اگر به مدت یک سال، گوشت را از رژیم غذایی تان حذف کنید چه اتفاقاتی در بدن شما خواهد افتاد؟
نخوردن گوشت برای آنهایی که عاشق کباب و کله پاچه هستند یک شوک بزرگ است و شاید به هیچ وجه قابل تحمل نباشد اما واقعاً بدن ما چه واکنشی به این موضوع دارد؟
به گزارش آلامتو و به نقل از روزیاتو؛ شاید اگر از شما خواسته شود که خوردن شکلات را کنار بگذارید اندکی برای تان دشوار باشد. ممکن است همین احساس را در مورد کنار گذاشتن گوشت داشته باشید. اما این کار برای سلامتی بسیار مفید است. البته باید این را هم در نظر داشت که این کار تحت نظر یک پزشک انجام پذیرد چرا که در برخی از گروه های سنی می تواند زیان هایی از جمله کم خونی و کاهش ناگهانی «ویتامین ب ۱۲» را به همراه داشته باشد.
با این مقدمه کوتاه بر آن هستیم که دلایل مفید کنار گذاشتن گوشت را برای تان مطرح کنیم که از قرار ذیل هستند:
در مورد افرادی با قد و وزن متوسط و نرمال با کنار گذاشتن گوشت، می توانند در طول یک سال، حدود ۵ کیلوگرم لاغر می شوند.
۱۵ پژوهش انجام شده در دانشکده پزشکی دانشگاه جورج واشنگتن که در نقاط مختلف جهان از جمله اروپا و آمریکا و بر روی رژیم های گیاهی صورت پذیرفت، این نتیجه بدست آمد که حتی بدون شمردن کالری های دریافتی و یا ورزش کردن، مصرف مواد گیاهی می تواند در کاهش وزن موثر باشد.
همچنین در مطالعه دیگری که بر روی راهبان پیرو بودیست انجام شد، مشخص گشت که «بی اِم آی» که شاخص وزن سلامت افراد است در میان این گروه گیاهخوار در سطح پایین تری قرار داشت.
به دلیل کاهش میزان کلسترول و فشار خون در رژیم های غذایی بدون گوشت، خطر ابتلا به بیماری های قلبی نیز کاهش پیدا می کند.
در مطالعه ای نشان داده شد که افرادی که در تمام طول هفته گوشت مصرف می کنند تا ۲۷ درصد نسبت به گیاهخواران بشتر به دیابت مبتلا می شوند. همچنین در میان افرادی که از گوشت های فرآوری شده استفاده می کردند این میزان تا ۳۸ درصد افزایش پیدا کرده است.
مرکز بهداشت جهانی با بررسی گوشت های فرآوری شده ای همچون بیکن و سالامی، به این نتیجه دست یافتند که چنین گوشت هایی در معرض اشعه گاما قرار می گیرند و سرطان زا هستند. گوشت قرمز هم احتمالاً می تواند مواد سرطان زایی را در خود داشته باشد.
در مطالعه انجام شده در دانشگاه «سیتی» در نیویورک این نتیجه بدست آمد که گیاهخواران گونه های مفید بیشتری از باکتری های شکمی را در مقایسه با گوشتخواران در درون سیستم گوارشی شان دارا هستند.
اگر بعد از انجام فعالیت های ورزشی احساس گرفتگی در عضلات خود را دارید ممکن است به دلیل تجمع اسیداوریک و اسید لاکتیک اضافه ای باشد که بر اثر مصرف بیش از اندازه گوشت در بدن تان جمع شده.
دکتر «چیدی نگوابا» مشاور انجمن سبک زندگی سلامت در میان جوامع اروپایی، در این مورد می گوید، این وضعیت ممکن است باعث ایجاد درد شود. همچنین این امکان وجود دارد که مراحل بهبود این اختلال طولانی تر باشد.
«ریچارد برنسون» میلیاردر با کنار گذاشتن گوشت، حال بهتری را نسبت به گذشته تجربه می کند. همچنین «مت فرِیزر» نوسینده وبلاگ No Meat Athlete در وبلاگ خود می نویسد از زمانی که به گیاهخواری روی آورد سریع تر می دود. وزنش نیز کاهش پیدا کرد و توانسته به کشف خوردنی هایی بپردازد که قبلا با آنها چندان آشنا نبود.
در علم پزشکی به وجود مقادیر غیرطبیعی پروتئین در ادرار (بیش از یک گرم در روز)، پروتئینوری گفته میشود. پروتئینوری یکی از علائم شایع بیماریهای کلیوی میباشد. پروتئین ها جز اساسی تمام بخشهای بدن ازجمله عضلات، استخوان ها، مو و ناخن را تشکیل می دهند. پروتئین های موجود در خون نیز عملکردهای مهمی دارند و موجب محافظت فرد در برابر عفونت، کمک به لخته شدن خون و حفظ مقدار صحیح مایع در گردش بدن می شوند. همانطور که میدانید، کلیه یکی از مهمترین اندامهای درونی بدن انسان است. اکثر اعضای بدن برای عملکرد مطلوب وابسته به کلیهها هستند، بنابراین عملکرد مناسب این عضو در بدن بسیار مهم است. از جمله وظایف کلیه در بدن میتوان به شرکت در فعالیت خونسازی بدن، تنظیم متابولیسم ویتامین D و دخالت در متابولیسم کلسیم و سیستم استخوانی اشاره نمود.کنترل سیستم اسید و باز بدن که یکی از مهمترین سیستمهای بدن برای حفظ تعادل داخلی است نیز از دیگر کارهای کلیه است، اما یکی دیگر از وظایف کلیه که تقریبا مردم عادی این عضو را با آن میشناسند، دفع سموم بدن است.
برای دفع سموم بدن، خون از گلومرولها که نقش صافی دارند، عبور میکند. این صافی باعث میشود مواد ضروری برای اعضای مختلف بدن، بازجذب شده و در عین حال، سموم و مواد زائد دفع شوند.
در حالت عادی پروتئینها نباید از این صافی بگذرند. البته در حدی کم ـ زیر 150 میلیگرم در 24 ساعت ـ برخی مولکولهای خاص پروتئین، میتوانند در ادرار دیده شوند. بنابراین در یک حجم خیلی محدود، وجود بعضی از انواع پروتئینها در ادرار غیرطبیعی نیست. اما زمانی که کلیه دچار اختلال شود، موادی که در حالت عادی نباید از صافی گلومرولها رد شوند، از آنها عبور کرده و برعکس بازجذب مواد لازم مختل میشود.
فردی که پروتئینوری دارد، در واقع دفع پروتئین در ادرار او به طور غیرعادی انجام میشود.
پروتئینوری میتواند یک نشانه خیلی مهم از بیماریهای زمینهای کلیه باشد. در واقع بهتر است بگوییم پروتئینوری، بیماری نیست بلکه نشانهای مهم است که ممکن است به دلیل سوء اثر برخی داروها بر کلیه یا در جریان برخی بیماریهای عفونی به وجود آید. در اثر دیابت و فشار خون هم ممکن است پروتئینآوری پیدا شود. به طور کلی پروتئینوری موردی است که نباید به راحتی از کنارش گذشتمایع خون یا پلاسما، در کلیهها تصفیه میشود و مواد زائد را از دست میدهد. در حالت عادی، کلیه ها مانع خروج آلبومین ( نوعی پروتئین در خون )، از پلاسما به داخل فضای ادراری میشوند و ادرار عاری از پروتئین یا آلبومین است.
