خبرگزاری آریا -
با رعایت یکسری نکات مهم میتوان به خوشبختی و رضایت از زندگی دست یافت
با رعایت یکسری نکات مهم میتوان به خوشبختی و رضایت از زندگی دست یافت. در این مطلب موانع دستیابی به این هدف معرفی میشوند.
خوشبختی خریدنی نیست اما می توان آن را به راحتی تجربه کرد.
در اینجا لیستی از چندین عمل رایج را عنوان میکنیم که هیچوقت نباید در زندگیتان آنها را راه دهید.
دوستان نادرست را کنار بگذارید
با آدمهای نادرست نشست و برخاست نکنید و هیچوقت برای بودن با کسی که ارزش شما را نادیده میگیرد اصرار نورزید. یادتان باشد آنهایی که در زمان خوشی کنار شما میمانند هیچوقت قابل اعتماد نیستند. مهم کسانی هستند که در ناخوشیها و ناملایمات زندگی کنارتان بوده و می توان آنها را دوستان واقعی نامید.
از مشکلاتتان فرار نکنید
نیازهای خودتان را پنهان نکنید و به خودتان دروغ نگویید. دردناکترین مسئله این است که وقتی شدیدا درگیر دوست داشتن دیگران هستید، خودتان را فراموش می کنید و یادتان میرود که شما هم فردی منحصر بفرد هستید.
باید به دیگران کمک کنید اما در کنار آن از خودتان غافل نشوید. سعی نکنید تظاهر به چیزی داشته باشید که نیستید. خودتان را تغییر ندهید تا آدمها دوستتان داشته باشند و مطمئن باشید آنهایی که باید، دوستتان خواهند داشت.
از اشتباه کردن نترسید
اینکه کاری انجام دهید اما اشتباه کنید، بهتر از این است که هیچ کاری انجام ندهید. خودتان را بخاطر اشتباهات گذشتهتان سرزنش نکنید.
ممکن است فرد نادرستی را در گذشته دوست داشتهاید و بخاطر مسائل نادرستی گریه کردهاید اما هر اتفاق بدی هم که بیفتد، اشتباهات به ما کمک میکنند فرد یا چیزهایی را پیدا کنیم که برایمان مناسب هستند.
خوشبختی خریدنی نیست
سعی نکنید خوشبختی را بخرید. خیلی از چیزهایی که آرزو داریم داشته باشیم گران هستند. اما حقیقت این است که چیزهایی که واقعاً ما را خوشحال و راضی میکنند مانند عشق، خنده و تلاش در جهت علایقمان کاملاً رایگان هستند.
سعی نکنید برای خوشبختیتان به دیگران تکیه کنید. اگر با کسی که درونتان است خوشبخت و شاد نباشید، با هیچ رابطه با دوامی هم خوشحال و راضی نخواهید بود.
خوشبختی خریدنی نیست اما می توان آن را به راحتی تجربه کرد
وقت تلف نکنید
فکر نکنید آماده نیستید. هیچکس هیچوقت وقتی فرصتی پیش میآید، کاملا آماده نیست چرا که بیشتر موقعیتهای عالی زندگی ما را مجبور میکند که فراتر از محدوده امن خود قدم برداریم و این یعنی احساس راحتی نخواهیم داشت.
به دلایل نادرست درگیر هیچ ارتباطی نشوید. روابط باید هوشمندانه انتخاب شوند. تنها بودن خیلی بهتر از این است که با فردی نادرست باشید. توجه داشته باشید که هیچ نیازی به عجله کردن نیست.
از طرفی سعی نکنید با همه رقابت کنید. نگران کارهایی که دیگران از شما بهتر انجام میدهند، نباشید. سعی کنید هر روز رکورد خودتان را بالا ببرید. موفقیت مبارزهای بین خودتان و خودتان است.
حسادت نکنید
به دیگران حسادت نکنید. حسادت هنر شمردن نعمتهای دیگران به جای نعمتهای خودتان است و باید قدر داشته هایتان را بدانید.
دست از شکایت و دلسوزی برای خودتان بردارید و کینه توزی نکنید. زندگیتان را با نفرت پیش نبرید چون آخر کار خودتان را خیلی بیشتر از کسانی که از آنها نفرت دارید، اذیت خواهید کرد.
بخشش به این معناست که اجازه نمیدهید دیگران با اعمال خود خوشبختی شما را نابود کنند.
وقتتان را برای اثبات خود تلف نکنید
نگذارید دیگران شما را تا سطح خودشان پایین بکشند و برای راحتی کسانی که نمی خواهند خودشان را بالا بکشند، استانداردهایتان را پایین نیاورید.
وقتتان را برای توضیح دادن خودتان به دیگران تلف نکنید و هیچوقت بدون وقفه انداختن کاری را پشت سر هم انجام ندهید.
زیبایی لحظات کوچک را نادیده نگیرید
سعی نکنید فقط به دنبال عناصر ایدهآل و بینقص بگردید. دنیای واقعی به افراد ایدهآلگرا جایزه نمیدهد، بلکه به کسانی پاداش میدهد که کار انجام دهند.
آسانترین راه را دنبال نکنید. زندگی آسان نیست، مخصوصاً وقتی برای به دست آوردن چیز با ارزشی برنامهریزی میکنید، راه آسان را انتخاب نکنید.
اگر همه چیز بر وفق مرادتان نیست، تظاهر نکنید که اینطور است. هیچ اشکالی ندارد که هر از گاهی شکست بخورید. لازم نیست همیشه وانمود کنید که قوی هستید و نیازی هم نیست که مداوم ثابت کنید که همه چیز خوب پیش میرود.
دیگران را بخاطر مشکلاتتان مقصر ندانید
هیچوقت دیگران را سرزنش نکنید و برای اشتباهاتتان به دنبال مقصر نگردید. شهامت پذیرفتن اشتباهاتتان را داشته باشید.
لازم نیست برای همه، "همهکس" باشید. اینکار غیرممکن است و فقط خستهتان خواهد کرد. اما لبخند زدن به دیگران میتواند دنیا را تغییر دهد. شاید نه کل دنیا را، ولی دنیای آن آدمها را مطمئناً تغییر میدهد.
نگرانی مشکلات آینده را حل نمیکند و فقط لذتهای امروز را از شما خواهد گرفت و هرگز روی چیزی که نمیخواهید اتفاق بیفتد متمرکز نشوید.
منبع: باشگاه خبرنگاران
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۵ ساعت ۲۳:۲۹
اگر به محیط اجتماعی پیرامون خود توجه کافی داشته باشید، مطمئنا متوجه میشوید که تعداد افراد راست دست به مراتب بیشتر بوده و افراد چپ دست تقریبا در هر جمعی خاص تلقی میشوند.
همه ما میدانیم مغز انسان از دو نیمه مساوی تقسیم شده است و این واقعیت علمی بر کسی پوشیده نیست. نیمکره چپ، زبان و صحبتکردن انسان و همچنین تواناییهای حرکتی را کنترل میکند، در حالی که بخش مهمی از وظیفه نیمکره راست به تفکرات و اعمال بصری وابسته به فضا و حجم اختصاص پیدا میکند. البته واقعیت علمی دیگری نیز درباره مغز ما وجود دارد که کمتر کسی به آن آگاهی دارد. برتری جانبی مغزی و یا تسلط برخی از فرآیندهای شناختی در یکی از نیمکرههای مغز را باید یکی از ویژگیهای متمایزکننده انسانها و عامل بهبود تواناییهای روان شناختی در آنها دانست. اما آیا عادت به استفاده از یک دست به جای دیگری، در ایجاد برتری جانبی مغزی و غالب شدن یک نیمکره بر دیگری تاثیر داشته است؟ ابزارهای سنگی باستانی ساخته شده توسط نخستین اجداد ما، سرنخهای خوبی را برای محققین باقی گذاشته و از وجود افراد راست دست زیاد در طول تاریخ خبر میدهند.
