چه چیزی جلوی خلاق بودن شما را میگیرد؟ در مرحله اول میتوان به ترسها اشاره کرد! ترس از چیزی که ممکن اسـت هرگز اتفاق نیفتد و شما بی خود نگران آن باشید.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ ممکن اسـت شنیده باشید که میگویند هر فردی در وجودش خلاقیت دارد و کودکان اغلب خلاق به نظر میرسند. ولی خیلی از ما زمانی که به بزرگ سالی میرسیم اعتماد به نفس خلاقیت را از دست میدهیم و به فردی تبدیل میشویم که از ایدههای خلاقانه هراس دارد. بسیاری از روان شناسان و متخصصان حوزه پرورش خلاقیت معتقدند بزرگترین مانع برای خلاقیت، ترس اسـت. خیلی از ما زمانی که کار موفقیت آمیزی انجام میدهیم، به جای ادامه آن و خلق چیزی جدید، برای اجتناب از پیامدهای ترس مان متوقف میشویم.
«الیزابت گیلبرت» نویسندهی کتاب «تغذیه، عبادت، عشق» میگوید که ترس و خلاقیت دوقلوهای به هم چسبیده هستند. آنچه مردم را از خلاق بودن دور نگه میدارد، این اسـت که برای از بین بردن ترس، خلاقیت را هم با آن از بین میبرند. پیامهایی که تشویق به همنوایی و مهارکردن تک روی میکنند. مدارس و محلهای کار ما را فرا گرفتهاند و ما همچنان آرزو میکنیم خلاق باشیم. نوآوری تحسین شده اسـت و ما را به عنوان الگویی برای پیروی از خودمان قرار میدهد. فقط این مانده که ما باید ترس از پیشرفت نکردن را کنار بگذاریم.
در این نوشتار به ۱۰ مورد از رایجترین ترس های ضدخلاقیت و راه مقابله با آنها اشاره میکنیم.
افرادی که این ترس را دارند در وهله اول باور نمیکنند که میتوانند خلاق باشند. آنها تعریفی از خود ارائه میکنند که حتی احتمال خلاق بودن را رد میکند. گاهی اوقات آنها خودشان را کودن تر یا منطقی تر از آن میدانند که بتوانند خلاق باشند. حتی ممکن اسـت بگویند: «من قطرهای از خون خلاقیت در بدنم نیست.» اغلب این افراد فراموش میکنند که هر روزه به نوعی خلاقیت نشان دادهاند و آن را جدی نگرفتهاند.
راهکار: دانشگاهها و مراکز مشاورهای هستند که به افرادی که میخواهند خلاق تر باشند، کمک میکنند. آنها یاد گرفتهاند کارشان این نیست که بگویند چطور، بلکه کمک میکنند که این افراد اعتماد به نفس خلاقیت ذاتیشان را که در کودکی داشتند، دوباره زنده کنند. این گونه شروع کنید؛ ابتدا تعریف خود را از خلاقیت گسترده کنید.
لزومی ندارد که «ون گوگ» باشید. به زمانهایی در گذشته که بر مشکلات فائق آمدید، رجوع کنید و آنگاه میبینید که چقدر خلاق هستید. آیا شما میتوانید یک مشکل کامپیوتری را حل کنید؟ زمانی که غذا درست میکنید اگر چیزی را نداشته باشید، میدانید چه چیز دیگری را جایگزینش کنید؟ آیا میتوانید از چرک نویسها دوباره استفاده کنید؟ تمامی این فعالیتها به نوعی خلاقانه اسـت. ممکن اسـت شما یک هنرمند در معرض دید نباید، اما معنیاش این نیست که به اندازه او خلاق نیستید.
همه بارها و بارها شنیدهایم ه تنها راه کسب کردن تجربه در مورد کاری، انجام آن کار اسـت؛ اما هنوز هم زمانی که در طول زندگی مان کاری را غلط انجام میدهیم مورد انتقاد قرار میگیریم. ترس از شکست اصلاً عجیب نیست.
اینکه کمال گرایی تا مرز ناتوانی و عجز هم رایج شده اصلاً عجیب نیست. عواقب شکست خیلی عظیم به نظر میرسد. به ما گفته شده که اگر در امتحان موفق نشویم، نمیتوانیم کار کنیم. اگر در کارمان موفق نباشیم، امکان امرار معاش را از دست میدهیم. شکست همه چیز را پرمخاطره میسازد، اما اغلب کارآفرینان و خلاقان شکست میخورند. آنها خود را منعطف میسازند که با شکست دست و پنجه نرم کنند، زیرا تنها راه برا اینکه کاری جدید انجام دهیم این اسـت که بدانیم چطور با شکست مواجه شویم.
راهکار: «ساموئل بکت» میگوید: «شکست بخور، باز هم شکست بخور و این بار بهتر شکست بخور.» راههایی پیدا کنید که چیزهای جدید را امتحان کنید، بدون فکر کردن به عواقب شکست که خیلی برای مواجهه بزرگ هستند. ابتدا کارهایی را که انجام میدهید آزمایش بنامید نه شکست. شما دارید چیزی را امتحان میکنید و از آن میآموزید. با گفتن اینکه موفقیت، فرآیند کشف کردن و یاد گرفتن اسـت نه نتیجه، میتوانید حس کنجکاوی خود را پرورش دهید.
زمانی که تنها هستید سعی کنید یک غذای جدید درست کنید که اگر بد هم شد، کسی متوجه نشود. با رنگ و سفال بازی کنید و نتیجه را برای خودتان نگه دارید و به خاطر داشته باشید که اشتباهات میتوانند به بهترین نتایج منجر شوند. همین برچسبهای یادداشت رنگی زمانی اختراع شد که یک دانشمند چسبی ارائه کرده بود که چسبندگی کافی نداشت. چه کسی میداند که اشتباهات شما منجر به چه اختراعی میشود؟
لازمه خلاقیت این اسـت که افراد از شکل احتمالی اثرشان آگاه نباشند. فرقی نمیکند میخواهند یک عکس خلق کنند یا یک برنامه کامپیوتری یا اینکه میخواهند شغلی جدید راه بیندازند. هیچ طرح جدید توسط طراح آن پیشبینی نمیشود. آثار اعجاب انگیز اغلب در پیشرفتهترین نقطه از نقطه آغاز قرار دارند. اگر میخواهید فردی خلاق باشید، باید ایدههای قدیمی خود را رها کنید و به مکانهایی بروید که تا به حال نرفتهاید.
راهکار: خودتان را به انجام کارهای بدون برنامه عادت دهید. با انگشتتان نقاشی بکشید، برای پیاده روی بدون نقشه به یک مکان ناشناخته بروید، به موزهها، به مراکز خرید و گالریهایی که به طور معمول نمیروید، سربزنید. سعی کنید با افراد با دیدگاههای متفاوت در ارتباط باشید. آنها چشمتان را به افقهای جدید باز میکنند. سعی کنید از این فعالیتهای جدید لذت ببرید و سپس شروع کنید کمی بخشهایی از زندگیتان را که خیلی تحت کنترل هستند، رها کنید.
منطق در فرهنگ ما خیلی باارزش اسـت؛ اما در حالی که نیمکره چپ مغز ارتباطات منطقی را برقرار میکند، این نیمکره راست اسـت که اجازه میدهد خلاقیت به درستی جریان داشته باشد.
آلبرت انیشتین این موضوع را این گونه مطرح میکند که: «ذهن احساسی یک هدیه مقدس اسـت و ذهن منطقی یک خدمتکار باوفاست. ما جامعهای ایجاد کردهایم که به خدمتکار افتخار میکند و هدیه را فراموش کرده اسـت.»
راهکار: به خاطر داشته باشید هر یک از دو نیم کره مغز جایگاهی در زندگی شما دارد. از نیمه آزاد و بیبرنامه مغز خود برای ایجاد ایدهها استفاده کنید هرچقدر هم که غیرمنطقی به نظر برسند. اجازه بدهید که هر کدام از آنها به نقطه عطفی برای خلاقیتهای بعدی بدل شود. زمانی که نیمکره راستتان را آزاد و رها میکنید، به نیمکره چپ اجازه میدهید که از بین آن ایدهها، آنهایی را که شایستگی دارند، انتخاب کند.
قضاوت شدن گاهی خیلی انسان را ناراحت میکند. همه ما زمانهایی را تجربهکردهایم که قضاوت دیگران ما را ناراحت کرده اسـت. گاهی اوقات حتی قضاوتهایی که فکرش را هم نمیکنید، ناراحتکننده میشود.
بعضی وقتها احساس میکنیم از ما قدردانی نشده یا مورد بیتوجهی قرار گرفتهایم. البته زمانی که کسی از کارمان تقدیر میکند و ما گمان میکنیم کار بارازشی انجام ندادهایم، ممکن اسـت دچار سوءتفاهم شویم.
اغلب ما تصور میکنیم تنها راه دوری از قضاوت شدن این اسـت که کاری را که ممکن اسـت قضاوت شود، انجام ندهیم؛ اما با این کار از پیشرفت مان جلوگیریم کنیم و ظرفیت عظیمی را که در درون هر فردی وجود دارد از بین میبریم. درواقع بزرگترین منتقد شما ذهن شماست. همه ما یک منتقد درونی داریم که مدام به ما غر میزند و ترس مان را تغذیه میکند. منتقد درونی شما سعی میکند که شما را از قضاوت دیگران مصون نگه دارد، اما به مرور زمان شما را حتی از ریسکهای منطقی و هرچیز بدی دور میکند.
راهکار: قضاوت بازدهی خلاقیتتان را به تعویق بیندازید. همان طور که چیزی جدید خلق میکنید به خودتان فرصت بدهید که چیزهای دیگر را امتحان کنید و اجازه بدهید که خلاقیت در جریان باشد. در طول این فرآیند، کار شما این اسـت که اجازه بدهید هر چیز روال خودش را طی کند. بعد از اینکه کارتان تمام شد، آنگاه آن را ویرایش کنید. به این شکل به جای اینکه جریان خلاقانه را فرو بنشانید، چیزی دارید که روی آن کار کرده و پیشرفت کنید. زمانی که دارید کار خود را ارزیابی میکنید، مراقبت زبانی که استفاده میکنید باشید. با اجتناب از انتقادهای بیفایده، با خودتان به مهربانی رفتار کنید. به جای آن دقیقاً مشخص کنید کجای کا نیاز به بهترشدن دارد.
