یک متخصص فیزیک پزشکی گفت: عوارض امواج wifi هنوز از لحاظ علمی به اثبات نرسیده است، ولی هر نوع انرژی اضافه که به جسم انسان و هر سیستم بیولوژیکی وارد شود عارضه خواهد داشت بطوریکه یک ساعت در معرض wifi معادل خطر کشیدن چند سیگار و اضافه وزن است.
آیا تا به حال به این فکر کرده اید که کار کردن در محل شرکت گوگل چه حسی دارد!؟ باید بگوییم که کار در هر شرکتی، بدی ها و خوبی های خاص خودش را دارد؛ حتی گوگل!
از امکان خشکشویی، نهار و ماساژ رایگان گرفته تا خدمات مراقبت روزانه، گوگل به احتمال فراوان، تنها شرکتی است که چنین امکانات و مزایای خاصی را در اختیار کارمندان و کارکنان خود قرار میدهد. حقیقت این است که اگر چه گوگل به چنین تعارفات و تشریفاتی مشهور است، اما این نکته نمی تواند دال بر این باشد که کار کردن در گوگل، بسیار لذت بخش و به دور از هر گونه عیب و نارضایتی است!
مخصوصا در طول سالیان متمادی، تعداد زیادی از کارمندان کنونی و یا اسبق گوگل بر روی این نکته توافق نظر داشته اند که اگرچه کار کردن در گوگل می تواند لذت بخش باشد، اما نباید یک طرفه به قاضی رفت. به عبارت دیگر، فرایند مصاحبه دقیق گوگل تضمین می کند که بهترین، نابغهترین و با استعدادترین افراد دنیا جذب این شرکت شوند، اما گاهی اوقات افراد جذب شده توسط گوگل، وظایفی را متحمل می شوند که هیچ رابطهای با سطح علاقه یا تمایلات آنها ندارد! از این موارد می توانیم نتیجه بگیریم که محیط کاری گوگل و شرایط آن برای همه افراد یکسان نیست و برخی نمیتوانند ذهن و جسم خود را با آن تطبیق دهند. قضیه وقتی جدیتر میشود که متوجه شویم کار کردن در گوگل برای برخی افراد حتی خستهکننده است!
اگر این موضوع را به طور موشکافانه و دقیق بررسی کنیم، متوجه میشویم که با پرسیدن نظر تعدادی از کارکنان اسبق و کنونی گوگل، پاسخهای بسیار تعجببرانگیز و جالبی دریافت میکنیم که تعدادی از این پاسخ ها را در زیر میبینیم.
موضوع قابل تامل این است که متاسفانه تعداد متقاضیان کار در گوگل و حتی کارکنان کنونی آن به مراتب نسبت به گذشته زیادتر شده است، اما با این حال آنها نمیتوانند وظایف و شغلهای مورد علاقه کارکنان را به آنها واگذار کنند. فضای اداری نیز آن چنان اشباع شده و شلوغ است که احساس خفگی به آدم دست میدهد. ساختار ادارات گوگل نیز همیشه فضایی باز و پر رفتوآمد دارد که این موارد باعث برهم خوردن تمرکز و کاهش میزان بهره وری برنامهنویسان و توسعهدهندگان است؛ در واقع، مدل اداره-باز در حال نابودی فضای کاری است. البته شاید گفتن این موضوع نشان از توقع و انتظار بالای من باشد، اما در طول ۱۰ سال گذشته، حتی غذا کیفیت غذا نیز به شدت افت کرده است، پس غذای رایگان نیز نمیتواند معیار خوبی برای انتخاب گوگل باشد!
کارمند دیگری میگوید:
در حال حاضر، مشکلات جدیتری در محل کار گوگل موضوع گفتوگو های این روز هاست. این یک شوخی نه چندان خندهدار است که، به عنوان یک مهندس نرم افزار، چالش برانگیزترین کار در گوگل روند مصاحبه است! بعد از این که شما در گوگل استخدام میشوید، نیاز شما به استفاده از علوم کامپیوتر بسیار کم خواهد بود. دلیل آن این است که برخی از سختترین مشکلات و چالشها، در حال حاضر حل شده اند و نیز بسیاری از برنامهنویسان و توسعهدهندگان نیازی به اختراع کد ندارند و تنها با نوشتن کدهای تکراری و بازبینی API ها و دیگر موارد، به کارهای خود میپردازند که این روند، تکراری، خستهکننده و به دور از انتظار عموم است.
در حالیکه گوگل در ارائه یک محیط کاری جذاب به کارمندان خود ناکام مانده است، اما با توجه به محل احداث شرکت در بالای کوه و مناظری که کارمندان از دیدن آنها از پنجره لذت میبرند، کارمندان میتوانند کمی از ناراحتیهای خود بکاهند؛ البته تمام موارد مذکور دال بر این است که متقضایان کار در گوگل به شدت افزایش یافتهاند و همین باعث کاهش هدفمندی شغلها و وظایف شده است.
یکی دیگر از کارمندان گوگل، بر ایت موضوع صحه گذاشت که اکثر کارمندان گوگل، در حال حاضر شغلی دارند که در حد و اندازه های آنها نیست و کمتر از سطح علم و تواناییهای آنهاست. علاوه بر این، متقاضیان در هنگام استخدام، حتی از شغل آتی و مورد نظر خود در گوگل هیچ اطلاعی ندارند و تنها میبایست بر روند مصاحبه تمرکز کنند!
در نهایت باید گفت که اکثر افراد با شنیدن نام شرکتهای بزرگ، سریعا در ذهن خود تصور میکنند که کار کردن در این شرکتها میتواند لذتبخش ترین و بهترین کار دنیا باشد و آنها را از هر لحاظ برای آینده تامین کند، اما واقعیت این است که شاید به یاد داشتن این عبارت خالی از لطف نباشد که "همه جا آسمان یک رنگ است”؛ از آن جا که هر شرکت و هر کار، مزایا و معایب خود را دارد، میبایست به دقت به انتخاب نوع و محل کار پرداخت. چه بسا افراد با استعداد و نابغه ای که در شرکتهای نه چندان مطرح در حال فعالیت هستند و هر چند وقت یک بار به موفقیتی بارز و مثال زدنی میرسند. حالا که بحث ضرب المثل و اصطلاح داغ شد، به یادآوردن ضرب المثل "آواز دهل شنیدن از دور خوش است” نیز نمیتواند خالی از لطف باشد!
پزشکان در مورد خطر کشنده بودن باتریهای دکمهای برای کودکان هشدار دادند.
پزشکان به والدین توصیه میکنند باتریهای دکمهای همچون مواد سمی برای کودک خطرزا هستند و باید دور از دسترس آنان قرار گیرد.
یک متخصص جراحی اطفال در انگلیس گفت: در صورتیکه این باتریها با مخاط مری پوشانده شود میتواند یک مدار الکتریکی بوجود آورده و باتری فعال شود که این یکی از مشکلات ناشی از بلعیدن باتریهای دکمهای اســت.
پزشکان انگلیسی همچنین اظهار داشتند: مواردی دیگر نیز وجود دارد که باتری در داخل بینی و گوش کودک کرده که باعث التهابهای خطرناکی شده اســت.
به گزارش ایسنا به نقل از شبکه خبری بیبیسی، به گفته کارشناسان این باتریها در اکثر خانهها وجود دارند اما تعداد کمی از والدین از خطرات آنها آگاه هستند.
تبیان به نقل از گزارش خبرگزاری مهر، متن خطبه های نماز جمعه این هفته هامبورگ به امامت آیت الله رمضانی در پی می آید.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الحمد لله الذی لا مُضادّ له فی مُلکه و لا مُنازِعَ لَهُ فی أمره. الحمدالله الذی لا شریک لَهُ فی خلقه ولا شبیه لَهُ فی عَظَمَتِه (جزء من دعاء الإفتتاح) وصلّی الله علی سیدّنا ونبیّنا محمّد صلّی الله علیه وعلی آله الطاهرین واصحابه المنتجبین.