نخستین ابزارهای سنگی باستان به حدود 3.3 میلیون سال قبل بازگشته و در عصر مدرن کنونی در کشور کنیا در قاره آفریقا یافت شدهاند. در نظر داشته باشید این ابزارها آنچنان ساده و ابتدایی نبوده و ساخت آنها به مهارت و زبردستی نیاز داشته است. با توجه به تحقیقات صورت گرفته، نیمکره چپ مغز که مسئولیت برنامهریزی و اجرا را بر عهده دارد، شدیدا حین فرآیند ساخت ابزار درگیر است.
بدون تطبیق مجموعه مهرههای چپ و راست، آزمایش و تشخیص تفاوت اندازه و شکل آنها به منظور فهم دست ارجح برای انجام کارهای دستی غیر ممکن است. از طرفی دیگر دندانها به دلیل ساختارشان، در طول گذر زمان از تجزیه و فرسودگی بهتر در امان بوده و در فسیلها زمینههای بهتری را برای انجام آزمایش فراهم میکنند. در مطالعات اولیه، محققان به خطوطی در سمت مقابل دندانهای متعلق به فسیل انسانهای اولیه ساکن در اروپا پی بردند. آنها فرض کردند که این آثار زمانی ایجاد شدهاند که یک ماده در یکی از دستان قرار گرفته و بین دندانهای جلویی گرفتار شده است. در ادامه با استفاده از ابزارهای سنگی، اعمالی بر روی آن صورت گرفته است. به عبارت دیگر این ابزارهای سنگی، گهگاه ضرباتی را به دندانها وارد کرده و خطوطی را بر روی آنها ایجاد کرده اند.
این اعمال در جریان آزمایشاتی که در آنها افراد شرکتکننده از محافظ دندان استفاده میکردند، باز هم تکرار شدند. نتایج نشان دادند که خطوط مورب راست در زمان کشیدن ماده بر روی دندان با دست چپ و ضربه زدن به آنها با دست راست ایجاد شدهاند. به این ترتیب میتوان خطوط مورب راست را شاخص خوبی برای ارجحیت دادن دست راست به دست چپ در بیشتر افراد دانست. مطالعه جدید بر روی یک استخوان فک فوقانی باستانی انجام شده و قدیمیترین شواهد را پیرامون افراد راست دست فراهم کرده است. این استخوان فک بسیار قدیمی بوده و به یک هومو (Homo) تعلق دارد.
محققین مطالعه، به وجود خطوطی بر روی ردیف جلویی دندانها اشاره کردهاند. آنها از میکروسکوپهایی بسیار قدرتمند و همچنین دوربینهای دیجیتال برای مشاهده و آزمایش این خطوط و الگودهی در جهت آنها بهره بردهاند. در کمال تعجب حدود نیمی از خطوط به صورت مورب راست بوده و در چهار دندان ردیف جلو شدیدا به چشم میخوردند. دندانهای پیشین چپ و راست، دندان دوم سمت راست و دندان تیز سمت راست چهار دندان مد نظر را تشکیل میدهند. گویا این هومو هابیلس جزو افراد راست دست بوده است.
این مشاهده سبب شد تا افراد محقق به ایجاد خطوط مورب به وسیله دست راست عقیده پیدا کنند. آنها همچنین پیشنهاد دادند که چهار دندان جلویی دارای بیشترین خطوط مورب راست، در مرکز تمرکز بیشتر فعالیتها قرار داشتند. فک هومو هابیلس در نتایج تحقیقات پیرامون ازدیاد افراد راست دست اهمیت فوقالعادهای داشت، چرا که قدیمیترین شواهد را درباره استفاده از دست راست و ارجح دانستن آن برای انجام کارها به نمایش گذاشت. اهمیت دیگر آن را باید در پیشنهاد برای تشکیل سطوح اصلی سازمان مغز، برای اولین بار در حداقل 1.8 میلیون سال قبل دانست.
با تشکیل این سطوح و در ادامه بهبود مرحله به مرحله تواناییهایی ذهنی، انسان قادر شد تا مهارتهای اولیه بسیار مهم همچون ساخت ابزار سنگی را به خوبی یاد گرفته و در ادامه راه را برای توسعه زبان و صحبت کردن باز کند. پس، تعدد افراد راست دست به این معنی است که قضایای بیشتری پشت این نحو بهرهبردن از دست وجود داشته و همه چیز به یک انتخاب ساده و تنها ارجحیت دادن یک دست به دست دیگر ختم نمیشود. در نهایت میتوان نتیجه گرفت استفاده از دست راست برای انجام بیشتر کارها، به ساختار ذهن انسان بازمیگردد و به همین دلیل است که افراد راست دست حدود 90 درصد جامعه جهانی را تشکیل میدهند؛ مطمئنا افراد چپ دست، از ساختار ذهنی متفاوتی بهره میبرند.
مرجع : وبسایت گجت نیوز
گزارشی که به تازگی از سوی روزنامه گاردین انتشار یافته به نقل از یک پژوهشگر امنیتی اعلام می دارد که نهادهای دولتی و هکرها همچنان امکان نفوذ به این روش رمزنگاری را دارند.
شرکت Open Whisper Systems با واتس اپ در پیاده سازی این الگوریتم همکاری داشته است. پیام رسان Signal نیز محصول همین شرکت است. الگوریتم این شرکت برای ایمن سازی پیام ها در اپلیکیشن Allo گوگل نیز بکار رفته است. در این فرایند، هر کاربر دارای یک کد منحصر به فرد عمومی است که در اختیار همگان قرار دارد، و یک کد خصوصی دیگر که فقط روی دستگاه او ذخیره شده است. از آنجایی که ممکن است کاربری گوشی خود را عوض کرده یا اپلیکیشن را پاک و دوباره نصب کند، امکان تغییر این کد وجود دارد.
گزارش روزنامه گاردین براساس پژوهش آقای توبیاس بلتر نوشته شده است. او مدعی است که سرور می تواند برای یکی از طرفین کد جدیدی تولید کند و همچنان تظاهر کند که این همان کد قبلی است. برای این مشکل در اپلیکیشن سیگنال چاره ای اندیشیده شده و کاربر از وقوع آن آگاه می شود، اما چنین امکانی در واتس اپ تعبیه نشده است.
آنطور که Open Whisper Systems می گوید، روش کنونی که در واتس اپ در پیش گرفته شده به نفع کاربران آن است، چرا که تعداد کاربران واتس اپ بسیار زیاد است. به این ترتیب، این شرکت گفته هرچند می پذیرد که افراد نظرات مختلفی در زمینه پیاده سازی روش های امنیتی داشته باشند، اما به هیچ عنوان نمی پذیرد که این روش راه را برای نفوذ هکرها باز گذاشته و به اصطلاح یک backdoor در اختیارشان قرار داده است.
