از آنجا که در این مقاله به علت محدودیت، امکان درج همهی جداول وجود ندارد، لذا تنها به ذکر نتایج حاصل از تحلیل محتوای جداول اکتفا میشود.
جام جم سرا: پدر و مادرهای زیادی با چنین مشکلاتی روبهرو هستند، اما این یکی از کوچکترین و سادهترین موضوعاتی است که میتواند برای پدر و مادر پیش بیاید. برای همین میگویند کسانی که بچهدار میشوند، پس از تولد فرزندشان باید فشارهای زیادی را تحمل کنند. البته متاسفانه راهحل قطعی و مشخصی برای این همه مشکل جورواجور وجود ندارد و هر پدر و مادری خودشان باید بهترینها را پیدا کنند، ولی متخصصان میگویند اغلب والدین مرتکب اشتباهات رایجی در تربیت فرزندانشان میشوند که اگر حداقل آنها را بشناسند، بهتر میتوانند فرزندشان را پرورش دهند و او را بزرگ کنند. در این فرصت، به برخی از این اشتباهات رایج اشاره میکنیم و راهحل متخصصان را با شما در میان میگذاریم تا بهتر بتوانید فرزند عزیزتان را بزرگ کرده، او را برای حضور در اجتماع آماده کنید:
دروغ سیاه و سفید نداریم
میگویند نباید دروغ بگویی، دروغ گفتن کار خوبی نیست، دروغگو دشمن خداست، اگر دروغ بگویی، کسی تو را دوست ندارد و... ساعتها درباره بدیهای دروغ و دروغگویی حرف میزنند و از کودک میخواهند هیچ وقت حتی به دروغ فکر هم نکند، اما هنوزحرفها و نصیحتهایشان تمام نشده که تلفن زنگ میزند و فردی که آن طرف خط است میگوید با پدر خانواده کار دارد و بعد، همه کسانی که تا به حال داشتند از دروغگویی بد میگفتند، خودشان دروغ میگویند و یادشان میرود حرف و عملشان یکسان نیست.
خیلی وقتها چنین اتفاقی میافتد و خانوادهها بدون اینکه متوجه باشند، فرزندشان را تشویق میکنند دروغ بگوید، اما نمیدانند همین دروغهای به ظاهر ساده که از او میخواهند، میتواند آیندهاش را تحت تاثیر قرار دهد. برای همین متخصصان و روانشناسان کودک میگویند هرگز از کودک نخواهید دروغ بگوید و در ضمن به والدین توصیه میکنند خودشان هم هیچ وقت دروغی نگویند تا کودک بداند دروغگویی کار نادرستی است.
البته نباید خودتان را فریب بدهید و بگویید این دروغها مصلحتی است؛ چون هیچ دروغی مصلحتی نخواهد بود و دروغ خوب و بد یا سیاه و سفید نداریم. پس اگر چنین بهانههایی برای کودک بیاورید، فقط کار خودتان را خرابتر کردهاید و او میآموزد گاهی به شما هم دروغ مصلحتی بگوید!
حرف ما با هم یکی است
فرزند خردسال خانواده گریه میکرد و جیغ میزد. سر سفره صبحانه نشسته بود و میگفت دلش میخواهد نوشابه بخورد. مادر اول سعی کرد آرامش کند و وقتی دید کارش بیفایده است، به گریهها و فریادهای کودک اهمیتی نشان نداد، اما پدر بدون اینکه لحظهای صبر کند یا حداقل نظر همسرش را بپرسد، یک لیوان پر از نوشابه آورد و آن را به فرزندش داد. وقتی هم مادر اخم کرد و ناراحتیاش را با او در میان گذاشت، جواب منطقی نشنید. پدر میگفت فقط میخواسته سر و صدا تمام شود و کودک دست از گریه بردارد، غافل از اینکه فرزند خردسالش این صحنه را دیده و به خاطر سپرده که پدرش برخلاف میل مادر به خواسته او عمل کرده است.
گاهی چنین شرایطی پیش میآید و والدین اختلافی را که در تربیت کودک دارند، نه تنها بین خودشان حل نمیکنند که حتی جلوی کودک هم آن را نشان میدهند و مطرح میکنند و نمیدانند این کار تا چه حد بر تربیت کودکان اثر منفی میگذارد. چنین برخوردی باعث میشود زمانی که مادر با خواسته کودک یا نوجوان مخالفت میکند، او از پدرش کمک بخواهد یا برعکس و در نتیجه بچهها یاد میگیرند از روابط پدر و مادر به نفع خودشان استفاده کنند. برای همین متخصصان توصیه میکنند اگر همسران با هم توافق ندارند، با مراجعه به روانشناسان و کمک گرفتن از آنها روش درست را پیدا کنند و با هم به توافق برسند و هرگز این ناهماهنگی را مقابل کودک نشان ندهند.
کوچولوهای لوس، بزرگسالان بیمسئولیت
نمیخواهند آب در دلش تکان بخورد. برای همین همه چیز را برایش فراهم میکنند. از روزهایی که خیلی کوچک بود و تنها با داشتن اسباببازیهای رنگارنگ خوشحال میشد تا حالا که گوشیهای تلفن همراهش را هر روز عوض میکند و مدل جدیدتری میخواهد، پدر و مادر همراهش بودهاند و نگذاشتهاند احساس تنهایی یا ناراحتی کند. البته چنین افرادی کم نیستند و اگر کمی به دوروبرمان نگاه کنیم، والدینی را میبینیم که دائم پشت سر فرزندانشان راه میافتند و حواسشان است هیچ اتفاقی برای آنها پیش نیاید. وقتی بچهها تازه راه رفتن را یاد میگیرند، پدر و مادر نمیگذارند آنها زمین خوردن را تجربه کنند و این روند اشتباه همینطور ادامه مییابد تا زمانی که بچهها به دوره بزرگسالی میرسند و آن وقت طبیعی است از پدر و مادرشان توقع داشته باشند، حساب بانکیشان را پر کنند یا اتومبیل در اختیار آنها بگذارند. اینها همان پدر و مادرهایی هستند که از فرزندانشان در برابر اتفاقات ناراحتکننده و دشوار زندگی، بیش از حد حمایت میکنند و نمیدانند چنین برخوردی در آینده به ضرر آنها و فرزندشان خواهد بود.
البته بعضی پدر و مادرهایی که بچهها را لوس میکنند و نمیدانند تربیت صحیح چطور است، خودشان هم از این وضع راضی نیستند و لوس نکردن بچهها برایشان دشوار و حتی غیرممکن است و تعدادی از این افراد نیز خودشان دوره کودکی سختی را پشت سر گذاشتهاند و نمیخواهند فرزندشان کمبودهای آنها را داشته باشد. برای همین هر کاری از دستشان بربیاید انجام میدهند تا زندگی به فرزندشان سخت نگذرد.
لوس نکردن خیلی هم سخت نیست
فکر نکنید کاری از دست شما ساخته نیست، چون اگر بخواهید میتوانید فرزندانتان را درست تربیت کنید. اولین کار این است که با خودتان روراست باشید و دلیل اصلی لوسکردن بچهها را تشخیص دهید. وقتی خودتان بدانید چرا چنین برخوردی با کودکتان دارید، بهتر میتوانید راهحلی برای مشکلتان پیدا کنید.
