جام جم سرا: خبرگزاری برنا با درج مطلبی نوشت: خود حنانه فقط به یک جمله بسنده میکند: «تا پایان این پرونده هیچ صحبتی ندارم؛ بزودی تکلیف آن مشخص میشود و آن روز، روزی است که صحبتهای من شروع میشود.» اما مادرش دل پری داشت:
متاسفم بابت عکسهایی که از حنانه در فضای مجازی منتشر شد. آن زمان اصلا حنانه ایران بود. حدود چهار ماه بود که حنانه از آمریکا به ایران برگشته بود. فکر میکنم بیشتر زیر سر سایتهای زرد باشد. شب در بحبوحه انتشار این عکسها، حنانه در شبکه دوم سیما مصاحبه داشت. هیچ اتفاقی هم نیفتاده بود. از فردای آن روز زمزمهها شروع شد و به گوشش رسید. به او گفتند:«حنانه عکسها را دیدهای؟» آن روز من رادیو بودم. با من تماس گرفت و مساله را مطرح کرد. به قوه قضاییه شکایت کردم و بعد از بررسی متوجه شدند که همه آنها فتوشاپ است.
طول میکشد تا بخواهد قضیه عکس و... از ذهن مردم پاک شود. دلم میخواهد مردم منصفانهتر نگاه کنند |
پیش از اینها هم مشکلاتی را برای هدیه تهرانی و … پیش آورده بودند. سال گذشته قرعه به نام حنانه افتاد. حنانه سه سال برای درس خواندن به آمریکا سفر کرده بود. با اینکه در آنجا هم پیشنهاد کار داشت ولی گفت که آنجا کار نمیکند و میخواهد به ایران برگردد. بالاخره با پیشنهاد پوران درخشنده برگشت. زمزمهها مبنی بر این بود که حنانه کار مدلینگ میکرده و عکاس امانتداری نکرده است اما حنانه آنجا کار مدلینگ نمیکرد و هر کسی حرفی زده در واقع شایعه بوده است. با پیگیریهای ما عدهای را در شهرک غرب دستگیر کردند و حالا باید ببینیم اصل ماجرا چیست. تا امروز سکوت کردم و گفتم شاید این داستان جمع شود ولی متاسفانه خود مردم به این قضیه دامن زدند. اگر حنانه میخواست این کار را انجام دهد، در آمریکا میماند نه اینکه به ایران بیاید و پیشنهاد بازی در یک سریال چهل قسمتی برای ماه مبارک رمضان را به او بدهند. طول میکشد تا بخواهد قضیه عکس و... از ذهن مردم پاک شود. دلم میخواهد مردم منصفانهتر نگاه کنند. حنانه دوست دارد که اینجا کار کند و در ایران بماند. او در ایران است و از ایران هم نرفته و نخواهد رفت. کشف حجاب نکرده و کشف حجاب هم نمی کند. حتی عکس های با حجابش در آمریکا هم منتشر شده و در همان اینترنت موجود است.
جام جم سرا: سید مرتضی صفوی دانشیار تغذیه دانشگاه علوم پزشکی اصفهان درباره تعیین رابطه بین مدت زمان تغذیه با شیر مادر و میزان ابتلا به بیماریهای عفونی در کودکان زیر ۲ سال اظهار داشت: هدف از انجام این مطالعه، تعیین ارتباط سن و تحصیلات مادر، جنس و سن نوزاد، مدت زمان تغذیه انحصاری با شیر مادر، کل مدت زمان تغذیه با شیر مادر با میزان ابتلا به بیماریهای عفونی دستگاه گوارش، تنفسی، اسهال و عفونت گوش در کودکان زیر ۲ سال روستاهای شهرستان بافت بود.
به نقل از تسنیم، وی گفت: این مطالعه توصیفی – تحلیلی بر روی ۴۶ کودک روستایی که به روش نمونه گیری خوشهای انتخاب شده بودند انجام شد. جنس، وزن هنگام تولد، تاریخ تولد کودک، سن و تحصیلات مادر، مدت زمان تغذیه انحصاری با شیر مادر، کل مدت زمان تغذیه با شیر مادر، میزان ابتلا به بیماریهای عفونی بر اساس پرونده خانوار و فرمهای مانا جمع آوری شد.
این دانشیار نعذیه دانشگاه علوم پزشکی اصفهان عنوان کرد: ۵۰ درصد کودکان مورد بررسی دختر و ۵۰ درصد پسر بودند. بین مدت زمان تغذیه انحصاری با شیر مادر و میزان ابتلا به بیماریهای عفونی کودکان زیر ۲ سال رابطه معنی داری وجود دارد.
صفوی افزود: این ارتباط در مورد عفونتهای دستگاه گوارش، اسهال، عفونتهای تنفسی و عفونت گوش معنی دار بود. تحصیلات مادر و میزان ابتلا به بیماریهای عفونی هم با هم رابطه معنی داری وجود داشت ولی سن مادر و جنسیت کودک با میزان ابتلا با بیماریهای عفونی مرتبط نبودند. یافتههای این مطالعه ضرورت و اهمیت ترویج تغذیه با شیر مادر را نشان میدهد.
بدون شک آمادگی برای بچهدارشدن نخستین اقدام پس از تصمیم بارداری است. برای داشتن یک دوره بارداری سالم و داشتن فرزندی سالم، مسائل مهمی وجود دارد که پیش از بارداری باید به آنها توجه کنید. یکی از مهمترین موضوعات، انجام چکاپهای پزشکی است.
اهمیت تناسب اندام
اگر اضافه وزن دارید یا دچار کمبود وزن هستید، پیشازاقدام برای بارداری به یک متخصص تغذیه مراجعه کنید و به وزن مناسب برسید، اما گاهی این موضوع شش ماه تا یکسال طول میکشد و نباید عجله کنید. یادتان باشد وقتی وزن متعادلی داشته باشید، بارداری و زایمان آسان تری را تجربه خواهید کرد.
رازی به نام اسید فولیک
بر اساس بررسیها، با مصرف حداقل 400 میکروگرم اسیدفولیک در طول روز برای حداقل یک ماه پیش از بارداری و سه ماه نخست بارداری، میتوانید 50 تا 70 درصد از احتمال داشتن نوزادی با نقص لوله عصبی پیشگیری کنید.
