مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

آرام کردن درد معده با توصیه های بوعلی سینا

[ad_1]

آرام کردن درد معده با توصیه های بوعلی سینا

آرام کردن درد معده با توصیه های بوعلی سینا 

بوعلی سینا یکی از برترین پزشکان تاریخ اســت که هنوز هم نظریات او برای پزشکی مورد توجه اســت. این پزشک حاذق برای درد معده توصیه های موثری دارد. غذا خوردن یکی از بهترین نعمت‌های دنیایی اســت، اما گاهی اوقات غذا خوردن به کابوسی تبدیل می‌شود که خیلی‌ها را به پشیمانی می‌اندازد. معده‌درد، دردهای معدوی، ورم معده، زخم‌ معده و… ازجمله دلایل اصلی این کابوس اســت.

 

غذا خوردن وقتی بهترین نعمت می‌شود که همه اعضای بدن خوب کار کنند و بعد از آن درد، تهوع و سوزش فرد را به مشکل نیندازند. اگر شما هم جزو کسانی هستید که عاشق غذا خوردن هستید اما به‌دلیل دردهای معده با ترس قاشق بر می‌دارید‌، حتما این مطلب را بخوانید. دکتر سعید صانعی مشاوره گیاه‌درمانی در این مطلب شما را با نکات تغذیه‌ای آشنا می‌کند که مثل آبی روی آتش درد شماست.

 

اول مزاج‌های معده را بشناسید

معده 12مزاج دارد، اما دو مورد از آنها جزء اصلی‌ترین مزاج‌های معده هستند؛ مزاج سرد و تر و مزاج خشک و گرم. وقتی مزاج سرد و تر باشد فرد دچار مشکلاتی از‌قبیل نفخ، ترش کردن معده، عدم هضم و‌… می‌شود. با این حال از روی علائمی مثل نفخ، گاز معده، بادگلو، قلنج (‌روده یا بعضی از قسمت‌های بدن)، تنگی‌نفس و‌… می‌توان متوجه شد که معده دچار مشکلاتی شده که از دسته سرد مزاج‌هاست.

آرام کردن درد معده با توصیه های بوعلی سینا

اما در دسته خشک و گرم می‌توان به بیماری‌های معدوی از‌جمله زخم معده، سوزش معده و بیماری‌های دیگر اشاره کرد که معمولا این مشکلات با علائمی مثل سوزش معده، دردهای خنجری (به‌خصوص هنگام شب)، مدفوع سیاه و… همراه هستند. با این حال بهتر اســت بدانید که فرد ممکن اســت

 

دچار هر دو مشکل در مزاج‌ها شود، مثلا هم معده‌اش ترش کند و هم زخم اثنی‌عشر داشته باشد. با این حال با رعایت برخی نکات تغذیه‌ای می‌توان این مشکل را تاحدودی درمان کرد.

 

سر وقت غذا بخورید

نکته مهمی که باید رعایت کنید زمان خوردن وعده‌های غذایی اســت. صبحانه باید اول صبح خورده شود و برای خوردن ناهار باید یک ساعت مشخصی را مدنظر قرار دهید. همچنین برای صرف شام باید اول شب غذا بخورید. خیلی از افرادی که مشکل معدوی دارند توجه زیادی به زمان خوردن غذا ندارند

 

و اغلب وعده‌های غذایی به‌خصوص شام را دیروقت می‌خورند و بلافاصله بعد از غذا دراز می‌کشند. درصورتی که توصیه می‌شود از این کار خودداری کنند و بعد از غذا حتی کمی راه بروند و فعالیت داشته باشند تا غذا راحت‌تر هضم شود.

 

صبحانه سنگک و مربا بخورید

کسانی که از اختلالات معده به‌خصوص ورم معده رنج می‌برند بهتر اســت در وعده صبحانه از نان سنگک استفاده کنند و به‌همراه آن، مربای هویج یا به یا شقاقل بخورند. اما لازم به ذکر اســت که شهد مربا نباید خورده شود و باید گوشت مربا را بخورند (حتی توصیه می‌شود با آب ولرم شهد را از روی گوشت مربا پاک کنید)

 

چراکه شهد مربا اسید معده را تحریک می‌کند. افرادی که مشکل معدوی دارند باید از نوشیدن چای تا جایی که امکان‌پذیر اســت خودداری کنند.درمورد وعده‌های غذایی دیگر باید گفت برای تقویت معده توصیه می‌شود مرغ یا ماهیچه را کاملا بپزند و آب پخته شده را از گوشت جدا کنند.

 

سپس برنج را به‌همراه آب گوشت کته کرده و در وعده‌های غذایی به‌خصوص ناهار میل کنند. همچنین پوره سیب‌زمینی به‌همراه گلپر می‌تواند یک غذای خوب برای این دسته از اشخاص باشد. غذای دیگری که توصیه می‌شود کباب گوشت گوسفندی بدون چربی اســت. به این صورت که گوشت گوسفندی چرخ‌ کرده

 

را به مدت یک یا دو روز در یخچال نگه دارید؛ بعد از مدت تعیین شده گوشت را بدون هیچ مواد دیگری (پیاز، سیر و…) به‌صورت کبابی بپزید و به‌همراه سماق میل کنید.

 

به هضم غذا کمک کنید!

زنجبیل پرورده یکی دیگر از خوراکی‌هایی اســت که به درمان زخم معده کمک می‌کند. حتی می‌توانید از مربای زنجبیل استفاده کنید، البته به شرط آنکه مربا با عسل درست شود. برای تهیه مربای زنجبیل توصیه می‌شود زنجبیل را به‌صورت خلالی در یک ظرف غیرفلزی قرار دهید

 

و سپس به آن آب و یک قاشق چای‌خوری آهک اضافه کنید. بعد از دو ساعت آب اضافه را خالی کنید. سپس مجدد پنج بار آب روی زنجبیل بریزید و خالی کنید.البته لازم به ذکر اســت که فقط در نوبت اول یک قاشق چای‌خوری آهک اضافه می‌شود و در نوبت‌های دیگر نیازی به اضافه کردن آهک زنده نیست.

 

آهک باعث می‌شود که تندی زنجبیل تاحدودی از بین برود. بعد از این مراحل سه برابر زنجبیل، عسل اضافه کنید و حدود 4 الی 5ساعت بگذارید این مواد خوب باهم پخته شوند. زنجبیل پرورده در عسل برای کسانی که ضعف معده دارند یا غذای‌شان به‌راحتی هضم نمی‌شود می‌تواند بسیار مفید باشد. توصیه می‌شود این مربا به مقدار یک قاشق مرباخوری بعد از غذا خورده شود.

 

برای اینکه شیره معده به‌درستی و خوب ترشح شود، افراد به‌خصوص کسانی که معده‌درد دارند، نمک را با پودر آویشن مخلوط کنند و به اندازه نوک قاشق چای‌خوری قبل از صرف غذا میل کنند. در طب سنتی توصیه می‌شود افرادی که زخم معده یا ورم معده دارند بعد از صرف غذا 5دقیقه راه بروند

 

و سپس موم لایی شیرین‌بیان را به مقدار یک قاشق چای‌خوری خالی بخورند و سپس دوباره راه بروند. حتی می‌توانند ریشه شیرین‌بیان را به‌طور مساوی با برگ خشک شده بارهنگ آسیب کنند. سپس یک قاشق چای‌خوری از این مواد را به‌همراه یک استکان عرق بومادران بنوشند.

 

از عفونت معده یا هلیکوباکتری رنج می‌برید؟

مقداری تخم بارهنگ تهیه کنید و آن را بو دهید. تخم بارهنگ را در یک ماهی‌تابه بریزید و روی حرارت قرار دهید؛ هر وقت موقع حرارت دادن بویی از این گیاه خارج شد و رنگ آن تغییر پیدا کرد، می‌توان گفت تخم بو داده شده اســت. البته هیچ ماده‌ای را نباید به آن اضافه کنید. بعد از این مرحله تخم بو داده شده را پودر کنید و در عرق نعناع بریزید (البته توصیه می‌شود عرق نعناع گرم باشد).

 

به مدت 14روز قبل از خورن غذا یک لیوان از این شربت را بنوشید.برای خوش‌طعم‌تر کردن آن می‌توانید عسل یا نبات هم به آن اضافه کنید. این دارو برای افرادی که دچار اسهال مزمن شدند هم مفید اســت. غیر از تخم بارهنگ، برگ بارهنگ حتی برای کسانی که زخم معده دارند یا دچار حرارت معده هستند بسیار مفید اســت. توصیه می‌شود این برگ را بپزند و به‌همراه ماست شیرین کم‌چرب میل کنند (مثل بورانی اسفناج).

 

میوه‌درمانی کنید

سیب رسیده شیرین یک میوه بسیار مفید برای افرادی اســت که مشکل معدوی دارند. بعد از وعده غذایی توصیه می‌شود سیب میل کنید. یکی دیگر از میوه‌هایی که برای این مشکل مفید اســت میوه به اســت. البته توصیه می‌شود میوه به را به 4 قسمت تقسیم کنید و روی حرارت قرار دهید تا به‌صورت کبابی شود؛

 

بعد از اینکه غذای‌تان را میل کردید یک تکه از این میوه را هم بخورید. انار هم جزء میوه‌های مفیدی اســت که توصیه می‌شود کسانی که از این مشکل رنج می‌برند، میل کنند. میوه زالزالک هم برای افرادی که مشکل هضم دارند، بسیار مفید اســت.

 

با دمنوش دردها را تسکین دهید

بابونه شیرازی یکی از موثرترین دمنوش‌های گیاهی اســت که برای دردهای عصبی معده می‌تواند مفید باشد. فقط کافی اســت 4قاشق مرباخوری بابونه شیرازی را با یک لیوان آب دم کنید. این دمنوش را باید صبح‌ها ناشتا بنوشید. نیم ساعت بعد از نوشیدن این دمنوش توصیه می‌شود حتما صبحانه بخورید.

آرام کردن درد معده با توصیه های بوعلی سینا

دم‌کرده‌ای برای ریفلاکسی‌ها

کسانی که مشکل ریفلاکس دارند یا معده‌شان ترش می‌کند، می‌توانند گیاه نعناع فلفلی را از عطاری‌ها تهیه کنند. یک قاشق غذاخوری از این گیاه را با یک لیوان آب به مدت 10‌دقیقه دم کنید. توصیه می‌شود این دم‌کرده را به مقدار نصف لیوان قبل از وعده ناهار و شام بنوشید. به‌جای گیاه نعناع فلفلی می‌توان از گیاه سوسن عنبر هم استفاده کرد.

 

خوراکی‌های ممنوع‌!

– سرخ‌کردنی‌ها

– غذاهای چرب (مثل ته‌دیگ، کوکو و کتلت‌هایی که با روغن فراوان پخته می‌شوند)

– گوشت قرمز مثل گوشت گاو

– شیرینی خامه‌ای

– قهوه، نوشابه، چای، نسکافه

– شکلات

 

زیاد به‌دنبال خوراکی‌های مایع نباشید

در پایان چند نوع دمنوش توصیه می‌شود برای افرادی که مشکل معدوی دارند قبل یا بعد از غذا بخورند. غیر از چند موردی که ذکر می‌شود دمنوش‌های دیگر برای این دسته از افراد مناسب نیستند. به‌طور کلی کسانی که از مشکل معدوی رنج می‌برند باید از خوردن غذاهای آبکی مثل سوپ، آش یا دمنوش‌ها (غیر از چند مورد ذکر شده) پرهیز کنند، چراکه دمنوش‌های دیگر ممکن اســت به مشکلات اسیدی شدت ببخشند.

 

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

داروخانه گیاهی بوعلی سرایان خواص گیاهان داروییدرمان مشکلات سیستم گوارشی آرام بخش دردهای معدی ، محرک گوارشی، مقوی معده، ضد نفخ ورم معده، درمان ورم معده، علت ورم معده آکادرد و ورم معده را به روش بوعلی سینا آرام کنید علائم ورم معده و راه درمان آن درمان ورم نور آل محمدعج⁂ یک درمان فوق العاده سریع برای گلو دردیک درمان فوق العاده سریع برای گلو درد تذکر مهم این مطلب را یک پزشک نمی نویسد پس اگر بوعلی باب سلامتی درمان میگرن با شربت اسطوخودوس خواص شربت اسطوخودوس از خواص شربت اسطوخودوس میتوان به داروخانه دکتر فلاح جاجرماسید های چرب امگا و امگا از اجزاء غشاء سلولی اند ، باعث سیالیت غشاء و بهتر شدن عملکرد نوشته های خواندنی روح‌اله یکشنبه ‏ ‏ سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در انجمن زنان موفق و سخت کوش آی وی افی صفحه آیویاف چیست؟ و فرق آن با سایر روشهای کمک باروری از قبیل میکرو اینجکشن، زیفت و گیفت دایره المعارف زایمان دکتر، بیمارستان، هزینه صفحه روش ساده برای خلاص شدن از درد سیاتیک دوران بارداری تمرینی که درد سیاتیک بارداری را آیدین درمان در روان شناسی و عرفانآرزوی همه پدر و مادرها خوشبختی فرزندانشان است خوشبختی تو نیز آرزوی ماست آیدین جانزعفران آکازعفرانهمه چیز درباره زعفران فقرازعفران چیست و خواص زعفرانزعفران و خواص آنچگونه


ادامه مطلب ...

بیماری پسوریازیس و توصیه های سلامتی

[ad_1]

بیماری پسوریازیس و توصیه های سلامتی

بیماری پسوریازیس و توصیه های سلامتی 

بیماری پسوریازیس کاملا ارثی اســت و به علت تولید زیاد سلول های پوستی موجب بوجود آمدن صدف هایی روی سطح پوست می گردد که خارش زیادی به همراه دارد. اگر شما هم یکی از میلیون‌ها فرد مبتلا به پسوریازیس هستید، حتما می‌دانید که قرمزی و التهاب پوست می‌تواند در هر زمانی شیوع پیدا کند.

 

شما می‌توانید از برخی عوامل محرک مانند استرس و سرماخوردگی جلوگیری کنید، اما نمی‌توانید کار زیادی برای جلوگیری از خشکی و آسیب‌دیدگی پوست‌تان انجام دهید.پسوریازیس می‌تواند به اشکال گوناگون بر سلامت جسمی و روحی شما اثر بگذارد.

 

خبر خوب این اســت که شما می‌توانید حین ابتلا به این عارضه یک زندگی سالم و فعال داشته باشید و بیماری‌تان را مدیریت کنید. برای این کار ‌باید یک زندگی سالم داشته باشید.مدیریت و کنترل پسوریازیس مستلزم همکاری نزدیک با پزشک، مصرف داروهای تجویزی و پایبندی به معاینات پزشکی اســت.

 

برای آنکه بیماری تشدید نشود، باید از انجام چند کار خودداری کنید. در این مطلب، 15 باید و نباید بهداشتی ارائه شده که می‌توانید به کمک آنها از پوست‌تان در برابر بیماری پسوریازیس محافظت کنید.
بیماری پسوریازیس و توصیه های سلامتی1. اجازه ندهید خراشی به پوست‌تان بیفتد
وقتی پسوریازیس دارید حتی یک آسیب‌دیدگی جزئی نیز می‌تواند منجر به تشکیل پلاک‌های پسوریازیس در محل آسیب‌دیدگی شود. این واکنش پدیده کوبنر نام دارد. بیش از ۱۰۰سال پیش، دکتر هاینریش کوبنر، متخصص پوست آلمانی، دریافت که هرگونه آسیب‌دیدگی زیر سطح پوست می‌تواند

 

به تشکیل پلاک بینجامد. آسیب‌های پوستی شایعی که می‌توانند منجر به پدیده کوبنر شوند عبارتند از: گزش حشرات، خراشیده شدن پوست، لمس کردن پیچک سمی و سوختگی. تشکیل پلاک‌های پوستی در بیش از ۵۰درصد از بیماران مبتلا به پسوریازیس رخ می‌دهد. رفع علائم معمولا از چند روز تا چند هفته طول می‌کشد.

 

2. استفاده از آب گرم را فراموش کنید
بسیاری از پزشکان به بیماران مبتلا به پسوریازیس توصیه می‌کنند هر روز حمام کنند تا پوست‌شان تمیز باشد و دچار عفونت نشود، اما نحوه پاکسازی پوست از اهمیت زیادی برخوردار اســت. برای حمام کردن از آب داغ استفاده نکنید. آب گرم می‌تواند پوست شما را شکننده کند و به‌تدریج باعث خشکی آن شود،

 

بنابراین به جای استفاده از آب داغ، از آب ولرم یا سرد استفاده کنید. برای شستن پوست‌تان نیز از یک شوینده ملایم، مرطوب‌کننده یا صابون بدون عطر استفاده کنید. پس از اتمام حمام یا دوش، پوست خود را به آرامی با یک حوله تمیز خشک کنید و ترجیحا اصلا آن را خشک نکنید و بگذارید خودش خشک شود.

 

3. آبرسانی را در اولویت بگذارید
خشکی پوست می‌تواند منجر به خارش و سوزش شود و علائم پسوریازیس را تشدید کند، به‌همین دلیل توصیه می‌شود پس از حمام از یک مرطوب‌کننده غنی استفاده کنید. از پزشک‌تان بخواهید یک کرم یا پماد مناسب به شما معرفی کند. از استعمال محصولات بدون نسخه که با برچسب طبیعی به فروش می‌رسند، اکیدا خودداری کنید.

 

برای افزایش اثر کرم‌های مرطوب‌کننده، بهتر اســت یک پوشش پلاستیکی روی محل آسیب‌دیده بگذارید یا آن را با یک پانسمان ضدآب ببندید. سعی کنید شب‌ها قبل از خواب پماد بزنید. اگر می‌خواهید یک کرم یا پماد جدید را امتحان کنید، بهتر اســت با پزشک‌تان مشورت کنید.

 

4. آفتاب‌سوختگی ممنوع
احتمالا می‌دانید که نور خورشید محرک پسوریازیس اســت. قرار گرفتن درمعرض نور خورشید، سیستم ایمنی بدن را تضعیف کرده و با افزایش روند تولید ویتامینD باعث تشدید علائم پسوریازیس می‌شود. نور خورشید در شرایط حاد می‌تواند منجر به آفتاب‌سوختگی شود و بیماری‌تان را بدتر کند. از پزشک‌تان بپرسید که چه مقدار آفتاب برای پوست‌ شما بی‌ضرر اســت.

 

۵. پلاک‌های پوستی‌تان را نخارانید
خارش دادن پلاک‌های پوستی خیلی وسوسه‌انگیز اســت، اما این کار باعث تشدید علائم پسوریازیس می‌شود. خاراندن شدید می‌تواند باعث ایجاد ضایعات پوستی بیشتر و تحریک پدیده کوبنر شود. شما می‌توانید با خنک نگه داشتن محیط خانه و دفتر کار و با پوشیدن لباس‌های سبک و نخی از تشدید علائم پسوریازیس، از‌جمله خارش، جلوگیری کنید. اگر شدت خارش غیرقابل تحمل اســت، از کیسه یخ استفاده کنید.

 

6. لبنیات چرب را حذف کنید
براساس دستورالعمل انجمن قلب آمریکا و سایر سازمان‌های بهداشتی، توصیه می‌شود در رژیم غذایی‌تان از میوه، سبزیجات، غلات کامل و منابع پروتئینی بیشتری استفاده کنید. در مقابل، مصرف مواد لبنی پرچرب را به حداقل برسانید، غذاهای فرآوری‌شده نخورید و از منابع چربی‌های اشباع بپرهیزید.

 

شواهد علمی چندانی برای اثبات این ادعا وجود ندارد، اما گفته می‌شود که یک رژیم غذایی ضدالتهابی از شیوع پسوریازیس جلوگیری می‌کند.

 

7. عوارض استخر برای شما!

پیاده‌روی، دوچرخه‌سواری، ورزش‎های رقابتی، شنا و سایر فعالیت‌های مرتبط با تناسب اندام برای سلامت شما مفید هستند. اگر برای شنا به استخر می‌روید، توجه داشته باشید که کلر می‌تواند پوست‌تان را تحریک کند، بنابراین بلافاصله پس از بیرون آمدن از استخر یک دوش آب خنک بگیرید.

 

8. چرا مدیتیشن برای‌تان لازم اســت
تحقیقات نشان می‌دهد که استرس باعث تشدید علائم پسوریازیس می‌شود. شاید ازبین بردن استرس از زندگی روزمره کار دشواری باشد، با این حال می‌توانید شدت آن را به حداقل برسانید. برای رسیدن به این هدف، اولویت‌بندی امور در زندگی بسیار مهم اســت. سعی کنید یک شبکه پشتیبانی شخصی داشته باشید.

 

تکنیک‌های تمدد اعصاب مانند مدیتیشن، یوگا و تنفس عمیق هم به کاهش استرس کمک می‌کنند. هر کس با یک روش خاص آرامش می‌گیرد، بنابراین بهتر اســت روش مناسب خود را هرچه سریع‌تر پیدا کنید.

 

9. سیگار با پوست‌تان چه می‌کند
مطالعات نشان داده‌اند که کشیدن سیگار خطر ابتلا به پسوریازیس را افزایش می‌دهد، دوره بهبود را به تاخیر می‌‌اندازد و حتی از تاثیر داروهای پسوریازیس می‌کاهد. از آنجا که سیگار اعتیادآور اســت، می‌تواند برای‌تان مشکل‌ساز باشد. اگر لازم اســت با پزشک‌تان صحبت کنید تا شما را برای ترک سیگار راهنمایی کند.

 

10. به یک شرط آفتاب بگیرید
برخی افراد مبتلا به پسوریازیس از زمان تعطیلات برای تسکین پوست خود استفاده می‌کنند. نور آفتاب در مقادیری که باعث آفتاب‌سوختگی نشود، می‌تواند به درمان پسوریازیس کمک کند.
بیماری پسوریازیس و توصیه های سلامتی11. نگذارید خشکی پوست سراغ‌تان بیاید
خشکی پوست باعث تشدید پسوریازیس می‌شود، بنابراین هر روز از یک کرم یا مرطوب‌کننده خوب استفاده کنید. سعی کنید پس از حمام کردن از کرم‌های مرطوب‌کننده استفاده کنید تا رطوبت بیشتری جذب پوست‌تان شود. همچنین می‌توانید از کرم‌های سبک‌تر و سیال‌تر برای پوشاندن پوست خود استفاده کنید تا چرب شدن پوست در طول روز اذیت‌تان نکند.

 

12. هر روز از کرم‌های ضدآفتاب استفاده کنید
نور خورشید برای پسوریازیس مفید اســت، اما آفتاب‌سوختگی می‌تواند پوست شما را تحریک کرده و منجر به تشدید این عارضه شود. همچنین ممکن اســت خطر ابتلا به سرطان پوست را افزایش دهد. درمان پسوریازیس نیز می‌تواند پوست شما را به خورشید حساس‌تر کند. پس باید هر روز از ضدآفتاب استفاده کنید،

 

حتی اگر در فصل زمستان هستید و یک روز ابری را سپری می‌کنید. اگر قرار اســت به‌عنوان بخشی از درمان بیماری خود در‌معرض نور آفتاب قرار بگیرید، بهتر اســت از پزشک‌تان بخواهید برای‌تان یک ضد‌آفتاب مناسب تجویز کند.

 

13. با رئیس‌تان صحبت کنید
اگر فکر می‌کنید پسوریازیس با کارتان تداخل پیدا کرده، بهتر اســت در اسرع‌وقت با رئیس‌تان صحبت کنید.
برای این کار زمانی را انتخاب کنید که هیچ‌کدام تحت‌فشار نباشید. درباره تاثیر بیماری بر قابلیت‌های کاری‌تان با او گفت‌وگو کنید، اما از ویژگی‌های مثبت غافل نشوید.