علاوه براین، باید گاهی به فرزندتان اجازه دهید خودش تصمیم بگیرد و زندگی کند. البته این کار هم خیلی سخت نیست. نباید فکر کنید بچهها فقط در صورتی به موفقیت میرسند که همراه شما و تحت حمایت شما باشند. مثلا بد نیست فرزند پنجسالهتان، خودش کفشش را بپوشد و حتی اگر کمی دیرتر از همیشه به مهدکودک میرسد، خودش زحمت این کار را قبول کند. در ضمن یادتان باشد اگر گاهی خواستههایشان در عمل اجرا نشود، هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد. بد نیست بچهها هم طعم شکست را بچشند و بعضی وقتها ناراحت شوند تا بدانند زندگی همیشه مطابق میل و نظر آنها پیش نمیرود.
نابودی زندگی زناشویی پس از تولد بچهها
یادتان میآید آخرین باری که با همسرتان به سفر رفتید، چه زمانی بود؟ اگر تا به حال بدون حضور بچهها سفر نرفتهاید، حداقل فکر کنید و ببینید کی با هم به رستوران رفتهاید و تنهایی یک وعده غذا خوردهاید؟
اشتباه نکنید، اگر بچه داشته باشید، باز هم باید زمانهایی را به خودتان اختصاص دهید. بعضی پدر و مادرها فکر میکنند این کار خودخواهی است و آنها را از فرزندشان دور میکند، در حالی که روانشناسان میگویند زندگی زناشویی نباید با تولد فرزندان فراموش شود. آنها عقیده دارند اگر زن و شوهر رابطه خوبی با یکدیگر داشته باشند و بچهها هم این موضوع را درک کنند، احساس آرامش بیشتری را در خانه و میان اعضای خانواده تجربه خواهند کرد. به همین دلیل روانشناسان به همسران توصیه میکنند در طول روز زمانی را به خودشان اختصاص دهند.
مثلا خوب است چند دقیقه در روز با هم خلوت کنید و حرف بزنید یا گاهی برای صرف شام و ناهار با همسرتان به رستوران بروید و غذایتان را در محیطی متفاوت میل کنید. مطمئن باشید همین کارهای ساده میتواند زندگی زناشوییتان را تغییر دهد و روحیه بهتری به شما و همسرتان ببخشد. البته این موارد نباید باعث بیتوجهی شما نسبت به فرزندانتان شود، بلکه میتوانید طوری برنامههایتان را تنظیم کنید که نه بچهها احساس تنهایی کنند، نه زندگی شما پس از تولد آنها فراموش شود.
توقع از بچهها؛ نه بیش از حد نه کمتر از توان
همیشه انتظار دارند فرزندشان کارهایی بیش از حد توانش انجام دهد. میخواهند همزمان چند ورزش مختلف را یاد بگیرد و علاوه بر این، در کارهای هنری هم نفر اول باشد. همه این کارها را انجام میدهند تا به خیال خودشان برای کودک چیزی کم نگذارند، اما نمیدانند این محبتها برای کودک عذابآور است و او را اذیت میکند. در مقابل این گروه، عده دیگری هم هستند که درست برخلاف آنها عمل میکنند و همیشه کارهایی را که کودک باید انجام دهد، بیشتر از حد توانش میدانند و در نتیجه خودشان دست به کار میشوند. اما نه گروه اول کار درستی انجام میدهد و نه گروه دوم؛ بلکه متخصصان و کارشناسان میگویند از کودک باید به اندازه توان و سنش توقع داشته باشید و به او کارهایی متناسب با تواناییاش بسپارید. کسانی که همیشه بیش از حد توان از کودک توقع دارند، باید بدانند چنین انتظاری باعث میشود کودک در انجام کارهایش شکست بخورد و در نتیجه احساس کند فردی ناتوان است. انتظارات کمتر از توان کودک نیز موجب میشود او مهارتهای مورد نیاز را به دست نیاورد و این مهارتها در وجودش رشد پیدا نکند. در نتیجه بهترین کار این است که کارها و مسئولیتها را متناسب با سن و توانایی کودک انتخاب و به او محول کنید.
توجه بیشتر؛ تقویت رفتار
فکر نکنید داد زدن و دعواکردن نمیتواند رفتار بچهها را تشویق کند، بلکه برعکس همین توجه منفی گاهی میتواند باعث تقویت رفتار شود. این هم یکی از بزرگترین اشتباهاتی است که گاهی والدین مرتکب میشوند؛ یعنی تا وقتی فرزندشان آرام است و کاری به کار آنها ندارد، هیچ توجهی نشان نمیدهند و همین که سر و صدای کودک بلند میشود یا رفتار نامناسبی نشان میدهد، پدر و مادر با داد و فریاد میخواهند او را آرام کنند.
مقایسهکردن بچهها با همسن و سالانشان نهتنها انگیزهای در آنها ایجاد نمیکند که حتی احساس بدی به آنها خواهد بخشید و باعث میشود از ادامه کار و تلاش دست بردارند |
به گفته حلیساز این کار اشتباه است و به جای آن، توصیه میشود والدین به رفتارهای خوب فرزندشان هم توجه نشان دهند. در مقابل، نسبت به رفتارهای بد و نادرست هم باید بیتوجه بود که البته این موضوع به تمام رفتارهای بد مربوط نمیشود و گاهی لازم است والدین، رفتار نادرست کودک را هم مورد توجه قرار دهند تا مشکل برطرف شود.
این روانشناس با تاکید بر اینکه توجه به رفتارهای خوب کودک باعث افزایش یافتن آنها میشود، میگوید: بیتوجهی به رفتارهای خوب گاهی حتی باعث میشود کودک کمکم آن رفتارها را کنار بگذارد و دیگر چنین رفتاری را از خودش نشان ندهد.
این همه قانون به دردتان نمیخورد
شب باید سر ساعت بخوابد، صبح باید سر ساعت بیدار شود. باید برای درس خواندن به اتاقش برود و چند ساعت مشخص درسهایش را بخواند. غذا خوردن هم برای او آدابی دارد که باید رعایت کند و حتی برای بازیکردن برایش قانون در نظر گرفتهاند. پدر و مادر هم حواسشان هست کاری خلاف این قانونها انجام نشود.
این همه قانون برای کودک در نظر گرفتهاند تا او درست تربیت شود؛ اما مریم حلیساز، روانشناس و مدرس دانشگاه چنین روشی را درست نمیداند و در گفتوگو با جامجم در اینباره میگوید: زمانی که قوانین زیادی برای کودک تعیین میکنید، همه چیز در کنترل شما خواهد بود و در نتیجه احساس خوبی خواهید داشت، اما این شرایط میتواند نتایج منفی در پی داشته باشد. یکی از این مسائل آن است که کودکان گاهی قوانین را زیر پا میگذارند و وقتی تعداد این قانونها زیاد باشد، ممکن است دائم چنین کاری را انجام دهند. در نتیجه بیشتر از دیگر کودکان مورد سرزنش والدین قرار میگیرند و حتی ممکن است با عواقب ناشی از نادیده گرفتن قانونها روبهرو شوند. علاوه بر این، قوانین زیاد، دستوپاگیر خواهد بود و به گفته این روانشناس، آزادی عمل را از کودکان خواهد گرفت در صورتی که بچهها به این آزادی عمل نیاز دارند تا مهارت کسب کنند و تجربه داشته باشند که این تجربه در محیطی آزاد میتواند اتفاق بیفتد.
