خبرگزاری آریا -
در کارآفرینی استرس فراوانی وجود دارد،اما قابل مهار است
اگر قصد دارید کارآفرین باشید ، آن هم به تنهایی این مطلب مناسب شماست ، 5 آموزه از کارآفرینی که به تنهایی کار میکند .
اخیرا اولین سالگرد کارآفرینی خودم را جشن گرفتم. برخی از مسائل سختتر از آنچه تصور میکردم، بود؛ اما برخی از مسائل آنقدرها هم که دیگران میگفتند سخت نبود، اما بعضی از آنها واقعا برایم شگفتانگیز و لذتبخش بودند.
گرچه حرفهی من مراحل اولیهی خود را پشت سر میگذارد، اما آغازی آموزنده داشت. در اینجا چند نمونه از هزاران درسی که تا کنون در این مسیر آموختهام را برایتان بازگو میکنم:
1.استرس فراوانی وجود دارد. اما قابل مهار است.
یکی از مسائلی که من دست کم گرفته بودم، همین استرس بود که در راستای پیشرفت حرفهایی، افزایش مییافت. خودم هستم و خودم، گرچه فشار تامین زندگی دیگران بر عهدهام نیست، اما اگر حرفهام سودآور نباشد، چگونه از عهدهی هزینههای خودم برآیم. این احساس با دریافت حقوق ماهیانه از شرکتی که در آن استخدام هستید، کاملا متفاوت است.
نکته همینجاست، من عاشق این تعامل مطلق و مستقیم بین تلاش و پاداشم هستم. بدینسان هر چه بیشتر کار کنم، درآمد بیشتری خواهم داشت. همین حس، مهار نابرابری زمان و ارزش کلی آن را نمایان میکند، زیرا انتخاب و تصمیم من است که چطور از آن بهره ببرم.
2.منعطف است.
من همچنین انعطافی که راستای اشتغال به چنین حرفههایی پدید میآید را دوست دارم. من تمایل دارم تا در فواصل متناوب کار کنم و حرفهام مستلزم برگزاری جلسات بیپایان نباشد، مهمتر از همه، بدین ترتیب هنگامی که ذهنم در پربازدهترین زمان است، کار میکنم و هنگامی که انگیزه ندارم دست از کار میکشم. ساعت کاری من اکنون متمرکزتر است، بنابراین میتوانم بازده ذهنیام را به ساعات خاصی اختصاص دهم.
در محیط اداری، احساس میکنم مجبورم برای ساعات خاصی حضور فیزیکی داشته باشم، حتی اگر عملا کاری برای انجام دادن نباشد یا آمادگی ذهنی وجود نداشته باشد که در واقع اتلاف زمان است. اکنون که در خانه کار میکنم، پیاده نمودن این برنامهی متناوب میسر است و مزایای دیگری نیز دارد، از جمله پوشیدن لباس راحت، خوردن ناهار در آشپزخانهی خودم، بودن در کنار سگم که دور و برم میچرخد.
3.مجبور نیستم تنها باشم.
یکی از مسائلی که مشوران دربارهی کارآفرینی به من گوشزد مینمودند، حس انزوا بود، گاه این انزوا ناشی از تنها ماندن در تمام طول روز و یا به احساس عدم فعالیتهای جمعی و یا عدم بهرهگیری از ایدههای جمع باز میگردد. در واقع این مسئله برای شخص من به دو دلیل اصلی چندان مشکل بزرگی نبود.
نخست اینکه، من درونگرا هستم، بنابراین از تنهایی لذت میبرم (بعلاوه، در ساعاتی که کار نمیکنم وقت خود را با همسرم و پسر پرانرژی 3 سالهام سپری میکنم). دوم اینکه، برای پیشگیری از چنین معضلی به طور منظم در جلساتی که به صورت اینترنتی برگزار میشود شرکت میکنم یا در همایشهای حرفهایی حضور پیدا میکنم. سعی میکنم یک یا دوبار در هفته قرارهای حرفهایم را در قالب صرف قهوه یا ناهار بگنجانم و حداقل یکبار در ماه در همایشهای رسمی یا غیر رسمی همچون صبحهای خلاقانه ... شرکت کنم.
4. مالک دهکدهی شخصی هستید.
این نکتهایی که در آخر ذکر کردم یکی دیگر از چالشهای کارآفرینی است: چگونه باید از آخرین اطلاعات حیطهی تخصصی خود آگاه شد و تازه نفس به حرفهی خود ادامه داد و پیشرفت نمود. اطلاع از رویداردهای محلی بعلاوهی حضور حسابشده در برخی از همایشهای حرفهایی نه تنها انرژی خلاقانه و روحیهی الهامبخشی را تقویت میکند، بلکه دربر گیرندهی آموزههای تخصصی و حرفهایست.
من اهمیت چندانی برای دسترسی به منابع فراوانی که کارفرمایان برای پیشرفت سرمایهگذاری میکنند، از قبیل برنامههای آموزشی معین و حضور در کلاسهای مختلف حرفهایی، قائل نیستم. اکنون در تلاشم تا شبکهی کارشناسی غیررسمی خود را گسترش داده و تقویت نمایم تا نیازهای خود را مرتفع سازم: این شبکه متشکل از افرادیست که آنها را باور دارم، متخصصان مرتبط با حرفهام و ناصحانی متشکل از مدیران و همکاران سابقم، دوستان و همکلاسیهایم، مٔولفم، هنرورم، مربی زندگیایم یعنی خواهرم و حتی پدرشوهر با استعدادم در زمینهی ریاضی. این جمع، دهکدهی شخصی من را میسازد و یکی از ارزشمندترین منابع اطلاعاتی من است.
یکی دیگر از منابع موثق که اعتماد بسیاری به آن دارم، شبکهی حرفهای من، مجموعهایی از همسالان، اعضای تیم و مدیرانی هستند که شرکتی که سابقا در آن استخدام بودند را رها کرده تا شرکتی جدید، کارفرمایی تازه و یا حتی تجارت خود را آغاز نمایند، میشود. حتی تصورش هم برایم غیر ممکن است که بدون ارتباط با این افراد چگونه ممکن بود در اولین سال آغاز حرفهام اینقدر موفق شوم.
5.مجبورید درخواست نمائید.
آخرین درسی که آموختم این بود که باید از دیگران درخواست کمک نمائید. این که دامنهی این درخواستها چقدر میتواند گسترده باشد، شگفتآور است، درخواست معارفه، درخواست کمک، درخواست اطلاعات، درخواست ملاقات، درخواست کار. این درخواستها همچنان میتواند ادامه داشته باشد، اما بدترین پاسخ به آنها "نه" است، اما از اینکه در اغلب مواقع پاسخها "بله" بود متحیر میشدم.
اکثر مردم سخاوتمندانه کمک مینمودند، به ویژه آنهایی که خود نیز قصد آغاز داشتند یا آنهایی که دوباره از اول آغاز نموده بودند و من از بخشندگی افراد خواه در ارتباطات نزدیک، خواه رسمی و حتی ارتباطلات واسطهایی که زمان و رهنمونهای خود را در اختیارم قرار میدادند، پیگیر شرایطم بودند و معرفم میشدند متحیر شده بودم.
فقط یک سال و اندی از آغاز حرفهی مخاطرهآمیز من میگذرد، میدانم که آموزهها، چالشها و اتفاقات خوشایند بیشماری پیش روی من است. تصور میکنم اساس همهی این آموزهها بر این امر استوار است که باید از مسیر لذت برد و با آغوش باز شرایط را پذیرفت. در دوران کودکی تصور میکنیم قادر به انجام هر کاری هستیم؛ تمام زندگی پیش روی ماست و باور داریم که غیر ممکن وجود ندارد، میخواهیم رقصندهی باله، شاهزاده خانم، دکتر شویم یا مانند الهامات پسرم که میخواهد آتشنشان و ستارهشناس شود. به مدرسه که میرویم، یاد میگیریم، یا به ما میگویند در این مسیر موفق میشوی یا در این مسیر موفق نخواهی شد. به مرور زمان، دهانهی قیف تنگ و تنگتر میشود تا جایی فقط یک رشته را انتخاب میکنیم و در نهایت یک حرفه خاص. جهش من به سوی خوداشتغالی دهانهی قیف را بزرگتر و بزرگتر نمود تا جایی که اکنون آزادم تا عناوین شخصی و شرحیات خودم را بنویسم یا عناوین شخصی مختلفی داشته باشم. به همین دلیل عمیقا سپاسگزارم.
