«زرگر» نام روستای کوچکی است پس از آبیک؛ در جادهای که از تهران به قزوین میرود. همانجا که روی یک تابلوی رنگپریده آبی نامش را نوشتهاند. روی همین تابلو کلمه دیگری هست که تمام راز این روستا در آن ریخته است: «زبان محلی: رومانو»
ساکنان روستای زرگر خودشان هم نمیدانند که دقیقا از کجا و چه وقت در این نقطه از ایران ساکن شدند. از روم آمدهاند یا از هند یا اینکه زمانی جزو روماهای ترکیه بودهاند و حالا سر از نقطهای در چند کیلومتر آبیک درآوردهاند. آنچه همه ساکنان روستا درباره آن اشتراک دارند، یک نکته است و آن اینکه اجدادشان هر که بودهاند در یک مقطع تاریخی و به دلایلی که تقریبا برای هیچکس روشن نیست، در روزگاری دور از نقطهای در شمال و شاید هم از نقطهای از جنوب وارد ایران شدند و ماندهاند و حالا میراثشان همین زبان رومانو است که نوشتنش به فارسی اگرچه غیرممکن نیست اما آسان هم نیست.
اینکه ساکنان روستای زرگر از کجا آمدهاند بیش از آنکه روایتهای مستند و قطعی داشته باشد، آمیخته به قصهها و شاید افسانههایی شده که شماری از پژوهشگران و افراد مطلع روستا که درباره پیشینه تاریخی روستای زرگر مطالعاتی داشتهاند، همه آنها را رد میکنند.
بعضی از این روایتها سابقه رومانوها در ایران را تا چندهزارسال پیش عقب میبرد و نیاکان آنها را رومیهایی که زمانی در جنگها به ایران آمده و ماندگار شدهاند، معرفی میکند و برخی دیگر هم ساکنان روستای زرگر را از نسل رومیهایی دانسته که در زمان حمله اسکندر وارد خاک ایران و بعدها اینجا ماندگار شدند. روایت دیگری که درباره این روستا نوشتهاند اینکه در جنگ ایران و روم، شماری از رومانوها به دست پادشاه ایران اسیر شدند اما بعدها مورد عفو پادشاه قرار گرفتند و در نزدیکی قزوین یعنی همین روستای فعلی زرگر ساکن شدند اما این روایتها چقدر به واقعیت نزدیک است؟
همایون زرگر، پژوهشگر و از چهرههای فعال فرهنگی همین روستا سالهاست درباره زبان رومانو تحقیق میکند. او میگوید که بخش عمدهای از آنچه درباره تاریخ روستای زرگر و زبان رومانو در رسانهها منتشر شده، واقعیت تاریخی ندارد.
زرگر به زبان رومانو شعر میگوید و درباره این زبان کتابی چندجلدی را در دست اتمام دارد: «من روی زبان رومانو کار کردم و از نظر تاریخی مطالعات زیادی درباره تاریخچه روستا انجام ندادهام اما پژوهشگرانی بودند که در این زمینه مطالعاتی را انجام داده بودند و چندسال پیش یافتههای آنها را دیدم. مستندترین روایت تاریخی از رومانوها این است که آنها مهاجرانی از هند و منطقه کشمیر بودند که در دوره ساسانیان به دلایلی از موطنشان مهاجرت میکنند. علت حرکت آنها از نظر تاریخی مشخص نیست اما آنچه مسلم است اینکه ایل بزرگی بودند و تعدادی از آنها در مسیر مهاجرت به ایران میآیند و دسته دیگری به اروپا میروند. اسنادی نشان میدهد آنها پس از ورود به ایران در به قدرت رسیدن ساسانیان در ایران نقش داشتند و بعدها هم در دربار ساسانی نفوذ پیدا کردند. در صحبتهایی که با استادان تاریخ دانشگاه تهران داشتم آنها هم این نکته را رد نکردند که ایل روملوها که در قدرت گرفتن ساسانیان در ایران موثر بودند، میتواند همان ایلی باشد که از هند به ایران آمده بود.»
بهگفته همایون زرگر، روماهایی که در دوران ساسانی وارد ایران شده بودند، بعدها به دلیل سبک زندگیشان و اینکه یکجانشین نبودند، به نقاط دیگری از جهان مهاجرت کردند اما شواهدی هست که نشان میدهد گروهی دیگری از روماها در دوران صفویه دوباره وارد ایران و در ناحیه کنونی روستای زرگر ساکن شده و از همین جا به چند نقطه در ایران مهاجرت کردهاند: «مرکز اصلی اقامت روماها در ایران همین روستای زرگر بوده و تعدادی از آنها بعدها به مناطق دیگری در کشور مهاجرت کردهاند. در اردبیل ٣ ده هست که تعدادی از رومانو زبانها آنجا ساکن شده بودند، البته طبق آخرین اطلاعاتی که دارم ساکنان این دهها درحالحاضر به کلی زبان رومانو را فراموش کردهاند و ترکی صحبت میکنند.» بخش دیگری از رومانو زبانهای ساکن ایران در روستای قشلاق زرگرها در شهریار ساکناند اما مستنداتی هست که گروهی از آنها هم به استان فارس و منطقهای در خوزستان مهاجرت کرده بودند: «در سال ٧٠ در سفری به فارس پیرزنی را دیدم که بهطور پراکنده در صحبتهایش از کلمات زبان رومانو استفاده میکرد و آنجا بود که متوجه شدم در میان گروهی از عشایر هنوز این زبان رایج است اما چون آن گروه در کوچ بودند نتوانستم آنها را پیدا کنم.» اینها را همایون زرگر میگوید.
او در مطالعاتی که روی زبان رومانو داشته، یافتههایی به دست آورده که نشان میدهد این زبان در مقطعی تحتتأثیر زبان ترکی رایج در میان ترکهای شاهسون قرار داشته و به همین دلیل تعدادی از کلمات شاهسون وارد زبان رومانو شده است. همین شواهد در کنار دیگر مستنداتی، شاهدی است دال بر این موضوع که روماهایی که اکنون در منطقه آبیک قزوین زندگی میکنند، درواقع بازماندگانی از همان گروهی هستند که در دوران صفویه وارد ایران شدهاند. در دایرهالمعارف شهرستان شهریار، احمد فرجی در مقالهای به این موضوع اشاره کرده که «زرگرها با استقرار در رومشرقی که ترکیه کنونی است، بهعنوان نیروی قزلباش به ایران پیوستند. بعضیها بر این باورند که زرگرها ۶۰۰سال پیش، از سمت آناتولی به دلیل ییلاق و قشلاق به ایران آمدند و در دوره صفویه در این مناطق مستقر شدند و تاکنون توانستهاند زبان زرگری را که به نوعی رومی نامیده میشود، حفظ کنند.»
آنطور که همایون زرگر، پژوهشگر و متخصص در زمینه زبان زرگری میگوید، این زبان در دهههای گذشته به دلیل آمیختهشدن با زبان فارسی و به ویژه زبان ترکی تغییراتی کرده و بخشی از کلمات اصیل آن فراموش یا از دایره واژگانی این زبان حذف شدهاند: «رومانو زبانها در منطقهای مثل اردبیل یا همین منطقه قزوین چون در محاصره زبانهای دیگر ازجمله ترکزبانها بودهاند، زبانشان تحت تاثیر قرار گرفته است. در زبان رومانویی که الان رایج است، کلمات ترکی زیاد است، البته من تلاش کردهام با جمعآوری کلمات و افعال اصیل مانع از فراموششدن آنها شوم اما بههرحال این زبان هم تحتتاثیر شرایط جدید و به ویژه تلویزیون درحال تغییر است و باید برای آن کاری کرد.» زبان رومانو در روستای زرگر اگرچه بین مردم همچنان جاری است و خیلی از زرگریها تلاش میکنند تا این زبان را از کودکی به بچههایشان بیاموزند اما کم نیستند بچههای نسل جدیدتر که به این زبان صحبت نمیکنند.
