دانش > پزشکی - همشهری آنلاین:
اداره باروری انسان و رویانشناسی وزارت بهداشت انگلیس با تولد کودکان سه والدی از دو مادر و یک پدر موافقت کرد.
به گزارش ایسنا به نقل از بی.بی.سی، بریتانیا قرار است اولین کشوری باشد که بچهدار شدن از طریق دی.ان.ای سه نفره را اجازه میدهد. سازمان باروری انسان و مطالعات جنینی بریتانیا این روش را تایید کرده است. روشی که در آن از ژنهای شخص ثالث برای پرهیز از انتقال بیماریهای ارثی به کودک استفاده میشود.
این عمل تاریخی و جنجالبرانگیز برای جلوگیری از تولد کودکانی انجام میگیرد که ممکن است با بیماریهای مرگبار ژنتیکی به دنیا بیایند. بعضی خانوادهها چندین کودک را به دلیل بیماریهای غیرقابل درمان میتوکندری از دست دادهاند. این بیماری باعث میشود که فرد انرژی کافی برای ادامه ضربان قلب نداشته باشد.
بیماریهای میتوکندری تنها از طریق مادر به فرزندان منتقل میشود، بنابراین روش جدید لقاح آزمایشگاهی میتواند به جلوگیری از این بیماری کمک کند. در این روش از یک تخمک اهدا شده همراه با تخمک مادر و اسپرم پدر استفاده میشود. کودک متولد شده با این روش کمی از ماده ژنتیکی اهدا کننده تخمک را به ارث میبرد.
بی.بی.سی در حالی مدعی شده است که این عمل کاملا قانونی، اخلاقی و از نظر علمی آماده بهرهبرداری برای عموم است که برخی از دانشمندان، جنبههای اخلاقی این روش لقاح آزمایشگاهی را زیر سوال برده و نگران هستند که راه را برای ایجاد کودکان دستکاری شده ژنتیکی باز کند.
فان تشکرونی، تشکروالی نعمة *** و ان تکفرونی، لا أکلّفکم شُکری (9)
قرآن درباره این دوره (پیش از نزول) دست کم در چهار آیه، (10) از وصف «جاهلیت» استفاده کرده است. «جهل» در آن دوره هرگز دلالتی دینی نداشت و بیشتر با «حلم» (وصف متضادش) قرین بود، سه معنا را در «جهل» پیش و پس از نزول میتوان یافت:
پوشیدن به ذیل کرم، یعنی نادیده گرفتن گناه و بخشودن آن.
نیست در کَس کرَم و وقت طرب میگذرد *** چاره آن است که سجاده به می بفروشیم (61)
به قرینه فروختن سجاده و تنگی وقت، کرم در مصرع نخست، یعنی دهش و بخشیدن.
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست *** در حضرت کریم تمنّا چه حاجت است (62)
به قرینه حاجت و سؤال (دریوزگی) ، کریم در مصرح دوم، یعنی بخشنده.
کی کرَمت نگذرد زبنده عاصی *** چون صفت خواجه کریم چنین است (63)
به قرینه عصیان، کرم در مصرع نخست، یعنی بخشایش و کریم در مصرع دوم، یعنی بخشاینده.
بنابراین، همه کریمان از گونهای فزونی و بزرگی و برتری (فضیلت) بهره دارند، اما این فزونی بیشتر در گشاده دستی (سخاوت) یا بخشایندگی (شفقت و صفح) رخ نمودهاست. از این رو، کرامت بیشتر در معنای سخاوت، شفقت و مروت به کار رفته است؛ چنان که آن (کرامه) را بزرگی ورزیدن، نواخت و احسان و بخشندگی، مروت، نفیس و عزیز شدن دانستهاند. (64)
اینکه گفتهاند کریم پیش از نزول قرآن بر شرافت خانوادگی (حَسَب) و محسوسترین فضیلت نزد اعراب پیش از اسلام، یعنی گشاده دستی (در سطح تبذیر) دلالت میکرد، اما بر پایه آموزه (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ) (65) تغییر معناشناختی در آن پیدا شد، (66) دعوی پیش گفته را تأیید میکند.
کرامت با حریت متفاوت است؛ چنان که گفتهاند حریت درباره نیکوییهای کوچک و بزرگ به کار میرود و کرامت فقط درباره نیکوییهای بزرگ. مانند انفاق مال برای فراهم کردن ساز و برگ سپاهِ خدا. (67) باری، مفهوم یاد شده در نخستین معنای شرافت، یعنی برتری همواره در کرامت و مشتقات آن دیده میشود. حتی کرامت به معنای یکی از گونههای «خرق عادت»، متضمن برتری صاحب کرامت در سنجش با دیگران است؛ زیرا کرامت بر اثر قوّت روحی و قداست نفسانی انسانی کامل یا نیمه کامل رخ مینماید. (68)
ترجمه dignity به کرامت، به رغم هم پوشانی معناشناختی آنها، به دلیل اعم بودن معنای کرامت، دقیق نیست؛ زیرا dignity انگلیسی از dignete فرانسوی کهن و آن از dignitas لاتین گرفته شده است که خودش مشتقی از dignus به معنای Worthy به شمار میرود و Worthy به معنای سزاوار، شایسته و ارجمند است. فعل لاتین decere صفت decent انگلیسی به معنای محترم و آبرومند را پدید آورد. (69)
برتری (فضل/ شرف) در زمینههای گوناگون، به پیدایی معناهای گوناگون واژه «کرامت» میانجامد که به شماری از آنها اشاره میشود:
1. نژادگی (اصالت) ؛
2. بخشندگی (سخاوت) ؛ مانند (زوج کریم) (70) و (إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ) ؛ (71)
3. بخشایندگی (شفقت) ؛
3. آزادگی (حریت) ؛
4. پاک دامنی (عفت) ؛
5. بزرگواری/ بزرگ منشی/ وارستگی (نجابت/ عظمت/ مناعت) ؛ مانند (إِنَّهُ لَقَولُ رَسُولٍ کریم) ؛ (72)
6. جوانمردی (فتوّت) ؛
7. آراستگی/ زیبایی (بهجت) ؛ مانند (زوج کریم) ؛ (73)
8. شگفتی (خارق عادت) ؛
9. ارجمندی و ارزندگی/ گران مایگی/ شایستگی (عزازات/ وِزانت/ حرمت) ؛ مانند (وَکُنوزٍ وَ مَقامٍ کریمٍ) (74) و (اَجرٍ کریم) (75) و (اِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللهِ أَتقاکم) (76) و (فَیَقُولُ رَبِّى أَکرَمَنِ) (77) و (اقرَأ وَ رَبُّک الأَکرَمَ) ؛ (78)
10. فرهمندی والایی (جبروت/ شوکت) ؛
11. سودمندی (فایدت) ؛ مانند (لا بارِدٍ وَ لاکریم) ؛ (79)
12. جاه مندی (منزلت/ مرتبت) ؛ مانند (اکرِمی مَثواهُ) ؛ (80)
بنابراین، ترجمه دقیق اصطلاح dignity، والایی یا فرهمندی یا ارجمندی است، اما به دلیل رواج برابر نهاد کرامت، میتوان آن را در این باره به کار گرفت.