ممکن اسـت تصور کنیم خلاقیت یک مسئله شخصی اسـت و اگر دیگران آن را بفهمند ما را در معرض خطر قرار میدهد. هرچه بیشتر شما روی چیزی کار کردهاید و آن چیز برایتان اهمیت دارد، بیشتر در معرض خطر قرار میگیرد.
راهکار: هرچه بیشتر کاری اهمیت داشته باشد، بیشتر باعث میشود احساس آسیبپذیری کنید. به جای اینکه در مقابل ترستان تسلیم شوید، دوباره بررسی کنید که چرا اهمیت دارد و چه چیزی را ممکن میسازد. از آن به عنوان نیرویی برای غلبه بر ترس استفاده کنید.
انسان اجتماعی اسـت. تنهایی نه تنها سلامت روانی بلکه سلامت جسمانی و حتی عمر متوسط را هم تحت تأثیر قرار میدهد؛ بنابراین هیچ تعجبی ندارد که آن قدر از پذیرفته نشدن بترسیم.
مدارس به ما میآموزند که خود را با هنجارهای اجتماعی تطبیق دهیم. اغلب افراد خلاق به خاطر عجیب و غریب و دمدمی مزاج بودن طرد میشوند. این چیز جدیدی نیست. همیشه در طول تاریخ پیشگامان از قرادادها سرپیچی میکردند و نظم محل کار را به هم میزدند و به همین دلیل طرد میشدند. گالیله را مجبور کردند که حرفش را مبنی بر اینکه زمین به دور خورشید میچرخد، تکذیب کند. «ون گوگ» هنرمند برجسته در طول زندگیاش فقط یکی از نقاشیهای خود را فروخت.
راهکار: در دنیای مدرن ما یک مزیت بزرگ داریم که ون گوگ و گالیله نداشتند. اینترنت و سایر وسایل ارتباط جمعی مدرن جهان را کوچک تر کردهاند. اکنون این مسئله ممکن شده اسـت که ما یک گروه از افراد هم فکر را پیدا کنیم و احساسات خود را هرچقدر هم که عجیب باشند با آنها در میان بگذاریم. برای اینکه از حصار خلاقیتتان بیرون بیایید، خیلی آرام قدم بردارید. ابتدا با خلق کردن در خلوت آغاز کنید، سپس یک گروه حامی پیدا کنید که کارتان را با آنها به اشتراک بگذارید. هنگامی که اعتماد به نفس طردنشدن را بهدست آوردید، دایره افرادی که دستاوردتان را میبینند، گسترش دهید تا جایی که دیگر به تمامی آن را پنهان نکنید.
خیلی از ما خود را با دیگران مقایسه میکنیم و خود را ناقص مییابیم. درواقع حتی پیشروهای موفق کسب و کار ممکن اسـت گمان کنند که برحسب تصادف موفق شدهاند و اینکه دیگران را فریب دادهاند و واقعاً سزاوار این جایگاه نبودهاند. آنها این طور تصور میکنند، در صورتی که شواهد که شامل قابلیت و ستایش و نتایج مثبت اسـت، خلاف این موضوع را نشان میدهند. این احساس قلابی بودن بسیار شایع اسـت. بیشتر هم در میان بانوان و گروههای اقلیت رایج اسـت. افرادی که این طور هستند از هر نشانهای استفاده میکنند تا این اعتقاد خود را که باندازه کافی خوب نیستند، اثبات کنند و این میتواند آنها را حتی از تلاش کردن هم باز دارد.
راهکار: به خاطر داشته باشید یک ایده خلاقانه در ذهن ما زمانی که متوجه آن میشویم هیچ گاه به آن خوبی که باید، نیست. در هر تلاش خلاقانه، نقص و عیب طبیعی و ذاتی اسـت. این مسئله به جای اینکه نشانهای از بیارزش بودن شما باشد، امری طبیعی اسـت. تحقق کامل افکار حتی برای خلاقترین فرد هم غیرممکن اسـت. این لازمه ذات بشر اسـت. اینکه بیشتر بخواهید به این معنی نیست که تلاشهای شما بیارزش بوده اسـت.
تصویر معمول از هنرمند فقیری که در اتاق زیرشیروانی زندگی میکرد بر فرهنگ ما تسلط دارد. این باعث میشود حس کنیم پرداختن به خلاقیت باعث فقر و گمنامی میشود. خود ما فکر میکنیم برای گذران زندگی و تأمین مخارج خانواده، ضروری اسـت که یا به سراغ حرفههایی چون پزشکی و وکالت برویم و نیز به دنبال شغل آزاد وگرنه هر مسیر دیگری منجر به سختی و فشار اقتصادی میشود.
راهکار: کارهای خلاقانه موفقیت آمیزی را که میتوان با آن امرار معاش کرد، مرور کنید. کارگردانها، متخصصان تبلیغات، طراحان گرافیک و دیگرانی از این دست، از طریق مشاغل خلاقانه زندگی خود را میگذرانند. بعضی از این مشاغل معیار خوشبختی محسوب میشوند. همه هنرپیشهها، نقاشان و مجسمه سازها ناگهان مشهور و ثروتمند نشدهاند اما ترکیب کردن شغلهای خلاقیت آمیز با شغلی که بتوان قبضها و مخارج زندگی را با آن پرداخت کرد، راهکاری اسـت که خیلیها در پیش گرفتهاند و راه را برای کارایی گزینههای خلاقیت باز میگذارند.
این شغلهای جایگزین نیازی به انتظار پشت میزها ندارند. یک هنرپیشه میتواند در بخش صدا کار کند، به بچهها تعلیم دهد و به کارآفرینان، مهارتهای اجرایی را یاد دهد. کارگردانهایی که در یک بازهای کار نمیکنند، میتوانند گروههایی برای خیریه و تبلیغات برای مشاغل ایجاد کنند. فراموش نکنید که خلاقیت بخش جدایی ناپذیر همه مشاغل اسـت. اگر شما راه بهتری برای انجام چیزی پیدا کنید حتی اگر در کارخانه کار میکنید، شما فردی خلاق هستید. اگر بخش خلاقیت ذاتی انسان را از بین ببریم به راحتی میتوان انسان را با یک روبات جایگزین کرد.
آغاز کردن معمولاً سختترین بخش از هرچیز باارزشی اسـت. قبل از اینکه آغاز کنید، حس انتظار شما باعث میشود بدون اینکه هنوز چیزی در واقعیت رخ دهد، ترستان آغاز شود. در این زمان اسـت که شما به جای فعالیت، پر از استرس میشوید یا بدتر از آن، ذهن شما خالی میشود و شما منجمد شده و قادر به حرکت نخواهید بود. قفل شدن ذهن در مورد نویسندهها امری شناخته شده اسـت، اما در مورد مشاغل خلاقانه دیگر هم کاربرد دارد. این باعث میشود که افراد کارشان را به تعویق بیندازند و شهرتشان را خراب کنند.
قفل شدن ذهن حتی افراد خلاق مشهو را هم تحت تأثیر قرار میدهد.«داگلاس آدام» نویسنده مشهور باعث شد که ویراستارهای کتابش او را به مدت سه هفته به سوئیتی در یک هتل بفرستند تا جلد آخر کتابش را به پایان برساند، زیرا نوشتن و تمام کردن آن را خیلی به تأخیر انداخته بود.
راهکار: خیلی از نویسندگان به توقف ذهنی اعتقاد ندارند. آنها میگویند چیزی که نیاز دارید این اسـت که برای شروع نظم و ترتیب داشته باشید. هرچیزی که به ذهنتان میرسد هرچند بیاهمیت را بنویسید. صحنه بیرون از پنجرهتان را توصیف کنید. خودتان را به جای آغاز داستان در وسط داستان تصور کنید. در مورد کیفیت نگران نباشید فقط شروع کنید.
برای سایر تلاشهای خلاقانه هم به همین صورت اسـت. قلم موی نقاشی را بردارید و چیزی روی تخته نقاشی بکشید. نتی را با ابزار موسیقی خود بنوازید، راهحلی را برای مشکلتان امتحان کنید هرچند بدانید که کارایی ندارد. به جای به تعویق انداختن مشکلات با آنها دست و پنجه نرم کنید.
زمانی را برای انجام کارتان تعیین کنید هرچند بدانید که نتیجه خوب نمیشود، سپس در پایان میتوانید آن را اصلاح کنید. اغلب نویسندگان کل پاراگراف اول یا حتی فصل اول اثر خود را خط میزنند. چطور عقب نشینی را به پیشرفت تبدیل میکنید؟ از ترسی که شما را به عقب میکشد رها شوید و از خلاقیتی که در درونتان دارید، استقبال کنید.
خبرگزاری آریا -
خلاقیت مهارتی است که می توانند اطلاعات پراکنده را به هم پیوند دهد
برخی از مردم خلاق تر از دیگرانند و به معنای واقعی کلمه همیشه پر از ایده های ناب هستند ،در حالیکه بقیه به ندرت نشانه هایی از خلاقیت را بروز می دهند و یا هرگز خلاقیتشان را نشان نمی دهند.
خلاقیت مهارتی است که می توانند اطلاعات پراکنده را به هم پیوند دهد، عوامل جدید اطلاعاتی را در شکل تازه ای ترکیب کند و تجارب گذشته را با اطلاعات جدید برای ایجاد پاسخ های منحصر به فرد و غیر متعارف، مرتبط سازد.
توانایی ها و ویژگی های متنوع افراد خلاق ممکن است در سنین پایین بروز کند. خلاق بودن با این معنی نیست که شخص تمام این ویژگی ها و تواناییها را داراست. و از همه مهم تر این است که تواناییها و ویژگی های خلاق را می توان فعال کرد و پرورش داد. خصوصیات معلم می تواند به افزایش ابتکار و نوآوری در شاگردان بیانجامد. خصوصیات زیر معمولا به افراد خلاق نسبت داده می شود: روانی، انعطاف پذیری، بسط و گسترش، ابتکار، ارزیابی، تغییر، تخیل، پشتکار، کنجکاوی، ابزار عواطف درونی، تفکر مستقل، خود باوری مثبت، خطر پذیری، شوخ طبعی.