مهدی یکی از آنهاست، پسری ٣٨ساله که میگوید زبان رومانو را میفهمد اما نمیتواند به این زبان صحبت کند: «در خانه ما به زبان فارسی صحبت میکنند، ما هم از بچگی این زبان را یاد نگرفتیم، البته متوجه میشوم که چه میگویند اما خودم نمیتوانم جملهبندی و صحبت کنم.» آنطور که محمد میگوید بسیاری از خانوادهها در روستای زرگر با بچههایشان به زبان رومانو حرف نمیزنند. این فاصله گرفتن از زبان مادری و جایگزینی تدریجی زبان فارسی در خانههای روستای زرگر درباره بچههای دهههای ٧٠ و ٨٠ جدیتر هم هست. از سوی دیگر، ازدواج با افرادی که بومی روستا نیستند و همچنین مهاجرتها هم تاثیرگذار بوده است؛ بماند که در این میان و در نابودی زبانهای محلی، تلویزیون هم نقش تعیینکنندهای دارد. در عین حال به اعتقاد محلیها بخشی از تغییرات زبان رومانو تحت تاثیر افرادی است که از شهرهای دیگر به روستا میآیند. آنها مدتی پس از سکونت در این روستا، زبان رومانو را یاد میگیرند اما چون نمیتوانند با ادبیات اصیل آن را صحبت کنند، خودشان در آن تغییراتی میدهند.
در میان زرگریها البته خانوادهها و افرادی هم هستند که نگران فراموششدن این زبان محلیاند و با بچههایشان از همان وقتی که به دنیا میآیند، به زبان رومانو صحبت میکنند، با این امید که این زبان که زبان کاملی هست و دستور زبان خاص خود را دارد، باقی بماند.
بهگفته همایون زرگر، زبان رومانویی که در ایران تلفظ میشود، با زبانی که در میان رومانوهای پراکنده در جهان تلفظ میشود، تفاوتهایی دارد. درواقع این زبان در هر منطقهای به نوعی تحتتاثیر زبانهای رایج در آن منطقه قرار گرفته است.
بهگفته او بیشتر تعداد روماها در منطقهای در اسپانیا ساکناند و سایر آنها در کشورهای مختلف پراکنده هستند. نکته جالب درباره رومانو زبانها این است که آنها در جستوجوی افراد همزبان خود هستند. چندسال پیش بود که بعضی از جوانان روستای زرگر پیامی را به زبان رومانو در اینترنت منتشر کردند و گفتند ما در این نقطه از ایران به این زبان صحبت میکنیم و از افرادی که این زبان را میفهمند خواستند تا با آنها تماس بگیرند. بعد از انتشار این پیام بود که سه نفر روما یک کانادایی، یک انگلیسی و یک فرانسوی به ایران آمدند. گفتند که سالها پیش یکبار در سفری به ایران آمده بودند تا بازمانده روماها را پیدا کنند و به دنبال آنها تا فارس و خوزستان رفته بودند اما مقر اصلی روماها یعنی همین روستای زرگر را پیدا نکرده بودند.
رومانو زبانهای پراکنده در جهان اگرچه هر کدام در کشوری ساکناند اما پرچمی با نماد یک چرخ برای تعریف هویت خودشان دارند. «مجتبی مطهری» از جوانان روستای زرگر که با تعدادی از آنها در خارج از ایران در ارتباط است، به این نکته اشاره میکند که گروهی از روماهای ساکن کشورهای اروپایی، تلاشهایی برای ثبت زبان رومانو در یونسکو آغاز کردهاند. آنها میخواهند این زبان را بهعنوان شاخهای از زبانهای هند و اروپایی در فهرست آثار جهانی یونسکو ثبت کنند. کمترین نتیجه ثبت این زبان در فهرست میراث موردحمایت یونسکو این است که شاید روماها بتوانند توجه جهانی را برای حفظ این زبان جلب کرده و حمایتهایی برای صیانت و پیشگیری از نابودی از آن دریافت کنند.
شایعهای بیش نیست!
در گزارشها و خبرهایی که از روستای زرگر منتشر شده خیلیها به آن عنوان روستای نیمهاروپایی ایران را دادهاند، بعضیها هم نوشتهاند از میانه روستا رودخانهای میگذرد که مردم با قایق در آن تردد میکنند! خیلیها هم گفتهاند اهالی این روستا رومانو حرف میزنند و به خط لاتین هم مینویسند. اینجا اما پشت زمینهای زرد و سبز روستای زرگر، نه از رودخانه و مردم قایقسوار خبری هست و نه مردمش به خط لاتین مینویسند و همه اینها... شایعهای بیش نیست.
شهلا زرگر، یکی از زرگرها که زنی میانسال است، در مغازه کوچکی در روستا یک روز دیگر را آغاز کرده و همانطور که مثل همه روزهای دیگر حساب خرید مشتریها را در دفتری ثبت میکند، از تعجبش درباره مطالبی که درباره این روستا نوشتهاند، میگوید: «زبان ما رومانو است. در دنیا افراد دیگری هم هستند که به این زبان حرف میزنند ولی ما هیچوقت اینجا به زبان لاتین ننوشتیم. خط ما فارسی است، همه بچههای ما فارسی مینویسند و نمیدانم چطور و از کجا این اطلاعات غلط از روستای ما منتشر شده که اینجا همه به لاتین مینویسند!»
محسن زرگر یکی دیگر از اهالی روستا درحالیکه اجاق خوراکپزی را تعمیر میکند برای نذریپزان ماه رمضان میگوید که این زبان از نظر آوایی و نحوه ادای کلمات بهگونهای است که بهطورکلی نوشتن آن به فارسی ممکن نیست: «نه اینکه ممکن نباشد، میشود زبان رومانو را به فارسی هم نوشت اما تلفظ این زبان به گونهای است که اگر به فارسی نوشته شود تنها با اعراب خوانده میشود، بنابراین اگر قرار باشد این زبان را نوشت، نیاز به استفاده از حروف لاتین هست، به نظرم این شایعه از همانجا درآمده که عدهای فکر کردهاند مردم روستا به زبان لاتین مینویسند...»
کلمات و زبان رومانو تقریبا هیچ شباهت و اشتراک زبانی با زبان فارسی ندارد و یک فارسیزبان هرچقدر هم تلاش کند، مفاهیم زبان رومانو را نمیفهمد اما این زبان آنقدر جذابیت دارد که بعضی جوانان روستا به این فکر افتادهاند تا با راهاندازی کانالی در تلگرام آن را به کاربران فضای مجازی معرفی کنند.
محمد صالحی، مدیر این کانال هر روز چند کلمه رومانو و معادل فارسی و تلفظ آن را منتشر میکند. مثلا «گلوله» به زبان رومانوMolowah نوشته و «مولوه» خوانده میشود یا «پلکان» به زبان رومانو Pasoumpaga نوشته و تلفظ آن «پاسومباگا»ست.
این کانال درواقع دریچهای است به دنیای روستای زرگر که زبان رسمی آن هم همین خط فارسی خودمان است، هر چند بخش رادیوی اینترنتی کانال، برنامههایی به زبان زرگری دارد اما واقعیت این است که رومانو زبانهای زرگر همانقدر ایرانیاند که بقیه. روستاییان شیعه مذهبی که مثل همه روستاییها کشاورزی میکنند و دامداری و زمینها را گندم و جو و ذرت میکارند و گله گوسفندان را هر روز میبرند چرا.
آنها ساکنان یک روستای کوچکند با ٢٠٠خانوار و یکهزار نفر جمعیت. روستای زرگرها، پشت خط آهنی که قطارها بیتوقف از آن میگذرند، نقطه آرامشی است و نسیمی پیوسته در کوچههای آن میوزد. روستایی ١٤کیلومتری با خانههایی که اگرچه در صورت و سیما سادهاند و تجملات اضافی ندارند اما پشت درهای آهنی و دیوارهای بلندشان، نمای خانهباغهای بزرگی پیداست و زیر درختهایش تابهای دستساز بستهاند و حیاط خانهها، پر است از سایه درختان پیر، از سایه درختان میوه، درختان آلبالو که خاطره یک روز تابستانی را برایت کامل میکنند.
درگوس ، روستایی کوچک در جمهوری اوستیای شمالی-آلانیا در روسیه است که به شهر مردگان شهرت دارد.
روستای مخوف
درگوس ، روستایی کوچک در جمهوری اوستیای شمالی-آلانیا در روسیه است که به شهر مردگان شهرت دارد. از آنجایی که این روستا در میان دره ها و در کنار رودخانه ای قرار دارد ، رفتن به آن آسان نیست و از نزدیک ترین شهر نیازمند سه ساعت رانندگی است.
در روستای درگوس ، قبرهای قدیمی وجود دارد که در آنها مردگان همراه با لباس هاییشان دفن شده اند. این روستا خیلی اسرار آمیز است و داستان ها و افسانه های زیادی درباره آن گفته شده است.
