داستانی از لتونی
اربابی در جنگل برای یکی از روستاییان قطعه زمینی جهت کشت و زرع معلوم کرد. روستایی برای خودش در آن جا کلبهای ساخت و قطعه زمین را هم از درخت پاک کرد و شخم زد.گفتوگو با «استیون اسپیلبرگ»، کارگردان فیلم «غول بزرگ مهربان»:
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - ترجمهی سارا منصوری:
خودش قهرمان آدمهای زیادی در دنیاست و فیلمهایش هواداران بیشماری دارد و میگوید «والت دیزنی» قهرمان دوران کودکی اوست.
کاناپهى محبوب رولد دال/ سال ۱۹۸۳
طرح جلد نشر افق
طرح جلد اولین چاپ کتاب
پوستر فیلم غول بزرگ مهربان
انیمیشن غول بزرگ مهربان
اولین نمایش غول بزرگ مهربان
او که هشتماه را صرف پیداکردن بازیگر کودک فیلمش کرد، حالا معتقد اسـت که «غول بزرگ مهربان» را نباید در صفحههای کوچک تبلت یا مانیتور دید.
او میگوید حتماً و حتماً و حتماً این فیلم را بر پردهی بزرگ سینما ببینید. چون داستان غولها را باید بر پردههای غولآسا تماشا کرد.
«استیون اسپیلبرگ»، فیلمساز 69ساله و مشهور آمریکایی، خالق فیلمهای کودک و نوجوان «ییتی: موجود فرازمینی»، «هوک»، «ایآی: هوش مصنوعی» و انیمیشن «ماجراهای تنتن: راز اسب شاخدار»، اینبار و در تجربهای متفاوت در سینمای کودک و نوجوان به سرزمین پریان قدم گذاشته اسـت.
او در صدمین سالگرد تولد «رولد دال»، نویسندهی انگلیسی مشهور ادبیات کودک و نوجوان، کتاب «غول بزرگ مهربان» را برپردهی سینماها آورده اسـت.
این فیلم که چند هفتهای از اکران جهانی آن میگذرد و احتمالاً بهزودی به سالنهای نمایش فیلمهای خارجی در «سینماقلهک» و «پردیس سینمایی کوروش» و احتمالاً شبکهی نمایش خانگی ما هم میرسد، موضوع پروندهی این ماه صفحهی «شهرفرنگ» اسـت.
پس فرصت خوبی اسـت که پای صحبتهای استیون اسپیلبرگ بنشینیم و ببینیم دربارهی فیلم تازهاش، چه حرفهایی دارد.
از نظر من، تم یا پیرنگ فیلم، میتواند در نظر هرمخاطب متغیر باشد. یعنی هرتماشاگر میتواند برداشت و تفسیر خود را از یک فیلم داشته باشد.
بعد از سالها مصاحبه و گفتوگو دربارهی آثار و فیلمهایم به این نتیجه رسیدهام که تعریف و توضیح من در مقام کارگردان دربارهی یک فیلم، تخیل و تصور مخاطبی که هنوز فیلم را ندیده تحتتأثیر قرار میدهد. انگار که ناخواسته بخواهم به مخاطب دیکته کنم که قرار اسـت چه چیزی ببیند.
در پاسخ به پرسش شما میتوانم خیلی کلی بگویم که فیلم غول بزرگ مهربان دربارهی قدرت گفتوگو اسـت. داستان دو موجود که از دو سرزمین متفاوت هستند.
منظورم تأکید بر تفاوت دو جغرافیا نیست؛ بلکه این دو موجود از دو دنیای متفاوت هستند. یکی از سرزمین پریان و دیگری از پرورشگاهی در انگلیس؛ جایی که یک سرپرست سختگیر و بد دارد و هیچ چشمانداز شادی را برای آینده نمیشود تصور کرد.
این دو شخصیت با هم همراه میشوند و با تمام تفاوتهایشان یاد میگیرند تا از طریق گفتوگو، همدیگر را بشناسند و با هم ارتباط برقرار کنند.
بهترین بخش حضورم در این پروژه را مدیون «ملیسا متیسون»، فیلمنامهنویس هستم. او با مهارت و تسلط توانست براساس کتاب رولد دال، گفتوگوهای جذاب و تفکر برانگیزی بنویسد که دوستی بین دو موجود بیگانه و غریبه را بهارمغان آورد.
بازیگران و فیلمنامهنویس این فیلم برایم فضایی را بهوجود آوردند تا بتوانم فیلمی بسازم که پیش از این تجربهی ساختش را نداشتم. برای همین این فیلم نهتنها اولین فیلم من در دنیای پریان اسـت، بلکه اولین همکاری من با استودیوی دیزنی اسـت و این اولینها برایم بسیار شیرین بود.
دوست دارم بدانید که «والت دیزنی»، مؤسس کمپانی دیزنی، قهرمان دوران کودکی من بود و در عالم کودکی، بسیار از او تأثیر گرفتم.
در واقع استودیوی دیزنی با استیون اسپیلبرگ ِکودک دو کار مهم کرد:
اول: با فیلمهایش مرا چنان میترساند که پیش از آن آنقدر نترسیده بودم و پنج دقیقه بعد از ترساندنم، در نقش نجاتبخشم ظاهر میشد.
دوم: فیلمهای استودیوی دیزنی به من یاد دادند که فضائل زنهایی با شخصیتِ قوی و محکم را ستایش کنم.
این دو مورد از طریق تماشای فیلمهای انیمیشن استودیوی دیزنی از کودکی در ذهن من حک شدهاند.
یکی از چیزهایی که مرا مجذوب این داستان رولد دال کرد، شخصیت «سوفی» بود. این علاقهام به همان آموزههای
کودکیام از انیمیشنهای والت دیزنی برمیگردد.
