولندکنان از در یکی از مؤسسات مالی و اعتباری بیرون می‌زند. به خودش ناسزا می‌گوید، به رئیس فحش می‌دهد، داغان داغان است. از موهای ژولیده و سگرمه‌هایش می‌شود فهمید چقدر عصبانی است. با این همه، می‌پرسم برای چه اینقدر ناراحتی، با حواسپرتی می‌گوید: «برای گرفتن دو قرون وام جهیزیه برای دخترم ۳ماهه که اسیر شدم. این مؤسسه هم مچاله‌مون کرده. هر روز اداهای جدید؛ ضامن، چک، سفته... اگه این‌ها رو داشتم که دنبال وام نمی‌اومدم. آنقدر سخت می‌گیرن که کسی وام نگیره همه رو بدن به آشنا روشناهای خودشون!»


به گفته دکتر آلبرت بغزیان در کشورهای توسعه یافته که درآمد ملی بسیار بالاست و ازسویی سپرده‌گذاری نیز وضعیت آرمانی دارد نرخ سود اعطای وام بسیار پایین است و شرکت‌ها و فروشگاه‌ها برای اینکه سرمایه‌شان در گردش باشد کالاهای خود را با اقساط منصفانه به خریداران می‌فروشند ولی این اتفاق در کشوری مثل ما نمی‌افتد. از یک سو بانک‌ها با کمبود منابع رو به رو هستند و از سویی به خاطر بی‌اعتمادی به وام‌گیرندگانی که قسط نمی‌دهند تمایلی به پرداخت وام ندارند.
بغزیان می‌گوید: «البته باید به این نکته اشاره کنم برخی از مؤسسات که متأسفانه نظارت خاصی روی فعالیت‌هایشان نیست، تبدیل به بنگاه شده‌اند و سپرده‌های مردم را در بخش صادرات و واردات و دلالی مصرف می‌کنند و به دنبال پرداخت وامهای سنگین هستند تا سود بیشتری ببرند و برای پرداخت وامهای چند میلیونی مشتری را با دست‌اندازهای بسیاری روبرو می‌کنند.»


«خب، من که با سرک کشیدن به این بانک و آن مؤسسه نتوانستم وامی با شرایط مناسب پیدا کنم جز چند بانک خصوصی که وقتی سود و اقساطشان را با ماشین حساب گوشی حساب کردم هم خودم هنگ کردم هم تلفن همراهم؛ برای یک وام ۱۰میلیونی باید ۱۹میلیون پرداخت کنم. یکی از بانک‌ها که چند روزه وام ۳۰ میلیونی می‌دهد، ۶۴میلیون برایت قسط‌بندی می‌کند! راستی شما وام با درصد پایین سراغ ندارید؟ (حمید حاجی‌پور/ایران)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...