جام جم سرا: بنا بر تحقیقات انجام شده هدیه، بخش مهمی از روابط و تعاملات جوامع انسانی را در بر میگیرد و تعریف مشخصی از این روابط ایجاد میکند. هدیه، پیوند بین اعضای خانواده و دوستان حتی طرفهای کاری و تجاری را محکم میکند. مردم وقتی به یکدیگر هدیه میدهند، اول از همه نشان میدهند که برای یکدیگر ارزش قائل هستند و به یکدیگر اهمیت میدهند. همچنین موجب میشود که به یکدیگر بیشتر فکر کنند و توجه نشان دهند. اگرچه مفهوم هدیه در فرهنگهای مختلف گاهی متفاوت است، اما در اصل نشاندهنده توجهی است که افراد به یکدیگر ابراز میکنند.
هدیه دادن و گرفتن، واضحترین روشی است که فرد میتواند علاقه خود را به طرف مقابل نشان دهد و حتی برعکس، ممکن است فردی بخواهد با کمترین صدمه به طرف مقابل رابطهشان را پایان دهد. او میتواند این کار را با هدیه دادن انجام دهد. افرادی که به مقوله هدیه توجهی ندارند، معمولا این علائم و اشارات اجتماعی را بسادگی از دست میدهند.
بنا بر گفته روانشناسان هدیه دادن و گرفتن میتواند برای افراد بسیار مهم باشد و موجب سلامت روح و در نهایت جسم دو طرف شود. در حقیقت این عمل افراد را در شرایط برد ـ برد قرار میدهد و احساسات خوب و بسیار خوشایندی در هر دو طرف ایجاد میکند و موجب صمیمیت و در نتیجه احساس امنیت بیشتر میشود. در حقیقت هدیه دادن و گرفتن باعث ترشح هورمون «سروتونین» میشود که در مغز افراد تنظیمکننده حالات روحیشان است.
از طرفی تحقیقات نشان داده است که هدیه دادن به مراتب بیش از هدیه گرفتن شادی میآورد و وقتی این عمل به عادتی در زندگی تبدیل شود، مسلما میتواند جلوی افسردگی را بگیرد. زیرا فرد هدیهدهنده از اینکه توانسته دیگری را شاد کند، احساس باارزش بودن میکند. در واقع هدیه دادن را میتوان در زمره کارهای نوعدوستانه قرار داد. بویژه زمانی که این کار بدون چشمداشت و توقع تلافی انجام شود، بسیار فرحبخش است.
هدیه خوب
هدیه دادن به نظر ساده و بیدغدغه میآید، اما باید گفت کاری بسیار سخت و پیچیده است و اول از همه باید آداب آن را بخوبی بدانید. هدیه خریدن از این نظر سخت است که معمولا نمیدانیم طرف هدیه گیرنده به چه چیزی علاقهمند است. درواقع نمیتوانیم براحتی وارد مغز او شده و از دریچه چشمهای او دنیا را ببینیم و بفهمیم که او واقعا چه میخواهد. حتی گاهی اوقات این ناتوانی به تهیه هدایایی منجر میشود که از نظر گیرنده ارزشی ندارند.
از طرفی رسم و رسومهای مختلف در فرهنگهای گوناگون هدیه دادن را بسیار سختتر میکند. معمولا در جوامعی که از تنوع فرهنگی برخوردارند، هنگام تهیه هدیه باید بسیار مراقب بود تا هدیهایمناسب تهیه شود. درواقع باید از سنتهای یکدیگر که گاه از شهری با شهر دیگر متفاوت است باخبر بود. در هر حال دادن هدیه خوب و عالی چیزی است که فرد هدیهدهنده به آن بسیار توجه دارد. در زیر به برخی از ویژگیهای یک هدیه خوب اشاره شده است:
هدیه بیمنظور
پیش از هر چیز باید گفت یک هدیه خوب و باارزش هدیهای است که بدون منظور و بدون توقع جبران داده شود. زیرا اگر توقع جبران به میان آید، اولا فرد گیرنده هدیه را در شرایط خاصی قرار میدهید و او احساس میکند که مجبور است برایتان هدیه بخرد و در ثانی به او میفهمانید که هدیهتان صمیمانه و از ته قلب نبوده است.
هدیه گرانقیمت
اگر هدیهتان باعث شود که دریافتکننده احساس فقیر بودن کند، هدیهای واقعی نیست، بلکه با این کار به او میفهمانید که شما قدرت خرید بسیار بالایی دارید و میخواهید این موضوع را به رخ او بکشید. از آنجا که مردم به محض دریافت هدیه خواه ناخواه به فکر جبران آن میافتند، خریدن هدایای گرانقیمت دریافتکننده هدیه را به دردسر میاندازد و آن هدیه را به تلخترین خاطره زندگیاش تبدیل میکند. بنابراین مراقب باشید هدیهای تهیه کنید که طرف مقابل را به زحمت نیندازید.
هدیه خاص
گاهی اوقات برخی افراد صرفا برای رفع تکلیف هدیه میخرند و در اینگونه مواقع جوراب، کمربند و از این قبیل کالاها را مناسب میدانند. اگرچه این اجناس نیز بسیار ضروری است، اما با دادن این نوع هدایا نمیتوانید به دریافتکننده این احساس را بدهید که برایتان مهم هستند و آنها احساس خاص بودن نمیکنند. اگر میخواهید چنین حسی به او بدهید بهتر است برایش چیزی بخرید که بسیار شادترش کند. گاهی خریدن یک کتاب که به آن علاقه داشته است میتواند یک هدیه خاص برای او محسوب شود.
پول بهعنوان هدیه
برخی به جای خریدن هدیه، پول میدهند. دادن پول این مفهوم را میرساند که فرد گیرنده هدیه آنقدر ارزش و اهمیت نداشته است که به خودمان زحمت فکر کردن درباره هدیه یا بازار رفتن بدهیم و این موضوع را به سادگی با دادن پول به او میفهمانیم. بنابراین اگر میخواهید به گیرنده هدیه بگویید برایتان مهم است هرگز پول هدیه ندهید.
هرگز نمیتوان ارزش هدایا را با پول سنجید. دادن هدیه یعنی نشان دادن علاقه فرد به طرف مقابل. بنابراین میتوانید کاری غیر از خریدن جنس و کالا انجام دهید. مثلا میتوانید غذای مورد علاقه او را آماده کرده و او را به صرف غذا در زمانی مناسب دعوت کنید. در حقیقت با این کار به او نشان میدهید که چقدر برایتان مهم است.
تفکر پشت هدیه
خود هدیه چندان مهم نیست، بلکه تفکر پشت آن از اهمیت برخوردار است. بنابراین در مورد هدیهای که میخرید به دقت فکر کنید. به طور کلی به کسی که میشناسید هدیهای بدهید که دوست دارد. معمولا در صحبتهایتان میتوانید متوجه شوید که او چه چیزی دوست دارد. اگر هم کاملا نمیدانید طرف مقابل چه چیزی دوست دارد، هدیهای بگیرید که احتمال میدهید برایش کاربردی باشد.
همیشه خریدن اجناس و کالا نمیتواند خاطرهانگیز باشد، ولی میتوانید مثلا برای او بلیت یک کنسرت یا یک کلاس تفریحی و ورزشی که دوست دارد، تهیه کنید. به این وسیله میتوانید خاطرهای شیرین در ذهن او به جا بگذارید.
اگر فردی که برایش هدیه میخرید وقت بسیار کمی دارد، بنابراین برایش هدیه پردردسر نخرید. مثلا خریدن یک پازل 5 هزار قطعهای میتواند بدترین هدیه عمرش باشد، اما خریدن کتابهای صوتی که هنگام انجام دادن کارهایش بتواند به آن گوش کند، گزینه مناسبی است.
هیچ چیز جالبتر از این نیست که هدیهتان را کادو پیچ دریافت کنید. حتی اگر بلیت رفتن به یک مکان تفریحی است آن را در یک برگه کادو بپیچید یا در پاکت مخصوص هدیه قرار دهید تا هدیه گیرنده از باز کردن کادو لذت ببرد. در ضمن مهم است برای چه کسی چه کاغذ کادویی انتخاب میکنید، مثلا کاغذ کادو با طرح پروانه برای کسی که به طبیعت علاقه دارد، بسیار مناسب است.
نوشتههای زیبا
همیشه روی کاغذ کادوی هدیهتان سخنی زیبا بنویسید. البته تا آنجا که میتوانید از نوشتن جملات کلیشهای اجتناب کنید. گاهی میتوانید خاطرات زیبایتان را که با هم داشتید در جملهای زیبا بیان کنید و به پاس آن روزها هدیهتان را پیشکش نمایید، اما اگر هم نمیدانید چه بنویسید یک جستجوی ساده در اینترنت میتواند جملات بیشمار زیبایی در این خصوص در اختیارتان قرار دهد.
