اگر به مدت یک سال، گوشت را از رژیم غذایی تان حذف کنید چه اتفاقاتی در بدن شما خواهد افتاد؟
نخوردن گوشت برای آنهایی که عاشق کباب و کله پاچه هستند یک شوک بزرگ است و شاید به هیچ وجه قابل تحمل نباشد اما واقعاً بدن ما چه واکنشی به این موضوع دارد؟
به گزارش آلامتو و به نقل از روزیاتو؛ شاید اگر از شما خواسته شود که خوردن شکلات را کنار بگذارید اندکی برای تان دشوار باشد. ممکن است همین احساس را در مورد کنار گذاشتن گوشت داشته باشید. اما این کار برای سلامتی بسیار مفید است. البته باید این را هم در نظر داشت که این کار تحت نظر یک پزشک انجام پذیرد چرا که در برخی از گروه های سنی می تواند زیان هایی از جمله کم خونی و کاهش ناگهانی «ویتامین ب ۱۲» را به همراه داشته باشد.
با این مقدمه کوتاه بر آن هستیم که دلایل مفید کنار گذاشتن گوشت را برای تان مطرح کنیم که از قرار ذیل هستند:
در مورد افرادی با قد و وزن متوسط و نرمال با کنار گذاشتن گوشت، می توانند در طول یک سال، حدود ۵ کیلوگرم لاغر می شوند.
۱۵ پژوهش انجام شده در دانشکده پزشکی دانشگاه جورج واشنگتن که در نقاط مختلف جهان از جمله اروپا و آمریکا و بر روی رژیم های گیاهی صورت پذیرفت، این نتیجه بدست آمد که حتی بدون شمردن کالری های دریافتی و یا ورزش کردن، مصرف مواد گیاهی می تواند در کاهش وزن موثر باشد.
همچنین در مطالعه دیگری که بر روی راهبان پیرو بودیست انجام شد، مشخص گشت که «بی اِم آی» که شاخص وزن سلامت افراد است در میان این گروه گیاهخوار در سطح پایین تری قرار داشت.
به دلیل کاهش میزان کلسترول و فشار خون در رژیم های غذایی بدون گوشت، خطر ابتلا به بیماری های قلبی نیز کاهش پیدا می کند.
در مطالعه ای نشان داده شد که افرادی که در تمام طول هفته گوشت مصرف می کنند تا ۲۷ درصد نسبت به گیاهخواران بشتر به دیابت مبتلا می شوند. همچنین در میان افرادی که از گوشت های فرآوری شده استفاده می کردند این میزان تا ۳۸ درصد افزایش پیدا کرده است.
مرکز بهداشت جهانی با بررسی گوشت های فرآوری شده ای همچون بیکن و سالامی، به این نتیجه دست یافتند که چنین گوشت هایی در معرض اشعه گاما قرار می گیرند و سرطان زا هستند. گوشت قرمز هم احتمالاً می تواند مواد سرطان زایی را در خود داشته باشد.
در مطالعه انجام شده در دانشگاه «سیتی» در نیویورک این نتیجه بدست آمد که گیاهخواران گونه های مفید بیشتری از باکتری های شکمی را در مقایسه با گوشتخواران در درون سیستم گوارشی شان دارا هستند.
اگر بعد از انجام فعالیت های ورزشی احساس گرفتگی در عضلات خود را دارید ممکن است به دلیل تجمع اسیداوریک و اسید لاکتیک اضافه ای باشد که بر اثر مصرف بیش از اندازه گوشت در بدن تان جمع شده.
دکتر «چیدی نگوابا» مشاور انجمن سبک زندگی سلامت در میان جوامع اروپایی، در این مورد می گوید، این وضعیت ممکن است باعث ایجاد درد شود. همچنین این امکان وجود دارد که مراحل بهبود این اختلال طولانی تر باشد.
«ریچارد برنسون» میلیاردر با کنار گذاشتن گوشت، حال بهتری را نسبت به گذشته تجربه می کند. همچنین «مت فرِیزر» نوسینده وبلاگ No Meat Athlete در وبلاگ خود می نویسد از زمانی که به گیاهخواری روی آورد سریع تر می دود. وزنش نیز کاهش پیدا کرد و توانسته به کشف خوردنی هایی بپردازد که قبلا با آنها چندان آشنا نبود.
غسل حیض از جمله چهار غسل واجب مختص بانوان می باشد. غسل حیض از زمان شروع بلوغ تا زمان یائسگی بر زنان واجب است. غسل حیض احکام ویژه خود را دارد
حیض خونی است که غالباً در هر ماه چند روزی از رحم خارج می شود و زن را در این هنگام حایض می گویند و غسل حیض بر او واجب است. خون حیض در بیشتر اوقات غلیظ، گرم و رنگ آن سیاه یا سرخ است و با فشار و کمی سوزش بیرون می آید.
به طورکلی غسل های مربوط به زنان چهار دسته اند: غسل حیض، استحاضه، نفاس و جنابت؛
حیض: حیض خونی است که غالباً در هر ماه، به مدت چند روز از رحم زن خارج می شود.
حائض: زن را در موقع دیدن خون حیض، حائض می گویند. زنان سالم بالغ از سن بلوغ (پایان 9 سال قمری) تا سن یائسگی (زنان سادات 60 سال قمری و زنان غیرسادات بعد از 50 سال قمری)، در یک زمان بندی معلوم هر ماهه (پریود) خون می بینند.
حکم حائض: در حالت دیدن چنین خونی، شارع اعتبار حائض(حیض بودن) برای زن کرده است و در چنین وضعیتی بنا به اعتبار و حکم وضعی، مقرر کرده است که زن برای خارج شدن از این حالت باید ایام خون دیدن حیض را گذرانده و سپس غسل حیض انجام دهد. در طول زمان حیض، زن نماز و روزه را ترک نموده و پس از پاک شدن باید روزه ها را قضا کند، اما نمازهایی را که نخوانده است، نیاز به قضا کردن ندارند.
ویژگی های خون حیض: خون حیض غالب اوقات، تیره رنگ و غلیظ است و با حرارت و سوزش بیرون مى آید. افزودن قید «غالب» بدین جهت است که خونى که زن در ایام عادت مى بیند، محکوم به حیض است، هرچند فاقد ویژگی هاى یاد شده باشد.
بنابر قول مشهور، سه روزى که زن خون مى بیند باید پى در پى باشد، از این رو اگر این سه روز در ضمن ده روز باشد، لیکن پى در پى نباشد (مانند آن که روزهاى اول، چهارم و هفتم خون ببیند) حکم به حیض بودن آن نمى شود و غسل حیض بر او واجب نمی شود.
از نظر بیشتر فقها جمع بین حیض و باردارى ممکن است، لیکن در اینکه جمع بین آن دو مطلقاً امکان پذیر است یا تنها در صورت آشکار نشدن حاملگى، اختلاف است.
از منظر مشهور امامیه: خونى که زن حامله در ایام عادت مى بیند و ویژگی هاى حیض را دارد، خون حیض است و باید غسل حیض کند، لیکن در این که وجود هردو ویژگى (در ایام عادت بودن و صفات حیض داشتن) شرط است، یا وجود یکى از آن دو کافى است یا هیچ کدام شرط نیست، احتمالاتى به شرح ذیل مطرح است:
پرسش . آیا زن و شوهر، مى توانند در زمان حیض به جز نزدیکى، سایر استمتاعات را از یکدیگر داشته باشند؟ پاسخ: همه مراجع: آرى، جایز است ؛ ولى کامیابى از ناف تا زانوى او کراهت دارد، مگر آن که از روى لباس باشد. |
پرسش . حکم نزدیکى از پشت در زمانى که زن حائض است، چیست؟
پاسخ: آیات عظام امام، خامنه اى و صافى: کراهت شدید دارد.