به گفته وی، قانون باید به صورت محدود و در مواردی که ضرورت دارد، برای کودک در نظر گرفته شود. علاوه بر این، از قبل باید در مورد نقض قانون با کودک صحبت کنید تا او به طور دقیق بداند اگر چنین قوانینی را نادیده بگیرد، چه اتفاقی خواهد افتاد و چه جریمهای در انتظارش خواهد بود.
اشتباه دیگری که گاهی والدین مرتکب میشوند، پیگیری نکردن این قوانین است، به این معنی که قانونی برای کودک مشخص میشود اما پدر و مادر، دیگر کاری به اجرای آن ندارند و در صورت بیتوجهی کودک واکنشی نسبت به آن نشان نمیدهند. این روانشناس در اینباره یادآور میشود: قانونی که برای کودک در نظر میگیرید باید به قدری برای شما اهمیت داشته باشد که آن را پیگیری کنید و در صورت بیتوجهی کودک واکنش نشان دهید؛ اما اگر تا این حد برای شما مهم نیست، نباید به شکل قانون یا دستور آن موضوع را مطرح کنید.
جایزههایی که فایده ندارد
اگر سلام کند، جایزه میگیرد، غذایش را که بخورد هم جایزهای در انتظارش است و اگر گریه نکند باید منتظر جایزه باشد. انگار عادت کرده برای جایزه گرفتن کارهایش را انجام دهد و همیشه انتظار دارد برای هر کار خوبی از دیگران جایزه بگیرد. در صورتی که حلیساز میگوید: جایزه دادن به عنوان یکی از آخرین تکنیکهایی مطرح میشود که به کمک آن میتوانیم رفتارهای خوب را به کودک بیاموزیم. به جای این کار نیز باید از روشهای دیگری برای تقویت رفتار مثبت کودکان استفاده کرد که توجهکردن و تحسین رفتار از جمله این روشهاست و میتواند در مراحل ابتدایی مورد استفاده قرار گیرد.
به گفته وی، تنها برای کارهایی که انجام دادنشان برای کودک سخت است یا میخواهیم زودتر آن کار را یاد بگیرد و انجام دهد، میتوانیم از این شیوه کمک بگیریم که البته برای آن هم باید به جزئیات توجه داشت.
همه مثل هم نیستند
میخواهند به فرزندشان کمک کنند و برای همین دائم از او میخواهند مانند خواهرش باشد؛ مثل او درس بخواند، مثل او حرف بزند، مثل او راه برود و دقیقا بشود دختری مانند او. آنها فکر میکنند این درخواستشان منطقی است در صورتی که بچهها انسانهایی متفاوت هستند و نباید انتظار داشته باشیم مانند یکدیگر عمل کنند. از طرفی، بعضیها از مقایسهکردن کمک میگیرند تا به بچهها انگیزه بیشتری بدهند اما نباید فراموش کنیم مقایسهکردن بچهها با همسن و سالانشان نهتنها انگیزهای در آنها ایجاد نمیکند که حتی احساس بدی به آنها خواهد بخشید و باعث میشود از ادامه کار و تلاش دست بردارند. حلیساز با بیان این مطلب، توضیح میدهد: اگر میخواهید کودک در کارهایش پیشرفت کند و به جایگاه بهتری برسد، دست از مقایسه بردارید و کودک را فقط با خودش مقایسه کنید. میتوانید او را با روزها و سالهای قبل مقایسه کنید و ببینید چقدر پیشرفت کرده، اما یادتان باشد مقایسهکردن با دیگر بچههای همسن و سال فقط باعث میشود کودک احساس ناتوانی کند و در نتیجه دست از تلاش بردارد. علاوه بر این، مقایسهکردن اعتماد به نفس کودک را مخدوش میکند و رابطه او را با فردی که با او مقایسه میشود، خراب خواهد کرد.
بگذارید هیجانش فروکش کند
بعضی وقتها بچهها کار بدی انجام میدهند، اما والدین هم اجازه نمیدهند زمان بگذرد و هیجان کودک کمی فروکش کند تا رفتار صحیح را به او بیاموزند. آنها میخواهند در همان لحظه، شیوه رفتار درست را به کودک یاد بدهند و نمیدانند بهتر است کمی صبر کنند تا کودک آرامتر شود.
حلیساز با اشاره به این موضوع یادآور میشود: وقتی کودک کار بدی انجام میدهد و هیجان منفی دارد، والدین به زور میخواهند روش برخورد صحیح را به کودک بیاموزند در حالی که بهترین زمان برای آموزش این نکات مثبت وقتی است که بچهها آرام هستند و در شرایط خنثی به سر میبرند. مثلا هنگامی که کودک نشسته و در حال تماشای تلویزیون است، میتوانید از نزدیک بودن موضوع برنامه تلویزیونی و اشتباه کودک استفاده کنید و رفتار صحیح را به او یاد دهید.
این کار باعث میشود رفتار صحیح بهتر در وجود کودک نهادینه شود و او بهتر این موضوع را بیاموزد. بنابراین صبر کنید و زمانی که کودکان دچار هیجانات منفی نیستند، نکات مثبت اخلاقی را به آنها آموزش دهید. (نیلوفر اسعدیبیگی/ضمیمه چاردیواری/جام جم)
کلمات، ابزارهایی هستند که برای تربیت و آموزش و همچنین برای حل مشکلات از آنها استفاده میکنیم. ما اغلب از یاد میبریم که کودک از نظر درک و فهم کلمات مبتدی است و فقط به ظاهر آنها توجه دارد، لذا از بسیاری لغات روزمره برداشتی نادرست میکند.
بهعنوان مثال، گروهی از کودکان سه ساله که برای نخستین بار به مهد کودک میرفتند وقتی با فرمان صف ببندید روبهرو شدند، معنی آن را درک نکردند. کودکانی که سن بیشتری دارند، در حل مشکلات از مهارت افزونتری نیز برخوردارند، به عبارت دیگر قضاوتی دقیقتر دارند، راهحلهای مناسب برمیگزینند و میدانند که هر انتخاب، پیامدهای خاص خود را دارد.
برای دستیابی به این گونه مهارتها، نخست باید به یاد دادن کلمات پرداخت. سپس هدفهایی را که در ورای آن نهفته است و کاربرد ویژه هر رفتار را باید آموزش داد. گاهی ما فهم و درکی را به کودکان نسبت میدهیم که در حقیقت فاقد آن هستند، برای مثال وقتی به آنها میگوییم وقتی جوراب به پایت میکنم تکان نخور یا وقتی به خانه میآیی کفشهایت را دربیاور این دستورها را اجرا میکنند زیرا از دوران کودکی این جملات را شنیده و در صورت کوتاهی در انجام آنها تنبیه شدهاند و از پیامدهای فرمانناپذیری آگاه هستند.