منبع :success.com
خبرگزاری آریا -
1- هدایت درونی
رهبران موفق انگیزه بالایی دارند و نیروی درونی، آنها را برای سخت تر کار کردن به منظور ارتقای مهارت های شان ترغیب می کند. این نیروی درونی منحصر به این افراد نیست و هرکسی این قابلیت را در درون خویش دارد اما تنها افرادی که از آن استفاده می کنند افرادی متمایز از بقیه محسوب می شوند. این راهنمای درونی، امری است که کارآفرینان موفق را برای دست یابی به اهداف شان هدایت می کند. کارآفرینان کسانی هستند که غرق در کار و حرفه شان می شوند و کار آنها جزئی از وجودشان شده است. از این رو، توجه به درون، اولین گام برای رسیدن به اهداف مان است. توانایی شناخت خویشتن، راهنمای چگونه تصمیم گرفتن است و این راهنما به طور درونی به افراد اعطا شده است.
2- درس گرفتن از الگوهای موجود
در هر وضعیت از کسب و کار، یک کارآفرین باید با الگوهای کارآفرینی آشنا باشد. رهبران ماهر از اینکه کاری را آغاز کنند، نگرانی ندارند چرا که هرچه بیشتر به مکانیسم کسب و کار آگاه باشید، در سرمایه گذاری های طولانی مدت، موفق تر عمل خواهید کرد. پس اینا فراد نیز آشنایی کاملی با این مکانیسم دارند.
افراد معمولی تمایل دارند که با هیجان زیادی در معاملات جدید وارد شوند ولی با از دست دادن هیجان اولیه خود، دچار خستگی، افسردگی، ترس و سردرگمی می شوند. کارآفرینان موفق، این احساسات را کنترل می کنند، قواعد کار را یاد گرفته و در می یابند که در برابر شرایط مختلف چه اقداماتی باید انجام دهند.
با این روند، آنها اعتماد به نفس خود را که برای رسیدن به مقصودشان ضروری است، افزایش می دهند. در عین حال این افراد متواضع هستند و می دانند که تنها با عمل است که می توان مهارت انجام کاری را کسب کرد. برای موفقیت مسیر تواضع را در پیش بگیرید و الگوهایی را برای خود قرار دهید. این کار، راهی است برای تبدیل شدن شما از یک فرد دنباله رو به یک کارآفرین بزرگ.
3- تسلط بر احساسات
رهبران بزرگ بر احساسات خود تسلط دارند و بر نحوه استفاده از آن خود واقف هستند؛ آنها می دانند چه زمانی از احساسات شان به عنوان اهرمی به منظور دست یابی به قدرت استفاده کنند و چه زمانی آرام شده و یا کنترل خود به اهدافی که تعیین کرده اند دست یابند. کارآفرینان موفق، به ترس و خشم اجازه مداخله در تصمیم گیری های شان را نمی دهند.
تسلط بر خشم و ترس کار دشواری است و این دو، مانع تفکر منطقی و عاقلانه انسان ها می شوند. عاقلانه اندیشیدن، انسان را در زمین مبارزه حفظ می کند و فضایی به وجود می آورد که بتوان تصمیم مناسبی اتخاذ کرد. همین مسئله به مدیران کمک خواهد کرد که فراتر از این احساسات، به سمت موفقیت جهش داشته باشند. کنترل بر نفس، یکی از مهم ترین ابزارهای ضروری برای دستیابی به موفقیت است.
4- پذیرش ریسک
رهبران بزرگ می دانند که خودآگاهی، حس اطمینانی در انسان ایجاد می کند که در لحظات سخت تصمیم گیری به آنها کمک می کند. این خودآگاهی، آنها را قادر می کند که در لحظات دشوار، با ارزیابی سریع تر و کارآمدتر از شرایط، تصمیم گیری کنند.خودشناسی راه را برای آنها روشن می کند. پس میتوانند از سردرگمی بیرون آمده و سریع تر تصمیم گیری کنند. رهبران موفق، از قدرت مشاهده استفاده می کنند و یاد می گیرند که در شناخت الگوهای تجاری و رفتاری متخصص شوند. این مسئله به آنها کمک خواهد کرد که بیشتر ریسک کنند البته با خسارت کمتر.
5- صبوری
کارآفرینان کارکشته، رشد و تجربه لازم را برای صبوربودن دارا هستند. برخی اوقات انجام معامله نیاز به ترکیبی از استراتژی های مختلف دارد و صبر و حوصله به مدیران کمک می کند که فقط به معامله فکر کرده و از انجام رفتارهای احساسی منجر به از دست رفتن یک فرصت خود می شود، خودداری کنند.
6- افزایش خرد و عقلانیت
یادگرفتن اینکه چگونه بر دنیایی از واکنش های درون خود تسلط پیدا کنیم، امری است که رهبران با کفایت را به سمت اتخاذ تصمیم های مهم می کشاند، چرا که از اشتباهات شان درس گرفته و از آنها فرار نمی کنند. درست این است که شما به جای از دست دادن کل جنگ و نتیجه نهایی، تنها قسمتی از مبارزه را از دست بدهید.
هیچ راهی برای کسب موفقیت بدون داشتن توان مدیریت جهان درونی خود، شامل احساساتی چون ترس یا خشنودی وجودندارد.
با عقلانیت می توان پشتکار و پایداری ایجاد کرد. رهبران با کفایت، خرد را کلید موفقیت دانسته اند.
هنگامی که دیگران تسلیم می شوند، این افراد راه خود را ادامه داده و تسلیم نمی شوند. پایداری از جمله اموری است که موفقیت حاصل از آن، به وضوح قابل مشاهده خواهدبود. داشتن چنین درایتی، به رهبران کمک می کند که در مسیر صعود به قله های پیروزی استمرار داشته باشند.
7- نشان دادن حس کنجکاوی
رهبران و افراد پیشرو معمولا با رسیدن به سطح معینی از موفقیت راضی نمی شوند و زمانی که یک سطح از موفقیت را کسب کردند، تمایلات درونی آنها به دنبال ارزیابی و سپس دست یابی به سطحی دیگر از موفقیت است.
این کشش درونی، توسط نیروهای کنجکاوی و میل برای رسیدن به هدف، ایجاد می شود. این حس کنجکاوی، شخص را تحریک به رشد می کند.
زمانی که میل به موفقیت از این کنجکاوی به وجود آید، موفقیت هیچ حد و مرزی نخواهدداشت. نبود این حس کنجکاوی منجر به پذیرش شرایط موجود و دست برداشتن از تلاش برای رسیدن به موفقیت های بعدی می شود.
همه مردم می توانند سرنوشت خود را تعیین کنند. اگر این حس کنجکاوی به همراه توان مدیریت کنش های داخلی در یک کارآفرین پدید آید، نتیجه ای فوق العاده حاصل خواهد شد.
در شغل خود کنجکاو بمانید چرا که کنجکاوی به خلاقیت ختم می شود خلاقیت سرمنشا همه ایده های جدید است. به خاطر همین خلاقیت است که رهبران بزرگ دست نیافتنی می شوند.
آنها هیچ توجهی به لزوم تطابق با محیط ندارند؛ آنها می دانند که موفقیت شان گاهی به قیمت از دست دادن به دست می آید. مسئله اصلی آنها مالک بودن نیست، بلکه «کسب موفقیت»، «گسترش دادن منابع» و «ایجاد فرصت ها» دغدغه اصلی آنهاست.
منبع:مجله همشهری تندرستی
وبسایت پنجره خلاقیت: احساس میکنید که قرار اســت روزی به موفقیت برسید. نسبتا خود را قدرتمند احساس میکنید. قرار اســت به زودی کار بزرگی انجام دهید. به نظرتان ارزش کار شما خیلی زیاد اســت. معروف هستید. تنها چیزی که احتیاج دارید کمی زمان بیشتر اســت… اگر زمان بیشتری داشتید تمام این اتفاقات میافتاد.
جمله معروف «هر چیز که در جستن آنی، آنی» اینجا مصداق دارد. به چه دلیل؟ چون بر پایه علم واقعی نوشته شده اســت. روانشناسان به مدت مدیدی رابطه بین مغز و بدن را مطالعه کردند. زمانی که ما احساس مشخصی داریم، به همان شیوه عمل میکنیم. برعکس آن نیز صدق میکند. زمانی که ما به شیوه مشخصی عمل میکنیم، همان احساس مرتبط را خواهیم داشت.