گاهی اوقات دادن هدیهای که نشان دهد دوست دارید با فرد گیرنده هدیه ارتباط محکمتری برقرار کنید، میتواند بهترین هدیه باشد. مثلا خرید بلیت دونفره سینما و هر مکان تفریحی دیگر.
زمان و توجه
البته هدیه نباید حتما پولی باشد. شما اگر کسی را دوست دارید و میخواهید به او نشان دهید که برایتان مهم است میتوانید با اختصاص دادن بخشی از وقت تان و گوش کردن به صحبتهای او و همدردی نشان دادن به او بگویید که چقدر برایتان ارزش دارد. به این وسیله او میتواند باارزشترین هدیه را که توجه خالصانه شماست، دریافت کند.
psychologytoday / مترجم: نادیا زکالوند
بسیاری از ما میخواهیم که فرزندمان دوستان خوبی داشته باشد. به فرزندتان تاکید کنید که دنبال موضوعات سرگرمکننده و جالبی باشد که در این سن برای خود او و هم سن و سالهایش جذاب است و در آن موضوعات مطالعه کند. به او یاد دهید که هنگام صحبت چشمهای طرف مقابلش را نگاه کند و در طول صحبت خود را مشغول کار دیگری نشان ندهد چون این کار بیاحترامی به دیگران است و خاطره خوبی را برای شخص مقابل نمیگذارد.
البته این نکته را هم به فرزندتان بگویید که تنها گوش کردن به صحبتهای دوستش به معنای شنونده خوبی بودن نیست بلکه حین صحبت باید جملات دوستش را تکرار کند و نشان دهد که همه حواسش معطوف او بوده است.
شنونده خوبی بودن راز سادهای است اما تنها افراد کمی هستند که میتوانند به این اصل به خوبی عمل کنند. به فرزندتان یاد دهید که جزو این تعداد کم اما تاثیرگذار باشد. (زندگی مثبت)
اما اگر بخواهیم کمی هم از زوایه چشم دیگران ببینیم، چه میشود؟
ما خواستیم پدرها را کمی از زاویه چشم بچهها ببینیم و از زبان آنها بگوییم که چگونهاند و بچهها دوست دارند چطور باشند.
سمانه دخترکی سه ساله است که با مادرش برای بازی به پارک آمده است. وقتی از او میپرسم از بابا چه میخواهی؟ میگوید: من و فرفری رو بیاد تاب بده.
فرفری عروسک سمانه است. مادرش میگوید که پدر او بندرت وقت میکند با ما به پارک بیاید.
کمی آن طرفتر حسین با دوستش روی نیمکت نشسته و کتابهای مدرسه را ورق میزند.
از حسین میپرسم از پدرت چه میخواهی؟ میخندد و چیزی نمیگوید. اصرار میکنم. میگوید از بابا میخواهم داد نزند و به من پس گردنی نزند و بعد سرش را پایین میاندازد.
سهیلا، دختر پنج، شش سالهای که جلوی ویترین یک مغازه با خواهر بزرگترش ایستاده هم چیز زیادی نمیخواهد. او میگوید: بابا تولد من و تولد آبجی برام باربی بخرد. یکی موهایش مشکی باشد و یکی آبی.
نوجوانها جالبترند. وقتی سراغ جمع آنها میروم، در حال گپ و گفت درباره موبایلهایشان هستند. میپرسم از پدرهایتان چه توقعی دارید؟ یکی به اسم نادر میگوید: برایم گرانترین مدل موبایل را بگیرد و حرف از دهانش در نیامده نفر بغل دستیاش میزند پس گردنش و میگوید: خاک... فقط همین. میپرسم تو چه میخواهی؟ میگوید: ما را واقعا آدم حساب کنند. نه اینکه بخرند و بپرسند چی میخواهی واقعا بپرسند چی فکر میکنی، دنیا را چطور میبینی؟ دوست داری چه راهی را ادامه بدهی و به ما اعتماد کنند. این از همه مهمتر است.
وقتی این نوجوان حرفهایش را میزند، فضا عوض و سر درددلها باز میشود. پسری به نام محمود میگوید: وقتی بچه هستیم پستانک را توی دهانمان میکنند که جیغ نزنیم بعد هم تنقلات و اسباببازی و بعد تبلت، موبایل و... همه اینها برای این است که صدایمان درنیاید. دوستم راست میگوید. کسی نمیخواهد بداند ما واقعا چه هستیم و چه میخواهیم. پدر من فکر میکند من باید همه خطاهای او را جبران کنم و چون او پسر شیطانی بوده و ضرر کرده من باید تاوان بدهم و به بدترین وجهی سر به راه باشم.
افشین هم میگوید: من ادبیات دوست دارم ولی پدرم میگوید باید مهندس شوی. آنها از ما چیزهایی میخواهند که خودشان هرگز نبوده و نکردهاند. اگر انسانی تا این حد خوب و کامل وجود داشت پدر من چنین بود، اما او نبوده است و من هم یک آدم کامل نمیشوم و همیشه بابت این باید عذرخواهی کنم و حسرت بخورم و خجالت بکشم و از این کلاس به آن کلاس بروم و تا زمان پیریام برایم دوره آموزشی پیشبینی کردهاند.
اما رضا میخواهد از پدرش تشکر کند. او میگوید: از پدرم میخواهم عوض نشود و همین طور بماند. او برای من مثل یک دوست است نه یک نگهبان و مامور کنترل. پدرم همیشه مثل یک دوست بزرگتر هم حامی من بوده و هم در کنارم، به نظرم پدرها باید همین طور باشند.
اما همین سوال را وقتی از محسن چهل و پنج ساله میپرسم، میگوید: من از پدرم میخواهم فقط باشد. همین که او هست ستون خانواده محکم است. اگر پدر و مادر نباشند، دیگر جمعی وجود ندارد و بهانهای برای جمعهای خانوادگی نیست. خدا حفظشان کند. مهم نیست وقتی بچه بودیم چه میخواستیم و پدرها باید چطوری باشند. وقتی به میانسالی میرسید و خود، پدر میشوید همه چیز را درک میکنید و تنها از خدا میخواهید سایه پدر برسرتان باشد. خدا همه پدرها و مادرها را حفظ کند.
از مرد تا پدر شدن
مرد آزاد و سبک بار است، ریسکپذیرتر است و شاید سرش همیشه بالاست، اما پدر همان مرد است که مسئولیت بیشتری به عهده دارد. این مسئولیت بارش را سنگین میکند و اگر نتواند از عهده برآید، سرش را نمیتواند بالا بگیرد و حتی اگر به دلیل بار مسئولیتش ناچار باشد، سرش را جلوی دیگران خم میکند و البته خم به ابرو نمیآورد.
این خم شدنها گاهی آنقدر دلت را میشکند که میخواهی فرزندت هرگز خم نشود. دلت میخواهد نهال سبزی که کاشتهای آنچنان سربلند و رشید شود که به هر چه میخواهد برسد ولی اینها فقط آرزوهای یک پدر است. هیچ کس آنقدر کامل نیست و هیچ نهالی بی اعوجاج بالا نمیرود.
اینها حرفهای صمد ساوجی پدر شصت و پنج سالهای است که بازنشسته یکی از ادارات دولتی است و سه فرزند دارد.
«سهیلا طاقتی»، روانشناس و مشاورخانواده اعتقاد دارد، هر مردی نمیتواند پدر خوبی باشد.
این روانشناس معتقد است پدر بودن هم مانند هر کار دیگر نیاز به مهارت دارد و صرفا بهدلیل این که یک پرستار به ما خبر داده است پدر شدهایم، نمیتوانیم این صفت را به خودمان بدهیم.
طاقتی اعتقاد دارد پدران نیز مانند مادران برای بهتر پدری کردن نیاز به آموزش دارند و دورههای مهارتی لازم باید برای آنها در نظر گرفته شود.
وی میگوید: با پدران زیادی مواجه شدهام که در مقابل گلایه خانواده میگویند من پول میآورم تا آنها زندگی خوبی داشته باشند، اما برای تربیت فرزندان و پدری کردن پول، کافی نیست. این کار را یک کارت و یک عابر بانک هم میتواند انجام دهد. آنچه مهم است ارائه یک الگوی عملی از یک انسان خوب است.
کسی که ارشد خانواده است هم ممکن است اشتباه کند و وقتی اشتباه کند میپذیرد و عذرخواهی و جبران را انتخاب میکند نه کتمان و پرخاشگری. کسی که قدرت دارد، اما از آن سوءاستفاده نمیکند و به هر یک از اعضای خانواده به تناسب تواناییهای آنان اختیارات و امکاناتی میدهد. شرایط سنی و جنسی فرزندانش را درک میکند و برای هر یک به تناسب نیازهایشان پدری میکند و تمام اینها احتیاج به مهارتهایی دارد که باید در جامعه فراگیر شود و هیچ پدری از دانستن آنها بینیاز نیست.
