جام جم سرا: به طور طبیعی انسانها در بسیاری از جنبههای فردی و شخصیتی با یکدیگر تفاوت دارند و همین تفاوتها، باعث اختلاف در انگیزهها، سلایق و دیدگاههای آنان است؛ بنابراین وجود اختلاف در بین افراد و به ویژه زن و شوهرها یک امر طبیعی است و نباید انتظار داشته باشیم که یک زن و مرد در زندگی مشترک مثل هم فکر کنند و یا رفتارهای آنان کاملا شبیه به هم باشد چرا که این امر بسیار بعید و شاید غیر ممکن به نظر برسد. آنچه که مهم است و باید به آن توجه شود نوع و میزان این اختلافات است که با توجه به نسبی بودن آن در بین افراد و زوجهای مختلف، فرق میکند و به همین دلیل هم قطعا راهکارهای کاهش اختلافات و درگیریها نیز تفاوتهایی خواهد داشت و ما نمیتوانیم برای همه زوجها، نسخه واحدی ارائه دهیم.
آگاهی از تفاوتهای فردی، یک اصل غیرقابل انکار
معمولا دختر و پسرهایی که قبل از ازدواج این واقعیت را پذیرفته و با آگاهی از این تفاوتهای فردی، وارد یک زندگی مشترک شدهاند، چالشهای کمتری را در زندگی خود احساس میکنند زیرا سطح انتظارات خود را از طرف مقابل، بر این مبنا تنظیم میکنند. نکته اساسی در این تفاوتهای فردی، این است که اگر زن و شوهر این تفاوتهای فردی را به عنوان یک اصل غیر قابل انکار درک نکنند همواره جهان و پدیدههای گوناگون زندگی و حتی سطح انتظارات، آرزوها و توانمندیهای خود را از دیدگاه خودشان مورد بررسی قرار میدهند و این یعنی شروع اختلاف و هر قدر که تفاوت این متغیرها (انتظارات، آرزوها، توانمندیها و...) بیشتر باشد میزان درگیری و عمق مشکلات بیشتر خواهد بود.
زندگی فرد برون گرا در کنار فرد درون گرا، مشکلات زیادی به همراه خواهد داشت؛ زیرا در مسائلی مانند مسافرت، مهمانی، معاشرت، حضور در اجتماع و بسیاری از جنبههای دیگر به توافق نمیرسند |
در ادامه به چند مورد از علتهای عمده بروز اختلافات زوجین اشاره میکنیم که دختر و پسرها میتوانند با توجه به آنها، تصمیم دقیقتر و اصولی تری برای ازدواجشان بگیرند.
اختلاف در حوزه معنویت:
مرد و زنی که از نظر رعایت و پایبندی به امور معنوی هم کفو نیستند، زندگی بیدغدغهای نخواهند داشت؛ بنابراین در امر ازدواج، بعد اعتقادی به ویژه جنبههای معنوی آن باید به صورت خاص، مورد توجه قرار گیرد و زن و شوهر مطمئن شوند که در حوزه اعتقادی با هم اختلاف نظر ندارند.
اختلاف طبقاتی:
با آنکه زوجهای روشنفکر و خانوادههای میانه رو، معمولا به اختلاف طبقاتی زیاد اهمیت نمیدهند و تلاش میکنند تا خوشبختی خود را با تفاهم و همکاری تضمین کنند، گاهی سطح متفاوت قدرت اقتصادی و طبقه اجتماعی مشکل ساز میشود. اگر زن از قدرت اقتصادی بالاتری برخوردار و متعلق به خانواده متمولی باشد، این موضوع، ممکن است احساس ضعف و ناتوانی را به مرد منتقل کند که در نتیجه سبب عصبانیت و درگیری او با همسرش میشود و یا بر عکس.
اختلاف سنی:
میزان اختلاف سن زوجین یک امر نسبی است و نمیتوان عدد مشخص و قطعی در باره آن مشخص کرد ولی آنچه که با توجه به شرایط جامعه ما مورد توافق نسبی کارشناسان و صاحب نظران قرار دارد حدود ۳ تا ۵ سال است، ولی مسلم است اختلاف سنی بیش از یک دهه مشکلات زیادی را به همراه دارد چرا که در این صورت آقا و خانم در ۲ دوران متفاوتی از رشد سنی و روانی قرار دارند و بالطبع خواستهها و انتظاراتشان متفاوت است. به طور مثال، اگر خانم ۲۵ ساله باشد در صورت آماده بودن شرایط به فکر ادامه تحصیل و یافتن شغل خوب است، حال آنکه شوهر ۵۰ سالهاش قبلا به این اهداف رسیده و تمرکزش بر ثبات زندگی و آماده شدن تدریجی برای خانهنشینی است.
اختلاف در بهره هوشی و میزان تحصیلات:
اختلاف زیاد همسران در سطح هوشی و همچنین اختلاف زیاد در میزان تحصیلات، بعضی مواقع، میتواند زمینه ساز مشکل باشد؛ زیرا این ۲ نفر در بسیاری از موارد قادر به درک کامل یکدیگر نیستند و این امر سبب ایجاد سوءتفاهم و عدم درک احساسات، عواطف و افکار میان زوجین میشود.
تفاوت در تیپ شخصیتی:
به طور قطع زندگی کردن یک فرد برون گرا در کنار یک فرد درون گرا و منزوی، مشکلات زیادی را به همراه خواهد داشت؛ زیرا این ۲ نفر هیچگاه در مسائلی مانند مسافرت، مهمانی رفتن و مهمانی دادن، معاشرت کردن، حضور در اجتماع و بسیاری از جنبههای دیگر به توافق نمیرسند.
اختلاف در خلق و خوی:
وجود فاصله زیاد در معیارهای اخلاقی پذیرفته شده زوجین، یکی دیگر از عوامل تنش زا در زندگی محسوب میشود.