در جریان طاعون بزرگ سدهٔ هیجدهم در اوستیا، مردم برای بیماران و مردگان این محل را به عنوان قرنطینه ساختند تا آنها را از سکونتگاهها جدا کنند. گفته می شود در پی این طاعون جمعیت اوستیا از 200 هزار نفر به 16 هزار نفر کاهش یافت و بسیاری از این افراد را در این روستا دفن کرده اند. امروزه 97 مقبره در این روستا وجود دارد.
این مقبره ها در گذشته خانه افرادی بود که به طاعو مبتلا شده بودند و عزیزانشان برایشان این خانه ها را ساخته بودند تا باقی عمرشان را در آنها سپری کنند. آنها حق خارج شدن از این روستا را نداشتند و معمولا در همان خانه ها می مردند برای همین است که اگر به داخل این خانه های کوچک نگاه کنید بقایای اجسادی را که هنوز لباس بر تن دارند را می بینید.
درگوس پیش از آن یک روستای مسکونی بوده است و خود دیدنی هایی مربوط به قرن شانزدهم را دارد. اما گردشگران به دلیل اینکه یافتن این روستا روی نقشه و رسیدن به آن دشوار است خیلی به این منطقه نمی آیند و فقط گردشگران محلی از این روستا با عنوان شهر مردگان دیدن می کنند.
لست سکند
اخبار مرتبط:
توقف زمان در مرموز و عجیب ترین روستای ایران !
روستای صخرهای تاریخی ایران+تصاویر
روستایی خنده دار و عجیب در ترکیه! + عکس
روستای عجیب ایرانی: رومانو صحبت می کنند و لاتین می نویسند
عکس: ساکت ترین روستای دنیا
اسکولک نام محلی کنار راه قزوین و رشت ، میان تاریک رود و سفیدکتله روستای اسکولک در بخش بلوکات شهرستان رودبار قرار دارد
روستای اسکولک
اسکولک نام محلی کنار راه قزوین و رشت ، میان تاریک رود و سفیدکتله روستای اسکولک در بخش بلوکات شهرستان رودبار قرار دارد .
این منطقه دارای جنگل ، رودخانه و طبیعت بکر اسـت که بویژه در بهار و تابستان جذابیت های ویژه ای دارد و می تواند چشم نوازی از طبیعت بکر و زیبایی های این سرزمین را فراروی هر بیننده ای قرار دهد و نظر بسیاری از گردشگران و توریست ها را به خود جلب کند.
روستای اسکولک
روستاهای بکر ایران
روستاهای دیدنی ایران
روستای زیبا
روستاهای منحصربه فرد
روستاهای ناشناخته
روستای اسکولک
روستای اسکولک
روستای اسکولک
سیری در ایان
اخبار مرتبط:
۵ روستای شگفت انگیز در ایران+تصاویر
سفر به وانشان, روستایی ناشناخته با طبیعتی بکر و بسیار دیدنی +تصاویر
سفر به مرموزترین روستای ایران,ایستا+تصاویر
روستاهای دیدنی که هر مسافری را شگفت زده میکنند+تصاویر
روستای ناشناخته «آستمال» +تصاویر
اگر هدفتان از گردشگری و سفر کسب آرامش اســت پس احتمالاً سفر به یک مکان آرام و دلنشین را ترجیح خواهید داد، روستای تورلا در اسپانیا یکی از همین مکانهاست که با وجود ساختمانهای شگفت انگیز و قدیمی و محیط سرسبز و آرام گردشگران را مجذوب خود کرده اســت.
تورلا یک روستای کوچک در هوئسکا ، آراگون، اسپانیا اســت و در کنار کوههای پیرنه واقع شده اســت. تورلا در مرز فرانسه قرار دارد اما جاده ارتباطی با آن ندارد. همچنین این روستا دروازه ورود به پارک ملی Ordesa y Monte Perdido اســت.
روستای زیبای تورلا در اسپانیا
طبیعت یکی از شاهکارهای ممتاز خود را آفریده اسـت و روستای گنبرف را دردامن طبیعت خلق کرده اسـت.
روستای گنبرف
درفاصله 10 کیلومتری جنوب شهرستان اسکو، آنجا که رود و کوه به هم می رسند، دست طبیعت یکی از شاهکارهای ممتاز خود را آفریده اسـت و روستای گنبرف را دردامن طبیعت خلق کرده اسـت.
روستای گنبرف که بین اهالی این روستا و روستاهای تابعه آن به “گون بر” شناخته می شود، در زبان فارسی مترادف با “آفتاب گیر” اسـت، به عنوان یکی از زیباترین روستاهای آذربایجان شرقی شناخته می شود. رود فصلی “سئل چایی” ، واقع شدن در دامنه کوه سهند، آب طبیعتی بکربرای این منطقه به ارمغان آورده اسـت و بستری مساعد برای رشد و بالندگی این روستا را فراهم کرده اسـت.
گلهای محمدی با عصاره های بهشتی به عنوان یکی از نمادهای هویتی این روستا شناخته می شود و این موهبت الهی را به عنوان منبعی برای در آمد اهالی این روستا قرار داده اسـت.
فرش دستبافت را نیز می توان یکی دیگر از مشاغل مهم روستائیان برای امرار معاش در نظر گرفت. روستای گنبرف، با چهارهزار نفرجمعیت، از روستاهای پرجمعیت آذربایجان شرقی شناخته می شود که بر اساس اعلام نظر برخی از مقامات محلی قرار اسـت زمینه های تبدیل این روستا به شهر فراهم شود.
سیری در ایران
اخبار مرتبط:
سفر به وانشان, روستایی ناشناخته با طبیعتی بکر و بسیار دیدنی +تصاویر
سفر به مرموزترین روستای ایران,ایستا+تصاویر
روستای ناشناخته «آستمال» +تصاویر
۵ روستای شگفت انگیز در ایران+تصاویر
روستاهای دیدنی که هر مسافری را شگفت زده میکنند+تصاویر
تیننیوز| بوی نان تازه، صدای خوش پرندگان، سرک پرحرارت خورشید از لابه لای درختان و پنجره ها، صدای آواز چوپان و حرکت موزن گوسفندان به مقصد کوه ودشت و... نوید بخش صبحی زیبا در یک روستا برای گردشگری است که مقصدش، رسیدن به همین زیبایی های به ظاهر ساده است.
گردشگری روستایی را شامل انواع گردشگری با برخورداری از تسهیلات و خدمات رفاهی در نواحی روستایی میدانند، که امکان بهرهمندی از منابع طبیعی و جاذبههای طبیعت را همراه با شرکت در زندگی روستایی و کار در مزرعه و کشاورزی، فراهم میآورد.
از آنجا که ماهیت صنعت گردشگری ایجاد اشتغال و درامد، متنوع سازی اقتصاد، مشارکت جمعی و استفاده از منابع محلی است، در انتخاب مناطق نمونه، محصولاتی از قبیل صنایع دستی، محصولات محلی، غذاهای سنتی و... باید جزء شاخصهای گردشگری در نظر گرفته شود و برای آن برنامه ریزی کرد، چرا که رونق مداوم گردشگری یک منطقه به صرف داشتن جاذبههای طبیعی و یا تاریخی نتیجه مطلوب را نخواهد داد، هم چنین باید اضافه کرد که فروش صنایع دستی و سایر محصولات محلی است که افزایش درآمد منطقه را تحت تاثیر قرار میدهد و ساکنین منطقه را در جذب و حفظ گردشگر متعهدتر میسازد.
گردشگری روستایی میتواند ضمن رشد در اقتصاد روستایی، مکمل فعالیتهای کشاورزی و دامداری روستاها باشد، از آنجا که بخش اعظم مشکلات عقبماندگی و توسعهنیافتگی گردشگری روستایی به فقدان اگاهی از این صنعت برمیگردد، آموزش و اگاهی بخشی به مردم باید در اولویت قرار گیرد، زیرا برنامه ریزی درست گردشگری ضمن خنثی سازی محدودیتها و مشکلات فوق میتواند به توسعه روستایی و در نهایت توسعه ملی منجر شود.
اجاره دادن کلبه های روستایی که براساس رسوم محلی مزین شدهاند به بازدیدکنندگان، یا تدارک خدمات موردنیاز آنها در نواحی روستایی، اردو زدن گردشگران در مزارع و بهرهبرداری از خدمات و فعالیتهای جانبی شامل دوچرخه سواری، قدم زدن، اسب سواری و مانند این، فعالیت هایی است که روستاهای بهره مند از این فرصت اقتصادی آن را به کار گرفته و اجرایی کرده اند.
