یزید پسر معاویه فردی هوسباز و شرابخوار بود. یزید در طول سه سال خلافتش مسبب فجایع گوناگونی بوده است. یزید عامل اصلی رخ دادن فاجعه عاشورا بود.
یزید بن معاویه بن ابوسفیان دومین خلیفه اموی است که در سال 25 هجری متولد شد.
مادر یزید، میسون دختر بجدل ابن انیف کلبی است. در اواخر سلطنت معاویه، گروهی از یارانش مانند مغیره بن شعبه از او خواستند تا یزید را به جانشینی خود منصوب نماید. معاویه نیز در سال 56 هجری او را به ولایتعهدی خود برگزید و از مردم برای بیعت با او پیمان گرفت. یزید جوانی بود هوسباز که از فسق و فجور در ملاء عام هیچ گونه باکی نداشت و علناً شراب می خورد و با میمون بازی می کرد.
پس از مرگ معاویه، چهار نفر از بیعت با
یزید سر باز زدند: امام حسین (ع)، عبدالله بن زبیر، عبدالرحمن بن ابوبکر و عبدالله بن
عمر؛ این چهار تن در مدینه بودند.
یزید به حاکم مدینه نوشت که حتماً از حسین بن علی و عبدالله بن زبیر برایش بیعت بگیرد وگرنه آنها را بکشد. امام حسین (ع) حاضر به بیعت نشد و از مدینه همراه با اهل بیت پیامبر خارج شد که این حرکت بعدها به واقعه کربلا و شهید شدن ایشان منتهی گردید.
فاجعه کربلا در نخستین سال خلافت یزید رخ داد. در ابتدا یزید از کشتن آن حضرت و سرکوبی قیام کربلا بسیار خوشحال بود، اما پس از مدتی به سبب خشم و نفرتی که مردم نسبت به او پیدا کردند سخت از این کار پشیمان گشت.
در سال 63 هجرت مردم مدینه بر ضد او شورش کردند. لذا او مسلم بن عقبه را مامور سرکوبی این شهر کرد. مسلم بن عقبه شهر مدینه را ویران و مردم آن را قتل عام نمود و به سپاهیانش اجازه داد هر کاری که می خواهند با مردم مدینه انجام دهند. این واقعه هولناک در تاریخ به نام واقعه حره معروف است.
در سال 64 برای محاصره و نابودی عبدالله بن زبیر، سپاهی را به سوی مکه گسیل داشت. سپاه یزید با استفاده از منجیق کعبه را که پناهگاه عبدالله بن زبیر بود به آتش و سنگ بستند به طوری که خانه خدا ویران گردید. اما قبل از اینکه کار دیگری بکنند، خبر رسید که یزید مرده است. لذا محاصره را نیمه تمام گذاشتند و باز گشتند.
او در چهاردهم ماه ربیع الاول سال 64 هجری در سن 38 سالگی در گذشت. پس از او فرزندش معاویه دوم به خلافت رسید.
در طول سه سال و نیم خلافت، یزید کارهای ناشایست زیادی کرد که مهمترین آن ها از این قرار هستند:
در مورد نحوه مرگ یزید چند روایت متفاوت وجود دارد؛
روایت اول
سیدبن طاووس در لهوف می گوید:
«یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد. ناگاه آهویی ظاهر شد، یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام میکنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر میبرد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند. یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب میکشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد. یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام میکنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی (ع) هستی! ای دشمن خدا و رسول خدا. اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت که بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت میگرفت و یزید را بر زمین میکشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود».
روایت دوم
شیخ صدوق می فرماید: «یزید شب با حال مستی خوابید و صبح مرده او را یافتند در حالی که بدن او تغییر کرده، مثل آن که قیر مالیده باشند. بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند».
روایت سوم
هبی از محمد بن احمد بن مسمع نقل میکند که گفت: «یزید مست کرد و بلند شد که برقصد. اما با سر بر زمین خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد».
بلاذری در انساب الاشراف مینویسد: «پیری از شامیان به من گفت: علت مرگ یزید این بود که او در حالت مستی بوزینه اش را بر الاغ سوار کرد. سپس به دنبال او آن گونه دوید که گردنش شکست، یا چیزی در درونش [احتمالا زهره اش] پاره گردید».