دختر و پسرها، قبل از ازدواج، باید به این نکته توجه داشته باشند که دیدگاه طرف مقابلشان درباره زندگی و اتفاقات آن چگونه است |
بعضی افراد عصبانی، خشن، متکبر، خودخواه، از خود راضی و بعضی دارای روحیهای گرم، خوش برخورد، متواضع و مردم دوست هستند. بنابراین توافق اخلاقی یکی از معیارهای اصلی انتخاب همسر به شمار میرود.
اختلاف در دیدگاهها:
افرادی که به دنیای اطراف خود همیشه نظر منفی دارند و مدام نیمه خالی لیوان را میبینند، اگر قرار باشد با یک فرد مثبت نگر زندگی کنند به طور قطع مشکل پیدا میکنند، بنابراین دختر و پسرها، قبل از ازدواج، باید به این نکته توجه داشته باشند که دیدگاه طرف مقابلشان درباره زندگی و اتفاقات آن چگونه است.
اختلاف در علایق و سلیقهها:
اختلاف سلیقه یک امر طبیعی است ولی اگر این اختلاف، در راستای توافق و همسویی بین زن و شوهر تعدیل نشود، امکان بروز ناسازگاری افزایش مییابد؛ بنابراین جوانان قبل از ازدواج باید تا حدودی با علایق اصلی یکدیگر آشنا شوند و حداقل، مطمئن شوند که تضادی بین علایق آنها با علایق همسرشان وجود ندارد.
اختلاف در خواستهها و آرزوها:
یکی از مواردی که زمینه بروز درگیری در زندگی را فراهم میکند، همین سطح آرزوها و انتظارات است و بدیهی است که اگر خواستههای یکی از زوجین بسیار ایده آل و رویایی بوده و طرف مقابل دارای توقعات پایین و حداقلی باشد تا زمانی که تعدیل خواستههای رویایی و ارتقای انتظارات ناچیز و سطح پایین انجام نگیرد، همیشه در زندگی مشکل خواهند داشت و شایسته است که در گفتوگوهای قبل از ازدواج جوانان عزیز به این نکته توجه داشته باشند. (محرابی، - کارشناس و مشاور خانواده/خراسان)
۱. وقتی نمیبخشید
نباید زندگی را خیلی جدی بگیرید. خیلی وقتها دیگران ناراحتتان میکنند و خیلی وقتها هم شما دیگران را ناراحت میکنید. کینه به دل گرفتن و عصبانی بودن کورتان میکند و نمیگذارد چیزهایی که واقعاً در زندگی مهم هستند را ببینید.
۲. وقتی به کاری که دوست ندارید ادامه میدهید
گاهی اوقات به این دلیل در کاری میمانید که میخواهید آخر هر ماه درآمدی داشته باشید. اما چرا باید خوشبختیتان را به خطر بیندازید و به جای اینکه نگران الان باشید به آینده فکر نکنید که آزاد و شاد خواهید بود؟
۳. وقتی اینکه دیگران چه فکر میکنند برایتان مهم است
مطمئناً نمیتوانید همه آدمها را راضی نگه دارید. اینکه حرف و فکر دیگران برایتان مهم باشد فقط خالیتان میکند چون آنها همیشه ناامیدتان میکنند.
۴. وقتی وقتتان را تلف میکنید
سعی نکنید منتظر بنشینید تا همه چیز در شرایط عالی قرار گیرد تا وارد عمل شوید. بلند شوید و هر کاری که برای عالی کردن زندگیتان لازم است را انجام دهید.
۵. وقتی از خودتان مراقبت نمیکنید
بدن شما وسیلهتان به سمت موفقیت است. درست رفتار کردن با بدنتان، خوب غذا خوردن و داشتن سبک زندگی سالم نه تنها سلامت شما را در آینده تضمین میکند بلکه اعتمادبهنفستان را هم بالاتر میبرد.
۶. وقتی از همه چیز شکایت میکنید
زندگی کردن با شکایت شما را به هیچ کجا نمیرساند فقط ناامید، خسته و عصبانیتان میکند. باید انرژی که صرف شکایت کردن میکنید را برای چیزی ارزشمند نگه دارید.
۷. وقتی با پشیمانی و افسوس زندگی میکنید
گذشته قابل تغییر نیست. از آن درس بگیرید و بعد بگذرید. زندگی کردن با افسوس و پشیمانی فقط انرژی مثبتتان را گرفته و باعث میشود امکانات دیگری که پیش رویتان قرار گرفته را نبینید.
۸. وقتی شریک نادرستی برای زندگیتان انتخاب میکنید
هیچچیز مخربتر از زندگی کردن با کسی که تحسینتان نمیکند و موجب خوشحالیتان نیست، نخواهد بود.
۹. وقتی خودتان را با دیگران مقایسه میکنید
هیچ چیز بدتر و ناامیدکنندهتر از این نیست که بخواهید مدام خودتان را با دیگران مقایسه کنید. همه ما آدمهای خاصی هستیم چرا باید خودمان را با کسانی مقایسه کنیم که جای ما نیستند؟
۱۰. وقتی فکر میکنید پول برایتان خوشبختی میآورد
پول برایتان آزادی میآورد اما چیزهای سادهای در زندگی هستند که شادتان میکنند و به هیچ پولی هم نیاز ندارند. اینکه همه توجه زندگیتان را صرف ثروت کنید خستهتان میکند.
۱۱. وقتی شکرگزار و قدرشناس نیستید
شکرگزاری یعنی قدر چیزهایی که دارید را بدانید. اگر برای داشتههایتان شکرکزار باشید به آرامش درونی خواهید رسید.
۱۲. وقتی در روابط اشتباه میمانید
داشتن دوستهای بد واقعاً بد است اما بودن در رابطه با دوستانی که ارزشفردی شما را پایین میآورند نابودتان خواهد کرد.
باید همیشه خوشبین باشید که اوضاع بهتر میشود. نمیتوانید همیشه منفی فکر کنید و هر اتفاق خوبی هم که برایتان میافتد را هم محکوم کنید.