حال اگر شما هم جزو کاربران این پیام رسان هستید، تنها کاری که فعلا می توانید برای اطمینان از ایمنی پیام های خود انجام دهید این است که کدهای امنیتی آنها را به طور مرتب چک کنید.
در این مقاله راههایی برای ریلکس بودن در سفر وجود دارد که بتوانید به راحتی مسافت های طولانی را در سفر تحمل کنید و خاطرات شادی برای خود بسازید.
زمان، زمان برنامه ریزی برای سفر است. به غیر از رزرو پرواز، رزرو محل اقامت و برنامه ریز برای انجام فعالیت ها در طول سفر باید مد نظر باشد.
در این مقاله راههایی برای ریلکس بودن در سفر وجود دارد که بتوانید به راحتی مسافت های طولانی را در سفر تحمل کنید و خاطرات شادی برای خود بسازید.
-اگر در این سفرشما فرد سالمند، کودک و یا نوزادی همراه شما است و نیاز به کمک دارید،
بگذارید خط هوایی مورد نظر از وضعیت شما آگاه باشد.
برخی از خطوط هوایی برای این مسافران خدمات ویژه ای در نظر می گیرند.
-قبل از سفرواکسنهای لازم را دریافت کنید.
زمان دریافت واکسن باید طوری باشد که تا زمان سفرتاثیرگذاری خود را داشته باشد.
ببنید خط هوایی چه پیشنهادات غذایی دارد که با شرایط شما سازگار است تا سریعا برای رزرو اقدام کنید.
-اگر همراه نوزاد سفرمی کنید،
تمام احتیاجات آنرا درون کیسه ای زیپ دار قرار داده و در طول پرواز در دسترس خود داشته باشید.
-اگر همراه با کودک سفر می کنید،
سعی کنید از پروازهای شب استفاده کنید که با زمان خواب کودک یکی باشد.
-اگر به سوی دیگر سفرمی کنید، یعنی غرب یا شرق،
چند روز قبل از سفرکودکان را عادت دهید تا زودتر بخوابند تا در مقصد دچار تداخل خواب نشوند.
ایران ویچ
دوستان نادرست را کنار بگذارید
با
آدمهای نادرست نشست و برخاست نکنید و هیچوقت برای بودن با کسی که ارزش
شما را نادیده میگیرد اصرار نورزید. یادتان باشد آنهایی که در زمان خوشی
کنار شما میمانند هیچوقت قابل اعتماد نیستند. مهم کسانی هستند که در
ناخوشیها و ناملایمات زندگی کنارتان بوده و می توان آنها را دوستان واقعی
نامید.
از مشکلاتتان فرار نکنید
نیازهای خودتان
را پنهان نکنید و به خودتان دروغ نگویید. دردناکترین مسئله این است که
وقتی شدیدا درگیر دوست داشتن دیگران هستید، خودتان را فراموش می کنید و
یادتان میرود که شما هم فردی منحصر بفرد هستید.
باید به دیگران کمک کنید اما در کنار آن از خودتان غافل نشوید. سعی نکنید تظاهر به چیزی داشته باشید که نیستید. خودتان را تغییر ندهید تا آدمها دوستتان داشته باشند و مطمئن باشید آنهایی که باید، دوستتان خواهند داشت.
از اشتباه کردن نترسید
اینکه کاری انجام دهید اما اشتباه کنید، بهتر از این است که هیچ کاری انجام ندهید. خودتان را بخاطر اشتباهات گذشتهتان سرزنش نکنید.
ممکن است فرد نادرستی را در گذشته دوست داشتهاید و بخاطر مسائل نادرستی گریه کردهاید اما هر اتفاق بدی هم که بیفتد، اشتباهات به ما کمک میکنند فرد یا چیزهایی را پیدا کنیم که برایمان مناسب هستند.
خوشبختی خریدنی نیست
سعی
نکنید خوشبختی را بخرید. خیلی از چیزهایی که آرزو داریم داشته باشیم گران
هستند. اما حقیقت این است که چیزهایی که واقعاً ما را خوشحال و راضی
میکنند مانند عشق، خنده و تلاش در جهت علایقمان کاملاً رایگان هستند.
سعی نکنید برای خوشبختیتان به دیگران تکیه کنید. اگر با کسی که درونتان است خوشبخت و شاد نباشید، با هیچ رابطه با دوامی هم خوشحال و راضی نخواهید بود.
وقت تلف نکنید
فکر
نکنید آماده نیستید. هیچکس هیچوقت وقتی فرصتی پیش میآید، کاملا آماده
نیست چرا که بیشتر موقعیتهای عالی زندگی ما را مجبور میکند که فراتر از
محدوده امن خود قدم برداریم و این یعنی احساس راحتی نخواهیم داشت.
به دلایل نادرست درگیر هیچ ارتباطی نشوید. روابط باید هوشمندانه انتخاب شوند. تنها بودن خیلی بهتر از این است که با فردی نادرست باشید. توجه داشته باشید که هیچ نیازی به عجله کردن نیست.
از طرفی سعی نکنید با همه رقابت کنید. نگران کارهایی که دیگران از شما بهتر انجام میدهند، نباشید. سعی کنید هر روز رکورد خودتان را بالا ببرید. موفقیت مبارزهای بین خودتان و خودتان است.
حسادت نکنید
به دیگران حسادت نکنید. حسادت هنر شمردن نعمتهای دیگران به جای نعمتهای خودتان است و باید قدر داشته هایتان را بدانید.
دست از شکایت و دلسوزی برای خودتان بردارید و کینه توزی نکنید. زندگیتان را با نفرت پیش نبرید چون آخر کار خودتان را خیلی بیشتر از کسانی که از آنها نفرت دارید، اذیت خواهید کرد.
بخشش به این معناست که اجازه نمیدهید دیگران با اعمال خود خوشبختی شما را نابود کنند.
وقتتان را برای اثبات خود تلف نکنید
نگذارید
دیگران شما را تا سطح خودشان پایین بکشند و برای راحتی کسانی که نمی
خواهند خودشان را بالا بکشند، استانداردهایتان را پایین نیاورید.
وقتتان را برای توضیح دادن خودتان به دیگران تلف نکنید و هیچوقت بدون وقفه انداختن کاری را پشت سر هم انجام ندهید.
زیبایی لحظات کوچک را نادیده نگیرید
سعی
نکنید فقط به دنبال عناصر ایدهآل و بینقص بگردید. دنیای واقعی به افراد
ایدهآلگرا جایزه نمیدهد، بلکه به کسانی پاداش میدهد که کار انجام دهند.
آسانترین راه را دنبال نکنید. زندگی آسان نیست، مخصوصاً وقتی برای به دست آوردن چیز با ارزشی برنامهریزی میکنید، راه آسان را انتخاب نکنید.
اگر همه چیز بر وفق مرادتان نیست، تظاهر نکنید که اینطور است. هیچ اشکالی ندارد که هر از گاهی شکست بخورید. لازم نیست همیشه وانمود کنید که قوی هستید و نیازی هم نیست که مداوم ثابت کنید که همه چیز خوب پیش میرود.
دیگران را بخاطر مشکلاتتان مقصر ندانید
هیچوقت دیگران را سرزنش نکنید و برای اشتباهاتتان به دنبال مقصر نگردید. شهامت پذیرفتن اشتباهاتتان را داشته باشید.