گاهی اطاعت نکردن کودکان، ناشی از مبهم بودن خواستههای والدین است. چنانچه اغلب فرزند خود را تشویق میکنیم که مهاجم باشد و اجازه ندهد دوستان او را کتک بزنند ولی وقتی برادر خود را کتک میزند او را تنبیه میکنیم. در چنین شرایطی، فرزند به نتیجه نمیرسد که کتک زدن درست است یا غلط و اگر نادرست است، چه عاملی را میتواند جایگزین آن سازد؟
ممکن است به فرزند خود بگویید برادرت را کتک نزن چون ممکن است آسیب ببیند، حال آن که برای فرزند خشمگین شما آسیب دیدن برادرش اهمیتی ندارد. فرزند شما ممکن است اسباببازی دوستش را به زور از او بگیرد. شما به فرزند خود میگویید تو نمیتوانی اسباببازی کسی را به زور بگیری، آیا دوست داری که دیگران هم اسباببازی تو را به زور بگیرند؟ او میگوید نه. سپس از او میخواهید که از دوستش عذرخواهی کند. این درخواست تربیتی شما نباید با عجله طرح شود. نخست به سخنان هر دو طرف گوش دهید تا از مشکلی که بین آنها پدید آمده آگاه شوید. اکنون به نکتههایی در مورد گوش دادن به توضیحات کودکان توجه کنید:
هیچ گاه بسرعت قضاوت نکنید که رفتار فرزندتان بیدلیل بوده است. از فرزند خود بپرسید چرا چنین رفتاری را مرتکب شده است؟ او ممکن است دلیلی قانعکننده برای رفتار خود داسته باشد. سپس در مورد سایر رفتارهایی که میتوان جایگزین آن ساخت، با او صحبت کنید.
هرگز سخنان فرزندتان را قطع نکنید و اجازه دهید توضیحات خود را به طور کامل بیان کند.
وقتی فرزندتان با شما صحبت میکند، به چشمان او نگاه کنید تا بداند که در حال گوش دادن به سخنان او هستید.
به حرکات فرزندتان توجه کنید. ممکن است از حرکات او چنین استنباط کنید که او قادر به روشن ساختن ماجرا نیست و نمیتواند ایده خود را منتقل کند، لذا به طرح سوالات بیشتری نیاز است.
از فرزند خود بپرسید اگر رضا تو را کتک بزند چه احساسی خواهی داشت؟ مطرح کردن این گونه پرسشها، به کودکان کمک میکند تا احساسات دیگران را درک کنند، اگر قادر به درک احساسات و واکنشهای دیگران شوید در حل مشکل موفق خواهید بود. پس از این که به سخنان فرزندتان گوش دادید، درباره راهحلهای مختلف با او گفتوگو کنید. کودک خود را با پیشنهادهای مختلف راهنمایی کنید ولی هیچ گاه نظر خود را به او تحمیل نکنید و اجازه دهید تا خود جایگزینی مناسب برای آن برگزیند. هدفتان باید این باشد که به او بیاموزید چگونه میتواند به حل مشکلات بیندیشد.
روانشناسان معتقدند کودکانی که خودشان مشکل خود را حل میکنند بسیار موفقتر از کودکانی هستند که والدینشان به آنها راهحل میدهند. همچنین آنها میگویند کودکانی که توانایی برطرف کردن مشکلات را دارند، کمتر دچار مشکلات روحی ـ روانی میشوند، زیرا وقتی یک راهحل بینتیجه بود، به دیگر راهحلهای سودمند میاندیشند. کودکان باید در پی یافتن جایگزینهایی مناسب برای رفتارهای ناپسند خود باشند ولی شما نباید داور آنها شوید، بلکه باید به آنها بیاموزید که چگونه درباره رفتارهای خود فکر کنند.
اکنون به نکتههایی که روانشناسان در مورد کاربرد کلمات برای حل مشکلات بر آنها تاکید دارند اشاره میکنیم:
1ـ از کلمه نه، کلمههای منفی و جملههایی مانند چه کارهایی را نباید کرد، آیا فلان چیز خوب است یا نه استفاده کنید. این مفاهیم را از طریق جملههایی مانند تو دختر هستی نه پسر میتوان به کودکان آموزش داد.
2ـ از کلمههای تشابه و تفاوت استفاده کنید تا به فرزندتان بیاموزید که کتک زدن و لگد زدن شبیه هم هستند و هر دو باعث صدمه زدن به فرد میشوند ولی درخواست کردن از دیگران، روشی متفاوت است.
3ـ از کلمههای خوشحالی، ناراحتی و خشونت استفاده کنید تا به فرزندانتان بیاموزید که مردم چه احساسی دارند و چگونه میتوان احساس آنها را تغییر داد.
4ـ از واژه یا برای آموزش انتخاب کردن استفاده کنید. مثلا به او بگویید: تو این اسباببازی را دوست داری یا آن یکی را؟
5ـ از واژگان چرا و زیرا برای آموزش علت و معلول به فرزندانتان استفاده کنید. در این صورت پیامدها و نتایج اعمال برای او قابل درک خواهد شد.
6ـ از عبارت ممکن است برای آموزش دادن جایگزینها و راهحلهای گوناگون استفاده کنید. (ضمیمه چاردیواری)
نسرین صفری /روانشناس بالینی
اگر میخواهید به عنوان والدینی دلسوز و مسئول، آینده جسمی و روانی پسران خود را تأمین کنید، رعایت این نکات را فراموش نکنید:
1) پدر و مادر قبل از هر دوست ناباب یا جامعه ناسالمی میتوانند رفتارهای پرخطر را به فرزندانشان بیاموزند. نتیجه تازهترین تحقیقات روی بیش از 2000 نوجوان که به مصرف سیگار و مواد مخدر و... اعتیاد داشتند، نشان داده که 40 تا 60 درصد از این نوجوانان، برای اولین بار نحوه استعمال مواد دخانی را در خانه و توسط والدین خود آموختهاند؛ بنابراین اولین گام در دور نگه داشتن فرزندان از مواد مخدر، استعمال نکردن آنها توسط والدین و بویژه در منزل است.
2) شما نمیتوانید از نوجوانتان توقع داشته باشید که مدام در محیطهای آلوده و در مجاورت افراد معتاد قرار داشته باشد و هیچ تمایل یا حس کنجکاوی نسبت به مصرف مخدرها از خود نشان ندهد؛ بنابراین از رفت و آمد با دوستان یا اقوامی که اقدام به مصرف مخدرها جلوی اعضای خانواده میکنند، خودداری کنید.
3) با پرهیز از رذایل اخلاقی مانند دروغگویی، خشم و عصبانیت بیموقع یا ناسزاگفتن، الگوی رفتاری مناسبی برای نوجوانتان باشید.
4) بسیاری از پدران دوست دارند آیندهای را که برای خود متصور بودهاند و به آن نرسیدهاند برای پسرانشان ترسیم کنند، اما خیلی از افسارگسیختگیها و فاصلههای بین والد و فرزند از همین جا شروع میشود. شما به عنوان یک پدر خوب، فقط وظیفه شناساندن راههای صحیح و غلط به فرزندتان و مشورت کردن با او در مورد علاقهمندیهایش را دارید و بهتر است انتخاب نهایی را به عهده فرزندتان بگذارید.
5) بسیاری از پسران از گوش دادن به نصیحتها و توصیههای همیشگی گلهمندند و فکر میکنند که نصیحت بیش از حد یعنی عدم اعتماد خانواده و کوچک شمردن آنها. میتوانید با خریدن انواع کتابها یا فیلمهای آموزنده، فرزند خود را از نوجوانی درباره مسائل و مشکلات موجود در جامعه به طور غیرمستقیم آگاه کنید.
