فرآوری: دکتر جعفری – بخش اعتقادات شیعه تبیان
عدم تزاحم و عدم ناهماهنگی بین اینها یک هماهنگ کننده می خواهد که خداست. اگر خدا نبود اینها نابود می شدند و از بین می رفتند.
این برهان با این فرض مطرح می شود که عالم موجود است و اگر الهی جز الله بود از بین می رفت و فساد به معنای از بین رفتن است ، از بین رفتن بعد از بودن . ممکن است کسی بگوید که چه اشکال دارد که آن واجب الوجودها که هر دو حکیم و هر دو عاقل هستند با هم تقسیم کار بکنند، مثلا بگویند که شما آب را بفرست من هم بذر را می فرستم.
اگر این فرض را بپذیریم با توجه به اینکه آنها هر کدام مستقل هستند باید یک هماهنگ کننده ای بین این دو واجب الوجود را هماهنگ بکند و گرنه باز تزاحم و تمانع پیش می آید.
اما تقریر دوم همین برهان ، در واقع تقریر عمیق و فلسفی برهان است که با چند مقدمه این تقریر حاصل می شود:
مقدمه اول این که واجب الوجود با لذات واجب است من جمیع الجهات و الحیثیات ، یعنی واجب الوجود باید هم فیاض مطلق هم خلاق مطلق ، هم رحمان و هم رحیم باشد و همه کمال ها را باید بالذات داشته باشد. این فرض واجب الوجود بود و اگر چنین نباشد واجب الوجود نیست. پس مقدمه اول این شد که واجب الوجود باید از هر جهت از جمله خلاقیت، فاعلیت، فیاضیت واجب باشد و نقصی نداشته باشد.
واجب الوجود باید از هر جهت از جمله خلاقیت، فاعلیت، فیاضیت واجب باشد و نقصی نداشته باشد
مقدمه دوم این است که حیثیت معلول فقط انتصابش به علّت است. به عبارت دیگر معلول چیزی جز ربط به علت ندارد و این جوری نیست که ما دو چیز داشته باشیم. یکی معلول، یکی هم ارتباطش با علت ، بلکه فقط همان ربط به علت است. هویت و هستی معلول فقط مساوی است با ارتباط او با علت. به تعبیر دقیق تر هویت معلول تعلقی است یعنی جز تعلق، جز ربط و جز وابستگی به علت هیچ هویت دیگری ندارد. این بحث دقیق است و نیاز به مثال هایی دارد تا مشخص شود معنای هویت تعلقی چیست؟ چطور ممکن است یک معلول همه هستیش فقط ربط به علت باشد و چیز دیگری نباشد؟
به عنوان یک اصل مسلم عرض می کنیم که حیثیت معلول فقط یکی است و آن حیثیت هم تعلق به علت هست و دو حیثیت ندارد که یک حیثیت وجود داشته باشد و یک حیثیت هم ربط به علت داشته باشد.
مقدمه سوم این است که ترجیح بلا مرجّح عقلاً محال است چنانکه ترجّح هم محال است.
براساس این سه مقدمه اگر بنا باشد واجب الوجودها دو تا باشند. اگر چیزی مثل خورشید بخواهد به وجود بیاید وجود این خورشید باید از طرف هر دو واجب الوجود افاضه وجود بشود. چون واجب الوجود بالذات از هر جهت واجب است. از جهت خلاقیت واجب است یعنی هر دو واجب الوجود باید خورشید را به وجود بیاورند.
از طرفی هم خورشید یک حیثیت بیشتر ندارد و آن هم حیثیت ربط به علت است. پس دو چیز نیست که بگوییم از یک حیثیت واجب الوجود «الف» فاعلیت را اعمال بکند و از یک حیثیت واجب الوجود «ب».
از طرفی هم هیچ یک از این دو واجب الوجود ترجیحی بر دیگری ندارند. قبلاً ( در مقاله برهان هماهنگی و وحدت بر اثبات خدا ) هم اشاره شد توارد علتین بر معلول واحد محال است. نتیجه این می شود که این خورشید اصلاً به وجود نمی آید.
هویت و هستی معلول فقط مساوی است با ارتباط او با علت. به تعبیر دقیق تر هویت معلول تعلقی است یعنی جز تعلق، جز ربط و جز وابستگی به علت هیچ هویت دیگری ندارد
در اینجا دیگر فساد به معنای پیدایش و بعد نابود شدن نیست بلکه اصلاً عدم الوجود هست یعنی خورشیدی به وجود نمی آید چرا؟ چون تمانع این دو علت و دو واجب الوجود است، توارد این دو علت بر معلول واحد که ترجیحی هم بین آنها نیست. هر دو واجب الوجود بالذات هستند و معلول هم یک حیثیت بیشتر ندارد و محال است که در یک جا جمع بشود.
این تقریر، تقریر فلسفی و دقیق و عمیق برهان تمانع است که براساس این تقریر دیگر نمی گوییم که جهانی که هست نابود می شود بلکه اصلاً جهانی پیدا نمی شود زیرا اگر جز الله خدای دیگری بود اصلاً جهانی به وجود نمی آمد. حال که این جهان به وجود آمده است پس باید خدای دیگری نباشد و این در شکل قیاس استثنائی بیان می شود.
اگر در قرآن این گونه آمد ه که " لوکان فیهما آلهة إلّا الله " اگر در آسمان و زمین الهی جز الله بود لفسدتا حتماً اینها نابود می شدند یا به وجود نمی آمدند ولی اگر به وجود آمده و نابود هم نشده اند پس خدائی جز الله نیست. این هم تقریری از برهان تمانع است که البته این تقریر نیاز به تفصیل و بحث مفصل تری دارد ولی به همین مقدار بسنده می کنیم.
خبرگزاری آریا -
انسانهایی که ظاهر ثابتی دارند تأثیرگذاری بیشتری در مخاطب خود دارند
در واقع، بسیاری از ما علاقمند هستیم که اطرافیانمان برداشت مطلوبی از برند شخصیمان داشته باشند. این مهم به ویژه در تعاملات و مناسبات سازمانی از جلوه بیشتری برخوردار است. به عبارتی تصور و قضاوت سایرین برای ما انسانها از اهمیت بالایی برخوردار است
برای این که شخصیتمان به یک برند تبدیل شود و به یاد دیگران بمانیم؛ باید عواملی را مد نظر قرار دهیم و درون خودمان تقویتشان کنیم.برخی از آنها ظاهری هستند و برخی از آنها رفتاری.
عوامل ظاهری:
برای خوش پوش بودن حتما نباید برند یا مارک لباس خاصی بپوشیم، شاید دانستن کمی دانش بصری و رنگ شناسی بتواند به ما کمک میکند.
1- استفاده درست از لباسهای مناسب برای مکانهای مختلف: به طور مثال پوشیدن کت و شلوار برای یک جلسه کاری که قرار است راجع به امور اجرایی باشد شاید جذاب نباشد ، بهتر است از لباس اسپرت استفاده کنیم.
2- استفاده از رنگ در لباس: خیلی وقتها با رنگ لباسهایی که انتخاب میکنیم در حال پیام دادن به مخاطبمان هستیم و وقتی یک نفر مثلا بارها با کت و شلوار خاکستری یا مشکی یا سرمهای با پیراهن سفید دیده شود میشود میتوان چیزهایی دربارهاش حدس زد مثل اینکه آدم محافظه کاری است و یا در اداره دولتی کار میکند. و...
3- مرتب بودن: شاید مهمترین موضوع در لباس پوشیدن مرتب و تمیز بودن آن است. حتما قبل از پوشیدن لباس اتو فراموش نشود. همچنین از تمیز بودن لباس مطمئن باشید؛ حتی یک لکه کوچک هم در جایی که فکر میکنیم دیده نمیشود ممکن است دردسر ساز باشد و در نظر مخاطب ما تأثیر منفی بگذارد.
4- خوش بو بودن، شاید این مطلب را از پیامبر اسلام (ص) زیاد شنیدهاید که یک سوم از درآمدشان را خرج خریدن عطر میکردند. پس به نظرم حتما هر روز یا یکروز درمیان استحمام کنید و از عطر استفاده کنید. بوی خوش هم به خودتان هم به مخاطبتان احساس بهتری میدهد.
5- داشتن ظاهر یکسان: به نظرم انسانهایی که ظاهر ثابتی دارند تأثیرگذاری بیشتری در مخاطب خود دارند، تا کسانی که هر چند وقت یک بار مدل موها یا آرایش صورتشان تغییر میکند.