لازم نیست برای همه، "همهکس" باشید. اینکار غیرممکن است و فقط خستهتان خواهد کرد. اما لبخند زدن به دیگران میتواند دنیا را تغییر دهد. شاید نه کل دنیا را، ولی دنیای آن آدمها را مطمئناً تغییر میدهد.
نگرانی مشکلات
آینده را حل نمیکند و فقط لذتهای امروز را از شما خواهد گرفت و هرگز روی
چیزی که نمیخواهید اتفاق بیفتد متمرکز نشوید.
خبرگزاری آریا -
17 روش شاد بودن در محل کار
تجربه شادی در محل کار خیلی راحت نیست. اما هر کاری روشی دارد. اگر قوانین شاد بودن را بدانید به راحتی می توانید در کنار کار و کسب درآمد، شاد و سرحال هم باشید.
1. خود را با دیگران مقایسه نکنید
هر کسی کار را به گونه ای متفاوت از دیگران شروع و به روش خود هم پیشرفت می کند. این به شما یا هیچ فرد دیگری ارتباطی ندارد که دیگران در مسیر شغل خود به کجا خواهند رسید و نمی توانید دیگران را با خود مقایسه کنید. انسان ها همه با هم فرق دارند. در نتیجه، مقایسه خود با دیگران فقط وقت تلف کردن است.
2. نگران مسایلی نباشید که کنترلی روی آنها ندارید
با اینکه آگاهی داشتن از مسایل پیرامون همچون وضعیت اقتصادی، وضع بازار یا کارهایی که دیگران انجام می دهند، گاهی مهم است اما باید همیشه روی مسایلی که قابل کنترل هستند، همچون افکار و کارهای خود تمرکز کنید.
3. حد و مرز خو د را بدانید و حفظ کنید
هنگامی که تصور می کنید در دنیا هیچ چیز به اندازه شغلتان مهم نیست، در واقع بخشی از خود را می کُشید. شغل شما می تواند حریم خشم و ثبات اخلاقی را در شما از بین ببرد.
4. بیش از حد به خود یا تیم خود قول ندهید
اینکه مشتاق انجام یک کار و به پایان رساندن یک پروژه باشید بسیار عالیست اما قول ها و تعهداتی که نتوانید از عهده آنها بر بیایید را به خود یا گروه کاری خود ندهید. عدم توجه به تعهدات باعث شکست و ناامیدی می شوند.
5. توجه کنید همه انسان ها 24 ساعت در شبانه روز دارند
هر زمان احساس می کنید وقت کم آورده اید و به ساعات بیشتری در زندگی نیاز دارید، به یاد بیاورید که باقی انسان ها نیز همین اندازه وقت دارند و شبانه روز انسان های موفق بیش از 24 ساعت ندارد. هیچکس وقت بیشتری در اختیار ندارد پس دست از شکایت بردارید و درست برنامه ریزی کنید.
6. خیلی خود را جدی نگیرید
توانایی خندیدن نقاط ضعف و عیوب خود نه تنها باعث می شود تا انسان شادتر و قدرتمندتری باشیم، بلکه باعث جذب دیگران نیز می شویم. اگر نتوانید خودتان به مشکلات بخندید، دیگران پشت سرتان مسخره می کنند و به شما می خندند.
7. خیال پردازی کردن در طول روز
اینکه خیال پردازی و کار کردن نفی کننده یکدیگر هستند، طرز فکر قرن بیست میلادی است. وقتی به افکار خود اجازه خیال پردازی می دهید، در واقع افکار خود را در راستای پیشرفت و داشتن ایده های منحصربه فرد هدایت می کنید.
8. متنفر نباشید
تنفر همچون انگلی است که همه انرژی و سلامتی شما را می خورد. اگر در اطرافتان مسایل آزاردهنده وجود دارند که می توانید تغییر دهید، دست به کار شوید. اگر کاری از دست شما بر نمی آید، بهتر است فراموش کنید و ببخشید.
9. اجازه ندهید گذشته بر آینده تاثیر بگذارد
تمرکز کردن روی اشتباه های گذشته مثل این است که هنگام رانندگی همه حواس خود را به آینه عقب بدهید. در این حالت، تا زمانی می توانید پیش بروید که با مانعی برخورد و تصادف نکنید.
10. سعی نکنید در همه بحث ها «برنده» باشید
بعضی از بحث ها به هیچ وجه ارزش ادامه دادن و جنگیدن را ندارند. در این موارد بهترین کار عقب نشینی است و اجازه دهید طرف مقابل فکر کندبرنده شده است. مهم «برنده شدن» در بحث نیست، مهم این است از مساله پیش آمده درس بگیرید و برای دفعه بعد آماده باشید.
11. هیچ کس غیر از شما نمی تواند شما را شاد کند
با اینکه به طور کلی کار کردن سخت است اما اگر در شغل خود احساس بدبختی می کنید، خودتان مقصر هستید. شما به خودتان مدیون هستید تا شغلی پیدا کنید که با روحیه شما بیشتر هماهنگی دارد و می تواند موجب شادی شما شود. یا دست کم در شغلی که دارید همه تلاش خود را بکنید تا شاد باشید.
12. بیشتر مواقع لبخند بزنید و بخندید
برخلاق اعتقاد معمول مردم، لبخند زدن یا خندیدن در نتیجه شادی به وجود نمی آیند، بلکه بخشی از پروسه ایجاد و تقویت احساس شادی در انسان هستند. همیشه به دنبال دلیلی برای لبخند زدن باشید. هرگز خنده های خود را سرکوب نکنید.
13. انرژی ارزشمند خود را در راستای غیبت و بدجنسی هدر ندهید
پیش از اینکه بخواهید در مورد کسی غیبت کنید یا به غیبت دیگران گوش کنید از خود بپرسید: 1) آیا حقیقت دارد؟ 2) آیا این کار درست است؟ 3) آیا این کار لازم است؟ 4) آیا خوشم می آید کسی همین حرف ها را در مورد من بگوید؟
14. نگران طرز فکر دیگران در مورد خود نباشید
شما قدرت خواندن فکر دیگران را ندارید و نمی توانید به طور قطعی و واقعی بگویید دیگران در مورد شما چه فکری می کنند. چه اهمیتی هم دارد؟ وقت ارزشمند خود را برای چنین مسایل پوچی هدر ندهید.
15. به یاد داشته باشید همه شرایط خوب یا بد قابل تغییر هستند
ذات طبیعت بر اساس تغییر استوار است. هیچ چیز ثابت نمی ماند؛ همه چیز ناپایدار و گذرا است. هر چیز آزاردهنده یا خوشحال کنند یا بین این دو، همه تغییر می کنند. همه چیز تمام می شود.
16. دورریختن وسایلی که نیاز ندارید
شما حدود یک سوم از عمر خود را در محل کار سپری می کنید. بنابراین باید این محیط را برای خود شاد کنید. در راستای این هدف باید وسایل اضافی، نالازم و زشت را دور بریزید.
17. همیشه امید داشته باشید بهترین ها در راه هستند
توجه کرده اید برخی از پیرزن ها پس از بیوه شدن تازه برای خود دوست پیدا می کنند، مسافرت می روند، درس می خوانند یا ... و اعتقاد دارند زندگی جریان دارد و همیشه بهترین ها در راه هستند. پس شما هم به آینده امیدوار باشید.