بامداد – سیناپرس/ مردم شهر سنپترزبورگ روسیه صبح روز گذشته از مشاهده سه خورشید در آسمان شفگتزده شدند.
دانشمندان معتقدند که پدیده نادر تشکیل سه خورشید در افق، ناشی از شکست نور پس از عبور از کریستالهای یخ موجود در هوا است.
این پدیده شگفتانگیز در هر منطقه از زمین ممکن است رخ دهد، اما تاکنون با این وضوح مشاهده نشده بود.
طبق گزارشهای بدست آمده از مردم محلی مشخص شد که این پدیده تا حدی واضح بوده که امکان تشخیص خورشید اصلی از خورشیدهای انعکاسی را غیر ممکن ساخته بود.
پروفسور ماریا بروکا، سرپرست گروه علوم دانشگاه سنپترزبورگ در مورد دلایل علمی این پدیده نادر عنوان کرد: این پدیده اتمسفریک زمانی به وقوع میپیوندد که کریستالهای یخ شفاف در اتمسفر تشکیل شوند و نور خورشید را دچار شکست کنند.
وی در ادامه افزود: این پدیده زیبا تنها در شرایطی که ابرهای سیروس حاوی کریستالهای یخ در ارتفاع ۱۰ کیلومتری از سطح زمین تشکیل شده باشند قابل مشاهده است.
نوشته معرفی پدیده ۳ خورشید در آسمان اولین بار در بامداد پدیدار شد.
جام جم سرا:
شهیندخت مولاوردی در نشست صیانت و توانمندسازی زنان و خانواده در برابر آسیبهای اجتماعی که به مناسبت هفته بزرگداشت مقام زن برگزار شد، با اشاره به جایگاه و اهمیت خانواده در نظام اسلامی، گفت: براساس ماده 230 قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه، دولت مکلف است با همکاری سازمانها و دستگاههای ذیربط از جمله معاونت امور زنان و خانواده رییس جمهوری با هدف تقویت نهاد خانواده و جایگاه زنان در عرصههای اجتماعی برای استیفای حقوق شرعی و قانونی بانوان در همه زمینهها گام بردارد.
وی پیشگیری از آسیبهای اجتماعی را یکی از وظایف معاونت امور زنان و خانواده عنوان کرد و گفت: این معاونت برای انجام درست این وظیفه در تلاش است اما دغدغه رسیدگی به مشکلات خانواده و آسیبهای اجتماعی تنها وظیفه یک دستگاه نیست، بلکه وظیفهای همگانی و مربوط به همه افراد جامعه است.
معاون رییس جمهوری در امور زنان و خانواده با بیان اینکه شواهدی دال بر تغییرات در شکل خانواده وجود دارد، اظهار داشت: افزایش سن ازدواج، افزایش طلاق، تورم و فقدان شغل از جمله علل این تغییرات است که برخی از تحلیلگران را در خصوص فروپاشی خانواده نگران کرده است.
مولاوردی ادامه داد: آمار سال 1390 نشان میدهد طی پنج سال گذشته آمار زنان سرپرست خانوار سه درصد افزایش داشته است ، در واقع سرپرست 12 درصد از خانوادههای ایرانی زنان هستند، در عین حال 82 درصد این رقم نیز، بیکار هستند.
وی همچنین به پدیده زنانه شدن سالمندی و فقر اشاره کرد وافزود: این الگوی نوظهور در سطح جامعه در حال شیوع است و باید برای رفع مشکلات آن به فکر چاره بود.
مولاوردی تاکید کرد: مشارکتهای مدنی و حضور افراد جامعه در مهار آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد امری ضروری است و آنها باید به دولت در مهار این آسیبها کمک کنند.
معاون ریاست جمهوری با بیان اینکه در سال گذشته 6 تفاهمنامه در ماههای پایانی سال 92 بهمنظور حمایت از زنان بهبودیافته از اعتیاد میان ستاد مبارزه با مواد مخدر، معاونت زنان خانواده ریاست جمهوری و وزارت کشور و دیگر سازمانها منعقد شده است، گفت: حمایت از زنان بهبودیافته باید به گونهای باشد که زمینه بازگشت به مصرف مواد مخدر را از بین ببرد تا انشالله شاهد بهبود وضعیت اعتیاد در زنان باشیم.
مولاوردی با اشاره به نامگذاری امسال به نام «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» گفت: مدیریت جهادی بدون همکاری زنان محقق نمیشود و زنان بخشی از این عزم ملی و مدیریت جهادی هستند، لذا باید الزامات لازم برای حضور آنان در عرصههای مختلف به وجود آید.( مهر )
وقتی سعدی شیرازی حدود 8 قرن پیش بیت معروف « هرگز حدیث حاضر و غایب شنیده ای/ من در میان جمع و دلم جای دیگر است» را می سرود، شاید اصلا فکرش را هم نمی کرد که روزی این ماجرا به جای رابطه عاشقانه، سر از زندگی خانوادگی آدمها هم دربیاورد و کار به جایی برسد که غیر از «دل»، «سر» ها هم جای دیگر باشد. اما حالا کافی ست موقع مهمانی یا جمعی خانوادگی، نگاهی به حاضران در مجلس بیندازید. نگاه های غرق شده در تلفن های همراه گاهی آن قدر طولانی و زیاد است که شک می کنید حاضران در مجلس با هم نسبتی داشته باشند و برای گفتگو و خوش و بش دور هم جمع شده باشند.
چند روز قبل دکتر سید حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران اعلام کرد که طبق پژوهشهای انجام شده، میانگین صحبت اعضای خانوادههای ایرانی با یکدیگر در مدت شبانه روز به 15 دقیقه رسیدهاست. اتفاقی که موسوی چلک آن را ناشی از عدم علاقه افراد به ارتباط با یکدیگر و موجب کم شدن محبت درون خانوادهها دانسته است.