یک کارشناس جهانگردی در خصوص گردشگری روستایی گفت: گردشگری روستایی میتواند منبع جدید درآمد برای روستاییان و به ویژه روستاییان کشورهای در حال توسعه باشد و تا اندازهای مشکلات آنها را حل کند و یا تقلیل دهد.
هادی بزم آرا افزود: این امر مستلزم مدیریت و برنامهریزی خاصی است تا گردشگران علاوه بر دیدن مناظر و چشماندازهای طبیعی آن نقاط، با آداب و رسوم و فرهنگ آن روستا نیز آشنا شوند.
وی گفت: بدین ترتیب گردشگران به خرید محصولات روستا از قبیل صنایع دستی، محصولات محلی ، غذاهای سنتی و... علاقهمند میشوند و این به معنی افزایش درآمد روستاییانی است که به طور مستقیم یا غیر مستقیم در این صنعت فعالیت میکنند.
بزم ارا تاکید کرد: بطور کلی جریان گردشگری روستایی را می توان از دو جهت مورد توجه قرار داد از یک جهت برای محیط های روستایی وپیرامون آنها این فرصت را مهیا می کند تا گردشگران فارغ از هیاهوی شهری و تکنولوژی در بطن سنتی روستا زمانی را به فراغت بگذرانند و از دیگر سو در کنارآن اقتصاد روستایی وابسته به زمین می تواند راههای تنفس دیگری را تجربه کند.
وی با بیان اینکه، گردشگری روستایی باید به صورت یک شیوه زندگی بر پایه عقاید مربوط به جوامع روستایی درک شود و سرچشمه بیشتر جاذبه های روستایی فرهنگ مردم ساکن در آن منطقه است افزود: این نوع گردشگری که میتواند شامل اردو زدن، اقامت در منازل اجارهای، گشت و شکار در حیات وحش، بازاریابی صنایع دستی، جشنوارههای فرهنگی، ورزشهای ماجراجویانه، راهپیمایی، بازدید از مکانهای تاریخی، جشنوارههای موسیقی و در واقع هر گونه فعالیت تفریحی در نواحی روستایی انجام شود ابزار و سیاستی برای باز ساخت اقتصاد روستایی است.
بزم آرا گفت: گردشگری روستایی با چالشهای بسیاری در هویت بازاریابی روبهروست، دلیلی مهم که موجب محدود شدن گردشگری روستایی شده، کم بودن قدرت کشش عناصر روستایی و ناتوانی آن در رقابت با دیگر بازارهای گردشگری است.
وی تاکید کرد: اینجاست که نقش زیر ساخت ها وبرنامه ریزی مسئولان برای تحقق آن مشهود تر می شود.
گردشگری صنعت پولساز
پیام مهنانی، صاحب یکی از دفاتر وآژانس های گردشگری خراسان شمالی گفت: گردشگری صنعت پولساز ومحرک اقتصاد منطقه است.
وی که 4 سال است بصورت حرفه ای در این حوزه فعال شده است افزود: برای شروع کار تعدادی روستا وافراد مرتبط وفعال در این حوزه را شناسایی و با دریافت مجوز وحمایت های میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری وارد این حرفه شدیم .
مهنانی با اشاره به اینکه خراسان شمالی جاذبه های بسیاری برای گردشگری دارد بیان داشت: برای جذب گردشگر نیاز به ایجاد زیرساخت هایی است که دستگاه های متولی برای بهره مندی استان از این صنعت باید اقدام کنند تا بازاریابی دفاتر موثر باشد.
وی گفت: هدف ما جذب گردشگر به مقصد خراسان شمالی است و نه فقط ارائه خدمات به گردشگران عبوری که ماندگاری کمتری دارند.
مهنانی که به عنوان کارآفرین برتر در سال گذشته معرفی شده است بیان داشت: شاید در نگاه نخست، فعالیتم برای 2 نفر فرصت شغلی مستقیم ایجاد کرد اما در حقیت 50 نفر از فرصت هایی که این دو نفر در دفتر گردشگری فراهم می کنند فعالیت اقتصادی یافته اند.
وی با بیان اینکه ما با استان هایی که از 30 تا 40 سال پیش زیر ساخت های گردشگری را فراهم وبازار یابی لازم را انجام داده اند توان برابری و رقابت نداریم گفت: اما این بدان معنا نیست که باید بنشینیم و دست روی دست بگذاریم بلکه ما هم باید این زیر ساخت ها را ایجاد کنیم تا در زمان کمتری به توانمندی استان های موفق در این حوزه برسیم.
وی فعالیت تورهای گردشگری بدون مجوز را آفت فعالیت دفاتر رسمی ومجوز دار برشمرد و گفت: چون متولیان این تورها دغدغه این حوزه را ندارند با قیمت های ارزان تر اقدام به اجرای تور می کنند که روند کار دفاتر دارای مجوز با توجه به پرداخت مالیات وهزینه های داشتن یک مجوز منافات دارد و دفاتر از این حوزه ضربه می خورند.
وی بر نقش رسانه ها در رونق این صنعت پول ساز تاکید کرد و گفت: رسانه ها با تبین ضرورت استفاده از تورها ودفاتر دارای مجوز که در سطح استان 25 واحد آن فعال است می توانند به این صنعت کمک کنند.
مهنانی بااشاره به اینکه نگاه ما به این حوزه کلان است ومحدود به جذب گردشگر داخلی نیست بیان داشت: ظرفیت های استان توانایی جذب گردشگر خارجی را به شرط ایجاد زیر ساخت ها دارد.
گردشگری اجتماع محور
رئیس گروه سرمایه گذاری وتامین منابع اداره کل میراث فرهنگی صنایع دستی وگردشگری خراسان شمالی گفت: در حوزه گردشگری روستایی یا بوم گردی، رویکردی های همسویی از وزارت رفاه و گردشگری عملیاتی شده است.
اربابی اظهار داشت: میراث فرهنگی، صنایع دستی وگردشگری با رویکرد تحقق بوم گردی با تبدیل خانه های روستایی به واحدهای اقامتی با حفظ معماری سنتی، تزئینات بومی، محلی وفرهنگی روستا، عرضه غذاهای محلی و.. یکی دو سال است که فعالیت خود را آغاز کرده است.
وی گردشگری اجتماع محور را رویکرد وزارت رفاه در این حوزه عنوان کرد و بیان داشت: تفاوت گردشگری اجتماع محور با بوم گردی، نگاه توانمند سازی اقشار ضعیف روستاها است که با مشارکت بهزیستی و انتخاب گروه های هدف این نهاد حمایتی، این طرح اجرایی می شود.
اربابی با اشاره به اینکه، این طرح تجربه موفق کشورهای عضو کامسک (کمیته دائمی همکاری های اقتصادی سازمان همکاری اسلامی») است که در سال 2012 درترکیه، تجربه های موفق در توانمند سازی خانواده های محروم روستایی وکاهش فقر، با اجرای این طرح برای سایر کشورهای عضو مطرح شد.
وی اجرای این طرح را به عنوان فعالیت دوم اقشار ضعیف در حوزه ایجاد واحدهای اقامتی عنوان کرد وگفت: فضاهای مازاد برای ایجاد اقامتگاه در روستاهایی که در مسیر جاده اصلی هستند از سوی این خانواده ها تجهیز می شود وسایت های فعال شده ر این حوزه، این واحدها را در فضای مجازی با ارائه تصاویر، آدرس وبرنامه ها به گردشگران معرفی، علاقمندان به اقامت دراین فضاها، قبل از رسیدن به این مسیر ها اقدام به رزرو آن می کنند.
اربابی با اشاره به اینکه، روستاهای در مسیر جاده توجیه بیشتری در اجرای این طرح دارند افزود: اما این بدین معنا نیست که روستاهایی واقع شده در غیر مسیر جاده های اصلی محروم از اجرای این طرح هستند، بلکه نگاه در اجرای این طرح بیشتر دارا بودن جاذبه های طبیعی، تاریخی، تفریحی و.... است.
وی گفت: در استان این طرح در یکی دو واحد ازجمله اقامتگاه وصال روستای گردشگری روئین اسفراین اجرایی شده وچند پرونده هم در در دست اقدام وروستاهای گردشگری در اولویت اجرای این طرح هستند.
اربابی با بیان اینکه این طرح در اکثر روستاهای استان متقاضی دارد بیان داشت: متقاضی این طرح در دو قالب ساخت یا تجهیز تسهیلات دریافت می کند .