منبع:برترین ها
دکتر سالار معینی کرمانشاهی*: در بازاریابی دو مفهوم بسیار عمیقی وجود دارد به نام های ادراک و انتظار مصرف کننده، که هر کدام نقش بسیار ویژه در راستای رسیدن به ارزش های برند ایفا می کنند و موجبات برند شدن را فراهم می آورند.
انتظار یعنی پیش بینی حس مصرف کننده در زمان قبل از مصرف، به معنای دیگر یعنی من می خواهم که از این برند و محصولاتش این ارزش، فایده و یا حس را تجربه کنم. عواملی چون تبلیغات برند، تبلیغات دهان به دهانِ پیرامون برند، استفاده قبلی از محصولات و یا خدمات برند و حتی استفاده از یک محصول و یا خدمات از برندهای رقیب همگی عواملی هستند که بر روی سطح انتظار مشتری تأثیرگذارند.
در بازاریابی ادراک چیست؟ تجربه حاصل شده از استفاده یک کالا و یا خدمت را گویند. از دو تعریف ساده اما مهم و تأثیرگذار انتظار و ادراک می توانیم به یک رابطه عجیب پی ببریم:
• اگر سطح انتظار مشتری از سطح ادراکش بالاتر باشد مشتری ما اصطلاحاً یک مشتری ناراضی است.
• اگر سطح انتظار مشتری برابر با سطح ادراکش باشد مشتری ما اصطلاحاً یک مشتری راضی است.
• اگر سطح انتظار مشتری از سطح ادراکش پایین تر باشد مشتری ما اصطلاحاً یک مشتری مشعوف است.
نکته کلیدی این ارتباط در این مهم نهفته شده است که گفتار و کردار برندها از منظر مشتری می بایستی قابل درک، ملموس و از همه مهم تر متناسب باشد و از بسط این دو مفهوم می توانیم پی ببریم که آنها چه رابطه ای می توانند با برند داشته باشند! اگر بخواهم عرض خودم را ساده بیان کنم می گویم که یک نام خوش و نیک، ارزش خود را از کجا و چگونه بدست خواهد آورد. این موضوع را با جمله ی از فلیپ کاتلر دنبال می کنیم، یک نام تجاری، واژه، نشان، نماد و یا طرح و ترکیبی از آنها برای معرفی کالای یک فروشنده یا گروهی از تولید کنندگان است که باعث خواهد شد نسبت به رقبا متمایز گردد. از این تعریف این نکته برمی آید که اساس برندینگ بر سه اصل استوار است تمایز، انتظار و ادراک.
آن هنگام که یک کالا و یا خدمت را خریداری می کنیم با کمک گرفتن از اطلاعات خود و دیگران و با دقت به خواسته های خود نسبت به آن محصول (انتظارات) در راستای رفع یک نیاز دست به انتخاب و تحقق فعل خرید خواهیم زد. در بازاریابی، اصل، دقیقاً همین فرایند بسیار ساده است.
روند بسیار ساده است: شناخت نیاز مصرف کننده از جانب شرکت، ایجاد تفاوت بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب توسط شرکت برای مصرف کننده و در نهایت انتخاب محصول توسط مصرف کننده اما خواستگاه برند و برندینگ صرفاً فروش محصول نیست. ارزش برندها در برداشت ذهنی و احساسی مخاطبانشان است که در قلب و ذهن آنان نشسته باشد.
به عنوان مثال در گذشته اگر اتوموبیلی از جانب مصرف کنندگان انتخاب می شد شاید به دلیل کیفیت ساخت خوب و یا سرعت بالایش می بود اما مصرف کنندگان امروزی از ماشین سواری استفاده می کنند که احساس و تصور آنان در راستای انتخاب یک نام تجاری خاص(برند)، بالا بردن وجه اجتماعی شان است، یا آن ماشین سواری دارای ویژگی ظاهری خاص زنان است و یا بیان کننده یک سبک زندگی خاص باشد مثل علاقمندان به کویر.
این نوع مدل ذهنی از انتخاب، به طور معمول در اغلب انتخاب های جوامع مصرفی عصر حاضر حاکم است و همین مدل موجبات ضرورت بازاریابی رابطه ای را فراهم آورده است. بازاریابی که در آن رضایت همگان محال است و برندها در آن موظف به شناخت دقیق مشتریان خود هستند، نه هر شخصی که ممکن است از چنین محصولی استفاده نماید.
در مجموع برندها در فرایند برندینگ خود برای شرکت و سازمان یک مسئولیت ایجاد می کنند در قابل قول و وعده که خود را موظف به انجام آن می دانند. این قول با شاخص های دو طرفه ارزیابی و انتخاب می شود، هم از منظر صاحب برند و هم از منظر بازار مصرف و مخاطبان. تجربه امروز ما بیان کننده این حقیقت است که اگر از موضوع برندینگ و برند شدن غافل شویم به ناچار از دنیای رقابت حذف خواهیم شد. در حقیقت برندینگ در عصر حاضر تجلی بازاریابی در قالب پایه های احساسی است و ادامه فعالیت های بازاریابی می بایستی به توسعه نام تجاری و خلق ارزش برای شرکت منتج شود. برندینگ و بازاریابی دو مقوله ی جدا از هم نیستند بلکه این دو تکمیل کننده هم اند.
به طور قطع ما می دانیم که وظیفه شرکت ها در بازاریابی ایجاد نیاز نیست و اساس این تفکر کاملاً اشتباه است، در ذات بشر نیاز مستتر است و وظیفه پایه ای بازاریابی در شرکت ها پاسخ به نیازهای کشف شده و یا در حالت بسیار مطلوب کشف نیازهای پاسخ داده نشده است.
شاخصی که ما می توانیم نیازهای انسانی را بواسطه آن طبقه بندی کنیم هرم بسیار مشهور آبراهان مازلو (Abraham Maslow) است که به نام هرم سلسله مراتب نیازهای مازلو معروف است که نیازهای انسانی را در 5 تا 7 طبقه تقسیم بندی می نماید. این سلسله مراتب از نیازهای ابتدایی در طبقه پایینی شروع شده و هرچه بالاتر میرود نیازهای پیچیدهتر انسانی را معرفی میکند که به ترتیب عبارتاند از: نیازهای فیزیولوژیک، نیازهای امنیتی، نیازهای عاطفی، نیازهای اجتماعی - احترامی و نیازهای خودشکوفایی. طبق نظریه مازلو، هر «نیاز» هرچقدر پایینتر قرار داشته باشد، قویتر است و بدون ارضای نیازهای هر طبقه نمیتوان به طبقه بالاتر دست یافت.
سئوال؛ این روزها، موفق شدن از طریق محصول (کالا/ خدمات) جدید، چرا تا این حد دشوار است؟
جواب این سئوال بسیار ساده است؛ به دلیل اینکه در دنیای امروز به اکثر نیازهای انسان و جامعه هدف به شکل های گوناگون پاسخ داده شده است. به جد می توان گفت که موفق شدن از طریق محصول جدید بسیار مشکل است و تقریباً تنها راه قابل تصور و منطقی که ارزش افزوده بسیار زیادی را به همراه خواهد داشت گزینه ی نیست جز خلق تمایز و مزیت رقابتی و ابزار واقعی، مناسب و تأثیرگذار. این استراتژی برندینگ و برند شدن است. در عصر رقابت، انتخاب شدن در بازار توسط مصرف کننده، برقرار بودن و پایدار ماندن با عنایت به مفهوم و ذات برندینگ که همان توجه به انتظارات، ادراک و تجربیات مصرف کنندگان و بازار هدف است، میسر خواهد بود.