آیات عظام بهجت، تبریزى و وحید: بنابر احتیاط واجب، جایز نیست.
آیات عظام سیستانى و فاضل: اگر زن راضى باشد، کراهت شدید دارد و اگر راضى نباشد، بنابر احتیاط واجب جایز نیست.
آیه اللّه مکارم: در ایام پاکى با رضایت زن کراهت شدید دارد و در ایام عادت بنا بر احتیاط واجب جایز نیست.
آیه اللّه نورى: مطلقا جایز نیست.
پرسش . اگر زن بعد از زایمان تا بیش از ده روز خون ببیند، تکلیفش چیست؟
پاسخ: همه مراجع (به جز آیت الله تبریزى): اگر از زنانى است که عادت ماهانه دارد، باید به اندازه عادتش نفاس و بقیه را استحاضه قرار دهد. اگر عادت ماهانه ندارد، تا ده روز نفاس و بقیه استحاضه محسوب مى شود.
آیه اللّه تبریزى: اگر از زنانى است که عادت ماهانه دارد، باید به اندازه عادتش نفاس و بقیه را استحاضه قرار دهد. اگر عادت ماهانه ندارد، به اندازه عادت خویشان خود نفاس قرار دهد و بقیه را تا ده روز احتیاط کند.
پرسش . تفاوت خون حیض و استحاضه چیست؟
پاسخ: خون حیض و استحاضه در چند چیز با هم تفاوت دارند: رنگ، غلظت و رقت خون، مدت زمان و احکام.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
در علم پزشکی به وجود مقادیر غیرطبیعی پروتئین در ادرار (بیش از یک گرم در روز)، پروتئینوری گفته میشود. پروتئینوری یکی از علائم شایع بیماریهای کلیوی میباشد. پروتئین ها جز اساسی تمام بخشهای بدن ازجمله عضلات، استخوان ها، مو و ناخن را تشکیل می دهند. پروتئین های موجود در خون نیز عملکردهای مهمی دارند و موجب محافظت فرد در برابر عفونت، کمک به لخته شدن خون و حفظ مقدار صحیح مایع در گردش بدن می شوند. همانطور که میدانید، کلیه یکی از مهمترین اندامهای درونی بدن انسان است. اکثر اعضای بدن برای عملکرد مطلوب وابسته به کلیهها هستند، بنابراین عملکرد مناسب این عضو در بدن بسیار مهم است. از جمله وظایف کلیه در بدن میتوان به شرکت در فعالیت خونسازی بدن، تنظیم متابولیسم ویتامین D و دخالت در متابولیسم کلسیم و سیستم استخوانی اشاره نمود.کنترل سیستم اسید و باز بدن که یکی از مهمترین سیستمهای بدن برای حفظ تعادل داخلی است نیز از دیگر کارهای کلیه است، اما یکی دیگر از وظایف کلیه که تقریبا مردم عادی این عضو را با آن میشناسند، دفع سموم بدن است.
برای دفع سموم بدن، خون از گلومرولها که نقش صافی دارند، عبور میکند. این صافی باعث میشود مواد ضروری برای اعضای مختلف بدن، بازجذب شده و در عین حال، سموم و مواد زائد دفع شوند.
در حالت عادی پروتئینها نباید از این صافی بگذرند. البته در حدی کم ـ زیر 150 میلیگرم در 24 ساعت ـ برخی مولکولهای خاص پروتئین، میتوانند در ادرار دیده شوند. بنابراین در یک حجم خیلی محدود، وجود بعضی از انواع پروتئینها در ادرار غیرطبیعی نیست. اما زمانی که کلیه دچار اختلال شود، موادی که در حالت عادی نباید از صافی گلومرولها رد شوند، از آنها عبور کرده و برعکس بازجذب مواد لازم مختل میشود.
فردی که پروتئینوری دارد، در واقع دفع پروتئین در ادرار او به طور غیرعادی انجام میشود.
پروتئینوری میتواند یک نشانه خیلی مهم از بیماریهای زمینهای کلیه باشد. در واقع بهتر است بگوییم پروتئینوری، بیماری نیست بلکه نشانهای مهم است که ممکن است به دلیل سوء اثر برخی داروها بر کلیه یا در جریان برخی بیماریهای عفونی به وجود آید. در اثر دیابت و فشار خون هم ممکن است پروتئینآوری پیدا شود. به طور کلی پروتئینوری موردی است که نباید به راحتی از کنارش گذشتمایع خون یا پلاسما، در کلیهها تصفیه میشود و مواد زائد را از دست میدهد. در حالت عادی، کلیه ها مانع خروج آلبومین ( نوعی پروتئین در خون )، از پلاسما به داخل فضای ادراری میشوند و ادرار عاری از پروتئین یا آلبومین است.
آلبومین، مهمترین پروتئین در گردش خون است که مانند چسب، مایع پلاسما را داخل رگها نگه میدارد. مایع خون یا پلاسما در کلیهها تصفیه میشود و مواد زائد را از دست میدهد. در حالت عادی در حین تصفیه پلاسما، در کلیهها سدی وجود دارد که مانع خروج آلبومین از پلاسما به داخل فضای ادراری میشود و به این ترتیب، در حالت عادی، ادرار عاری از پروتئین یا آلبومین است.
احتمال حضور آلبومین (که نوعی پروتئین محلول در آب است) در ادرار بیش از سایر پروتئین ها است و گاهی به جای لغت پروتئینوری، به طور اختصاصی از واژه "آلبومینوری" استفاده می شود که هنگامی است که در آزمایش ادرار به طور اختصاصی، وجود آلبومین تشخیص داده می شود. آلبومین موجب احتباس مایعات در بدن می شود و مانند اسفنج، آب بافت های بدن را به خود می گیرد.البته در شرایط خاصی مثل ورزش سنگین یا وجود عفونت ادرار، مقدار کمی آلبومین در ادرار دفع میشود که معمولا توسط بدن جبران میشود. وقتی دفع پروتئین از کلیهها به میزان زیاد باشد، باعث کم شدن مقدار پروتئین در خون میشود و پلاسما از رگها بیرون میآید و بیمار ورم میکند.
بیماریهایی وجود دارند که در آنها، کارآیی سد خونی ـ ادراری، در کلیه از بین میرود و آلبومین به مقدار زیاد، در ادرار وارد و دفع میشود. در این حالت، کبد شروع به تولید بیشتر آلبومین میکند و این نقیصه تا حدی جبران میشود.
وقتی کبد نتواند از پس جبران مقدار زیاد آلبومین دفع شده برآید، مقدار آلبومین خون کم میشود و کمکم پلاسما از داخل رگها به فضای زیر پوست تراوش میکند و ورم ایجاد میشود. ورم ناشی از دفع پروتئین، برخلاف ورم در بیماران دچار نارسایی قلبی، یک ورم عمومی است، یعنی صبح که فرد از خواب بیدار میشود، کاملا پف کرده و زیر پلکهایش کاملا ورم کرده است.
مهمترین بیماریهایی که موجب دفع پروتئین از کلیهها میشوند، شامل دیابت، فشار خون و بیماریهای خودایمنی کلیههاست. در مورد بیماری دیابت و فشار خون، بیشتر از این که عوارض دفع پروتئین مهم باشد، این عارضه نشانه وخامت بیماری و شروع آسیب کلیههاست و نشان میدهد هر چه سریعتر باید قند خون کنترل شود و فشار خون پایین بیاید.
