اگرچه این روزها بخش اعظم اخبار حوزه فناوری به افزایش سرعت اینترنت اختصاص مییابد و این مسأله به یکی از دغدغههای اصلی ساکنان هزاره سوم تبدل شده است، ولی بد نیست بدانید بیش از نیمی از مردم کره زمین معادل4.1 میلیارد نفر هنوز به اینترنت دسترسی ندارند.
البته باید توجه داشت که دسترسی همه مردم جهان به اینترنت کار چندان آسانی نیست و اگرچه در نگاه اول توسعه زیرساختهای ارتباطی مهمترین مانع در این زمینه محسوب میشود، ولی کارشناسان دریافتهاند حتی در مناطقی که اینترنت پرسرعت ارائه شده است بسیاری از کاربران به خاطر هزینه بالای استفاده از این خدمات سراغ آن نرفتهاند.
بر اساس آخرین مطالعه صورت گرفته توسط مرکز PwC، بسیاری از مردم جهان در مناطقی زندگی میکنند که زیرساختهای ارتباطی در آن موجود است تا بتوانند آنلاین شوند. ولی مشکل اصلی اینجاست که هزینه اشتراک در خدمات اینترنتی باعث شده است بخش اعظم آنها تمایلی به استفاده از اینترنت نداشته باشند.
اینترنت گران
برای 66 درصد از ساکنان زمین این امکان فراهم شده است تا بتوانند با اختصاص 5 درصد درآمد ماهانه خود به اینترنت با سرعت 500 مگابیت در ثانیه دسترسی داشته باشند که البته چنین اینترنتی از نظر استانداردهای جهانی بسیار گران است. با وجود این برخی مردم ترجیح میدهند که با وجود بالا بودن هزینه خدمات اینترنتی، از آن استفاده کنند.
در کشور چین تنها 22 درصد مردم حقوق ماهانهای دریافت میکنند که بر اساس استانداردهای جهانی اشتراک در خدمات اینترنتی برای آنها ارزان تمام میشود. با وجود این نتایج حاصل از آخرین بررسیها نشان داده است که 46 درصد مردم چین آنلاین هستند. مردم چین میگویند حتی اگر اینترنت از این هم گرانتر شود، دلایل کافی وجود دارد تا این افراد بخشی از حقوق ماهانه خود را به اینترنت اختصاص دهند و دسترسی خود را به دنیای آنلاین از دست ندهند.
در مقایسه با چین، بیشتر کشورهای توسعه یافته به گونهای زیرساختهای ارتباطی خود را ساماندهی کردهاند که تمام ساکنان آنها میتوانند به اینترنت دسترسی داشته باشند. به عنوان مثال، اتیوپی، نیجریه و فیلیپین که در خانواده کشورهای توسعه یافته طبقهبندی نمیشوند برای آنکه بیش از 80 درصد جمعیت خود را آنلاین کنند، طرحهایی را در دست اجرا دارند که به واسطه آن هزینه استفاده از اینترنت تا پایان سال 2016 میلادی 90 درصد کاهش مییابد.
توسعه فناوریهای موجود یا استقرار فناوریهای مدرن در کشورهای درحال توسعه میتواند به میزان قابل ملاحظه هزینه استفاده از اینترنت را کاهش دهد. به عنوان مثال، بخش اعظم پهنای باند شبکه مخابراتی جهانی همچنان به نسل دوم سیستمهای ارتباطی یا 2G اختصاص دارد و اگر آنها را به 3G یا 4G ارتقا دهیم، هزینه استفاده از خدمات اینترنتی میتواند تا یکبیستم کاهش یابد.
اینترنت ارزان همگانی
کارشناسان بر این باورند که فناوری توسعه اینترنت باید به گونهای باشد که عموم مردم جهان به صورت یکسان وارد دنیای مجازی شوند. روزنامه گاردین در گزارش جدید خود روی این مسأله تأکید کرده است 500 میلیون کاربر بعدی که قرار است وارد دنیای مجازی شوند، نمیتوانند به صورت تدریجی خود را با فناوریهای موجود سازگار کنند. در عوض باید طرحهایی به کار گرفته شود تا عموم آنها به صورت یکجا آنلاین شوند.
سازمان جهانی مخابرات (ITU) وابسته به سازمان ملل متحد در آخرین گزارش خود اعلام کرد تا پایان سال 2015 میلادی 2/3 میلیارد نفر از مردم جهان در اینترنت حضور داشتند که بیش از دو میلیارد نفر از آنها ساکن کشورهای درحال توسعه بودند.
بین سالهای 2000 تا 2015 میلادی میزان دسترسی مردم جهان به اینترنت هفت برابر شده است و درحالی که ابتدای هزاره سوم تنها 5/6درصد مردم جهان وارد اینترنت میشدند، این رقم هماکنون از 43 درصد هم فراتر رفته است. همچنین سال 2005 میلادی 18 درصد خانههای جهان به اینترنت متصل بودند که این رقم پایان سال 2015 به بیش از 46 درصد رسید.
به هر حال، سازمان ITU از این اتفاق نگران است که همچنان 1/4 میلیون نفر از مردم جهان هیچ تجربهای از اینترنت ندارند و حتی یک بار هم حضور در دنیای مجازی را تجربه نکردهاند. از یک میلیارد نفری که در کشورهایی با حداقل توسعهیافتگی (LDC) سکونت دارند، حدود 851 میلیون نفر حتی تاکنون یک بار هم حضور در اینترنت را از نزدیک تجربه نکردهاند و با این واژه کاملاً بیگانه هستند که این مسأله نگرانیها را بیشتر میکند.
جام جم سرا: این سوال مطرح میشود که با توجه به مشکلات اقتصادی موجود در جامعه، مردم چگونه میتوانند از تامین آینده فرزندانشان مطمئن باشند زیرا اگر اینگونه سیاستها سطحی، شتابزده و بدون زیرساختهای لازم اجرا شود نه تنها مثبت خواهد بود بلکه مشکلات زیادی را به کشور تحمیل میکند.
دولت تصمیم فرزندآوری را به خانوادهها دیکته نکند
به نقل از ایسنا، دکتر غلامرضا حسنی درمیان، جامعهشناس و عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد در خصوص سیاست افزایش جمعیت میگوید: تصمیمگیری در خصوص تولد فرزند فقط توسط زوجین انجام میشود و دولت نباید آن را به خانوادهها دیکته کنند بلکه باید با ایجاد شرایط مناسب سبب تشویق زوجین شود.
حسنی، مهمترین عامل در سیاست افزایش جمعیت را ایجاد بسترهای مناسب، آسانسازی ازدواج و فرزندآوری میداند و معتقد است، بدون فراهم شدن این بسترها افزایش جمعیت نمیتواند مثبت ارزیابی شود.
وی اظهار میکند: اگر بستر مناسب برای ازدواج زنان کشور فراهم شود، مشکل جمعیتی کشور حل میشود و نیازی به اجرای سیاستهای افزایش جمعیت نخواهد بود، این امر نشاندهنده اهمیت زیاد آسانسازی قوانین و بستر مناسب برای تشکیل خانواده است.
این استاد جامعهشناسی عنوان میکند: در روستاها، حاشیه شهر و شهر با یک تفاهم سراسری در زمینه میزان تولد فرزند مواجه هستیم که دلیل این امر فشارهای اقتصادی و نبود بسترهای مناسب در کشور است، بنابراین برای افزایش جمعیت باید بسترهایی به لحاظ اجتماعی ایجاد کرد تا زوجین به پذیرش تولد فرزند تمایل پیدا کنند.
حسنی میگوید: تمایل فرزندآوری در جوانان کشور بیشتر است اما متاسفانه نبود شرایط مطلوب مانع این امر در خانوادهها و زوجین میشود.
عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد با اشاره به اینکه خانواده مهمترین رکن اجتماعی است، خاطرنشان میکند: اگر خانواده دچار آسیب باشد جامعه آسیبزا خواهیم داشت بنابراین ایجاد شرایطی برای نگهداری و تربیت فرزندان و مراقبتهای بهداشتی در زمینه سیاست افزایش جمعیت دارای اهمیت است.
وی تاکید میکند: سیاست افزایش جمعیت بدون ایجاد بسترهای مناسب موثر نیست. باید برای هر استان بهصورت اختصاصی برنامهریزی شود و این امر نیازمند برنامهریزی دقیق و بدون شتابزدگی است.
حسنی با اشاره به اینکه مساله جمعیت در هر کشوری دارای اهمیت است، میگوید: وجود رشته مستقل جمعیتشناسی و هشدار آن به کشور که در 25 سال آینده با مشکل جمعیت مواجهه خواهد شد نشاندهنده اهمیت و ارزش این رشته است.
این کارشناس مسائل اجتماعی تصریح میکند: بر اساس برخی تحقیقات انجام شده توسط جمعیتشناسان در سال 85 برای 21 استان کشور شاخص جایگزنی به 1.8 رسید، که پایینتر از حد 2.1 بود که کاهش باروری را نشان میداد که این امر به عنوان یک نگرانی در سطح ملی مطرح شد.
وی میگوید: نگاه کمی و کیفی به افزایش جمعیت و تربیت نیروی انسانی باکیفیت و دارای استعداد میتواند یک منفعت ملی محسوب شود.
حسنی با تاکید بر اینکه چگونگی اعمال سیاست افزایش جمعیت در کشور دارای اهمیت است، بیان میکند: با توجه به سخنان مقام معظم رهبری باید در این سیاست متعادل بودن جنبههای توام برفرزندآوری، فرزندپروری و وضعیت کیفی جمعیت را نیز مورد تاکید قرار داد. سیاست افزایش جمعیت نباید با شتاب زدگی انجام شود.