 

رئیس را از حقایق بیماری‌تان مطلع کنید. پسوریازیس اغلب با بیماری‌های دیگر اشتباه گرفته می‌شود، بنابراین بهتر اســت از حقایق اثبات ‌شده برای صحبت با رئیس‌تان استفاده کنید.

 

14. قرارهای ملاقات‌تان را محدود نکنید
وقتی پسوریازیس دارید، ممکن اســت کمی منزوی شوید و کمتر به یک قرار ملاقات فکر کنید. برخی بیماران از موقعیت‌های اجتماعی گریزان می‌شوند. این گریزانی در درازمدت سلامت عاطفی شما را به خطر خواهد انداخت.

 

15. از تجربیات دیگران استفاده کنید
زندگی با بیماری پسوریازیس می‌تواند استرس‌زا باشد. ممکن اســت هر روز مضطرب باشید یا شدیدا احساس دلسردی کنید، پس بهتر اســت به‌دنبال یک شبکه پشتیبانی عاطفی برای خود باشید.بنیاد ملی پسوریازیس فهرستی از گروه‌های پشتیبانی را در یک فرم آنلاین منتشر کرده که می‌توانید با عضویت در این گروه‌ها و استفاده از راهنمایی‌های آنها عملکرد بهتری در مقابله با پسوریازیس داشته باشید.

 

نکته هایی که شاید به کارتان آید
ورزش کنید
پیاده‌روی، دوچرخه‌سواری، ورزش‎های رقابتی، شنا و سایر فعالیت‌های مرتبط با تناسب اندام برای سلامت شما مفید هستند.

 

مراقب خورشید باشید
نور خورشید برای پسوریازیس مفید اســت، اما آفتاب‌سوختگی می‌تواند پوست را تحریک کرده و منجر به تشدید این عارضه شود.

 

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

بیماری پسوریازیس و توصیه های سلامتیبیماریپسوریازیستوصیههایبیماری پسوریازیس و توصیه های سلامتی بیماری پسوریازیس کاملا ارثی است و به علت تولید توصیه های برای سلامتی صفحه توصیه های برای سلامتی بیماری های پوستی و کند و برای بیماری پسوریازیس و


ادامه مطلب ...

غذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه نمی‌کنند

[ad_1]

تا به حال زیاد درباره غذاهای تقویت کننده ذهن مانند توت ها و سالمون که باعث افزایش حافظه و تیزهوشی می شوند شنیده اید. اما آیا درباره غذاهایی که به مغزتان آسیب می رسانند و باعث مشکلاتی نظیر مه ذهنی و یا بدتر از همه آلزایمر می شوند چیزی شنیده اید؟

به گزارش مشرق، تا به حال زیاد درباره غذاهای تقویت کننده ذهن مانند توت ها و سالمون که باعث افزایش حافظه و تیزهوشی می شوند شنیده اید. اما آیا درباره غذاهایی که به مغزتان آسیب می رسانند و باعث مشکلاتی نظیر مه ذهنی و یا بدتر از همه آلزایمر می شوند چیزی شنیده اید؟

 

برای پاسخ به این سوال به سراغ متخصصان مغز و اعصاب رفتیم تا بدانیم آنها برای محافظت از مغز خود چه غذاهایی را نمی خورند. چون ثابت شده آنچه نمی خوریم به اندازه غذاهایی که می خوریم روی مغز تاثیر می گذارند.

شیرین کننده های مصنوعی

همه درباره گلوتن، کربوهیدرات ها و قند ها صحبت می کنند، اما ما باید شیرین کننده های مصنوعی را هم مورد توجه قرار دهیم. سال پیش گروهی از محققان دریافتند، وقتی شیرین کننده های بدون کالری دریافت می کنید، باکتری های روده را طوری تغییر می دهند که باعث هموار شدن راه برای ابتلا به دیابت نوع 2 می شود. و اگر مبتلا به دیابت شوید، احتمال مبتلا شدنتان به آلزایمر، 4 برابر بیشتر می شود.

دلیل این افزایش خطر: دیابت باعث می شود حساسیتتان نسبت به انسولین کمتر شود، بنابراین قند خونتان بالا می رود که به طرز چشمگیری باعث افزایش خطر آسیب رسیدن به مغز می شود. افرای که شیرین کننده های مصنوعی استفاده می کنند به شکل عجیبی بیشتر از کسانی که نوشیدنی های قندی مصرف می کنند در معرض دیابت نوع دو قرار دارند.

– دکتر دیوید پرلموتر، متخصص مغز و اعصاب و نویسنده کتاب Grain Brain and The Grain Brain Whole Life Plan

ماهی هایی که جیوه بالایی دارند

دوست ندارم یک غذا را به عنوان غذای بد معرفی کنم – هر چیزی به صورت متعادلش خوب است – اما یکی از مواردی که باید درباره اش هشدار داد جیوه است که در ماهی ها زیاد پیدا می شود، مخصوصا ماهی های بزرگی که زیاد عمر کرده اند و در نتیجه مقدار زیادی از این سم در بدنشان تجمع یافته است. جیوه مرکز شناختی انسان و یا همان فکر کردن را تحت تاثیر قرار می دهد اما به خصوص روی مخچه تاثیر دارد. بخشی از مغز که تعادل، هماهنگی و دید را کنترل می کند. من خیلی مواظب مقدار جیوه ای هستم که دریافت می کنم، مثلا وقتی ماهی تن می خورم مراقبم که هفته ای بیش از یک مرتبه نشود و یا مقدار کمی استفاده کنم.

– دکتر گالی سالتز، استادیار بالینی روانپزشکی در بیمارستان نیویورک پروتستان.

چکار کنیم که کمتر در معرض جیوه موجود در ماهی ها قرار بگیریم؟ توصیه های سازمان حفاظت محیط زیست را دنبال کنید:

1- اره ماهی، شاه ماهی خال مخالی و کاشیماهی نخورید چون حاوی سطوح بالایی از جیوه هستند.

2- در هفته 340 گرم ماهی هایی میل کنید که مقدار جیوه شان پایین است، مواردی نظیر میگو، کنسرو ماهی تن سبک، سالمون، پولاک و گربه ماهی.

3- مصرف ماهی تن سفید ( آلباکور ) را تا 170 گرم در هفته کاهش دهید.

بیسکویت های آماده

من از مصرف بیسکویت و خمیر پیتزاهای آماده یا بسته بندی شده پرهیز می کنم، معمولا برای درست کردن چنین بافتی از چربی های ترانس استفاده می شود. توصیه می کنم از مارگارین و ذرت بو داده های آماده ای که در سینماها و فروشگاه ها می فروشند نیز پرهیز کنید. همچنین بسیاری از چربی های ترانس یا منع شده اند و یا حذف. متاسفانه اگر یک محصول 0.5 گرم چربی ترانس داشته باشد آن کمپانی می تواند ادعا کند که محصولش بدون چربی ترانس است. چربی های ترانس به مغز آسیب می رسانند و منجر به مشکلاتی نظیر آب رفتگی مغز، التهاب و قطع انتقال مغزی می شوند. تحقیقات نشان داده چربی های ترانس می توانند حتی به حافظه نیز آسیب برسانند.

– دکتر سوزان آلبرس، روانشناس بالینی در کلینیک کلیولند.

نوشیدنی های قندی

من از مصرف نوشیدنی های قندی پرهیز می کنم چون به نظر نمی رسد سیستم تنظیم وزن مغز بتواند کالری آنها را درست تشخیص بدهد. سلول های عصبی در هیپوتالاموس معمولا کالری های دریافتی را با انرژی که از طریق ورزش می سوزانید با دقت بالای 99 درصد تطبیق می دهند اما شواهد نشان داده نوشیدنی های قندی نمی توانند به اندازه غذاهای جامد سطح گرسنگی را کاهش دهند به همین دلیل باعث می شوند از آنچه نیازمان است کالری بیشتری دریافت کنیم.

از آنجا که برای حفظ سلامت و وزنم روی احساس گرسنگی و سیری تکیه می کنم پس لازم است کاری کنم که این سیستم همیشه در بدنم درست کار کند. برای کمک به آن غذاهای کامل می خورم، مرتب ورزش می کنم و از دریافت کالری های خالی از نوشیدنی هایی مانند نوشابه پرهیز می کنم.

– دکتر ساندرا اوماد، متخصص مغز و اعصاب و نویسنده کتاب Why Diets Make Us Fat.

غذاهای فرآوری شده

به نظر من پرهیز از غذاهای فرآوری شده به علاوه فست فودها و نوشابه بهترین کار است. این غذاها معمولا حاوی چربی ترانس هستند که برای مغز و قلب ضرر دارند. وقتی چنین غذاهایی را مرتب می خورید، کم کم جای غذاهای واقعی که برای مغز و بدن مواد مغذی مفیدی را به همراه می آورد می گیرند. این غذاها همچنین می توانند چاقی و التهاب را افزایش دهند که هر دو برای مغز ضرر دارند.

– دکتر دیانا پورویس جافین، مدیر استراتژی و برنامه های مرکز BrainHealth.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


9 آگوست 2016 ... غذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه نمیکنند. تا به حال زیاد درباره غذاهای تقویت کننده ذهن مانند توت ها و سالمون که باعث افزایش حافظه و ...غذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه نمی کنند. تا به حال زیاد درباره غذاهای تقویت کننده ذهن مانند توت ها و سالمون که باعث افزایش حافظه و تیزهوشی می شوند ...آنچه نمی خوریم به اندازه غذاهایی که می خوریم روی مغز تاثیر می گذارند.8 آگوست 2016 ... تا به حال زیاد درباره غذاهای تقویت کننده ذهن مانند توت ها و سالمون که باعث افزایش حافظه و تیزهوشی می شوند شنیده اید. اما آیا درباره غذاهایی که به ...تا به حال زیاد درباره غذاهای تقویت کننده ذهن مانند توت ها و سالمون که باعث افزایش حافظه و تیزهوشی می شوند شنیده اید. اما آیا درباره غذاهایی که به.غذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه نمی کنند - 65.دبیر اجرایی پنجمین سمپوزیوم فدراسیون جهانی انجمنهای جراحان مغز و اعصاب، به راهاندازی بزرگترین مرکز بینالمللی علوم مغز و اعصاب در تهران تا پایان سال جاری اشاره.تا به حال زیاد درباره غذاهای تقویت کننده ذهن مانند توت ها و سالمون که باعث افزایش حافظه و تیزهوشی می شوند شنیده اید. اما آیا درباره غذاهایی که به مغزتان آسیب می رسانند ...9 آگوست 2016 ... آیا بحال غذاهایی به آسیب رسانند باعث نظیر ذهنی یا از آلزایمر شوند شنیده گروه باشگاه جوان تا حال درباره تقویت ذهن توت و که افزایش و می شنیده اما ...اما به هر حال بیشتر متخصصان مغز و اعصاب به این دلیل که تشنج معمولا قانون خاصی را تبعیت نمیکند، روزهداری را توصیه نمیکنند. ... اغلب سردردهایی که معمولا خانمها دارند، ارتباطی جدی با استرسها و اضطرابهایشان دارد و آنها میگرن نیستند؛ اما ... غذایی حاوی کلسیم و نیز مصرف متعادل کربوهیدراتها و کاهش مصرف پروتئینها و همچنین انجام ...


کلماتی برای این موضوع

غذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه نمی‌کنندشیرین کننده های مصنوعی همه درباره گلوتن، کربوهیدرات ها و قند ها صحبت می کنند، اما ما غذاهایی که به مغزتان آسیب می رسانند رژیم غذایی …تغذیهرژیم غذاییاما آیا درباره غذاهایی که به متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه نمی کنندغذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه نمی کنندغذاهاییکهغذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه غذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب غذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه نمی‌کنندبرای پاسخ به این سوال به سراغ متخصصان مغز و اعصاب رفتیم تا بدانیم آنها برای محافظت از غذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه نمی‌کنند غذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب رفتیم تا بدانیم آنها برای محافظت از مغز خود چه ائل غذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه نمی‌کنندغذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه نمی‌کنند تا به حال زیاد درباره غذاهای غذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه نمی کنند …تا به حال زیاد درباره غذاهای تقویت کننده ذهن مانند توت ها و سالمون که باعث افزایش غذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه نمی کنندغذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه نمی کنند از مغز خود چه غذاهایی را بلاغ مازندران غذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را تا به حال زیاد درباره غذاهای تقویت کننده ذهن مانند توت ها و سالمون که باعث افزایش غذاهایی که متخصصان مغز و اعصاب آنها را توصیه نمی‌کنندجستجوگر هوشمند خبری گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان تا به حال زیاد درباره غذاهای


ادامه مطلب ...

7 توصیه برای داشتن عمری طولانی

[ad_1]
7 توصیه برای داشتن عمری طولانی

خبرگزاری آریا-به گفته یک محقق آلمانی رعایت عادات سالم زندگی توسط مردم موجب می شود که آنها بیش از 100 سال زندگی کنند.
به گزارش خبرگزاری آریا، دکتر ری شیلینگ، استاد دانشگاه توبینگن آلمان، عنوان می کند که رعایت شماری از عادات سالم در زندگی که بارها در رسانه ها به آنها اشاره می شود می تواند به طول عمر بیش از 100 سال بیانجامد. توصیه های این پزشک آلمانی به شرح زیر اسـت:
1. حتی اگر احساس خستگی می کنید تحرک روزانه تان را داشته باشید. باید ذهن تان را پرتحرک و فعال نگه دارید. بخشی از آن می تواند با انجام ورزش منظم روزانه برای حفظ تحرک ماهیچه ها و پیشگیری از اُفت آنها در اینده حاصل شود.
2. از رژیم غذایی مدیترانه ای یا رژیم غذایی اوکیناوای پیروی کنید. این رژیم های غذایی حاوی میزان گوشت کمتر و مقدار بالای سبزیجات و فیبر هستند. این رژیم های غذایی کلسترول شما را پایین نگه می دارند، عروق تان مسدود نمی شوند، متابولیسم تان تحت کنترل اسـت و مانع ار ابتلا به دیابت می شوند. اگر چاق نیستید و دیابت ندارید، سال ها و دهه ها از سلامت خوب سیستم قلبی-عروقی برخوردار خواهید بود.
3. هر روز دندان هایتان را مسواک کرده و از نخ دندان استفاده کنید. بدین ترتیب باکتری های موجود در دهان تان را کنترل کرده و از نفوذ آنها در خون تان که بر عروق قلب تان تاثیر می گذارد جلوگیری می کند. مطالعات نشان داده اند که حتی سلامت دهان از حملات قلبی هم جلوگیری می کند.
4. اگر زخم و جراحت پوستی یا هر چیز غیرعادی در پوست تان مشاهده کردید، حتما به پزشک مراجعه نمایید. درمان اولیه سرطان همواره اسان تر از زمانی اسـت که تشدید شده باشد.
5. سیگار کشیدن، مصرف الکل و استعمال تفریحی مواد مخدر را کنار بگذارید. سیگار کشیدن موجب حمله قلبی، سکته و سرطان می شود. مصرف تفریحی مواد مخدر با وضعیت شیمیایی بدن تداخل پیدا کرده و دارای عوارض جانبی اسـت. برای حفظ سلامت کبدتان هم الکل مصرف نکنید.
6. از چاقی پرهیز کنید که با سندروم متابولیک و دیابت مرتبط اسـت. شاخص توده بدنی ایده آل شما باید بین 21 تا 22 باشد. با پیروی از رژیم غذایی که در بالا گفته شد و کاهش غذاهای شیرین و نشاسته ای می توانید مانع از چاقی شوید.
7. خواب منظم داشته باشید، به زندگی خوش بین باشید و روابط اجتماعی خوبی داشته باشید تا سیستم ایمنی بدن تان قوی بماند و حالت تعادل هورمون هایتان حفظ شود. بدین ترتیب سلامت احساسی و فیزیکی شما حفظ خواهد شد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری …کلیه حقوق برای اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری محفوظ می باشدمدیریت آموزش ارزیابی عملکرد ارزیابی‌کننده هر کس که باشد دارا بودن خصوصیات ذیل برای او لازم و ضروری است الف داشتن ممکو منطقه عسلویه و نخل تقی مقدمه حدود سال پیش که به بندرعباس می رفتم در سر نرگس آبادهنرگس آباده نرگس آباده روش مقابله با اضطراب واسترس وپریشانی در قرآن و …روشمقابلهبااضطرابیکی از موانع خودسازی که ناشی از هوای نفس است، پرگویی است مشکل پرگویی این است که باعث تفسیر کوثر تفسیر کوثر جلد چهارم نوشته یعقوب جعفرى سوره اعراف مشخصات و فضایل این سوره سوره جملات قصار سیاسى‏ نظام جمهورى اسلامى‏ انقلاب و اسلام‏ آنچه که این کشور را نجات مى‏دهد کفیر چیست ؟ پارسی طب تندرستی و تغذیهکفیر چیست ؟ کفیر یک نوع ماست نوشیدنی است که خاستگاه آن کوه های قفقاز واقع در اتحادیه لرستان سرزمین گنج‌هاى نهان دل‌نوشته‌هاامام حسینع هر کس مزارم را پس از مرگم زیارت کند، در قیامت به دیدارش می‌روم و حتی اگر نرگس آبادهنرگس آباده نرگس آباده بیانات در دیدار نمایندگان هفتمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی


ادامه مطلب ...

حکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی سلوکی(1)

[ad_1]

یادی از خواجه نصیرالدین طوسی (قدس سره) و آن همه ادب و عظمت
 

حضرت آیت الله علوی بروجردی حکایتی را در رابطه با شخصیت معنوی جناب خواجه نصیرالدین طوسی چنین بیان می کردند:
خواجه نصیرالدین طوسی (قدس سره) علامه بزرگ روزگار خودش بوده اســت. او گذشته از مهارت در علوم اسلامی، در علم ریاضی و برخی علوم دیگر نیز تبحر داشته اســت. این عالم بزرگوار به قصد نشر معارف دینی، خود را به دربار «هلاکوخان مغول» نزدیک کرده و به اندک زمانی در درباره این پادشاه نفوذ زیادی می کند. با تلاش او و دیگر مبلغان شیعی، با وجود تلاش زیاد مخالفان، افکار شیعه مذهبان رواج بسیار می یابد. او مقیم بغداد در مرکز حکومت می شود و با تمام وجود از دین و آیین اسلام دفاع می کند و پس از عمری خدمت و مجاهدت در راه خدا در واپسین لحظه های عمر خویش، به شاگردانش سفارش می کند که او را در کاظمین و در جوار مرقد مطهر امام کاظم (ع) و حضرت جواد (ع) دفن کنند و سفارش می کند جمله ای که مبنی بر بزرگ داشتن او باشد بر سنگ قبر نوشته نشود.
شاگردان او اصرار می کنند تا آیه یا حداقل بیتی از اشعارشان را روی سنگ قبر بنویسند تا آیندگان صاحب قبر را بشناسند. اما خواجه نصیر می فرماید: «تنها اسم مرا روی سنگ قبر بنویسد زیرا وقتی قبر من در جوار این دو امام اســت شایسته نیست جمله ای مبنی بر بزرگداشت من روی قبر نوشته شود. اگر هم خواستید چیزی بنویسید، این جمله باشد: و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید؛ که آیه ای از قرآن اســت و مربوط به حکایت اصحاب کهف و سگ آنها اســت که در دم غار نشسته اســت. با آن همه عظمت و آن همه خدمات علمی و فرهنگی به عالم تشیع می گوید: «من همچون سگ اصحاب کهف در آستانه مزار ائمه در شهر کاظمین زانو زده ام»

توفیق زیارتی که ناتمام ماند
 

در روایات آمده اســت که همه علوم همچون بیست و هشت حرف می باشند که تا قبل از ظهور حضرت ولی عصر (عج) تنها دو حرف از آنها کشف می شود و بقیه علوم، در زمان حکومت امام زمان (عج) کشف خواهد شد و برای مردم نمایان می گردد. علامه میرجهانی (ره) نزد استادمان مرحوم آیت الله لنگرودی (ره) خاطره ای را چنین بیان کرده اند: حادثه ای بسیار عجیب مدتی پیش برایم رخ داد. یک روز جمعه که تنها در منزل نشسته بودم، دو یا سه نفر جوان بلند قد و قوی هیکل به در منزلم آمدن و خواستند مرا ملاقات کنند. وقتی به داخل آمدند از صحبت های شان متوجه شدم که آنان از خدمت گزاران و دوستان امام زمان (عج) هستند و فرمان های ایشان را اجرا می کنند که در آن موقع دستور داشتند به ملاقات من بیایند. بعد از کمی گفت و گو اجازه یافتند که مرا نیز با خود به ملاقات و دیدار امام زمان (عچ) ببرند.
هنگامی که آن جوانان در منزلم نشسته بودند و با هم صحبت می کردیم متوجه شدم که آنان وسایلی شبیه ساعت، روی مچ دست خود دارند که گاه به آن نگاه می کردند و گاه نیز از طریق آن با اشخاص ارتباط برقرار می کردند. صداهایی از این دستگاه ها بیرون می آمد و آنان از طریق همین وسایل، اجازه یافتند که مرا با خود ببرند. (البته باید توجه داشت که نقل این مطلب مربوط به سال ها قبل از اختراع تلفن همراه و دیگر وسایل ارتباطی پیشرفته امروزی اســت.)
زمانی که آنان برخاستند و از من نیز خواستند تا همراه شان بروم، ناگهان به یاد همسرو فرزندانم افتادم و فکر کردم: اگر مدتی دور از خانه و خانواده باشم حتماً از نبود من نگران خواهند شد و با این کار اسباب زحمت آنها را فراهم خواهم کرد، به همین سبب به آن جوانان گفتم که: «من نگران خانواده هستم.» آنان نیز از من خداحافظی کردند و رفتند. به محض رفتن آنان متوجه اشتباه خود شدم، زیرا وقتی خود مولا چنین لطف بزرگی در حقم کرده بود و کسانی را دنبالم فرستاده بودند به یقین مراقب خانواده ام نیز خواهد بود و نگرانی من بی مورد بوده اســت؛ از این رو، بسیار خودم را سرزنش کردم. هنوز نیز هرگاه به یاد آن اتفاق می افتم خود را سرزنش می کنم.

یادی از مرحوم آیت الله صاحب زمانی (قدس سره)
 

علم و معرفت آن چنان پراهمیت و ارزشمند اســت که در روایات جوهر قلم عالم از خون شهید پرفضیلت تر بیان شده اســت که «یرجع مداد العلماء علی دماء الشهداء؛ که مرکب علماء بر خون شهداء ترجیح دارد.» (12)حوزه های علمیه که طلایه داران علم و فقاهت هستند، همیشه پیشتازان مبارزه و جهاد در راه خدا بوده اند که جهاد فرهنگی بر اساس آموزه های دینی از مبارزات فیزیکی و ظاهری مهم تر تلقی می شوند.
جناب حجت الاسلام اسفندیاری از قول حضرت آیت الله صاحب زمانی (قدس سره) که مدت ها در کرسی تدریس و تبلیغ و نشر معارف اسلامی در شهر بروجرد فعالیت داشتند نقل می کرد: «در دوران جوانی یک وقت که در حجره ام خوابیده بودم، امیرمؤمنان حضرت علی (ع) را در خواب دیدم. ایشان در صحنه جنگ بودند و شمشیری نیز به دست من دادند و از من خواستند که برای خدا بجنگم.»
مرحوم آیت الله صاحب زمانی در تعبیر خواب شان، شمشیر را به علم و دانش و رسیدن به مرتبه اجتهاد تعبیر می کنند و متوجه می شود که پیام حضرت امیر (ع) این اســت که باید برای خدا و در راه خدا، با دشمنان الهی به مبارزه بپردازد.