همچنین استفاده از اسید فولیک روی افزایش هوش جنین هم تاثیرگذار است. البته این روزها انواع و اقسام مکملها و مولتیویتامینها همراه اسید فولیک در داروخانهها یافت میشود، اما برای مصرف آنها حتما با پزشکتان مشورت کنید، چرا که مصرف بیرویه آنها میتواند عوارض زیادی به همراه داشته باشد. به عنوان مثال استفاده بیش از حد ویتامین A میتواند به ناهنجاریهای تولد منجر شود.
با دندانپزشک ملاقات کنید
پیش از اقدام برای بارداری حتما به دندانپزشک مراجعه کنید و سلامت دهان و دندانهایتان را مورد بررسی قرار دهید.
تغییرات هورمونی در طول بارداری میتواند به بیماریهای لثه منجر شود و درد ناشی از آن روی شیرینی دوران بارداریتان تاثیر منفی بگذارد.
غذای سالم بخورید
برای اینکه دوران بارداری سالمی را سپری کنید باید سبک زندگی سالمی داشته باشید و مصرف میوه، سبزی، ماهی، مغزها و مواد غذایی طبیعی را در اولویت قرار دهید و دور غذاهای مضر مثل سرخکردنیها، انواع فستفود، سوسیس و کالباس و تنقلات پرکالری خط بکشید.
شناسایی دوره طلایی
برای تعیین زمان تخمکگذاری خود باید از یک فرمول ساده پیروی کنید. زمان دوره قاعدگی بعدیتان را در نظر بگیرید، سپس 12 تا 16 روز از آن کم کنید. این چند روز، همان محدوده زمانی است که احتمال تخمکگذاری و بارداری شما در آن زیاد است.
برای خانمهایی که یک دوره کامل آنها 28روز طول میکشد، چهاردهمین روز معمولا روز تخمکگذاری است.
برای استفاده از این روش، شما باید بدانید دوره کامل شما معمول چند روز طول میکشد البته از دستگاههای محاسبه تخمکگذاری نیز میتوانید استفاده کنید.
دکتر رویا شمشیری - متخصص زنان و زایمان
از تاریخ:
تا تاریخ:
عین عبارت
مرتب سازی نتایج بر اساس
جام جم سرا: در ذیل به برخی از رفتارهای پسران با مادرشان و شناخت حاصل از آن اشاره میشود.
برخی از پسران در همه شرایط به مشورت با مادرشان نیاز دارند
رفتار مرد بالغی که حتی بعد از ازدواج به مشورت با مادرش نیازمند است و نمیتواند بدون دانستن نظر مادر خود تصمیم بگیرد کمی ناامیدکننده به نظر میرسد. وابستگی شدید بعضی پسرها به مادرشان خوب نیست. زیرا وابستگی لطمه میزند. وابستگی یعنی اینکه ذهن انسان تعطیل بشود و از کار بیفتد و دیگری بجای انسان مدیریت کند. مثلا آقایی بدون اجازهٔ مادرش آب نمیخورد. خانم نمیتواند این کار مرد را تحمل کند زیرا زن بدنبال تکیهگاه میگردد و این مرد نمیتواند تکیهگاه خوبی باشد. اینکار به خود آقا هم لطمه میزند زیرا اراده و خودباروی خودش را از دست میدهد. اگر روزی این آقا پدر ومادرش را از دست بدهد خیلی لطمه میخورد.
منظور بیتوجهی فرزندان به پدر و مادر نیست، صد البته که احترام به نظرات مادر و پدر ضروری است، ولی وقتی این احترام به صورت یک وابستگی و نیاز در آمده باشد میتواند نشانه عدم اعتماد به نفس یک مرد باشد. اگر مردی نتواند به تصمیمات خود اعتماد کند در جلب اعتماد همسر خود نیز موفق نخواهد بود. این افراد به دلیل اینکه از مستقل زندگی کردن میترسند، مرتب از جمله «مادرم میگوید، مادرم معتقد است و...» استفاده میکنند.
برخی مدام در حال تماس با مادرشان و صحبت با وی هستند
مردی که هر روز با مادرش صحبت میکند احتمالا همه چیز از جمله جزئیات رابطه خود با همسرش را به او میگوید. این کار به مادر او فرصت و شرایطی برای قضاوت راجع به رابطه پسر و عروسش، و همین طور فرصتی برای سبک سنگین کردن همه اختلاف نظرها و چالشهای یک رابطه میدهد... و زمینه دخالت خانواده پسر در زندگی زوجین را فراهم میسازد.
برخی قدردان زحمات مادرشان نیستند
اگر مردی قدر مادرش را نداند، یقینا قدردان همسرش نیز نخواهد بود. چنین افرادی معمولا خودمحور هستند و همیشه خود را محق میدانند. از نظر این افراد دیگران به آنها لطف نمیکنند، بلکه صرفا وظیفه خود را انجام میدهند. آنها هرگز از کسی تشکر نمیکنند. خواه از همسرشان، خواه از مادرشان، و خواه از دوستانشان.
عدهای از مردان با مادرشان صمیمی نیستند
بعضی از مردان عجول هستند یا وقت و حوصلهای برای بودن با مادرشان ندارند. اگر مردی برای رابطه خود با اولین زنی که دوستش داشته است، یعنی مادرش، ارزش قائل نباشد احتمالا با همسر خود نیز صمیمی و نزدیک نخواهد بود. این امر به احتمال زیاد در مورد رابطه او با فرزندانش نیز صادق خواهد بود.
بعضی از پسران، برای زن بودن مادرشان ارزش قائل نمیشوند
به رفتار او در ارتباط با خانمها دقت کنید. آیا او با احترام با خانمها رفتارمی کند؟ رفتاری که همسر شما با مادرش دارد، راه خوبی برای پی بردن به شخصیت اصلی او میباشد. آیا اوعقاید آنها را به صرف اینکه از طرف یک زن ابراز میشود، رد میکند و آنها را مجبور میکند که حرف او را قبول کنند یا اینکه برعکس با نرمی و با جوانمردی و نیز محترمانه با آنها و نظراتشان برخورد میکند. شاید ازدواج کردن با کسی که برای «زن بودن شما» ارزشی قائل نیست، مناسب نباشد.
برخی مدام در حال ملامت مادرشان هستند
مسلما ممکن است بعضی از زنان، مادران چندان خوبی نباشند. اما وقتی مردی زنی را که او را به دنیا آورده است سرزنش میکند یا او را با لحن تند و توهین آمیز مورد خطاب قرار میدهد، باید در مورد شخصیت او بیشتر فکر کنیم. البته عصبانیتهای آنی و زودگذر اگر از حد خاصی تجاوز نکنند طبیعی هستند، ولی وقتی حالت توهین یا کنایه به خود بگیرند و بیشتر از حد خاصی تکرار شوند نشان دهنده عدم احترام به زنان میباشد. مردی که حتی در سن جوانی همچنان مسئولیتهای خود را به گردن دیگران میاندازد نمیتواند قابل اعتماد باشد چرا که تنبل و نابالغ است.