اعمال فشار پیامد خوبی نخواهد داشت
به نقل از جماران، جعفر خیرخواهان، پژوهشگر امور اقتصادی ضمن موافقت با سیاست افزایش جمعیت، اظهار میکند: چگونکی اجرای سیاست افزایش جمعیت دارای اهمیت بسیاری بوده و شتابزدگی و اعمال فشار در این سیاست پیامدهای خوبی نخواهد داشت.
وی با بین اینکه متاسفانه اجرای سیاستهای نامطلوب در هشت سال گذشته باعث رشد منفی بیکاری و فشار اقتصادی شد که نتیجه آن کاهش جمعیت بود، میگوید: وجود شرایطی چون فشار اقتصادی شدید، رکود، بیکاری و پیشبینی آینده نامطلوب برای نسل جدید از جمله عواملی است که زوجین را از فرزندآوری منصرف میکند و در نتیجه موجب کاهش رشد جمعیت میشود.
این پژوهشگر امور اقتصادی تصریح میکند: علاوه بر فشارهای اقتصادی تغییر سبک زندگی خانواده برای داشتن فرزند بیشتر به سمت فرزندان کمتر اما با سرمایهگذاری بیشتر سبب شده تا در صورت رشد رفاه اجتماعی، افزایش جمعیت نداشته باشیم. با توجه به جمعیت جوان کشور، ما دارای پنجره فرصت هستیم تا از استعداد و توانایی جوانان برای پیشرفت استفاده کنیم. جوانان کشور تمایلی به داشتن فرزند بیشتر نداشته و این امر خطر وجود نرخباروری را به زیر 0.2 میرساند و کشور را با خطر کاهش جمعیت روبهرو میکند.
خیرخواهان با اشاره به اینکه نباید شرایط اقتصادی کنونی کشور را مد نظر داشت، ابراز امیدواری میکند: دولت با بهبود شرایط اقتصادی، ارتباط با کشورهای همسایه و استفاده از قابلیتهای جوانان، بازار و اشتغال را رونق دهد. با توجه به اینکه قدرت هر کشوری برای چانهزنی در صحنه بینالملل، جمعیت با استعداد و تحصیلکرده آن است، زمانی که ایران به هدف سند چشمانداز یعنی قدرت اول منطقه برسد ما به این جمعیت نیازمندیم.
این پژوهشگر امور اقتصادی تاکید میکند: متاسفانه تصویب قوانین زیاد بدون ضمانت اجرایی یک بیماری است که در کشور ما وجود دارد؛ بهکارگیری مشوقها، تسهیل قوانین ازدواج و جلوگیری از شتابزدگی از پیشنهادهای من به دولت به منظور اجرای این سیاست است.
بدون شک کاهش جمعیت خطری است که چنانچه درست مدیریت نشود در آینده نه چندان دور مشکلاتی را برای کشور به وجود خواهد آورد اما مهمتر از کاهش جمعیت چگونگی مدیریت این بحران است. زمانی که شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مهیا باشد جمعیت به طور طبیعی رشد خواهد کرد، اما تحقق این مساله پیچیدهتر از آن است که با تصویب چند قانون ضربالاجلی عملیاتی شود.
افزایش جمعیت امری است که در بلندمدت اتفاق میافتد و بر منحنی جمعیتی تاثیر میگذارد بنابراین نباید انتظار داشت مشکلات جمعیتی با شتابزدگی و تنها تصویب چند قانون دور از ذهن حل شود.
جام جم سرا: دکتر عالیه شکربیگی (استاد دانشگاه و جامعه شناس) و دکتر ابراهیم رزاقی (استاد دانشگاه و اقتصاددان) در میزگردی به این سوال پاسخ گفتهاند:
بحث را از اینجا شروع می کنیم؛ به نظر شما دلیل عدم تمایل زوجها به فرزندآوری مسائل اقتصادی است یا فرهنگی؟
رزاقی: عوامل مختلف بر انسان اثر می گذارد اما فرهنگ خیلی مهم است. در گذشته داشتن فرزند زیاد نشانه تشخص بود و در داخل و خارج ایران فقرا بیشتر فرزند داشتند و این اصلا ربطی به نداشتن پول و ثروت نبود. قدیمیها فرزند را سرمایه می دانستند که در آینده به آنها کمک می کند. اما الان به خاطر فرهنگی که از غرب آمده فرزندان برای تولید سرمایه نیستند، یک شاهزاده است که پدر و مادر در خدمت آنها هستند، برای همین خانواده ها در داشتن فرزند سود و زیان را حساب می کند و بعضا نتیجه میگیرند که داشتن فرزند بی فایده است. متاسفانه ظریفترین تهاجم الان اقتصادی است چون به افراد مستقیم نمی گویند ازدواج نکن، تنها بمان و بچه دار نشو چون اگر این موارد را بگویند مقابله می کند؛ سرمایه داری در ابتدا عنوان می کرد که مصرف نکنید تولید عبادت است و هرکس دنبال سود خود برود، آن زمان رشد جمعیت هم خوب بود اما فضا تغییر کرد و تولیدها بدون استفاده مانند، برای همین سرمایه داری اعلام کرد که تولید اگر مصرف نشود کالاها می مانند و فایده ای ندارد. در بین جنگ جهانی اول و دوم مطرح شد که عامل بقای سرمایه داری است.
سرمایه داری چه ارتباطی با فرزندآوری دارد؟
رزاقی: ابتدا سرمایه داری پول داد برای خرید، اما پس از مدتی فرهنگ مصرف شکل گرفت . در سال 1980 در آمریکا بحرانی پیش آمد که مصرف کننده قدرت خرید نداشت اما این سیاست به وجود آمد که مردم را ترغیب به مصرف کنند و به نیازشان فکر نکنند، به درآمد کسی توجه ندارند و نیاز درست کنند، در حدی که اختیار مصرف از فرد گرفته می شود. الان یکسری افراد بیمار خریدند و دوست دارند خرید کنند . همه چیز دارند اما همیشه احساس کمبود دارند. متاسفانه بعد از انقلاب در کشور ما این موضوع تشدید شد حتی سیاست تعدیل اقتصادی هم بی فایده بود .فلسفه لیبرالیسم چیزی را قبول ندارد و معتقد است که آزاد از هر محدودیتی باید بود. این آزادی مصرف کالا است و نیازهای جدید را شکل می دهد و مصرف را به جای خدا می پرستند. فساد اقتصادی و رانت از همین جا شکل می گیرد.هر کس به دنبال سود خود است اما مصرف زیاد هم اعتیاد آور است. من در جایی خواندم همان نقطه ای که فرد معتاد مواد مصرف می کند و خوشحال است برای یک فرد ثروتمند هم پول زیاد همان نقطه است. قبلا مصرف گرایی در اقتصاد بود الان به جامعه و فرهنگ هم نفوذ کرده است. من با یک راننده تاکسی دوست بودم او یک مسافر داشت که از 8 صبح تا 7 بعدازظهر او را جا به جا می کرد، یک روز به او گفته بود که شما چه لذتی از این همه پول می برید که از صبح تا شب کار می کنید و روزها را همینطور پشت هم می گذرانید.او گفته بود می دانم ، اما اگر این کارها را هم نکنم زندگی معنا ندارد این یک نوع اعتیاد است .
پس معتقدید که به خاطر مسائل اقتصادی افراد حاضر به بچه دارشدن نیستند؟
رزاقی: برای زوجهای امروزی بچه داشتن وقت گیر است و آنها باید کار کنند و پول دربیاورند؛ ارزشها تحت تاثیر اقتصاد لیرالی قرار گرفته است. در آمریکا مصرف گرایی یک برده داری جدید است که همه مانند ماشین کار می کنند.
شکر بیگی: ریشه یابی تاریخی که آقای دکتر از مصرف گرایی کردند جالب بود. من به طور کلی مسائل را در دو عامل ساختار و عاملیت نگاه می کنم. یعنی تغییرات نسبتا پایدار در جامعه چه بوده که شاهد این وضعیت هستیم و بعد هم خود خانواده درجامعه دچار چه تحولات ارزشی و هنجاری شده که زیر بار تشکیل خانواده نمی روند. البته من معتقدم که خانواده تغییر شکل داده است و الان گونه های جدید خانواده را داریم مانند مجردی یا زوج زیستی که در این میان کودک نقشی ندارد. این تغییرات یک شبه شکل نگرفته؛ جامعه ما تحت تاثیر مدرنیسم قرار گرفتیم. این تغییرات ارزشی در 5 دهه اخیر شکل گرفته است؛ بنابراین از نظریه بازاندیشی گیدنز الهام می گیرم که گفته انسانها هر لحظه در حال بازاندیشی در افکار و ایدههایشان هستند و به آن عمل می کنند. ما در جامعه ای قرار گرفتیم که ارتباط خانوادگی در فضای مجازی است. به نظر من الان یک جامعه مجازی شکل گرفته است، یعنی ارتباطات به آنجا رفته است. طبعا فرزندآوری هم تغییر کرده است. ما از ابتدای انقلاب شاهد تغییر در سیاستهای فرزندآوری بودیم یک زمان فرزندآوری زیاد بود باید بالاجبار جلوگیری می شد، حالا هم باید افزایش جمعیت داشته باشیم.
