مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

سوءاستفاده جنسی و احساس کودک...

[ad_1]
ماهنامه رنان امروز: با بروز سوءاستفاده جنسی، کودک در معرض تجربه جنسی قرار می گیرد که این تجربه هیچ تناسبی با مراحل رشد و تحول او ندارد. بنابراین مجموعه ای از رفتارهای جنسی نامتناسب، هویت جنسی آشفته و درگیری فکری و احساسی بیش از اندازه با مسائل جنسی از خود نشان می دهد. تعدادی از کودکان می آموزند که رفتارهای جنسی وسیله ای برای کسب توجه و امتیاز اسـت و با استفاده از این رفتارها می توان تعداد بی شماری از نیازهای غیرجنسی خود را برآورده کرد، و یا می آموزند که تنها ارزش وجودی کودک به جذابیت جنسی اوست.

بنابراین در بزرگسالی به سوی بی بند و باری جنسی کشیده می شوند. آنها ممکن اسـت با شریک جنسی خود بدرفتاری کنند، همیشه در پی علایق شخصی خود باشند و از انگیزه ها و علایق شریکشان بترسند. عده ای دیگر نیز، به دلیل تجربه ترس و وحشت همراه با سوءاستفاده جنسی، برای جلوگیری از بروز مجدد آن از هر نوع محرک جنسی دوری می کنند و در بزرگسالی عملکرد جنسی یا توانایی شان برای ایجاد ارتباط صمیمی با فردی دیگر آسیب می بیند.

بریر، از نظریه پردازان مهم در زمینه سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی، معتقد اسـت که سوءاستفاده جنسی، در میان تمام انواع خشونت بین فردی، پدیده ای منحصر به فرد اسـت. (زیرا در سوءاستفاده جنسی استثمار و تهاجم با چیزی ه ممکن اسـت به گونه ای گواه بر عشق یا مراقبت باشد، مثل تماس جسمی، در آغوش گرفتن، یا تمجید کردن، آمیخته می شود. بنابراین بازمانده ممکن اسـت «احساسات دوگانه ای در مورد روابط صمیمانه به ویژه روابط جنسی پیدا کند.»

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

زن که از 4 تا 14 سالگی بارها مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته اسـت می گوید: «از بس این موضوع تکرار شده بود انگار یک جورهایی داشتم رام می شدم. تسلیم از سر ناچاری و بعضی وقت ها هم حس های خودم. حس جنسی ام به این آدم ها را دوست نداشتم، بعد خیلی سعی می کردم از این آدم ها فاصله بگیرم ولی نمی شد. با خودم کشمکش داشتم، انگار یک حسی در درونم می گفت  به این موضوع نیاز داری ولی از طرفی هم از آن آدم ها بدم می آمد.»

در فرایند سوءاستفاده جنسی و تلاش های مکرر کودک برای پایان دادن به این سوءاستفاده، قدرت و کنترل کودک بریدن و زندگی اش به زور از او گرفته می شود. کودک در مقابله با سوءاستفاده گر و جلوگیری از به دام افتادن دوباره «احساس ناتوانی» می کند. ترس از عواقب افشاسازی یا ضعف در متقاعد کردن بزرگسالانی که حرف او را باور ندارند احساس ناتوانی کودک را تشدید می کند. درواقع، احساس ناتوانی در کودک اغلب بی آن که سوءاستفاده گر از زور و قدرتش استفاده کند به وجود می آید، زیرا کودک تحت فشار نامحسوسی ناشی از نابرابری قدرت میان خود و سوءاستفاده گر اسـت و بعضا خود را به سوءاستفاده گر وابسته می داند.

به عبارت دیگر، وجود تهدید برای احساس ناتوانی ضروری نیست و این احساس صرفا با تصور پیامدهای افشاسازی نیز می تواند رخ دهد. مثلا کودک ممکن اسـت تصور کند اگر به دیگران بگوید، پدرش به زندان خواهد افتاد. به این ترتیب، تحریفات شناختی در ذهن کودک قالب می بندد؛ تحریفات شناختی مثل «دنیا جای امنی نیست»، «من ضعیف تر از آن هستم که بتوانم از خودم دفاع کنم»، «من همواره احتیاج دارم در کنار یک مرجع قدرت باشم»، و «من برای بقا به حضور مردان قوی و حمایت گر در اطراف خود نیاز دارم».

بدین گونه، سوءاستفاده جنسی دنیای کودک را تغییر می دهد و قصه غالب زندگی کودک را سوءاستفاده گر می نویسد؛ شخصی که قدرت و دانش را در دنیای کودک در اختیار دارد، سوءاستفاده گر با کارها و حرف هایش قصه ای برای کودک می نویسد که او در آن از هیچ حقی برخوردار نیست و در برابر اتفاقاتی که افتاده مسئول اسـت. به علاوه، خواسته سوءاستفاده گر مبنی بر پنهانی بودن موضوع باعث می شود وی بر مسند قدرت باقی بماند. در نتیجه، معمولا کودک امکان آزمون و اصلاح این قصه را پیدا نمی کند. والدین، دوستان و دیگران نیز ممکن اسـت به طور غیرعمد این قصه را برای کودک تثبیت کنند. با این قصه غالب در زندگی، کودک تا سال ها بعد همچنان در روابط و موقعیت های دیگر قربانی می شود.