روایت چهارم
در "الکامل فی التاریخ" آمده است: «یزید بن معاویه در پانزدهم ربیع الاول سال ۶۴ قمری در اطراف دمشق به علت برخورد پارهسنگی که از منجنیقی پرتاب شده بود و به یک طرف صورت وی برخورد کرده بود به بیماریای مبتلا شد و این بیماری مرگ وی را به همراه داشت. پس از آن، وی در قبرستان باب الصغیر که در حوالی همان شهر است دفن گردید».
همچنین گزارش شده که صورت او پس از مرگ، همچون قیر، سیاه شد و با ظاهری چون باطنش به عالم آخرت منتقل شد.
گفتنی است که عباسیان، در سالهای نخست حکومت شان، قبرهای یزید، معاویه و عبدالملک بن مروان را نبش کردند و استخوانهای باقیمانده آنان را آتش زدند.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
شاید این سؤال یا شبهه طرح شود که اگر اصل علم غیب و به تعبیر دقیقتر علم لدنی امامان اصل مسلم است، چرا ادامه ...
اختصاص امامت به ولایت معنویبرخی از اهل تصوف که اکثر ظواهر نصوص دینی را با نگره تصوف و عرفانی با گرایش خاص خود تفسیر و تأویل میکنند، ادامه ...
مشروعیت مقدمهی تحقّق نص بر امامتبرخی به ورود نص درباره امامت و خلافت حضرت علی (علیه السلام) معتقدند لکن تحقق و تنجز امامت به معنای سیاسی ادامه ...
اهل مزاح بودن حضرت علی (ع) دلیلی بر غصب خلافت اویکی از توجیهات خلیفه دوم پیش کشیدن اهل مزاح و شوخطبع بودن حضرت است، چنانکه وی در گفتگوی با ابنعباس ادامه ...
جوانی حضرت علی (ع) برای امامتیکی از مستمسکان و به تعبیر دقیقتر بهانههای مخالفان امامت حضرت علی (علیه السلام) جوانی وی بود، آن حضرت ادامه ...
شئون امامت به دلالتِ نصبرخی معتقدند ماهیت امامت بر جنبه هدایتگری امام و به تعبیری رهبری و مرجعیت دینی مردم استوار است و لذا ادامه ...
اعتراف خلفای راشدین به نصّ پیامبر (ص) دربارهی علی (ع)ابوبکر در روزهای آخر عمرش از چند امر اظهار تأسف میکند یکی از این موارد اعتراف به عدم ورود نص از سوی ادامه ...
ستایش و تمجید حضرت علی (ع) از خلفااهل سنت در بعض آثار روایی خود از حضرت علی (علیه السلام) احادیثی نقل کردهاند که به موجب آنها مقام ابوبکر ادامه ...
چرا حضرت علی (ع) نام خلفا را بر فرزندان خود نهاد؟برخی از اهل سنت برای مشروع جلوه دادن خلافت سه خلیفه اول از طرف حضرت علی (علیه السلام) به هرچه به نظرشان ادامه ...
یزید پسر معاویه فردی هوسباز و شرابخوار بود. یزید در طول سه سال خلافتش مسبب فجایع گوناگونی بوده است. یزید عامل اصلی رخ دادن فاجعه عاشورا بود.
یزید بن معاویه بن ابوسفیان دومین خلیفه اموی است که در سال 25 هجری متولد شد.
مادر یزید، میسون دختر بجدل ابن انیف کلبی است. در اواخر سلطنت معاویه، گروهی از یارانش مانند مغیره بن شعبه از او خواستند تا یزید را به جانشینی خود منصوب نماید. معاویه نیز در سال 56 هجری او را به ولایتعهدی خود برگزید و از مردم برای بیعت با او پیمان گرفت. یزید جوانی بود هوسباز که از فسق و فجور در ملاء عام هیچ گونه باکی نداشت و علناً شراب می خورد و با میمون بازی می کرد.