تبلیغات برای پیشگیری از بارداری دولتی بود. الان هم مجلس و دولت سیاستهای جمعیتی را تجویز می کنند. اما مقاومت هایی هست، دلیل آن چیست؟
شکر بیگی: اینکه جامعه آنها را بپذیرد مهم است. برای فرزندآوری باید در درون افراد تغییراتی انجام شود تا فرد این احساس را کند اما نیاز به یک زمان طولانی دارد. الان مادی گرایی در اکثر خانواده ها وجود دارد، این شاید یک جور مصرف گرایی باشد اما مردم می خواهند از زندگی خود لذت ببرند. الان رسانه ها تفکر و اندیشه انسان را تحت تاثیر دارند و مصرف گرایی را تبلیغ می کنند که به نظر می رسد خود انسان هم تمایل به این دارد. ما از صبح تا شب در دنیای مجازی هستیم و بنابراین طبیعی است که این شرایط در زندگی ما تاثیر بگذارد. من معتقدم که این تغییر نیازها و نگرشها، پیامد زندگی مدرن و جامعه جدید است؛ افراد به دنبال منیت خودشان هستند و قصد برطرف کردن نیازهای خود را دارند. یعنی به دنبال این هستند از زندگی لذت ببرند. این تفکر از قدیم بوده که شما برای آخرت باید تلاش کنید، در نظام سرمایه داری هم عنوان شد که مردم کار کنند تا در آخرت سعادتمند شود اما این فنر باز شد و مصرف گرایی شکل گرفت. امروز خانواده جهانی شده و به سوی فرهنگ واحد جهانی می رود؛ بنابراین زوجهای جوان با تمام مشکلات ازدواج می کنند اما در 5 سال اول زندگی طلاق می گیرند چون همانطور که گیدنز گفت انسانها دچار تغییرات بنیادی شدند. پس ساختار به همین راحتی نمی تواند آنها را مجبور به فرزند آوری کند.
این ساختار به نظر شما چگونه باید عمل کند؟
شکر بیگی: به نظر من یک شکاف تاریخی میان ساختار و عاملیت وجود دارد، اگر ساختار قصد دارد با عاملیت در ارتباط باشد باید در مردم و جامعه اعتماد سازی کند و سرمایه اجتماعی ایجاد کند.اگر ساختار در بین مردم مشروعیت داشته باشد، عاملیت راحتتر سیاستها را می پذیرند. مردم آگاه هستند وقتی مشکل اقتصادی دارند نمی توانند فرزند داشته باشند. گیدنز می گوید که در هیچ دوره و زمانی فرزند به اندازه امروز هزینه بردار نبود. در دوره های قبلی فرزند عصای خانه بود اما امروز این نیست و فرزند مساوی هزینه است. برای همین خانواده قصد ندارد همینطوری فرزند بیاورد و این به نظر من نشان قانون پذیری و نظم پذیری است و خوب است؛ یک رفتار و ارزش جدید است.
شما میگویید که خانواده در مقابل ساختار ایستاده اما همین ساختار اعلام می کند که اگر فرزندآوری کم باشد در 30 سال آینده جمعیت مسن در کشور زیاد می شود. امکانات حمایت از سالمندی هم کم است و تولید هم کاهش پیدا می کند. چرا خانواده این خطر را متوجه نیست؟
شکر بیگی: خانواده هنوز عمیق به این موضوع فکر نکرده و به شرایطی که الان دارد بیشتر توجه می کند، یعنی به موقعیت حالا توجه دارد.این ریشه در فرهنگ ما دارد. به نظر من باید اعتماد سازی شود، در کشور ژاپن که سالمندی جمعیت را دارند دولت رفاه وجود دارد. اما همین الان ما حتی مشکل میانسالی را هم داریم. به نظر من خانواده شرایط الان را می سنجد وقتی پول بیمارستان برای فرزندش را نداشته باشد نمی تواند فرزند بیشتری بیاورد. ما باید بحث زایش سرمایه اجتماعی را داشته باشیم یعنی ساختار به زبان خوش با مردم صحبت کند، مشکلات جمعیتی آینده را مطرح کند و باید آشتی ملی صورت گیرد. هنوز مردم ما با ساختار قهر هستند و شاید برای همین سیاستهای جمعیتی را نمی پذیرند.
رزاقی: این تحت عنوان فرهنگ غرب است که در آن فردگرایی و لذت فردی مطرح است.
اما فرد گرایی نیست . وقتی فرد مشکل مالی دارد ترجیح می دهد که فرزند نداشته باشد.
رزاقی: حدود 20 درصد جمعیت ما ثروتمند هستند اما باز هم فرزند کمتر دارند و فقرا بیشتر فرزند دوست دارند. شما هزینه را مطرح می کنید اما بیشتر لذت گرایی و فرد گرایی مهم است. متاسفانه خانواده های متوسط ما فکر می کنند که حتما باید پول فراوان خرج کودکشان کنند و در ذهن همه این رفته است. اما فقرا فرزنداشان را دوست ندارد؟ ما عیبهای جامعه سنتی را برطرف نکردیم و برعکس هرچه از بیرون می آید را خوب دانستیم و پذیرفتیم. اصلاحات باید منجر به توانمندی شود نه نابودی و این مشکل تمام کشورهای در حال توسعه است.
شکر بیگی: ما نمی توانیم در جامعه یکسان اندیشی داشته باشیم. الان 77 میلیون تفکر و اندیشه در جامعه وجود دارد. من به این موضوع اشاره می کنم که هنوز در این جامعه خانواده سنتی هم داریم. در خانواده ها دموکراسی شکل گرفته و فرزندآوری تابع توافق زوجین است.
شما شرایط خانواده ثروتمند را اعلام کردید اما خانواده های متوسط هم الان تمایل به فرزند آوری ندارند.
رزاقی: خانم دکتر باورهایی که از غرب آمده را دموکراسی می داند، در حالیکه زندگی ابتدا از روی محبت و عشق شکل می گیرد. الان افراد تصور می کنند که هرکدام مرکز دنیا هستند و برای همین طلاق صورت می گیرد. الان تعریف عشق و خانواده فرق کرده است، اما خانم دکتر تصور می کنند که آنچه در غرب اتفاق افتاده در ایران هم به همین صورت است.
شکر بیگی: من معتقدم که در خانواده حق محوری شکل گرفته است، درواقع هرکس حقی دارد. من گونه هایی از خانواده دیده ام که نگرش مدرن دارند. یک زن شاغل سعادت خانواده را در اشتغال می داند. اگر مدرن گرایی در خانواده شکل گرفته به شیوه ایران است و مدرنیزه ایرانی است.
رزاقی: من یک سوال از خانم دکتر دارم. منظور شما از مدرنیزه چیست؟
شکر بیگی: یک مثال ساده می زنم، روز جمعه یک خانواده با هم تصمیم می گیرد که کجا برود اما اگر هرکدام از افراد قطب شوند این قابل قبول نیست. در نگرش مدرن همه با هم تصمیم می گیرند، این نو شدن و آگاهی از حق است. من بر اساس تحقیق حرف می زنم.
آقای دکتر ، شما این مدرن شدن در خانواده های ایرانی را قبول ندارید؟
رزاقی: این که خانم دکتر اعلام می کند در یک درصد خانواده ها هم وجود ندارد. در تمام دنیا اینگونه است اما اکثریت خانواده ها در تهران اینگونه عمل نمی کنند و هر کدام خود را قطب می دانند. الان خانواده ها دچار خودخواهی هستند. قبول دارم که زندگی سنتی یک ایراداتی دارد اما یک نکته مثبت داشت که افراد را مسئول تربیت می کرد.
شما به مسئولیت اشاره کردید.چطور می توانیم این احساس مسئولیت را دوباره زنده کنیم؟ الان مشارکت اجتماعی مردم به شدت کمرنگ شده است.
رزاقی: مبانی وجود دارد که می گوید که همه افراد را خدا خلق کرده و یک همبستگی وجود دارد. اما مکتب لیبرال، فرد را از همه چیز آزاد می داند ، از مصرف آغاز می شود و به فرد می رسد و برای او فرق نمی کند که دیگران چه می شوند. برای همین برخی آینده بشر را سیاه می دانند چون انسان نیاز به فداکاری و کار دارد اما در مکتب لیبرال اینگونه نیست. الان در غرب اینگونه است و محدودیتها حذف شده و خودخواهی را به افراد دادیم. فضا انفرادی است و امکان تربیت وجود ندارد تا بتوانیم او را مسئولیت پذیر کنیم. خانواده امکان محبت و عشق ندارد و هر کس فکر می کند چرا ازدواج کند و خود را مقید کند؟ اگر هرکس به نفع خود باشد دیگر چیزی نمی ماند و دنیای غرب به خاطر خود این تغییرات را ایجاد کرد و الان هم در ایران همین بحران شده است، برای همین مسئولیت اجتماعی صفر شده است. پرونده برای مجرمان تشکیل می شود اما هیچ کس به جزای عمل خود نمی رسد. من هم قبول دارم که جامعه سنتی ایراداتی داشت، اما شرایط الان هم خوب نیست. کودکان باید مسئولیت و محبت را در خانواده یاد بگیرند.
خانم دکتر به نظر شما هم مسئولیت اجتماعی از بین رفته است؟
شکر بیگی: ما بعد از انقلاب سه نسل را داریم، نسل اول که پدرسالار بود. نسل بعد که دچار تغییرات نگرشی و ارزشی شد و نسل سوم که مسئولیت اجتماعی و مفاهیم ارزشی را ندیده است. به نظر من نسل دوم نسلی است که خودش و فرزندان را قربانی کرده است. این نسل در خانواده پدرسالار بزرگ شد بعد از تشکیل خانواده فرزندان را حمایت کرد و کودک سالاری شکل گرفت تا از خانواده پدرسالار انتقام بگیرد، برای همین امروز آنها فرزندانی را تربیت کردند که اینگونه هستند و به پدر و مادر خود اهمیت نمی دهد. من مثالی می زنم ، در یک وسیله عمومی نسل ما به خاطر یک مرد یا زن پیر بلند می شود اما نسل بعد از ما اینگونه نیست و اصلا احترام متوجه نمی شود. این نسل تعهد و مسئولیت ندارد در کتابها خوانده اما در خانواده ندیده و توجهی نمی کند.