سوفی دختری بااراده و شجاع اسـت که میتواند بایستد و به غولی که 25 فوت از او بلندتر اسـت و هیچ شناختی هم از او ندارد، زل بزند! او حتی به این موضوع فکر هم نمیکند که این غول، چهقدر میتواند برایش خطرناک باشد. من سوفی را نمونه یک دختر نترس میدانم که به دل خطر میزند و برای همین ویژگیهایش او را تحسین میکنم و دوستش دارم.
من به سرنوشت معتقدم و میدانم که کائنات بهترین چیزها را در بهترین لحظهها رقم میزنند. هشتماه از شروع پروژه گذشته بود و ما هنوز بازیگر سوفی را پیدا نکرده بودیم. گروه ما شاید بیش از دوهزار بازیگر جوان و تازهکار را تست کرده بود و هنوز از گزینهی اول خبری نبود.
من امیدوار بودم، اما با این حال به انتخابهای سوم و چهارم و پنجم نگاه میکردم که گرچه همهشان خوب بودند، اما هیچکدام سوفی واقعی نبودند.
کم کم داشتم خودم را به پذیرش یکی از این انتخابها راضی میکردم که سرنوشت کار خودش را کرد. رابی بارنهیل به همراه والدینش برای تست بازیگری آمد و به محض دیدنش، سوفی را در او دیدم. بهیاد دارم که با هیجان و شادی به استودیو برگشتم و داد زدم: «پیدایش کردم! پیدایش کردم! پیدایش کردم!»
آن لحظه اصلاً برایم مهم نبود که «تام هنکس» با قیافهی متعجب به من خیره شده بود و فکر میکرد چه چیزی مرا اینقدر هیجانزده کرده! در آن لحظه انگار دنیا برایم روشنتر شد و راهها باز! ما بهترین بازیگر و درستترین فرد را برای این نقش داشتیم.
هرفیلم برایم مثل شکاررفتن اسـت. روشهای مختلفی در شکارکردن وجود دارد و من روش مناسب را بنا بر موضوع انتخاب میکنم. به سراغ کارگردانی هرفیلم با هرموضوعی نمیروم؛ بلکه بنا به احساسم نسبت به موضوع، بدون اینکه مرز و محدودیتی برای ژانر یا گروه سنی آن قائل شوم؛ داستان مورد علاقهام را گزینش و انتخاب میکنم.
واقعیت این اسـت که من مادرزادی، قصهگو یا با اعتمادبهنفس تعریفکردن هرقصهای به دنیا نیامدهام. اگر بخواهم سادهتر این موضوع را توضیح بدهم اینگونه اسـت که در مواجهه با یک داستان، از خودم میپرسم این موضوع چهقدر برایم چالشبرانگیز اسـت؟
دیگر اینکه از خودم میپرسم برای کارگردانی این داستان باید چه مهارتهایی را یاد بگیرم تا واجد شرایط ساختن و کارگردانیاش شوم؟
انگار وارد کالج بشوید و به کلاسی بروید که درس مورد علاقهتان در آن تدریس میشود. پس بیشتر میخوانید و بیشتر مطالعه میکنید و مشتاقانهتر به استاد گوش میدهید تا بهتر و ماندگارتر یاد بگیرید. بنابراین هرفیلم برایم تا حدی شبیه مشقکردن اسـت.
دلیل تنوع فیلمهایم هم دقیقاً به همین موضوع برمیگردد. قبول دارم که تمهای مختلفی در بسیاری از فیلمهایم وجود دارند که از سرشت و طبیعتم سرچشمه میگیرند؛ اما آنچه اهمیت دارد این اسـت که ساختار مفهمومی این فیلمها تک به تک با یکدیگر تفاوت دارند و شبیه به هم نیستند.
[میخندد.] میدانم با این سؤال دنبال چه جوابی هستید! من هیچوقت برای دلم فیلم نساختهام مگر در یک مورد، که آن هم «ایندیانا جونز» اسـت! تنها زمانی که خواستهام یک ایندیانا جونز دیگر بسازم، مستقیم به دلم گوش کردهام و نه هیچ چیز دیگر.
تازه در اینجا هم با دلم، یک مکالمهی دلنشین دارم. دلم میگوید: اگر قرار اسـت یک ایندیانا جونز دیگر بسازی بهتر اسـت یک خوبش را بسازی! بعد من با خودم فکر میکنم، خب، من که قبلاً یک خوبش را ساختهام، پس چرا باید یکی دیگر بسازم؟ و دوباره دلم در گوشم زمزمه میکند: چون غیر از تو کسی آن را نخواهد ساخت!
غول مهربان من، برایم شبیه یک سیر و سیاحت در جهان تخیل و جادو بود. در کل زندگی حرفهایام به جز چند صحنهی کوچک، چنین تجربهای در عالم سحر و جادو و جهان پریان نداشتم.
این فیلم برایم یک ماجراجویی واقعی بود و اوقات عالیای را در آن گذراندم. من سه سال را صرف این پروژه کردم و بدترین لحظه در آن برایم زمانی بود که فیلم را به پایان رساندنم. در آنلحظه با این حقیقت روبهرو شدم که این فیلم تمام شده و قرار نیست دوباره به آن برگردم.
آن لحظه بود که فهمیدم چهقدر عمیقاً به آن وابسته شده بودم. حتی تا یک روز پیش از اتمام پروژه هم از این احساسم آگاه نبودم و نمیدانستم چهقدر غول بزرگ مهربان را دوست دارم.
حتماً و حتماً و حتماً این فیلم را بر پردهی بزرگ سینما ببینید. داستان غولها را باید بر پردههای غولآسا تماشا کرد. هرچه پردهی نمایش بزرگتر باشد، لذت تماشای آن بیشتر میشود. بگردید و بزرگترین پردهی نمایش شهرتان را پیدا کنید.