پس از مرگ معاویه، چهار نفر از بیعت با
یزید سر باز زدند: امام حسین (ع)، عبدالله بن زبیر، عبدالرحمن بن ابوبکر و عبدالله بن
عمر؛ این چهار تن در مدینه بودند.
یزید به حاکم مدینه نوشت که حتماً از حسین بن علی و عبدالله بن زبیر برایش بیعت بگیرد وگرنه آنها را بکشد. امام حسین (ع) حاضر به بیعت نشد و از مدینه همراه با اهل بیت پیامبر خارج شد که این حرکت بعدها به واقعه کربلا و شهید شدن ایشان منتهی گردید.
فاجعه کربلا در نخستین سال خلافت یزید رخ داد. در ابتدا یزید از کشتن آن حضرت و سرکوبی قیام کربلا بسیار خوشحال بود، اما پس از مدتی به سبب خشم و نفرتی که مردم نسبت به او پیدا کردند سخت از این کار پشیمان گشت.
در سال 63 هجرت مردم مدینه بر ضد او شورش کردند. لذا او مسلم بن عقبه را مامور سرکوبی این شهر کرد. مسلم بن عقبه شهر مدینه را ویران و مردم آن را قتل عام نمود و به سپاهیانش اجازه داد هر کاری که می خواهند با مردم مدینه انجام دهند. این واقعه هولناک در تاریخ به نام واقعه حره معروف است.
در سال 64 برای محاصره و نابودی عبدالله بن زبیر، سپاهی را به سوی مکه گسیل داشت. سپاه یزید با استفاده از منجیق کعبه را که پناهگاه عبدالله بن زبیر بود به آتش و سنگ بستند به طوری که خانه خدا ویران گردید. اما قبل از اینکه کار دیگری بکنند، خبر رسید که یزید مرده است. لذا محاصره را نیمه تمام گذاشتند و باز گشتند.
او در چهاردهم ماه ربیع الاول سال 64 هجری در سن 38 سالگی در گذشت. پس از او فرزندش معاویه دوم به خلافت رسید.
در طول سه سال و نیم خلافت، یزید کارهای ناشایست زیادی کرد که مهمترین آن ها از این قرار هستند:
در مورد نحوه مرگ یزید چند روایت متفاوت وجود دارد؛
روایت اول
سیدبن طاووس در لهوف می گوید:
«یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد. ناگاه آهویی ظاهر شد، یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام میکنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر میبرد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند. یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب میکشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد. یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام میکنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی (ع) هستی! ای دشمن خدا و رسول خدا. اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت که بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت میگرفت و یزید را بر زمین میکشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود».
روایت دوم
شیخ صدوق می فرماید: «یزید شب با حال مستی خوابید و صبح مرده او را یافتند در حالی که بدن او تغییر کرده، مثل آن که قیر مالیده باشند. بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند».
روایت سوم
هبی از محمد بن احمد بن مسمع نقل میکند که گفت: «یزید مست کرد و بلند شد که برقصد. اما با سر بر زمین خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد».
بلاذری در انساب الاشراف مینویسد: «پیری از شامیان به من گفت: علت مرگ یزید این بود که او در حالت مستی بوزینه اش را بر الاغ سوار کرد. سپس به دنبال او آن گونه دوید که گردنش شکست، یا چیزی در درونش [احتمالا زهره اش] پاره گردید».
روایت چهارم
در "الکامل فی التاریخ" آمده است: «یزید بن معاویه در پانزدهم ربیع الاول سال ۶۴ قمری در اطراف دمشق به علت برخورد پارهسنگی که از منجنیقی پرتاب شده بود و به یک طرف صورت وی برخورد کرده بود به بیماریای مبتلا شد و این بیماری مرگ وی را به همراه داشت. پس از آن، وی در قبرستان باب الصغیر که در حوالی همان شهر است دفن گردید».
همچنین گزارش شده که صورت او پس از مرگ، همچون قیر، سیاه شد و با ظاهری چون باطنش به عالم آخرت منتقل شد.
گفتنی است که عباسیان، در سالهای نخست حکومت شان، قبرهای یزید، معاویه و عبدالملک بن مروان را نبش کردند و استخوانهای باقیمانده آنان را آتش زدند.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره