جام جم سرا: انتشار تصویری از رقیه، با عتوان «دختر دلشکسته با نقشی روی صورتش» در سایت «جام جم سرا»، با همدلی و استقبال زیاد مخاطبان مواجه شد و در زمانی کوتاه آن را به یکی از پربازدیدترین مطالب ما تبدیل کرد .مخاطبان نوعدوست ضمن اظهار همدردی با این کودک رنجور، خواهان راهی برای کمک به او بودند و همین خواست، ما را بر آن داشت خانواده رقیه را پیدا کنیم. آنها با طی مسیری طولانی و تحمل سختی و مشقت زیاد روز گذشته مهمان ما در تحریریه شدند و از رنج یک مشکل مادرزادی برایمان گفتند و از نیکوکاران استمداد طلبیدند تا به یاری آنها بیایند و این کودک خجالتی و رنجکشیده را به لبخندهای ماندنی میهمان کنند.
روح اله پهلوان نژاد پدر رقیه که از بدو تولد تاکنون تلاش های زیادی برای درمان صورت دخترش انجام داده از مشکلاتی می گوید که فرزند و خانواده اش طی این سالها متحمل شده اند.
وی با بیان اینکه سیاه بودن بخشی از صورت رقیه مادرزادی است، می گوید: در بدو تولد او پزشکان عامل این بیماری را ماه گرفتگی اعلام کردند،اما بعد در پرونده پزشکی اش نوشتند سیاهی صورت رقیه به دلیل خال بزرگی است که می توانست به جای صورتش بر روی دیگر نقاط بدنش شکل بگیرد.
او با تذکر این نکته که خوشبختانه لکه صورت رقیه قابل درمان است می افزاید: پزشکان گفته اند برای درمان لکه سیاه روی صورت رقیه باید 5 عمل جراحی انجام شود، لذا ما از زمانی که رقیه 8 ماهه بود پیگیر انجام عمل و درمان صورت او شدیم و سرانجام پس از پیگیری های فراوان با حمایت و کمک مالی بنیاد علوی، نخستین عمل بر روی صورت او در تهران انجام شد و بخشی از صورتش از وجود لکه سیاه پاک شد. این عمل مربوط به زمانی است که رقیه حدود 3 سال داشت ؛ اما پس از آن به دلیل بالا بودن هزینه های عمل و ناتوانی مالی نتوانسته ایم کاری صورت دهیم.
روح اله پهلوان نژاد تصریح می کند: برای درمان صورت رقیه 4 عمل دیگر باید انجام شود که هر عمل نیز به 2 بخش تقسیم می شود. در بخش نخست دستگاهی به نام تیشو اکسپاندر زیر بخش هایی از پوست صورت رقیه که سالم و شفاف است قرار داده می شود و این دستگاه به مدت 6 ماه زیر پوست باقی می ماند و در این مدت با تزریق محلولی به زیر پوست سلولهای سالم رشد کرده و بزرگ میشود، پس از اینکه سلولهای پوستی رشد کرد، در بخش دوم طی یک عمل دیگر بخشی از پوست سیاه صورت رقیه برداشته می شود و پوست جدیدی که رشد کرده است بر روی نقاطی که پوست سیاه برداشته شده کشیده می شود. بخشی از صورت رقیه در عمل جراحی نخست، به همین روش درمان شده است، اما پس از آن عمل، طی شش ماهی که دستگاه تیشو اکسپاندر زیر پوست رقیه قرار داده شده بود ، ما باید هر هفته یک بار به تهران سفر می کردیم تا آن محلول خاص به این دستگاه تزریق شود و همین هزینه های بالای رفت و آمد به تهران باعث شد که من دیگر نتوانم هزینه عملهای دیگر را تامین کنم.
پدر رقیه می افزاید: برای تامین هزینه های درمان مجبور شدم تنها دارایی ام را که یک قطعه زمین بود بفروشم و یک وام 2 میلیون تومانی از کمیته امداد بگیرم که هنوز نتوانسته ام اقساط آن را پرداخت کنم. مکاتبات زیادی با نهادها و ارگان های مختلف برای دریافت کمک هزینه درمان دخترم انجام دادم ،اما متاسفانه هیچ کدام کمکی نکردند و فقط نامه ای که در نخستین سفر استانی رییس جمهور سابق به استان کرمان نوشته بودم به وزارت بهداشت ارجاع داده شده بود. با این حال، پس از گذشت 7 ماه از نوشتن آن نامه وزارت بهداشت اعلام کرد فقط می تواند مبلغ 200 هزار تومان برای درمان دخترم کمک کنند که من به دلیل اینکه کمک آنها بسیار ناچیز بود ترجیح دادم از دریافت آن مبلغ خودداری کنم.
روح اله پهلوان نژاد، همچنین از درد ها و رنج هایی می گوید که رقیه طی 7 سال عمرش تحمل کرده است؛ از اینکه تا قبل از رفتن به مدرسه به جای لباس دخترانه ،لباس پسرانه می پوشید تا دوستان و هم سن و سالانش کمتر او را مسخره کنند؛ از این که هنوز هم هنگامی که از منزل خارج می شود پشت سر پدر یا زیر چادر مادرش پنهان می شود تا صورتش از نگاه دیگران پنهان بماند. از این که از بدو تولد تاکنون به دلیل همین وضعیت صورتش در هیچ مراسم جمعی همچون جشن عروسی حضور نیافته، و از این که اکنون او سرخورده و گوشه گیر است.
او البته به استعدادهای دخترش نیز اشاره میکند: بسیار درسخوان و باهوش است و امسال کلاس اول ابتدایی را با نمرات عالی قبول شده است.
رقیه در حالی برای ادامه تحصیل به مدرسه می رفت که ابتدا همکلاسی هایش او را اذیت کرده و مورد تمسخر قرار می دادند ،اما پس از صحبت های معلمشان، حالا همکلاسیهایش کمی وضعیت رقیه را درک می کنند و کمتر او را آزار میدهند؛ هر چند که هنوز هم در بیرون از مدرسه نگاه های سنگین، یا ترحم آمیز و یا همراه با لبخندهای تمسخر آمیز همراه اوست و اینها زخم هایی عمیق بر روحیه و روان رقیه وارد کرده است.
این روز ها رقیه 7 ساله به همراه دو خواهر خردسال دیگرش به نام های فاطمه 10 ساله و عسل کوچولوی 1 ساله در خانه کوچکشان در بخش محروم و دور افتاده مردهک از توابع شهرستان عنبرآباد استان کرمان در محرومیت و فقر روزگار می گذرانند. پدر کارگر است و با وجود تلاش های فراوان هنوز نتوانسته هزینه های درمان صورت این دخترک معصوم را فراهم کند. رقیه همانند بسیاری از بچه های محروم بخش مردهک دچار سوء تغذیه و بسیار لاغر و نحیف است، به گونه ای که در 7 سالگی فقط 14 کیلوگرم وزن دارد.(گزارش: حکمت قاسمخانی/عکسها: نازنین کاظمی نوا)
***
درخواست پدر و مادر رقیه کمک مسئولان به آنها برای درمان این لکه نقش بسته بر صورت دخترشان است؛ اما اگر خود را جزو مردم خیّر و نوعدوست می دانید، می توانید پیشقدم شوید. جام جم سرا به دلایل حقوقی نمی تواند کاری جز این انجام دهد: اگر پزشکی هستید که می توانید در کاری خیرخواهانه قدم بگذارید و گرهی از مشکلات رقیه و خانوادهاش باز کنید، طریقه تماس با پدر او این است:
شماره همراه: 09139572572
کسانی که توانایی حل مساله را ندارند همان هایی هستند که وقتی مشکلی پیش می آید ترجیح می دهند فرار کنند یا هیجانات شان بر منطق شان چیره می شود و به جای آن که به حل مشکل فکر کنند به دیگران پرخاش می کنند یا افسرده می شوند و به گوشه ای پناه می برند یا دست به دامن این و آن میشوند و یا مات شان می برد و هیچ واکنشی ندارند.
این آدم ها، همان هایی هستند که در اولین طوفان زندگی هم شما را تنها خواهند گذاشت و فرار می کنند یا بار مسئولیت شان را گردن شما می اندازند یا خودشان هم با کج خلقی و شلوغ کاریهای شان،باری اضافه میشوند روی دوش تان.
به او توجه کنید که وقتی در حضور شما با مشکلی مواجه می شود چگونه آن را حل می کند ، از میان خاطراتی که درباره خودش تعریف می کند آنهایی را که مربوط به تقابل با بحران است بیرون بکشید و دقت کنید چگونه با آنها برخورد کرده است.
از او بپرسید اگر مشکلی فرضی در زندگی تان بوجود بیاید او چگونه برخورد خواهد کرد؟ اهل تک روی است یا مایل است دو نفره مشکل را حل کند ؟ چقدر اعتقاد دارد که زن و مرد هر دو باید در حل مشکلات زندگی نقش داشته باشند؟
شیوه صحیح حل مساله این است که ابتدا مشکل و مساله واقعی را شناسایی کنید چرا که گاهی ما در شناسایی مساله اصلی دچار مشکل می شویم، برای مثال در یک خانواده که ساعت های معینی برای خواب و خوراک ندارند، کودکی هر روز دیر به مدرسه می رسد.
مادر خانواده معتقد است مشکل اصلی پیدا کردن وسیله نقلیه ای سریع تر برای رساندن فرزندش به مدرسه است اما مشکل اصلی در این ماجرا بی برنامگی خانواده است که باید هرچه زودتر رفع شود.
گام بعدی پس از شناسایی مشکل این است که باید به همه راه هایی که میشود برای رفع آن استفاده کرد فکر کنید و آنها را روی کاغذ بنویسید و از دیگر اعضای خانواده نیز بخواهید راه حلهایشان را پیشنهاد کنند و در گام بعد بهترین راه ها را برای حل مساله انتخاب کنید و یکی از آنها را با رأی اکثریت برای رسیدن به هدف نهایی دنبال کنید و از هر یک از اعضای خانواده بخواهید مسئولیتی را در مسیر حل مشکل عهده دار شود.
مریم یوشی زاده/ خبرنگار جام جم آنلاین/
دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره
جام جم سرا: آنها تلاش میکنند به سهم خود برای رفع نیازهای اولیه انسانهایی که گروه تروریستی داعش زندگی را بر آنها حرام کرده است قدم بردارند زیرا به دلیل فعالیت تروریستها اکنون هزاران پناهجو که بیشترشان اهل «شنگال» و «کوباتی» عراق هستند برای حفظ جان خود خانه و کاشانهشان را ترک کرده و خود را به نزدیکی مرزهای کشورمان رساندهاند.