وی با بیان اینکه سقف تسهیلات دریافتی تا یک میلیارد ریال است است افزود: در زمان تقاضا برای ساخت، صفر تا صد اقامتگاه براساس ضوابط والگوی معماری متناسب با منطقه باید ساخته شود ودر تسهیلات تجهیز، فضای مازاد موجود تجهیز شده ومجوز می گیرد.
وی یادآورشد: تا 500 میلیون ریال تقاضای تسهیلات در سطح استان تصمیم گیری می شود وبرای یک میلیارد ریال در تهران، طرح مصوب می شود.
وی با اشاره به اینکه سالانه در پیک مسافرت ها، در پارک های مسیر جاده های اصلی استان شاهد برافراشته شدن 4 تا 5 هزار چادر مسافرتی هستیم بیان داشت: این ها بازار هدف اقامتگاه های بوم گردی است که برای بالفعل شدن آن باید فرهنگ سازی واطلاع رسانی شود تا از اقامتگاه های ارزان قیمت روستایی به جای این چادرها استفاده شود.
اربابی گفت:این واحدها درجه بندی می شود و از سوی میراث فرهنگی، صنایع دستی وگردشگری بر روند فعالیت آن ها نظارت می شود.
بوم گردی در خراسان شمالی جوانه زده است
سرپرست معاونت گردشگری، اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان شمالی گفت: بوم گردی در استان ما نوپا است وپرونده این طرح ظرف امسال دراستان باز وعملیاتی شده است.
مینا هاشمی مرغزار در گفت وگو باایرنا اظهار داشت: این حوزه در نشست های مختلف با شوراها ودهیاران و بخش های مرتبط استان تبین و اهداف ومزایای آن تشریح شد.
وی به افتتاح 5 واحد اقامتگاه بوم گردی در سطح استان ظرف امسال اشاره کرد وبیان داشت: 43 تا 44 پرونده هم در دست اقدام است که تلاش می شود همه پرونده های دارای قابلیت اجرا تا قبل از سال نو مجوز بگیرند تا فعالیت خود را در یک زمان مناسب آغاز کنند.
هاشمی با بیان اینکه مهمترین مشکل روستائیان علاقمند به ایجاد این واحدها، تامین وثیقه مورد نظر بانک پرداخت کننده تسهیلات است بیان داشت: متولیان بخش خصوصی در قالب اجاره واحدهای مسکونی روستایی یا خرید آن با مشکلات کمتری موااجهند اما برای روستائیان علاقمند به فعالیت در این صنعت باید در سطح کلان کشور تمهیداتی اندیشیده شود.
به گفته این مسئول، صدور مجوز اقامتگاه بوم گردی بعد از دریافت استعلامات از چند دستگاه انجام می شود که تسریع پاسخگویی دستگا های مربوط به روند رو به رشد این واحدها کمک می کند ودراین حوزه هنوز به یک زمان ثابت وکوتاه دست نیافته ایم.
وی با اشاره به اینکه استقبال از طرح بوم گردی و ایجاد اقامتگاه های گردشگردی بیش از آنچه تصور می رفت بوده است گفت: در همین مدت کوتاه دفاتر و آژانس های گردشگری استان موفق به جذب گردشگر خارجی هم شده ان ونقش این دفاتر در جذب گردشگر حیاتی و اثرگذار بوده به نحوی که در مواردی مشاهده شد به همت این دفاتر توقف نیم روزی مسافرانی تبدیل به اقامت 3 وحتی بیشتر آنان در سطح اقامتگاه های استان شده است.
وی افزود: دفاتر گردشگری وآژانس ها با دفاتر استان های شمالی وجنوبی ارتباط گرفته اند تا از تجارب آنان برای رونق این صنعت در استان استفاده کنند.
هاشمی بیان داشت: ایجاد یک اقامتگاه به منزله پایان کار ما نیست، نظارت وارزیابی این واحد ها از پیش از افتتاح تا بعد از آغاز فعالیت برای انجام کار در راستای اهداف ایجاد آن ادامه می یابد.
وی گفت: این واحدها متناسب با فرهنگ بومی منطقه ساخته یا تجهیز می شود وباید معرف، ظرفیت های استان باشد.
هاشمی با بیان اینکه، استان ما دارای ظرفیت های بسیاری در گردشگری است که ناشناخته باقی مانده وباید برای استفاده از آن در قالب طرح های گردشگری فرهنگ سازی شود گفت: ازسفر مسئولان کلان کشور، میزبانی برنامه ها وجشنواره های کشوری در استان و... مثل بسیاری از استان ها می توان در حوزه زمینه سازی برای جذب گردشگر با اجرای این نشست ها وبرنامه ها در روستاهای گردشگری ودارای جاذبه استان استفاده کرد وبه نظر می رسد این رویکرد در استان کمرنگ ونیازمند توجه است.
وی گفت: تجربه استان های دیگر نشان داده است که میزبانی میهمان ومسئولان کشوری در فضاهای گردشگری در جذب گردشگر موثر بوده است ودر حقیقت فرصت رایگانی برای تبلغات این فضاهاست.
هاشمی گفت: این صنعت در استان شکل گرفته است وباروری آن نیازمند حمایت و فرهنگ سازی از سوی همه متولیان است.
«زرگر» نام روستای کوچکی است پس از آبیک؛ در جادهای که از تهران به قزوین میرود. همانجا که روی یک تابلوی رنگپریده آبی نامش را نوشتهاند. روی همین تابلو کلمه دیگری هست که تمام راز این روستا در آن ریخته است: «زبان محلی: رومانو»
ساکنان روستای زرگر خودشان هم نمیدانند که دقیقا از کجا و چه وقت در این نقطه از ایران ساکن شدند. از روم آمدهاند یا از هند یا اینکه زمانی جزو روماهای ترکیه بودهاند و حالا سر از نقطهای در چند کیلومتر آبیک درآوردهاند. آنچه همه ساکنان روستا درباره آن اشتراک دارند، یک نکته است و آن اینکه اجدادشان هر که بودهاند در یک مقطع تاریخی و به دلایلی که تقریبا برای هیچکس روشن نیست، در روزگاری دور از نقطهای در شمال و شاید هم از نقطهای از جنوب وارد ایران شدند و ماندهاند و حالا میراثشان همین زبان رومانو است که نوشتنش به فارسی اگرچه غیرممکن نیست اما آسان هم نیست.
اینکه ساکنان روستای زرگر از کجا آمدهاند بیش از آنکه روایتهای مستند و قطعی داشته باشد، آمیخته به قصهها و شاید افسانههایی شده که شماری از پژوهشگران و افراد مطلع روستا که درباره پیشینه تاریخی روستای زرگر مطالعاتی داشتهاند، همه آنها را رد میکنند.
بعضی از این روایتها سابقه رومانوها در ایران را تا چندهزارسال پیش عقب میبرد و نیاکان آنها را رومیهایی که زمانی در جنگها به ایران آمده و ماندگار شدهاند، معرفی میکند و برخی دیگر هم ساکنان روستای زرگر را از نسل رومیهایی دانسته که در زمان حمله اسکندر وارد خاک ایران و بعدها اینجا ماندگار شدند. روایت دیگری که درباره این روستا نوشتهاند اینکه در جنگ ایران و روم، شماری از رومانوها به دست پادشاه ایران اسیر شدند اما بعدها مورد عفو پادشاه قرار گرفتند و در نزدیکی قزوین یعنی همین روستای فعلی زرگر ساکن شدند اما این روایتها چقدر به واقعیت نزدیک است؟
همایون زرگر، پژوهشگر و از چهرههای فعال فرهنگی همین روستا سالهاست درباره زبان رومانو تحقیق میکند. او میگوید که بخش عمدهای از آنچه درباره تاریخ روستای زرگر و زبان رومانو در رسانهها منتشر شده، واقعیت تاریخی ندارد.
زرگر به زبان رومانو شعر میگوید و درباره این زبان کتابی چندجلدی را در دست اتمام دارد: «من روی زبان رومانو کار کردم و از نظر تاریخی مطالعات زیادی درباره تاریخچه روستا انجام ندادهام اما پژوهشگرانی بودند که در این زمینه مطالعاتی را انجام داده بودند و چندسال پیش یافتههای آنها را دیدم. مستندترین روایت تاریخی از رومانوها این است که آنها مهاجرانی از هند و منطقه کشمیر بودند که در دوره ساسانیان به دلایلی از موطنشان مهاجرت میکنند. علت حرکت آنها از نظر تاریخی مشخص نیست اما آنچه مسلم است اینکه ایل بزرگی بودند و تعدادی از آنها در مسیر مهاجرت به ایران میآیند و دسته دیگری به اروپا میروند. اسنادی نشان میدهد آنها پس از ورود به ایران در به قدرت رسیدن ساسانیان در ایران نقش داشتند و بعدها هم در دربار ساسانی نفوذ پیدا کردند. در صحبتهایی که با استادان تاریخ دانشگاه تهران داشتم آنها هم این نکته را رد نکردند که ایل روملوها که در قدرت گرفتن ساسانیان در ایران موثر بودند، میتواند همان ایلی باشد که از هند به ایران آمده بود.»
