محققان متوجه شدهاند که DNA مهمترین دلیلی است که برخی افراد به یک موضوع مشخص بیشتر می خندند.
به گزارش گروه اخبار علمی ایرنا از ساینس، تحقیقات نشان میدهد که دلیل این موضع علاوه بر شخصیت و فرهنگ این افراد، به ژنتیک آنان بر می گردد.
چندین سال قبل ثابت شده بود که افسردگی و حالات روحی، ریشه ژنتیکی دارند و تحقیقات جدید نشان می دهد که این موضوع در مورد شادی و خنده نیز صدق می کند.
در مغز ماده ای به نام سروتونین ترشح می شود که مهمترین وظیفه آن کنترل خلق وخو و اشتها است. برخی از سلول های عصبی و مغز، با آزاد کردن سروتونین در فضای بین سلول های مغز با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. سروتونین تا زمانی در مغز گردش می کند که یک پروتئین به نام پروتئین انتقال دهنده سروتونین در غشای سلول ها وجود داشته باشد. تحقیقات نشان می دهد که وجود یا عدم وجود این پروتئین، ژنتیکی است؛ یعنی شاد بودن یا احساس افسردگی، توسط ژن ها و با کنترل این پروتئین حاصل می شود. این ژن 5HTTLPR نام دارد و توسط والدین منتقل می شود.
محیط زندگی و نوع نگرش افراد نیز نقش مهمی در احساس شادی دارند ولی نمی توان تاثیر عوامل ژنتیکی را نادیده گرفت. نتایج این تحقیقات در نشریه Science منتشر شده است. (ایرنا)
خوانندگان محترم باید بدانند اختلال نعوظ دارای علل زیادی است و بدون تشخیص علت، اقدام به درمان یا جنبه تسکینی داشته یا بیفایده خواهد بود. برای یک نعوظ طبیعی در مرد، چهار سیستم در بدن باید طبیعی باشند و هماهنگ با هم عمل کنند که عبارتند از: سیستم عصبی، سیستم هورمونی، سیستم عروقی و سیستم روانی و اختلال در هر کدام میتواند منجر به اختلال در نعوظ شود.
دکتر نازلی نمازی، متخصص تغذیه و رژیم درمانی با اشاره به این که باید این موضوع از جهات مختلف مورد بررسی قرار گیرد به جامجم میگوید در درجه اول باید دید فرد لاغر چه میزان غذا میخورد و سرعت غذا خوردن او چگونه است. اغلب افراد لاغر در خوردن غذا کمسرعت هستند و مدت زمان زیادی را صرف خوردن میزان کم غذا میکنند و این در حالی است که بیشتر افراد چاق، سریع و در حجم بیشتری غذا میخورند.این متخصص تصریح میکند آهسته غذا خوردن به مغز فرصت دریافت سیگنال سیری را میدهد و فرد نسبت به افرادی که سریع غذا میخورند زودتر احساس سیری میکند و نمیتواند در حجم زیادی غذا بخورد. بنابراین ممکن است تعداد دفعات مصرف غذا در افراد لاغر زیاد و حجم غذای مصرفی و کالری دریافتی در هر وعده کمتر از دیگران باشد. در نتیجه، مشاهده این که برخی افراد که دائم در حال غذا خوردن هستند، اما لاغرند میتواند سبب برداشت اشتباهی از این مسأله شود .
دکتر نمازی به علت دیگر لاغری اشاره میکند و میگوید ممکن است افراد لاغر دارای برنامه غذایی منظمی نباشند و فقط یک یا دو روز در هفته غذای نسبتا زیادی دریافت کنند و در سایر روزهای هفته کالری دریافتیشان کمتر باشد. بنابراین مشاهده پرخوری فرد در یک مقطع زمانی کوتاه نیز نمیتواند ملاک مناسبی برای قضاوت باشد .
سوخت و ساز زیاد دلیل موجه لاغری
اما مواردی وجود دارد که فرد روزانه کالری زیادی دریافت میکند، اما لاغر است. این متخصص رژیم درمانی در این خصوص میگوید در این وضعیت چندین علت احتمالی را میتوان پیشنهاد کرد که با بررسیهای بیشتر میتوان به علت اصلی لاغری پی برد .
ژنتیک یکی از عوامل مهم در وزنگیری است که در کنار سایر عوامل محیطی (الگوی غذایی و فعالیت بدنی) میتواند سبب لاغری یا چاقی فرد شود. مثلا افرادی که سابقه خانوادگی چاقی دارند باید بیشتر از سایر افراد مراقب تغذیه خود باشند. یکی از عوامل تاثیر گذار دیگر در وزن، میزان سوخت و ساز یا متابولیسم پایه بدن است. متابولیسم پایه به میزانی از انرژی گفته میشود که بدن برای انجام فعالیتهای روزمره (ضربان قلب، تنفس، حفظ دمای بدن و...) به آن نیاز دارد. بر این اساس هرچه میزان سوخت و ساز پایه بدن بیشتر باشد، فرد کمتر دچار افزایش وزن خواهد شد .
عوامل تاثیرگذار بر سوخت و ساز بدن
عوامل مختلفی در افزایش یا کاهش سوخت و ساز بدن دخیل هستند که عبارتند از سن، جنس، فعالیت بدنی، وضعیت هورمونی، دما و برخی از مواد غذایی است که مهمترین عامل افزایش دهنده سوخت و ساز، فعالیت بدنی زیاد است. دکتر نمازی میافزاید در سنین پایین میزان متابولیسم پایه بدن زیاد است و با افزایش سن از میزان سوخت و ساز کم میشود. جنسیت هم در این موضوع تاثیر زیادی دارد. در مردان به دلیل این که دارای توده عضلانی بیشتر و توده چربی کمتری نسبت به زنان هستند، میزان سوخت و ساز بالاتر است. بهطور مثال ممکن است مرد خانه خیلی بیشتر از همسرش غذا بخورد، اما افزایش وزن کمتری نسبت به او داشته باشد .
وقتی لاغری، بیماری میشود
وقتی بهرغم دریافت کافی مواد غذایی فرد وزن نمیگیرد و بتدریج شادابیاش را از دست میدهد میتوان به وجود بیماری در او مشکوک شد. دکتر نمازی با اشاره به این موضوع میگوید شایعترین علت لاغری سریع و ناگهانی میتواند استرس و تنشهای روحی باشد.
به گفته این متخصص اگر فردی نتواند شرایط استرسزا را در محیط کاری یا زندگی شخصیاش مدیریت کند، مشکلات روحی مانند استرس و اضطراب زیاد او را دچار مشکلات جسمی مانند لاغری سریع و ناگهانی میکند. این نوع لاغری میان افرادی که از افسردگی رنج میبرند نیز وجود دارد.
