مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

سوءاستفاده جنسی مدیر فاکس‌نیوز از “رودی بختیار” مجری ایرانی تبار

سوءاستفاده جنسی مدیر فاکس‌نیوز از “رودی بختیار” مجری ایرانی تبار

مجله امریکایی “ان وای (نیویورک) مگزین” با انتشار گزارشی این پرسش را مطرح کرده که چرا شبکه خبری “فاکس نیوز” وابسته به جمهوریخواهان و نئومحافظه کاران امریکا موضوع سوء استفاده جنسی از “رودی بختیار” Rudi Bakhtiar مجری تلویزیونی توسط مدیر آن شبکه را مسکوت گذاشته است.

همسر رودی بختیار فاکس نیوز عکس رابطه جنسی رابطه نامشروع جنسی بیوگرافی رودی بختیار Rudi Bakhtiar

“فاکس قرن بیست و یکم” با صدور بیانیه از استعفای “راجر ایلز”، رئیس شبکه تلویزیونی فاکس نیوز خبر داد و اعلام کرد، روبرت مُرداک ۸۵ ساله که مؤسس و مدیر عامل این شرکت مادر است، ریاست و سرپرستی شبکه خبری فاکس نیوز و شبکه فاکس بیزنس را به طور موقت به عهده خواهد گرفت.

مدیر مستعفی فاکس نیوز

این تحولات در حالی روی می دهد که “گرچن کارلسون” مجری باسابقه و نام‌آشنای فاکس نیوز اواسط تیر ماه ۱۳۹۵ از ایلز به علت آزار جنسی شکایت کرد و گفت: ایلز به وی پیشنهاد رابطه نامشروع داده است. کارلسون همچنین گفته است وی به علت رد درخواست جنسی ایلز از کار برکنار شده است.

“ان وای مگزین” اما اشاره می کند که مرداک راجر ایلز را از کار برکنار کرده است اما هوز هم بر روی ادعاهای ازار و اذیت جنسی در ان شبکه سرپوش می گذارد.

این نشریه در ادامه اشاره می که “رودی بختیار” خبرنگار آن شبکه بود و پس از شکایت درباره ازار و اذیت جنسی از آنجا اخراج شد. بختیار سال هاست که به عنوان “جذاب ترین” مجری زن در رسانه های امریکایی انتخاب شده است. این نشریه می نویسد:”رودی بختیار مدعی شده که در سال ۲۰۱۰ میلادی سوء استفاده جنسی از او توسط مدیر شبکه صورت گرفته است با این حال، برایان ویلسون مدیر پیشین دفتر واشنگتن شبکه خبری فاکس نیوز و وکیل ایلز این موضوع را تکذیب کرده اند.

بختیار در مصاحبه با نیویورک تایمز اشاره کرده است که ویلسون در هتلی به او گفته بود که مدیریت بخش واشنگتن فاکس نیوز را برعهده گرفته است. او به بختیار گفته بود به او علاقمند است و نسبت به اندام او ابراز علاقه کرده بود و از او خواسته بود تا در اتاق هتل او را ببیند. رودی بختیار در مصاحبه می گوید که تنها به این موضوع فکر می کرده که کلمات به درستی انتخاب کند چرا که از آن به بعد برایان مدیر او بود و او به شغلش نیاز داشت. او می گوید که به برایان گفته که برای برایان احترام قائل است و اگر کاری کرده که آن احساس در او بوجود آید عذرخواهی می کند چرا که او حس دوستانه ای نسبت به او دارد و خود را متعهد به رابطه کاری می داند اما شرمنده است و نمی تواند پیشنهاد او را قبول کند”.

رودی بختیار در ادامه در پاسخ به این پرسش برایان که چه اشکالی دارد که آن دو با یکدیگر باشند گفته است که او نامزد دارد.
همسر رودی بختیار فاکس نیوز عکس رابطه جنسی رابطه نامشروع جنسی بیوگرافی رودی بختیار Rudi Bakhtiar
مدیر پیشین دفتر واشنگتن فاکس نیوز

این نشریه در ادامه اشاره می کند که در ژانویه سال ۲۰۰۷ میلادی برایان به طور رسمی مدیر شبکه در دفتر واشنگتن شد و به رودی بختیار گفته که دیگر نمی تواند آنجا کار کند. بختیار می گوید این اولین باری نبود که او آزار و اذیت در شبکه فاکس نیوز را تجربه کرده بود. او می گوید که ایلز مدیر اصلی شبکه نیز در دیداری کاری با او در سال ۲۰۰۵ میلادی از او خواسته بود که در مقابلش راه برود چرا که می خواسته پاهایش را نگاه کند و پس از مخالفت رودی خندیده و گفته نمی خواهد سر جای خود بنشینید. بختیار که از اقوام شاپور بختیار نخست وزیر رژیم پهلوی بوده می گوید که یک روز ایلز برای او یک دامن کوتاه هدیه فرستاده بود او پرسیده بود آیا شما من را مجبور به پوشیدن این لباس می کنید و کارکنان فاکس نیوز گفته بودند نه فقط ایلز دوست دارد پاهای شما معلوم باشد.

بختیار مدتی را نیز در ایران به پوشش خبری پرداخت به خصوص درباره دیدار احمدی نژاد با نوری مالکی نخست وزیر وقت عراق. او می گوید که ایلز عذرش را خواسته بود و گفت که فکر نمی کند خبرنگار خوبی باشد او گفته بود می دانم که موضوع به برایان مرتبط است اما ایل این موضوع را تکذیب کرده بود.

رودی بختیار کیست ؟

همسر رودی بختیار فاکس نیوز عکس رابطه جنسی رابطه نامشروع جنسی بیوگرافی رودی بختیار Rudi Bakhtiar

رودابه بختیار متولد ۲۱ ژوئن ۱۹۶۶ که به رودی بختیار شناخته می‌شود، مجری و خبرنگار آمریکایی ایرانی‌تبار می‌باشد، که از پدر و مادری ایرانی در فرزنو، کالیفرنیا زاده شد.

بختیار در سال ۱۹۹۶ به‌عنوان خبرنگار، به شبکه خبری سی‌ان‌ان پیوست و در طول ۹ سال فعالیت در بخش‌های مختلف تلویزیون کابلی این شبکه خبری، حضور داشت. وی یک بار نیز با برنامه اتاق خبر سی‌ان‌ان، نامزد دریافت جایزه امی شد. وی یک بار نیز به عنوان نهمین خبرنگار برتر آمریکا انتخاب شد.

رودابه با اینکه در آمریکا متولد شده، اما تا زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران در ایران بزرگ شده‌است. وی تحصیلاتش را در دانشگاه کالیفرنیا، لس‌آنجلس ادامه داد و در این دانشگاه مدرک کارشناسی زیست‌شناسی را دریافت کرد.

در سال ۱۹۹۰ بختیار وارد دانشکده دندان‌پزشکی دانشگاه نیویورک شد، ولی تحصیلاتش را نیمه‌کاره رها کرد. او برای مدت کوتاهی نیز در رشته معماری در دانشگاه هاروارد تحصیل کرد ولی آن را نیز نیمه کاره رها کرد.

رودابه کار خبرنگاری خود را از شبکهٔ سی‌ان‌ان شروع کرد. وی در سال ۱۹۹۶ با گذراندن آزمون ورودی این خبرگزاری و موفقیت در میان حدود ۱۰۰ داوطلب دیگر، پا به عرصهٔ روزنامه‌نگاری گذاشت.

وی در شبکهٔ سی‌ان‌ان پیشرفت‌های زیادی کرد به گونه‌ای که بعد از مدتی مجری بخش سی‌ان‌ان هدلاین نیوز شد و در زمان حملات ۱۱ سپتامبر نیز در همین جایگاه فعالیت می‌نمود. وی بعد از ۱۰ سال کار مداوم در شبکهٔ سی‌ان‌ان به علت مراقبت از پدرش که به سرطان حنجره دچار شده بود، از این شبکه خبری جدا شد.

بختیار در ۱۱ ژانویه سال ۲۰۰۶ به صورت رسمی به شبکه خبری فاکس نیوز پیوست و هم اکنون نیز در این شبکه مشغول به کار است. او از جمله کسانی است که در مراسمی در واشنگتن، برای مردم زمین لرزه بم کمک‌های نقدی بسیاری جمع‌آوری کرد. بختیار هم‌اکنون یکی از اعضای هیئت مدیره؛ اتحادیه روابط عمومی آمریکایی‌های ایرانی‌تبار می‌باشد.

منبع : الف

Rudi Bakhtiar بیوگرافی رودی بختیار رابطه نامشروع جنسی عکس رابطه جنسی فاکس نیوز همسر رودی بختیار


ادامه مطلب ...

سوءاستفاده جنسی و احساس کودک...

[ad_1]
ماهنامه رنان امروز: با بروز سوءاستفاده جنسی، کودک در معرض تجربه جنسی قرار می گیرد که این تجربه هیچ تناسبی با مراحل رشد و تحول او ندارد. بنابراین مجموعه ای از رفتارهای جنسی نامتناسب، هویت جنسی آشفته و درگیری فکری و احساسی بیش از اندازه با مسائل جنسی از خود نشان می دهد. تعدادی از کودکان می آموزند که رفتارهای جنسی وسیله ای برای کسب توجه و امتیاز اسـت و با استفاده از این رفتارها می توان تعداد بی شماری از نیازهای غیرجنسی خود را برآورده کرد، و یا می آموزند که تنها ارزش وجودی کودک به جذابیت جنسی اوست.

بنابراین در بزرگسالی به سوی بی بند و باری جنسی کشیده می شوند. آنها ممکن اسـت با شریک جنسی خود بدرفتاری کنند، همیشه در پی علایق شخصی خود باشند و از انگیزه ها و علایق شریکشان بترسند. عده ای دیگر نیز، به دلیل تجربه ترس و وحشت همراه با سوءاستفاده جنسی، برای جلوگیری از بروز مجدد آن از هر نوع محرک جنسی دوری می کنند و در بزرگسالی عملکرد جنسی یا توانایی شان برای ایجاد ارتباط صمیمی با فردی دیگر آسیب می بیند.

بریر، از نظریه پردازان مهم در زمینه سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی، معتقد اسـت که سوءاستفاده جنسی، در میان تمام انواع خشونت بین فردی، پدیده ای منحصر به فرد اسـت. (زیرا در سوءاستفاده جنسی استثمار و تهاجم با چیزی ه ممکن اسـت به گونه ای گواه بر عشق یا مراقبت باشد، مثل تماس جسمی، در آغوش گرفتن، یا تمجید کردن، آمیخته می شود. بنابراین بازمانده ممکن اسـت «احساسات دوگانه ای در مورد روابط صمیمانه به ویژه روابط جنسی پیدا کند.»

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

زن که از 4 تا 14 سالگی بارها مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته اسـت می گوید: «از بس این موضوع تکرار شده بود انگار یک جورهایی داشتم رام می شدم. تسلیم از سر ناچاری و بعضی وقت ها هم حس های خودم. حس جنسی ام به این آدم ها را دوست نداشتم، بعد خیلی سعی می کردم از این آدم ها فاصله بگیرم ولی نمی شد. با خودم کشمکش داشتم، انگار یک حسی در درونم می گفت  به این موضوع نیاز داری ولی از طرفی هم از آن آدم ها بدم می آمد.»

در فرایند سوءاستفاده جنسی و تلاش های مکرر کودک برای پایان دادن به این سوءاستفاده، قدرت و کنترل کودک بریدن و زندگی اش به زور از او گرفته می شود. کودک در مقابله با سوءاستفاده گر و جلوگیری از به دام افتادن دوباره «احساس ناتوانی» می کند. ترس از عواقب افشاسازی یا ضعف در متقاعد کردن بزرگسالانی که حرف او را باور ندارند احساس ناتوانی کودک را تشدید می کند. درواقع، احساس ناتوانی در کودک اغلب بی آن که سوءاستفاده گر از زور و قدرتش استفاده کند به وجود می آید، زیرا کودک تحت فشار نامحسوسی ناشی از نابرابری قدرت میان خود و سوءاستفاده گر اسـت و بعضا خود را به سوءاستفاده گر وابسته می داند.

به عبارت دیگر، وجود تهدید برای احساس ناتوانی ضروری نیست و این احساس صرفا با تصور پیامدهای افشاسازی نیز می تواند رخ دهد. مثلا کودک ممکن اسـت تصور کند اگر به دیگران بگوید، پدرش به زندان خواهد افتاد. به این ترتیب، تحریفات شناختی در ذهن کودک قالب می بندد؛ تحریفات شناختی مثل «دنیا جای امنی نیست»، «من ضعیف تر از آن هستم که بتوانم از خودم دفاع کنم»، «من همواره احتیاج دارم در کنار یک مرجع قدرت باشم»، و «من برای بقا به حضور مردان قوی و حمایت گر در اطراف خود نیاز دارم».

بدین گونه، سوءاستفاده جنسی دنیای کودک را تغییر می دهد و قصه غالب زندگی کودک را سوءاستفاده گر می نویسد؛ شخصی که قدرت و دانش را در دنیای کودک در اختیار دارد، سوءاستفاده گر با کارها و حرف هایش قصه ای برای کودک می نویسد که او در آن از هیچ حقی برخوردار نیست و در برابر اتفاقاتی که افتاده مسئول اسـت. به علاوه، خواسته سوءاستفاده گر مبنی بر پنهانی بودن موضوع باعث می شود وی بر مسند قدرت باقی بماند. در نتیجه، معمولا کودک امکان آزمون و اصلاح این قصه را پیدا نمی کند. والدین، دوستان و دیگران نیز ممکن اسـت به طور غیرعمد این قصه را برای کودک تثبیت کنند. با این قصه غالب در زندگی، کودک تا سال ها بعد همچنان در روابط و موقعیت های دیگر قربانی می شود.

زن از 12 سالگی اش روایت می کند: «علنی تهدید می کرد که می گویم تقصیر تو بوده. می گویم تو کاری کردی. چشم هایش درشت بود. اصلا وقتی نگاه می کرد انگار با چشم هایش می خوردت. می گفت اگر به مامانت بگویی، من می دانم و تو. حق نداری به کسی بگویی. خیلی حالم بد می شد. از او می ترسیدم. قدش هم بلند بود. می ترسیدم که با او تنها باشم. خیلی سعی می کردم جایی با او تنها قرار نگیرم. این موضوع سه چهار بار اتفاق افتاد و من نتوانستم به هیچ کس بگویم. بیشتر از خودم عصبانی بودم چون نمی توانستم قوی باشم، نمی توانستم از خودم دفاع کنم. باید کاری را می کردم که دوست نداشتم. همیشه دلم می خواست زودتر بزرگ شوم، قوی باشم، اجازه ندهم هیچ کس باهام کاری بکند و بهم دست بزند.»

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

کودکی که از او سوءاستفاده جنسی شده احساس می کند با دیگران، مخصوصا هم سن و سالانش، متفاوت اسـت. در اغلب موارد، این تفاوت مثبت نیست، بلکه چیزی شبیه ناقص شدن اسـت. از آنجا که در سوءاستفاده جنسی بدن درگیر اسـت، کودک بیش از دیگران به بدنش حساس می شود.

خودم را نگاه می کردم. احساس می کردم شکل اندام تناسلی ام آنرمال اسـت. نمی دانستم نرمالش چیست، ولی فکر می کردم این یک اشکالی دارد. فکر می کردم که یک ضایعه، یک بخش اضافه ای ایجاد شده اسـت.»

در طول زمان، بازماندگان دو واکنش کاملا متفاوت نسبت به بدن نشان می دهند: عده ای به بدن خود توجه افراطی نشان می دهند و برخی دیگر بدنشان را انکار می کنند و تا آنجا که ممکن اسـت آن را نادیده می گیرند، زیرا بدن محل وقوع جرم اسـت.

«هیچ وقت دوست نداشتم سینه داشته باشم، زن باشم. سعی می کردم سینه هایم را فشار بدهم که بزرگ نشوند. همیشه لباس های مردانه می پوشیدم.»

این احساس متفاوت بودن در حوزه روان نیز رخ می دهد. کودک حس می کند چیزهایی می داند که کودکان دیگر نمی دانند و تنها بچه ای اسـت که عمل جنسی انجام داده اسـت. چیزی که احساس متفاوت بودن را تا حد زیادی در کودک ترمیم می کند حرف زدن درباره تجربه خود و آگاهی از این موضوع اسـت که این اتفاق برای دیگران هم رخ می دهد.

«بدنامی» و «احساس گناهِ» ناشی از آن یکی دیگر از آثار مخرب سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی اسـت. کودک باور دارد اتفاقی که برایش افتاده از نظر اجتماع پذیرفتنی نیست و او آدم بدی اسـت، مخصوصا اگر به دلیل وقوع سوءاستفاده جنسی سرزنش شده باشد. حتی اگر یکی از والدین کودک را آگاه کند که در آن رخداد به هیچ وجه مقصر نبوده و نباید خود را سرزنش کند، باز کودک احساس گناه می کند زیرا در این عمل شریک بوده اسـت. عوامل متعددی در وسعت احساس گناه دخیل هستند، مثل وقتی که او را زیرکانه تهدید کرده یا به او اخطار داده اند که فاش کردن موضوع به از هم پاشیدگی خانواده منجر می شود کودک احساس گناه بیشتری می کند تا زمانی که به سادگی و چرب زبانی وادار به شرکت در فعالیت جنسی شده اسـت. معمولا کودک سال هایی را که با احساس گناه سپری کرده سال های از دست رفته زندگی اش می داند. به علاوه، احساس گناه باعث می شود کودک خشم خود را نسبت به سوءاستفاده گر سرکوب و در برابر او منفعلانه برخورد کند، یا خشم خود را به دیگران انتقال دهد.

«حرصم را سر پسرها خالی می کردم. مثلا وقتی بازی می کردیم، اگر من یا دختر دیگری را اذیت می کردند، کتکشان می زدم یا کورس می گذاشتم، رویشان را کم می کردم. یا سوسک می انداختم توی لباس هایشان که بگویم هیچی نیستند، هیچ ارزشی ندارند. همیشه این کار را می کردم. از جنس مرد متنفر شده بودم. هر چه می گذشت این تنفر بیشتر می شد.»

احساس گناه باعث می شود کودک سکوت کند و نتواند تجربه اش را با کسی در میان بگذارد. بنابراین امکان این که دیگران بتوانند برای توقف سوءاستفاده جنسی کاری انجام دهند، از دست می رود. همچنین این احساس موجب می شود کودک خود را سخت گیرانه مجازات کند. زن می گوید: «حس گناه داشتم. خودم را مقصر می دانستم. پس با خودم قهر کردم، خودم را مجازات کردم. فکر می کردم باید غصه بخورم، مثلا درد بکشم یا ناراحت باشم.»

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

«مرگ احساسات»، «کمای عاطفی»، «سنگ بودن»، «بریدن حسی»، «پیر شدن»، یا «ندیدن و نشنیدن» موضوعی جدی اسـت که کودک تا سال ها بعد با آن دست و پنجه نرم می کند. پس از تجربه سوءاستفاده جنسی، کودک توان رو به رو شدن با ماجرا و درک آن را ندارد. بنابراین برای کاهش شدت رنج خود، به طور ناخودآگاه، احساسات متناقضش را سرکوب می کند. به عبارت دیگر، کودک دست به انکار خود یا حداقل بخشی از تجربه و احساساتش می زند و آرام آرام احساساتش را از دست می دهد و وارد کمای عاطفی می شود، زیرا تجربه کردن آن احساسات در آن زمان برای کودک بسیار کُشنده اسـت. در سال های بعد، یکی از مشکلات جدی کودک این اسـت که نمی تواند احساساتش را تجربه کند، زیرا قبلا آنها را کُشته اسـت و احیای این احساسات مُرده چندان کار آسانی نیست. او احساس می کند در زندگی روزمره نمی بیند و نمی شنود.

زن که در چهار سالگی مورد سوءاستفاده قرار گرفته اسـت می گوید: «الان تازه می فهمم که این همه سال نه چیزی شنیدم و نه دیدم. همه صداها را انگار چند ولوم ضعیف تر می شنیدم. آدم های دور و برم را نمی دیدم. شوهرم را نمی دیدم. این همه سال انگار توی سیاهی زندگی می کردم...».

از دیگر عواقب کمای عاطفی این اسـت که گاهی بازمانده احساس می کند زندگی نمی کند و گویی در کنار زندگی اش ایستاده اسـت. زن که در 10 سالگی سوءاستفاده جنسی را تجربه کرده می گوید: «همیشه تنهایی، حتی وقتی کنار کسی هستی و خیلی هم به دیگری حس خوبی می دهی. نه تنهایی مثبت، یک جور تنهایی ای که انگار وجود نداری. اینجا نشسته ای، ولی وجود نداری. 10درصد از وجودت اینجاست، خودت جای دیگری هستی که اصلا هپروت اسـت. آنجا هیچ جا نیست.»

گاهی این سرکوب و انکار آن قدر جدی اسـت که کودک احساس می کند مرده اسـت، و حتی اگر نخواهد دقیقا بگوید که مرده اسـت، می گوید احساس پیری می کند، با این توضیح که پیری تخفیف مردن اسـت. کودک بعد از این تجربه حس می کند ناگهان تغییری اساسی در درونش رخ می دهد؛ گذاری سریع از کودکی به پیری یا شاید مرگ.