6) پسران در سنین نوجوانی علاقه خاصی به استقلال، جدا شدن از خانواده و پیوستن به گروه همسالان دارند و نگرانی بسیاری از والدین، از ناشناخته بودن دوستان فرزندشان نزد آنهاست. برای اینکه هم فرزندتان را خوشحال کنید و هم با دوستان جدیدش بیشتر آشنا شوید، میتوانید هر چند وقت یک بار، یک مهمانی دوستانه ترتیب دهید و دوستان فرزندتان را هم با خانوادههایشان به صرف یک عصرانه ساده دعوت کنید. میتوانید برای تسلط بیشتر بر روابط فرزندتان هم، ماهی یک بار، یک برنامه کوهنوردی با دوستان فرزندتان و خانواده آنها بچینید.
7) از تحقیر، توهین یا مقایسهکردن پسرتان با دیگران به شدت پرهیز کنید؛ چون انجام این اعمال موجب پرخاشگر و زورگو شدن آنها در آینده میشود و این گونه فرزندان تحقیر شده بعد از رسیدن به استقلال سعی میکنند با توسل به زور وجود و قدرتشان را به دیگران اثبات کنند.
8) پسران، پدران آیندهاند و باید مسئولیتپذیر بار بیایند؛ بنابراین انجام برخی از کارهای خانه را حتی اگر خیلی کم و پیش پا افتاده باشند به عهده پسرتان بگذارید؛ کارهایی مانند خرید نان یا گذاشتن کیسه زباله بیرون از منزل.
9) پسران در سنین نوجوانی علاقه زیادی به دیده و پذیرفته شدن از طرف جامعه دارند؛ بنابراین برای این کار اقدام به عوض کردن ظاهر و نوع پوشش خود میکنند. در مواجهه با این گونه مسائل، نباید با پرخاشگری و توهین فرزندتان را از تغییر ظاهرش منع کنید، بلکه باید با زبانی خوش و دلیل و منطق مناسب، او را تشویق به پذیرفته شدن از راههای دیگری غیر از تغییر ظاهر غیر متعارف کنید. از او بخواهید که رشته هنری یا ورزش مورد علاقهاش را به صورت حرفهای ادامه دهد و موفقیتها و قهرمانیهای پیاپیاش سبب غرور و افتخار خودش و شما باشد.
10) آزادی مفرط ، بیشتر مخرب است نه موثر. شما با آزاد گذاشتن فرزند پسرتان در هر زمینهای و برآورده کردن همه نیازهای او، فردی متکبر و خودخواه از او میسازید و موجب میشوید که او فکر کند در همه مکانها و زمانها، هر کاری که دلش بخواهد میتواند انجام دهد، اما وقتی طی زندگی با مسائلی غیر از آنچه باب میل اوست روبرو شود، یأس و ناامیدی سراسر وجودش را فرا میگیرد و عاقبت این نوجوانان چیزی نمیشود جز احساس پوچی و...
11) پسرها عمدتا عهدهدار چرخاندن چرخ مالی و اقتصادی زندگی در آینده هستند؛ بنابراین بهتر است پدران، آنها را با مسائل و مشکلات مالی و حساب و کتاب و نحوه صحیح پول خرج کردن آشنا کنند و از نوجوانی پس انداز کردن و صرفهجویی را به آنها یاد دهند.
12) این یک باور غلط است که دخترها بیشتر از پسرها به محبت نیاز دارند. پسرها هم به اندازه دخترها به محبت و حمایت عاطفی بویژه از طرف خانوادهشان احتیاج دارند؛ وظیفه پدر یا مادر مهربان که به فکر سلامت روان فرزندش است، رعایت تعادل و عشقورزی به همه فرزندان چه پسر چه دختر است.
13) معمولاً پسرها با پدرانشان راحتترند و بهتر میتوانند مشکلاتشان را با آنها در میان بگذارند؛ بنابراین به عنوان پدری مسئول، روزی یک ساعت از وقتتان را به پسرتان اختصاص دهید و او را در راه حل مشکلاتش یاری کنید. فقط حواستان باشد که خشونت و پرخاش، جایی در راهنماییهایتان نداشته باشد تا فرزندتان از مشورت کردن با شما پشیمان نشود و مشکلاتش را خارج از خانه و به روشهای نادرست حل نکند.
14) پسربچهها علاقه شدیدی به بازیهای خشن کامپیوتری دارند. برای جلوگیری از ناراحتیهای جسمی و روحی فرزندتان، از تنها و آزاد گذاشتن او برای ساعتها بازی با کامپیوتر خودداری کنید.
15) بد نیست که حساب دخل و خرج فرزندتان را داشته باشید و دورادور بدانید که او پولهایش را چه طور خرج میکند. خرید سیگار میتواند بسادگی خریدن یک بسته آدامس یا پفک باشد!
16) به پسرتان بیاموزید که زورگویی و قلدری راه معقول و پسندیدهای برای رسیدن به خواستهها نیست؛ بنابراین بهتر است برای حل مشکلاتش راههای منطقی و آرام را پیش گیرد تا محبوبیتش پیش اطرافیان بیشتر شود.
17) پسرها به خاطر موقعیت خانوادگی خاصی که در آینده دارند و باید مسئول و مدیر یک زندگی شوند، نیاز زیادی به اعتماد به نفس بالا دارند. شما میتوانید با سپردن کارهای مهم به پسرتان و گفتن این جمله که «من میدانم تو به بهترین شکل ممکن این کار را انجام میدهی» اعتماد به نفس فرزندتان را بالا ببرید و حس مفید بودن را به او القا کنید.
18) با مسئولان و مشاوران مدرسه او در تماس باشید تا بتوانید از تغییرات احتمالی روانی یا تحصیلی فرزندتان خبردار باشید.
19) برای این که پسرتان احساس نکند به خاطر جنسش هیچ محدودیتی ندارد، قوانین خانواده را بنویسید و به دیوار اتاقش بچسبانید و حتماً ساعات ورود و خروج او را طبق مقررات خانواده درج کنید و اگر دیدید که از حدش تجاوز کرد، بنا به روحیاتش، تنبیه یا تشویقی برایش در نظر بگیرید تا بهتر شرایط خانواده را بپذیرد.
20) از سوی دیگر جوری رفتار نکنید که فرزندتان احساس کند برای هر کاری باید نظر شما را رعایت کند و حق انتخاب در هیچ زمینهای را ندارد، این رفتار او را سرخورده میکند. انتخاب رنگ اتاق، لباس یا نوع تغذیه را به عهده خودش بگذارید.
21) هیچ گاه در برابر دختر یا فرزند کوچکترتان به پسرتان نگویید که تو بزرگی یا پسری و این رفتارها از تو بعید است. عادلانه قضاوت کنید و به فرزندانتان بیاموزید که به یکدیگر احترام بگذارند و حقوق یکدیگر را هم رعایت کنند (پارسینه به نقل از سلامت)
برخی از والدین برای آنکه بتوانند بهتر به انجام وظایف خود بپردازند عمدتا از راهکارهای والدین بسیار موفق در تربیت فرزندان خود استفاده می کنند.
همواره سئوالاتی نیز در ذهن آنها به وجود می آید که به عنوان مثال آیا باید زمان خوابیدن کودکان شان را به ساعات اولیه تری از شب تغییر دهند؟ آیا باید برای یادگیری دروس پیانوی کودک شان، پافشاری بیشتری کنند؟ و هزاران سئوال دیگر که گاهی والدین از پاسخ دادن به آنها عاجز هستند.
در ادامه این نوشته شما را با برخی از عادات والدینی که فرزندان موفقی دارند آشنا می کنیم. اگرچه شاید تفاوت های شخصیتی، توانمندی های جسمی کودکان، استعدادها و علایق شان متفاوت باشد اما شاید به کارگیری برخی از این راهکارها برای فرزند شما نیز مفید باشد. این موارد را با هم مرور می کنیم
زمانی که کودک شما به انجام کارهای خانه می پردازد شما از همان دوران کودکی او را با کار کردن آشنا خواهید کرد. نه تنها شما به او شانس مشارکت در زندگی خانوادگی را داده اید بلکه او برعهده گرفتن مسئولیت روزانه در زندگی را نیز تجربه می کند. همچنین انجام برخی از کارهای منزل می تواند آنها را برای ورود به دانشگاه و یا زندگی ای با مسئولیت بیشتر در دوران بزرگسالی آماده سازد.
والدین موفق عمدتا برای خود و فرزندان شان، انتظارات بالایی را مشخص می کنند. همچنین داشتن انتظارات بالا سبب می شود که آنها سختکوشی برای رسیدن به اهداف شان را بیاموزند. البته همواره باید این نکته را در نظر داشته باشید که انتظارات شما از فرزندتان واقع گرایانه باشد.
علاوه بر این لازم است بدانید که قرار دادن فشار بیش از اندازه بر کودکان می تواند سبب ایجاد اضطراب و عقب نشینی آنها شود.
عمدتا والدینی که خود تحصیلکرده هستند فرزندان شان نیز در این مسیر قرار می گیرند. شاید بهتر باشد والدینی که خودشان تحصیلات دانشگاهی را کسب نکرده اند برای ترغیب بیشتر فرزندان شان به سمت اهداف تحصیلی، خود نیز آموزش هایی ببینند.
برای اینکه الگوی مناسبی برای فرزندان تان باشید لازم است که بنیان خانوادگی، شغلی و مکانی مستحکمی داشته باشید. داشتن یک شغل ثابت و خوب، روابط خوب با اعضای خانواده و خانه ای که محل آرامش شما باشد می تواند حس خوبی به فرزندتان بدهد.
لازم نیست که حقایق زندگی خود را از فرزندان تان پنهان کنید بلکه می توانید به آنها برای دستیابی به موفقیت انگیزه بدهید. اگر آنها ببینند که زحمت کشیدن و سختکوشی همراه با نتیجه است آنگاه آنها نیز برای ساختن آینده شان سرمایه گذاری هایی را خواهند کرد.
آشنایی کودکان با اعداد نه تنها بعدها در ریاضیات به آنها کمک خواهد کرد بلکه در خواندن نیز بسیار موثر است. به همین دلیل هم در دوران پیش دبستانی کودکان را با اعداد آشنا می کنند تا آنها بتوانند برای برآورده کردن انتظارات سیستم آموزشی در دوران دبستان و بعد از آن آمادگی داشته باشند.
کودکانی که با والدین خود روابطی بر پایه امنیت دارند، بدون در نظر گرفتن مسائل اجتماعی و اقتصادی عمدتا موفق تر هستند. البته این بدان معنی نیست که باید هر هفته فرزندان تان را به سینما و پارک ببرید بلکه می توانید در زمان خوابیدن برای آنها کتاب بخوانید، با هم غذا بخورید و یا در زمان هایی که او به شما نیاز دارد در کنارش باشید.
اگر ارتباط شما با فرزندتان از همان زمانی که متولد می شود خوب باشد این امر می تواند موجبات امنیت کودک تان را فراهم آورد.
والدین کودکان موفق عمدتا ابزاری را در اختیار کودکان شان قرار می دهند تا بتوانند مشکلات و مسائل خود را حل کنند. این ابزار می تواند صحبت کردن با فرزندان شان در مورد حل کردن مسائل شان و یا پیشنهاد کردن راهکارهایی به آنها باشد.
این کار می تواند به کودک احساس صلاحیت و اعتماد به نفس بدهد و مهارت های ارزشمندی را برای هدایت کردن زندگی آینده در اختیار آنها قرار می دهد.
از آنجایی که کنار آمدن با احساسات و بیان آنها برای بسیاری از افراد خصوصا کودکان دشوار است می توانید به آنها در بیان و درک احساسات شان کمک کنید. مثلا به فرزندتان بگویید :”می توانم درک کنم که نرفتن به مهمانی دوستت چقدر برای تو سخت است.” اینکه به کودکان تان اجازه دهید که به جستجوی احساسات خود بپردازد برای موفقیت او در آینده نیز مفید خواهد بود.
عمدتا والدینی که استرس کمتری دارند فرزندان شان نیز همین وضعیت را تجربه خواهند کرد. استرس همچون یک بیماری مسری به افراد دیگر نیز انتقال پیدا می کند بنابراین تلاش کنید که از گستردن استرس در محیط خانه پرهیز کنید و برای فرزندتان مکان آرامی را فراهم آورید.
کتاب خواندن برای فرزندتان حتی زمانی که او تنها یک نوزاد است می تواند به مهارت های کلامی او در آینده کمک کند. همچنین خواندن کتاب سبب می شود که حس همدردی و مهارت تصمیم گیری در او افزایش پیدا کند. علاوه بر تمام اینها با در آغوش گرفتن او می توانید موجبات سلامت فرزندتان را نیز فراهم آورید. / روزیاتو
1- تله والدین استثنایی
وقتی نیما به دنیا آمد، خوشبختی مادر و پدر او تکمیل شد. تنها کمبود زندگی آنها همین فرزند بود. با تولد پسر مادرش استعفا داد تا بتواند خود از فرزندش نگهداری کند و او را به صحیح ترین شیوه تربیت کند. کودک زیر ذره بین تعلم و تربیت قرار گرفت. کودک را در کلاس های شنا، موسیقی، انگلیسی و ورزش و هر چه که امکان داشت برای او مفید باشد ثبت نام کردند.
پدر و مادر نیما بهترین سال های عمر خود را صرف تربیت فرزندشان کردند به امید اینکه او همیشه و در همه جا بهتر از همسالان خود باشد ولی نیما نه تنها خود را بهتر نمی دانست، بلکه دچار مشکلات رفتاری شد که به همان دلیل او را برای رفتاردرمانی آوردند.
در چنین خانواده هایی، حتی مشکلات هم به صورت واقعی آشکار نمی شود، معمولا یا آنها را پنهان و یا انکار می کنند. کودک قفس طلایی پدر و مادر را می شکند و آن وقت والدین احساس می کنند که بیشتر زحمت های شان بیهوده بوده. بنابراین از فکر کامل بودن بیرون بیایید و انعطاف بیشتر، گذشت و تعادل در تربیت فرزند خود داشته باشید.