آلبومین، مهمترین پروتئین در گردش خون است که مانند چسب، مایع پلاسما را داخل رگها نگه میدارد. مایع خون یا پلاسما در کلیهها تصفیه میشود و مواد زائد را از دست میدهد. در حالت عادی در حین تصفیه پلاسما، در کلیهها سدی وجود دارد که مانع خروج آلبومین از پلاسما به داخل فضای ادراری میشود و به این ترتیب، در حالت عادی، ادرار عاری از پروتئین یا آلبومین است.
احتمال حضور آلبومین (که نوعی پروتئین محلول در آب است) در ادرار بیش از سایر پروتئین ها است و گاهی به جای لغت پروتئینوری، به طور اختصاصی از واژه "آلبومینوری" استفاده می شود که هنگامی است که در آزمایش ادرار به طور اختصاصی، وجود آلبومین تشخیص داده می شود. آلبومین موجب احتباس مایعات در بدن می شود و مانند اسفنج، آب بافت های بدن را به خود می گیرد.البته در شرایط خاصی مثل ورزش سنگین یا وجود عفونت ادرار، مقدار کمی آلبومین در ادرار دفع میشود که معمولا توسط بدن جبران میشود. وقتی دفع پروتئین از کلیهها به میزان زیاد باشد، باعث کم شدن مقدار پروتئین در خون میشود و پلاسما از رگها بیرون میآید و بیمار ورم میکند.
بیماریهایی وجود دارند که در آنها، کارآیی سد خونی ـ ادراری، در کلیه از بین میرود و آلبومین به مقدار زیاد، در ادرار وارد و دفع میشود. در این حالت، کبد شروع به تولید بیشتر آلبومین میکند و این نقیصه تا حدی جبران میشود.
وقتی کبد نتواند از پس جبران مقدار زیاد آلبومین دفع شده برآید، مقدار آلبومین خون کم میشود و کمکم پلاسما از داخل رگها به فضای زیر پوست تراوش میکند و ورم ایجاد میشود. ورم ناشی از دفع پروتئین، برخلاف ورم در بیماران دچار نارسایی قلبی، یک ورم عمومی است، یعنی صبح که فرد از خواب بیدار میشود، کاملا پف کرده و زیر پلکهایش کاملا ورم کرده است.
مهمترین بیماریهایی که موجب دفع پروتئین از کلیهها میشوند، شامل دیابت، فشار خون و بیماریهای خودایمنی کلیههاست. در مورد بیماری دیابت و فشار خون، بیشتر از این که عوارض دفع پروتئین مهم باشد، این عارضه نشانه وخامت بیماری و شروع آسیب کلیههاست و نشان میدهد هر چه سریعتر باید قند خون کنترل شود و فشار خون پایین بیاید.
در دیابت نوع ۱ و ۲ ، نخستین علامت اختلال عملکرد کلیه، دفع مقادیر کم آلبومین در ادرار است که میکروآلبومینوری (microalbuminuria )نامیده می شود. با کاهش بیشتر عملکرد کلیه، مقدار آلبومین موجود در ادرار افزایش می یابد و میکروآلبومینوری به پروتئینوری کامل تبدیل می شود.
در پرفشاری خون (فشارخون بالا)، دومین عامل ایجاد بیماری کلیوی مرحله انتهایی است و وجود پروتئینوری در فرد مبتلا به فشارخون بالا، نشان دهنده کاهش عملکرد کلیه است و در صورتی که فشارخون بالا کنترل نشود می تواند به نارسایی کامل کلیه پیشرفت کند.
نشانههای اولیه پروتئینوری
اولین قدم در معاینات این است که ثابت شود بیمار پروتئینوری دارد یا نه. این مورد با آزمایش ادرار معمولی در یک شبانهروز کامل مشخص میشود. در این حالت، بیمار صبح روز اول ادرارش را دور میریزد و پس از آن تا 24 ساعت، یعنی تا صبح فردا، هر بار ادرارش را در ظرفی که از آزمایشگاه گرفته است، جمع میکند.
صبح فردا، پس از جمع کردن ادرار ها، همه آن ها را به آزمایشگاه میبرد. برای بیماری که دچار ورم در تمام بدن شده، اگر آلبومین در ادرار 24 ساعته، بیشتر از 5/3 گرم باشد، بیماری نفروتیک (بیماری دفع شدید پروتئین از کلیهها) را مطرح میسازد، که باید با روشهای تشخیصی تکمیلی، نوع بیماری کلیه را مشخص ساخت.
وجود یا نبود گلبولهای قرمز و گلبولهای سفید در ادرار بیمارانی که پروتئین دفع میکنند، در تشخیص بیماری اهمیت دارد. در این شرایط بیماران باید به نفرولوژیست (فوقتخصص بیماریهای کلیه) برای اقدامات تکمیلی مراجعه کنند.
اگر فرد پروتئینوری پیدا کند و حجم پروتئین دفعی زیادتر از حد مشخص باشد، جایگزینی این پروتئین برای بدن مشکل میشود.
نکته مهمی که باید بدانید این است که پروتئینها مولکولهایی هستند که در داخل رگها ایجاد فشار اسمزی میکنند و با این کار باعث میشوند که آب از درون رگ به درون بافتها نشت پیدا نکند. به همین دلیل یکی از نشانههای پروتئینوری، نشت آب به خارج از عروق است که این مورد را به صورت ورم میتوان مشاهده نمود. این حالت (اِدِم) در قسمتهایی که پوست شل است، مانند زیر چشم، سریعتر ایجاد میشود. در این شرایط اِدِم اندامها به وجود میآید به صورتی که اگر فرد انگشتر دست میکند، برایش تنگ میشود.
البته لازم به ذکر است که هر ورمی در دست و پا دلیل پروتئینوری نیست. خیلی از بیماران هنگام مراجعه به پزشک به دلیل ورم دست و پا نگران بیماری کلیوی هستند. ولی این طور نیست که هر کسی با وجود ورم زیر چشم لزوما پروتئینوری داشته باشد.
برای اینکه خیالتان راحت شود،بهتر است هر 6 ماه یک بار به پزشک مراجعه نموده و و آزمایشات لازم را انجام دهید، اما چنانچه فردی دچار علائمی نظیر پرادراری، سوزش ادرار، تکرر ادرار و خون ادراری شد باید فورا به پزشک مراجعه کند.
پس از تشخیص بیماری ممکن است توسط پزشک رژیم غذایی خاصی تجویز شود. البته ممکن است برای تشخیص دقیق بیماری نیاز به نمونهبرداری از کلیه نیز وجود داشته باشد. این کار به دلیل تشخیص دقیق بیماری انجام میشود؛ چراکه هر بیماری کلیه، درمان و داروی خاص خود را دارد.
گاهی مردم به اشتباه تصور میکنند که به دلیل دفع پروتئین باید با مصرف پروتئین این مشکل را رفع کرد اما این تئوری غلط است. پروتئینی که در ادرار دفع میشود میتواند در بافتهای گلومرول ایجاد تغییرات برگشتناپذیر کند و موجب از بین رفتن عملکرد کلیهها شود. بنابراین خوردن پروتئین کاری اشتباه بوده و باید برای درمان به دستورات پزشک متخصص عمل شود.
نتایج انجام شده توسط محققان IOC نشان داده است که ورزش شدید باعث افزایش طول مدت بارداری یا زایمان زودرس نمیشود.
بررسیها نشان داده است که ورزش تاثیری بر طول مدت بارداری ندارد. نتایج این بررسی ها در مجله پزشکی ورزش منتشر شده است. این مطالعات بر روی ورزشکاران حرفهای انجام شده است تا ارتباط ورزش با مدت زمان بارداری مشخص شود.