طاقتی به تمام مردانی که در آستانه پدر شدن قرار دارند، توصیه میکند: قبل از آن که با سوالات بسیار مواجه شوند و اقدامات اشتباه انجام دهند مطالعه کنند، در کلاسهای آموزشی شرکت و تا میتوانند خود را برای این مسئولیت خطیر آماده کنند، زیرا پدر بودن برخلاف مرد بودن نیاز به مهارت دارد.
همسرم حرف نمیزند
«وقتی همسرم به خانه میآید انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. همان طور که قبل از آن در خانه من و فرزندم صحبت میکردیم، بعد از آمدن او هم همین طور است. همسرم بعد از سلام و علیک بندرت چیز دیگری میگوید و اغلب صحبتهایش به بله و خیر خلاصه میشود. نمیدانم با این زندگی زناشویی بیکلام چه کنم؟»
این بخشی از درددلهای هما، بانوی چهل سالهای است که با همسر و دختر ده سالهاش زندگی میکند، اما وقتی میپرسم راضی هستی یا نه، میگوید: فقط زندگی میکنیم همین.
سخن گفتن مهمترین چیزی است که ما را از حیوانات مجزا میکند. سخن گفتن مهارتی است که طی سالیان دراز انسان در آن خبره میشود. ما لحن صدای خشن یا نرم و احساسات و عواطف و سطح درک و فرهنگ خود را از گذر کلمات به هم منتقل میکنیم و ممکن است با گفتن تنها یکی دو جمله مخاطب بفهمد ما چگونه انسانی هستیم.
شاید به همین دلیل بوده است که قدما میگفتند: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.
این که مردم به کم سخن گفتن و خموشی دعوت میشدند نه به دلیل مهمتر بودن سکوت بلکه به خاطر ارزش نهادن به حرفهای سنجیده و بجا بوده است.
این که ما بدانیم اگر سخن بگوییم میفهمند ترسیدهایم و خاموش باشیم خوب است، اما اگر سخن نگوییم تا ندانند دوستشان داریم یا خستهایم، هنر نیست بلکه قطع ارتباط است و نداشتن مهارت گفتوگو.
خانواده جمع صمیمیای است که مهارت سخن گفتن و ارتباط برقرار کردن در آن از بالاترین ارزش برخوردار است و کسانی که نتوانند این مهارت را کسب کنند، حتی ممکن است فرصت زندگی مشترک و خانواده داشتن را از دست بدهند.
ترس از ضعیف دیده شدن و نا امنی از دلایلی است که شخص را از ارتباط کلامی دور نگه میدارد، بنابراین اگر میخواهید همسرتان با شما سخن بگوید، کاری کنید که احساس امنیت داشته باشد.
سکوت کنید، به حرفهایش با دقت و روی باز گوش دهید و وسط حرف او نپرید.
سعی نکنید از میان حرفهایش دستاویزی برای محکوم کردنش بیابید و به او نشان دهید سعی دارید با فضا و حال و هوای روحی و درونیاش ارتباط برقرار کنید.
گاهی بگذارید سکوت سنگین خانه را همسرتان بشکند و کسی که سکوت میکند شما باشید.
شنونده بودن نیز مانند سخنوری مهارتی است که باید آموخت. هرچه باشد «مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.»
ماندانا ملاعلی / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
به گزارش جام جم سرا ، تردیدی نیست زنان و مردان در بسیاری از موارد از جمله چگونه اندیشیدن، صحبت کردن و در نتیجه رفتارهای خود با یکدیگر متفاوتند، ولی برای برقراری یک ارتباط موفق و نتیجهبخش باید ببینیم چگونه میتوان با وجود تمام این تفاوتها، ارتباطی به دور از تنش و جر و بحث داشت. گاهی ما برای فهماندن منظور خود ناگزیر به مکالمه با همدیگر هستیم. پس باید بتوانیم گفتوگوی مناسبی با یکدیگر داشته باشیم و تکنیکهای چگونه حرف زدن را بیاموزیم.
تفاوت بین شنیدهها و گفتهها
همانطور که کیفش را روی مبل میانداخت، گفت: «مریمجان قبول کن حرف زدن با سعید هیچ فایدهای نداره... هر راهی رو بگی من امتحان کردم، ولی تاثیری نداشته. باور کن گاهی حرف همدیگر را نمیفهمیم. این جور مواقع درمونده میشم و نمیدونم چه کار باید بکنم. انگار اصلا به حرفهام گوش نمیده. همیشه داره کارهای خودش را میکنه و نظرش هم این است که من بیخودی غر میزنم! آخه به نظر تو، من اگر بخوام حرفم را بزنم یعنی اینکه دارم غر میزنم؟ واقعا این مردها چرا اینقدر با ما فرق میکنند ؟!... ما چه جوری باید بگیم چی میخواییم؟»
به نظر میرسد تفاوتهای زنان و مردان گاهی مشکلاتی را برای آنها به وجود میآورد که رابطه را با مشکل مواجه میکند و در این میان یکی از مهمترین جنبهها، حرف زدن آنها با یکدیگر است.
یکی از مهمترین ابزار برای برقراری ارتباط موفق، خوب گوش دادن به حرفهای یکدیگر است؛ گوش دادن درست یکی از مهارتهایی است که اگر بخوبی با آن آشنا باشیم، تنش کمتری در ارتباط خواهیم داشت؛ زیرا یکی از مشکلات و گلایههای ارتباط بین همسران این است که نمیدانند چطور درباره موضوعات مختلف صحبت کنند که به دعوا و دلخوری منجر نشود. بسیاری از افراد برای حل این مشکل دنبال راهکار و مهارت میگردند که حرف زدن درست و توام با آرامش را یاد بگیرند؛ غافل از اینکه بیشتر مواقع مشکلات ما در نحوه بیان جملات است؛ یعنی اغلب نحوه بیان ما باعث ناراحتی و آزار طرف مقابل میشود.
بنابراین همانگونهکه ارتباط، مهمترین پایه زندگی است، مشاجره هم مخربترین عامل پاشیده شدن آن است. زن و شوهر با مشاجره هم عواطف و محبتشان را جریحهدار کرده و هم ارتباط خود را با مشکل مواجه میکنند؛ یعنی همانگونهکه برقراری ارتباط خوب باعث میشود که دو طرف بیشتر به هم نزدیک شوند؛ مشاجره هم آن را خراب میکند و آدمها را از همدیگر دورتر و دورتر میکند. پس چه باید کرد؟
دکتر مریم نجابتیان، مشاور خانواده در این خصوص میگوید: به جرات میتوانیم بگوییم که شاید 10 درصد از ارتباطات کلامی که بین زن و شوهرها رد و بدل میشود، یک ارتباط سالم است. به این دلیل که وقتی رابطه صمیمانهای مانند ارتباط زناشویی بهوجود میآید، مسائل و مشکلاتی نیز بهدنبال خواهد داشت که همیشه یکی از طرفین میخواهد مساله و مشکل خود را مطرح کند.
به این ترتیب گاهی دو طرف وارد گردابی از سوءتفاهم و بحث و دعوا میشوند. همین موضوع هم اغلب مانع از طرح بحث اصلی میشود؛ یعنی وقتی دو نفر با هم بگو مگو دارند، ولی ارتباط عاطفی هم با هم ندارند، به محض اینکه اختلافی پیش میآید، کارشان به دعوا میکشد، اما زن و شوهرها معمولا هنگام دعوا و مشاجره خیلی ساده مشکلات را به ارتباط شخصی و خصوصی خود ربط میدهند. مثلا ممکن است بعضی صفات جزو خصوصیات شخصی یک فرد باشد، ولیچون هنگام دعوا به آن نقطه ضعفها اشاره میشود، همین موضوع باعث کدورت و ناراحتی آنها از همدیگر میشود.
نحوه بیان متفاوت
در دعوای بین همسران معمولا خود موضوع مورد اختلاف باعث ناراحتی همسران نمیشود؛ بلکه اغلب نحوه بیان این نظرات است که طرف مقابل را میرنجاند و باعث ناراحتیاش میشود. وقتی مرد از طرز صحبت کردن همسرش ناراحت میشود و فکر میکند او قصد رنجاندنش را دارد یا با صدای بلند با او صحبت میکند، چون قصد دارد با او دعوا کند؛ همه تلاش خود را به کار میبرد که ثابت کند حق با اوست. بنابراین در چنین موقعیتی به احساسات طرف مقابل توجهی نمیکند و به این ترتیب او را میرنجاند؛ در صورتی که مرد نمیتواند احساسات او را در ک کند و خیلی اوقات حتی حق ناراحتشدن را به همسرش نمیدهد. در چنین مواقعی زن هم چون احساس میکند همسرش او را درک نمیکند، واکنشی نشان میدهد که مرد را ناراحت میکند. مرد هم که علت واکنش زن را نمیداند، به جای اینکه لحنش را تغییر دهد؛ به تفسیر و توجیه منطقی کارهای خود میپردازد.