زن از 12 سالگی اش روایت می کند: «علنی تهدید می کرد که می گویم تقصیر تو بوده. می گویم تو کاری کردی. چشم هایش درشت بود. اصلا وقتی نگاه می کرد انگار با چشم هایش می خوردت. می گفت اگر به مامانت بگویی، من می دانم و تو. حق نداری به کسی بگویی. خیلی حالم بد می شد. از او می ترسیدم. قدش هم بلند بود. می ترسیدم که با او تنها باشم. خیلی سعی می کردم جایی با او تنها قرار نگیرم. این موضوع سه چهار بار اتفاق افتاد و من نتوانستم به هیچ کس بگویم. بیشتر از خودم عصبانی بودم چون نمی توانستم قوی باشم، نمی توانستم از خودم دفاع کنم. باید کاری را می کردم که دوست نداشتم. همیشه دلم می خواست زودتر بزرگ شوم، قوی باشم، اجازه ندهم هیچ کس باهام کاری بکند و بهم دست بزند.»

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

کودکی که از او سوءاستفاده جنسی شده احساس می کند با دیگران، مخصوصا هم سن و سالانش، متفاوت اسـت. در اغلب موارد، این تفاوت مثبت نیست، بلکه چیزی شبیه ناقص شدن اسـت. از آنجا که در سوءاستفاده جنسی بدن درگیر اسـت، کودک بیش از دیگران به بدنش حساس می شود.

خودم را نگاه می کردم. احساس می کردم شکل اندام تناسلی ام آنرمال اسـت. نمی دانستم نرمالش چیست، ولی فکر می کردم این یک اشکالی دارد. فکر می کردم که یک ضایعه، یک بخش اضافه ای ایجاد شده اسـت.»

در طول زمان، بازماندگان دو واکنش کاملا متفاوت نسبت به بدن نشان می دهند: عده ای به بدن خود توجه افراطی نشان می دهند و برخی دیگر بدنشان را انکار می کنند و تا آنجا که ممکن اسـت آن را نادیده می گیرند، زیرا بدن محل وقوع جرم اسـت.

«هیچ وقت دوست نداشتم سینه داشته باشم، زن باشم. سعی می کردم سینه هایم را فشار بدهم که بزرگ نشوند. همیشه لباس های مردانه می پوشیدم.»

این احساس متفاوت بودن در حوزه روان نیز رخ می دهد. کودک حس می کند چیزهایی می داند که کودکان دیگر نمی دانند و تنها بچه ای اسـت که عمل جنسی انجام داده اسـت. چیزی که احساس متفاوت بودن را تا حد زیادی در کودک ترمیم می کند حرف زدن درباره تجربه خود و آگاهی از این موضوع اسـت که این اتفاق برای دیگران هم رخ می دهد.

«بدنامی» و «احساس گناهِ» ناشی از آن یکی دیگر از آثار مخرب سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی اسـت. کودک باور دارد اتفاقی که برایش افتاده از نظر اجتماع پذیرفتنی نیست و او آدم بدی اسـت، مخصوصا اگر به دلیل وقوع سوءاستفاده جنسی سرزنش شده باشد. حتی اگر یکی از والدین کودک را آگاه کند که در آن رخداد به هیچ وجه مقصر نبوده و نباید خود را سرزنش کند، باز کودک احساس گناه می کند زیرا در این عمل شریک بوده اسـت. عوامل متعددی در وسعت احساس گناه دخیل هستند، مثل وقتی که او را زیرکانه تهدید کرده یا به او اخطار داده اند که فاش کردن موضوع به از هم پاشیدگی خانواده منجر می شود کودک احساس گناه بیشتری می کند تا زمانی که به سادگی و چرب زبانی وادار به شرکت در فعالیت جنسی شده اسـت. معمولا کودک سال هایی را که با احساس گناه سپری کرده سال های از دست رفته زندگی اش می داند. به علاوه، احساس گناه باعث می شود کودک خشم خود را نسبت به سوءاستفاده گر سرکوب و در برابر او منفعلانه برخورد کند، یا خشم خود را به دیگران انتقال دهد.

«حرصم را سر پسرها خالی می کردم. مثلا وقتی بازی می کردیم، اگر من یا دختر دیگری را اذیت می کردند، کتکشان می زدم یا کورس می گذاشتم، رویشان را کم می کردم. یا سوسک می انداختم توی لباس هایشان که بگویم هیچی نیستند، هیچ ارزشی ندارند. همیشه این کار را می کردم. از جنس مرد متنفر شده بودم. هر چه می گذشت این تنفر بیشتر می شد.»

احساس گناه باعث می شود کودک سکوت کند و نتواند تجربه اش را با کسی در میان بگذارد. بنابراین امکان این که دیگران بتوانند برای توقف سوءاستفاده جنسی کاری انجام دهند، از دست می رود. همچنین این احساس موجب می شود کودک خود را سخت گیرانه مجازات کند. زن می گوید: «حس گناه داشتم. خودم را مقصر می دانستم. پس با خودم قهر کردم، خودم را مجازات کردم. فکر می کردم باید غصه بخورم، مثلا درد بکشم یا ناراحت باشم.»