عبادالله! أُوصیکم و نفسی بتقوی الله و اتّباع امره و نهیه.
توجه و دقت در احکام اسلام، انسان را به این نتیجه میرساند که اسلام برای همه امور زندگی بشریت قواعد و ضوابط ویژهی خود را دارد. چه آن اموری که مربوط به ابعاد فردی انسان اسـت، و چه آنچه که مربوط به ابعاد اجتماعی اوست. و روح همه این قوانین به حفظ جایگاه و کرامت انسان بر می گردد. لذا در حقیقت هر نوع رابطه ای برای حفظ جایگاه انسان، یک اصل اساسی شمرده میشود. و در هیچ جا اجازه داده نمی شود که شخص مورد تحقیر و اهانت قرار گیرد. به عنوان مثال حتی کسانی که به لحاظ وضعیت اقتصادی در سختی و فقر به سر می برند، تحت هیچ شرایطی نبایست تحقیر شوند. و آن زمان که نیاز واقعی خود را اظهار می کنند باید با آنها برخوردی کریمانه شود.
حق سوال کننده این اسـت که اگر صدقه آماده داری به او بدهی و نیاز او را برطرف کنی، و برای برطرف شدن فقرش دعا کنی، و به درخواست او کمک کن، و اگر در صداقت گفتار او شک داری و او را متهم می دانی ولی به آن یقین نداری، بسا که شیطان برایت دامی نهاده و می خواهد تو را از بهره ات باز دارد، و میان تو و تقرب به پروردگارت حائل شود. او را به حال خود واگذار و به خوبی جواب کن، و اگر هم با این حال چیزی به او بدهی کار بجایی اسـت
حق فقیر
این حق زمانی از سوی پیشوایان دینی ما طرح شده اسـت که نشان میدهد آن بزرگواران به ریزترین مسائلی که مربوط به کرامت انسان بوده توجّه عمیق داشته و آنرا آموزش می دادند تا جامعه بشری به این نوع آداب برای حفظ حرمت انسانها توجّه داشته باشند. از این رو امام سجاد(علیه السلام) به این حق اخلاقی اشاره می کند و در خصوص حق سائل فرمودهاند: «وَ أَمَّا حَقُ السَّائِلِ فَإِعْطَاؤُهُ إِذَا تَیَقَّنْتَ صِدْقَهُ وَ قَدَرْتَ عَلَی سَدِّ حَاجَتِهِ وَ الدُّعَاءُ لَهُ فِیمَا نَزَلَ بِهِ وَ الْمُعَاوَنَةُ لَهُ عَلَی طَلِبَتِهِ وَ إِنْ شَکَکْتَ فِی صِدْقِهِ وَ سَبَقَتْ إِلَیْهِ التُّهَمَةُ لَهُ وَ لَمْ تَعْزِمْ عَلَی ذَلِکَ لَمْ تَأْمَنْ أَنْ یَکُونَ مِنْ کَیْدِ الشَّیْطَانِ أَرَادَ أَنْ یَصُدَّکَ عَنْ حَظِّکَ وَ یَحُولَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ التَّقَرُّبِ إِلَی رَبِّکَ فَتَرَکْتَهُ بِسَتْرِهِ وَ رَدَدْتَهُ رَدّاً جَمِیلًا وَ إِنْ غَلَبْتَ نَفْسَکَ فِی أَمْرِهِ وَ أَعْطَیْتَهُ عَلَی مَا عَرَضَ فِی نَفْسِکَ مِنْهُ- فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ؛ امّا حق سوال کننده این اسـت که اگر صدقه آماده داری به او بدهی و نیاز او را برطرف کنی، و برای برطرف شدن فقرش دعا کنی، و به درخواست او کمک کن، و اگر در صداقت گفتار او شک داری و او را متهم می دانی ولی به آن یقین نداری، بسا که شیطان برایت دامی نهاده و می خواهد تو را از بهره ات باز دارد، و میان تو و تقرب به پروردگارت حائل شود. او را به حال خود واگذار و به خوبی جواب کن، و اگر هم با این حال چیزی به او بدهی کار بجایی اسـت».
حق اعطاء کننده
امام سجاد(علیه السلام) به دنبال بیان حق سائل در خصوص حق مسئول میفرمایند: «وَ أَمَّا حَقُّ الْمَسْئُولِ فَحَقُّهُ إِنْ أَعْطَی قُبِلَ مِنْهُ مَا أَعْطَی بِالشُّکْرِ لَهُ وَ الْمَعْرِفَةِ لِفَضْلِهِ وَ طَلَبِ وَجْهِ الْعُذْرِ فِی مَنْعِهِ وَ أَحْسِنْ بِهِ الظَّنَّ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ إِنْ مَنَعَ فَمَالَهُ مَنَعَ وَ أَنْ لَیْسَ التَّثْرِیبُ فِی مَالِهِ وَ إِنْ کَانَ ظَالِماً فَإِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ؛ حق کسی که از او سئوال شده اینست که اگر چیزی داد با تشکر از او پذیرفته شود و قدردانی گردد. و اگر نداد او را به خوشی معذور دارد و به او خوش بین باشی. و بدان که اگر دریغ کرد نسبت به مال خود دریغ کرده و ملامتی متوجّه او نیست، اگرچه ظالم باشد، زیرا انسان ستمکار و پنهان کننده حق اسـت».
آنچه که در این بیان نورانی حضرت بر آن اشاره کرده چکیدهاش این اسـت که انسان در صورتی که از نظر مال در وضعیت خوبی قرار دارد، زمانی که نیازمندی از وی درخواستی میکند، هیچگاه او را محروم نسازد. زیرا در واقع خدای متعال اموال را به امانت در اختیار او قرار داده و نیازمند واقعی هم حقی دارد که باید حقش را اداء کند. چراکه خداوند در قرآن کریم در این باره میفرمایند: «وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ * و همانان که در اموالشان حقی معلوم اسـت * برای سائل و محروم». و در این صورت نباید سائل را محروم کنند. «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر؛ و گدا را مران». لذا در هر صورت باید تلاش کند که فقر او بر طرف شود. امّا در صورتی که خود از نظر مالی در وضعیت مناسبی نیست با احترام و بزرگواری او را جواب نماید.
مذموم بودن گدایی کردن
لازم به ذکر اسـت هر انسانی باید تلاش کند و روزی خود را به دست آورد و دست خود را به سوی دیگران دراز نکند، زیرا گدایی کردن باعث می شود انسان خود را کوچک کند. و لذا پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) فرمودهاند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَحَبَ شَیْئاً لِنَفْسِهِ وَ أَبْغَضَهُ لِخَلْقِهِ أَبْغَضَ لِخَلْقِهِ الْمَسْأَلَةَ وَ أَحَبَ لِنَفْسِهِ أَنْ یُسْأَلَ وَ لَیْسَ شَیْ ءٌ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَنْ یُسْأَلَ فَلَا یَسْتَحْیِی أَحَدُکُمْ أَنْ یَسْأَلَ اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ وَ لَوْ بِشِسْعِ نَعْلٍ؛ خداوند تبارک و تعالی دوست می دارد چیزی را برای خود، ولی آن را برای بنده اش مبغوض می شمارد. مبغوض شمرده برای بنده، سئوال را، ولی دوست می دارد برای خود که سئوال شود، و هیچ چیزی در نزد خداوند محبوبتر از این که از او سئوال شود نیست. پس حیا نکند فردی از شما سئوال از خداوند را از فضلش ولو دربار بند کفش خود».