در ضمن برخی بیماریها ازجمله پرکاری غده تیروئید، بیماریهای انگلی و اختلالات گوارشی نیز میتواند عامل بروز لاغری باشد که با انجام مشاوره و آزمایشات مربوط مشکل مشخص و مورد بررسی قرار خواهد گرفت. این متخصص تاکید میکند وضعیت هورمونی ازجمله پرکاری تیروئید یکی از دلایل اصلی کاهش وزن است و باید در این خصوص آزمایشات دقیق تری انجام شود.
سیده زهرا حسینی، کارشناس ارشد علوم بهداشتی و تغذیه در این خصوص به جامجم میگوید: علاوه بر بیماریهایی مانند افسردگی، بیماری التهاب روده، سیلیاک، سندرم نقص ایمنی اکتسابی (ایدز) و پرکاری تیروئید که همگی میتواند سبب کاهش وزن شود باید دانست مصرف برخی داروها نیز میتواند فرد را با داشتن یک برنامه غذایی متعادل و متنوع در معرض کاهش وزن قرار دهد.
به گفته حسینی، ریتالین یکی از داروهایی است که برای درمان بیش فعالی مورد استفاده قرار میگیرد و میتواند منجر به کاهش وزن و اختلال در رشد کودک شود. متفورمین که در کنترل قند بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مورد استفاده قرار میگیرد نیز میتواند سبب کاهش وزن و لاغری شود. البته داروهایی هم هستند که با ایجاد عارضه بیاشتهایی میتواند منجر به کاهش وزن شود که در گروه داروهای موثر در بیماریهای ریوی، صرع، قلبی ـ عروقی و ضدافسردگی قرار دارند و برخی از انواع آنتیبیوتیکها نیز از این جمله اند .
دیابت نوع 1 عامل لاغری در کودکان
لاغری میتواند دلایل دیگری هم داشته باشد. حسینی میگوید: بیماریهایی که با اختلال در بلع و جویدن، کاهش جذب مواد غذایی و حالت تهوع همراه باشند یا مصرف بیش از حد ملینها نیز میتواند فرد را مستعد ابتلا به کاهش وزن کند. سرطان هم یکی از بیماریهایی است که باعث بروز لاغری و کاهش وزن شدید میشود. تومورهای سرطانی برای دستیابی به مواد مغذی و بزرگ شدن، سوخت و ساز بدن را بالا میبرند و به این ترتیب کاهش وزن را سرعت میدهند.
به گفته حسینی، دیابت نوع 1 میتواند یکی از عوامل کاهش وزن ناگهانی میان کودکان و نوجوانان باشد. این بیماری زمانی بروز میکند که به اندازه کافی انسولین در بدن تولید نمیشود تا قند (گلوکز) جذب سلولها شود و از آنجا که بدن به اندازه کافی نمیتواند انرژی دریافت کند لاغر و لاغرتر میشود.
فاخره بهبهانی
وسواس فکری-عملی نوعی اختلال اضطرابی است که با میل پایانناپذیر و مهارنشدنی و نیاز دائمی به تکرار اعمال کلیشهای به صورت تقریبا غیرارادی بروز میکند. رفتارهایی چون میل به جمعآوری اشیای غیر ضروری، اعمال تکراری چون شستن دست و کنترل چندباره شیر اجاق گاز از شکلهای بروز وسواس هستند.
این اختلال اضطرابی فرد را به دام افکار تکراری و آیینهای رفتاری میاندازد و قادر است او را به کلی از زندگی عادی بازدارد.
آمارها نشان میدهند شمار افرادی که از گونههای مختلف وسواس رنج میبرند بیشتر از اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی و اختلال هراس است. وسواس ممکن است در دوران کودکی ریشه داشته باشد اما اغلب موارد در دوران نوجوانی و اوایل بزرگسالی بروز میکند.
کارشناسان بر این باورند که دو عامل استعداد نوروبیولوژیک و محیطی همزمان میتوانند باعث ایجاد افکار ناخواسته و ناخوانده شوند. فرد با تکرار الگوهای رفتاری اجباری سعی در آرام کردن این افکار ناخوشایند دارد.
وسواس در صورت عدم درمان به یک بیماری مزمن تبدیل میشود که گاه سالهای مدید ادامه پیدا میکند، گرچه ممکن است شدت علائم آن به مرور زمان کاهش یابد. درمان دارویی و رفتاری و گاه ترکیبی از این دو در رفع این بیماری موثر هستند.
**علائم وسواس
اولین نشانههای وسواس تجربه افکار یا تصوراتی است که آزار دهنده و بیدلیل هستند و اضطراب ایجاد میکنند. این افکار ناخواسته که بهطور پیاپی تکرار میشوند در حقیقت راهی برای رهایی از ترسهای ناشی از امکان بروز اتفاقات ناخوشایند و یا آلودگی و ناپاکی هستند. گاه این افکار تمامی ذهن فرد را درگیر و عملکرد روزانه او را مختل میکند. بیمار مبتلا به وسواس میداند که این افکار ساخته و پرداخته ذهن خود اوست و به همین دلیل مایل است با افکار و اعمال دیگری آنها را از ذهن خود خارج کند.
جملاتی همچون «این ظرف کاملا تمیز نشده است و باید آن را دوباره بشویم» یا«گمان کنم در را قفل نکردهام» یا «میدانم که آن نامه را بدون تمبر فرستادهام» بارها از دهان افراد دچار وسواس شنیده شده است. رفتارهای تکراری گاه با یک عمل ذهنی چون شمارش همراه هستند. وسواس در موارد حاد ممکن است باعث شود فرد از خانه خارج نشود. امکان و شدت بروز این بیماری در مردان و زنان یکسان است.
**دلایل بروز وسواس
کارشناسان 'انجمن ملی سلامت روانی' در آمریکا معتقدند وسواس از عوامل بیولوژیک و نیز محیطی شامل تجربیات و رفتارهای اکتسابی در دوران کودکی و الگوهای فکری غلط ناشی میشود.
واکنش مثبت بیماران مبتلا به وسواس به داروهای ضدافسردگی چون SSRI یا بازدارندههای بازجذب سروتونین (دسته ای از داروهای ضدافسردگی که برای درمان افسردگی و برخی از انواع اختلالات اضطرابی و اختلالات شخصیتی بهکار میروند) بیانگر اختلال عملکرد سیستم پیامرسانهای عصبی (نوروترانسمیترها) سروتونین است.
پژوهشها نشان میدهند که ممکن است یک نقص ژنتیک در دیگر سیستمهای پیامرسانشیمیایی در مغز در بروز وسواس دخالت داشته باشند. داروهای حاوی سروتونین همانطور که از نامشان پیداست، از بازجذب یا دفع سروتونین در مغز جلوگیری میکنند. سروتونین مادهای است که نزد عوام به عنوان جاریکنندهٔ «حال خوب» شناخته شده است.
وسواس ممکن است با افسردگی، اختلال در عادات غذایی یا اختلال کمتوجهی همراه باشد و احتمال دارد با ناهنجاریهایی چون تیکهای عصبی یا صوتی و خودبیمارانگاری نیز خود را نشان دهد.
