مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا متحول کرد (داستانک)

[ad_1]
مفیدستان:
به خاطر فوت خواهرم جهت مراسم تدفین در خانه اش حضور یافته بودم. شوهر خواهرم کشوی پایینی دراور خواهرم را باز کرد و بسته ای را که میان کاغذ کادو پیچیده شده بود، بیرون آورد و گفت: لای این تکه کاغذ یک پیراهن بسیار زیباست.
او پیراهن را از میان کاغذ کادو بیرون آورد و آن را به دستم داد.
پیراهنی بسیار زیبا، از پارچه ی ابریشمی با نوار های حاشیه دوزی شده. هنوز قیمت نجومی پیراهن روی آن چسبیده بود.
او گفت:
اولین بار که به نیویورک رفتم، هشت-نه سال پیش، ژانت آن را خرید. او هرگز آن را نپوشید، آن را برای موقع به خصوصی نگه داشته بود. به هرحال، گمان می کنم آن موقع فرا رسیده است.
او پیراهن را از دست من گرفت و آن را همراه با وسایل مورد نیاز دیگر روی تخت گذاشت تا پیش مدیر بنگاه کفن و دفن ببرد. او با تاسف دستی روی پیراهن نرم و ابریشمین کشید،سپس کشو را محکم بست و رو به من کرد و گفت:
هرگز چیزی را برای موقع بخصوص نگذار. هر روزی که زنده هستی، خودش زمانی به خصوص است.

در هواپیما، هنگام برگشت از مراسم سوگواری خواهرم، حرف های شوهر او را به خاطر آوردم. یاد تمام آنچه خواهرم انجام نداده بود، ندیده بود یا نشنیده بود افتادم. یاد کار هایی افتادم که خواهرم بدون اینکه فکر کند آنها منحصر به فرد هستند، انجام داده بود.

حرف های شوهر خواهرم مرا متحول کرد. هم اکنون بیشتر کتاب می خوانم، کمتر گردگیری می کنم. توی ایوان می نشینم و از منظره ی طبیعت لذت می برم، بدون اینکه علف های هرز باغچه کفرم را در بیاورند. اوقات بیشتری را با خانواده و دوستانم سپری می کنم و اوقات کمتری را صرف جلسات می کنم. سعی میکنم از تمام لحظات زندگی لذت ببرم و قدر آنها را بدانم.
هرگز چیزی را نگه نمی دارم. از آوردن غذا در ظروف بلور و چینی های نفیس برای هر رویداد به خصوصی مثل وزن کم کردن، اتمام شست و شوی ظروف داخل ظرفشویی یا سرزدن به اولین شکوفه ی کاملیا استفاده می کنم. وقتی به فروشگاه می روم، بهترین کتم را می پوشم. شعار من این است: سعادتمندانه زندگی کن.
من عطرهای گران قیمت خود را برای مواقع به خصوص نگه نمی دارم، نهایت تلاش خود را می کنم که کاری را به تعویق نیندازم، یا از کاری که خنده و شادی به زندگی ام می آورد، امتناع نکنم. هر روز صبح که چشمانم را باز می کنم، به خودم می گویم:
امروز منحصر به فرد است. در واقع، هر دقیقه، هر نفس موهبتی یکتا از جانب پروردگار محسوب می شود.
رزا هرفورد

نقل مطالب و داستانها با ذکر منبع ، رعایت اخلاق و امانتداری است.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا متحول کرد داستانک پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا متحول کرد داستانک



لینک منبع :پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا متحول کرد (داستانک)

تصاویر برای پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا متحول کرد (داستانک) #داسـتـانـکـ #تـلـنــگـرانــه پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا ... dastanak.8tag.ir/record/2400193‏ - ذخیره شده داسـتـانـکـ #تـلـنــگـرانــه پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا متحول کرد به خاطر فوت خواهرم جهت مراسم تدفین در خانه اش حضور یافته بودم. شوهر خواهرم کشوی ... پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا متحول کرد kosarnameh.com/.../داستان.../282-پیراهن-ابریشمی-خواهرم-بعد-از-فوتش-مرا-متحول-کرد‏ - ذخیره شده پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا متحول کرد ********************************** به خاطر فوت خواهرم جهت مراسم تدفین در خانه اش حضور یافته بودم. ... داستان و رمان. داستان های خوب و پند آموز dastanpanddamoz.rasane241.com/‏ معمار گفت: اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت می کرد و شایعه پا ... داستان ساده اقتصاد . .... پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا متحول کرد. پونیلا - جوک شماره 142916 - ورود 130.185.76.16/post/137126/‏ - ذخیره شده دانلود داستان صوتی کودکانه آهوی گردن دراز در ۲۹, بهمن ۱۳۹۴ توسط مدیر داستان آموزنده و جالب آهوی گردن دراز، قصه ی .... پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا متحول کرد. پرین پرواز | Facebook https://www.facebook.com/parinparvaz/?hc_ref=PAGES_TIMELINE‏ رتبه: ۳٫۸ - ۱۸۰ رأی پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا متحول کرد. به خاطر فوت خواهرم جهت مراسم تدفین در خانه اش حضور یافته بودم. شوهر خواهرم کشوی پایینی دراور خواهرم را باز کرد و ... پونیلا - پیراهن ابریشمی خواهرم ... - ورود ponila.com/post/125868/‏ - ذخیره شده پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا متحول کرد. ۰ پسند. like ... وبگاه داستان های کوتاه پندآموز داستان کوتاه و پندآموز .... داستان پادشاه بیمار و پیراهن مرد خوشبخت. بهترین مطالب rezaghahstani.blogfa.com/‏ - ذخیره شده پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا متحول کرد. به خاطر فوت خواهرم جهت مراسم تدفین در خانه اش حضور یافته بودم. شوهر خواهرم .... داستان مثل یک وجب روغن روی آش. پونیلا - جوک شماره 196504 poinila.com/post/140286/‏ - ذخیره شده یه خواهرم دارم چند سال پیش که کوچیک بود یه بار بابام گفت برو غذا رو بذار ماکروویو خواهرم فقط رفت زد سه دیقه ... پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا متحول کرد. داستان های خوب و پند آموز dastanpanddamoz.bla.irbloger.xyz/‏ - ذخیره شده پیراهن ابریشمی خواهرم بعد از فوتش مرا متحول کرد ... شوهر خواهرم کشوی پایینی دراور خواهرم را باز کرد و بسته ای را که میان کاغذ کادو پیچیده شده بود، بیرون آورد و ...