بی اعتمادی به خداوند یکی از آثار گدایی
پرواضح اسـت اگر انسان عادت کند و همیشه از مردم گدایی کند، او چندان اعتمادی به پروردگار ندارد. و حال آنکه باید جزء باورهای ما باشد که روزی دهنده خداست و همواره دست نیاز باید به سوی او دراز کرد. به همین جهت پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) در وصیت خود به جناب ابی ذر فرموده اسـت: «یَا أَبَاذَرٍّ إِیَّاکَ وَ السُّؤَالَ فَإِنَّهُ ذُلٌ حَاضِرٌ وَ فَقْرٌ تَتَعَجَّلُهُ وَ فِیهِ حِسَابٌ طَوِیلٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ... أَبَاذَرٍّ لَاتَسْأَلْ بِکَفِّکَ وَ إِنْ أَتَاکَ شَیْ ءٌ فَاقْبَلْهُ؛ ای ابو ذر از سؤال کردن دوری گزین، زیرا در دنیا موجب ذلت و خواری می شود و انسان را بفقر میکشاند، و در روز قیامت حساب آدمی بطول می انجامد. ای ابوذر با دست خود از کسی سؤال نکن و اگر چیزی بدستت رسید آن را بپذیر».و از امام علی(علیه السلام) نقل شده اسـت که در این خصوص فرمودهاند: «قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِیِّ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَلِّمْنِی عَمَلًا لَا یُحَالُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجَنَّةِ. قَالَ: لَا تَغْضَبْ، وَ لَا تَسْأَلِ النَّاسَ شَیْئاً، وَ ارْضَ لِلنَّاسِ مَا تَرْضَی لِنَفْسِکَ؛ مردی محضر پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) شرفیاب شد و عرض کرد ای رسول خدا! مرا کاری بیاموز که میان آن کار و بهشت حایلی نباشد. حضرت فرمود: خشمگین مشو، و از مردم نیز چیزی مخواه، و برای مردم بپسند آنچه را برای خود می پسندی».
درخواست رفع نیاز کردن از افراد نیکوکار
بسیار روشن اسـت کسی که در شرائط خاصی اسـت و نیازمند اسـت، می تواند به اهلش ابراز نیاز کند و حاجت خود را بر طرف سازد. بههمین جهت در روایات پیشوایان دینی(ع) سفارش شده از کسانی که حاجت و نیاز تو را برآورده نمی کنند، درخواست نکنید. چراکه حضرت امیر(ع) در این باره میفرمایند: «لاتسئل مَن تَخاف مَنعُه؛ از کسی که می ترسی چیزی بتو ندهد چیزی مخواه». لذا اگر انسان با چنین افرادی مواجه شود، بهتر اسـت سختی را تحمل کند و دست خود به سوی این نوع افراد دراز نکند. چه اینکه امام علی(ع) فرموده اسـت: «فَوْتُ الْحَاجَةِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَی غَیْرِ أَهْلِهَا؛ فوت شدن حاجت بهتر از این اسـت که انسان آن را از غیر اهلش طلب نماید».
اگر فردی از کسی چیزی طلب کند، و او درخواست سائل را مرتفع نسازد، سائل باید به او خوش بین باشد و عذر او را بپذیرد. گرچه ممکن اسـت او در واقع با دارندگی اش به خودش ظلم و ستم کرده باشد. ولی نباید این طور باشد که سائل هم نسبت به او بدبین باشد، زیرا به راحتی نمی توان دربار هرکسی قضاوت و داوری کرد و او را محکوم نمود.
سخن پایانی
یکی از موضوعات بسیار مهم این اسـت که انسان این باور را باید در خود نهادینه کند که اگر نیازمندی به سوی انسان بیاید، این از جانب خدا به سوی او فرستاده شده تا هم فقر آن سائل از بین برود و هم انسان به عنوان یک دارا و دارنده مال به وظیفهی خود عمل کند. و راه رفتن به بهشت را برای خود هموار ساخته، و به مأموریت الهی خود برای حل مشکل بنده ای از بندگان خدای تعالی به گونه ی صحیحی انجام وظیفه کند. زیرا اگر او مشکل فقر این سائل را حل نکند قطعاً با وسائل و افراد دیگر خداوند روزی اش را خواهد داد. بدین بیان که اگر آن صاحب مال در انجام مأموریت کوتاهی کند، بی شک او خسران کرده و به تکلیف خود عمل نکرده اسـت. چه بسا باید این حواله به سوی خود را توفیقی از جانب خداوند بداند و شکرگزار آن باشد. البته هر کسی باید به صورت صحیح به وظیفه خود عمل کند؛ چراکه امام سجاد(علیه السلام) به این مهم اشاره فرمودهاند. لکن اگر فردی از کسی چیزی طلب کند، و او درخواست سائل را مرتفع نسازد، سائل باید به او خوش بین باشد و عذر او را بپذیرد. گرچه ممکن اسـت او در واقع با دارندگی اش به خودش ظلم و ستم کرده باشد. ولی نباید این طور باشد که سائل هم نسبت به او بدبین باشد، زیرا به راحتی نمی توان دربار هرکسی قضاوت و داوری کرد و او را محکوم نمود.
تغذیه عامل مهمی برای شاد بودن اســت.
شاد و بشاش بودن
دلایل زیادی برای خندیدن و راههای زیادی برای بشاش بودن وجود دارد. اگرچه هجوم استرسهای روزانه سعی دارد بر این احساس غلبه کرده و ما را به فردی خشن و ناامید تبدیل کند. در میان این عوامل محیطی که همگی بر خلق و خوی ما تأثیر میگذارند، تغذیه نیز عاملی مهم اســت. شاید برای شما هم جالب باشد که بتوانید با تغییراتی در رفتارهای روزانه برخی از این عوامل استرس را کنترل کنید. آنچه شما میخورید میتواند بر احساس شما نسبت به زندگی و موقعیتتان تأثیرگذار باشد.
هیدراته باشید
نوشیدن یک لیوان آب هنگام بیدار شدن از خواب با شست و شوی مواد سمی تجمع یافته در دستگاه گوارش در طی یک شب، باعث احساس سرزندگی صبحگاهی خواهد شد. سعی کنید در فواصل متعدد حتی بدون احساس تشنگی آب بنوشید. بدن ما بعد از تلاش برای جبران تشنگی به مغز دستور تشنگی میدهد و ما به فکر نوشیدن آب میافتیم. از این رو نوشیدن آب به طور مرتب مانع خستگی زودرس بدن خواهد شد.
گردو بخورید
گردو نیز منبع بسیار خوب سروتونین اســت. گردو همچنین حاوی چربیهای امگا ۳ اســت که به پیشگیری از افسردگی و ایجاد حس شادی کمک میکند. وجود پروتئین و ویتامینهای B، روی، فسفر، منیزیم، آهن و کلسیم در گردو نیز از دلایل دیگری اســت که این ماده غذایی را به مادهای شادیآور تبدیل کرده اســت.
ماهی
مقادیر بالای امگا ۳ در ماهی به ویژه ماهی های چرب، آن را به ماده غذایی مناسب در بهبود خلق و خو تبدیل کرده اســت. بهتر اســت حداقل ۲ وعده در هفته از ماهی استفاده کنیم.
مصرف میوه در صبحانه
سعی کنید همراه صبحانه یک میوه نیز مصرف کنید. مقادیر بالای فیبر، آب و آنتیاکسیدانها در میوهها و نیز بافت اسفنجی و سفت میوهها، آنها را به مواد غذایی شادیآور برای مغز تبدیل میکند.
مغزهای روغنی
آجیل و مغزها حاوی مقادیر بالایی از سروتونین هستند. البته از آنجایی که مقدار زیاد از هر چیزی بد اســت، دریافت مقادیر بالای سروتونین نیز میتواند سمی باشد. از این رو برای بهبود خلق و خو بهتر اســت روزی یک مرتبه از مغزها استفاده شود و به مقدار حداکثر نصف لیوان(۱۰۰گرم)
سالاد گوجهفرنگی بخورید
گوجهفرنگی یک سبزی حاوی سروتونین اســت. به علاوه آنکه مقادیر بالایی از ویتامین C را نیز دارا میباشد. مصرف روزانه گوجهفرنگی در سالاد دلخواهتان میتواند باعث بهبود احساس و خلق و خو در شما گردد. به علاوه آنکه مقادیر بالای ویتامین C در آن، باعث افزایش جذب آهن غذا و درمان کمخونی میگردد. لازم اســت بدانید که کمخونی بیماری اســت که اگرچه درمان سادهای دارد، ولی تأثیراتی بسیار مهم و متفاوت بر کل بدن میگذارد.