رایجترین مثال ممکن لبخندزدن اســت. لبخندزدن فقط یک پاسخ به یک احساس خوشحالی نیست. عمل لبخندزدن در واقع میتواند کاری کند که شما واقعا احساس شادی کنید. همین اصل در جمله «هر چیز که در جستن آنی، آنی» نیز صدق میکند. زمانی که دنبال انجام کاری باشید، احساسات، عواطف، سطح اعتماد به نفس و رویکرد کلی شما به همان سمت خواهند رفت. نتیجه چیست؟ در نهایت به خواستهتان خواهید رسید.
2. با اعتماد به نفس عمل کنید. مهم نیست چه میشود
یکی از بهترین داراییهای شما اعتماد به نفس شماست. مشکل اینجاست که ذهن سرشار از ترس و دودلی به سختی میتواند اعتماد به نفس از خود بروز دهد. بسیاری از کارآفرینان و افراد موفق آینده دچار شرایطی به نام سندرم ایمپاستر هستند؛ احساس کوچک بودن و نبود اطمینان شخصی از جایگاه و دستاوردهای خود که به خودویرانگری مشهور اســت.
این سندرم در دنیای پر سرعت کارآفرینی بسیار شایع اســت. حتی موفقترین افراد نیز تجربه شک و دودلی نسبت به خود را داشتهاند.شما یا میتوانید تسلیم افکار دروغین مغزتان و در نتیجه دچار سندرم ایمپاستر شوید یا بدون توجه به آن افکار از خودتان اعتماد به نفس نشان دهید.
من اعتماد به نفس را پیشنهاد میکنم. اعتماد به نفس شما را تحت پوشش خود قرار میدهد. حتی اگر خودروی مناسبی ندارید، کت و شلوار ارزانی پوشیدهاید یا حتی دفتر کار شخصی نیز ندارید، باز هم اعتماد به نفس داشته باشید.
3. از دیگران کمک بخواهید
افراد باهوش میدانند که چقدر باهوش نیستند! به خاطر همین اســت که این افراد همیشه از دیگران تقاضای کمک میکنند. تنها دلیلی که من چیزهایی از بازاریابی اینترنتی میدانم به دلیل باهوش بودنم نیست. به خاطر این اســت که از دیگران راجع به آن سوال پرسیدهام.
4. در انتخاب افرادی که با آنها وقت میگذرانید گزینشی عمل کنید.
کارآفرینان ارزش زمان را میدانند. آنها درک کردهاند که «گذراندن زمان» معادل «خرج کردن پول» اســت و تنها این تفاوت وجود دارد که پول منبعی قابل تجدید اســت اما زمان خیر. به همین دلیل، شما باید با افرادی وقت بگذرانید که حال شما را بهتر میکنند. شما نباید وقتتان را در جایی بگذرانید که باهوشترین فرد آنجا هستید؛ بلکه باید در جایی قرار بگیرید که در چالش قرار بگیرید و رشد پیدا کنید. افراد موفق وقتشان را در کنار دیگر افراد موفق میگذرانند. زمانی که بحث سرمایهگذاری زمانی پیش میآید، باید تصمیمات هوشمندانهای اتخاذ کنید.
5.خوب بپوشید
چه دوست داشته باشید و چه نداشته باشید، مردم شما را از روی آنچه پوشیدهاید،قضاوت میکنند. من قبلا لباسهای مناسبی نمیپوشیدم. زمانی که چند تغییر استراتژیک و کمهزینه در کمد لباسهایم ایجاد کردم، همه چیز تغییر کرد. نرخ مشاورهام بیش از دو برابر شد، مشتریان با ارزشی به دست آوردم و کسب و کارم متحول شد.
آیا تمام این تحولات به دلیل کمد لباسهایم بود؟ البته شانس نیز دخیل اســت؛ اما لباسهایم واقعا تاثیرگذار بودند. من اکنون پول زیادی برای لباسهایم خرج میکنم اما به طور کلی تغییر شیوه لباس پوشیدن خرج زیادی در بر ندارد.
فقط لباسهای خوب نیستند که تاثیر خوبی بر جا میگذارند. باید لباس مناسب انتخاب کرد. سیلویا هیولت، یکی از مدیران قدرتمند عرصه تجارت میگوید: «شما باید طوری به نظر برسید که انگار عضوی از گروه هستید و باید طوری به نظر برسید که انگار بهتر از بقیه اعضای گروه هستید.»
6. ریسکپذیر باشید.
کارآفرینان خوب میزان ریسکپذیری خوبی دارند. راز مهم ریسکپذیر بودن این اســت که شروع به ریسکپذیری کنید. به نظر ساده میآید، اما واقعیت همین اســت. با ریسکهای کوچکی شروع کنید که ضرر زیادی را به شما نزند. در نهایت چگونگی محاسبه ریسک یک تصمیم را خواهید آموخت و از همان موقع میزان ریسکپذیریتان افزایش خواهد یافت. با اعتماد به نفس ریسک کنید. این کار به شما میآید.
7. بیوگرافی آنلاین خود را بنویسید
اگر کسی بخواهد اطلاعات بیشتری در مورد شما بداند، چه میکند؟ نام شما را در گوگل جستجو میکند. این کار فضولی نیست. آنها فقط میخواهند بدانند که شما چه کسی هستید، چه میکنید و کارتان چیست. شما باید آنچه را که آنها در اینترنت میبینند و تاثیرگذاریشان را شکل دهید. اگر خودتان حضور خود در اینترنت را شکل دهید، میتوانید هویتی ایجاد کنید که با آنچه میخواهید بشوید تطابق داشته باشد.پروفایل شما در تمام سایتهای اجتماعی باید منسجم و رقابتی باشد. این زندگینامه شماست و رویآیندهتان تاثیر خواهد گذاشت. برای نوشتن آن زمان و توجه کافی را مبذول کنید.
نتیجه
هر شخص موفقی دورهای را پشت سر گذاشته که در آن موفق نبوده اســت. موفقیت پس از رشد و توسعه ایجاد میشود.اکنون زمان آمادهشدن شماست. سخت کار کنید و به آن دل بدهید. اگر میخواهید به آنچه که باید برسید، باید در همان مسیر حرکت کنید. شما به عنوان یک کارآفرین، موفقیت را چگونه نشان میدهید؟
خبرگزاری آریا -
در کارآفرینی استرس فراوانی وجود دارد،اما قابل مهار است
اگر قصد دارید کارآفرین باشید ، آن هم به تنهایی این مطلب مناسب شماست ، 5 آموزه از کارآفرینی که به تنهایی کار میکند .
اخیرا اولین سالگرد کارآفرینی خودم را جشن گرفتم. برخی از مسائل سختتر از آنچه تصور میکردم، بود؛ اما برخی از مسائل آنقدرها هم که دیگران میگفتند سخت نبود، اما بعضی از آنها واقعا برایم شگفتانگیز و لذتبخش بودند.
گرچه حرفهی من مراحل اولیهی خود را پشت سر میگذارد، اما آغازی آموزنده داشت. در اینجا چند نمونه از هزاران درسی که تا کنون در این مسیر آموختهام را برایتان بازگو میکنم:
1.استرس فراوانی وجود دارد. اما قابل مهار است.
یکی از مسائلی که من دست کم گرفته بودم، همین استرس بود که در راستای پیشرفت حرفهایی، افزایش مییافت. خودم هستم و خودم، گرچه فشار تامین زندگی دیگران بر عهدهام نیست، اما اگر حرفهام سودآور نباشد، چگونه از عهدهی هزینههای خودم برآیم. این احساس با دریافت حقوق ماهیانه از شرکتی که در آن استخدام هستید، کاملا متفاوت است.
نکته همینجاست، من عاشق این تعامل مطلق و مستقیم بین تلاش و پاداشم هستم. بدینسان هر چه بیشتر کار کنم، درآمد بیشتری خواهم داشت. همین حس، مهار نابرابری زمان و ارزش کلی آن را نمایان میکند، زیرا انتخاب و تصمیم من است که چطور از آن بهره ببرم.
2.منعطف است.