من اصلاً طرفدار تماشای فیلم بر روی صفحههای نمایش کوچک نیستم. هرچند خودم فیلمهای کلاسیکی را که 75سال پیش ساخته شدهاند بر روی آیپدم دیدهام. اما جای افسوس نیست چون الآن یک «آیپد پرو» دارم که به اندازهی کافی صفحهاش برای دیدن این فیلمها بزرگ شده اسـت!
در صدسالگی آقای دال!
او هم شبیه «آنتوان دوسنت اگزوپری»، نویسندهی کتاب «شازدهکوچولو»، در جوانی، خلبان جنگی بود. بعد از جنگ، خسته از نبردهای هوایی به واشنگتن رفت و نویسندگی را شروع کرد.
اولین داستانهایش براساس خاطرههایش از جنگ بود، اما کمکم به سمت ادبیات کودک و نوجوان رفت؛ جایی که به آن تعلق داشت.
او روزها و شبهای بسیاری را در اتاق کوچکش و روی کاناپهی محبوبش مینشست و کتابهای محبوب ما را مینوشت؛ «جیمز و هلوی غولپیکر»، «چارلی و کارخانهی شکلاتسازی»، «آقای روباه شگفتانگیز»، «چارلی و آسانسور بزرگ شیشهای»، «دنی، قهرمان جهان»، «داروی شگفتانگیز جورج»، «جادوگرها»، «ماتیلدا» و... را روی همین کاناپه و زیردستیای که با چسب نواری و کاغذ درستشده نوشت.
«رولد دال»، نویسنده و فیلمنامهنویس مشهور انگلیسی، در سیزدهم سپتامبر 1916 در کاردیف ولز بهدنیا آمد. تخیل بینظیر و کلام طنزآمیز رولد دال در کنار گیرایی تصویرگریهای جذاب و سادهی «کوئنتین بلیک»، دهههاست که نسلهای مختلف کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان را با خود همراه کرده اسـت.
او در طول زندگیاش 19 رمان نوشت که 17تای آن برای کودکان و نوجوانان اسـت. پرفروشترین کتاب او چارلی و کارخانهی شکلاتسازی اسـت که بیش از 20میلیون نسخه در سراسر جهان فروش رفته و از پرفروشترین کتابهای تاریخ ادبیات بهشمار میرود.
«غول بزرگ مهربان» سیزدهمین رمان اوست که سال در 1982 میلادی نوشت. او در این کتاب داستان «سوفی»، دختر یتیمی را روایت میکند که به دنیای غولها قدم میگذارد.
یکشب که سوفی روی تختخواب یتیمخانه دراز کشیده، از تخت پایین میآید، غافل از اینکه الآن درست ساعت جادوگری اسـت و هرچیز غیرعادی ممکن اسـت اتفاق بیافتد. دزدکی نگاه کردن به بیرون از پنجره همان و آغاز ماجرایی که به خواب هیچ بزرگسالی هم نمی آید همان.
هفت سال بعد، انیمیشن غول بزرگ مهربان به کارگردانی «برایان کاسگرُو» ساخته شد و یک سال پس از این انیمیشن، رولد دال، نویسندهی محبوب این کتاب در سال 1990 میلادی از دنیا رفت.
یکسال بعد «دیوید وود»، بازیگر و کارگردان انگلیسی که آثار نمایشی و تلویزیونی بسیاری برای کودکان و نوجوانان کار کرده بود، در یادبود دال اولین نمایش غول بزرگ مهربان را روی صحنه برد.
اما از سه سال قبل خبری مبنی بر اقتباسی بزرگ از این کتاب مشهور بهگوش رسید. «استیون اسپیلبرگ»، نویسنده و کارگردان بزرگ آمریکایی تصمیم داشت اولین فیلم سینمایی اقتباسشده از این کتاب را بهروی پردهی سینماها بیاورد.
تولید این فیلم پرهزینه که بسیاری از صحنههای آن با تکنیکهای کامپیوتری خلق شده، نزدیک به سه سال طول کشید و این فیلم در آستانهی صدمین سالگرد تولد رولد دال روی پردهی سینماهای جهان نقش بست.
سهشنبه 23 شهریورماه95، صدمین سالگرد تولد او بود و جشنهای بسیاری در سراسر دنیا برای تولد او برگزار شد.
خبرگزاری آریا -
به همین دلیل، به بهانههای مختلف، به بحث درونگرایی مراجعه میکنیم و در مورد درونگراها صحبت میکنیم. شاید به سهم خودمان بتوانیم کمی تعادل را به سمت درونگراها، که به هر حال بخش بزرگی از جامعهی انسانی را تشکیل میدهند، بازگردانیم. آنچه در اینجا میخوانید اقتباس شده از مطلبی است که در سایت Fastcompany در مورد نحوه برخورد با درونگراها منتشر شده است. بدیهی است که مانند بسیاری از نامگذاریها و طبقهبندیهای دیگر در حوزهی انسانی، ما در مورد یک طیف صحبت میکنیم و هر یک از ما ترکیبی از این دو روحیه را دارد که البته، به یکی از این دو، نزدیکتر است.
درونگراها، بر خلاف برونگراها، زمانی که در جمع حضور دارند، انرژی از دست میدهند. برونگراها، هر زمان احساس کنند که به اندازهی کافی انرژی و انگیزه ندارند، میتوانند با حضور در جمعها، مهمانیها، حرف زدن با غریبهها در خیابان و کافی شاپ، تلاش برای دوست شدن با افراد ناشناس در فیس بوک و شبکههای اجتماعی، دوباره انرژی به دست بیاورند.