بعضی از پسران به مادرشان احترام نمیگذارند
درست است که بسیاری از مردان و زنان از رفتار مادر خود راضی نیستند، ولی مردی که در برابر شما یا سایر افراد به مادرش بیاحترامی کند، احتمالا فردی گستاخ و تند است. چنین فردی پتانسیل آن را دارد که در مقابل دیگران به همسر خود نیز بیاحترامی کند.
مردانی که با مادرشان مثل یک خدمتکار رفتار میکنند
بعضی از مردان حتی در سنین بزرگسالی از مادر خود انتظارات عجیب دارند، مثلا انتظار دارند که مادرشان اتاقشان را تمیز کند، برایشان غذا بیاورد و.... مردی که حتی در سن جوانی همچنان مسئولیتهای خود را به گردن دیگران میاندازد نمیتواند قابل اعتماد باشد چرا که تنبل و نابالغ است.(ایران فروم)
جام جم سرا:فرمانده انتظامی شهرستان تربت جام در تشریح این خبر گفت: با مراجعه زنی میانسال به پلیس فتا و تنظیم شکایتی مبنی بر برداشت غیرمجاز از حساب بانکی اش موضوع در دستور کار تیمی از ماموران این فرماندهی قرار گرفت.
یه گزارش سایت پلیس پس از تحقیقات اولیه توسط کارشناسان پلیس فتا مشخص شد برداشتها که حدود دو نیم میلیون ریال وجه بوده به صورت خرید شارژ تلفن همراه صورت گرفته است.
سرهنگ علی اصغر مختاری افزود: تیم رسیدگی کننده پرونده پس از بررسی اظهارات مالباخته و بررسی ادله فنی رد پای پسر شاکیه را پیدا کردو با هماهنگی قضایی او را به پلیس فتا فرا خواند.
در تحقیقات به عمل آمده از متهم مشخص شد متهم23 ساله با سوء استفاده از کم سوادی مادرش با ایجاد رمز دوم اقدام به برداشت غیر مجاز در قالب خرید شارژ تلفن همراه کرده است.
وی از شهروندان خواست ضمن دقت در حفظ و نگهداری رمز دوم کارت های بانکی حتی الامکان در صورت تحویل کارت خود به دیگران در اولین فرصت نسبت به تغییر رمزهای کارت خود اقدام کنند.
این مقام انتظامی تصریح کرد: افراد می توانند با فعال کردن SMS حساب بانک خود در صورت بروز چنین سرقت هایی بلافاصله از تراکنش های حساب خود مطلع شوند و امکان سوءاستفاده بیشتر را به کلاهبرداران ندهند.
جام جم سرا: قانون جدید فرزند خواندگی که پس از چندین سال کار کارشناسی و کش و قوسهای فراوان و تغییرات زیاد به تصویب رسید دارای مفاد و بخشهای زیادی است که در بسیاری موارد به نفع فرزندان تحت پوشش سازمان بهزیستی است و باعث میشود امکان واگذاری برای تعداد بیشتری از کودکان فراهم شود.
از سال گذشته تا کنون که این قانون به تصویب رسیده کمیتههای مختلف مشغول تدوین راهکارهای اساسی برای اجرایی شدن آن هستند که یکی از آنها ثبت نام اصلی والدین درشناسانه کودک است که باید با همکاری چندیدن سازمان انجام شود که البته به گفته مسئولان سازمان بهزیستی مراحل پایانی را میگذراند.
یکی از شرایط داشتن فرزندخوانده این است که از زندگی مشترک زوجهای متقاضی فرزند خواندگی باید حداقل ۵ سال گذشته باشد مشروط به اینکه حداقل یکی از آنها بیش از ۳۰ سال سن داشته باشد باید با یکدیگر تقاضا بدهند، به دلایل پزشکی بچه دار نشوند و سابقه کیفری و سوء پیشینه هم نداشته باشند.
همچنین برخورداری از سلامت جسمی و روانی، وضعیت اجتماعی و اقتصادی خوب و نداشتن اعتیاد از شرایط دیگر فرزند خواندگی است و از سوی دیگر والدین جدید باید یک سوم اموال خود را بسته به شرایط زندگیشان به نام فرزند خوانده کنند.
واگذاری کودک به خانوادهها زیر نظر مددکاران
حمید رضا الوند مدیر کل دفتر کودک و نوجوان سازمان بهزیستی در مورد فرزند خواندگی تاکید کرد: از سوی دیگر والدین متقاضی فرزندخواندگی پس از مراجعه به بهزیستی، مورد بررسیهای مددکاری و روانشناسی قرار میگیرند و برای اینکه شرایط فرزندپذیری آنها مشخص شود به مشاور ارجاع داده میشوند.
ماجرا به همین جا ختم نمیشود و پس از بررسی پرونده متقاضی و تکمیل آن و همچنین دارا بودن شرایط لازم از سوی سازمان بهزیستی، پرونده آنان به مقام قضایی ارجاع داده میشود تا بر اساس تشخیص پزشکی قانونی مبنی بر ناتوانی در بچه دار شدن، نداشتن سوء سابقه و داشتن صلاحیتهای دیگر اجتماعی حکم صادر شود.
در نهایت پس از اینکه حکم برای والدین متقاضی صادر شد کودک دلخواه در سن و جنسیت خاص آنان ابتدا به مدت ۶ ماه تحویلشان داده میشود و در این مدت مددکار سازمان بهزیستی در خانه حضور پیدا کرده و از از نزدیک وضعیت روانی، بهداشتی و جسمی کودک و برخورد والدین جدید با وی را مورد بررسی قرار داده و گزارش میدهد. تا این مرحله حکم سرپرستی موقت برای خانواده متقاضی صادر شده و برای صدور حکم دائم گزارش مددکار سازمان به مراجع قضایی اعلام میشود و تایید بهزیستی و نظر قاضی حکم سرپرستی از موقت به دائم تغییر پیدا میکند.
به گزارش جام جم سرا، الوند این سختگیریها را به نفع کودک دانسته و عنوان کرد که رفتار والدین با فرزند خوانده و وضعیت وی در مکان جدید باید به طور مرتب در ماههای اولیه بررسی شود. البته تمامی این سختگیریها به نفع فرزند است و در این صورت آینده وی تا حدودی تضمین خواهد شد.