عوامل رفتاری:
1. یک سوال متفکرانه بپرسیم
سوالی بپرسیم که باعث آغاز یک مکالمه منحصربهفرد شود. مثلا به جای " کار شما چیست؟" سوالمان را اینگونه مطرح کنیم: " هدف شما از شرکت در این رویداد چیست؟" و یا " انتطار دارید که این رویداد چه نتیجهای برای شما دربرداشته باشد؟"، از آنها بپرسیم که درمورد ایده جدید ما چه فکر میکنند. افراد همیشه یک مکالمه جالب را به یاد خواهند داشت.
2. گوش دهیم
اگر اجازه دهیم که طرف مقابل اول صحبت کند و یا پس از مطرح کردن سوال یا شروع بحث، با دقت به پاسخ او گوش دهیم، تاثیری به مراتب بیشتر، مثبت و بهیادماندنیتر خواهیم داشت. اینکه ما دو گوش و یک دهان داریم، دلیلی دارد، پس باید از آنها بر همین اساس نیز استفاده کنیم.
3. بپرسیم که چه کمکی میتوانیم انجام دهیم
هنگام ملاقات با یک فرد جدید، یک استراتژی خوب این است که به سرعت بفهمیم که کار طرف مقابل چیست و بلافاصله به دنبال راههایی برای کمک به او باشیم. از او بپرسیم: " آیا اگر شما را به آقای ایکس مرتبط کنم، کمکی به شما خواهد کرد؟" و یا " آیا میتوانم شما را به آقای ایکس معرفی کنم؟"
4. بر کیفیت تمرکز کنیم، نه کمیت
در حین مکالمه، از خود شور و علاقه واقعی نشان دهیم و بر روی کیفیت ارتباطاتی که پیدا میکنیک تمرکز کنیک، نه بر تعداد کارت ویزیتهایی که جمع میکنیک. کارتهای ویزیت برای شما تبدیل به مشتری نخواهند شد، اما ارتباطات و روابط قوی خواهند شد.
در پنج دقیقه اول ملاقات با افراد جدید ، به آنها دلیلی بدهیم تا ما را به خاطر بسپارند
5. آنها به دلیلی نیاز دارند تا ما را به خاطر بسپارند
یکی از مهمترین کارهایی که میتوانیم در پنج دقیقه اول ملاقات با افراد جدید انجام دهیم، این است که به آنها دلیلی بدهیم تا ما را به خاطر بسپارند. در یک رویداد مرتبط با کسبوکار، ممکن است که آنها افراد مختلفی را ملاقات کنند، اما زمانی که شما در اولین برخورد تاثیری قوی و بهیادماندنی از خود به جای بگذارید، دفعات بعد آنها شما را در یاد خواهند داشت.
6. به طور شفاف و واضح بگوییم که در انجام چه کاری بهترین هستیم
سعی کنیم که مکالمه خود را با افراد جالب سازیم و آن را با شور و علاقه ادامه دهیم. درمورد کار خود باافتخار و باهیجان صحبت کنیم تا پیام خود را شفافتر و دلچسبتر ارائه کنیم.
7. از رویدادها غافل نشویم و نبض بازار را بدست گیریم
شرکت در رویدادهای کسبوکار و مجامع صنفی و تخصصی نظیر سمینارها و همایشها ، یک راه عالی برای گسترش شبکههای حرفهای خود از طریق ملاقات با سایر افراد این حرفه است. ما هیچ وقت نمیدانیم که چه کسانی را ملاقات خواهیم کرد و به چه روابط کاری در آینده دست خواهیم یافت.
8. لبخند بزنیم و مدیریت توجه را جدی بگیریم
افراد در هفت ثانیه اول پس از ملاقات، ما را قضاوت میکنند. لبخند زدن به روی آنها و ایجاد تماس چشمی، به آنها نشان میدهد که ما خونگرم و به صحبت کردن با آنها علاقمند هستیم. این حرکات کوچک زمینه را برای شروع یک مکالمه معنادار آماده میکند.
9. یک داستان بگوییم
گفتن داستان بهترین راه برای ایجاد یک استعاره است و به دیگر افراد اجازه میدهد نوع تفکر ما را بشناسند.
10. سربزنگاه بر کیفیت ارتباطات خود بیفزاییم
تکنولوژی آنقدر پیشرفت کرده است که شاید روشهای قدیمیتر مثل کارتهای ویزیت کمی تحتالشعاع قرار گیرند (البته نباید اثرات کارت ویزیت و ضرورت آن را دست کم گرفت)، البته میتوانید در پایان هر ملاقات و ردوبدل کردن کارت، از آنها بخواهید تا آدرس ایمیل و دیگر اطلاعات خود را در تلفن همراه شما وارد کنند. پس از آن، میتوانید در همان لحظه ایمیل یا ژیامی را از طرق مختلف از جمله پیامک، وایبر،... را برای آنها ارسال کنید و اینجاست که در همان لحظه با آنها مرتبط میشوید. ممکن است کمی عجیب به نظر برسید و انجام آن سخت باشد، اما تعداد پیگیریهای افراد بعد از ملاقاتها را بسیار افزایش خواهد داد. این همان مفهوم بازایرابی سر بزنگاه است!
11. نام آنها را تکرار کنیم
همه افراد دوست دارند که صدا زدن نام خود را بشنوند، این کار کمک زیادی به ایجاد ارتباطات میکند. این کار همراه با ارتباط چشمی و دست دادن به روش اصولی، تصور مثبتی از ما را در ذهن آنها ایجاد خواهد کرد (میتوانید مطالب بیشتر درخصوص مهارتهای ارتباطی غیرکلامی و زبان بدن را در کتاب مهارتهای ارتباط با مشتریان شاکی به قلم اینجانب بخوانید)
12. آنها را تحسین کنیم
اطمینان حاصل کنید که ظاهر و رفتارشما منعکسکننده سلامت و انرژیمان است. به افرادی که ملاقات میکنیم، علاقه واقعی نشان دهیم؛ از آنها سوالاتی در مورد خودشان بپرسیم و سعی کنیم چیزی در آنها بیابیم تا آن را تعریف و تحسین کنیم.
13. درمورد علایق خود صحبت کنیم
در مورد علایق خود با آنها صحبت کنیم و از آنها نیز درمورد علایقشان بپرسیم. این کار از گارد گرفتن افراد جلوگیری میکند و به ایجاد رابطه کمک زیادی میکند.
گردآوری : بخش روانشناسی بیتوته
منابع :
درگی
سلامت نیوز
البته کسی حتی وسوسه نمی شود این کار را انجام دهد اما فردی به نام کریس بایلی این کار را انجام داد و نتایج بسیار جالبی حاصل شد. از آخرین باری که نوشابه خورده اید چقدر گذشته است؟ احتمالا امروز صبح یا ساعاتی پیش بوده، درست است؟
در این نوشته با «کریس بایلی» آشنا می شویم، یعنی همان فردی که در مدت یک ماه فقط آب نوشید. زمانی که در طول یک ماه فقط آب می نوشیم و هیچ چیز دیگری نه می خوریم و نه می نوشیم، چه اتفاقی می افتد؟ اگر می خواهید بدانید این متن را تا انتها بخوانید. برای آگاهی از اینکه بدن شما نیز تا چه حد به آب نیاز دارد سری به این مقاله بزنید.
۱- کالری کمتری مصرف می کنید
به گزارش پارس ناز یک فنجان چای شیرین، ۳۰ کالری به بدن تان می رساند. یک قهوه شیرین مانند موچا که شکلات و شیر هم دارد، ۲۵۰ کالری را به همراه خواهد اشت. یک بطری کوکاکولای ۵۰۰ میلی گرمی هم ۲۱۰ کالری دارد.اما آب چطور؟ آب کالری ندارد و مسلم است از هر نوشیدنی دیگری بیشتر به بدن آبرسانی می کند.
۲- اشتها را کاهش می دهد
آب می تواند باعث کاهش اشتها شود. تنها با خوردن آن ممکن است بیشتر تشنه شوید تا گرسنه.
۳- مغزتان بهتر کار می کند
حدود ۷۵ تا ۸۵ درصد از مغز از آب تشکیل شده. هرچقدر آب بیشتری مصرف کنید کارآیی مغز بالاتر می رود.