به گفته سخنگوی وزارت حقوق بشر عراق اکنون بیش از یکمیلیون و 200 هزار نفر از اهالی عراق آواره شدهاند، نکته اینجاست که در بین این افراد کودکان و سالخوردههای زیادی نیز وجود دارد که نیاز فوری به مواد غذایی، بهداشتی و درمانی دارند، زیرا آنها پای پیاده دهها کیلومتر را پشت سرگذاشته و برای تامین نیازهای اولیه خود با مشکل روبهرو هستند؛ این درحالی است که باید تاکید کرد کمپهای آوارگان نیز از شرایط مناسبی برخوردار نیست.
هرچند خیلیها در کردستان با کمک سازمان هلال احمر و سازمانهای مردم نهاد در حال جمعآوری کمکهای مردمی بوده و مقدار قابل توجهی کمک نقدی و غیرنقدی جمعآوری کردهاند، اما نکته اینجاست که وضع آوارگان عراقی آنقدر بحرانی است که حجم کمکهای مردمی در کردستان نمیتواند پاسخگوی نیازهای آنها باشد به همین دلیل بهتر است دیگر شهروندان نیز برای کمک به آنها اقدام کنند.
این درحالی است که مدتی قبل مدیر هلال احمر سردشت نیز با بیان اینکه تعداد آوارگان عراقی بیشتر خواهد شد، و آنها ناچار روانه مرزهای غربی کشورمان خواهند شد، از احداث کمپ آوارگان عراقی در مرز ایران با این کشور خبر داده بود ولی با توجه به اینکه ساخت این کمپ فعلا در مرحله جانمایی است و روز به روز نیز به تعداد آوارگان عراقی اضافه میشود میتوان پیشبینی کرد بزودی تعدادی از این پناهجویان به نزدیکی مرز کشورمان خواهند رسید بنابراین بهتر است مانند چند سال پیش که آوارگان عراقی به دلیل حملات صدام روانه مرزهای کشورمان شدند، دوباره آمادگی کمک به آنها را داشته باشیم.
مهدی آیینی - گروه جامعه
جام جم سرا: حال پرسش این است، مگر میل به مزدوج شدن یک نیاز غریزی و سرشتی نیست، پس چه شده که میل و گرایش جوانان به ازدواج کم شده و سن تجرد بالا رفته است؟ این نیازها از چه طریقی تامین میشود و عوامل موثر در ایجاد اشتیاق و ترغیب جوان امروزی به ازدواج چه میتواند باشد؟
حجتالاسلام دکتر نصیر عابدینی، روانشناس، بر این باور است که گرایش جوانان ما به ازدواج کم نشده، ولی همچون گذشته آن شور و شوق و اشتیاق وصفناپذیری که یک جوان را وادار میکرد تا بموقع برای تشکیل، ادامه و استحکام زندگی مشترک، خود را مقید و متعهد به پذیرفتن مجموعهای از مسئولیتها کند، کمرنگ شده است.
به گفته این روانشناس، نمیتوان علل تاخیر یا بیرغبتی جوانان به ازدواج برای همه را یکسان دانست؛ زیرا در جامعه ما افراد در سطوح طبقاتی و فرهنگی متفاوتی قرار دارند و هر طبقه بنا به موقعیت و شرایط خود، نظرات، دلایل و مسائل خاص خود را دارد، اما از میان علل مختلف میتوان به مهمترین و شایعترین عوامل اشاره کرد.
مشکلات اقتصادی قابل اغماض نیست
دکتر عابدینی مشکلات اقتصادی را یکی از علل اصلی به تاخیر افتادن ازدواج عنوان میکند و میگوید: مشکلات اقتصادی در هر دو قشر ضعیف و مرفه جامعه در نوع خود یک معضل محسوب میشود. به طور مثال اگر بخواهیم در خوشبینانهترین حالت هزینهها و مخارج مراسم ازدواج در کلانشهرها را از زمانی که یک دختر و پسر برای ازدواج اقدام میکنند تا زمانی که زیر یک سقف میروند، تخمین بزنیم طرفین به حداقل 70 تا 80 میلیون تومان پول نیاز دارند. 30 میلیون جهیزیه، 15 میلیون مخارج مراسم عقد و عروسی و حداقل 40 میلیون وجه نقد برای رهن یک خانه کوچک و ساده و همینطور در طبقات مرفهتر جامعه، براساس وسع مالیشان، توقعات بالاتر خواهد رفت و میزان این هزینهها چند برابر خواهد شد. در نتیجه جوانی که بتواند از پس این هزینهها برآید، باید چندسالی از عمر خود را برای تامین این مخارج سپری کند و این یعنی تاخیر در ازدواج.
کمالگرایی منفی ناشی از مدرن شدن
هرچه یک جامعه سنتی، مدرنتر میشود؛ به همان نسبت پیچیدهتر و اضطرابانگیزتر و نسلهای جدید مضطربتر میشوند. این را دکتر عابدینی میگوید و میافزاید وقتی جامعهای مثل جامعه سنتی ما به سوی مدرن شدن پیش میرود، اغلب خانوادهها میخواهند با این پدیده همگام شده و چون نمیتوانند خود را با الزامات آن تطبیق دهند و همرنگ جماعت شوند، دچار استرس و اضطراب بیشتر میشوند. بر همین اساس اضطراب پدر و مادر به جنین سرایت کرده و نسل جدید علاوه بر آنکه به صورت ژنتیکی با اضطراب میشود، عوامل محیطی نیز تشدیدکننده این اضطراب شده و همین اضطراب هم در جوان بالغ، بستری برای روحیات وسواسگونه و کمالگرایانه منفی فراهم میآورد.
کمالگرایی منفی به آن معناست که فرد به کمتر از 20 رضایت نمیدهد و همیشه میخواهد به هر قیمتی 20 باشد. حال اگر همین جوان مضطرب و کمالگرای منفی قصد تشکیل زندگی داشته باشد، چون خواستههایش بیش از داشتههایش است، نهفقط در شروع زندگی مشترک بلکه در حفظ استحکام و ادامه این زندگی ناکارآمد شده و در نهایت دچار شکست و پسرفت میشود و در نتیجه میتوان گفت کمالگرایی منفی یا بینقصگرایی یکی دیگر از علل تاخیر یا گرایش کم جوانان به ازدواج محسوب میشود.
پایین آمدن سن بلوغ، عامل بیرغبتی به ازدواج
آمارها نشان میدهد در جامعه امروز ما سن بلوغ دختران و پسران پایین آمده است و علل بروز این مشکل به گفته حجتالاسلام دکتر عابدینی میتواند نوع پوشش نامناسب والدین و محارم، گفتار و رفتار تحریکزا و شوخیهای جنسی زناشویی پدر و مادر در نزد کودکان، همنشینی کودک با والدین در مشاهده برنامههای مسموم ماهوارهای، روابط آزاد دختران و پسران فامیل بدون حد و مرز مشخص، برخی داستانها و بازیهای رایانهای ناسالم، مشاهده بیبند و باریهای محیطی، تصاویر نامناسب انیمیشن خارجی که به صورت علنی، مشخص و نمایان قسمتهایی از اندام جنسی شخصیت کارتونی حیوان یا انسان را به تصویر کشیده باشد. بیشتر عروسکها و اسباببازیهای خارجی موجود در بازار و همچنین راهیابی بیحد و مرز کودک به شبکههای اجتماعی از جمله عوامل محرکی است که بدون شک با بیدار کردن نیاز خفته جنسی کودک موجب پیدایش تخیلات جنسی و در نهایت بالغ شدن زودهنگام کودک میشود.
کودک دچار بلوغ زودرس برای ارضای این نیاز در بسیاری موارد چارهای جز انجام رفتار نامناسب جنسی نداشته و به دلیل آنکه هنوز به طور کامل عاقل نشده، این مشکل به صورت مستمر افکار و تخیلاتش را درگیر کرده و حتی انجام این رفتار چند بار در شبانهروز تکرار میشود و بر این اساس کودک از سنین کم، رفتار جنسی ناقص را تجربه میکند و وقتی به سنین جوانی و ازدواج میرسد، دیگر برقراری رابطه زناشویی برایش نوظهور، جالب و جذاب نیست و چون به این عادت نامناسب خو گرفته، انگیزه چندانی برای ارتباط جنسی سالم و متعهدانه نداشته و زیر بار مسئولیت سنگین تشکیل زندگی و ازدواج نخواهد رفت و این یکی از مهمترین عواملی است که باعث اشتیاق فرد به تشدید روابط جنسی آزاد و تنوعطلبی جنسی میشود.
این دکتر روانشناس میافزاید: تعداد قابل توجهی از مراجعان به کلینیکهای روانشناسی افرادی هستند که چون پیش از ازدواج دچار این عادت نامناسب بودهاند، با وجود شریک زناشویی قادر به ترک این عادت نیستند و برای آنان بعضا این عادت لذتبخشتر از ارتباط زناشویی است.
تیشه نگاههای آزاد به ریشه ازدواج
متاسفانه افرادی هستند که با دیدن برنامههای مستهجن ماهوارهای، ارتباط غیرمتعارف از طریق شبکههای به اصطلاح اجتماعی وایبر و واتسآپ و... با جنس مخالف و ارسال و نمایش کلیپهای جنسی تحریکآمیز از طریق همین شبکهها، یا با راهیابی به سایتهای غیرمجاز اینترنتی از اتاق خواب یا دفتر خصوصی برخی شرکتها، نیاز جنسی خود را به گونهای کاذب شعلهور و بیمارگونه خاموش کرده و تاسفبارتر آنکه چون مشاهده برنامههای مبتذل و ارتباطات شبکهای خارج از حد و مرز، روزانه و مستمر تکرار میشود، قبح اعمال و رفتار منافی عفت از نگاه این افراد از بین رفته و گاهی در برخی کوچهها و معابر خلوت سطح شهر و حتی در برخی خودروهایی که شیشههای دودی دارند، متاسفانه شاهد برقراری این روابط غیرشرعی و ناشایست در محیط جامعه هستیم.
حجتالاسلام دکتر عابدینی در این باره میگوید: اصل اساسی کشش به همسرگزینی و نیاز به مزدوج شدن، پوشیدگی زن و چشمچران نبودن مرد است. وقتی نگاه، آزاد و رها باشد و زنان پوشیدگی لازم را نداشته باشند، فرد در کوچه و خیابان یا با تماشای تصاویر و صحنههای مستهجن ماهوارهای از طریق نگاه، خود را تامین کرده و دیگر کشش و گرایش و تلاشی برای ازدواج نخواهد داشت، چون نیازش به گونهای بیمار و نصفه و نیمه تامین شده است.