از سوی دیگر پس از پایان مراحل، خانواده متقاضی باید برای گذاشتن اسم و دریافت شناسنامه به سازمان ثبت احوال کشور مراجعه کنند و با نامهای که از بهزیستی در دست دارند مراحل بعدی انجام میشود.
ثبت نام اصلی والدین در شناسنامه کودک
مدیر کل امور کودک و نوجوان سازمان بهزیستی گفت: در قانون جدید فرزند خواندگی اسم والدین اصلی کودک باید در صفحهای از شناسنامه وی درج شود البته این در حالی است که والدین قبلی مشخص باشند و این مورد در قانون قبلی وجود نداشت چون فقط کودکان بیسرپرست به فرزند خواندگی سپرده میشدند اما براساس قانون جدید شرایط واگذاری کودکان بد سرپرست نیز فراهم شده است.
وی گفت: یکی از مشکلاتی که در حال حاضر وجود دارد این است که اغلب خانوادهها کودکان زیر دو سال و عمدتا دختر را برای فرزند خواندگی انتخاب میکنند در صورتیکه تعداد این کودکان به نسبت ما بقی فرزندانی که وجود دارد کم است و هر چه سن کودکان از این زمان بگذرد شرایط فرزند خواندگی برای آنان سختتر میشود.
البته یکی از نکات ضروری و مثبت قانون جدید فرزند خواندگی، فراهم شدن امکان واگذاری کودکان بیسرپرست و بد سرپرست است و در این صورت امکان واگذاری ۵۰ درصد کودکان سازمان بهزیستی مهیا میشود اما این آمار در گذشته فقط ۱۸ درصد بود و این موضوع اتفاق مهمی است که برای کودکان بیسرپرست و بد سرپرفت رخ داده است.
در حال حاضر حدود ۲۳ هزار کودک فاقد سرپرست صلاحیت موثر تحت پوشش این سازمان بوده و در خانههای کودک و نوجوان زندگی میکنند که ۸۷ درصد این کودکان بد سرپرست هستند. سالانه حدود یک هزار تا ۱۲۰۰ نفر از کودکان که فاقد جد پدری هستند و هویت خانوادگیشان مشخص نیست به سرپرستی دائم سپرده میشوند.
دختران مجرد مادر میشوند
الوند به ماده مهمی از قانون جدید فرزند خواندگی اشاره کرد و گفت: واگذاری فرزند دختر به دختران مجرد بالای ۳۰ سال و زنان بدون شوهر یکی از مواردی است که در قانون جدید گنجانده شده است بطوریکه براساس آن دختران مجرد دارای شرایط و متقاضی فرزند میتوانند به سازمان بهزیستی مراجعه کنند و پس از طی کردن مراحل مختلف در نهایت کودک دختر به آنان به عنوان فرزند خوانده واگذار میشود.
مدیر کل دفتر کودک و نوجوان سازمان بهزیستی از تدوین آیین نامه اجرایی واگذری فرزند به دختران مجرد ۳۰ سال به بالا خبر داد و گفت: این آیین نامه با همکاری سازمان ثبت احوال، قوه قضاییه و بهزیستی در دست تدوین است.
برای ثبت اسم کودک در شناسنامه دختران مجرد کمیتهای با حضور مسئولان ذیربط تشکیل شده است و بزودی سازو و کار مشخص برای این امر اعلام خواهد شد.
این مسئول در سازمان بهزیستی داشتن هشت شرط را برای متقاضیان فرزند خواندگی واجب و ضروری دانست و اظهار داشت: بر اساس ماده ششم قانون فرزند خواندگی، عدم محکومیت جزائی موثر با رعایت مواد مقرر در قانون مجازات اسلامی، تمکن مالی، عدم حجر و اعتقاد به یکی از ادیان مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سلامت جسمی و روانی لازم توانایی عملی برای نگهداری و تربیت کودکان و نوجوانان تحت سرپرستی، نداشتن اعتیاد به مواد مخدر، روانگردانها و الکل، صلاحیت اخلاقی و عدم ابتلا به بیماریهای واگیر و صعبالعلاج از جمله شروطی است برای فرزند خواندگی مد نظر قرار میگیرد.
همچنین در قانون جدید سن فرزند خواندگی نیز سه سال افزایش پیدا کرده است بطوریکه شرط سن کودک برای فرزندخواندگی در قانون قبل که متعلق به ۴۰ سال پیش بود زیر ۱۲ سال عنوان شده بود اما در قانون جدید این سن به ۱۵ سال افزایش پیدا کرده است.
در هرحال یکسال از تصویب قانون فرزند خواندگی میگذرد و طی این مدت مسئولان نهادهای ذیربط مشغول تدوین و تهیه راهکارهای اجرایی شدن مفاد آن هستند که امیدواریم هر چه سریعتر به اتمام رسیده و زمینه اجرای گسترده آن در سراسر کشور فراهم شود تا تعداد بیشتری از ۲۳ هزار فرزند سازمان بهزیستی همچون سایر کودکان بتوانند از لذت داشتن یک خانوادهای گرم و والدین مهربان و مسئول بهرهمند شوند. (مهر)
این سه بار بغض گلوی مرا هم گرفت و البته چند بار دیگر هم، چون چیزی که میدیدم واقعیتی تلخ بود از زندگی مادرانی که فرزندانشان رهایشان کردهاند. چشمها باز هم تر میشد وقتی میدیدم در بخش بنفشه 5 آسایشگاه کهریزک، نیکوکارانی به این پیرزنهای تنها خدمت میکنند که هیچ نسبت خونی و سابقه آشنایی با آنها ندارند و تنها نقطه اتصال آنها به این آدمهای ناتوان، خداست و تلاش برای کسب رضایت او. زهره ماندگاری یکی از همین نیکوکاران است که 22 سال است پای سالمندان کهریزک نشسته و میگوید تا جان در بدن دارد دست از اینجا برنمیدارد. حرفهای او شنیدنی بود، خاطراتش آموزنده و سبک زندگیاش قابل الگوبرداری؛ زنی که مهربانیاش پرشورتر از مهربانی بیشتر فرزندان نسبت به مادر است.