در دیابت نوع ۱ و ۲ ، نخستین علامت اختلال عملکرد کلیه، دفع مقادیر کم آلبومین در ادرار است که میکروآلبومینوری (microalbuminuria )نامیده می شود. با کاهش بیشتر عملکرد کلیه، مقدار آلبومین موجود در ادرار افزایش می یابد و میکروآلبومینوری به پروتئینوری کامل تبدیل می شود.
در پرفشاری خون (فشارخون بالا)، دومین عامل ایجاد بیماری کلیوی مرحله انتهایی است و وجود پروتئینوری در فرد مبتلا به فشارخون بالا، نشان دهنده کاهش عملکرد کلیه است و در صورتی که فشارخون بالا کنترل نشود می تواند به نارسایی کامل کلیه پیشرفت کند.
نشانههای اولیه پروتئینوری
اولین قدم در معاینات این است که ثابت شود بیمار پروتئینوری دارد یا نه. این مورد با آزمایش ادرار معمولی در یک شبانهروز کامل مشخص میشود. در این حالت، بیمار صبح روز اول ادرارش را دور میریزد و پس از آن تا 24 ساعت، یعنی تا صبح فردا، هر بار ادرارش را در ظرفی که از آزمایشگاه گرفته است، جمع میکند.
صبح فردا، پس از جمع کردن ادرار ها، همه آن ها را به آزمایشگاه میبرد. برای بیماری که دچار ورم در تمام بدن شده، اگر آلبومین در ادرار 24 ساعته، بیشتر از 5/3 گرم باشد، بیماری نفروتیک (بیماری دفع شدید پروتئین از کلیهها) را مطرح میسازد، که باید با روشهای تشخیصی تکمیلی، نوع بیماری کلیه را مشخص ساخت.
وجود یا نبود گلبولهای قرمز و گلبولهای سفید در ادرار بیمارانی که پروتئین دفع میکنند، در تشخیص بیماری اهمیت دارد. در این شرایط بیماران باید به نفرولوژیست (فوقتخصص بیماریهای کلیه) برای اقدامات تکمیلی مراجعه کنند.
اگر فرد پروتئینوری پیدا کند و حجم پروتئین دفعی زیادتر از حد مشخص باشد، جایگزینی این پروتئین برای بدن مشکل میشود.
نکته مهمی که باید بدانید این است که پروتئینها مولکولهایی هستند که در داخل رگها ایجاد فشار اسمزی میکنند و با این کار باعث میشوند که آب از درون رگ به درون بافتها نشت پیدا نکند. به همین دلیل یکی از نشانههای پروتئینوری، نشت آب به خارج از عروق است که این مورد را به صورت ورم میتوان مشاهده نمود. این حالت (اِدِم) در قسمتهایی که پوست شل است، مانند زیر چشم، سریعتر ایجاد میشود. در این شرایط اِدِم اندامها به وجود میآید به صورتی که اگر فرد انگشتر دست میکند، برایش تنگ میشود.
البته لازم به ذکر است که هر ورمی در دست و پا دلیل پروتئینوری نیست. خیلی از بیماران هنگام مراجعه به پزشک به دلیل ورم دست و پا نگران بیماری کلیوی هستند. ولی این طور نیست که هر کسی با وجود ورم زیر چشم لزوما پروتئینوری داشته باشد.
برای اینکه خیالتان راحت شود،بهتر است هر 6 ماه یک بار به پزشک مراجعه نموده و و آزمایشات لازم را انجام دهید، اما چنانچه فردی دچار علائمی نظیر پرادراری، سوزش ادرار، تکرر ادرار و خون ادراری شد باید فورا به پزشک مراجعه کند.
پس از تشخیص بیماری ممکن است توسط پزشک رژیم غذایی خاصی تجویز شود. البته ممکن است برای تشخیص دقیق بیماری نیاز به نمونهبرداری از کلیه نیز وجود داشته باشد. این کار به دلیل تشخیص دقیق بیماری انجام میشود؛ چراکه هر بیماری کلیه، درمان و داروی خاص خود را دارد.
گاهی مردم به اشتباه تصور میکنند که به دلیل دفع پروتئین باید با مصرف پروتئین این مشکل را رفع کرد اما این تئوری غلط است. پروتئینی که در ادرار دفع میشود میتواند در بافتهای گلومرول ایجاد تغییرات برگشتناپذیر کند و موجب از بین رفتن عملکرد کلیهها شود. بنابراین خوردن پروتئین کاری اشتباه بوده و باید برای درمان به دستورات پزشک متخصص عمل شود.
، انسان زمانی سرما را احساس می کند که اعصاب پوست، تغییرات دما را به مغز مخابره می کنند. این گزارش نه تنها در مورد دمای سطح پوست است، بلکه میزان تغییرات حرارت پوست را نیز شامل می شود.
بنابراین، وقتی درون استخر آب سرد می پرید، به این دلیل احساس سرمای شدید دارید که دمای پوست به سرعت کاهش پیدا می کند. اما وقتی چند دقیقه در آن وضعیت باقی می مانید، سرما قابل تحمل می شود زیرا دما با اینکه پائین است اما ثابت باقی می ماند.
در افراد سالم، سیستم فیزیولوژی بدنشان از رخداد هیپوترمی پیشگیری می کند. سیگنال ها از پوست به هیپوتالاموس مغز می رسند که مسئول کنترل وضعیت عمومی بدن است. هیپوتالاموس نیز دستورات لازم برای پیشگیری از کاهش دمای بدن را به سیستم عصبی مخابره می کند.
تکانه های عصبی ارسال شده به عضله ها، موجب تولید گرمای متابولیکی بیشتر در طول لرزش های ناشی از سرما می شود. رگ های خونی نیز خون های داغ را از اعضای داخلی به پوست سرد که ممکن است خون دمای خود را از دست بدهد، منتقل می کنند.
تکانه ها به قشر مخی می رسند؛ بخشی از مغز که استدلال ها در آنجا شکل گرفته و اطلاعات لازم در مورد اینکه تا چه حد احساس سرما می کنید را نیز تولید می کند. آنها با مخابره های دریافت شده از سیستم کناری مغز که مسئول احساسات انسان است، ترکیب می شوند تا شدت سرمائی که فرد احساس می کند را تعیین نمایند.
این روند موجب می شود تا فرد رفتارهای خاصی همانند لرزیدن، پوشیدن لباس گرم یا اعتراض کردن را از خود نمایش دهد.
بسیاری از انسان ها پیش از تب کردن احساس سرمای شدید پیدا می کنند. در طول تب، خط عصب که دمای بدن را کنترل می کند روی بالاترین درجه خود قرار می گیرد و در نتیجه، بدن واکنش نشان می دهد که آیا هنوز سرد است تا اینکه دمای آن در بالاترین حد خود ثابت می شود.
احساس سرمای شدید در چه مواردی پیش می آید؟
برخی از افراد دچار بیماری رینود هستند؛ عارضه ای که در آن جریان خون ضعیف است و توانایی گردش در سر انگشتان دست و پا را ندارد.
حتی این احتمال وجود دارد که یک انسان سالم هم بیشتر از بقیه سرما را حس کند. زنان عموما بیشتر از مردها، سردشان می شود. دلیل آن هم این است که دمای پوست آنها پائین تر از پوست مردان است؛ به دلیل چربی زیرجلدی و استروژن.
جالب است بدانید، در مطالعات جدید مشخص شده که احساس سرما در دست و پا می توانید ارثی باشد و ریشه ژنتیکی داشته باشد.
بعضی از انسان ها هم ممکن است با دیدن افرادی که دچار سرما شده اند یا حس سرما دارند، سردشان بشود. به این پدیده «واگیر سرما» می گویند. به این صورت که فرد اگر حتی فیلمی تماشا کند که هنرپیشه آن در حال لرزیدن از سرماست، حتما سردش خواهد شد. این در حالی است که فضایی که فرد در آن حاضر است، گرم بوده و هیچ سرمائی در آن جریان ندارد.