اما وقتی زن و مرد از نگاه مسموم یکدیگر محفوظ بمانند و خویشتنداری کنند، برای یکدیگر اسرارآمیز و رازآلود باقی میمانند و در نتیجه دو جنس برای رسیدن به جذابیتها و رازآلودگیهای دیگری انگیزش لازم برای تشکیل زندگی را خواهد داشت و در نهایت هم برای رسیدن به همدیگر و استحکام این ماندگاری از راه صحیح آن اقدام خواهند کرد.
دکتر عابدینی درباره حساسیتزدایی برنامههای پورنو به نکته جالب توجهی اشاره میکند و میگوید: این برنامهها در کشورهای غربی همچون سابق برای تولیدکنندگان آن سودآور نیست؛ زیرا تماشای مستمر این برنامهها اسرار و رموز جنسی را برای بیننده فاش کرده و دیگر آن تحریکزایی گذشته را ندارد. در نتیجه تولیدکنندگان این محتواهای شوم، به بازار بسیار پررونق بازیهای رایانهای پا گذاشتهاند؛ بازیهایی که همچون فیلمهای پورنو سرشار از مضامین جنسی و خشونت و پرخاشگری است.
و اما راهحل چیست؟
دکتر عابدینی با اشاره به اینکه محرکهای آسیبزای محیطی زیاد است و اکنون راهحل قطعی برای مهار آن وجود ندارد، خویشتنداری و ازدواج بهنگام را بهترین راهحل میداند و میگوید: اصل اساسی، آموزش والدین و آگاهی دادن به آنان در زمینه چگونگی ترغیب و آمادهسازی ذهنی ـ مهارتی جوانان برای ازدواج است که باید از طریق رسانهها و مطبوعات اطلاعرسانی شود؛ زیرا پدر و مادر به احتمال زیاد به دلیل نبود آگاهی لازم، نمیتوانند بستری برای ازدواج بهنگام فرزندانشان فراهم آورند و احیانا براساس ناکامیها و تلخیهای زندگی مشترک خود به تاخیر ازدواج فرزندانشان رضایت میدهند یا راهنماییهای آنان ناقص خواهد بود.
به گفته این روانشناس، متاسفانه در جامعه ما بیشتر والدین سرمایهگذاری چندانی روی آمادهسازی شناختی، عاطفی و مهارتی فرزندانشان برای ازدواج نکرده و تنها ارتقای تحصیلات و موفقیتهای اجتماعی فرزند را مدنظر قرار دادهاند، در حالی که رمز ادامه موفقیت در اجتماع در گرو تشکیل یک خانواده موفق و به آرامش رسیدن است.
حجتالاسلام دکتر عابدینی میافزاید: بهترین والدین کسانی هستند که خود یک تعریف روشن از ملاکهای زندگی داشته و راهنما، کمکدهنده، مشورتپذیر قابل و مشوق اصولی ازدواج فرزندان باشند. جوانان را درک کنند و نظرات منطقی و بحق آنان را بپذیرند و به گونهای رفتار کنند تا فرزند احساس کند که نظراتش قابل پذیرش و احترام است. همچنین والدین هنگام انتخاب همسر برای فرزند باید کفو بودن دختر و پسر را در نظر بگیرند و از کمالگرایی منفی بپرهیزند؛ یعنی به دنبال زیباترین، پولدارترین، تحصیلکردهترین و دیگر ترینهایی که از ظرفیت فرزندشان بالاتر است، نباشند.
وی با اشاره به اینکه در دوران جوانی، تمایلات جنسی و احساسی در اوج خود قرار دارد، خاطرنشان میکند: اگر جوان براساس عواطف یا نیازهای جنسی خود همسرگزینی کند، بدون شک زندگی موفقی نخواهد داشت. رها گذاشتن جوان در جامعه به منظور همسریابی نشاندهنده شانه خالی کردن و نبود مسئولیتپذیری والدین در قبال فرزندان است و هیچ نتیجهای جز ازدواجهای ناموفق، ناهمگون یا دیرهنگام ندارد و والدین باید بدانند که تاخیر بیدلیل در ازدواج فرزندان، موجب به مخاطره افتادن سلامت روان جوان میشود. (ضمیمه چاردیواری)
فاخره بهبهانی
جام جم سرا: وقتی زنها در باره مشکلاتی که با مردانشان دارند سخن میگویند، به احتمال زیاد از عبارات اینچنینی استفاده میکنند: «میدونی که، مردها این جوری هستن دیگه» یا این که «آخه اون یه مرده، تقصیری نداره». زنان دیگر هم با شنیدن این درددلها سرتکان داده، میخندند و پشت سر هم تائید میکنند. اما در واقع از این روش به عنوان سرپوشی بر پریشانی و ناامیدیشان از برقراری ارتباط صمیمی با همسر خود استفاده میکنند. به یاد داشته باشید این ایده که مردان به لحاظ ژنتیک موجودات کاملی نیستند، سبب میشود که نتوانند با زنان خود در فضایی امن و آسوده ارتباط درست و منطقی برقرار کنند.
نتایج پژوهشها نشان میدهد که مردان و زنان بیشتر از آن که متفاوت باشند با هم شباهت دارند، از ساختار مغزی مشابهی بهرهمند هستند، خواستهها و نیازهای یکسانی در پیشرفت زندگی و برقراری ارتباط دارند و تفاوتهای آنها اگرچه مهم، ولی جزئی است، پس نباید از آنها به عنوان ابزاری برای راندن مردان به فضایی دور و متروک از عالم زنان استفاده کرد.
در جامعه این ذهنیت شکل گرفته که مردان باید از همان دوران کودکی مطابق با ارزشهای فرهنگی مردانه رفتار کنند. این استانداردها شامل کنترل عواطف مرد توسط خودش، برنده و برتر بودن به هر قیمتی و آسیبپذیر نبودن است. در مقابل اگر آنها از این قواعد، تمام و کمال تبعیت نکنند و عواطف خود را نشان دهند، اغلب از جانب دیگران به داشتن رفتار «زنانه» و «زن صفت» بودن متهم میشوند. ولی تحقیقات نشان میدهد مردانی که احساس میکنند باید سرسختانه از استانداردهای معمول جنس مذکر تبعیت کنند، با احتمال بیشتری عواطفی را سرکوب میکنند که آنها را آسیبپذیر جلوه میدهد. جالب این است که بسیاری از این حالات سانسور شده، همان صمیمیت عاطفی است که لازمه برقراری رابطهای رمانتیک با شریک زندگیشان است.
متاسفانه زنان نیز اغلب به این ضعف دامن میزنند، اما رویکرد مؤثرتر این است که با اقدامی فکر شده و مؤثر در کنار همسر خود، به او کمک کرده تا این مشکل فرهنگی ناگوار را برطرف کنند. پیشنهاد میشود به پنج نکتهای که دکتر جیل وِبِر، روانشناس بالینی، اشاره میکند، توجه کنید:
مرد شما عمیقا میخواهد که او را به خاطر خودش دوست داشته باشید، نه به دلیل کارهایی که میتواند برای شما انجام دهد.
جامعه معمولا به ما میآموزد که ارزش جنس مذکر به کارکرد اوست ـ یعنی توانایی او در فعالیت، قبول مسئولیت، کنترل کردن، برتر بودن و کسب موفقیت ـ از ترس این که مبادا برچسب «زن صفت» بگیرد. اجازه ندهید که این نقش ظاهری او، شما زنان را به اشتباه بیندازد.
حقیقت این است که زیر پوشش این همه شرط و شروط، کودکی است درست مانند شما که میخواهد به دلیل چیزی که هست دوست داشته شود. او آرزوی ارتباط با زنی را دارد که تحت هر شرایطی با او آرام بگیرد، حتی اگر همیشه برنده، سازنده و درصدر نباشد. بسیار محتمل است که نتواند از چنین خواسته قلبی خود با شما سخن بگوید و به همین علت ممکن است شما هم هرگز متوجه احساس ناخوشایند او نشوید.
مردان، برخلاف زنان، در بیان عواطف «ظریفتر» خود، دچار مشکل میشوند. اگر این نکته کلیدی را در ذهن داشته باشید، از این پس میتوانید چیزهای مهمی را درباره همسر خود بفهمید. با توجه به وضع و روحیه او سر صحبتی صمیمانه را باز کرده و با بیان این عبارات وارد شوید که چقدر دوستداشتنی است، وقت گذراندن با او چقدر برایتان شیرین است و این که چقدر دوست دارید درباره روزی که پشت سر گذاشته اید با او صحبت کنید.
او از شما میخواهد که خودتان را دوست داشته باشید.
اگر از مرد خود به عنوان مهرهای استفاده میکنید که نسبت به خودتان احساس بهتری داشته باشید، باید بدانید که هرگز برای شما کافی نیست و پیوسته به دنبال ابزار دیگری خواهید گشت. برداشت او از این وابستگی میتواند بهقدری ناگوار باشد که احساس کند نمیتواند خود واقعیاش را بروز دهد. معمولا بین عدم رضایت شخصی زنان از خودشان و تمایل آنها به انتقاد شدید از همسرانشان ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. افراد ویژگیهایشان را در دیگران منعکس میکنند.
به عبارت سادهتر، اگر شما از خودتان ناراحت باشید، احتمالا مدام از همسر خود و دیگران انتقاد میکنید. تجربه نشان میدهد بازخوردی که از دیگران میگیرید باید تا 75 درصد مثبت و حداکثر 25 درصد منفی باشد. اگر این نسبت معکوس است، در ذهن خود تصویر غیرواقعی و بشدت قهرمانانهای از مردان ساخته اید و در پی انتقادهای ناتمام شما، آنها نیز خود را در دامی میبینند که هرگز نمیتوانند از آن رها شوند و در مقابل با بی توجهی و نادیده گرفتن شما، واکنش نشان میدهند.
توانمندی او را در برقراری ارتباط باور داشته باشید.
عباراتی نظیر «مردها از مریخ آمدهاند» این کلیشه را تقویت میکند که مردها نمیتوانند درباره احساسات خود صحبت کنند. کسانی که این حرفها را سر زبانها میاندازند معمولا همانهایی هستند که پیش از این میگفتند مردانی که ابراز احساسات میکنند، بیش از حد زنانه هستند. اگر شما نیز جزو زنانی هستید که همین ایده را دارید، دست نگه دارید و فرصتی دوباره به مرد خود بدهید. واقعیت این است که زنان شفاهیتر هستند آنها مشخصا درباره احساسات خود سریعتر و مختصرتر از مردان صحبت میکنند، اما مردان نیز از فکر و احساس خود، بخوبی آگاهند. به جای این که او را به تمسخر بگیرید، وقتی متوجه میشوید که مسالهای حساس برای او جدیت پیدا کرده است، دربارهاش سؤال و حتی از او تشکر کنید که مساله را با شما در میان گذاشته است. اگر چنین شیوهای را به کار ببندید، مطمئن باشید او بعد از این بیشتر سخن خواهد گفت و خواهید دید پشت ظاهر مردانهاش، انسانی است که میتواند بوضوح و با طمأنینه صحبت کرده و احساساتی درست شبیه به شما داشته باشد.