پیش از این، این تصور وجود داشت که ورزش شدید و حرفهای باعث کمتر رسیدن خون به جنین و رشد ناقص او میشود و حتی ممکن است باعث “زایمان زودرس” شود.
ورزش شدید ممکن است که ضربان قلب چنین را افزایش دهد اما این مسئله موقت است و ضربان قلب جنین به حالت عادی بازمیگردد.
به ورزشکاران حرفهای پیشنهاد شده است که در سه ماه ابتدایی بارداری میزان شدت تمرین های خود را کم کنند.
همچنین بررسیها نشان داده است زنانی که به طور مرتب ورزش میکنند زایمان راحت تری دارند و احتمال اضافه وزن و کاهش بیش از حد وزن در نوزاد آنها کمتر است. ضمنا زنان ورزشکار کمتر نیاز به سزارین برای زایمان پیدا میکنند.
منبع: ایسنا
دوره طبیعی قاعدگی دو تا ۸ روز است و گاهی تا ۱۰ روز ادامه دارد
دکتر علوی متخصص زنان و زایمان، گفت: بیماری به نام کیست رحم وجود ندارد، ولی عدهای کیست تخمدان را کیست رحم میدانند.
ایشان با اشاره به برخی از بیماری های زنان عنوان کرد: یکی از موضوعات مهم زنان، دوره قاعدگی است
که سیکل آن از ۲۲ تا ۳۸ روز می باشد و اگر بیش از این زمان طول کشید باید به متخصص جهت تشخیص علت و درمان مراجعه کرد.
دوران قاعدگی از سن ۱۲ سالگی تا ۴۵ سالگی روی می دهد و قاعده گذاری به همراه تخمک گذاری، زمان مشخص دارد،
البته هر خونریزی خارج از این زمان بندی، رویدادی غیر عادی است.
استرس و حرکات سنگین ورزشی و کاهش وزن و برخی از بیماری ها و بارداری و مصرف برخی از داروها می تواند “دوره قاعدگی طبیعی” را بر هم بزند.
از میان بانوان یک درصد قاعدگی طبیعی ندارند که آن هم قابل تشخیص است. دوره طبیعی قاعدگی دو تا ۸ روز است و گاهی تا ۱۰ روز ادامه دارد
اگر این مدت طولانی شود قطعا علت خاصی دارد.
تنها ۱۵ درصد از بانوان سیکل ۲۸ روزه دارند البته میزان خونریزی در بانوان متفاوت است.
هر لکه بینی به معنای قاعدگی نیست و حتی می تواند بنا بر دلایلی در کودکان اتفاق بیفتد،
البته اختلال های تخمک گذاری هم موجب خونریزی می شود.
در کودکان ضربه خوردن و وجود جسم خارجی و یا تعرض موجب خون ریزی می شود که آن هم زیر نظر پزشک قابل تشخیص است.
یکی از اشتباهات مهم بانوان به تاخیر انداختن عادت ماهیانه می باشد که این امر جداره رحم را ضخیم کرده و موجب امراض بدخیم می شود.
برخی از بانوان برای سفرها و یا کار تاخیر در قاعدگی ایجاد می کنند که تکرار آن تا چند ماه جایز نیست.
خوددرمانی و برخی از شیوه های سنتی در درمان بیماری زنان و استفاده از روش های غیر اصولی در زمان بارداری زمینه ساز ایجاد امراض خواهد شد،
در این باره بهداشت بانوان اهمیت زیادی دارد.
در حوالی سن بلوغ که قاعدگی آغاز می شود اگر میزان خونریزی بالا باشد ممکن است تعداد پلاکت ها کم باشد
و نیاز به دوره درمان باشد و یا اختلال انعقادی داشته باشند.
وی در مورد مصرف قرص آهن در زمان قاعدگی هم بیان کرد:خون ریزی که منتهی به کم خونی شود
نیاز به آهن دارد، اما در سنین نوجوانی و جوانی قاعدتا خون ریزی موجب کم خونی نمی شود،
اما برای جلوگیری از کم خونی گاهی برای زنان و دختران آهن تجویز می شود.
این متخصص زنان و زایمان در مورد برخی از مراقبت های زنان عنوان کرد: زنان و دختران باید از لباس های نخی استفاده کنند
و لباس های شسته شده خود را در معرض آفتاب بگذارند و همواره لباس های خود را خشک نگاه دارند تا به بیماری های زنان و عفونت ها مبتلا نشوند.
منبع: iranmatlab.ir
بامداد-تعابیر متعدد و مختلف از عذاب در آیات الهی، به اقتضای فصاحت قرآن و رساندن مطلب به غایت بلاغت برای تأثیر بیشتر در نفوس مردم صورت گرفته است.
در این مقاله به دو شبهه که در مورد آیات قرآن کریم وارد کرده اند پاسخ می گوییم:
۱ ـ آیا آیهی دوم سوره فتح که به پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرماید: گناهان (ذنوب) قبل و بعد تو را میبخشم، دلیل بر این نیست که ایشان نیز گناه داشتهاند؟
معنای «ذنب» گناه نیست. بلکه به معنای «دنباله و تبعات بد» است. گناه به نافرمانی امر خداوند و معصیت در مقابل او اطلاق میگردد، اما «ذنب» به هر عملی که بتواند آثار بدی به دنبال آورد گفته میشود.
لذا اگر چه هر گناهی چون آثار و عواقب بدی در دنیا و آخرت به دنبال دارد ذنب است، اما هر ذنبی، یعنی هر فعلی که بتواند آثار ناخوشایندی به دنبال داشته باشد، نیست. و بسیار اتفاق میافتد که یک عمل درست و خوب نیز آثار و عواقب ناخوشایندی به دنبال داشته باشد. مثل این که مأموری مجرمی را دستگیر میکند و یا یک قاضی به عدالت وی را محکوم میکند، اما او پس از آزادی به قصد انتقام، نقشهی ترور وی را میکشد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چه قبل از هجرت و چه پس از آن، کارهای بسیاری داشتند که میتوانست موجب بغض، کینهتوزی و انتقام مردم عرب قرار گیرد که از جمله بیاعتبار کردن بت و بتپرستی، ساقط کردن حکومت کفر و طواغیت، مقاومت کامل در جنگهایی که بر او تحمیل میکردند، کوتاه کردن دست صاحبان زر و زور و تزویر از اجحاف به مردم و …، در ضمن تهمتهایی نیز به ایشان میزدند که میتوانست دنباله و عواقب سویی داشته باشد، مثل ساحر، مجنون و … . به اینها «ذنب» گفته میشد.
مغفرت نیز به معنای «پوشاندن» است که به فارسی بخشش معنا شده است. چرا که بخشش نیز همان پوشاندن گناه یا ذنب به معنی فوق است.
لذا خداوند متعال فرمود: همهی ذنوب گذشته و آیندهی تو را پوشش میدهم. یعنی نمیگذارم عواقب سوء آن عملکردها [که به حق بوده است] یا آن تهمتها و …، به تو بچسبد و دامنگیر تو شود.
و حق تعالی برای تحقق این وعدهی خود، فتح مکه و امان دادن به مخالفین را که موجب تلطیف قلوب شد، نصیب ایشان نمود. بدیهی است که اگر کسی گناه کند، بخشنده در مقابل جایزه نمیدهد. اما خداوند هم فتح مکه را داد و هم در آیه بعد وعدهی یک نصرت کامل را بیان نمود.