زن می گوید: «قبلش خیلی بچه موفق و شاد و سرحالی بودم. چهارم دبستان بود که این اتفاق برایم افتاد. یک دفعه تغییر کردم. البته باز هم خیلی بچه «نامبر وانی» بودم ولی انگار دیگر آن شیطنت تمام شد؛ آرام شدم. تغییری که در محیط اجتماعی برایم اتفاق افتاد این بود؛ خیلی خیلی آرام شدن، انگار احساس کنی پیر شدی...»

گاهی نیز شدت حادثه باعث می شود خاطره آن اتفاق از حافظه کودک پاک شود و او سال ها بعد چیزی جز یکی دو تصویر رنگ و رو رفته یا چند حس گنگ به یاد نداشته باشد. در این شرایط صِرف یادآوری آن اتفاق می تواند چنان آسیب زا باشد که کودک را به ورطه «مرگِ من» بکشاند.

زنی که در شش سالگی این اتفاق برایش افتاده می گوید: «اولین بار مادرم این کار را کرد. تعریف کردنش خیلی سخت اسـت. اولین بار اسـت که می خواهم در مورش بگویم. خیلی خیلی سخت تر از آن اسـت که بشود فکرش را کرد، چون مهم ترین آدم بود، چون کسی بود که تو باید می توانستی به او اعتماد کنی، چون کسی بود که قاعدتا باید دوستت می داشت، چون اگر همه مردم دنیا از تو سوءاستفاده کنند احتمالا باید مادرت پشتت باشد. خیلی جالب اسـت که من این را فراموش کرده بودم، هیچ وقت یادم نبود، و یک دفعه به خاطرم آمد. وقتی یادم آمد دلم می خواست بمیرم.»

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

به تدریج، همراه با «مرگ احساسات»، «مرگ دیگریم نیز برای کودک اتفاق می افتد. در آغاز زندگی، برای نوزاد، «دیگری» مادر و بعدها پدر خواهد بود. به طور معمول، والدین مامن کودک هستند اما چنان که دیدیم در شرایط آشفته والدین به دلایل بسیاری نمی توانند مامنی برای کودک باشند و احساس دوست داشته شدن و حمایت لازم را به او بدهند. گاهی بی توجهی مامن به کودک چنان برایش معانی عمیقی دارد که او «دیگری» را در خود می کشد، زیرا تاب این میزان از بی توجهی و بی تفاوتی را ندارد، بنابراین با دیگری همان کاری را می کند که دیگری با او کرده اسـت. اندکی بعد، با ظهور فرد دیگری که از کودک سوءاستفاده می کند، مفهوم «دیگری» برای کودک بیشتر از همیشه مخدوش می شود. مخصوصا وقتی یکی از والدین از کودک سوءاستفاده جنسی می کند «مرگ دیگری» با شدت بیشتری رخ می دهد و ترمیم اعتماد به دیگری از هر زمانی سخت تر می شود.

به علاوه، اگر هنگام افشاسازی سوءاستفاده جنسی، خانواده کودک واکنش منفی نشان دهند، مثلا کودک را سرزنش کنند یا موضوع را نادیده بگیرند، کودک بیشتر احساس می کند مورد خیانت قرار گرفته اسـت. در این حالت بازمانده به دلیل فوران احساسات منفی ترجیح می دهد از شر «من» نیز خلاص شود و این یعنی «مرگ احساسات»، که در موارد شدید به صورت اقدام به خودکشی بروز می کند. به این ترتیب، کودک با بحران دوست داشتن دیگری دست به گریبان می شود، زیرا بنای دوست داشتن دیگری اعتماد کردن اسـت؛ اعتمادی که والدین و سوءاستفاده گر آن را از بین برده اند.

کودک آرام آرام با دیگری سرد می شود، زیرا احساساتش در حال مرگ تدریجی هستند و دیگری نیز غیرقابل اعتماد و نامهربان اسـت. به تدریج کودک به دیگری پشت می کند، می کوشد دیگری را نبیند، فردیت خود را تقویت می کند و کم کم از دیگری بی نیاز می شود. در این شرایط گاه کودک به فردی خودمحور تبدیل می شود. او اشتباهات و امیال خود را، حتی اگر به دیگری آسیب بزند، به سادگی می پذیرد و به خود حق می دهد و به دنبال انتقام گرفتن از جامعه و دیگران اسـت. او، به جای ایجاد روابط متقابل صمیمانه با دیگران، با آدم ها بازی (با مفهوم برن از بازی) می کند.

بعضی اوقات بازمانده می تواند عدم حضور مامن را به فرصتی تبدیل کند و فردیت و توانمندی هایش را تقویت کند بی آن که به دیگری آسیبی بزند، او در می یابد که کسی حمایتش نمی کند و مامنی وجود ندارد. بنابراین تصمیم می گیرد خودش مامن خود یا حتی دیگری شود، یعنی از کسانی مثل خواهر یا برادر کوچک تر، والدین و غیره نیز حمایت می کند. گاهی نیز کودک، به رغم بی اعتمادی بنیادی به دیگران، ساده لوحانه به آنها اعتماد می کند و همه را به حریم شخصی خود راه می دهد و هر بار نیز به شکل های مختلف مورد سوءاستفاده دیگران قرار می گیرد، زیرا او به طور ناخودآگاه به دنبال تایید تصویری اسـت که از دیگری در ذهن خود ساخته اسـت؛ موجودی خطرناک، غیرقابل اعتماد و بی رحم.

«به یک کمای عاطفی رفتم که سال ها طول کشید، یعنی یکدفعه حس خیلی عجیبی پیدا کردم به همه آدم ها، از نزدیک ترین آنها تا بقیه. و این توی من ماند، و به نفرت و خشم و بی تفاوتی احساسی تبدبل شد. مثلا یادم اسـت مامانم آن سال ها میگرن داشت. من نه تنها ناراحت نبودم، بلکه همیشه می گفتم که چرا این نمی میرد، اعصاب ما را خُرد می کند! یعنی یک بی احساسی. در آن دوره کارهایی کردم که واقعا عجیب اسـت. بی رحم و خیلی خیلی سنگدل بودم. به دلیل نفرتی که در آن دوره داشتم هیچ کسی نبود که یک ذره احساس خوب به او داشته باشم. اصلا حسی نداشتم. نسبت به آدم ها عین سنگ بودم، از نزدیک ترینشان بگیر تا دورترین.»

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

از دیگر عواقب سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی «خوددرگیری» یا درگیری ذهنی کودک با خود تا دوران بزرگسالی اسـت. یکی از مسائلی که بازمانده در مورد آن خوددرگیری دارد مسئله بچه دار شدن یا نشدن اسـت. این مسئله شاید به این دلیل برای بازمانده تعارض آمیز اسـت که بچه یادآور بچگی خودش و اتفاقات ناخوشایندی اسـت که برایش رخ داده اسـت. سوال دیگر بازمانده از خود این اسـت که آیا باید در یک رابطه غلط ماند و تعهد داشت؟ بازمانده از خود این اسـت که آیا باید در یک رابطه غلط ماند و تعهد داشت؟ بازمانده در گذشته در ارتباط با سوءاستفاده گر به نوعی خود را متعهد احساس می کرده و مجبور بوده ماندن در رابطه با سوءاستفاده گر را انتخاب کند. بعدها نیز ممکن اسـت خود را در شرایط ناگواری قرار دهد و احساس کند مجبور اسـت در آن شرایط ناگوار باقی بماند.