کم حرف شدن زن و شوهرها پدیدهای ست که چون آمار دقیق و روشنی از آن در دسترس نیست. خیلی جدی گرفته نمیشود. اما بسیاری از فعالان و صاحبنظران حوزه اجتماعی این موضوع را یک تهدید برای کشور میدانند که باید حتی بیشتر از مسائل اقتصادی به آن توجه کرد.
در چند سال اخیر سر و کله شبکه های اجتماعی و نرم افزارها و اپلیکشن های ارتباطی پیدا شد که برای کاربران خود امکان ارتباط بیشتر و آسان تر را فراهم و دایره دوستان و آشنایان شان را بزرگتر کرده است. حالا نرم افزارهای ارتباطی جزء جدا نشدنی تلفن های همراه هستند و حتی بدون آنها زندگی و برقراری ارتباط به شیوه قبل برای کاربران بسیار مشکل است. این در حالی است که میانگین صحبت در خانواده های ایرانی در چند سال اخیر به شدت کاهش یافته و بسیاری از کارشناسان این موضوع را یک زنگ خطر بزرگ اجتماعی و حتی نوعی طلاق عاطفی در خانواده ها بیان می کنند.
کم حرفتر از دیروز
برای اثبات جدی بودن این پدیده کافی است سری به آمار مرتبط در این باره طی سال های گذشته بیندازیم. در سال 84 خبرگزاری فارس در گزارشی اعلام کرد که میانگین صحبت اعضای خانواده با یکدیگر، نیمساعت در روز بوده است. این در حالیست که در تیرماه و بهمن ماه 92 حجت الاسلام «سید علیرضا تراشیون» استاد حوزه و دانشگاه در دو دوره مختلف، برگزار شد بیان کرد که:«میانگین ارتباط کلامی زوجهای جوان 17 دقیقه در شبانهروز است و این یک زنگ خطر بزرگ برای خانوادههاست.»
این یعنی میزان مکالمه افراد یک خانواده با یکدیگر در طی 9 سال گذشته، نصف شده است.
سفرههای سه ضلعی
رئیس انجمن مددکاری ایران در گفتگوی خود با خبرگزاری ها، در توضیح پدیده کم صحبتی اعضای خانواده با یکدیگر به شکلگیری پدیده «کودکان کلیددار» اشاره کرده و گفته: «اکنون در بسیاری از خانوادهها زن و شوهر شاغل هستند و فرزندانشان در خانه تنها میمانند. نمیتوان فهمید که بچهها در خانه چه میکنند. از سوی دیگر ارتباط میان اعضای خانواده ضعیف شده است. اکنون فقر محبت در ایران بسیار جدی است. ما کجا میتوانیم محبت خوب و سالم را تجربه کنیم؟ سفرههای ما سه ضلعی شده و یک ضلع آن تلویزیون است. اگر ارتباط میان نسلی دچار شکاف شود دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.» نکته جالب این است که خانوادهها در این 15 دقیقه به جای اینکه در مورد خودشان صحبت کنند ترجیح میدهند در مورد مشکلات و مسائل اقتصادی و یا حتی دیگران حرف بزنند.رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران خواستار راهاندازی یک مرکز آمار و رصد در حوزه اجتماعی شد تا موارد مربوط به خانوادهها دقیقتر و موشکافانهتر مورد بررسی قرار بگیرد.
جلسه بگذاریم
کم حرفتر شدن خانوادهها یک زنگ خطر است که میتواند در ادامه آن موجب جدایی و از هم پاشیدگی بنیان یک خانواده شود. دکتر ناصر قاسم زاده دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت و روان جامعه، راهکارهای روبروشدن با این مشکلات را این طور شرح داده است: «یکی از راهکارها مربوط به خود خانواده هاست که در هفته ساعاتی را به عنوان جلسات خانوادگی داشته باشند تا بتوانند مسائل و مشکلاتشان را مطرح کنند. وقتی پدر و مادرها در حضور فرزندانشان با هم صحبت کنند آنها عشق و دوست داشتن و وفاداری به همسر را یاد می گیرند و این امر باعث می شود که فرزندان بدانند پدر و مادرشان همدیگررا دوست دارند.»
به گفته قاسم زاده، چگونه گفتن و چگونه شنیدن همسران با یکدیگر نیز از راهکارهای مقابله با این مشکل است: « غر زدن های مداوم و آوردن مشکلات بیرون از خانه به داخل خانه از جمله عوامل دوری از همسران از یکدیگر می شود . حال آن که زوجین باید هنر صبور و با عاطفه بودن را بیاموزند تا در زندگی دوری و طلاق عاطفی رخ ندهد. همچنین صله رحم در خانواده باعث میشود فرزاندان عشق و محبت را یاد بگیرند و بعدها خودشان نیز یک خانواده سالم تشکیل دهند.»
به نظر می رسد حالا دیگر وقت آن شده که به اپلیکیشن ها، تلفن های همراه هوشمند و تلویزیون، جور دیگری نگاه کرد. جوری که دوباره بحث قدیمی فناوری های نوین و فرهنگ استفاده از آنها را داغ می کند.(مهر)
وقتی سعدی شیرازی حدود 8 قرن پیش بیت معروف « هرگز حدیث حاضر و غایب شنیده ای/ من در میان جمع و دلم جای دیگر است» را می سرود، شاید اصلا فکرش را هم نمی کرد که روزی این ماجرا به جای رابطه عاشقانه، سر از زندگی خانوادگی آدمها هم دربیاورد و کار به جایی برسد که غیر از «دل»، «سر» ها هم جای دیگر باشد. اما حالا کافی ست موقع مهمانی یا جمعی خانوادگی، نگاهی به حاضران در مجلس بیندازید. نگاه های غرق شده در تلفن های همراه گاهی آن قدر طولانی و زیاد است که شک می کنید حاضران در مجلس با هم نسبتی داشته باشند و برای گفتگو و خوش و بش دور هم جمع شده باشند.
چند روز قبل دکتر سید حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران اعلام کرد که طبق پژوهشهای انجام شده، میانگین صحبت اعضای خانوادههای ایرانی با یکدیگر در مدت شبانه روز به 15 دقیقه رسیدهاست. اتفاقی که موسوی چلک آن را ناشی از عدم علاقه افراد به ارتباط با یکدیگر و موجب کم شدن محبت درون خانوادهها دانسته است.
کم حرف شدن زن و شوهرها پدیدهای ست که چون آمار دقیق و روشنی از آن در دسترس نیست. خیلی جدی گرفته نمیشود. اما بسیاری از فعالان و صاحبنظران حوزه اجتماعی این موضوع را یک تهدید برای کشور میدانند که باید حتی بیشتر از مسائل اقتصادی به آن توجه کرد.