بامداد-تعابیر متعدد و مختلف از عذاب در آیات الهی، به اقتضای فصاحت قرآن و رساندن مطلب به غایت بلاغت برای تأثیر بیشتر در نفوس مردم صورت گرفته است.
در این مقاله به دو شبهه که در مورد آیات قرآن کریم وارد کرده اند پاسخ می گوییم:
۱ ـ آیا آیهی دوم سوره فتح که به پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرماید: گناهان (ذنوب) قبل و بعد تو را میبخشم، دلیل بر این نیست که ایشان نیز گناه داشتهاند؟
معنای «ذنب» گناه نیست. بلکه به معنای «دنباله و تبعات بد» است. گناه به نافرمانی امر خداوند و معصیت در مقابل او اطلاق میگردد، اما «ذنب» به هر عملی که بتواند آثار بدی به دنبال آورد گفته میشود.
لذا اگر چه هر گناهی چون آثار و عواقب بدی در دنیا و آخرت به دنبال دارد ذنب است، اما هر ذنبی، یعنی هر فعلی که بتواند آثار ناخوشایندی به دنبال داشته باشد، نیست. و بسیار اتفاق میافتد که یک عمل درست و خوب نیز آثار و عواقب ناخوشایندی به دنبال داشته باشد. مثل این که مأموری مجرمی را دستگیر میکند و یا یک قاضی به عدالت وی را محکوم میکند، اما او پس از آزادی به قصد انتقام، نقشهی ترور وی را میکشد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چه قبل از هجرت و چه پس از آن، کارهای بسیاری داشتند که میتوانست موجب بغض، کینهتوزی و انتقام مردم عرب قرار گیرد که از جمله بیاعتبار کردن بت و بتپرستی، ساقط کردن حکومت کفر و طواغیت، مقاومت کامل در جنگهایی که بر او تحمیل میکردند، کوتاه کردن دست صاحبان زر و زور و تزویر از اجحاف به مردم و …، در ضمن تهمتهایی نیز به ایشان میزدند که میتوانست دنباله و عواقب سویی داشته باشد، مثل ساحر، مجنون و … . به اینها «ذنب» گفته میشد.
مغفرت نیز به معنای «پوشاندن» است که به فارسی بخشش معنا شده است. چرا که بخشش نیز همان پوشاندن گناه یا ذنب به معنی فوق است.
لذا خداوند متعال فرمود: همهی ذنوب گذشته و آیندهی تو را پوشش میدهم. یعنی نمیگذارم عواقب سوء آن عملکردها [که به حق بوده است] یا آن تهمتها و …، به تو بچسبد و دامنگیر تو شود.
و حق تعالی برای تحقق این وعدهی خود، فتح مکه و امان دادن به مخالفین را که موجب تلطیف قلوب شد، نصیب ایشان نمود. بدیهی است که اگر کسی گناه کند، بخشنده در مقابل جایزه نمیدهد. اما خداوند هم فتح مکه را داد و هم در آیه بعد وعدهی یک نصرت کامل را بیان نمود.
و اما شبهه ای دیگر:
یک شبهه که بعضی در آیات قرآن وارد می کند این است که چرا در آیات مختلف قرآن عذابها به یک شکل بیان نشده اند، مثلا عنوان می کنند که آیات ۷۸ سوره اعراف، ۱۳ و ۱۶ و ۱۷ سوره فصلت، ۶۷ و ۹۴ سوره هود، ۵ سوره حاقه، ۱۸۹ شعراء، ۴۴ ذاریات و … انواع مختلف عذاب ها را برای اقوام عاد و ثمود و مدین بیان نموده که مشخص نیست کدامشان صحیح است. به عنوان نمونه، عذاب قوم ثمود در مقاطع مختلف “رجفه”،”طاغیه”،”صاعقه” و “صیحه” اعلام شده است.
حتی اگر فرض کنیم که تمام انواع عذاب با هم بوده است، چه دلیلی دارد که این موضوع به نحوی در آیات مختلف بیان شود که بوی تناقض از آنها به مشام آید؟
پاسخ:
پیش از پرداختن به پاسخ ناگزیر از بیان مقدمه ای هستیم.
هدف قرآن آموزش تاریخ، داستان، رماننویسى، و … نیست گرچه برای رسیدن به هدفش به نحوی از همه این ها بهره می برد. قرآن کتاب هدایت، انسان سازی و تربیت است که دارای مواعظ و نصایح و انذار و تبشیر و … می باشد.
از این رو می بینیم قرآن در نقل تاریخ یا داستان، تاریخ و جزئیات داستان را نقل نمىکند و در نقل داستان ها هم برای بهره برداری تربیتی و اخلاقی قطعه ای از آن را در جایی و قطعه ای دیگر از آن را در جای مناسبی دیگر بیان می کند؛ “زیرا روش کلام خداى تعالى در آن جا که قصهها را بیان مىکند بر این است که به نکات برجسته و مهمى که در ایفاى غرض مۆثر است، اکتفاء کند، و به جزئیات و تفصیل داستان نمىپردازد. بنابر این از اول تا به آخر داستان را حکایت نمىکند”. [۱]
با توجه به این مقدمه اکنون به پاسخ پرسش می پردازیم.
اصطلاحات صاعقه، رجفه، طاغیه، صیحه، یوم الظله، هر چند تعابیر متعدد و در ظاهر متفاوتی هستند،اما با اندک توجه و تأمل در مفاهیم عنوان های یاد شده در آیات و تفاسیر که به عنوان عذاب برای یک قوم آمده اند؛ به دست می آید که هیچ گونه تناقضی بینشان وجود ندارد؛ مثلاً برای قوم ثمود در آیه ۷۸ سوره مبارکه اعراف، رجفه [۲]؛ (زلزله) بیان شده است اما در آیات ۱۳ و ۱۷ سوره فصلت و آیه ۴۴ سوره ذاریات به صاعقه (عذاب نابود کننده، قطعه ای از آتش که براثر تصادم با ابرها جهیده می شود و با هر چه برخورد کند آتش می زند، صدای هولناک و مرگ)[۳] تعبیر شده است و از طرفی، در آیه ۵ سوره حاقّه عذابشان، طاغیه (همان صاعقه [۴] یا چیزی که از حد طبیعی خود گذشته باشد) آمده است و در آیه ۶۷ سوره هود هم عنوان صیحه (به معنای عذاب)[۵] ذکر شده است.
همچنین برای قوم مدین در آیه ۹۴ سوره هود عذاب صیحه و در آیه ۹۱ اعراف رجفه بیان شده است و در آیه ۱۸۹ سوره شعراء عذاب یوم ظله (سایبانی از ابر صاعقه خیز) آمده است.
در مورد عذاب یوم ظله در تفاسیر چنین آمده است:
بعد از هفت روز که سراسر سرزمین شان را گرمای مفرط و سوزان فرا گرفته بود و به هیچ وجه نسیمی نمی وزید، به ناگاه قطعه ابری در آسمان شان ظاهر شد و نسیمی به وزیدن در گرفت. با مشاهده این قطعه ابر از خانه هایشان شتابان بیرون رفتند و سوی آن شتافتند که در این هنگام صاعقه ای مرگبار همراه با صدایی هولناک از آن برخاست و دنبالش آتشی فراوان از آن بر آنان فرو ریخت و نهایتاً زمین را به لرزه درآورد و همگی را هلاک ساخت. [۶]
طاغیه از طرفی، همان طور که ذکر شد به خود صاعقه گفته می شود و از طرف دیگر، به معنای موجودی که از حد خود تجاوز کند هم، آمده است که دراین صورت علاوه بر صاعقه با زلزله هم سازگار است و صیحه هم، باز همان طور که بیان شد به معنای عذاب است و عذاب در معنای صاعقه هم بیان شده است.