«بعد از هفت هشت ماه یک روز دستم را گرفت. احساس کردم که دیگر آدم پاکی نیستم چون او دستم را گرفته و نمی توان با کس دیگری هم باشم، پس باید با او ازدواج کنم. از طرفی هم می دانستم که آن ازدواج غلط اسـت، ولی می گفتم باید بمانم، باید متعهد باشم، نباید بروم.»

آیا باید خودکشی کرد یا نه؟ آیا زنده ماندن اساسا خوب اسـت یا نه؟ چه کسی مقصر اسـت؟ آیا او در سوءاستفاده جنسی مشارکت داشته و مقصر اسـت؟ آیا گناهکار اسـت؟ آیا از نظر جسمی ناقص اسـت یا سالم؟ آیا بدنش کثیف اسـت؟ آیا او روسپی اسـت؟ آیا حق دارد با فردی سالم و پاک ازدواج کند؟ آیا حق دارد برای کسب رتبه های بالاتر اجتماعی تلاش کند یا باید منزوی شود؟ آیا باید درباره تجربه سوءاستفاده جنسی با کسی صحبت کند؟ چرا سوءاستفاده گر این کار را کرده اسـت؟ پس از سوءاستفاده جنسی، این پرسش ها کودک را رها نمی کند و او مدت زمانی بسیار طولانی یا شاید حتی تا آخر عمر از لحاظ ذهنی با سوءاستفاده گر درگیر اسـت. به شیوه های مختلف به ماجرا فکر می کند. بخش هایی از ماجرا را فراموش می کند و بخش های جدیدی به آن اضافه می کند.

به این ترتیب کسانی که مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته اند تا سال ها درگیر آثار مخرب آن خواهند بود، اما تعدادی از آنها موفق می شوند از این تجربه تلخ عبور کنند و بر آن فائق شوند. این افراد به مرور زمان درباره تجربه تلخ خود آگاهی صحیح به دست می آورند و با افزایش آگاهی درباره آن حادثه در می یابند که تنها نیستند و افراد دیگری نیز دارای تجربیاتی مشابه هستند. این آگاهی معمولا زمانی به دست می آید که  فردی که این تجربه را داشته اسـت سکوت را می شکند، تجربه اش را با دیگری در میان می گذارد و او را در احساسات تلخ خود شریک می کند.

این فرد از طریق تخلیه هیجانی و به زبان آوردن تجربیات تلخ خود کم کم از احساسات منفی فاصله می گیرد و قدم اول را در «ترمیم دیگری» و احیای اعتماد به دیگری بر می دارد. او به تدریج قادر می شود از زاویه ای جدید به تجربه تلخ خود نگاه کند. این بینش تازه احساس گناه بازمانده را کاهش می دهد و به او کمک می کند آن تجربه تلخ را به عنوان قسمتی از زندگی اش بپذیرد. در نهایت، این پذیرش او را به سوی صلح و سازگاری با خود و دیگران هدایت می کند.

معمولا فرد تجربه اش را با یک دوست قابل اعتماد در میان می گذارد یا با متخصص آگاه. وقتی فرد یک بار تجربه اش را با دیگری در میان گذاشت بازتعریف ماجرا برایش راحت تر می شود و این خود بازمانده را از بن بست بیرون می آورد و به او کمک می کند تجربه اش را بهتر درک و تحلیل کند.

«شروع کردم به آدم های دیگر این اتفاق را گفتن. شروع کردم بدون ترس با دوستانم راجع به آن حرف زدن. اولش یعنی تا همین یکی دو سال پیش نمی توانستم بدون گریه آن را برای کسی تعریف کنم. ولی تعریف کردنش باعث شد یواش یواش از آن نفرت فاصله بگیرم، یک کم آن را بفهمم، آن اتفاق برایم ساده تر شود، تاثیراتش را کمی مستقیم تر ببینم. یادآوری آن اتفاق دو تاثیر مهم داشت؛ یکی این که بار سنگینش از رویم برداشته شد، چون واقعا تا بیست و چند سالگی سنگینی بار آن رویم بود و نمی دانستم چه حجم بزرگی از احساساتم را گرفته. دیگر این که نفرت و بی احساسی ام، مشخصا نفرتم از آدم ها، از بین رفت.»

یک راه دیگر برای «ترمیم احساسات» و «ترمیم دیگری» تجربه عشق و دوست داشتن اسـت. وقتی بازمانده کسی را می یابد که می تواند به او اعتماد کند و دوستش بدارد، فشار ناشی از احساس تنهایی مطلق به میزان زیادی کاهش پیدا می کند و پیش فرض غیرقابل اعتماد بودن همه افراد به چالش کشیده می شود. پس از تجربه عشق، او می تواند دنیا را به شکل دیگری نیز ببیند؛ جایی که کمتر خطرناک اسـت. به علاوه، این زمان برای بازمانده زمان بسیار مهمی اسـت زیرا او در حال کشف بخش هایی از خودش اسـت. او سال های زیادی را در کمای عاطفی به سر برده و اکنون می تواند از این کما بیرون بیاید و وارد دنیای زندگان شود. تجربه دوست داشتن دیگری به تدریج باعث می شود بازمانده با خودش و دیگری آشتی کند.

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

«در بیست و چند سالگی برای اولین بار شروع کردم به دوست داشتن کسی. برای من خیلی هیجانش زیاد بود. خیلی احساس قوی ای داشتم. برای فوق العاده جالب بود. حسی بود که سال ها نداشتم. تاثیری که رویم گذاشت این بود که با یک بخش مرده خودم آشنا شدم؛ این که می توانم کسی را دوست داشته باشم. اصلا بخشی از خودم را پیدا کردم. قبل از آن آدم کاملا بی احساسی بودم و از آدم ها متنفر بودم. با این تجربه تبدیل شدم به آدمی که حالا کسی را دوست دارم و انگار می توانم کسان دیگری را هم دوست داشته باشم و از همه آدم ها متنفر یا نسبت به دیگران بی احساس نباشم. تجربه خیلی مهمی در زندگی ام بود. شاید بشود گفت بهترین اتفاق زندگی ام تا آن دوره بود.»

در نهایت، این افراد از طریق «کمک کردن به دیگران» می توانند درد و رنج خود را تسکین دهند. مثلا حمایت از کودکان، شرکت در تحقیقات، انتخاب حرفه ای که از طریق آن بتوان به دیگران کمک کرد، حرف زدن درباره تجربیات تلخ خود در محیط اجتماع، تشویق دیگر افراد آسیب دیده به حرف زدن، و گوش دادن به آنها همگی به بازماندگان کمک می کند بر داستان غالب زندگی شان که سوءاستفاده گر آن را نوشته اسـت فائق بیایند و داستان دیگری برای زندگی خود تعریف کنند.