این در حالی است که یک فرد درونگرا، ممکن است با خلوت کردن محیط خود، مدتی فکر کردن، کتاب خواندن و هرگونه فعالیتهای انفرادی (Solo Activities) انرژی به دست بیاورد. فرد درونگرا در یک مهمانی خسته میشود و انرژی از دست میدهد. ترجیح میدهد در جمعی باشد که قبلاً آنها را بشناسد. اگر در فیس بوک و اینستاگرام و سایر شبکههای اجتماعی، درخواستهای متعدد دوستی و ایجاد رابطه را ببیند، دچار استرس میشود. برای پذیرش یا عدم پذیرش هر یک از درخواستها، ساعتها فکر میکند. با دوستان خود مشورت میکند. شرودر جونز، به شوخی می نویسد: در مدتی که یک درونگرا دربارهی تایید یا عدم تایید یک درخواست دوستی در فیس بوک تصمیم میگیرد، یک برونگرا، رابطهی عاطفی کاملی ساخته و تثبیت کرده و شاید حتی آن را به پایان هم رسانده باشد!
با توجه به اینکه «منبع انرژی درونگراها برای تعاملات اجتماعی محدود است»، ممکن است در مقابل حضور در گروههای اجتماعی مقاومت داشته باشند.
درونگراها، گاهی اوقات به برونگراهایی که اصرار دارند آنها را با خود به مهمانی و پارک و جلسه و کافی شاپ ببرند، به چشم شکارچیانی نگاه کنند که میخواهند آنها را شکار کرده و جان (انرژی) آنها را بگیرند.
البته به خاطر داشته باشیم که اینکه کسی درونگرا است به آن معنا نیست که تحت هیچ شرایطی به همراه بودن با دیگران نیاز و علاقه ندارد. تنها نکتهای که مهم است این است که «تعامل اجتماعی برای این افراد، گرانقمیت است» و ترجیح میدهند این منبع ارزشمند انرژی گرانقیمت را به هر دلیلی و برای هر کسی و در هر موقعیتی هزینه نکنند.
کسی را به خاطر (یا به جرم!) درونگرا بودن از روابط اجتماعی حداقلی محروم نکنید.
درست است که یک درونگرا حوصلهی احوالپرسی و بحثهای طولانی را ندارد. اما وقتی چنین فردی وارد جمع میشود، همچنان به او سلام کنید، با گرمی لبخند بزنید و با لحن برخورد و زبان بدن، این امنیت ذهنی را ایجاد کنید که این سلام و احوال پرسی کوتاه، قرار نیست به یک گفتگوی طولانی و خستهکننده منتهی شود.
اگر طرف مقابل شما، به گفتگو علاقمند باشد، با این احساس امنیت، خودش با علاقه و رغبت وارد فضای گفتگو خواهد شد.
تا زمانی که از شما خواسته نشده، وارد فضای شخصی آنها نشوید. نگذارید انرژی تعامل اجتماعی آنها، بی دلیل هزینه شود. لازم نیست بپرسید که به دنبال چه کتابی می گردند. اگر لازم باشد از شما خواهند پرسید. اگر هم میخواهید کمک کنید، همینکه بگویید: «اگر کمکی لازم بود به من بگو» کافی است. اینکه بالای سر آنها بایستید و تلاش کنید که یاریشان کنید، بیشتر از ایجاد احساس مثبت، برای آنها آزاردهنده خواهد بود.
حتی اگر هدف شما ایجاد دوستی و رابطه باشد، احترام گذاشتن به این فضای شخصی و ایجاد امنیت ارتباطی، شانس بیشتری را برای ورود به فضای امن افراد درونگرا، برای شما ایجاد خواهد کرد.
حالا یک بار دیگر رفتار روزهای گذشته خود را با افراد درونگرایی که در اطراف شما هستند مرور کنید. تا چه حد به آنها احساس خوب دادهاید؟ تا چه حد انرژی تعامل اجتماعی آنها را حرام کردهاید؟
حالا به سراغ دوستان درونگرای خود بروید. آنها را برای لحظهای کوتاه، بدون اینکه حرف و توضیحی داشته باشید در آغوش بگیرید و به خاطر داشته باشید که این برونگراها هستند که دوست دارند برای دلیل هر رفتاری، توضیح بدهند و توضیح بشنوند. درونگراها معنای رفتارهای ما را بدون کلمات هم میفهمند.
به خاطر داشته باشید که هنگام در آغوش کشیدن دوستان و نزدیکانتان، ملاحظات شرعی و قانونی را هم رعایت کنید!
منبع:برترین ها
کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - ما یک درخت خرمالو داریم که هر روز میزبان گنجشکهاست و در آن سرما با سخاوتش بهشان غذا میدهد.
کل سـرمایـهی پاییز کمی سرمـا بود
تا پسانداز کند، فصل زمستان بخرد
چشم گنجشک به دارایی خرمالو بود
بلکـه یاری بکنـد از سر سرمـــــا بپرد
عکس و متن: محمد حسین نادعلی
خبرنگار جوان از خرم آباد
خبرگزاری آریا-بیستم اکتبر (29مهرماه) روز جهانی پوکی استخوان نامیده شده است. هدف از نامگذاری این روز افزایش آگاهی جهانی در مورد پیشگیری، تشخیص و درمان پوکی استخوان و بیماری های مزمن استخوان است.
به گزارش خبرگزاری آریا، بیستم اکتبر (29مهرماه) روز جهانی پوکی استخوان نامیده شده است. هدف از نامگذاری این روز افزایش آگاهی جهانی در مورد پیشگیری، تشخیص و درمان پوکی استخوان و بیماری های مزمن استخوان است.
ایده اصلی روز جهانی پوکی استخوان برای اولین بار با کمپینی توسط انجمن ملی پوکی استخوان انگلیس در سال 1997 میلادی آغاز شد و کمیسیون اروپا با حمایت از این کمپین روز 20 اکتبر را روز جهانی پوکی استخوان نامگذاری کرد
شعار 2016 روز جهانی پوکی استخوان، `استخوان هایتان رو دوست بدارید تا آینده را تضمین کنید` انتخاب شده است و تمرکز آن پیشگیری از این بیماری با ورزش منظم، رژیم غذایی سالم و ترک عادات زیان بار برای سلامتی است. کمپین روز جهانی پوکی استخوان امسال از عموم مردم خواسته است گام های اولیه را برای حفاظت از استخوان ها و عضلات بردارند تا دوران سالمندی مستقل و باکیفیتی داشته باشند. اطلاع رسانی و افزایش آگاهی در زمینه سلامت استخوان ها، عضلات و مفاصل از طریق رسانه های عمومی، نهادهای سیاست گذاری، متخصصان بهداشت و عموم مردم در دستور کار کمپین پوکی استخوان قرار دارد.