۵- سوخت و ساز بدن را زیاد می کند
۴- اگر بعد از بلند شدن از خواب یک لیوان آب بنوشید باعث افزایش سوخت و ساز بدن تان خواهد شد. تحقیقات نشان داده اند، مصرف ۵۰۰ میلی لیتر آب می تواند متابولیسم یا همان سوخت و ساز بدن را تا ۳۰ درصد افزایش دهد.
۶- باعث از بین رفتن لکه های پوستی می شود
آب می تواند وضعیت بهتری به پوست تان دهد. با مصرف به اندازه آب، آبرسانی کافی به پوست انجام خواهد شد و احتمال سردرد گرفتن هم کاهش پیدا می کند.
۷- شکم بهتر کار می کند
زمانی که به میزان کافی آب بنوشید و در کنار آن هم از موادی با فیبر بالا استفاده کنید، وضعیت خالی شدن شکم تان بهبود پیدا می کند.با مصرف آب بیشتر تعداد دفعاتی که به دستشویی می روید افزایش خواهد یافت اما بدانید که این اصلا نشانه بدی نیست.
۸- به کارکرد قلب کمک می کند
اگر آب کافی به بدن تان نرسد، آن وقت خون غلیظ می شود و قلب به خوبی نمی تواند آن را پمپ کند.در مطالعه انجام پذیرفته توسط «اِدِن» این نتیجه به دست آمد که در افرادی که روزانه بیش از ۵ لیوان آب مصرف می کنند خطر ابتلا به حملات قلبی در مقایسه با افرای که کمتر از ۲ لیوان از آن را می نوشند تا ۴۱ درصد کاهش پیدا کرد.
۹- قدرت بدنی تان را افزایش می دهد
اگر می خواهید قوی تر باشید، اجازه ندهید که بدن تان با کم آبی مواجه باشد که به این وضعیت اصطلاحا «دیهادریت شدن» می گویند.
او سالهای نوجوانی خود را در یک هتل کار میکرد، روزهای کار در هتل، دیدن مسافران و چمدانهای چرمیشان گوچی را آنچنان مجذوب خود کرد که در سن ۲۴ سالگی به ایتالیا بازگشت و شروع به فروختن زین و خورجین کرد.
این بازگشت با موفقیتهای زیادی برای گوچی همراه بود تا آنجا که در سال ۱۹۲۱ یک مغازه در فلورانس، زادگاه خود تاسیس کرد و در آن به فروش کالاهای چرمی و لوازم تزیینشده با نقوش سوارکاری پرداخت.
در سال ۱۹۳۲ گوچی نوعی کفش راحتی ابداع کرد که سالها بعد به موزه هنرهای معاصر نیویورک راه یافت.
گوچی فردی پرکار بود و همراه سه پسرش -آلدو، یوگو و رودولفو- هر روز خود را متفاوت از روزی دیگر آغاز میکرد.
او در سال ۱۹۳۸ نخستین بوتیک گوچی را در خیابانCondotti رم که یکی از معروفترین خیابانهای آن زمان در زمینه مد بود افتتاح کرد. این آغاز یک حرکت پیوسته برای افتتاح شعبههای دیگر بوتیکهای گوچی در اروپا بود.
گوچی پای بوتیکهای خود را به امریکا هم باز کرد و در سال ۱۹۴۵ نخستین شعبه خود را در امریکا افتتاح کرد و این شروعی بود برای تبدیل شدن گوچی به یک مارک جهانی.
گوچی در سال ۱۹۴۷ کیف چرمی با دسته بامبو را به بازار آورد. همچنین در سال ۱۹۵۰ علامت تجاری قرمز خطداری را معرفی کرد، این علامت از دور زین گرفته شده بود.
سپس درهمان سال بسیاری از طرحهای کلاسیک خود را از جمله چمدان، کراوات، کفش و کیفهای دستی معروفش که با بند بامبو بود ارائه داد.
هشت سال بعد، گوچی در سن ۷۲ سالگی درگذشت و مدیریت شرکت به پسرانش رسید و آنها فعالیتهای خود را بهصورت پیوسته ادامه دادند.
دهه ۱۹۶۰ شهرت گوچی به بالاترین حد رسید و امپراتوریاش آغاز شد. ستارههای هالیوود همچون گریس کلی، پیتر سلرز و آدری هپبورن نام گوچی را به «chic» به معنای شیک مخفف کردند.
جکی کندی با گرفتن عکس از کیفهای رودوشی گوچی به این برند کمک میکرد که در پی آن با نام «Jackie O» شناخته شد.
به این ترتیب این شرکت لوگوی «GG» را برای خود برگزید. ۳۰ سال بعد یعنی در سال ۱۹۸۳ رودولفو بر اثر سرطان درگذشت و پسر او به نام ماریزیو(Maurizio) سهم او را به ارث برد و جای او را گرفت.
ماریزیو در سال ۱۹۸۹ مدیریت کامل گوچی را به عهده گرفت و ۵۰ درصد سهام شرکت به او تعلق گرفت و ۵۰ درصد دیگر به شرکت اینوستکروپ Investcrop از کشور بحرین فروخته شد.
دهه ۱۹۹۰ با گوچی یار نبود و به دلیل اختلافات فراوانی که با شریک خود داشت پس از مراجعه به دادگاه و حل اختلافات و جدایی این دو شریک از هم، گوچی بیش از ۳۷ میلیون دلار ضرر کرد؛ از دست دادن این مبلغ برای گوچی یک شک بزرگ بود.
پس از آن در سال ۱۹۹۲ تام فورد(Tom Ford) به گوچی پیوست و به همراه معاون اجرایی شرکت دام ملو (Dwen Mello) از طریق کاهش محصولات و ساماندهی دوباره شرکت توانستند هزینهها را کاهش دهند. درنهایت با طراحی گالش چوبی و چرمی توسط تام فورد وضع مالی شرکت رو به بهبود رفت.
قتل مشکوک و مدیریت تازه
سال ۱۹۹۵ پرونده ماریزیو گوچی با یک قتل مشکوک بسته شد که البته همسر او مجرم شناخته شد. فورد که اکنون وارث گوچی شده بود در سالهای بعدی موفقیتهای فراوانی برای شرکت گوچی کسب کرد و اوضاع را به کلی دگرگون ساخت.
گوچی روزبهروز بهتر شد و فورد کفایت و شایستگی خود را به اثبات رساند. حالا دیگر گوچی یکی از سودآورترین خانههای مد در ایتالیا شده بود.
در سال ۲۰۰۰ خانم الساندرا فاسچینتی (Alessandra Facchinetti) به این شرکت پیوست و استعداد خود در زمینه طراحی لباسهای فاخر شب را به نمایش گذاشت.
در سال ۲۰۰۱ گوچی تحت مدیریت فورد، استلا مککارتنی (Stella Macartheny) را تامین مالی کرد تا از مارک خودش استفاده کند و او هم نخستین مجموعه بهاری- تابستانی خود را در سال ۲۰۰۱ ارائه کرد.
در نوامبر ۲۰۰۳ تامفورد اعلام کرد هنگامی که قراردادش با گوچی به پایان برسد این شرکت را ترک خواهد کرد. او آخرین مجموعه خود را در فوریه ۲۰۰۴ در میلان عرضه کرد.
چدر مارس همان سال الساندرا بهعنوان مدیر جدید گوچی منصوب شد، او نخستین مجموعه خود را در سپتامبر ۲۰۰۴ در میلان ارائه کرد.
بعد از گذشت یکسال وی بهخاطر عدمتوافق با مدیریت شرکت استعفا داد و فریدا جیانینی (Frida Giannini) جای او را گرفت. جیانینی هم نخستین مجموعه لباسهای بهاری- تابستانی خود را در سپتامبر ۲۰۰۵ به نمایش گذاشت و تا به امروز بهعنوان طراح گوچی مشغول به کار است.
هماکنون خط تولید گوچی محصولاتی از جمله کیف چرمی، عطر و ادکلن، لوازمآرایشی، کفش، چمدان، ساعت، جواهرات، روسریهای ابریشمی، وسایل ورزشی، کروات و عینک را تولید و پخش میکند.
گوچی در سال ۲۰۰۶ با درآمدی بالغبر ۷، ۶میلیارد یورو پس از لویی ویتون و شرکا، در مقام دومین مارک پرفروش دنیا قرار گرفت.