رزاقی: نسل دوم پدرسالار را کاملا منفی می داند. مادر، پدر را زورگو می داند درحالیکه همین مرد برای خانواده احترام بالایی قائل بود. مادر طوری تربیت شده که در مقابل این مردان بایستد و برای همین در ذهن دختران رام کردن مردان مطرح است. در گذشته دختران سازشکار بودند اما الان دختران از اول دوست ندارند که مرد زورگو و خودخواه باشد و قصد تربیت دارند. برای همین هزینه زندگی و خواسته فرزندان را بالا می برد و این یک مبارزه است. مرد بدهکار می شود و زیر فشار اقتصادی سختی می کشد و این از نظر زن یعنی رام کردن. پدر شکسته می شود، اما بعد فرزندان، مادر را هم می شکنند چون با فردیت بزرگ شدند.. الان در خانواده ها کمتر محبت وجود دارد و بی رحمی در خانواده ها وجود دارد که از غرب آمده است. این الگو جا باز کرده و در حال رشد است که این اصلا خوب نیست.
یعنی به خاطر نوع تربیت کسی تمایل به فرزند آوری و ازدواج ندارد؟
شکر بیگی: من رسیدم به اینجا که نسل دوم خود را قربانی کرد و نسل بعد را هم بد تربیت کرد چون خودش در خانواده پدرسالار بزرگ شد فرزند خود را خارج از هر قیدی بزرگ کرد. گیدنز هم به عزیز داشتن کودک اشاره کرده است. الان ارتباطات نسلی مطرح است که هرقدر از نسل اول به امروز نزدیک می شویم مفاهیم خانواده، ازدواج و فرزندآوری ضد ارزش شده و کمرنگ است. متاسفانه این شکاف و بیگانگی نسلی را به وجود آورده است. البته در تعداد کمی از خانواده ها هنوز هم مفاهیم ارزش دارد اما نسل سوم تنها به فکر موفقیت خود است و تنها سرمایه فرهنگی خود را بالا برد. در همین شرایط بود که یک موجی از زنان به موضوع اشتغال پرداختند.این باعث شد که پول در اختیار نسلی باشد که تعهد اجتماعی ندارد.الان نهادهای تکمیلی جای خانواده را گرفته اند. فرزندان در مهد کودک و مدرسه بزرگ شده اند برای همین هیچ محبتی بلد نیستند. در نتیجه سرمایه اجتماعی خانواده الان کاهش یافته و انسجام نداند و چون مادر از خانواده کمرنگ شد و هیچ چیز جای آن را نگرفت. در کنار اینها تکنولوژی های نوین هم آمد، برای همین نسل سوم تنها به موفقیت و خوشبختی خود فکر می کند. علت این است که نسل از خانواده نیاموخته است، هیچ کس در خانواده نبود مادر به دنبال مبارزه با پدرسالاری بود و مرد هم در شرایط جدیدی قرار داشت که باید خود را انطباق می داد. عوامل جامعه پذیری، خانواده، نظام آموزشی ، گروه دوستی و رسانه ها هستند که امروز باعث شده نسل سوم احساس خوشبختی نمی کند و احساس رضایت از داشته ها ندارد.
رزاقی: اما این اکثریت جامعه نیست. به فقرا در گذشته احترام می گذاشتند چون به کسی کار نداشتند اما بعد سرمایه داری آنها را حذف کرد. الان انسان خود را کامل می داند و هیچ چیزی جز خود را نمی شناسد. الان خانم علیه مرد خانه اقدام کرده و با حاکم کردن فرزند، خود را پیروز می داند اما الان این فرزند هیچ چیزی نیاموخته است.
در سیاستهای جمعیتی مشوقهای اقتصادی هم وجود دارد. به نظر شما این مشوق ها تاثیری در فرزند آوری دارد؟
رزاقی: در اروپا و چین هم موثر نبوده است. الان به خاطر مسائل اقتصادی ازدواج نمی کنند و این به نظر من به ذهنیت افراد بستگی دارد چون آنها تصور می کنند چرا باید با فردی باشند که او هم فردیت مطلق است. باید زندگی مشترک یک نیاز باشد دولت امکانات مالی می دهد اما جوانان تصور می کنند که برای این رقم ها ازدواج نمی کنند.
در ابتدای مطرح شدن بحث افزایش جمعیت، نهادهای حکومتی، اقتصاد را در بیتمایلی خانواده ها به فرزندآوری چندان دخیل نمی دانستند و یا سهم کمی برایش قائل بودند. واکنش های مردمی و مقصر دانستن اوضاع اقتصادی، موجب شد سیاست های جمعیتی عمدتا مشوق های اقتصادی داشته باشد. یعنی نگاه مسوولان این است که بخش بزرگی از جامعه مشکلات مالی را عامل ازدواج نکردن و بی رغبتی به بچه می دانند.
رزاقی: اما در روستاها که نسبت به شهریها فقیر هستند همچنان ازدواج و فرزندآوری وجود دارد. این درحالی است که ثروتمندان علاقه ای به ازدواج ندارند. این مبانی ذهنی است. باید فکر و فرهنگ افراد را تغییر داد، به همه شغل داد، مصرف گرایی را کم کرد و مردم لذت را در خوشبختی در کنار هم بدانند.
شکر بیگی: باید ذهنیت خانوادها را تغییر دهند تا سیاستهای تشویقی هم جواب بدهد اما این سیاستها باید استمرار پیدا کند و خانواده های ما باید اعتماد داشته باشند. راه حل نهایی به نظر من این است که باید ساختار ابتدا اعتماد سازی کند و با مردم هم قدم باشد، یعنی قبل از این سیاستهای تشویقی یک کار پژوهشی انجام می دادند که متوجه شوند در ذهن خانواده ها چه اتفاقی افتاده که چنین شده اند و مشکلات را متوجه می شدند.
اما در زمان دولت دهم که این سیاستها مطرح شد بیشتر عوامل را فرهنگی می دانستند نه اقتصادی.
شکر بیگی: اما مردم ما اینگونه تصور نمی کنند، زوجهای جوان که دو سال بعد از ازدواج فرزند نمی آورند مسائل اقتصادی را مطرح می کنند. من در سال 87 در یک تحقیق 5 عامل و مشکل مردم را پرسیدم که 60 درصد مسائل اقتصادی را مطرح کردند و الان هم همین است.دولت باید به عنوان یک رکنی که همه چیز را در اختیار دارد و در خصوصی ترین مسئله خانواده دخالت می کند به این موضوع توجه کند.
رزاقی: بیشتر مسائل فرهنگی هستند و باید ذهنیت افراد را تغییر داد. مردم ما نباید فرزند را دغدغه و مانع پول درآوردن خود بدانند. خانواده باید ارزش گذشته خود پیدا کند. این بیشتر فرهنگی است و باید مردم آموزش لازم را ببینند.(خبرآنلاین)
جام جم سرا: تمایل جنسی زنان به طور طبیعی در طول سالیان زندگیشان در نوسان است. با آغاز یا پایان رابطه یا تغییرات اصلی زندگی مانند بارداری، یائسگی یا بیماری کم و زیاد میشود. برخی داروهای ضدافسردگی هم موجب کم شدن تمایل جنسی زنان میشود.
اگر تمایل کمی به رابطهٔ جنسی دارید به طوری که موجب نگرانی و ناراحتی شما شده است، ممکن است دچار اختلالات جنسی شده باشید.
اگر به دلیل کمبود میل جنسیتان اذیت میشوید، تغییراتی در سبک زندگی بوجود آورید تا رابطه جنسیتان به میزان نرمال و عادی برگردد.
علائم: اگر کمتر از همسرتان علاقمند به برقراری رابطهٔ جنسی هستید و این در حالی است که هیچ کدام از شما نسبت به هم سن و سالانتان به این جهت خیلی متفاوت نیستید ممکن است شرایط روانی مانند اضطراب یا افسردگی باعث بروز چنین رفتاری شده باشد.
البته تعریف مشخصی برای کم بودن تمایل به رابطهٔ جنسی وجود ندارد. چرا که از زنی به زن دیگر متفاوت است.
*چه زمانی باید به پزشک مراجع کرد؟
اگر به دلیل کم بودن تمایل جنسیتان اذیت هستید، به پزشک خود مراجعه کنید ممکن است با تغییر داروهای ضد افسردگیتان به همین سادگی مشکل شما رفع شود.
تمایل یک زن به رابطهٔ جنسی ارتباط متقابل و پیچیدهای با بسیاری از عوامل دارد. که شامل علتهای فیزیولوژیک، جسمانی و عاطفی و تجارب، اعتقادات، سبک زندگی و رابطهٔ کنونی میباشد. اگر شما در هر کدام از این جنبهها مشکلی دارید، میتواند بر تمایلات جنسی شما تاثیر بگذارد.
*علتهای فیزیولوژیک
مسائل جنسی: اگر در طول رابطه درد دارید یا نمیتوانید ارضا شوید همین مساله میتواند موجب شود که تمایل شما به رابطهٔ جنسی کم شود.
بیماریهای پزشکی: سرطان، قند، فشار خون بالا، بیماریهای عصبی و بیماریهای مربوط به قلب و عروق موجب کم شدن تمایل شما به برقراری رابطهٔ جنسی میشود.
الکل: الکل زیاد موجب از بین رفتن و تباهی تمایلات جنسی میشود.
عمل جراحی: هر نوع عمل جراحی در سینهٔ شما یا دیگر بخشهای بدن شما ممکن است به کم شدن تمایل شما به برقراری رابطهٔ جنسی شما منجر شود.
خستگی مفرط به خاطر مراقبت از والدینی که سن و سال بالایی دارند یا بچههای کوچک نیز میتواند منجر به کم شدن تمایلات جنسی شما شود.
*تغییرات هورمونی:
یائسگی: کم شدن سطح استروژن در طول دوران یائسگی منجر به کم شدن تمایلات جنسی میشود. البته در دوران یائسگی ممکن است که زنان افزایش تستوسترون را نیز تجربه کنند که تستوسترون همانطور که میدانید موجب افزایش تمایلات جنسی هم در مردان و هم در زنان میشود.