و اما شبهه ای دیگر:
یک شبهه که بعضی در آیات قرآن وارد می کند این است که چرا در آیات مختلف قرآن عذابها به یک شکل بیان نشده اند، مثلا عنوان می کنند که آیات ۷۸ سوره اعراف، ۱۳ و ۱۶ و ۱۷ سوره فصلت، ۶۷ و ۹۴ سوره هود، ۵ سوره حاقه، ۱۸۹ شعراء، ۴۴ ذاریات و … انواع مختلف عذاب ها را برای اقوام عاد و ثمود و مدین بیان نموده که مشخص نیست کدامشان صحیح است. به عنوان نمونه، عذاب قوم ثمود در مقاطع مختلف “رجفه”،”طاغیه”،”صاعقه” و “صیحه” اعلام شده است.
حتی اگر فرض کنیم که تمام انواع عذاب با هم بوده است، چه دلیلی دارد که این موضوع به نحوی در آیات مختلف بیان شود که بوی تناقض از آنها به مشام آید؟
پاسخ:
پیش از پرداختن به پاسخ ناگزیر از بیان مقدمه ای هستیم.
هدف قرآن آموزش تاریخ، داستان، رماننویسى، و … نیست گرچه برای رسیدن به هدفش به نحوی از همه این ها بهره می برد. قرآن کتاب هدایت، انسان سازی و تربیت است که دارای مواعظ و نصایح و انذار و تبشیر و … می باشد.
از این رو می بینیم قرآن در نقل تاریخ یا داستان، تاریخ و جزئیات داستان را نقل نمىکند و در نقل داستان ها هم برای بهره برداری تربیتی و اخلاقی قطعه ای از آن را در جایی و قطعه ای دیگر از آن را در جای مناسبی دیگر بیان می کند؛ “زیرا روش کلام خداى تعالى در آن جا که قصهها را بیان مىکند بر این است که به نکات برجسته و مهمى که در ایفاى غرض مۆثر است، اکتفاء کند، و به جزئیات و تفصیل داستان نمىپردازد. بنابر این از اول تا به آخر داستان را حکایت نمىکند”. [۱]
با توجه به این مقدمه اکنون به پاسخ پرسش می پردازیم.
اصطلاحات صاعقه، رجفه، طاغیه، صیحه، یوم الظله، هر چند تعابیر متعدد و در ظاهر متفاوتی هستند،اما با اندک توجه و تأمل در مفاهیم عنوان های یاد شده در آیات و تفاسیر که به عنوان عذاب برای یک قوم آمده اند؛ به دست می آید که هیچ گونه تناقضی بینشان وجود ندارد؛ مثلاً برای قوم ثمود در آیه ۷۸ سوره مبارکه اعراف، رجفه [۲]؛ (زلزله) بیان شده است اما در آیات ۱۳ و ۱۷ سوره فصلت و آیه ۴۴ سوره ذاریات به صاعقه (عذاب نابود کننده، قطعه ای از آتش که براثر تصادم با ابرها جهیده می شود و با هر چه برخورد کند آتش می زند، صدای هولناک و مرگ)[۳] تعبیر شده است و از طرفی، در آیه ۵ سوره حاقّه عذابشان، طاغیه (همان صاعقه [۴] یا چیزی که از حد طبیعی خود گذشته باشد) آمده است و در آیه ۶۷ سوره هود هم عنوان صیحه (به معنای عذاب)[۵] ذکر شده است.
همچنین برای قوم مدین در آیه ۹۴ سوره هود عذاب صیحه و در آیه ۹۱ اعراف رجفه بیان شده است و در آیه ۱۸۹ سوره شعراء عذاب یوم ظله (سایبانی از ابر صاعقه خیز) آمده است.
در مورد عذاب یوم ظله در تفاسیر چنین آمده است:
بعد از هفت روز که سراسر سرزمین شان را گرمای مفرط و سوزان فرا گرفته بود و به هیچ وجه نسیمی نمی وزید، به ناگاه قطعه ابری در آسمان شان ظاهر شد و نسیمی به وزیدن در گرفت. با مشاهده این قطعه ابر از خانه هایشان شتابان بیرون رفتند و سوی آن شتافتند که در این هنگام صاعقه ای مرگبار همراه با صدایی هولناک از آن برخاست و دنبالش آتشی فراوان از آن بر آنان فرو ریخت و نهایتاً زمین را به لرزه درآورد و همگی را هلاک ساخت. [۶]
طاغیه از طرفی، همان طور که ذکر شد به خود صاعقه گفته می شود و از طرف دیگر، به معنای موجودی که از حد خود تجاوز کند هم، آمده است که دراین صورت علاوه بر صاعقه با زلزله هم سازگار است و صیحه هم، باز همان طور که بیان شد به معنای عذاب است و عذاب در معنای صاعقه هم بیان شده است.
علاوه بر این هر کدام از زلزله و طاغیه خود مصداق عذاب های شدید طبیعی هستند. [۷]
با توجه به آن چه بیان شد و تأمل در مفاهیم ذکرشده برای اصطلاحات به کار رفته که هر کدام در موارد جداگانه به عنوان عذاب برای قوم ثمود و مدین ذکر شده اند و همچنین، توجه به ارتباطی که بینشان وجود دارد، معلوم می شود که هیچ گونه تناقض و تضادی بینشان نیست؛ بلکه آنها لازم و ملزوم و در بردارنده معانی یک دیگر هستند.
اما تعابیر متعدد و مختلف از عذاب به اقتضای فصاحت قرآن و رساندن مطلب به غایت بلاغت برای تأثیر بیشتر در نفوس مردم صورت گرفته است.
==================
پی نوشت ها:
[۱] تفسیر المیزان ج ۱۳، ص ۴۰۳
[۲] ابن منظور، لسان العرب، ج ۵، ص ۱۵۳
[۳] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۷، ص ۳۴۸
[۴] لسان العرب، ج ۸، ص ۱۷۰٫
[۵] لسان العرب، ج ۷، ص ۴۴۰
[۶] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۳۳۹ و ۳۴۰
[۷] تفسیرنمونه،ج ۲۰ ص،۲۴۳ و ۲۴۴٫
منابع:
aviny.com
tebyan.net
تفسیرنمونه، ج ۲۰
تفسیر المیزان ج ۱۳
نوشته چرا از عذاب روز قیامت تعبیرات مختلف میشود؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد – مغز مصنوعی (artificial brain ) فناوری نوینی است که در عین پیچیدگی در ابتدای راه توسعه بوده و توجه بسیاری از پژوهشگران علوم مختلف را به خود معطوف کردهاست. به نظر میرسد نیاز روزافزون به وسایلی با قابلیتهای انسانی، عاملی است که منجر به سرمایهگذاری بیشتر در این حوزه خواهد شد.
پل آلن یکی از بنیانگذاران شرکت مایکروسافت با هدف ایجاد یک مغز مصنوعی، ۵۰۰ میلیون دلار بودجه بر روی دو پروژه سرمایهگذاری کردهاست. اما چه کارهایی باید انجام شوند و این پروژه چه مدت طول خواهد کشید؟ پل آلن برای مدتی طولانی منتظر ظهور ماشینهای هوشمند بود. اکنون در سن ۶۲ سالگی و با ثروتی معادل ۱۷٫۷ میلیارد دلار، بنیانگذار مایکروسافت از دارایی خود برای دو تلاش تحقیقاتی بشردوستانه مجزا که ترکیبی از علم عصبشناسی و هوش مصنوعی هستند استفاده میکند و امیدوار است که این روند در آینده تسریع یابد.
