مارسیا بر اساس نظریه ی اریکسون در رابطه با شکل گیری هویت در نوجوانان مدل هویت خود را ارائه داد. وی چهار سطح جداگانه در رشد و شکل گیری هویت را پیشنهاد کرد که با توجه به اهمیت این نظریه در فهم بهتر دوران نوجوانی ابتدا از این مراحل نامبرده می شود و سپس توضیح بیش تری داده خواهد شد. این مراحل عبارتند از:
1- وضعیت هویت سردرگم
2- وضعیت تفویض اختیار
3- وضعیت تعلیق
4- وضعیت کسب هویت
این نظریه اولین دیدگاه مبتنی بر مطالعات مربوط به هویت در یک محیط اجتماعی معمولی بود. وی در واقع به جای ارائه ی نظریه ی خود بر اساس نظریه ها و تئوری های قبلی، مراحل رشد هویت را بر مبنای مطالعه روی نوجوانان در موقعیت های واقعی ارائه کرد. بر اساس این نظریه معمولاً افراد در وضعیت هویت سردرگم در پایین ترین سطح رشد هویت قرار دارند، به اهداف یا باورهای خاصی متعهد نیستند، فاقد احساس مسئولیت اند و با این که از زندگی خود ناراضی هستند، تلاشی برای بررسی مجدد باورهای خود نمی کنند.
در وضعیت تفویض اختیار هر چند که این افراد تعهد زیادی به اهداف، باورها و برنامه های زندگی خود دارند ولی این باورها حاصل یک دوره تحقیق و کاوش نیست، بلکه صرفاً ناشی از دنباله روی و پیروی از نظام های ارزشی والدین یا افراد مهم زندگی شان می باشد.
افراد در وضعیت تعلیق در حال تجربه ی بحران هویت هستند ولی هنوز به باورهای ثابت نرسیده اند و ممکن اســت سال ها در این وضعیت باقی بمانند. در واقع حالت آشفتگی و ناآرامی در نوجوانی بیش تر در این مرحله دیده می شود. در مراحل رشد معمولاً وضعیت تعلیق قبل از وضعیت کسب هویت رخ می دهد. در این مرحله فرد سعی می کند از میان انتخاب های ممکن در حوزه ی شغلی، روابط بین فردی، مکتب عقیدتی و ... یکی را انتخاب و به آن تعهد پیدا کند تا بالاخره به آخرین مرحله ی حل بحران هویت یعنی وضعیت کسب هویت برسد.
در مرحله ی کسب هویت پس از یک دوره بررسی و ارزیابی، نهایتاً افراد دست به انتخاب اهداف، باورها و برنامه های زندگی خود می زنند. این وضعیت بالاترین سطح تحول هویت اســت.
بنابراین، چهار وضعیت هویت را می توان در مفهوم وجود یا عدم وجود بحران هویت، یا همان کاوش در مسائل پیرامون و تعهد، به این ترتیب توصیف کرد: هویت سردرگم (وضعیتی بدون بحران و کاوش فعلی و بدون تعهد)، تفویض اختیار (وضعیتی با تعهد بدون بحران و کاوش قبلی)، تعلیق (وضعیتی با بحران و کاوش فعلی و بدون تعهد) و بالاخره کسب هویت (وضعیتی با تعهد و بحران و کاوش قبلی که اکنون حل شده اســت). این مراحل در یک موقعیتِ طبیعی در نظر گرفته می شوند و بر این متمرکزند که چگونه نوجوانان برای شکل گیری هویت شان درگیر آن ها می شوند.
آیا پرداختن نوجوان به کاوش درباره ی آنچه آموخته نگران کننده اســت؟
کاوش در شکل گیری هویت نقش به سزایی دارد. کاوش در محیط و باورها و الگوهای آموخته شده، رفتاری درجهت حل مسائل پیرامون اســت، زیرا از طریق آن، فرد به کسب اطلاعات بیش تر درباره ی خود و محیط، برای تصمیم گیری درباره ی انتخاب های اصلی زندگی نائل می شود تا در نهایت از این طریق بتواند به تعهد برسد. تعهد به معنای رسیدن به مجموعه ای از اهداف، ارزش ها و باورهاست. بنابراین در مرحله ی کاوش، طبقه بندی متغیرهای مختلف و در مرحله ی تعهد، عمل به متغیرهای انتخاب شده و پیگیری آن ها اتفاق می افتد. در واقع می توان گفت که کاوش، برای ایجاد مفهوم کامل تری از خود و تعهد، برای تصمیم گیری نهایی در مورد مجموعه ی خاصی از اهداف، ارزش ها و باورها لازم اســت.