بارداری و شیردهی به کودک: تغییرات هورمونی در طول دوران بارداری، درست بعد از بچه دار شدن و در طول دوران شیر دهی میتواند تغییراتی در تمایلاتی جنسی به وجود آورد. خستگی، تغییر درتصویر ذهنیتان از خودتان، فشار مراقبت از بچه همه در تمایلات جنسی تاثیر دارند.
*دلایل روانشناختی:
دلایل روانشناختی بسیاری نیز منجر به کم شدن تمایل جنسی میشوند مانند:
مسائل مربوط به سلامتی جسمانی مانند فشار عصبی یا افسردگی
استرس مانند استرس کاری یا مالی
تصویر ضعف جسمانی
تجربهٔ سوء استفادهٔ جسمی یا جنسی
مشکل داشتن در رابطه نیز میتواند منجر به کم شدن تمایل به رابطهٔ جنسی در زنان شود
کم بودن رابطه با همسرتان
جرو بحثهای حل نشده
عدم اعتماد به همسر
*درمانهای خانگی
سبک زندگی درست میتواند به تفاوت زیادی در رابطهٔ شما ایجاد کند.
ورزش: اروبیک منظم میتواند قوای شما را افزایش دهد، تصویر ذهنی شما را از خودتان بهبود بخشد، مود شما را بهبود بخشد، تمایل شما را زیاد کند.
کم کردن میزان استرس: راهی برای برخورد با استرس کاری بیابید.
با همسرتان رابطه برقرار کنید: صادق بودن با همسر و بهبود بخشیدن رابطه میتواند به رابطهٔ جنسی بهتر بیانجامد و مشکل عدم تمایل شما را به برقراری رابطهٔ جنسی حل کند.
زمانهایی را برای خلوت با همسرتان اختصاص دهید: این امر به بهبود روابط شما و حل مشکل شما کمک میکند.
در موقعیتهای روابط جنسیتان تنوع دهید: تغییر زمان و مکان و موقعیت میتواند به شما کمک کند.(سلامت)
دنیای خرید مردان و زنان از آسمان تا زمین تفاوت دارد، خرید کردن حال و هوای اکثر زنان را به طور معجزه آسایی بهتر میکند حتی وقتی کسالت داشته باشند روحیه آنها با خرید عوض میشود در صورتی که مردان از خرید غیر ضروری اغلب بیزارند و خیلی وقتها نیاز تعویض و تنوع را در خود حس نمیکنند در واقع گاهی با لباس سر کار به عروسی یا عزا میروند این در حالی است که یک خانم هرگز این کار را انجام نمیدهد! و برای هر زمان و مکانی از لباس خاصی استفاده میکند، با این تفاسیر چگونه ابن دو موج معکوس میتوانند در کنار هم و شانه به شانه به خرید بروند؟
بر پایه یک همه پرسی اینترنتی مشخص شده که زنان به طور متوسط ۳۹۹ ساعت و ۴۶ دقیقه در سال به خرید میروند یعنی به ازای ۶۳ سال عمر متوسط یک زن تقریباً ۵/۸ سال از آن در خرید معمولاً سپری میشود همچنین در تحقیقی که بر روی ۲۰۰۰ انگلیسی در سال ۲۰۱۳ انجام گرفت، مشخص شد که مردها بعد از ۲۶ دقیقه خرید خسته میشوند اما این زمان برای خانمها حداقل ۲ ساعت است.
این تحقیق نشان داده است که ۸۰ درصد از آقایان به هیچ عنوان خرید کردن با همسر خود را دوست ندارند و ۴۵ درصد از خانمها نیز به هر قیمتی که شده سعی میکنند با همسرشان به خرید نروند چون تقریباً نیمی از خریدهای در بین زوجین به دعوا و مشاجره منتهی میشود.
تفریح یا وظیفه؟!
یک مسئله اصلی و اختلاف برانگیز که ریشههای روانشناسی دارد تفاوتهای جدی بین نگرشهای زن و مرد است که باعث اختلاف در عمل میشود، وقتی که دو نفر میخواهند یک کار مشترک را انجام دهند باید نگاه یکسانی به آن مقوله داشته باشند.
برای آقایان خرید کردن یک کار است که با هدف مشخص مانند یک وظیفه انجام میشود در صورتی در خانمها جنبه تفریح و علاقه قویتر است، طبیعتاً کاری که از روی اجبار و وظیفه باشد افراد بیشتر سعی در کوتاه کردن آن دارند ولی کاری که به عنوان سرگرمی باشد، دلیلی ندارد که زود تمام شود.
خرید کردن برای خانمها شادی آفرین و خوشایند است و اینکه دنیای خرید کردن خانمها با آقایان تفاوت دارد بسیاری از زنان برای تفریح به خرید میروند ولی مردان برعکس میباشند.
وقتی حوصله مردان سر میرود
آقایان معمولاً در اولین اقدام خرید خود را انجام میدهند و این در حالی است که خانمها معمولاً در ارتباط با خرید یک سری وسواسهای خاص از خود نشان میدهند که این از حوصله بسیاری از مردها خارج است.
خانمها برای خرید وقت زیادی را میگذارند و اجناس را مدام با هم مقایسه میکنند، حتی اگر در اولین مغازهای که میروند چیزی را بپسندند و هر چه قدر آن کالا مناسب باشد باز هم باید جاهای دیگر را بگردند و این با رویکرد آقایان در مورد خرید کردن تناقض دارد.
مردان کم میآورند
خانمها اگر خرید هم نکنند و فقط به مغازهها بروند و ویترینها را ببینند میتواند حال آنها را خوب کند این در حالی است که روحیهٔ مردانهٔ مردها در صورتی که همسر آنها چیزی را میخواهد خود را موظف به خرید آن میکنند و در غیر این صورت احساس مردانگیشان زیر سوال میرود، برای همین ترجیح میدهند در صورتی که چیزی احتیاج دارند به خرید بروند.
از طرف دیگر جنبه استرس زا بودن و فشاری است که روی مردها هنگام خرید وجود دارد که ناشی از احساس انجام وظیفه آنها میباشد ولی در زنان خرید یک حالت آرامش بخش ایجاد میکند.
مورد دیگر اولویتهایی است که طرفین دارند برای مردها قیمت و کارایی مهم است در حالی برای زنها تناسب و زیبایی اولویت دارد البته این به آن معنا نیست که آنها به جنبههای دیگر توجه نمیکنند.
چه موقع خرید برای مردان بیمعنی میشود؟
به طور کلی شیوه خرید کردن خانمها و آقایان با هم تفاوت دارد اینکه خانمها به صورت دسته جمعی به خرید میروند، اما اغلب آقایان تمایل دارند به تنهایی به خرید بروند و اولین چیزی که مورد پسند آنها باشد را میخرند و به اینکه ممکن است انتخابهای بهتری هم وجود داشته باشد فکر نمیکنند و برعکس، خانمها تا مطمئن نشوند که بهترین را انتخاب کردهاند خرید نمیکنند.
مسئله دیگرکه میتوان به آن اشاره کرد بحث تصمیم گیریها است آقایان ترجیح میدهند به تنهایی خرید کنند و از دیگران هم همین انتظار را دارند یعنی اساساً خرید کردن مشترک برای آنها کار معناداری نمیباشد و نظر مردها این است که شما یک چیز نیاز دارید برو تهیه کن چرا مرا دنبال خود میبری؟ و این کاری نیست که جمعی باشد لذا بهتر است فردی انجام شود. طبیعی است که وقتی فرد از ابتدا نگاهش این باشد که این همراهی غیرضروری است وقتی خرید طولانی شود تحمل آن برای آقا سختتر میشود و میخواهد زودتر آن را به پایان برساند.
مردان چه موقع خرید میکنند؟
شخصیت مردها به گونهای است که تا چیزی کار میکند نیازی به تعویض آن نمیبینند. البته این بیشتر در مورد البسه و وسایل خانه است و مواردی چون اتومبیل استثنا محسوب میشود. همچنین مردها مدتها از یک لباس و کفش استفاده میکنند با اینکه شاید کهنه شده باشد ولی خانمها تمایل بیشتری به تنوع در این موارد از خود نشان میدهند.
چشم هم چشمی نکنید
خانمها با توجه به نوع نگاه و حساسیتهای خاصی که به حرفهای دیگر خانمها دارند سعی و تلاش میکنند انواع لباسهای متنوع را برای زمانها و موقعیتهای مختلف داشته باشند مخصوصاً اگر خدای نکرده بحث چشم و هم چشمی هم مطرح باشد طبیعی است که در این جور مواقع لازم است خانمها تعداد دفعات بیشتری به خرید بروند در حالی که بسیار مشاهده شده که مردها با همان لباسی که به عروسی میروند به محل کار و یا حتی عزاداری میروند بنابراین خیلی احساس نیاز به خریدن در خود احساس نخواهند کرد.
لطفاً از همسرتان انتقاد نکنید
نکته قابل توجه دیگر، نوع رابطه زوجین است، ممکن است رابطهٔ شکنندهای بین آنها وجود داشته باشد و در زندگی مشترک مشکل داشته باشند و وقتی هیچ نقطه تفاهمی باهم ندارند بدیهی است از خرید کردن با هم اجتناب میکنند.
مسائلی که باعث بروز رابطه شکننده میشود شامل انتقادات زیاد خانم حین خرید است برای نمونه تکرار زیاد این جمله به همسر خود که در خرید کردن برای شما وقت کافی نمیگذارد و بیان آن به عنوان یک مشکل، باعث تشدید موضوع میشود. همچنین آقایان مقایسه شدن با سایر مردها را دوست ندارند. حال اگر خانم شوهر خود را با دیگران یا ایده الهای ذهن خود مقایسه کند باعث دور شدن زوجین از یکدیگر میشود و هرگاه صحبت خرید پیش میآید مسائل آزاردهنده در ذهن فرد تداعی میشود که سعی میکند با بهانههای مختلف از آن دوری کند.