اولویت های کمپین روز جهانی پوکی استخوان 2016 به قرار زیر است :
-ترویج آگاهی در سراسر جهان در مورد پوکی استخوان و تلفات سنگین آن، در صورت عدم پیشگیری و درمان
-آموزش آحاد افراد جامعه در مورد عوامل خطر
-تشویق افراد مبتلا به درمان و پیشگیری از پیشرفت بیماری
پوکی استخوان چیست
پوکی استخوان بیماری مربوط به استخوان هاست. در این بیماری اصطلاحا استخوان ها متخلخل می شوند. ساختار میکروسکوپی استخوان ها به صورت لانه زنبوری است. منافذ و خانه های استخوان پوک بسیار بزرگتر از استخوان سالم است. در این حالت استخوان ها به تدریج جرم و چگالی خود را از دست می دهند و بسیار حساس و شکننده می شوند.
متاسفانه این بیماری هیچ علامت اولیه ای ندارد و زمانی بروز می کند که یکی از استخوان ها ( معمولا استخوان لگن و مچ) می شکند؛ به همین دلیل به آن بیماری خاموش گفته می شود.
علل پوکی استخوان
استخوان ها از فیبرهای کلاژن و مواد معدنی تشکیل شده اند. از بدو تولد تا اوایل 20 سالگی، سلول های استخوانی با جذب مواد مغذی و معدنی رشد می کنند و متراکم می شوند. معمولا اوج تراکم استخوان ها در 20 سالگی است.
رشد و توسعه استخوان ها تا حدود 25 سالگی ادامه دارد و پس از آن به ندرت کاهش می یابد. پس از 45 سالگی و با افزایش سن، تراکم استخوان ها به تدریج کاهش می یابد و کلسیم لازم برای بدن از ذخیره استخوان ها تامین می شود.
کاهش تراکم استخوان ها با افزایش سن کاملا طبیعی است ولی برخی عوامل این فرآیند را تسریع می کند.
برخی از این علل عبارتند از :
-کم تحرکی
-عدم استفاده از مواد حاوی کلسیم
-کاهش ویتامین D در بدن
-ابتلا به بیماری های خاص مانند سرطان
-استفاده از داروهای استروئیدی
-یائسگی زودرس (کمتر از 45 سال)
-استعمال دخانیات
-کاهش استروژن در بدن
احتمال بروز پوکی استخوان در این افراد بیشتر است
-افرادی که در خانواده خود بیمار مبتلا به پوکی استخوان دارند
-افرادی با استخوان بندی متوسط و کوچک
-افرادی با نژاد آسیایی
-افرادی که سابقه زمین خوردن و شکستگی استخوان دارند
- افرادی که برای مدت زمان بیشتر از 3 ماه از داروهای استروئیدی (کورتون) استفاده کرده اند
پیشگیری و درمان
گرچه علایم مختلفی در پیشرفت بیماری پوکی استخوان موثر هستند ولی می توان پیشرفت این بیماری را با چند راهکار ساده متوقف کرد. برخی از مهمترین روش های پیشگیری و توقف بیماری خاموش عبارتند از :
1-تغذیه مناسب و استفاده از مواد حاوی کلسیم و ویتامینD
2-ورزش، حداقل 30 دقیقه پیاده روی تند در روز توصیه شده است
3-استفاده از نور خورشید، این مورد باید با رعایت اصول یعنی استفاده از کلاه و دستکش و کرم ضد آفتاب انجام شود
4-هورمن درمانی در زنان یائسه زیر نظر پزشک
5-استفاده از مکمل های ویتامین D و کلسیم
*** نقش تغذیه در پیشگیری از پوکی استخوان
استخوان ها حداقل به هزار تا هزار و دویست میلی گرم کلسیم در روز نیاز دارند. این میزان با افزایش سن و در زنان یائسه افزایش پیدا می کند. یک لیوان شیر ، 50 گرم پنیر و یک کاسه ماست تقریبا معادل تمام نیاز بدن به کلسیم در روز است. سویا، بادام، اسفناج، انواع کلم، برگه زردآلو و انجیر خشک، منبع کلسیم هستند.
بدن برای جذب کلسیم به ویتامین D نیاز دارد. ویتامین D مورد نیاز از طریق خورشید، مواد غذایی حاوی ویتامین D و مکمل ها تامین می شود. شیر، حبوبات، ماهی و روغن ماهی، تخم مرغ، آب پرتقال، قارچ، انواع پنیر و خاویار حاوی ویتامین D هستند.خبرگزاری آریا-
داستانی از لتونی
اربابی در جنگل برای یکی از روستاییان قطعه زمینی جهت کشت و زرع معلوم کرد. روستایی برای خودش در آن جا کلبهای ساخت و قطعه زمین را هم از درخت پاک کرد و شخم زد.
خبرگزاری آریا -
به همین دلیل، به بهانههای مختلف، به بحث درونگرایی مراجعه میکنیم و در مورد درونگراها صحبت میکنیم. شاید به سهم خودمان بتوانیم کمی تعادل را به سمت درونگراها، که به هر حال بخش بزرگی از جامعهی انسانی را تشکیل میدهند، بازگردانیم. آنچه در اینجا میخوانید اقتباس شده از مطلبی است که در سایت Fastcompany در مورد نحوه برخورد با درونگراها منتشر شده است. بدیهی است که مانند بسیاری از نامگذاریها و طبقهبندیهای دیگر در حوزهی انسانی، ما در مورد یک طیف صحبت میکنیم و هر یک از ما ترکیبی از این دو روحیه را دارد که البته، به یکی از این دو، نزدیکتر است.