**درمان وسواس
معمولا یکی از روشهای رواندرمانی یا دارودرمانی و یا هر دو بهطور همزمان برای بیماران مبتلا به وسواس تجویز میشود ولی ممکن است بیماران به یکی ازاین درمانها بیش از دیگری واکنش نشان دهند.
پژوهشهای 'انجمن ملی سلامت روانی' نشان میدهد که ترکیبی از دارو-رواندرمانی بهترین اثر را بر جوانان مبتلا به وسواس دارد. داروهایی که برای درمان این درد تجویز میشوند معمولا یکی از انواع حاوی SSRI است.
تحقیقات این انجمن نشانگر این است که این داروها بسامد و یا شدت اختلالات وسواس را در نیمی از بیماران کاهش داده است اما قطع این داروها اغلب منجر به بازگشت بیماری میشود.
کارشناسان از روشهایی چون حساسیتزدایی ،بازداری فکر ،غرقه سازی تجسمی و شرطیسازی آزارنده برای درمان بیماری استفاده میکنند.
**وسواس و کودکان
حدود یک سوم بیماران مبتلا به وسواس از کودکی به این ناهنجاری و اختلال دچار شده اند. رفتارهای تکراری که در کودکی بروز میکند چون شستشوی دست، کشیدن مو یا جویدن ناخن راهی برای کاهش یا رهایی از اضطراب است. اما این رهایی دیری نمیپاید و اضطراب دوباره بروز میکند. رواندرمانی بهترین روش درمانی برای کودکان بهشمار میآید.
5454
کد مطلب: 389412
قابلیت تازه اینستاگرام برای بعضیها دردسرساز شد
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۱۱
تهیه کنندگانی که فریب خوردند
به گزارش صبح نو ماجرا وقتی جالبتر شد که برخی از کارگردانان و تهیهکنندگان حاضر در سینما هم فریب میزان بازدیدکنندگان را خوردند و سعی کردند با واگذاری نقشهای ولو مکمل خویش به این چهرهها اسباب توجهات را به محصول خود ایجاد کنند ولی جالب اینجا بود که این تعداد دنبالکننده چون صرفاً یک عدد بود و در واقعی بودن آن تردید وجود داشت محصولاتی که با حضور این چهرهها تولید شد هم نتوانست جایگاهی را در گیشه داشته باشد.
جالبتر آنکه یکی از همین بازیگران که در تلویزیون به نقشهای کلیشهای رسیده بود که سال قبل بعد از مدتها توانست فیلمی در جشنواره فجر داشته باشد و مدام با انتشار عکسهایش از این فیلم در صفحه اجتماعی خود میخواست به داوران جشنواره گوشزد کند که هوادارانش از او انتظار سیمرغ دارند اتفاقی که اما در واقعیت جامه عمل به خود نپوشید چون نه فیلم محصول قابل تأملی بود و نه نقشی که ایشان ایفا میکرد.
هیأت داوران فجر هم هوشیارتر از آن بود که خام جوسازیهای اینستاگرامی بازیگری شود که حضورش در کاخ جشنواره هم توجهی را برنیانگیخت.
افتادن تشت رسوایی از اینستاگرام
این گروه از بازیگران آن قدر اعتماد به نفس پیدا کرده بودند که لایکهای زیر تصاویرشان را ملاک کیفیت اثر و عدم درک منتقدان میدانستند. بعضی از اینها آنقدر مرعوب ارتش میلیونیشان شده بودند که به نامه نوشتن و پیام دادن برای شخصیتهای سیاسی میپرداختند و میکوشیدند مبتنی بر واحدهای پاس کرده در دانشگاه زمینهای برای ابرازنظر درباره مسائل گوناگون جلوه دهند. چهرههایی که به مدد اینستاگرام به چنین جایگاهی رسیده بودند و حالا اینستاگرام با قابلیت جدید این تشت رسوایی مجازی را از بام این تصوران به زمین انداخته اســت. اینستاگرام در بهروزرسانی جدید خود این قابلیت را ایجاد کرد که دنبالکنندگان جعلی را شناسایی و حتی نام کاربری آنها را حذف کند.
این قابلیت البته به درخواست گروهی از مخاطبانی انجام شده بود که در سالهای اخیر سعی کرده بودند با راهاندازی صفحات واقعی در اینستاگرام به اطلاع رسانی درباره موضوعات گوناگون از سیاست گرفته تا ورزش و هنر بپردازند. این گروه از مخاطبان درستکار چون مدام روبرو بودند با صفحاتی جعلی که دنبال کننده بالای خود را به رخ میکشیدند سعی کردند اعتراض خود را از طریق ارتباط الکترونیک با سیاستگذاران اینستاگرام اعلام کرده و آنها نیز با ایجاد یک قابلیت تازه اسرار شیادان اینستاگرام را برملا کرده و رسوایی ارتش میلیونی را موجب شدند.
ریزشها ادامه دارد
با این قابلیت، در تعداد دنبالکنندگان افراد مشهور به یک باره ریزش زیادی مشاهده شد به طوری که برخی از آنها که بازیگران و خوانندگان ایرانی را هم دربرمی گرفتند حدود چهارصد تا پانصد هزار دنبال کننده خود را از دست دادند.
اینستاگرام از همان ابتدا اعلام کرده بود که خرید دنبال کننده جعلی و پولی ممنوع اســت به همین دلیل از ابتدای هفته جاری به این قانون عمل و دنبال کنندگان جعلی را شناسایی و حذف کرد. با این قابلیت مشخص شد بسیاری از چهرههایی که ادعای داشتن دنبال کنندگان میلیونی دارند چگونه این تعداد دنبال کننده را به دست آوردهاند. البته که به روزرسانی این قابلیت از حالا به بعد به طور مرتب ادامه خواهد داشت و هیچ بعید نیست که به زودی حتی یک چهره هنری با دنبال کننده میلیونی نداشته باشیم!
کلمات کلیدی : اینستاگرام
نظراتی که به تعمیق و گسترش بحث کمک کنند، پس از مدت کوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت دیگر بینندگان قرار می گیرد. نظرات حاوی توهین، افترا، تهمت و نیش به دیگران منتشر نمی شود.
خبرگزاری آریا -
همه دوست دارند شاد باشند ولی همه از شاد بودن خود احساس راحتی نمیکنند
اغلب گفته میشود که همه دوست دارند شاد باشند و بااینحال این به آن معنی نیست که همه از شاد بودن خود احساس راحتی کنند. برای بعضیها شاد بودن تجربهای فوقالعاده است و برای بعضی دیگر احساسی است که به عذابوجدان ختم میشود.
همین مسئله باعث میشود شادی این افراد به احساس افسردگی، ناراحتی و حتی بیچارگی ختم شود. از نظر منطقی این هیچ معنا و مفهومی ندارد. اصلاً چرا باید داشته باشد؟
خراب کردن شادی خود
این باعث میشود بعضی شادی خودشان را خراب کنند و خوشحالیشان به محض آمدن از بین میرود. آنوقت فرد به جای اینکه احساس خوشحالی کند، احساس بیچارگی خواهد کرد و درنتیجه کل تجربه خودش از شادی را خراب میکند.