علاوه بر این هر کدام از زلزله و طاغیه خود مصداق عذاب های شدید طبیعی هستند. [۷]
با توجه به آن چه بیان شد و تأمل در مفاهیم ذکرشده برای اصطلاحات به کار رفته که هر کدام در موارد جداگانه به عنوان عذاب برای قوم ثمود و مدین ذکر شده اند و همچنین، توجه به ارتباطی که بینشان وجود دارد، معلوم می شود که هیچ گونه تناقض و تضادی بینشان نیست؛ بلکه آنها لازم و ملزوم و در بردارنده معانی یک دیگر هستند.
اما تعابیر متعدد و مختلف از عذاب به اقتضای فصاحت قرآن و رساندن مطلب به غایت بلاغت برای تأثیر بیشتر در نفوس مردم صورت گرفته است.
==================
پی نوشت ها:
[۱] تفسیر المیزان ج ۱۳، ص ۴۰۳
[۲] ابن منظور، لسان العرب، ج ۵، ص ۱۵۳
[۳] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۷، ص ۳۴۸
[۴] لسان العرب، ج ۸، ص ۱۷۰٫
[۵] لسان العرب، ج ۷، ص ۴۴۰
[۶] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۳۳۹ و ۳۴۰
[۷] تفسیرنمونه،ج ۲۰ ص،۲۴۳ و ۲۴۴٫
منابع:
aviny.com
tebyan.net
تفسیرنمونه، ج ۲۰
تفسیر المیزان ج ۱۳
نوشته چرا از عذاب روز قیامت تعبیرات مختلف میشود؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد – مغز مصنوعی (artificial brain ) فناوری نوینی است که در عین پیچیدگی در ابتدای راه توسعه بوده و توجه بسیاری از پژوهشگران علوم مختلف را به خود معطوف کردهاست. به نظر میرسد نیاز روزافزون به وسایلی با قابلیتهای انسانی، عاملی است که منجر به سرمایهگذاری بیشتر در این حوزه خواهد شد.
پل آلن یکی از بنیانگذاران شرکت مایکروسافت با هدف ایجاد یک مغز مصنوعی، ۵۰۰ میلیون دلار بودجه بر روی دو پروژه سرمایهگذاری کردهاست. اما چه کارهایی باید انجام شوند و این پروژه چه مدت طول خواهد کشید؟ پل آلن برای مدتی طولانی منتظر ظهور ماشینهای هوشمند بود. اکنون در سن ۶۲ سالگی و با ثروتی معادل ۱۷٫۷ میلیارد دلار، بنیانگذار مایکروسافت از دارایی خود برای دو تلاش تحقیقاتی بشردوستانه مجزا که ترکیبی از علم عصبشناسی و هوش مصنوعی هستند استفاده میکند و امیدوار است که این روند در آینده تسریع یابد.
اولین پروژه، ساخت یک مغز مصنوعی است که میتواند در یک آزمون علوم دبیرستان قبول شود. این موضوع ساده به نظر میرسد ولی تلاش برای آموزش یک ماشین نهتنها به دلیل واکنشنشاندادن ماشین بلکه به دلیل علت عکسالعمل ِآن، یکی از سختترین تلاشهای مهندسی نرم افزار است. موضوعی که بسیار پیچیدهتر از ساخت سیستمعاملهای ویندوز شرکت مایکروسافت بوده و گفته شده که شامل ۵۰ میلیون خط کدنویسی است. پروژه دوم با هدف درک هوش از جنبه مخالف پروژه اول صورت میگیرد. این پروژه تلاشیست که برای مهندسی معکوس مغز انسان توسط مدلسازی و شبیهسازی انجام میگیرد.
آلن در مصاحبهای گفت: «تصور کنید که قادر باشید یک ورق کاغذ تمیز را برداشته و تمام چیزهای شگفتانگیزی را که مغز انسان انجام میدهد بر روی آن بنویسید.» او از اورن اتزیونی محقق دانشگاه واشنگتن برای رهبری تیم ساخت مغز و کریستوف کوچ عصبشناس موسسه فناوری کالیفرنیا (Caltech) برای مدیریت تیم واسازی مغز دعوت به عمل آورد. از نظر آنها، تلاش برای درک مغز و هوش انسان به شکل همزمان در اوایل دهه ۱۹۰۰ و زمانی که انسان شروع به تفکر در خصوص چگونگی پرواز یک ماشین نمود صورت گرفتهاست.
در نگاه اول، هوش مصنوعی در حوزه علوم کامپیوتر قرار میگیرد که در آن کدنویسان برنامههایی را طراحی میکنند که ماشینها را قادر میسازد به شکل هوشمندانهای مشابه فعالیت انسانها عمل نمایند. برنامههای هوش مصنوعی(AI) کنونی میتوانند دمای خانه شما یا مسیر رانندگی تا محل کار را بر مبنای الگوهای شما و شرایط ترافیکی تنظیم کنند. آنها میتوانند به شما بگویند که فردی کارت اعتباری شما را ربوده و در یک شهر غریب آن را خرج کرده و یا اینکه چه تیمی بیشترین احتمال برندهشدن را در مسابقه فوتبال امشب دارد.
در پزشکی، الگوریتمهای هوش مصنوعی هماکنون برای انجام کارهایی از قبیل پیشبینی حوادث مترقبه در کسانی که از بیماری روانی رنج می برند، تشخیص مناطق خطرناک برای اشخاص مبتلا به تنگی نفس بر روی نقشهها، پیشبینی درخصوص اینکه آیا درمانهای سرطان قادر هستند به شما فرصت بهتری برای زندگی طولانیتر براساس ساختار ژنتیکی و تاریخچه بیماری بدهند و یافتن ارتباطاتی بین مسائلی از قبیل آب و هوا، ترافیک و سلامتی شما مورد استفاده قرار میگیرند.
اما در حوزه کلی دانش، دانشمندان برای ساخت فناوری که بتواند همانند یک انسان چهارساله یک آزمون IQ استاندارد را قبول شود تلاش میکنند. گرچه کامپیوترهای کنونی در ذخیره دانش، بازیابی و یافتن الگوها قوی هستند ، اغلب آنها هنوز با یک سوال ساده “چرا؟” درگیر هستند.
منبع:سایت علمی بیگ بنگ
نوشته آیا انسان موفق به ساخت مغز مصنوعی میشود؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
شاید بیشتری آسیب طلاق یک زوج را فرزندان شان متحمل شوند در حالی که خود زوج عمق این مسئله را درک نمیکنند.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ آیا شما پدر یا مادری هستید که به تازگی از همسرتان جدا شدهاید؟ فرزند شما چندساله است؟ آیا تاکنون به این موضوع فکر کردهاید که در آستانه بازگشایی مدارس و پسازآن، فرزندتان با چه چالشهایی روبهرو خواهد شد؟ آیا میدانید که برای رویارویی با چالشهای احتمالی چه کارهایی باید انجام دهید؟
طلاق و جدایی والدین برای کودکان و نوجوانان بویژه در سنین مدرسه، تجربهای دردناک است. برخلاف بزرگسالان، کودکان نمیتوانند آینده را درست پیشبینی کنند و حدس بزنند که زندگی بدون پدر یا مادر چگونه خواهد بود. آنها نمیدانند که از این به بعد چطور و چگونه باید نیازهای خود را برآورده کنند؛ چه کسی به آنها کمک خواهد کرد و روال زندگی و آینده آنها چگونه خواهد بود.
