مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

داستان‌های خواندنی؛ پردیس (1)

[ad_1]

 

 

 

 

  برترین ها: تصمیم گرفته‌ایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما را به خواندن داستان شیریم «پردیس» به قلم فرخنده آقایی دعوت می‌کنیم.

"کنار دریا بودیم. در هوای سرد آخر پاییز، در آفتاب بی رمق سر ظهر شنا می کردیم. با حرکات شتابان، بدن خود را گرم می کردیم تا هر چه کم تر سرمای آب را احساس کنیم و بعد،‌ نفس نفس زنان به ساحل بر می گشتیم و با پوستی که از سرما مورمور می شد، در حوله های بزرگ پنهان می شدیم و باز می‌نشستیم به حرف زدن.

زن ها بچه هایشان را به مدرسه می‌رساندند و غذایشان را با خود به ساحل می‌آوردند و همان جا می‌خوردند. من زبانشان را بلد نبودم و آن ها سعی می کردند با همان چند کلمه محدودی که می‌دانستم، با من حرف بزنند. با هم روزنامه ها را می‌خواندیم و مجله ها را ورق می‌زدیم و از جنگ ها و صلح ها و از گفت و گو های سران و دیدارها و بازدیدها و قتل عام ها و تسخیر ها و بمب باران ها و ترورها و کودتا ها صحبت می‌کردیم. ما اهل هیچ کدام نبودیم. اهل حرف بودیم. کار هر روزمان بود. کنار ساحل می‌نشستیم و سرهایمان را در حوله هایمان فرو می‌کردیم و ساعت ها با هم حرف می‌زدیم. تا آن که آسمان رو به تیرگی می‌رفت و نم نم باران شروع می‌شد. بعد زن ها ناگهان به ساعت هایشان نگاه می‌کردند و بلند می‌شدند و حوله هایشان را در ساک ها می‌گذاشتند و لباس هایشان را می‌پوشیدند و سوار موتورهای قراضه شان می‌شدند تا به مدرسه بروند. کلاه های بزرگ مضحکشان را به سر می‌گذاشتند و همان طور که از ساحل دور می شدند برایم دست تکان می‌دادند.

آن روز که به ساحل آمدم، نه حوله داشتم و نه شنا بلد بودم. آفتاب درخشانی بود. ظهر بود و آدم ها در ساحل مدیترانه در چند ردیف کنار هم دراز کشیده بودند و حمام آفتاب می گرفتند.

سگ قهوه ای پشمالو و خیلی بزرگی، کنار دریا با بچه ها بازی می کرد. انگار ولگرد بود. وقتی بچه ها می رفتند شنا کنند، با توپ پلاستیکی قرمز کم بادی بازی

می کرد. توپ را به میان موج ها می انداخت و بعد می دوید و آن را می آورد و توی شن ها چال می کرد. بعد آن را با سر و صدا از لای شن ها بیرون می‌آورد ومثل توله ای به دندان می گرفت و واق واق کنان به میان موج ها می انداخت. چند دختر و پسر نوجوان هم توپ هایشان را با سر و صدا به میان موج ها پرتاب

می کردند و بعد شنا کنان می رفتند و آنها را می آوردند.

روزهای اول که در ساحل قدم می زدم، از زنان برهنه می پرسیدم جواب خدای خود را چه خواهند داد. آنها که زبان مرا

نمی فهمیدند،‌ انگار شعر یا آوازی برایشان خوانده باشم، می خندیدند و برایم دست تکان می دادند.

حالا دیگر هوا سرد شده اسـت و با حوله نویی که به خود پیچیده ام ، همه می دانند که تازه واردم و تمام تابستان آن جا نبوده ام. وقتی شنا کردن یاد گرفتم، حوله ام را از حراجی خریدم. صورتی اسـت با حاشیه قلاب دوزی.

در هوای سرد پاییز، حوله پوشیده کنار زن ها می نشینم و با هم روزنامه می خوانیم و حرف می زنیم بی‌آن که زبانشان را بدانم و آن ها تک تک کلمه ها را برای هم دیگر تفسیر می کنند. برج های دوقلوی نیویورک را ناشیانه روی ساحل رسم می کنند و در روزنامه، ‌عکس مردان عرب را نشانم می دهند که آرزو دارند بعد از عملیات انتحاری به پردیس بروند. با تعجب

می پرسند: " پردیس ؟" و من جواب می‌دهم: "بله، بله، پردیس." می خواهند بدانند پردیس چگونه جایی اسـت.

برایشان می گویم و بعد باز بحث های بی پایان شروع می شود. حالا دیگر همه می دانند من از سرزمینی آمده ام که هیچ کدام آن را نمی شناسند. طولی نمی کشد که آدم هایی ناآشنا از فاصله های دور می آیند تا با زبانی که بلد نیستم، برایشان از پردیس بگویم. می خواهند بدانند آیا آن مردان عرب به پردیس خواهند رفت. و آن دیگران چه، آن ها که در برج ها بوده اند؟ دیگر فهمیده ام که نباید با بله یا نه جواب بدهم. باید کمی تامل کنم و با تردید پاسخ بدهم. باید نشان بدهم که با خودم در جدالم و به آن ها فرصت بدهم صحبت کنند. می خواهند نظر خود را بگویند و بعد نظر مرا بدانند و باز آنچه را که خود می دانند،‌ تکرار کنند. با دقت و خونسردی گوش می دهم. جواب های صریح و کوتاه را دوست ندارند. آن ها را می رماند و از من رنجیده خاطر می‌شوند. دوست دارند درباره همه چیز با همه جزییات صحبت کنند. کلمات جاری می شود و تداوم می‌یابد و بعد باز در هوای سرد آخر پاییز به دریا می زنیم. با حرکات تند و شتاب آلود، ناشیانه بدن های خود را در آب سرد، گرم می کنیم تا سرمای آب را هر چه کم تر احساس کنیم و بعد نفس نفس زنان، حوله پوشیده کنار ساحل مشغول بحث می شویم.