اما میتواند به این معنی هم باشد که فرد اجازه نمیدهد چیزی در زندگیاش تا حد زیادی جلو رود. ازآنجاکه این احساس گناه خیلی قوی است، فرد میخواهد تا جایی که میتواند هر تجربهای که برایش احساس شادی میآورد را کوتاه کند.
این اتفاق هم در سطح خودآگاه و هم ناخودآگاه افراد ممکن است بیفتد اما نتیجه هر دو آنها یکی خواهد بود. در این موقعیتها فرد هر کاری از دستش برمیآید برای خراب کردن خوشحالی خود انجام میدهد.
دو محرک استرس
این مسئله به دو صورت روی زندگی افراد تاثیر میگذارد. یکی از راه تعارض درونی است که در بالا به آن اشاره شد و دیگری از راه تجربیات بیرونی است. بااینکه اینها به نظر جدا از هم میرسند اما بر هم تاثیر دارند.
از احساس گناه درونی بخاطر شاد بودن، فرد این نگرش را به دیگران نیز منتقل کرده و رفتار آنها را به طریقی خاص تفسیر میکند. ممکن است تصور کند که دیگران بخاطر شاد بودنش او را رد کرده یا قبول نمیکنند.
و با این حال، دنیا از آدمها با دیدگاههای مختلف تشکیل شده است اما این افراد بخاطر نگرش خاصی که دارند، همه را اینطور میبینند.
تایید
همه اینها به مورد تایید قرار گرفتن برمیگردد. نگرش آنها این است که فقط زمانی که شاد نیستند مورد قبول دیگران قرار میگیرند. البته این چیزی است که فرد به ندرت نسبت به آن آگاهی دارد. این اتفاق معمولاً در سطح ناخودآگاه افراد میافتد.
شما هر که باشید و هر کاری که بکنید، اینکه مورد تایید همه قرار بگیرید امکانپذیر نیست. و با اینحال برای کسی که نمیتواند شاد باشد، مورد قبول دیگران قرار گرفتن حکم مرگ و زندگی را دارد.
این نگرش از دید یک فرد بالغ به نظر پوچ و مسخره میآید. اما اگر یک بچه این نگرش را داشته باشد، تا حدی منطقی است.
پسرفت
و فقط به این دلیل که فرد ظاهری بزرگسال دارد به این معنی نیست که از نظر احساسی نیز کاملاً بالغ شده است. خیلی اوقات ممکن است فرد احساس کند بچه است. در این شرایط است که فرد به زمانی در زندگیاش برمیگردد که مورد قبول دیگران قرار گرفتن برایش حکم مرگ و زندگی را داشت.
این سالهای کودکی فرد و واکنش والدین او در زمانهای شادی است که تاثیری فوقالعاده زیاد روی او داشته است.
کودکی
در طول دوران کودکی، نفس فرد، پیوستگیهایی با شادی برای او شکل داده است. اگر بخاطر خوشحال بودن مورد تایید قرار میگرفت، شادی بعنوان متعارف برایش طبقهبندی میشد اما اگر مورد پذیرش قرار نمیگرفت، ناراحت بودن برایش متعارف و درنتیجه ایمن میشد.
بدیهی است که در حالت دوم فرد یاد میگیرد که شاد بودن به هیچ عنوان احساس مطمئنی نیست و فقط زمانیکه ناراحت است میتواند احساس امنیت داشته باشد.
این اتفاق ممکن است به صورت منظم و یا فقط یکبار در یک حادثه بسیار آسیبزا برای فرد افتاده باشد.
نمونهها
بااینکه روشهای مختلفی برای تجربه این احساس در بچهها وجود دارد اما الگوهایی خاص برای آن وجود دارد. شاید یکی از والدین کودک دچار درد احساسی بوده و درنتیجه نمی توانسته است شادی یک نفر دیگر را ببیند. شاد دیدن یک فرد دیگر، غم خودش را به یاد او میآورده است.
یا شاید هم یکی از والدین کودک حسود بوده است و درنتیجه تصور میکرده است اگر کس دیگری بدرخشد یا توجه دیگران جلب کند، موقعیت خودش به خطر میافتد و به جای کار کردن روی مشکل خودش، به طریقی مخرب رفتار میکرده است.
حتی ممکن است یک ناراحتی عمومی در کل خانواده کودک وجود داشته است. ازاینرو این مسئله فقط بر مبنای یک اتفاق خاص نبوده و در حقیقت یک روش زندگی بوده است. به همین دلیل فرد هیچ انتخاب دیگر یا حتی درک اینکه زندگی میتواند طور دیگری باشد، نداشته است.
آگاهی
بااینکه کودکی فرد ممکن است برای سالیان پیش بوده باشد اما این تجربیات اولیه بر قسمت عمدهای از بزرگسالی او هم تاثیر داشته است. در زمان کودکی از این احساس ناراحتی کودک احساس امنیت میکرده است اما در بزرگسالی دیگر همه چیز به همین جا ختم نمیشود.
و بااینکه فرد خیلی وقت است آن سالها را پشت سر گذاشته است، ذهن او هنوز زندگی را همانطور میبیند. یعنی آن احساسات و پیوستگیهایی که برای شادی در کودکی ایجاد کرده است باید رها شود. یک متخصص روانشناس یا یک دوست دانا میتواند در این زمینه به فرد کمک کند.
منبع:مردمان
به گزارش پدال، این یک پورشه 356 سوپر اسپیداستر مدل 1958 است که بر اساس نسخهٔ اصلی 356 کابریولت ساخته شده و مجهز به پیشرانهٔ نسبتاً قویتری است. 356 سوپر اسپیداستر مجهز به یک پیشرانهٔ 1.6 لیتری چهار سیلندر تخت است که تنها 75 اسب بخار قدرت دارد اما بااینحال 25 درصد قویتر از موتور 1.5 لیتری 60 اسب بخاری نسخهٔ استاندارد است.
این 356 برای اولین بار به یک خریدار در لسآنجلس تحویل داده شد و او برای بیش از یک دهه آنرا در پارکینگش انبار کرده بود. سپس به خریدار دیگری فروخته شد و او هم به مدت ربع قرن آنرا در پارکینگ نگهداری کرد. صاحب فعلی این 356 نیز آنرا در اواخر هزارهٔ گذشته خریداری کرده و بازهم 356 داستان ما را تا اوایل سال جاری در انبار نگهداری کرده است.
بنابراین این پورشهٔ کلاسیک، 42 سال از عمر 58 سالهٔ خود را در پارکینگها و انبارها سپری کرده است اما حالا دوباره کشف شده است. ولی این 356 در طول این سالها صدمات زیادی دیده و ازکارافتاده شده است بهگونهای که رنگ بیرونی آن تقریباً از بین رفته و تودوزی آن نیز بهطور کامل نابود شده است.