نگاهی کوتاه به زندگی نامه مرحوم آیت الله صاحب زمانی (13)
 

عالم ربانی آیت الله حاج شیخ رحمت الله صاحب زمانی بروجردی در سال 1292 ه.ش. به دنیا آمد.
پدر بزرگوارشان مرحوم آقا عیسی، کشاورز و ساکن در روستای «گوشه» و مشهور به زهد و تقوا بودند، پس از آنکه یازده فرزندش فوت می شود، صاحب دوازدهمین فرزند به نام رحمت الله شدند که بعدها معلوم شد که عطای رحمت الله الواسعه حضرت امام حسین (ع) صلوات الله علیه بوده اســت.
مادر مکرمه ایشان در همان ایام در عالم رویا می بیند که: پرچمی سبز به او می دهند و به او می گویند: «بچه ای می آید و می ماند.»
در حالی که شغل ایشان کشاورزی بود، پس از انقلابی درونی حدوداً در سن 27 سالگی علاقمند به فراگیری علوم آل محمد (ص) شدند ولی به جهت کندی ذهن، مورد مذمت و طعنه اهل علم قرار می گیرند.
خود ایشان نقل می کنند: «اوائل طلبگی مطلب را یاد نمی گرفتم در حالی که سیوطی می خواندم، مشرف به عتبات عالیات شدم و اتفاقاً شب جمعه مصادف با اربعین شده بود. همان شب توسل پیدا کردم و مورد لطف حضرت واقع شدم و از آن پس طوری شد که از استاد هم اشکال می گرفتم.»
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
مشوق اصلی ایشان جهت فراگیری علوم دینی جناب استاد آیتی بوده اند و بعد از آن در محضر اساتیدی همچون مرحوم حاج شیخ علی جواهری (نوه صاحب جواهر) و دیگران قرار می گیرد. پس از آن که به قم مهاجرت نمودند، در محضر مرحوم آیت الله سلطانی طباطبایی بروجردی (ره) قرار می گیرند. سپس به درس خارج مرجع عظیم الشأن مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و مرحوم آیت الله محقق داماد و مرحوم آیت الله اراکی رضوان الله عالی علیهم شرفیاب می شوند. درس فلسفه و تفسیر را از محضر عالم بزرگوار علامه طباطبایی (ره) بهره مند شدند و علم نجوم را از محضر مرحوم تبریزی آموختند. استفاده های شایانی هم از محضر آیت الله سید علی بهبهانی و آیت الله نبوی که تابستان ها به بروجرد می آمدند نموده اســت. در بین اساتید که نام مبارکشان را ذکر کردیم، مرحوم آیت الله حاج شیخ علی محمد بروجردی (ره)، قرا گرفتند. معظم له پس از عمری تلاش و مجاهدت در راه اعتلای توحید و مجاهدت در راه رسیدن به قرب الهی و تربیت نفوس مستعد در حالی که کوچک ترین وابستگی به دنیا نداشتند به رضوان الهی پیوست و پیکر مطهرش در شام عید غدیر بر روی دوش هزاران نفر از مردم داغدار که یادآور عاشورایی دیگر بود به سمت گلزار شهدا تشییع و با حضور مشتاقان در جوار استاد گرانقدرش مرحوم آیت الله حاج شیخ علی محمد بروجردی (ره) به خاک سپرده شد.
حضرت استاد حاج شیخ عبدالقائم شوشتری در مورد ایشان می فرمودند: «آیت الله صاحب زمانی از مردان خدا بودند، زاهدی به تمام معنی، متعلق به این طرف (دنیا) نبود که در فکر دنیا باشد.»

عمل به وظایف و حفظ معارف شیعی
 

در روایات مختلف، خصوصیات بسیاری برای شیعیان ذکر شده اســت؛ از جمله در روایتی آمده اســت که: «شیعیان ما کسانی هستند که در حد توان و با توجه به موقعیت شان از جان و مال شان در راه ولایت ما می گذرند»(14)
آیت الله علوی بروجردی در رابطه با این روایت می فرمود: بعضی از بزرگان و علمای ما در راه ولایت از همه چیزشان گذشته اند. یکی از این عالمان، شخصی به نام میرحامد حسین (ره) اســت. او ساکن هند بود و در آن جا کتابخانه بزرگی با کتاب های بسیار در رابطه با اهل بیت (ع) تأسیس کرد. میرحامد برای بدست آوردن هر یک از این کتاب ها بسیار تلاش کرد؛ او با خبرشد که یکی از کتاب های بسیار مهم و مستند شیعه، در اختیار یکی از علمای ضد شیعه عربستان اســت. میرحامد تصمیم گرفت به هر راه ممکن آن کتاب مهم را به دست آورد؛ از این رو به عربستان رفت و پس از پیدا کردن آن عالم عرب، سعی کرد اعتماد او را جلب کند؛ به همین سبب، در کلاس های درسش شرکت کرد و به تدریج به او نزدیک شد. مدتی که گذشت، از آن عالم خواست که چون جایی را ندارد، اجازه دهد شب ها هم در همان مکانی که آن کتاب در آن جا نگهداری می شد بیتوته کند. عالم عرب که به میرحامد اعتماد پیدا کرده بود، درخواست او را پذیرفت و میرحامد اجازه یافت شب ها در آن محل باشد. او شب ها تا صبح از کتاب نسخه برداری می کرد تا سرانجام کتاب دست نویسش تمام شد. اولین صبحی که کارش تمام شده بود، به سرعت آماده سفر شد و خود را به کشی رساند تا از راه آب، به هند برگردد. در این میان، عالم عرب به قصد میرحامد پی می برد و سربازانی را مأمور یافتن او می کند، اما میرحامد به لطف خدا و ائمه (ع) از دست سربازان نجات پیدا می کند و سوار کشتی می شود.
کشتی روی دریا در حرکت بود که ناگهان طوفان شدیدی بوجود می آید؛ افراد تنها به فکر حفظ جان خود بودند و در تکان های کشتی، وسایل شان به آب می افتاد، اما میرحامد بغچه ای را که نسخه دست نویس در آن بود، محکم به خود چسبانده بود و تنها به فکر حفظ آن بود. ناگهان تلاطم شدیدی کشتی را تکان داد و بغچه از دستان میرحامد که پیرمردی رنجور شده بود جدا شده، درآب افتاد.
میرحامد با نگاهی اندوهناک بی درنگ خود را برای نجات کتاب به آب انداخت. او به احادیث مستند کتاب می اندیشید و به فوایدی که از آن نصیب شیعیان می شد. پس از آرام شدن جزر و مد مدتی بود، مسافران کشتی صدای ضعیفی را می شنیدند که درخواست کمک می کرد. همه به سمت صدا برگشتند و پیرمردی را دیدند که بغچه ای را محکم به آغوش گرفته اســت. آنها میرحامد را از آب بیرون کشیدند، ولی رمقی برای پیرمرد نمانده بود.
آری بزرگان ما این چنین میراث گران بهای شیعه را حفظ کرده اند و به ما رسانده اند، بدون تردید با تأمل در این حکایت، به وظیفه بزرگ خود در مورد استفاده و حفظ کردن این میراث ارزشمند و انتقال آن به آیندگان، بهتر پی می بریم.

نگاهی کوتاه برعظمت علمی علامه میرحامد حسین(15)
 

علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی، درباره میرحامد حسین هندی، چنین می نویسد: (16)
سید میرحامد حسین موسوی نیشابوری هندی، از بزرگترین متکلمان و عظیم ترین عالمان متبحر شیعه در لکهنو به سال 1246 ه.ق. زاده شد. در همان جا نزد پدر خویش، جناب سید محمد قلی موسوی که از عالمان بزرگ بود، درس خواند و تربیتی نیکو یافت و مبادی علوم و علم کلام و عقاید را از پدر فرا گرفت.
میرحامد حسین، عالمی پر تتبع بود و پراطلاع، و محیط بر آثار و اخبار و میراث علمی اسلامی. او در این تتبع و احاطه به مرتبه ای رسید که هیچ کس از معاصران او و متأخران، بلکه بسیاری از عالمان قرون پیشین نیز به پایه او نرسیدند. همه عمر خویش را به بحث و پژوهش در اسرار اعتقادات دینی و حراست اسلام و مرزبانی حوزه دین راستین گذرانید. من در سده های اخیر کسی را نمی شناسم که در این راه چونان او جهاد کرده و کوشیده باشد و همه چیز خویش را در راه استواری حقایق مسلم دینی از دست داده باشد. چشم روزگار، در سرتاسر آبادی ها و اعصار، در پژوهش و تتبع، در فراوانی اطلاع، در دقت نظر و هوش، در حفظ و ضبط مطالب، کسی چنان او ندیده اســت.
علامه امینی نیز، درباره عظمت میرحامد حسین و ارزش بزرگ کتاب «عبقات الانوار» و کتابخانه او و فرزندش سید ناصر حسین در موارد متعدد سخن گفته اســت. از جمله، در جلد نخستین «الغدیر» در فصل «المؤلفون فی حدیث الغدیر» (کسانی که درباره حدیث غدیر کتابی مستقل نوشته اند) عبقات الانوار را مطرح کرده می گوید:(17)
«میرحامد حسین، حدیث غدیر و اسناد آن و متواتر بودن آن و معنای آن حدیث را در دو جلد، 1080 صفحه، گرد آورده اســت و این دو جلد از مجموعه کتاب او، عبقات اســت.»
آن گاه به سخنان خویش در بزرگداشت مقام میرحامد حسین چنین ادامه می دهد:
«این سید پاک بزرگوار، چونان پدر قدیس خویش، یکی از شمشیرهای آخته خداست بر سر دشمنان حق، و درفش پیروزی حقیقت اســت و دین و آیتی بزرگ اســت از آیات خدای سبحان. خداوند به دست او حجت را تمام کرد، و راه راست حق را آشکارا ساخت. اما کتاب «عبقات» او، بوی خوش آن، از کران تا کران جهان وزید. و آوازه ی این کتاب، خاور و باختر جهان اسلامی را گرفت. هرکس این کتاب را دید، دید که معجزه ای اســت روشن و روشنگر، که هیچ باطلی و نادرستی در آن راه نخواهد داشت. ما از این کتاب پر ارج و علم و دانش فراوانی که در آن گرد آمده اســت استفاده بسیار بردیم. از این رو سپاس های پیاپی خویش را به پیشگاه او و پدر گرامیش تقدیم می داریم. و از درگاه خدا، برای آنان، پاداش های بزرگ و بسیار می طلبیم.»
مؤلف «ریحانه الادب» نیز درباره وی می گوید: به برکت کتاب «عبقات الانوار» در یک سال جمع کثیری شیعه و مستبصر شدند ... بر شخص خبیر، واضح و آشکار اســت که این همه احاطه و وسعت نظر جز به تأییدات خداوندی و عنایات حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه صورت امکانی عادی ندارد.

احادیث شیعه منبع فیاض سیر و سلوک الهی
 

یکی از راه های بهره مند شدن از امامان (ع) استفاده از کلمات پربار و ارزشمند آن بزرگواران اســت. از با ارزش ترین این کتاب ها، نهج البلاغه اســت. این کتاب با ارزش، هم چون دریای بی کرانی از معنویت و معارف الهی اســت که می تواند مانند راهنمایی، مسیر خدایی را به مشتاقان بنمایاند.
یکی از اساتید حوزه خاطره ای را که نشانگر ارزش والای نهج البلاغه بود، چنین نقل می کردند: «مدت ها بود کتاب های عرفانی و معنوی بسیاری مطالعه می کردم؛ در آن زمان، خدمت آیت الله سید احمد نجفی رسیدم و عرض کردم: آقا! من مدتی اســت مشغول خواندن کتاب فتوحات(18) هستم. آیت الله نجفی فرمودند: «اگر نهج البلاغه نبود، اینها کتاب های خوبی بودند.» آن زمان متوجه نکته مهمی که در سخن ایشان بود، نشدم و تنها دریافتم که باید نهج البلاغه را هم مطالعه کنم.
مدت ها بعد، در خواب آیت الله نجفی را دیدم و ایشان فرمود: «چرا نهج البلاغه را نمی خوانی؟ گفتم: آقا! من کتاب نهج البلاغه را ندارم. آقا فرمودند: چرا، شما آن را دارید و با دست خود، نهج البلاغه را از سینه من بیرون کشیدند؛ همان لحظه آن را باز کرده، شروع به تدریسش کردند.»
فردای آن روز به دیدار آقای نجفی رفتم و قصدم آن بود که تعبیر خوابم را از ایشان بپرسم. به محض دیدارشان، قبل از این که من سخنی بگویم، ایشان فرمودند: «از نهج البلاغه چه خبر؟» آن گاه خوابم را بازگو کردند و گفتند: این خواب در حقیقت تداعی کننده این مطلب اســت که باید «عشق به ولایت» که در وجود همه افراد اســت، مورد توجه قرار گیرد و از منابع نوری آنها همچون نهج البلاغه بهره ببرید.

توفیق زیارت و یادی از مرحوم آقای مظلوم (ره)
 

زیارت کردن حرم مطهر امامان (ع) آرزوی همه شیعیان اســت، اما خود امامان باید بطلبند تا فردی افتخار ورود به حرم مطهر آنان نصیبش شود. یکی از اساتید، کرامتی را که در مورد جناب آقا حسین مظلوم (ره) در زیارت امام رضا (ع) بهره اش شده بود، چنین بیان می کرد: یک روز که آقای مظلوم به زیارت حضرت معصومه (س) می رود، در مسجد بالاسر، دو رکعت نماز می خواند و هدیه به امام رضا (ع) می کند، دو رکعت نیز به نیت امام حسین (ع) و دو رکعت هم به نیت حضرت عباس (ع) هدیه می کند. آقای مظلوم می گوید: بعد از نماز، سیدی کنارم نشست و بدون مقدمه گفت: «دوست داری به زیارت امام رضا (ع) بروی؟» جواب دادم: «بله، بسیار دوست دارم ولی امام رضا (ع) باید عنایت کنند و مرا بطلبند.» او می گوید: آن مرد پس از شنیدن پاسخ من، رفت و من نیز از حرم خارج شدم، در حالی که همه حواسم به سخن آن مرد بود و با خود می گفتم: باید سخن این مرد را به فال نیک بگیرم؛ شاید امام مرا طلبیده باشد. آن گاه دارایی جیبم را شمردم و دیدم با پول من، حتی تا تهران هم نمی توان رفت.
بیرون از حرم، مینی بوس های تهران ایستاده بودند، راننده یکی از ماشین ها گفت: «تهران می روی؟ بیا سوار شو.» گفتم: «می خواهم به تهران بروم، اما کمتر از کرایه شما همراهم اســت و از آن گذشته، می خواهم نزدیک حرم حضرت عبدالعظیم (ع) پیاده شوم.» راننده قبول نکرد؛ پس از مدتی وقتی دید مسافری نیست، گفت: «بیا سوار شو.» من هم سوار شدم، این در حالی بود که به خانواده خبر نداده بودم. وقتی به حرم حضرت عبدالعظیم (ع) رسیدم شب جمعه بود، دعای کمیل می خواندند. من هم دعای کمیل را خواندم و تا صبح در حرم ماندم. صبح بعد از دعای ندبه، شخصی کنارم نشست و گفت: «این پول برای شماست تا با آن به زیارت امام رضا (ع) بروید.» من از سخن او تعجب کردم و پول را نپذیرفتم، اما او بسیار اصرار می کرد؛ از این رو گفتم: «باید استخاره کنم و اگر خوب آمد، پول را از شما می پذیرم» آن شخص که از پاسخ استخاره مطمئن بود، پیشنهاد من را قبول کرد. من هم استخاره کردم چون خوب آمد، به ناچار پول را قبول کردم.
پولی که پذیرفته بودم مبلغ زیادی بود؛ از طرفی هم با خود گفتم: اگر در این راه طولانی همسفری داشته باشم راحت تر سفر خواهم کرد؛به همین سبب، نزد یکی از دوستانم که در شهر ری مغازه داشت رفتم و از او خواستم برای زیارت امام رضا (ع) همسفرم باشد و گفتم که: هزینه سفرش را هم پرداخت خواهم کرد. او پذیرفت و با هم به سمت مشهد حرکت کردیم.
وقتی به مشهد رسیدم، از دوستم جدا شدم و تنها به زیارت امام رضا (ع) رفتم. با خود گفتم: اگر به راستی آقا دعوتم کرده باشند، باید جواب سلامم را بدهند. با توجه خاصی سلام دادم، اما پاسخی نشنیدم. دلم شکست و با خود گفت: یک بار دیگر خدمت آقا سلام می کنم و اگر جواب ندادند به این معناست که ایشان مرا دعوت نکرده اند و من هم بازخواهم گشت و وارد حرم نمی شوم. بار دیگر سلام دادم، ولی باز هم پاسخی نشنیدم. با ناامیدی قصد بازگشت داشتم که ناگهان شخصی صدایم کرد و گفت: «آقای مظلوم! چرا می خواهی برگردی؟»
ماجرای آمدنم به مشهد را برای او شرح دادم و عدم پاسخ امام را گفتم. آن مرد لبخندی زد و گفت: «جواب سلام واجب اســت؛ مگر می شود امام جواب سلام کسی را ندهد؟ این شما هستید که پاسخ را نمی شنوید.» او دستم را گرفت و مرا همراه خود به زیارت برد. در راه نیز با من صحبت کرد و قانعم کرد. با او همراه شدم و با هم نزدیک حرم، منزلی برای اقامت گرفتیم. چند روز بعد گفت: «آقای مظلوم! دوست داری به مدینه بروی و قبر پیامبر اکرم (ص) را زیارت کنی؟» گفتم: «آری، خیلی دلم می خواهد.» او دست مرا گرفت و همان لحظه خود را در مدینه دیدم. پس از مدتی گفت: «آیا دوست داری به زیارت حرم مقدس حضرت امیرمؤمنان علی (ع) در نجف برویم؟» من موافقت کردم و دستم را در دستش قرار داده، خود را اطراف حرم حضرت امیر (ع) دیدم. مدتی بعد، مرا به زیارت کربلا دعوت کرد و همراه هم به کربلا رفتیم. پس از آن، دستم را گرفت و به کاظمین و زیارت قبر مطهر امام کاظم (ع) و امام جواد (ع) برد و سپس به سامرا رفتیم.
عجیب آن که در این سفرها، نه تشنه می شدم نه گرسنه و نیازی هم به خواب نداشتم. وقتی به خودم آمدم، دریافتم که سیزده روز اســت از قم خارج شده ام و خانواده از من بی خبرند. آن مرد، نظرم را درباره بازگشت به قم پرسید و چون موافقت کردم، خود را اطراف حرم حضرت معصومه (س) دیدم. پس از سیزده روز به خانه بازگشتم و در جواب خانواده که بسیار نگرانم شده بودند، تنها گفتم که: به زیارت امام رضا (ع) رفته بودم.
این همه توجه و لطف، تنها به سبب چند رکعت نماز کوتاه البته با اخلاص اســت که از سوی ائمه (ع) انجام می شود. آنها پاسخ سلام زیارت های ما را می دهند و اگر لیاقت لازم را بیابیم، کرامت های بسیاری از آنها مشاهده خواهیم کرد.
در این قسمت حکایتی را که در کتاب شریف منتهی آلامال (19) جناب شیخ عباس قمی (ره) با اسناد روایی نقل می کند عرض می کنیم و امیدواریم که لطف و توجه حضرت حق شامل حال ما نیز شود.
شیخ مفید و طبرسی و دیگران روایت کرده اند از جناب علی بن خالد که گفت: زمانی در عسکر یعنی در شهر سامرا بودم، شنیدم که مردی را از شام در زندان کرده اند و می گویند: او ادعای نبوت و پیغمبری کرده، من رفتم به طرف آن خانه که او را در آن جا حبس کرده بودند و با پاسبانان او مدارا و محبت کردم تا مرا به نزد او بردند. چون با او صحبت کردم، فهمیدم او صاحب فهم و عقل اســت. از او پرسیدم: ای مرد، بگو قصه تو چیست؟ گفت: من مردی بودم که در شام در موضع معروف به رأس الحسین (ع) یعنی موضعی که سر امام حسین (ع) را در آنجا گذاشته بودند عبادت خدا را می نمودم، شبی در محراب عبادت مشغول به ذکر خدا بودم که ناگاه شخصی را دیدم که نزد من اســت و به من فرمود: «برخیز!» پس برخاستم و مرا کمی راه برد، ناگاه دیدم در مسجد کوفه می باشم، فرمود: این مسجد را می شناسی؟ گفتم: بله، این مسجد کوفه اســت. پس نماز خواند و من با او نماز خواندم. پس از آن بیرون رفتیم و مرا کمی راه برد، دیدم که در مسجد رسول خدا (ص) می باشم. پس سلام کرد بر رسول خدا (ص) و نماز خواند و من هم نماز خواندم. پس با هم بیرون آمدیم و قدری که راه رفتیم، دیدم که در مکه می باشیم. پس طواف کرد و من هم طواف کردم و بیرون آمدیم و کمی راه آمدیم، دیدم که در همان محراب عبادت خود در شام می باشم و آن شخص از نظر من غائب شد. از این قضیه، من تا یک سال در تعجب ماندم، چون سال دیگر شد باز آن شخص را دیدم که نزد من می آمد، من از دیدن او مسرور شدم، مرا صدا زد و با خود به همان مواضعی که در سال گذشته برده بود برد. چون مرا برگردانید به شام و خواست از من مفارقت کنم، به او گفتم: تو را قسم می دهم به حق آن خدائی که این قدرت و توانایی را به تو داده بگو تو کیستی؟ فرمود منم محمد بن علی بن موسی بن جعفر (ع) (حضرت امام جواد (ع)).
پس من این حکایت را برای شخصی نقل کردم، این خبر کم کم بگوش وزیر معتصم محمد بن عبدالملک رسید. فرستاد مرا در زندان کردند و مرا به عراق آوردند و حبس نمودند و به من تهمت زدند که من ادعای پیغمبری کرده ام. راوی می گوید: به آن مرد گفتم: میل داری که من قصه تو را برای محمد بن عبدالملک بنویسم تا بر حقیقت حال تو مطلع گردد و تو را رها کند؟ گفت: بنویس. پس من نامه ای به محمد بن عبدالملک نوشتم و شرح حال آن مرد زندانی را در آن درج کردم. چون جواب آمد دیدم همان نامه خودم اســت در پشت آن نوشته بود: «به آن مرد بگو که بگوید به آن کسی که او را در یک شب از شام به کوفه و مدینه و مکه برده و از مکه به شام برگردانیده، بیاید او را از زندان بیرون ببرد.» راوی می گوید: من از مطالعه جواب آن نامه خیلی ناراحت شدم و دلم بر حال آن مرد سوخت. روز دیگر صبح زود گفتم بروم و او را از جواب نامه اطلاع دهم و او را به صبر و شکیبایی سفارش کنم. چون به در زندان رسیدم، دیدم پاسبانان زندان و لشکریان و مردمان بسیاری به سرعت تمام گردش می کنند و جستجو می نمایند. گفتم: مگر چه خبر اســت؟ گفتند: آن مردی که ادعای نبوت می کرد در زندان حبس بود، دیشب مفقود شده و هیچ اثری از او نیست، نمی دانیم به زمین فرو رفته یا مرغ هوا او را ربوده، علی بن خالد می گوید: فهمیدم که حضرت امام محمد تقی (ع) به اعجاز الهی او را بیرون برده اســت. چون این معجزه را دیدم، شیعه مذهب شدم.
شیخ عباس قمی می گوید: محمد بن عبدالملک به سزای خود رسید، چون خلافت به متوکل عباسی منتقل شد و چند ماه از خلافت او گذشت بر محمد بن عبدالملک غضبناک شد، جمیع اموال او را گرفت و او را از وزارت معزول ساخت. محمد بن عبدالملک در ایام وزارت خود تنوری از آهن ساخته بود و او را میخ کوب نموده بود و هر که را می خواست عذاب کند امر می کرد تا او را در آن تنور می انداختند تا هلاک می شد. چون متوکل بر او غضبناک شد امر کرد تا او را در همان تنور آهن افکندند و چهل روز در همان تنور بود تا وقتی که به هلاکت رسید.