۱۴. وقتی با یک دروغ زندگی میکنید
خیلیها زندگی را پیش میبرند که متعلق به آنها نیست. آنها مدام تظاهر میکنند و زندگی دروغی دارند. باید درمورد آنکه واقعاً هستید صادق باشید و طبق همان زندگی کنید.
۱۵. وقتی درمورد همه چیز نگرانید
کمی وقت بگذارید و به چیزهای خوبی که در زندگیتان دارید فکر کنید و شکرگزار باشید. بااینکه زندگی هیچوقت عالی و کامل نیست اما مطمئناً چیزهای خوبی برایتان دارد. پس قدر این چیزها را بدانید و سعی کنید دیگر نگران چیزهایی که اهمیتی در کل زندگیتان ندارند، نباشید.
به گزارش جام جم سرا، در زیر به ۱۵ نشانهای اشاره میکنیم که کمکتان میکند بفهمید با همسرتان تفاهم دارید یا خیر.
نشانه های تفاهم
۱. درمورد عشق از هم سوال نمیکنید.
میدانید که طرفتان را دوست دارید و او هم دوستتان دارد و هیچ شکی درمورد هیچکدام از اینها در ذهنتان نیست. کاملاً احساس امنیت میکنید و از رابطهتان خوشحالید. و حتی اگر ذاتاً آدم نگرانی باشید، هیچوقت عشق او به خودتان را زیر سوال نمیبرید.
۲. چیزهایی درمورد همدیگر میدانید که دیگران نمیدانند.
از تجربیاتی که باعث خجالتتان شده تا جزییات ریز زندگیتان، درمیان گذاشتن رازهایتان با او نشان میدهد که با هم تفاهم دارید. صداقت در یک رابطه اهمیت زیادی دارد اما اینکه بخواهید رازهایتان را با او در میان بگذارید نشان میدهد که واقعاً در آن رابطه سرمایهگذاری کردهاید.
۳. نمیخواهید او را تغییر دهید.
شما به طرفتان بعنوان یک انسان احترام میگذارید و سعی نمیکنید او را تغییر دهید. البته ممکن است که طرفتان در خواب راه برود یا طوری که شما دوست دارید لباس نپوشد اما شما عاشق او هستید و میتوانید با آن کنار بیایید. اگر بخواهید شخصیت یا ظاهر طرفتان را تغییر دهید، ممکن است به این معنا باشد که با هم تفاهم ندارید.
۴. از لحظاتی که دور از هم دارید هم لذت میبرید.
وقتی یک رابطه فوقالعاده را شروع میکنید، شاید سخت باشد که وقتهایی را به تنهایی بگذرانید. اما اگر شما و طرفتان بخواهید رابطهای بادوام با همدیگر داشته باشید، خیلی مهم است که از زمانهایی که پیش هم نیستید هم لذت ببرید. در چنین زمانهایی میتوانید به دیدار دوستان یا خانوادهتان بروید یا علایق خودتان را دنبال کنید.
۵. علایق مشترک دارید.
بااینکه خیلی مهم است که هرکدام از شما سرگرمیها و علایق مخصوص به خودتان را داشته باشید، اما زوجهایی که با هم تفاهم دارند سعی میکنند اوقاتی را کنار هم بگذرانند و کارهایی را انجام دهند که هر دو از آن لذت میبرند. داشتن زمینه و علایق مشترک با همدیگر به داشتن یک رابطه بادوام کمک میکند – از طرفدار یک تیم مشترک بودن تا با هم آشپزی کردن و دوست داشتن یک برنامهتلویزیونی.
۶. با هم دعوا میکنید.
از دعوا کردن نمیترسید! اگر به طرفتان میگویید که با او همعقیده نیستید، باید به شما گوش کند وشما را جدی بگیرد. اگر باز هم با شما همعقیده نبود، باز هم هیچ اشکالی ندارد. این فقط یک مخالفت است و تاثیری روی احساستان نسبت به همدیگر نخواهد داشت.
۷. دوست دارید مشکلات جدی که بینتان وجود دارد را حل کنید.
خیلی وقتها در رابطههای جدی و طولانی مشکلاتی بزرگ پیش میآید، مشکلاتی مثل پول، مذهب یا محلزندگی. اگر با هم تفاهم داشته باشید و بخواهید کنار بیایید، بیشتر مشکلاتی از این دست قابل حل هستند. خیلی مهم است که با هم همفکری کنید تا به نتیجه و راهحلی برسید که برای هر دو شما قابلقبول باشد.
۸. همسرتان میخواهد آدم بهتری باشید.
شاید کلیشهای به نظرتان برسد اما زوجهایی که با هم تفاهم دارند همیشه همدیگر را به جلو هل میدهند. چه برای یاد گرفتن یک غذای جدید باشد یا ترفیع در محلکار، باید همیشه کنار همدیگر باشد.
۹. میتوانید آینده را کنار هم تجسم کنید.
خیلی مهم است که نگاهتان به آینده رابطه یکی باشد. اینکه علایق متفاوت داشته باشید اشکالی ندارد. ممکن است طرفتان عاشق مسافرت باشد و شما بخواهید ازدواج کنید و بچهدار شوید. میتوانید هر دو اینها را انجام دهید. اما اگر طرفتان نخواهد درمورد آینده حرفی بزنید، شاید بهتر باشد شما انتظاراتتان از آن رابطه را تغییر دهید.
۱۰. پیش او میتوانید خودتان باشید.
اگر شما و همسرتان با هم تفاهم داشته باشید، باید بتوانید وقتی کنار او هستید، خود واقعیتان باشید. چه شادید، چه پرانرژی یا عصبانی یا ناراحت، باید بتوانید به راحتی احساساتتان را با او درمیان بگذارید، بدون اینکه نگران عواقبش باشید.
۱۱. به هم وابسته هستید.