این کار مردان را فراری میکند
تشکر نکردن خانم موردی است که حائز اهمیت است چون اگر یک رفتار مثبت مورد تشویق و توجه قرار گیرد سبب میشود رفتار فرد برای انجام مجدد آن تقویت شود. به علاوه ربط دادن خرید به مشکلات دیگر اشتباه است موجب حل نشدن موضوع میشود.
مشورت کردن ممکن است معنای متفاوتی بین زوجین داشته باشد، برای نمونه خیلی وقتها خانم با همسر خود در مورد خرید یک کیف یا کفش مشورت میکند که آیا مناسب است یا نه؟ و منظور خانم از مشورت کردن تایید گرفتن است ولی آقا متوجه این مسئله نمیباشد و شروع به بیان ایرادات کالای مورد نظر میکند و موجب آزردگی خانم میشود و دفعهٔ بعدی که خانم نظر همسر خود را جویا میشود مرد جواب نمیدهد و سپس زن بیان میکند که چرا حوصله نداری؟ چرا وقت نمیگذاری؟ وگفتن این قبیل جملات باعث بروز مشکلات و اختلافات بیشتر میشود در حالی که برداشت آقا این است که اگر من جواب دهم همسرم ناراحت میشود پس بهتر است هیچ چیزی نگویم.
متناسب با جیبتان خرید کنید
زوجین بهتر است اول بودجهٔ مشخصی را برای خرید کردن خود اختصاص دهند و این طور نباشد که هر چه زمان بیشتری در بازار بمانند خرید بیشتری انجام دهند.
زمان مناسب خرید را باید پیدا کرد طبیعی است بعد از اینکه مرد از محل کار برگشته و خسته است زمان را برای خرید کردن مناسب نمیبیند ولی در یک زمان که فرد خسته نباشد و استراحت مناسب داشته است و البته از نظر اقتصادی احساس آرامش خاطر کند، رغبت بیشتری از خود نشان خواهد داد.
انتظارات مالی بالا که ممکن است یک خانم از همسر خود داشته باشد، وقتی که همسرش توان برطرف کردن آن را نداشته باشد، با توجه به اینکه خرید برای مرد وظیفه محسوب میشودو باید به نتیجه برسد تا آرامش بگیرد و در این حالت ممکن است احساس نامطلوبی پیدا کند که نتوانسته کار خود را به درستی انجام دهد و از خرید دوری میکند ممکن است خانم داخل مغازهای برود و قصد خرید کالایی گران را نداشته باشد و هدف خانم گردش و تفریح باشد اما تصور آقا چیز دیگری است.
در همسرتان انگیزه ایجاد کنید
آگاهی از تفاوتها و تلاش برای رفع اختلافات کمک کننده است. البته این مسئله هم مانند مسائل دیگر به طور کامل قابل حل نیست که ما به جایی برسیم که طرفین رضایت صد درصد داشته باشند و رابطه به شکل کاملاً مطلوب باشد ولی هر قدمی در راه نزدیک شدن برداریم باید غنیمت شمارده شود.
اگر خانم در فکر خود این ذهنیت را دارد که همسرش باید ۵ ساعت به همراهش به خرید بیاید اگر بخشی از آن هم برآورده شد به آن توجه نشان دهد تا مرد تشویق شود. به علاوه اگر خانم یک مقدار سریعتر خرید را انجام دهد تاثیرزیادی در همسر خود میتواند داشته باشد و اینها همه کارهایی است که باعث نزدیکتر شدن زوجین به هم میشود.
وقتی ما یک ایده آلی برای خود در نظر میگیریم و فقط رسیدن به آن ما را راضی میکند معلوم است که هیچ گامی در آن راه برنمی داریم اما اگر بپذیریم که پیشرفت در مسیر اهمیت دارد میتواند موضوع را در حد خودش بهتر کند.
گفتوگو کردن در زمینه خرید مانند هر مسأله دیگر لازم است اگر دلیل کار را واضح توضیح دهیم میتواند در ین زمینه کمک کننده باشد، علاوه براین از طرف مقابل بخواهیم ما را کمک و همراهی کند.
در همسر خود انگیزه ایجاد کنیم برای نمونه تو خوش سلیقهای یا میخواهم تو آن را بپسندی و انتظارات را در شروع پایین بیاوریم. به علاوه مشخص کردن هدف و اولویت بسیار حائز اهمیت است اینکه چه چیز برای ما اهمیت بیشتری دارد؟! خرید یا رابطه با همسر؟! اگر رابطه مهم است باید تفاوتها را بپذیریم و توقعات خود را کم کنیم و آماده باشیم از یکسری از خواستههای خود در مقابل به دست آوردن رابطه با همسر بگذریم.
منبع: باشگاه خبرنگاران
دبیر علمی یازدهمین کنگره بینالمللی بیماریهای غدد درونریز و متابولیسم، گفت: ۵ تا ۶ میلیون مبتلا به دیابت در کشور، از بیماری خود خبر ندارند.
اطلاعات مرکز آمار ایران نشان میدهد ضریب نفوذ اینترنت در ایران 45.3 درصد، ضریب نفوذ رایانه 41.2 درصد و ضریب نفوذ تلفن همراه 77.9 درصد است.
به گزارش مشرق، بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران که از زمینه طرح آمارگیری «برخورداری خانوارها و استفاده افراد از فناوری اطلاعات و ارتباطات ۱۳۹۴» به دست آمد، از مجموع ۲۴.۳۰ میلیون خانوار ایرانی در حدود ۲۱.۴ میلیون خانوار(۸۸. ۲ درصد) در محل سکونت خود به رادیو دسترسی داشتهاند. اندازه این سهمها برای خانوار شهری ۸۸.۷ درصد و برای خانوار روستایی ۸۶.۹ درصد بوده است.
از کل خانوارهای کشور حدود ۹۹.۳ درصد معادل ۲۴.۱ میلیون خانوار در محل سکونت به تلویزیون دسترسی داشتهاند. اندازه این سهم برای خانوار شهری ۹۹.۶ درصد و برای خانوار روستایی ۹۸.۶ درصد بوده است.
۲۴ میلیون خانوار ایرانی معادل ۹۸.۷ درصد در محل سکونت خود به تلفن ثابت یا همراه دسترسی داشتهاند، اندازه این سهم برای خانوار شهری معادل ۹۹.۳ و برای خانوار روستایی ۹۷ درصد بوده است.
همچنین از مجموع خانوارهای کشور حدود ۱۳.۹ میلیون خانوار معادل ۵۷.۴ درصد در محل سکونت خود به رایانه دسترسی داشتهاند. همچنین حدود ۱۳.۵ میلیون خانوار معادل ۵۵.۵ درصد در محل سکونت خود به اینترنت دسترسی داشتهاند. ۸ میلیون خانوار معادل ۳۳ درصد در محل سکونت به اینترنت دسترسی نداشته و ۲.۸ میلیون خانوار معادل ۱۱.۶ درصد دسترسی به اینترنت در محل سکونت را اظهار نکردند.
از مجموع جمیعت کشور تعداد ۵۶.۶ میلیون نفر کاربر تلفن همراه بودهاند که ۴۲.۸ میلیون نفر در نقاط شهری و ۱۳.۶ میلیون نفر در نقاط روستایی ساکن بودهاند. بنابراین ضریب نفوذ تلفن همراه در کشور (بین افراد ۶ساله و بیشتر) ۷۷.۹ درصد و برای نقاط شهری و روستایی ۸۰.۵ درصد و ۷۰.۸ درصد بوده است.
همچنین از مجموع جمعیت کشور ۳۰.۳ میلیون نفر کاربر رایانه بودهاند که ۲۹.۸ میلیون نفر آنان افراد ۶ ساله و بیشتر هستند. از این تعداد ۲۵.۷ میلیون نفر در نقاط شهری و ۴.۱ میلیون نفر در نقاط روستایی ساکن بودهاند. بنابراین ضریب نفوذ رایانه در بین افراد ۶ ساله و بیشتر ۴۱.۲ درصد برای نقاط شهری ۴۸.۳ درصد و برای نقاط روستایی ۲۱.۴ درصد بوده است.
اطلاعات مرکز آمار ایران در زمینه ضریب نفوذ اینترنت نشان می دهد در سال ۱۳۹۴ از مجموعه جمعیت کشور تعداد ۳۲.۸ میلیون نفر کاربر اینترنت بودهاند که این میزان نشان دهنده ضریب نفوذ ۴۵.۳ درصدی برای جمعیت ۶ ساله وبالاتر است. در نقاط شهری ضریب نفوذ اینترنت ۵۹.۱ درصد و در نقاط روستایی ۲۶.۶ درصد است.
خبرگزاری آریا -
آدم های گستاخ می خواهند تنها گوینده باشند و ارزشی برای حرف های دیگران قائل نیستند
آدم ها وقت حرف زدن با شما خودشان را سانسور می کنند و دست به عصا حرف می زنند، یا اینکه با اشتیاق زیر و بم زندگیشان را رو می کنند و به توصیه هایتان گوش می دهند؟
وقتی پایتان را به اتاق می گذارید، سکوت همه جای خانه را پر می کند یا اینکه چشم دوست که منتظرتان بوده برق می زند و سر درددلش باز می شود؟ آدم ها وقت حرف زدن با شما خودشان را سانسور می کنند و دست به عصا حرف می زنند، یا اینکه با اشتیاق زیر و بم زندگیشان را رو می کنند و به توصیه هایتان گوش می دهند؟ نکند شما هم بی آنکه بدانید یکی از آدم های آزاردهنده ای باشید که حضورشان در جمع، یا غایب شدن آرامش و همدلی همراه است؟ شاید خواندن این مطلب و آشنا شدن با عاداتی که گستاخ ها در رفتارهایشان نشان می دهند، بتواند تکلیفتان را با خودتان روشن کند. اگر شما هم هر روز بارها از مسیری که گستاخ ها می روند حرکت می کنید، بعید نیست که تا چند وقت دیگر، همه آدم های دور و برتان را فراری دهید.