خبرگزاری آریا -
در کارآفرینی استرس فراوانی وجود دارد،اما قابل مهار است
اگر قصد دارید کارآفرین باشید ، آن هم به تنهایی این مطلب مناسب شماست ، 5 آموزه از کارآفرینی که به تنهایی کار میکند .
اخیرا اولین سالگرد کارآفرینی خودم را جشن گرفتم. برخی از مسائل سختتر از آنچه تصور میکردم، بود؛ اما برخی از مسائل آنقدرها هم که دیگران میگفتند سخت نبود، اما بعضی از آنها واقعا برایم شگفتانگیز و لذتبخش بودند.
گرچه حرفهی من مراحل اولیهی خود را پشت سر میگذارد، اما آغازی آموزنده داشت. در اینجا چند نمونه از هزاران درسی که تا کنون در این مسیر آموختهام را برایتان بازگو میکنم:
1.استرس فراوانی وجود دارد. اما قابل مهار است.
یکی از مسائلی که من دست کم گرفته بودم، همین استرس بود که در راستای پیشرفت حرفهایی، افزایش مییافت. خودم هستم و خودم، گرچه فشار تامین زندگی دیگران بر عهدهام نیست، اما اگر حرفهام سودآور نباشد، چگونه از عهدهی هزینههای خودم برآیم. این احساس با دریافت حقوق ماهیانه از شرکتی که در آن استخدام هستید، کاملا متفاوت است.
نکته همینجاست، من عاشق این تعامل مطلق و مستقیم بین تلاش و پاداشم هستم. بدینسان هر چه بیشتر کار کنم، درآمد بیشتری خواهم داشت. همین حس، مهار نابرابری زمان و ارزش کلی آن را نمایان میکند، زیرا انتخاب و تصمیم من است که چطور از آن بهره ببرم.
2.منعطف است.
من همچنین انعطافی که راستای اشتغال به چنین حرفههایی پدید میآید را دوست دارم. من تمایل دارم تا در فواصل متناوب کار کنم و حرفهام مستلزم برگزاری جلسات بیپایان نباشد، مهمتر از همه، بدین ترتیب هنگامی که ذهنم در پربازدهترین زمان است، کار میکنم و هنگامی که انگیزه ندارم دست از کار میکشم. ساعت کاری من اکنون متمرکزتر است، بنابراین میتوانم بازده ذهنیام را به ساعات خاصی اختصاص دهم.
در محیط اداری، احساس میکنم مجبورم برای ساعات خاصی حضور فیزیکی داشته باشم، حتی اگر عملا کاری برای انجام دادن نباشد یا آمادگی ذهنی وجود نداشته باشد که در واقع اتلاف زمان است. اکنون که در خانه کار میکنم، پیاده نمودن این برنامهی متناوب میسر است و مزایای دیگری نیز دارد، از جمله پوشیدن لباس راحت، خوردن ناهار در آشپزخانهی خودم، بودن در کنار سگم که دور و برم میچرخد.
3.مجبور نیستم تنها باشم.
یکی از مسائلی که مشوران دربارهی کارآفرینی به من گوشزد مینمودند، حس انزوا بود، گاه این انزوا ناشی از تنها ماندن در تمام طول روز و یا به احساس عدم فعالیتهای جمعی و یا عدم بهرهگیری از ایدههای جمع باز میگردد. در واقع این مسئله برای شخص من به دو دلیل اصلی چندان مشکل بزرگی نبود.
نخست اینکه، من درونگرا هستم، بنابراین از تنهایی لذت میبرم (بعلاوه، در ساعاتی که کار نمیکنم وقت خود را با همسرم و پسر پرانرژی 3 سالهام سپری میکنم). دوم اینکه، برای پیشگیری از چنین معضلی به طور منظم در جلساتی که به صورت اینترنتی برگزار میشود شرکت میکنم یا در همایشهای حرفهایی حضور پیدا میکنم. سعی میکنم یک یا دوبار در هفته قرارهای حرفهایم را در قالب صرف قهوه یا ناهار بگنجانم و حداقل یکبار در ماه در همایشهای رسمی یا غیر رسمی همچون صبحهای خلاقانه ... شرکت کنم.
4. مالک دهکدهی شخصی هستید.
این نکتهایی که در آخر ذکر کردم یکی دیگر از چالشهای کارآفرینی است: چگونه باید از آخرین اطلاعات حیطهی تخصصی خود آگاه شد و تازه نفس به حرفهی خود ادامه داد و پیشرفت نمود. اطلاع از رویداردهای محلی بعلاوهی حضور حسابشده در برخی از همایشهای حرفهایی نه تنها انرژی خلاقانه و روحیهی الهامبخشی را تقویت میکند، بلکه دربر گیرندهی آموزههای تخصصی و حرفهایست.
من اهمیت چندانی برای دسترسی به منابع فراوانی که کارفرمایان برای پیشرفت سرمایهگذاری میکنند، از قبیل برنامههای آموزشی معین و حضور در کلاسهای مختلف حرفهایی، قائل نیستم. اکنون در تلاشم تا شبکهی کارشناسی غیررسمی خود را گسترش داده و تقویت نمایم تا نیازهای خود را مرتفع سازم: این شبکه متشکل از افرادیست که آنها را باور دارم، متخصصان مرتبط با حرفهام و ناصحانی متشکل از مدیران و همکاران سابقم، دوستان و همکلاسیهایم، مٔولفم، هنرورم، مربی زندگیایم یعنی خواهرم و حتی پدرشوهر با استعدادم در زمینهی ریاضی. این جمع، دهکدهی شخصی من را میسازد و یکی از ارزشمندترین منابع اطلاعاتی من است.
یکی دیگر از منابع موثق که اعتماد بسیاری به آن دارم، شبکهی حرفهای من، مجموعهایی از همسالان، اعضای تیم و مدیرانی هستند که شرکتی که سابقا در آن استخدام بودند را رها کرده تا شرکتی جدید، کارفرمایی تازه و یا حتی تجارت خود را آغاز نمایند، میشود. حتی تصورش هم برایم غیر ممکن است که بدون ارتباط با این افراد چگونه ممکن بود در اولین سال آغاز حرفهام اینقدر موفق شوم.
5.مجبورید درخواست نمائید.
آخرین درسی که آموختم این بود که باید از دیگران درخواست کمک نمائید. این که دامنهی این درخواستها چقدر میتواند گسترده باشد، شگفتآور است، درخواست معارفه، درخواست کمک، درخواست اطلاعات، درخواست ملاقات، درخواست کار. این درخواستها همچنان میتواند ادامه داشته باشد، اما بدترین پاسخ به آنها "نه" است، اما از اینکه در اغلب مواقع پاسخها "بله" بود متحیر میشدم.
اکثر مردم سخاوتمندانه کمک مینمودند، به ویژه آنهایی که خود نیز قصد آغاز داشتند یا آنهایی که دوباره از اول آغاز نموده بودند و من از بخشندگی افراد خواه در ارتباطات نزدیک، خواه رسمی و حتی ارتباطلات واسطهایی که زمان و رهنمونهای خود را در اختیارم قرار میدادند، پیگیر شرایطم بودند و معرفم میشدند متحیر شده بودم.