اولین پروژه، ساخت یک مغز مصنوعی است که میتواند در یک آزمون علوم دبیرستان قبول شود. این موضوع ساده به نظر میرسد ولی تلاش برای آموزش یک ماشین نهتنها به دلیل واکنشنشاندادن ماشین بلکه به دلیل علت عکسالعمل ِآن، یکی از سختترین تلاشهای مهندسی نرم افزار است. موضوعی که بسیار پیچیدهتر از ساخت سیستمعاملهای ویندوز شرکت مایکروسافت بوده و گفته شده که شامل ۵۰ میلیون خط کدنویسی است. پروژه دوم با هدف درک هوش از جنبه مخالف پروژه اول صورت میگیرد. این پروژه تلاشیست که برای مهندسی معکوس مغز انسان توسط مدلسازی و شبیهسازی انجام میگیرد.
آلن در مصاحبهای گفت: «تصور کنید که قادر باشید یک ورق کاغذ تمیز را برداشته و تمام چیزهای شگفتانگیزی را که مغز انسان انجام میدهد بر روی آن بنویسید.» او از اورن اتزیونی محقق دانشگاه واشنگتن برای رهبری تیم ساخت مغز و کریستوف کوچ عصبشناس موسسه فناوری کالیفرنیا (Caltech) برای مدیریت تیم واسازی مغز دعوت به عمل آورد. از نظر آنها، تلاش برای درک مغز و هوش انسان به شکل همزمان در اوایل دهه ۱۹۰۰ و زمانی که انسان شروع به تفکر در خصوص چگونگی پرواز یک ماشین نمود صورت گرفتهاست.
در نگاه اول، هوش مصنوعی در حوزه علوم کامپیوتر قرار میگیرد که در آن کدنویسان برنامههایی را طراحی میکنند که ماشینها را قادر میسازد به شکل هوشمندانهای مشابه فعالیت انسانها عمل نمایند. برنامههای هوش مصنوعی(AI) کنونی میتوانند دمای خانه شما یا مسیر رانندگی تا محل کار را بر مبنای الگوهای شما و شرایط ترافیکی تنظیم کنند. آنها میتوانند به شما بگویند که فردی کارت اعتباری شما را ربوده و در یک شهر غریب آن را خرج کرده و یا اینکه چه تیمی بیشترین احتمال برندهشدن را در مسابقه فوتبال امشب دارد.
در پزشکی، الگوریتمهای هوش مصنوعی هماکنون برای انجام کارهایی از قبیل پیشبینی حوادث مترقبه در کسانی که از بیماری روانی رنج می برند، تشخیص مناطق خطرناک برای اشخاص مبتلا به تنگی نفس بر روی نقشهها، پیشبینی درخصوص اینکه آیا درمانهای سرطان قادر هستند به شما فرصت بهتری برای زندگی طولانیتر براساس ساختار ژنتیکی و تاریخچه بیماری بدهند و یافتن ارتباطاتی بین مسائلی از قبیل آب و هوا، ترافیک و سلامتی شما مورد استفاده قرار میگیرند.
اما در حوزه کلی دانش، دانشمندان برای ساخت فناوری که بتواند همانند یک انسان چهارساله یک آزمون IQ استاندارد را قبول شود تلاش میکنند. گرچه کامپیوترهای کنونی در ذخیره دانش، بازیابی و یافتن الگوها قوی هستند ، اغلب آنها هنوز با یک سوال ساده “چرا؟” درگیر هستند.
منبع:سایت علمی بیگ بنگ
نوشته آیا انسان موفق به ساخت مغز مصنوعی میشود؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
شاید بیشتری آسیب طلاق یک زوج را فرزندان شان متحمل شوند در حالی که خود زوج عمق این مسئله را درک نمیکنند.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ آیا شما پدر یا مادری هستید که به تازگی از همسرتان جدا شدهاید؟ فرزند شما چندساله است؟ آیا تاکنون به این موضوع فکر کردهاید که در آستانه بازگشایی مدارس و پسازآن، فرزندتان با چه چالشهایی روبهرو خواهد شد؟ آیا میدانید که برای رویارویی با چالشهای احتمالی چه کارهایی باید انجام دهید؟
طلاق و جدایی والدین برای کودکان و نوجوانان بویژه در سنین مدرسه، تجربهای دردناک است. برخلاف بزرگسالان، کودکان نمیتوانند آینده را درست پیشبینی کنند و حدس بزنند که زندگی بدون پدر یا مادر چگونه خواهد بود. آنها نمیدانند که از این به بعد چطور و چگونه باید نیازهای خود را برآورده کنند؛ چه کسی به آنها کمک خواهد کرد و روال زندگی و آینده آنها چگونه خواهد بود.
کودکان دبستانی، در سنین ۶ تا ۸ سال، در فعالیتهای مدرسه، در فکر موفقیت و در ارتباط با همسالان، در فکر رشد روابط هستند. این کودکان بعد از طلاق والدین ممکن است در انجام دادن تکالیف و وظایف مدرسه با مشکل روبهرو شوند. آنها معمولاً از فعالیتهای اجتماعی کنارهگیری میکنند و در ارتباط با همسالان خود مشکلات بسیاری را تجربه خواهند کرد.
بیشتر کودکان ۹ تا ۱۲ ساله، با والدینشان مخالفت میکنند. این کودکان بسیار آسیبپذیرند و به دقت رفتارهای والدینشان را زیر نظر دارند تا رفتارهای خود را شکل دهند. هر چند در این دوره کودکان علل جدایی را بهتر از قبل درک میکنند، اما ممکن است آن را درست یا نادرست ارزیابی کنند. پژوهشها نشان داده است که تقریباً ۲۵ درصد این کودکان، یکی از والدین را به عنوان «والد خوب» و دیگری را به عنوان «والد بد» مینامند. توانایی این کودکان از درک وضعیت روحی والدینشان باعث میشود تا به جای آنکه به دنبال کارهای خود و فعالیتهای درس و مدرسه بروند، ناچار مسئولیت مراقبت روانی از والدینشان را به عهده بگیرند؛ به این ترتیب ممکن است در مدرسه عملکرد ضعیفی داشته باشند و رفتارهای مشکلساز و پرخطر از خود نشان دهند. مقاومت در برابر نظم و انضباط نیز در این کودکان بسیار دیده میشود.
در سن ۱۳ تا ۱۷ سالگی، درخواست نوجوان برای خودنظمدهی، شروع رفتارهای خودمختارانه، کسب موفقیتهای تحصیلی و حرفهای و شکلدهی رفتارهای صمیمانه با دیگران، ممکن است دستخوش بحران شود و این بحرانها ممکن است به ناسازگاری نوجوان بیانجامد (هترینگتون و همکاران، ۱۹۹۹). نوجوانانی که طلاق والدین را تجربه میکنند، ممکن است به نظم و محدودیت واکنش بیشتری نشان دهند، بیشتر وقتشان را با دوستان و همسالان بگذرانند و نتوانند به آسانی روی تکالیف درسی خود تمرکز داشته باشند.
برای پیشگیری از مشکلات کودکان و نوجوانان در این شرایط، پدر و مادرها باید نکاتی را در نظر بگیرند:
در سنین ۶ تا ۱۲ سالگی، کودکان نظراتی خاص برای حضور در خانه هرکدام از والدین دارند. آنها معمولاً تمایل دارند که به صورت مساوی در خانه هرکدام از والدین باشند، اما این امکانپذیر نیست. پژوهشها نشان دادهاند برای کودکانی که به مدرسه میروند، جابهجای زیاد، به آشفتگی در برنامهریزی میانجامد و در عملکرد تحصیلی آنها اختلال ایجاد میکند.