درمان

در اینجا لازم اسـت از مراجعانی یاد کنم که روزهای اول آشفته و بی قرار به اتاق مشاوره و درمان پا می گذاشتند. آنها سال ها احساسات متعارضی را با خود حمل می کردند. از یک طرف، به دلیل ناتوانی از حرف زدن درباره اتفاقات وحشتناک گذشته، حتی ناتوانی در درک و فهم احساسات متناقض خود، با میل به انکار آن وقایع تلخ، احساس لال شدگی می کردند و نمی توانستند حرف بزنند، و از طرف دیگر میل شدیدی به جیغ کشیدن و فاش گفتن همه آن وقایع داشتند، آن چنان که گویی می خواستند همه ظلمی را که بر آنها وارد شده اسـت بیرون بریزند. سال ها ذهن آنها درگیر مرور حوادث تلخ گذشته بود. افکار، تصاویر یا احساسات تلخ گذشته در خواب یا بیداری به آنها هجوم می آورد، و هر چقدر تلاش می کردند آنها را از ذهن برانند یا به آنها فکر نکنند، موفق نمی شدند. آنها نه می توانستند فراموش کنند و نه آن وقایع تلخ را به زبان بیاورند.

وقتی در همان جلسه اول، با بهره گرفتن از روش «مواجهه درمانی روایی»، از آنها می خواستم همه حوادث تلخ و شیرین زندگی شان را کُل و سنگ هایی کوچک یا بزرگ در نظر بگیرند و آنها را به ترتیب زمان رخدادشان روی یک طناب- که نشان دهنده سال های عمرشان از تولد تا لحظه حاضر اسـت- بچینند، با آمیزه ای از شوق و نگرانی نگاه می کردند. بالاخره آن روز فرا رسیده بود؛ روزی که می توانستند با صدای بلند درباره آن اتفاقات تلخ حرف بزنند.

به این ترتیب، در هر جلسه درمان روی یکی از بزرگ ترین سنگ های زندگی مراجع کار می کردیم و او ترغیب می شد با جزئیات درباره آن روز تلخ حرف بزند، و در محیط امن اتاق درمان همه هیجانات منفی، احساسات بدنی و افکار و تصاویر مربوط به روز حادثه را به یاد آورد و آن روز را مثل یک فیلم بازسازی کند. هدف از این کار دو چیز بود: عادی سازی پاسخ های هیجانی از طریق رویارویی مجدد با خاطرات گذشته، و ساخت یک روایت روشن و منسجم از حادثه آسیب زا. معمولا، بعد از یک یا دو جلسه مواجهه با خاطره تلخ و بازسازی همراه با جزییات آن، هیجانات منفی مربوط به آن خاطره به شدت فروکش می کرد و مراجع می توانست روایت منسجمی از روز حادثه بسازد و شکاف های حافظه اش را با یادآوری جزییات مهم پر کند.

از طریق ساخت این روایت منسجم و تخلیه هیجانی، مراجع کم کم می توانست آن خاطرات تلخ را به عنوان بخشی از داستان زندگی اش بپذیرد، آنها را با دیگر حوادث زندگی اش تلفیق کند، معنایشان را دریابد و به سوال مهم «چرا آن اتفاق برای من رخ داد؟» پاسخ دهد.

حتی برای خودم هم این روش درمان از این نظر جالب بود که، علاوه بر پرداختن به بهبودی و شفای فرد، برای شفای جامعه و اصلاح نظم اجتماعی نیز اهمیت قائل اسـت. سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی یک مسئله و بحران اجتماعی اسـت و قربانیان معمولا به دلیل این که حرف زدن درباره این حوادث پیامدهای گسترده فرهنگی و اجتماعی در پی دارد، ترجیح می دهند سکوت کنند، اما روایت های روشن و منسجم مراجعان که در پایان درمان به دست می آید می تواند آگاهی عمومی را افزایش دهد و چشم های جامعه را باز کند و ضمن مقابله با فراموش کاری و انکار اجتماعی، موارد نقض حقوق بشر کودکان را ثبت کند تا در نهایت فرایند بهبودی فردی و اجتماعی هم زمان آغاز شود.

«پاسخ معمول به ظلم و ستم، بیرون راندن آن از هشیاری اسـت. انکار، سرکوب، و تجزیه به همان میزانی که در سطح فردی کارگر اسـت در سطح اجتماعی نیز عمل می کند. اغلب پنهان کاری بیش از حد غالب می شود، و حکایت حادثه تروماتیک نه به مثابه یک روایت شفاهی، بلکه به شکل علایم بیماری ظاهر می شود. پیش شرط های لازم برای اصلاح نظم اجتماعی و شفای فرد فرد قربانیان، یادآوری و گفتن حقیقت درباره وقایع وحشتناک اسـت.»

جِی، اِل، هرمان (1992)


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


29 ژانويه 2016 ... با بروز سوءاستفاده جنسی، کودک در معرض تجربه جنسی قرار می گیرد که این تجربه هیچ تناسبی با مراحل رشد و تحول او ندارد. بنابراین مجموعه ای از ...سوءاستفاده جنسی و احساس کودک... با بروز سوءاستفاده جنسی، کودک در معرض تجربه جنسی قرار می گیرد که این تجربه هیچ تناسبی با مراحل رشد و تحول او ندارد.تاثیرهای ابتدایی و موقتی سوء استفاده جنسی تا ۲ سال پس از اتمام آزار و اذیت ادامه خواهد .... اگر احساس کردیم کودکی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته چه کار کنیم؟امکان سواستفاده جنسی از کودک ، چیزی است که اکثر والدین ترجیح می دهند درباره ... خانواده) کودکان قربانی غالبا احساس می کنند که اگر فاش کنند مورد سو استفاده قرار ...عموما بچه ها بعد از سوءاستفاده جنسی گوشه گیر می شوند، زیاد گریه می کنند یا ... با کودکان تان صحبت کنید که اگر چنین مواردی را احساس کردند، واکنش نشان دهند:سوءاستفاده ی جنسی به معنی بهره کشی جنسی از کودک برای ارضای فرد ... این فرد به دلیل این که مورد تجاوز قرار گرفته بود، احساس گناه می کرد و از خودش متنفر بود؛ او ...سلامت روان - سوء استفاده جنسی از کودکان - وبلاگ تخصصی مشاوره و روان شناسی. ... بخشی از این سوگواری شامل ابراز هیجان ها و احساس درماندگی شدید است که به صورت ...سوء استفاده جنسی توسط محارم زمانی اتفاق می افتد که کودک توسط خویشاوندان درجه ... ۱ تقویت احساس شرم در کودک : به این طریق که صحبت راجع به مسائل جنسی با ...18 ا کتبر 2015 ... اغلب و حدود 85 درصد سوء استفاده جنسی از کودکان توسط فردی از فضای اجتماعی .... به کودکان توضیح دهید که ممکن است این تماس احساس خوب یا هیجان ...28 مه 2016 ... به اعتقاد کارشناسان، آزار و سوء استفاده جنسی با توجه به سن کودک و ... این احساس به کودک دست دهد که همه بزرگسالان ممکن است قصد رساندن آزار به وی ...