عصرها میکله با حوله بزرگی بر دوش به ساحل می آید. سگ بزرگش با رخوت دنبالش راه می رود و در گوشه ای از ساحل ولو می‌شود. پرنده ها از دور به استقبال پیرمرد می آیند. روی شانه هایش می‌نشینند و دور و برش پرواز می کنند. پیرمرد خندان به ساحل قدم می گذارد و حوله را پهن می کند و از کیسه ای پارچه ای، ‌مشت مشت گندم روی حوله می ریزد. پرنده ها می پرند و دانه ها را از هم می‌قاپند و بعد چون حیوانات دست آموز به دنبال او جست و خیز می کنند و به سر و صورتش نوک می زنند و پیرمرد غش غش می خندد....."

پردیس (بخش اول)

نویسنده: فرخنده آقایی

ادامه دارد ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

داستانک،داستان کوتاه جالب، داستان های کوتاه، داستانهای داستانک،داستان،داستان من و،داستانک های زیبا،داستان کوتاه،داستانک جالب،داستانک نوشته های خواندنی روح‌اله شنبه ‏ ‏ اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف زندگینامه پردیس ثابتی بیوگرافی دانشمندان ، …پردیس ثابتیزندگینامه پردیس ثابتیبیوگرافی پردیس ثابتیپردیس ثابتی پرویزپردیس گفتگوی خواندنی مطالب و عکس های جالبعکس های الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی گفتگوی خواندنی الیکا عبدالرزاقی میگنا تعریف سزارین ، علل انجام آن ، مزایا و معایب و تعریف سزارین ، علل انجام آن ، مزایا و معایب و عوارض انجام عمل سزارینخدمات جنسی به زنان پولدار در خانه های فساد پسران …جالب و خواندنیخانه جالب و خواندنی خدمات جنسی به زنان پولدار در خانه های فساد پسران خود فروش عکس های جذاب حامد زمانی و خانوادش بیوگرافی کاملمطالب و عکس های جالبعکس های جذاب حامد زمانی و خانوادش بیوگرافی کامل در این پست عکس های شخصی منتشر شده در یک ابزار مرجع ابزار وبلاگ و سایتاین ابزار به مدیران سایت ها و وبلاگ ها این امکان را می دهد که فایل های ویدیویی خود را



لینک منبع :داستان‌های خواندنی؛ پردیس (1)

تصاویر برای داستان‌های خواندنی؛ پردیس (1) داستان‌های خواندنی؛ پردیس (1) - برترین ها www.bartarinha.ir/fa/news/181962/داستان‌های-خواندنی-پردیس-1‏ - ذخیره شده 24 فوریه 2015 ... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (1). تصمیم گرفته‌ایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان ... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (1) - آکاایران www.akairan.com/fun/short-story/201531217111.html‏ - ذخیره شده 12 مارس 2015 ... برترین ها: تصمیم گرفته‌ایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما ... داستان های خواندنی؛ پردیس (1) - سیب موز sibmoz.com/103286-داستان-های-خواندنی-پردیس-1‏ داستان های خواندنی؛ پردیس (1). سیب موز به نقل از برترین ها : تصمیم گرفته ایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در ... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (1) | تصمیم گرفته‌ایم از این به بعد با ... padsha.com/داستان‌های-خواندنی؛-پردیس-1‏ - ذخیره شده در این مطلب شما را به خواندن داستان شیریم «پردیس» به قلم فرخنده آقایی دعوت می‌کنیم. پادشا: تصمیم گرفته‌ایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از ... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (1) - تست آزمون www.testazmoon.com/رنگارنگ_/داستان/tabid/184/View/.../Default.aspx‏ داستان‌های خواندنی؛ پردیس (1).تصمیم گرفته‌ایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما ... داستان‌های خواندنی؛ آینه 94.182.146.175/fa/news/255620/داستان‌های-خواندنی-آینه‏ رتبه: ۹۶% - ۱۰٬۷۱۰ نقد 17 ا کتبر 2015 ... در این مطلب شما را به خواندن داستان شیرین «آینه» به قلم محمود دولت آبادی دعوت ... داستان‌های خواندنی؛ هزار رنگ .... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (1). داستان‌های خواندنی؛ نامزد و پدرجان عروس - برترین ها 94.182.146.175/fa/news/.../داستان‌های-خواندنی-نامزد-و-پدرجان-عروس‏ - ذخیره شده رتبه: ۹۶% - ۲۲٬۶۹۶ نقد ... بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما را به خواندن داستان کوتاه «نامزد و پدرجان عروس» اثر آنتوان چخوف دعوت می‌کنیم. ... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (1). داستانهای خواندنی از حضرت علی (ع) - فروشگاه اینترنتی پردیس pardis.4kia.ir/info/7546/داستانهای-خواندنی-از-حضرت-علی-(ع)/‏ - ذخیره شده 21 ژوئن 2015 ... کتاب داستانهای خواندنی از حضرت علی (ع) شامل داستانهایی بسیار زیبا و جذاب از ... وجه درصورت عدم کسب این مبلغ هدیه ویژه پس از خرید این محصول: 1. داستانک؛ جایزه 396281.nrgmag.ir/‏ داستان‌های خواندنی؛ پردیس (1) · داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2) · داستان‌های خواندنی؛ پردیس (3) · داستان‌های خواندنی؛ خوش اقبال · داستان‌های خواندنی؛ کباب غاز (1) ...