بر همین اساس نوجوان مراحل زیر را برای رسیدن به یک هویت کامل بر اساس سطوح کاوش طی می کند:
1- دوره ای که در آن نوجوان نه تصمیم می گیرد، نه سازش می کند و نه توجه دقیقی به اختیارات یا حق انتخاب های خود دارد (وضعیت هویت سردرگم).
2- دوره ای که در آن نوجوان بدون تفکر، بر اساس استانداردهای والدین عمل می کند (وضعیت تفویض اختیار).
3- دوره ای که نوجوان هر تصمیم یا سازشی را به تعویق می اندازد ولی به تمام دیدگاه ها و مسائل اطراف خود توجه کامل دارد (وضعیت تعلیق).
4- دوره ای که نوجوان می تواند سازش و مصالحه ای بین نیازهای درونی خود و خواست های اجتماعی برقرار کند. به طور کلی در این دوران نوجوان به تصمیم گیری در حوزه های شغلی، مذهبی، سیاسی و روابط با جنس مخالف می پردازد (وضعیت کسب هویت).
از نظر مراحل رشدی، وضعیت تعلیق معمولاً قبل از وضعیت کسب هویت رخ می دهد. احتمال دارد افراد در این دوره مبتلا به اضطراب و افسردگی شوند. هر چند که مشخص شده اســت افکار خلاق در این وضعیت بیش تر از وضعیت های دیگر وجود دارد و بالاخره در مرحله ی کسب هویت اســت که فرد پس از کاوش در مسائل به مرحله ی تعهد به باورهای خود می رسد و در این مرحله اســت که معمولاً افراد به داشتن یک تفکر متوازن تمایل دارند. پس به نظر می رسد برای رسیدن به یک هویت مستقل، گذشتن از این مراحل امری ضروری اســت.
آیا بی تفاوتی یا پذیرش بی قید و شرط موضوعات از سوی نوجوانان امری طبیعی اســت؟
در شروع شکل گیری هویت، زمانی که نوجوان به تازگی وارد مرحله ی نوجوانی شده و هنوز نمی تواند با این همه تغییرات جسمی و اجتماعی کنار بیاید و در وضعیت هویت سردرگم به سر می برد، به مسائل پیرامون بی احساس و بی علاقه می شود و معمولاً مشکلاتی در زمینه ی تحصیلی و روابط بین فردی پیدا می کند. انتظار می رود که این مرحله کوتاه و گذرا باشد و فرد به سرعت وارد مراحل بعدی شکل گیری هویت شود. در این حالت اســت که گفته می شود چنین رفتاری طبیعی اســت، ولی اگر این مرحله طولانی شود و فرد نتواند از آن به راحتی عبور کند، مشکلات شدیدی در زندگی او ایجاد خواهد شد. بنابراین هویت سردرگم را نیز می توان به ابعاد مختلفی تقسیم کرد. گروهی از این افراد وضعیتی شبیه نوعی اختلال شخصیت به نام اختلال شخصیت مرزی دارند که مشکل اصلی آن ها آشفتگی هویت اســت. شکل گیری شخصیت این افراد معمولاً دچار تأخیر می شود و هیچ پاسخ روشنی به سؤال های مربوط به اعتقادات و باورهای خود ندارند. به گفته ی بعضی از محققان این افراد دارای چند پارگی شخصیت هستند. شاید بتوان گفت این بدترین وضعیتی اســت که افراد ممکن اســت در این مراحل به آن دچار شوند. البته زمانی برای این افراد تشخیص اختلال شخصیت داده می شود که حتماً دوره ی نوجوانی را گذرانده و حداقل هجده سال سن داشته باشند و این خصوصیات در الگوی بارز رفتارهای آن ها دیده شود. بنابراین می بینیم که حتی برای تشخیص اختلالات شخصیت، گذشتن از مرحله ی نوجوانی ملاک اصلی اســت، زیرا بسیاری از رفتارها و تفکراتی که در بزرگسالی علامت مشخص اختلال اســت در دوره ی نوجوانی به عنوان یک فکر و رفتار بهنجار در نظر گرفته می شود. گروه دیگر، افرادی هستد که هر چند مهارت های بین فردی خوبی دارند ولی نمی توانند یک ایدئولوژی ثابت داشته باشند. این افراد در وضعیت بهتری نسبت به گروه قبلی قرار دارند و بالاخره گاهی ممکن اســت توانایی لازم برای کسب یک هویت موفق را داشته باشند، ولی در جوامعی که آشفتگی هویت را ترویج می کنند تعهد به عنوان ضد ارزش شناخته می شود. این وضعیت را می توان آشفتگی ناشی از سازگاری با فرهنگ دانست. این افراد برای رسیدن به مرحله ی تعهد مشکلی ندارند و به محض تغییر وضعیت اجتماعی، آن ها نیز به مرحله ی کسب هویت خواهند رسید و در نهایت نه درگیر بحران هویت هستند و نه بی تفاوت. این افراد امکان کسب یک هویت موفق را دارند ولی ترجیح می دهند جهت کسب هویت کامل زمان طولانی تری را صرف کنند. این افراد در یک وضعیت سردرگم ناشی از مراحل رشد قرار دارند. در واقع وضعیت سردرگم هویت را می توان در طیفی که یک طرف آن امکان ابتلا به اختلال شخصیت مرزی در بزرگسالی و طرف دیگر آن تأخیر جهت رشد بهتر هویت اســت، توصیف کرد.