بیشتر مواد غذایی با تأثیر بر سطح انتقالدهندههای عصبی این تأثیر را بر خلق و خوی ما میگذارند. یکی از انتقالدهندههای عصبی که در ایجاد حس شادی و انرژی اهمیت دارد، سروتونین اســت. غذاهایی وجود دارند که هضم و جذب و متابولیسم آنها در نهایت به افزایش سطح سروتونین در بدن منجر میشود و از این رو مصرف آنها در رژیم غذایی میتواند باعث تغییرات خلق و خو گردد. سلنیوم و چربیهای امگا ۳ نیز از ترکیباتی هستند که مصرف آنها در رژیم غذایی میتواند باعث تغییر احساسات به سمت شادی گردد. در اینجا به برخی از مواد غذایی اشاره میکنیم:
از خوردن اسفناج لذت ببرید
از خوردن اسفناج لذت ببرید. این سبزی منبع بسیار غنی از آنتیاکسیدانهاست. آنتیاکسیدانها با از بین بردن رادیکالهای آزاد از هجوم آنها به بافتها و تخریب آنها و عوارض این آسیب که یکی از آنها میتواند احساس غم و افسردگی باشد جلوگیری میکنند.
ویتامین D
مواد غذایی غنی از ویتامین D که باعث افزایش سطح سروتونین در بدن میشوند، به خندیدن ما کمک میکنند. ماهی قزلآلا، ساردین، ماهی تن، تخممرغ و قارچهای خوراکی مواد غذایی غنی از ویتامین D هستند که مصرف روزانه آنها میتواند بر خلق و خو تأثیرگذار باشد.
سالاد و سبزیها
کمخونی میتواند باعث افسردگی شود. اما خیلی وقتها این کمخونی ناشی از اسیدفولیک اســت و در این شرایط هرچه قدر هم مکمل آهن یا غذاهای حاوی آهن مصرف کنیم این کمخونی درمان نمیشود. اسیدفولیک ویتامینی از گروه ویتامینهای B اســت. مطالعات زیادی وجود دارند که نشان میدهند کمبود اسیدفولیک منجر به افسردگی میشود. سبزیهای برگ سبز منبع غنی از اسیدفولیک هستند.
شیر
شیر نیز نوشیدنی اســت که وجود آن در رژیم غذایی روزانه میتواند در ایجاد احساس آرامش مناسب باشد.
شکلات
شکلات نیز بهعنوان یک ماده غذایی شادیآور در نظر گرفته میشود ولی یادآوری این نکته ضروری اســت که تمام فواید شکلات با مصرف شکلات تلخ و البته کم چرب و آن هم به میزان متعادل به دست میآید.
سویا:
سویا یکی از مواد غذایی اســت که میتواند جانشین گوشت بشود و سلامتی بدن را بهبود ببخشد. یکی از جاهایی که سویا مصرف روزانه بسیار زیادی دارد، چین اســت که مردم آن یکی از سالمترین و شکیل ترین بدنها را دارند. البته آنها غیر از مصرف سویا از سبزیجات خام و نیمه پخته هم بسیار استفاده میکنند.
زیبـاشـو دات کام
اخبارمرتبط:
فرق داروی ضد افسردگی و داروی شادی آورلحظه شادی کردن الناز شاکردوست با دوستش! + عکس
آموزش ساخت بمب شادی بسیار جالب و ساده با وسایل دور ریختنی + تصاویر
رموز یک زندگی شاد
5 راه ساده برای رسیدن به آرامش و شادی!
برای اکثر افراد سوال می باشد علت طولانی بودن عمر مردم چین چیست؟!قوانین ژاپنی را دست کم نگیرید. آنهایی که در کشوری قانونمند زندگی می کنند. آنقدر قانونمند که وکلایشان به مرز فقر رسیده اند چون خبری از خبط و خطا و به تبع آن دفاع نیست. همین شدت را به برنامه سبک زندگی شان تعمیم بدهید.
شاید حتی کمی جدی تر. به هر حال اینجا پای سلامتی در میان اســت.بیشتر از اینکه غذای رستورانی بخورند ، غذاهای خانگی و البته ستنی را ترجیح می دهند. اگر می خواهید درباره غذای سنتی ژاپنی بدانید باید به شما بگوییم این غذا شامل سوپ میسو (سوپی که اساس آن از ساقه سبزیجات تهیه می شود)
ماهی گریل شده ، سبزیجات پخته شده ، برنج دم کشیده اســت. فراموش نکنید که ژاپنی ها بعد از هر وعده غذا یک فنجان چای سبز میخورند. میوه هم همواره در کشور ژاپن به عنوان دسر سرو می شود.یکی از مهمترین نکته های سلامت غذایی مردم در ژاپن ، مقدار وعده های غذایی آنهاست.
ژاپنی ها غذاهایی خوشمزه اما در مقدار کم را برای هر وعده غذایی خود سرو می کنند. بر اساس آنچه که ژاپنی ها به آن معتقد هستند ، هر انسانی باید حین غذا خوردن از خوراک خود نهایت لذت را ببرد و این ممکن نیست مگر با آهسته خوردن. آنچه که در قاموس سفره های غذایی ژاپنی مرسوم اســت ، شکل ارائه غذاهاست.
به این معنی که شما باید به لحاظ بصری هم از غذا سیر شوید. سایر مواردی هم که به ژاپنی ها کمک می کند تا از غذای خود بیشتر لذت ببرند و البته آهسته تر میل کنند به این ترتیب اســت:ژاپنی ها معمولا غذاهایشان را به یکی از این چند طریق پخت سبک ، طبخ می کنند. بخارپز می کنند ، تفت می دهند ،
نیم جوش می پزند و یا اینکه غذایشان را گریل می کنند.باید این نکته را هم بدانید که ژاپنی ها ، هرگز غذایشان را با حرارت زیاد نمی پزند بلکه از شعله های ملایم استفاده می کنند. ژاپنی ها حتی الامکان از سس ، بخصوص سس سفید روی غذاهایشان استفاده نمی کنند و خب در عین حال سراغ غذاهای تازه می روند،
مثلا ماهی هایی که همان روز صید شده اند یا سبزیجاتی که همان روز به بازار آمده اند.صبحانه در ژاپن یک وعده غذایی بسیار مهم اســت که به صورت متفاوتی سرو می شود. این تفاوت به سرو میسو سوپ در وعده صبحانه ژاپنی برمی گردد. از آنجاییکه میسو سوپ شامل پروبیوتیک اســت؛
ژاپنی ها ترجیح می دهند در وعده صبحگاهی خود و همراه صبحانه آن را میل کنند. سوپ میسو از سبزیجات و غذاهای دریایی تهیه می شود.دسر در ژاپن یک پس غذای مرسوم نیست و اگر سرو شود بدون شک در مقدار بسیار کم خورده خواهد شد. در عین حال ژاپنی ها ترجیح می دهند ، پس از صرف غذا و خوردن چای سبز سراغ انواع میوه ها بروند.
ژاپنی ها ، بخصوص زنان ژاپنی مانند بقیه خانم ها در سراسر دنیا درگیری فکری مقوله ای با عنوان رژیم غذایی را ندارند. آنها از کودکی یاد می گیرند و البته این موضوع برایشان شرطی می شود که از انواع مواد غذایی لذت ببرند. اما در عین حال نباید این نکته را هم فراموش کنید که ژاپنی ها هر روز زندگی شان یک روز فعال و پرکار اســت.
مصطفی سرخیل، یک حقوقدان درباره اینکه چگونه میتوان از ممنوع الخروج بودن یا نبودن خود مطلع شویم، مطالبی را تنظیم کرده که به شرح زیر اســت..