خلاقیت می تواند به سادگی چنین تعریف شود: ظرفیت برای رسیدن به ایده هایی که در خدمت یک هدف قرار می گیرند. بنابراین خلاقیت؛ یکی از مهمترین منابع نو آوری است.خلاقیت در ایجاد نوآوری و پیشرفت و بهبود درزندگی کاری، اقتصاد و صنعت نقشی اساسی دارد.جای تعجب نیست که اغلب کارفرماها، به دنبال استخدام کارکنان خلاق در زمینه هایی هستند که بتوانند ایده ها و پیشنهادات موثرتری برای تولید و یا بهبود محصولات و خدمات و روشهای جدید ارائه بدهند.
پروفسور مارتینسن از موسسه تجارت نروژ که دومین موسسه مهم آموزش بیزنس و تجارت در اروپاست، یک مطالعه پژوهشی را در این زمینه راهبرد کرده است، در طول این مطالعه، پروفسور مارتینسن و تیمش، هفت ویژگی برتر شخصیتی را برای افرادخلاق به شرح زیر تعیین کردند:
هفت ویژگی شخصیت خلاق
1- جهت یابی قوی و چند جانبه_ افرادی با توانایی تصور بسیار قوی، بازیگوش و سرزنده ، با یک تمایل شدید به ایده های نو، توانایی مسئول و متعهد بودن ، کسانی که توان ایجاد ارتباط و اتصال بین واقعیت و خیال را دارند.
2- نیاز به اصالت _ وجود مقاومت در مقابل قوانین و تعهدات، دارای یک نگرش و رفتار سرکش، نیاز به انجام کارهایی که هیچکس دیگری انجام نمی دهد (یا توانش را ندارد)
3- انگیزه _ وجود یک نیاز به اجرا و عمل، دارای هدف و انجام هدف گذاری، دارای نگرش و دیدگاه همراه با نوآوری، دارای استقامت برای مقابله با مشکلات
4- جاه طلبی_ نیاز به تاثیرگذاری و موثر بودن در فعالیتها، مورد توجه و جذاب بودن، تشخیص داده شدن و کاملا مشخص بودن
5- انعطاف پذیری_ برخی از مردم خلاق تر از دیگرانند و به معنای واقعی کلمه همیشه پر از ایده های ناب هستند
6- مقاومت پایین عاطفی_ دارای تمایل به تجربیات منفی عاطفی، بی تباتی بیشتر عاطفی در مودها و حالات احساسی و و پایین آمدن اعتماد به نفس در این موقعیتها.
7- جامعه پذیری پایین و معاشرتی نبودن_ دارای یک تمایل به اینکه خیلی محتاط و با ملاحظه نباشند ، کله شق و لجباز هستند و اشتباه ها و خطاها را در ایده ها و کارهای دیگران پیدا می کنند.
پروفسور مارتینسن می گوید: " از میان این هفت ویژگی شخصیتی، جهت یابی و انعطاف پذیری(ویژگی اول و پنجم)؛ فاکتورهایی هستند که بیشترین میزان هدایت به سمت تفکر خلاق را دارند؛ جهت یابی به نبوغ و هوش و استعداد مربوط است و انعطاف پذیری هم با بینش ونگرش و بصیرت شخص ارتباط دارد. بقیه 5 ویژگی ، تمایلات وفاکتورهای انگیزشی را توصیف می کنند که روی خلاقیت تاثیر می گذارند یا جرقه هایی بسوی خلاقیت می زنند!.. این هفت ویژگی شخصیتی ،با کنش و تاثیرمتقابل بر یکدیگر، نوع اجرا وعملکرد ِشخص خلاق را مشخص می کند و برآن تاثیر می گذارد" .
توانایی ها و ویژگی های متنوع افراد خلاق ممکن است در سنین پایین بروز کند
در طی یک تحقیق دیگر ، مجله زندگی در ژوئن 1994 در مورد یک گروه از راهبههایی که 80 ساله، 90 ساله و 100 ساله بودند، مقالهای را منتشر کرد. همه این زنان باهوش بودند و هیچ نشانهای از بیماری آلزایمر در آنها مشاهده نشد چون به گفته خودشان آنها بسیار علاقهمند بودند
هر روز به بازیهای فکری (پازل) بپردازند و ذهن خود را به کار بگیرند. این مقاله به این حقیقت توجه داشت که ما با ایجاد اتصالاتی در راههای خنثی مغز، فکر میکنیم. از نظر عصبشناسی این عمل ”کاربرد شکلپذیری وابسته“ نامیده میشود.
اگر ما به ایجاد اتصالات خنثی جدید، ادامه ندهیم، مغز شروع به خشک شدن میکند و این آغاز اختلالات پیری است.
ما از روشهای عادی و از روی عادت فکر، برای نزدیک شدن با چالشهای زندگی استفاده میکنیم و از این راه روش کارهای یکنواختی را در مغز به وجود میآوریم. در واقع مکانیسم مغز را برای تقکر با سیستم عملکرد کامپیوتری مجهز میکنیم. اگر این مفهوم را بپذیریم که ذهن با خودآگاهی بر روی مغز عمل میکند، میتوانیم درک کنیم که نیاز داریم نوعی انعطافپذیری در مغز ایجاد کنیم تا انعطافپذیری در ذهنمان هم شکل بگیرد.
انجام بازیهای فکری نه تنها راه فوقالعادهای برای حفظ هوشیاری ذهن به شمار میرود، بلکه بخشهای مختلف مغز را به کار میگیرد. برخی از بازیهای فکری نیمکره چپ و برخی نیمکره راست مغز را تحریک میکنند. بیشتر ما در سیستم مدارس عمومی آموزش دیدهایم. صرفا عادات منطقی نیمکره چپ ما مورد توجه قرار میگرفت. خواندن و نوشتن، بیشتر شکلهایی از کاربرد عددی و حسابی تفکر متوالی و ترتیبی را شکل میداد. همچنین استدلال و تعقل، ویژگی تفکر نیمکره چپ مغز است.
استفاده از نیمکره راست مغز، با پرداختن به هنر، ورزش، موسیقی یا شکلهای دیگری از کلینگری، توانایی در قضاوت و موقعیت و فاصله اشیا و شکلهای صوتی آموزش، انجام میگیرد. شما میتوانید، نیمکره راست مغز عمل بینش و بصیرت است و بینش همان شناخت ناگهانی جوابهاست. با پرورش و به کارگیری تواناییهایمان، برای بینش، فهم و بصیرت، راههایی بالقوه برای شکل گرفتن نبوغ و استعداد گشودهایم.
دو ویژگی برای خلاق تر شدن
1- شوخطبعی و بذلهگویی
خنده بهترین دارو است. علم ثابت کرده است که خنده ارگانهای داخلی بدن را ماساژ میدهد و هضم غذا و جریان خون را بهبود میبخشد. شوخطبعی همچنین آندرفینها را در مغز رها میسازد و در ما حس خوشی و سلامت ایجاد میکند.
شوخطبعی توانایی برای شناخت و تشخیص چیزهایی مضحک و بیمعنی و غیرمنطقی در هر شرایطی، و پذیرش آن است. شوخطبعی توانایی برای این است که فرد خودش و دیگران را زیاد از حد جدی نگیرد و از روابط خشک و سرد حذر کند. حس شور و شادی به آرامش ذهن و انعطافپذیری بیشتر کمک میکند.
اگر زندگی نوابغ را بررسی کنیم، میبینیم که بیشتر آنها شوخطبع بودهاند افرادی چون: انیشتن، آلبریت شوایتزر، شوناردو داوینچی، شکسپیر، گوته و ...
2- فکر بکر
فکر بکر عنصر دیگری است که یک ذهن خلاق را میپروراند و کمک میکند هر روز را با داستانهای امیدوارکننده و روحیهبخش شروع کنید. داستانها و افکاری که به شما روحیه میبخشند و در طول روز شما را هدایت میکنند و ذهن شما را در جایگاه رفیع و ممتازی قرار میدهند.
وقتی روح شما بهبودی مییابد، توانایی شما برای درک کردن و دریافت راههای خلاق به طور گسترده افزایش مییابد. و این جوهر نگرش خلاق است، علاقه برای رسیدن به افقهای جدید.
ذهن خلاق به انعطافپذیری که موجب فکر بکر میشود، نیاز دارد. فکر بکر نگرشهای کودکانه از شور و نشاط و پذیرش زندگی را یادآور میشود. به عبارتی به ما حس شادی و نشاط کودکانه و حس شور و خرمی دست میدهد. پس روز خود را با این احساس شروع کنید در نتیجه هر چیزی که در مسیر شما قرار میگیرد، شیرین خواهد شد و راهحلها و توجیهات خلاق آشکار خواهند شد، حتی در سختترین چالشهای زندگی.
گردآوری : بخش روانشناسی بیتوته
منبع:
thinkingacademy
موفقیت
اگر به دنبال گردآوری یک تیم بازاریابی و تبلیغات هستید پیشنهاد میکنیم خلاقیت را به عنوان یکی از مهمترین فاکتورهای انتخاب تیم قرار دهید.