کودکان دبستانی، در سنین ۶ تا ۸ سال، در فعالیتهای مدرسه، در فکر موفقیت و در ارتباط با همسالان، در فکر رشد روابط هستند. این کودکان بعد از طلاق والدین ممکن است در انجام دادن تکالیف و وظایف مدرسه با مشکل روبهرو شوند. آنها معمولاً از فعالیتهای اجتماعی کنارهگیری میکنند و در ارتباط با همسالان خود مشکلات بسیاری را تجربه خواهند کرد.
بیشتر کودکان ۹ تا ۱۲ ساله، با والدینشان مخالفت میکنند. این کودکان بسیار آسیبپذیرند و به دقت رفتارهای والدینشان را زیر نظر دارند تا رفتارهای خود را شکل دهند. هر چند در این دوره کودکان علل جدایی را بهتر از قبل درک میکنند، اما ممکن است آن را درست یا نادرست ارزیابی کنند. پژوهشها نشان داده است که تقریباً ۲۵ درصد این کودکان، یکی از والدین را به عنوان «والد خوب» و دیگری را به عنوان «والد بد» مینامند. توانایی این کودکان از درک وضعیت روحی والدینشان باعث میشود تا به جای آنکه به دنبال کارهای خود و فعالیتهای درس و مدرسه بروند، ناچار مسئولیت مراقبت روانی از والدینشان را به عهده بگیرند؛ به این ترتیب ممکن است در مدرسه عملکرد ضعیفی داشته باشند و رفتارهای مشکلساز و پرخطر از خود نشان دهند. مقاومت در برابر نظم و انضباط نیز در این کودکان بسیار دیده میشود.
در سن ۱۳ تا ۱۷ سالگی، درخواست نوجوان برای خودنظمدهی، شروع رفتارهای خودمختارانه، کسب موفقیتهای تحصیلی و حرفهای و شکلدهی رفتارهای صمیمانه با دیگران، ممکن است دستخوش بحران شود و این بحرانها ممکن است به ناسازگاری نوجوان بیانجامد (هترینگتون و همکاران، ۱۹۹۹). نوجوانانی که طلاق والدین را تجربه میکنند، ممکن است به نظم و محدودیت واکنش بیشتری نشان دهند، بیشتر وقتشان را با دوستان و همسالان بگذرانند و نتوانند به آسانی روی تکالیف درسی خود تمرکز داشته باشند.
برای پیشگیری از مشکلات کودکان و نوجوانان در این شرایط، پدر و مادرها باید نکاتی را در نظر بگیرند:
در سنین ۶ تا ۱۲ سالگی، کودکان نظراتی خاص برای حضور در خانه هرکدام از والدین دارند. آنها معمولاً تمایل دارند که به صورت مساوی در خانه هرکدام از والدین باشند، اما این امکانپذیر نیست. پژوهشها نشان دادهاند برای کودکانی که به مدرسه میروند، جابهجای زیاد، به آشفتگی در برنامهریزی میانجامد و در عملکرد تحصیلی آنها اختلال ایجاد میکند.
استفاده از کودکان ۶ تا ۱۲ ساله به عنوان پیامرسان یکی از خطرات بزرگی است که ممکن است در این دوره روی دهد، چراکه فرزندان آنقدر بزرگ هستند که بتوانند پیام والدین را به یکدیگر منتقل کنند و نیز آنقدر کوچک هستند که نمیتوانند در مقابل پدر یا مادرشان نه بگویند. استفاده از کودک به عنوان ابزاری برای این کار میتواند روی تمرکز و توجه او آثار منفی و جبرانناپذیری داشته باشد.
نوجوانان به دلایل گوناگون ممکن است بخواهند از هر دو والد دوری کنند و بدین ترتیب از درس و مدرسه هم فاصله بگیرند. در چنین شرایطی سعی کنید آنها را درک کنید و از یک روانشناس بخواهید به فرزندتان کمک کند تا فاصله او با شما بیشتر از این نشود.
در سنین نوجوانی، تصمیمگیری برای حضور در خانه هرکدام از والدین باید با مشورت نوجوان باشد. برخی از نوجوانان ترجیح میدهند بیشتر در خانه یکی از والدین باشند تا از این طریق راحتتر بتوانند با دوستان و همکلاسان خود ارتباط برقرار کنند.
نکته: توجه به این نکته ضروری است که برخی از نوجوانان موضوع حضور در خانه هر کدام از والدین را تبدیل به موضوعی برای تحتفشار قراردادن والد دیگر میکنند تا از این طریق بتوانند به خواستههایشان برسند. والدین باید مراقب باشند که در این دام نیفتند.
اشتغال ذهنی به جدایی والدین و مشکلات پس از جدایی، عامل مهمی برای کاهش توجه و تمرکز کودکان و نوجوانان پس از جدایی است. در صورت وجود مشکلات تحصیلی، والدین باید فرزندان خود را درک کنند، از انتظار خود نسبت به آنها بکاهند و با کمک به درس و همزمان حمایت عاطفی، آنها را یاری کنند تا بتوانند مرحله دشوار سازگاری پس از طلاق را با کمترین خطر و آسیبی سپری کنند.
اطلاع دادن به مربی و مسئولان مدرسه نیز مهم است. اگر مربیان از وضعیت روانی و مشکلات خانوادگی کودک باخبر باشند، نه تنها از انتظارات خود میکاهند، بلکه میکوشند بیشتر از کودک حمایت کنند. درک، توجه، محبت و مهربانی مسئولان مدرسه نسبت به این کودکان باعث میشود که آنها انگیزه بیشتری برای حضور در مدرسه و پیگیری فعالیتهای درسی پیدا کنند.
بامداد-چگونه در قرآن، مرگ و عذاب های جهنم جزو نعمت های الهی به حساب آمده است؟
پرسش
در سوره الرحمن آیاتی را ذکر می کند و سپس می گوید: “فَبأَىِّ ءَالَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ”. اما در این بین آیاتی را می بینیم که با این سبک سازگار نیستند.
از جمله آیات ۳۵، ۴۱، ۴۴ همین سوره، حال آیا این سیاق منتفی است، یا این که اینها در زمره نعمت های الهی قرار می گیرند؟ در صورت دوم لطفا توضیح دهید.
سوره الرحمن به طور کلى بیانگر نعمت هاى مختلف “معنوى” و “مادى” خداوند است که بر بندگان خود ارزانى داشته و آنها را غرق در آن ساخته است، به گونه اى که مىتوان نام این سوره را “سوره رحمت” یا “سوره نعمت” گذارد؛ و به همین دلیل با نام مبارک “الرحمن” که رحمت واسعه الاهى را بازگو مىکند آغاز شده است.[۱]
اما هر خلقتی برای این که بتواند در زمره نعمت قرار گیرد، لازم نیست در تمام موارد موجب راحتی و خوشی باشد، بلکه برای نعمت بودن همین بس که خیر بیشتری داشته باشد و وقتی که آن را به صورت کلی در نظر می گیریم، می بینیم سود آن بیشتر از ضررش است، هرچند گاهی در موارد خاص موجب عذاب نیز شده باشد.
در آیات مورد بحث نیز باید همین امر را لحاظ کرد و کلیت موارد یاد شده را دید تا بتوان به قضاوت نشست که آیا می توان آنها را در زمره نعمت های الهی برشمرد یا خیر؟
در آیه ۲۶ سوره الرحمن “کلُُّ مَنْ عَلَیهْا فَان” مشاهده می کنیم که در بحث از نعمت های الهی، فنای انسان ها را ذکر می کند.