ممنوع الخروج بودن در سفر
ماده 17 قانون گذرنامه میگوید: «دولت میتواند از صدور گذرنامه و خروج بدهکاران قطعی مالیاتی و اجرای دادگستری و ثبت اسناد و متخلفان از انجام تعهدات ارزی طبق ضوابط و مقرراتی که در آیین نامه تعیین میشود جلوگیری کند.» بنا بر این ماده به دولت یا قوه مجریه اجازه داده شده تا خروج بدهکاران اجرایی از کشور را بنا به تقاضای طلبکار تجویز کرده و تا زمانی که از طرف بدهکار موجبات پرداخت بدهی فراهم نشود یا رضایت طلبکار دریافت نشود، نمیتوان نسبت به رفع ممنوع الخروجی اقدام کرد، مصطفی سرخیل، یک حقوقدان درباره اینکه چگونه میتوان از ممنوع الخروج بودن یا نبودن خود مطلع شویم، مطالبی را تنظیم کرده که به شرح زیر اســت:
شما می توانید شخصاً با مراجعه به اداره گذرنامه مرکز و ارائه اصل پاسپورت از وضعیت ممنوع الخروجی خود مطلع شوند.
به موجب ماده 133 قانون آیین دادرسی کیفری با توجه به اهمیت و دلایل جرم،دادگاه می تواند قرار عدم خروج متهم از کشور را صادر کند. مدت اعتبار این قرار 6 ماه یکبار اســت، اما اگر دادگاه لازم بداند می تواند هر 6 ماه یکبار آن را تمدید کند.
این قرار پس از ابلاغ ظرف 20 روز در دادگاه تجدیدنظر استان قابل اعتراض اســت.
ممنون الخروجی افراد 5 علت دارد و تنها 5 گروه از افراد برای خروج از مرزهای کشور دچار مشکل می شوند:
بدهکاران قطعی مالیاتی
بدهکارانی که به موجب صدور حکم قطعی دادگاه یا صدور اجرائیه در اجرای ثبت سازمان ثبت اسناد و املاک،بدهی آنها محرز شده
افرادی که در خارج از ایران به خاطر تکدی ولگردی،سرقت،کلاهبرداری و هرعنوان دیگری دارای سوءشهرت باشند
کسانی که مسافرت آنها به خارج از کشور به تشخیص مقامات قضایی مخالف مصالح جمهوری اسلامی ایران باشد، کسانی که به موجب اعلام کتبی مقامات قصایی حق خروج از کشور را ندارند.
افرادی که اخذ گذرنامه و خروج از کشور آنها به اراده فرد دیگری مانند(پدر،شوهر و...) محول شده اســت.
باشگاه خبرنگاران
اخبار مرتبط:
شرایط جدید سن ممنوع الخروج شدن
دلیل ممنوعالخروج شدن یک هنرمند !!
قوانین سفر با اتوبوس که بهتراست بدانید
مسافرت با حیوانات / قوانین خروج حیوانات برای سفر
در مسافرت های خارجی این قوانین را نشکنید
1 ـ مروری بر رفتار خودتان داشته باشید:
امروز صبح با افراد خانواده تان با همکارانتان چه طور صحبت کردید؟2 ـ دیگران را درک کنید:
زمانی را برای شنیدن صحبت های کسانی که با آنها زندگی می کنید، در نظر بگیرید. چه افراد خانواده تان باشند یا هم اتاقی های خوابگاه دانشجویی. به هر حال شما با آنها زندگی می کنید و باید وقتی برای آنها در نظر بگیرید. در این لحظات نه تلویزیون تماشا کنید نه با تلفن همراه صحبت کنید لازم نیست درباره شلوغی و ترافیک خیابان صحبت کنید. فقط شنونده باشید و اجازه دهید که حرفشان را بزنند و موضوعات شان را با شما در میان بگذارند.3 ـ از رویا کمک بگیرید:
چشم هایتان را ببندید و خودتان را تصور کنید که یک فرد کاملاً شاد هستید که در رابطه با دیگران هیچ مشکلی ندارید و می توانید مشکل آنها را به راحتی حل کنید. تصور کنید فردی شما را ناراحت کرده و شما به جای این که عصبانی، ناراحت و افسرده شوید، با آرامش مشکل را حل می کنید، خوب می دانید که چطور باید با این مشکل برخورد نمایید.4 ـ غصه نخورید:
خودتان را برای موضوعات بی اهمیت ناراحت نکنید. سعی کنید درباره موضوعات فکر کنید و ببینید آیا واقعاً ارزش این را دارند که خودتان و دیگران را ناراحت کنید؟ اگر پاسخ منفی بود، موضوع را فراموش کنید. اگر کمی گذشت داشته باشید، می توانید شادتر زندگی کنید.5 ـ واقعیت را قبول کنید:
شما باید این واقعیت را بپذیرید که تنها کسی که می توانید تغییر دهید، خودتان هستید. اگر همسرتان کاری کرد که به شدت ناراحت و عصبانی شدید، خیلی سخت نگیرید و سعی نکنید او را تغییر دهید. اول خوب فکر کنید و ببینید آیا می توانید خودتان کاری کنید که این مشکل برطرف شود یا نه. اگر با دیگران اختلاف نظری داشتید که خیلی برایتان مهم بود و نمی توانستید شرایط را تحمل کنید، سعی کنید درباره موضوع با هم مذاکره و گفتگو کنید. ریشه های مشکل را بررسی کنید و سعی کنید راه حلی پیدا کنید تا شرایط برای هر دو طرف قابل قبول باشد.6 ـ الگو انتخاب کنید:
سعی کنید در زندگی تان یک الگو انتخاب کنید و در شرایط سخت و دشوار و تصمیم گیری های حیاتی قبل از این که خودتان تصمیم بگیرید، اول فکر کنید که الگوی مورد نظرتان اگر در شرایط قرار می گرفت، چه طور با موضوع برخورد می کرد و سپس سعی کنید شما هم تصمیمی شبیه او انتخاب کنید.7 ـ بخوانید و بنویسید:
سعی کنید درباره شاد بودن و روش های شاد زندگی کردن تا می توانید اطلاعات به دست آورید، کتاب بخوانید، مجلات، مقالات و روزنامه های مربوط به این موضوع را مطالعه کنید و سعی کنید هر روز معلومات خود را در این باره افزایش دهید برای این که مطلب را فراموش نکنید، یک دفتر یادداشت داشته باشید و نکاتی که به نظرتان جالب می آید، یادداشت کنید و هر وقت فرصت کردید آنها را مرور کنید.خنده را جدی بگیرید:
در توضیح اثرات سودمند خنده می توان به تأثیر آن بر بهبود عملکرد رگ های خونی و فواید بی شمار خنده بر قلب اشاره کرد. این روزها، هر طرف را که نگاه کنی، مردمی را می بینی که غمگین اند، غصه دارند یا اگر هیچ غمی نداشته باشند، عادت کرده اند خودشان به دنبال غم و غصه بگردند.زنان بیشتر از مردان می خندند:
دانش بشری آن چنان پیشرفته شده اسـت که برای هر عامل تأثیرگذاری بر سلامت، رشته ای تخصصی در نظر گرفته و به کمک آن، ابعاد مختلف قضیه را به شکلی علمی و تخصصی بررسی می کند.توصیه هایی برای شادی
شاد بودن آنقدر هم سخت نیست. فرهنگ باستانی ایرانیان بر اساس شاد بودن و شاد کردن پایه گذاری شده اسـت. تا انسان ها بتوانند قدرتمندتر و تندرست تر زندگی کنند.گفتوگو با گروه نمایش عروسکی «نمکی بلا و دیو ناقلا» در مرکز 24 کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - سیدسروش طباطباییپور:
مدتی بود برای صفحهی جوانهی هفتهنامهی دوچرخه، دنبال نوجوانهای موفق میگشتم تا با آنها گفتوگویی ترتیب دهم. کجا دنبالشان بودم؟ خب معلوم است، روی زمین؛ اما کجا پیدایشان کردم؟ خب معلوم است؛ توی آسمان!