در این هنگام هر دو طرف نمیدانند که با این گونه حرفزدنهای خود درواقعدارند مقدمات یک جنگ و دعوای تمامعیار را پایهریزی میکنند. تصور مرد هم این است که زن قصد دعوا دارد؛ درحالی که زن هم از لحن تهاجمی همسرش آزرده خاطر میشود و میخواهد در برابر آن از خودش دفاع کند و فکر میکند توجیهات همسرش بیمورد است. به این ترتیب با شکلگیری بعضی سوءتفاهمات، نخستین اختلافات شکل میگیرند.
ریشهیابی اختلافات
دکتر نجابتیان میگوید: پژوهشها نشان دادهاند زن و شوهرها اغلب هنگام گفتوگو متوجه منظور همدیگر نمیشوند؛ به این صورت که زنها معمولا از کلمات بیشتری نسبت به مردان استفاده میکنند، زنها چیزی حدود 25 هزار کلمه و مردها 15 هزار کلمه در یک پروسه زمانی روزانه حرف میزنند.
مشکل اصلی هم در اینجاست که مردها این کلمات را قبل از اینکه از محل کار به خانه برگردند، استفاده کردهاند، در صورتی که خانمها معمولا شبهنگام دوست دارند صحبت کنند و داستانهای زیادی برای گفتن دارند. مثلا اگر شما از موی خانمی تعریف کنید شاید او بتواند درباره تمام جزئیات موضوع تعریف کند؛ درحالی که مردان بیشتر برای تبادل اطلاعات با یکدیگر حرف میزنند؛ یعنی درواقع با حرف زدن میخواهند واقعیات را رد و بدل بکنند و بیشتر هدفشان این است که اطلاعات همدیگر را محک بزنند.
به این ترتیب باید پذیرفت میزان بالایی از این اختلافات مربوط به جنسیت افراد است، اما این باعث نمیشود که ما فکر کنیم چون خیلی با هم تفاوت داریم، پس نمیتوانیم با یکدیگر ارتباط خوبی داشته باشیم. برای همین هم قبل از هر چیز باید نسبت به یکدیگر شناخت پیدا کنیم و خودمان را در بهترین موقعیتی قرار دهیم که میتوانیم ارتباط خوبی داشته باشیم و این مستلزم بخشش و داشتن انعطاف در مقابل یکدیگر است.
تفاوتهای آوایی
تفاوت آهنگ صدای زن و مرد نیز گاهی باعث توجه نداشتن آنها به حرفهای همدیگر میشود. آهنگ صدای زنها اغلب متغیرتر از مردان است و زنان از تنوع و گوناگونی بیشتری در آهنگ حرف زدنهایشان برخوردارند. به طور کلی زنها شنوندگان خوبی هستند؛ درحالی که مردان اینگونه نیستند.
دکتر نجابتیان در اینباره میافزاید: «برای زنها گفت و شنود و حرف زدن، وسیلهای برای همدلی و برقراری ارتباط عاطفی است؛ در صورتی که برای مردها گفتوگو بیشتر وسیلهای برای برقراری ارتباط و تبادل اطلاعات است.
مردها معمولا ترجیح میدهند با زبان بدن خود با همسرشان ارتباط برقرار کنند؛ در صورتی که زنان میخواهند با کلامشان با همسر خود ارتباط برقرار کنند. بنابراین با توجه به اینکه مرکز گویش زنها در دو نیمکره قرار دارد؛ به همین دلیل برای صحبت کردن نیز از هر دو نیمکره خود استفاده میکنند، درحالی که مرکز گویش مردان در نیمکره چپ قرار دارد و نسبت به مرکز گویش زنان کوچکتر است؛ برای همین هم هست که دختران از کودکی زودتر شروع به حرف زدن میکنند و پسرها دیرتر حرف میزنند.
زنان در برقراری ارتباط، گوش دادن و فراگیری زبان قویتر از مردان عمل میکنند، درحالی که مردان در برقراری ارتباط ضعیفتر هستند. این موارد تفاوتهایی هستند که در نحوه ارتباط کلامی بین مرد و زن وجود دارد.
برقراری مکالمه موفق؛ گوشهایمان را تیز کنیم
اما باید ببینیم با توجه به همه این اختلافات چگونه میتوانیم مکالمه خوبی داشته باشیم.
دکتر نجابتیان عقیده دارد یکی از مسائل مهم در این زمینه این است که توجه داشته باشیم افراد (بویژه مردان) وقتی میخواهند صحبت کنند انگار گوشهایشان را بستهاند و به حرفهای طرف مقابلشان زیاد گوش نمیکنند! بنابراین باید دید چگونه میتوان مردها را علاقهمند کرد که به حرفهای همسرانشان خوب گوش بدهند. یکی از مهمترین راههای آن هم این است که زنها شفاف و به طور مشخص و واضح حرف بزنند؛ نه در ابهام و با کنایه و داستانسرایی! یعنی بهترین کار این است که از ابتدا منظور و مفهوم نظر خود را بگویند.
شفاف و واضح سخن بگوییم
ما باید سعی کنیم تا جایی که ممکن است واضح و شفاف صحبت کنیم؛ یعنی هر چیزی را میگوییم، به آن اشاره میکنیم یا قصد داریم واقعا نتیجه درستی از آن بگیریم حتما دقیق بررسی کنیم. اگر طرف مقابل ما بدرستی متوجه منظور ما نشد؛ بهتر است آن را به طور کامل و موجز توضیح بدهیم، ولی بیش از حد موضوع را مهم و کسلکننده جلوه ندهیم. موضوع مهم دیگر آن است که بسیاری از اوقات طرف مقابل متوجه منظور اصلی حرفهاییکه ما میزنیم، نمیشود. بههمین خاطر ما باید نقطه ابهامی باقی نگذاریم و کاملا شفاف صحبت کنیم.
به حرفهای همدیگر توجه کنیم
گاهی افراد در خانوادههایی زندگی کردهاند که حرفهای والدینشان برای آنها چیزی جز تحقیر شدن، طعنه زدن و دستور دادن به همراه نداشته است؛ بنابراین سعی میکنند خودشان از صحبت کردن طفره بروند و این موضوع در مردان بیشتر از زنان دیده میشود، اما برای اینکه ما بتوانیم از اینگونه افراد، شنوندههای فعال و علاقهمندی بسازیم؛ یعنی آنها را ترغیب کنیم تا از گفتوگوی سالم و سازنده استقبال کنند؛ نخست باید ببینیم آنها از گفتههای ما چه برداشتی دارند و در واقع چه میشنوند.
گاهی ما حرفی میزنیم؛ درحالی که طرف مقابل ما متوجه حرفهای ما نمیشود و این نشاندهنده آن است که این ارتباط یکطرفه برقرار شده است. دلیل آن هم این است که بعضی افراد بویژه خانمها بیش از حد درباره یک موضوع حرف میزنند و به اصطلاح آن را کش میدهند؛ در صورتی که خودشان به حرفهای طرف مقابل گوش نمیکنند و توجهی به آنها ندارند.
دکتر مریم نجابتیان میگوید: گاهی فقط برایمان مهم است که خودمان حرفمان را بزنیم؛ بدون اینکه به دیگران توجهی داشته باشیم؛ یعنی باز هم میتوان گفت که لحن کلام در چگونگی ارتباط موفق بسیار مهم است. مثلا وقتی زنی با زبان امری و دستوری با همسرش صحبت میکند؛ چیزی که آن مرد میشنود، این است که همسرش دارد به او دستور میدهد. برای همین سعی میکند گوش خود را بر اینگونه حرفها ببندد. در این حالت باید تاکتیک و روش خود را عوض کنیم و به نوعی شیوه حرف زدنمان را تغییر دهیم. مثلا وقتی زنی تقاضایی دارد، باید خیلی محترمانه و واضح آن را مطرح کند و مطمئن شود که همسرش چه شنیده و در واقع نوع ارتباطشان باید کاملا مشخص شود و همچنین بایددیدکجاها نقاط ابهامی برایمان باقی مانده است.
توجه به انگیزههای یکدیگر
توجه داشته باشیم که ما چه خودمان گوینده باشیم و چه شنونده باید تمام حرفهایی که بین دو طرف رد و بدل میشود برای هر دو کاملا واضح و شفاف باشد، تا جایی که به انگیزهها و نیات همدیگر توجه داشته باشیم و بدانیم که واقعا هدفمان از درخواستهایی که از همدیگر داریم و هر پیامی که به همدیگر میدهیم، چیست.
مثلا زمانی که شوهرتان فکر میکند شما همیشه به گونهای آمرانه با او حرف میزنید و به این ترتیب او را آزار میدهید، شما نباید بسادگی از این موضوع بگذرید؛ بلکه باید ببینید پشت این کلمات چه چیزهایی پنهان شده که همسرتان را ناراحت میکند. یا زمانی که مردی اصلا به حرفهای همسرش گوش نمیدهد و ترجیح میدهد تلویزیون ببیند یا روزنامه بخواند، باید فهمید که پشت اینگونه رفتارها چه چیزی نهفته است؛ آیا به این دلیل نیست که از همسرش دلخور است یا احساس نمیکند زنش میخواهد او را کنترل کند یا حرف خودش را پیش ببرد.