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

«مرگ احساسات»، «کمای عاطفی»، «سنگ بودن»، «بریدن حسی»، «پیر شدن»، یا «ندیدن و نشنیدن» موضوعی جدی اسـت که کودک تا سال ها بعد با آن دست و پنجه نرم می کند. پس از تجربه سوءاستفاده جنسی، کودک توان رو به رو شدن با ماجرا و درک آن را ندارد. بنابراین برای کاهش شدت رنج خود، به طور ناخودآگاه، احساسات متناقضش را سرکوب می کند. به عبارت دیگر، کودک دست به انکار خود یا حداقل بخشی از تجربه و احساساتش می زند و آرام آرام احساساتش را از دست می دهد و وارد کمای عاطفی می شود، زیرا تجربه کردن آن احساسات در آن زمان برای کودک بسیار کُشنده اسـت. در سال های بعد، یکی از مشکلات جدی کودک این اسـت که نمی تواند احساساتش را تجربه کند، زیرا قبلا آنها را کُشته اسـت و احیای این احساسات مُرده چندان کار آسانی نیست. او احساس می کند در زندگی روزمره نمی بیند و نمی شنود.

زن که در چهار سالگی مورد سوءاستفاده قرار گرفته اسـت می گوید: «الان تازه می فهمم که این همه سال نه چیزی شنیدم و نه دیدم. همه صداها را انگار چند ولوم ضعیف تر می شنیدم. آدم های دور و برم را نمی دیدم. شوهرم را نمی دیدم. این همه سال انگار توی سیاهی زندگی می کردم...».

از دیگر عواقب کمای عاطفی این اسـت که گاهی بازمانده احساس می کند زندگی نمی کند و گویی در کنار زندگی اش ایستاده اسـت. زن که در 10 سالگی سوءاستفاده جنسی را تجربه کرده می گوید: «همیشه تنهایی، حتی وقتی کنار کسی هستی و خیلی هم به دیگری حس خوبی می دهی. نه تنهایی مثبت، یک جور تنهایی ای که انگار وجود نداری. اینجا نشسته ای، ولی وجود نداری. 10درصد از وجودت اینجاست، خودت جای دیگری هستی که اصلا هپروت اسـت. آنجا هیچ جا نیست.»

گاهی این سرکوب و انکار آن قدر جدی اسـت که کودک احساس می کند مرده اسـت، و حتی اگر نخواهد دقیقا بگوید که مرده اسـت، می گوید احساس پیری می کند، با این توضیح که پیری تخفیف مردن اسـت. کودک بعد از این تجربه حس می کند ناگهان تغییری اساسی در درونش رخ می دهد؛ گذاری سریع از کودکی به پیری یا شاید مرگ.

زن می گوید: «قبلش خیلی بچه موفق و شاد و سرحالی بودم. چهارم دبستان بود که این اتفاق برایم افتاد. یک دفعه تغییر کردم. البته باز هم خیلی بچه «نامبر وانی» بودم ولی انگار دیگر آن شیطنت تمام شد؛ آرام شدم. تغییری که در محیط اجتماعی برایم اتفاق افتاد این بود؛ خیلی خیلی آرام شدن، انگار احساس کنی پیر شدی...»

گاهی نیز شدت حادثه باعث می شود خاطره آن اتفاق از حافظه کودک پاک شود و او سال ها بعد چیزی جز یکی دو تصویر رنگ و رو رفته یا چند حس گنگ به یاد نداشته باشد. در این شرایط صِرف یادآوری آن اتفاق می تواند چنان آسیب زا باشد که کودک را به ورطه «مرگِ من» بکشاند.

زنی که در شش سالگی این اتفاق برایش افتاده می گوید: «اولین بار مادرم این کار را کرد. تعریف کردنش خیلی سخت اسـت. اولین بار اسـت که می خواهم در مورش بگویم. خیلی خیلی سخت تر از آن اسـت که بشود فکرش را کرد، چون مهم ترین آدم بود، چون کسی بود که تو باید می توانستی به او اعتماد کنی، چون کسی بود که قاعدتا باید دوستت می داشت، چون اگر همه مردم دنیا از تو سوءاستفاده کنند احتمالا باید مادرت پشتت باشد. خیلی جالب اسـت که من این را فراموش کرده بودم، هیچ وقت یادم نبود، و یک دفعه به خاطرم آمد. وقتی یادم آمد دلم می خواست بمیرم.»