اما چرا آسمان؟ الآن تعریف میکنم: در این چندماه خبرهای ریز و درشتی از موفقیت نوجوانها به چشمم میخورد؛ اماتوجهم را چندان به خودش جلب نمیکرد. خب معلوم است دیگر، اگر هر نوجوانی تلاش کند، میتواند موفقیت را در آغوش بگیرد، آن هم سفت و محکم؛ جوری که هرگز از دستش فرار نکند!
اما خبر برگزیدگان هفدهمین جشنوارهی سراسری نمایش عروسکی کانون پرورش فکری در مهر امسال، یک نکتهی هیجانانگیز داشت:
گروه نمایش عروسکی «نمکی بلا و دیو ناقلا» از مرکز 21 فراگیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهران، امسال در ساری گُل کاشته بود.
اما چرا گُل؟ آخر صداپیشههای این نمایش که همه روشندل بودند، بین 473 گروه، مقام اول جشنواره را در این بخش کسب کردند؛ و نمایششان هم در کل، برگزیده شد و گروه جایزه گرفت.
به شما حق میدهم. این خبر هم چندان عجیب نیست؛ آخر این روزها نوجوانهای با نیازهای ویژه آنقدر با اعتمادبهنفس و پرتلاش شدهاند که موفقیت آنها در چنین جشنوارههایی، چندان هم تعجبآور نیست.
اما ماجرا وقتی هیجانانگیز شد که فهمیدم چند نوجوان روشندل باحال با چند نوجوان سرحال، دست به دست هم و با تلاشهای لیلا مکانی، طاهره جودکی و دیگر مربیان مرکز فراگیر 21، قصد دارند این گروه نمایش عروسکی را نگه دارند و همچنان فعالیت کنند.
بهترین آدمهای دنیا
قرار مصاحبه گذاشته شد؛ بعدازظهر یکی از روزهای آخر پاییز بود و هوا، گرمِ گرم! برای دیدن بچهها کلی هیجان داشتم و دمای بدنم حسابی بالا رفته بود؛ آخر اتفاقی که همیشه منتظرش بودم، در این مرکز افتاده بود؛ دوستی بچههایی با نیازهای ویژه با دیگر بچهها. درک متقابل این دو گروه نوجوان و موفقیت دستهجمعیشان لذتبخش است.
«یگانه» که از نعمت بینایی برخوردار است، میگوید: «از ته دلم میگویم که به بهانهی این نمایش، من با بهترین آدمهای دنیا آشنا شدم، بچههایی که روح و دلشان روشن و زلال است و...» «معصومه» هم که دلش روشن است، دست یگانه را میفشارد و جواب میدهد: «ما هم در کنار بچههای سالم شاد و خوشحالیم که ما را درک میکنند...»
یک دریا همدلی
حالا با من همعقیدهاید که تنها درآسمانها میشود اینهمه یکدلی و مهربانی پیدا کرد! این گفتوگو، در آسمانها گرفته شد، در آسمانها تنظیم شد و در آسمانها خوانده خواهد شد.
در جایی که من به همراه رضوان کیخواه، فاطمهزهرا محمدی، فرزانه قائمی و معصومه سارانی، تعدادی از صداپیشگان این نمایش و یگانه قرهداغی، ساغر کیانمهر و زهرا نصرالله، گروهی از عروسکگردانهای این نمایش دور هم جمع شدیم و باهم گفتوگو کردیم.
حالا شما را هم در این زمستان سرد، به جمع گرممان دعوت میکنم تا بخشی از حرفهای دلنشین نوجوانهای آسمانی مرکز 21 کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را بشنوید و کیف کنید:
همهی گلها در یک گلدان!
از مرکز 21 کانون بگویید و اینکه چهطور اینجا دور هم جمع شدید؟ [روی صندلیهای رنگیرنگی نشستهایم و فاطمهزهرا، معصومه و فزرانه روبهروی من هستند ؛ بقیه هم اطرافم]
رضوان: مدرسهی ما نزدیک این مرکز بود و ما گاهی اینجا میآمدیم. اینجا کتابهای «بریل» هم هست و برای بچههایی مثل من خیلی خوب بود.
فرزانه: من قبل از آشنایی با این مرکز، غیر از درس، فعالیت دیگری نداشتم و کمی گوشهگیر بودم. تنها گاهی داستان کوتاه مینوشتم. اما از وقتی اینجا آمدم زندگیام از حالت روزمره خارج شد. حجم درسها هم زیاد بود و حسابی خستهام میکرد. این کتابخانه، تنها جایی است که فکرم را آزاد میکند تا دیگر به درس فکر نکنم و به فعالیتهای دیگر بپردازم. [بچهها میخندند]
فاطمهزهرا: البته ما صداپیشهها در یک مدرسه درس میخوانیم؛ مدرسهی حضرت عبدالعظیمع؛ از دبستان با هم هستیم، اما این مرکز ما را به هم نزدیکتر کرد. در مدرسهی ما، هم نابینا هست و هم کمبینا.
معصومه: من در گروه بچهها نبودم. یک روز خانم مکانی (کارگردان نمایش و مربی مسئول مرکز 21) به مدرسهی ما آمد و برای نقش دیو از بچهها تست صدا گرفت. مرا انتخاب کرد و به بهانهی تمرین نمایش، من هم اینجا آمدم. [به اطرافش نگاه میکند و لبخند میزند.]
یگانه: در این مرکز، فعالیتهای متنوعی اجرا میشود. یکی از آنها نمایش است. من هم به نمایش علاقهمندم. آخر مادرم کارگردان نمایش عروسکی است. من هم از روزی که چشم باز کردم، همیشه در پشتصحنهی نمایشهای عروسکی بودم. نمایش نمکی و دیو ناقلا هم اولین نمایشم نبود، اما موفقترین کارم بود. [همه با هم به زهرا توجه میکنند تا ادامه بدهد.]
زهرا: من عاشق بازیگری هستم و خانم مکانی مرا به آرزویم رساند. برای اولینبار، این نمایش، شهریورماه در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شد و مورد استقبال هم قرار گرفت. فوقالعاده بود.
خیلیها آرزوی دیدن یک نمایش در تئاترشهر را دارند، اما من بهخاطر این نمایش در 13سالگی، روی صحنهی این سالن با شکوه رفتم. من هم به این کتابخانه میآمدم و خانم مکانی شاید بهخاطر همین علاقه، مرا هم به گروه دعوت کرد.
ساغر: من هم بهعنوان بازیدهندهی دیو انتخاب شدم. البته قبلتر خواهر بزرگترم پای مرا به این مرکز باز کرده بود و وقتی فهمیدم در این نمایش، ما با بچههای روشندل، همراهیم خیلی خوشحال شدم. اوایل، تواناییهای آنها را باور نمیکردم، اما از آنها یاد گرفتم که در هر شرایطی اگر تلاش کنم میتوانم موفق شوم.
عکسها: یونس پناهی
معصومه: باید اعتراف کنم که در کنار بچههای سالم، تلاشم چندبرابر شد. من فهمیدم که با وجود مشکلات بیشتر، اگر تلاش کنم از بچههای سالم چیزی کمتر ندارم. من در کنار بچههای سالم شادترم. [به طرف چپ نگاه میکند و زیر لب میگوید: یگانه، تو بگو.]
یگانه: این یک واقعیت است که به بچههای نابینا، روشندل میگویند؛ چون واقعاً دلهای روشنی دارند. من این موضوع را وقتی فهمیدم که به بهانهی اجرای نمایش عروسکی، با آنها همراه شدم و الآن از صمیم قلب خوشحالم که بین دوستانم، کلی از بچههای روشندل هم وجود دارند. [دستان فرزانه را میفشارد.]