چه شد که گذرتان به کهریزک افتاد؟
22 سال قبل یک روز مشغول تماشای تلویزیون بودم که برنامهای در مورد سالمندان آسایشگاه کهریزک پخش میکرد. آن روز یکی از کسانی که چهرهاش پخش شد خانمی بود که یکی از بستگان دور ما بود. همین باعث شد تصمیم بگیرم برای دیدن او به کهریزک بیایم. در واقع دفعه اول انگیزهام عیادت از فامیل دورمان بود، اما وقتی آمدم حس کردم گمشدهام را پیدا کردم . من بچه بودم که مادرم را از دست دادم و وقتی به آسایشگاه آمدم و این همه سالمند را دیدم، حس کردم همه مادر من هستند و نمیتوانم از آنها دل بکنم.
پس حتما رابطه عاطفی نزدیکی با این خانم داشتید که تا اینجا آمدید؟
بله، او برایم عزیز بود و همیشه گفتهام اول خدا و بعد او مرا به این کار کشاند؛ البته این خانم دو ماه بعد از ملاقاتم فوت کرد.
چطور شد سر از انجام کارهای نظافت سالمندان درآوردید؟
آن زمان سرگروه بخش بنفشه 5 خانم شرافت بود که خدا رحمتش کند. من 32 سالم بیشتر نبود و به علت وضع جسمیام کارهای سبکتر را انجام میدادم. یعنی مرا در حمام راه نمیدادند و میگفتند برای استحمام سالمندان آماده نیستی. اما بعدا این اجازه را پیدا کردم و حالا هم سالهاست سرگروه این بخش هستم و بر کار نظافت و استحمام سالمندان نظارت میکنم.
یکشنبهها نوبت حمام است، درست است؟
بله، هر یکشنبه و بیوقفه. من این روز آسایشگاه را با هیچ چیز عوض نمیکنم، حتی همه برنامههای روز یکشنبه را هم به خاطرش لغو میکنم. یادم هست عقدکنان دخترم یک روز یکشنبه بود. از صبح دخترم استرس داشت که من چه کار میکنم. تا چند ساعت هم دوام آوردم و در خانه ماندم، اما بعد نتوانستم و از خانه زدم بیرون. زایمان دخترم هم روز یکشنبه بود که من چون در آسایشگاه بودم نتوانستم همراهش باشم. نمیدانم شاید خدا مرا آزمایش میکند چون بارها گفتهام به هر قیمتی که شده روزهای یکشنبه به کهریزک میآیم. حتی به شوخی به مسئولان آسایشگاه گفتهام منتظر از پا افتادن من نباشید چون من با ویلچر هم شده خودم را به اینجا میرسانم.
چه چیز اینجا برای شما جالب است؟
به نظر من اینجا آدمها به خدا نزدیک میشوند. روزهای یکشنبه که به اینجا میآیم تا هفته بعد شارژ هستم و انرژی دارم. من همه سالمندان اینجا را دوست دارم. گاهی وقتها افرادی برای بازدید به بخش ما میآیند و با دیدن این مادران پیر واکنشهایی از خود نشان میدهند که خوشایند نیست یا مثلا جلوی بینیشان را میگیرند که من همه اینها را بیرون میکنم چون این مددجویان همه مادران من هستند و وقتی کسی از بین آنها فوت میکند انگار مادر خودم را از دست دادهام.
مادرتان چرا فوت کرد؟
سرطان داشت، چهل ساله بود که فوت کرد.
چیزی از خاطرات آن دوران یادتان مانده؟
بله، حتی لحظه فوت مادرم یادم هست. روزی که مادرم مرد من آ نقدر کوچک بودم که این مسائل را درک نمیکردم، ولی گویا مادرم گفته بود زهره را بیاورید تا ببینمش. وقتی به اتاق رفتم دیدم چانه مادرم میلرزد که فکر کردم سردش شده، برای همین به پدرم گفتم پتویی روی مادرم بیندازد، اما پدرم مرا از اتاق بیرون کرد و من هم بیخبر از همه جا رفتم به مدرسه. چند ساعت بعد یکی از اقوام ما آمد و بدون مقدمه گفت مادرت مرده باید برویم خانه که من شوکه شدم و از همان زمان بیماری صرع گرفتم. برای همین است که وقتی میآیم آسایشگاه دیگر کمبود مادر را حس نمیکنم. آسایشگاه حالتی دارد که هر کس بدون غرض وارد آن شود نمیتواند از آن دل بکند؛ البته به نظرم تا کسی قسمتش نباشد به اینجا نمیآید.
این که خدمت به سالمندان را از شستوشوی آنها آغاز کردید برایم جالب است.
البته من بیشتر از آن که خودم سالمندان را استحمام کنم در این 22 سال بر شستوشوی آنها نظارت داشتهام. من آن اوایل خودم آنها را میشستم و ناخنهایشان را میگرفتم، اما از وقتی سرپرست شدم نظارت دارم که شستوشوها درست و اصولی انجام شود. من حتی لای انگشتهای مادران را وارسی میکنم تا تمیز شده باشد و نسبت به شستوشوی آنها، این که درست خشک شوند و بدون اذیت لباس به تن آنها برود، نظارت میکنم. البته بعضی از مادران میگویند خودت ما را روی تخت بگذار که حتما این کار را انجام میدهم و هر کار دیگری داشته باشند برایشان میکنم.
حمام کردن سالمندان فوت و فن خاصی دارد؟
بله، مددجویان بخش ما همه روی برانکارد هستند و همه پوشک میشوند. پس هر کدام از مددجویان را سه نفر با برانکارد به داخل حمام میبرند. یک نفر مسئول آبگیری است که شیلنگ و دوش را میگیرد و یک نفر مسئول شستن سر که نباید دستکش دستش کند چون ممکن است موهای آنها را بکند. یک نفر نیز مسئول لیف زدن است که میتواند دستکش داشته باشد. پس در طول مراحل نظافت هر مددجو با ده نفر سروکار دارد که دو نفر لباسها را از تن آنها در میآورند، سه نفر شستوشو را انجام میدهند، یک نفر خشک میکند، سه نفر لباسها را تن میکنند و یک نفر ناخن میگیرد.
موقع شستوشو با این مادران حرف هم میزنید؟
بله، اینها همه زندگی مرا میدانند، من هم همه زندگی آنها را، آنها اخبار هر هفته را به من میدهند.
با شما درد دل هم میکنند؟
بله بسیار زیاد، من همیشه به نیروهای این بخش میگویم اگر من و شما نباشیم آدمهای زیادی هستند که پول میگیرند و به این مادران خدمت میکنند، پس باید سنگ صبورشان باشیم. برای همین همه ما اینها را مادران خودمان میدانیم و جزئی از وجودمان.