بااینکه رابطهجنسی همه چیز یک رابطه نیست اما خیلی مهم است که صمیمیت فیزیکی با همسرتان داشته باشید.از گرفتن دستهای همدیگر تا بوسیدن هم، به هر ترتیبی شده باید علاقه و محبتتان را به هم نشان دهید.
۱۲. با خانوادههای همدیگر کنار میآیید.
اگر واقعاً و از صمیم قلب خانواده همسرتان را دوست داشته باشید، نشانه بسیار خوبی است. اما عاشق کسی بودن همیشه به این معنا نیست که عاشق خانوادهاش هم باشید. و اگر چنین حسی نداشته باشید هیچ اشکالی ندارد اما اگر حتی تلاش هم نکنید خیلی بد است. اگر قرار است او برای مدتی طولانی در زندگی شما بماند، خانوادهاش هم با او خواهند بود و به همین دلیل باید بتوانید با آنها کنار بیایید.
۱۳. رابطهتان را تازه نگه میدارید.
همه آدمها سنشان بالا میرود اما این به آن معنا نیست که رابطهشان هم باید پیر شود. خیلی وقتها کار، بچهها و مسئولیتهای دیگر بر رابطه شما تاثیر میگذارند. این مسئولیتها مهم هستند و نباید نادیده گرفته شوند اما حتماً باید برای بودن با همسرتان هم وقت بگذارید. رابطهتان باید همیشه برایتان مهم باشد.
۱۴. برای رابطهتان تلاش میکنید.
چه 9 ماه است که همدیگر را میشناسید و چه 9 سال، خیلی مهم است که همیشه برای رابطهتان تلاش کنید، از رفتن به کلاس آشپزی گرفته تا بوسیدن همدیگر قبل از خواب. وقتی مدت زیادی باشد که با هم هستید، ممکن است به نظرتان برسد که این کارها دیگر ضرورتی ندارد اما این میتواند باعث ناراحتی طرفتان شود.
زوجهایی که با هم تفاهم دارند معمولاً برای اینکه به طرفشان نشان دهند که برایشان مهماند تلاش میکنند.
۱۵. دوستان و خانوادهتان او را خوب میشناسند.
اگر در رابطهای فوقالعاده هستید، برای اینکه طرفتان را به دوستان و خانوادهتان نشان دهید هیجان زیادی خواهید داشت. این نشان میدهد که آن فرد در زندگی شما درگیر شده است که نشانه خیلی خوبی برای یک رابطه شاد است. اگر نزدیکانتان آن فرد را ندیده باشند، باید از خودتان سوال کنید که تقصیر کیست: طرفتان، شما یا نزدیکانتان؟
اکثر ما میفهمیم که چقدر “مقایسه کردن” خودمان با دیگران کاری احمقانه است. همه ما میدانیم که اینکار هیچ سودی برایمان نخواهد داشت. اما ما این نوع مقایسه ها را انجام میدهیم، چه مقایسه کردن اندازه خانه مان باشد، چه درآمدمان، چه ویژگیهای ظاهری مان یا هر چیز قابلشمارش (یا غیرقابلشمارش) دیگر.
بااینکه میدانیم این کار مشکلات زیادی دارد، ولی:
۱) در اکثر مواقع چیزهای اشتباهی را مقایسه میکنیم. چون خیلی راحت ممکن است چیزهایی که قادر به اندازهگیری آن هستیم را مقایسه کنیم، در دنیایی زندگی میکنیم که برای اندازهگیری و مقایسه عالی است. عادت کردهایم با مقایسه لباسها، ماشینها، خانهها، درآمدها، زیبایی یا حتی فالوورهای اینستاگرام تصمیم بگیریم که چه کسی زندگی بهتری دارد. ولی چیزهای خارجی معمولاً مقیاس خوبی نیستند.
۲) ما معمولاً بدترینهای خودمان را با بهترینهای دیگران مقایسه میکنیم. مقایسه کردن زندگیتان با دیگران همیشه نشانه بازنده بودن است چون همیشه کسانی هستند که بهتر از شما «به نظر میرسند» و به نظر زندگی بهتری نسبت به شما دارند. از اینها گذشته، ما معمولاً بدترین چیزهایی که درمورد خودمان میدانیم را با بهترین ویژگیهای زندگی دیگران مقایسه میکنیم. ولی مطمئن باشید زندگی آنها به آن ایدآلی که در ذهن شماست، نیست.
۳) بازی مقایسه انتها ندارد. مقایسه کردن دستهبندی نامحدود و بینهایت دارد ولی تعداد کسانی که میتوانید خودتان را با آنها مقایسه کنید محدود است. وقتی وارد این راه شدید، هیچوقت انتهای آن را پیدا نخواهید کرد.
۴) زندگی روی نمودار ارزشگذاری نمیشود. اینکه شما چه جایگاهی در مقایسه با دیگران دارید، مطلقاً هیچ اهمیتی در زندگیتان ندارد. هیچ تفاوتی ایجاد نخواهد کرد. هدف زندگی این نیست که بهتر از ۵۰٪ بقیه مردم روی کره زمین باشید. هدف زندگی این است که بهترین چیزی باشید که میتوانید.
۵) مقایسه تمرکز شما را روی فرد اشتباهی میاندازد. شما فقط قادر به کنترل یک زندگی هستید: زندگی خودتان. وقتی مداوماً خودتان را با دیگران مقایسه میکنید، انرژی باارزشتان را برای تمرکز روی زندگی دیگران و نه زندگی خودتان هدر میدهید.
۶) مقایسه لذت زندگی را از شما میگیرد. مقایسه کردن خودتان با دیگران همیشه حسرت چیزهایی که نیستید و چیزهایی که ندارید را برایتان به ارمغان میآورد و نهتنها هیچ لذتی به زندگیتان اضافه نخواهد کرد بلکه تمام لذت زندگیتان را هم خواهد گرفت.