در چند سال اخیر سر و کله شبکه های اجتماعی و نرم افزارها و اپلیکشن های ارتباطی پیدا شد که برای کاربران خود امکان ارتباط بیشتر و آسان تر را فراهم و دایره دوستان و آشنایان شان را بزرگتر کرده است. حالا نرم افزارهای ارتباطی جزء جدا نشدنی تلفن های همراه هستند و حتی بدون آنها زندگی و برقراری ارتباط به شیوه قبل برای کاربران بسیار مشکل است. این در حالی است که میانگین صحبت در خانواده های ایرانی در چند سال اخیر به شدت کاهش یافته و بسیاری از کارشناسان این موضوع را یک زنگ خطر بزرگ اجتماعی و حتی نوعی طلاق عاطفی در خانواده ها بیان می کنند.
کم حرفتر از دیروز
برای اثبات جدی بودن این پدیده کافی است سری به آمار مرتبط در این باره طی سال های گذشته بیندازیم. در سال 84 خبرگزاری فارس در گزارشی اعلام کرد که میانگین صحبت اعضای خانواده با یکدیگر، نیمساعت در روز بوده است. این در حالیست که در تیرماه و بهمن ماه 92 حجت الاسلام «سید علیرضا تراشیون» استاد حوزه و دانشگاه در دو دوره مختلف، برگزار شد بیان کرد که:«میانگین ارتباط کلامی زوجهای جوان 17 دقیقه در شبانهروز است و این یک زنگ خطر بزرگ برای خانوادههاست.»
این یعنی میزان مکالمه افراد یک خانواده با یکدیگر در طی 9 سال گذشته، نصف شده است.
سفرههای سه ضلعی
رئیس انجمن مددکاری ایران در گفتگوی خود با خبرگزاری ها، در توضیح پدیده کم صحبتی اعضای خانواده با یکدیگر به شکلگیری پدیده «کودکان کلیددار» اشاره کرده و گفته: «اکنون در بسیاری از خانوادهها زن و شوهر شاغل هستند و فرزندانشان در خانه تنها میمانند. نمیتوان فهمید که بچهها در خانه چه میکنند. از سوی دیگر ارتباط میان اعضای خانواده ضعیف شده است. اکنون فقر محبت در ایران بسیار جدی است. ما کجا میتوانیم محبت خوب و سالم را تجربه کنیم؟ سفرههای ما سه ضلعی شده و یک ضلع آن تلویزیون است. اگر ارتباط میان نسلی دچار شکاف شود دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.» نکته جالب این است که خانوادهها در این 15 دقیقه به جای اینکه در مورد خودشان صحبت کنند ترجیح میدهند در مورد مشکلات و مسائل اقتصادی و یا حتی دیگران حرف بزنند.رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران خواستار راهاندازی یک مرکز آمار و رصد در حوزه اجتماعی شد تا موارد مربوط به خانوادهها دقیقتر و موشکافانهتر مورد بررسی قرار بگیرد.
جلسه بگذاریم
کم حرفتر شدن خانوادهها یک زنگ خطر است که میتواند در ادامه آن موجب جدایی و از هم پاشیدگی بنیان یک خانواده شود. دکتر ناصر قاسم زاده دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت و روان جامعه، راهکارهای روبروشدن با این مشکلات را این طور شرح داده است: «یکی از راهکارها مربوط به خود خانواده هاست که در هفته ساعاتی را به عنوان جلسات خانوادگی داشته باشند تا بتوانند مسائل و مشکلاتشان را مطرح کنند. وقتی پدر و مادرها در حضور فرزندانشان با هم صحبت کنند آنها عشق و دوست داشتن و وفاداری به همسر را یاد می گیرند و این امر باعث می شود که فرزندان بدانند پدر و مادرشان همدیگررا دوست دارند.»
به گفته قاسم زاده، چگونه گفتن و چگونه شنیدن همسران با یکدیگر نیز از راهکارهای مقابله با این مشکل است: « غر زدن های مداوم و آوردن مشکلات بیرون از خانه به داخل خانه از جمله عوامل دوری از همسران از یکدیگر می شود . حال آن که زوجین باید هنر صبور و با عاطفه بودن را بیاموزند تا در زندگی دوری و طلاق عاطفی رخ ندهد. همچنین صله رحم در خانواده باعث میشود فرزاندان عشق و محبت را یاد بگیرند و بعدها خودشان نیز یک خانواده سالم تشکیل دهند.»
به نظر می رسد حالا دیگر وقت آن شده که به اپلیکیشن ها، تلفن های همراه هوشمند و تلویزیون، جور دیگری نگاه کرد. جوری که دوباره بحث قدیمی فناوری های نوین و فرهنگ استفاده از آنها را داغ می کند.(مهر)
جام جم سرا به نقل از خبرآنلاین: کافی است از سایتها و خبرگزاریها آمار بگیرید و بپرسید کلیک خبرهای مربوط به مرتضی پاشایی چقدر بود. قطعا بالاتر از خبر معرفی وزیر جدید علوم به مجلس و یا حتی بستری شدن نجف دریابندری، نویسنده و مترجم مطرح بوده است. خبرهای مذاکرات ایران و ۱+۵ هم البته به اندازه خبرهای حول مرحوم مرتضی پاشایی، دیده نشد.
خبر درگذشت این خواننده و آهنگساز جوان حتی در مواردی سرور خبرگزاریها را هم کند کرد. همین حالا انتظار عرض تسلیت از سوی هر فرد و مسئولی میرود. تلویزیون دقایقی را به بزرگداشت او اختصاص داد. حالا با هر کم و کیفی. تجمعات مختلفی برای یادبودش نه فقط در تهران، در شهرهای دیگر هم راه افتاد؛ اتفاقی بدیع در ایران. به روزهای درگذشت چهرههای دیگر در همین سالها، حتی در همین چند ماه نگاه بیندازید. تاکنون اینقدر پر سر و صدا بوده است؟
اما چرا اینگونه شد؟ چرا مرتضی پاشایی و اخبارش، ناگهان به این اندازه مورد اقبال عمومی قرار گرفتند؟ به قول یکی از دوستان، چرا پس از مرگ مرتضی پاشایی، مسابقه بیشتر ناراحت بودن راه افتاده است؟ این تب از کجا آمده؟ معاون اجرایی رییس جمهور و رییس سازمان نظام پزشکی اصلا چقدر شناخت از مرتضی پاشایی و آثارش داشتند که تسلیت گفتند؟ البته که اگر از آنها بپرسید، دقایقی در وصف او حرف خواهند زد و ابراز تاسفهای پی در پی، اما شناخت؟ بعید میدانم. این سوال را اگر از عمده نگرانها و ناراحتها هم بپرسید هم قطعا جواب دقیقی نمیدهند.