این مادرها با شما بداخلاقی هم میکنند؟
نمی شود گفت بداخلاقی، اما بعضی وقتها که از چیزی ناراحتند، ما را تهدید میکنند، مثلا میگویند کاری میکنیم که دیگر حقوقتان را ندهند.
یعنی نمیدانند شما نیکوکار هستید و مزد نمیگیرید؟
نه نمیدانند، هر بار از این مادران میپرسند چه کسی شما را میشوید، میگویند یک عده دلاک هستند که از حومه تهران میآیند.
ناراحت نمیشوید به شما میگویند دلاک؟
نه، تازه افتخار هم میکنیم؛ البته من میگویم لطفا مقام مرا بالا نبرید چون من جامه دارم نه دلاک.
شما گفتید این مادران همه پوشک میشوند، این وضع شما را ناراحت نمیکند؟ منظورم احتمال کثیف شدن و استشمام بوی ناخوشایند است.
وقتی جوانتر بودم خودم اینها را بلند میکردم و روی برانکارد میگذاشتم که خیلی وقتها بالا تنه لباسم پر از نجاست میشد، اما برایم مهم نبود و ناراحت نمیشدم. حالا هم نیکوکارانی که اینجا هستند از این وضع گله ندارند.
با این مادران که حرف میزنید از بچههایشان گله ندارند؟
من تا به حال نشنیدهام گله کنند با این که مددجویانی داریم که پنج، شش سال است کسی سراغشان نیامده.
فکر میکنید چرا؟
مادرها موجودات عجیبی هستند. قبل از این که ساختمان درمانی را در آسایشگاه بسازند بخش ما مخصوص سالمندانی بود که پزشک تشخیص داده بود تا چند ساعت یا چند روز دیگر فوت میکنند. در واقع اینجا محل نگهداری آدمهای در حال مرگ بود و من میدیدم اینها در آخرین لحظات زندگی بچههایشان را صدا میکنند. گاهی وقتها برای این که این مادران بیتاب را آرام کنم، خودم را بچه آنها معرفی میکردم و این مادران دست مرا میفشردند و آرام میشدند، تعدادی از آنها نیز در همین حال از دنیا رفتند.
پس اینجا نیز میشود مهر مادری را دید و طبیعتا بیمهری بچهها را؟
بله، ما اینجا بیمهری بچهها را زیاد دیدهایم، اما یک اتفاق را هرگز فراموش نمیکنم. چند سال پیش مردی جوان مادرش را به آسایشگاه آورد و مشغول انجام کارهای پذیرش بود؛ اما مادرش بیتابی میکرد و نمیخواست اینجا بماند، برای همین من کنجکاو شدم و ایستادم تا ببینم چه اتفاقی میافتد. شنیدم مادر میگفت پسرم مرا ببر تا از زنت خداحافظی کنم، اما چون پسر به حرفش گوش نمیداد مادر گریه میکرد و بیتاب بود. برای همین بهیار بخش گفت تا این مادر آرام نشود پسر حق خروج از اینجا را ندارد. بعد دیدم پسر به هوای آرام کردن مادرش او را به گوشهای برد و بعد صدای گریههای مادر بلندتر شد. جلوتر که رفتم دیدم پسر با مشت به پهلوی مادرش میکوبد و میگوید ساکت شو، مگر نمیبینی تا ساکت نشوی نمیگذارند من از این جا بروم. من دیگر طاقت نیاوردم و جلو رفتم و به پسر گفتم این مادر فقط دو سال آزگار گریههای تو را شنیده و با محبت تو را آرام کرده، حالا تو او را میزنی. بعد هم به بهیار گفتم بگذار این پسراز اینجا برود، عامل گریههای این زن همین پسر است.
با وجود این صحنهها و اتفاقات باز هم اینجا را دوست دارید؟
می دانید، نیکوکارانی که به اینجا میآیند به این مددجویان احتیاج دارند. یکی به اینجا میآید چون میخواهد بار گناهانش سبک شود، یکی میخواهد گذشتهها را جبران کند یا این که کارهای نکرده برای مادرش را برای اینها انجام دهد. پس کسانی که اینجا میآیند همه برای خودشان میآیند و برای همین حاضرند هر چیزی را تحمل کنند.
شما برای چه به اینجا میآیید؟
من وقتی به اینجا میآیم میتوانم ناملایمات زندگی را تحمل کنم.
وضع زندگیتان چطور است؟ منظورم این است که احساس خوشبختی میکنید؟
من زندگی معمولی دارم، اما همسری دارم که همراه من است. زمانی که بچه کوچک داشتم اگر او نبود نمیتوانستم به اینجا بیایم. حالا هم همسرم کمک کار من است و بعضی کارهای آسایشگاه را تقبل میکند.
همسرتان هم کار شست و شو را انجام میدهد؟
نه انجام نمیدهد، اما کمک مالی یا هر کمک دیگری که لازم باشد انجام میدهد. مثلا همسرم 15 سال است که شانه و ناخنگیر مورد نیاز در آسایشگاه را میخرد.
بچههایتان چطور؟
آنها هم نه، پسرم تازه از خارج کشور برگشته و دخترم ایران زندگی نمیکند.
اصلا روحیهای شبیه شما دارند؟
فکر نمیکنم اگر ایران بودند هم چنین کاری میکردند. من حتی چند بار از خواهرهایم خواستهام به اینجا بیایند، اما قبول نکردهاند، البته کمک مالی میکنند.
ما باوری داریم که اگر کار خیر انجام دهیم نتیجهاش را خواهیم دید؛ شما تا به حال نتیجه نیکوکاریتان را دیدهاید؟
من اصلا چند بار معجزه دیدهام. تا به حال دو بار تا پای مرگ رفتهام و برگشتهام. این دوبار پزشکها از من قطع امید کرده بودند، اما بعد از مدتی خوب شدم. دکترها گفتند معجزه شده که من هم ایمان دارم معجزه بوده است. بعد از چند ماهی که بیهوش بودم و به آسایشگاه برگشتم، فهمیدم این مادرها برایم کلی دعا کردهاند، یکی برایم صلوات فرستاده، یکی آیتالکرسی خوانده و یکی نذر کرده.
این را که سرنوشت ما چه میشود فقط خدا میداند. اگر روزی شما هم مثل یکی از همین مادران بیمار شوید، آلزایمر بگیرید یا دچار معلولیت شوید دوست دارید در کهریزک نگهتان دارند؟
چند تا از همکاران ما چنین سرنوشتی پیدا کردند و الان یک بخش ویژه نیکوکاران در آسایشگاه داریم؛ اما من فکر نمیکنم تحملش را داشته باشم مخصوصا این که روی برانکارد بخوابم و کسی مرا بشوید.