بااینحال قرار است بهزودی این پورشه 356 سوپر اسپیداستر با همین وضعیت به حراج گذاشته شود؛ بنابراین فرصت بسیار خوبی برای علاقهمندان فراهم شده تا آنرا خریداری کرده و بازسازی کنند. البته این خودرو حتی با همین وضعیت وخیم هم هرگز ارزان نیست زیرا پیشبینی میشود در حراجیای که چند هفتهٔ دیگر در سکاتزدیل آریزونا برگزار میشود با قیمتی بین 200 هزار تا 275 هزار دلار فروخته شود.
بنابراین این پورشهٔ کلاسیک دوستداشتنی پسازاینکه مدتها عمر خود را در پارکینگها گذرانده و ازنظرها پنهان بوده است حالا میتواند بعد از گذشت این رنجها، مجدداً بازسازی شده و به دوران اوج خود بازگردد که در این صورت قیمتی و ارزشی بسیار بیشتر از مبلغ فعلی پیدا خواهد کرد.
۵۴۵۴
خبرگزاری آریا -
همه دوست دارند شاد باشند ولی همه از شاد بودن خود احساس راحتی نمیکنند
اغلب گفته میشود که همه دوست دارند شاد باشند و بااینحال این به آن معنی نیست که همه از شاد بودن خود احساس راحتی کنند. برای بعضیها شاد بودن تجربهای فوقالعاده است و برای بعضی دیگر احساسی است که به عذابوجدان ختم میشود.
همین مسئله باعث میشود شادی این افراد به احساس افسردگی، ناراحتی و حتی بیچارگی ختم شود. از نظر منطقی این هیچ معنا و مفهومی ندارد. اصلاً چرا باید داشته باشد؟
خراب کردن شادی خود
این باعث میشود بعضی شادی خودشان را خراب کنند و خوشحالیشان به محض آمدن از بین میرود. آنوقت فرد به جای اینکه احساس خوشحالی کند، احساس بیچارگی خواهد کرد و درنتیجه کل تجربه خودش از شادی را خراب میکند.
اما میتواند به این معنی هم باشد که فرد اجازه نمیدهد چیزی در زندگیاش تا حد زیادی جلو رود. ازآنجاکه این احساس گناه خیلی قوی است، فرد میخواهد تا جایی که میتواند هر تجربهای که برایش احساس شادی میآورد را کوتاه کند.
این اتفاق هم در سطح خودآگاه و هم ناخودآگاه افراد ممکن است بیفتد اما نتیجه هر دو آنها یکی خواهد بود. در این موقعیتها فرد هر کاری از دستش برمیآید برای خراب کردن خوشحالی خود انجام میدهد.
دو محرک استرس
این مسئله به دو صورت روی زندگی افراد تاثیر میگذارد. یکی از راه تعارض درونی است که در بالا به آن اشاره شد و دیگری از راه تجربیات بیرونی است. بااینکه اینها به نظر جدا از هم میرسند اما بر هم تاثیر دارند.
از احساس گناه درونی بخاطر شاد بودن، فرد این نگرش را به دیگران نیز منتقل کرده و رفتار آنها را به طریقی خاص تفسیر میکند. ممکن است تصور کند که دیگران بخاطر شاد بودنش او را رد کرده یا قبول نمیکنند.
و با این حال، دنیا از آدمها با دیدگاههای مختلف تشکیل شده است اما این افراد بخاطر نگرش خاصی که دارند، همه را اینطور میبینند.
تایید
همه اینها به مورد تایید قرار گرفتن برمیگردد. نگرش آنها این است که فقط زمانی که شاد نیستند مورد قبول دیگران قرار میگیرند. البته این چیزی است که فرد به ندرت نسبت به آن آگاهی دارد. این اتفاق معمولاً در سطح ناخودآگاه افراد میافتد.
شما هر که باشید و هر کاری که بکنید، اینکه مورد تایید همه قرار بگیرید امکانپذیر نیست. و با اینحال برای کسی که نمیتواند شاد باشد، مورد قبول دیگران قرار گرفتن حکم مرگ و زندگی را دارد.
این نگرش از دید یک فرد بالغ به نظر پوچ و مسخره میآید. اما اگر یک بچه این نگرش را داشته باشد، تا حدی منطقی است.
پسرفت
و فقط به این دلیل که فرد ظاهری بزرگسال دارد به این معنی نیست که از نظر احساسی نیز کاملاً بالغ شده است. خیلی اوقات ممکن است فرد احساس کند بچه است. در این شرایط است که فرد به زمانی در زندگیاش برمیگردد که مورد قبول دیگران قرار گرفتن برایش حکم مرگ و زندگی را داشت.
این سالهای کودکی فرد و واکنش والدین او در زمانهای شادی است که تاثیری فوقالعاده زیاد روی او داشته است.
کودکی
در طول دوران کودکی، نفس فرد، پیوستگیهایی با شادی برای او شکل داده است. اگر بخاطر خوشحال بودن مورد تایید قرار میگرفت، شادی بعنوان متعارف برایش طبقهبندی میشد اما اگر مورد پذیرش قرار نمیگرفت، ناراحت بودن برایش متعارف و درنتیجه ایمن میشد.
بدیهی است که در حالت دوم فرد یاد میگیرد که شاد بودن به هیچ عنوان احساس مطمئنی نیست و فقط زمانیکه ناراحت است میتواند احساس امنیت داشته باشد.
این اتفاق ممکن است به صورت منظم و یا فقط یکبار در یک حادثه بسیار آسیبزا برای فرد افتاده باشد.
نمونهها
بااینکه روشهای مختلفی برای تجربه این احساس در بچهها وجود دارد اما الگوهایی خاص برای آن وجود دارد. شاید یکی از والدین کودک دچار درد احساسی بوده و درنتیجه نمی توانسته است شادی یک نفر دیگر را ببیند. شاد دیدن یک فرد دیگر، غم خودش را به یاد او میآورده است.
یا شاید هم یکی از والدین کودک حسود بوده است و درنتیجه تصور میکرده است اگر کس دیگری بدرخشد یا توجه دیگران جلب کند، موقعیت خودش به خطر میافتد و به جای کار کردن روی مشکل خودش، به طریقی مخرب رفتار میکرده است.
حتی ممکن است یک ناراحتی عمومی در کل خانواده کودک وجود داشته است. ازاینرو این مسئله فقط بر مبنای یک اتفاق خاص نبوده و در حقیقت یک روش زندگی بوده است. به همین دلیل فرد هیچ انتخاب دیگر یا حتی درک اینکه زندگی میتواند طور دیگری باشد، نداشته است.
آگاهی
بااینکه کودکی فرد ممکن است برای سالیان پیش بوده باشد اما این تجربیات اولیه بر قسمت عمدهای از بزرگسالی او هم تاثیر داشته است. در زمان کودکی از این احساس ناراحتی کودک احساس امنیت میکرده است اما در بزرگسالی دیگر همه چیز به همین جا ختم نمیشود.