همین موضوع باعث میشود ارتباط به این صورت بشود. وقتی متوجه انگیزههای واقعی همدیگر شویم، کمتر هم دچار سوءتفاهم میشویم و بیشتر به همدیگر توجه میکنیم.
به تفاوتهایمان توجه کنیم
زن و مرد در زندگی زناشویی تفاوتهایی با همدیگر دارند که حتما باید از آنها آگاهی داشته باشند.
مثلا یک زن یا شوهر باید بدانند با توجه به تفاوتهایی که دارند، میتوانند مکمل یکدیگر باشند. به نظر نجابتیان، اگر مردها در تکلم ضعیفترهستند وقتی با زنی ازدواج میکنند، درواقع میخواهند به نوعی خود را کاملتر کند و تبدیل به واحد کاملتری شوند. حتی گاهی این تفاوتها میتوانند جذابیت نیز داشته باشد، کمااینکه زن و مرد قبل از اینکه زیاد از زندگی زناشوییشان بگذرد و رنجشها و مسائلی پیش بیاید که این رابطه را مختل کند، گاهی از تفاوتها استقبال میکنند و آنها را مثبت میبینند؛ در صورتی که بعد از چند سال یا چند ماه همین موضوع برایشان نقطهای منفی و ضعف طرف مقابل قلمداد میشود. ما درواقع باید به یک موضوع بسیار مهم توجه کنیم و آن این است که در یک رابطه طولانیمدت؛ چیزی که باعث میشود مرد در لاک خود فرو برود و توجه زیادی به زنش نداشته باشد یا زن مدام غر بزند و در حال ایراد گرفتن باشد؛ درواقع این رنجشهایی است که بین آنها اتفاق میافتد، چون خیلی اوقات زن و مرد از مهارتهای لازم برای برقراری ارتباط موفق برخوردار نبودهاند.
دلایل خاموشی و سردی
ولی حالا چگونه میشود دو نفر که در آغاز حرفهایی زیادی با هم داشتهاند، بتدریج خاموش میشوند، کمکم حرف زیادی برای گفتن ندارند و رابطه آنها با سکوت توام میشود؟!
درواقع میتوانیم بگوییم یک رابطه زناشویی درست مانند مثلثی است که سه ضلع دارد؛ یکی از اضلاع آن شیفتگی یا اشتیاقی است که دو طرف به همدیگر دارند؛ یعنی دوست دارند هر لحظه در کنار همدیگر باشند و با هم صحبت کنند، چون برای همدیگر جذابیت دارند. ضلع دیگر آن تعهدی است که دو طرف نسبت به همدیگر دارند؛ زیرا شیفتگی و جذابیت منجر به ایجاد تعهد بین دو طرف میشود. همچنین کمکم نسبت به مسائل و مشکلات یکدیگر بیتفاوت نمیمانند.ضلع سوم نیز صمیمیتی است که بعد از مدتی بین دو نفر ایجاد میشود. بنابراین یک رابطه زناشویی خوب رابطهای است که سه ضلع شیفتگی، صمیمیت و تعهد به یک میزان در رابطه برقرار باشد، اما گاهی هم در روابط مشکلاتی پیش میآید که صمیمیت یا تعهد از بین میرود و درواقع با از بین رفتن یا کمرنگ شدن هر کدام از اضلاع، رابطه با مشکلاتی مواجه میشود. بنابراین اگر ما بتوانیم به گونهای رفتار کنیم که این سه بعد یا سه ضلع مهم در رابطه با مشکل مواجه نشود و همچنان این عوامل مهم پررنگ باقی بمانند، رابطه رو به سردی و خاموشی نمیگراید.
ولی گاهی افراد برای تامین بعضی از خواستههای خود، عوامل و اضلاع اصلی مثلث را نادیده میگیرند و نسبت به آنها بیتوجه میشوند؛ همین موضوع هم باعث میشود که رابطه کمکم با مشکلاتی همراه شود. در این صورت هر کدام از طرفین، تعابیر خاصی از رابطه برای خود خواهند داشت که در بسیاری از موارد هم برداشت درستی از کارهای یکدیگر ندارند و اغلب دچار سوءتفاهم میشوند. به این ترتیب افراد حتی گاهی نه حرفی برای گفتن با همدیگر دارند و نه اعتمادی به یکدیگر.
چه باید کرد؟
اما راهکارهای عملی برای تعدیل اینگونه موارد و برخوردار بودن از یک گفتوگوی سالم و موثر و خوب این است که به این نکات مهم توجه داشته باشیم:
در صحبت کردن زیادهروی نکنیم، دائم از هم ایراد نگیریم و انتقاد نکنیم و همیشه حق را به جانب خودمان ندانیم تا طرف مقابل هم بتواند درصدد دفاع از خود برآید. ضمن اینکه مظلومنمایی در رابطه نیز به نوعی گفتوگو را با مشکل مواجه میکند؛ زیرا طرف مقابل نمیتواند متوجه منظور اصلی ما شود. بهترین کار این است که پیام و منظور خود را به طرف مقابلمان بگوییم و روی حرف خودمان هم بمانیم تا او متوجه منظور واقعی ما بشود.
گاهی بعضی افراد (بویژه خانمها) اعتراض میکنند، ولی بعد از مدتی پشیمان میشوند؛ باید قبل از حرف زدن به نوع کلام خود فکر کنیم، پشیمانی گاهی سودی ندارد. مرز صمیمیت و بیاحترامی به همدیگر نزدیک است و ما معمولا آن دو را اشتباه میگیریم و فکر میکنیم چون با همسر خود صمیمی هستیم، میتوانیم هر گونه که میخواهیم با او صحبت کنیم؛ درحالی که این موضوع اصلا درست نیست و یکی از مهمترین دلایل انجام مکالمات ناموفق است.
یکتا فراهانی - چاردیواری
دیابت بیماریای است که با چراغ خاموش میآید، اما وقتی شخص به آن مبتلا شود، تقریبا هیچ ارگانی در بدن از آسیبهای خطرناک ناشی از آن مصون نخواهد ماند. آنچه در مقابله با این بیماری اهمیت دارد آن است که مهمترین عامل در کنترل دیابت، بیمار است. کمااین که در حال حاضر 5/5 میلیون نفر بیمار پیشدیابتی در کشور وجود دارند که با اقدامات پیشگیرانه میتوان ورود آنها را به این بیماری کاهش داد. اما پیشگیری از دیابت یعنی چه؟
دکتر اسدالله رجب، رئیس انجمن دیابت ایران در پاسخ به این سوال به جامجم میگوید: تصور میشود علت اصلی ابتلا به دیابت، مصرف بیش از حد مواد غذایی شیرین مثل قند و شکر، انواع شیرینی و... است و مردم معمولا سعی میکنند فقط مصرف چنین موادی را محدود کنند. در حالی که برای پیشگیری و درمان صحیح دیابت بخصوص دیابت نوع 2، لازم است شیوه زندگی افراد را تغییر داد و در این راستا نه فقط مواد قندی (شیرینیجات) بلکه چربیها را نیز باید محدود کرد.
این متخصص غدد میافزاید: توجه داشته باشید در دیابت پنهان یعنی قبل از تشخیص دیابت، افزایش قند خون و چربیها ممکن است به عروق آسیب وارد کنند. بعلاوه افزایش چربی و فشار خون نیز خطر ابتلا به دیابت را افزایش میدهد.
پیشگیری از دیابت، چرا؟
بیش از 12 درصد جمعیت بالای 20 سال کشورمان (حدود 7 میلیون نفر) مبتلا به دیابت هستند که نوع 2 این بیماری بیش از 90 درصد مبتلایان را در بر میگیرد. امروزه متأسفانه پیامد دیر تشخیص دادن دیابت نوع 2 آن است که بیمار دیابتی زمانی به پزشک مراجعه میکند که ترشح انسولین از سلولهای پانکراس کاهش یافته و باید برای وی داروهای پایین آورنده قند خون یا حتی تزریق انسولین تجویز شود.
رئیس انجمن دیابت ایران در این باره توضیح میدهد: نتایج پژوهشها بخصوص در اروپا نشان داده است در دیابتیهای نوع 2، 70 درصد هزینههای درمانی، صرف انسولین یا داروهای خوراکی پایین آورنده قند خون میشود. هزینه دیگر داروهای ناشی از ابتلا به عوارض جانبی دیابت نیز تا چهار برابر افزایش مییابد. هزینه بستری در بیمارستان نیز بیش از 50درصد هزینههای درمانی را در بر میگیرد. پس درمییابید که درمان و کنترل دیابت، پر هزینه است.
وی با اشاره به این که هزینههای مستقیم و غیرمستقیم دیابت در سال 1388 در ایران بالغ بر 8/3 میلیارد دلار یعنی 9درصد از کل هزینههای بهداشت و درمان کشور بوده است، تاکید میکند: در سال 1394 هزینه سالانه دیابت برای هر فرد مبتلا به دیابت1941دلار تخمین زده شده است. لذا با پیشگیری از دیابت مشکلات اجتماعی و اقتصادی کاهش مییابد.