هرچند نفس ابراز همدردی، عملی کاملا انسانی و پسندیده است. اما چرا مرتضی پاشایی، پدیده شد؟ شاید باید قدرت رسانههای غیررسمی کنونی را در معادلات سیاسی، اجتماعی بیشتر دخیل کنیم؛ فیسبوک، وایبر، اینستاگرام و...
با این حال این همه ماجرا نیست. از میزان نفوذ شبکههای اجتماعی مدت زیادی است که همه خبر دارند. همه مردم و مسوولان. و البته بسیار هم جدی است. اما ما همان مردمی هستیم که پس از ۱۱ سپتامبرِ، شمع روشن کردیم به سنت شام غریبان هرسال، در میدان محسنی تهران جمع شدیم. یادتان هست؟ و البته اندکی بعد هم از سوی رییس جمهور آمریکا در محور شرارت قرار گرفتیم.
در همین ماجرای اسیدپاشی که چند هفته، همه مردم ایران درگیرش بودند، چه بلوایی راه افتاده بود؟ استیو جابز هم که مرد، عکس پروفایل صفحه فیس بوک بسیاری از ایرانیها، به عکس او تغییر کرد. جریان تغییر نام خلیج فارس هم که البته برای همه آشناست و ماجرا کهنه شده.
اینها نشانه چیست؟ شاید باید واکاوی دقیقی در سبک زندگی اجتماعی جدید ما ایرانیها بشود. سبک زندگی که با هیچ جای دنیا که هیچ، با سابقه فرهنگ عمومی همیشگی خودمان هم همخوانی ندارد. (امید کریمی)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا: دکتر بهمن اکبری در ابتدای این نشست، یکی از علل شکل گرفتن پدیده پاشایی را «اظهار خود» دانست. او در این باره توضیح داد: برخی جوانان به این علت که جایگاه فرهنگی و اجتماعی آنها مشخص نشده است در این تجمع حضور یافتند تا پذیرفته شوند. همچنین تجربهای متفاوت همراه با حس رفاقت و دوستی عمیق به چشم میخورد.
وی ادامه داد: شاید هم بتوان این حضور گسترده را نوعی اعتراض به نسل قبل و قشر نخبگان و رد مرجعیت آنان دانست که دردی مشترک بین جوانان است اما درمانی برای آن پیش بینی نشده است.
دکتر بهمن اکبری در بخش دیگر نشست تحلیل جامعهشناختی «پدیده مرتضی پاشایی» با بیان اینکه این پدیده پیش نظامهایی داشته است، گفت: شبکه ارتباطی جوانان شکل گرفته است و در شکلگیری این پدیده از تکنولوژی استفاد شده است. تا کنون همیشه فرهنگ جلودار بوده و تکنولوژی به دنبال آن، اما در عصر جدید تکنولوژی از فرهنگ جلو افتاده است.
وی با اشاره به شکل گیری هویت موزاییکی جوانان ادامه داد: هویت افراد معمولا ثابت است، اما جوانی و نوجوانی هویت فرد دچار بحران و حالتهای گوناگون است.
این استاد دانشگاه در تحلیل پدیده پاشایی توضیح داد: این پدیده حالتی گفتمانی داشت که به واسطه آن جوانان ابراز میکردند که دیگر نیاز به گروه مرجع ندارند و خود میتوانند کنترل کننده و کنترل شونده باشند.
به گفته وی، پدیده پاشایی پدیدهای مدرن در برابر سنتگرایی افراطی است.
در ادامه نشست «دکترمحمدجواد ادبی» به ارائه تفسیری عرفانی از «پدیده پاشایی» پرداخت و گفت: در شعرهای مرتضی پاشایی نوعی الهیات پویشی وجود داشت. در این الهیات یعنی خدا کنار ماست و اگر ما رنج میکشیم او هم رنج میکشد. پاشایی در برخی اشعارش با خدا راز و نیاز میکند، پس دایره او دایره ایمان و ابزارش موسیقی است. ممکن است اشعار او از نظر فلسفی و ادبیاتی خیلی عمیق نباشد، اما چون حرف دل را میزند به دل مخاطب مینشیند.
رییس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با بیان اینکه شاید پاشایی در دوران هنری یک پدیده نبود افزود: با این حال او امروزه یک مثال است چون نیازهای دوران مدرن را در قالب موسیقی پاسخ داده است.
به گفته وی، «پاشایی» نشان داد که از موسیقی مدرن میتوان استفاده بهتری کرد و ایمان و ارتباط با خدا را به صورت فرعی و نه امری خیلی سخت مطرح کرد.
«سیدبیوک محمدی» نیز با نگاهی جامعهشناختی به «پدیده پاشایی» در ادامه این نشست پرداخت و اظهار کرد: یک طیف رفتارها فردی و سازمان نیافته و طیفی دیگر سازمان یافته و جمعی هستند که نهایتا تبدیل به حزب میشوند. دستهای از رفتارها نیز بین این دو طیف قرار میگیرند.
وی توضیح داد: بعد از حزب، جنبش مطرح میشود که حرکتی اجتماعی و هدف آن یا ایجاد تغییر اجتماعی و یا جلوگیری از بروز برخی تغییرات اجتماعی است. همچنین جنبش همراه با مساله اجتماعی است و به شرکت فعالانه اعضا نیاز دارد.
عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات اجتماعی ادامه داد: در طیف دیگر که نزدیک به رفتارهای سازمان نیافته است رفتارهای هیستیریک را میبینیم که حالتی جمعی پیدا میکند مثلا وقتی جایی زلزله میآید همه سراسیمه میشوند و به اطراف میدوند.
وی در توضیح رفتارهای هیستیریک گفت: این رفتارها هدفمند نیستند و ناگهانی اتفاق میفتند. مثال این رفتار زمانی است که تیم ایران در فوتبال برنده میشود و افراد به خیابان میآیند.
محمدی، «پدیده پاشایی» را جزو گروه رفتاری «هیستیریک» دانست و بیان کرد: در این گونه رفتارهای جمعی افراد احساس ناآرامی میکنند و این احساس آنها مسری است. در این لحظه نیاز دارند باهم باشند تا آرامش یابند.