به گزارش آلامتو و به نقل از شنبه مگ؛ شاید بتوان گفت در زمانی نهچندان دور که رسانههای اجتماعی شامل چند کانال تلویزیونی، تعدادی ایستگاه رادیویی و تعداد انگشتشماری مجله و روزنامه بودند، حرفه بازاریابی کار چندان دشواری به نظر نمیآمد و افراد میتوانستند با صرف مدت زمان نهچندان زیادی، در این حرفه کارآمد شوند اما در دنیای امروز که سیل عظیمی از وبسایتها، وبلاگها، صفحات مجازی، نرمافزارهای هوشمند و … مردم جهان را احاطه کردهاند و در دست بیشتر افراد جهان یک گوشی هوشمند قرار دارد که از طریق آن با شبکههای بیپایان دیجیتال همراه میشوند، کار بازاریابی و تبلیغات سمت و سویی خاص خود را یافته است و نیاز به شیوهها و تخصصهای مخصوص به خود دارد، به این معنا که با پیشرفت تکنولوژی، شیوهها و اصول تبلیغات و بازاریابی نیز متحول شده است و این ابزار جدید اما کارآمد در دنیای تبلیغات، روشها و اصول متناسب با خود را میطلبند. به همین منظور نیز در این گزارش چند اصل مهم تبلیغات در عصر دیجیتال را برخواهیم شمرد:
دنیای دیجیتال امکانات زیادی را در اختیار بازاریابان قرار میدهد، اما باید توجه داشت که به صورت همهجانبه نمیتوان از همه این موقعیتها استفاده کرد، بلکه هر کسبوکاری باید با توجه به نیازهای خود، نسبت به کاربرد ابزارهای دنیای دیجیتال در فعالیتهای بازاریابی خود اقدام کند. برای رسیدن به چنین جایگاهی نیز در درجه اول باید اهداف کسبوکار خود را روشن کنید. با نوشتن این اهداف، مسیر راه شما مشخص خواهد شد و نوع کاربرد و هزینههای احتمالی شما در روند استفاده از بازاریابی دیجیتال مشخص میشود.
مدیران بازاریابی افرادی هستند که فرصت کمی دارند و بهشدت مشغول به کار هستند، آنها باید نظارت همهجانبهای بر بازار داشته باشند و در عین حال فرصتهای کسبوکار را شناسایی کنند، طراحی روند تبلیغاتی، راهاندازی کمپینهای بازاریابی و … نیز از جمله کارهایی محسوب میشوند که این افراد درگیر آنها هستند، بنابراین این یک واقعیت انکارناپذیر است که هیچ مدیر بازاریابی بهتنهایی نمیتواند از عهده وظایف خود بر بیاید، این امر خصوصا در زمینه بازاریابی دیجیتال که دامنه گستردهتری نیز دارد، بیشتر خود را نشان میدهد، بنابراین یکی از مهمترین اصول بازاریابی دیجیتالی، استخدام یک تیم تبلیغاتی کارآمد، متخصص و خلاق است. افراد این تیم باید به خوبی با دنیای دیجیتال و ابزارهای آن آشنایی داشته و به صورتی حرفهای در این رشته آموزش دیده باشند. خصوصا داشتن تحصیلات آکادمیک در کنار تجربه کاری میتواند تیم خلاق و کارآمدی را تشکیل دهد.
آنچه در بسیاری از شرکتهای تبلیغاتی اتفاق میافتد، اشتباهی است که حاصل ترکیب دو مفهم استراتژی و نوآوری است، در حالی که این دو کاملا با یکدیگر متفاوت هستند و هر یک نیاز به روشهای خاص خود را دارند. یک کسبوکار موفق در عصر دیجیتال، باید گروه نوآور و خلاق خود را در تیمی جداگانه به کار واگذارد و تیم دیگری را نیز برای تعیین استراتژیهای اصلی شرکت تعیین کند؛ شایان ذکر است که در تعیین استراتژیهای شرکت، باید اهداف کلی کسبوکار را در نظر داشته و در نهایت راهکارهای تیم خلاقیت را متناسب با آنها به کار گیرد. بنابراین آنچه در تعریف استراتژی مهم است، در وهله اول خلاقیت و نوآوری نیست، بلکه هماهنگی با اهداف است، به این معنا که بعد از تعیین استراتژیهاست که باید به دنبال یافتن نکات خلاقانه باشیم، البته خلاقیتهایی که در راستای اهداف و استراتژیهای تعریف شده باشند.
خبرگزاری آریا -
رشد خلاقیت در بیشتر کودکان از 5 سالگی به بعد آغاز میشود
«آلن آلدا»، بازیگر و کارگردان نامدار آمریکایی، میگوید: "خلاقیت جایی است که هیچ کس دیگری تا به حال پای نگذاشته است. برای کشف خود و یافتن هر چیز فوق العادهای به وسیله شهود، باید از شهر آسایش خود به بیابانهای وحشی و ناشناخته مهاجرت کرد."
تفکر خلاق
اگر بخواهیم تفکر خلاق را معنا کنیم، باید بگوییم که وقتی از مجموعه اطلاعات و دادهها یک فکر جدید و نو ارائه شود، تفکر خلاق حاصل شده است. در واقع مجموعهای از افکار رها شده که به تنهایی ثمری ندارد یا کیفیت بالایی ندارد، به اشکال جدیدی تبدیل میشود که نتیجه بخش و مفید است. تمامی اختراعات، حاصل تفکر خلاق است یعنی فکر جدیدی که در یک مجموعه به تولید شی جدیدی منجر شده است.گاهی تفکر خلاق به نوآوری منجر میشود؛ یعنی از دادهها و مصالح موجود استفاده جدیدی میشود. برای داشتن تفکر خلاق به زمینههایی نیاز است. طبیعی است که هر کودکی با سطحی از هوش، توانمندی، استعداد و علاقه به دنیا میآید و شیوه پرورش تفکر خلاق در کودکان متفاوت است اما میتوان زمینه های بروز تفکر خلاق را در کودکان فراهم کرد.
5 سالگی، اوج تفکر خلاق
از آن جا که کودکان پیش از 5 سالگی توجه و تمرکز کمتری دارند، رشد خلاقیت در بیشتر کودکان از 5 سالگی به بعد آغاز میشود اما هستند کودکان خلاقی که از 2 سالگی کارهای خلاقانه انجام میدهند و البته هوش بالاتری نسبت به همسالان خود دارند. بنابراین والدین از 5 سالگی به بعد با اتخاذ شیوههای متعدد میتوانند امیدوار باشند که خلاقیت در کودکشان پرورش پیدا کند. برخلاف تصور بسیاری از والدین درباره این که برای افزایش خلاقیت کودک نیاز به سرمایهگذاری مالی وجود دارد، در این راستا فقط لازم است کودک درباره اشیای موجود در محیط پیرامون خود اطلاعات کافی داشته باشد و اجازه یابد آن چه کنجکاویاش را تحریک کرده است، در اختیار داشته باشد.
آیا علاقمندید که کودکانتان به بالاترین بخش خلاقیت خود برسند؟ پس میتوانید از راههای سادهای که در ادامه میآید، استفاده کنید. راههای رسیدن به خلاقیت بسیار پیچیده و تاریک است ولی با چند نشانه و علامت، میتوان آن را یافت. در ادامه، چند راه ساده برای بالا بردن خلاقیت کودکان توضیح داده میشود.
1- اشتباه کردن خوب است. پژوهشگر دانشگاه استنفورد، محقق روشهای فکری و نویسنده کتاب «روانشناسی جدید برای موفقیت»، «کارول دویک» بر این باور است که کودکانی که از شکست خوردن میترسند کمتر خلاقیت از خود نشان میدهند. اگر کودک شما از اشتباه کردن میترسد، به او بگویید: "باز هم سعی کن انجامش دهی." همان گونه که دوست و همکارم «بن گراسمن کان» از سازمان نوآوری «نورداستورم» عقیده دارد که شکست، حرکت به جلو و پیشرفت است. با نگاه کردن به اشتباهات میتوان فرصتهای رشد را فراهم نمود.
2- در هنگام تشویق کودک، هوشیار باشید. همه ما درباره این که چگونه ستایش و تشویق به تفکر مستقل کودک آسیب میرساند، شنیدهایم. در کتاب «آلفی کوهن» به نام «تنبیه به وسیله تشویق»، در مورد مشکلات ستارههای طلایی، طرحهای تشویی، نمرات عالی، تشویقهای بیرویه و دیگر راههای رشوه دادن، نویسنده در مورد چگونگی تشویق و ایجاد انگیزه در مردم برای به دست آوردن پاداش بیشتر توضیح داده است. مشکلاتی به همراه تشویق وجود دارد که میتواند کودک را از جستجو برای انگیزههای درونی خود بازدارد. این موضوع نشان دهنده این نیست که هرگونه تشویقی نامناسب است ولی در آینده اگر میخواهید کودک خود را تشویق کنید، سعی کنید با جملهای هدفمند مانند؛ "میبینم کفشت را خودت پوشیدی!" یا "واقعاً برای حل این مسئله ریاضی زیاد زحمت کشیدی و سخت کار کردی!" همراه باشد.
3- از بهم ریختگی به هم نریزید. بیشتر ما خواستار یک مکان پاکیزه و مرتب هستیم و از شلوغی و بهم ریختگی احساس پریشانی میکنیم. با این حال هنگامی که کودکان و حتی بزرگسالان در حالت خلاقیت خود بسر میبرند، همه چیز به سرعت بهم میریزد. دفعات بعد که کودکتان از شما درخواست آبرنگ کرد و یا خواست اسباببازیهای خود را روی کف اتاق بریزد، به او فضای کافی دهید و یا اگر هوا خوب و شرایط مناسب است او را به حیاط و یا بیرون از خانه ببرید. احتمالا باید آن بهم ریختگی را هم خودتان جمع کنید ولی خلاقیت کودک شما بر آن ارجحیت دارد.
4- مدل خلاقیت برای فرزند خود شوید. چه مقدار خلاق هستید؟ در چه کاری میتوانید از خلاقیت خود بهره و لذت ببرید؟ آشپزی، آواز خوانی، باغبانی، نقاشی، رقص؟ کودکانی که والدین خود را در حال خلاقیت ببینند بیشتر به سوی این فعالیتها جذب میشوند. اگر مدت مدیدی از آخرین خلاقیت شما میگذرد، به وسیله کودک درون خود فکر و تلاش کنید و آنچه شما را در آن هنگام خوشحال میکرد بیاد آورید و زمان خود را، حتی برای نیم ساعت، صرف آن کار کنید. سپس احساس خود را دریابید و ببینید آیا از انجام آن لذت بردید و میخواهید که روز دیگر هم این کار را تکرار کنید؟
شیوه پرورش تفکر خلاق در کودکان متفاوت است
5-ذهن خود را باز نگه دارید. به کودک خود گزینههای را ارائه دهید که برای تفکر مستقل وی مناسب باشد. شما ممکن است که خود عادت به شام یا صبحانه خوردن نداشته باشید ولی اگر فرزند شما برای صبحانه و قبل از رفتن به مدرسه ماکارونی میخواهد، به وی در آشپزخانه کمک کنید که خودش غذای مورد علاقهاش را آماده سازد. اگر کودک شما علاقمند به کمک در کارهای آشپزخانه است، آنجا را به یک آزمایشگاه علمی برای وی تبدیل کنید و مواد و وسایل لازم را برایش مهیا سازید.