بهگفته همایون زرگر، روماهایی که در دوران ساسانی وارد ایران شده بودند، بعدها به دلیل سبک زندگیشان و اینکه یکجانشین نبودند، به نقاط دیگری از جهان مهاجرت کردند اما شواهدی هست که نشان میدهد گروهی دیگری از روماها در دوران صفویه دوباره وارد ایران و در ناحیه کنونی روستای زرگر ساکن شده و از همین جا به چند نقطه در ایران مهاجرت کردهاند: «مرکز اصلی اقامت روماها در ایران همین روستای زرگر بوده و تعدادی از آنها بعدها به مناطق دیگری در کشور مهاجرت کردهاند. در اردبیل ٣ ده هست که تعدادی از رومانو زبانها آنجا ساکن شده بودند، البته طبق آخرین اطلاعاتی که دارم ساکنان این دهها درحالحاضر به کلی زبان رومانو را فراموش کردهاند و ترکی صحبت میکنند.» بخش دیگری از رومانو زبانهای ساکن ایران در روستای قشلاق زرگرها در شهریار ساکناند اما مستنداتی هست که گروهی از آنها هم به استان فارس و منطقهای در خوزستان مهاجرت کرده بودند: «در سال ٧٠ در سفری به فارس پیرزنی را دیدم که بهطور پراکنده در صحبتهایش از کلمات زبان رومانو استفاده میکرد و آنجا بود که متوجه شدم در میان گروهی از عشایر هنوز این زبان رایج است اما چون آن گروه در کوچ بودند نتوانستم آنها را پیدا کنم.» اینها را همایون زرگر میگوید.
او در مطالعاتی که روی زبان رومانو داشته، یافتههایی به دست آورده که نشان میدهد این زبان در مقطعی تحتتأثیر زبان ترکی رایج در میان ترکهای شاهسون قرار داشته و به همین دلیل تعدادی از کلمات شاهسون وارد زبان رومانو شده است. همین شواهد در کنار دیگر مستنداتی، شاهدی است دال بر این موضوع که روماهایی که اکنون در منطقه آبیک قزوین زندگی میکنند، درواقع بازماندگانی از همان گروهی هستند که در دوران صفویه وارد ایران شدهاند. در دایرهالمعارف شهرستان شهریار، احمد فرجی در مقالهای به این موضوع اشاره کرده که «زرگرها با استقرار در رومشرقی که ترکیه کنونی است، بهعنوان نیروی قزلباش به ایران پیوستند. بعضیها بر این باورند که زرگرها ۶۰۰سال پیش، از سمت آناتولی به دلیل ییلاق و قشلاق به ایران آمدند و در دوره صفویه در این مناطق مستقر شدند و تاکنون توانستهاند زبان زرگری را که به نوعی رومی نامیده میشود، حفظ کنند.»
آنطور که همایون زرگر، پژوهشگر و متخصص در زمینه زبان زرگری میگوید، این زبان در دهههای گذشته به دلیل آمیختهشدن با زبان فارسی و به ویژه زبان ترکی تغییراتی کرده و بخشی از کلمات اصیل آن فراموش یا از دایره واژگانی این زبان حذف شدهاند: «رومانو زبانها در منطقهای مثل اردبیل یا همین منطقه قزوین چون در محاصره زبانهای دیگر ازجمله ترکزبانها بودهاند، زبانشان تحت تاثیر قرار گرفته است. در زبان رومانویی که الان رایج است، کلمات ترکی زیاد است، البته من تلاش کردهام با جمعآوری کلمات و افعال اصیل مانع از فراموششدن آنها شوم اما بههرحال این زبان هم تحتتاثیر شرایط جدید و به ویژه تلویزیون درحال تغییر است و باید برای آن کاری کرد.» زبان رومانو در روستای زرگر اگرچه بین مردم همچنان جاری است و خیلی از زرگریها تلاش میکنند تا این زبان را از کودکی به بچههایشان بیاموزند اما کم نیستند بچههای نسل جدیدتر که به این زبان صحبت نمیکنند.
مهدی یکی از آنهاست، پسری ٣٨ساله که میگوید زبان رومانو را میفهمد اما نمیتواند به این زبان صحبت کند: «در خانه ما به زبان فارسی صحبت میکنند، ما هم از بچگی این زبان را یاد نگرفتیم، البته متوجه میشوم که چه میگویند اما خودم نمیتوانم جملهبندی و صحبت کنم.» آنطور که محمد میگوید بسیاری از خانوادهها در روستای زرگر با بچههایشان به زبان رومانو حرف نمیزنند. این فاصله گرفتن از زبان مادری و جایگزینی تدریجی زبان فارسی در خانههای روستای زرگر درباره بچههای دهههای ٧٠ و ٨٠ جدیتر هم هست. از سوی دیگر، ازدواج با افرادی که بومی روستا نیستند و همچنین مهاجرتها هم تاثیرگذار بوده است؛ بماند که در این میان و در نابودی زبانهای محلی، تلویزیون هم نقش تعیینکنندهای دارد. در عین حال به اعتقاد محلیها بخشی از تغییرات زبان رومانو تحت تاثیر افرادی است که از شهرهای دیگر به روستا میآیند. آنها مدتی پس از سکونت در این روستا، زبان رومانو را یاد میگیرند اما چون نمیتوانند با ادبیات اصیل آن را صحبت کنند، خودشان در آن تغییراتی میدهند.
در میان زرگریها البته خانوادهها و افرادی هم هستند که نگران فراموششدن این زبان محلیاند و با بچههایشان از همان وقتی که به دنیا میآیند، به زبان رومانو صحبت میکنند، با این امید که این زبان که زبان کاملی هست و دستور زبان خاص خود را دارد، باقی بماند.
بهگفته همایون زرگر، زبان رومانویی که در ایران تلفظ میشود، با زبانی که در میان رومانوهای پراکنده در جهان تلفظ میشود، تفاوتهایی دارد. درواقع این زبان در هر منطقهای به نوعی تحتتاثیر زبانهای رایج در آن منطقه قرار گرفته است.
بهگفته او بیشتر تعداد روماها در منطقهای در اسپانیا ساکناند و سایر آنها در کشورهای مختلف پراکنده هستند. نکته جالب درباره رومانو زبانها این است که آنها در جستوجوی افراد همزبان خود هستند. چندسال پیش بود که بعضی از جوانان روستای زرگر پیامی را به زبان رومانو در اینترنت منتشر کردند و گفتند ما در این نقطه از ایران به این زبان صحبت میکنیم و از افرادی که این زبان را میفهمند خواستند تا با آنها تماس بگیرند. بعد از انتشار این پیام بود که سه نفر روما یک کانادایی، یک انگلیسی و یک فرانسوی به ایران آمدند. گفتند که سالها پیش یکبار در سفری به ایران آمده بودند تا بازمانده روماها را پیدا کنند و به دنبال آنها تا فارس و خوزستان رفته بودند اما مقر اصلی روماها یعنی همین روستای زرگر را پیدا نکرده بودند.
رومانو زبانهای پراکنده در جهان اگرچه هر کدام در کشوری ساکناند اما پرچمی با نماد یک چرخ برای تعریف هویت خودشان دارند. «مجتبی مطهری» از جوانان روستای زرگر که با تعدادی از آنها در خارج از ایران در ارتباط است، به این نکته اشاره میکند که گروهی از روماهای ساکن کشورهای اروپایی، تلاشهایی برای ثبت زبان رومانو در یونسکو آغاز کردهاند. آنها میخواهند این زبان را بهعنوان شاخهای از زبانهای هند و اروپایی در فهرست آثار جهانی یونسکو ثبت کنند. کمترین نتیجه ثبت این زبان در فهرست میراث موردحمایت یونسکو این است که شاید روماها بتوانند توجه جهانی را برای حفظ این زبان جلب کرده و حمایتهایی برای صیانت و پیشگیری از نابودی از آن دریافت کنند.
شایعهای بیش نیست!