قاطع، نه گستاخ
آدم های قاطع می گویند: «همان طور که قبلا هم اعلام کرده بودم، برای تمام کردن این کار فقط تا آخر هفته وقت داریم و کسانی که کارشان را تمام نکنند، طبق توافق های قبلی جریمه می شوند.»
آدم های گستاخ می گویند: «مگه نگفتم این کار باید تا آخر هفته تموم شه؟ تو همه چیز را شوخی می گیری و صلاحیت انجام این کارها را نداری!»
می ترسید حقوقتان را نادیده بگیرند و به نظراتتان احترام نگذارند؟ احتمالا راهی که برای محافظت از حق و حقوقتان را پیش می گیرید، برخورد تهاجمی و دست پیش گرفتن است؛ اما نه! راهی که انتخاب کرده اید شما را به هدفتان نمی رساند. آنچه برای محافظت از حقوقتان نیاز دارید، برخورد قاطعانه است، نه برخورد کردن با چاشنی بی ادبی. شاید بپرسید که برخورد قاطعانه، چه تفاوتی با اخم کردن، کلفت کردن صدا و بیان سرسختانه خواسته ها دارد؟
تفاوت این دو برخورد در این است؛ آدم های قاطع تنها با جدیت از حقوق خودشان محافظت می کنند، اما آدم های بی ادب، با چنین رفتاری به حقوق دیگران حمله می کنند. درواقع گروه دوم به دنبال خلع سلاح فرد مقابل و حتی به دست آوردن امتیازهای بیشتر هستند، در حالی که گروه اول تنها بارها و بارها نظر خودشان را اعلام می کنند و برای رسیدن به خواسته شان، بدون تخریب دیگران تلاش می کنند.
رک، نه گستاخ
آدم های رک می گویند: «من اهل پوشیدن این رنگ نیستم. معمولا رنگ های تیره تر را برای انتخاب لباس می پسندم.»
آدم های گستاخ می گویند: «چه لباس زشتی پوشیدی! باعث شده سیاه و خسته به نظر بیای!»
به نظرتان این دو جمله چه تفاوتی دارند؟ به نظرتان گوینده این دو، کاری جز اعلام نظرش کرده؟ پس چرا گوینده اولی را بی ادب معرفی نمی کنیم اما جمله دوم به نظرمان بی ادبانه و توهین آمیز می رسد. ماجرا از این قرار است که گوینده در جمله اول، بدون حاشیه رفتن و با صراحت، نظرش را در مورد علایق و خواسته های خودش اعلام کرده؛ اما گوینده جمله دوم، پایش را از گلیمش بیرون گذاشته و با همین صراحت در مورد فرد مقابل و علایقش نظر داده. اگر می خواهید به جمع بی ادب ها وارد نشوید و به دیگران توهین نکنید، بهتر است با فاصله و با احتیاط بیشتری و تنها در زمانی که از شما خواسته شد در مورد چیزهایی که به آن ها مربوط است، نظر دهید.
آدم های رک، خودشان را قربانی خواسته دیگران نمی کنند. آن ها به راحتی می گویند: «من این غذا را نمی خورم!»، «نه! امروز وقت ندارم با تو بیرون بیایم!»، «متاسفم، من فعلا امکان پذیرایی از مهمان را ندارم!»؛ اما آدم های گستاخ به جای بیان مواضعشان، نظرها و خواسته های دیگران را تحلیل می کنند و بی آنکه از آن ها خواسته شود، در مورد دیگران و زندگی شان نظر می دهند. آن ها چنین جملاتی را به زبان می آورند: «از بس گوشت نخوردی رنگ به رخت نمونده.»، «از خریدن این کفش های ارزون قیمت دست بردار، پاهات آسیب می بینه.» یا «وای این چه خونه ایه! چطور تو این محیط به هم ریخته زندگی می کنی؟»
آدم های رک، خودشان را قربانی خواسته دیگران نمی کنند
همدل، نه گستاخ
آدم های همدل می گویند: «میشه کمک کنی تا این اتاق را مرتب کنیم؟»
آدم های گستاخ می گویند: «تمام روز روی مبل لم دادی در حالی که من مشغول کار بودم! وقتشه دست از تنبلی برداری و تکونی به خودت بدی!»
کدام یک از ما می توانیم انکار کنیم که به کمک اطرافیانمان نیازی نداریم؟ می توانیم انکار کنیم که در خانه نیازی به همراهی همسرمان نداریم و در محیط کار هم از همراهی هسرمان نداریم و در محیط کار هم از همراهی همکارانمان بی نیازیم؟ همه ما خیلی وقت ها نیاز داریم که کسی دستمان را بگیرد و همراهی مان کند، اما چطور است که خیلی هایمان به این هدف نمی رسیم یا نمی توانیم دیگران را به داوطلب شدن در همراهی ترغیب کنیم؟
شاید تفاوت هایی که در مهارت های ارتباطی و نحوه استفاده از کلمات، زبان بدن و یا زمان بیان خواسته ها داریم؛ این تفاوت ها را ایجاد می کند. اگر تا امروز نتوانسته اید دیگران را به همراهی و همدلی کردن ترغیب کنید، نگاهی به رفتارهای خودتان بیندازید. شاید وقتش رسیده که روی مهارت های ارتباطیتان بیشتر کار کنید؛ وقت حرف زدن به صدا و لحنتان و حتی کلماتی که از دهانتان بیرون می آیند، توجه بیشتری کنید؛ آدم ها را بیشتر بشناسید تا بتوانید در زمان مناسب و با توجه به روحیاتشان خواسته هایتان را مطرح کنید و شاید هم لازم باشد که در انتخاب آدم هایی که با آن ها معاشرت می کنید و از آن ها درخواست کمک می کنید، دقت بیشتری به خرج دهید.
نکته سنج، نه گستاخ
آدم های همدل خوب به حرف ها گوش می کنند و بعد می گویند: «درسته! البته می تونی از یک زاویه دیگه هم به این موضوع نگاه کنی...»
آدم های گستاخ می گویند: «نه اصلا این طور نیست! چرا چنین فکری می کنی؟ واقعیت اینه که...»
ماهر نبودنتان در گوش کردن، نه تنها فرصت گوینده خوب و نکته سنج بودن را از شما می گیرد، بلکه به فردی گستاخ هم تبدیلتان می کند. آدم های گستاخ می خواهند تنها گوینده باشند و ارزشی برای حرف های دیگران قائل نیستند. آن ها از تک تک جملات آدم ها خرده می گیرند و بدون آن ها نکته های مثبت حرف هایشان را ببینند، تنها به مخالفت با حرف های دیگران می پردازند. آنکه علاقه زیادی دارند که اطلاعاتشان را به رخ بشکند و داناتر از دیگران جلوه کنند. حرف های گستاخ ها پر است از اطلاعات اضافی و بی ربط به بحث که تنها برای ارضای احساس خودبرتربینی شان به گوش های مخاطب تزریق می شود.
شوخ طبع، نه گستاخ
آدم های شوخ طبع می گویند: «دو شکارچی توی جنگل بودن که یکیشون روی زمین افتاد، نفسش بندآمد و چشمهاش وارونه شد. دومی گوشی تلفن را برداشت، با اورژانس تماس گرفت و به اپراتور گفت: «دوستم مرده! جه کار کنم؟» اپراتور گفت: «خونسردی خودت را حفظ کن و اول از مرگ دوستت مطمئن شو.» ناگهان صدای شلیک گلوله آمد؛ شکارچی دوباره گوشی را برداشت و گفت: «مطمئنم؛ حالا چه کار کنم؟»
آدم های گستاخ می گویند: «یه روز یه آمریکایی به یه استرالیایی گفت...»
هیچ کس از شوخ طبعی ها بدش نمی آید. آدم های شوخ طبع به هر جمعی که وارد می شوند، با خودشان شادی می آورند. حضور آن ها آن قدر انرژی به جمع تزریق می کند که همه همیشه منتظر آمدن آن ها هستند. حتی صحبت کردن در مورد این آدم ها، خنده را به لب دیگران می آورد؛ اما شاید بپرسید که شوخ طبع ها و گستاخ ها چه تفاوتی با هم دارند.
آدم های گستاخ، برای خنداندن دیگران از کلیشه های جنسیتی، قومیتی و نژادی استفاده می کنند. آن ها ابایی از توهین کردن به دیگران ندارند و برای خنداندن آدم ها مرزی را نمی شناسند. حرف های ناخوشایند و توهین آمیز هم می تواند به دستاویزی برای جوک های آن ها تبدیل شود و از اینکه در جریان این طنازی ها کسانی را برنجانند هم نمی ترسند.
سنگ صبور، نه گستاخ
سنگ صبورها می گویند: «می دونم توی موقعیت خوبی نیستی! رفتار نادرست همسرت هم ناراحتیت رو بیشتر کرده؛ اما شاید بهتر باشه کمی صبر کنی و لااقل فردا برای این موضوع تصمیم بگیری.»
آدم های گستاخ می گویند: «چطور شوهرت تونسته چنین حرفی بزنه؟ من اگه جای تو بودم همین حالا از اون خونه می رفتم!»