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

به تدریج، همراه با «مرگ احساسات»، «مرگ دیگریم نیز برای کودک اتفاق می افتد. در آغاز زندگی، برای نوزاد، «دیگری» مادر و بعدها پدر خواهد بود. به طور معمول، والدین مامن کودک هستند اما چنان که دیدیم در شرایط آشفته والدین به دلایل بسیاری نمی توانند مامنی برای کودک باشند و احساس دوست داشته شدن و حمایت لازم را به او بدهند. گاهی بی توجهی مامن به کودک چنان برایش معانی عمیقی دارد که او «دیگری» را در خود می کشد، زیرا تاب این میزان از بی توجهی و بی تفاوتی را ندارد، بنابراین با دیگری همان کاری را می کند که دیگری با او کرده اسـت. اندکی بعد، با ظهور فرد دیگری که از کودک سوءاستفاده می کند، مفهوم «دیگری» برای کودک بیشتر از همیشه مخدوش می شود. مخصوصا وقتی یکی از والدین از کودک سوءاستفاده جنسی می کند «مرگ دیگری» با شدت بیشتری رخ می دهد و ترمیم اعتماد به دیگری از هر زمانی سخت تر می شود.

به علاوه، اگر هنگام افشاسازی سوءاستفاده جنسی، خانواده کودک واکنش منفی نشان دهند، مثلا کودک را سرزنش کنند یا موضوع را نادیده بگیرند، کودک بیشتر احساس می کند مورد خیانت قرار گرفته اسـت. در این حالت بازمانده به دلیل فوران احساسات منفی ترجیح می دهد از شر «من» نیز خلاص شود و این یعنی «مرگ احساسات»، که در موارد شدید به صورت اقدام به خودکشی بروز می کند. به این ترتیب، کودک با بحران دوست داشتن دیگری دست به گریبان می شود، زیرا بنای دوست داشتن دیگری اعتماد کردن اسـت؛ اعتمادی که والدین و سوءاستفاده گر آن را از بین برده اند.

کودک آرام آرام با دیگری سرد می شود، زیرا احساساتش در حال مرگ تدریجی هستند و دیگری نیز غیرقابل اعتماد و نامهربان اسـت. به تدریج کودک به دیگری پشت می کند، می کوشد دیگری را نبیند، فردیت خود را تقویت می کند و کم کم از دیگری بی نیاز می شود. در این شرایط گاه کودک به فردی خودمحور تبدیل می شود. او اشتباهات و امیال خود را، حتی اگر به دیگری آسیب بزند، به سادگی می پذیرد و به خود حق می دهد و به دنبال انتقام گرفتن از جامعه و دیگران اسـت. او، به جای ایجاد روابط متقابل صمیمانه با دیگران، با آدم ها بازی (با مفهوم برن از بازی) می کند.

بعضی اوقات بازمانده می تواند عدم حضور مامن را به فرصتی تبدیل کند و فردیت و توانمندی هایش را تقویت کند بی آن که به دیگری آسیبی بزند، او در می یابد که کسی حمایتش نمی کند و مامنی وجود ندارد. بنابراین تصمیم می گیرد خودش مامن خود یا حتی دیگری شود، یعنی از کسانی مثل خواهر یا برادر کوچک تر، والدین و غیره نیز حمایت می کند. گاهی نیز کودک، به رغم بی اعتمادی بنیادی به دیگران، ساده لوحانه به آنها اعتماد می کند و همه را به حریم شخصی خود راه می دهد و هر بار نیز به شکل های مختلف مورد سوءاستفاده دیگران قرار می گیرد، زیرا او به طور ناخودآگاه به دنبال تایید تصویری اسـت که از دیگری در ذهن خود ساخته اسـت؛ موجودی خطرناک، غیرقابل اعتماد و بی رحم.

«به یک کمای عاطفی رفتم که سال ها طول کشید، یعنی یکدفعه حس خیلی عجیبی پیدا کردم به همه آدم ها، از نزدیک ترین آنها تا بقیه. و این توی من ماند، و به نفرت و خشم و بی تفاوتی احساسی تبدبل شد. مثلا یادم اسـت مامانم آن سال ها میگرن داشت. من نه تنها ناراحت نبودم، بلکه همیشه می گفتم که چرا این نمی میرد، اعصاب ما را خُرد می کند! یعنی یک بی احساسی. در آن دوره کارهایی کردم که واقعا عجیب اسـت. بی رحم و خیلی خیلی سنگدل بودم. به دلیل نفرتی که در آن دوره داشتم هیچ کسی نبود که یک ذره احساس خوب به او داشته باشم. اصلا حسی نداشتم. نسبت به آدم ها عین سنگ بودم، از نزدیک ترینشان بگیر تا دورترین.»

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

از دیگر عواقب سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی «خوددرگیری» یا درگیری ذهنی کودک با خود تا دوران بزرگسالی اسـت. یکی از مسائلی که بازمانده در مورد آن خوددرگیری دارد مسئله بچه دار شدن یا نشدن اسـت. این مسئله شاید به این دلیل برای بازمانده تعارض آمیز اسـت که بچه یادآور بچگی خودش و اتفاقات ناخوشایندی اسـت که برایش رخ داده اسـت. سوال دیگر بازمانده از خود این اسـت که آیا باید در یک رابطه غلط ماند و تعهد داشت؟ بازمانده از خود این اسـت که آیا باید در یک رابطه غلط ماند و تعهد داشت؟ بازمانده در گذشته در ارتباط با سوءاستفاده گر به نوعی خود را متعهد احساس می کرده و مجبور بوده ماندن در رابطه با سوءاستفاده گر را انتخاب کند. بعدها نیز ممکن اسـت خود را در شرایط ناگواری قرار دهد و احساس کند مجبور اسـت در آن شرایط ناگوار باقی بماند.