کلماتی برای این موضوع

رفتارهای جنسی نوجوانان مشکلات و نگرانی هارفتارهای جنسی نوجوانان مشکلات و نگرانی ها تغییر از کودکی به بزرگسالی زمان بسیار تجاوز جنسی؛ از اختلال جنسی تا بیماری روانی آکااین روان شناس در ادامه گفت در این چارچوب برخی مسائل به عنوان اختلالات جنسی و برخی تجاوز جنسی فوتبالیست آمریکایی به دختر جوان …تجاوزجنسیفوتبالیستمقامات وزارت دادگستری امریکا اعلام کردندبررسی های مدیریت دانشگاه،پلیس و دادستان مراقبت دوران بارداری کودکمراقبت در دوران بارداریمراقبت از کودککودک داریمراقبت از نوزادتغذیه مناسب بارداری آمیزش جنسی در انسان ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادآمیزشجنسیدرانسانآمیزش جنسی در انسان یا سکس و یا خفت‌وخیز معمولاً به ورود اندام تناسلی مرد در اندام سوء استفاده های جنسی از زنان در محیط های کاری ایرانیک میز، چند صندلی، یک دستگاه کامپیوتر و یک تلفکس، تمام دار و ندار خیلی از شرکت های نگاهی به افسردگی دوران بارداری و پس از زایمانافسردگی چیست؟ افسردگی با علائمی چون احساس غمگینی، شکست، ناراحتی و کلافگی، هیجان و اشتباه تربیتی که پدر و مادر ها مرتکب می شوندرفتار کودک رفتار با کودک تربیت کردن بچه‌تربیت کودکان تربیت فرزند تربیت کودک چکیده ای از راهنمای عملی ارزیابی و درمان کودکان و نوجوانان مبتلا به شب ادراریآذر راه زندگینقش ترس در شکست انسانها و اقسام آن ترس مثبت و منفی هراس، تیره بختی است، اما شهامت را


ادامه مطلب ...

مراقب سوءاستفاده جنسی از کودکان در اینترنت باشید

[ad_1]

برای استفاده از اینترنت وقت و روز مشخص کنید. مثلا چند روز در هفته و در آن چند روز، چند ساعت می توانند پای اینترنت بنشینند. مثلا بیشتر از دو ساعت در روز برای کودکان زیر دوازده سال زمان زیادی است. سعی کنید در این زمان نظارت محسوس هم داشته باشید.

 

 مراقب سوءاستفاده جنسی از کودکان در اینترنت باشید

 

مراقب سوءاستفاده جنسی از کودکان در اینترنت باشید  عصر دیجیتال است. حتی اگر بچه هایتان را داخل شیشه نگه دارید،  باز راهی برای رسیدن به اینترنت و فضای مجازی پیدا می کنند. به هر حال فرزند زمانه خویشتن هستند و خیلی سخت می توان آن ها را از زمانه ای که در آن هستند، دور کرد. حالادیگر با یک گوشی و یک تبلت به راحتی می توانند وارد دنیای وسیعی از اطلاعات شوند. دنیای وسیع و البته پر از شگفتی و نکات جدید.
 
همین دنیا و وسعت و شگفتی است که رودروی با آن خیلی از خانواده را نگران کرده است. اینکه در این دنیا چه می بینند و چه پنجره هایی رو به شگفتی برایشان باز می شود. پدر و مادرها شاید بتوانند به طور فیزیکی از فرزندانشان در مواجهه با خطر مراقبت کنند اما خطر فضای مجازی را چطور می توان برای همیشه از بین برد؟ چطور می توان به کودکان آگاهی داد و آن ها را در این دنیای بزرگ و شبکه جهانی امن نگه داشت؟

بررسی های «NSPCC» بین 2000 نفر از والدین کودکان هشت تا سیزده ساله نشان داد که خیلی از آن ها نمی دانند درباره فضای مجازی چگونه با فرزندانشان صحبت کنند و چگونه به آن ها ایمنی بدهند. در این نظرسنجی مشخص شد که 91 درصد از کودکان هشت سال حداقل یک بار در هفته از اینترنت البته بدون آگاهی پدر و مادر استفاده کرده اند.
 
نزدیک به 31 درصد از والدین هم اعتراف کرده اند که از فرزندان بزرگ تر یعنی خواهر و برادر بزرگ تر کودک که تجربه استفاده از اینترنت دارند خواسته اند تا به سوال های آن ها درباره فضای مجازی جواب بدهند. علاوه بر این 16 درصد از والدین گفته اند که آن ها با اعتماد به نفس بیشتری می توانند درباره خطرهای دنیای واقعی با کودکانشان صحبت کنند تا خطرات احتمالی دنیای مجازی و اینترنت و زندگی آنلاینش.

آموزش آنلاین مهم تر از قبل

کارشناسان این موسسه هشدار داده اند که کودکان به طور بالقوه از توصیه های پدر و مادر استقبال می کنند و بهتر است زمانی که کودکان آنلاین می شوند، والدین ضمن حمایت نامحسوس از آن ها درباره فضای مجازی با آن ها صحبت کنند و این موضوع را نادیده نگیرند. خطرهایی که کودکان را در اینترنت تهدید می کند، بیشتر به نقض حریم خصوصی و استفاده و استثمار از کودکان بر می گردد.

 

خطرهایی که یک کودک ناآشنا به فضای مجازی هیچ خبری از آن ندارد و فقط بار اهنمایی پدر و مادر است که م یتوان با خیال راحت پنجره های وب را باز کند و وارد دهکده جهانی شود. والدین با روش های مختلفی می توانند فرزندانشان را از سنین پایین با خطرهایی که رد فضای مجازی وجود دارد، آشنا کنند.


پیشگیری از درمان بهتر است
1- به کودکانتان بگویید کسانی که مخاطب آنلاین هستند، همیشه آن فردی نیستند که ادعا می کنند. مثلا بارها دیده شده مردها خودشان را جای دخترها جا زده اند یا دختری خودش را یک مرد جوان معرفی کرده است و...

2- اسرارشان را برای خودشان نگه دارند. باید به فرزندانتان آموزش بدهید اطلاعات شخصی شان را در فضای مجازی محرمانه نگه دارند و در دسترس و دید عموم نگذارند.

3- برای کودکان زیر هشت سال هیچ وقت ایمیل شخصی نسازید و از آن ها بخواهید برای ثبت نام در شبکه های اجتماعی از ایمیل خانوادگی استفاده کنند.

4- از کودکتان بخواهید اگر از طرف کسی به جای دعوت شدند، حتما به شما بگویند. یعنی از آن ها بخواهید برای دیدار با کسانی که در فضای مجازی هستند، مثل افراد واقعی از شما اجازه بگیرند. به کودکانتان آموزش بدهید آن ها نباید از هر کسی اطاعت کنند. ممکن است کودک شما در فضای مجازی از طرف یک آدم غریبه تحت فشار قرار بگیرد تا مجبور به انجام کاری شود. قبل از انجام هر کاری موضوع را حتما با شما در جریان بگذارد تا اگر قرار است اقدامی انجام شود، از طرف شماب اشد. این موضوع را بدون توجه به سن کودک مدام تکرار کنید تا کودک آن را درک کند.
 
5- به کودکتان بگویید زورگویی های اینترنتی را و هر چه تهدید و ناسزاگویی است، حتما به شما خبر بدهند.

6- رایانه ای را که کودک از آن استفاده می کند، در اتاق شخصی اش نگذاید. رایانه را به عمد در جایی بگذارید که بقیه خانواده هم حضور دارند، یعنی با یک سر چرخاندن بتوانید صفحه مانیتور را ببینید. سعی کنید ارتباط نزدیکی با کودکتان داشته باشید تا کودک همیشه به شما اطمینان داشته باشد و به راحتی پیام ها و خبرها و رفتارهایی را که در فضای مجازی می بینید، با شما در جریان بگذارد.