در گزارشها و خبرهایی که از روستای زرگر منتشر شده خیلیها به آن عنوان روستای نیمهاروپایی ایران را دادهاند، بعضیها هم نوشتهاند از میانه روستا رودخانهای میگذرد که مردم با قایق در آن تردد میکنند! خیلیها هم گفتهاند اهالی این روستا رومانو حرف میزنند و به خط لاتین هم مینویسند. اینجا اما پشت زمینهای زرد و سبز روستای زرگر، نه از رودخانه و مردم قایقسوار خبری هست و نه مردمش به خط لاتین مینویسند و همه اینها... شایعهای بیش نیست.
شهلا زرگر، یکی از زرگرها که زنی میانسال است، در مغازه کوچکی در روستا یک روز دیگر را آغاز کرده و همانطور که مثل همه روزهای دیگر حساب خرید مشتریها را در دفتری ثبت میکند، از تعجبش درباره مطالبی که درباره این روستا نوشتهاند، میگوید: «زبان ما رومانو است. در دنیا افراد دیگری هم هستند که به این زبان حرف میزنند ولی ما هیچوقت اینجا به زبان لاتین ننوشتیم. خط ما فارسی است، همه بچههای ما فارسی مینویسند و نمیدانم چطور و از کجا این اطلاعات غلط از روستای ما منتشر شده که اینجا همه به لاتین مینویسند!»
محسن زرگر یکی دیگر از اهالی روستا درحالیکه اجاق خوراکپزی را تعمیر میکند برای نذریپزان ماه رمضان میگوید که این زبان از نظر آوایی و نحوه ادای کلمات بهگونهای است که بهطورکلی نوشتن آن به فارسی ممکن نیست: «نه اینکه ممکن نباشد، میشود زبان رومانو را به فارسی هم نوشت اما تلفظ این زبان به گونهای است که اگر به فارسی نوشته شود تنها با اعراب خوانده میشود، بنابراین اگر قرار باشد این زبان را نوشت، نیاز به استفاده از حروف لاتین هست، به نظرم این شایعه از همانجا درآمده که عدهای فکر کردهاند مردم روستا به زبان لاتین مینویسند...»
کلمات و زبان رومانو تقریبا هیچ شباهت و اشتراک زبانی با زبان فارسی ندارد و یک فارسیزبان هرچقدر هم تلاش کند، مفاهیم زبان رومانو را نمیفهمد اما این زبان آنقدر جذابیت دارد که بعضی جوانان روستا به این فکر افتادهاند تا با راهاندازی کانالی در تلگرام آن را به کاربران فضای مجازی معرفی کنند.
محمد صالحی، مدیر این کانال هر روز چند کلمه رومانو و معادل فارسی و تلفظ آن را منتشر میکند. مثلا «گلوله» به زبان رومانوMolowah نوشته و «مولوه» خوانده میشود یا «پلکان» به زبان رومانو Pasoumpaga نوشته و تلفظ آن «پاسومباگا»ست.
این کانال درواقع دریچهای است به دنیای روستای زرگر که زبان رسمی آن هم همین خط فارسی خودمان است، هر چند بخش رادیوی اینترنتی کانال، برنامههایی به زبان زرگری دارد اما واقعیت این است که رومانو زبانهای زرگر همانقدر ایرانیاند که بقیه. روستاییان شیعه مذهبی که مثل همه روستاییها کشاورزی میکنند و دامداری و زمینها را گندم و جو و ذرت میکارند و گله گوسفندان را هر روز میبرند چرا.
آنها ساکنان یک روستای کوچکند با ٢٠٠خانوار و یکهزار نفر جمعیت. روستای زرگرها، پشت خط آهنی که قطارها بیتوقف از آن میگذرند، نقطه آرامشی است و نسیمی پیوسته در کوچههای آن میوزد. روستایی ١٤کیلومتری با خانههایی که اگرچه در صورت و سیما سادهاند و تجملات اضافی ندارند اما پشت درهای آهنی و دیوارهای بلندشان، نمای خانهباغهای بزرگی پیداست و زیر درختهایش تابهای دستساز بستهاند و حیاط خانهها، پر است از سایه درختان پیر، از سایه درختان میوه، درختان آلبالو که خاطره یک روز تابستانی را برایت کامل میکنند.
ماهنامه دیار - مجید عسگری پور: هم ایرانی اند، هم اروپایی، هم فارسی می دانند، هم ترکی؛ صورتشان، هم شبیه آریایی هاست، هم شبیه گلادیاتورها و وایکنیگ ها، قدشان بلند است و مهربانی شان همچون محبت مردم ایل به مهمان ها. مسلمان شیعه اند، کارشان دامداری و کشاورزی؛ به سبک همه روستاییان، مرغ، خروس و غاز هم نگه می دارند؛ بعضی زن ها که هنرمندتر از دیگرانند نیز خودشاننان می پزند و در مشک؛ دوغ و کره می گیرند و پنیر و ماست می بندند.
این مردم یک راز دارند، یک نکته مبهم تاریخی که مرموزشان می کند. مردم روستای «زرگر» زبان مادری شان «ورمانو» است؛ به زبانشان زرگری هم می گویند، اما نه از آن زرگری هایی که بعد از هر حرف، «زن» می گذارند و زبانشان می شود «دزرزوز». داستان زبان رومانو بیشتر شبیه افسانه است.
مسافرانی از فرانسه و انگلیس
بچه های تحصیلکرد زرگر چند سال پیش چند لغت به زبان رومانو در اینترنت منتشر کردند و از تمام مردم دنیا خواستند که اگر این لغات را می شناسند به ایران بیایند. چند ماه، بعد سه مسافر از فرانسه و انگلیس به روستای زرگر آمدند و در حالی که شادی کنان، ساز و دهل می زدند از این که همزبان هایشان را در ایران پیدا کرده اند دست از پا نمی شناختند.
زرگری ها می گویند این سه مرد از تجار بزرگ کشورشان بودند که ایتام زیادی را حمایت می کردند و اهل کار خیر بودند؛ اما تعجب می کردند از این که زرگرهای ایران، زبان رومانو را با زبان فارسی و ترکی آنچنان آمیخته اند که اصالت زبان به آن شکل در اروپا تلفظ می شود از بین رفته است. رومانوهای اروپایی متعجب بودند از این که چرا رومانوهای ایران مثل 18 هزار همزبان شناخته شده خود در اروپا، تشکیات و در نشست سالانه آنها در ترکیه حضور ندارند.
رومانوها حتی آنها که تشکیلات منظمی دارند، آواره اند. این مردم معلوم نیست که از چه سرزمینی آمده اند و چه اتفاقی افتاد که در جهان پراکنده شدند. «سرهنگ» از بقیه مردم آبادی به تاریخچه رومانوها مسلط تر است. او خودش در زمان جنگ ایران و عراق، چند بی سیم چی زرگر داشت که پیام های بسیار مهم را به آنها می سپرد تا عراقی ها از آن سر در نیاورند؛ که سر هم در نمی آوردند و عاقبت نیز نفهمیدند این زبان چه زبانی است.
سرهنگ می گوید هیچ کس غیر از زرگرها از زبان رومانو سر در نمی آورد و هیچ کس مطمئن نیست این مردم از چه آب و خاکی ریشه گرفته اند؛ اما روایتی هست که می گوید رومانوها طایفه ای هستند که قرن ها پیش از مرزهای شمال ایران وارد شده اند و چون زندگی عشایری داشته اند در بخش های مختلف ایران پخش شده اند و به تدریج یکجانشین شده اند و کشاورزی و دامداری را پیشه خود کرده اند.
روایتی دیگر اما می گوید رومانوها اصالتا ایرانی اند و به خاطر شجاعت شان، جزو سربازان قزلباش شاه عباس صفوی بوده اند. عده ای نیز معتقدند چون زرگرها جنگجو و دلیرند هیچ وقت با حکومت های وقت، سر سازش نداشته اند و برای این که حکومت ها از خطرشان مصون باشند آنها را در دنیا پخش کرده اند؛ هرچند این عده نمی گویند که چه حکومتی، در چه زمانی و از کدام سرزمین چنین تصمیمی گرفته است.
برای همین زرگرها همیشه دو به شک زندگی می کنند؛ آنها گاه خودشان را مردمانی از کشور رومانی می دانند و گاه از یونان و گاه زبان رومانو را ملاک قرار می دهند تا بگویند ریشه در کشور ایتالیا دارند. معتقدان به این روایت می گویند که در جنگ ایران و روم، 400 نفر از رومانوها به دست پادشاه ایران اسیر شدند، اما چون اندام های ورزیده و قوی داشتند مورد عفو پادشاه قرار گرفتند و در نزدیکی قزوین ساکن شدند.