6- گامی به عقب بردارید. این مورد ممکن است اینطور به نظر بیاید که موارد قبل را کمی نقض کرده باشد ولی مهم این است به یاد داشته باشید که تعادل داشتن در همه موارد لازم است. اگر کودک احساس کند که همواره تحت نظارت است، ممکن است که کمتر ریسک کند که این موضوع باعث کاهش خلاقیت وی گردد. اگر مشوق استقلال کودک خود باشید، خواهید دید که قوه تخیل وی هم شکوفا میشود. در آینده هنگامی که فرزند خود را در حال آرام بازی کردن، نقاشی یا نوشتن دیدید، از اظهار نظری مانند؛ «چه میکشی؟!» خودداری کنید. چنین جملاتی او را از حالت خلاقیت خارج میسازد، در عوض برای خود یک فنجان قهوه درست کنید و از لحظاتتان لذت ببرید.
7- بازگشت به مبانی. اسباببازیهایی که سروصدا تولید میکنند، بسیار سرگرمکننده هستند و به طور قطع جای خود را دارند ولی به تفکر خلاق کودک شما کمکی نمیکنند. اسباببازیهایی مانند میلههای سبک، لولههای پلاستیکی، بلوکهای سبک با اشکال متفاوت، عروسک، لوازم اداری، شن و ماسه و آب این کار را انجام میدهد.برای تماشای بازی کودک خود وقت بگذارید و نگاهی سریع به ابزار موجود خود بیاندازید. چه چیزی میتواند کودک شما را بیشتر سرگرم کند؟ چه اشیایی او را به بازیهای خلاقانه وامیدارد؟ آیا میتوانید اسباببازیهایی که بسته هستند (اسباببازیهایی که با یک یا دو دگمه کار میکنند) را با یک اسباببازی باز (اسباببازیهایی مانند بلوک که کار بیشتری میتوان با آن انجام داد) معاوضه کنید؟
8-وقت خود را برای حلاقیت فرزندتان تنظیم کنید. این برای والدین شاغل میتواند مشکل باشد ولی کودکان نیاز به زمانِ از پیش تعییننشده برای تصور، ساختن، تجربهاندوزی و کشف دارند. این موضوع میتواند نیم ساعت نقاشی پس از شام خوردن و کتاب خواندن قبل از رفتن به رختخواب باشد یا این که یک ساعت در آخر هفته خود را به او اختصاص دهید. برای این کار به طور حتم، زمان بگذارید.
9- کاهش نشستن در جلو صفحۀ نمایش (تلویزیون، مانیتور،...). برای برخی از خانوادهها این مشکل به سختی حل میشود ولی همگی ما میتوانیم تلاش کنیم که زمان کمتری به تماشای فیلم و کارتون یا بازیهای کامپیوتری صرف و به جای آن نقاشی، شهرسازی با بلوک و خمیر بازی یا هر کار خلاقانه دیگر کنیم.
10- توجه و اشاره به نکات کوچک زندگی. این نکات ریز میتواند یک قورباغه در پارک، شکل خطوط روی درختان یا ابری زیبا باشد. این موضوع باعث شگفتی و توجه کودک برای قدرشناسی چیزهای کوچک در زندگی میشود.
منبع:sepidedanaei.com
ساینتیفیک امریکن — خلاقیتْ انسانها را قادر ساخته است که تمام گوشهوکنار این سیاره را فتح کنند. درواقع، اشتیاق به ابتکار و نوآوریْ یکی از بارزترین ویژگیهای نوع بشر است. باوجوداین، گونۀ ما تنها گونهای نیست که از قدرت ابداع و ابتکار برخوردار است. پژوهشگران این توانایی را در تعداد فزایندهای از دیگر مخلوقات نیز مشاهده کردهاند. برخی از یافتههای آنها، با فهم متعارف ما از سرچشمههای خلاقیت و چگونگی شکوفا کردن آن در وجود آدمی ناسازگار است.
پژوهشها بر روی انسانهایی که با کمیابی [منابع] روبهرو هستند بازتابِ یافتههای فان شایک درمورد اورانگوتانهاست.
نشریۀ ساینس در سال ۲۰۱۳ پژوهشی را بهقلم سندیل مولایناتان، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد، و الدار شفیر، استاد روانشناسی دانشگاه پرینستون، منتشر کرد. این پژوهش نشان میدهد چگونه هنگامی که مشکل اقتصادیِ افراد کمدرآمد به آنها یادآوری میشود، تواناییشان در تفکر منطقی و حل مسائل در موقعیتهای جدید کاهش مییابد. متعاقب آن، پژوهشی دیگر نشان داد که کشاورزانِ نیشکر در هند، پس از آنکه دستمزد سالانۀ خود را دریافت کردند و نگرانیهای مالی آنها بهطورِ موقت رفع شد، نتایج بسیار بهتری در آزمون عملکرد شناختی کسب کردند.
پس، خلاقیت از کجا سرچشمه میگیرد؟ این یافتۀ شگفتآور که اورانگوتانها میتوانند در اسارت بهطرزی باورنکردنی خلاق باشند بینشهایی در این زمینه به دست داده است. فان شایک چنین توضیح میدهد: «اگر غذای اورانگوتانها تأمین شود و از شکارچیان خبری نباشد، آنها آزاد از این عوامل مزاحم، بهیکباره زمان زیادی در اختیار خواهند داشت.» افزونبراین، در محیطهایی که آنها بهشدت تحت محافظت هستند، اکتشاف بهندرت دارای پیامدهای ناخوشایند است و با چیزهای عجیب زیادی در گوشهوکنار میتوان بازی کرد. در چنین شرایطی، به نظر میرسد اورانگوتانها ترس معمول خود از ناشناختهها را کنار میگذارند. در پژوهشی منتشرشده در نشریۀ اَمریکن جرنال آو پرایماتولوجی۲ در سال ۲۰۱۵، فان شایک و همکارانش واکنش اورانگوتانهای وحشی و اسیر را به شیئی جدید مقایسه کردند.
بهطورِ مشابه، پژوهشها بر روی گونههای مختلفِ پرندگان و همچنین کفتارهای خالدار نشان داده است آنهایی که اشتیاق بیشتری به کشف چیزهای تازه دارند بهطورِ معمول خلاقترین افراد هستند. آیا این کنجکاوی میتواند نیروی محرکۀ ظهور خلاقیت در انسانها نیز باشد؟ برای پاسخ به این پرسش، متخصصان اغلب تلاش کردهاند خلاقیت کودکان در حل مسئله را مورد مطالعه قرار دهند. اما چنین کاوشی با چالشهایی جدی روبهروست، بهویژه ازآنرو که کودکان خیلی خلاق به نظر نمیرسند. در پژوهشی منتشرشده در سال ۲۰۱۱، پژوهشگران در دانشگاه بیرمنگام از کودکان بریتانیایی در سنین مختلف میخواستند تنها با استفاده از یک مفتول صاف اما خمشوندهْ سطلی از کاغذهای خودچسب را از ته حفرهای بیرون بیاورند. نُه سال قبل، در سال ۲۰۰۲، کلاغی با نام «بتی» که از کالِدونیای جدید۳ در قفس شده بود با حل این مسئله به خبر نخست رسانهها تبدیل شد. این کلاغ با خمکردن مفتول مستقیم و تبدیل آن به قلاب، سطل را از درون حفره بیرون میآورد.
عملکرد کمفروغِ کودکان در چالش قلاب و سطل، شاید تا حدودی ناشی از شرایطی باشد که آزمایشات تحت آن اجرا شده است. یک پژوهش آزمایشی منتشرشده در نشریۀ فیلاسفیکال ترنزاکشنز آو دِ رویال سوسایتی بی۴، در اوایل امسال در «موزۀ کودکان پیتزبورگ» انجام شد، جایی که کودکان به اکتشاف و دستکاری فعالانۀ ابزارآلات تشویق میشوند. کودکان ۴ تا ۵ ساله در این آزمایش بهطورِ چشمگیری از کودکان مورد آزمایش در پژوهشهای قبلی عملکرد بهتری داشتند؛ و هنگامی که محقق شگردِ قلاب را به آنها نشان میداد، گاهی ابراز شگفتی میکردند که خم کردن مفتول مجاز شمرده میشود.
«اما، ما در واقع برای اطمینان بیشتر به یافتههای خود، به نمونۀ آماری بزرگتری نیاز داریم»، این دیدگاهِ «کیمبرلی شریدان»، روانشناس آموزش در «دانشگاه جورج میسون» است که این آزمایش را همراه با «اَبیگیل کونوپاسکی» از دانشگاه مذکور رهبری کرده است.
سرنخِ جدیدی در رابطه با معمایِ خلاقیت در چهاردهم سپتامبر به دست آمد. در این تاریخ، «کریستیان روتز» از «دانشگاه سن اندروز» در اسکاتلند و همکارانش، در نشریۀ نیچر اعلام کردند که گونۀ دیگری از پرنده، کلاغ هاوایی یا «آلال»، نیز ابزار میسازد و بکار میبرد. اگرچه این پرنده در حیات وحش منقرض شده است، تقریباً همگی پرندگان اسیر بالغ و حدوداً نیمی از پرندگان اسیر جوان که دانشمندان مورد آزمایش قرار دادند، از چوبها و دیگر اشیا برای بازیابی غذا از محلهای پنهان استفاده میکردند، آنها برای این هدف اغلب در ابزارها تغییر شکل ایجاد میکردند.
این امر که تعداد بسیاری از پرندگانِ این گونه خود به خود از ابزارها استفاده میکنند، در کنار این واقعیت که پرندگان جوان این مهارت را بدون مشاهدۀ رفتار پرندگان بالغ توسعه میدهند، روتز را به این نتیجه رهنمون ساخته است که این رفتار شاید یکی از ویژگیهای این گونه باشد، و نه یک نوآوری در گذشتههای نزدیک.