من همچنین انعطافی که راستای اشتغال به چنین حرفههایی پدید میآید را دوست دارم. من تمایل دارم تا در فواصل متناوب کار کنم و حرفهام مستلزم برگزاری جلسات بیپایان نباشد، مهمتر از همه، بدین ترتیب هنگامی که ذهنم در پربازدهترین زمان است، کار میکنم و هنگامی که انگیزه ندارم دست از کار میکشم. ساعت کاری من اکنون متمرکزتر است، بنابراین میتوانم بازده ذهنیام را به ساعات خاصی اختصاص دهم.
در محیط اداری، احساس میکنم مجبورم برای ساعات خاصی حضور فیزیکی داشته باشم، حتی اگر عملا کاری برای انجام دادن نباشد یا آمادگی ذهنی وجود نداشته باشد که در واقع اتلاف زمان است. اکنون که در خانه کار میکنم، پیاده نمودن این برنامهی متناوب میسر است و مزایای دیگری نیز دارد، از جمله پوشیدن لباس راحت، خوردن ناهار در آشپزخانهی خودم، بودن در کنار سگم که دور و برم میچرخد.
3.مجبور نیستم تنها باشم.
یکی از مسائلی که مشوران دربارهی کارآفرینی به من گوشزد مینمودند، حس انزوا بود، گاه این انزوا ناشی از تنها ماندن در تمام طول روز و یا به احساس عدم فعالیتهای جمعی و یا عدم بهرهگیری از ایدههای جمع باز میگردد. در واقع این مسئله برای شخص من به دو دلیل اصلی چندان مشکل بزرگی نبود.
نخست اینکه، من درونگرا هستم، بنابراین از تنهایی لذت میبرم (بعلاوه، در ساعاتی که کار نمیکنم وقت خود را با همسرم و پسر پرانرژی 3 سالهام سپری میکنم). دوم اینکه، برای پیشگیری از چنین معضلی به طور منظم در جلساتی که به صورت اینترنتی برگزار میشود شرکت میکنم یا در همایشهای حرفهایی حضور پیدا میکنم. سعی میکنم یک یا دوبار در هفته قرارهای حرفهایم را در قالب صرف قهوه یا ناهار بگنجانم و حداقل یکبار در ماه در همایشهای رسمی یا غیر رسمی همچون صبحهای خلاقانه ... شرکت کنم.
4. مالک دهکدهی شخصی هستید.
این نکتهایی که در آخر ذکر کردم یکی دیگر از چالشهای کارآفرینی است: چگونه باید از آخرین اطلاعات حیطهی تخصصی خود آگاه شد و تازه نفس به حرفهی خود ادامه داد و پیشرفت نمود. اطلاع از رویداردهای محلی بعلاوهی حضور حسابشده در برخی از همایشهای حرفهایی نه تنها انرژی خلاقانه و روحیهی الهامبخشی را تقویت میکند، بلکه دربر گیرندهی آموزههای تخصصی و حرفهایست.
من اهمیت چندانی برای دسترسی به منابع فراوانی که کارفرمایان برای پیشرفت سرمایهگذاری میکنند، از قبیل برنامههای آموزشی معین و حضور در کلاسهای مختلف حرفهایی، قائل نیستم. اکنون در تلاشم تا شبکهی کارشناسی غیررسمی خود را گسترش داده و تقویت نمایم تا نیازهای خود را مرتفع سازم: این شبکه متشکل از افرادیست که آنها را باور دارم، متخصصان مرتبط با حرفهام و ناصحانی متشکل از مدیران و همکاران سابقم، دوستان و همکلاسیهایم، مٔولفم، هنرورم، مربی زندگیایم یعنی خواهرم و حتی پدرشوهر با استعدادم در زمینهی ریاضی. این جمع، دهکدهی شخصی من را میسازد و یکی از ارزشمندترین منابع اطلاعاتی من است.
یکی دیگر از منابع موثق که اعتماد بسیاری به آن دارم، شبکهی حرفهای من، مجموعهایی از همسالان، اعضای تیم و مدیرانی هستند که شرکتی که سابقا در آن استخدام بودند را رها کرده تا شرکتی جدید، کارفرمایی تازه و یا حتی تجارت خود را آغاز نمایند، میشود. حتی تصورش هم برایم غیر ممکن است که بدون ارتباط با این افراد چگونه ممکن بود در اولین سال آغاز حرفهام اینقدر موفق شوم.
5.مجبورید درخواست نمائید.
آخرین درسی که آموختم این بود که باید از دیگران درخواست کمک نمائید. این که دامنهی این درخواستها چقدر میتواند گسترده باشد، شگفتآور است، درخواست معارفه، درخواست کمک، درخواست اطلاعات، درخواست ملاقات، درخواست کار. این درخواستها همچنان میتواند ادامه داشته باشد، اما بدترین پاسخ به آنها "نه" است، اما از اینکه در اغلب مواقع پاسخها "بله" بود متحیر میشدم.
اکثر مردم سخاوتمندانه کمک مینمودند، به ویژه آنهایی که خود نیز قصد آغاز داشتند یا آنهایی که دوباره از اول آغاز نموده بودند و من از بخشندگی افراد خواه در ارتباطات نزدیک، خواه رسمی و حتی ارتباطلات واسطهایی که زمان و رهنمونهای خود را در اختیارم قرار میدادند، پیگیر شرایطم بودند و معرفم میشدند متحیر شده بودم.
فقط یک سال و اندی از آغاز حرفهی مخاطرهآمیز من میگذرد، میدانم که آموزهها، چالشها و اتفاقات خوشایند بیشماری پیش روی من است. تصور میکنم اساس همهی این آموزهها بر این امر استوار است که باید از مسیر لذت برد و با آغوش باز شرایط را پذیرفت. در دوران کودکی تصور میکنیم قادر به انجام هر کاری هستیم؛ تمام زندگی پیش روی ماست و باور داریم که غیر ممکن وجود ندارد، میخواهیم رقصندهی باله، شاهزاده خانم، دکتر شویم یا مانند الهامات پسرم که میخواهد آتشنشان و ستارهشناس شود. به مدرسه که میرویم، یاد میگیریم، یا به ما میگویند در این مسیر موفق میشوی یا در این مسیر موفق نخواهی شد. به مرور زمان، دهانهی قیف تنگ و تنگتر میشود تا جایی فقط یک رشته را انتخاب میکنیم و در نهایت یک حرفه خاص. جهش من به سوی خوداشتغالی دهانهی قیف را بزرگتر و بزرگتر نمود تا جایی که اکنون آزادم تا عناوین شخصی و شرحیات خودم را بنویسم یا عناوین شخصی مختلفی داشته باشم. به همین دلیل عمیقا سپاسگزارم.
منبع :success.com
خبرگزاری آریا -
1- هدایت درونی
رهبران موفق انگیزه بالایی دارند و نیروی درونی، آنها را برای سخت تر کار کردن به منظور ارتقای مهارت های شان ترغیب می کند. این نیروی درونی منحصر به این افراد نیست و هرکسی این قابلیت را در درون خویش دارد اما تنها افرادی که از آن استفاده می کنند افرادی متمایز از بقیه محسوب می شوند. این راهنمای درونی، امری است که کارآفرینان موفق را برای دست یابی به اهداف شان هدایت می کند. کارآفرینان کسانی هستند که غرق در کار و حرفه شان می شوند و کار آنها جزئی از وجودشان شده است. از این رو، توجه به درون، اولین گام برای رسیدن به اهداف مان است. توانایی شناخت خویشتن، راهنمای چگونه تصمیم گرفتن است و این راهنما به طور درونی به افراد اعطا شده است.
2- درس گرفتن از الگوهای موجود
در هر وضعیت از کسب و کار، یک کارآفرین باید با الگوهای کارآفرینی آشنا باشد. رهبران ماهر از اینکه کاری را آغاز کنند، نگرانی ندارند چرا که هرچه بیشتر به مکانیسم کسب و کار آگاه باشید، در سرمایه گذاری های طولانی مدت، موفق تر عمل خواهید کرد. پس اینا فراد نیز آشنایی کاملی با این مکانیسم دارند.
افراد معمولی تمایل دارند که با هیجان زیادی در معاملات جدید وارد شوند ولی با از دست دادن هیجان اولیه خود، دچار خستگی، افسردگی، ترس و سردرگمی می شوند. کارآفرینان موفق، این احساسات را کنترل می کنند، قواعد کار را یاد گرفته و در می یابند که در برابر شرایط مختلف چه اقداماتی باید انجام دهند.