خیلی از خوشیهای زندگی با عادت ناسالم مقایسه کردن خود با دیگران از بین میرود. اینکار قدرشناسی، لذت و حس رضایت از زندگی را از ما میدزدد.
ولی بیشتر از این، نمیگذارد به طور کامل از زندگیمان استفاده کنیم. باعث میشود به زندگی فرد دیگری حسادت کنیم و به جای زندگی خودمان به دنبال زندگی او باشیم. اینکار مهمترین و باارزشترین داراییمان را از ما میدزدد: یعنی خودِ زندگی. و بااینکه وسوسه مقایسه کردن هیچوقت به طور کلی از بین نمیرود ولی روشهایی وجود دارد که بتوانید تا حد زیادی از آن جلوگیری کنید.
۱) مشکلات مقایسه کردن خودتان با دیگران را تشخیص دهید. به لیستی که در بالا به آن اشاره کردیم نگاهی بیندازید. چرا باید عادتی را وارد زندگیتان کنید که حس حقارت را در شما تقویت کند؟ یا مداوماً شما را به حسادت، رقابت و تقلای بیثمر و هدف ترغیب کند؟ گاهیاوقات فقط یادآوری احمقانه بودن اینکار به خودتان باعث میشود بتوانید به آن غلبه کنید.
۲) قدر چیزی که هستید را بدانید. زندگی شما نقاط فوقالعاده زیادی دارد. چه هنرمند باشید، چه تاجر، چه یک مادر، یک شنونده خوب یا یک انسان سخاوتمند. مطمئناً ویژگیهای فوقالعادهای برای قدرشناسی دارید. هرگونه مقایسه بین شما و یک فرد دیگر مثل مقایسه کردن سیب با پرتقال است. نه آنها در جای شما زندگی میکنند و نه شما جای آنها، درنتیجه نتیجه کار هم باید کاملاً متفاوت باشد.
۳) روی درونتان تمرکز کنید. به سخاوت، فروتنی، نیکی، مهربانی و عشق بها دهید. سعی کنید به کیفیات درونی یک زندگی ساده توجه کنید تا مسائل بیرونی در نظرتان کمرنگتر شوند. و هرچه سریعتر بتوانید زیباییهای درونی زندگی را ببینید و تشخیص دهید، خیلی زودتر دست از مقایسه کردن خودتان با دیگران برمیدارید.
۴) درک کنید که زندگی مسابقه نیست. خیلی جاها ممکن است رقابت خوب باشد ولی زندگی مسابقه نیست. همه ما به طور یکسان در این زمان خاص روی این سیاره خاص فرستاده شدهایم و هرچه زودتر برای برنده شدن دست از رقابت و مسابقه دادن با هم بردارید، سریعتر میتوانیم در کنار هم و با هم برای پیشرفت زندگیهایمان تلاش کنیم.
۵) یادتان باشد که هیچکس کامل نیست. ما در جامعهای زندگی میکنیم که به ایدآل بودن بها میدهد. کافی است نگاهی به مجلات و روزنامهها بیندازید و سوپراستارها و هنرپیشهها را با صورتها و بدنهایی ایدآل و بینقص ببینید. ولی این همه ماجرا نیست. این یک طرف داستان است. یک قدم مهم برای جلوگیری از افتادن به دام مقایسه این است که به خاطر داشته باشید که فقط یک عکس از یک لحظه بیانگر همه زندگی نیست. داستان زندگی با ساعتها بودن در اتاق آرایش یا تکنیکهای اصلاح عکس برای از بین بردن عیب و نقصها تمام نمیشود. این عکس به ندرت درمورد مشکلات و شکستهای زندگی این افراد حرف میزند. ولی واقعیت همچنان این است: هیچ فرد کاملی وجود ندارد – ازجمله ما و شما.
۶) با قصد و منظور زندگی کنید. خیلی از افراد بدون داشتن هیچ هدف و مقصودی زندگی میکنند. آنها به ندرت وقت میگذارند و در اتاقی ساکت مینشینند تا به خودشان و زندگیشان فکر کنند، اینکه که هستند و از زندگی چه میخواهند. درنتیجه بعنوان واکنشی به اتفاقاتی که اطرافشان میافتد، زندگی میکنند. ولی وقتی با قصد و هدف زندگی کنید، بازی مقایسه برایتان جذابیت کمتری پیدا میکند.
مقایسه کردن خودمان با دیگران جزوی از ذات ما انسانهاست. ولی اینکار هیچ سودی برایمان نخواهد داشت. پس دست از مقایسه کردن خودمان با دیگران برداریم. ما به دنیا نیامدهایم که زندگی آنها را زندگی کنیم. احمقانه است که زندگیمان را با حسادت به زندگی دیگران تلف کنیم. درعوض، شروع به زندگی کردن زندگی خودتان کنید و سعی کنید از همین امروز این کار را به نحو احسن انجام دهید!
منبع: مردمان
خبرگزاری آریا -
ما می توانیم انتخاب کنیم تا سفت و سخت باقی بمانیم ، با تغییر مبارزه کنیم و مثل گذشته باشیم . ویا ما می توانیم چشم خود را باز کنیم و واقعیت را ببینیم و به سوی افق های جدیدی قدم برداریم .
هر یک از ما دارای پتانسیل لازم برای یک تحول در زندگی خود هستیم و این تنها به یک چیز نیاز دارد : توجه !!! این پروسه توجه به چیزهای جدید است که به شما احساس زنده بودن می دهد .
آگاهی از رفتارهای محدودکننده خودمان ، اولین چیزیست که باید از آن عبور کنیم . کم کم شروع کنید . هیچ دستورالعملی برای هوشیاری وجود ندارد . این به سادگی تغییرتوجه از روال روزمره روی چیزهای متفاوت است .