2- تله خانواده سالم
شعار پدر و مادری که دختر 6 ساله دارند این بود که فرزند ما باید در شرایطی بهتر از ما زندگی کند. این پدر و مادر هر دو از خانواده متوسط برخاسته اند. هر چه دختر بخواهد و به هر قیمتی، پدر و مادر برایش فراهم می کنند حتی اگر خواسته او بار مالی زیادی داشته باشد.
دختر اجازه دارد هر کاری که بخواهد حتی اگر پدر و مادرش موافق نباشند انجام دهد. فقط به او گفته اند که مواظب باش به دردسر نیفتی. به عبارتی تربیت را به خودش واگذار نموده اند و او را از روی علاقه تنها رها کرده اند.
طبیعی اسـت، چون بچه هایی که هر چه بخواهند به دست آورند ، بر پدر و مادر تسلط می یابند و هر روز خواسته های جدیدی دارند. چنین بچه هایی همه چیز را فوری می خواهند. هیچ مرزی را نمی شناسند. نه مقاومت را می آموزند و نه عبور از موانع را. نه مفهوم صبر را و نه گذشت را می فهمند. بنابراین به جای لوس کردن فرزند خود، برای داشتن یک خانواده سالم برای او محیطی خانوادگی، زنده و پویا فراهم کنید. (ص 20)
3- تله جلب توجه نکردن
مادری دو پسر 5 و 8 ساله دارد. می گوید هر بار که بیرون می رویم می گویند برای مان چیزی بخر. به ناچار به فروشگاه می رویم و سبد خرید پر می شود از تنقلات و همین که اعتراض می کنم شروع می کنند به فریاد و گریه کردن و پا به زمین می کوبند تا توجه عده ای را جلب کنند. آن وقت من از ترس نگاه های متعجب مردم یا از وحشت دیدن یکی از آشنایان، زود تسلیم می شوم.
4- تله می گذارم درباره همه چیز با من صحبت کنند
مادر و پدری که یک پسر 9 ساله و یک دختر 7 ساله دارند می گویند: «وقتی درباره موضوعی با بچه ها مخالفت می کنیم، نمی توانیم حرف مان را به کرسی بنشانیم چون در این موقع بچه ها مقاومت و با ما بحث می کنند. البته ما خودمان از آنها خواسته ایم که با هم تصمیم گیری کنیم.»
در چنین خانواده های دموکراتی، هر قانونی، هر حد و مرزی و هر تکلیفی قابل معامله اسـت. در اصل قانونی وجود ندارد. این نوع تربیت به عدم اعتماد به نفس کودک و خودسری او منجر می شود و به زودی تبدیل به یک فرد زورگو می شود.
مادر و پدری که ادعا می کنند ما نمی خواستیم مانند والدین خود با مریم، دختر 8 ساله مان رفتار کنیم با هم قرار گذاشتیم که دائم به فرزند خود دستور ندهیم و او را تهدید نکنیم.
این پدر و مادر مخالف قدرتنمایی بودند، بنابراین کلمه «نه» به کلی از خزانه لغات آنها خط خورده بود. آن کاری مجاز بود که مریم از آن خوشش می آمد. برخی شب ها به خواسته او باید چراغ تا صبح روشن بماند. گاهی پدر ریاضی او را می نوشت و مادر پرسش های علوم او را پاسخ می داد و هر وقت می خواستند درباره این مشکل با او صحبت کنند او دعوا راه می انداخت و به اتاقش می رفت و در را می کوبید.
5- تله آزاد بودن بچه در تصمیم گیری
کودکی که در تصمیم گیری کاملا آزاد باشد نقش خود را با پدر و مادر عوض کرده اسـت. بنابراین فشار روانی بیشتری را باید تحمل کند و از آنجا که کودک نمی تواند مسئولیت زندگی خود را به عهده بگیرد، همیشه با تردید درونی مواجه اسـت. پدر و مادری که به تربیت کودک خود تن در نمی دهند، کار خود را آسان می کنند و در نظر کودک افرادی بی تفاوت به شمار می روند.
این کودکان عقیده دارند برای آنها فرقی نمی کند که من چه کار می کنم. چنین کودکانی نمره های بد کلاس خود را پنهان می کنند، دچار سردردهای روان تنی و مشکلات غذایی می شوند و همیشه رفتاری پرخاشگرانه از خود بروز می دهند.
بنابراین بهترین راه، کوتاه ترین راه نیست. او را به حال خود رها نکنید و نگذارید که در حالت کوشش و خطا تجربه کسب کند. اگر شما حد و مرزهای کودک را مشخص کنید و در مواقع لزوم تصمیم بگیرید، به او یاد می دهید که در جای خودش تصمیم بگیرد و به تدریج و مناسب با سن خود قدم به سوی استقلال بردارد.
6- تله لای پنبه بزرگ کردن فرزند
مادری که یک دختر 7 ساله و یک پسر 5 ساله داشت، می گفت: «آنها هنوز خیلی بچه اند.» با این جمله به خود و دیگران تلقین می کرد که نباید از بچه ها توقعی داشته باشند. او دائم تمام کارهای مربوط به فرزندانش را انجام می داد. چشم از آنها برنمی داشت. وقتی به پارک می رفتند نمی گذاشت حتی 50 متر در زمین بازی از او فاصله بگیرند. حتی هنگام سرماخوردگی، بینی آنها را مادر پاک می کرد.
امنیت داشتن در کودکی بسیار لذتبخش اسـت ولی هنگامی که پدر و مادر بیش از حد احتیاط می کنند و با فرزند خود مانند یک تخم مرغ خام رفتار می کنند، به قدری کودک محدود می شود که فرصت ابراز وجود پیدا نمی کند.
وقتی مادر او را کوچک می شمارد، او باور می کند که ناتوان اسـت. کودک در چنین خانواده ای فرصت تعیین حد و حدود شخصی خود را ندارد، نمی تواند تجربه شخصی به دست بیاورد. میل به یادگیری و تحرک کودک مسدود می شود.
7- تله کودک یک بزرگسال کوچک اسـت
مادری دختر 4 ساله دارد و از ترس این که مبادا او لباس هایش را کثیف کند، او را به پارک نمی برد و ترجیح می دهد که با دخترش به خرید برود. حتی وقتی مادر و پدر به مهمانی شبانه دعوت می شوند دختر را با خود می برند و می دانند که او مزاحمتی ایجاد نمی کند.
باید پذیرفت که بچه نمی تواند نقش بزرگسالی را بازی کند، به خصوص وقتی فرزندشان کودک آرامی اسـت و به ندرت دردسر درست می کند، به سرعت او را به دنیای بزرگسالی می کشانند. به جای این که او را به آغوش طبیعت ببرند، او را با خود به مهمانی های کسل کننده می برند. به جای بازی با همسالان او را به رستوران و جاهای شلوغ می برند.
همه اینها کودکان را از پای در می آورد. از کودک می خواهند که آرام در سر جای خود بنشیند. به ناچار کودک به تلویزیون و فیلم های ویدیویی پناه می برد. پدر و مادر هم هیچ مخالفتی نمی کنند چون دست کم مزاحمت کمتری برای آنها ایجاد می کند.