«بعد از هفت هشت ماه یک روز دستم را گرفت. احساس کردم که دیگر آدم پاکی نیستم چون او دستم را گرفته و نمی توان با کس دیگری هم باشم، پس باید با او ازدواج کنم. از طرفی هم می دانستم که آن ازدواج غلط اسـت، ولی می گفتم باید بمانم، باید متعهد باشم، نباید بروم.»

آیا باید خودکشی کرد یا نه؟ آیا زنده ماندن اساسا خوب اسـت یا نه؟ چه کسی مقصر اسـت؟ آیا او در سوءاستفاده جنسی مشارکت داشته و مقصر اسـت؟ آیا گناهکار اسـت؟ آیا از نظر جسمی ناقص اسـت یا سالم؟ آیا بدنش کثیف اسـت؟ آیا او روسپی اسـت؟ آیا حق دارد با فردی سالم و پاک ازدواج کند؟ آیا حق دارد برای کسب رتبه های بالاتر اجتماعی تلاش کند یا باید منزوی شود؟ آیا باید درباره تجربه سوءاستفاده جنسی با کسی صحبت کند؟ چرا سوءاستفاده گر این کار را کرده اسـت؟ پس از سوءاستفاده جنسی، این پرسش ها کودک را رها نمی کند و او مدت زمانی بسیار طولانی یا شاید حتی تا آخر عمر از لحاظ ذهنی با سوءاستفاده گر درگیر اسـت. به شیوه های مختلف به ماجرا فکر می کند. بخش هایی از ماجرا را فراموش می کند و بخش های جدیدی به آن اضافه می کند.

به این ترتیب کسانی که مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته اند تا سال ها درگیر آثار مخرب آن خواهند بود، اما تعدادی از آنها موفق می شوند از این تجربه تلخ عبور کنند و بر آن فائق شوند. این افراد به مرور زمان درباره تجربه تلخ خود آگاهی صحیح به دست می آورند و با افزایش آگاهی درباره آن حادثه در می یابند که تنها نیستند و افراد دیگری نیز دارای تجربیاتی مشابه هستند. این آگاهی معمولا زمانی به دست می آید که  فردی که این تجربه را داشته اسـت سکوت را می شکند، تجربه اش را با دیگری در میان می گذارد و او را در احساسات تلخ خود شریک می کند.

این فرد از طریق تخلیه هیجانی و به زبان آوردن تجربیات تلخ خود کم کم از احساسات منفی فاصله می گیرد و قدم اول را در «ترمیم دیگری» و احیای اعتماد به دیگری بر می دارد. او به تدریج قادر می شود از زاویه ای جدید به تجربه تلخ خود نگاه کند. این بینش تازه احساس گناه بازمانده را کاهش می دهد و به او کمک می کند آن تجربه تلخ را به عنوان قسمتی از زندگی اش بپذیرد. در نهایت، این پذیرش او را به سوی صلح و سازگاری با خود و دیگران هدایت می کند.

معمولا فرد تجربه اش را با یک دوست قابل اعتماد در میان می گذارد یا با متخصص آگاه. وقتی فرد یک بار تجربه اش را با دیگری در میان گذاشت بازتعریف ماجرا برایش راحت تر می شود و این خود بازمانده را از بن بست بیرون می آورد و به او کمک می کند تجربه اش را بهتر درک و تحلیل کند.

«شروع کردم به آدم های دیگر این اتفاق را گفتن. شروع کردم بدون ترس با دوستانم راجع به آن حرف زدن. اولش یعنی تا همین یکی دو سال پیش نمی توانستم بدون گریه آن را برای کسی تعریف کنم. ولی تعریف کردنش باعث شد یواش یواش از آن نفرت فاصله بگیرم، یک کم آن را بفهمم، آن اتفاق برایم ساده تر شود، تاثیراتش را کمی مستقیم تر ببینم. یادآوری آن اتفاق دو تاثیر مهم داشت؛ یکی این که بار سنگینش از رویم برداشته شد، چون واقعا تا بیست و چند سالگی سنگینی بار آن رویم بود و نمی دانستم چه حجم بزرگی از احساساتم را گرفته. دیگر این که نفرت و بی احساسی ام، مشخصا نفرتم از آدم ها، از بین رفت.»

یک راه دیگر برای «ترمیم احساسات» و «ترمیم دیگری» تجربه عشق و دوست داشتن اسـت. وقتی بازمانده کسی را می یابد که می تواند به او اعتماد کند و دوستش بدارد، فشار ناشی از احساس تنهایی مطلق به میزان زیادی کاهش پیدا می کند و پیش فرض غیرقابل اعتماد بودن همه افراد به چالش کشیده می شود. پس از تجربه عشق، او می تواند دنیا را به شکل دیگری نیز ببیند؛ جایی که کمتر خطرناک اسـت. به علاوه، این زمان برای بازمانده زمان بسیار مهمی اسـت زیرا او در حال کشف بخش هایی از خودش اسـت. او سال های زیادی را در کمای عاطفی به سر برده و اکنون می تواند از این کما بیرون بیاید و وارد دنیای زندگان شود. تجربه دوست داشتن دیگری به تدریج باعث می شود بازمانده با خودش و دیگری آشتی کند.