پیشگیری از دیابت، چگونه؟
امروزه با وجود پیشرفتهای بسیار، متأسفانه هنوز راه عملی برای پیشگیری از ابتلا به دیابت نوع 1 وجود ندارد، اما از آنجا که میدانیم چه عواملی باعث بروز دیابت نوع 2 میشوند، میتوانیم از آن بخوبی پیشگیری کنیم.
دکتر رجب در این باره میگوید: برای پیشگیری از دیابت باید تمام افراد در معرض خطر ابتلا به دیابت، فعالانه با تیم بهداشتی ـ درمانی خود همکاری کنند. زیرا تغییر در شیوه زندگی (تغذیه مناسب و فعالیت جسمی) و مدیریت استرس بهترین و ارزانترین راه پیشگیری از دیابت است. تغذیه نامناسب و کاهش فعالیت جسمی از مهمترین عوامل ابتلا به دیابت نوع 2 است. حتی متأسفانه به علت افزایش وزن کودکان و نوجوانان، شاهد ابتلای آنان نیز به دیابت نوع 2 هستیم.
وی با تاکید بر این که یکی از عوامل افزایش دیابت نوع 2، ابتلای والدین به دیابت است، میافزاید: اگر یکی از والدین دیابتی باشد حدود 40 درصد و اگر هر دو والد دیابتی باشند، 70 تا 80 درصد احتمال ابتلا به دیابت وجود دارد. امروزه با افزایش طول عمر و نرخ امید به زندگی که جامعه دیابتیها را نیز دربرمیگیرد، توصیه میشود دیابتیها بموقع و صحیح درمان شوند و روند درمانی ایشان نیز در تمام طول عمرشان بدرستی ادامه یابد.
مثلث درمان دیابت
طبق نتایج آخرین پژوهشها، بهترین و کمهزینهترین راه درمان افراد دیابتی نوع 2، تغذیه مناسب و فعالیت جسمی است اما به دلایل مختلف باید دارو درمانی نیز مد نظر قرار بگیرد. مثلا پزشک در مواردی تشخیص میدهد قادر نخواهد بود با بیمارش،همکاری لازم را در مورد تغییر شیوه زندگیاش داشته باشد، پس تصمیم میگیرد برای وی داروی پایین آورنده قند خون تجویز کند، اما پس از مدتی بیمار به روند مطلوب دست مییابد و پزشک تشخیص میدهد میتواند داروی وی را قطع کند. فراموش نکنید در بحث پیشگیری و درمان صحیح دیابت، ایجاد انگیزه برای تغییر شیوه زندگی دیابتی، عامل اصلی است، زیرا موضوع و محور تمام روشهای درمانی، انسان و ویژگیهای منحصر بهفرد اوست.
پونه شیرازی
آنها بیش از هر نسل دیگری غرق تصاویر متحرک شدهاند.
خیلی وقت پیش نبود که تنها راه دیدن یک تصویر متحرک این بود که خودتان را به یک تئاتر برسانید و یک بلیط تهیه نمایید. اما این روزها کودکان دائماً در معرض تصاویر متحرک قرار درند: در تلویزیون، دستگاههای شخصی و حتی در تاکسی و آسانسور.والدین چگونه میتوانند این صحبت ها را آغاز کنند؟
به عنوان یک فیلم ساز، مائورین رایان اولین چیزی که والدین را تشویق خواهد کرد تا درمورد کودکان سنین ابتدایی به کار ببرند این حقیقت اسـت که هر چیزی که ما در فیلم میبینیم ساخته شده اسـت. چه وسایل تئاتر، موها و آرایش و چه زاویهای که از فیلم برداری از آن صورت میگیرد. او میگوید تمامی این چیزها آنجا نمیبودند مگر اینکه یک تصمیم بوده باشند.
خبرگزاری آریا -
هدیه دادن و گرفتن از دیرباز مورد توجه بشریت بوده و به اندازه قدمت انسان، سابقه دارد. در حقیقت هزاران سال است که مردم با به راه انداختن مراسم و جشن های مختلف به یکدیگر هدیه می دهند.
بنا بر تحقیقات انجام شده هدیه، بخش مهمی از روابط و تعاملات جوامع انسانی را در بر می گیرد و تعریف مشخصی از این روابط ایجاد می کند. هدیه، پیوند بین اعضای خانواده و دوستان حتی طرف های کاری و تجاری را محکم می کند. مردم وقتی به یکدیگر هدیه می دهند، اول از همه نشان می دهند که برای یکدیگر ارزش قائل هستند و به یکدیگر اهمیت می دهند. همچنین موجب می شود که به یکدیگر بیشتر فکر کنند و توجه نشان دهند. اگرچه مفهوم هدیه در فرهنگ های مختلف گاهی متفاوت است، اما در اصل نشان دهنده توجهی است که افراد به یکدیگر ابراز می کنند.
هدیه دادن و گرفتن، واضح ترین روشی است که فرد می تواند علاقه خود را به طرف مقابل نشان دهد و حتی برعکس، ممکن است فردی بخواهد با کمترین صدمه به طرف مقابل رابطه شان را پایان دهد. او می تواند این کار را با هدیه دادن انجام دهد. افرادی که به مقوله هدیه توجهی ندارند، معمولا این علائم و اشارات اجتماعی را بسادگی از دست می دهند.
بنا بر گفته روان شناسان هدیه دادن و گرفتن می تواند برای افراد بسیار مهم باشد و موجب سلامت روح و در نهایت جسم دو طرف شود. در حقیقت این عمل افراد را در شرایط برد ـ برد قرار می دهد و احساسات خوب و بسیار خوشایندی در هر دو طرف ایجاد می کند و موجب صمیمیت و در نتیجه احساس امنیت بیشتر می شود. در حقیقت هدیه دادن و گرفتن باعث ترشح هورمون «سروتونین» می شود که در مغز افراد تنظیم کننده حالات روحی شان است.
از طرفی تحقیقات نشان داده است که هدیه دادن به مراتب بیش از هدیه گرفتن شادی می آورد و وقتی این عمل به عادتی در زندگی تبدیل شود، مسلما می تواند جلوی افسردگی را بگیرد. زیرا فرد هدیه دهنده از این که توانسته دیگری را شاد کند، احساس باارزش بودن می کند. در واقع هدیه دادن را می توان در زمره کارهای نوعدوستانه قرار داد. بویژه زمانی که این کار بدون چشمداشت و توقع تلافی انجام شود، بسیار فرحبخش است.
هدیه خوب
هدیه دادن به نظر ساده و بی دغدغه می آید، اما باید گفت کاری بسیار سخت و پیچیده است و اول از همه باید آداب آن را بخوبی بدانید. هدیه خریدن از این نظر سخت است که معمولا نمی دانیم طرف هدیه گیرنده به چه چیزی علاقه مند است. درواقع نمی توانیم براحتی وارد مغز او شده و از دریچه چشم های او دنیا را ببینیم و بفهمیم که او واقعا چه می خواهد. حتی گاهی اوقات این ناتوانی به تهیه هدایایی منجر می شود که از نظر گیرنده ارزشی ندارند.
از طرفی رسم و رسوم های مختلف در فرهنگ های گوناگون هدیه دادن را بسیار سخت تر می کند. معمولا در جوامعی که از تنوع فرهنگی برخوردارند، هنگام تهیه هدیه باید بسیار مراقب بود تا هدیه ایمناسب تهیه شود. درواقع باید از سنت های یکدیگر که گاه از شهری با شهر دیگر متفاوت است باخبر بود. در هر حال دادن هدیه خوب و عالی چیزی است که فرد هدیه دهنده به آن بسیار توجه دارد. در زیر به برخی از ویژگی های یک هدیه خوب اشاره شده است:
هدیه بی منظور
پیش از هر چیز باید گفت یک هدیه خوب و باارزش هدیه ای است که بدون منظور و بدون توقع جبران داده شود. زیرا اگر توقع جبران به میان آید، اولا فرد گیرنده هدیه را در شرایط خاصی قرار می دهید و او احساس می کند که مجبور است برایتان هدیه بخرد و در ثانی به او می فهمانید که هدیه تان صمیمانه و از ته قلب نبوده است.
هدیه گرانقیمت
اگر هدیه تان باعث شود که دریافت کننده احساس فقیر بودن کند، هدیه ای واقعی نیست، بلکه با این کار به او می فهمانید که شما قدرت خرید بسیار بالایی دارید و می خواهید این موضوع را به رخ او بکشید. از آنجا که مردم به محض دریافت هدیه خواه ناخواه به فکر جبران آن می افتند، خریدن هدایای گرانقیمت دریافت کننده هدیه را به دردسر می اندازد و آن هدیه را به تلخ ترین خاطره زندگی اش تبدیل می کند. بنابراین مراقب باشید هدیه ای تهیه کنید که طرف مقابل را به زحمت نیندازید.