فکر میکنید در روز ناتوانی، بچهها و همسرتان کنارتان میمانند؟
فکر میکنم کنارم بمانند چون دو باری که بسختی مریض شدم خیلی برایم جانفشانی کردند. من به این مساله امیدوارم چون معتقدم هر آدمی در زندگی جزای اعمالش را میبیند. مدتی قبل با خانمی آشنا شدم که چند دختر داشت. این دخترها میدانستند که من کار نظافت سالمندان را انجام میدهم، برای همین پیشم آمدند و گفتند مادرمان چهار ماه است حمام نرفته و تو بیا او را بشوی، در حالی که خودشان حاضر نبودند مادر ناتوانشان را حمام کنند. من هم رفتم بدون این که به خانواده ام چیزی بگویم. شب موقع خواب مرتب به این موضوع فکر کردم و از خدا سپاسگزاری کردم که به من فرصت داد تا کاری کنم که این مادر امشب دیگر تمیز است و خودش را نمیخاراند.
با دخترهای این خانم حرف زدید، یا نصیحتشان کردید؟
من اینجور وقتها جملهای برای گفتن پیدا نمیکنم.
مریم خباز / گروه جامعه
جام جم سرا: آنا نعمتی که بعد از تولد دخترش رایکا مجبور شد بازیگری را برای مدتی طولانی کنار بگذارد بر این باور است که دوری از کار اگرچه سخت بود اما او در این فرصت از نعمت کودکی بهرهمند بود که به هیچ وجه نمیتوانست محبتش را از او دریغ کند. نعمتی میگوید: رایکا را در ۲۳ سالگی به دنیا آوردم و از حضورش آنقدر انرژی گرفتم که مسیرهای جدیدی در زندگی روبرویم گشوده شد.
۸ کیلو اضافه وزن برای بازی در یک نقش
وقتی از خانه، خانواده و فضای شخصی خودمان خارج میشویم رعایت برنامهها و قواعدی که در زندگی روزمره به آنها پایبندیم کمی سخت و گاهی محال میشود چون به هر حال زندگی حرفهای هم جنبههای مختص خودش را دارد. برای نمونه در فیلمهای آخرم با گریمهای سنگین حاضر شدهام یا در «یکی میخواد باهات حرف بزنه» برای اینکه بتوانند گریم خوبی روی صورتم اجرا کنند ۸-۷ کیلو اضافه وزن پیدا کردم. از این قبیل مسائل زیاد برای ما اتفاق میافتد.
دیدن آدمهای مختلف، شکلها و قیافههای مختلف آنها، فرهنگشان، سبک زندگی، تنوع غذاییشان و... همه اینها را بسیار دوست دارم |
زیبایی و طراوت پوست، و اثرات گریم
او ادامه میدهد: نگهداری از پوستمان در مقابل این همه گریمهای سنگین و عوامل مختلفی که میتواند به پوستمان آسیب بزند کار خیلی سختی است. تنها کاری که میشود انجام داد استفاده ار کرمهای طبیعی است که هزینه هنگفتی برای تهیه آنها میپردازم. البته خوشبختانه در این سالها گریمورهای ما بسیار حرفهای شدهاند و مواد و ابزارهایی که استفاده میکنند، استاندارد هستند. به هرحال تمام تلاشم این است که حداقل زمانی که خانه هستم تغذیه سالم داشته باشم.
تقریبا همه ورزشها را بلدم
ورزش را دوست دارم و برایش برنامهریزی میکنم. در کودکی زمان زیادی درحیاط و کوچه بودیم و ورزش میکردیم؛ دوچرخه سواری، والیبال و حتی فوتبال! الان سعی میکنم دخترم را هم همینطور تربیت کنم.
رایکا چند رشته را بهطور همزمان انجام میدهد البته نه به صورت تخصصی که حرفهاش شود. خودم از کودکی دوست داشتم ورزشهای مختلف یاد بگیرم. سالها کیکبوکسینگ کار کردم و دورهای هم در رالی شرکت میکردم که به دلیل عدم ایمنی پیست و هزینههای بالای آن دیگر ادامه ندادم. در کنار اینها شنا، والیبال و ورزشهای زیادی را تجربه کردهام.
باید بچه و خصوصیات اخلاقیاش را بهتر بشناسیم، وگرنه نمیشود از روی کتاب بچه بزرگ کرد |
عاشق سفر و آشنایی با فرهنگهای مختلفم
خیلی اهل سفر کردنم. به قول شاعر «بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی». سفر در ایران و خارج از ایران بسیار به شناخت آدم کمک میکند. مثلا شیراز، یزد، اصفهان و...
از چند سال پیش و بهخصوص از زمانی که دخترم رایکا بزرگتر شد، اعتیاد به سفر پیدا کردم. خوشبختانه الان کیفیت پروازهای داخلی بهتر شده و میتوان همهجا رفت. کشورهای مختلف هم همینطور. دیدن آدمهای مختلف، شکلها و قیافههای مختلف آنها، فرهنگشان، سبک زندگی، تنوع غذاییشان و... همه اینها را بسیار دوست دارم. مثلا شاید در ایران دانستن چند زبان به درد آدم نخورد اما در اغلب کشورها حداقل به سه زبان صحبت میکنند.
سفرهای هیجانانگیز زیادی داشتهام اما والت دسینی خیلی خوب و هیجانانگیز بود. طوری که از رایکا هم بیشتر هیجان داشتم.
مادر بودن را انتخاب کردم
از ثانیهای که رایکا را به دنیا آوردم به خودم یادآوری میکردم که در قبالش مسئولم. به دلیل به دنیا آمدن دخترم رایکا و شرایط زندگی خانوادگیام میخواستم خودم بالای سر رایکا باشم تا او بزرگتر شود و به نقطهای برسد که از عهده یکسری از کارهایش بربیاید.
آنا تاکید میکند: خودم مادر بودن را انتخاب کردم. برای من که مادر هم هستم، اوقات فراغت وجود ندارد، اینکه بنشینم و یک چیز جدید به دانسته خود اضافه کنم و وقت مطالعه داشته باشم خیلی سخت میتوانم برای این چیزها وقت پیدا کنم. مادر همیشه دغدغه دارد که بچهاش درسش را میخواند؟ یا غذایش آماده است؟ اما این موضوع برای کسی که ازدواج نمیکند یا کسی که ازدواج کرده و بچه ندارد، فرق میکند. او وقت آزادش برای خودش میماند.