اگر به شما بگویند: «خودتان را جای دیگران بگذارید»، چه چیزی به ذهنتان می آید؟ از نظر ما آدم هایی که خودشان را جای دیگران می گذارند، سعی می کنند در کنار درک کردن احساسات آن ها، شرایط و محدودیت هایشان را هم درک کنند. آن ها با صادر کردن حکم های کلی، دیگران را مشوش نمی کنند و بیشتر از آنکه قاضی خوببی باشند، شنونده خوبی هستند؛ اما برای گستاخ ها، حکم دادن و قضاوت کردن از هر کاری راحت تر است. آن ها با شنیدن دردل های آدم ها، نه تنها آن ها، بلکه اطرافیانشان را هم قضاوت می کنند و اگر راوی به توصیه ها و حکم هایی که می دهند عمل نکند، او را بی لیاقت و نادان ارزیابی می کنند.
هردوی این آدم ها حافظه خوبی دارند، اما وقتی که بار دیگر پای درددل یا حتی شادی های فرد مقابلشان می نشینند، گذشته را به رخش نمی کشند و حافظه خوبشان را به شمشیری برای آسیب زدن به گوینده تبدل نمی کنند؛ اما برای گستاخ ها، ارجاع دادن به گذشته، راهی برای تحقیر فرد مقابل است. آن ها مدام می خواهند ارزیابی ها و قضاوت های درستشان را به رخ دیگران بکشند و با نبش قبر کردن درددل های قدیمی، به دیگران زخم بزنند. آن ها شنونده خوبی هستند و همه چیز را با دقت به خاطر می سپارند، اما از شنیده هایشان برای همراهی فرد مقابل استفاده نمی کنند، بلکه شنیده ها را به اسلحه ای برای جنگیدن با دیگران تبدیل می کنند.
منبع: ماهنامه همشهری تندرستی
اگرچه این روزها بخش اعظم اخبار حوزه فناوری به افزایش سرعت اینترنت اختصاص مییابد و این مسأله به یکی از دغدغههای اصلی ساکنان هزاره سوم تبدل شده است، ولی بد نیست بدانید بیش از نیمی از مردم کره زمین معادل4.1 میلیارد نفر هنوز به اینترنت دسترسی ندارند.
البته باید توجه داشت که دسترسی همه مردم جهان به اینترنت کار چندان آسانی نیست و اگرچه در نگاه اول توسعه زیرساختهای ارتباطی مهمترین مانع در این زمینه محسوب میشود، ولی کارشناسان دریافتهاند حتی در مناطقی که اینترنت پرسرعت ارائه شده است بسیاری از کاربران به خاطر هزینه بالای استفاده از این خدمات سراغ آن نرفتهاند.
بر اساس آخرین مطالعه صورت گرفته توسط مرکز PwC، بسیاری از مردم جهان در مناطقی زندگی میکنند که زیرساختهای ارتباطی در آن موجود است تا بتوانند آنلاین شوند. ولی مشکل اصلی اینجاست که هزینه اشتراک در خدمات اینترنتی باعث شده است بخش اعظم آنها تمایلی به استفاده از اینترنت نداشته باشند.
اینترنت گران
برای 66 درصد از ساکنان زمین این امکان فراهم شده است تا بتوانند با اختصاص 5 درصد درآمد ماهانه خود به اینترنت با سرعت 500 مگابیت در ثانیه دسترسی داشته باشند که البته چنین اینترنتی از نظر استانداردهای جهانی بسیار گران است. با وجود این برخی مردم ترجیح میدهند که با وجود بالا بودن هزینه خدمات اینترنتی، از آن استفاده کنند.
در کشور چین تنها 22 درصد مردم حقوق ماهانهای دریافت میکنند که بر اساس استانداردهای جهانی اشتراک در خدمات اینترنتی برای آنها ارزان تمام میشود. با وجود این نتایج حاصل از آخرین بررسیها نشان داده است که 46 درصد مردم چین آنلاین هستند. مردم چین میگویند حتی اگر اینترنت از این هم گرانتر شود، دلایل کافی وجود دارد تا این افراد بخشی از حقوق ماهانه خود را به اینترنت اختصاص دهند و دسترسی خود را به دنیای آنلاین از دست ندهند.
در مقایسه با چین، بیشتر کشورهای توسعه یافته به گونهای زیرساختهای ارتباطی خود را ساماندهی کردهاند که تمام ساکنان آنها میتوانند به اینترنت دسترسی داشته باشند. به عنوان مثال، اتیوپی، نیجریه و فیلیپین که در خانواده کشورهای توسعه یافته طبقهبندی نمیشوند برای آنکه بیش از 80 درصد جمعیت خود را آنلاین کنند، طرحهایی را در دست اجرا دارند که به واسطه آن هزینه استفاده از اینترنت تا پایان سال 2016 میلادی 90 درصد کاهش مییابد.
توسعه فناوریهای موجود یا استقرار فناوریهای مدرن در کشورهای درحال توسعه میتواند به میزان قابل ملاحظه هزینه استفاده از اینترنت را کاهش دهد. به عنوان مثال، بخش اعظم پهنای باند شبکه مخابراتی جهانی همچنان به نسل دوم سیستمهای ارتباطی یا 2G اختصاص دارد و اگر آنها را به 3G یا 4G ارتقا دهیم، هزینه استفاده از خدمات اینترنتی میتواند تا یکبیستم کاهش یابد.
اینترنت ارزان همگانی
کارشناسان بر این باورند که فناوری توسعه اینترنت باید به گونهای باشد که عموم مردم جهان به صورت یکسان وارد دنیای مجازی شوند. روزنامه گاردین در گزارش جدید خود روی این مسأله تأکید کرده است 500 میلیون کاربر بعدی که قرار است وارد دنیای مجازی شوند، نمیتوانند به صورت تدریجی خود را با فناوریهای موجود سازگار کنند. در عوض باید طرحهایی به کار گرفته شود تا عموم آنها به صورت یکجا آنلاین شوند.
سازمان جهانی مخابرات (ITU) وابسته به سازمان ملل متحد در آخرین گزارش خود اعلام کرد تا پایان سال 2015 میلادی 2/3 میلیارد نفر از مردم جهان در اینترنت حضور داشتند که بیش از دو میلیارد نفر از آنها ساکن کشورهای درحال توسعه بودند.
بین سالهای 2000 تا 2015 میلادی میزان دسترسی مردم جهان به اینترنت هفت برابر شده است و درحالی که ابتدای هزاره سوم تنها 5/6درصد مردم جهان وارد اینترنت میشدند، این رقم هماکنون از 43 درصد هم فراتر رفته است. همچنین سال 2005 میلادی 18 درصد خانههای جهان به اینترنت متصل بودند که این رقم پایان سال 2015 به بیش از 46 درصد رسید.
به هر حال، سازمان ITU از این اتفاق نگران است که همچنان 1/4 میلیون نفر از مردم جهان هیچ تجربهای از اینترنت ندارند و حتی یک بار هم حضور در دنیای مجازی را تجربه نکردهاند. از یک میلیارد نفری که در کشورهایی با حداقل توسعهیافتگی (LDC) سکونت دارند، حدود 851 میلیون نفر حتی تاکنون یک بار هم حضور در اینترنت را از نزدیک تجربه نکردهاند و با این واژه کاملاً بیگانه هستند که این مسأله نگرانیها را بیشتر میکند.
رئیس انجمن پزشکان عمومی کشور گفت: طرح تحول سلامت باید با پزشک خانواده همراه شود این در حالی است که نیمی از پزشکان عمومی طبابت نمیکنند به معنی سرمایهسوزی است و به صلاح نظام سلامت نیست.
وی با اشاره به اینکه درمورد پزشک خانواده به اجماع رسیدهایم گفت: انجمن پزشکان عمومی 12 هزار عضو دارد و 80 هزار پزشک عمومی در کشور پراکنده است؛ همچنین پزشک خانواده بحث اصلی در سیاستهای کلان نظام سلامت است و در برنامه پنجم توسعه به آن تاکید فراوان شده است.
کامیابی گفت: راهبردی که انجمن دنبال میکند متضاد با منافع کلان سلامت نیست و طب عمومی مثلثی بین مردم، پزشک عمومی و دولت است بنابراین آدرس اشتباه به مردم ندهید. پزشک خانواده گران نیست بلکه هماهنگ کننده است،سطح سواد را بالا میبرد و عاملی برای کنترل هزینهها است.
رئیس انجمن پزشکان عمومی کشور ادامه داد: باید به دنبال تحول باشیم و پزشک خانواده نوعی تحول در سلامت است. البته ما به طرحهای درمان نقد داریم اما معتقدیم پرداخت از جیب مردم و محرومیت ساختار وزارت بهداشت کاهش یافته اما اگر با پزشک خانواده تلاقی نکند در آینده برای کنترل هزینهها دچار مشکل میشویم.
وی افزود: وابستگی سیاسی به جایی نداریم و روزآمدگی دانش پزشکی بسیار اهمیت دارد. ما از ماه آینده عضو سازمان جهانی پزشکان عمومی خواهیم شد و ترجمه اولین کتاب مدیریت پزشک خانواده به انجمن ما سپرده شده است که منبع معتبری در جهان است.
کامیابی با بیان اینکه ورود به مسائل حاکمیتی صلاح انجمن نیست افزود: در جهت تضمین امنیت شغلی پزشکان حرکت میکنیم چرا که نیمی از جامعه پزشکی به کاری به غیر از طبابت مشغولاند و این سرمایهسوزی است نباید این سرمایه در سطح جامعه رها شود.
وی گفت: باید از پزشک خانواده حمایت کنیم البته این برنامه نیاز به اصلاحاتی دارد. در زمینه مطبهای دیابتی هم پزشکان عمومی اعلام آمادگی دارند.
رئیس انجمن پزشکان عمومی کشور همچنین خطاب به بیمهها گفت: اگر پزشک عمومی طب پایه است باید جلوی محدودیت سازی آنها گرفته شود و در پرداختها در اولویت باشند و محدودیت تجویز هم از آنها گرفته شود.