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

«در بیست و چند سالگی برای اولین بار شروع کردم به دوست داشتن کسی. برای من خیلی هیجانش زیاد بود. خیلی احساس قوی ای داشتم. برای فوق العاده جالب بود. حسی بود که سال ها نداشتم. تاثیری که رویم گذاشت این بود که با یک بخش مرده خودم آشنا شدم؛ این که می توانم کسی را دوست داشته باشم. اصلا بخشی از خودم را پیدا کردم. قبل از آن آدم کاملا بی احساسی بودم و از آدم ها متنفر بودم. با این تجربه تبدیل شدم به آدمی که حالا کسی را دوست دارم و انگار می توانم کسان دیگری را هم دوست داشته باشم و از همه آدم ها متنفر یا نسبت به دیگران بی احساس نباشم. تجربه خیلی مهمی در زندگی ام بود. شاید بشود گفت بهترین اتفاق زندگی ام تا آن دوره بود.»

در نهایت، این افراد از طریق «کمک کردن به دیگران» می توانند درد و رنج خود را تسکین دهند. مثلا حمایت از کودکان، شرکت در تحقیقات، انتخاب حرفه ای که از طریق آن بتوان به دیگران کمک کرد، حرف زدن درباره تجربیات تلخ خود در محیط اجتماع، تشویق دیگر افراد آسیب دیده به حرف زدن، و گوش دادن به آنها همگی به بازماندگان کمک می کند بر داستان غالب زندگی شان که سوءاستفاده گر آن را نوشته اسـت فائق بیایند و داستان دیگری برای زندگی خود تعریف کنند.

درمان

در اینجا لازم اسـت از مراجعانی یاد کنم که روزهای اول آشفته و بی قرار به اتاق مشاوره و درمان پا می گذاشتند. آنها سال ها احساسات متعارضی را با خود حمل می کردند. از یک طرف، به دلیل ناتوانی از حرف زدن درباره اتفاقات وحشتناک گذشته، حتی ناتوانی در درک و فهم احساسات متناقض خود، با میل به انکار آن وقایع تلخ، احساس لال شدگی می کردند و نمی توانستند حرف بزنند، و از طرف دیگر میل شدیدی به جیغ کشیدن و فاش گفتن همه آن وقایع داشتند، آن چنان که گویی می خواستند همه ظلمی را که بر آنها وارد شده اسـت بیرون بریزند. سال ها ذهن آنها درگیر مرور حوادث تلخ گذشته بود. افکار، تصاویر یا احساسات تلخ گذشته در خواب یا بیداری به آنها هجوم می آورد، و هر چقدر تلاش می کردند آنها را از ذهن برانند یا به آنها فکر نکنند، موفق نمی شدند. آنها نه می توانستند فراموش کنند و نه آن وقایع تلخ را به زبان بیاورند.

وقتی در همان جلسه اول، با بهره گرفتن از روش «مواجهه درمانی روایی»، از آنها می خواستم همه حوادث تلخ و شیرین زندگی شان را کُل و سنگ هایی کوچک یا بزرگ در نظر بگیرند و آنها را به ترتیب زمان رخدادشان روی یک طناب- که نشان دهنده سال های عمرشان از تولد تا لحظه حاضر اسـت- بچینند، با آمیزه ای از شوق و نگرانی نگاه می کردند. بالاخره آن روز فرا رسیده بود؛ روزی که می توانستند با صدای بلند درباره آن اتفاقات تلخ حرف بزنند.

به این ترتیب، در هر جلسه درمان روی یکی از بزرگ ترین سنگ های زندگی مراجع کار می کردیم و او ترغیب می شد با جزئیات درباره آن روز تلخ حرف بزند، و در محیط امن اتاق درمان همه هیجانات منفی، احساسات بدنی و افکار و تصاویر مربوط به روز حادثه را به یاد آورد و آن روز را مثل یک فیلم بازسازی کند. هدف از این کار دو چیز بود: عادی سازی پاسخ های هیجانی از طریق رویارویی مجدد با خاطرات گذشته، و ساخت یک روایت روشن و منسجم از حادثه آسیب زا. معمولا، بعد از یک یا دو جلسه مواجهه با خاطره تلخ و بازسازی همراه با جزییات آن، هیجانات منفی مربوط به آن خاطره به شدت فروکش می کرد و مراجع می توانست روایت منسجمی از روز حادثه بسازد و شکاف های حافظه اش را با یادآوری جزییات مهم پر کند.

از طریق ساخت این روایت منسجم و تخلیه هیجانی، مراجع کم کم می توانست آن خاطرات تلخ را به عنوان بخشی از داستان زندگی اش بپذیرد، آنها را با دیگر حوادث زندگی اش تلفیق کند، معنایشان را دریابد و به سوال مهم «چرا آن اتفاق برای من رخ داد؟» پاسخ دهد.