او میخواهد که سرزنده و اهل شوخی باشید.
در زندگی مدرن امروزه، بسیاری از زنان صاحب مشاغل و پستهای کلیدی در سازمانها هستند و حتی تجارت خود را مدیریت میکنند. در چنین شرایطی بسیار محتمل است که در نزدیکی شریک زندگی خود نیز، مدام از دستور جلسه امروز و فردا سخن بگویید و به کارهایی که باید انجام دهید بیندیشید. این درحالی است که او دوست دارد شما را در حالی ببیند که از کنترل و اداره امور فارغ شدهاید و خود معمولی و سرزندهتان درست در لحظه اکنون با او وقت بگذراند. وقتی بدون هیچگونه دستور جلسه و کنترل گری با همسر خود، وقت میگذرانید عشق او فرصت عمیق شدن مییابد و او احساس میکند که یک انسان واقعی است که شما او را میبینید و میشنوید، نه کسی که به عنوان بخشی از برنامه روزانهتان به سراغش میروید.
او میخواهد بدانید که مردان هم گریه میکنند.
مردان هم در اعماق وجود درست مانند شما زنان موجودات آسیب پذیری هستند. وقتی متوجه علائم ناراحتی در او میشوید، با او مقابله به مثل نکنید و اجازه دهید که حال خودش را داشته باشد، در این شرایط شخصی ممکن است گریه هم بکند. اگرچه مشخصا این طور جا افتاده است که مردان نسبت به زنان کمتر گریه میکنند، به هر حال مهم است که احساسات منفی مردان به رسمیت شناخته شده و مورد توجه قرار گیرد. متاسفانه در فرهنگ ما نسبت به بروز عواطف و احساسات از جانب پسران و مردان به قدری واکنش منفی وجود دارد که تقریبا تنها یک گزینه برای علنی کردن باقی میماند و آن هم احساسات منفی نظیر خشونت است.
در مقابل لازم است که برای او فضایی فراهم کنید که در امنیت کامل و بدون ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن، خود واقعیش را بروز دهد. به جای این که با او از در نگرانیها و اضطرابهایش وارد صحبت شوید، همدردی و درک متقابل به او هدیه بدهید؛ دو چیزی که بسیاری از مردان در تمام طول کودکی و جوانیشان به اندازه کافی از آن بهرهمند نبودهاند.
از این پس هرگاه احساس کردید که همسرتان چیزی میگوید که برایتان قابل قبول نیست، صبر کنید، نفس عمیق بکشید و به یاد بیاورید که بیشتر مردان در اعماق وجودشان همان چیزی را میخواهند که زنان میخواهند: پذیرفته شدن به دلیل چیزی که هستند، عشق و تقویت مثبت بهدلیل کارهایی که بخوبی از عهدهاش بر میآیند و کارهایی که تلاش میکنند در آن سهم مؤثر داشته باشند.
فاطمه عمانی / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
جام جم سرا: برای نمونه وقتی پرنده یا پستاندار کوچکی را در قفس نگهداری میکنیم یا به گرفتن عکس یادگاری با گونههای جانوری اسیر افتخار کرده و آنها را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذاریم یا هنوز اسلحههای شکاری در تابلوی افتخارهای برخی خانوادهها جای دارد و افرادی که میتوان آنها را «حیوان باز» نامید در جامعه اعتبار دارند، دم زدن از حقوق حیوانات مشکل است.
برای تغییر این نگرش و حمایت واقعی از حقوق حیوانات باید با مطالعه روش اصولی را انتخاب کرد، زیرا این روزها بیشتر افرادی که در خانههای خود از حیوانات نگهداری میکنند به اشباه تصور میکنند حامی حقوق حیوانات هستند. برای فهمیدن حال و روز مردم هر شهر میتوان حال و روز حیواناتی را که در آن شهر زندگی میکنند، بررسی کرد و از وضع مردم با خبر شد به این شکل اگر حال گربه، سگ و پرندهها خوب بود یعنی نمیلنگیدند، چشمشان کور یا دمشان قطع نشده بود و با امنیت در شهر تردد میکردند میتوان نتیجه گرفت که حال مردم آن شهر نیز خوب و آمار بزهکاری در آن پایین است. شهرام امیری شریفی، مدیر دیده بان حیات حقوق حیوانات در گفتوگو با جامجم بیان میکند: بحث حقوق حیوانات در ایران به نسبت بحث جدیدی است، ده سال پیش رسانهها به حقوق حیوانات نمیپرداختند و به فعالان حقوق حیوانات اتهاماتی زده میشد، اما اکنون تمام رسانهها به حقوق حیوانات میپردازند.
نبود قانون، مشکل امروز
این در حالی است که باید تاکید کرد مانند یک دهه پیش که دم زدن از حقوق حیوانات سخت بود، این روزها گفتن از لزوم تصویب قوانین دراین حوزه سخت است، زیرا نمایندگان مجلس در برابر لزوم جرم انگاری آزار حیوانات میگویند این کار در اولویت برنامههای آنها قرار ندارد.
جاوید آل داوود، رئیس هیات مدیره انجمن حمایت از حیوانات در گفتوگو با جامجم تصریح میکند: میتوان گفت در این مورد قانونی وجود ندارد، بجز اینکه در سال 48 یا 49 یک ماده قانونی تصویب شده که براساس آن افرادی که مرغها را پشت و رو نگه میدارند دو ریال جریمه میشوند این آخرین قانونی است که در کشورمان به حقوق حیوانات اشاره میکند.
وی درباره تلاشهای انجمن برای تصویب قانون در این باره عنوان میکند: انجمن حمایت از حیوانات در مجلس ششم پیشنویس قوانینی را برای حقوق حیوانات پیشنهاد کرد که همه آنها مستند به روایات و احادیث بود، اما این پیشنویس هیچ وقت در اولویت کار مجلس قرار نگرفت. افزون براین از طریق نظام دامپزشکی نیز پیگیریهایی کردیم، اما این تلاش نیز راه به جایی نبرد.
نکته اینجاست که چون در این حوزه هیچ قانونی وجود ندارد، حوادث حیوان آزاری قابل پیگرد نیست، البته در ارتباط با حیات وحش مشکل زیادی وجود ندارد، چون قوانین شکار اجرا میشود، اما درباره حیوانات دیگر مشکلات زیادی وجود دارد. رئیس هیات مدیره انجمن حمایت از حیوانات خاطرنشان میکند: برای رسیدگی به پروندهها اکنون از قوانین خیانت در امانت استفاده میکنیم، اما برخی قضات میگویند چون خرید و فروش حیواناتی مانند سگ و گربه مشکل دارد، نمیتوان مالکیت آنها را اثبات کرد البته به نظر قاضی بستگی دارد، زیرا در برخی پروندهها ما توانستهایم موفق شویم. وی ادامه میدهد: اکنون سازمان دامپزشکی جهانی حقوق حیوانات پرورشی را پیگیری میکند تا اگر کشوری حیواناتی مانند گوسفند و گاو را در شرایط نامطلوب نگهداری کرد خرید دام از آن کشور را تحریم کند.
پیشینه فرهنگی قوی
محمد درویش، مدیرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست نیز با تائید اینکه در کشورمان قانون مدونی در این حوزه نداریم، بیان میکند: اما وقتی به پیشینه فرهنگی کشور نگاه میکنیم سفارش زیادی در دین مبین اسلام وحتی در گذشتههایی که ایرانیان هنوز مسلمان نشده بودند در این حوزه وجود دارد. وی ادامه میدهد: نخستین سند باستانی در این باره نیز منشور «پارسوماش» است که سخنی از کورش را نقل میکند؛ «به فهم آب رسیدن و گندم را گرامی داشتن/ این آیین من است/ پس هر که روندهای را بیازارد جهان را آزرده است/ او که درختی را بیفکند؟ بیاجاق خواهد مرد/ او که آب را بیالاید/ روان خویش را آلوده است.»/ در واقع تاکید بر این است که تعامل با حیوانات جزو فرهنگ ارزشمند ایرانی بوده است. این درحالی است که ما در شرع مقدس اسلام نیز نکاتی دراین زمینه داریم برای نمونه نباید حیوانات را دربرابر همنوعان خود ذبح کرد، زیرا اسلام این کار را غیر اخلاقی میداند.
وی یاد آور میشود: امروزه حقوق حیوانات در حوزه محیط زیست به رسمیت شناخته میشود که از آن به عنوان بیودموکراسی یاد میکنند براین اساس شاخص جامعه توسعه یافته این نیست که تمام شهروندان فارغ از رنگ و پوست، مذهب و نژاد باید برخوردار از فرصتهای برابر اجتماعی باشند، بلکه شاخص جامعه توسعه یافته این است که حیات همه زیستمندان ساکن در آن سرزمین شامل انسان، حیوان و گیاه کرامت داشته باشد. امیری شریفی اظهار میکند: مشکل دیگر در این حوزه ناآگاهی عمومی است، زیرا خیلی از مسئولان سیرکها میگویند حامی حقوق حیوانات هستند یا برخی از مردم که در خانههای خود از حیوانات نگهداری میکنند خود را طرفدار حقوق حیوانات میدانند یا مردم عادی تصور میکنند که اگر جلوی گربهها آشغال گوشت بریزند فعال حقوق حیوانات هستند باید تاکید کرد اهمیت آگاه کردن این افراد کمتر از قانونگذاری در این حوزه نیست.
پیشرفت در حمایت از حقوق حیوانات
حمایت از حقوق حیوانات شرایط بهتری در کشور پیدا کرده برای نمونه میتوان به فعالیت «کمپین سیرک نه» اشاره کرد که تاکنون 18 استان کشورمان به آن پیوستهاند و به این شکل دیگر سیرکهایی که از گونههای جانوری برای اجرای نمایش استفاده میکنند حق برگزاری نمایش در این استانها را ندارند، جالب اینجاست که این فعالیت از چشم فعالان حقوق حیوانات در دیگر کشورها نیز پنهان نمانده است. امیری شریفی دراین باره عنوان میکند: از سال 86 برنامههایی را برای جلوگیری از فعالیت سیرکها آغاز کردیم و اکنون فعالان حقوق حیوانات در انگلیس و آمریکا فعالیت ایرانیها را به مسئولان خود یادآوری کرده و میگویند وقتی ایران میتواند فعالیت چنین سیرکهایی را محدود کند چرا آمریکا و انگلستان نتوانستهاند. هر چند شرایط نگهداری حیوانات در سیرکهایی که در این کشورها هستند با کشور ما متفاوت است، اما فعالان حقوق حیوانات معتقدند باید مانع فعالیت همه سیرکهایی که از حیوانات استفاده میکنند، شد.