فرزانه: برای شرکت در هفدهمین جشنوارهی نمایش عروسکی، برای اولین بار با بچهها به یک سفر چند روزه رفتیم، سفر به ساری. بودن در کنار بچههای عادی خیلی لذتبخش بود. چون محیط برای ما ناآشنا بود، بچههای بینا خیلی به ما کمک کردند. ساغر خیلی هوای مرا داشت. [ساغر میخندد.]
فاطمهزهرا: نمایشنامه به خط بریل بود و نقشها مشخص. خانم مکانی هم با سختگیریهای بهجا، کاری کردند که بهخوبی از پس کار برآییم. اما در اجرا، بچههای بینا خیلی کمکحالمان بودند. ما با هم مکملهای خوبی بودیم.
فرزانه: از این ذهنیت خیلی گله دارم و با رفتار ترحمآمیز مخالفم. کلی نابینا میشناسم که در زندگی خیلی موفقاند. همین معلم ادبیات خودمان؛ خانم ظرافت را میگویم! او نابیناست و مشغول تحصیل در دورهی دکتری ادبیات است.
معصومه: شاید ما حس بینایی نداشته باشیم؛ اما در عوض بقیهی حسهای ما قویتر است. اگر یک نابینا تواناییهای خودش را بهکار بیندازد، از خیلیها سرتر میشود.
یگانه: نابینایان در وهلهی اول باید خودشان را قبول داشته باشند؛ بعد تواناییهایشان را به خانوادههایشان ثابت کنند و بعد به جامعه. شرکت در چنین برنامههای گروهی هم خیلی اثرگذار است.
فاطمهزهرا: البته بعضی از نابینایان از شرایطشان سوءاستفاده هم میکنند و باعث میشوند نگاه همسالانمان به ما همراه با ترحم شود.
معصومه: بعضی از خانوادهها نمیتوانند با معلولیت کودکشان کنار بیایند و این یعنی ناامیدی. اما خانوادهی من از اول تا حالا پابهپا، همراه من بودند و با تشویقهای پیدرپیشان، به من امید میدادند.
فرزانه: خانوادهی من در سهماهگی متوجه مشکل من شدند و از همان زمان، دنبال راههای درمان من بودند و وقتی فهمیدند که فعلاً درمانی وجود ندارد، برای رشد دیگر تواناییهای من کمک کردند.
فاطمهزهرا: من هم خودم را به مادر و پدرم اثبات کردم. من سالها در مدرسه شاگرد ممتاز شدم و خانوادهام را به خودم امیدوارتر کردم. علاوه بر درس و هنر، در ورزش هم قدم برداشتم.یکی از خواهرهایم هم خیلی به من کمک کرد.
فاطمهزهرا: بله. الآن عضو تیم ملی گلبال نوجوانان هستم. [همه برایش کف زدند.]
رضوان: اتفاقاً من و فاطمهزهرا دنبال این بودیم که به «رادیونمایش» برویم؛ اما نشد، باید از این بهبعد بیشتر به این موضوع فکر کنیم.
فاطمهزهرا: من که فکر میکنم موفق میشویم. آخر صدای بچهها عالی است.
یگانه: در همین نمایش، صدای بچهها آنقدر خوب بود که شخصیتهای نمایش را زنده میکرد.
رضوان: ما خیلی مظلوم هستیم؛ چون فقط میتوانیم در رشتهی علومانسانی ادامهی تحصیل بدهیم. آن هم بهخاطر اینکه در کشور ما، دیگر رشتههای تحصیلی در دورهی دبیرستان، برای نابینایان مناسبسازی نشده است. البته نابینایان در برخی هنرستانها هم میتوانند ادامهی تحصیل بدهند.
رضوان: ریاضیمحض میخواندم.
فرزانه: من اگر بینا هم بودم در رشتهی علومانسانی تحصیل میکردم تا حقوق بخوانم.
معصومه: من عاشق معماری هستم.
فاطمهزهرا: به کامپیوتر علاقه دارم.
زهرا: بعضیها با تولدشان خیلی چیزها را تغییر میدهند.
ساغر: تولد یک نشریه، ساده است اما 16سال پایدار ماندن یک نشریهی نوجوانانه، خیلی کار بزرگی است.
فاطمهزهرا: امروز و در دوچرخه، ما توانستیم تواناییهای نابینایان را به همه ثابت کنیم. امیدوارم دوچرخه سالها بماند و بتواند تواناییهای نوجوانان را به خودشان و بزرگترها ثابت کند.
معصومه: دوچرخهی عزیز! تولدت مبارک.
فرزانه: همیشه چرخت برای نوجوانان بچرخد.
رضوان: کاش شرایطی فراهم شود که ما هم بتوانیم دوچرخه بخوانیم.
یگانه: تولد دوچرخه، باعث تولد ذوق خیلی از نوجوانان شده؛ پس دوچرخهجان، تولدت مبارک.
[دلم نمیآمد گفتوگو را تمام کنم. اما زود شب شده بود و هوا تاریک. وقتی بچهها بخشی از نمایش را زنده، اجرا میکردند، در فکر آرزوی رضوان بودم. یعنی میتوانیم کاری کنیم که نوجوانان روشندل کشورمان هم خبرنگار افتخاری دوچرخه شوند.]
از راست به چپ: فرزانه، ساغر، معصومه، یگانه، فاطمهزهرا، رضوان، زهرا و طاهره جودکی
***
دم غروب بود و والدین بچهها بعد از چند ساعت انتظار، از روی صندلیهای رنگیرنگی و کوچک مرکز، بلند شده بودند و به هم تعارف میکردند:
-...نهبهخدا! مزاحم نمیشیم. تا خونه راهی نیست. قدمزنان با هم میریم.
- اگه بذارم، اصلاً به همسرم گفتم با ماشین بیاد تا بتونیم بچهها رو تا یهجایی برسونیم...
با دهان باز، مشغول تماشای این همه محبت بودم. انگار هر پدر و مادری، خودش را در قبال دیگر بچههای مرکز هم، مسئول میدانست. از زبان خانم جودکی شنیدم که این اتفاق، هر روز میافتد.
خدمتگزار مرکز، با دستانی پر سراغم آمد و گفت: «دوچرخهی شما فقط مخاطب نوجوان نداره ها، این حرفرو از قول من به تحریریه بگو.» و چای و شیرینی و لبخند به من تعارف کرد. خیلی چسبید!
سینی را از دستش گرفتم و دردلم به دوچرخه و همهی مخاطبان ریز و درشتش، افتخار کردم. سر چرخاندم؛ بالأخره سر خانم «طاهره جودکی» هم خلوت شد؛ سراغش رفتم. او یکی از مربیان فعال و علاقهمند این مرکز است که امکان این دیدار را هم او فراهم کرده بود.
وقتی اصل حالش را پرسیدم، منظورم را گرفت و با لبخند گفت: «قبلاً در مرکز پارچین مشغول به کار بودم. بهخاطر بُعد مسافت، مدتی اینجا مشغول شدم تا محل خدمتم را تعیین کنند. اما این بچهها و تواناییهایشان، هوش از سرم برد و مرا ماندگار کرد. الآن بیشاز یکسال است که در این مرکز، در کنار بچهها هستم و هر روز کلی انرژی مثبت میگیرم.»
اینجا مثل بقیهی مراکز کانون، بچهها میتوانند از امکانات ما استفاده کنند. اما تنها تفاوت مراکز فراگیر با بقیهی کتابخانههای کانون این است که در این مراکز امکانات و برنامههای خاص برای بچههای با نیازهای ویژه هم تدارک دیده شده. امکاناتی مثل دستگاهها و کامپیوترهای مخصوص نابینایان، کتابهایی به خط بریل، بازیهای مخصوص و...
حتی به محل ورود و خروج بچهها با ویلچر هم توجه شده. تازه، مربیان این مراکز هم برای ارتباط با کودکان و نوجوانان با نیازهای خاص، بهشکل مداوم آموزش میبینند و تواناییهایشان بهروز میشود.
