جام جم سرا: پیشنهاد میکنیم احساسات را موقتاً کنار بگذارید و تنها در صورتی که جواب این سوالها مثبت است به بقیه موارد فکر کنید:
۱-نظرش درمورد بچه دار شدن با شما یکی است؟
اگر خواستگارتان در اواخر دهه سوم یا چهارم زندگیاش به سر میبرد احتمالا تا الان به دیدگاههای ثابتی درباره داشتن بچه رسیده است. ممکن است قبلا ازدواج کرده باشد و حتی بچه یا بچههایی هم داشته باشد. در این شرایط داشتن یک بچه دیگر احتمالا گزینه ایده آلی برای او نخواهد بود. این در حالی است که شما سنی ندارید و دلتان میخواهد خیلی زود مادر شوید. اصلا ممکن است ماجرا کاملا برعکس باشد. او باز هم بچه بخواهد و شما آمادگی بچه دار شدن را نداشته باشید.
چه در آرزوی مادر شدن هستید و چه از بچه داری خوشتان نمیآید باید نظر او را درباره موضوع «بچه» جویا شوید. بهتر است یک سوال کلی مطرح کنید و بگذارید خودش به تنهایی جواب بدهد.
نگذارید پیش دستی کند و نظر شما را جویا شود چون در این صورت ممکن است جوابهایش را طبق خواست شما تنظیم کند و بعد از گرفتن جواب مثبت به خواست خودش برگردد.
موضوع بچه بهتر است در جلسه سوم یا چهارم خواستگاری مطرح شود. دو جلسه اول خیلی زود هستند! بعد از جلسه سوم و چهارم هم ممکن است به طرف مقابل علاقهمند شده باشید و شرایط او را بپذیرید. بنابراین همان جلسه سوم و چهارم را بچسبید!
۲-با علائم سالخوردگیاش کنار میآیید؟
مورد توجه قرار گرفتن از جانب مردی که از شما بزرگتر است خوبیهایی دارد: رفتار او پختهتر است، بچه بازیهای کمتری دارد، میداند با شما چطور رفتار کند و به عنوان یک مرد جا افتاده وضعیت اقتصادیاش هم ثبات پیدا کرده است.
در شرایطی که شما یک کارمند ساده هستید و هنوز به پیشرفتی که میخواهید نرسیدهاید او میتواند الگوی تمام و کمالتان شود اما در کنار تمام نکات مثبت خواستگارتان به زودی علائم سالخوردگی را نشان خواهد داد. کم کم موهایش خاکستری و بعد سفید میشوند. دوست دارد شبها زودتر بخوابد. به آرامش بیشتری نیاز دارد و شاید دیگر حوصله هیجانهای سن شما را نداشته باشد.
قبل از اینکه جواب مثبت بدهید از خودتان بپرسید آیا میتوانید با چنین وضعیتی کنار بیایید؟ آیا اگر لازم شد میتوانید از او مراقبت کنید؟ اگر جوابتان به این سوالها قاطع و مثبت است میتوانید روی او جدیتر فکر کنید. در غیر اینصورت نه خودتان را بازی بدهید و نه او را.
۳-آیا فهرست چیزهایی که از آنها لذت میبرید یا برعکس به هم شبیه است؟
اختلاف سنی زیاد به معنی این است که شما دو نفر در دو دوره مختلف رشد کردهاید. خوانندههای محبوبتان با هم فرق دارند، فیلمهای مورد علاقهتان سبکهای مختلفی دارند و در نهایت از نظر وضعیت کاری هم در دوموقعیت کاملا متفاوت هستید. دوستانتان هم که دیگر جای خود را دارند: یک عده اهل دسته جمعی سینما رفتن و عده دیگر عاشق پیکنیکهای خانوادگی.
در این شرایط از خودتان بپرسید آیا میتوانید در جمع همسالان او حاضر شوید؟ آیا میتوانید او را در جمع دوستان خودتان بیاورید؟ چقدر وجه مشترک دارید؟ ممکن است از کودکیتان جلوتر از سن خودتان بوده باشید و فکرتان بزرگتر از سنتان باشد. در این شرایط میتوانید خودتان را به دنیای او نزدیک کنید و از او هم بخواهید به دنیای شما نزدیک شود.