استفاده از کودکان ۶ تا ۱۲ ساله به عنوان پیامرسان یکی از خطرات بزرگی است که ممکن است در این دوره روی دهد، چراکه فرزندان آنقدر بزرگ هستند که بتوانند پیام والدین را به یکدیگر منتقل کنند و نیز آنقدر کوچک هستند که نمیتوانند در مقابل پدر یا مادرشان نه بگویند. استفاده از کودک به عنوان ابزاری برای این کار میتواند روی تمرکز و توجه او آثار منفی و جبرانناپذیری داشته باشد.
نوجوانان به دلایل گوناگون ممکن است بخواهند از هر دو والد دوری کنند و بدین ترتیب از درس و مدرسه هم فاصله بگیرند. در چنین شرایطی سعی کنید آنها را درک کنید و از یک روانشناس بخواهید به فرزندتان کمک کند تا فاصله او با شما بیشتر از این نشود.
در سنین نوجوانی، تصمیمگیری برای حضور در خانه هرکدام از والدین باید با مشورت نوجوان باشد. برخی از نوجوانان ترجیح میدهند بیشتر در خانه یکی از والدین باشند تا از این طریق راحتتر بتوانند با دوستان و همکلاسان خود ارتباط برقرار کنند.
نکته: توجه به این نکته ضروری است که برخی از نوجوانان موضوع حضور در خانه هر کدام از والدین را تبدیل به موضوعی برای تحتفشار قراردادن والد دیگر میکنند تا از این طریق بتوانند به خواستههایشان برسند. والدین باید مراقب باشند که در این دام نیفتند.
اشتغال ذهنی به جدایی والدین و مشکلات پس از جدایی، عامل مهمی برای کاهش توجه و تمرکز کودکان و نوجوانان پس از جدایی است. در صورت وجود مشکلات تحصیلی، والدین باید فرزندان خود را درک کنند، از انتظار خود نسبت به آنها بکاهند و با کمک به درس و همزمان حمایت عاطفی، آنها را یاری کنند تا بتوانند مرحله دشوار سازگاری پس از طلاق را با کمترین خطر و آسیبی سپری کنند.
اطلاع دادن به مربی و مسئولان مدرسه نیز مهم است. اگر مربیان از وضعیت روانی و مشکلات خانوادگی کودک باخبر باشند، نه تنها از انتظارات خود میکاهند، بلکه میکوشند بیشتر از کودک حمایت کنند. درک، توجه، محبت و مهربانی مسئولان مدرسه نسبت به این کودکان باعث میشود که آنها انگیزه بیشتری برای حضور در مدرسه و پیگیری فعالیتهای درسی پیدا کنند.
بامداد-چگونه در قرآن، مرگ و عذاب های جهنم جزو نعمت های الهی به حساب آمده است؟
پرسش
در سوره الرحمن آیاتی را ذکر می کند و سپس می گوید: “فَبأَىِّ ءَالَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ”. اما در این بین آیاتی را می بینیم که با این سبک سازگار نیستند.
از جمله آیات ۳۵، ۴۱، ۴۴ همین سوره، حال آیا این سیاق منتفی است، یا این که اینها در زمره نعمت های الهی قرار می گیرند؟ در صورت دوم لطفا توضیح دهید.
سوره الرحمن به طور کلى بیانگر نعمت هاى مختلف “معنوى” و “مادى” خداوند است که بر بندگان خود ارزانى داشته و آنها را غرق در آن ساخته است، به گونه اى که مىتوان نام این سوره را “سوره رحمت” یا “سوره نعمت” گذارد؛ و به همین دلیل با نام مبارک “الرحمن” که رحمت واسعه الاهى را بازگو مىکند آغاز شده است.[۱]
اما هر خلقتی برای این که بتواند در زمره نعمت قرار گیرد، لازم نیست در تمام موارد موجب راحتی و خوشی باشد، بلکه برای نعمت بودن همین بس که خیر بیشتری داشته باشد و وقتی که آن را به صورت کلی در نظر می گیریم، می بینیم سود آن بیشتر از ضررش است، هرچند گاهی در موارد خاص موجب عذاب نیز شده باشد.
در آیات مورد بحث نیز باید همین امر را لحاظ کرد و کلیت موارد یاد شده را دید تا بتوان به قضاوت نشست که آیا می توان آنها را در زمره نعمت های الهی برشمرد یا خیر؟
در آیه ۲۶ سوره الرحمن “کلُُّ مَنْ عَلَیهْا فَان” مشاهده می کنیم که در بحث از نعمت های الهی، فنای انسان ها را ذکر می کند.
در تفسیر نمونه چند احتمال ذکر شده است که بنابر تمام آنها می توان مرگ و فنا را در زمره نعمت های الهی قرار داد:
“اما چگونه مسئله فنا مىتواند در زمره نعمت هاى الهى قرار گیرد؟ ممکن است از این نظر باشد که این فنا به معناى فناى مطلق نیست، بلکه دریچهاى است به عالم بقا و دالان و گذرگاهى است که شرط وصول به سراى جاویدان عبور از آن است.
دنیا با تمام نعمت هایش زندانى است براى مۆمن، و خروج از این دنیا آزاد شدن از این زندان تنگ و تاریک است.
و یا از این نظر که ذکر نعمت هاى فراوان گذشته ممکن است مایه غفلت و غرق شدن گروهى در زندگى دنیا و انواع خوردنیها و نوشیدنی ها و لۆلۆ و مرجان و مرکب هاى راهوارش گردد، لذا یادآورى مىکند که این دنیا جاى بقا نیست، مبادا دلبستگى به اینها پیدا کنید، و از آنها در مسیر پروردگار بهره نگیرید که این تذکر خود نعمتى است بزرگ”.[۲]
بنابراین هر یک از این احتمالات مذکور، مرگ جزو نعمت های الهی قرار می گیرد و مشخص می شود که مرگ در یک نگاه کلی و با لحاظ کردن تمام موارد، چیزی جز نعمت نیست و دیگر نمی توان آن را از سیاق این سوره خارج دانست.
دسته دوم از آیات سوره الرحمن که نعمت بودن آنها با کمی تأمل همراه است؛ آیاتی است که جهنم و عذاب الهی در آن مطرح شده است. از جمله آنها: “بر شما شعلهاى بىدود فرستاده شود، یا دودى بىشعله، پس با او مقابله نتوانید کرد”.[۳] “کافران را به نشان صورتشان مىشناسند و از موى جلو سر و پاهایشان مىگیرند”.[۴]
و “آنان در میان آتش و آب جوشان رفت و آمد مىکنند”.[۵] این آیات نیز مورد شبهه بوده و ممکن است شخصی در نگاه اول این آیات را به دور از رحمت الهی دانسته و شمارش آنها در زمره نعمت های الهی برای او عجیب باشد، اما باید به این موارد نیز نگاه عمیق تری داشت. ذکر این موارد مانند این است که یک مادر برای جلوگیری از غذا خوردن زیاد فرزندش، او را به یاد بیماری های ناشی از آن بیاندازد تا او را از این اشتباه دور کند. خداوند نیز با ذکر جهنم و عذاب های آن در پی تلنگر زدن به انسان ها بوده و ذکر این عذاب ها هشداری است برای نگه داشتن انسان ها در راه درست و همچنین عاملی است برای اصلاح و تربیت که در این صورت ذکر اینها لطف و نعمتی به حساب می آید و اگر این عذاب ها و جهنمی در کار نبود بسیاری به گمراهی دچار می شدند و تنها جهنم بوده که آنها را از گناه و اشتباه دور کرده است.
بر این اساس، عذاب ها را نیز از همین جهت می توان از نعمت های الهی برشمرد و همان گونه که قرار دادن مجازات در قوانین و اجرای آن توسط نیرو های انتظامی در راستای نظم بخشیدن به جامعه بوده و نمی توان آن را خلاف حق دانست، خلقت جهنم و عذاب آن را نیز باید در راستای هدایت بشر فرض کرد.