با این روند، آنها اعتماد به نفس خود را که برای رسیدن به مقصودشان ضروری است، افزایش می دهند. در عین حال این افراد متواضع هستند و می دانند که تنها با عمل است که می توان مهارت انجام کاری را کسب کرد. برای موفقیت مسیر تواضع را در پیش بگیرید و الگوهایی را برای خود قرار دهید. این کار، راهی است برای تبدیل شدن شما از یک فرد دنباله رو به یک کارآفرین بزرگ.
3- تسلط بر احساسات
رهبران بزرگ بر احساسات خود تسلط دارند و بر نحوه استفاده از آن خود واقف هستند؛ آنها می دانند چه زمانی از احساسات شان به عنوان اهرمی به منظور دست یابی به قدرت استفاده کنند و چه زمانی آرام شده و یا کنترل خود به اهدافی که تعیین کرده اند دست یابند. کارآفرینان موفق، به ترس و خشم اجازه مداخله در تصمیم گیری های شان را نمی دهند.
تسلط بر خشم و ترس کار دشواری است و این دو، مانع تفکر منطقی و عاقلانه انسان ها می شوند. عاقلانه اندیشیدن، انسان را در زمین مبارزه حفظ می کند و فضایی به وجود می آورد که بتوان تصمیم مناسبی اتخاذ کرد. همین مسئله به مدیران کمک خواهد کرد که فراتر از این احساسات، به سمت موفقیت جهش داشته باشند. کنترل بر نفس، یکی از مهم ترین ابزارهای ضروری برای دستیابی به موفقیت است.
4- پذیرش ریسک
رهبران بزرگ می دانند که خودآگاهی، حس اطمینانی در انسان ایجاد می کند که در لحظات سخت تصمیم گیری به آنها کمک می کند. این خودآگاهی، آنها را قادر می کند که در لحظات دشوار، با ارزیابی سریع تر و کارآمدتر از شرایط، تصمیم گیری کنند.خودشناسی راه را برای آنها روشن می کند. پس میتوانند از سردرگمی بیرون آمده و سریع تر تصمیم گیری کنند. رهبران موفق، از قدرت مشاهده استفاده می کنند و یاد می گیرند که در شناخت الگوهای تجاری و رفتاری متخصص شوند. این مسئله به آنها کمک خواهد کرد که بیشتر ریسک کنند البته با خسارت کمتر.
5- صبوری
کارآفرینان کارکشته، رشد و تجربه لازم را برای صبوربودن دارا هستند. برخی اوقات انجام معامله نیاز به ترکیبی از استراتژی های مختلف دارد و صبر و حوصله به مدیران کمک می کند که فقط به معامله فکر کرده و از انجام رفتارهای احساسی منجر به از دست رفتن یک فرصت خود می شود، خودداری کنند.
6- افزایش خرد و عقلانیت
یادگرفتن اینکه چگونه بر دنیایی از واکنش های درون خود تسلط پیدا کنیم، امری است که رهبران با کفایت را به سمت اتخاذ تصمیم های مهم می کشاند، چرا که از اشتباهات شان درس گرفته و از آنها فرار نمی کنند. درست این است که شما به جای از دست دادن کل جنگ و نتیجه نهایی، تنها قسمتی از مبارزه را از دست بدهید.
هیچ راهی برای کسب موفقیت بدون داشتن توان مدیریت جهان درونی خود، شامل احساساتی چون ترس یا خشنودی وجودندارد.
با عقلانیت می توان پشتکار و پایداری ایجاد کرد. رهبران با کفایت، خرد را کلید موفقیت دانسته اند.
هنگامی که دیگران تسلیم می شوند، این افراد راه خود را ادامه داده و تسلیم نمی شوند. پایداری از جمله اموری است که موفقیت حاصل از آن، به وضوح قابل مشاهده خواهدبود. داشتن چنین درایتی، به رهبران کمک می کند که در مسیر صعود به قله های پیروزی استمرار داشته باشند.
7- نشان دادن حس کنجکاوی
رهبران و افراد پیشرو معمولا با رسیدن به سطح معینی از موفقیت راضی نمی شوند و زمانی که یک سطح از موفقیت را کسب کردند، تمایلات درونی آنها به دنبال ارزیابی و سپس دست یابی به سطحی دیگر از موفقیت است.
این کشش درونی، توسط نیروهای کنجکاوی و میل برای رسیدن به هدف، ایجاد می شود. این حس کنجکاوی، شخص را تحریک به رشد می کند.
زمانی که میل به موفقیت از این کنجکاوی به وجود آید، موفقیت هیچ حد و مرزی نخواهدداشت. نبود این حس کنجکاوی منجر به پذیرش شرایط موجود و دست برداشتن از تلاش برای رسیدن به موفقیت های بعدی می شود.
همه مردم می توانند سرنوشت خود را تعیین کنند. اگر این حس کنجکاوی به همراه توان مدیریت کنش های داخلی در یک کارآفرین پدید آید، نتیجه ای فوق العاده حاصل خواهد شد.
در شغل خود کنجکاو بمانید چرا که کنجکاوی به خلاقیت ختم می شود خلاقیت سرمنشا همه ایده های جدید است. به خاطر همین خلاقیت است که رهبران بزرگ دست نیافتنی می شوند.
آنها هیچ توجهی به لزوم تطابق با محیط ندارند؛ آنها می دانند که موفقیت شان گاهی به قیمت از دست دادن به دست می آید. مسئله اصلی آنها مالک بودن نیست، بلکه «کسب موفقیت»، «گسترش دادن منابع» و «ایجاد فرصت ها» دغدغه اصلی آنهاست.
منبع:مجله همشهری تندرستی
وبسایت بازده: هر کسی در برههای از زندگیاش ناامیدی را تجربه میکند. گاهی، دربارهی چیزی به مسخرگی یک فرصت کاری از دست رفته. گاهی نیز دربارهی چیزی بامعناتر، مثل یک انتخابات ریاست جمهوری! در این نوشتار با ما همراه باشید تا راهنمای یک کارآفرین برای کنار آمدن با ناامیدی را با هم مرور کنیم.
تماشای سخنرانی پذیرش شکست هیلاری کلینتون به من یادآوری کرد که مدیریت احساس نا امیدی میتواند چقدر چالشبرانگیز باشد. فقط میتوانم تصور کنم چه حسی دارد؛ که بعد از یک عمر خدمت یک انتخابات را ببازی، صدها میلیون دلار سرمایهگذاری را از دست بدهی، و نامزدی خستهکننده و برگزاری کمپین حتما برای او ویرانگر بوده است.
کارآفرینی برای بنیانگذاران مثل سوار شدن در یک ترن هوایی است. وقتی به یک کسب و کار فکر میکنید، دو نوع سرمایه وجود دارد: سرمایهگذاری پولی و عاطفی.
از بین افراد یک سازمان، معمولا بنیانگذاران بیشترین سرمایهگذاری عاطفی را دارند. هر چه باشد آن کسبوکار بچهشان است – و برای کارآفرینان زندگی کار است و کار، زندگی. بد یا خوب، هر چیزی که برای یک کسب و کار یا در آن اتفاق میافتد، به نوعی شخصی است.
وقتی ناامیدی از راه میرسد – که همیشه این اتفاق میافتد –میتوانید خیلی راحت بگذارید در چندین جبهه شما را زمینگیر کند. با این حال، به خاطر شرکت، تیم، و درایت خود، باید بیاموزید چطور به طرزی مثبت با این وضعیت کنار بیایید.
من در بسیاری از زمینهها تخصص ندارم، اما حوزهای که در آن تجارب زیادی دارم کنار آمدن با ناامیدی است. دوست دارم آنچه طی این سالها آموختهام به اشتراک بگذارم تا دوستان کارآفرینم بتوانند بهتر با چالشهایی کنار بیایند که در زندگیشان روبرو میشوند.
قوی بمانید و ظاهرتان را حفظ کنید
نگرشها به شدت واگیر هستند، به ویژه در یک سازمان کوچک. این امر در جنبههای بسیاری صدق میکند، اما به خصوص در مورد نگرش رهبر مهم است. اگر یک تیم رهبر را در حالتی افسرده ببیند، مثل آتش همه جا پخش میشود. برای رهبران حیاتی است که چهرهی خود را حفظ کنند.