ما میخواهیم دریابیم که کدام ویژگیهای فردی میتواند تفاوتهای بین کودکان از لحاظ توانایی آنها در حل مسئله را تبیین نماید؛ اما «جکی چپل» از دانشگاه بیرمنگام معتقد است که کوششهای ما در این زمینه اغلب بینتیجه بوده است. او در این زمینه بر روی پرندگان (از جمله «بتی») و کودکان تحقیق کرده است و در این باره چنین میگوید: «تنها سن و دایرۀ لغات به ما در پیشبینی موفقیت در حل مسئله کمک میکند. یک احتمال آن است که فراتر از سطح خاصی از هوش، نوسان در نوآوری اغلب به عوامل خارجی بستگی داشته، و جستجو برای یافتن کودکان خلاق کاری بیهوده خواهد بود. این موضوع در آینده روشن خواهد شد».
«جو هانریش» اعتقاد دارد که درستیِ احتمال فوق در واقع اثبات خواهد شد. او یک زیستشناس تکاملی در «دانشگاه بریتیش کلمبیا» است که بهتازگی کتابی دربارۀ نقش فرهنگ در موفقیتِ گونۀ ما نوشته است.
وی اظهار میدارد: «از دیدگاه من، این که نوآوری به نبوغ فردی بستگی دارد، ذهنیتی نادرست است. تاریخ نشان میدهد که اختراعات همواره بر مبنای یافتههای قبلی شکل میگیرند؛ یافتههایی که با یکدیگر ترکیب میشوند و بهبود مییابند. بیشتر چیزهایی که ما بهطورِ روزمره استفاده میکنیم، اختراعاتی هستند که هیچ انسانی بهتنهایی نمیتواند در طول زندگی خود طراحی کند. این اختراعات را نباید بهعنوان محصول مخترعینی منفرد در نظر گرفت، بلکه آنها را میتوان بهعنوان محصول جوامع بشری به شمار آورد. نوآوریها بر این امر متکی هستند که اشخاص از دیگران میآموزند، بدین شیوه، جامعۀ بشری همانند یک مغز جمعی عمل میکند».
مایکل موتوکریشنا، روانشناسِ مدرسۀ اقتصاد لندن و همکارِ هانریش، میافزاید که سنجههای هوش فردی نظیر آی.کیو میتواند تا حد زیادی محصول این تبادل دانش با دیگر اعضای جامعه باشد. او بر این باور است که «بدین شیوه، ارتباط اجتماعی میتواند مادر اختراع و همچنین هوش باشد: اندازه و درهمتنیدگی جامعهْ ما را قادر میسازد با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم و اندیشههای بیشتری را با یکدیگر به اشتراک بگذاریم». هانریش و موتوکریشنا، همانند فان شایک، بر این باورند که کاهش هزینههای شکست، و نه افزایش آن، بهسود نوآوری است. موتوکریشنا میگوید: «یک تور ایمنی اجتماعی، با کاهش ریسک، میتواند نوآوری را برانگیزد.»
کامبیز درمبخش، کاریکاتوریستِ پیشکسوت در گفتوگو با دوچرخه:
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - محمد سرابی:
هر هنر یک بخش تکنیکی و یک بخش ایده دارد، اما میگویند کسی که خلاقیتش را پرورش نداده باشد، بعد از مدت کوتاهی یا به تقلید از کارهای دیگران میپردازد و یا کارهای قبلی خودش را تکرار میکند.
کاریکاتور هم یکی از هنرهایی است که کاملاً به خلاقیت بستگی دارد.
«کامبیز درمبخش» از نوجوانی کشیدن کاریکاتور را بهصورت حرفهای شروع کرده است و الآن بیش از 60 سال است که این کار را ادامه میدهد. او که همین امسال پنج نمایشگاه انفرادی دارد و با نشریات گوناگونی همکاری میکند، هفتهنامهی دوچرخه را هم میشناسد و پیش از این، بعضی از آثارش را برای چاپ در صفحهی اول در اختیار این نشریه قرار داده است.
در یک روز پاییزی، در کافهای پای صحبتهای این هنرمند با تجربه مینشینیم. همان وقت هم قلمی در دست دارد و تعدادی ورق سفید زیر دست، که روی آنها طرحهایی کشیده است.
اولین کاریکاتور من در ماهنامهی ارتش چاپ شد که پدرم سردبیر آن بود. اثری که در آن دو تا گروهبان بودند. درجهی گروهبان ارتشی سهتا علامت 8 و درجهی گروهبان شهربانی سهتا علامت 7 داشت و هرچند هردو گروهبان بودند، گروهبان ارتشی میگفت چون من سهتا 8 دارم و تو سهتا 7، پس تو باید به من احترام بگذاری! اولین کاریکاتور خاطرهی خوبی داشت، چون هم اسمم همراه آن چاپ شد و هم بابتش پول گرفتم.
کاریکاتور بعدیام دربارهی یک شخصیت رایج در آن زمان بود که ژیگولو نام داشت و در کاریکاتورهای دیگر هم دیده میشد. نمادی از مردهای جوانی بود که دنبال مدهای عجیب و غریب هستند.
آنموقع یک مدلِ مو مد شده بود که از جلوی سر بالا میآمد. چون موهای یک بازیگر آمریکایی به اسم «کورنل وایت» این شکلی بود، این مدل مو هم به اسم کورنلی معروف شد.
پسرها شبها موهایشان را با دستمال میبستند تا همانطور سربالا بماند. من یک ماشین فولکسواگن کشیدم که راننده موهایش را مدل کورنلی درست کرده و موهایش آنقدر بلند بود که پنجرهی سقف را باز کرده و آنها را بیرون گذاشته بود.
بعد برای اینکه باد موهایش را به هم نریزد با یک نخ آنها را به آنتن بسته بود. این کاریکاتور در مجلهی اطلاعات هفتگی چاپ
شد.
از 11، 12سالگی نقاشی میکشیدم و نقاشیهایم را میفروختم. آن موقع گردشگرها عکسهایی که زندگی در ایران را نشان میداد میخریدند. این نقاشیها مشتریهای دیگری هم داشت؛ کسانی که نقاشیهایی شبیه مینیاتور یا تختجمشید و تصاویری از این قبیل میخواستند.
اتفاقاً یک نقاش ارمنی بود که از مردم عادی و زندگی روزمرهشان، نقاشی میکشید. نقاشیهایی از مردم توی بازار؛ مانند مردی که قالیچهای روی دوشش گذاشته بود، پیرزنی که مرغ و خروس داشت یا جگرکیای که منقلش را باد میزد. من هم کشیدن این تصاویر را یاد گرفته بودم و از روی هر کدام 50 تا عین هم میکشیدم.
راستش را بخواهید رج میزدم. یکبار رنگ آبی درست میکردم و 50 پیراهن را رنگ میکردم، بعد 50 کلاه را رنگ قهوهای میزدم و.... یاد گرفته بودم چهطور در تعداد زیاد نقاشی کنم. هر کدام را پنج تومان به مغازهدارها میفروختم که خب آنها با قیمت خیلی بالاتری به مشتریها میفروختند.
بله، هر روز و همیشه کاغذ و قلم همراهم دارم. اگر نداشته باشم، میروم و از نزدیکترین جایی که میشود میخرم.
افسردگی و کار نکردن خطرناکترین چیز برای هنرمندها در تمام رشتهها است. اگر بهترین گیتاریست هم مدتی کارنکند دستش دیگر آمادهی گرفتن سیمها نیست و باید مدتی تمرین کند تا به شرایط قبلی برگردد.
من از همان جوانی فهمیدم که نمیتوانم کارِ کارمندی را انتخاب کنم، اما همین کار کاریکاتور را دائم ادامه دادم و هیچوقت قطعش نکردم. همین هم باعث شده است که در 75 سالگی موقع کشیدن خطهای کاریکاتور دستم نمیلرزد.
خلاقیت به تداوم کار بستگی دارد. خلاقیت بعداً به وجود نمیآید؛ آدمها خلاق به دنیا میآیند.
یعنی خلاقیت در وجود بعضی هست و در وجود بعضی دیگر نیست؛ مثل موتزارت یا پیکاسو. تعدادی آدم خوششانس هم هستند که میتوانند خلاقیت خود را با دیگران تقسیم کنند. حیف است که برای خودشان نگه دارند.
بعضی وقتها هم نشاندادن خلاقیت خرج دارد؛ مثل کسی که میخواهد کار سینما انجام دهد، ولی کاری که من انجام میدهم فقط قلم و کاغذ و حداکثر مقداری رنگ و قلممو لازم دارد که ابزار سادهای برای هنر است.
کودکی کامبیز درمبخش
خلاقیت یاددادنی نیست، یاد گرفتنی است. نباید ناامید شد و باید به کوشش ادامه داد. در همین رشتهی کاریکاتور، پرورش خلاقیت فرمولهایی دارد که من به مرور زمان آنها را یادگرفتهام و در کارگاهها به کسانی که میخواهند بیاموزند یاد میدهم، اما اینکه چهقدر از آنها استفاده کنند و یاد بگیرند به خودشان بستگی دارد.
الآن جوانهایی هستند که استعداد زیادی دارند و از نظر تکنیکی دستشان خیلی ماهر است. در حال حاضر در ایران هزار کاریکاتوریست داریم که 10نفرشان در سطح بینالمللی مطرحند.
بعضی از آموزشها خلاقیت را میکُشد؛ مخصوصاً در سن پایین. بچههایی هستند که خیلی خوب نقاشی میکنند یا کاردستی درست میکنند، اما پدر و مادر دنبال استادی میگردند که به او آموزش رسمی بدهد، ولی آن استاد، بچه را شکل خودش میکند.
در نتیجه بچه کارهای خودش را کنار میگذارد و دچار سردرگمی میشود. خلاقیتی که داشت هم در قالبهای دیگر محدود میشود. البته اگر به سن بالا برسد میتواند استاد داشته باشد.
الآن که رسانههای الکترونیکی و اینترنتی اینقدر زیاد شدهاند، میشود از همین راه اطلاعات و آموزشهای زیادی بهدست آورد. گاهی تمام چیزهایی که قبلاً یک استاد در مدت یک سال به شاگردانش یاد میداد در یک ماه یا کمتر به دست میآید.