در تفسیر نمونه چند احتمال ذکر شده است که بنابر تمام آنها می توان مرگ و فنا را در زمره نعمت های الهی قرار داد:
“اما چگونه مسئله فنا مىتواند در زمره نعمت هاى الهى قرار گیرد؟ ممکن است از این نظر باشد که این فنا به معناى فناى مطلق نیست، بلکه دریچهاى است به عالم بقا و دالان و گذرگاهى است که شرط وصول به سراى جاویدان عبور از آن است.
دنیا با تمام نعمت هایش زندانى است براى مۆمن، و خروج از این دنیا آزاد شدن از این زندان تنگ و تاریک است.
و یا از این نظر که ذکر نعمت هاى فراوان گذشته ممکن است مایه غفلت و غرق شدن گروهى در زندگى دنیا و انواع خوردنیها و نوشیدنی ها و لۆلۆ و مرجان و مرکب هاى راهوارش گردد، لذا یادآورى مىکند که این دنیا جاى بقا نیست، مبادا دلبستگى به اینها پیدا کنید، و از آنها در مسیر پروردگار بهره نگیرید که این تذکر خود نعمتى است بزرگ”.[۲]
بنابراین هر یک از این احتمالات مذکور، مرگ جزو نعمت های الهی قرار می گیرد و مشخص می شود که مرگ در یک نگاه کلی و با لحاظ کردن تمام موارد، چیزی جز نعمت نیست و دیگر نمی توان آن را از سیاق این سوره خارج دانست.
دسته دوم از آیات سوره الرحمن که نعمت بودن آنها با کمی تأمل همراه است؛ آیاتی است که جهنم و عذاب الهی در آن مطرح شده است. از جمله آنها: “بر شما شعلهاى بىدود فرستاده شود، یا دودى بىشعله، پس با او مقابله نتوانید کرد”.[۳] “کافران را به نشان صورتشان مىشناسند و از موى جلو سر و پاهایشان مىگیرند”.[۴]
و “آنان در میان آتش و آب جوشان رفت و آمد مىکنند”.[۵] این آیات نیز مورد شبهه بوده و ممکن است شخصی در نگاه اول این آیات را به دور از رحمت الهی دانسته و شمارش آنها در زمره نعمت های الهی برای او عجیب باشد، اما باید به این موارد نیز نگاه عمیق تری داشت. ذکر این موارد مانند این است که یک مادر برای جلوگیری از غذا خوردن زیاد فرزندش، او را به یاد بیماری های ناشی از آن بیاندازد تا او را از این اشتباه دور کند. خداوند نیز با ذکر جهنم و عذاب های آن در پی تلنگر زدن به انسان ها بوده و ذکر این عذاب ها هشداری است برای نگه داشتن انسان ها در راه درست و همچنین عاملی است برای اصلاح و تربیت که در این صورت ذکر اینها لطف و نعمتی به حساب می آید و اگر این عذاب ها و جهنمی در کار نبود بسیاری به گمراهی دچار می شدند و تنها جهنم بوده که آنها را از گناه و اشتباه دور کرده است.
بر این اساس، عذاب ها را نیز از همین جهت می توان از نعمت های الهی برشمرد و همان گونه که قرار دادن مجازات در قوانین و اجرای آن توسط نیرو های انتظامی در راستای نظم بخشیدن به جامعه بوده و نمی توان آن را خلاف حق دانست، خلقت جهنم و عذاب آن را نیز باید در راستای هدایت بشر فرض کرد.
پی نوشت ها:
[۱] . مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۹۱، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۴٫
[۲] . همان، ج ۲۳، ص ۱۲۵٫
[۳] . الرحمن، ۳۵٫
[۴] . همان، ۴۱٫
[۵] الرحمن، ۴۴٫
منبع: islamquest.net
بامداد-سوره انبیاء آیه «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ». قیامت نزدیک شد … . چه اتفاقی افتاده است که بیانگر نزدیکتر شدن قیامت و باعث ترس و توجه بیشتر مردم به قیامت باشد؟ از روزی که این آیه نازل شده، صدها سال و دهها نسل گذشته است، اما قیامت به وقوع نپیوسته است!)
نفرموده است که قیامت نزدیک شد [اگر چه این مفهوم را نیز میرساند]، و به فرض که مفهوم همین باشد، زمان نداده است و یا مدتی برای تعیین نزدیکی یا دوری بیان نداشته است که بگوییم: چند قرن گذشت، پس چرا نرسید؟
«اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ»، یعنی: حساب به مردم نزدیک شد، نه این که مردم به آن نزدیک شدند. چرا که مردم طالب و خواهان نیستند و همچنان از آن غافل هستند (فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ)، اما «حساب» طالب مردم است و به آنان نزدیک میشود. مثل مرگ که در سوره جمعه میفرماید: «این مرگی که شما از آن فرار میکنید، او شما را ملاقات خواهد کرد».
دقت شود که اگر فرموده بود: «یوم الحساب» نزدیک شد و یا فرموده بود: «یقترب الساعة – قیامت نزدیک شد یا میشود»، منظور همان قیامت بود و خبر از نزدیک شدن آن میداد، اما در این آیه، مقصود متذکر نمودن مردم، به یادآوری اصل موضوع «حساب» است، لذا حق تعالی آنان را متذکر شد تا در زمان حیات، از حساب غافل نشوند. انسان با مردنش وارد عرصه حساب میشود، هر چند که قیامت هنوز برپا نشده است.
الف – مردم (جنس انسان)، گاهی نمیدانند؛ و انبیاء و اولیاء و دانشمندان به آنان تعلیم میدهند تا بدانند، اما گاهی میدانند، ولی به خاطر اشتغال و علاقه فراوان به امور دیگری، از آنچه میدانند غفلت میکنند و این اشتغال به یک امر و غفلت از امر دیگر، به حدی میشود که حتی اگر ذکر و یاد آن نیز به میان آید، از آن اعراض میکنند.
لذا در آیه هم به این غفلت از «حساب» اشاره نموده و هم به اعراض از آن؛ و در آیه بعد نیز تکمیل مینماید که هیچ حرف تازهای که برای آنان علم باشد و یا هیچ تذکری که برای آنان یادآوری باشد، از جانب خدا برای آنان نیامد، مگر آن که آن را شنیدند، اما چون مشغول بازی بودند، غفلت و اعراض کردند. لذا میفرماید: هر عملی میکنند، حساب و نتیجه حساب، یعنی بازده عملشان به آنان نزدیک میشود، اما باز غافلند و اعراض میکنند.
ب – اتفاقات بسیاری رخ داد که نشان دهنده نزدیک شدن قیامت نیز بود؛ از جمله ختم نبوت. ختم نبوت یعنی اکمال و اتمام دین، یعنی شریعت نهایی برای همه مردم، یعنی کامل شدن ملزومات هدایت تا آخرالزمان، یعنی نزدیک شدن تحقق تمامی وعدههای الهی و …؛ پس قیامت نیز نزدیک میشود. لذا پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، دو انگشت خود را به هم چسبانده و فرمودند: «بُعِثْتُ أَنَا وَالسَّاعَة کهَاتَیْن» یعنی: من و قیامت مانند این دو انگشت با هم مبعوث شدیم – ولی آیه مذکور به زمان قیامت یا نزدیکی و دوری آن اشاره ندارد، بلکه به شرح حال مردم و تذکر به آنان تصریح مینماید که حساب و نتیجه اعمال به آنان نزدیک میشود، اما در بازی و غفلت و اعراض به سر میبرند.
وَ هُمْ فى غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ؛ و آنان از نزدیک شدن آن بىخبر و از آن رویگردانند.