پی نوشت ها:
[۱] . مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۹۱، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۴٫
[۲] . همان، ج ۲۳، ص ۱۲۵٫
[۳] . الرحمن، ۳۵٫
[۴] . همان، ۴۱٫
[۵] الرحمن، ۴۴٫
منبع: islamquest.net
بامداد-سوره انبیاء آیه «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ». قیامت نزدیک شد … . چه اتفاقی افتاده است که بیانگر نزدیکتر شدن قیامت و باعث ترس و توجه بیشتر مردم به قیامت باشد؟ از روزی که این آیه نازل شده، صدها سال و دهها نسل گذشته است، اما قیامت به وقوع نپیوسته است!)
نفرموده است که قیامت نزدیک شد [اگر چه این مفهوم را نیز میرساند]، و به فرض که مفهوم همین باشد، زمان نداده است و یا مدتی برای تعیین نزدیکی یا دوری بیان نداشته است که بگوییم: چند قرن گذشت، پس چرا نرسید؟
«اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ»، یعنی: حساب به مردم نزدیک شد، نه این که مردم به آن نزدیک شدند. چرا که مردم طالب و خواهان نیستند و همچنان از آن غافل هستند (فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ)، اما «حساب» طالب مردم است و به آنان نزدیک میشود. مثل مرگ که در سوره جمعه میفرماید: «این مرگی که شما از آن فرار میکنید، او شما را ملاقات خواهد کرد».
دقت شود که اگر فرموده بود: «یوم الحساب» نزدیک شد و یا فرموده بود: «یقترب الساعة – قیامت نزدیک شد یا میشود»، منظور همان قیامت بود و خبر از نزدیک شدن آن میداد، اما در این آیه، مقصود متذکر نمودن مردم، به یادآوری اصل موضوع «حساب» است، لذا حق تعالی آنان را متذکر شد تا در زمان حیات، از حساب غافل نشوند. انسان با مردنش وارد عرصه حساب میشود، هر چند که قیامت هنوز برپا نشده است.
الف – مردم (جنس انسان)، گاهی نمیدانند؛ و انبیاء و اولیاء و دانشمندان به آنان تعلیم میدهند تا بدانند، اما گاهی میدانند، ولی به خاطر اشتغال و علاقه فراوان به امور دیگری، از آنچه میدانند غفلت میکنند و این اشتغال به یک امر و غفلت از امر دیگر، به حدی میشود که حتی اگر ذکر و یاد آن نیز به میان آید، از آن اعراض میکنند.
لذا در آیه هم به این غفلت از «حساب» اشاره نموده و هم به اعراض از آن؛ و در آیه بعد نیز تکمیل مینماید که هیچ حرف تازهای که برای آنان علم باشد و یا هیچ تذکری که برای آنان یادآوری باشد، از جانب خدا برای آنان نیامد، مگر آن که آن را شنیدند، اما چون مشغول بازی بودند، غفلت و اعراض کردند. لذا میفرماید: هر عملی میکنند، حساب و نتیجه حساب، یعنی بازده عملشان به آنان نزدیک میشود، اما باز غافلند و اعراض میکنند.
ب – اتفاقات بسیاری رخ داد که نشان دهنده نزدیک شدن قیامت نیز بود؛ از جمله ختم نبوت. ختم نبوت یعنی اکمال و اتمام دین، یعنی شریعت نهایی برای همه مردم، یعنی کامل شدن ملزومات هدایت تا آخرالزمان، یعنی نزدیک شدن تحقق تمامی وعدههای الهی و …؛ پس قیامت نیز نزدیک میشود. لذا پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، دو انگشت خود را به هم چسبانده و فرمودند: «بُعِثْتُ أَنَا وَالسَّاعَة کهَاتَیْن» یعنی: من و قیامت مانند این دو انگشت با هم مبعوث شدیم – ولی آیه مذکور به زمان قیامت یا نزدیکی و دوری آن اشاره ندارد، بلکه به شرح حال مردم و تذکر به آنان تصریح مینماید که حساب و نتیجه اعمال به آنان نزدیک میشود، اما در بازی و غفلت و اعراض به سر میبرند.
وَ هُمْ فى غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ؛ و آنان از نزدیک شدن آن بىخبر و از آن رویگردانند.
آرى، این مردم نه در اندیشه نزدیک شدن هنگامه حسابرسى هستند و نه براى فرارسیدن آن مىاندیشند و آماده مىگردند، بلکه همچنان از اندیشه در مورد آن و آمادگى براى رویارویى با آن رویگردانند و سرباز مىزنند.
آیه شریفه نشانگر این واقعیت است و انسان را به این سو تشویق و ترغیب مىکند که خویشتن را براى رستاخیز و فرا رسیدن آن و حساب و حسابرسى آماده سازد.
فراموش کردن دادگاه عدل قیامت سر چشمه اصلى بدبختی هاى آدمى است، و در این صورت است که آدمی خود را در برابر قانون شکنى ها و مظالم آزاد مى بیند، و این گونه گرفتار مجازات ابدى می شود:
“فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ “؛ سوره ی سجده، آیه ی ۱۴، امروز شما عذاب را، به کیفر فراموشی ملاقات روز قیامت، بچشید؛ زیرا ما هم شما را از یاد بردیم تا عذاب همیشگی را به کیفر کردار زشتی که انجام دادید بچشید.
قرآن تأکید مى کند که حقیقت آخرت در حافظه انسان به طور فطرى منعکس است. آن سان که مى تواند با به کار بردن عقل و تصدیق رسالت پروردگارش از آن نتیجه گیرد ، ولى پرده هاى شهوات که بر روى قلبش افتاده است و افکار باطل او را به فراموشى مى اندازد.
از این رو امروز براى آخرت مهیا نمى شود بلکه همچنان در انحراف و عصیان مى ماند تا مستحق عذاب خدا شود.
منابع:
x-shobhe.com
tahour.net
tebyan.net
نوشته قیامت کی برپا میشود؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
حقایقی را از ذات انسان و جایگاهش به عنوان گونه مسلط زمین افشا میکند
فرض کنید فضا از فانتزی فرا رفته و نه تنها میمون سانانی با هوش انسانی که تمام گونهها با چنین شعوری در دنیا عرض اندام کنند. چه میشود اگر یک روز صبح تمام حیوانات از خواب بیدار شوند و خود را موجوداتی هوشمند و آگاه بیابند؟ آیا یک گونه خاص، مانند انسانهای امروز بر دیگر گونهها غلبه میکند و همه را به زنجیر میکشد؟ یا شاهد گفتوگوی آنها خواهیم بود؟ کلیت این تفکر، دور از ذهن و عجیب مینماید، اما پرداختن به آن، حقایقی را از ذات انسان و جایگاهش به عنوان گونه مسلط زمین افشا میکند که به نوبه خود جالب است. در ادامه با بررسی دیدگاه صاحب نظران به بررسی این موقعیت احتمالی میپردازیم.
دوران هرج و مرج
متاسفانه فرضیه مطرح شده درباره چنین شرایطی خوشایند نیست. اینه کیوتیل، بومشناس دانشگاه بریستول میگوید: در یک کلام، هرج و مرج خواهد شد! نباید تصور کنیم هوش و ذکاوت همیشه خوب است! رابین دانبار، روانشناس فرگشتی دانشگاه آکسفورد نیز این موضوع را تایید میکند و میگوید: همدیگر را قلع و قمع خواهیم کرد. انسانها حتی در برخورد با یکدیگر به کنجکاوی و رفتار صلحآمیز معروف نیستند.