هدیه خاص
گاهی اوقات برخی افراد صرفا برای رفع تکلیف هدیه می خرند و در این گونه مواقع جوراب، کمربند و از این قبیل کالاها را مناسب می دانند. اگرچه این اجناس نیز بسیار ضروری است، اما با دادن این نوع هدایا نمی توانید به دریافت کننده این احساس را بدهید که برایتان مهم هستند و آنها احساس خاص بودن نمی کنند. اگر می خواهید چنین حسی به او بدهید بهتر است برایش چیزی بخرید که بسیار شادترش کند. گاهی خریدن یک کتاب که به آن علاقه داشته است می تواند یک هدیه خاص برای او محسوب شود.
پول به عنوان هدیه
برخی به جای خریدن هدیه، پول می دهند. دادن پول این مفهوم را می رساند که فرد گیرنده هدیه آنقدر ارزش و اهمیت نداشته است که به خودمان زحمت فکر کردن درباره هدیه یا بازار رفتن بدهیم و این موضوع را به سادگی با دادن پول به او می فهمانیم. بنابراین اگر می خواهید به گیرنده هدیه بگویید برایتان مهم است هرگز پول هدیه ندهید.
هرگز نمی توان ارزش هدایا را با پول سنجید. دادن هدیه یعنی نشان دادن علاقه فرد به طرف مقابل. بنابراین می توانید کاری غیر از خریدن جنس و کالا انجام دهید. مثلا می توانید غذای مورد علاقه او را آماده کرده و او را به صرف غذا در زمانی مناسب دعوت کنید. در حقیقت با این کار به او نشان می دهید که چقدر برایتان مهم است.
تفکر پشت هدیه
خود هدیه چندان مهم نیست، بلکه تفکر پشت آن از اهمیت برخوردار است. بنابراین در مورد هدیه ای که می خرید به دقت فکر کنید. به طور کلی به کسی که می شناسید هدیه ای بدهید که دوست دارد. معمولا در صحبت هایتان می توانید متوجه شوید که او چه چیزی دوست دارد. اگر هم کاملا نمی دانید طرف مقابل چه چیزی دوست دارد، هدیه ای بگیرید که احتمال می دهید برایش کاربردی باشد.
همیشه خریدن اجناس و کالا نمی تواند خاطره انگیز باشد، ولی می توانید مثلا برای او بلیت یک کنسرت یا یک کلاس تفریحی و ورزشی که دوست دارد، تهیه کنید. به این وسیله می توانید خاطره ای شیرین در ذهن او به جا بگذارید.
اگر فردی که برایش هدیه می خرید وقت بسیار کمی دارد، بنابراین برایش هدیه پردردسر نخرید. مثلا خریدن یک پازل 5 هزار قطعه ای می تواند بدترین هدیه عمرش باشد، اما خریدن کتاب های صوتی که هنگام انجام دادن کارهایش بتواند به آن گوش کند، گزینه مناسبی است.
هیچ چیز جالب تر از این نیست که هدیه تان را کادو پیچ دریافت کنید. حتی اگر بلیت رفتن به یک مکان تفریحی است آن را در یک برگه کادو بپیچید یا در پاکت مخصوص هدیه قرار دهید تا هدیه گیرنده از باز کردن کادو لذت ببرد. در ضمن مهم است برای چه کسی چه کاغذ کادویی انتخاب می کنید، مثلا کاغذ کادو با طرح پروانه برای کسی که به طبیعت علاقه دارد، بسیار مناسب است.
نوشته های زیبا
همیشه روی کاغذ کادوی هدیه تان سخنی زیبا بنویسید. البته تا آنجا که می توانید از نوشتن جملات کلیشه ای اجتناب کنید. گاهی می توانید خاطرات زیبایتان را که با هم داشتید در جمله ای زیبا بیان کنید و به پاس آن روزها هدیه تان را پیشکش نمایید، اما اگر هم نمی دانید چه بنویسید یک جستجوی ساده در اینترنت می تواند جملات بی شمار زیبایی در این خصوص در اختیارتان قرار دهد.
گاهی اوقات دادن هدیه ای که نشان دهد دوست دارید با فرد گیرنده هدیه ارتباط محکم تری برقرار کنید، می تواند بهترین هدیه باشد. مثلا خرید بلیت دونفره سینما و هر مکان تفریحی دیگر.
زمان و توجه
البته هدیه نباید حتما پولی باشد. شما اگر کسی را دوست دارید و می خواهید به او نشان دهید که برایتان مهم است می توانید با اختصاص دادن بخشی از وقت تان و گوش کردن به صحبت های او و همدردی نشان دادن به او بگویید که چقدر برایتان ارزش دارد. به این وسیله او می تواند باارزش ترین هدیه را که توجه خالصانه شماست، دریافت کند.
منبع:باشگاه خبرنگاران
آشپزی کاری است که فوت و فن های بسیاری را در خود نهفته دارد و فرق یک آشپز خوب با دیگران دانستن همین ترفندها است. جیمز مارتین (James Martin) سرآشپز و شخصیت تلویزیونی معروف بریتانیایی است. او نکاتی مهم و کلیدی که هر زن خانه داری باید آنها را بداند، به شما یادآوری کرده است. این نکات را خوب به یاد بسپارید.
سوفله
سوفله در واقع نوعی کیک سبک است که در فر تهیه می شود. سوفله از یک فعل در زبان فرانسه مشتق می شود که به معنای پف کردن و بالا آمدن مواد می باشد. هر سوفله حداقل از دو ماده اصلی تشکیل می شود. یکی پوره و سسی که از کرم و خامه تشکیل می شود و دیگری سفیده تخم مرغ زده شده که همان مرنگ یا پفک است.
اگر سوفله غذایی باشد، سیب زمینی، ژامبون، سبزیجات، مرغ و… برای ایجاد تنوع در مزه و طعم به آن افزوده می شود. سوفله را در انواع ظروف قابل استفاده در فر می توان تهیه کرد ولی به صورت سنتی در ظرف گرد چینی به نام رامکین که کف صاف دارد تهیه و مستقیما سرو می شود.
سس چیمی چوری
چیمی چوری نوعی سس آرژانتینی است که با گوشت گریل شده (استیک) سرو می شود. برای تهیه این سس حدود 60 گرم برگ جعفری خردشده، یک دوم قاشق چای خوری ارگانوی تازه یا خشک، 2 حبه سیر، یک عدد پیاز کوچک خردشده و یک دوم قاشق چای خوری فلفل قرمز پودر شده را در غذاساز ریخته و با هم ترکیب کنید.
2 قاشق سوپ خوری روغن زیتون، آب نصف یک عدد لیمو سنگی و 2 قاشق چای خوری سرکه بالزامیک را اضافه کرده و نمک و فلفل بزنید. مواد را دوباره در غذاساز مخلوط کرده و سپس سس را سرو کنید.
آب اضافی سبزیجات را بگیرید
آب اضافی سبزیجات در یک تابه داغ بخار ایجاد می کند. به عنوان مثال اگر اجازه ندهید اسفناج پس از شستن خشک شود، هنگام تفت دادن آن در تابه بخار ایجاد می شود و اسفناج به جای ترد و براق بودن له و آب پز می شود. علاوه بر این هنگامی که آب سرد با روغن داغ تماس پیدا کند باعث پاشیدن روغن به بیرون ظرف می شود. پس اجازه دهید سبزیجات کاملا خشک شده و آب آنها گرفته شود.
مدت زمان مرینیت کردن گوشت و سبزیجات
تنها یک الی دو ساعت زمان برای مرینیت کردن (مزه دار کردن) ماهی و میگو کافی است. در صورتی که چاشنی مرینیت بسیار ترش و اسیدی باشد، این زمان نباید بیش از 20 دقیقه باشد. 30 دقیقه الی یک ساعت زمان خوبی برای مزه دار کردن سبزیجات است. برای گوشت قرمز و مرغ هرچه زمان مرینیت بیشتر باشد بهتر است و یک شبانه روز خواباندن مواد در چاشنی ها بسیار توصیه می شود.
سیر را زود اضافه نکنید
سیر در کمتر از یک دقیقه برشته و طلایی می شود. بنابراین آن را نزدیک پایان فرایند پخت اضافه کنید. سیر اسلایس شده نسبت به سیر ریز خردشده دیرتر طلایی و برشته می شود.
گوشت را بلافاصله پس از پخت برش ندهید
هنگامی که گوشت داغ است، رشته های ماهیچه منقبض شده و آب گوشت پخش می شود. اگر گوشت را بلافاصله برش دهید، آب گوشت روی سطح برش می ریزد. اجازه دهید گوشت پس از پخت استراحت کند و کمی خنک شود.