چطور زندگیتان را متحول کنید ؟
در اینجا تمریناتی را برای گسترش زندگی خلاق می بینید که می توانید همیشه از آنها استفاده کنید و تاثیرات شگفت آنها را ببینید :
1 - گسترش توجه
هنری میلر می گوید : "لحظه ای که به چیزی از نزدیک توجه می کنیم ، حتی به یک ساقه علف ، می بینیم که جهان اسرار آمیز و با شکوهی در خوددارد "
- به یک پارک نزدیک بروید و یک برگ پیدا کنید
- برگتان را برای 5 دقیقه بررسی کنید
- آن را کناربگذارید جایی دور از دیدتان و برای 5 دقیقه شرحی درباره برگ بنویسید .
- تمام جزئیاتی که دیدید را شرح دهید
- دوباره به برگ نگاه کنید قبل از اینکه آن را در پارک رها کنید
- آیا می توانید بر اساس توضیحاتتان آن را دوباره پیدا کنید
- شما می توانید این توجه به برگ را به همه چیز بسط دهید تا حس شگفتی را در خود افزایش دهید
2 - دیدتان نسبت به خود را تغییر دهید
کوته فکری موجب می شود که ما تصور محدودی از خود داشته باشیم . یک زن خودش را تنها یک خانه دار تعریف می کند ، یا فقط یک مدیر. اما اگر او خانه یا کارش را از دست دهد ، دیگرچه کسی خواهد بود ؟ این تمرین تصویری که از خود دارید را بسط می دهدو می تواند چهره ای از شما را که هرگز به آن فکر نکرده اید ، به شما نشان دهد
- برای 5 دقیقه توصیفی از خودتان بنویسید
- کافیست . این نوشته را کنار بگذارید
- سه دقیقه دیگر هم خودتان را توصیف کنید البته بدون استفاده از نوشته اولیه
- کافیست . این نوشته را هم کنار بگذارید
- تایمر را برای سه دقیقه دیگر هم تنظیم کرده و خودتان را دوباره توصیف کنید البته بدون استفاده ازدو توصیف اولیه
- حالا در نهایت شما به خودتان که در زیر همه چیزهای دیگر بود رسیدید . در این توصیف آخر،ممکن است من واقعیتان را پیدا کنید، کسی زیر همه برچسب ها وتوصیفات و دستاوردها . رسیدن به او ممکن است به شما کمک کند اهدافی متفاوت و واقعی تر در نظر بگیرید
3 - تمرکز
ما در جامعه ای فاقد توجه زندگی می کنیم – غرق شده در اطلاعات بی وقفه از تکنولوژی . این مسئله منجر به ایجاد وسوسه انجام چند کار با هم می شود ، و این ممکن است توجه به چیزها به صورت جداگانه را مشکل کند .
امروز، به مدت یک ساعت، تصور کنید در یک زمان،فقط یک کاررا انجام دهید . اگر شما در حال نوشیدن قهوه هستید نمی توانید ایمیل چک کنید . اگر شما در حال صحبت کردن با همسایه خود هستید ، نمی توانید لباس ها را بشویید . اگر شما مشغول غذا خوردن هستید نمی توانید کتاب بخوانید . به مدت سه دقیقه در مورد تجربه خود از انجام یک کار در یک زمان بنویسید . چه احساسی دارید ؟ برای سه دقیقه بعدی پاسخ این سوال را بنویسید : با انجام چند کار همزمان چه چیزی را ازدست می دهم یا گم می کنم ؟
4 - افزایش خلاقیت
نتیجه گرا بودن بی فکریست . خردمند بودن لذت بردن از فرایند است نه نتیجه ! . تفکر معکوس خلاقیت را با آزادسازی شما از انتظار نتیجه ، افزایش می دهد . شما می توانید از این روش همیشه و همه جا استفاده کنید . می توانید به فرزندانتان کمک کنید تا طرز کار چیزی را بفهمند با معکوس نمودن طراحی آن ( چطور می توانم این وسیله را نابود کنم ؟) یا دررابطه با تصویری که از خود د ارید ( چگونه می توانم تا جای ممکن به این احساس بد درباره اضافه وزنم ادامه دهم )
گاهی با انجام لیست عجیب و غریب "نبایدها " خرابکاری ها و تلاش های ما منجر به کشف بزرگی می شود . یک ورق کاغذ خالی بردارید . هدف خود را در دو دقیقه آینده طراحی بهترین میز در جهان در نظر بگیرید . بعد از دو دقیقه، کار خود را بررسی کنید . کار سختی بود ؟ آیا فشار ناشی از انتظارانجام بهترین کار روی شما هم بود ؟ دوباره شروع کنید ، این بار 2 دقیقه صرف کنید تا بدترین میز دنیا را طراحی کنید .
منبع:آی بانو
خبرگزاری آریا -
فنآوری تلفن همراه هم خوب و هم بد است
فنآوری تلفن همراه هم خوب و هم بد است، مهمترین مسئله استفاده درست از تلفن همراه است، تنها با استفاده درست از آن زندگی مردم به زندگی راحت و سودمند تبدیل خواهد شد.
سیستم دیجیتالی نه تنها رفتار پرداخت ما را تحت تاثیر قرار میدهد. بلکه سبب تفییر راه ما در برقراری ارتباط با مردم و شرکتها شده است، تکامل فنآوری اطلاعات نشان دهنده تغییر زندگی انسان است. بنابراین نمیتوان تکنولوژی تلفن همراه را در زمینه توسعه فنآوری اطلاعات نادیده گرفت. دستگاههای تلفن همراه تقریبا جایگرین رایانههای شخصی شدهاند.
همچنین امروزه تکنولوژی تلفن همراه جایگزین موارد دیگر هم شده است به عنوان مثال جایگزین دوربین عکاسی برای عکس گرفتن و دستگاههای پخش فیلم برای پخش فیلم شده، در حال حاضر تلفن همراه در زندگی روزمره مردم نفوذ پیدا کرده است، اولین چیزی که شما در صبح از آن استفاده میکنید تلفن همراه است، تحلیلگران معتقدند تلفن همراه تاثیرات مثبت و منفی بر زندگی انسان دارد.