من به عنوان یک روش پنهان کردن حقیقت به این کار نگاه نمیکنم، ابدا. بلکه مسئله آن است که اجازه ندهید احساسات گریزانتان روحیهی اطرافیانتان را تحت تاثیر قرار دهد. به نظر مسخره میآید، اما رهبران خوب با آه و ناله کردن فخر نمیفروشند.
من در طول دورهی حرفهایم تجارب زیادی برای کنار آمدن با ناامیدی کسب کردهام. اتفاقی هست که خیلی خوب در ذهنم مانده است. من فرصت داشتم با گروهی که به آنها اعتماد داشتم، احترام میگذاشتم، و تحسین میکردم معاملهی دگرگون کنندهای انجام دهم اما در نهایت به لطف نیروهایی خارج از کنترل من، با شکست مواجه شد.
دردناک بود، اما فهمیدم نمیتوانم اجازه دهم ناامیدی شخصیام بر عملکردم یا روحیهی اعضای تیمم تاثیر بگذارد. تنها راه کنار آمدن با ناامیدی تشخیص و پذیرش آن و حرکت به سوی چیزهای بزرگتر و بهتر بود.
شکست هیچ لذتی ندارد، و کار خیلی راحتی است که بگذارید عواطف بر شما غلبه کند. مهم نیست آن موقع چقدر ناراحت، سرخورده، یا عصبانی هستید، توانایی نشان دادن وقار تحت فشار یکی از تحسینبرانگیزترین ویژگیهایی است که یک رهبر میتواند داشته باشد. با این حال، به ندرت به طور طبیعی اتفاق میافتد؛ باید در طول زمان پرورش داده شود. وقتی با ناامیدی روبهرو میشوید سعی کنید موقعیت را با وقار، فهم و احترام کنترل کنید.
وقتی خبرهای ناامیدکننده دریافت میکنم، تلاش میکنم مطمئن شوم طرف دیگری که دخیل است، تحسین مرا به خاطر تمام کارهای که در آن راه انجام گرفت، تشخیص دهد. در حالیکه همهچیز آنطور که میخواهیم پیش نمیرود، وقتی تمام افراد دخیل در یک موقعیت آن را با افتخار، احترام، و شفافیت مدیریت کنند، آینده با فرصتهایی برای همکاری مجدد، درخشان میماند.
کنترل ناامیدی آن لحظه با وقار و بزرگی، در ایجاد احترام متقابل بسیار موفق عمل میکند.
به پیشروی فکر کنید، مهم نیست چه میشود
کسب و کار، مثل زندگی، فوتبال، و سیاست، بازی سانتیمترها است. من متوجه شدهام بیشتر کسب و کارهای موفق توسط مجموع تمام تصمیمهای کوچک و تعاملاتی تعریف میشوند که هرروز رخ میدهند، نه توسط حرکات راهبردی عظیم.
این حقیقت ساده مسئولیت را به عهدهی رهبران و تیمها میگذارد که از تک تک لحظات بهره ببرند. هنگام مواجه با ناامیدی میتوانید تسلیم شکست شوید یا به پیشروی ادامه دهید. افراد موفق شجاع واقعی را نشان میدهند و حتی در برابر ناامیدی و موانع، سانتیمتر به سانتیمتر، و لحظه به لحظه جلو میروند.
صرف نظر از آنکه هیلاری کلینتون چه احساسی داشت، نمیتوانم در میان چهرههای سرشناس به مثال امروزی بهتری فکر کنم که در برابر شکست و ناامیدی وقار را نشان دهد. کارآفرینان باید توجه کنند، و تلاش کنند دفعهی بعد که با ناامیدی مواجه میشوند، با نصف درایت کلینتون پاسخ نشان دهند.
آماده سازی در راستای همان بحث هدف گذاری است و تحقیق در مورد این که کارمان را براساس چه مهارت هایی آغاز کنیم. در اجرا اما بسیار مهم است که ما چگونه عمل کنیم. بر این نکته تاکید می کنم که ایرانی ها در هدف گذاری بسیار قوی هستند و شاید هر روز پر از ایده و هدف های مختلف باشند، ولی در اجرا معمولا دچار چالش های اساسی هستیم. باید توجه کنیم هدف گذاری یا به اصطلاح تجاری سازی ایده، امری ذهنی است؛ ولی به گمان من، مرحله اجرا حیطه ای است که باید بخشی از این ذهنیات را تعطیل کنیم و با تمام توان یا به اصطلاح عامیانه دیوانه وار وارد آن شویم. البته این اجرا کاری جزء به جزء و قدم به قدم است و شرایطش متناسب با فرد انجام دهنده است.
یادمان باشد پدیده ها و اتفاقات بزرگ، کسب و کار ما را به موفقیت نمی رسانند. فکر نکنیم برای موفقیت حتما باید یک اتفاق و پدیده خیلی بزرگ وجود داشته باشد تا انجامش دهیم و به موفقیت برسیم. از نظر من هیچ عامل بزرگی وجود ندارد؛ ولی عوامل بسیار بسیار کوچک و قدم های بسیار بسیار کوچک وجود دارد که باید برداریم تا موفقیتی را که می خواهیم رقم بزنیم.
تفاوت انسان های موفق یا ناموفق در این است که موفق ها فکر می کنند عوامل کوچک بسیار مهم هستند و باید به آنها توجه کنند. در حالی که ناموفق ها بر این گانند که موارد و عوامل کوچک اهمیت چندانی ندارند و از جزییات عبور می کنند و فقط دنبال کلیات هستند. می دانید چرا در مرحله اجرا می گویند 90 درصد ورشکستگحی ها در یک قدمی موفقیت اتفاق می افتد؟ با توجه به تحلیل هایی که داشته ام نودار رشد هر کسب و کاری در سال ها و مراحل اولیه بسیار کند و آرام آرام جلو می رود.
البته این بستگی به عمر محصول هم دارد؛ یک محصول مم کن است عمرش 50 سال باشد، عمر محصولی دیگر 500 سال یا عمر محصول سوم فقط 5 سال. اما این حرکت آرام و کند به مرحله ای می رسد که وقتی تکه های کوچک این پازل را کنار هم می گذاریم و قدم های کوچک را بر میداریم، در مرحله بعد با برداشتن یک قدم بزرگ و با یک هوشمندی مناسب، آن جهش و سیر صعودب قابل توجه اتفاق می افتد.
یک جایی هست که شما باید در عرض دو ماه به آن مرحله صعود برسید و در مواردی، این صعود، چهار یا پنج سال یا بیشتر به طول می انجامد. یادتان باشد اگر شما عمر محصول تان را 50 سال در نظر می گیرید، باید در وهله اول منتظر باشید آن کسب و کار به شرایط مطلوب و بلوغ برسد که این شرایط در چهار یا پنج سال اول بسیار کند است و به آهستگی جلو می رود.
باید میانگین و تعادلی میان این دو برقرار شود. نباید مدیر همه کارها را خودش انجام دهد. بعضی از مدیران در این دام می افتند و وقتی دلیلش را می پرسی می گویند هیچ کس نمی تواند به اندازه و کیفیت من کار را انجام دهد. این حرف بسیار منطقی و درست است. هیچ کس نمی تواند کاری را آن جور که ما می خواهیم به خوبی ما انجام دهد. فرض کنیم در بهترین حالت 60 درصد کاری که ما می خواهیم انجام شود و خودمان یک کار را صددرصدی انجام دهیم. کدام بهتر است؟ در دنیای کار و کسب باید به همان 50- 60 درصد رضایت داد. از آن طرف هم مدیری داریم که اصلا وارد کار اجرا نمی شود و فقط می گوید من مدیرم، من می گویم و دیگران باید انجام دهند که این هم راه به جایی نمی برد.
لازم است که کار یک بار از طرف خود شخص انجام شود تا شرایط را بشناسد و بعد آن را به دیگران انتقال دهد. در مرحله انتقال کار به دیگران باید بسیار هوشیار باشیم و در اولین گام ارزش های کار را توضیح دهیم و اینکه این کار چه شرایطی دارد. باید شیوه های اجرای کار را برای شخص اجرا کننده تشریح کنیم و از این جا تازه مرحله سوم اجرا که پیگیر است آغاز می شود. در ایران این مرحله پیگیری بسیار ضعیف است. کاری را که می سپاریم دست دیگران، دیگر پیگیری نمی کنیم.