و بااینکه فرد خیلی وقت است آن سالها را پشت سر گذاشته است، ذهن او هنوز زندگی را همانطور میبیند. یعنی آن احساسات و پیوستگیهایی که برای شادی در کودکی ایجاد کرده است باید رها شود. یک متخصص روانشناس یا یک دوست دانا میتواند در این زمینه به فرد کمک کند.
منبع:مردمان
خبرگزاری آریا -
مهره مار دست کیست؟
«هوا را از من بگیر، خندهات را نه» شعر مشهور پابلو نرودا، بیان واقعیتی است در زندگی آدمی؛ یک انسان طبیعی، همانطور که به آب، هوا و خوراک محتاج است، حتی گاهی بیشتر از آنها، به چیز دیگری احتیاج دارد: توجه، احترام، محبت، عشق یا... .
همه ما، مرد یا زن، کودک یا سالمند، فقیر یا ثروتمند، پیروز یا شکستخورده، خوشحال یا غمگین، در هر حالی، به این «توجه» محتاجیم و این نیاز را ممکن است هزار جور بیان کنیم؛ یکی به زبان میآورد، یکی در رفتارش پیداست و دیگری فقط در نگاهش. حتی ممکن است چنان خویشتندار باشیم که هیچ کس نفهمد، اما خودمان نمیتوانیم انکارش کنیم.
اغراق نیست اگر بگوییم اغلب دعواهای زن و شوهری یا دلخوریهای دوستانه، ریشه در همین مسئله دارند. میخواهیم به ما توجه شود و وقتی نمیشود یا به اندازه نباشد، دلخور میشویم و این را به صورت واکنشهای پرخاشگرانه بیان میکنیم. میخواهیم دوست داشته شویم و وقتی احساس میکنیم به اندازه کافی دوستمان ندارند، افسرده یا عصبی میشویم. میخواهیم احتراممان را حفظ کنند و وقتی فکر میکنیم به ما توهین شده، اگر زورمان برسد، تلافی میکنیم و دعوا راه میاندازیم و اگر نرسد، در خودمان ریخته و حرص میخوریم و جایی دیگر، سر کس دیگری خالی میکنیم.
همه ما نیاز داریم دوست داشته شویم، محبوب و محترم باشیم، تحسینمان کنند، از خطاهایمان بگذرند و خلاصه، از گل بالاتر به ما نگویند.
اما گاهی یک موضوع را فراموش میکنیم: باید لیاقتش را داشته باشیم. خودخواهی محض است که هرطور دلمان خواست با بقیه رفتار کنیم و بعد توقع داشته باشیم همه قربان صدقهمان بروند. (بگذریم که گاهی چون قدرت داریم و از ما میترسند، این طور رفتار میکنیم، ولی لازم به توضیح نیست که این محبوبیت فریبنده، نه پایدار است و نه ارزشی دارد، چون صادقانه نیست.) این مقاله، درباره بعضی از ابتداییترین اصولی صحبت میکند که میتواند شما را در قلب دیگران جا دهد، اگر لیاقتش را داشته باشید!
میخواهید همسرتان عاشق شما باشد؟ از ایـن راه برویـد
کنار نکشید
اگر به همسرتان وعدهای دادهاید و اگر راهی را با هم شروع کردهاید، حق ندارید خسته شوید و کنار بکشید. یادتان نرود که همسرتان روی حمایت شما حساب کرده و بدترین کاری که میتوانید انجام دهید، این است که حمایت عاطفیتان را از او دریغ کنید. به او بفهمانید که در سختیها و شادیها در کنارش هستید تا علاقهاش به شما صدچندان شود.
مرموز نباشید
کشفناشدنی بودن یکی از دلایلی است که میتواند یک مرد را از شما دلزده کند. درست است که همه آدمها رازهایی درونشان دارند اما اگر بخواهید به همسرتان ثابت کنید که نمیتواند سر از کار شما دربیاورد، کار را خراب کردهاید. فراموش نکنید که پنهان کردن واقعیتهای کوچک و دروغ گفتن در مورد مسائل مالی و ارتباطاتتان هم میتواند رابطه شما را به نقطه بحران برساند.
خودخواه باشید
گمان نکنید با قربانی کردن خودتان میتوانید او را عاشقتر کنید برای بیشتر کردن عشقتان هم که شده کمی خودخواه باشید. به فکر سلامتتان باشید و بهدلیل آنکه فداکارتر جلوه کنید خودتان را نادیده نگیرید. بد نیست اگر بخشی از پولی که در حسابتان هست را فقط برای خودتان خرج کنید. اگر شما خود را قربانی کنید، به مرور به زنی خسته تبدیل میشوید که برای همسرتان هم هیچ زیباییای نمیتواند داشته باشد.
مسئولیتپذیر باشید
حتما در زندگی مشترک شما، مسئولیت بعضی کارها و تصمیمها بر عهده شماست. پس با جدیت روی آنها تمرکز کنید و نگذارید هیچچیز شما را از انجام وظایفتان باز دارد. در جریان این زندگی، ممکن است اشتباهاتی را هم مرتکب شوید اما باز هم باید مسئولیتشان را برعهده بگیرید و هرگز با فریب و دروغ از زیر این بار شانه خالی نکنید.
احترام بگذارید
صمیمیت را با بیاحترامی اشتباه نگیرید. شما باید بتوانید برای همسرتان، عقایدش و تمام افراد و چیزهایی که برای او محترم هستند ارزش قائل شوید. یکی از بدترین کارهایی که میتوانید انجام دهید، این است که وقتی فوتبال میبیند شبکه را عوض کنید. این کار فقط تغییر دادن کانال تلویزیون نیست، بلکه برای همسرتان به معنای بیتفاوت بودن شما نسبت به علائقش است.
کهنه نشوید
شاید قبل از آنکه ازدواج کنید، برایتان عجیب باشد که چطور 2نفر میتوانند دهها سال در کنار هم زندگی کنند و تکراری نشوند اما واقعیت این است که اگر مراقب نباشید، روزی برای هم تکراری خواهید شد. اگر میخواهید روز به روز بیشتر دوستتان داشته باشد از شیوه پوشیدن لباس گرفته تا شرایط اجتماعی و هر معیار دیگری را موردتوجه قرار دهید. سعی کنید همیشه حرف تازهای برای گفتن داشته باشید و هر روز نو شوید.
ضعفهایش را کمرنگ ببینید
همسرتان هم مثل شما و هر آدم دیگری نقطه ضعفهایی دارد. ممکن است علاقه یا توانایی ادامه تحصیل را نداشته باشد، رانندگیاش بد باشد یا ایرادهایی در ظاهرش وجود داشته باشد. اگر شما او را با همین ویژگیها انتخاب کردهاید، پس دیگر ضعفهایش را به رخش نکشید؛ مردها عاشق زنهایی هستند که ناتوانیهایشان را نادیده میگیرند.