وی تاکید کرد: معمولا این رفتارها بیهدف و بیبرنامه است و در اصل معنای آنها سیاسی نیست، اما مردم و حکومت از آنها تعبیر سیاسی دارند، بنابراین پتانسیل سیاسی شدن پیدا میکند.
در پایان این نشست که در جمع دانشجویان و اصحاب رسانه برگزار شد، پرسش و پاسخهایی نیز مطرح شد. از جمله مسائل مطرح شده این بود که گفته میشد در این پدیده جامعهشناسان از جامعه عقب ماندند و همه دچار بهت شدند. آیا چنین اتفاقی افتاده و هم چنین چقدر شاهد فروپاشی مسائل اخلاقی در این مساله بودهایم؟
دکتر اکبری در پاسخ به این پرسش توضیح داد: بله، تحلیلهای جامعهشناسان بهموقع نبوده است و محیطهای علمی آمادگی پاسخگویی به موقع به اتفاقات جاری را ندارند.
وی هم چنین در پاسخ پرسش دوم تاکید کرد: هیچگونه بیاخلاقی از سوی حاضران در مراسم تشییع پاشایی رخ نداد و علت دیر دفن شدن پاشایی نیز زیاد بودن جمعیت بود و تعبیر آن به بیاخلاقی کار درستی نیست.
یکی دیگر از حاضران با طرح این مطلب که، جوانان در ایران جایگاه خاصی ندارند و به همین دلیل هنر را برای مطرح شدن خود انتخاب میکنند. پرسید: تعدادی از کسانی که در مراسمی مانند دفن پاشایی حضور مییابند برای دیدار با هنرمندان و عکس گرفتن با آنهاست. چه باید کرد که جوان ما جایگاهی درست برای عرضه کردن خود پیدا کند؟
اکبری در مقام یک جامعهشناس پاسخ داد: فقط در ایران چنین مسالهای نیست و همه جای دنیا وقتی افراد مشهور وارد فضای عمومی میشوند، افرادی دوست دارند خود را به آنها نزدیک کنند و با آنان عکس یادگاری بگیرند.
هم چنین یکی از حاضران در جمع در نقد مباحث کارشناسان حاضر، ابراز عقیده کرد: صحبتهایی که جامعهشناسان مطرح کردند با عللی که جوانان در فضای مجازی برای تبدیل شدن پاشایی به پدیده مطرح میکنند متفاوت است و شاید علت آن عدم وقوف برخی جامهشناسان به فضاهای مجازی باشد.
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
مردی که کیلومترها از پایتخت دور است صبحها ساعت سه از خواب بیدار میشود و تا هشت شب کار میکند. در مزرعه مسئول گاوهاست و به قول خودش یک پا دامپزشک به حساب میآید.
«سالار پولاد» نام آشنایی برای کسانی است که در اینستاگرام فعالیت میکنند. صفحهای که متعلق به محمد قاسم ترابی، روستاییای است که میگوید با پارتیبازی دیپلم هم گرفته است. بیش از ۱۴ هزار نفر صفحه او را دنبال میکنند و طرفداران زیادی پیدا کرده است.
عکسهای او ساده و از فعالیتهای روزمرهاش است. شاید نخستین سوالی که به ذهن برسد این باشد که چگونه یک روستایی که شاید از تکنولوژی که در شهرهای بزرگ هست، دور باشد این اندازه بتواند محبوبیت کسب کند. تفاوت در «فکر» او دلیل این اتفاق است. محمد معتقد است که انسانها باید در زندگیشان مفید باشند و اگر کسی در زندگی مفید نیست وقت خودش را تلف میکند. تفاوت زندگی سنتی و دلچسب او با زندگی مدرن بقیه ایرانیها باعث شده تا در تمام نقاط دنیا عکسهای او را دوست داشته باشند. چهرههای مختلف سیاسی، فرهنگی و ورزشی در اینستاگرام -شبکهای اجتماعی که در سال گذشته بیشک مهمترین شبکه اجتماعی به حساب میآمده- حضور دارند؛ چهرههایی که از سه تا ۹۰۰ هزار فالوئر دارند اما هیچ کدام به اندازه «سالار پولاد» جذاب نیستند و به نظر خود محمد ترابی آنها در حال تلف کردن وقت خودشان در اینستاگرام هستند.
*خودتان را معرفی کنید و بگویید که چه تحصیلاتی دارید و چند سالتان است؟
محمد قاسم ترابی هستم، سنم هم ۲۸ سال تقریبا، دیپلم هم هستم.
*چرا در بیوگرافی خودتان در اینستاگرام نوشتهاید که بیسواد هستید؟
بیسواد که نمیدونم. والا نسبت به علم و دانش دیگران سواد ما آنچنان نیست، همین دیپلم را هم با پارتی بازی گرفتیم (میخندد). کاردانش خواندم منتها به تناسب شغل، یکی از شاخههای آنکه گاوداری صنعتی بود را خواندم، بهداشت دام و طیور رشته ما بود.
*دوست نداری ادامه تحصیل بدهی؟
کی از تحصیل بدش میآد، اما موقعیت شغلیام ایجاب میکند که باید هر روز سر کار باشم و نمیتوانیم کار دیگری داشته باشیم یا درس بخوانیم.
*دقیقا کجا زندگی میکنی؟
استان گلستان، شهرستان بندر گز، در خود شهرستان زندگی نمیکنم در یکی از روستاهای توابع، روستای گز شرقی زندگی میکنم.
*چرا اینستاگرام راه انداختی، اصلا فکر میکردی این اندازه مشهور شوی؟
حقیقتش را بخواهید اصلا فکرش را نمیکردم که کار به اینجاها بکشه، اینقدر در دنیای مجازی آدمها به همدیگر نزدیک باشند و حتی یک آدم پیشرفت کند یا اسمی به هم بزند، همه برادرهای بزرگ در دنیا میروند کار میکنند تا برادر کوچکتر را بفرستند دنبال کار و دانش؛ من رفتم در مزرعه کار کردم تا برادر بزرگ تحصیلاتش را تمام کند.
*در واقع شما کار کردید تا برادر بزرگ درس بخواند؟
بله، همین طور است.
*برادر شما چه رشتهای میخواند، در چه مقطعی؟
دکترای امبیای در تهران میخواند. به تازگی تز او را قبول کردهاند.