یادمان باشد برای پیگیری لازم نیست شما مدام بالای سر طرف باشید تا ببینید چه کار می کند یا نمی کند. باید یکسری KPI یا شاخص های کلیدی عملکرد تعریف کنیم و براساس آن کار او را در دوره های زمانی مختلف بسنجیم.
نه خیلی ریر و دقیق شرح شغلی منسجم برایش ایجاد کنید که دقیقا ساعت 8 این کارف ساعت 9 این کار و ساعت 10 این کار را انجام دهد؛ و نه از آن طرف هم خیلی کلی شرح وظایف تعریف شود؛ بلکه جاهایی باید شرح شغل تعریف کرد و در جاهایی هم این ارزش را به فرد داد که بتواند در آن چارچوب، خلاقیت ها، ویژگی ها یا تفاوت در اجرا را با آن کسی که صاحب ایده یا صاحب کار است، داشته باشد.
همه ما درمورد موفقیت های کارآفرینان برتر جهان شنیده ایم و البته به میزان ثروت و محبوبیت آنها هم ممکن است حسودی کرده باشیم اما کارآفرین بودن به چه معناست؟
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ این روزها واژهی کارآفرینی زیاد به گوشمان میخورد. در برنامههای مختلف تلویزیونی میبینیم میهمانان کارآفرین از نخستین روزهای شروع کسبوکارشان میگویند و اینکه چطور صاحب مشاغل موفق و پردرآمد شدهاند. شاید در مواجهه با این مصاحبهها از خودتان پرسیده باشید آیا من هم میتوانم کارآفرین باشم؟ اگر این جرقه در ذهنتان زده شده که به حوزهی کارآفرینی وارد شوید، ابتدا لازم است تصویر ذهنی درستی از این مفهوم بسازید. در ادامه با ما همراه باشید تا این مفهوم کلیدی را به شما معرفی کنیم.
کارآفرین به کسی گفته میشود که علاوه بر برخورداری از خلاقیت بالا، دارای روحیهی خطرپذیری است و میتواند برای حل مشکلات دنیای امروز راهکارهای عملی و مبتکرانه ارائه دهد. انسانهای کارآفرین موجب ظهور مشاغل جدید میشوند و میتوانند با تشخیص زودهنگام فرصتهای رشد، نیرو و نشاط تازهای به تشکیلاتی که سالها از عمرشان میگذرد ببخشند.
بارزترین شکل کارآفرینی راهاندازی یک کسبوکار جدید است که به آن استارتاپ گفته میشود. در سالهای اخیر، مفهوم کارآفرینی از حوزهی کسبوکار فراتر رفته و به ابعاد اجتماعی و سیاسی نیز وارد شده است.
کارآفرینی طیف وسیعی از فعالیتها را شامل میشود که بسته به نوع کسبوکار و ایدهی پشت آن متفاوتند. از فعالیتهای کارآفرینی کوچکمقیاس که انفرادی و پارهوقت اجرا میشوند گرفته تا پروژههای وسیعتر که فرصتهای شغلی بیشتری را فراهم میکنند، همگی نمونههایی از کارآفرینی محسوب میشوند.
بسیاری از کارآفرینان برای تأمین سرمایهی لازم جهت شروع کسبوکار جدید خود میتوانند به سرمایهگذاران خطرپذیر (venture investors) یا سرمایهگذاران فرشته (angel investors) رجوع کنند. این قبیل سرمایهگذاران، نیازهای مالی استارتاپهای نوپا را برطرف میکنند و مهمترین منبع تأمین سرمایهی کارآفرینی به شمار میروند. ناگفته نماند این سرمایهگذاران فقط از استارتاپهایی حمایت خواهند کرد که پتانسیل سودآوری قابل توجهی داشته باشند یا سودآوری آنها پیشتر ثابت شده باشد.
این روزها، کارآفرینی به بخش جداییناپذیر مشاغل سازمانی تبدیل شده است. به فعالیتهای کارآفرینی در داخل شرکتها یا تشکیلات بزرگتر، کارآفرینی درونسازمانی (intrapreneurship) گفته میشود. این نوع کارآفرینی زمینهساز تأسیس شرکتهای اشتقاقی یا اِسپین-آف (spin-off) خواهد شد، به این معنی که بخشی از یک شرکت به کسبوکار مستقل تبدیل شده و در زیرشاخهی شرکت مادر فعالیت میکند. امروزه، شرکتهای بسیاری به پتانسیل سودآوریِ فعالیتهای کارآفرینی درونسازمانی پی بردهاند. برای مثال، گوگل به کارمندانش اجازه میدهد ۲۰ درصد اوقات کاریِ خود را به توسعهی پروژههای مبتکرانه اختصاص دهند.
«تخریب خلاق» (creative destruction) و «نوآوری تدریجی» (Incremental innovation) دو مفهوم مهم در مبحث کارآفرینی به شمار میروند که در ادامه، هر یک از آنها را با ذکر مثال معرفی میکنیم.
جوزف شومپیتر، اقتصاددان آمریکایی، میگوید:
کارآفرین کسی است که میخواهد و میتواند هر ایده یا طرح جدیدی را به یک نوآوری موفق تبدیل کند.
شومپیتر مفهوم تخریب خلاق را در علم اقتصاد مطرح کرد. این مفهوم برگرفته از آموزههای مارکس بوده و بر نوآوری اقتصادی و چرخهی کسبوکار دلالت دارد. شومپیتر معتقد بود تفکر خلاق موجب رشد اقتصادی مداوم و بلندمدت میشود. به عبارت دیگر، طراحی محصولات جدید و ابداع شیوههای نوینِ انجام کار نقش بسزایی در رونق کسبوکار دارند و به دلیل فروش بیشتر موجب پویایی اقتصادی خواهند شد. در فرآیندهای صنعتی، روی کار آمدن یک محصول جدید میتواند به قیمت کنار گذاشته شدن محصولات قدیمیتر تمام شود و به همین دلیل است که شومپیتر از تفکر خلاق به عنوان یک فرآیند تخریبگر یاد میکند. گوشیهای آیفون نمونهای از محصولاتی هستند که با این زمینهی فکری به بازار عرضه شدند.
در نوآوری تدریجی، تحولات بزرگ نتیجهی فرعی نوآوریهای کوچک دانسته میشوند. به بیان دقیقتر، نوآوری تدریجی یعنی ابداع روشهای جدید به منظور افزایش بهرهوری فرآیندهای در جریان. فعالیتهای مبتنی بر نوآوری تدریجی به دنبال بهبود فرآیندهای تولید هستند. تویوتا از جمله تولیدکنندگان برتر صنایع خودروسازی است که در فرآیندهای تولید بر نوآوری تدریجی تأکید دارد و از سیستم تولیدِ به هنگام (just-in-time) استفاده میکند. در این سیستم، تولید فقط بر اساس نیاز، در زمان نیاز و به تعداد نیاز انجام میشود. کاهش تولید ضایعات، افزایش هماهنگی میان بخشهای مختلف تولید، جلوگیری از اتلاف هزینه و در نتیجه، افزایش بهرهوری در طولانیمدت نمونههایی از پیامدهای سیستم تولید به هنگام است.
The post کارآفرینی چیست؟ کارآفرین کیست؟ appeared first on آلامتو.
کار آفرین هستید؟ آیا میدانید در کدام دسته از کارآفرینان قرار دارید؟
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ در این مطلب با انواع کارآفرینان برتر آشنا خواهید شد. تمرکز این نوشتار بر انواع طبقه بندی از انواع کارآفرینان است. از این رو انواع کارآفرینان در ۷ نوع طبقه بندی مرسوم به همراه توضیحات مختصر فهرست می شوند:
۱. کارآفرین تاجر
همانطور که از نام آن بر میآید، کارآفرینان تاجر عهدهدار فعالیتهای تجاری هستند. آنها محصول نهایی تولیدشده را از تولیدکنندگان میخرند و آنها را مستقیما یا از طریق خردهفروشی به مشتریان میفروشند. آنها به عنوان واسطه، عمدهفروش، دلال، و خردهفروش بین تولیدکننده و مشتری ارتباط برقرار میکنند.