طبق نظرسنجی انجامشده توسط موسسه تحقیقات علمی- تجاری نیلسن، گوچی بهعنوان مطلوبترین و محبوبترین مارک فشن دنیا برگزیده شده است. همچنین نظرسنجیها نشان میدهد از هر پنج نفر یک نفر- اگر قیمت بالای این مارک مسئلهای نباشد- محصولات گوچی را خریداری خواهند کرد.
دو کودک که بیمای بسیار عجیبی دارند. آن ها وقتی شب فرا می رسد کاملا فلج می شوند و در طول روز هیچ مشکلی ندارند و سالم هستند. مدتی است که عکس دو پسربچه پاکستانی در شبکه هایی مانند اینستاگرام و تلگرام چرخیده و شگفتی کاربران ایرانی این شبکه های اجتماعی را برانگیخته است، زیرا این دو کودک ویژگی خاصی دارند که تاکنون هیچ پزشک و پژوهشگری مورد مشابه آن را ندیده است.
این دو، در طول روز کودکانی سالم اند اما به محض اینکه خورشید عالم تاب غروب می کند و شب چترش را بر آسمان می گستراند، اندام های شان به طرز غیرقابل توضیحی از کار می افتد و فلجی سراسر بدن شان را می گیرد.
مورد عجیب این دو کودک باعث شده که بسیاری با تردید به صحت این خبر نگاه کنند اما برخلاف بسیاری از خبرهای جعلی و عجیبی که در شبکه های اجتماعی دست به دست می شوند، این خبر کاملا درست است که البته با چند ماه تاخیر Viral یا همانند ویروس همه جا پخش شده است. به همین دلیل، تصمیم گرفتیم در این مطلب از مورد عجیب این دو کودک و چند بیماری نادر دیگر که احتمالا کمتر درباره شان شنیده اید بنویسیم.
اواسط اردیبهشت امسال، آسوشیتدپرس (AP) خبری را بدین شرح منتشر کرد. دو برادر پاکستانی که به «پسران خورشیدی» (Solar Boys) یا «بچه های خورشیدی» (Solar Kids) معروف شده اند، پزشکان پاکستانی را کاملا مبهوت کرده اند. شعیب احمد 13 ساله و برادرش عبدالرشید، 9 ساله در طول روز همانند همسالان شان بسیار پر انرژی،
بشاش و فعال اند اما با آغاز شب به حالت زندگی نباتی وارد می شوند و کل بدن شان از کار می افتد. جاوید اکرم، پروفسور موسسه علوم پزشکی پاکستان می گوید که اصلا نمی داند چه عاملی باعث بروز این علائم شده است.
در گزارش این خبر که به سرعت در رسانه های جهان پخش شد، پروفسور اکرم توضیح می دهد: «ما به این مورد به چشم چالشی بزرگ می نگریم. پزشکان مان در حال انجام آزمایش های پزشکی هستند تا تعیین کنند چرا این بچه ها در مدت روز فعال می مانند اما به محض غروب خورشید نمی توانند چشم های شان را باز کنند، حرف بزنند و غذا بخورند. دولت مراقبت های پزشکی این دو برادر را که از خانواده روستایی کم درآمدی هستند رایگان عرضه می کند.»
ازدواج فامیلی
شعیب احمد و عبدالرشید به اسلام آباد، پایتخت پاکستان، منتقل شدند و تاکنون تحت بیش از 200 آزمایش دقیق پزشکی قرار گرفته اند و علاوه بر نمونه خون آنها که برای بررسی ژنتیکی بیشتر برای متخصصانی از کشورهای دیگر فرستاده شد، نمونه آب، هوا و خاک محل زندگی شان هم جمع آوری و آزمایش شد.
محمد هاشم، پدر این دو برادر که اهل روستایی نزدیک کویته، مرکز استان بلوچستان واقع در جنوب غربی پاکستان است با همسرش خویشاوند درجه دو است و تاکنون 2 فرزند پسر این ازدواج فامیلی، ظاهرا در اثر همین بیماری درت سنین کودکی مرده اند اما فرزند دختر کاملا سالم است.
این پدر پاکستانی در مورد شرایط خاص کودکانش نظریه ساده ای دارد و معتقد است که پسرانش از خورشید انرژی می گیرند اما پزشکان با این نظریه که نور خورشید در این ماجرا دست دارد چندان موافق نیستند زیرا این بچه ها در طول روز حتی اگر در اتاق تاریک بمانند یا در روزهای طوفانی و بارانی باشند، به فعالیت های عادی خودشان ادامه می دهند.
بیشترین احتمالی که درباره این وضعیت منحصر به فرد می تواند وجود داشته باشد، ناهنجاری ژنتیکی ناشی از ازدواج فامیلی والدین این دو کودک است. با وجود این، پزشکان هیچ اطلاعی ندارند که چه ژن هایی قادرند چنین تاثیر زمان بندی شده ای روی رفتار شبانه روزی این پسرها بگذارند.
تجویز دارو برای کاهش علائم بیماری ناشناخته
اواسط ماه نوامبر (اوایل آذر) امسال وب گاه Science Alert به نقل از پروفسور جاوید اکرم نوشت که پزشکان، درمان این پسرها را با طیفی از داورها آغاز کرده اند و تاکنون موفق شده اند اثرات این شرایط را در آنها کاهش دهند و نتایج مثبتی از این درمان به دست آورند.
در این گزارش، سرپرست گروه پزشکان این دو کودک بدون اشاره به نوع داروها می گوید: «این پسرها اکنون با کمک دارو مین توانند از وضعیت نزدیک به زندگی عادی بهره مند شوند. اما ما با هدف پیشگیری از انتقال این شرایط به نسل بعدی این پسرها، پژوهش درباره علت اصلی بروز این پدیده را دنبال می کنیم.»
مشکل پسران خورشید از نوع فلج خواب نیست
نتایج آزمایش ها نشان می دهد که نوع بیماری شعیب احمد و عبدالرشید با فلجی موقت ناشی از مشکلاتی چون آسیب دستگاه عصبی و فلج خواب تفاوت دارد. فلج خواب که در اصطلاح عامیانه به «بختک» معروف است، پدیده ای است که طی آن فرد در مرحله پس خوابی زمان کوتاهی، از حرکت کردن، سخن گفتن و واکنش نشان دادن ناتوان می شود.
این حالت گذر بین خواب و بیداری که باعث می شود ماهیچه ها قدرت حرکت شان را از دست بدهند اغلب با توهمات ترسناک همراه است.در این توهم فرد احساس می کند شیء یا موجودی سنگین (معمولا فراطبیعی) روی بدنش نشسته و قدرت تکان خوردن را از او گرفته است. هر چند فلج خواب یا میگرن، اضطراب و حمله خواب یا نارکولپسی
(میل ناگهانی به خواب در اثر استرس شدید) بی ارتباط نیست اما به نظر می رسد ژنتیک و کم خوابی مهم ترین دلایلش باشند. خوابیدن طاق باز هم احتمال وقوع فلج خواب را افزایش می دهد.
ساده ترین سازوکاری که می توان برای بروز این پدیده ارائه کرد، قطع ناگهانی مرحله خواب REM (حرکات سریع چشم) است. در مرحله خواب حرکات سریع چشم با مرحله از از خواب عمیق که رویاها در آن شکل می گیرد، ماهیچه ها از حرکت باز می ایستند تا حرکات فرد خواب در مدت دیدن رویا به حرکات فیزیکی واقعی تبدیل نشود.
به این وضعیت، «فلجی توهم پیش خوابی» گفته می شود. پس از پایان مرحله خواب REM و همزمان با آماده شدن مغز برای بیدار شدن، ماهیچه ها نیز به تدریج از حالت فلجی خارج می شوند و فرد مجددا هوشیاری اش را به دست می آورد تا به بیداری کامل برسد اما در پاره ای موارد، ممکن است پیش از آنکه چرخه خواب REM کامل شود، عضلات از فلجی خارج شوند.
به این وضعیت که فرد هوشیار است اما هنوز کاملا بیدار نشده «توهم پیش بیداری یا پس خوابی» گفته می شود و فلج خواب هم که می تواند از چند ثانیه تا چند دقیقه به طول انجامد. در این مرحله رخ می دهد. از آنجایی که حدود 8 درصد از مردم جهان فلج خواب را حداقل یک بار در دوره زندگی شان تجربه می کنند و این پدیده هر شب و به طور مداوم وقوع نمی یابد بنابراین، شرایط خاص دو برادر پاکستانی نمی تواند از این نوع باشد.
فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان
ظاهرش که اصلاً توصیف نشدنی بود ... نوع حرف زدنش حتی حالت جویدن آدامس در دهانش ... نوع نشستن ، راه رفتن و حتی نگاه کردنش به دیگران ... در همین چند دقیقه ای که با هم حرف زدیم همه کلامش مملو بود از تمسخر، فحش، عیب جویی، غیبت، تهمت و...
تلفنش زنگ می زند ... بدون اینکه من بخواهم می زند روی آیفون و یواش بهم می گوید ببین طرفو چه جوری سرکارش میذارم ...
از تعجب هاج و مبهوت دهانم باز مانده بود ... همان طور که داشت با قهقه هایش خیلی کریه و چندش آور طرف را به قول خودش سر کار می گذاشت و با او قرار می گذاشت، یک مرتبه ذهنم به دوران دبیرستان برگشت ... با خودم مرور کردم و دیدم چیزی جز رفتارهای خطای به ظاهر کوچکی چون "کارای من همش درسته" " من از همه بهترم" " نه بابا ، اینو که خدا می بخشه" " تو انجام بده گناهش پای من" " انقدر مردم کارای بدتری می کنند که رفتار من جلوی رفتار اون ها هیچه" و امثال این ها که در بین حرف های روزمره زیاد می شنویم و من هم در دوران خودمان از این دوست زیاد می شنیدم موجب نمی شود دختری در کمال پاکی فطری این گونه فطرتش غبار آلود شود و این طور رفتارهای گستاخانه داشته باشد ...
این رفتارها درست مثل این است که کسی که دست به کارهای به ظاهر جزئی می زند، مثلاً سیگار می کشد، یک دفعه مواجه با یک خطر کلّی می شود که آثار همان سیگارهای جزئی است مانند تنگی نفس و از کار افتادن قلب، بیمارستان، و خیلی اوقات مرگ ...
این ظلم اقسام مختلفی دارد که یکی از آن ها که می تواند بی ارتباط با موضوعمان نباشد ظلم به نفس و خود است چرا که سوء عاقبت و بد عاقبتی ظلمی است که خودمان با رفتارهایمان آن را ایجاد می کنیم... پس مراقب باشیم
بعد از اینکه خواستم ازش جدا شوم و داشتیم صحبت می کردیم تا خداحافظی کنیم برگشت بهم گفت از این شکل و قیافه بیرون بیا و لذت زیبایی هاتو ببر... حجاب و پوششو این حرف ها را این آخوندها از خودشان در آوردن و من هیچ کدامش را قبول ندارم ...
بماند که حالا من چگونه پاسخش را دادم ولی به واقع پاسخ یکی از سؤالات مهم ذهنم را امروز پیدا کرده بودم؛ اینکه چرا بعضی ها بد عاقبت می شوند، آدم خوبی بود اما چه شد که این طور شد؟
قرآن کریم چه زیبا می فرماید: کسانی که پی در پی کار بد انجام می دهند (و به فکر توبه و جبران نیستند) سرانجام آیات الهی را تکذیب می کنند و حقّ را به تمسخر می گیرند: «ثمّ کان عاقبة الّذین أساوا السّوی أن کذبوا بآیات الله و کانوا بها بیستهزون» (سوره روم، آیه 10) و به عذاب الهی گرفتار می شوند: «کان عاقبة الّذین من قبلهم دمر الله علیهم» (سوره محمّد، آیه 10)
این جا است که جایش هست این آیه قرآن کریم را مدام بر لب داشته باشیم که رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (اعراف / 47)
این ظلم اقسام مختلفی دارد که یکی از آن ها که می تواند بی ارتباط با موضوعمان نباشد ظلم به نفس و خود است چرا که سوء عاقبت و بد عاقبتی ظلمی است که خودمان با رفتارهایمان آن را ایجاد می کنیم... پس مراقب باشیم.
بد شدن مراحلی دارد ... اول با یه گناه پرده حرمت ها پاره می شود ... بعد کم کم زمینه های گناه های بعدی فراهم می شود ... گناهان آدمی را احاطه می کند و گناه کردن عادی می شود وآدمی به جایی می رسد که همه چیز را انکار می کند حتی خدا و پیامبر و قرآن و همه حقیقت ها را ...
مراقب رفتارهایمان باشیم... مراقبت عاقبت هایمان باشیم ... ما میان عاقبت بخیری و عاقبت به شری مختاریم ... عاقبت هایمان را خودمان با رفتارهایمان می سازیم ... خدایی ناکرده اگر دچار گناه شدیم سریع توبه کنیم و برگردیم که ان شاء الله کارمان به جاهای باریک و سخت کشیده نشود و سرانجام بد عاقبت نشویم ...رادیو قرآن
بیانات حجت الاسلام قرائتی؛ کتاب پرسش و پاسخ ایشان
نوتلا از دهه 60 میلادی به دنیا عرضه شد و با وجود ترکیب بسیار ساده اش که شامل کاکائو، شکر، روغن پالم و فندق بود، با سرعتی زیاد به یک خوراکی پرفروش جهان تبدیل شد و راهش را به سبک زندگی مردم اروپا باز کرد.
نو مثل نوتلا
نوتلا در ایران پدیده کاملا تازه واردی است و می توان آن را محصول دهه 80 شمسی دانست. در دهه 60 که بالکل خبری از محصولات خوراکی خارجی نبود و اگر هم بود، عرضه آن محدود می شد به یک یا دو سوپرمارکت مشهور در پایتخت.
در دهه 70 و بعد از رونق گرفتن واردات هم نوتلا نتوانست جایی بین محصولات خوراکی محبوب برای خودش باز کند و نحوه ورودش منحصر می شد به سوغات آوردن توسط مسافران به صورت یک علاقه شخصی تا یک کالای عمومی.
ناگفته نماند در آن زمان عمده واردات شکلات خارجی به کشور از ترکیه صورت می گرفت و از آن جا که ترک ها هم در تولید شکلات صبحانه دستی بر آتش داشتند، زمینه به شکل کمرنگی برای ورود اژدها مهیا شد. در دهه 80 ورود شکلات های اروپایی به کشور شدت گرفت و نوتلا در کنار برادرش Kinder به یکی از ارکان اصلی واردات خوراکی تبدیل شد اما مصرف آن همچنان محدود بود و تبدیل به خرده فرهنگ نشده بود.
با گسترش شبکه های اجتماعی در اواخر دهه 80، شهرت نوتلا در کشور افزایش پیدا کرد و جوانان ایرانی هم همپای فرنگی ها، عکاسی و تجلیل از این شکلات را در دستور کار قرار دادند. در کنار مزه، اسم خوش آهنگ، بسته بندی خوش آب و رنگ و فتوژنیک(!) بودن این محصول، ذائقه آن هایی را که از قافله عقب بودند هم قلقلک داد و نوتلا در دهه 90 شمسی تبدیل شد به ستاره محصولات خوراکی در فضای مجازی. نشان به آن نشان که از زمان اوج گیری اینستاگرام در ایران که مربوط به همین دهه است، ایرانی های عزیز تا به حال 46 هزار بار از هشتگ#نوتلا در این شبکه اجتماعی استفاده کرده اند، ضمن این که سهم هموطنان مان از شش میلیون و 400 هزار هشتگ انگلیسی نوتلا هم کم نیست!
تب نوتلا این اواخر به جایی رسید که بعضی ها با انتشار عکسی از یک جعبه پنیر ساده ایرانی زیر آن می نوشتند: صبحانه واقعی 90درصد نوتلاخورهای اینستا! و طبعا منظورشان این بود که حتی آن هایی که استطاعت خرید نوتلا را ندارند هم برای عقب نماندن از قافله وارد بازی شده اند!
در همین گیر و دار چشم و هم چشمی نوتلاخوری بین جوانان وطنی، کی آدم تیزهوش و فرصت طلب با استفاده از این تب، کسب و کاری راه اندازی کرد که ظرف مدت تقریبا شش ماه، جامعه را درنوردید.
تابستان 1394 عابرانی که در خیابان اندرگو مشغول رفت و آمد بودند، توجه شان به تابلوی مغازه ای جلب شد که عبارت Nutella با همان فونت آشنای نوتلا روی آن به چشم می خورد. این مغازه کوچک به عرضه دسرها و محصولاتی پرداخت که پایه اصلی همه آن ها نوتلا بود.