فقط یک سال و اندی از آغاز حرفهی مخاطرهآمیز من میگذرد، میدانم که آموزهها، چالشها و اتفاقات خوشایند بیشماری پیش روی من است. تصور میکنم اساس همهی این آموزهها بر این امر استوار است که باید از مسیر لذت برد و با آغوش باز شرایط را پذیرفت. در دوران کودکی تصور میکنیم قادر به انجام هر کاری هستیم؛ تمام زندگی پیش روی ماست و باور داریم که غیر ممکن وجود ندارد، میخواهیم رقصندهی باله، شاهزاده خانم، دکتر شویم یا مانند الهامات پسرم که میخواهد آتشنشان و ستارهشناس شود. به مدرسه که میرویم، یاد میگیریم، یا به ما میگویند در این مسیر موفق میشوی یا در این مسیر موفق نخواهی شد. به مرور زمان، دهانهی قیف تنگ و تنگتر میشود تا جایی فقط یک رشته را انتخاب میکنیم و در نهایت یک حرفه خاص. جهش من به سوی خوداشتغالی دهانهی قیف را بزرگتر و بزرگتر نمود تا جایی که اکنون آزادم تا عناوین شخصی و شرحیات خودم را بنویسم یا عناوین شخصی مختلفی داشته باشم. به همین دلیل عمیقا سپاسگزارم.
منبع :success.com
خبرگزاری آریا -
همه دوست دارند شاد باشند ولی همه از شاد بودن خود احساس راحتی نمیکنند
اغلب گفته میشود که همه دوست دارند شاد باشند و بااینحال این به آن معنی نیست که همه از شاد بودن خود احساس راحتی کنند. برای بعضیها شاد بودن تجربهای فوقالعاده است و برای بعضی دیگر احساسی است که به عذابوجدان ختم میشود.
همین مسئله باعث میشود شادی این افراد به احساس افسردگی، ناراحتی و حتی بیچارگی ختم شود. از نظر منطقی این هیچ معنا و مفهومی ندارد. اصلاً چرا باید داشته باشد؟
خراب کردن شادی خود
این باعث میشود بعضی شادی خودشان را خراب کنند و خوشحالیشان به محض آمدن از بین میرود. آنوقت فرد به جای اینکه احساس خوشحالی کند، احساس بیچارگی خواهد کرد و درنتیجه کل تجربه خودش از شادی را خراب میکند.
اما میتواند به این معنی هم باشد که فرد اجازه نمیدهد چیزی در زندگیاش تا حد زیادی جلو رود. ازآنجاکه این احساس گناه خیلی قوی است، فرد میخواهد تا جایی که میتواند هر تجربهای که برایش احساس شادی میآورد را کوتاه کند.
این اتفاق هم در سطح خودآگاه و هم ناخودآگاه افراد ممکن است بیفتد اما نتیجه هر دو آنها یکی خواهد بود. در این موقعیتها فرد هر کاری از دستش برمیآید برای خراب کردن خوشحالی خود انجام میدهد.
دو محرک استرس
این مسئله به دو صورت روی زندگی افراد تاثیر میگذارد. یکی از راه تعارض درونی است که در بالا به آن اشاره شد و دیگری از راه تجربیات بیرونی است. بااینکه اینها به نظر جدا از هم میرسند اما بر هم تاثیر دارند.
از احساس گناه درونی بخاطر شاد بودن، فرد این نگرش را به دیگران نیز منتقل کرده و رفتار آنها را به طریقی خاص تفسیر میکند. ممکن است تصور کند که دیگران بخاطر شاد بودنش او را رد کرده یا قبول نمیکنند.
و با این حال، دنیا از آدمها با دیدگاههای مختلف تشکیل شده است اما این افراد بخاطر نگرش خاصی که دارند، همه را اینطور میبینند.
تایید
همه اینها به مورد تایید قرار گرفتن برمیگردد. نگرش آنها این است که فقط زمانی که شاد نیستند مورد قبول دیگران قرار میگیرند. البته این چیزی است که فرد به ندرت نسبت به آن آگاهی دارد. این اتفاق معمولاً در سطح ناخودآگاه افراد میافتد.
شما هر که باشید و هر کاری که بکنید، اینکه مورد تایید همه قرار بگیرید امکانپذیر نیست. و با اینحال برای کسی که نمیتواند شاد باشد، مورد قبول دیگران قرار گرفتن حکم مرگ و زندگی را دارد.
این نگرش از دید یک فرد بالغ به نظر پوچ و مسخره میآید. اما اگر یک بچه این نگرش را داشته باشد، تا حدی منطقی است.
پسرفت
و فقط به این دلیل که فرد ظاهری بزرگسال دارد به این معنی نیست که از نظر احساسی نیز کاملاً بالغ شده است. خیلی اوقات ممکن است فرد احساس کند بچه است. در این شرایط است که فرد به زمانی در زندگیاش برمیگردد که مورد قبول دیگران قرار گرفتن برایش حکم مرگ و زندگی را داشت.
این سالهای کودکی فرد و واکنش والدین او در زمانهای شادی است که تاثیری فوقالعاده زیاد روی او داشته است.
کودکی
در طول دوران کودکی، نفس فرد، پیوستگیهایی با شادی برای او شکل داده است. اگر بخاطر خوشحال بودن مورد تایید قرار میگرفت، شادی بعنوان متعارف برایش طبقهبندی میشد اما اگر مورد پذیرش قرار نمیگرفت، ناراحت بودن برایش متعارف و درنتیجه ایمن میشد.
بدیهی است که در حالت دوم فرد یاد میگیرد که شاد بودن به هیچ عنوان احساس مطمئنی نیست و فقط زمانیکه ناراحت است میتواند احساس امنیت داشته باشد.
این اتفاق ممکن است به صورت منظم و یا فقط یکبار در یک حادثه بسیار آسیبزا برای فرد افتاده باشد.
نمونهها
بااینکه روشهای مختلفی برای تجربه این احساس در بچهها وجود دارد اما الگوهایی خاص برای آن وجود دارد. شاید یکی از والدین کودک دچار درد احساسی بوده و درنتیجه نمی توانسته است شادی یک نفر دیگر را ببیند. شاد دیدن یک فرد دیگر، غم خودش را به یاد او میآورده است.
یا شاید هم یکی از والدین کودک حسود بوده است و درنتیجه تصور میکرده است اگر کس دیگری بدرخشد یا توجه دیگران جلب کند، موقعیت خودش به خطر میافتد و به جای کار کردن روی مشکل خودش، به طریقی مخرب رفتار میکرده است.
حتی ممکن است یک ناراحتی عمومی در کل خانواده کودک وجود داشته است. ازاینرو این مسئله فقط بر مبنای یک اتفاق خاص نبوده و در حقیقت یک روش زندگی بوده است. به همین دلیل فرد هیچ انتخاب دیگر یا حتی درک اینکه زندگی میتواند طور دیگری باشد، نداشته است.
آگاهی
بااینکه کودکی فرد ممکن است برای سالیان پیش بوده باشد اما این تجربیات اولیه بر قسمت عمدهای از بزرگسالی او هم تاثیر داشته است. در زمان کودکی از این احساس ناراحتی کودک احساس امنیت میکرده است اما در بزرگسالی دیگر همه چیز به همین جا ختم نمیشود.