۲. کارآفرین تولیدکننده
کارآفرینان تولیدکننده، اقدام به تولید محصول میکنند. آنها نیازهای مشتریان را شناسایی میکنند، و سپس، به تحقیق و کاوش در مورد منابع و فناوری مورد نیاز برای تولید محصولاتی میپردازند که بتوانند نیازهای مشتریان را برطرف کنند. به عبارت دیگر، کارآفرینان تولیدکننده مواد اولیه را به محصول نهایی تبدیل میکنند.
۳. کارآفرین کشاورز
کارآفرینانی را که عهدهدار حرفهی کشاورزی هستند کارآفرینان کشاورزی میگویند. آنها طیف گستردهای از فعالیتهای کشاورزی نظیر کشت، بازاریابی محصولات کشاورزی، آبیاری، مکانیزاسیون، و فناوری را پوشش میدهند.
۱. کارآفرین فنی
کارآفرینانی که صنایع را بر پایهی علم و فناوری ایجاد و هدایت میکنند، کارآفرینان فنی نامیده میشوند. به عبارت دیگر، این افراد کارآفرینانی هستند که در کسب و کار خود از علم و فناوری بهره میبرند. طبق انتظار، آنها در کسب و کارشان از روشهای نوین و نوآورانه استفاده میکنند.
۲. کارآفرینان غیرفنی
از جنبهی کاربرد فناوری در کسب و کار، به آن دسته از کارآفرینانی که فنی نباشند کارآفرینان غیرفنی میگویند. علم و فناوری به عنوان نقطهی قوت آنها در کسب و کار به حساب نمیآید. آنها برای بقای کسب و کارشان، و دستیابی به رشد و موفقیت در بازار رقابتی از روشهای جایگزین و تقلیدی استفاده میکنند.
۱. کارآفرین خصوصی
کارآفرین خصوصی کسی است که به تنهایی یک کسب و کار را راهاندازی میکند. وی تنها صاحب آن کسب و کار است و همهی خطرات پیش رو را به تنهایی متحمل میشود.
۲. کارآفرین دولتی
هنگامی که دولت یا حکومت عهدهدار سرمایهگذاری صنعتی یا تجاری باشد، به آن کارآفرین دولتی میگویند.
۳. کارآفرین مشترک (مشاعی)
هنگامی که یک کارآفرین خصوصی با همکاری دولت اقدام به راهاندازی یک تشکیلات کسب و کاری میکند، به آن کارآفرین مشترک میگویند.
۱. کارآفرین مرد
وقتی یک تشکیلات کسب و کاری متعلق به مردان باشد و توسط آنها اداره و کنترل شود، به آنها کارآفرینان مرد میگویند.
۲. کارآفرین زن
کارآفرین زن به زنانی گفته میشود که صاحب یک تشکیلات کسب و کاری هستند و آن را با حداقل درصد ۵۱ قدرالسهم سرمایه اداره میکنند و حداقل ۵۱ درصد از نیروی کار آن تشکیلات را به زنان اختصاص میدهند.
۱. کارآفرین خُرد
به کارآفرینی که تا ۱۵۰،۰۰۰ دلار در کارخانه و ماشینآلات سرمایهگذاری کند، کارآفرین خرد میگویند.
۲. کارآفرین متوسط
به کارآفرینی که بین ۱۵۰،۰۰۰ تا ۷۵۰،۰۰۰ دلار در کارخانه و ماشینآلات سرمایهگذاری کند، کارآفرین متوسط گفته میشود.
۳. کارآفرین کلان
به کارآفرینی که بیش از ۷۵۰،۰۰۰ دلار در کارخانه و ماشینآلات سرمایهگذاری کند، کارآفرین کلان میگویند.
کلارنس دانهوف (۱۹۴۹)، بر اساس مطالعاتاش در زمینهی کشاورزی در امریکا، به این حقیقت دست یافت که در مرحلهی اولیهی رشد اقتصادی، کارآفرینان از انگیزه و ابتکار کمتری برخوردارند و با شروع رشد اقتصادی اشتیاق و نوآوریشان افزایش مییابد؛
بر همین اساس، وی انواع کارآفرینان را در چهار گروه طبقهبندی میکند که هر یک را به صورت مجزا توضیح میدهیم:
۱. کارآفرینان نوآور
کارآفرینان نوآور افرادی هستند که کالاهای جدید معرفی میکنند، روشهای نوینِ تولید ایجاد میکنند، بازارهای جدید پیدا میکنند و تشکیلات کسب و کار را از نو ساماندهی میکنند. لازم به ذکر است چنین کارآفرینانی تنها زمانی به صورت موثر کار میکنند که تشکیلات کسب و کاری به سطوح خاصی از پیشرفت رسیده باشد، و افراد آن به دنبال تغییرات و اصلاحات باشند.
۲. کارآفرینان مقلد
ویژگی اینگونه افراد این است که میتوانند نوآوریهای موفقی را به کار ببندند که توسط کارآفرینان نوآور ایجاد شدهاند. کارآفرینان مقلد هیچگونه تغییراتی را از جانب خودشان نوآوری نمیکنند، بلکه تنها فنون و فناوریهایی را تقلید میکنند که توسط دیگران نوآوری شدهاند. این گونه کارآفرینان به صورت ویژهای مناسبِ مناطق توسعهنیافته هستند زیرا میتوانند برای تقلید و ایجاد ترکیبی جدید از عوامل تولیدی که در مناطق توسعهیافته وجود دارند، روحیه و انگیزهی سریع و ناگهانی به تشکیلات کسب و کاری وارد کنند.
۳. کارآفرینان محافظهکار
کارآفرینان محافظهکار در تجربهی هرگونه تغییری در کسب و کار، احتیاط و تردید زیادی به خرج میدهند. آنها تنها وقتی دست به تقلید فنون و روشها میزنند که کاملا برایشان محرز شده باشد که شکست در انجام آن کار تنها به تغییرات نسبی و خفیفی در جایگاه کسب و کارشان منجر شود.
۴. کارآفرینان متعصب
اینگونه کارآفرینان با هر فرصتی برای تغییر در ساختار تولید مخالف هستند؛ حتی به این قیمت که نسبت به دیگران شدیدا دچار کاهش بازده شوند. چنین کارآفرینانی ممکن است دچار ضرر و زیان شوند ولی حاضر نیستند در روشهای جاری تولیدشان هیچگونه تغییری اعمال کنند.
در ادامه به یکی دیگ از تقسیم بندی های انواع کارآفرینان اشاره میشود که توسط برخی دانشمندان علوم رفتاری طبقهبندی شدهاند:
۱. گردانندگان تنها
این قبیل کارآفرینان اساسا به تنهایی کار میکنند، و یا در صورت لزوم، چند کارمند استخدام میکنند. در آغاز، بیشتر کارآفرینان کسب و کارشان را اینگونه راه میاندازند.
۲. شرکای فعال
شرکای فعال، نوعی از کارآفرینانی هستند که یک تشکیلات کسب و کاری را به صورت سرمایهگذاری مشترک آغاز/ اداره میکنند. نکتهی حائز اهمیت در موردشان این است که آنها به صورت فعال در گرداندنِ کسب و کار مشارکت میکنند. کارآفرینانی را که فقط عهدهدار تامین مالی برای تشکیلات کسب و کاری هستند و مشارکت فعالی در فعالیتهای کسب و کاری ندارند، صرفا “شریک” مینامند.
۳. مخترع
چنین کارآفرینانی میتوانند با شایستگی و نوآوری محصولاتی جدید اختراع کنند. علاقهی اساسی آنها در پژوهش و فعالیتهای نوآورانه نهفته است.
۴. چالشپذیر
این گروه از کارآفرینان تنها به این دلیل خود را وقف صنعت کردهاند که مملو از چالش است. هرگاه به نظرشان برسد از عهدهی یک چالش بر آمدهاند، دنبال چالشهای جدید میگردند.
۵. خریدار
اینها کارآفرینانی هستند که علاقهی چندانی به تحمل ریسک ندارند. بنابراین، برای کاهش ریسک موجود در راهاندازی یک تشکیلات کسب و کاری جدید، ترجیح میدهند تشکیلات در حال پیشرفتی را خریداری کنند.
۶. کارآفرینان دائمی
کسب و کار برای این گروه از کارآفرینان به عنوان بخش جداییناپذیر زندگی تلقی میشود. معمولا، تشکیلات و کسب و کارهای خانوادگی که عمدتا بر مهارتهای فردی وابستهاند، جزء اینگونه کارآفرینیها طبقهبندی میشوند.