بهترین باشید
مسلما او روزی شما را به دلایلی انتخاب کرده است پس از آنها باخبر شوید. مهربانی، صبوری، حمایتگری یا هر ویژگی دیگری که دلیل اصلی بهوجود آمدن این عشق بوده را بشناسید و سعی کنید این ویژگیها را در خود تقویت کنید.
خود قدیمیتان باشید
اگر گمان میکنید باید طبق خواستههای او زندگی کنید و خود قدیمیتان را فراموش کنید در اشتباهید. آنچه شما را در نظر یک مرد دلنشینتر میکند، داشتن یک هویت مستقل و زندگی در کنار زنی است که همیشه حرف شنیدنیای برای گفتن دارد.
ببخشید
همسرتان اشتباهی کرده و به احساسات شما و زندگی مشترکتان آسیب زده؟ آیا شما گفتهاید که او را میبخشید و باز هم در کنارش میمانید؟ اگر چنین قولی دادهاید به حرفتان وفا کنید و دیگر موضوع را به رخش نکشید. اشتباهات همسرتان را مثل پتک توی سرش نکوبید تا عشقش به شما کم نشود.
میخواهید شمع مجلس شوید؟ از این راه بروید
حرفی برای گفتن داشته باشید
در گروههای دوستی، کسی میدرخشد که حرفهایش تازه و جالب است. اگر میخواهید دیگران توجه بیشتری به شما کنند، باید روی فن بیانتان بیشتر کار کنید. شما باید بتوانید با صدایی لطیفتر صحبت کنید و همیشه ضربالمثلها، داستانها و حتی لطیفههایی را برای پیوند زدن با موضوعات در آستین داشته باشید.
به فکر دیگران باشید
بهترین دوستها کسانی هستند که همیشه و در هر کاری میتوان روی کمکشان حساب کرد. دلیلی ندارد که شما برای دوستتان فرش زیر پایتان را بفروشید اما شاید بتوانید در روزهای سخت زندگیاش، چند ده یا چند صد هزار تومان به او قرض بدهید. دلیلی ندارد از کارهای مهمتان بهخاطر او بگذرید اما میتوانید در وقتهای خالیتان، به او در حل مشکلاتش کمک کنید.
از منابعتان خرج کنید
شاید توان کمک کردن به دوستتان را نداشته باشید اما مسلما در اطراف شما آدمهای دیگری هستند که میتوانند او را راهنمایی کرده یا مشکلش را حل کنند. پس کسانی که میشناسید را به دوستانتان معرفی و راه را برای حل مشکلاتشان آسانتر کنید.
غلطگیر نباشید
شما میتوانید اطلاعاتتان را با دیگران به اشتراک بگذارید اما در عالم دوستی، نباید مثل یک لاک غلطگیر مدام با اطلاعاتتان دیگران را اصلاح کنید. شاید گاهی لازم باشد که اشتباه دوستتان را با آرامش و مهربانی به او گوشزد کنید اما اگر بخواهید کلمهکلمه حرفهایش را اصلاح کنید، دیگر در دلش میلی به دعوت کردن دوباره شما باقی نخواهد ماند.
راستش را بگویید
وقتی صحبت از دروغ به میان میآید، ذهن شما به سمت پنهان کردن بزرگترین حقیقتها کشیده میشود اما در دنیای دوستی، حتی دروغهای کوچک و بیضرر هم میتوانند چهره شما را تخریب کنند. همینکه قیمت جنسی که خریدهاید را بیشتر بگویید یا با گفتن دروغهای کوچک، غیبتتان را در گروه دوستی توجیه کنید میتواند شما را از یک فرد دوستداشتنی به یک انسان دروغگو تبدیل کند.
جملات منفی را حذف کنید
در ذهن همه آدمها، اتفاقات، خاطرات و تصاویر ناخوشایند وجود دارد اما اگر میخواهید دوستداشتنیتر باشید، بهتر است در چند ساعتی که دور دوستانتان جمع شدهاید، این تصاویر را کنار بگذارید. سعی کنید جز خاطرات خوشایند، چیزی را تعریف نکنید و هنگام وارد شدن به جمعهای بزرگ دوستانه، غصههایتان را پشت در بگذارید.
خودتان باشید
دنیای دوستی میدان رقابت نیست؛ پس هرگز در میان دوستانتان خود را بیشتر از آنچه هستید جلوه ندهید. لاف زدنهای مالی و حتی بزرگنمایی در مورد جایگاه اجتماعیتان میتواند چهره شما را در میان دوستان خراب کند. برای دوستداشتنی بودن، باید خودتان باشید؛ با تمام سادگیها و حتی ضعفهایتان.
شنونده خوبی باشید
شاید نتوانید از نظر مالی دوستتان را یاری دهید و شاید آنقدر مشغله داشته باشید که نتوانید زیاد به او سر بزنید اما همینکه برای حرفهایش دو گوش خوب باشید میتواند حس بهتری را نسبت به شما ایجاد کند. پس همیشه برای شنیدن حرفهای دوستتان حاضر باشید و بدون آنکه در موردش قضاوت کنید، تنها گوش کنید.
موقعیت شناس باشید
برای اینکه افراد در کنار شما احساس خوبی داشته باشند و حسابی خوش بگذرانند، باید کمی ریزبینتر باشید. شما باید روحیات دوستانتان را خوب بشناسید و برنامهای متناسب با روحیاتشان را طراحی کنید. دوست شما از فیلم دیدن لذت بیشتری میبرد یا دوست دارد در طبیعت والیبال بازی کند یا جوجه کباب بخورد.
ظاهر را حفظ کنید
خنده به لب بودن و به تن کردن لباسهای رنگی هم در بالا بردن زیبایی شما بیاثر نیستند. در این روزهای پر از مشغله، حتی دیدن یک چهره خندان و یک لباس آراسته و شاد میتواند به افراد آرامش دهد. پس برای دوستانتان ارزش قائل شوید و با ظاهری خسته در مقابلشان حاضر نشوید.
میخواهید عشق رئیس باشید؟ از این راه بروید
چراغ ذهنتان را روشن کنید
دیگر دوره و زمانه کارمندهایی که تنها پیرو حرفهای رئیسشان هستند و از چارچوب وظایفی که در شرحکارشان آمده یک قدم آن طرفتر نمیروند به سر آمده است. مدیران امروز بهدنبال کارمندهایی خلاق هستند که همیشه ایدههای تازه را در ذهن دارند. پس اگر گمان میکنید موضوعی میتواند به پیشبرد کار شما کمک کند، حتما آن را بیان کنید. البته خلاقیت شما تنها در حوزه وظایفتان محدود نمیشود. قطعا دادن ایدههای خلاقانه در حوزههای دیگر هم میتواند علاقه رئیستان را به شما چند برابر کند.
منظم باشید
مرتب بودن میز کارتان، فهرست کردن کارهایی که باید انجام دهید بهترتیب اولویتشان و نگهداری از اسناد و اطلاعاتی که ممکن است هرازگاهی به آنها احتیاج پیدا کنید، میتواند از شما در ذهن رئیستان یک کارمند منظم و دقیق بسازد، پس با شلختگی این فرصت را از دست ندهید. به هم ریختگی و فراموش کردن کارها، چهره شما را به یک فرد بیمسئولیت شبیه میکند که نمیتوان در مورد موضوعات مهم به او اعتماد کرد.