وقتی میشود اینهمه آموزش را از راه اینترنت دریافت کرد، دیگر لازم نیست وقت و هزینه صرف کلاسهای آموزشی کرد. خود من در 16سالگی کاریکاتورهایم در روزنامهها چاپ میشد ولی گفتند که باید آموزش رسمی ببینی.
من هم به هنرستان هنرهای زیبا رفتم. بعد آنجا به مدت یک سال میگفتند که باید از کوزه و بطری و لیوان طرح بکشیم و سایه بزنیم. البته این روش فقط مخصوص ایران نیست و در تمام دنیا نقاشی را به همین روش آموزش میدهند.
یک بار طرحی با همین موضوع کشیدم که در آن درون ذهن یک بچه، سیمهای رنگی شاد و درهم پیچیدهای قرار داشت و در مقابل درون ذهن بزرگترها سیمهای زنگ زده بود. بچهها امروز وارد دنیای جدیدی شدهاند و آگاهی زیادی از جهان دارند.
عکسها: مهبد فروزان
اسم نداشت، اما از مدتی قبل اسمش را گذاشتهام عمو کامبیز. خیلی از هنرمندها در آثارشان نشانههایی دارند که مثل امضای آنها است. مثل سبیل و لباسهای چارلی چاپلین که نشانهی او بود.
گاهی وقتها ایدهها را کاملاً میکشم و کار را تمام میکنم. گاهی هم یک «پیشطرح» میکشم و نگه میدارم تا موقعی که دوباره سراغش بروم. گاهی هم توی ذهن میماند.
جالب اینکه گاهی یک ایدهی خیلی خوب دارم، ولی وقتی پیادهاش میکنم میبینم زیاد هم چیز خوبی نشد. ایدهها دائم بهوجود میآیند، حتی توی خواب هم ممکن است یک ایده به سراغ شما بیاید.
بهترین جایزهای که گرفتهام جایزهی روزنامهی«یومیوری شیمبون» ژاپن در سال 1988 بود. یومیوری شیمبون که الآن هم چاپ میشود، آن موقع 18 میلیون نسخه تیراژ داشت.
کاریکاتور من تصویر یک نفر بود که ساعتش را به جای اینکه دور مچ دستش بسته شده باشد دور دو تا دستش پیچیده و او را اسیر کرده بود.
طرح جلد ویژهنامهی 9 سالگی دوچرخه
بله، شاید در جای دیگر اینقدر مورد توجه قرار نمیگرفت. از جمله در ایران که مغازهدارها تازه ساعت 9 صبح به زور کرکرهی مغازه را بالا میزنند و روی شیشه هم نوشتهاند از 12 تا یک تعطیل است، ولی 12 تعطیل میکنند تا چهار!
بله، کافهها محل رفتوآمد هنرمندها و کسانی بود که با آنها کار داشتند. البته تعداد کسانی که هنرمند بودند یا ادعای هنر داشتند کم بود. حالا اگر همه بخواهند به کافهها بیایند صندلی کم میآید!
با رایانه نمیتوانم کار کنم و هنوز کار با قلم و کاغذ را ترجیح میدهم. صفحههای مجازی را هم دوستانم اداره میکنند، ولی بعضیها را هم اصلاً نمیشناسم. مثلاً یک صفحه که چهارهزار دنبالکننده هم دارد و نمیدانم دست چه کسی است.
نباید از الآن بهعنوان یک شغل به آن نگاه کنند، زیرا بازارِ کار زیادی ندارد؛ مخصوصاً توی روزنامهها که الآن فروششان خیلی کم شده است. من با نشریات خارجی هم کار میکنم و میبینم که حتی فروش روزنامههای خارجی هم کاهش پیدا کرده است.
دیگر اینکه بعد از یک سال طرح کشیدن، زود به فکر چاپکردن کتاب نیفتند. من در دوران جوانی و زمانی که بهعنوان کاریکاتوریست شناخته شده بودم، تصمیم گرفتم کتاب آثارم را چاپ کنم، ولی 11 سال طول کشید تا این کار بهنتیجه برسد.
من متولد 1321 هستم. دوران کودکی در تهران زندگی میکردیم و به مدرسهی امیراتابک در بهارستان میرفتم که در نزدیکی خانهی ما بود. دورهی متوسطه را هم در دبیرستان ادیب به پایان رساندم. در آن زمان بهارستان به نوعی مرکز علم و هنر ایران بود و میشد آدمهای مشهور را هر روز در خیابان ببینی.
خانهی ما در خیابان چراغ برق بود که به وزارت فرهنگ نزدیک بود. من هرروز از پشتبام خانهمان ساختمان وزارت فرهنگ را میدیدم با آن چنار بزرگ و جغدهایش. حتی کوهها را هم به سادگی میشد دید، برف روی کوهها هم قابل مشاهده بود.
پس از دبیرستان وارد هنرستان هنرهای زیبا شدم. در آن دوران بود که در مجلات معتبر، آثارم چاپ میشد و حقوق خوبی هم داشتم. آن زمان تعداد کاریکاتوریستهای حرفهای از پنج، شش نفر بیشتر نبودند.
بعد از گرفتن دیپلم نقاشی تصمیم به مهاجرت گرفتم و همراه دوستم با اتوبوس به آلمان رفتم که تا آنجا یک هفته در راه بودیم. برای اینکه زبان بلد نبودم با خودم حدود 200 کاریکاتور بدونشرح بردم تا بتوانم آنجا کار کنم. کاریکاتورهای بدون شرح دیگر حد و مرز نمیشناخت.
به این ترتیب وارد مجلات آلمان شدم و در 17، 18 سالگی در بهترین مجلات دنیا کار میکردم. ولی بهخاطر اینکه خدمت سربازی نرفته بودم، سفارت پاسپورتم [گذرنامهام] را تمدید نکرد و ناچار شدم به ایران برگردم. از سوی دیگر در مدت اقامت در آلمان با همسرم آشنا شدم و با او به ایران برگشتم.
پس از 17سال با خانوادهام که در این مدت خانوادهی مادری خود را ندیده بودند به آلمان رفتم. تا قبل از انقلاب من با روزنامهها و مجلههای «آیندگان»، «کیهان» و «زن روز» همکاری میکردم.
بار دومی که به آلمان رفتم 22 سال آنجا ماندم. پس از 22 سال به این نتیجه رسیدم که هنرمند باید در وطنش باشد تا بتواند دربارهی آن بنویسد یا انتقاد کند. این بود که برگشتم و تا امروز مشغول کار هستم.
خلاقیت
تخیل
ارتباط بین خلاقیت و تخیل
ویژگی های خلاقیت در کودکان خردسال
ارتباط خلاقیت و بازی
ویژگی راه های ابتکاری
شخصیت خلاق
توصیه هایی برای رشد خلاقیت
منابع :
1- خلاقیت:فراسوی اسطوره نبوغ/نوشته رابرت وایزبرگ؛ترجمه مهدی والفی.تهران:روزنه،1387.
2- تشویق خلاقیت و تخیل در کودکان/برنادت دافی؛ترجمه مهشید یاسائی.-تهران:ققنوس 1380.
3- ماهیت خلاقیت و شیوه های پرورش آن/تألیف افضل السادات حسینی؛ویراسته علی سالیانی.-مشهد:شرکت به نشر،1378.
4- تکنیک های خلاقیت فردی و گروهی/تألیف جلیل صمدآقایی.-تهران:مرکز آموزش مدیریت دولتی،1380.
5- خلاقیت/نوشته دکتر ئی-پال تورنس؛ترجمه:دکتر حسن قاسم زاده.تهران:نشر دنیای نو،1372.
6- حل مسأله خلاق:روش هایی در خلاقیت عملی/نویسنده:داگلاس کمبل؛ترجمه علیرضا توکلی.-تهران:مدرسه،1384.
● مفهوم و ماهیت خلاقیت
● ویژگیهای مدیران خلاق
● راهکارهای تقویت خلاقیت
● نتیجه گیری
پی نوشت ها :
۱ - حسن زارعی، متین، خلاقیت و نوآوری، مجله دانش مدیریت، شماره ۲۴، بهار ۱۳۷۳، ص ۶۰.
۲ - علی، رضائیان، اصول مدیریت، تهران: انتشارات سمت، ۱۳۷۴، ص ۳۱.
۳ - غلامرضا، خاکی، تاثیر آموزشهای کاربردی در افزایش خلاقیت، مجله مدیریت (انجمن مدیریت ایران) شماره ۲۶ پاییز ۷۵، ص ۲۷.
۴ - محمود، ساعتچی، خلاقیت و نوآوری برای حل مشکلات، فصلنامه مطالعات مدیریت، شماره ۶، تابستان ۱۳۷۱، ص ۲۶.
۵ - عبدالرضا، جعفری، کیفیت و نظامهای کنترل، مجله تدبیر، شماره ۵۵، ص ۲۹.
۶ - محمود، ساعتچی، خلاقیت و نوآوری برای حل مشکلات، ص ۱۲۹.
۷ - محمود، ساعتچی، روان شناسی کاربردی برای مدیران در خانه، مدرسه و سازمان، تهران: انتشارات نشر ویرایش، ۱۳۷۴، ص ۲۲۰ .
۸ - پیتر دراکر، «رشته ای علمی به نام خلاقیت»، مترجم: صالح واحدی، مجله تدبیر، شماره ۴۳ تیرماه ۷۳، ص ۲۸.
۹ - ایرج، سلطانی، تغییر و نوآوری ضرورتی شناخته شده در سازمانهای اداری و صنعتی، مجله مدیریت (انجمن مدیریت ایران) شماره ۲۰ و ص ۲۰ .
۱۰ - هربرت سایمن، «درک خلاقیت و مدیریت خلاق» مترجم: فرزانه طاهری، فصلنامه علمی، فنی و اقتصادی فراز، شماره ۲، تابستان ۱۳۷۵، ص ۳۴ و ۳۷ .
۱۱ - آلن ورینگ و حسن مهدی زاده، مدیریت و سبک استراتژیک، مجله تدبیر، شماره ۵۹، دی ماه ۷۴، ص ۲۸.
۱۲ - مایک، رابسون، روش گروهی حل مساله، مترجم، مدیریت بهره وری، بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴، ص ۵۵.