خیلی خوشحالم که رایکا را دارم و خوشحالم که با سن و سال کم او را به دنیا آوردم. همیشه به خودم میگویم ای کاش او را در ۱۸-۱۷ سالگی به دنیا میآوردم |
مادرها باید وقت خودشان را هم برای فرزندشان بگذارند. من نمیتوانم بچهام را ساعت هشت شب شام نخورده به تختخواب بفرستم یا نمیتوانم ساعت ۶ صبح که رایکا بیدار میشود و برای رفتن به مدرسه حاضرش میکنم، صبحانه نخورده او را بفرستم. همین چیزهایی که به نظر ساده میآید دغدغه همه مادران است.
از روی کتاب نمیتوان بچه بزرگ کرد
به نظر من باید بچه و خصوصیات اخلاقیاش را بهتر بشناسیم، وگرنه نمیشود از روی کتاب بچه بزرگ کرد. همه بچهها با هم متفاوت هستند و شاید تفاوت بچههای قدیم با هم خیلی کم بود. همین کتاب «چگونه با کودک خودم رفتار کنم» که در کتابخانه خودم هست را مثال میزنم. من چند کتاب این مدلی دارم که رایکا یک بار دور از چشم من این کتاب را خوانده بود و میگفت مامان در این کتاب چقدر چیزهای بچگانه نوشتهاند و تو چقدر باید بچگانه با من رفتار کنی. برای رایکا که تکهای از کتاب را خوانده بود، عجیب بود که چرا نوشته این جوری باید با من رفتار کنی.
خیلی خوشحالم که رایکا را دارم و خوشحالم که با سن و سال کم او را به دنیا آوردم، چون الان خیلی با هم دوست هستیم. همیشه به خودم میگویم ای کاش او را در ۱۸-۱۷ سالگی به دنیا میآوردم. رایکا انگیزه زندگی، کار کردن، موفقیت، پیشرفت و ساختن من است. بسیار دختر باهوشی است و منتقد کارهایم است.
وقتی من همسن رایکا بودم، هنوز داشتم با عروسک بازی میکردم یا دنبال نقاشیهای کودکانه بودم و کارتون نگاه میکردم. بچههای الان دیگر کارتون هم نگاه نمیکنند و درگیر اینترنت هستند |
یکی از دلایلی که بعضی از فیلمها را بازی نکردم رایکا بود. چند تا از کارهایم را دید و گفت خجالت نمیکشی اینها را بازی کردی؟ این چه بازی است کردی؟ (میخندد) ولی خیلی جاها آمده و تئاترهایم را دیده و تشویقم هم کرده است. خیلی بیشتر از سنش میفهمد.
دیگر هیچ چیز شبیه کودکیهای ما نیست
واقعا بچههای این نسل چیز دیگری هستند. بهتر است بچههای این نسل را بگوییم بچههای عصر تکنولوژی. این بچهها خیلی زودتر میتوانند به مرحلهای برسند که الان ما رسیدیم. بجز برخی از شیطنتهای دوران کودکی خودم، هیچ چیز دیگری از خودم در رایکا نمیبینم. من خودم همیشه جنب و جوش داشتم. الان اسمش را هوش هیجانی گذاشتهاند.
من بچه بودم همه میگفتند آنا نمیتواند یک جا بند شود، شاید این خصلت درونی من باشد و رایکا هم آن را داشته باشد ولی الان دیگر نمیتوانید بچهها را با گذشته ما مقایسه کنید. وقتی من همسن رایکا بودم، هنوز داشتم با عروسک بازی میکردم یا دنبال نقاشیهای کودکانه بودم و کارتون نگاه میکردم. بچههای الان دیگر کارتون هم نگاه نمیکنند و درگیر اینترنت هستند.
در «یکی میخواد باهات حرف بزنه» آنقدر از لحاظ حسی به نقشم نزدیک شدم که مدتها نتوانستم از لیلا فاصله بگیرم. من در این سالهایی که کار میکنم، حتی شده در یک سال سه یا چهار فیلم هم کار کنم و هر کدام را هم با یک جنس بازی کردم که هیچکدام آنها هم هیچ ربطی به هم نداشت. اما در مورد «یکی میخواد باهات حرف بزنه» نقشم متفاوت بود.
وقتی زنی موهبت الهی نصیبش میشود و اسم مادر میگیرد، دیگر آن حس مادرانه را درون خودش دارد. من نقش مادری را بازی کردم که شرایط خاص خودش را داشت.
قطعا مادر بودن تاثیر زیادی در نقشم داشت و به درک بالاتر من از کاراکتر بسیار کمک کرد. اینکه تو مادر باشی و ایفاگر چنین نقشی مقابل دوربین باشی، پنجرهای جدید برای دیدگاه تو به سوی نقش باز میکند و برای من هم همینطور بود. شاید کلیشه باشد، اما من واقعا این نقش را زندگی کردم، نه بازی. در نقشم غرق شده بودم و سعی کردم خودم را به جای شخصیتی قرار دهم که مابهازای بیرونی فراوانی داشت، چون ما مادران داغدیده زیادی داریم. (سیب سبز)
جامجمسرا: برابر با ماده ۱۱۶۸ قانون مدنی نگهداری هم حق و هم تکلیف والدین است و برابر با ماده ۱۱۶۹ اصلاحی مصوب ۸/ ۹/ ۸۲ مجمع تشخیص مصلحت نظام، حضانت فرزند مشترک تا هفت سالگی با مادر است و پس از آن با پدر.
برابر با ماده ۱۱۷۰ همان قانون اگر مادر در مدتی که حضانت طفل با او است، به جنون مبتلا شود یا با دیگری شوهر کند حق حضانت با پدر خواهد بود. همچنین برابر با تبصره الحاقی مصوب ۸/ ۹/ ۸۲ ماده ۱۱۶۹ قانون یاد شده، در صورت وجود اختلاف، حضانت طفل با رعایت مصلحت کودک به تشخیص دادگاه است.
در پاسخ به سوال مذکور میتوان این گونه بیان داشت که با توجه به ازدواج زن، حضانت از وی سلب میشود مگر اینکه مرد نیز صلاحیتهای لازم برای حضانت فرزند را نداشته باشد.(حجت طهرانیان - وکیل پایه یک دادگستری/ خراسان)