بنابراین زمانی که کودک قفس طلایی پدر و مادر را شکست و خواست کودکی کند، پدر و مادر متعجب نشوند. کودکان به سرعت در می یابند و طولی نمی کشد که مجبور می شوند با مشکلات واقعی دست و پنجه نرم کنند. باید به آنها فرصت بدهیم که طعم روزهای کودکی را بچشند و تجربه های کودکی کسب کنند. بگذاریم بازی های متناسب با سن خود انجام دهند، بدوند و لباس خود را کثیف کنند. نگران نباشید، آنها زودتر از آنچه فکرش را بکنید به دنیای بزرگسالی قدم می گذارند.
فرصتی برای فکر کردن: کدام شیوه تربیتی؟
* شما از کدام یک از شیوه های تربیتی پیروی می کنید؟ آیا در یک یاز این تله ها افتاده اید؟ یا شاید خطر را به موقع شناخته اید؟
* چرا قبلا احساس بهتری داشتید؟ فکر می کنید ترجیح می دهید به چه زمانی برگردید؟
* حد و مرز زمان کودکی شما چگونه بود؟ بسیار محدود، نامحدود، ناراحت کننده؟ حمایت کننده؟
* آرزو دارید که زندگی مشترک شما و روابط اعضای خانواده خودتان چگونه باشد؟
* در دوران کودکی، وقتی غمگین بودید یا مشکلی داشتید، چه چیزی به شما کمک می کرد که خواسته های پدر و مادر خود را برآورده کنید؟
* به نظر شما باید همه چیز کامل و بهترین باشد یا گاهی می توانید یک چشم خود را ببندید و از یک کمبود یا ضعف چشم پوشی کنید؟
*از کتاب والدین جدی، فرزندان خوشبخت - مونیکا موفی ویت، ترجمه و تالیف: سپیده خلیلی، گردآوری: زیبا شکیبا
خبرگزاری آریا - برنامه «کودک من» شبکه رادیویی سلامت، امروز ـ نهم تیر ماه، به موضوع «کودکان و اختلافهای تربیتی» خواهد پرداخت.
به گزارش خبرگزاری آریا، «کودک من» عنوان برنامه ای از گروه بهداشت روان شبکه رادیویی سلامت است که به موضوعاتی در حوزه فرزند پروری و تربیت فرزندان میپردازد.
در برنامه «کودک من»، از ساعت 16:30 به مدت 25 دقیقه با حضور دکتر مریم حلی ساز، روان شناس به پرسش های مخاطبان در خصوص «کودکان و اختلافهای تربیتی» پاسخ می دهد.
گفتنی است، برنامه «کودک من»، روزهای شنبه؛ دوشنبه تا چهارشنبه هر هفته، از موج اف.ام ردیف 102 مگاهرتز تقدیم شنونده های صدای دانش، نشاط و آرامش می شود.
8 نکته تربیتی برای دختردارها
تاریخ انتشار : یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۵ ساعت ۲۳:۴۵
بیشترما از نسلی هستیم که در آن همیشه سکوت کردن، صبوری و دم نزدن و شکایت نکردن یک ارزش زنانه تلقی میشده و از کودکی یادمان دادهاند که دختر خوب کسی است که غر نمیزند، مخالفت نمیکند و همیشه با همه چیز کنار میآید؛ اما واقعیت این است که این ابراز نکردن احساسات و عقاید یکی از مهمترین دلایل افسردگی، پایین بودن عزت نفس و اعتماد به نفس است.
1- به دخترتان طریقه درست ابراز احساساتش را یاد بدهید. اگر با کلمات بدی احساساتش را بیان میکند، به او کلمات و جملات جایگزین را آموزش دهید و خودتان هم در بیان احساساتتان از جملات مشابهی استفاده کنید. این جملات باید صریح، محترمانه و منطقی باشند.
2- وقتی درموقعیت ترس، اضطراب یا فشار عصبی قرار میگیرد، از او بخواهید درباره موضوع صحبت کرده و بگوید که چه احساسی دارد و به چه فکر میکند.
3- از دخترتان نظرخواهی کنید. بگذارید بداند نظرش برای دیگران اهمیت دارد و ممکن است در تصمیمگیری شما مؤثر باشد.
4- انواع احساسات را به تفکیک ویژگیهایش به فرزندتان بیاموزید. خیلی از بچهها (و حتی بزرگسالان) فرق بین خشم، تنفر، عصبانیت، ترس، اضطراب، غم، آزردگی و... را نمیدانند. به تعریف مشخصی از این احساسات برسید و راه ابراز و برطرف کردن این احساسات را به فرزندتان آموزش دهید. مثلاً بگویید وقتی آزرده است، ممکن است دست به چه کارهای اشتباهی بزند و چطور باید از این کار پیشگیری کند. یا وقتی از چیزی ترسیده چطور باید ترسش را با دیگران در میان بگذارد.
5- به او بگویید احساساتش ارزشمند است، به شرطی که باعث صدمه زدن به کسی نشود. به هیچ عنوان جلوی ابراز احساسات را نگیرد. اگر نیاز به گریه دارد، بگذارید گریه کند. اگر نیاز به درددل دارد، پای حرفهای او بنشینید.
6- از احساسات خود با فرزندتان صحبت کنید. حتی میتوانید هر دو دفترچههایی برای بیان احساساتتان بخرید و روزانه آنها را یادداشت کنید.
7- همدلی کردن و شنیدن از احساسات دیگران را به او یاد بدهید.
8- به نیازهای فرزندتان توجه نشان دهید و طوری وانمود نکنید که نمیدانید او چه میخواهد یا چه احساسی دارد. اگر برآورده کردن نیاز و خواسته او فعلاً برایتان مقدور نیست، این را به او بگویید تا دست کم بداند که از درک او غافل نشده اید.
مرجع : ایران بانو ضمیمه روزنامه ایران
چه نوع شرایط تربیتی موجب پرخاشگری در کودکان میشود؟
با توجه به این که ویژگی مشخص مرتکب قلدری، براساس وجود الگوی واکنشی پرخاشگری که به صورت بروز رفتار پرخاشگرانه در بسیاری از موقعیتهای متفاوت میباشد، بررسی این سؤال را بسیار مهم میسازد: که چه نوع شیوههای تربیتی یا دیگر شرایط دوران کودکی موجب رشد الگوی واکنشی پرخاشگرانه در کودک میگردد؟پینوشتها:
1. Power – assertive
2. Temperament
3. Child – rearng
4. Emery
خبرگزاری آریا - برنامه «کودک من» شبکه رادیویی سلامت، امروز ـ نهم تیر ماه، به موضوع «کودکان و اختلافهای تربیتی» خواهد پرداخت.
به گزارش خبرگزاری آریا، «کودک من» عنوان برنامه ای از گروه بهداشت روان شبکه رادیویی سلامت است که به موضوعاتی در حوزه فرزند پروری و تربیت فرزندان میپردازد.
در برنامه «کودک من»، از ساعت 16:30 به مدت 25 دقیقه با حضور دکتر مریم حلی ساز، روان شناس به پرسش های مخاطبان در خصوص «کودکان و اختلافهای تربیتی» پاسخ می دهد.
گفتنی است، برنامه «کودک من»، روزهای شنبه؛ دوشنبه تا چهارشنبه هر هفته، از موج اف.ام ردیف 102 مگاهرتز تقدیم شنونده های صدای دانش، نشاط و آرامش می شود.