آرى، این مردم نه در اندیشه نزدیک شدن هنگامه حسابرسى هستند و نه براى فرارسیدن آن مىاندیشند و آماده مىگردند، بلکه همچنان از اندیشه در مورد آن و آمادگى براى رویارویى با آن رویگردانند و سرباز مىزنند.
آیه شریفه نشانگر این واقعیت است و انسان را به این سو تشویق و ترغیب مىکند که خویشتن را براى رستاخیز و فرا رسیدن آن و حساب و حسابرسى آماده سازد.
فراموش کردن دادگاه عدل قیامت سر چشمه اصلى بدبختی هاى آدمى است، و در این صورت است که آدمی خود را در برابر قانون شکنى ها و مظالم آزاد مى بیند، و این گونه گرفتار مجازات ابدى می شود:
“فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ “؛ سوره ی سجده، آیه ی ۱۴، امروز شما عذاب را، به کیفر فراموشی ملاقات روز قیامت، بچشید؛ زیرا ما هم شما را از یاد بردیم تا عذاب همیشگی را به کیفر کردار زشتی که انجام دادید بچشید.
قرآن تأکید مى کند که حقیقت آخرت در حافظه انسان به طور فطرى منعکس است. آن سان که مى تواند با به کار بردن عقل و تصدیق رسالت پروردگارش از آن نتیجه گیرد ، ولى پرده هاى شهوات که بر روى قلبش افتاده است و افکار باطل او را به فراموشى مى اندازد.
از این رو امروز براى آخرت مهیا نمى شود بلکه همچنان در انحراف و عصیان مى ماند تا مستحق عذاب خدا شود.
منابع:
x-shobhe.com
tahour.net
tebyan.net
نوشته قیامت کی برپا میشود؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
در روایات داریم که میت را ناگهانی وارد قبر نکنید بلکه نزدیک قبر روی زمین بگذارید تا یک حالت انسی نسبت به آن مکان برایش ایجاد شود. یکی از چیزهایی که باعث این استیناس و از بین رفتن وحشت قبر می شود نماز وحشتی یا نماز لیلة الدفن است که این نماز به دو صورت خوانده می شود. یک صورتش، نماز دو رکعت است که در شبی که مرده دفن شده از سر شب تا آخر شب می توان خواند. و کیفیت آن به این ترتیب است که در یک صورتش در رکعت اول بعد از حمد دوبار سوره «توحید » خوانده می شود و در رکعت دوم هم بعد از حمد ده بار «سوره الهکم التکاثر» بعد از سلام این ذکر خوانده می شود «اللهم صلّ علی محمد و آبعث ثواب ها إلی قبر ذلک المیّت فلان بن فلان. اسم میت را می برند که خدایا ثواب این نماز را برسان به قبر امرده ای که امشب دفن شده. »
صورت دوم که مشهورتر هم هست دو رکعت است. در رکعت اول بعد از حمد آیة الکرسی خوانده می شود و در رکعت دوم بعد از حمد ده بار سوره إنا انزلناه بعد از سلام هم باید گفت « اللهم صلّ علی محمد و آبعث ثواب ها إلی قبر ذلک المیّت فلان بن فلان. » این نماز بسیار موثر است هم برای نمازگذار ثواب زیادی دارد هم برای مرده که باعث می شود وحشت و اضطرابی که بر میت وارد می شود در شب اول قبر ا برداشته بشود و از حالت تنگنا و سختی بیرون بیاید. البته برای از بین رفتن وحشت قبر در روایت چیزهای دیگری هم معرفی شده از جمله اگر انسان رکوع نماز را کامل انجام بدهد. وحشتی در قبر او را فرا نمی گیرد و فشار قبر نخواهد داشت.
در روایات به چیزهایی که باعث می شود انسان در قبر نور و صفا و روشنایی داشته و ظلمت و تاریکی و فشار نداشته باشد اشاره شده . یکی از آن موارد ذکر صلوات بر حضرت محمّد (صلی الله علیه واله وسلم) و آل ایشان است و یکی از کاربردهایش در قبراست.
ذکر شریف ” لا إله إلا … الملک الحق المبین ” را اگر در هر روز صد بارخوانده شود یکی از آثارش این است که وحشت قبر از انسان برداشته می شود و باعث توانگری و وسعت رزق می شود، درهای بهشت و درهای خیر به سوی او باز می شود
پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: بر من زیاد صلوات بفرستید ” فإنّ الصلاة علیّ نور فی القبر و نور علی الصراط و نور فی الجنة “ صلوات بر من فرستادن نوری است در قبر و نوری است بر صراط و نوری است در بهشت. البته معنای نور حیات و هستی است و جایی که نور هست، فشار نیست پس فشار قبر و عذاب ، گرسنگی و تشنگی نیست.
در روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود کسی که سوره مبارکه نور را در نماز واجب یا نماز نافله بخواند خداوند او را از فشار قبر حفظ می کند و از فشار قبر در پناه خدا خواهد بود.آیات دیگری هم هست که خواندنش این خاصیت را دارد که شخص فشار قبر نداشته باشد.
در مورد نماز مخصوصاً نماز شب روایات فراوانی داریم که باعث روشنایی قبر انسان و برداشته شدن عذاب قبر است. خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) وحی کرد که ” قم فی ظلمة اللیل ” در تاریکی شب بلند شو تا قبر تو را باغی از باغ های بهشت قرار بدهم.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: اگر کسی رکوعش را تمام بکند یعنی نمازش را خوب به جا بیاورد وحشت قبر براو وارد نمی شود.
امام رضا (علیه السلام) در روایتی بسیار عالی فرمودند: ” علیکم بصلاة اللیل “ به نماز شب عنایت زیادی داشته باشید و بر شما باد اقامه نماز شب ، سپس فرمود هیچ بنده ای نیست که آخر شب بلند می شود و هشت رکعت نماز نافله شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر می خواند و در قنوت نماز وتر هفتاد مرتبه استغفار می کند مگر اینکه خداوند او را از عذاب قبر حفظ کرده و در پناه خودش قرار می دهد. پس اولین خاصیت نماز شب این است که انسان از عذاب قبر در پناه خدا خواهد بود. و من عذاب النار و از عذاب جهنم هم نجات پیدا خواهد کرد و در پناه خواهد بود و مدّ له فی عمره ، عمرش طولانی می شود و وسّع علیه فی معیشته ، و روزیش هم فراوان می شود.
پس نماز شب خواندن چهار خاصیت مهم دارد:
۱ – عذاب قبر را بر می دارد.
۲- عذاب جهنم را بر می دارد.
۳- عمر را طولانی می کند.
۴- روزی را وسعت می بخشد.
ذکر شریف ” لا إله إلا … الملک الحق المبین “ را اگر در هر روز صد بارخوانده شود یکی از آثارش این است که وحشت قبر از انسان برداشته می شود و باعث توانگری و وسعت رزق می شود، درهای بهشت و درهای خیر به سوی او باز می شود.
خواندن سوره مبارکه یس یکی دیگر از عوامل تخفیف فشار قبر است. یکی از آثار تلاوت سوره یس این است که اگر انسان مخصوصاً قبل از خوابیدن این سوره را بخواند باعث می شود که وحشت قبر از انسان دفع بشود.
خواندن نماز لیلة الرغائب که از اعمال ماه رجب است باعث برداشتن وحشت قبر و تنگنای قبر می شود. دوازده روز روزه گرفتن در ماه مبارک شعبان هم یکی از آثارش این است که فشار قبر، وحشت قبر برداشته می شود.
خلاصه سخن
عوامل متعددی سبب فشار قبر می شوند که برای رفع آنها در آیات و روایات توصیه هایی شده که عمل به آنها سبب تخفیف فشار قبر می شود.
منبع:tebyan.net
نوشته چگونه فشار قبر کم میشود؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.