نگاهی به چند خاطره از مرحوم حاج حسین مظلوم (ره)
 

شهر مقدس قم به برکت مرقد مطهر حضرت معصومه (س) به سبب وجود حوزه علمیه، مکان زندگی عالمان و فاضلان بسیاری اســت، اما در این مکان، افراد بی سواد یا کم سواد بسیاری هستند که به واسطه ایمان قلبی خویش، مورد لطف پروردگار و توجه ائمه اطهار (ع) قرار گرفته اند.
یکی از این افراد خاص آقای حاج حسین مظلومی اســت که در مورد ایشان چند حکایت بیان می کنیم:(20)
زمانی که آذربایجان به تصرف روس ها درآمده بود جهت سهولت در تهیه مواد غذایی، بین مردم کوپن پخش می شد. اما از آن جا که این کار تنها به قصد فریب مردم انجام می گرفت، آقای مظلومی همراه امام جماعت روستا به این نحوه پخش مواد غذایی اعتراض کردند. به همین سبب، نیروهای روسی آن دو را دستگیر کرده به زندان بردند و آزار و شکنجه کردند.
در یکی از روزهایی که آن دو در زندان به سر می بردند، آقای مظلومی خواب می بیند که حضرت زهرا (س) همراه چند بانوی دیگر، به اتاقی که آن دو در آن زندانی بودند آمده اند و به دنبال انگشتر گم شده ای می گردند. آقای مظلومی بی بی دو عالم را در یافتن انگشتر کمک می کند و حضرت خبر آزادی را به او می دهند. آقای مظلومی می گوید: «در همان ساعتی که حضرت فاطمه (س) فرموده بودند، آزاد شدم.»
یکی از استادان دانشگاه در توصیف آقای مظلومی، خاطره ای را از زبان ایشان چنین بیان می کند: زمانی که ساکن آذربایجان بودم، مغازه شیرفروشی داشتم. یکی از صاحب مقامات ارتش روس، هر روز به مغازه من می آمد و یک لیوان شیر می خورد. یک روز وقتی آن فرد به مغازه من آمد و درخواست شیر کرد، شیر تمام شده بود، اما من از ترس جان خود، مقداری آب به ته مانده شیر افزودم و به او دادم، او پس از خوردن مقداری از آن متوجه شد که آب به آن افزوده ام، از این رو اسلحه خود را بیرون آورد و آماده شلیک کردن شد. من که خود را در یک قدمی مرگ می دیدم، با همه توان فریاد زدم: «یا صاحب الزمان!» ناگهان دست آن مرد فلج شد. او که به شدت شگفت زده شده بود، پرسید: این کلامی که گفتی طلسم اســت یا کیمیا! این دومین بار اســت که این کلمه جادو می کند، زیرا در زمان حمله به ایران از آب های دریای خزر گذشته، به سمت ایران می آمدیم. در نزدیکی ساحل، قایقی به سمت مان آمد و فردی از داخل آن به ما دستور داد تا به سمت روسیه بازگردیم. در ابتدا امتناع کردیم و می خواستیم طبق برنامه به خاک ایران وارد شویم، اما وقتی صلابت آن مرد را دیدیم، تصمیم گرفتیم توسط دستگاه های مخابره از پایگاه نظامی خود کسب تکلیف کنیم، ولی با تعجب بسیار دریافتیم که تمام دستگاه ها از کار افتاده اســت! آن فرد یک دستگاه به ما نشان داد و گفت که با آن دستگاه تماس بگیریم.
پس از تماس، به ما دستور داده شد که به روسیه بازگردیم.هنگام بازگشت، در حالی که آن قایق عجیب و متفاوت را نگاه می کردم، دیدیم در وسط آن پرچمی نصب شده که روی آن نوشته شده اســت «یا صاحب الزمان» یعنی همین کلامی که امروز نیز باعث شگفتی من شد.
همچنین یکی از ارادتمندان حضرت ولی عصر (ع) نقل می کند:
در تعطیلات نوروز، خدمت آقای مظلومی رسیدم و تقاضا کردم که همراه هم به مشهد مقدس مشرف شویم. ایشان همان روز نپذیرفت، اما روز بعد اعلام آمادگی کرد. با آن که در ایام تعطیلات بود و وسیله نقلیه و هتل یا مسافرخانه بسیار کم بود، به راحتی و بدون تقاضا از کسی، بلیط و مسکن برای مان فراهم شد.
از اقامت مان در مشهد چیزی نگذشته بود که شخصی به منزل و محل سکونت ما آمد. او که طالب معنویت و حقیقت بود، اظهار داشت که به من گفته شده شخصی به نام «حسین مظلومی» در این منزل مسافر اســت و او مشکل مرا حل کرده، پاسخ سؤالم را می دهد. هرچه او اصرار کرد، آقای مظلومی گفت که: من شخص بی سوادی هستم و چیزی نمی دانم. اما وقتی آن شخص اصرار را از حد گذراند، آقای مظلومی گفت: «نامه ای بنویس و مشکل خود را در آن بیان کن، من آن نامه را داخل ضریح حضرت رضا (ع) می اندازم تا ایشان جواب تو را بدهند.»
آن شخص چنین کرد و آقای مظلومی نامه را به حرم برد و از آن فرد خواست همان جا منتظر پاسخ نامه باشد. همراه آقای مظلومی به حرم رفتیم. اطراف ضریح پر از جمعیت بود، اما ناگهان از همان جایی که آقای مظلومی ایستاده بودند، راهی شبیه یک کوچه به طرف ضریح باز شد. آقای مظلومی در جلو و من پشت سر ایشان حرکت کردیم. پس از زیارت، آقای مظلومی نامه را داخل ضریح انداختند و بازگشتیم.
در راه بازگشت، آقای مظلومی گفت: «آن شخص در منزل ما مشغول نماز خواندن اســت. او در سجده پایانی نمازش جواب سؤال خود را می یابد.» هنگامی که به منزل رسیدیم، او شادمان به سمت ما آمد و گفت: «من در سجده پایانی نمازم بود که به من گفتند: افضل الاعمال انتظار الفرج.»

تلاش درجهت ظهور امام زمان (عج)
 

در مورد وظایف منتظران در عصر غیبت، دستورات بسیاری داده شده و در روایات مختلف، وظایف گوناگونی برای شیعیان ذکر شده اســت؛ از جمله این وظایف، صدقه دادن برای سلامتی امام زمان (عج) اســت.
جناب استاد رضوانی نقل می کرد: روزی خدمت آیت الله بهجت (ره) رفتم. بحثی درباره صدقه دادن برای سلامتی حضرت پیش آمد و یکی از بزرگانی که در خدمت آقای بهجت بود فرمود: پس از سفارش آقای بهجت، نیت صدقه دادنم را تغییر داده ام. از ایشان درباره سخن حضرت آیت الله بهجت در محضر خودشان سؤال کردیم، گفت: آقا برای مان نقل کرد که یکی از موثقین، امام زمان (عج) را همراه چند نفر در حیاط مسجد مقدس جمکران می بیند، به ایشان عرض می کند که ما همیشه برای نزدیک شدن ظهور شما دعا می کنیم، ولی تقاضا داریم شما که دعایتان به اجابت می رسد، دعا بفرمایید. حضرت می فرماید: «ظهور نزدیک اســت؛ شما دعا کنید که به تأخیر نیفتد.»
آن آقا می گفت که همیشه به نیت تعجیل در فرج امام زمان (عج) صدقه می دادم، اما پس از شنیدن این حکایت، به نیت عدم تأخیر در فرج حضرت ولی عصر (عج) صدقه می دهم.

پی نوشت ها :
 

12- امالی صدوق، مجلس 32، ص 168.
13- برگرفته از کتاب «کرامات معنوی».
14- اشاره به روایت امیرالمؤمنین (ع) که می فرماید: شیعتنا المستباذلون فی ولایتنا، المتحابون فی مودتنا، المتزاورون فی احیاء امرنا، کافی ج 2 ص 236.
15- برگرفته از کتاب «میرحامد حسین» محمد رضا حکیمی.
16- نقباء البشر، ج 1، ص 347.
17- الغدیر، ج 1، ص 156.
18- فتوحات مکی از جمله کتاب های عرفانی اســت که مولف آن شیخ اکبر محیی الدین عربی می باشد.
 

منبع:لک علی آبادی،محمد،دلشدگان،انتشارات هنارس،1388

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

حکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی سلوکیحکایات و توصیه هایحکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی حکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی سلوکیداستان های اولیا خدا داستانهایاولیاخدا داستان های مؤمنان و اولیای خدا حکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی سلوکی واضح ارزش مجاهدت در راه خدا از دیدگاه قرآن و ائمهارزشمجاهدتدرراهخداازحکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی سلوکی معظم له پس از عمری تلاش و مجاهدت در راه حکایات موبایل خرید فروشحکایات و توصیه های اولیاء خدا و حکایات و توصیه های اولیاء خدا و محصول معارفی سلوکی حکایات و توصیه های اخلاقی لطفا بعد از واردشدن در جیمیل و کلیک بر آیکن گوگل انجمن خدا و توصیه های دانلود کتاب چگونه مجرد نمانیمدانلودکتابچگونهمجرد او هم بی میل نیست ولی حکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی سلوکی و نماز مراتب معرفت خدا ما به وجود خدا و این صفات مَعَ أَوْلِیَاءِ کتاب‌های عقاید و اندیشه قم؛ تنها مرکز حوزوی پاسخگویی تخصصی به سؤالات و توصیه های تربیتی نماز داستان ها و حکایات مؤمنان و اولیاء خدا خوف و حزنی بر آن ها اندیشه قم؛ تنها مرکز حوزوی پاسخگویی تخصصی به سؤالات و و توصیه های رحمت و لطف خدا ج ، ص تفسیر التحریر و محبت و انس با خدا ؛ و نیز می های خدا بیشتر شود چه انوار و حقایق و معارفی


ادامه مطلب ...

حکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی سلوکی(3)

[ad_1]

نمازاولیاء و تجلی لقاء حضرت حق
 

در مورد عبادت و نماز اهل بیت (ره) و دیگر بزرگان و صالحان، حکایت های زیبایی گفته شده اســت. زیباترین این حکایات، درباره امیرمؤمنان (ع) اســت. ایشان درجنگ، تیری به پای شان برخورد کرده بود و حکیمان چون درد بیرون کشیدن تیر و احتمال بیهوشی را زیاد می دیدند، از امام حسن (ع) راه چاره خواستند، ایشان فرمود: «پدرم هنگام نماز، تنها متوجه یاد خداست؛ از این رو، بهترین زمان برای بیرون کشیدن تیر از پای ایشان، هنگام سجده نمازشان اســت.»(29) و همین اقدام انجام شد و در حالی که امام (ع) در حالت سجده نماز بودند، تیر را از پای مبارکشان خارج کردند.
امام حسن مجتبی (ع) نیز وقتی وضو می گرفتند و به نماز می ایستادند، رنگ چهره شان زرد می شد.(30)
درمورد امام سجاد (ع) نیز در روایات آمده اســت که هرگاه به نماز می ایستاد همچون شخصی بود که با دنیا وداع می کند و هرگاه به جمله «مالک یوم الدین» می رسید آن قدر آن را تکرار می کرد که نزدیک بود از دنیا برود. (31) در مورد برخی از بزرگان نیز حالت های عجیبی نقل شده اســت. در همین رابطه جناب آقای کمیلی در درس های منازل السائرین نقل می کردند: «مرحوم آیت الله اصفهانی (ره) وقتی در حرم حضرت امیرمؤمنان (ع) مشغول خواندن دعای ابوحمزه ثمالی می شدند، در همان ابتدای دعا به حالت بیهوشی می افتادند، به حدی که ایشان را بیهوش از حرم مطهر خارج می کردند.»
در مورد یکی از بزرگان که هم اکنون مقیم اصفهان اســت یکی از دوستان نقل می کرد: ایشان نیز یک بار که به عنوان امام جماعت در مسجد، نماز اقامه می کردند پس از پایان نماز می بینند جز دو، سه نفر کسی در مسجد نیست؛ تعجب می کنند و وقتی دلیل را از افراد باقی مانده می پرسند، می گویند: «حدود یک ساعت اســت که شما مشغول نماز خواندن هستید و مردم وقتی دیدند نماز شما طولانی شده، نمازشان را فرادی خواندند و مسجد را ترک کردند.»
وقتی از این ولی خدا می پرسند که در آن حال چه اتفاقی رخ داده بود؟ تنها فرموده بودند: «می شود در این دنیا نیز به لقاء خدا رسید.»

رفع موانع و حجاب های راه با زدودن رذائل اخلاقی
 

یکی از رذائل اخلاقی که همه ی امامان و بزرگان دینی آن را نکوهش کرده اند و جهت دوری از آن دستورات اخلاقی بسیاری داده اند، غرور و تکبر اســت. افراد فاضل و خود ساخته ای که با هوای نفس مبارزه کرده اند می توانند خود را در بسیاری از موقعیت های غیرعادی کنترل کرده دچار غرور نشوند، چنین افرادی زمانی که از آنان تعریف و تمجید می شود مغرور نمی شوند و زمانی که بدخواهان لب به دشنام و بدگویی از آنان می گشایند دلسرد و غمگین نمی شوند.
حضرت آیت الله علوی بروجردی نقل می کردند: در یکی از مجالس که در دوران جوانی محضر عالم ربانی آیت الله شیخ محمدتقی آملی (ره) بودیم ایشان می فرمودند: «من توانسته ام یکی از فضیلت های اخلاقی را پس از هشتاد سال، با مراقبه در خود پرورش دهم و آن این اســت که وقتی انتقاد می شنوم یا حتی دشنامی به من داده می شود، خود را کنترل کنم و اعتراض نکنم، اما با وجود تلاش زیاد، هنوز نتوانسته ام خود را در برابر تعریف و تمجید دیگران کنترل کنم و در برابر این تعریف ها، شادی کاذبی در من شکل نگیرد، هنوز هم وقتی از من، سخنرانی ها و علمم تعریف می کنند، خوشحال می شوم.»
وقتی این حکایت و امثال این جملات را از بزرگانی همچون آیت الله آملی که عمری از شاگردان مرحوم آیت الله قاضی (ره) و در حال مجاهدت با نفس بوده اند، می شنویم به یاد این جمله امام معصوم (ع) می افتیم که «نباید نسبت به نفس خود، خوش بین باشید و با بدبینی به نفس خود نظر کنید.»(32)

همچون بزرگان از هوای نفس گریزان باشیم
 

امام سجاد (ع) می فرمایند: «خدایا! از هوای نفس به تو پناه می برم» (33)برماست که این سخن زیبای امام (ع) را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم و از خدا توفیق پیروی از اولیاء دین را در همه اعمال و رفتارمان بخواهیم. استاد ارجمند آیت الله علوی بروجردی در پایان درس فقه خود در این رابطه می فرمود: مرحوم آیت الله ملااحمد نراقی (ره) کتابی می نویسد، این کتاب پس از مدتی در اختیار عالم بزرگ دیگری در مازندران قرار می گیرد. به مناسبتی این دو عالم یکدیگر را ملاقات می کنند و عالم مازندرانی به صراحت و بی پرده، انتقاد شدیدی از کتاب نوشته شده توسط مرحوم نراقی (ره) می کند، از این رو با هم به بحث و گفت و گو می پردازند و پس از مدتی مشاجره از هم جدا می شوند.
عالم مازندرانی پس از بازگشت به دیار خود در می یابد که آنچه در کتاب آن عالم بزرگ آورده شده، صحیح اســت و انتقادهای او بی پایه بوده، پس تصمیم می گیرد اشتباه خود را جبران کند. این عالم مسافت زیادی را با پای پیاده با توجه به وسائل آن روز طی کرده، پس از مدت زمان زیادی به کاشان می رسد. به سرعت به نزد مرحوم نراقی (ره) می رود و نزد او به اشتباه خود اقرار می کند. پس از عرض اشتباه، با وجود اصرار زیاد از طرف آیت الله نراقی (ره) مبنی بر ماندن نزد ایشان، آن عالم ربانی خداحافظی کرده، کاشان را ترک می کند و با سختی و طی مسافتی طولانی خود را به مازندران می رساند. این عالم بزرگ همه سختی ها را بر خود هموار کرد تا به اشتباهش اقرار کند و دستخوش هوای نفس نشود.
هرچه معرفت بیشتر شود، صاحب آن همانند درختی که بار و میوه گرفته باشد، همواره افتاده تر و در عین حال با ثمر و برکت بیشتری خواهد بود. عده ای از علماء راستین که راه جمع بین علم و عمل، دیانت و سیاست و دخالت کردن در امور اجتماعی و سیاسی را در پیش گرفته اند اگر در آن اوج امورات دنیوی، زاهدانه زندگی کنند و از ظواهر دنیا کناره گیری نمایند، قطعاً کاری عظیم تر و با اهمیت تر از موارد مشابه ای اســت که تنها یک سالک الی الله بر کرسی درس و ... قرار گیرد و هیچ گونه دخالتی در مسائل اجتماعی، سیاسی نکند.

اولین دیدار علامه طهرانی با مرحوم حداد (ره)
 

ملاقات با اولیاء خدا، همچون باران رحمتی اســت که بر زمین تشنه ای نازل می شود. این باران گوارا سیراب مان کرده و خاطره خوشش در تمام طول عمر، برای مان روح افزاست. آیت الله کمیلی در مورد استادشان آقا سید هاشم حداد(ره) می فرمودند: مرحوم علامه طهرانی (ره) در وقت ملاقات و آشنایی با ایشان جریان خود را چنین نقل می کردند: در سفری که به کربلا رفته بودیم، همراه یکی از دوستان قصد سفر به نجف را داشتیم. قبل از این که راهی نجف شویم به یاد سید هاشم نعل بند افتادم. ایشان شغل شان نعل سازی بود؛ از این رو به سید هاشم نعل بند معروف بودند. بعدها یکی از مریدان شان لقب حداد (به معنی آهنگر) را به ایشان دادند و خود نیز این لقب را پذیرفته بودند؛ از این رو به «سید هاشم حداد» معروف شدند.
قصد دیدار ایشان را کردم، اما همراهم که برای رفتن به نجف عجله داشت، مرا ترک کرد و قرار شد من نیز پس از دیدار هاشم به نجف بروم. آدرس محل کار جدید ایشان را نداشتم، اما با مراجعه به محل کار در اصطبلی، سخت مشغول کار دیدم، شاگردی نیز کنار ایشان بود. جلو رفتم و گفتم: «سید! آمده ام تا نعلی بر پای این حقیر بکوبید.» سید، سرش را بلند کرد و وقتی مرا دید، سلام کرد و به سرعت شاگردش را به بهانه ای بیرون فرستاد؛ آن گاه یک لیوان چای برایم ریخت و فرمود: «آقا جان! این حرف ها را نباید جلوی مردم عادی زد.»
همچنین استاد کمیلی در درس منازل السائرین در مورد اینکه سالک باید خود و خودیت خویش را رها کند و تنها توجهش به حضرت حق باشد از باب نمونه نقل می کرد: علامه طهرانی در شأن مرحوم سید هاشم حداد (ره) خاطره دیگری را چنین نقل می کردند: روزی همراه سید هاشم و عده ای از دوستان از کربلا به کاظمین رفتیم.
در میان راه شاگرد راننده مشغول جمع آوری کرایه ها شد، آقای حداد کرایه پنج نفر را دادند، شاگرد راننده گفت: «شما که شش نفر هستید.» آقای حداد تک تک ما را شمردند. به جز خود آقای حداد، پنج نفر بودیم. شاگرد راننده رو به آقای حداد کرد و گفت: «پس خودت چه؟ تو خودت را حساب نمی کنی؟!»
آقای حداد باز هم خود را گم کرده بود و چنان در عالم توحید و انصراف از کثرت غرق شده بود که از خود غافل گشته، خود را به حساب نمی آورد. ایشان فرمود: «در آن حال به هیچ وجه خود را نمی دیدم تا بالاخره شاگرد راننده و دوستان به من گفتند تا خود را هم به حساب بیاورم و بشمارم.»