البته گاهی نیز اتفاق می افتد که نوجوانان ما فقط بر اساس انتظارات والدین و افراد مهم زندگی خود عمل می کنند و در این شرایط معمولاً والدین بسیار راضی هستند و احساس نمی کنند که نوجوان آن ها دچار مشکل اســت. ولی باید این را در نظر گرفت که مانند مرحله ی قبلی اگر این مرحله نیز کوتاه و موقتی باشد، روند رشد بهنجار اســت ولی اگر طولانی شود و به صورت یک خصوصیت شخصیتی تا بزرگسالی ادامه پیدا کند، این حالت نیز موجب به وجود آمدن اختلالات روانی خواهد شد، زیرا این نوجوانان هر چند که به ظاهر به بایدها و نبایدهای اجتماعی به خوبی عمل می کنند ولی این باورها ریشه های عمیقی در آن ها ندارند وبه راحتی در مقابل استرس و تغییرات محیطی از پای درمی آیند. این وضعیت با تمایل به ارضای فوری نیازهای خود و یا به عبارت دیگر از خود راضی بودن و علاقه به قدرت طلبی ارتباط دارد. بنابراین نباید فراموش کرد که اگر نوجوانان در این وضعیت باقی بمانند هویت آن ها یک هویت عاریه ای از والدین اســت و معمولاً این افراد در مقابل مشکلات زندگی بسیار شکننده هستند.
چگونه می توان دریافت که فرد در چه مرحله ای از شکل گیری هویت قرار دارد؟
برای ارزیابی وضعیت هویت نوجوانان پرسش نامه های بسیار مناسبی توسط نظریه پردازان این مفاهیم، از جمله مارسیا و برزونسکی فراهم شده اســت که در ایران نیز ترجمه ی فارسی آن ها موجود اســت. پرسش نامه ی هویت مارسیا وضعیت هویت فرد را در دو زیر گروه هویت ایدئولوژیکی و هویت بین فردی می سنجد. هویت ایدئولوژیکی استانداردها، اهداف و ارزش های فرد را در چهار حوزه ی ترجیحات سیاسی، باورهای مذهبی، فلسفه ی زندگی و ارزش های شخصی و انتخاب شخصی می سنجد. هویت بین فردی یا اجتماعی نیز در چهار حوزه، جنبه هایی از روابط دوستانه و ارتباط با جنس مخالف، نقش های جنسیتی، ارتباط با خانواده و تفریحات را مورد بررسی قرار می دهد.
هر یک از این دو گروه نیز در دو بُعد کاوش و تعهد به طور جداگانه مورد بررسی قرار می گیرد. بنابراین بر اساس این پرسشنامه هم وضعیت هویت فرد، به طور مثال از لحاظ روابط بین فردی، اعتقادات سیاسی و مذهبی مشخص می شود و هم معلوم می شود که آیا او هنوز در مرحله ی کاوش در مورد پاسخ به این سؤالات اســت یا با گذشتن از این مرحله و رسیدن به تعهد به پاسخ های خود دست یافته اســت.