درونگراها، بر خلاف برونگراها، زمانی که در جمع حضور دارند، انرژی از دست میدهند. برونگراها، هر زمان احساس کنند که به اندازهی کافی انرژی و انگیزه ندارند، میتوانند با حضور در جمعها، مهمانیها، حرف زدن با غریبهها در خیابان و کافی شاپ، تلاش برای دوست شدن با افراد ناشناس در فیس بوک و شبکههای اجتماعی، دوباره انرژی به دست بیاورند.
این در حالی است که یک فرد درونگرا، ممکن است با خلوت کردن محیط خود، مدتی فکر کردن، کتاب خواندن و هرگونه فعالیتهای انفرادی (Solo Activities) انرژی به دست بیاورد. فرد درونگرا در یک مهمانی خسته میشود و انرژی از دست میدهد. ترجیح میدهد در جمعی باشد که قبلاً آنها را بشناسد. اگر در فیس بوک و اینستاگرام و سایر شبکههای اجتماعی، درخواستهای متعدد دوستی و ایجاد رابطه را ببیند، دچار استرس میشود. برای پذیرش یا عدم پذیرش هر یک از درخواستها، ساعتها فکر میکند. با دوستان خود مشورت میکند. شرودر جونز، به شوخی می نویسد: در مدتی که یک درونگرا دربارهی تایید یا عدم تایید یک درخواست دوستی در فیس بوک تصمیم میگیرد، یک برونگرا، رابطهی عاطفی کاملی ساخته و تثبیت کرده و شاید حتی آن را به پایان هم رسانده باشد!
با توجه به اینکه «منبع انرژی درونگراها برای تعاملات اجتماعی محدود است»، ممکن است در مقابل حضور در گروههای اجتماعی مقاومت داشته باشند.
درونگراها، گاهی اوقات به برونگراهایی که اصرار دارند آنها را با خود به مهمانی و پارک و جلسه و کافی شاپ ببرند، به چشم شکارچیانی نگاه کنند که میخواهند آنها را شکار کرده و جان (انرژی) آنها را بگیرند.
البته به خاطر داشته باشیم که اینکه کسی درونگرا است به آن معنا نیست که تحت هیچ شرایطی به همراه بودن با دیگران نیاز و علاقه ندارد. تنها نکتهای که مهم است این است که «تعامل اجتماعی برای این افراد، گرانقمیت است» و ترجیح میدهند این منبع ارزشمند انرژی گرانقیمت را به هر دلیلی و برای هر کسی و در هر موقعیتی هزینه نکنند.
کسی را به خاطر (یا به جرم!) درونگرا بودن از روابط اجتماعی حداقلی محروم نکنید.
درست است که یک درونگرا حوصلهی احوالپرسی و بحثهای طولانی را ندارد. اما وقتی چنین فردی وارد جمع میشود، همچنان به او سلام کنید، با گرمی لبخند بزنید و با لحن برخورد و زبان بدن، این امنیت ذهنی را ایجاد کنید که این سلام و احوال پرسی کوتاه، قرار نیست به یک گفتگوی طولانی و خستهکننده منتهی شود.
اگر طرف مقابل شما، به گفتگو علاقمند باشد، با این احساس امنیت، خودش با علاقه و رغبت وارد فضای گفتگو خواهد شد.
تا زمانی که از شما خواسته نشده، وارد فضای شخصی آنها نشوید. نگذارید انرژی تعامل اجتماعی آنها، بی دلیل هزینه شود. لازم نیست بپرسید که به دنبال چه کتابی می گردند. اگر لازم باشد از شما خواهند پرسید. اگر هم میخواهید کمک کنید، همینکه بگویید: «اگر کمکی لازم بود به من بگو» کافی است. اینکه بالای سر آنها بایستید و تلاش کنید که یاریشان کنید، بیشتر از ایجاد احساس مثبت، برای آنها آزاردهنده خواهد بود.
حتی اگر هدف شما ایجاد دوستی و رابطه باشد، احترام گذاشتن به این فضای شخصی و ایجاد امنیت ارتباطی، شانس بیشتری را برای ورود به فضای امن افراد درونگرا، برای شما ایجاد خواهد کرد.
حالا یک بار دیگر رفتار روزهای گذشته خود را با افراد درونگرایی که در اطراف شما هستند مرور کنید. تا چه حد به آنها احساس خوب دادهاید؟ تا چه حد انرژی تعامل اجتماعی آنها را حرام کردهاید؟
حالا به سراغ دوستان درونگرای خود بروید. آنها را برای لحظهای کوتاه، بدون اینکه حرف و توضیحی داشته باشید در آغوش بگیرید و به خاطر داشته باشید که این برونگراها هستند که دوست دارند برای دلیل هر رفتاری، توضیح بدهند و توضیح بشنوند. درونگراها معنای رفتارهای ما را بدون کلمات هم میفهمند.
به خاطر داشته باشید که هنگام در آغوش کشیدن دوستان و نزدیکانتان، ملاحظات شرعی و قانونی را هم رعایت کنید!
منبع:برترین ها
خبرگزاری آریا -
خیلی از آدم های این کره خاکی هیچ دین و ایمان و اعتقادی ندارند و فقط می گویند که خوب باش، کار نیک انجام بده، به خلق خدا سود برسان، مهربان باش و خیلی از کارهای مثبت دیگر.
بعد اکثر این آدم ها در زندگی خانوادگیشان ، این شعار را رعایت نمی کنند، مثلا از همسرشان جدا شده اند، پدر و مادرشان را به آسایشگاه سالمندان سپرده اند، با فامیل و دوست و آشنا رفت و آمد زیادی ندارند و به طور کلی فقط خوب بودن را دوست دارند، دوست دارند اما عمل نمی کنند و انجام نمی دهند.