فقط باید مراقب باشید که مرزهای شخصیتیتان به هم نریزند. از خودتان بپرسید از تفریحات او لذت میبرید؟ در شرایط غیرایده آل ممکن است برایتان غیرقابل تحمل باشد که رابطهتان با همسالانتان کمتر شود. در این صورت بهتر است روی این رابطه بیشتر فکر کنید و تمام جوانب را به خوبی بسنجید.(تبیان)
اگر بعد از چندین جلسه خواستگاری و تحقیق، فهرست ویژگیهای طرف مقابل را جلویتان گذاشته و به هر کدام نمره خوبی دادهاید، باز این دلیل نمیشود که فرد مقابل، همسر مطلوب شما باشد. چیزی که ازدواج را از یک رابطه ریاضی یا همزیستی اجتماعی به یک رابطه انسانی تبدیل میکند، کشش و تمایل است؛ تمایلی که میتواند شما دو نفر را مثل قطعههای پازل با هم متناسب کند و عاطفه میانتان را قویتر سازد.
خبرگزاری ایسنا در همین باره مینویسد که اگر درباره همسر آیندهتان مردد هستید یا حس خنثایی به گزینه ازدواجتان دارید یا حتی اگر خیلی داغید و فکر میکنید همسرتان را یافتهاید و با وجود همه مشکلات عاشقش هستید، این سوالها را از خود بپرسید و به آنها جواب دهید. جواب شما به این سوالها نشان میدهد که چقدر در انتخاب گزینهتان درست عمل کردهاید.
به اینکه طرف مقابلتان پدر یا مادر فرزندتان باشد، افتخار میکنید؟
فکر کنید اگر قرار باشد مادر یا پدر بچهای باشید، دوست دارید فرزندتان خصوصیات همسرتان را داشته باشد؟ چهرهاش شبیه او باشد و مثل او رفتار کند؟ دوست دارید انسانی را به این دنیا بیاورید که با او در به دنیا آمدنش سهیم باشید؟ بخشی از وجود ما با تولد فرزندمان تکثیر میشود. اگر دوست ندارید فرزندتان، این میراث به جا مانده از شما شبیه به همسرتان باشد شک نکنید که ازدواج موفقی نخواهید داشت. حتی اگر تصمیم داشته باشید هیچ وقت بچه دار نشوید باز باید این سوالها را از خودتان بپرسید و به آنها پاسخ دهید. اینجا بچه موضوعیت ندارد بلکه مهم این است که شما چقدر عمیقا به رفتار و ظاهر همسرتان احترام میگذارید و آن را میپسندید.
دوست دارید عضو خانواده طرف مقابلتان محسوب شوید؟
با ازدواج، شما عضو یک خانواده جدید میشوید و حکم دختر یا پسر آنها را پیدا میکنید. آیا ورود به این خانواده جدید برای شما خوشایند است یا درباره آنها احساس بدی دارید؟ اگر فکر میکنید شأن و شخصیت شما به گونهای است که با ورود به این خانواده جدید، هم خودتان و هم خانوادهتان احساس بدی پیدا میکنند، قدری تامل کنید. فکر نکنید حساب همسرتان از خانوادهاش جداست و اگر خانوادهاش مطلوبتان نیستند، اهمیت ندارد. هر فرد نماینده خانواده خود است و حتی اگر توانسته باشد رفتار و ظاهر خود را از آنها متمایز کند، باز هم در ریشه، همان خواهد بود. از آن مهمتر، جدا کردن یک فرد از خانوادهاش غیر ممکن است.
سعی نکنید بعد از ازدواج، همسرتان را از آن خود کنید و رابطهتان را با خانواده او از بین ببرید. ازدواجها هر قدر هم خوب و موفق باشد، وقتی مخالفت یا اختلاف با خانوادهها در میان باشد خیلی زود سست میشود و از هم میپاشد.