تاثیرات منفی تلفن همراه در زندگی انسان
اگر چه تکنولوژی تلفن همراه زندگی راحتتری برای انسان به ارمغان آورده است اما سلامت جسمی و روانی کاربرانی که بیش از حد از فنآوری تلفن همراه استفاده میکنند را به خطر میاندازد.
کاربرانی که بیش از حد از تلفن همراه استفاده میکنند دچار گرفتگی عضلات انگشت و درد در اثر تایپ پیام کوتاه، بازی کردن و شایعترین عارضه التهاب تاندونها میشوند، همچنین دچار گرفتگی گردن میشوند که گرفتگی گردن سبب آسیب وارد شدن به عضلات پشت بدن میشود، خیره شدن به اندازه کوچک متون سبب خستگی چشم، تاری دید، گیجی و خشکی چشم میشود درد عضلات چشم به همراه گردن موجب سر درد میشود، و همچنین ممکن است دچار سندروم توهم لرزش و زنگ تلفن همراه شوند که سبب ایجاد اضطراب در افراد میشود، کاربرانی که بیش ازحد در دنیای مجازی با دیگران ارتباط برقرار میکنند ارتباطات چهره به چهره رافراموش کردهاند و با جستجو کردن پاسخ هر سوال در اینترنت دچار طوفان مغزی میشوند.
از دیگر تاثیرات منفی تلفن همراه بر روی زندگی زناشویی می باشد. همسر شما دوست ندارد زمانی که کنارش هستید با تلفن تماس بگیرید و یا پیامک دهید بررسی ها نشان داده اند افرادی که در رابطه عاشقانه هستند دوست ندارند طرف مقابلشان هنگام گذراندن وقت با ان ها زمان زیادی را با تلفن همراه خود بگذراند .این رفتار می تواند عوارضی برای زندگی عشقی شما داشته باشد.
محققان به این کار بی اعتنایی ناشی از موبایل می گویند و زمانی است که افراد توسط تلفن های همراه خود از توجه به شریک خود منحرف می شوند.
زمانی که کسی می فهمد طرف مقابلش به تلفن اش بیش از حد توجه می کند ،معمولا درگیری ایجاد شده و سبب نا رضایتی از رابطه می شود.
این کاهش رضایت از رابطه، به نوبه خود، منجر به کم شدن رضایت از زندگی و، در نهایت و در سطوح بالاتر منجر به افسردگی، می شود.
مردم اغلب فرض می کنند که تلفن همراه خیلی کم حواس شان را پرت می کند و هیچ اتفاق بزرگی نمی افتد اما بررسی ها نشان می دهد که در اغلب موارد وقتی یک زن و شوهر در حال صرف وقت با هم هستند اگر این ارتباط توسط یک فرد مراجعه کننده یا تلفن همراه قطع شود کمتر احتمال دارد که فرد در رابطه راضی بماند ."
"هنگامی که صرف وقت با فرد دیگری از شما مهم تر شود دیگر ا شوقی برای ادامه گفتگو نداریم و بیشتر تمایل داریم بدانیم تلفن در مورد چه موضوعی و چه کسی بوده و این ممکن است برای رابطه شما مضر باشد.
مطالعات محققان نشان داده است امروزه در تمامی روابط چیز مشترکی در این خصوص وجود دارد نقطه مشترک در مورد استفاده از تلفن همراه و تضعیف بنیاد شادی ما در رابطه.
تنها با استفاده درست از تلفن همراه زندگی ما به زندگی راحت و سودمند تبدیل خواهد شد
تاثیرات مثبت تلفن همراه در زندگی انسان
آیا امروزه زندگی بدون تلفن هوشمند را می توانید تصور کنید؟ آیا میتوانید در زمان تعطیلات به مقصد مورد نظرتان پنج تن کتاب همراه خود حمل کنید؟ آیا میتوانید برای ارسال تصاویر به جای آپلود کردن تصاویر، سی دی را از طریق پست ارسال کنید؟ حتی امروزه اجاره یک ویدیو آسانتر از قبل شده است. تنها یک کلیک کردن جایگزین رفتن به فروشگاه دی وی دی شده است. بنابراین تکنولوژی تلفن همراه سبب بهبود زندگی مردم از جهات مختلف شده است، مردم از طریق پیام کوتاه، برنامههای شبکههای اجتماعی، تماس تصویری، تماس صوتی، هر گونه فعالیتهای اجتماعی به یکدیگربسیار نزدیک شدهاند، در نتیجه آن به حفظ سلامت جسمی و روانی زمانی که اعضای خانواده دور از خانه هستند کمک میکند. مردم میتوانند در اوقات فراغت خود از طریق تلفن همراه خود را سرگرم کنند، به عنوان مثال کتاب الکترونیکی بخوانند، بازی کنند دراینترنت گشت و گذار کنند.
تلفن همراه خدمات جدید، برنامههای کاربردی فرصتهای مناسبی برای کسب و درآمد ایجاد کرده، به عنوان مثال برنامه اینستا گرام برنامهای است که اکثریت کاربران آن در ایران جهت تبلیغات شغلی از آن استفاده میکنند. ازطریق تلفن همراه میتوانید بیش از یک تماس تلفنی انجام دهید در صورتی که در محل کار خود حضور نداشته باشید میتوانید از طریق تلفن همراه دور کاری انجام دهید. بنابراین تکنولوژی تلفن همراه زندگی راحتتری برای انسان فراهم کرده است. امروزه مردم از طریق تلفن همراه به جای روزنامه، رادیو و تلویزیون در هر زمان از وضعیت آب و هوا مطلع میشوند وهمچنین با استفاده از جی پی اس (GPS) از آب و هوا مطلع میشوند.