«امید اصلی»، موسس نوتلابار احتمال تبلیغ محصولاتش را توسط خود مردم و از طریق شبکه های اجتماعی داد. این ترفند جواب داد و چند ماه بعد شعبه دوم آن افتتاح شد، خوره های نولتا سریعا این پدیده جدید را کشف کردند و با خوشحالی تصاویر محصولات آن ها را با هشتگ #نوتلابار در صفحات شخصی به اشتراک گذاشتند و تعداد عکس هایی که با این هشتگ در اینستا پست شد، از مرز چهارهزار تصویر عبور کرد.
تب نوتلابار به مرور شدیدتر شد و بعد از موفقیت شعبه دوم که در زمستان سال گذشته، ظرف مدت شش ماه این برند صاحب حدود 30 شعبه دیگر در سراسر کشور شد! صاحب این محصول در ایران طالب سوددهی پرسرعت بود، به همین دلیل قیمت خرید تابلو و فروش نمایندگی را چندان بالا نبرد تا برندش با سرعت عجیبی در تمام شهر تهران و در شهرهای بزرگ کشور پخش شود.
از اوایل سال جاری نوتلابار دیگر خودش را به عنوان یک پدیده مطرح کرده بود و هر جا می رفتید یک مغازه کوچک سفیدرنگ با نوشته نوتلابار می دیدید و یک صف عجیب جلوی آن. بعد از تهران شهرهای رشت، کرج، مشهد، کلارآباد، یزد، نور، اصفهان، سلمان شهر، قزوین و بابل هم به جرگه مبتلایان به این تب پیوستند.
با فراگیر شدن این تب، کم کم حساسیت ها نسبت به آن بالا رفت. ابتدا خبر رسید فرهنگستان زبان و ادب فارسی به عنوان غربی «نوتلابار» اشکال گرفته و واژه پیشنهادی جایگزینش هم «نان داغ، شکلات داغ» است.
این خبر خیلی زود دستمایه بحث در فضای مجازی شد و چند روز بعد هم فرهنگستان آن را تکذیب کرد اما جمع شدن تابلوی «نوتلابار» از سردر نمایندگی ها با استفاده از ترکیب «شکلات» به اضافه محله آن نمایندگی در تابلوی مغازه، نشان داد فراگیرشدن این برند کاملا خارجی در جامعه موجب بروز نگرانی هایی شده.
آن تابلوهای فرهنگی نشان جمع شد اما تب نوتلاخوری کماکان ادامه دارد و اگر سری به صفحه رسمی این محصول در اینستاگرام که 55 هزار فالوئر دارد بزنید، تقریبا هر دو هفته یک بار خبر افتتاح شعبه جدیدی از آن در یک نقطه از تهران یا ایران منتشر می شود تا مشخص شود این جو دست کم تا پایان سال شیب صعودی خواهدداشت.
همزمان با اوج گیری کار نوتلابار در ایران، بلافاصله سر و کله برندهای مشابهی که دقیقا همان محصولات را با کمی تغییر عرضه می کردند، پیدا شد. نام برند تمامی این جدیدالورودها هم ترکیبی از اسم «نوتلا» با یک پسوند نظیر «لند»، «پلاس» و... بود. عجیب این که یکی از این نمایندگی های به ظاهر جعلی یک بار مدعی شد فروشگاه های اصلی در تولید محصولاتشان به جای نوتلا، از شکلات «فرمند» استفاده می کنند!
این تعدد برند باعث شد در مورد سرمنشاء نوتلابار کنجکاو شویم و ببینیم آیا اساس چنین نشانی به این شکل در خارج از کشور هم وجود دارد یا نه؟ پاسخ تا حدی مثبت است. نوتلا بار در خارج از ایران هم هست اما نه به این شکل و در قالب یک برند مجزا. یک سلسله فروشگاه زنجیره ای تولید و عرضه موادخوراکی در دنیا وجود دارد به اسم Eataly.
در برخی از شعبه های این فروشگاه غرفه هایی هست به نام «نوتلابار». با توجه به طیف محصولات عرضه شده در آن و آب و رنگ غرفه هایش، به نظر می رسد نوتلابار ایرانی با الهام از آن در داخل به راه افتاده اما این که همتای وطنی نوتلابار به صورت رسمی از نسخه فرنگی اش مجوز نمایندگی دارد یا نه محل ابهام است، چرا که نوتلابارهای خارجی زیرمجموعه همان فروشگاه های Eataly هستند و به صورت مجزا از آن مجموعه ها وجود خارجی ندارند، در حالی که آن مجموعه در ایران نمایندگی یا مجوز فعالیت ندارد.
یک مورد بامزه دیگر هم هست، این فروشگاه در سرتاسر جهان مجموعه 28 شعبه دارد و توزیع آن به این شکل است؛ قاره آمریکا چهار شعبه دارد (سه شعبه آمریکا، یک شعبه برزیل)، در آسیا شش شعبه (سه شعبه ژاپن، یک شعبه دوبی، دو شعبه کره جنوبی) و در اروپا 18 شعبه (16 شعبه ایتالیا، یک شعبه آلمان و یک شعبه ترکیه)، در حالی که تعداد شعبه های نوتلا بار در ایران قریب به 30 شعبه است که همین موضوع ابهام قضیه را دوچندان می کند.
ضمن این که نمایندگی رسمی هر محصول مطرح بین المللی موظف به داشتن وب سایت، شماره نمایندگی و گواهی نمایندگی از مبدا است، در صورتی که چنین چیزی در مورد این محصول در ایران به چشم نمی خورد و در وب سایت رسمی Eataly هم اشاره ای به وجود نمایندگی در کشورمان نشده.
شما برای گرفتن یک شعبه از نوتلابار وطنی باید رقمی در این مایه ها هزینه کنید.خوراکی های دیگری که مثل یک تب در کشور فراگیر شدند
آیس پک
وقتی در مرداد سال 1385 اولین شعبه فروشگاهش را که در آن بستنی شل شده با موز به فروش می رسید، تاسیس شد کسی فکر نمی کرد در کمتر از شش ماه «آیس پک» صاحب 100 نمایندگی در سرتاسر ایران شود! اما سیاست بازاریابی که بر سوددهی و گسترش سریع بنا شده بود، آیس پک را به یکی از پدیده های مهم و البته گذرای تاریخ محصولات خوراکی تبدیل کرد.
سرنوشت: هنوز هست ولی با دوران اوجش فاصله ای نجومی دارد.
دهه 80 نقطه عطفی در زمینه تنوع بخشی به بازار محصولات خوراکی بود. ذرت های لیوانی هم محصول این دوره هستند. این خوراکی های سالم و لذیذ در دوره ای در کشور باب شدند که تب پاساژگردی بین جوان ها بسیار داغ بود و مقابل در ورودی تمام پاساژهای معروف، بساط فروش «کاپ کورن» با طعم های مختلف برپا بود.
سرنوشت: به شیوه ای نجیبانه به حیات خودش ادامه می دهد، با کمترین میزان افت و خیز.
محصول اواخر دهه 80 است. فرچیپس نان علاقه تمام نشدنی بشر به موضوع «سیب زمینی سرخ کرده» را خورد. برش های گرد و نازک سیب زمینی به شکل چیپس که بعد از سرخ شدن به رنگ طلایی در می آمد، بعد از اضافه شدن کمی ادویه و پودر پنیر کاملا مقاومت ناپذیر بود!
سرنوشت: در بعضی از پاساژهای قدیمی همچنان قابل رویت است.
هفته نامه چلچراغ - نسیم بنایی: این پدیده ایرانی است، اما از 14 سالگی به همراه خانواده اش به کالیفرنیا مهاجرت کرده و اکنون آن جا زندگی می کند. مجله فوربز او را به عنوان برجسته ترین نفوذگر در دنیای مجازی مطرح کرده است. بالای صفحه شخصی اش نوشته: «من در رویای آمریکایی زندگی می کنم.» در فهرست نفوذگران فوربز، مانی خوش بین نفر اول است.
بیش از 600 هزار نفر مانی خوش بین را در اینستاگرام دنبال می کنند. او نیز برای دنبال کنندگان خود کم نگذاشته و بیش از دو هزار عکس از لحظات مختلف زندگی خود با آن ها به اشتراک گذاشته است.