از اینکه او را به دیگران معرفی کنید چه حسی دارید؟
این سوال هم ظاهر همسر شما را شامل میشود و هم باطنش را. آیا از اینکه با او دیده شوید، او را به همکاران و دوستان و فامیل معرفی کنید یا با او قدم بزنید خوشحال میشوید یا خجالت میکشید؟ در اماکن عمومی رفتارش باعث مباهات شماست یا مایه سرافکندگیتان؟ اگر همین ابتدای کار احساس میکنید از بودن در کنار او خجالت میکشید یا با ظاهر و رفتارش راحت نیستید، قید این ازدواج را بزنید. معمولا چیزهایی که ما از آنها دلزده میشویم هیچ وقت برایمان خوشایند نخواهند شد. در واقع زیباییها شاید عادی شوند اما زشتیها هیچ وقت عادی نمیشوند.
از زندگی دایمی با او خسته نخواهید شد؟
ابتدای آشنایی خیلیها فکر میکنند تحت هر شرایطی میتوانند کنار هم دوام بیاورند و زیر سقف آسمان و روی فرش زمین، باز هم عاشقانه زندگی خواهند کرد. این رویاهای عاشقانه خیلی وقتها غلط از آب در میآید.
اگر میخواهید بدانید همسر مناسبتان را یافتهاید یا نه، تصور کنید در یک جزیره خالی از سکنه با او حبس شدهاید. فکر میکنید زندگی ماجراجویانه و جالبی خواهید داشت یا پر از کسالت و سکوت و تلخی؟ حاضرید همه عمر در یک جزیره با او باشید؟ به اندازه کافی حرف برای زدن دارید؟ میتوانید با هم از پس زندگی برآیید؟ اگر جوابتان به این سوالها مثبت است و البته تحت تاثیر تب عاشقی قرار ندارید و میتوانید منطقی فکر کنید، میتوان ادعا کرد که شما ازدواج موفقی خواهید داشت.
از اهمیت معیارهای همکفو بودن غافل نشوید
موسی رسولی (کارشناس و مشاور خانواده) معتقد است که مسئله ازدواج یکی از مهمترین تصمیماتی است که هر جوانی باید در زندگیاش بگیرد و اگر در این انتخاب و تصمیم بسیار مهم درست و منطقی عمل کند، آینده روشنی را برای خود رقم زده است و گرنه تا آخر عمرش خودش را سرزنش خواهد کرد.
بنابراین با توجه به اهمیت این موضوع لازم است که فرد تمام تلاش خودش را بکند تا انتخاب مناسبی داشته باشد. برای انتخاب همسر علاوه بر بررسی سوالهای ذکر شده، مسئله هم کفو بودن هم از اهمیت ویژهای برخوردار است که نمیتوان بدون توجه از کنار آن گذشت.
همکفو بودن هم به این معناست که از نظر شخصیتی، اخلاقی، مذهبی، اقتصادی، تحصیلی، سنی و... با هم سازگاری داشته باشند. برخی از این موارد ضروری است و به هیچ وجه قابل اغماض نیست اما برخی دیگر در مواردی قابل اغماض است اما آنچه که ضروری است هم کفو بودن از نظر اخلاقی، مذهبی و شخصیتی است. دختر و پسر باید از نظر اخلاق با هم تفاهم داشته باشند و سازگار باشند. ویژگیهای اخلاقی طرفین بسیار مهم است.
اگر یکی بسیار مذهبی و دیگری کمتر به این مسائل معتقد باشد زندگی برای هر دو سخت میشود. با این حال و به طور مثال اگر دختر و پسری از لحاظ سنی و طبقه اجتماعی خیلی با هم سازگار نباشند در صورت بودن تمام شرایط قبلی میتوان از آنها چشم پوشی کرد اما معمولا در مشاورههای ازدواج توصیه میشود که دختر حداقل چند سال از پسر کوچکتر باشد و این به خاطر آن است که دخترها در رشد خود چند سال از پسرها جلوتر هستند و معمولا زودتر به بلوغ فکری میرسند. با این حال، مجدد توصیه میکنم که دختر و پسرهای جوان، علاقه بیش از حد را بهانهای برای بیتوجهی به مصداقهای هم کفو بودن قرار ندهند تا در آینده پشیمان نشوند. (روزنامه خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
1327