اما رئیس هیات مدیره انجمن حمایت از حیوانات معتقد است در حوزه حمایت از حقوق حیوانات وضع کشور بدتر شده است، او به نحوه جمعآوری سگهای ولگرد در شهرهای کشور اشاره و تصریح میکند: با وجود اینکه چند سال پیش مصوبهای برای زندهگیری سگهای ولگرد در وزارت کشور تصویب کردیم، اما پیمانکاران برای اینکه حداقل هزینه را برای جمعآوری سگهای ولگرد بکنند با چوب، چماق و گرسنگی دادن حیوانات را میکشند، برای نمونه مدتی پیش در کمال شهر کرج به جای عقیمکردن سگها آنها را در وسط بیابان رها کردند تا تلف شوند. مدیرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست نیز درباره بهبود وضع حقوق حیوانات در کشور در چند سال اخیر عنوان میکند: به نسبت یک یا دو دهه پیش بسیار وضع مناسبتر و آگاهی مردم بیشتر شده، زیرا حساسیتهای مردم بیشتر شده است، امروز خیلی از رسانهها به محیط زیست میپردازند، اما باتوجه به حساسیت و شکننده بودن محیط زیست کشور باید حساسیتها بیشتر شود.
درویش درباره تهیه قانون در این حوزه یادآور میشود: دو راه وجود دارد یکی اینکه نمایندگان مجلس طرحی را مطرح کنند یا سازمانهای متولی حفاظت محیط زیست و جنگلها در قالب یک لایحه پیشنهادهای خود را ارائه کنند، در هر دو حوزه نقش سازمانهای مردم نهاد و مردم مهم است، زیرا مردم باید از دولت و مجلس بخواهند چنین طرح و لوایحی را در دستور کار خود قرار دهند. این در حالی است که بیش از 700 سازمان مردم نهاد محیط زیستی در کشور فعال هستند و میتوان گفت حدود 16 درصد از این سازمانها توجه به حفظ حقوق حیوانات را به عنوان اصلیترین گرایش خود مطرح کردهاند.
هرچند گرایش به حقوق حیوانات در بین سازمانهای مردم نهاد در حال افزایش است، اما برای افزایش آن باید سراغ مدارس، آموزش و پرورش و دانشگاهها رفت و از مسئولان خواست محتواهای محیط زیستی را به شکل جذاب تری ارائه کنند، افزون بر این فیلمسازان، نویسندگان، موسیقیدانان و ترانهسراهای بزرگ نیز باید آثار محیط زیستی بیشتری تولید کنند، این فعالیتها سبب میشود بخش فرهنگی جامعه نسبت به اخلاق محیط زیستی حساستر شود.
لزوم دفاع از حقوق حیوانات
تاریخچه روز جهانی حقوق حیوانات به سال 1998 و زمانی بر میگردد که فعالان حقوق حیوانات برای یادآوری اهمیت توجه به حقوق حیوانات، دهم دسامبر (19 آذر) هر سال را به نام روز حمایت از حقوق حیوانات نامگذاری کردند به این شکل هر سال فعالان حقوق حیوانات در این روز جشنوارهایی برگزار کرده یا درمقابل مراکزی که حقوق حیوانات را رعایت نمیکنند، تجمع کرده و شمع روشن میکنند. این افراد سعی دارند در این روز توجه عامه مردم را به این مهم جلب کرده و خواستههای خود را نیز به گوش مسئولان برسانند در واقع میتوان گفت هدف فعالان حقوق حیوانات از گرامیداشت روزجهانی حقوق حیوانات یادآوری این نکته است که نباید به حیوانات ظلم کرد، زیرا آنها زمین را با انسانها شریک هستند. در حمایت از حیوانات دو نگرش عمده وجود دارد، گروهی به رعایت رفاه حیوانات و برخی به رعایت حقوق حیوانات معتقدند، حمایت از حقوق حیوانات تفاوت مشخصی با رفاه حیوانات دارد، زیرا فعالان حقوق حیوانات هیچگونه استثمار حیوانات را نمیپذیرند، اما فعالان رفاه حیوانات میگویند اگر حیوان درد و سختی جسمی نکشد، مشکلی وجود ندارد. آنها بر این باورند که میتوان از پوست حیوانات نیز استفاده کرد فقط به این شکل که شرایط نگهداری از آنها مناسب بوده و با مرگ بدون درد به زندگی آنها خاتمه داد. ریشه رفاه حیوانات مسائلی است که به فیزیک حیوان و آسایش جسمی او بر میگردد، اما حقوق حیوانات به این میپردازد که انسان چه حقی دارد که حیوانی را محدود کند حتی اگر شرایط بهتری از محیط طبیعت برای آن در نظر بگیرد این نگرش اخلاقی و فلسفیتر است. باید تاکید کرد هرگونه استثمار حیوانات را باید نقض حقوق حیوانات دانست از محدودکردن آزادی آنها در سیرک و باغ وحش گرفته تا نگهداری آنها در قفس و آکواریومهای خانگی.
مهدی آیینی / گروه جامعه
مردان زیادی هستند که این ویژگیها را به حد کمال ندارند، ولی به اندازهای دارند که بتوانند زن زندگیشان را خوشحال کنند. این همان حدی است که شما به داشتن این ویژگیها نیاز دارید: به حدی که همسرتان را خوشحال و شاد نگه دارید.
۷ ویژگی مردها برای فتح قلب زنها
۱. صداقت – ولی نه بیش از حد نیاز!
زنها نمیخواهند که همسرشان در مورد مسائل مهم به آنها دروغ بگوید. آنها میخواهند بخش مهمی از زندگی همسرشان، حتی مهمترین بخش آن باشند. هر زنی میخواهد بداند در زندگی همسرش چه میگذرد و میخواهد که مرد زندگیاش به او اعتماد داشته باشد. در نگاه زنانه آنها یک روح در دو بدن هستند، زندگی او و مرد زندگیاش یکی است. او میخواهد مرد زندگیاش طوری عمل کند که مجبور نباشد به خاطر کارهایی که کرده به او دروغ بگوید، اگر غیر از این باشد نشان دهنده این است که خطایی صورت گرفته است که باید پنهان شود.
اما او همیشه و تحت هر شرایطی لازم نیست حقیقت را بشنود. گاهی لازم است در مورد چیزهای سطحی و بیاهمیتی مثل اینکه رنگ جدید مویش چقدر به او آمده، و اینکه اضافه وزنش زیاد به چشم نمیآید یا اینکه موهای کوتاهش قشنگترش کردهاند به او دروغ بگویید. همه ما گاهی زشت میشویم، ولی دلمان نمیخاهد کسی این مسئله را به رویمان بیاورد.
۲. درک – دوست ندارد همه چیز را خودش توضیح دهد.
او میخواهد به طور کامل بشناسیدش. چرا؟ زیرا تنها آن موقع است که او را به خاطر خودش دوست خواهید داشت. همه ما گاهی نیاز به تایید این موضوع داریم که ارزش دوست داشته شدن را داریم. خود واقعی ما، نه آن کسی که دیگران فکر میکنند هستیم. حتی اگر به این تایید نیازی نداشته باشید نیز، از آن خوشحال خواهید شد.
وقتی کسی را داشته باشید که شما را درک کند در واقع کسی را دارید که شما را همان طور که هستید میشناسد و در نتیجه سوء تفاهم و عدم درک متقابل به وجود نمیآیند. زمانی که طرفین همدیگر را میشناسند و درک میکنند به بخشی از وجود یکدیگر تبدیل میشوند.
۳. توجه – او میخواهد بداند برای شما اهمیت دارد.
اینکه کسی برای شما اهمیت قائل شود بدین معنا است که شما در زندگی تنها نیستید. بیشتر مردم مجبور هستند خودشان به خودشان توجه کنند و حقیقت این است که این اصلا کار سادهای نیست. ما همیشه توانایی و آمادگی ذهنی لازم برای توجه به خودمان را نداریم. گاهی چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ روانی توانایی اینکه همیشه از خودمان مراقبت کنیم را نداریم و این دقیقا همان زمانی است که بیشترین نیاز را به توجه داریم.
او انتظار دارد زمانی که به شما نیاز دارد در کنارش باشید و در به دوش کشیدن بار مشکلاتش شریک شوید. شاید به نظر شما خودخواهانه بیاید، ولی او میخواهد شما زندگیاش را کمی آسانتر کنید. ولی خوب این را هم در نظر داشته باشید که او نیز در مقابل، زمانی که هیچ کس دیگری کنارتان نخواهد بود شما را تنها نخواهد گذاشت و در کنارتان باقی خواهد ماند. این معاملهای عادلانه است، نیست؟
۴. قدرت – دوست دارد از نظر فیزیکی و ذهنی قوی باشید
هیچ زنی از مرد ضعیف خوشش نمیآید، این مخالف با طبیعت آنها است. این بدان معنی نیست که او میخواهد شما مثل هرکول باشید، بلکه میخواهد با تصور ذهنی او از یک مرد مطابقت داشته باشید. او میخواهد این قدرت و احساس امنیت ناشی از آن را در حضور شما حس کند. او هم چنین میخواهد شما باهوش باشید و از قدرت ذهنی بالایی برخوردار باشید.
این ذهنیت از آبا و اجداد غارنشینمان به ما انتقال پیدا کرده است و زنان همیشه به مردان قویتر جذب میشوند. او میخواهد قوی باشید، زیرا این باعث لذت و احساس امنیت در او شده و شما را برای او جذاب میسازد.
۵- مهربانی- این ویژگی قابلیت شما در عاشق بودن را نشان میدهد.
یک زن نمیخواهد که مرد زندگیاش تنها او را دوست داشته باشد، بلکه میخواهد زندگی و موجودات زنده را نیز دوست داشته باشد. او مردی میخواهد که مهربان باشد، مردی که دیگران به او اطمینان دارند و مورد تعریف و تمجید قرار میدهند. او یک مرد خوب میخواهد. او مهربانی و ترحم را نشانه ضعف شما نمیداند و واقعیت نیز همین است.