در این پرسش نامه، به طور مثال اگر فردی نمره ی بالا در کاوش و تعهد در تمامی حوزه های ایدئولوژیک و بین فردی به دست آورد، بدین معناست که او بحران هویت را پشت سر گذاشته و به وضعیت کسب هویت رسیده اســت. یا اگر فردی نمره ی بالا در کاوش و نمره ی پایین در تعهد در همه ی حوزه های ایدئولوژیک و بین فردی به دست آورد، بدین معناست که او هنوز در مرحله ی بحران هویت قرار دارد و در جست و جوی پاسخ برای سؤالات خود در همه ی این حوزه هاست. بنابراین می توان گفت که وی در وضعیت تعلیق قرار دارد. ممکن اســت فرد در یکی از حوزه ها به مرحله ی تعهد رسیده ولی در سایر حوزه ها هنوز در مرحله ی کاوش باشد، یعنی به طور مثال فرد از نظر روابط بین فردی و یا تفریحات خود به مرحله ی تعهد رسیده و به سؤالات خود پاسخ داده باشد ولی هنوز از لحاظ باورهای مذهبی و سیاسی خود در مرحله ی کاوش باشد. بنابراین نقطه ی قوت این پرسشنامه در این اســت که به طور دقیق و جداگانه وضعیت هویت نوجوان را در تمامی ابعاد نشان می دهد.
ولی اگر والدین یا افرادی که با نوجوانان کار می کنند به هر دلیل بخواهند بدون استفاده از این ابزار ارزیابی کلی از وضعیت هویت آن ها داشته باشند، بهتر اســت به این موارد توجه نمایند و بر اساس نوع پاسخ، وضعیت هویت نوجوان خود را ارزیابی کنند:
1- آیا نوجوان نسبت به مسائل پیرامون خود نظیر مسائل اجتماعی، سیاسی، آینده ی شغلی و ... بی اعتناست؟
2- آیا نوجوان بدون چون و چرا و به طور کامل بایدها و نبایدها و قوانین موجود در خانه، مدرسه و محیط های اجتماعی دیگر را می پذیرد و اجرا می کند و در مورد دلایل آن ها هیچ سؤالی نمی کند؟
3- آیا نوجوان به دقت مسائل پیرامون خود را زیر نظر دارد، کتاب و روزنامه می خواند، به اخبار گوش می دهد و در بحث های اجتماعی و خانوادگی وارد می شود و اظهارنظر می کند؟
4- آیا پس از گذشت یک دوره ی طوفانی، نوجوان به اعتقادات و باورهایی دست پیدا می کند و به نظر می رسد که به اعتقاد خاصی در حوزه های مختلف زندگی خود رسیده اســت؟
پاسخ به این سؤالات با در نظر گرفتن موضوعات مطرح شده در بخش های قبلی می تواند بیانگر مراحلی باشد که انتظار می رود یک نوجوان باید برای رسیدن به یک هویت کامل طی کند.
بنابراین بر اساس سؤالات فوق، می توان چنین نتیجه گیری کرد که پاسخ مثبت به سؤال اول بیانگر آن اســت که نوجوان هنوز وارد مرحله ی هویت یابی نشده اســت. هر چند این مسئله در اوایل دوره ی نوجوانی می تواند یک روند بهنجار باشد، ولی اگر با گذشت زمان و افزایش سن هنوز نوجوان در این وضعیت قرار دارد احتمال رشد اختلال های رفتاری و مشکل در شکل گیری هویت وجود دارد.
به همین ترتیب پاسخ مثبت به سؤال دوم بیانگر وجود یک هویت ناپخته در فرد اســت. وضعیتی که هر چند در دوران کودکی طبیعی به نظر می رسد ولی انتظار می رود که در اواسط دوره ی نوجوانی، فرد آن را مورد نقد و بررسی قرار دهد و با گذشتن از مرحله ی کاوش بر اساس بررسی های شخصی خود به هویت مشخصی دست پیدا کند. در غیر این صورت فرد توان مقابله با استرس های مختلف به ویژه تنش های دوران جوانی را نداشته و مستعد ابتلا به اختلالاتی نظیر اضطراب و افسردگی می شود.
پاسخ مثبت به سؤال سوم بیانگر ورود نوجوان به مرحله ی بحران هویت اســت که هر چند نوجوان را از کودکی آرام به فردی سرکش و طغیان گر تبدیل می کند ولی این امر برای رشد طبیعی وی ضروری اســت. انتظار می رود بعد از گذشتن از این بحران و رسیدن به پاسخ های اساسی زندگی، نوجوان مجدداً به آرامش اولیه همراه با رشدیافتگی بیش تر برسد.
و بالاخره پاسخ مثبت به سؤال چهارم به معنای گذشتن از این دوره ی بحرانی و رسیدن به یک هویت پخته و کامل اســت. نوجوان در این مرحله پس از کاوش و جست و جو در تمامی ابعاد زندگی به پاسخ های معینی می رسد و آماده ی پذیرش مسئولیت های بزرگ در دوران بعدی زندگی خود می شود.
منبع مقاله : غرایی، بنفشه؛ (1387) بحران هویت و مهارت های مقابله ای (نظریه ها و راهبردها)، تهران: نشر قطره