مانی یکی از اثرگذارترین افراد در اینستاگرام است. او ابتدای صفحه شخصی خود دقیقا مقابل اسمش در گیومه نوشته: «هیچ وقت تسلیم نشو.» هرچند مانی در حقیقت یک معامله گر است و از صفحه اینستاگرامش نیز برای تبلیغ نهایت استفاده را می برد، اما او یک برگ برنده دیگر نیز دارد؛ مانی یک سخنران و نویسنده انگیزشی بزرگ است.
به همین خاطر است که در کنار تصاویر اتومبیل های لوکس و گران قیمت، نوشته های انگیزشی و امیدبخش نیز یافت می شود. او حتی خلاقیت هایی هم به خرج داده و تصویر اتومبیل های لوکس را با جملات انگیزشی ترکیب کرده و برای مخاطبان خود به اشتراک گذاشته است.
1- مانی هدف دارد
2- مانی برنامه عملیاتی دارد
هدف گذاری به تنهایی کافی نیست. هر هدفی نیاز به اقدامات عملی دارد تا محقق شود. برای این که بتوانید به اهدافتان دست پیدا کنید، باید به صورت مستمر تلاش کنید و چالش های بسیاری را پشت سر بگذارید.
چطور می توانید از یک نقطه به نقطه دیگر سفر کنید؟ چه قدم هایی باید بردارید؟ شاید لازم نباشد همه این جزییات را همین حالا بدانید، اما باید برنامه جامعی داشته باشید و در جهت آن حرکت کنید. مانی نیز همین کار را کرده، محدودیت های خود را شناخته و در مسیری که باید، قدم برداشته است.
4- مانی مثبت اندیش است و پشتکار دارد
5- مانی همیشه ارزشی اضافه می آفریند
در باور مانی همه تمایل زیادی به جمع آوری پول دارند و می توانند در به دست آوردن آن موفق شوند، اما اگر ارزشی به جهان اضافه نکنند، هیچ گاه موفق نبوده و نشده اند.از نظر او موفق ترین افراد کسانی هستند که ارزشی فرای دیگر ارزش های به جهان اضافه می کنند.
او در گفت و گو با فوربز تاکید کرده که افراد می توانند روی یک کار تمرکز کنند و از طریق همان کار ارزش افزوده ای برای جهان و جهانیان داشته باشند. از نظر مانی، هر کسی می تواند مانند او موفق و پیروز باشد؛ کافی است در این جهت اراده کند و گام بردارد.
چه موقع باید از سرگیجه نگران شد؟
سرگیجه یکی از ناراحتیهای نسبتا رایج است که گاه در شرایطی خاصی مانند خستگی شدید بروز می کند. با تاری دید و بیحالی همراه است، غالبا به خاطر افت فشار ایجاد میشود و معمولا پس از چند دقیقه نیز برطرف می شود. اما گاه ممکن است نشانهای هشداردهنده از مشکلی جدی باشد.
کشیده شدن پاها روی زمین، چرخیدن اطراف دور سر، کاهش حواس، تاری دید، تهوع و استفراغ علائم سرگیجه هستند که به دلیل اختلال تعادل ایجاد می شوند و برای فرد مبتلا شرایط سختی را به وجود می آورند.
مغز از طریق مخچه تعادل بدن را برقرار کرده، با شرایط محیط هماهنگ می سازد و حرکات را تنظیم می کند. البته مخچه به تنهایی مسئول این عملکرد مهم نیست و اعضای دیگر نیز کمک می کنند. گوش داخلی را در واقع باید مرکز تعادل دانست. در سیستم دهلیزی ( بخشی در گوش)، کریستال هایی که از کانال های نیمه دورانی به شکل مایع عبور می کنند، اعصاب دهلیزی را تحریک می کنند تا اطلاعات مستقیما به مغز فرستاده شود و در نتیجه با حرکات بدن در محیط هماهنگ شود. بینایی نیز در این باره نقش مهمی دارد. کره چشم تصاویر بسیار شفافی از محیط پیرامون را به مخچه می فرستد.
ماهیچه ها و گیرنده های واقع در کف پا موقعیت بدن و حرکات بدن را بدون ارسال پیام به حس بینایی مشخص می کنند.
علل سرگیجه چیست؟
در اغلب موارد سرگیجه به عدم عملکرد پیام های اطلاعاتی مربوط شده و مشکل جدی نیست. اما ممکن است نتیجه مشکل حرکتی، بینایی یا گوش داخلی باشد.
- سیستم دهلیزی در نزدیک دستگاه شنوایی قرار دارد. مشکل شنوایی، اوتیت و مانعی در گوش می تواند سیستم دهلیزی دچار اختلال کرده و سرگیجه به وجود آید.
- در موارد دیگر سرگیجه، کریستال های سیستم دهلیزی که اطلاعات مربوط به حرکات و جایگاه بدن را به مغز می فرستند، به سمت سیستم شنوایی تغییر مسیر می دهند و در نتیجه مغز اطلاعات نادرستی از موقعیت بدن دریافت می کند که باعث عدم تعادل و سرگیجه می شود.
- التهاب اعصاب سیستم دهلیزی نیز عامل دیگری در سرگیجه است. این مشکل عموما در پی عفونت ویروسی بروز می کند و با حالت تهوع و استفراغ همراه سرگیجه های شدید همراه است. این نوع سرگیجه موقتی است و بیشتر از 15 روز طول نمی کشد.
- بعضی افراد مبتلا به بیماری منیر (Ménière) هستند. این بیماری در خانم ها بیشتر از آقایان و در سن 40 تا 60 سال بروز می کند و با سرگیجه های شدیدی همراه است. علائمی مانند کاهش شنوایی، سردرد و احساس کیپ شدن گوش قبل از بیماری فرد را آزار می دهد. برای درمان و پیشگیری این بیماری که ممکن است فرد را از فعالیت های روزمره باز دارد، بهتر است آزمایشات خاص پزشکی توسط متخصص انجام شود.
چه موقع باید از سرگیجه نگران شد؟
به طور کلی سرگیجه ها به خاطر مشکل وخیم جسمانی نیستند اما باید مراقب بود و علت را تشخیص داد زیرا در بعضی موارد نشانه ای از بیماری جدی مانند مشکلات عروق مغزی، تومور مغزی، صرع یا اسکلروز (تصلب شریان) هستند.
سیستم دهلیزی و ماهیچه ها در سالمندان پیر می شوند. بینایی کاهش می یابد و حتی در صورت پیشرفت بیماری دیابت و فشار خون از بین می رود. سرگیجه در این افراد باید مورد توجه باشد زیرا ممکن است عارضه جانبی بیماری قلبی عروقی یا مشکلات جریان خون مانند پرفشاری خون باشد. سرگیجه با افتادن همراه است که البته بی خطر نیست که اغلب باعث شکستگی های شدید و آسیب های جدی می شود.
منبع : qudsonline.ir
فرآوری: دکتر جعفری – بخش اعتقادات شیعه تبیان
آیا کمال انسانی امر قرا دادی و اعتباری اســت که با یک ابلاغ انجام بشود یا نه یک امر عینی و حقیقی اســت؟
کمال انسان باید از طریق اختیار و سر دو راهی ها قرار گرفتن و امتحان هایی که در طول عمربه تدریج می دهد به دست بیاید. هنگامی که این ظرفیت را به دست آورد خداوند این ظرفیت را از رحمت خودش پر می کند. این طور نیست که خداوند بخواهد این ظرفیت را به انسان بدهد.
اگر کسی با اراده خودش بخواهد انفاق مختصری بکند این انفاق انسان را بالا می آورد و به انسانیت نزدیک می کند. اما همین انفاق اگر از طریق جریمه و اجبار باشد اگر صد برابر هم باشد او را به خدا نزدیک نمی کند. پول از جیبش رفته ولی بخشنده نمی شود.
انسان تا بخشنده نشود نمی تواند از رحمت جواد بودن خداوند بهره ببرد. باید انسان با بخشش ها در مدرسه دنیا به صفت بخشندگی برسد.
گاهی وقتها چیزهایی را از خدا می خواهیم و اعتراض می کنیم چرا خدا به ما نداده در حالی که ظرفیت آن را در وجود خود ایجاد نکردیم. مثلا می خواهیم خدا ما را ببخشد آیا ما بخشنده شدیم؟ می خواهیم که خدا به ما کمک کند آیا ما به دیگران کمک می کنیم؟
ذات حق می آفریند چون آفرینش عین رحمت و کمال اســت. می آفریند چون بدون اینکه کسی از او طلب و استحقاقی داشته باشد این کار را می کند. چرا؟ چون کسی بر گردن خدا حقی نمی تواند داشته باشد ولی خدایی خدا اقتضا می کند که بیافریند. پس آفرینش چیزی جز تجلی فیض و صفات ذات باریتعالی نیست
در واقع ما به محال دعا می کنیم. خواسته مان را تعبیر به محال می کنیم. نه اینکه فاعل قدرت ندارد ما قابل و شایسته نیستیم و ظریفتش را نداریم.