مردان زیادی هستند که مردانگی را با سنگدلی و خشم و بدخلقی هم معنا میدانند. این خیلی غم انگیز است و قلب مهربان او را به درد میآورد. شما برای اثبات قدرت و مردانگی خود نیازی به سنگدلی و بداخلاقی ندارید، گاهی فقط با کمک کردن به یک نفر میتوانید مردانگی خود را به او ثابت کنید.
۶- امنیت – هم مالی، هم جانی
نیازی نیست میلیونر باشید (راستش را بخواهید برای برخی زنان لازم است میلیونر باشید!)، ولی برای بیشتر زنها تنها دانستن اینکه شما تواناییهای لازم برای کسب در آمد را دارید کافی است. به طور کلی، چیزی که برای آنها در الویت است عشقی است که به شما دارند، ولی آنها نیاز به این دارند که احساس امنیت مالی نیز داشته باشند.
او میخواهد مطمئن باشد که شما او را از هر نوع آسیب فیزیکی حفظ میکنید، میخواهد بداند که امنیت، سلامت و راحتی او را حفظ خواهید کرد. شاید درآمد او از شما بیشتر باشد، در این صورت او با سخاوت تمام در تامین مخارج زندگی به شما کمک خواهد کرد، ولی اینکه ببیند شما چشم به دست او دارید و اینکه احساس کند توانایی تامین نیازهای او را ندارید او را نسبت به شما دلسرد خواهد کرد.
۷. وفاداری بیقید و شرط – میخواهد تنها زنی باشد که شما میبینید.
همه ما خودخواهیهای مخصوص به خودمان را دارد، زن یا مرد، هیچ فرقی نمیکند. ما میخواهیم احساس کنیم موجود خاصی هستیم. میخواهیم احساس تک بودن و برتری نسبت به بقیه داشته باشیم. این بخشی از ذات ما است و هیچ راه فراری از آن نیست. یک زن نیز مردی را میخواهد که تمام دنیایش حول او بچرخد و تنها او را ببیند، او و فقط او.
او میداند که زیباترین یا باهوشترین زن دنیا نیست، نیازی نیز ندارد که باشد، او تنها میخواهد در چشم شما زیباترین و بهترین زن دنیا باشد. او میخواهد شما فکر کنید که او بهترین اتفاق زندگی شما بوده است. این احساس را به او انتقال بدهید و ببینید که چگونه خوشبختترین زن دنیا خواهد بود و شما را نیز خوشبخت خواهد کرد. (برترینها)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
172
به گزارش جام جم سرا، در زیر به ۱۵ نشانهای اشاره میکنیم که کمکتان میکند بفهمید با همسرتان تفاهم دارید یا خیر.
نشانه های تفاهم
۱. درمورد عشق از هم سوال نمیکنید.
میدانید که طرفتان را دوست دارید و او هم دوستتان دارد و هیچ شکی درمورد هیچکدام از اینها در ذهنتان نیست. کاملاً احساس امنیت میکنید و از رابطهتان خوشحالید. و حتی اگر ذاتاً آدم نگرانی باشید، هیچوقت عشق او به خودتان را زیر سوال نمیبرید.
۲. چیزهایی درمورد همدیگر میدانید که دیگران نمیدانند.
از تجربیاتی که باعث خجالتتان شده تا جزییات ریز زندگیتان، درمیان گذاشتن رازهایتان با او نشان میدهد که با هم تفاهم دارید. صداقت در یک رابطه اهمیت زیادی دارد اما اینکه بخواهید رازهایتان را با او در میان بگذارید نشان میدهد که واقعاً در آن رابطه سرمایهگذاری کردهاید.
۳. نمیخواهید او را تغییر دهید.
شما به طرفتان بعنوان یک انسان احترام میگذارید و سعی نمیکنید او را تغییر دهید. البته ممکن است که طرفتان در خواب راه برود یا طوری که شما دوست دارید لباس نپوشد اما شما عاشق او هستید و میتوانید با آن کنار بیایید. اگر بخواهید شخصیت یا ظاهر طرفتان را تغییر دهید، ممکن است به این معنا باشد که با هم تفاهم ندارید.
۴. از لحظاتی که دور از هم دارید هم لذت میبرید.
وقتی یک رابطه فوقالعاده را شروع میکنید، شاید سخت باشد که وقتهایی را به تنهایی بگذرانید. اما اگر شما و طرفتان بخواهید رابطهای بادوام با همدیگر داشته باشید، خیلی مهم است که از زمانهایی که پیش هم نیستید هم لذت ببرید. در چنین زمانهایی میتوانید به دیدار دوستان یا خانوادهتان بروید یا علایق خودتان را دنبال کنید.
۵. علایق مشترک دارید.
بااینکه خیلی مهم است که هرکدام از شما سرگرمیها و علایق مخصوص به خودتان را داشته باشید، اما زوجهایی که با هم تفاهم دارند سعی میکنند اوقاتی را کنار هم بگذرانند و کارهایی را انجام دهند که هر دو از آن لذت میبرند. داشتن زمینه و علایق مشترک با همدیگر به داشتن یک رابطه بادوام کمک میکند – از طرفدار یک تیم مشترک بودن تا با هم آشپزی کردن و دوست داشتن یک برنامهتلویزیونی.
۶. با هم دعوا میکنید.
از دعوا کردن نمیترسید! اگر به طرفتان میگویید که با او همعقیده نیستید، باید به شما گوش کند وشما را جدی بگیرد. اگر باز هم با شما همعقیده نبود، باز هم هیچ اشکالی ندارد. این فقط یک مخالفت است و تاثیری روی احساستان نسبت به همدیگر نخواهد داشت.
۷. دوست دارید مشکلات جدی که بینتان وجود دارد را حل کنید.
خیلی وقتها در رابطههای جدی و طولانی مشکلاتی بزرگ پیش میآید، مشکلاتی مثل پول، مذهب یا محلزندگی. اگر با هم تفاهم داشته باشید و بخواهید کنار بیایید، بیشتر مشکلاتی از این دست قابل حل هستند. خیلی مهم است که با هم همفکری کنید تا به نتیجه و راهحلی برسید که برای هر دو شما قابلقبول باشد.
۸. همسرتان میخواهد آدم بهتری باشید.
شاید کلیشهای به نظرتان برسد اما زوجهایی که با هم تفاهم دارند همیشه همدیگر را به جلو هل میدهند. چه برای یاد گرفتن یک غذای جدید باشد یا ترفیع در محلکار، باید همیشه کنار همدیگر باشد.
۹. میتوانید آینده را کنار هم تجسم کنید.
خیلی مهم است که نگاهتان به آینده رابطه یکی باشد. اینکه علایق متفاوت داشته باشید اشکالی ندارد. ممکن است طرفتان عاشق مسافرت باشد و شما بخواهید ازدواج کنید و بچهدار شوید. میتوانید هر دو اینها را انجام دهید. اما اگر طرفتان نخواهد درمورد آینده حرفی بزنید، شاید بهتر باشد شما انتظاراتتان از آن رابطه را تغییر دهید.
۱۰. پیش او میتوانید خودتان باشید.
اگر شما و همسرتان با هم تفاهم داشته باشید، باید بتوانید وقتی کنار او هستید، خود واقعیتان باشید. چه شادید، چه پرانرژی یا عصبانی یا ناراحت، باید بتوانید به راحتی احساساتتان را با او درمیان بگذارید، بدون اینکه نگران عواقبش باشید.
۱۱. به هم وابسته هستید.
بااینکه رابطهجنسی همه چیز یک رابطه نیست اما خیلی مهم است که صمیمیت فیزیکی با همسرتان داشته باشید.از گرفتن دستهای همدیگر تا بوسیدن هم، به هر ترتیبی شده باید علاقه و محبتتان را به هم نشان دهید.
۱۲. با خانوادههای همدیگر کنار میآیید.
اگر واقعاً و از صمیم قلب خانواده همسرتان را دوست داشته باشید، نشانه بسیار خوبی است. اما عاشق کسی بودن همیشه به این معنا نیست که عاشق خانوادهاش هم باشید. و اگر چنین حسی نداشته باشید هیچ اشکالی ندارد اما اگر حتی تلاش هم نکنید خیلی بد است. اگر قرار است او برای مدتی طولانی در زندگی شما بماند، خانوادهاش هم با او خواهند بود و به همین دلیل باید بتوانید با آنها کنار بیایید.
۱۳. رابطهتان را تازه نگه میدارید.
همه آدمها سنشان بالا میرود اما این به آن معنا نیست که رابطهشان هم باید پیر شود. خیلی وقتها کار، بچهها و مسئولیتهای دیگر بر رابطه شما تاثیر میگذارند. این مسئولیتها مهم هستند و نباید نادیده گرفته شوند اما حتماً باید برای بودن با همسرتان هم وقت بگذارید. رابطهتان باید همیشه برایتان مهم باشد.
۱۴. برای رابطهتان تلاش میکنید.
چه 9 ماه است که همدیگر را میشناسید و چه 9 سال، خیلی مهم است که همیشه برای رابطهتان تلاش کنید، از رفتن به کلاس آشپزی گرفته تا بوسیدن همدیگر قبل از خواب. وقتی مدت زیادی باشد که با هم هستید، ممکن است به نظرتان برسد که این کارها دیگر ضرورتی ندارد اما این میتواند باعث ناراحتی طرفتان شود.
زوجهایی که با هم تفاهم دارند معمولاً برای اینکه به طرفشان نشان دهند که برایشان مهماند تلاش میکنند.
۱۵. دوستان و خانوادهتان او را خوب میشناسند.
اگر در رابطهای فوقالعاده هستید، برای اینکه طرفتان را به دوستان و خانوادهتان نشان دهید هیجان زیادی خواهید داشت. این نشان میدهد که آن فرد در زندگی شما درگیر شده است که نشانه خیلی خوبی برای یک رابطه شاد است. اگر نزدیکانتان آن فرد را ندیده باشند، باید از خودتان سوال کنید که تقصیر کیست: طرفتان، شما یا نزدیکانتان؟
به گزارش باشگاه خبرنگاران، مرد ایدهآل برای شریک زندگی مردی است که درآمدی خوب داشته باشد و همواره آراسته و وفادار باشد و کمی قدش از متوسط پایینتر باشد. بر خلاف نظر عموم که تصور میکنند مردان قدبلند، تیره و خوشتیب گزینههای بهتری هستند، مطالعات نشان داده است که در زندگی مشترک، مردان ایدهآل خصوصیات دیگری دارند.
مطالعات نشان داده است که صرف نظر از جذابیتهای ظاهری، مردان کوتاهتر و تیره و در عین حال شیکپوش میتوانند شریکهای بهتری باشند. در واقع مردان کوتاهتر معمولا درآمد بیشتری دارند و بیشتر امکان دارد که در زندگی مشترک وفادار بمانند و علاوه بر این دوستان و روابط اجتماعی بهتری دارند و به قولی از این طریق یک سر و گردن از همتایان قد بلند خود بالاتر هستند.