در دین مبین اسلام به همه این کارها سفارش شده، با غریبه و آشنا، حتی با کسی که غیر دین و اعتقاد تو را دارد، وظیفه ما خوبی کردن و مهربان بودن است، درست مثل الگوهایمان که اهل بیت معصومین که سلام و درود خدا بر آنها باد، هستند، آنها اینقدر مهربان و خوش اخلاق بودند که همه جذب دین و آیینشان می شدند.
سیره عملی معصومین و دستور های صریح خدای یکتا در قرآن مجید بر خوبی و مهربانی کردن است و در ادامه برای این که این دستور فقط شعار نباشد و همه به آن عمل کنند، از مسلمانان خواسته است که تمرین این خوبی و احسان را از خانه و خانواده خود و در قدم اول با پدر و مادر خویش شروع کنند.
چرا که کسی که با پدر و مادر خویش، افرادی که اصل و ریشه انسان هستند، او را از هیچ به وجود آورده اند، در ناتوانی دست او را گرفته و توانا کرده اند،نتواند مهربان باشد، چطور می تواند با غریبه ها، کسانی که اصلا آنها را نمی شناسد، هیچ رابطه خونی و احساسی نسبت به آنها ندارد، خوب و مهربان باشد؟
پس اگر می خواهیم جامعه خوب و مهربانی داشته باشیم، باید تمرین احسان را از خانه شروع کنیم.
وقتی انسان بازنشست می شود و پا به سنین بالا می گذارد و از محیط کار و فعالیت باز می ماند، روابطش با دیگر انسان کم و محدود شده و شاید این ذهنیت را در او ایجاد کند که دیگر مثل گذشته محبوب و کاردان نیست، و این ابتدای افسردگی می باشد، بهتر است برای این که این ذهنیت در آنها ایجاد نشود، با آنها در مورد امور زندگیمان مشورت کنیم
تمرین احسان قدم به قدم
1- همراهی، خیلی از ما دوست داریم با دوستانمان و همسن و سالهایمان همراه باشیم، به خرید برویم ، رستوران برویم، پارک برویم و خیلی کارهای دیگر.
در روایتی از امام صادق علیه السلام داریم که « با خوشی با آنها یار باش»، چه می شود حالا که آنها به سالمندی رسیده اند و دیگر مثل سابق سرشان شلوغ نیست، سعی کنی مثل دوستمان با آنها یار و همراه باشیم، حتی در نظافت خانه، در تهیه غذا ، در مطب پزشک رفتن و ...
2- در ادامه روایت امام صادق علیه السلام داریم« آنها را وا نداری آنچه که نیاز دارند را از تو بخواهند، زودتر از احساس نیازشان پاسخ آنها را بدهی»اگر به خانه آنها می رویم و می بینیم که یخچال خالی است، سعی کنیم قبل از این که از ما بخواهند برایشان خرید کنیم، این کار را انجام دهیم، قبل از این که از کثیفی خانه شکایت کنند، جارو دست بگیریم و ...
3- وقتی انسان بازنشست می شود و پا به سنین بالا می گذارد و از محیط کار و فعالیت باز می ماند، روابطش با دیگر انسان کم و محدود شده و شاید این ذهنیت را در او ایجاد کند که دیگر مثل گذشته محبوب و کاردان نیست، و این ابتدای افسردگی می باشد، بهتر است برای این که این ذهنیت در آنها ایجاد نشود، با آنها در مورد امور زندگیمان مشورت کنیم، مثلا در مورد سرمایه گذاری پولهایمان، تربیت فرزند، مشکلات درسی بچه ها، طرز تهیه مربا و ترشی و خلاصه سعی کنیم این تلقین مثبت را در ذهنشان ایجاد کنیم که هنوز هم مهم و صاحب نظر هستند.
نکته مهم
چندی پیش بود که آمار نگهداری از پدر بزرگ ها و مادر بزرگ هایمان در سرای سالمندان به طرز وحشتناکی بالا رفته بود ، اما امروزه به شکر خدا آمار های زیادی از نگهداری این عزیزان در میان خانواده خویش،(حتی در صورت بروز آلزایمر و دیگر بیماری ها) وجود دارد که فرزندان و نوه ها، به نوبت از آنها در خانه خودشان نگهداری می کنند، چرا که می دانند روزگاری نوبت خودشان خواهد رسید، نکته ای که وجود دارد همراهی همسران آن عزیزان است، همسر کسی که از پدر و مادر مریض خویش مراقبت می کند، ناگزیر بعضی شبها در خانه نیست، ممکن است شام و ناهار، تازه و خوشمزه نباشد، منابع مالی کمتر شود، همراهی همسر در مهمانی و پارک و سینما محدود شود و ...، همراهی همسران در این گونه موارد بسیار مهم است، آنها بدانند کسی که به پدر و مادر خودش محبت و احسان می کند، مسلما در دنیایی که پر از اتفاقات پیش بینی نشده و ناگوار است، همسر و فرزندانش را تنها نخواهد گذاشت، دوم این که با این کار رضایت خدا و پیامبرش را کسب خواهد کرد و دعای پدر و مادر پشت سرشان خواهد بود و انشالا که بیمه زندگیشان شود.
نکنه خدای ناکرده با اخم و بد اخلاقی با همسرمان که از پدر ومادرش مراقبت می کند مواجه شویم که در این صورت دل کسی را شکانده ایم که چاره و پناهی ندارد و خشم و غضب خدا را برای خود خریده ایم.
منبع:تبیان
کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - ما یک درخت خرمالو داریم که هر روز میزبان گنجشکهاست و در آن سرما با سخاوتش بهشان غذا میدهد.