بله، و همین موضوع باعث شده که ارتباط بین این دو گروه، خیلی عمیق و صمیمی شود. در مرکز ما نوجوانهای معمولی نگاهشان به ویژگیها نوجوانهای با نیازهای ویژه کاملاً تغییر کرده و آنها را درک کردهاند.
بچههای با نیازهای خاص، شاید با محدودیتهایی مواجه باشند، اما در عوض، تواناییهای خیرهکنندهای هم دارند. بهخاطر همین بهجای ترحم، هر دو گروه به هم محبت میکنند و هوای هم را دارند.
خیلی از برنامهها مشترک است. مثلاً همین نمایش که توجه مخاطبان را جلب کرد، صداپیشهها، نابینا یا کمبینا هستند و عروسکگردانها، بینا.
یا اینکه در کتابخانه، در کنار همهی کتابهای بریل ، نسخههای معمولی آن هم هست و گاهی در یک زمان مشخص، هر دو گروه از بچهها یک کتاب را میخوانند و با هم نقدش میکنند.
پر هستند از انرژی مثبت؛ این بچهها تواناییهای ویژهای هم دارند، حسهای این بچهها از بقیه دقیقتر است، درک بالایی دارند، عاشق مطالعه هستند و تشنهی خواندن؛ انگار هدف این بچهها از بقیه مشخصتر است...
خانم «مکانی» سالهاست که در مراکز فراگیر کار میکنند و این روزها بهخاطر دوقلوهایش، مرخصی است. ایشان خیلی پیگیر هستند و برای بچهها خیلی انرژی میگذارند. شکلگرفتن همین گروه، ابتکار ایشان بود. در صدای این گروه از بچهها، توانایی ویژهای کشف کردند و برای بچهها دوره گذاشتند تا بتوانند از صدایشان استفاده کنند.
چیزی که مرا آزار میدهد، کمبود کتابهای بریل است برای نوجوانها.
با رعایت یکسری نکات مهم میتوان به خوشبختی و رضایت از زندگی دست یافت..
خوشبختی یعنی ,با رعایت یکسری نکات مهم میتوان به خوشبختی و رضایت از زندگی دست یافت. در این مطلب موانع دستیابی به این هدف معرفی میشوند.
خوشبختی خریدنی نیست اما می توان آن را به راحتی تجربه کرد.
در اینجا لیستی از چندین عمل رایج را عنوان میکنیم که هیچوقت نباید در زندگیتان آنها را راه دهید.
با آدمهای نادرست نشست و برخاست نکنید و هیچوقت برای بودن با کسی که ارزش شما را نادیده میگیرد اصرار نورزید. یادتان باشد آنهایی که در زمان خوشی کنار شما میمانند هیچوقت قابل اعتماد نیستند. مهم کسانی هستند که در ناخوشیها و ناملایمات زندگی کنارتان بوده و می توان آنها را دوستان واقعی نامید.
نیازهای خودتان را پنهان نکنید و به خودتان دروغ نگویید. دردناکترین مسئله این است که وقتی شدیدا درگیر دوست داشتن دیگران هستید، خودتان را فراموش می کنید و یادتان میرود که شما هم فردی منحصر بفرد هستید.
باید به دیگران کمک کنید اما در کنار آن از خودتان غافل نشوید. سعی نکنید تظاهر به چیزی داشته باشید که نیستید. خودتان را تغییر ندهید تا آدمها دوستتان داشته باشند و مطمئن باشید آنهایی که باید، دوستتان خواهند داشت.
اینکه کاری انجام دهید اما اشتباه کنید، بهتر از این است که هیچ کاری انجام ندهید. خودتان را بخاطر اشتباهات گذشتهتان سرزنش نکنید.
ممکن است فرد نادرستی را در گذشته دوست داشتهاید و بخاطر مسائل نادرستی گریه کردهاید اما هر اتفاق بدی هم که بیفتد، اشتباهات به ما کمک میکنند فرد یا چیزهایی را پیدا کنیم که برایمان مناسب هستند.
سعی نکنید خوشبختی را بخرید. خیلی از چیزهایی که آرزو داریم داشته باشیم گران هستند. اما حقیقت این است که چیزهایی که واقعاً ما را خوشحال و راضی میکنند مانند عشق، خنده و تلاش در جهت علایقمان کاملاً رایگان هستند.
سعی نکنید برای خوشبختیتان به دیگران تکیه کنید. اگر با کسی که درونتان است خوشبخت و شاد نباشید، با هیچ رابطه با دوامی هم خوشحال و راضی نخواهید بود.
خوشبختی خریدنی نیست اما می توان آن را به راحتی تجربه کرد
فکر نکنید آماده نیستید. هیچکس هیچوقت وقتی فرصتی پیش میآید، کاملا آماده نیست چرا که بیشتر موقعیتهای عالی زندگی ما را مجبور میکند که فراتر از محدوده امن خود قدم برداریم و این یعنی احساس راحتی نخواهیم داشت.
به دلایل نادرست درگیر هیچ ارتباطی نشوید. روابط باید هوشمندانه انتخاب شوند.
تنها بودن خیلی بهتر از این است که با فردی نادرست باشید.
توجه داشته باشید که هیچ نیازی به عجله کردن نیست.
از طرفی سعی نکنید با همه رقابت کنید.
نگران کارهایی که دیگران از شما بهتر انجام میدهند، نباشید.
سعی کنید هر روز رکورد خودتان را بالا ببرید.
موفقیت مبارزهای بین خودتان و خودتان است.
به دیگران حسادت نکنید. حسادت هنر شمردن نعمتهای دیگران به جای نعمتهای خودتان است و باید قدر داشته هایتان را بدانید.
دست از شکایت و دلسوزی برای خودتان بردارید و کینه توزی نکنید.
زندگیتان را با نفرت پیش نبرید چون آخر کار خودتان را خیلی بیشتر از کسانی که از آنها نفرت دارید، اذیت خواهید کرد.
بخشش به این معناست که اجازه نمیدهید دیگران با اعمال خود خوشبختی شما را نابود کنند.
نگذارید دیگران شما را تا سطح خودشان پایین بکشند و برای راحتی کسانی که نمی خواهند خودشان را بالا بکشند، استانداردهایتان را پایین نیاورید.
وقتتان را برای توضیح دادن خودتان به دیگران تلف نکنید
و هیچوقت بدون وقفه انداختن کاری را پشت سر هم انجام ندهید.
سعی نکنید فقط به دنبال عناصر ایدهآل و بینقص بگردید.
دنیای واقعی به افراد ایدهآلگرا جایزه نمیدهد، بلکه به کسانی پاداش میدهد که کار انجام دهند.
آسانترین راه را دنبال نکنید. زندگی آسان نیست،
مخصوصاً وقتی برای به دست آوردن چیز با ارزشی برنامهریزی میکنید، راه آسان را انتخاب نکنید.
اگر همه چیز بر وفق مرادتان نیست، تظاهر نکنید که اینطور است.
هیچ اشکالی ندارد که هر از گاهی شکست بخورید.
لازم نیست همیشه وانمود کنید که قوی هستید
و نیازی هم نیست که مداوم ثابت کنید که همه چیز خوب پیش میرود.
هیچوقت دیگران را سرزنش نکنید و برای اشتباهاتتان به دنبال مقصر نگردید.
شهامت پذیرفتن اشتباهاتتان را داشته باشید.
لازم نیست برای همه، “همهکس” باشید. اینکار غیرممکن است و فقط خستهتان خواهد کرد.
اما لبخند زدن به دیگران میتواند دنیا را تغییر دهد.
شاید نه کل دنیا را، ولی دنیای آن آدمها را مطمئناً تغییر میدهد.
نگرانی مشکلات آینده را حل نمیکند و فقط لذتهای امروز را از شما خواهد گرفت
و هرگز روی چیزی که نمیخواهید اتفاق بیفتد متمرکز نشوید.
باشگاه خبرنگاران