در واقع در روابط طولانی همچون ازدواج مردان کوتاهقد بسیار مطلوبتر از مردان بلندقد هستند.
نتایج تحقیقی که بر روی 5هزار خانواده انجام شد، نشان داد که مردان آن خانوادهها که بین 23 تا 45 سال بودند و در دو دسته کوتاهقد و بلندقد قرار داشتند، نشان داد که مردان کوتاه قد طلاقهای کمتری دارند و بیشتر در انجام کارهای خانه به همسر خود کمک میکنند و به طور کلی نانآور بهتری هستند.
به گزارش جام جم سرا ، تردیدی نیست زنان و مردان در بسیاری از موارد از جمله چگونه اندیشیدن، صحبت کردن و در نتیجه رفتارهای خود با یکدیگر متفاوتند، ولی برای برقراری یک ارتباط موفق و نتیجهبخش باید ببینیم چگونه میتوان با وجود تمام این تفاوتها، ارتباطی به دور از تنش و جر و بحث داشت. گاهی ما برای فهماندن منظور خود ناگزیر به مکالمه با همدیگر هستیم. پس باید بتوانیم گفتوگوی مناسبی با یکدیگر داشته باشیم و تکنیکهای چگونه حرف زدن را بیاموزیم.
تفاوت بین شنیدهها و گفتهها
همانطور که کیفش را روی مبل میانداخت، گفت: «مریمجان قبول کن حرف زدن با سعید هیچ فایدهای نداره... هر راهی رو بگی من امتحان کردم، ولی تاثیری نداشته. باور کن گاهی حرف همدیگر را نمیفهمیم. این جور مواقع درمونده میشم و نمیدونم چه کار باید بکنم. انگار اصلا به حرفهام گوش نمیده. همیشه داره کارهای خودش را میکنه و نظرش هم این است که من بیخودی غر میزنم! آخه به نظر تو، من اگر بخوام حرفم را بزنم یعنی اینکه دارم غر میزنم؟ واقعا این مردها چرا اینقدر با ما فرق میکنند ؟!... ما چه جوری باید بگیم چی میخواییم؟»
به نظر میرسد تفاوتهای زنان و مردان گاهی مشکلاتی را برای آنها به وجود میآورد که رابطه را با مشکل مواجه میکند و در این میان یکی از مهمترین جنبهها، حرف زدن آنها با یکدیگر است.
یکی از مهمترین ابزار برای برقراری ارتباط موفق، خوب گوش دادن به حرفهای یکدیگر است؛ گوش دادن درست یکی از مهارتهایی است که اگر بخوبی با آن آشنا باشیم، تنش کمتری در ارتباط خواهیم داشت؛ زیرا یکی از مشکلات و گلایههای ارتباط بین همسران این است که نمیدانند چطور درباره موضوعات مختلف صحبت کنند که به دعوا و دلخوری منجر نشود. بسیاری از افراد برای حل این مشکل دنبال راهکار و مهارت میگردند که حرف زدن درست و توام با آرامش را یاد بگیرند؛ غافل از اینکه بیشتر مواقع مشکلات ما در نحوه بیان جملات است؛ یعنی اغلب نحوه بیان ما باعث ناراحتی و آزار طرف مقابل میشود.
بنابراین همانگونهکه ارتباط، مهمترین پایه زندگی است، مشاجره هم مخربترین عامل پاشیده شدن آن است. زن و شوهر با مشاجره هم عواطف و محبتشان را جریحهدار کرده و هم ارتباط خود را با مشکل مواجه میکنند؛ یعنی همانگونهکه برقراری ارتباط خوب باعث میشود که دو طرف بیشتر به هم نزدیک شوند؛ مشاجره هم آن را خراب میکند و آدمها را از همدیگر دورتر و دورتر میکند. پس چه باید کرد؟
دکتر مریم نجابتیان، مشاور خانواده در این خصوص میگوید: به جرات میتوانیم بگوییم که شاید 10 درصد از ارتباطات کلامی که بین زن و شوهرها رد و بدل میشود، یک ارتباط سالم است. به این دلیل که وقتی رابطه صمیمانهای مانند ارتباط زناشویی بهوجود میآید، مسائل و مشکلاتی نیز بهدنبال خواهد داشت که همیشه یکی از طرفین میخواهد مساله و مشکل خود را مطرح کند.
به این ترتیب گاهی دو طرف وارد گردابی از سوءتفاهم و بحث و دعوا میشوند. همین موضوع هم اغلب مانع از طرح بحث اصلی میشود؛ یعنی وقتی دو نفر با هم بگو مگو دارند، ولی ارتباط عاطفی هم با هم ندارند، به محض اینکه اختلافی پیش میآید، کارشان به دعوا میکشد، اما زن و شوهرها معمولا هنگام دعوا و مشاجره خیلی ساده مشکلات را به ارتباط شخصی و خصوصی خود ربط میدهند. مثلا ممکن است بعضی صفات جزو خصوصیات شخصی یک فرد باشد، ولیچون هنگام دعوا به آن نقطه ضعفها اشاره میشود، همین موضوع باعث کدورت و ناراحتی آنها از همدیگر میشود.
نحوه بیان متفاوت
در دعوای بین همسران معمولا خود موضوع مورد اختلاف باعث ناراحتی همسران نمیشود؛ بلکه اغلب نحوه بیان این نظرات است که طرف مقابل را میرنجاند و باعث ناراحتیاش میشود. وقتی مرد از طرز صحبت کردن همسرش ناراحت میشود و فکر میکند او قصد رنجاندنش را دارد یا با صدای بلند با او صحبت میکند، چون قصد دارد با او دعوا کند؛ همه تلاش خود را به کار میبرد که ثابت کند حق با اوست. بنابراین در چنین موقعیتی به احساسات طرف مقابل توجهی نمیکند و به این ترتیب او را میرنجاند؛ در صورتی که مرد نمیتواند احساسات او را در ک کند و خیلی اوقات حتی حق ناراحتشدن را به همسرش نمیدهد. در چنین مواقعی زن هم چون احساس میکند همسرش او را درک نمیکند، واکنشی نشان میدهد که مرد را ناراحت میکند. مرد هم که علت واکنش زن را نمیداند، به جای اینکه لحنش را تغییر دهد؛ به تفسیر و توجیه منطقی کارهای خود میپردازد.
در این هنگام هر دو طرف نمیدانند که با این گونه حرفزدنهای خود درواقعدارند مقدمات یک جنگ و دعوای تمامعیار را پایهریزی میکنند. تصور مرد هم این است که زن قصد دعوا دارد؛ درحالی که زن هم از لحن تهاجمی همسرش آزرده خاطر میشود و میخواهد در برابر آن از خودش دفاع کند و فکر میکند توجیهات همسرش بیمورد است. به این ترتیب با شکلگیری بعضی سوءتفاهمات، نخستین اختلافات شکل میگیرند.
ریشهیابی اختلافات
دکتر نجابتیان میگوید: پژوهشها نشان دادهاند زن و شوهرها اغلب هنگام گفتوگو متوجه منظور همدیگر نمیشوند؛ به این صورت که زنها معمولا از کلمات بیشتری نسبت به مردان استفاده میکنند، زنها چیزی حدود 25 هزار کلمه و مردها 15 هزار کلمه در یک پروسه زمانی روزانه حرف میزنند.
مشکل اصلی هم در اینجاست که مردها این کلمات را قبل از اینکه از محل کار به خانه برگردند، استفاده کردهاند، در صورتی که خانمها معمولا شبهنگام دوست دارند صحبت کنند و داستانهای زیادی برای گفتن دارند. مثلا اگر شما از موی خانمی تعریف کنید شاید او بتواند درباره تمام جزئیات موضوع تعریف کند؛ درحالی که مردان بیشتر برای تبادل اطلاعات با یکدیگر حرف میزنند؛ یعنی درواقع با حرف زدن میخواهند واقعیات را رد و بدل بکنند و بیشتر هدفشان این است که اطلاعات همدیگر را محک بزنند.
به این ترتیب باید پذیرفت میزان بالایی از این اختلافات مربوط به جنسیت افراد است، اما این باعث نمیشود که ما فکر کنیم چون خیلی با هم تفاوت داریم، پس نمیتوانیم با یکدیگر ارتباط خوبی داشته باشیم. برای همین هم قبل از هر چیز باید نسبت به یکدیگر شناخت پیدا کنیم و خودمان را در بهترین موقعیتی قرار دهیم که میتوانیم ارتباط خوبی داشته باشیم و این مستلزم بخشش و داشتن انعطاف در مقابل یکدیگر است.
تفاوتهای آوایی
تفاوت آهنگ صدای زن و مرد نیز گاهی باعث توجه نداشتن آنها به حرفهای همدیگر میشود. آهنگ صدای زنها اغلب متغیرتر از مردان است و زنان از تنوع و گوناگونی بیشتری در آهنگ حرف زدنهایشان برخوردارند. به طور کلی زنها شنوندگان خوبی هستند؛ درحالی که مردان اینگونه نیستند.
دکتر نجابتیان در اینباره میافزاید: «برای زنها گفت و شنود و حرف زدن، وسیلهای برای همدلی و برقراری ارتباط عاطفی است؛ در صورتی که برای مردها گفتوگو بیشتر وسیلهای برای برقراری ارتباط و تبادل اطلاعات است.
مردها معمولا ترجیح میدهند با زبان بدن خود با همسرشان ارتباط برقرار کنند؛ در صورتی که زنان میخواهند با کلامشان با همسر خود ارتباط برقرار کنند. بنابراین با توجه به اینکه مرکز گویش زنها در دو نیمکره قرار دارد؛ به همین دلیل برای صحبت کردن نیز از هر دو نیمکره خود استفاده میکنند، درحالی که مرکز گویش مردان در نیمکره چپ قرار دارد و نسبت به مرکز گویش زنان کوچکتر است؛ برای همین هم هست که دختران از کودکی زودتر شروع به حرف زدن میکنند و پسرها دیرتر حرف میزنند.
زنان در برقراری ارتباط، گوش دادن و فراگیری زبان قویتر از مردان عمل میکنند، درحالی که مردان در برقراری ارتباط ضعیفتر هستند. این موارد تفاوتهایی هستند که در نحوه ارتباط کلامی بین مرد و زن وجود دارد.
برقراری مکالمه موفق؛ گوشهایمان را تیز کنیم
اما باید ببینیم با توجه به همه این اختلافات چگونه میتوانیم مکالمه خوبی داشته باشیم.