کل سـرمایـهی پاییز کمی سرمـا بود
تا پسانداز کند، فصل زمستان بخرد
چشم گنجشک به دارایی خرمالو بود
بلکـه یاری بکنـد از سر سرمـــــا بپرد
عکس و متن: محمد حسین نادعلی
خبرنگار جوان از خرم آباد
، یاد بگیرید که چگونه با مو هایتان بدرفتاری نکنید و به موهای خیرهکننده و زیبایی که میخواهید دست یابید.
اگر خواهان داشتن مو هایی درخشان و زیبا هستید (چه کسی نمیخواهد؟)، میبایست توجه ویژهای به روال مراقبت از موهایتان داشته باشید. نحوهی شستشو، خشک کردن و آرایش موها میتواند تأثیر بهسزایی در سلامت و ظاهر طره موهایتان داشته باشد. آیا شما نیز این اشتباهات مراقبت از مو را انجام میدهید؟
دو آسیب همزمان؛ موها در هنگام خیس بودن در شکنندهترین حالت خود قرار دارند و موهای خیس بیشتر در معرض گرهخوردگی هستند. برای جلوگیری از گره خوردگی ناشی از شستشو، قبل از دوش گرفتن موها را برس بکشید.
اگر میخواهید هنگام دوش گرفتن موها را شانه کنید، کمی نرم کننده بزنید، گرهی تار موها را با انگشتتان باز کنید و سپس قبل از شستشو، موها را با یک شانهی دانه درشت شانه کنید.
شنیدهاید که زیاد شانه کردن باعث شکنندگی موها میشود اما روغنهای طبیعی پوست سر یکی از بهترین نرمکنندهها به شمار میروند. با استفاده از یک برس چوبی زبر، پوست سرتان را ماساژ دهید تا گردش خون و رشد موها را تقویت کنید و از ریشه تا نوک موها را شانه کنید تا درخشندگیای طبیعی به موها بدهید.
۳- وسواس تمیزی داشتن
اکثر موها از شستشوی روزانه سودی نمیبرند. شستشوی زیاد، پوست سرتان را عاری از چربیهای سالم کرده و موهایتان را خشک و مرده میکند. به هر حال، هر روز دوش بگیرید اما از محصولات آرایش مو استفاده نکنید. سعی کنید موها را فقط با آب آبکشی کنید یا یک روز درمیان از یک شامپوی نرم کننده و حجم دهنده استفاده کنید.
شنیدهایم که فقط برای نوک موها از حالت دهنده استفاده کنیم تا یکنواختی تارهای مو جلوگیری کنیم اما خانمهایی با موهای لخت نیز باید از حالت دهنده برای ریشه موهایشان استفاده کنند چرا که موی آنها بیشتر مستعد شکنندگی میباشد.
۵- خشک کردن شدید با حوله
اکثر محصولات آرایشی شما را راهنمایی میکنند تا از آنها بر روی موهایی که با استفاده از حوله خشک شده، استفاده کنید اما مالش بیش از حد، کوتیکل مو را زبر میکند و منجر به شکسته و وز شدن موها میشود. موها را با یک حوله جمع کنید و سپس تارها را با انگشتتان تکان دهید. مدت زمان بیشتری طول میکشد تا موها خشک شوند اما در درازمدت سالم تر میمانند.
همهی ما میدانیم که حرارت و گرما از آسیبرسان ترین عوامل برای مو هستند. اما اگر نمیخواهید بدون سشوار، فر و صاف کردن موهایتان زندگی کنید، همیشه و همیشه از یک محصول مراقبت از مو در برابرحرارت استفاده کنید تا پوشش مو را نرم نگاه داشته و از تارهای مو محافظت کند. قبل از سشوار کردن اجازه دهید تا موها تا مرحلهی مرطوب شدن، خشک شوند (با انگشتتان موها را تکان دهید تا این روند را تسریع کنید.) و تنظیمات سشوار را به جای داغ روی گرم قرار دهید تا از آسیب دیدن دائمی موها جلوگیری شود.
۷- استفاده از اتوی داغ بر موهای مرطوب
موی مرطوب و دستگاههای داغ با هم جور در نمیآیند. اتوهای فر و صاف کننده فولیکول موهای مرطوب را میسوزانند و منجر به داشتن تارهایی ضعیف و شکننده میشود. قبل از استفاده از دستگاههای حرارتی، موها باید کاملا خشک باشند حتی اگر عجله داشته باشید.
تا به حال در هنگام فر یا صاف کردن صدای جلز و ولز کردن موهایی که اسپری شدهاند شنیدهاید؟ الکل موجود در اسپری در تماس با حرارت میسوزد. همیشه اسپری را بعد از فر کردن یا اتو کشیدن استفاده کنید.
برای جذابیت بیشتر در مواقعی خاص، شانه کردن موها از نوک به سمت ریشه ها برای حجم دادن به موها از ترفندهای مشهور میباشد اما به طور مرتب پوش دادن موها باعث آسیب دیدن کوتیکولهای مو شده و در نهایت منجر به شکنندگی میشود. برای آنکه بدون آسیب زدن، موها را پوش بدهید، از اسپری حجم دهندهی مو و سشوار استفاده کنید تا پوشی طبیعی و غیرچسبناک داشته باشید.
متأسفیم اما زمانی که موها دچار موخوره شوند، با هیچ محصولی نمیتوان آنها را درمان کرد. تنها راهحل، پیشگیری کردن از همان ابتدا میباشد که با رعایت مواردی از قبیل خودداری کردن از شستشوی زیاد، خشک کردن شدید با حوله و استفادهی بیش از حد از وسایل حرارتی، امکانپذیر است.
در غیر این صورت باید موخورهها را کوتاه کرد. برای آنکه به طور موقت موهای از نوک شکسته شده را پنهان کنید، از یک محصول حاوی موم یا یک سرم مو حاوی روغن آرگان استفاده کنید تا موخورهها را نرمتر کنید.