حتی برای خودم هم این روش درمان از این نظر جالب بود که، علاوه بر پرداختن به بهبودی و شفای فرد، برای شفای جامعه و اصلاح نظم اجتماعی نیز اهمیت قائل اسـت. سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی یک مسئله و بحران اجتماعی اسـت و قربانیان معمولا به دلیل این که حرف زدن درباره این حوادث پیامدهای گسترده فرهنگی و اجتماعی در پی دارد، ترجیح می دهند سکوت کنند، اما روایت های روشن و منسجم مراجعان که در پایان درمان به دست می آید می تواند آگاهی عمومی را افزایش دهد و چشم های جامعه را باز کند و ضمن مقابله با فراموش کاری و انکار اجتماعی، موارد نقض حقوق بشر کودکان را ثبت کند تا در نهایت فرایند بهبودی فردی و اجتماعی هم زمان آغاز شود.

«پاسخ معمول به ظلم و ستم، بیرون راندن آن از هشیاری اسـت. انکار، سرکوب، و تجزیه به همان میزانی که در سطح فردی کارگر اسـت در سطح اجتماعی نیز عمل می کند. اغلب پنهان کاری بیش از حد غالب می شود، و حکایت حادثه تروماتیک نه به مثابه یک روایت شفاهی، بلکه به شکل علایم بیماری ظاهر می شود. پیش شرط های لازم برای اصلاح نظم اجتماعی و شفای فرد فرد قربانیان، یادآوری و گفتن حقیقت درباره وقایع وحشتناک اسـت.»

جِی، اِل، هرمان (1992)


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


29 ژانويه 2016 ... با بروز سوءاستفاده جنسی، کودک در معرض تجربه جنسی قرار می گیرد که این تجربه هیچ تناسبی با مراحل رشد و تحول او ندارد. بنابراین مجموعه ای از ...سوءاستفاده جنسی و احساس کودک... با بروز سوءاستفاده جنسی، کودک در معرض تجربه جنسی قرار می گیرد که این تجربه هیچ تناسبی با مراحل رشد و تحول او ندارد.تاثیرهای ابتدایی و موقتی سوء استفاده جنسی تا ۲ سال پس از اتمام آزار و اذیت ادامه خواهد .... اگر احساس کردیم کودکی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته چه کار کنیم؟امکان سواستفاده جنسی از کودک ، چیزی است که اکثر والدین ترجیح می دهند درباره ... خانواده) کودکان قربانی غالبا احساس می کنند که اگر فاش کنند مورد سو استفاده قرار ...عموما بچه ها بعد از سوءاستفاده جنسی گوشه گیر می شوند، زیاد گریه می کنند یا ... با کودکان تان صحبت کنید که اگر چنین مواردی را احساس کردند، واکنش نشان دهند:سوءاستفاده ی جنسی به معنی بهره کشی جنسی از کودک برای ارضای فرد ... این فرد به دلیل این که مورد تجاوز قرار گرفته بود، احساس گناه می کرد و از خودش متنفر بود؛ او ...سلامت روان - سوء استفاده جنسی از کودکان - وبلاگ تخصصی مشاوره و روان شناسی. ... بخشی از این سوگواری شامل ابراز هیجان ها و احساس درماندگی شدید است که به صورت ...سوء استفاده جنسی توسط محارم زمانی اتفاق می افتد که کودک توسط خویشاوندان درجه ... ۱ تقویت احساس شرم در کودک : به این طریق که صحبت راجع به مسائل جنسی با ...18 ا کتبر 2015 ... اغلب و حدود 85 درصد سوء استفاده جنسی از کودکان توسط فردی از فضای اجتماعی .... به کودکان توضیح دهید که ممکن است این تماس احساس خوب یا هیجان ...28 مه 2016 ... به اعتقاد کارشناسان، آزار و سوء استفاده جنسی با توجه به سن کودک و ... این احساس به کودک دست دهد که همه بزرگسالان ممکن است قصد رساندن آزار به وی ...


کلماتی برای این موضوع

رفتارهای جنسی نوجوانان مشکلات و نگرانی هارفتارهای جنسی نوجوانان مشکلات و نگرانی ها تغییر از کودکی به بزرگسالی زمان بسیار تجاوز جنسی؛ از اختلال جنسی تا بیماری روانی آکااین روان شناس در ادامه گفت در این چارچوب برخی مسائل به عنوان اختلالات جنسی و برخی تجاوز جنسی فوتبالیست آمریکایی به دختر جوان …تجاوزجنسیفوتبالیستمقامات وزارت دادگستری امریکا اعلام کردندبررسی های مدیریت دانشگاه،پلیس و دادستان مراقبت دوران بارداری کودکمراقبت در دوران بارداریمراقبت از کودککودک داریمراقبت از نوزادتغذیه مناسب بارداری آمیزش جنسی در انسان ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادآمیزشجنسیدرانسانآمیزش جنسی در انسان یا سکس و یا خفت‌وخیز معمولاً به ورود اندام تناسلی مرد در اندام سوء استفاده های جنسی از زنان در محیط های کاری ایرانیک میز، چند صندلی، یک دستگاه کامپیوتر و یک تلفکس، تمام دار و ندار خیلی از شرکت های نگاهی به افسردگی دوران بارداری و پس از زایمانافسردگی چیست؟ افسردگی با علائمی چون احساس غمگینی، شکست، ناراحتی و کلافگی، هیجان و اشتباه تربیتی که پدر و مادر ها مرتکب می شوندرفتار کودک رفتار با کودک تربیت کردن بچه‌تربیت کودکان تربیت فرزند تربیت کودک چکیده ای از راهنمای عملی ارزیابی و درمان کودکان و نوجوانان مبتلا به شب ادراریآذر راه زندگینقش ترس در شکست انسانها و اقسام آن ترس مثبت و منفی هراس، تیره بختی است، اما شهامت را