دکتر نجابتیان عقیده دارد یکی از مسائل مهم در این زمینه این است که توجه داشته باشیم افراد (بویژه مردان) وقتی میخواهند صحبت کنند انگار گوشهایشان را بستهاند و به حرفهای طرف مقابلشان زیاد گوش نمیکنند! بنابراین باید دید چگونه میتوان مردها را علاقهمند کرد که به حرفهای همسرانشان خوب گوش بدهند. یکی از مهمترین راههای آن هم این است که زنها شفاف و به طور مشخص و واضح حرف بزنند؛ نه در ابهام و با کنایه و داستانسرایی! یعنی بهترین کار این است که از ابتدا منظور و مفهوم نظر خود را بگویند.
شفاف و واضح سخن بگوییم
ما باید سعی کنیم تا جایی که ممکن است واضح و شفاف صحبت کنیم؛ یعنی هر چیزی را میگوییم، به آن اشاره میکنیم یا قصد داریم واقعا نتیجه درستی از آن بگیریم حتما دقیق بررسی کنیم. اگر طرف مقابل ما بدرستی متوجه منظور ما نشد؛ بهتر است آن را به طور کامل و موجز توضیح بدهیم، ولی بیش از حد موضوع را مهم و کسلکننده جلوه ندهیم. موضوع مهم دیگر آن است که بسیاری از اوقات طرف مقابل متوجه منظور اصلی حرفهاییکه ما میزنیم، نمیشود. بههمین خاطر ما باید نقطه ابهامی باقی نگذاریم و کاملا شفاف صحبت کنیم.
به حرفهای همدیگر توجه کنیم
گاهی افراد در خانوادههایی زندگی کردهاند که حرفهای والدینشان برای آنها چیزی جز تحقیر شدن، طعنه زدن و دستور دادن به همراه نداشته است؛ بنابراین سعی میکنند خودشان از صحبت کردن طفره بروند و این موضوع در مردان بیشتر از زنان دیده میشود، اما برای اینکه ما بتوانیم از اینگونه افراد، شنوندههای فعال و علاقهمندی بسازیم؛ یعنی آنها را ترغیب کنیم تا از گفتوگوی سالم و سازنده استقبال کنند؛ نخست باید ببینیم آنها از گفتههای ما چه برداشتی دارند و در واقع چه میشنوند.
گاهی ما حرفی میزنیم؛ درحالی که طرف مقابل ما متوجه حرفهای ما نمیشود و این نشاندهنده آن است که این ارتباط یکطرفه برقرار شده است. دلیل آن هم این است که بعضی افراد بویژه خانمها بیش از حد درباره یک موضوع حرف میزنند و به اصطلاح آن را کش میدهند؛ در صورتی که خودشان به حرفهای طرف مقابل گوش نمیکنند و توجهی به آنها ندارند.
دکتر مریم نجابتیان میگوید: گاهی فقط برایمان مهم است که خودمان حرفمان را بزنیم؛ بدون اینکه به دیگران توجهی داشته باشیم؛ یعنی باز هم میتوان گفت که لحن کلام در چگونگی ارتباط موفق بسیار مهم است. مثلا وقتی زنی با زبان امری و دستوری با همسرش صحبت میکند؛ چیزی که آن مرد میشنود، این است که همسرش دارد به او دستور میدهد. برای همین سعی میکند گوش خود را بر اینگونه حرفها ببندد. در این حالت باید تاکتیک و روش خود را عوض کنیم و به نوعی شیوه حرف زدنمان را تغییر دهیم. مثلا وقتی زنی تقاضایی دارد، باید خیلی محترمانه و واضح آن را مطرح کند و مطمئن شود که همسرش چه شنیده و در واقع نوع ارتباطشان باید کاملا مشخص شود و همچنین بایددیدکجاها نقاط ابهامی برایمان باقی مانده است.
توجه به انگیزههای یکدیگر
توجه داشته باشیم که ما چه خودمان گوینده باشیم و چه شنونده باید تمام حرفهایی که بین دو طرف رد و بدل میشود برای هر دو کاملا واضح و شفاف باشد، تا جایی که به انگیزهها و نیات همدیگر توجه داشته باشیم و بدانیم که واقعا هدفمان از درخواستهایی که از همدیگر داریم و هر پیامی که به همدیگر میدهیم، چیست.
مثلا زمانی که شوهرتان فکر میکند شما همیشه به گونهای آمرانه با او حرف میزنید و به این ترتیب او را آزار میدهید، شما نباید بسادگی از این موضوع بگذرید؛ بلکه باید ببینید پشت این کلمات چه چیزهایی پنهان شده که همسرتان را ناراحت میکند. یا زمانی که مردی اصلا به حرفهای همسرش گوش نمیدهد و ترجیح میدهد تلویزیون ببیند یا روزنامه بخواند، باید فهمید که پشت اینگونه رفتارها چه چیزی نهفته است؛ آیا به این دلیل نیست که از همسرش دلخور است یا احساس نمیکند زنش میخواهد او را کنترل کند یا حرف خودش را پیش ببرد.
همین موضوع باعث میشود ارتباط به این صورت بشود. وقتی متوجه انگیزههای واقعی همدیگر شویم، کمتر هم دچار سوءتفاهم میشویم و بیشتر به همدیگر توجه میکنیم.
به تفاوتهایمان توجه کنیم
زن و مرد در زندگی زناشویی تفاوتهایی با همدیگر دارند که حتما باید از آنها آگاهی داشته باشند.
مثلا یک زن یا شوهر باید بدانند با توجه به تفاوتهایی که دارند، میتوانند مکمل یکدیگر باشند. به نظر نجابتیان، اگر مردها در تکلم ضعیفترهستند وقتی با زنی ازدواج میکنند، درواقع میخواهند به نوعی خود را کاملتر کند و تبدیل به واحد کاملتری شوند. حتی گاهی این تفاوتها میتوانند جذابیت نیز داشته باشد، کمااینکه زن و مرد قبل از اینکه زیاد از زندگی زناشوییشان بگذرد و رنجشها و مسائلی پیش بیاید که این رابطه را مختل کند، گاهی از تفاوتها استقبال میکنند و آنها را مثبت میبینند؛ در صورتی که بعد از چند سال یا چند ماه همین موضوع برایشان نقطهای منفی و ضعف طرف مقابل قلمداد میشود. ما درواقع باید به یک موضوع بسیار مهم توجه کنیم و آن این است که در یک رابطه طولانیمدت؛ چیزی که باعث میشود مرد در لاک خود فرو برود و توجه زیادی به زنش نداشته باشد یا زن مدام غر بزند و در حال ایراد گرفتن باشد؛ درواقع این رنجشهایی است که بین آنها اتفاق میافتد، چون خیلی اوقات زن و مرد از مهارتهای لازم برای برقراری ارتباط موفق برخوردار نبودهاند.
دلایل خاموشی و سردی
ولی حالا چگونه میشود دو نفر که در آغاز حرفهایی زیادی با هم داشتهاند، بتدریج خاموش میشوند، کمکم حرف زیادی برای گفتن ندارند و رابطه آنها با سکوت توام میشود؟!
درواقع میتوانیم بگوییم یک رابطه زناشویی درست مانند مثلثی است که سه ضلع دارد؛ یکی از اضلاع آن شیفتگی یا اشتیاقی است که دو طرف به همدیگر دارند؛ یعنی دوست دارند هر لحظه در کنار همدیگر باشند و با هم صحبت کنند، چون برای همدیگر جذابیت دارند. ضلع دیگر آن تعهدی است که دو طرف نسبت به همدیگر دارند؛ زیرا شیفتگی و جذابیت منجر به ایجاد تعهد بین دو طرف میشود. همچنین کمکم نسبت به مسائل و مشکلات یکدیگر بیتفاوت نمیمانند.ضلع سوم نیز صمیمیتی است که بعد از مدتی بین دو نفر ایجاد میشود. بنابراین یک رابطه زناشویی خوب رابطهای است که سه ضلع شیفتگی، صمیمیت و تعهد به یک میزان در رابطه برقرار باشد، اما گاهی هم در روابط مشکلاتی پیش میآید که صمیمیت یا تعهد از بین میرود و درواقع با از بین رفتن یا کمرنگ شدن هر کدام از اضلاع، رابطه با مشکلاتی مواجه میشود. بنابراین اگر ما بتوانیم به گونهای رفتار کنیم که این سه بعد یا سه ضلع مهم در رابطه با مشکل مواجه نشود و همچنان این عوامل مهم پررنگ باقی بمانند، رابطه رو به سردی و خاموشی نمیگراید.
ولی گاهی افراد برای تامین بعضی از خواستههای خود، عوامل و اضلاع اصلی مثلث را نادیده میگیرند و نسبت به آنها بیتوجه میشوند؛ همین موضوع هم باعث میشود که رابطه کمکم با مشکلاتی همراه شود. در این صورت هر کدام از طرفین، تعابیر خاصی از رابطه برای خود خواهند داشت که در بسیاری از موارد هم برداشت درستی از کارهای یکدیگر ندارند و اغلب دچار سوءتفاهم میشوند. به این ترتیب افراد حتی گاهی نه حرفی برای گفتن با همدیگر دارند و نه اعتمادی به یکدیگر.
چه باید کرد؟
اما راهکارهای عملی برای تعدیل اینگونه موارد و برخوردار بودن از یک گفتوگوی سالم و موثر و خوب این است که به این نکات مهم توجه داشته باشیم:
در صحبت کردن زیادهروی نکنیم، دائم از هم ایراد نگیریم و انتقاد نکنیم و همیشه حق را به جانب خودمان ندانیم تا طرف مقابل هم بتواند درصدد دفاع از خود برآید. ضمن اینکه مظلومنمایی در رابطه نیز به نوعی گفتوگو را با مشکل مواجه میکند؛ زیرا طرف مقابل نمیتواند متوجه منظور اصلی ما شود. بهترین کار این است که پیام و منظور خود را به طرف مقابلمان بگوییم و روی حرف خودمان هم بمانیم تا او متوجه منظور واقعی ما بشود.
گاهی بعضی افراد (بویژه خانمها) اعتراض میکنند، ولی بعد از مدتی پشیمان میشوند؛ باید قبل از حرف زدن به نوع کلام خود فکر کنیم، پشیمانی گاهی سودی ندارد. مرز صمیمیت و بیاحترامی به همدیگر نزدیک است و ما معمولا آن دو را اشتباه میگیریم و فکر میکنیم چون با همسر خود صمیمی هستیم، میتوانیم هر گونه که میخواهیم با او صحبت کنیم؛ درحالی که این موضوع اصلا درست نیست و یکی از مهمترین دلایل انجام مکالمات ناموفق است.
یکتا فراهانی - چاردیواری