از او کمک بگیرید
قطعا هزار و یک چیز در حوزه کار شما وجود دارد که به آن مسلط نیستید، پس میتوانید در مورد آن موضوعات، از رئیستان کمک بگیرید و به او نشان دهید که به دانشش محتاج هستید. البته قرار نیست از همان ساعت اول کار تا پایان روز از رئیستان سؤال بپرسید. ولی بد نیست گاهی با پرسیدن سؤالهای تخصصی و کلیدی توجه او را بهخودتان جلب کنید.
از مخالفت کردن نترسید
درست است که کارمندهای بله قربانگو خیال رئیسها را راحت میکنند اما از نظر هر مدیری، آنها آدمهای منفعلی هستند که لیاقت ارتقا و صاحبنظر شدن را ندارند. اگر نمیخواهید تا ابد در این جایگاه درجا بزنید، بهتر است با ایدههایی که بهنظرتان نادرست است، مخالفت کنید. البته کسانی که با تمام ایدهها هم مخالفت میکنند زیاد محبوب نیستند؛ پس با ملاحظه و به مودبانهترین شکل ممکن، بگویید که از نظرتان چه راهحلی میتواند موثرتر باشد و اگر نظرتان پذیرفته نشد، حتما خواسته رئیستان را به اجرا دربیاورید.
هوای همکارها را داشته باشید
یک مدیر موفق، از کارمندانش انتظار دارد که خود را عضوی از تیم بدانند و گذشته از تلاش برای پیشرفت خودشان، برای بهترشدن شرایط تیم هم تلاش کنند. آنها دوست دارند کارمندشان به فکر همکارانش باشد و نه تنها از نظر عاطفی بلکه از نظر شغلی و مهارتی هم آنها را یاری کند. شاید سرد بودن رابطه شما با همکاران دیگرتان، باعث سردی رئیستان شده است. پس یک قدم به همکارتان نزدیکتر شوید و تلاش کنید به او در جریان مشکلات کاری، بیشتر کمک کنید.
نگویید نمیتوانم
رئیسها عاشق کارمندان آچار فرانسه هستند، یعنی کارمندانی که به هیچ کاری نه نمیگویند و از پس هرچیزی برمیآیند. اگر واقعا کاری را بلد نیستید، به دروغ خودتان را متخصص جلوه ندهید اما اگر میتوانید آن را یاد بگیرید و از پس انجامش بربیایید، این موضوع را به رئیستان توضیح دهید و با اشتیاق پیشنهادش را قبول کنید.
درگیر حاشیه نشوید
در محیط کار شما باید هم دیده شوید و هم دیده نشوید. دیده شدن در محیط کار به همان نشان دادن نبوغ و ایدهپردازی مربوط میشود و دیده نشدن معنای بیحاشیه بودن را میدهد. در محیط کار از آدمهای همیشه معترض نباشید یا درگیر حاشیههای کاری هم نشوید.
متخصص شوید
اگر میخواهید در این بازار آشفته کار، توجه رئیستان را جلب کنید باید از عادی بودن فاصله بگیرید. شما میتوانید یکی از زیرشاخههای حوزه کاریتان را انتخاب کنید و با مطالعه و بررسی دقیق آن، به مرور به یک متخصص تبدیل شوید؛ با کارجویان عادی تفاوت و حرف خاصی را برای گفتن داشته باشید.
راستش را بگویید
امروز نمیخواهید سر کار بروید! احتمالا نخستین فکری که به ذهنتان میرسد، مبتلاشدن به یک بیماری خیالی یا به دردسر انداختن یکی از اطرافیانتان است. اگر تاکنون از این راهها استفاده میکردید، بهتر است از همین امروز برای صادقتر بودن با رئیستان تلاش کنید، پس به جای بهانهآوردن حقیقت را با او درمیان بگذارید و بیهوده خودتان را به بیماری نزنید.
به فکر جیبش باشید
کارمندانی که به فکر جیب سازمان هستند همیشه محبوبترند، پس تا میتوانید به ایدههایی فکر کنید که باعث صرفهجویی در هزینهها میشود. بد نیست اگر سازمانتان میخواهد برای انجام کاری که شما از پس آن برمیآیید هزینه اضافهای بپردازد، شما پیشنهاد انجام دادن آن کار را بدهید.
منبع:برترین ها
به گزارش پدال، این یک پورشه 356 سوپر اسپیداستر مدل 1958 است که بر اساس نسخهٔ اصلی 356 کابریولت ساخته شده و مجهز به پیشرانهٔ نسبتاً قویتری است. 356 سوپر اسپیداستر مجهز به یک پیشرانهٔ 1.6 لیتری چهار سیلندر تخت است که تنها 75 اسب بخار قدرت دارد اما بااینحال 25 درصد قویتر از موتور 1.5 لیتری 60 اسب بخاری نسخهٔ استاندارد است.
این 356 برای اولین بار به یک خریدار در لسآنجلس تحویل داده شد و او برای بیش از یک دهه آنرا در پارکینگش انبار کرده بود. سپس به خریدار دیگری فروخته شد و او هم به مدت ربع قرن آنرا در پارکینگ نگهداری کرد. صاحب فعلی این 356 نیز آنرا در اواخر هزارهٔ گذشته خریداری کرده و بازهم 356 داستان ما را تا اوایل سال جاری در انبار نگهداری کرده است.
بنابراین این پورشهٔ کلاسیک، 42 سال از عمر 58 سالهٔ خود را در پارکینگها و انبارها سپری کرده است اما حالا دوباره کشف شده است. ولی این 356 در طول این سالها صدمات زیادی دیده و ازکارافتاده شده است بهگونهای که رنگ بیرونی آن تقریباً از بین رفته و تودوزی آن نیز بهطور کامل نابود شده است.
بااینحال قرار است بهزودی این پورشه 356 سوپر اسپیداستر با همین وضعیت به حراج گذاشته شود؛ بنابراین فرصت بسیار خوبی برای علاقهمندان فراهم شده تا آنرا خریداری کرده و بازسازی کنند. البته این خودرو حتی با همین وضعیت وخیم هم هرگز ارزان نیست زیرا پیشبینی میشود در حراجیای که چند هفتهٔ دیگر در سکاتزدیل آریزونا برگزار میشود با قیمتی بین 200 هزار تا 275 هزار دلار فروخته شود.
بنابراین این پورشهٔ کلاسیک دوستداشتنی پسازاینکه مدتها عمر خود را در پارکینگها گذرانده و ازنظرها پنهان بوده است حالا میتواند بعد از گذشت این رنجها، مجدداً بازسازی شده و به دوران اوج خود بازگردد که در این صورت قیمتی و ارزشی بسیار بیشتر از مبلغ فعلی پیدا خواهد کرد.
۵۴۵۴