اگر مهمان عزیز کرده باشی، زرگرها در بدو ورود برایت «آیرانه سی» می آورند. ایرانه سی یعنی دوغ؛ آن هم دوغی خنک شده با تکه های یخ که یک قاشق غذاخوری پُر رویش کره است و هر مهمانی نصیبش نمی شود.
نکته: افسانه ها می گوید مردم روستای زرگر از بقایای کولی های اروپا هستند، اما چون ماهیت این افسانه ها روشن نیست، زرگرها خودشان را ایرانی می دانند؛ هرچند به زبان رومانو سخن می گویند. وقتی زرگرها به زبان رومانو با هم حرف می زننند فردی که شنونده است، حتی کلمات را هم تشخیص نمی دهد، چه رسد به معنی شان؛ اما اینها که مردمی با محت مردمان ایل اند، سرعت حرف زدنشان را کم و شمرده شمرده کلمات را ادا می کنند تا غیررومانوها هم چیزی فهمند. «قمیل» همان «کمل» انگلیسی ها و شتر ما فارسی زبان هاست که زرگرها «ک» آن را «ق» تلفظ می کنند
«فاملا» هم همان «فمیلی» انگلیسی زبان هاست که ما به آن خانواده می گوییم. «پیری» و «سمنتی» هم می شود ادویه و فلفل و سیمان که دیکته و تلفظش شباهت زیادی به کلمات انگلیسی دارد. زرگرها زبانشان را هم به حروف لاتین می نویسند؛ شاید برای همین است که اصرار دارند بگویند اجدادشان مردم از مردمان رم بوده اند.
وفاداری به خانواده، عشق به وطن
زنی که شوهرش می میرد هرگز ازدواج نمی کند. مردی نیز که همسر دارد هرگز به سراغ زنی دیگر نمی رود و اگر کسی خلاف کند، از روستا طرد می شود. یعنی اگرچه جمسش در روستاست، اما کسی اعتنایی به او نمی کند. این رسم زرگرهاست که مردمش خیلی روی آن تعصب دارند. آنها نه اهل طلاق اند و نه اهل بی وفایی و خیانت؛ این هم یک رسم برآمده از ایل است. در زرگر زیاد اتفاق افتاده که زنی شوهرش را در جوانی از دست بدهد و چند بچه قد و نیم قد یتیم برایش بماند، اما زن ها هیچ وقت به فکر ازدواج دوباره نمی افتند و به پای بچه هایی می نشینند که از شوهر به جا مانده اند؛ شاید برای این که می دانند تعصبات زندگی ایلی نمی گذارد آنها تنها و بی کس بمانند.
مردهای زرگر هم برای ازدواج مجدد و چند همسری، مثل مردهای دیگر دنیا، توجیه نمی آورند و زیرکی نمی کنند چون زرگر بودن به آنها وفاداری را دیکته می کند. با این که جوان های زرگر از لباس پوشیدن و آب و رنگ زندگی تهران ها تقلید می کنند، عقایدشان هنوز زرگری است. آنها به باورهای قومی شان احترام می گذارند و با این که کمتر از گذشته با هم روستاییان شان وصلت می کنند، اما از زبان، خط و اصالتشان همچنان دفاع می کنند.
سرهنگ می گوید جوان های زرگر چون از بیماری های ارثی و مادرزادی می ترسند کمتر با دختران و پسران هم روستا ازدواج می کنند اما حتی وقتی با غریبه ها وصلت می کنند باز هم از زبان رمانو حفاظت کرده و نسل به نسل منتقلش می کنند. زرگر تنها روستای رومانو زبان ایران است که زبان زرگری را زنده نگه داشته و سرنوشتش مثل نسل فراموش شده رومانو در شهریار، قوچان، بیله سوار و خوی نشده است.
با این که افسانه ها، زرگرها را به سرزمین های دور و نزدیک نسبت می دهد و آنها را به نقاطی از اروپا مربوط می کند، اما با این حال آنها عاشق ایرانند و خودشان را ایرانی می دانند (به طور حتم رمز ماندگاری آنها نیز همین است) اگرچه آنها صورتشان هم شبیه آریایی هاست و هم شبیه گلادیاتورها و وایکینگ ها، ولی آنها هرجا که باشند با همان خط لاتین شان می نویسند: meen iranisom (من ایرانی هستم). Kato dayatar oyolom (اینجا از مادر متولد شدم) و irani boot manga (و کشورم را دوست دارم).
بامداد – قصد داریم امروز محلی ناب و بکر از مناطق گردشگری زیبا ی کشورمان را برای تفریحات تابستانی به شما معرفی نماییم. محلی زیبا که زادگاه پروانه هاست.
در ۳۵ کیلومتری شمال شرق شهر زنجان، روستایی زیبا به نام روستای شیلاندر با معماری پلکانی و خانه هایی ساخته شده از خشت و گل و مردمی سرشار از زندگی وجود دارد. این روستا به سبب وجود پروانه های بسیار به زادگاه پروانه ها معروف است.
مسیر رسیدن به سرزمین پروانه ها جاده ای خاکی است. ۱۶ کیلومتر که از شهر به سمت شرق حرکت میکنید به بالای کوهی می رسید که قله آن در محاصره ابرهاست. ۲ کیلومتر دیگر باید مسیر را ادامه دهید. جاده کم کم پیچ در پیچ می شود و در مسیر رسیدن به مقصد مملو از چشمه های زیبا و پروانه های رنگارنگ.
یک طرف جاده پر است از درختان توت، فندق، آلو وگردو که منزلگاه پروانه هاست و در طرف دیگر روستای زیبای شیلاندر واقع شده است.
مردم روستای شیلاندر که حالا شهر نشین شده اند تنها سه ماه تابستان را برای بهره مند شدن از هوای پاک و خنکای سایه درختان در تابستان به این منطقه نقل مکان می کنند تا از هوای پاک، اکسیژن خالص و زیبایی فوق العاده طبیعت بهره مند گردند ساکنین این روستا می گویند ما فقط سه ماه سال را در این مکان می گذرانیم حال آنکه اینجا منزلگاه دائمی پروانه ها در تمامی سال است.
در واقع این محل برای انسان ها تفرجگاهی در منزلگاه پروانگان است که به سبب حضور درختان توت و فندق در این محل گرد هم جمع شده اند.
وقتی متوجه می شوید که این طبیعت زیبا همان زادگاه پروانگان است که در میان درختان به دویدن و جست و خیز بپردازید و به سبب تحرکتان پروانگان خفته در زیر برگ گل ها و درختان را به پرواز وادارید.
آب اهالی این منطقه از چشمه های فراوان آن تامین می گردد و مردم روستا آب چشمه را لوله کشی نموده و در حوضچه ای جمع آوری می کنند که میتوان از خنکای آن هر دم بهره مند شد.
کمی آنطرف تر از روستا نیز آبشاری به ارتفاع ۹ متر وجود دارد که زیبایی این منطقه را دو چندان می نماید.
هوای روستای شیلاندر اکسژن خالص است، هوایی پاک و فوق العاده که باعث می شود ریه های آلوده از دود و دم ماشین ها را برای مدتی هرچنر کوتاه تازگی و شادابی بخشید و از آلودگی هوا رهانید.
سوغاتی این روستای زیبا توت، آلو، گردو و فندق است به همراه ریه هایی مملو از هوای پاک.
منبع : گردشگرها
کپورچال، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بابل در استان مازندران ایران است. این روستا در دهستان فیضیه قرار دارد.
هیچ وقت هیچ یک از اهالی روستای «کپورچال» بابل فکرش را هم نمی کردند که روزی نام روستایشان این همه بر سر زبان ها بیفتد و مشهور شود. اما این اتفاق به بهای از دست دادن بازیکن ارزشمند و کاپیتان با اخلاق پرسپولیس تهران افتاد. به گزارش جماران به نقل از ایرنا، روستای کپورچال روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بابل در استان مازندران است. روستایی که بازیکن بزرگی را تحویل فوتبال کشور داد و چه زود او را بازستاند.
شاید باورش سخت باشد اما هادی نوروزی در قبرستان روستای کپورچال هم در همسایگی زمین فوتبال خاکی روستا منزل خواهد گزید و خانه ابدی اش با زمین فوتبال روستا چند متر فاصله دارد. شاید فوتبال را از همین زمین شروع کرده باشد.