به طور خلاصه فنآوری تلفن همراه هم خوب و هم بد است، مهمترین مسئله استفاده درست از تلفن همراه است، تنها با استفاده درست از آن زندگی مردم به زندگی راحت و سودمند تبدیل خواهد شد.
گردآوری: بخش روانشناسی بیتوته
منابع:
روان
0098sms
خبرگزاری آریا -
ما می توانیم انتخاب کنیم تا سفت و سخت باقی بمانیم ، با تغییر مبارزه کنیم و مثل گذشته باشیم . ویا ما می توانیم چشم خود را باز کنیم و واقعیت را ببینیم و به سوی افق های جدیدی قدم برداریم .
هر یک از ما دارای پتانسیل لازم برای یک تحول در زندگی خود هستیم و این تنها به یک چیز نیاز دارد : توجه !!! این پروسه توجه به چیزهای جدید است که به شما احساس زنده بودن می دهد .
آگاهی از رفتارهای محدودکننده خودمان ، اولین چیزیست که باید از آن عبور کنیم . کم کم شروع کنید . هیچ دستورالعملی برای هوشیاری وجود ندارد . این به سادگی تغییرتوجه از روال روزمره روی چیزهای متفاوت است .
چطور زندگیتان را متحول کنید ؟
در اینجا تمریناتی را برای گسترش زندگی خلاق می بینید که می توانید همیشه از آنها استفاده کنید و تاثیرات شگفت آنها را ببینید :
1 - گسترش توجه
هنری میلر می گوید : "لحظه ای که به چیزی از نزدیک توجه می کنیم ، حتی به یک ساقه علف ، می بینیم که جهان اسرار آمیز و با شکوهی در خوددارد "
- به یک پارک نزدیک بروید و یک برگ پیدا کنید
- برگتان را برای 5 دقیقه بررسی کنید
- آن را کناربگذارید جایی دور از دیدتان و برای 5 دقیقه شرحی درباره برگ بنویسید .
- تمام جزئیاتی که دیدید را شرح دهید
- دوباره به برگ نگاه کنید قبل از اینکه آن را در پارک رها کنید
- آیا می توانید بر اساس توضیحاتتان آن را دوباره پیدا کنید
- شما می توانید این توجه به برگ را به همه چیز بسط دهید تا حس شگفتی را در خود افزایش دهید
2 - دیدتان نسبت به خود را تغییر دهید
کوته فکری موجب می شود که ما تصور محدودی از خود داشته باشیم . یک زن خودش را تنها یک خانه دار تعریف می کند ، یا فقط یک مدیر. اما اگر او خانه یا کارش را از دست دهد ، دیگرچه کسی خواهد بود ؟ این تمرین تصویری که از خود دارید را بسط می دهدو می تواند چهره ای از شما را که هرگز به آن فکر نکرده اید ، به شما نشان دهد
- برای 5 دقیقه توصیفی از خودتان بنویسید
- کافیست . این نوشته را کنار بگذارید
- سه دقیقه دیگر هم خودتان را توصیف کنید البته بدون استفاده از نوشته اولیه
- کافیست . این نوشته را هم کنار بگذارید
- تایمر را برای سه دقیقه دیگر هم تنظیم کرده و خودتان را دوباره توصیف کنید البته بدون استفاده ازدو توصیف اولیه
- حالا در نهایت شما به خودتان که در زیر همه چیزهای دیگر بود رسیدید . در این توصیف آخر،ممکن است من واقعیتان را پیدا کنید، کسی زیر همه برچسب ها وتوصیفات و دستاوردها . رسیدن به او ممکن است به شما کمک کند اهدافی متفاوت و واقعی تر در نظر بگیرید
3 - تمرکز
ما در جامعه ای فاقد توجه زندگی می کنیم – غرق شده در اطلاعات بی وقفه از تکنولوژی . این مسئله منجر به ایجاد وسوسه انجام چند کار با هم می شود ، و این ممکن است توجه به چیزها به صورت جداگانه را مشکل کند .
امروز، به مدت یک ساعت، تصور کنید در یک زمان،فقط یک کاررا انجام دهید . اگر شما در حال نوشیدن قهوه هستید نمی توانید ایمیل چک کنید . اگر شما در حال صحبت کردن با همسایه خود هستید ، نمی توانید لباس ها را بشویید . اگر شما مشغول غذا خوردن هستید نمی توانید کتاب بخوانید . به مدت سه دقیقه در مورد تجربه خود از انجام یک کار در یک زمان بنویسید . چه احساسی دارید ؟ برای سه دقیقه بعدی پاسخ این سوال را بنویسید : با انجام چند کار همزمان چه چیزی را ازدست می دهم یا گم می کنم ؟
4 - افزایش خلاقیت
نتیجه گرا بودن بی فکریست . خردمند بودن لذت بردن از فرایند است نه نتیجه ! . تفکر معکوس خلاقیت را با آزادسازی شما از انتظار نتیجه ، افزایش می دهد . شما می توانید از این روش همیشه و همه جا استفاده کنید . می توانید به فرزندانتان کمک کنید تا طرز کار چیزی را بفهمند با معکوس نمودن طراحی آن ( چطور می توانم این وسیله را نابود کنم ؟) یا دررابطه با تصویری که از خود د ارید ( چگونه می توانم تا جای ممکن به این احساس بد درباره اضافه وزنم ادامه دهم )
گاهی با انجام لیست عجیب و غریب "نبایدها " خرابکاری ها و تلاش های ما منجر به کشف بزرگی می شود . یک ورق کاغذ خالی بردارید . هدف خود را در دو دقیقه آینده طراحی بهترین میز در جهان در نظر بگیرید . بعد از دو دقیقه، کار خود را بررسی کنید . کار سختی بود ؟ آیا فشار ناشی از انتظارانجام بهترین کار روی شما هم بود ؟ دوباره شروع کنید ، این بار 2 دقیقه صرف کنید تا بدترین میز دنیا را طراحی کنید .
منبع:آی بانو