و بااینکه فرد خیلی وقت است آن سالها را پشت سر گذاشته است، ذهن او هنوز زندگی را همانطور میبیند. یعنی آن احساسات و پیوستگیهایی که برای شادی در کودکی ایجاد کرده است باید رها شود. یک متخصص روانشناس یا یک دوست دانا میتواند در این زمینه به فرد کمک کند.
منبع:مردمان
هر کسی از ظن خود شد یار من *** وز درون من نجست اسرار من
هیچ کدام این این فِرَق به طور کامل به حقیقت دست نیافتهاند. در این معرکهی آراء و ورطهی حیرت و سرگردانی، به نظر میرسد بهترین راه برای دریافت صحیح و تلقی درست از این موضوع را میتوان در مکتب کسی یافت که به حق میگوید: مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ (کلینی، 1365، 97/1).
همچنین از مردم میخواهد که از او از آسمانها بپرسند چرا که او به راه آسمانها آشناتر از راه زمین است أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ (نهجالبلاغه، خطبه 189).
امیرمؤمنان (علیهالسلام) معارف عمیقی در ارتباط با معرفت خداوند بیان کردهاند. آن چه که میتوان آن را به عنوان مبنا و مقدمه از کلمات آن حضرت (علیهالسلام) استخراج کرد، آنجاست که حضرت میفرماید:
«من اعتمد علی الرّأی و القیاس فی معرفة الله ضلّ و تشعّبت علیه الأمور؛ کسی که در راه شناخت خداوند بر رأی خود و قیاس اعتماد و تکیه کند گمراه شود و کارها بر او پراکنده شود»؛ (تمیمی آمدی، 1361، 81)
همچنین آن حضرت میفرمایند:
«من تعمّق لم ینب الی الحقّ؛ کسی که درباره خدای تعالی تعمّق (زیادهروی) کند به سوی حق بازنگردد»؛ (همان، 61)
از این دو کلام ارزشمند به سادگی استخراج میگردد که آن حضرت تفکر قیاسی و تعمق در مورد خداوند را آنگاه که منجر به تشبیه و تمثیل خداوند با مخلوقات باشد مردود دانسته و انجام چنین کاری را موجب انحراف از مسیر حق و افتادن به تاریکیهای حیرت میدانند.
همچنین آن حضرت تفکر و تحقیق در کیفیت فعل الهی را نیز مردود دانسته و از آن پرهیز میدهند:
«فَمَنْ فَرَّغَ قَلْبَهُ وَأَعْمَلَ فِکْرَهُ لِیَعْلَمَ کَیْفَ أَقَمْتَ عَرْشَکَ وَ کَیْفَ ذَرَأْتَ خَلْقَکَ وَ کَیْفَ عَلَّقْتَ فِی الْهَوَاءِ سَمَاوَاتِکَ وَ کَیْفَ مَدَدْتَ عَلَى مَوْرِ الْمَاءِ أَرْضَکَ رَجَعَ طَرْفُهُ حَسِیراً وَ عَقْلُهُ مَبْهُوراً وَ سَمْعُهُ وَ الِهاً وَ فِکْرُهُ حَائِراً؛ پس هر کس دل از همه چیز خالی بدارد و اندیشه به جریان بیندازد تا بداند که عرش خود را چگونه برپا داشتی و مخلوقاتت را چگونه آفریدی و آسمانها را در فضا چگونه معلق نگه داشتی، و چگونه زمینت را بر موج آب گستردی، چنین شخصی با چشمانی خیره و عقل سرگشته و گوش واله و فکر حیرتزده باز پرس میگردد»؛ (شریف رضی، بیتا، خطبه 160، 255»
به عبارت دیگر، درست است که خداوند ظاهر و باطن است و درست است که از حیث این اسامی دارای اشتراک لفظی با مخلوقات است، لیکن از نظر معنا کاملاً متفاوت است. علی (علیهالسلام) بر این موضوع تصریح کرده و فرمودهاند:
«الظَّاهِرِ فَلَا شَیْءَ فَوْقَهُ وَ الْبَاطِنِ فَلَا شَیْءَ دُونَهُ؛ خداوند ظاهر است و چیزی والای او وجود ندارد، و باطن است و چیزی ورای او نیست»؛ (شریف رضی، همان، خطبه 94، 187)
همچنین آن حضرت در توضیح ظاهر و تمایز آن با صفت محسوسش فرمودهاند:
«وَالظَّاهِرِ لَا بِرُؤْیَةٍ وَالْبَاطِنِ لَا بِلَطَافَةٍ؛ او ظاهر است نه به واسطه دیدن، و باطن است نه به واسطه لطیف بودن؛ خطبه 150، 267»
و نیز فرمودهاند:
«الظَّاهِرُ لَا یُقَالُ مِمَّ وَ الْبَاطِنُ لَا یُقَالُ فِیمَ لَا شَبَحٌ فَیُتَقَصَّى وَ لَا مَحْجُوبٌ فَیُحْوَى؛ آشکار است و نتوان گفت که از چه، نهان است و نتوان گفت که در چه. شبحی نیست که پدید آید و انحلال یابد و در پردهای نهان نیست که در چیزی محاط شده باشد»؛ (شریف رضی، همان، خطبه 161)
همانگونه که آشکار است آن حضرت کاملاً ظهور خداوند را با ظهور مخلوق متمایز دانسته و گونهای خاص از ظهور را مدنظر دارند که قابل سرایت به مخلوق نبوده و حتی متصوَّر آن نیز نمیتوان شد. درست است که خداوند ظاهر است منتها نه ظاهری که ما تصور آن را در ذهن داریم و همو باطن است لیکن نه باطنی که درک ما بدان میرسد. این را میتوان در یک کلام خلاصه کرد که خداوند و صفات او در درک انسانی نگنجند و قوای فاهمهی ما را راهی به فهم خداوند نیست. حال این عدم ادراک تا چه مرتبه و مرحله از قوای فاهمه را دربرمیگیرد؟! به عبارت دیگر، این عدم امکانِ فهم، تنها به حواس ظاهری محدود میگردد و یا حواس باطنی را نیز در بر خواهد گرفت؟ همچنین در صورتی که قوای باطنی را نیز شامل گردد، آیا همه حسهای باطنی در این عجزِ از فهم مشترکند یا برخی از آنها که ظرفیت بالاتری نسبت به بقیه دارند از این موضوع استثنا بوده و توان ادراک آنها را دارند؟ در صورت امکان درک برای برخی از حواس، این درک از منظَر علی (علیهالسلام) دارای چه خصوصیات و مقولاتی است؟ تمام اینها سؤالاتی است که ما بر آنیم تا با استفاده از بیانات گوهربار امیرمؤمنان (علیهالسلام) به تبیین آن پرداخته و تا حد زیادی رویکرد علی (علیهالسلام) را نسبت به آن آشکار سازیم:
با توجه به بسیاری از بیانات علی (علیهالسلام) در منابع حدیثی ما و به طور خاص کتاب شریف نهجالبلاغه مشخص میگردد که رویکرد اصلی علی (علیهالسلام) در مورد امکان درک احاطی از خداوند، نفی مطلق آن بوده و آن حضرت، تمامی حواس بشری را از درک احاطی او قاصر میداند. ما در این جستار به تفکیک به این موضوع پرداخته و آشکار میسازیم که در هر سه مرحله: حواس مادی، وهم و عقل، درک تمثیلی و تشبیهی خداوند میسور نبوده و امام علی (علیهالسلام) از تلاش برای درک در هر یک از این مراحل پرهیز دادهاند.