اصلاً چرا خدا انسان را خلق کرد که بعد لازم باشد به کمال برسد؟ چرا از ما نظرخواهی نشد؟ اگر از ما نظرخواهی می کردند می گفتیم نه ما نمی خواهیم آفریده بشویم که بخواهیم بهشت برویم یا نرویم.
در پاسخ به این سوال که به فلسفه حیات بر می گردد چند نکته را باید اشاره کرد :
نکته اول اینکه در جای خودش ثابت شده هستی خیر وجود و رحمت اســت. خود هستی به ما هو هستی خوبی و خیر اســت چنانکه نیستی و عدم ، شر اســت. هر چه موجود از هستی بیشتر و شدیدتری برخوردار باشد این موجود کامل تر و از سرچشمه فیض هستی بیشتر سیراب شده و در واقع به خدا نزدیک تر اســت و از منبع جود فیاض علی الاطلاق که خداوند متعال باشد بیشتر بهره برده اســت. در واقع بحث جنبه حکمت دارد و دقت بیشتر ی را طلب می کند .
نکته دوم اینکه واجب الوجود در جای خودش ثابت شده که از هر حیث واجب اســت یعنی کمال محض و قادر مطلق، رحمان، رحیم، فیاض، خلاق، وهاب و ... اســت. از هر نظر هم بی حد اســت و خلاصه واجد همه کمالات وجودی، آن هم به طور مطلق و بی حد اســت . از هر نقص و عیبی هم باید مبرا باشد که این طور هم هست بطوری که اگر یکی از صفات کمالیه در او نباشد یا محدود باشد او دیگر واجب الوجود و خدا نیست. خدا واجب الوجود من جمیع الجهات و الحیثیات اســت.
نکته سوم اینکه تجلی و تبلور صفاتی از قبیل خلاقیت، فیاضیت، وهابیت همگی آفرینش و بخشیدن موهبت وجود به هر موجودی به قدر ظرفیت وجودیش هست. به عبارت دیگر این صفات، صفات عینی و حقیقی اســت نه صفات تشریفاتی و اعتباری که بگوییم خلاق باشد اما خلق نداشته باشد.
در گذشته در نظام های حکومتی این جوری بود. کسی که هیچ علم و آگاهی هم نداشت به او می گفتند حکیم الحکومه یا صفات تشریفاتی به او می دادند. مثلاً فرض کنید محمدرضا پهلوی را آریامهر می گفتند شما هزار تا آریامهر به او اضافه کنید آریامهر می شود؟ اینکه صفت، صفت شریفی باشد یا نباشد بحث دیگری اســت اما تشریفاتی بود.
اما صفات خداوند تشریفات نیست عینی اســت. واقعاً خلاق اســت. حقیقتاً فیاض هست. فیاضیت در خداوند متعال عینیت دارد. اگر چنین شد تصور فیاض بدون فیض، خلاق بدون خلق، وهاب بدون بخشش مثل تصور بارانی اســت که نبارد. معلمی که درس ندهد و نیاموزد دیگر معلم نیست اینها تصور باطل اســت. نمی توانیم بگوییم خلاق باشد اما خلق نداشته باشد. فیاض باشد اما فیض نداشته باشد. اگر فیاضی فیض نداشت و فاقد فیض بود یا امساک فیض کرد او دیگر فیاض نیست. خدایی که فیاض نباشد یا امساک فیض کند ناقص اســت و خدا نیست.
پس آفرینش چیزی جز تجلی صفات حق تعالی نیست. صفاتی از قبل فیاضیت، رحمانیت الی آخر. این هم نکته سوم که نکته دقیقی اســت.
نکته چهارم انسان از کامل ترین موجودات بلکه اشرف موجودات اســت و بیش از همه موجودات هم از لذت هستی برخوردار هست . به آن میزان که انسان لذت هستی را می چشد و آن مقداری که رحمت و خیر دریافت می کند هیچ مخلوق دیگری به آن حد از هستی برخوردار نیست.
هستی، خیر، رحمت و فیض اســت و چون انسان ظرفیت وجودی بیشتری دارد به همان میزان هم برخوردارتر از سایر مخلوقات اســت. بنابراین انسان کامل بهترین مظهر و عالی ترین جلوه گاه اسماء و صفات خداوند متعال اســت. اوست که آیینه تمام نمای ذات باریتعالی اســت حال چه صفات جلال باشد چه صفات جمال باشد.
بنابراین ذات حق می آفریند چون آفرینش عین رحمت و کمال اســت. می آفریند چون بدون اینکه کسی از او طلب و استحقاقی داشته باشد این کار را می کند. چرا؟ چون کسی بر گردن خدا حقی نمی تواند داشته باشد ولی خدایی خدا اقتضا می کند که بیافریند. پس آفرینش چیزی جز تجلی فیض و صفات ذات باریتعالی نیست و انسان کامل هم بهترین مخلوق و اتم مخلوقاتیست که می تواند در دریافت رحمت الهی بیشتر از همه مخلوقات برخوردار باشد.
این بحث را با شعر مولوی خاتمه می دهم و تقاضا می کنم از دوستان که در این سه چهار نکته عنایت بیشتری بکنند.
ما نبودیم و تقاضامان نبود لطف تو ناگفته ما می شنود
لذت هستی نمودی نیست را عاشق خود کرده بودی نیست را
لذت انعام خود را وا مگیر نقل و باده جام خود را وا مگیر
ور بگیری کیست جستجو کند نقش با نقاش کی نیرو کند
هستی، خیر، رحمت و فیض اســت و چون انسان ظرفیت وجودی بیشتری دارد به همان میزان هم برخوردارتر از سایر مخلوقات اســت. بنابراین انسان کامل بهترین مظهر و عالی ترین جلوه گاه اسماء و صفات خداوند متعال اســت.
اشکالی که وارد شد با این مضمون که اگر از ما نظرخواهی می شد ... مغالطه ای در آن جمله هست. اول خود را موجود می گیرند بعد معدوم. با اینکه نیستند می گویند چرا از ما نظرخواهی نکردند؟ از کی باید نظرخواهی می کردند؟
نکته دوم اینکه آن جائی نظرخواهی معنا دارد که عقلا نظرشان اختلاف داشته باشد. مثلاً کسی بخواهد یک ماشین بخرد که قیمتش پنج ملیون هست. می گوید من رنگ قرمز دوست دارم به او می گویند این ماشین رنگش قرمز نیست ولی صدهزار تومان ارزانتر اســت. می گوید حاضرم صدهزار تومان بیشتر بدهم اما رنگ مورد علاقه خودم را بخرم. عقلا او را سرزنش نمی کنند. می گویند علاقه دارد و حاضر اســت صد تومان بیشتر بدهد که ماشین مورد علاقه خودش را بگیرد.
اما اگر به او بگویند که این ماشین با اینکه رنگش قرمز نیست به شما می دهیم قیمتش هم یک صلوات اســت اگر معامله را قبول نکند عقلا سرزنشش می کنند و می گویند مرد حسابی یک صلوات می فرستادی بعد می رفتی صدهزار تومان خرج می کردی رنگ ماشین را عوض می کردی.
آنچه گفتیم از این هم خیلی فراتر اســت. چون گفتیم هستی خیر مطلق اســت اگر کسی بخواهد هستی را مرجوح بگیرد یعنی نیستی را بر هستی ترجیح بگیرد عاقل نیست. تکرار می کنم اگر کسی بخواهد نیستی را بر هستی ترجیح بدهد معلوم اســت که عاقل نیست. آنجا دیگر اختلاف نظر نیست که بگوییم من می خواستم باشم یا نمی خواستم باشم. این می خواستم جایی اســت که عقلا با هم اختلاف داشته باشند.
خلاصه:
آفرینش چیزی جز تجلی صفات حق تعالی نیست. ذات حق می آفریند چون آفرینش عین رحمت و کمال اســت. کمال انسان نیز باید از طریق اختیار و سر دو راهی ها قرار گرفتن و امتحان ها به فعلیت برسد .