نگاهی کوتاه به زندگی نامه علامه طهرانی(34)
 

حضرت آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی تهرانی فرزند مرحوم آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی تهرانی در بیست و چهارم محرم الحرام سال 1345 ه.ق. در تهران در خانواده ای اصیل و اهل علم و تقوی دیده به جهان گشودند. ایشان از طرف مادر پدر از خاندان مجلسی که دارای ستارگان پرفروغی همچون آیات بزرگ الهی: علامه ملا محمد تقی مجلسی و علامه ملامحمد باقر مجلسی و آیت الله وحید بهبهانی و آیت الله علامه سید مهدی بحرالعلوم و آیت الله بروجردی (قدس الله اسرار) هم می باشد و از طرف مادر مادر از خاندان ارزشمند حاج ملا مهدی و حاج ملا احمد نراقی رضوان الله علیهما می باشند. دوران کودکی و نوجوانی را تحت تربیت های دلسوزانه پدر بزرگوارشان گذراند. پس از طی تحصیلات ابتدائی، دوره آموزش متوسطه را در رشته مکانیک و ماشین سازی با درخششی فوق العاده به اتمام رسانیدند، با وجود پیشنهادهای بسیار برای ادامه تحصیل در خارج و پذیرش مسئولیت های مهم در رشته های مختلف، سربازی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و تحصیل علوم دینی را برگزیدند و پس از آنکه در مشهد الرضا (ع) بدست مرحوم آیت الله آقا میرزا محمد تهرانی صاحب «مستدرک البحار» که از بزرگان عصر و دائی پدرشان بود، عمامه گذاری نموده و به لباس علم و تقوی ملبس گردیدند، برای شروع علوم حوزوی در نوزده سالگی در سال 1363 ه.ق. عازم شهر مقدس قم شد و در مدرسه حجتیه اقامت گزید.
در همان سال ها به جمع اولین شاگردان علامه طباطبایی (ره) پیوست و از خواص اصحاب ایشان گردید، و در عرفان عملی و تفسیر و حکمت از خرمن پرفیض این مرد الهی بهره ها بردند؛ که این ارتباط نزدیک و بهره وری علمی و روحی تا پایان عمر نورانی ایشان استمرار داشت.
همچنین در حوزه مقدسه قم از محضر بزرگانی مانند آیت الله حاج شیخ عبدالجواد سدهی و آیت الله حاج سید رضا بهاء الدینی و آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری و آیت الله سید محمد داماد و آیت الله سید محمد حجت و آیت الله حاج آقا حسین بروجردی رضوان الله علیهم اجمعین در سطوح مختلف استفاده های شایانی بردند و پس از هفت سال تلاش علمی و مجاهدات عملی به کسب درجات بالای علم و معرفت و رشد روحی نائل آمدند.
درآغاز سال 1371 ه.ق. در بیست و شش سالگی با نظر و توصیه بزرگانی چون علامه طباطبایی و آیت الله صدوقی برای تکمیل تحصیلات خود عازم شهر عشق و ولایت مدفن پاک باب علم نبوی، نجف اشرف گردیده و به آستان بوسی و استفاده از دیار بی کران نور مولی الموحدین امیرالمؤمنین علیه و علی اولاده افضل صلوات المصلین نائل آمدند، در فقه و اصول و حدیث و رجال از بزرگان والا مقامی همچون آیت الله حاج شیخ حسن حلی و آیت الله حاج سید ابوالقاسم خویی و آیت الله حاج سید محمود شاهرودی و آیت الله حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی قدس الله اسرار هم استفاده های فراوانی برده و کمال علمی خویش را رشدی عظیم بخشیدند.
در همین دوران بنا به سفارش علامه طباطبایی که اولین استاد سلوکی ایشان بود با آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی وصی مرحوم آیت الله حاج سید علی قاضی قدس الله نفسه الزکیه در مسائل سلوکی حشر و نشر داشتند و به مؤانست و مراوده به آیت الله حاج سید جمال الدین گلپایگانی (ره) و تثبیت پایه های عرفان عملی خویش پرداختند و در طول مدت اقامت در نجف اشرف از بیتوته هر شب پنجشنبه در مسجد سهله بهره ها بردند.
مجاهده ها و مراقبه های مستمر و ریاضت های شرعیه، تحت فیوضات حضرت امیرالمؤمنین (ع) و عنایات خاص حضرت سید الشهدا (ع) سرانجام ایشان را به حضور انسان کامل و روح مجرد و نادره دهر مرحوم حاج سید هاشم موسوی حداد رضوان الله علیه که از شاگردان مرحوم آیت الله حاج سید علی قاضی اعلی الله مقامه الشرف بود، رسانید و فصل نوینی در زندگی شان پدید آورد که موجب به ثمر نشستن زحمات و مجاهدت های سلوکی که تحقق حقیقت توحید و ولایت الهیه بود.
در سال 1377 ه.ق در سی و سه سالگی پس از اتمام تحصیلات عالیه و رسیدن به درجه اعلای اتقان در علوم عقلی و نقلی و کسب فضائل ظاهری و باطنی، جهت ادای تکلیف و اقامه شعائرالهی و ترویج گسترش توحید و ولایت در امتحانی سخت و دشوار به اشاره مرحوم آقای حداد (ره) و امر حضرت آیت الله حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی (ره) به تهران بازگشتند و در مسجد قائم خیابان سعدی در سنگر محراب و منبر به نشر احکام اسلام و ارشاد مردم و تهذیب و تزکیه نفوس مستعده و تبیین معارف الهی و دعوت به توحید و ولایت و تصحیح و تعمیق ارتباط مردم با قرآن و عترت پرداختند.
تلاش مخلصانه و مستمرشان با توجه به ابعاد گسترده عملی و شدت درجه اخلاص و نظم و پشتکار خستگی ناپذیر و روحیه تشکیلاتی کار کردن و ابتکاراتی که در اداره مسجد بکار می گرفتند و جلسات پرباری که شخصاً اداره می نمودند، تأثیری شگرف در یاران و شاگردان شان بجا گذاشت و مسجدشان را در آن سال های سرد و سیاه حکومت طاغوتی همانند پناهگاهی روشن و پرفروغ و زنده و پویا، اسوه مساجد دیگر ساخت.
در خلال این سال ها ارتباط خود را با مرحوم آیت الله شیخ محمد جواد انصاری (ره) و مرحوم آقای حداد (ره) از طریق مکاتبات و مسافرت های متعدد استمرار بخشید و در سایه دستورات الهی این بزرگواران مراحل ترقی را یکی پس از دیگری پیمود تا نهایتاً به بالاترین درجات معنوی رسیده و در اوج قله توحید استقرار یافت.
ایشان در آغاز ورود به تهران و استقرار در سنگر هدایت مردم،اساسی ترین کار را تشکیل حکومت اسلامی دانسته و در راستای حرکت به سمت تحقق آن به ایجاد جلسات همفکری با علمای بزرگ و طرح و پی گیری مسائل مختلف و مشکلات این مسیر طولانی پرداختند، که با رحلت آیت الله بروجردی (ره) و تحرکات اسلام ستیزانه حکومت شاه و قیام مردم به زعامت عالمان دینی و درخشش فوق العاده حضرت امام خمینی(ره) در این صحنه، حضرت آقا که با ایشان سابقه آشنایی داشتند ارتباطی دقیق و محکم را پی ریزی نموده، قدم به قدم در مسیر شروع و اوج گیری نهضت به هم فکری و همکاری گسترده پرداختند، و ضمن جذب یاران مطمئن و متعهد برای فداکاری در مسیر حذف حکومت طاغوت و تحقق حکومت اسلام از هیچ تلاشی دریغ نکردند و در مواقع حساس برای نجات رهبری نهضت از زندان و اعدام، فعالیتی وسیع و همه جانبه و مؤثر را طراحی و اجرا نمودند.
ایشان پس از بیست و سه سال تلاش مستمر و مخلصانه در سال 1400 ه.ق. به توصیه استاد سلوکی شان مرحوم حداد (ره) به منظور مجاورت و آستان بوسی حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء به مشهد مقدس مهاجرت نموده و در مدت پانزده سال پایانی عمرنورانی و پربرکت خویش، لحظه ای از تلاش بی دریغ برای ترویج توحید و ولایت و تربیت نفوس و دستگیری از شوریدگان و عاشقان کوی دوست و تربیت طلاب فاضل و عامل و تدوین و نشر «دوره علوم و معارف اسلام» فروگذار ننموده و آثار گرانقدری در زمینه علوم و معارف اسلامی به جای گذاشتند.
این عالم ربانی با پشت سر گذاشتن چندین بیماری سنگین و خطرناک که آثار برخی از آنها تا پایان عمر مبارکشان استمرار داشت، لحظه ای از تلاش خدایی خود آرام نگرفت و سرانجام پس از هفتاد و یک سال مجاهده فی سبیل الله در صحنه های مختلف، در روز شنبه نهم ماه صفر سال 1416 ه.ق قالب بدن را رها کرده و به ملکوت اعلی پیوست و پیکر مطهرشان پس از تشییع باشکوه علماء و طلاب و با نمازی که آیت الله بهجت (ره) در صحن آزادی بر ایشان اقامه نمودند، در قسمت جنوب شرقی صحن انقلاب در حرم مطهر به خاک سپرده شد؛ و همان گونه که آرزو قلبی خود را از قبل ابراز نموده بودند، مرقدشان در ناحیه پایین پا و پشت سر حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء زیر پای زائران بارگاه ملکوتی آن حضرت قرار گرفت. رحمت الله علیه، رحمه الله الواسعه.

چند خاطره و توصیه از مرحوم آقای حداد (ره)
 

جناب استاد شیخ صالح کمیلی در مورد مرحوم آقا سید هاشم حداد (ره) استاد بزرگ عرفان که سالیان زیادی در محضرشان بوده اند، می فرمود: «ایشان به ذکر قلبی بسیار تاکید داشتند و می فرمودند: همیشه باید بکوشیم که قلب مان به یاد خدا باشد و اگر چه با زبان ذکری نمی گوییم، با دل خدا را یاد کنیم.»
استاد کمیلی می فرمود: آقای حداد همیشه می فرمودند: «من وقت ندارم.» ما متوجه دلیل سخن ایشان نمی شدیم و با خود می گفتیم: ایشان چه کار دیگری انجام می دهند که هیچ گاه فرصت ندارند؟ بعدها فهمیدیم که کار ایشان، مراقبت از نفس و رسیدگی به خویشتن اســت و به دلیل مراقبه و محاسبه زیاد، از کارهای دیگر باز می مانند و به همین سبب می فرمایند: «من وقت ندارم.»
از این حکایت، اهتمام زیاد و در حقیقت خوش بین نبودن آقای حداد (ره) به نفس شان بر می آید. حضرت علی (ع) نیز می فرماید: رحم الله عبداً لم یرض من نفسه؛ خداوند رحمت کند کسی را که از نفس خویش راضی و خشنود نباشد.(35) البته گام برداشتن در مسیر کنترل نفس و سیر و سلوک، مراحل مختلفی دارد و همان گونه که برای آموختن یک علم، کلاس ها و دوره های مختلف را باید گذراند، مسیر سیر و سلوک نیز مراتبی دارد. برای مثال، در ابتدا باید تنها مراقب باشیم که گناهی نکنیم پس از مدتی کار مکروه را نیز انجام نمی دهیم، مدتی بعد کار مباح نیز نباید از ما سر زند و اندکی بعد باید بکوشیم تا کار نیکی انجام دهیم و خود را به اخلاق الهی زینت بخشیم، که مراحل مختلف تخلیه، تجلیه و تحلیه می باشند.
عارف بزرگ مرحوم آقا سید هاشم حداد (ره) سفارش می کردند که: «گاه برای افزایش اطمینان قلبی و به یاد آوردن توجهات الهی نسبت به خویش، خود را با گذشته خود یا حال افراد پایین تر از خود مقایسه کنید و ببینید خداوند چه لطف و توجهی به شما داشته اســت.» البته این به معنی مغرور شدن به خود و جایگاه مان نیست، بلکه از آن جهت اســت که از نا امیدی رها شویم و به یاد آوردن لطف و توجه پروردگار، روح امید را در وجودمان زنده گردانیم.
آقای کمیلی درباره استادشان آقای حداد (ره) می فرمود: ایشان به اندیشیدن در این روایت بسیار تاکید می کردند: «رحمت الله امرا عرف نفسه و علم من این وفی این و الی این؛(36)؛خدارحمت کند کسی را که نفس خود را بشناسد و بداند از کجا آمده و در کجا اســت و به کجا می رود.» مقصود از این روایت این اســت که باید هر فرد، استعدادش را بشناسد و خود را برای قبر آماده کند و بداند که به چه جایگاهی خواهد شتافت.

نگاهی کوتاه به زندگی نامه مرحوم سید هاشم حداد (ره)(37)
 

در سال 1318 ه.ق در یکی از ایالت های هندوستان، کودکی متولد شد که اسمش را «هاشم» گذاردند؛ او بعدها در کربلا و نجف ساکن گردید و به «سید هاشم حداد» معروف شد و عارفی بزرگ در جهان تشیع به شمار آمد.
سید در حالی که در درون خود یک دریا حرف و حدیث داشت؛ تصمیم خود را گرفت و خطوط سرنوشت آینده خود را برگزید و به حوزه علمیه رفته و مسیر زندگی اش را آگاهانه انتخاب کرد.
در کربلا به دروس علمی و طلبگی مشغول شد. سیوطی را می خواند که برای تحصیل به نجف اشرف مشرف شد. او با توجه، دقت و هوشمندی خاصی که داشت متوجه شد در نزدیکی های مدرسه ای که مشغول به تحصیل اســت همه روزه عارف والامقامی تردد می کند و به تدریس می پردازد، بسیاری از جویندگان حقیقت، شاگردی او را می کنند.
پس از آنکه این موضوع را فهمید، در جستجو برآمده و متوجه شد نام آن استاد «سید علی قاضی» اســت که از بهترین شاگردان عارف بزرگ و صاحب مقام نجف «سید احمد کربلایی» اســت. سید هاشم از وقتی که فهمیده بود شاید گمشده اش این مرد بزرگ باشد مدام می اندیشید که: «اکنون چگونه به حضورش بروم؟»
او در نمازی که به همین منظور به جا آورد، میان قنوت و سجده هایش از خدا یاری طلبیده و از روح سخاوتمندانه امیرالمؤمنین (ع) کمک خواست: « یا امیرالمؤمنین! خود می دانی که با چه هدفی آمده و چه آرمانی دارم، کمکم کن و راه را برای صعودم به پیشگاهت باز فرما ...»
او می گوید: «همین که به محضرش وارد شدم، دیدم سید رو برویم نشسته اســت، بی اختیار به سویش کشیده شدم، سلام کردم و دستش را بوسیدم، مرحوم قاضی فرمود: رسیدی!»
و من حجره ای برای خود گرفتم و از آن وقت و از آن جا باب مراوده با آقا مفتوح شد. آقای قاضی به این حجره زیاد می آمدند و گاهی می فرمودند: «امشب حجره را فارغ کن، می خواهم تنها در اینجا بیتوته کنم.»
او به مقامی رسید که مرحوم آقای قاضی زبان به توصیف او گشوده و از مقامات او سخن به میان آورد:«سید هاشم در توحید مانند سُنی ها که در سُنی گری تعصب دارند در توحید ذات حق متعصب اســت و توحید را چنان ذوق کرده و مس نموده اســت که محال اســت چیزی بتواند خللی در آن به وجود بیاورد!»
هرچند که او پس از سال ها اقامت در نجف به صلاحدید استاد به کربلا و جمع عائله و خانواده خود برگشته بود اما ارتباط آنها کماکان برقرار بود و استاد هرگاه که به کربلا مشرف می شدند در منزل ایشان سکونت می گزید.
آقا سید هاشم می گوید: «پس از مراجعت به کربلا غیر از اوقاتی که آقا به کربلا مشرف می شدند که گاهی در ایام زیارتی و غیر آن نیز من به نجف اشرف مشرف می شدم، یک روز خدمتشان رفته بودم هوا بسیار گرم بود و ایشان مشغول استراحت و خواب بودند چون دیدم ممکن اســت در صورت در زدن ایشان را از خواب بیدار کنم، بنابراین کنار در منزل، بر زمین نشستم و چون خسته بودم لحظاتی به خواب رفتم، ساعتی نگذشته بود که استاد خود بیرون آمده و با ملاطفت و محبت مرا به منزل برد.»
شغلی که برای خود برگزیده بود کمی حیرت انگیزاست؛ نعل سازی و آهنگری! اما این حرفه پوشش خوبی برای ریاضت و گمنامی ایشان بود. جنسش را ارزانتر از دیگر آهنگرها به مشتری می فروخت و در وقت وزن کردن، سنگین تر می کشید و بر روی آن جنس ارزان و سنگین، اضافه نیز می ریخت! آنگاه به هرکس که نسیه می خواست بدون استثناء نسیه می داد.
مرحوم علامه طهرانی (ره) در وصف ایشان در کتاب روح مجرد می فرماید: حاج سید هاشم درافق دیگری زندگی می نمود، اگر بخواهیم تعبیر صحیحی ادا کنیم در «لاافق» زندگی می کرد. آنجا که از تعین برون جسته، از «اسم» و «صفت» گذشته و جامع جمیع اسماء و صفات حضرت حق تعالی شده بود. اسفار اربعه را تماماً طی نموده و به مقام انسان کامل رسیده بود. هیچ یک از قوا و استعدادها نبود مگر این که در وجود گرانقدرش به فعلیت رسیده بود.
حاج سید هاشم، انسانی بود با فعلیت تامه، برای وی «مرگ و زندگی»، «صحت و مرض»، «دیدن صورت های معنوی و عدم آن»، «بهشت و دوزخ» علی السویه بود. تمام نسبت ها در همه عوالم از او منقطع بود مگر نسبت الله.
حقیر و مرحوم مطهری سوابق دوستی و آشنایی دیرین با هم داشتیم و ذکر مبارک حضرت آقا با وی نیز کم و بیش به میان آمده بود. وقتی هم که ایشان از کربلا به تهران تشریف آورده بودند، رفاقت ایجاب می کرد که میان شان ملاقاتی صورت گیرد و این دوست دیرین نیز از محضر عارف ربانی متمتع گردد، روی این اصل بنده به ایشان اطلاع دادم و او به منزل ما که در احمدیه دولاب بود تشریف آورده و در یک مجلس عمومی مرحوم حداد را زیارت نمود و سؤالاتی نیز به عمل آورد که ایشان پاسخ دادند.
با همین یک ملاقات شهید مطهری شیفته سید هاشم حداد شد. گویا که گمشده خود را یافته اســت. روزی دیگر باز ایشان به همان منزل آمده و ساعتی با هم به گفتگو پرداختند. پس از اتمام گفتگو مرحوم مطهری از من پرسید که: آیا ممکن اســت که آقای حداد یک ساعت به من وقت بدهند تا در خلوت با ایشان ملاقات داشته باشم؟ عرض کردم: اشکال ندارد، ایشان وقت می دهند و جا هم هست.
وقتی موضوع را به حضرت آقا عرض کردم، فرمودند که مانعی ندارد. ایشان برای فردای همان روز ساعتی را معین نمودند تا ملاقات خصوصی شان انجام شود.
درست در ساعت تعیین شده، شهید مطهری در جلسه حاضرشد و من آنها را به پشت بام برده و برای اینکه کسی نیز احیاناً مزاحم شان نشود در بام را از پشت بستم.
دراین جلسه مرحوم مطهری هر سؤالی داشت از ایشان می نماید و ایشان نیز جواب می دهند. وقتی ساعت به سر رسید حضرت آقا به پایین تشریف آورد، مرحوم مطهری نیز پشت سر ایشان بام را ترک کردند.
آن روز آقای مطهری به قدری شاد و شاداب شده بود که آثار مسرت از وجناتش پیدا بود، من هیچ اطلاعی از صحبت های این دو حاصل ننمودم، نه از شهید مطهری پرسیدم که موضوع صحبت شان چه بود و نه از حضرت آقا. فقط آقای مطهری هنگام خروج آهسته به حقیر گفتند: «این سید حیاتبخش اســت.»
سید دارای مادر زن تلخ مزاج و تنگ نظری بود که هیچ سازگاری با او نداشت و برخلاف زنش که انسانی متعادل و صبور بود او بدخلق و اهل جار و جنجال بود و شبی نبود که داماد خود را که انسانی قانع و سر به زیر بود آرام بگذارد!
مخالفت و اذیت پیرزن به حدی شدت می گیرد که سید هاشم احساس تکلیف می کند که عیال خود را طلاق دهد تا از دست مادر زنش نجات پیدا کند. اما استاد عارفش آیت الله قاضی (ره) وی را به «صبر» توصیه می کند و از او می خواهد که شکیبایی پیشه کند.
مرحوم آقای حداد می گوید: «آنچه این مادر زن بر مصائب ما می افزود تحمل می نمودم تا اینکه یک شب تابستان که پاسی از شب گذشته بود و من به شدت خسته و فرسوده بودم از بیرون به منزل آمده و خواستم به اتاق خودم بروم، آن شب علاوه بر خستگی، تشنه و گرسنه نیز بودم.
تا داخل حیاط شدم، دیدم که مادر زن کنار حوضچه نشسته و از شدت گرما، پاهایش را در حوض قرار داده و از شیر بر روی آن آب می پاشد. او تا فهمید که من وارد شدم شروع به فحش و ناسزا نمود و مرا با کلمات بد و رکیک مخاطب ساخت، وقتی چنین شد من دیگر به داخل اتاق نرفته و یکسره از پله ها به بام رفتم.
این زن باز خاموش نشده و صدای خود را بالا برد و با تندی، فحش و ناسزا نثارم می نمود! صدای او به قدری بلند بود که نه تنها من، که همسایه ها نیز سخنان نامناسب او را می شنیدند.
آن قدر ادامه داد تا اینکه حوصله ام به سر آمد، دیگر آنجا نایستادم و بی آنکه پاسخی داده و پرخاشی کنم از پله ها پایین آمده و سر به بیابان نهادم، هدف و جای خاصی نداشتم ولی می رفتم. متوجه هم نبودم که به کجا می روم، همین قدر می دانستم که می روم، در این حال احساس کردم که دو تا شدم؛ سید هاشمی که مورد ظلم و تعدی مادر زن اســت و سب و شتم او را می شنود و سید هاشمی که من هستم؛ با کیفیتی عالی و مجرد.
از فحش های مادرزن هیچ نصیبی به این سید هاشم نمی رسید و او به این سید هاشم کاری نداشت و سب و شتمی نمی نمود. احساس کردم این حال و کیفیتی که در آن هستم، سرور آفرین، خوب و شادی زا بوده و عجیب اینکه در اثر صبر و تحمل بر اهانت های مادر زن این حالت برای من حاصل شده اســت.
این فتح بابی بود که اطاعت فرمان استاد برایم به ارمغان آورده بود، فهمیدم که اگر از دستورات استاد قاضی پیروی نمی کردم تا ابد همان سید هاشم پریشان و غمگین باقی می ماندم ولی با پدیدار شدن آن حالت، سید هاشمی گشته بودم بسیار دگرگون و متفاوت، درمکانی رفیع و مقامی ارجمند که گرد هیچ غصه بر صورتم نمی نشیند.
فوراً به خانه برگشته و بدست و پای مادر زن افتادم، من دست و پای او را بوسیده و می گفتم: «مبادا خیال کنی که من از گفته های تو ناراحت و دلگیرم! نه چنین نیست شما هر وقت هرچه خواستید به من بگویید که اینها برای من مفیدند!»
مرحوم آقای حداد در مورد توجه به کودکان می گوید: «وقتی دخترم بیگم در دو سالگی از دنیا رفت من دارای حالات و روحیات مخصوص خود بوده و نمی توانستم که مرگ و زندگی را تشخیص دهم ... پس از او دختر دیگرم فاطمه نیز باز در دو سالگی فوت کرد، مرگ او در شب روی داد، ما او را در اتاقی نهاده بودیم که فردا دفنش نماییم. من بی آنکه قصد خاصی داشته باشم به نظر بچه به او نگاه می کردم، فکر می کردم که کودکی از دنیا رفته اســت و موضوع چندان اهمیتی ندارد. همان شب، دیدم که نفس او پیش چشمانم عیان شده و از گوشه اتاق بزرگ شده و تمام خانه را فرا گرفت، کم کم روح او بزرگ و بزرگتر شد و ناگاه دیدم که تمام کربلا را فرا گرفت و به دنبال آن بلافاصله تمام دنیا را مظروف خود نمود!
در حقیقت آن طفل معصوم، ماهیت وجودی خود را به من نشان می داد که با اینکه کودکم، ولی بزرگم. این عظمت حقیقی او بود بنابراین ما باید به اطفال و کودکان خود احترام بگذاریم و به نظر بزرگ به آنها بنگریم زیرا که بزرگند و ما آنها را خرد می پنداریم، ابراهیم پسر دو ساله پیامبر، به قدری بزرگ بود که اگر می ماند به مثابه خود پیامبر، بزرگ می شد کانه پیغمبر همان فرزندش ابراهیم اســت که بزرگ شده و ابراهیم همان پیامبر اســت، منتها در دوران خردسالی و طفولیت: «ذریه بعضها من بعض.»(38)قنداقه نوزادان را تا چند ماهگی در مجالس علم و محافل ذکر و حسینیه و جاهایی که نام امام حسین (ع) برده می شود ببرید چرا که نفس کودک همچون مغناطیس اســت و علوم و اوراد و اذکار و قدوسیت امام حسین (ع) را جذب می کند.
طفل اگرچه زبان ندارد ولی ادراک می کند و روحش اگر در دوران کودکی به محل های معصیت برده شود، جرم و گناه او را آلوده می کند و نیز اگر او را به جای پاک و طیب و طاهر ببرند، محل های ذکر و عبادت و علم، پاکی و صفای آنها را به خود می گیرد.
اطفالتان را به اتاق های روضه و ... ببرید، علماء سابق هم این گونه می کردند، این کار آثار زیادی بر روی طفل دارد و او آنچه را که اخذ کند تا آخرش در وجوش ثابت می ماند، جزء غرائز و صفات فطری او می گردد. نفس بچه، در این زمان قابلیت محضه اســت اگرچه این موضوع مهم و سر خطیر را مردم معمولی درک نمی کنند!»
ایشان در مورد حالات معنوی خود می گوید: «بعضی از اوقات چنان سبک و بی اثر می شوم که گویی «پرکاهی» هستم که در هوا قرار گرفته و به چرخ در آمده ام. گاهی اوقات نیز آن گونه از خود بیرون می آیم که به عنوان مثال گویا ماری پوست عوض می کند! من در گوشه ای افتاده و چیزی هستم و بدن و اعمالم هم چیزی مثل پوسته مار که به شکل مار اســت.
یکبار که به حمام رفته بودم، طبق معمول پول ها و وسایلم را به صندوق دار تحویل داده و برای استحمام به داخل رفتم. هنگام بیرون آمدن که می خواستم امانت خود را تحویل بگیرم، دیدم که به جای صاحب حمام شاگرد او پشت صندوق ایستاده اســت.
شاگرد حمام گفت: سید امانتی تو چقدر اســت؟ گفتم: دو دینار! او گفت: ولی اینجا سه دینار اســت نه دو دینار! گفتم: چرا معطلم می کنی؟ یک دینارش را خودت بردار و دو دینارش را به من بده تا بروم. صاحب حمام وقتی صحبت من و شاگردش را دید پرسید: چه خبر اســت؟ شاگردش گفت: این سید می گوید: من دو دینار امانت گذاشته ام ولی اینجا سه دینار وجود دارد! صاحب حمام گفت: امانت او را من خودم گرفتم و سه دیناراست، بده برود و به حرف های این سید هیچ وقت گوش نده که غالباً گیج بوده و حالش خراب اســت!
در آن لحظه من در موقعیتی بودم که نمی توانستم در آنجا درنگ نموده و با آنها گفتگو کنم، اگر کمی نیز معطلم می کردند فوری می آمدم؛ گاهی در یک لحظه علومی از من می گذرد بسیار عمیق و بسیط و کلی که چون لحظه دیگر بخواهم به یکی از آنها توجه کنم می بینم که عجبا، فرسنگ ها از من دور شده اســت!»
وقتی در مورد اعمال و مناسک حجش از او می پرسند، جواب می دهد:
«اعمال خود به خود برایم معلوم می شد و عملم طبق آن قرار می گرفت. در مسجد الحرام که وارد شدیم بدون معرفی، رکن «حجرالاسود» را شناختم و دانستم که از اینجا باید طواف کنم. از آنجا شروع نموده و طواف کردم و بدون حساب هر شوط برایم معلوم بود و در آخرین شوط طواف، خود به خود تمام شد و از مطاف خارج گشتم، «سعی»، «تقصیر» و محل نماز حضرت ابراهیم (ع) نیز چنین بود»
سید هاشم حداد (ره) در مورد تاریخ کربلا می گوید: «مردم چقدر غافلند که غصه می خوردند و اندوه و ماتم به پا می دارند. صحنه عاشورا عالی ترین منظره عشق بازی اســت و زیباترین مواطن جمال و جلال الهی و نیکوترین مظاهر اسماء و رحمت و غضب. عاشورا برای اهل بیت (ع) چیزی جز عبور از درجات و مراتب و وصول به ذروه اعلای حیات جاودان و منسلخ شدن از مظاهر و تحقق به ظاهر و فنای مطلق در ذات احدیت چیزی نبوده اســت.»
نزدیکان جناب سید می گویند: او در دهه عاشورا زیاد می گریست اما گریه شوق، بعضی اوقات از شدت وجد و سرور چنان اشک از چشمان شان فرو می بارید که محاسن شریفشان خیس می شد.
آن مرحوم به تلاوت قرآن که با صورت حزین باشد بسیار علاقمند بود و صوت و آهنگ او نیز بسیارجذاب و دلربا بود. در وقت خواندن قرآن در تفکر پیرامون آیات الهی محو می شد، هرکس هم که شاهد بود و تلاوت های او را می شنید تغییر حالت پیدا نموده و جذبه برایش دست می داد.
در نافله شب، با تکیه بر صوت و صدای زیبا و آهنگ حزین سوره های طولانی را می خواندند و نماز شب شان، چندین ساعت طول می کشید. تا اواخر شب ها خوابی نداشت، اول شب قدری استراحت می نمود سپس مدت ها در حال توجه رو به قبله می نشستند و مشغول توجه و تفکر می شدند، بعد از آن مقداری استراحت می کردند و دوباره بیدار می شدند و به همین ترتیب چهار رکعت دیگر نیز می خواندند و باز رو به قبله به حال خلسه و توجه تام و تمام، تا قریب اذان صبح یا نماز می خواندند، یا همین طور متفکر و ساکت رو به قبله می نشستند.
روزی کسی سؤالی از ایشان می نماید: آیا شما تا به حال خدمت حضرت ولی عصر ارواحنا الفدا مشرف شده اید؟
پاسخ شگفت انگیز و معناداری که ایشان بلافاصله به شخص می دهند به قدری حیرت انگیز اســت که نظری نمی توان برای آن یافت. جواب سید به سؤال یاد شده این بود: «کور اســت هر چشمی که صبح از خواب بیدار شود و در اولین نظر نگاهش به امام زمان (عج) نیفتد!»
به شاگردان خود نیز توصیه می نمودند: «دنبال کشف و شهود نروید این طلب ها سالک را از راه خدا دور می کند، گرچه مطلوبش حاصل شود. کرامت و کشفی که خدا پیش آورد ممدوح اســت نه آن که بنده آن را دنبال کند.» می فرمودند: «این گونه کارها بنده را از خدا به خود مشغول می کند و خلاف سیر می باشد.»
بیمارستان کربلا روز دوازدهم رمضان 1405 ه.ق را نشان می داد و ساعت، سه ساعت مانده به غروب که سید سخن خود را تکرار می کند: «مرا مرخص کنید تا به منزل بروم! سادات تشریف آورده و منتظر من می باشند!»
پزشک معالج دکترشروفی، متحیرانه جواب منفی می دهد: امکان ندارد که شما به خانه بروید ابداً!
آقای حداد متوجه می شود که دکتر شروفی ملتفت کلام او نشده اســت! این جا بود که سید به قسم متوسل شده و جدش فاطمه زهرا (س) را واسطه قرار می دهد:
«تو را به جده ام فاطمه زهرا (س) قسم می دهم! بگذار من بروم. سادات مجتمع شده و منتظر من هستند. من تا یک ساعت دیگر از دنیا می روم!»
دکتر از این جملات سید هیچ چیز متوجه نشد ولی وقتی این اصرار شدید را می بیند، تاب مقاومت را از دست داده و بی اختیار دستور مرخصی سید را امضاء می کند.
بدن مبارک آن مرحوم را شبانه غسل داده و کفن نمودند و به صورتی غیرمترقب، جمعیت انبوهی از کربلا و جاهای دیگر گرد آمدند و با چراغ های زنبوری فراوان جسدش را به حرم مطهر حضرت حسین بن علی (ع) و حضرت عباس (ع) برده و پس از طواف در مقبره شخصی به خاک سپردند. رحمه الله علیه، رحمه الله الواسعه.