انسانها حتی در برخورد با یکدیگر به کنجکاوی و رفتار صلح آمیز معروف نیستند
جوزپ کال، روانشناس مقایسهای در دانشگاه سنت اندروز تصدیق میکند: با نیمنگاهی به سابقه بشریت، دیدی بسیار منفی به احتمال همزیستی گونهها دارم. شاید امروزه نسبت به گذشته بهتر باشیم، اما کمی در اوضاع دنیا دقیق شوید و ببینید آیا باز هم میتوانید مثبت فکر کنید؟ با توجه به سابقه پر و پیمان بشریت در نابودی گونههای دیگر و حتی همنوع خود، راحت میتوان چنین انگاشت که همتایان جانوری باهوش ما نیز مثل ما رفتار خواهند کرد. جنگ جهانی سوم در راه خواهد بود! کیوتیل میگوید: واکنش ما به غریبه ها و تهدیدها بسیار منفی و خشونت مآبانه است.
چه کسی پیروز خواهد بود؟
قطعا بسیاری از گونهها راحت از میدان به در خواهند شد. گیاهخواران باید بیشتر وقت خود را صرف گیاهخواری کنند تا انرژی لازم را برای حیات پیدا کنند. از این رو، زمانی که باید صرف ارتباطات، ابزارسازی، فرهنگسازی یا درگیری شود، بسیار محدود خواهد بود. گوشتخوارها برتری خواهند یافت. کوسهها، دلفینها و نهنگهای قاتل از قاعده خارجند؛ زیرا در دریا محصورند. البته بعید نیست موجودات دریایی درگیریهای قدرتی خود را داشته باشند. دیگر گونههایی که فقط در مناطق خاص، مانند مردابها، جنگلهای بارانی و بیابان قادر به زندگی هستند نیز نخواهند توانست به دنیا حکومت کنند.
بزرگترین خطر از جانب حیوانات شکارچی بزرگ انسان را تهدید خواهد کرد
با این حال، شکارچیان بزرگی مانند شیرها، ببرها، خرسها و حتی غیرشکارچیانی مانند فیلها و کرگدنها، وارد بازی قدرت خواهند شد. بزرگترین خطر از جانب آنها انسان را تهدید خواهد کرد. اگر انسانی را مقابل یکی از این موجودات قرار دهید، عاقبت کار به نفع انسان نخواهد بود، اما با توجه به پیشرفتهای فناوری و تعداد بسیار زیاد انسانها به نسبت حیوانات، هوش نویافته آنان فقط تا مدتی کمکشان خواهد کرد تا از چنگ انسان فرار کنند. دیری نمیپاید تا مثل خیلی گونههای دیگر پیش از این به دست بشر از بین بروند.
دوستان ابتدایی ما برمی گردند
پس از نابودی گوشتخواران، دشمن تازهای پا به عرصه خواهد گذاشت: نزدیک ترین فامیل های نخستی بشر! کیوتیل معتقد است گونه ما تا حد زیادی از نظر فناوری تا جای ممکن پیشرفت کرده و از آنجا که نخستی ها تا حد زیادی در فیزیولوژی با ما مشترکند، خواهند توانست از آن فناوریها استفاده کنند. شامپانزهها، اورانگوتانها، بونوبوها و گوریلها قادرند به کامپیوترهای ما دسترسی یابند و سلاحهایمان را استفاده کنند؛ آن هم در حالی که فیزیک بدنی قویتر و چالاکتری نسبت به ما دارند. اصلا هم بعید نیست که خیلی زود با الهام از فناوریهای بشری، به ساخت فناوریهای خاص خودشان دست بزنند.
البته توانایی آنها برای بهرهگیری از آنچه ما اندوختهایم، منوط به این است که از هر راهی، میانبری به علم ما پیدا کنند تا حاصل چندین عصر تسلط بر استفاده از فناوری، جنگاوری موثر، درک ما ـ دشمنشان ـ و بسیاری دیگر را در کمترین زمان ممکن کسب کنند. سوءاستفاده از این فناوریها شاید آنها را در جدال با ما پیش بیندازد، اما باز حتمیتر این است که پیش از غلبه آنان بر ما نسلشان را از بین ببریم. کال میگوید: اگر هر چه ما میدانیم را آنها نیز بدانند، بین نخستیها و بشر شاهد برابری خواهیم بود. در غیر این صورت، باز هم رقیبی قوی خواهند بود، اما به گونه برتر تبدیل نخواهند شد.
بشر سیطره خود را از نوک کوهستان تا توندراها گستراند
حاکم نهایی چه کسی است؟
اگر وقت برای دیگر گونهها کافی باشد، انطباق با محیط و شرایط، احتمالا به قویترین سلاح در تلاش برای فتح دنیا تبدیل خواهد شد. یکی از بزرگترین مهارتهای بشری که او را به گونه برتر زمین تبدیل کرده، همین است. شاید ما راه را از علف زارها آغاز کرده باشیم، اما خیلی زود راهی برای زندگی در محیط های بشدت متفاوت پیدا کردیم. بشر سیطره خود را از نوک کوهستان تا توندراها گستراند. در عین حال، شمار یک گونه و مهارت آن در مخفی ماندن و رندی نیز شرط به حساب میآید.
آن طور که از شواهد برمیآید، در نهایت حکام زمین، باکتریها و دیگر میکروبها خواهند بود. البته باکتریها سیستم عصبی ندارند و این تفکر که بتوانند روزی صاحب هوش بشوند، بسیار غیر قابل تصورتر از کسب خرد موجودات چند سلولی است. فرض کنید، چنین چیزی ممکن بود. با توجه به این که باکتریها در اندام خود ماها نیز زندگی میکنند، فکر بلایی که ممکن بود سرمان بیاید به تن آدم لرزه میاندازد.
دانبار میگوید: اگر یک موجود کوچک فاتح جهان شود، جای تعجب ندارد. حدس من این است که قربانی گونه حیاتی به مراتب سادهتر خواهیم شد؛ چیزی مثل باکتری و ویروس. کال میگوید: اگر روزی باکتریهای هوشمند جلوی انسان قد علم کنند، مخصوصا باکتریهای بدخیم، به دردسری بزرگ خواهند افتاد. مشکل ماجرا اینجاست که نمیتوانیم از شر همه آنها خلاص شویم، زیرا برای ادامه حیات ما لازم هستند.
وارثان سیاره خاکی ما
بعید است نابودی نسل بشر به نزاع ها خاتمه بدهد. دلیل خاصی نداریم تا تصور کنیم هر گونه جانور دیگری با سطح هوش انسان خردمند، پا را در حد گلیم خود نگه دارد و مانند انسان به دیگر گونهها و حتی همنوع خودش تعرض نکند، بنابراین حتی ممکن است نبردهای بین گونهای نیز اتفاق بیفتد. با تمام این تفاسیر، عاقبت کار همه بسیار تلخ خواهد بود. با سقوط گونهها، اکوسیستمها نیز سقوط خواهد کرد و فقط جان سختترین موجودات مثل باکتریها، سوسکها و شاید هم موشها وارث زمین خواهند شد. حتی بعد از آن هم بعید است یک دنیای آرام و بیدردسر پدید بیاید. کیوتیل میگوید: هر چند گونهای که بر زمین باقی بماند، به احتمال زیاد مثل ما زمین را به تباهی خواهد کشید. چیز خاصی نمیبینم که نشان بدهد گونههای دیگر از ما نوعدوستتر باشند. توازن طبیعتی که خواهیم دید، در اصل به خاطر توازن قدرت خواهد بود.
منبع: jamejamonline.ir – BBC