۱۳ - جان آر. روسیته و گری ال لیلین، اصول جدید طوفان مغزی، مترجم: مهدی تقی پور. فصلنامـه تـازه های مدیریت، دوره چهارم، شماره چهاردهم، ص ۳۴.
۱۴ - بروس جویس، مارشال ویل و بورل شاورز، الگوهای تدریس، مترجم: محمدرضا بهرنگی، تهران، ۱۳۷۲، ص ۳۳۴-۳۳۶ .
مقدمه
مدیریت دانش در سازمان
مدیریت دانش نهفته
تکامل دانش نهفته در سازمانها
حیات بخشی به دانش نهفته
انتقال دانش نهفته
خلاقیت و مدیریت نوآوری
نقش دانش نهفته در مدیریت و نوآوری
مقدمه
خلاقیت (2) بعنوان یک نیاز فردی و اجتماعی از دیرباز مورد توجه محققان، نظریه پردازان و متخصصان بوده اسـت. اینکه این سازه ی اساسی و مهم چگونه تحقیق و تعریف شود، در طول تاریخ تغییرات اساسی بنیادینی یافته اسـت. در این راستا دهه ی 1950 نقطه ی عطف در تحقیقات خلاقیت بشمار می آید. در این دهه گیلفورد (3) ( 1967 ) با تأکید بر محدودیتهای آزمونهای هوشی مبنی بر اندازه گیری و سنجش استعدادهای انسانی و مطرح کردن تفکر واگرا (4) حوزه ی جدیدی در تحقیقات خلاقیت ایجاد کرد. پیش از این تصور بر آن بود که خلاقیت، تواناییی اسـت که مخصوص عده یی خاص می باشد و قابلیت آموزش و پرورش ندارد ( والاس (5)، 1926؛ رامر (6) و برولین (7)، 1999؛ سیمونتون (8)، 1984 ) این دیدگاه موجب محدود شدن بسیاری از تحقیقات و پژوهشها در خلاقیت گردید. اما امروزه بر مبنای عقاید مطرح شده توسط گیلفورد و بسیاری از نظریه پردازان اعتقاد بر آن اسـت که خلاقیت، تواناییی اسـت که قابلیت آموزش و پرورش دارد و هر فردی متناسب با ظرفیت و توانمندی خود از آن برخوردار اسـت ( سلتزر (9) و بنتلی (10)، 1999؛ استرنبرگ (11)، 1988؛ رنزولی (12)، 1999 ). تسلط این دیدگاه بر پژوهشها و تعاریف خلاقیت نتایج مفیدی در برداشت از جمله ارائه ی رویکردها و مدلهای نظری متفاوت از خلاقیت که خود منجر به ایجاد و توسعه ی روشهای متعدد پرورش خلاقیت گردیدند ( اسبورن (13)، 1953؛ سویج (14) و استری (15)، 1990). از مهمترین رویکردها در این زمینه نظریات روانشناسان شناختی اجتماعی در خلاقیت با عنوان رویکردهای نظام یافته اسـت که بر نقش تعاملی ویژگیهای شخصیتی، شناختی و محیطی در پرورش خلاقیت تأکید دارند ( آمابیل (16)، 1996، کرافت (17)، 2002، هنسی (18)، 2004 ). براساس تعاریف این گروه از محققان خلاقیت براساس محصول خلاق تعریف می شود و از دو ویژگی اساسی بداعت و ارزشمندی برخوردار اسـت ( آمابیل، 1996 ). از دیگر نتایج این دیدگاه بسط مفهوم خلاقیت در حوزه هایی فراتر از هنر و علوم از جمله عواطف بوده اسـت. از جمله عوامل زمینه ساز در بسط مفهوم خلاقیت، پاسخگویی به تناقضات اساسی در ارتباط با نوع فرایندهای شناختی در افکار خلاقانه، نقش دانش و اطلاعات در بروز افکار خلاقانه و نوع مهارتها و توانمندیهایی موجود در افکار خلاقانه ( خاص یا عام ) بوده اسـت ( فینک (19)، وارد (20) و اسمیت (21)، 1992 ).1- خلاقیت عاطفی (22)
تا سالهای اخیر عواطف بعنوان پاسخهای بیولوژیکی اولیه که ناشی از برانگیختگی فیزیولوژیکی بودند تعریف می شدند. در این دیدگاه عواطف و شناخت دو قطب مخالف یکدیگر بودند که براساس آن خلاقیت و هوش فرایند ذهنی سطح بالا و عواطف فرایندهای بیولوژیکی، ناخودآگاه و غیرقابل کنترل محسوب می شدند. سالوی (23) و مآیر (24) در سال ( 1992 ) مفهوم هوش عاطفی (25) را بمعنای توانایی هدایت عواطف خود و دیگران بطور صحیح و کاربرد این اطلاعات برای هدایت فکر و عمل بکار بردند. ارائه ی چنین مفهومی تغییری بنیادی در رابطه ی شناخت و عواطف ایجاد کرد. این دو محقق عناصر متعددی برای هوش عاطفی مطرح نمودند که عبارتند از:1- بداعت (31)
منظور از بداعت عاطفی بروز عاطفه یی خارج از استاندارد اسـت. براساس شرایط و موقعیت می توان پیش بینی نمود که بفرض در یک رویداد عاطفی فرد چه نوع عاطفه یی را ابراز دارد. اما گاهی اوقات عواطف غیرقابل پیش بینی و جدیدی بروز می کند که خارج از استاندارد پذیرفته شده اسـت. بر این اساس بداعت در خلاقیت عاطفی یعنی تغییر در عواطف عام و ایجاد عاطفه یی جدید توسط فرد که به دو شکل ایجاد می شود؛ یا فرد یک پاسخ عاطفی جدید می دهد یا پاسخهای عاطفی آشنا را به روشی جدید ترکیب می کند. بفرض بروز عاطفه یی در روابط بین دو دوست برخلاف شرایط حاکم موجب افزایش نیرومندی ارتباطات دوستانه بین آنان گردد. براساس تعریف آوریل از چگونگی ساخت عواطف توسط قواعد اکتساب، تهذیب و تغییر که در قسمتهای پیشین گفته شد، هر چه تجربه عاطفی به تغییر و تبدیل نزدیکتر باشد تا سطح اکتساب و تهذیب، بدیعتر اسـت. این بعد بتنهایی برای خلاقیت عاطفی کافی نیست، زیرا پاسخهای عاطفی غیرمعمول نشانه هایی از بیماریهای روانی محسوب می شوند نه خلاقیت.2- سودمندی (32)
در تعریفی که آوریل و نانلی از خلاقیت عاطفی ارائه دادند بروز پاسخ عاطفی جدید را منوط به بسط خط فکری و افزایش روابط بین فردی کردند که این بمعنی سودمندی پاسخ عاطفی اسـت. در واقع در این ملاک صحبت بر سر ارزش پاسخ اسـت. اگر پاسخ ارزش نداشته باشد خلاقانه نیست. در ارتباط با پاسخ عاطفی، آوریل علاوه بر بداعت و سودمندی که ملاکی مهم برای همه ی پدیده های خلاق هستند بُعد سومی را نیز اضافه می نماید که در تعریف ذکر شده از آوریل و نانلی با عنوان « بیان خود » ذکر گردید و نیز این با عنوان صداقت در پاسخ عاطفی توصیف می گردد.3- صداقت
صداقت نمایانگر ارزشها و باورهای فردی در پاسخ عاطفی اسـت؛ بدین معنا که میزان صحت و درستی عاطفه ابراز شده چگونه اسـت. ملاک صداقت در خلاقیت عاطفی بمعنای آن اسـت که یک احساس عاطفی تا چه حد صادقانه و با خلوص بیان می گردد. فرض کنید فردی از نقاشی کسی کپی برداری کند، در اینجا دو نقاشی وجود دارد یکی نقاشی کپی و دیگری اصل اسـت. هر دو این آثار هم نو و هم مناسب هستند لیکن در نقاشی کپی صداقت وجود ندارد و جایزه ی اصلی باید به نقاشی اصل داده شود. در نقاشی کپی صرفاً شایستگی فنی وجود دارد. نقاشی اصل انعکاس دهنده ی ارزشها و باورهای هنرمند نسبت به دنیاست اما نقاشی کپی بدون توجه به اینکه چقدر و چگونه خوب ترسیم شده اسـت یک تقلید از دیگری اسـت و به باورها و ارزشهای فردی ارتباطی ندارد.خلاقیت عاطفی در کودکان
براساس پاسخهایی که محققان شناختی به سؤالات و تناقضات اساسی مطرح شده در خلاقیت دادند، نگارنده ی مقاله مدلی پیشنهادی از خلاقیت عاطفی در کودکان برای اولین بار ارائه نموده اسـت. از مهمترین سؤالات و تناقضات مطرح شده توسط بسیاری از محققان و نظریه پردازان خلاقیت آن بود که آیا فرایندهای شناختی افکار خلاقانه خاص هستند یا ویژگی عامی می باشند که در هر نوع تفکر شناختیی وجود دارند؟پرورش خلاقیت عاطفی در کودکان
با توجه به ابعاد مطرح شده در خلاقیت عاطفی و نقش مهارتهای عام و خاص در آن می توان چگونگی پرورش خلاقیت عاطفی در کودکان را براساس نمودار زیر پیشنهاد نمود:پینوشتها:
1-دکترای روانشناسی تربیتی وعضو هیئت علمی دانشگاه شیراز.
2-Creativity
3- Guilford
4- Divergent thinking
5- Wallas
6- Ryhammar
7- Brolin
8- Simonton
9- Seltzer
10- Bentley
11- Strenberg
12- Renzulli
13- Osborn
14- Sauvaje
15- Estrey
16- Amabile
17- Craft
18- Hennessey
19- Fink
20- Ward
21- Smith
22- Emotional Creativity
23- Salovey
24- Mayer
25- Emotional intelligence
26- Averill
27- Nunly
28- Thomas Knowles
29-Mediator
30- Authenticity
31- Novelty
32- Effectiveness
33-Joseph
34- Strain
35- Emotional Literacy
36- De Bono
37- Scamper
38-Child Development Project
39- Seatel Social Development Project
40- Prompting Altemative Thinking Strategies