پی نوشت ها :
 

29- منتهی الامال، ج 1.
30- همان.
31- انوار البهیه، ص 158.
32- اشاره به روایت بحار الانوار ج 6، ص 32.
33- کافی ج 2، ص 561.
34- برگرفته از کتاب «آیت عرفان».
35- بحار الانوار، ج 6، ص 32.
36- صراط منیر، ص 42.
37- برگرفته از کتاب «عارف شرق».
38- اشاره به آیه 34 سوره آل عمران.
 

منبع:لک علی آبادی،محمد،دلشدگان،انتشارات هنارس،1388

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


16 جولای 2011 ... حکايات و توصيه هاي اولياء خدا و معارفي سلوکي(3) ... در مورد عبادت و نماز اهل بيت (ره) و ديگر بزرگان و صالحان، حکايت هاي زيبايي گفته شده است.3 آوريل 2016 ... حکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی سلوکی(۳) ... در مورد عبادت و نماز اهل بیت (ره) و دیگر بزرگان و صالحان، حکایت های زیبایی گفته شده است.حکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی سلوکی(3) نویسنده: محمد لک علی آبادی نمازاولیاء و تجلی لقاء حضرت حق در مورد عبادت و نماز اهل بیت (ره) و دیگر بزرگان و ...حکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی سلوکی(3) نویسنده: محمد لک علی آبادی نمازاولیاء و تجلی لقاء حضرت حق در مورد عبادت و نماز اهل بیت (ره) و دیگر بزرگان و ...حکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی سلوکی(3) نویسنده: محمد لک علی آبادی نمازاولیاء و تجلی لقاء حضرت حق در مورد عبادت و نماز اهل بیت (ره) و دیگر ...حکايات و توصيه های اولياء خدا و معارفی سلوکی (5). مرداد ۱۶, ۱۳۹۵ /در متفرقه /توسط. عريضه نوشتن آيت الله گلپايگاني محضر امام زمان (عج) يکي از راه هاي توسل به اهل ..... را جانشين ايشان مي دانيم.3- عامل ديگري که تفاوت اهل عرفان و اهل تصوف را آشکار مي ...حکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی سلوکی(3) نویسنده: محمد لک علی آبادی نمازاولیاء و تجلی لقاء حضرت حق در مورد عبادت و نماز اهل بیت (ره) و دیگر بزرگان و ...راز رسيدن اوليا خدا به مقامات بالا چيست؟/ ماجراي ... - خبرگزاری دانشجو ... حکايات و توصيه هاي اولياء خدا و معارفي سلوکي(2) - راسخون. حکايات و توصيه هاي اولياء خدا و ...30 مه 2016 ... هم با رویکرد زیبایی. ... 3 دستیابی به مطالبی در رابطه با مبحث امام شناسی در عاشورا. 7 . حکايات و توصيه هاي اولياء خدا و معارفي سلوکي(3) - راسخون


کلماتی برای این موضوع

حکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی سلوکی


ادامه مطلب ...

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

[ad_1]

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی 

نورپردازی منزل جلوه های ویژه و چشم نواز را نشان می دهد که چشم از بیننده ای را به خود می گیرد.در دکوراسیون باید به این مورد توجه ویژه داشته باشیم. 

 

1- اگر خانه ای دارﯾد که به سبک سنتی و کلاسیک اســت، بھتر اســت از لوستر استفاده کنید. اگر فضای پذﯾرایی و اتاق نشیمن کوچک اســت، بھتر اســت که از لوسترھای کوچک استفاده کنید و بالعکس در فضاھای بزرگ از لوسترھای بزرگ.

 

به طور معمول، لوسترھایی که برای سبک ھای کلاسیک و سنتی طراحی می شوند، از برنج ﯾا برنز ساخته شده اند. می توانید از انواع لوسترھای به رنگ سرب ھم استفاده کنید، چرا که اﯾن رنگ با این سبک ھماھنگی دارد و می توان گفت که تاکیدی دوچندان بر این سبک دارد. اغلب در این سبک از نورپردازی لامپ ھای لوستر نماﯾان نمی شود و در بیشتر مواقع دارای حباب ھایی که روی لامپ ھا قرار می گیرند، ھستند.
نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی2- اگر خانه ای به سبک وﯾکتورﯾن دارﯾد (مبلمان اواسط قرن نوزدھم تا اواخر قرن بیستم) که تحت تاثیر سه عامل احیای سبک ھای گذشته، واکنش به عصر ماشینی و نوآوری در مواد و مصالح و فنون شکل گرفته اســت، بھتر اســت لوستری را انتخاب کنید که دارای شیشه ھای منشور و ﯾا کرﯾستال باشد.

 

اغلب لوسترھاﯾی که برای سبک وﯾکتورین طراحی می شوند، پایه و حباب ھاﯾی دارند که به نقوش گل آراسته ھستند. از دﯾگر گزﯾنه ھایی که می توانید برای اﯾن سبک از خانه ھا انتخاب کنید، لوسترھایی اســت که جنس بلور دارند.

 

3- در فضاھای داخلی مینی مالیستی (ساده و کوچک) از اﯾده ھای ساده کمک بگیرﯾد. نورپردازی ھای ساده و بی پیرایه برای خانه ھای کوچک و ساده می تواند از بھترین گزﯾنه ھای انتخابی شما باشد. استفاده از منابع نورانی در تورفتگی ھای سقف و ﯾا فضای مابین سقف کاذب با دﯾوار و نیز استفاده از چراغ ھای متعدد و کوچک بر دﯾوار ﯾا سقف در طول ﯾک مسیر، بسیار مفید و مناسب اســت.

 

در فضاھای مینی مالیستی و ﯾا بسیار ساده، استفاده از چراغ ھای خیلی ساده از جنس سرامیک ﯾا چوب توصیه می شود.

 

4- در فضاھای مدرن و مجھز، به طور شخصی از چراغ ھای دست ساز استفاده کنید. بھتر اســت اﯾن چراغ ھا کاربردی باشند تا تزئینی. استفاده از چراغ ھای توکار برای سقف بسیار مناسب اســت. انواع چراغ ھای ریلی که بین سقف کاذب و دﯾوار تعبیه می شوند برای این سبک از خانه ھا توصیه می شود.

 

بھتر اســت برای لامپ ھای ھالوژنی که در دﯾوار و سقف تعبیه می شوند، کلید دﯾمر بگذارﯾد تا نور ھالوژن ھا قابل تنظیم باشد.

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

نورپردازی در دکوراسیون

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی

 

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی نورپردازی منزل جلوه های ویژه و چشم نواز را نشان می دهد که چشم از بیننده ای را به خود می گیرددر دکوراسیون باید.1 سپتامبر 2016 ... در ضمن می توانید با "نورپردازی" این جلوه و مرکزیت را مضاعف کنید. .... توصیه های کاربردی در انتخاب رنگ ها در خانه ... چنانچه فضای منزل تان را با ...چرا که بیشتر فعالیت های صورت گرفته شده در آشپزخانه (مانند آماده سازی مواد غذایی) بر روی میز وسط آشپزخانه انجام می شد.نورپردازی آشپزخانهاما آشپزخانه های امروزی با ...آکایران :وب سایت زیبایی خانه: امروزه با پیشرفت تکنولوژی و تغییر تلویزیون ها, میزهاي تلویزیون نیز تغییر کردند. مدل هاي مختلف, متنوع و زیبایی از میز ...مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی، دانشگاه جامع علمی کاربردی ایران را با دانشگاه های علمی – کاربردی آلمان مقایسه کرد. به گزارش سرویس پژوهشی ایسنا، محققان دفتر ...3 روز پیش ... آکاایران: نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی آکاایران: نورپردازی منزل جلوه های ویژه و ...[ad_1] ۰۲ مهر ۹۴ ایده های کاربردی اینستاگرام در دکوراسیون منزل (۶) ترفندهای دکوراسیون ... ... نورپردازی منزل و توصیه های کاربردی. ... کار رفته در دکوراسیون منزل.9 ا کتبر 2016 ... درباره ما · خانه زیباکده دکوراسیون ایده های نو برای نورپردازی منزل ... بھتر است این چراغ ھا کاربردی باشند تا تزئينی. استفاده از ... انواع چراغ ھای ریلی که بين سقف کاذب و دیوار تعبيه می شوند برای این سبک از خانه ھا توصيه می شود.توصیه ها و پیشنهاداتی در امر دکوراسیون ... در ضمن می توانید با "نورپردازی" این جلوه و مرکزیت را مضاعف کنید. .... توصیه های کاربردی در انتخاب رنگ ها در خانه ... منزل شما با استفاده از رنگ مایههای طلایی ، زرد ، شکلاتی و قهوه ای کم رنگ ، درخشش خاصی ...


کلماتی برای این موضوع

مدل دکوراسیون های مدرن و شیک برای هال و ورودی منزل …دکوراسیون ورودی منزل چیدمان هال منزل چیدمان راهرو و ورودی منزل ایده های دکوری برای مزایای مبلمان یک تکه و ال شکل در دکوراسیون منزل…مزایای مبلمان یک تکه و ال شکل در دکوراسیون منزلعکسهای زیبا و مدرنمبلمان ال بهترین دکوراسیون آپارتمان کوچک و نقلی و این طرح های …دکوراسیون آپارتمان کوچک و نقلی و این طرح های سادهتصاویرآپارتمان کوچک و بهاری دکوراسیون اتاق خواب، طراحی اتاق خواب، انواع …شش ایده جالب برای طراحی اتاق خواب کودک تصاویر جدیدترین و شیکترین مدل های دکوراسیون دکوراسیون،دکوراسیون منزل،دکوراسیون …بنز،هیونداو بخریداقساط بلند مدت علل خیانت های زناشویی مخصوص دختر و پسرهای خوش رنگها در چیدمان منزل، چیدمان خانه، چیدمان منزل ایرانی چیدمان خانهچیدمان اتاق خوابچیدمان خونه هامونچیدمان منزل و دکوراسیونچیدمان منزل مدل های هوشمندانه از تخت های تاشو و کم جا عکسمدل تخت خواب های تاشو تخت های تاشو امروزی در عین شیک بودن، بسیار کاربردی هستند به برق قدرت کنترل الکترونیک مخابرات تاسیسات …طبقه بندی قصه های قبیله معرفی نویسنده و مدیر وبلاگ لغت آیلتس ضروری برای نقاشی ساختمان نقاشی ساختمان قلی پور بلکا …در سبک های کلاسیک بهتر است که این کوسنها از همان جنس و بافت روتختی باشند به هماهنگی لایت مد مد و لباس دکوراسیون آرایش و زیبایی …مدلدکوراسیونآرایش و زیباییآشپزیلایت مد مد و لباس دکوراسیون آرایش و زیبایی


ادامه مطلب ...

حکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی سلوکی(5)

[ad_1]

عریضه نوشتن آیت الله گلپایگانی محضر امام زمان (عج)
 

یکی از راه های توسل به اهل بیت و ائمه اطهار (ع) نوشتن نامه و عریضه ای به آن بزرگواران اســت. این نامه ها را پس از نوشتن، می توان در ضریح امام (ع) یا در آب روانی انداخت. یکی از مکان هایی که عریضه نوشتن در آن بسیار مرسوم اســت، «مسجد مقدس جمکران» می باشد که در آن جا عریضه ها را در چاهی که در همان مکان مقدس اســت می اندازند.
جناب استاد رضوانی می گفتند: یکی از نزدیکان آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) نقل می کردند که: در سال های جنگ تحمیلی، یک روز صبح قبل از طلوع آفتاب، آیت الله از من خواستند که ماشینی آماده کنم تا به مسجد مقدس جمکران برویم. دستور ایشان را اطاعت کردم و همراه آقا رهسپار مسجد مقدس شدیم. پس از ورود به مسجد، آقای گلپایگانی نماز خواندند و مناجاتی کردند، سپس کاغذی را از جیب شان در آوردند و از من خواستند که آن را در چاه عریضه بیندازم. من چنین کردم و سپس به سمت قم حرکت کردیم. در راه، با اصرار زیاد از ایشان خواستم که مضمون نامه را برایم شرح دهند، زیرا می خواستم بدانم چه مسأله مهمی پیش آمده که برای رفع آن، این موقع صبح به «مسجد جمکران» شتافته اند. آیت الله پس از اصرار زیاد فرمودند: «من از عاقبت ادامه جنگ بسیار می هراسم و بسیار نگران این موضوع هستم. از آقا خواستم که خود شیعیان شان را کمک کنند.»
درست یک روز پس از این ماجرا، امام خمینی (ره) قطع نامه صلح را پذیرفتند و جنگ پایان پذیرفت.

معجزه ای که باعث نجات ظاهری و باطنی شد
 

چه بسیارند مشکلاتی که در سایه توجه امامان بزرگوار حل شده اند و چه بسا گره های کوری که تنها به دستان شریف آن بزرگواران باز می شوند. هرگاه با دلی شکسته، دست به دامان آن بزرگواران شویم و آنان را واسطه برآورده شدن حاجات خود نزد خداوند قرار دهیم، بی تردید نا امید از درگاه پرفیض و برکت شان باز نخواهیم گشت.
یک روز حضرت آیت الله لنگرودی (ره) درباره استغاثه به ساحت مقدس حضرت ولی عصر (عج) چنین بیان فرمودند: به لطف و عنایت خداوند عازم سفر حج بودم. قبل از پرواز، یکی از موتورهای هواپیمایی که من مسافرش بودم، خراب شد اما خلبان و مهندس های پرواز تصمیم گرفتند با همان وضعیت هواپیما را به حرکت درآورده، پرواز کنند. در بین راه موتور دیگر نیز دچار نقص فنی شد. مهمان داران وضعیت را اضطراری اعلام کردند و خبر دادند که هواپیما در آستانه سقوط اســت. مسافران با شنیدن این سخن، به سراغ من که تنها روحانی هواپیما بودم آمدند و تقاضا کردند که جهت نجات مسافران دعای ویژه ای بخوانم. من به صراحت به آنان گفتم که: «تنها کسی که می تواند کاری برای نجات مان انجام دهد، امام زمان (عج) اســت؛ همه دست به دامان آن بزرگوار شوید.»
مسافران با تضرع و اضطراری حقیقی، حضرت مهدی (عج) را صدا می زدند و از ایشان مدد می جستند. ناگهان مهمان دار هواپیما اعلام کرد که نقص فنی به کلی برطرف شده و دیگر هیچ خطری ما را تهدید نمی کند.
پس از آن که هواپیما در فرودگاه جده به زمین نشست، خلبان که فردی روسی و کمونیست بود، نزد من آمد و توسط مترجمی از من سؤال کرد که آیا آن کسی که شما از او درخواست کمک می کردید، عیسی بن مریم (ع) بود؟! با تعجب علت سخنش را جویا شدم؛ گفت: «قبل از حرکت یکی از موتورهای هواپیما خراب بود و در حین حرکت نیز موتور دیگر دچار نقص جدی شد و هر لحظه ممکن بود سقوط کنیم تا آن که یک باره تمام خرابی ها برطرف شد. پس از فرود که به سراغ هواپیما آمده ایم، می بینیم در حالی که ما در پرواز بودیم، قطعات خراب موتور باز شده و قطعات دیگری به جای آن بسته شده اســت؛ چنین چیزی تنها معجزه اســت.»
سپس من برایش توضیح دادم که کسی که ما صدایش می کردیم امام دوازدهم ما شیعیان اســت، او به کمک مان آمد و از مرگ حتمی نجات مان داد، او خود مسیحا دم اســت و عیسی مسیح در رکاب ایشان اســت. خلبان که بسیار مشتاق شده بود، از اسلام و تشیع پرسید و من آن قدر برایش توضیح دادم که او با تمام وجود و علاقه با شیفتگی تمام به اسلام اقرار کرد. آن گاه شهادتین را به زبان جاری کرد و چون موسم حج بود در مکه ماند و حج خویش را در کنار من و تمام مسلمانان و شیعیان به جا آورد و نامش را نیز «سلمان» گذاشت. آری، به برکت یک معجزه، بسیاری از مسلمانان نجات یافتند و فردی که تشنه یافتن حقیقت بود، به سلک شیعیان در آمد.

توجه حضرت ولی عصر (عج) و غفلت از آن
 

در نامه ای که توسط حضرت ولی عصر (عج) نوشته شده، آمده اســت که ما شما را رها نکرده ایم و شما از یاد ما نرفته اید. اگر ما شما را فراموش و رها می کردیم و برای تان دعا نمی کردیم، هر آینه دشمنان بر شما مسلط می شدند.(48)
با دقت در این عبارات، می توان دریافت که امام زمان (عج) تا چه حد به ما توجه و نظر دارند. در روایت آمده اســت که امام (عج) همچون یک پدر، مادر، برادر یا هرکسی اســت که گمان می کنیم به ما نزدیک اســت و مراقب مان اســت. (49)اما داستان ما و امام زمان (عج) همچون ماجرای پدر و فرزندی اســت که پدر، بسیار مراقب فرزندش می باشد و تمام نیازهایش را برطرف می کند، ولی فرزند هیچ گونه توجهی به او ندارد و قدردان محبت هایش نیست. در مورد ما نیز چنین اســت که امام زمان (عج) با آن همه بزرگی به یاد ماست و ما با همه کوچکی از او غافلیم.
یکی از اولیاء الهی که به صورت مکرر به شهرستان دورود سر می زد مرحوم آقا شیخ محمد تقی انصاری (ره) بود، در یکی از سفرهای شان به شهر دورود وقتی یکی از شاگردان خدمت ایشان می رسد، آقای انصاری به او می فرماید: «به خیابان راه آهن برو، در آن جا پیرمردی را می بینی که در حال رد شدن از خیابان اســت. به او بگو امام زمان (عج) سلام به شما رسانده، ولی در عین حال از شما گله دارد، زیرا در خانه بد اخلاق هستی و سفارش کرده اند که اخلاقت را اصلاح کنی.» سپس آقای انصاری می فرمایند: «اگر به آن پیرمرد بگویی که شیخی از قم آمده و چنین پیغامی برایت دارد، سخنت را نمی پذیرد.»
شاگرد آقای انصاری می گوید: «به خیابان راه آهن رفتم و آن پیرمرد را دیدم؛ به سمتش رفته و پیغام آقا را به او رساندم؛ پیرمرد توجهی نکرد و با بی تفاوتی گذشت. وقتی نزد استادم برگشتم و ماجرا را بیان کردم، ایشان گفت: آن بنده خدا نمی داند که چه جایگاهی نزد امام زمان (عج) دارد!»
آن پیرمرد، فردی به نام شیخ حسین کربلایی (ره) بود که ظاهر بسیار ساده ای داشت، فقیرانه زندگی می کرد و همیشه ذکر «یاعلی» بر زبانش جاری بود و مزارش در قبرستان اطراف شهر دو رود اســت.(50)

نمونه ای از یک عمر عبودیت
 

استادان محترم در جلسات خود همراه درس های معنوی، اخلاقی، عرفانی، فقهی و ... حکایت های زیبایی را نیز بیان می کنند. این حکایت های شنیدنی که بیشتر شان متعلق به افراد معمولی روزگار اســت گاه چنان بر دل می نشیند که اشک از دیده ها جاری می کند، قلب ها را پر از امید و ایمان می گرداند و چه بسا روح ها را متحول و دگرگون می سازد.
یکی از همین اساتید معظم نقل می کردند:
در نجف، فردی که شغلش حمل بار بود، در نهایت فقر و سادگی زندگی می کرد. این فرد، مردی بزرگ بود و سخنان حکیمانه ای بر زبانش جاری بوده اســت. یکی از روزها که از کوچه ای می گذشت، می بیند که روی پشت بام خانه ای چند کودک همراه مادرشان که برای پهن کردن لباس رفته بودند، مشغول بازی هستند، یکی از کودکان از غفلت مادر استفاده می کند و به لبه بام می آید و به جهت نبود هیچ حفاظی از روی بام سقوط می کند.
افرادی که از کوچه می گذشتند، سقوط کودک را با حیرت تماشا می کردند و کاری از دست شان بر نمی آمد، در این هنگام مرد حمال دست هایش را به آسمان بلند می کند و می گوید: «خداوندا! این کودک را نگه دار.» پس از دعای مرد، کودک به آرامی پایین می آید و در سلامت کامل بر روی زمین قرار می گیرد.
افرادی که نظاره گر این اتفاق بودند، اطراف این مرد به ظاهر ساده جمع می شوند و در حالی که از مشاهده حادثه شگفت زده بودند، ناباورانه به او نگاه می کنند و به او می گوید: «تو کیستی!؟» مرد پاسخ می دهد: «من حمال ساده ای هستم.» مردم می پرسند: «چگونه به این مقام رسیدی؟» او جواب می دهد: «تا امروز، همیشه من بودم که در برابر دستورات خدا سر تسلیم فرود می آوردم و هرچه فرمان داده بود، عمل می کردم، امروز برای نخستین بار بود که چیزی از خدا خواستم و این بار پروردگار به سخنم گوش داد و دعایم را مستجاب کرد.»

چگونه با حضرت رب العالمین مناجات کنیم
 

در جلسه ای عرفانی و بسیار معنوی که در منزل یکی از بزرگان اصفهان برگزار شده بود، پس از توسل به ساحت مقدس امام زمان (عج) دل ها معنویت خاصی یافته بود، جناب استاد حکایت زیبایی را از گفت و گوی پروردگار با حضرت داود (ع) چنین بیان کردند:
در روایت های حضرت داود (ع) آمده اســت که خداوند به داود وحی کرده اســت: «ای داود! تا کی بهشت را یاد می کنی، ولی اشتیاق به سوی مرا نمی طلبی؟» داود (ع) عرض کرد: «پروردگارا! چه کسانی مشتاق تو هستند؟» فرمود: «کسانی که آنان را از کدورت ها پاک گردانده ام،اهل دوراندیشی ساخته ام و از دل های آنان به سوی خویش روزنه ای گشوده ام تا به من بنگرند؛ آن گاه دل های آنان را حمل کرده بر آسمان ها قرار می دهم پس برترین فرشتگانم را فرا می خوانم. هنگامی که جمع شدند، به من سجده می کنند. به آنان می گویم: من شما را گرد نیاوردم تا به من سجده کنید، بلکه شما را فرا خواندم تا دل های مشتاقان خویش را به شما نشان دهم و بر شما ببالم. بی تردید دل های آنان در آسمان ها برای فرشتگان می درخشد، همان گونه که خورشید برای اهل زمین.»
داود (ع) گفت: «پروردگارا! مشتاقانت را به من نشان ده.» فرمود: «ای داود! به کوه لبنان بیا، در آن کوه چهارده نفر هستند؛ پیر، جوان و میانسال. وقتی نزد آنان آمدی، سلام مرا به آنان برسان و بگو پروردگارتان می فرماید: چرا حاجتی از من نمی طلبید؟ شما دوستان، برگزیدگان و اولیاء من هستید؛ من از شادی شما شاد می شوم و به سوی محبت شما می شتابم.»
داود (ع) نزد آنان رفت و آنها را در کنار چشمه ای در حال تفکر درباره عظمت خدای تعالی یافت. آنان با دیدن داود (ع) خواستند متفرق شوند اما حضرت داود به آنان گفت: «من فرستاده خدا هستم، آمده ام تا پیام پروردگار را به شما برسانم. او به شما سلام می رساند و می فرماید: چرا حاجتی از من نمی طلبید؟ من چونان مادری مهربان در هر ساعت به شما می نگرم.»
آنان با شنیدن پیام داود (ع) اشک بر گونه های شان جاری شد. آنان که چهارده نفر بودند پس از شنیدن پیام، هر یک چنین پاسخ دادند: بزرگ آنان گفت: «خدایا! تو پاک و منزهی؛ ما بندگان تو وپسران بندگان توایم، پس اگر در گذشته، گاه دل های ما از تو بریده بوه ما را بیامرز.»
دیگری گفت: «خدایا! تو پاک و منزهی؛ آن چه را بین ما و توست، نیکو ظاهر کن.»
نفر سوم گفت: «آیا ما جرأت دعا کردن به درگاه تو را داشته باشیم؟ حال آن که تو می دانی چه چیزی نیاز داریم. ملازمت راه حق را برای ما دائمی گردان و با این کار منت را بر ما تمام فرما.»
چهارمین نفر از آنان گفت: «ما در طلب رضایت تو کوتاهی کرده ایم، پس به وجودت ما را کمک کن.»
نفر پنجم گفت: «ما را از نطفه آفریدی و بر ما به اندیشیدن در عظمتت منت نهادی، آیا کسی که محو عظمتت و متفکر در جلال توست جرأت سخن گفتن دارد؟ نیاز ما تنها نزدیک شدن به نور حضرت توست.»
دیگری گفت: «زبان های ما به سبب عظمت شأن تو و فراوانی نعمت هایت ازخواندن تو ناتوان اســت.»
هفتمین نفر از جمع آنان گفت: «تو دل های ما را برای ذکرت هدایت کردی و برای اشتغال به خودت از دنیا فارغ ساختی، پس کوتاهی ما را در سپاس گزاری ات ببخش.»
نفر هشتم گفت: «تو می دانی که خواسته ما، دیدار توست.»
نفر بعد گفت: «چگونه بنده جرأت طلب از معبودش را داشته باشد؟ هرگاه ما را به دعا فرمان دادی به وجودت نوری به ما ببخش که در میان ظلمت های دنیایی، راه طبقات آسمان را به ما نشان دهد.»
دیگری گفت: «تو را می خوانیم تا به ما رو کرده، اقبالت را پیوسته کنی.»
نفر یازدهم گفت: «ما می خواهیم نعمت هایی را که بر ما ارزانی داشته ای بر ما تمام گردانی.»
دوازدهمین نفر گفت: «ما هیچ نیازی به کسی جز تو نداریم. پس بر ما منت گذار و اجازه بده یک نظر به جمال تو داشته باشیم.»
بعدی گفت: «خدایا! تقاضا داریم چشمان را از نگاه به دنیا و اهل دنیا کور گردانی و در اشتغال به آخرت محفوظ فرمایی.»
و آخرین نفر از جمع آنان گفت: «ما می می دانیم که تو دوستدارانت را دوست داری، پس بر ما منت گذار و قلب ما را تنها به خودت مشغول کن.»
پس از این که سخنان افراد جمع به پایان رسید، خداوند به داود (ع) وحی فرستاد: «به آنان بگو سخنان شان را شنیدم و اجابت کردم، پس هر کدام خلوت گزینند، زیرا هم اکنون می خواهم حجاب را از بین خود و آنان بردارم تا به نور و جلال من نظر کنند.»
داود (ع) پرسید: «خدایا! چه کاری سبب شد تا به این مقام برسند؟» پروردگار فرمود: «به سبب حسن ظن به خدا، خودداری از آمیزش با دنیا و داشتن خلوت های عارفانه با من. کسی به این منزلگاه نمی رسد مگر آن که ترک دنیا کند، به یاد دنیا دل مشغول نکند، قلبش را برای من از هر کاری فارغ سازد و مرا بر مخلوقات برگزیند. در این هنگام رأفتم را بر او نازل کرده، حجاب هایی را که بین من و اوست، کنار می زنم، پس او می تواند به من نظر کند، مانند کسی که با چشم خود، به اشیاء نظر می کند. آن گاه او را از نورجمال خود بهره مند می سازم. هنگام بیماری، خود هم چون مادری مهربان از او پرستاری می کنم و هنگام گرسنگی و تشنگی، خود سیرابش می کنم.
به این ترتیب، او را از محبت دنیا و اهل دنیا دور می سازم تا او را از اشتغال به من باز ندارند، پس بنده من در رسیدن به من و وارد شدن در محضر من عجله می کند، اما من از قبض روح او اکراه دارم، زیرا او در بین خلایق، مورد توجه من اســت. من به او، نزد فرشتگان و اهل آسمان ها افتخار می کنم.
ای داود (ع)! به عزت و جلالم سوگند که چنین بنده ای را در بهشت برین ساکن خواهم کرد چنان که خشنود گردد.»
و در پایان روایت حضرت استاد، تأکید بر عدم درخواست از خداوند برای امور مادی می کردند و می فرمودند: «با اینکه خدا از آنها خواست که از او درخواست کنند اما هیچ کدام شان غیر او را نخواستند. اگر واقعاً طلب حقیقی وجود داشته باشد حتی استاد به سراغ سالک می رود و از او دستگیری می کند.»
در پایان این حدیث شریف طبق فرموده جناب استاد یکی از عزیزان که صوت و لحن خوبی داشتند، غزلی را که حاج آقا از دیوان حافظ برگزیده بودند قرائت کرده و جلسه با توسل به امام زمان (عج) مزین شد:
غلام نرگس تو تا جدا رانند
خراب باده لعل تو هوشیارانند
ترا صبا و مرا آب دیده شد غماز
وگرنه عاشق و معشوق راز دارانند
بزیر زلف دو تا چون گذر کنی بینی
که از یمین و یسارت چه بی قرارانند
گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین
که از تطاول زلفت چه سوگوارانند
رقیب در گذر و بیش از این مکن نخوت
که ساکنان در دوست خاکسارانند
نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس
که عندلیب تو از هر طرف هزارانند
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من
پیاده می روم و همراهان سوارانند
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کانجا سیاهکارانند
خلاص حافظ از آن زلف تا بدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند

سه حکایت از محضر عالمی ربانی
 

به محضر بزرگان رسیدن باعث تقویت روحیه، اعتقاد و دین انسان می شود. در روایت آمده اســت که نظر کردن به چهره عالم، ثواب دارد.(51) دیدار یک عالم ربانی چون باران رحمتی اســت که بر زمین تشنه می بارد، حتی سودی که دل و جان افراد از وجود عالم می برند، بیش از سیراب شدن کویر اســت.
یکی از همین اولیاء الهی در جلسه ای می فرمودند: در جوانی همراه دوستان به بیرون از شهر رفتیم؛ من از دوستان جدا شدم و در گوشه ای از آن محیط زیبا با خدا خلوت کردم. با خدا درد و دل می کردم و سخن می گفتم، با صدای بلند عرض کردم: «به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند.» ناگهان ندایی آمد: «که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟»
در روایات آمده اســت که بکوشیم قصدمان از دعا کردن تنها درخواست چیزی از پروردگار نباشد، بلکه به قصد نزدیک شدن به خدا دعا کنیم. وقتی به این نیت دعا کنیم، خداوند ما را پاک کرده، به خود نزدیک خواهد کرد. مقصود از عبارت «تو در برون چه کردی ...» نیز دعوت اســت به تلاش برای خالص کردن اعمال و ورود به داخل خانه.
همچنین می فرمودند: مدت ها بود که از محضر بزرگان بسیاری بهره مند شده بودم و توصیه های آنان را انجام داده بودم، اما به مرحله قربی که در نظرم بود نرسیده بودم، روزی به یادم آمد که هنوز خدمت علامه طباطبایی (ره) نرسیده ام؛ از این رو، به محضر ایشان رسیده عرض کردم: «آقا جان! من خدمت پنجاه تن از اولیای خدا رسیده ام، دستورها و توصیه های آنان را به کار بسته ام، ریاضت ها و سختی ها کشیده ام اما به جایی نرسیده ام.»
سخنم که تمام شد به چهره علامه طباطبایی (ره) نگاه کردم و دیدم اشک از چشمان مبارک ایشان جاری شده، ایشان به سختی گریست؛ سپس فرمود: درمان تمام دردها نزد پروردگار اســت. او خود فرموده از رگ گردن به ما نزدیک تر اســت. در این دنیا برای دیدن افراد بزرگی چون وزیر و رئیس، نیازمند وقتی قبلی هستیم،اما دیدار، سخن گفتن با پروردگار، بدون وقت قبلی ممکن اســت. او خود ما را فرا خوانده و در قرآن می فرماید: «ادعونی استجب لکم.»
همچنین تعریف می کرد: در سفری که به هند رفتم، قبل از بازگشت به ایران، شنیدم مرتاضی اســت که قدرت عجیبی در پیشگویی کردن دارد. با تلاش بسیار، توانستم به دیدنش بروم. وقتی مرتاض هندی مرا دید، گفت: «شما قصد بازگشت به ایران را دارید، اما تا پنج روز دیگر نمی توانید باز گردید. روز پنج شنبه، بلیط هواپیما تهیه خواهید کرد و آن روز می توانید به ایران برگردید.» از نزد مرتاض هندی که بازگشتم، بسیار تلاش کردم که بلیطی تهیه کنم، اما نتوانستم، می خواستم ثابت کنم که ممکن اســت پیش بینی او اشتباه شود، ولی نتوانستم و از هیچ راهی بلیط تهیه نشد. درست روز پنج شنبه، توانستم بلیطی تهیه کنم.
از این مرتاض هندی سؤال شده بود که چگونه تمام پیش بینی هایش به حقیقت می پیوندد؟ او پاسخ داده بود:
«هر آن چه را خداوند گناه شناخته، انجام نمی دهم و آنچه را اعمال نیک شمرده، انجام می دهم.» این مرتاض مسلمان نبود و اعمال نیک را به سبب خوب بودن شان انجام می داد، اما خداوند نتیجه اعمالش را در همین دنیا به او می داد و این قدرت را که خداوند به او داده بود، نتیجه اعمال نیکش به حساب می آمد. حال روشن اســت که اگر فرد معتقد و مسلمانی چنین نیکوکار باشد، خداوند علاوه بر این دنیا، در آن دنیا نیز به او پاداش خواهد داد.

دید الهی پیدا کردن و خدابینی
 

دیدن رؤیاهای صادقه از جمله عنایت های پروردگار به بندگان خاص خویش اســت. به همین سبب اســت که آیت الله ملکی تبریزی (ره) می فرمایند: «همه امید من به خواب هایی اســت که دیده ام و از آن راه، عنایت هایی نصیبم شده اســت.»(52)
بزرگی می فرمودند: «در دوران جوانی خواب دیدم که یک مغازه عینک فروشی دارم. صبح تعبیر خواب را از استادم پرسیدم و ایشان گفت: شما در راه خدا چشم های عده ای را نسبت به راه حق بیناتر و روشن تر خواهید کرد و به سوی پروردگار خواهید برد و آنان را به سوی حضرت حق خواهید خواند.»
عینکی که بر چشم های مان زده ایم و از منظر آن به دنیا می نگریم بسیار مهم اســت، با عینک خوب می توان شفاف تر و واضح تر دید و اگر دنیا را تار می بینیم و دید خوبی نداریم باید عینک مان را تغییر دهیم و به قول سهراب سپهری: «چشم ها را باید شست؛ جور دیگر باید دید.»

فرصت طلبی شیطان از همه چیز
 

شیطان موجودی فتنه گر اســت که با هر بهانه ای به سراغ بنی آدم می آید. او از هیچ حیله و مکری کوتاهی نمی کند و پس از آنکه وسوسه و گمراهی خود را القاء نمود بر اساس آیه قرآن در قیامت نیز از پیروان خود اظهار بیزاری و برائت می جوید.(53)
یکی از اساتید اخلاق در مورد توجه به حیله ها و اقدامات شیطان می فرمودند:
یکی از عالمان در حال نوشتن کتابی درباره وسوسه ها و حیله های شیطان، به قصد ترساندن و هوشیار گرداندن مردم در برابر شیطان بود. در همان زمان، عالم دیگری شیطان را در عالم رؤیا و یا مکاشفه می بیند و به او می گوید: «ای ملعون! فلان عالم در حال نوشتن کتابی در مورد توست و به زودی تو را در بین مردم معرفی و رسوا می کند.»
شیطان لبخند تمسخر آمیزی زده می گوید: «این کتاب را به دستور و وسوسه خود من می نویسد. من وسوسه اش کردم که تو عالم بزرگی هستی، ضد من کتاب بنویس و علم خودت را آشکار کن. او خودش نمی فهمد، اما حقیقت مطلب به رخ کشیدن و نمایش دادن علمش اســت.» که باید حقیقتاً عرض کنیم: «اللهم اعوذبک من همزات الشیاطین».

مکاشفات و کرامات و چله نشینی ها
 

در مورد انجام دستورالعمل ها و گفتن ذکرها و چله نشینی نیت فرد بسیار مهم اســت. اگر هدف از چله نشینی و انجام دادن توصیه ها این باشد که کرامتی حاصل شود و بتوان کار متفاوت و ویژه ای انجام داد و به هدفی غیر الهی رو آورد، این فکر و اقدام بسیار خطرناک اســت، زیرا به قول مرحوم حاج اسماعیل دولابی (ره) کشف و کراماتی که در مسیر رسیدن به حق روی می دهد، نقل و نبات راه هستند. آیت الله انصاری همدانی (ره) در مورد مکاشفات به گونه ای برخورد می کردند که شاگردان ایشان حتی جرات بیان مکاشفه ای را که برای شان روی داده بود نداشتند، چرا که ایشان معتقد بودند گاه حتی مکاشفه ها غیررحمانی و شیطانی اســت.
در جلسه ای که محضر یکی از شاگردان مرحوم آیت الله انصاری (ره) بودیم، ایشان می فرمودند: «عده ای در پی آنند که چیزی بشوند؛ در حالی که باید در پی آن باشیم که چیزی نشویم؛ باید از همین هستی خود نیز چشم بپوشیم تا به خدا برسیم.»
نقل می کردند: وقتی که از آقای انصاری همدانی (ره) می پرسیدند: چرا هر کاری می کنیم به جایی نمی رسیم؟! پاسخ می دادند: «معمول این اســت که به جایی نرسیم، اگر کسی به جایی برسد، خلاف قاعده و قانون اســت.»
عالم ربانی حاج آقا شوشتری ماجرایی را در این رابطه این چنین بیان می کردند: «زمانی فردی با من تماس گرفت و ذکر و توصیه ای خواست. من دستورالعمل اول را به او دادم، آن گاه گفت: اگر به این دستور عمل کنم، به چه مقامی می رسم، چه نتیجه ای می گیرم و چه اتفاقی برایم می افتد؟ دانستم که او تنها در پی آن اســت که با انجام ذکر و دستورالعمل غرور و منیتش را تقویت کند و آن را نردبانی برای رسیدن به اهداف مادی اش قرار دهد؛ از این رو به او گفتم: عجله نکنید! ان شاءالله بعدها نتیجه را به شما خواهم گفت و ادامه اذکار را به او ندادم.»
همچنین یکی از اساتید معظم ماجرای دیگری را در این رابطه بیان می کردند و می فرمودند: «یکی از افراد اهل معنی، روایت مشهوری را از پیامبر اکرم (ص) که اگر چهل روز عمل خالص کنید، چشمه های حکمت از درونتان جاری می شود را خوانده بود و چهل روز به طور کامل به آن روایت عمل کرد، اما پس از چهل روز اتفاقی برایش نیفتاد و آن گونه که فکر می کرد، به حکمتی دست نیافت. تعجب کرد، سند روایت را بررسی کرد و دید روایت، سند محکمی دارد؛ از این رو نزد بزرگی رفت و دلیل عدم دستیابی به معرفت مورد نظرش را جویا شد. به او پاسخ دادند: «شما چهل روز به آن دستورات عمل کردید، اما نه برای خدا بلکه برای رسین به حکمت. هدف شما پدید آمدن چشمه حکمت در قلب تان بود آن هم برای خودتان. نه برای تقویت خدابینی و خداپرستی در وجودتان. از آن جا که تنها نیت فرد مهم اســت و نیت شما نیز غیرالهی بود به نتیجه مورد نظرتان دست نیافتید.»
از این مطالب بر می آید که حتی در مراقبه ها و چله نشینی ها باید مراقب نیت مان باشیم؛ قصدمان را الهی کنیم و برای رسیدن به او از خود و هستی مان گذشته، در راهش فنا شویم.

توضیحی در باب کرامات و اقسام مکاشفه
 

منظور از «کرامت» این اســت که شخص از نظر روحی دارای قدرتی اســت که کارهای خارق العاده ای از او سر می زند و می تواند تصرفاتی در عالم وجود انجام دهد. برای مثال، طی الارض کند، یعنی مسافتی طولانی را در زمانی بسیار کوتاه بپیماید. مریضی را شفا دهد یا بدون اسباب ظاهری چیزی را از جایی به جایی منتقل کند، در صورتی که این کارها مستند به اذن الهی و نشانه ارتباط با خدا باشد «کرامت» نامیده می شود. مرتبه بالاتر این امر که توسط انبیاء و ائمه اطهار (ع)و برای اثبات دعوی نبوت و امامت صورت می پذیرد «معجزه» نامیده می شود.
«ادراکات» دارای انواع مختلفی اســت، یک دسته از آنها که مورد شناسایی قرار گرفته اســت در روان شناسی «تله پاتی» نامیده می شود. به عنوان مثال در تله پاتی این گونه اســت که فرد در این جا نشسته و به ذهنش می آید که فلان شخص در فلان جا فلان کار را انجام داده یا بیمار شده و یا از دنیا رفته اســت و بعد هم معلوم می شود که آن مسأله واقعیت داشته و واقعاً اتفاق افتاده اســت. مثال دیگر این اســت که فرض کنید: شخصی به ذهنش می آید که کسی در فلان شهر با او سخن می گوید و بعد هم معلوم می شود که اتفاقاً آن فرد در همان لحظه به او توجه داشته و می خواسته آن مطلب را به او بگوید ولی به علت فاصله و بعد مکانی نمی توانسته این کار را انجام دهد. در هر حال این یک نوع ارتباط روحی بین دو فرد اســت که از سنخ همان ادراکات خارق العاده اســت و روان شناسان آن را «تله پاتی» نامیده اند.
روشن اســت که حصول چنین ادراکاتی دلیل بر کمالات معنوی فرد و مقرب بودن او در پیشگاه خداوند نیست و نمی توان آن را شاهدی گرفت بر این که آن شخص از «اولیاء الله» و دارای مقام و منزلتی نزد خدای متعال اســت. این قبیل ادراکات حتی ممکن اســت برای کسی حاصل شود که هیچ اعتقادی به خدا ندارد، البته دانش بشر هنوز به چند و چون و اسرار این نوع ارتباط پی نبرده و ما نمی دانیم در اثر چه عامل و یا عواملی این پدیده اتفاق می افتد.
ارباب فن و بزرگان در نوشته ها و کتاب های شان آورده اند که مکاشفات بر دو دسته هستند: «مکاشفات ربانی و رحمانی، و مکاشفات شیطانی» به عبارت دیگر؛ گاهی مشاهدات و ادراکاتی که در حال خلسه برای انسان پیش می آید از ناحیه خدای متعال و گاهی نیز از القائات شیطان اســت. در مکاشفه شیطانی نیز نظیر مکاشفه رحمانی، شخص واقعاً برای مثال صدایی را می شنود یا چیزی را می بیند که دیگران نمی بینند و نمی شنوند ولی القا کننده آن شیطان اســت. گاهی مثلاً ندا و هاتفی غیبی خبری می دهد و بعد هم آن خبر واقعیت پیدا می کند و صدقش آشکار می شود ولی آن هاتف غیبی در واقع شیطان اســت و این مسأله در حقیقت مقدمه ای اســت برای فریفتن شخص و وارد کردن او در مسیری که مدنظر شیطان لعین اســت. شیطان دشمن قسم خورده آدمی اســت و می کوشد تا به هر طریق ممکن انسان را به گمراهی بکشاند و او را از رسیدن به نجات و سعادت محروم سازد، قرآن کریم در این خصوص از قول شیطان می فرماید:
قان فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین؛ شیطان گفت: پس به عزت تو سوگند که حتماً همگی انسان ها را گمراه خواهم کرد مگر آن بندگان خالص تو را.(54)

چند توصیه راه گشا از محضر استادی الهی
 

در راه نزدیک شدن به پروردگار و مسیر قرب او، یکی از کارهای سودمند، دیدار و هم نشینی با اولیای خداست. روزی که در محضر مبارک یکی از این بزرگان بودیم، رهنمودها و توصیه های راه گشایی فرمودند؛ از جمله در مورد لزوم روضه امام حسین (ع) تمثیل زیبایی داشتند، ایشان فرمودند:
«موبدان زرتشتی به آتش اعتقاد دارند و هرگز اجازه نمی دهند آتش عبادتگاه شان خاموش شود، چه خوب اســت ما نیز نسبت به آتش درون مان نسبت به امام حسین (ع) و ائمه (ع) هم چون آنان اصرار بورزیم.» پیامبر می فرمایند: «در شهادت امام حسین (ع) حرارتی در دل های مؤمنین افروخته شده که هرگز سرد نخواهد شد»(56)
چه خوب اســت همیشه به امام حسین (ع) توسل داشته باشیم و گرمای عشق و محبت ایشان را همیشه در قلب های مان زنده و برافروخته نگاه داریم.
همچنین ایشان می فرمودند: از علامه طباطبایی (ره) سؤال کردم: «آیا امکان تشرف به محضر امام زمان (عج) وجود دارد و در صورت امکان چه اعمال و دستوراتی تشرف را حاصل می کند؟»
ایشان فرمودند: در این مورد، رعایت سه مطلب ضروری اســت:
1- برای دیدار امام زمان (عج) باید بسیار باتقوا و پرهیزگار بود.
2- باید محبت، عشق و معرفت فرد زیاد باشد. البته هرگز کسی نخواهد توانست به حدی معرفت کسب کند که در خور امام زمان (عج) باشد اما می توان در حد توان نسبت به این مسأله تلاش کرد.
3- مداومت کردن بر یکی از زیارت های مشهور.
خود ایشان در این مورد «زیارت ندبه» را که با «سلام علی آل یاسین» آغاز می شود توصیه می فرمودند. این زیارت در صحیفه مهدیه چاپ شده اســت.
پس دلیل اینکه گاه برای دیدار حضرت مهدی (عج) بسیار تلاش می کنیم و دستورهایی را هم انجام می دهیم اما به خواسته خود نمی رسیم نبودن این سه مورد اســت. از استاد معظم سؤال کردم: چرا برخی از اعمال و اقدامات ما بی نتیجه می ماند و یا توفیق ادامه آن را نداریم!؟
مطالبی را این چنین فرمودند: اولاً: باید توجه بسیار به خوردن غذای حلال داشته باشیم. غذای حلال، اثرات مثبت بسیار در وجود فرد به جا می گذارد و لقمه غیرحلال، اثرات منفی بسیار با خود همراه دارد حتی از لقمه شبه ناک باید پرهیز کرد، زیرا چنین لقمه ای نیز مانع و حجابی برای رسیدن به قرب الهی و زیارت مولا می گردد.
ثانیاً: عدم ارتکاب به گناه داشته باشیم. اگر فردی خود را ملزم به انجام دستوراتی کند، ذکرهایی بگوید و چله ای هم بگیرد، اما خود را از گناه دور نکند و پرهیزگار نباشد، به خواسته خودنخواهد رسید.
مسئله مهم دیگر داشتن هم نشین نیک اســت. هم نشین و دوست ما باید هم فکر و هم عقیده ما و نیک اندیش و درست کار باشد.
برای رسیدن به قرب الهی و حضور در محضر حضرت مهدی (عج) باید راه عارفان و عالمان را پیمود. در این بین، باید مراقب باشیم که اسیر تصوف نشویم و بین راه عارفان و صوفیان تفکیک قائل شویم.
استاد برخی از تفاوت ها و وجوه تمایز عارفان و صوفیان را چنین بیان فرمودند:
1- عارفان به مرجعیت شیعه معتقدند اما صوفیان چنین اعتقادی ندارند.
2- آنان به طریقت، شریعت و حقیقت تأکید دارند و یک فرد را صاحب طریقت می دانند؛ مثلاً می گویند بعد از امام رضا (ع) آقای کرخی نائب ایشان اســت، اما ما بعد از امام رضا (ع) امامان دیگر تا امام زمان (عج) را نائب می دانیم و در زمان غیبت امام زمان (عج) نیز نائبان و مراجع تقلید را جانشین ایشان می دانیم.
3- عامل دیگری که تفاوت اهل عرفان و اهل تصوف را آشکار می کند ظاهر آنان اســت. عارفان، ظاهری معمولی دارند اما صوفیان ریش خود را می تراشند و تنها سبیل می گذارند، در حالی که ما تراشیدن ریش را گناه می دانیم.
4- ذکرها و وردهای این دو گروه نیز متفاوت اســت. اهل تصوف ذکرهای خاص خود را دارند، اما عارفان ذکرها و دعاهایی را می خوانند که از جانب امامان معصوم (ع) صادر شده و مناجات هایی شناخته شده اســت.
5- در محل عبادت دو گروه نیز تمایز هست. صوفیان در خانقاه عبادت می کنند و عارفان در مسجد؛ چنان که حضرت محمد (ص) و امامان (ع) نیز چنین بوده اند و جایگاه عبادت و حتی درس های شان نیز مسجد بوده اســت.
6- داشتن اعتقاد، محبت و توجه به امام زمان (عج) وجه تمایز دیگر این دو گروه اســت. اهل عرفان همه توجه و اعتقادشان به سمت اوست و گویی جز او چیزی در قلب شان راه ندارد، اما اهل تصوف، صحبت و یادی از امام زمان (عج) نمی کنند و به ایشان اظهار ارادت خاصی ندارند، این مسئله با مدتی هم نشینی با آنان آشکار می شود و همه اش از قطب خود یاد کرده و اظهار سرسپردگی به او را دارند.

گذشت و انفاق و رفع حجاب های مادی
 

یکی از راهکارهای ویژه دین اسلام برای نزدیک شدن به پروردگار، انفاق کردن اســت و در قرآن، مقدمه دستیابی به نیک بختی و نیکوکاری معرفی شده اســت.
انفاق کردن به آن معناست که به دیگری، تنها به سبب رضایت خداوند کمک کنیم. البته این مسئله تنها شامل مادیات نمی شود بلکه اگر در همه امور، از آن چه بسیار دوست داریم به قصد رضایت خداوند به دیگری ببخشیم، در حقیقت انفاق کرده ایم.
داستان جهان پهلوان پوریای ولی، از بهترین نمونه های انفاق غیرمادی اســت. یکی از بزرگان که مقیم شهر مشهد هستند، نقل می کردند: پوریای ولی برای انجام مسابقه به شهر دیگر یدعوت شد.
روز قبل از مسابقه وقتی در شهر قدم می زد نزدیک سقاخانه، پیرزنی را دید که شمعی روشن کرده بود و به افرادی که از آن اطراف می گذشتند خرما و یا حلوا می داد، پوریای ولی نزدیک رفت و پیرزن به او هم تعارف کرد و گفت: «نذری اســت، بخورید و دعا کنید پسرم در مسابقه کشتی فردا پیروز شود.» پوریای ولی پرسید: «چرا پیروزی پسرتان این قدر برای تان مهم اســت؟» پیرزن که پوریا را نمی شناخت گفت: «این شرط حاکم اســت و در صورت عدم پیروزی پسرم، به مشکلات زیادی دچار خواهیم شد.» پوریا چون این سخن را شنید، با اطمینان گفت: «مادر جان! نگران نباش؛ حتماً پسرت پیروز می شود.»
زمان مسابقه فرا رسید و پوریای ولی که تصمیم گرفته بود برای رضای خداوند اجازه دهد پسر جوان پیروز شود، در مقابل آن جوان ضعیف و بی تجربه، مقاومتی نکرد و شهرت و غرور مانع از اندیشیدن به رضای خدا نشد. پسر جوان، پوریای ولی را بر زمین زد. پوریای ولی خود می گوید: «لحظه ای که بر غرور خود غلبه کردم و به سبب کسب خشنودی خدا اجازه دادم پسر جوان مرا به زمین زند گویا حجاب های مادی و دنیایی از جلوی چشمانم کنار رفت و من آن چه را که با ریاضت ها و عبادت های بسیار ندیده بودم توانستم ببینم.»
روشن اســت که گذشتن از خود و انفاق از آنچه دوست داریم به سبب خشنودی خداوند انسان را به مقام های معنوی خاص می رساند. صبر در مقابل اتفاقاتی که به میل ما نیست و فروخوردن خشم در این مواقع، راه دیگر نزدیک شدن به خداوند اســت. در این موردباز یکی از اولیاء الهی حکایت جالبی بیان می کردند: «پسری از مادر پیرش مراقبت می کرد. در یک شب سرد زمستانی، مادر نیمه شب بیدار شده و از پسر خواست تا برایش آب بیاورد. پسر بیدار شد و تا کوزه را آب کرد و یا شاید از چاه آب آورد، مادر به خواب رفت. وقتی پسر بازگشت و مادر را برای نوشیدن آب بیدار کرد، مادر گمان کرد زمان بسیاری گذشته و پسرش در آوردن آب کوتاهی کرده اســت، از این رو عصبانی شد و کاسه آب را بر سر پسرش محکم کوبید. فرزند این مادر تند مزاج به قصد خشنودی حضرت حق برای رضای پروردگار سکوت می کند و سخنی نمی گوید، در همان لحظه حجاب ها از پیش رویش برداشته می شود و نادیدنی ها برایش آشکار می گردند.»

پی نوشت ها :
 

48- اشاره به توقیع امام عصر (ع) احتجاج طبرسی، ج 2، ص 596.
49- اشاره به روایت مجلس 27 امالی صدوق، ص 677.
50- این مطلب در جلسات شهرستان دورود بیان شده اســت.
51-من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 205.
52- کتاب لقاء الله، در ضمن دستورالعمل های موقع خوابیدن.
53- اشاره به سوره حشر، آیه 16.
54- سوره ص، آیه 83.
55- برگرفته از کتاب «پند سعادت».
56- مستدرک الوسائل، ج10، ص 318، باب 49.
 

منبع:لک علی آبادی،محمد،دلشدگان،انتشارات هنارس،1388

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

حکایات و توصیه های اولیاء خدا و معارفی سلوکی


ادامه مطلب ...

توصیه شهروندی یک پیشنهاد آبکی

[ad_1]
یک پیشنهاد آبکی: آبخوری‌های عمومی از قدیم به‌صورت یک منبع آب با لیوان‌های آلومینیومی یا برنجی در ذهن ما ایرانی‌ها نقش بسته اسـت، اما بعد از چند سالی تغییر کردند و حالا کمی بهداشتی‌تر شدند. در حال حاضر در تمام مراکز خصوصی یا عمومی یک آبخوری با تعدادی لیوان موجود اسـت اما یک مشکل وجود دارد این‌که وقتی برای آب خوردن لیوان یکبار مصرف برمی‌داریم به‌جای یکی، یکدسته جدا می‌شود که کار را مشکل می‌کند اگر آنها را دور بیندازیم اسراف اسـت اگر سر جایش بگذاریم که دستمالی شده و غیربهداشتی اسـت پس می‌ماند یک کار ساده که سازنده‌های این دستگاه‌ها محبت کنند طراحی آن را طوری انجام دهند که هنگام برداشتن واقعا یک لیوان جدا شود البته سازندگان این لیوان‌های پلاستیکی هم باید در تولید آن دقت بیشتری کنند با همین دو راهکار کلی از اسراف جلوگیری می‌شود و سطح انتقال بیماری هم کاهش می‌یابد.

سنت خوب: صله رحم یعنی پیوستن و سلوک داشتن با خویشاوندان که حتی در قرآن هم به آن اشاره شده اسـت. در قدیم مردم وقت بیشتری داشتند و می‌توانستند هر هفته یا هر ماه به منزل هم رفته و از حال همدیگر باخبر شوند اما با پیشرفت علم و فناوری و شبکه‌های اجتماعی این رفت و آمدها کمتر شده و دیگر مردم خیلی کم به منزل هم می‌روند. اما باز هم این دلیل نمی‌شود که ما این سنت خوب را به فراموشی بسپاریم حتی در همین شبکه‌های مجازی هم می‌توان گروه‌های خانوادگی تشکیل داد و از حال و روزگار هم باخبر شد. البته یک دلیل دیگر هم که این فاصله را بین خانواده‌ها ایجاد کرده شرایط مالی و خانه‌های کوچک اسـت که باز هم می‌توان با برنامه‌ریزی‌های کم‌خرج و دورهمی‌های ساده در پارک و... همدیگر را ملاقات کرد.

ضمیمه چاردیواری- اعظم سادات سیدبرقی


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

۱۰ فیلم مورد علاقه مسعود فراستیاقای فراستی از سینما اطلاعات بسیار بالایی دارندولی متاسفانه یک منتقد لمپن هستند که من و تو هم قرار است سریال بسازدناشناس یک بار جوابت رو دادم پارسینه چاپ نکرد اولا شبکه من و تو شبکه دولت انگلیس نیستآموزش ابتدایی را دریابید که دانشگاه دیر است امام …رازهای تربیت یک کودک مؤدب استعدادهای ذاتی کودک و لزوم نظارت والدین باهوش‌ترین بچه ترانه توهین آمیز دیگری از شاهین نجفی – مرد روززندگی خانواده سلامت ورزش مادرِ سه پسر لذت آشپزی روز شمار یک پسر مجرد در تهران پارسی نیوزمشرق نیوز کریم انصاری فرد گل خود در بازی این هفته تیمش را به هم تیمی مصدوم خود تقدیم نظرات داوطلبان درباره کنکور دکتری سراسری نیمه …ندا واقعا تعجب میکنم از زمان بندی مسئولان محترمتو دفترچه اول یک ساعت زمان الف شرمندگی و سکوت گوهر گرانی است که به هر …بنده، هم مسلمان هستم و هم باسواد به همین علت، یک جمله را، از یک متن ۱۰۰ صفحه ای بیرون تسهیلات مربوط به جانبازان زیر درصدهر چند در قوانین استخدامى جانبازان زیر درصد ، تمامى وزارتخانه هاى دولتى ملزم می الف طنز فیش حقوقی جواد ظریف عکسفیش حقوقی دکتر جواد ظریف افشاگری شد این اتفاق پس از آن افتاد که یک شهروند تهرانی، روز


ادامه مطلب ...

توصیه هایی برای از بین بردن حساسیت دندان ها

[ad_1]

چگونه می توان حساسیت  دندان را کم کرد؟؟

بنا به اعلام انجمن دندان پزشکی آمریکا، از هر 8 نفر، تقریبا یک نفر دندان های حساس دارد. حساس شدن دندان ها ریشه در برخی علل از مسواک زدن نامناسب گرفته تا مصرف بیش از حد خوراکی های شیرین، دارد.با توجه به ساختمان دندان ها٬ لثه در قسمت ریشه دندان و مینای دندان در بالا ( قسمت تاج دندان ) به خوبی از نفوذ تحریکات به بافت زنده دندان یعنی عاج دندان جلوگیری می کنند. در زیر مینای دندان عاج دندان از مجاری لانه زنبوری شکلی تشکیل شده که مایع داخل آنها مستقیما با مغز و عصب دندان در ارتباط اسـت .

 

با رسوب کلسیم توسط بزاق دهان٬ بر روی مینای دندان ها بطور طبیعی این مجاری بسته می مانند اما زمانی که لثه ها و محافظ ریشه دندان یا مینای دندان ها آسیب ببینند، انتهای این مجاری باز شده و کمترین تغییرات دمایی موجب جابجایی و حرکت سریع مایع درون آنها شده، این تحریک موجب تیر کشیدن دندان می شود.خبر خوب این اسـت که شما می توانید با انجام برخی اقدامات احتیاطی از بروز حساسیت دندان پیشگیری کنید.

 

آرام مسواک زدن: مسواک زدن شدید خود باعث خطر ابتلا به حساسیت دندان می شود. توصیه بر این اسـت که روزانه دو بار و هر بار ۵ دقیقه توسط یک مسواک نرم و با کیفیت دندان ها را مسواک بزنید. ابتدا با زاویه 45 درجه سطح بیرونی دندانها را به آرامی و با دو حرکت بالا و پایین و حرکت به طرفین مسواک بزنید این کار موجب می شود تا حد امکان داخل شیار ها و سطح خارجی دندان ها کاملا تمیز شود. سپس سطح داخلی و روی دندان ها را به همان ترتیب تمیز کنید. مسواک زدن آرام و طولانی مدت بسیار مناسبتر از مسواک زدن سریع با استفاده از مسواکی زبر اسـت.

 

استفاده از خمیردندان ضد حساسیت: این خمیردندان ها حاوی ترکیبی اسـت که به جلوگیری از انتقال حساسیت دندان به عصب کمک می کند. از این خمیردندان ها روزانه دوبار می توانید استفاده کنید.استفاده از دهانشویه های فلوراید: این دهانشویه ها لایه مینای دندان را تقویت می کند و به محافظت در برابر حساسیت می انجامد. همچنین استفاده از دهانشویه های فلوراید منجر به محافظت در برابر پوسیدگی دندان می شود که خود می تواند علت بروز حساسیت دندان باشد. فقط به یاد داشته باشید که بعد از مسواک زدن روزانه دهان خود را با این دهان شویه ها شستشو دهید.

 

اجتناب از نوشیدنی های اسیدی: غذاها و نوشیدنی های اسیدی مینای دندان را از بین می برد و به حساسیت های دندان و پوسیدگی آن می انجامد. بعضی ها در تابستان بیشتر دچار حساسیت های دندان می شوند، چون بیشتر گوجه فرنگی یا لیمو که حاوی اسید بالایی اسـت را مصرف می کنند.استفاده از محافظ دندان: اگر شما مبتلا به دندان قروچه هستید،

 

می توانید در هنگام شب از محافظ های دندان یا به اصطلاح نایت گاردها استفاده کنید چون دندان قروچه خود عاملی برای افزایش آسیب به دندان اسـت.به دندان پزشک مراجعه کنید: حساسیت دندان های شما می تواند علامت هشدار دهنده از یک مشکل جدی تر دهان و دندان مانند دندان شکسته، ریشه در معرض خطر و یا بیماری لثه باشد. برای پیدا کردن علت حساسیت دندان به دندان پزشک مراجعه کنید.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

برای از بین بردن جوش صورت ،کک ومک و پاک کردن … علی پ بهمن ۹ ۱۳۸۸ برای از بردن لکه ها یا خال های کوچک قهوه ای و سیاه که مدتی است بر جرم دندان از بین بردن آسان جرم دندانجرمدندانروش از بین بردن حساسیت دندان ها روش ساده برای از بین بردن بوی غذا در خانه روش های چهاردرمان فوری برای از بین بردن جوش صورتچهاردرمان فوری برای از بین بردن جوش صورت مراقب باشید از مصرف صابون‌هایی که موجب بروز ماسک برای از بین بردن جوش زیباشو دات کامببینید بچه ها باید اول از همه خوده جوش هارو کمتر کنید با استفاده از عرق کاسنی و شاهتره توصیه هایی برای افزایش اشتهای کودک آکاسلامت پزشکی توصیه هایی برای افزایش اشتهای کودک کودک باید در زمان خوردن غذا در از بین بردن جوش و جای آن زیباشو دات کاماز بین بردن جای جوش‌ها محصولات لبنی کم‌چرب معمولاً حاوی مقدار زیادی ویتامین هستند استفاده از مکمل ها برای کنترل قندخوناستفاده از مکمل ها برای کنترل قندخون هیچ قرص جادویی وجود ندارد که بتوان با آن مشکلات راههای سریع برای از بین بردن سیاهی دور چشملکه سفید روی ناخن در اثر چه مواردی بوجود می آید؟ جوش و آکنه و از بین بردن آنها و توصیه های پزشکی مرکز اطلاعات فنی ایرانمرکز اطلاعات فنی ایران با بیش از سال سابقه در زمینه ارائه اطلاعات فنی شامل اخبار از بین بردن حلقه های سیاه دور چشم آکااز بین بردن حلقه های سیاه دور چشمحلقه های سیاه دور چشمسیاهی دور چشمسیاهی دور چشم


ادامه مطلب ...