لینک منبع :سوءاستفاده جنسی و احساس کودک...

Images for سوءاستفاده جنسی و احساس کودک... سوءاستفاده جنسی و احساس کودک... - برترین ها www.bartarinha.ir/fa/news/.../سوءاستفاده-جنسی-و-احساس-کودک‎Cachedبا بروز سوءاستفاده جنسی، کودک در معرض تجربه جنسی قرار می گیرد که این تجربه هیچ تناسبی با مراحل رشد و تحول او ندارد. بنابراین مجموعه ای از رفتارهای جنسی ... سوءاستفاده جنسی و احساس کودک... - سه نشانه www.3neshaneh.com/news/.../سوءاستفاده+جنسی+و+احساس+کودک...‎Cachedبا بروز سوءاستفاده جنسی، کودک در معرض تجربه جنسی قرار می گیرد که این تجربه هیچ تناسبی با مراحل رشد و تحول او ندارد. بنابراین مجموعه ای از رفتارهای جنسی ... سوءاستفاده جنسی کودکان:آگاهی پیشگیری بهبودی - مردمان www.mardoman.net/life/childabuse‎Cachedسوءاستفاده جنسی کودکان:آگاهی پیشگیری بهبودی کودکان و نـوجوانانی که مورد آزار و ... اگر احساس کردیم کودکی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته چه کار کنیم؟ خطر سوء استفاده جنسی از کودکان بسیار جدی است، در مورد آن بیشتر ... rastaak.niniweblog.com/.../خطر-سوء-استفاده-جنسی-از-کودکان-بسیار-جدی-است-در-مورد-آن-بیشتر-بیاموزیم؛.html‎Cached18 ا کتبر 2015 ... متاسفانه، همه کودکان در معرض خطر سوء استفاده جنسی قرار دارند! .... به کودکان توضیح دهید که ممکن است این تماس احساس خوب یا هیجان انگیزی و یا ... سوء استفاده جنسی از کودکان - رسانه آموزشی مرضیه نظری amozeshnazari.ir/155/سوء-استفاده-جنسی-از-کودکان‎Cached Similarسوء استفاده جنسی توسط محارم زمانی اتفاق می افتد که کودک توسط خویشاوندان درجه ... ۱ تقویت احساس شرم در کودک : به این طریق که صحبت راجع به مسائل جنسی با ... شهروند فردا - چگونه از سوء استفاده جنسی کردن از کودکان جلوگیری کنیم؟ shahrvandfarda.ir/.../چگونه%20از%20سوء%20استفاده%20جنسی%20کردن%20از%20کو...‎Cached9 مه 2017 ... چرا باید به موضوع سوء استفاده جنسی از کودکان بپردازیم؟ ... وقتی در موقعیتی خاص قرار می‌ گیرید و احساس ناراحتی می‌ کنید یا درون خود احساسی ... سوء استفاده جنسی از کودک، نشانه ها - نی نی بان niniban.com/fa/news/100814/سوء-استفاده-جنسی-از-کودک-نشانه-ها‎Cachedعموما بچه ها بعد از سوءاستفاده جنسی گوشه گیر می شوند، زیاد گریه می کنند یا ... با کودکان تان صحبت کنید که اگر چنین مواردی را احساس کردند، واکنش نشان دهند: سوء استفاده جنسی در کودکان و پیشگیری از آن | کودک آنلاین www.koodakonline.com/.../de2fb08c66da4b5892d133e504a58dd6‎Cached Similarبرای اینکار باید کودکان را از امکان سوء استفاده ی جنسی آگاه ساخت و در عین حال از پدید ... کودکان براساس کارهای درستی که آموخته اند خود نیز می آموزند که هنگام احساس ... سوءاستفاده جنسی از کودکان؛ تابوی قربانی بودن | عشق، سکسوالیته ... www.dw.com/fa-ir/سوءاستفاده-جنسی-از-کودکان.../a-17258791‎Cached Similar4 دسامبر 2013 ... کودکان زیادی در ایران مورد سوءاستفاده جنسی قرار می‌گیرند، اما جامعه ایران نتوانسته دیوار سکوت در این باب را بشکند. حرف زدن کودکان در مورد این ...