*اینها به راهاندازی صفحه اینستاگرام چه ارتباطی دارد؟
برادرم نخستین حقوقش رو برای من گوشی اندروید گرفت، من لمسی بلد نیستم اون گفت همه دارن تو هم استفاده کن و میتوانی عکس و متن به اشتراک بگذاری. گفت این صفحات در دنیای مجازی صفحههای اجتماعی هستند و تو از کار و طبیعت میتوانی عکس بگیری و به اشتراک بگذاری و به من اینستاگرام را معرفی کرد و گفت که در گوشی نصب میشه. گفت که شب که میای خونه عکس میذاری تا آدمهایی که در شهر هستند لذت ببرند. اوایل اهمیت نمیدادم و وقت نمیگذاشتم و کارم خیلی زیاد بود. برادرم صفحه من را راه اندازی کرد اما کم کم خودم این صفحه را جلو بردم.
*چرا اسم پروفایل تو در اینستاگرام «سالار پولاد» است؟
اسم رو برادرم گفت میخوای چی بذاری، منم یه جفت سگ داشتم که جفتشون مردن و خیلی قوی بودن، یکی سالار بود، یکی پولاد. من دیدم که آنها برای من و مزرعه زحمات زیادی کشیدند و برای قدردانی از آنها بود که اسم پروفایلم را سالار پولاد گذاشتم. این کمترین کاری بود که میتوانستم برای آنها انجام بدهم. کار دیگری از دستم بر نمیآمد.
*رفتار مردم با تو چطوری بوده؛ چه اینستاگرام، چه در روستا و شهر خودت؟ مردم روستا متوجه حضور تو در اینستاگرام شدند؟
اره متوجه شدند. حقیقتش را بخواهی درسته که ما در روستا زندگی میکنیم اما روستا روز به روز مدرنتر میشود. روستا تبدیل به شهر شده. حتی تازگیها آسفالت کردند و مردم هم پلاک شدهاند (میخندد) خیلی از مردم روستا که آدمهای تحصیلکرده و استاد دانشگاه بودند اینستاگرام داشتند. آنهایی که از این گوشیها داشتند آدمهای پولدار و ارباب و زمین دار هستند و بچههای دانشجو دارند که برای آنها راه اندازی میکنند یا دکتر یا مهندس هستند، بقیه مردم نمیدانند صفحه لمسی و اندروید چی هست و اینهایی که دارند تا چند وقت پیش نمیدانستند که من دارم و باورشان نمیشد که من با این موقعیتی که در روستا دارم اینقدر توانایی داشته باشم که این کار را کنم و با تعجب حرف میزنند و میگویند که کارت ۲۰ است.
*اکثر کسانی که تو را فالو میکنند از ایران هستند؟
از سراسر دنیا هستند. البته همه ایرانی هستند. بیش از ۵۰ درصد، ایرانیهای خارج از کشور هستند. شدیدا به عکسهای من علاقه دارند. از شهرهای بزرگ مثل تهران هم هستند و خیلی به من علاقه دارند. من واقعا فکرش را هم نمیکردم.
*به این نتیجه رسیدهای که خیلی از ایرانیهایی که در شهرهای بزرگ زندگی میکنند یا خارج از کشور هستند، حسرت زندگی تو را دارند؟
این به من ثابت شد و اصلا فکر نمیکردم که کسی این زندگی سخت من را انتخاب کند واقعا فکر نمیکردم. باور کنید کاری که ما انجام میدهیم خیلی سخت است از نظر جسمی. تا کسی نیاید کارها را انجام ندهد متوجه نمیشود. صبح از سه باید بیدار شوی و تا هشت شب کار انجام دهیم. در روستاهای ما از ۵۰ سال به بعد صددرصد دیسک کمر میگیریم، فشار کار خیلی زیاد است. من واقعا تازه متوجه میشوم که چقدر آدمهایی هستند که میخواهند جای من زندگی کنند و اینقدر زندگی در شهر به آنها فشار آورده است.
*چه حسی داری که ۱۴ هزار نفر کارهای تو را دنبال میکنند؟
واقعا من خودم با تعجب نگاه میکنم. تعداد فالوئرهای من نسبت به خیلی از بازیگرها زیاد نیست اما برای یک آدم عادی این تعداد خیلی زیاد است ولی خب واقعیتش اینقدر مردم سادگی و طبیعت را دوست دارند که من هنوز در تعجبم، در دنیای واقعی این اندازه مدرن بودن یک جور کسالت آور است، اینجا هر روز و هر ساعت یک تنوع برای ما هست، گاو یا گوسفندها زایمان میکنند و به خوبی ما شاهد تغییر فصلها هستیم، درختان هر روز اینجا یک رنگ است.
*تا حالا تهران آمدی؟
کلا دو بار بیشتر تهران نیامدم که یک بار به قم رفتم و نذر داشتم. واقعا بیشتر از دو روز نتوانستم تحمل کنم و سریع به شهر خودمان برگشتم. نمیدانم که مردم چه جوری در این شهر زندگی میکنند. واقعا به خاطر اینجایی که زندگی میکنم خدا را شکر میکنم.
*دقیقا این روزها چه کارهایی انجام میدهی؟
در مزرعه هرکسی وظیفه خاصی دارد. من و پدر و پسر عمویم در مزرعه کار میکنیم. هرکس یک وظیفهای دارد. من مثلا مسئول گاوها هستم. اگر مریض شوند من آمپول و سوزن به آنها میزنم و البته بقیه حیوانات را هم من میتوانم معالجه کنم. تو این بخش، حرفهای هستم. در واقع خودم یه پا دامپزشک هستم. در باغ و مزرعه هم فعالیتهایی را انجام میدهم، صبح و غروب میرویم برای دوشیدن گاو و این کار تا میانه روز ادامه دارد. الان موقع کاشتن نهال است. همیشه اسفند ماه برای کاشتن نهال است. الان هم مشغول کاشت و کوددهی هستیم. از ۲۰ روز دیگر کارهای شالیزار شروع میشود.
*چه چیزهایی در باغ خود کاشتهاید؟
تقریبا همه چیز به جز آناناس و نارگیل در باغ ما وجود دارد، حتی ما یک درخت موز داریم.
*وضعیت زندگی مردم در روستای شما چگونه است؟
واقعیت این است که هیچ وقت مردم روستاها در رفاه و در وضعیت مرفه زندگی نیستند و این تبدیل به موقعیت اجتماعی شده است. اکثر روستاها بدهکاری دارند و شاید پیش خودتان فکر کنید کسی که این همه زمین دارد و دامدار است پس حتما وضع خوبی دارد، همیشه خرج بیش از دخل است، یادم میآید سال گذشته برف آمده بود و کل مرکبات را خشک کرد، بدهی زیادی روی دست کشاورزان گذاشت و آنهایی که نداشتند مجبور شدند طلا و جواهر همسرشان را بفروشند. حتی عدهای هم بودند که نصف گاو و گوسفندانشان را فروختند. اما هنوز امسال بازار شل و قیمتها پایین است. دولت هم واردات را زیاد کرده.