گوشت را در فویل بپیچید و کنار بگذارید تا بیش از حد گرمای خود را از دست ندهد. مرغ درسته و برش های بزرگ گوشت کبابی حداقل 15 دقیقه و بوقلمون حدود 30 دقیقه پس از پخت به استراحت نیاز دارند. برش های کوچکتر گوشت از جمله استیک به 5 الی 10 دقیقه زمان نیاز دارند. به یاد داشته باشید که هنگام برش دادن استیک و تکه های بزرگ گوشت حتما برخلاف جهت رگه ها و بافت گوشت این کار را انجام دهید.
منبع : ماهنامه سفره ایرانی
آنها بیش از هر نسل دیگری غرق تصاویر متحرک شدهاند.
خیلی وقت پیش نبود که تنها راه دیدن یک تصویر متحرک این بود که خودتان را به یک تئاتر برسانید و یک بلیط تهیه نمایید. اما این روزها کودکان دائماً در معرض تصاویر متحرک قرار درند: در تلویزیون، دستگاههای شخصی و حتی در تاکسی و آسانسور.والدین چگونه میتوانند این صحبت ها را آغاز کنند؟
به عنوان یک فیلم ساز، مائورین رایان اولین چیزی که والدین را تشویق خواهد کرد تا درمورد کودکان سنین ابتدایی به کار ببرند این حقیقت اسـت که هر چیزی که ما در فیلم میبینیم ساخته شده اسـت. چه وسایل تئاتر، موها و آرایش و چه زاویهای که از فیلم برداری از آن صورت میگیرد. او میگوید تمامی این چیزها آنجا نمیبودند مگر اینکه یک تصمیم بوده باشند.
خبرگزاری آریا -
همه میدانیم که بسیاری از افراد دائما غمگین، تحریکپذیر و زودرنج هستند. علاوه بر این، هر روز با افراد بسیار شادی روبهرو میشویم که شاید گاهی غمگین شوند و یا دچار استرسهای روزمره شوند، اما میببینیم که آنها به خوبی استرسهایشان را کنترل میکنند، از روشهای مناسبی برای مدیریت استرسها در زندگیشان استفاده میکنند و در نتیجه، روزهایشان پرثمرتر و لذتبخشتر میشود.
شایداین سؤال مطرح شود که آیا این افراد از همان ابتدا که به دنیا میآیند شادند. شاید عدهای آنها را افرادی خوشاقبال بدانند که همواره بخت با آنها یار بوده است. بسیاری از افراد معتقدند که پول شادی میآورد و افراد پولدارتر شادتر از بقیه افراد هستند. اما در مورداین که واقعا چه چیزی شادی بیشتری میآورد "دانیل کافمن" روانشناس دانشگاه پرینستون پاسخی دارد. او که به خاطر ساخت ابزاری برای سنجش شادی برنده جایزه نوبل شده است، در بررسیهای خود متوجه شد که چهار فعالیت باعث شادی افراد میشود که عبارتند از: فعالیتهای اجتماعی، استراحت، عبادت و خوردن. بعد از این چهار فعالیت، ورزش و تماشای تلویزیون در رتبههای بعدی قرار دارند.
یکی از مهم ترین سؤالات در مبحث شادی این است که تا چه اندازه شادی ما تحت کنترل ماست.
دکتر سونیا لی یو بمیرسکی به بهترین وجه به این سئوال پاسخ داده است. بمیرسکی معتقد است که زندگی شاد ما شبیه نموداری است که 50 درصد از آن در کنترل ژن، 10 درصد در کنترل شرایط محیطی و فقط 40 درصد در کنترل ماست. پژوهشهای تجربی بر روی دوقلوها نشان داده است که هر شخصی با یک سطح معین از میزان شادی به دنیا میآید. بدین معنا که هر فردی بعد از احساس شادی بسیار زیاد و یا غم بسیار زیاد، دوباره بعد از مدتی به همان سطح معین میزان شادی و غم برمیگردد.
مهم نیست چه اتفاقی در زندگی ما میافتد- خوب، بد یا فوقالعاده. ما کلا تمایل داریم که به وضعیت نقطه تعادل یا همان نقطه معین خود برگردیم. مثلا یک هفته پس از حادثه سونامی، کودکان خانوادههای آسیبدیده با لبخند به مدرسههایشان میرفتند. تحقیقات نشان میدهد که ما تمایل به بودن در حالت طبیعی داریم. هیچگاه نه در اوج شادی و نه در اوج غم باقی نخواهیم ماند. حتی یک مطالعه نشان داده افرادی که در تصادف اعضای بدنشان را از دست دادهاند بعد از مدتی دوباره تمایل به شاد بودن را از خودشان نشان میدهند، هرچند شاید هیچگاه نتوانند به میزان سابق شاد باشند. برای مثال، ما شاید یک هفته بعد از تصادف عصبی و مضطرب باشیم، اما بعد از هشت هفته به حالت طبیعیمان برخواهیم گشت.
تحقیقات " دیوید لکین " از دانشگاه مینهسوتا، نیز «نقطه تعادل» شادی را تأیید میکند. تحقیقی که لکین بر روی چهار هزار دوقلو متولد مینهسوتا طی سالهای 1936 تا 1955 انجام داد نشان داد حدود 50 درصد از رضایت زندگی افراد از برنامه ژنتیکی آنها ناشی میشود و در واقع، ژنها نحوه برخورد مناسب با استرسهای زندگی، سطوح اضطراب و افسردگی آنها را تعیین میکنند و بدین طریق بر میزان شادی ما اثر میگذارند. طبق نظریه بمیرسکی، 10 درصد از بهزیستی کلی افراد نیز تحت تأثیر عوامل محیطی مانند مذهب، موقعیت اجتماعی، وضعیت تأهل، درآمد و غیره قرار دارد.
از نظر بمیرسکی، 40 درصد باقی مانده از نمودار شادی ما در کنترل ماست. یعنی ما تا 40 درصد فرصت افزایش سطح شادمانی را داریم و این کار از طریق فعالیتهای ارادیمان انجام میشود.
بمیرسکی در طول هفده سال کار و تلاش مداوم که روی راههای افزایش شادی انجام داد، دریافت که افراد شاد دارای الگوهای فکری و رفتاری خاص هستند که چند نمونه از این نوع فعالیتها و افکار در زیر آمده است.
افراد شاد:
ـ وقت زیادی را صرف خانواده و دوستان، تربیت بچهها و لذت بردن از این روابط میکنند.
ـ قدردان چیزهایی که در زندگی دارند هستند.
ـ در کمک کردن به دیگران پیش قدم هستند.
ـ لذتها و خوشیهای زندگیشان را حفظ میکنند و تلاش میکنند در لحظه حال زندگی کنند. بنابراین، وی به این نتیجه رسید که راههای زیادی برای افزایش شادی وجود دارد. اما در مجموع، به این نتیجه رسید که سه تمرین وجود دارد که افراد در صورت انجام دادن آن طی یک دوره دو سه ماهه میتوانند شادیشان را افزایش دهند.
تمرین قدردانی: در این روش، افراد تمامی چیزهایی را که در زندگیشان دارند و قدرشان را نمیدانند میتوانند در دفترچهای ثبت کنند تا هر روز مشاهده شان کنند و قدرآنها را بدانند. یا میتوانند نامهای به دوست یا والدین خود بنویسند و از زحماتی که برایشان کشیدهاند قدردانی و تشکر کنند. تمرینهای قدردانی باعث بهبود خلق افراد میشود. در تأیید این مطلب، «رابرت امونز» از دانشگاه کالیفرنیا، دریافت که افرادی که سلامتی خود را حفظ میکنند و احساس شادی زیادی میکنند معمولا قدردان چیزهایی هستند که در زندگی دارند. این افراد حتی هنگام بیماری نیز راحتتر با درد کنار میآیند و بهبودی سریعتری دارند.
تمرین نوعدوستی یا مهربانی: روش دیگر آنطور که روانشناسان مثبتگرا نام نهادهاند، نوعدوستی یا مهربانی است. در این روش، به افراد تعلیم داده میشود که چگونه برای دیگران کارهای نیک انجام دهند. مثلا میتوانند برای ملاقات با بیماران به بیمارستانها بروند و یا به دیگران در کارهایشان کمک کنند. افراد حداقل باید به طور میانگین پنج فعالیت این چنینی در هر روز انجام دهند. این فعالیتها میتواند هم برای دوستان انجام شود و هم برای غریبهها؛ هم خودانگیخته و ناگهانی باشد و هم با طرح و برنامه قبلی. مهم نیست که این فعالیتها حتما قابل توجه و بزرگ باشد.
ترویج خوشبینی: در این روش، آموزش داده میشود که افراد در دفترچه خود بهترین حالت از آینده خود را ترسیم کنند و درباره آن به تفصیل بنویسند.
بمیرسکی گزارش کرده است که افرادی که به مدت سه ماه این تمرینها را انجام دادهاند گفتهاند که احساس شادی بیشتری نسبت به قبل دارند. شما نیز میتوانید این روشها را در یک دوره سه ماهه امتحان کنید. مطمئن باشید ضرر نمیکنید.
منبع:مجله سپیده دانایی