*الان با چه گوشی عکسهای اینستاگرام خودت را میگذاری؟
پست گذاشته بودم درباره این مسئله که حذفش کردم. واقعیتش را بگویم که الان من یک گوشی نوکیای معمولی دارم. گوشی اندروید ندارم. گوشی من از روی تراکتور افتاد شکست و له شد. دلیل اینکه کیفیت عکسهای من متفاوت است همین مسئله است که باید گوشیهای اندرویددار قرض بگیرم و پسوردم را وارد کنم تا بروم داخل صفحهام. متاسفانه وضعیت اقتصادی من باعث شده نتوانم یک گوشی اندرویددار برای خودم بخرم.
*اینستاگرام چه اندازه به زندگی تو کمک کرده است؟
برای خرید گاو و گوسفند خیلی پیشنهاد داشتهام اگر کسی بخواهد از اینستاگرام پول دربیاورد میتواند این کار را انجام دهد. شهرتی که از این راه به دست آوردم؛ از راه روزنامهها و شبکههایی است که درباره من نوشته شده است. یک مجله خارجی هم خبرنگار فرستاد از من و روستا عکس گرفت و کلی گیر داده بودند که میخوان با من مصاحبه و گزارش تهیه کنند. شبکه یک و شبکه سه هم اینستاگرام من را نشان دادند. چند هفته پیش دیدم خبرگزاریها هم این کار را کردهاند. هم خودم و هم خانوادهام متعجب هستند که چطوری در یک فضای ساده با عکسهای ساده این اندازه میتوان تاثیرگذار بود.
*کی اینستاگرام خودت را راهاندای کردی؟
حدودا دو سال پیش صفحه را راهاندازی کردم.
*خانمت چه اندازه با تو در پیش بردن این صفحه اینستاگرام همکاری کرده است؟
واقعیتش این است که علاقه ندارد و میگوید «به کارت صدمه میزند و شب نیم ساعت هم میآیی خونه با این خستگی میری سمت گوشیت.» اما برادر و خواهرها علاقه دارند و خیلی کمکم میکنند. خیل علاقه نشان دادند اما مادرم و پدرم و به صورت کلی اهالی روستا معتقدند که گوشی و اینترنت خانواده را از هم میپاشاند. همیشه برای استفاده از اینستاگرام و عکس گذاشتن از خانمم اجازه میگیرم بعدا این کار را انجام میدهم.
*چه برنامههایی از گوشیهای هوشمند را دوست داری؟
برنامههایی که خیلی خوب باشند زیاد هستند. دوستان زیادی از طریق اینستا پیدا کردم و با آنها رفاقت دارم. خیلیها هستند که میآیند مزرعه و با من در ارتباط هستند و شهرهای مختلف حتی از تهران رفیقهای زیادی پیدا کردم. اکثر دوستانم پیشنهاد میدهند بیا واتسآپ و وایبر تا گروه تشکیل بدهند و من هم باشم، خیلی علاقه دارند. ولی من واقعا وقت این کارها را ندارم. البته قبلا در گوشیم واتسآپ و وایبر هم بود که متاسفانه گوشیم از بین رفت.
*چقدر شهر میآیی؟
شهر که اصلا نمیآیم اگر موقعیت پیش نیاید خودم علاقه ندارم، اگر بروم برای گرفتن دارو یا سم میروم. برای رفتن خانواده به دکتر و بیمارستان مجبوریم بریم.
*چند فرزند داری؟
یکی. دختر هست و یک سال و شش، هفت ماهش است.
*شده مردم تو را اذیت هم کنند، دست بیندازند یا هر چیز دیگری؟
از هر ۲۰ نفر بالاخره چند نفر هستند که میگویند «برو همون چوپونیت رو بکن یا تو رو چه به این کارها»، مثلا میگویند که «تو داری آبروی خانواده و کارت را میبری». برای من مهم نیست بالاخره این آدمها هم وجود دارند.
*چه مشکلاتی در زندگی داری؟
خداییش در زندگی خودم هیچ مشکلی ندارم، وقتی زندگی خیلیها را نگاه میکنم فقط خدا را شکر میکنم و اگر خدا سلامتی هم به ما بدهد واقعا هیچ مشکلی ندارم. تنها مشکلاتی که هست مشکلات اقتصادی است که آن هم حل میشود. در کل هیچ مشکلی ندارم. واقعا خدا را شکر میکنم.
*در بین این چهرههای معروفی که در اینستاگرام هستند و فالوئرهای زیادی دارند کدام را میپسندی؟
من خیلیها را میبینم که فالوئرهای زیادی دارند، اما حقیقت را بخواهی در کل اینستاگرام هیچ چیز جالبی پیدا نکردم، معمولا صفحات شخصی بوده یا میخواستند چیزهای مختلفی را تبلیغ کنند. مثلا عکس میگذارند که آخرین شامشان چه بوده یا با ماشین آخرین مدل عکس میگذارند یا میروند استانبول عکس میگذارند که چه بشود واقعا. هیچکدام عکسها و کارهای جالبی ندارند.
*اگر صفحه اینستاگرام یکی از چهرههای معروف دست تو بود دقیقا چه کار میکردی؟
واقعیتش را بخواهید پدرم همیشه یک نصیحت میکند. او میگوید آدم باید در جامعه و خانواده مفید باشد. من میگویم آدم باید در جامعه خودش و در زندگی خودش برای مردم مفید باشد، بیفایده نباشد. باور کنید اگر اینقدر مردم علاقه پیدا نمیکردند اینستاگرامم را صد بار میبستمش. اگر در روز یک درخت در یک ساعت بکارم میتواند کلی برای من خوب و مفید باشد و میوهها را آدمها استفاده کنند. به نظرم این چهرههای معروف وقت خودشان را در اینستاگرام تلف میکنند. (مجله مهر به نقل از اعتماد)
81
کوکا : ستون های نور یک پدیده طبیعی هواشناسی قابل مشاهده در کشورهای شمالی می باشد. این پدیده شگفت انگیز طبیعی یک واکنش ناشی از نشست بین نور و کریستال های یخ در زمستان می باشد. تیموتی جوزف این تصاویر زیبا را از کانادا گرفته است.
پدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کاناداپدیده طبیعی ستون های نور در کانادااین پدیده در کشورهایی مانند فنلاند و نروژ نیز دیده می شود.