7- مطمئن باشید که فرزندانتان به حساب های کاربری شما دسترسی ندارند. مثلا حساب کارت های اعتباری یا اطلاعات بانکی تان را در جای مطمئنی ذخیره نید.

8- استفاده از رایانه و اینترنت را برای فرزندانتان قانونمند کنید. یعنی اینکه باید قبل از استفاده بدانند اجازه انجام چه فعالیت هایی را دارند. برای بچه هایی زیر دوازده سال باید قوانین مشخصی برای استفاده از اینترنت بگذارید. یعنی باید تحت نظارت کامل فعالیت اینترنتی انجام بدهند، به این صورت که فعالیت آن ها در فضای مجازی باید از نظر زمان و موضوع حتما با نظارت کامل والدین انجام شود. در این مورد با فرزندتان شفاف برخورد کنید، بهتر است بداند که کنترل می شود.

 

 مراقب سوءاستفاده جنسی از کودکان در اینترنت باشید

9- برای استفاده از اینترنت وقت و روز مشخص کنید. مثلا چند روز در هفته و در آن چند روز، چند ساعت می توانند پای اینترنت بنشینند. مثلا بیشتر از دو ساعت در روز برای کودکان زیر دوازده سال زمان زیادی است. سعی کنید در این زمان نظارت محسوس هم داشته باشید.
 

10- اگر از آن دسته پدر و مادرهای استرسی هستید و مدام دلتان شور می زند، بهتر است کاری کنید که کودکتان همزمان با شما از رایانه و البته اینترنت استفاده کند، این گونه عوارض احتمای استفاده از رایانه و اینترنت کمتر می شود.

11-  برنامه هایی در بازار رایانه عرضه شده که می توانید با آن دسترسی کودکان را به فضای مجازی کنترل کنید. یعنی اینکه متوجه می شوید کودکتان در دو، سه ساعتی که پشت رایانه نشسته، وارد چه صفحه هایی شده و چه بازی هایی انجام داده است. کودکان هیچ تجربه ای از اینترنت و مشکلات آن ندارند. به همین دلیل اگر اشتباهی داشته باشند، سعی می کنند آن را پنهان کنند. مثل اینکه به اشتباه وارد سایت نامناسبی شده باشند یا به اشتباه ایمیلی فرستاده باشند و... یک بار برای همیشه این موضوع را روشن کنید که حتما با شما صداقت داشته باشند. به فرزندتان بیاموزید قبل از اینکه مشکل بزرگی پیش بیاید آن را با شما مطرح کنند.

12- حتما حواستان به هشدارها و علائم صفحه ها باشد. سایت ها و فضاهای مجازی که استفاده از آن ها برای نوجوانان مجاز است، به هیچ وجه نمی تواند برای کودک زیر ده سال هم مجاز باشد.

13- یادتان باشد اگر شما تمام وقت پشت رایانه می نشینید و اوقات فراغتی با خانواده ندارید، پس چطور می توانید از فرزندتان بخواهید زمان محدودی در اینترنت باشد؟ با محدودیت هایی که برای خود در مورد استفاده از رایانه و فضاهای مجازی می گذارید، می توانید الگوی خوبی برای فرزندتان باشید.

 

سواستفاده جنسی در اینترنت,آموزش مسائل جنسی به کودک 

14-  پدر و مادر همیشه الگوی فرزندانشان هستند، اگر مدام از شبکه های  مجازی صحبت کنید و حواستان به عکس گرفتن و کامنت گذاشتن و کامنت گرفتنب اشد، آن ها هم می خواهند این فضا را تجربه کنند. پس بهتر است جلوی فرزندتان کمتر به این سایت ها و شبکه ها بروید و کمتر درباره عکس و کامنت و لایک صحبت کنید.

15- مطمئن شوید فرزندانتان قوانین اینترنت را اجرا می کنند. مثلا بعضی از شبکه های اجتماعی محدودیت سنی دارند و کودکان زیر سیزده سال را نمی پذیرند؛ خیلی از بچه ها به دلیل کنجکاوی، سن خودشان را به دروغ، بالاتر می گویند و وارد این شبکه ها می شوند که خیلی به درد سن و سالشان نمی خورد. قبل  از اینکه کودکتان را با اینترنت و فضای مجازی تنها بگذارید، مطمئن شوید که با صداقت همه فرم ها را پر می کند.

16- اینترنت را با کودکتان قسمت کنید. انگار که می خواهید برای کودکتان قصه بگویید، با این روش در بازی ها و نرم افزارها و فیلم هایی که می بیند، سهیم می شود، اجازه بدهید کودک درباره چیزهایی که می بینید با شما صحبت کند و شما هم با علاقه به حرف هایش گوش بدهید، انگار که به شنیدن آن علاقه مند هستید و از آن لذت می برید.

کودکتان را تشویق کنید تا بیشتر با شما از تجربیاتش بگوید و با جمله «از اینکه این صفحه رو به من نشون دادی» یا «چه خوب شد که پرسیدی» او را سر وجد بیاورید. با این رفتارهای مثبت کودک یاد می گیرد، همیشه درباره فضاهایی که تجربه می کند با شما صحبت کند.
 
سواستفاده جنسی در اینترنت
بیشتر سوءاستفاده های اینترنتی غیرفیزیکی شروع می شوند مثل گرفتن عکس های خصوصی از بچه ها و بعد از طریق تهدید و حق السکوت ممکن است به سوءاستفاده فیزیکی منجر شود. مثلا از کودک می خواهند جلوی دوبین با لباس نامناسب و یا حتی برهنه ژست بگیرد و برای آن ها بفرستد. نام این عمل تجاوز مجازی است. تجاوز مجازی ای که ممکن است به تجاوز فیزیکی هم ختم شود.

در این اقدامات معمولا فرد متجاوز از در دوستی با کودک وارد می شود و سعی می کند اعتماد او را جلب کند. آمار نشان می دهد که گزارش های مربوط به سوءاستفاده جنسی از کودکان به طور چشمگیری در بیشتر کشورها افزایش داشته و جرائم گزارش شده به پلیس، فقط بخش کوچکی از این جرائم را نشان می دهد. بنابراین بیش از قبل نظارت و کنترل والدین را در استفاده کودکان از اینترنت جدی و ضروری می کند.

کودکان در سنین مختلف از اینترنت چه استفاده هایی می کنند؟
5 تا 6 سالگی: این سن زمان مکاشفه کودکان است. یعنی دلشان می خواهد به هر چیزی سرک بکشند. به همین دلیل والدینی که مدام از اینترنت استفاده می کنند باید حواسشان به فرزندانشان باشد، یعنی بهتر است کمتر جلوی چشم او پشت رایانه بنشینند و سعی کنند اگر کودک سوالی درباره اینترنت و رایانه می پرسد به سادگی به او جواب بدهند.

7 تا 8 سالگی: شیطنت و پنهان کاری بچه ها کم کم از این سن شکل می گیرد. ممکن است به تنهایی و دور از چشم پدر و مادر وارد اتاق های گفت و گو و سایت هایی بشوند که مناسب سن و سالشان نیست. گزارش های فعالیت های آنلاین می تواند در طول این سنین، مفید باشد.

9 تا 12 سالگی: دوره قبل از نوجوانی، یعنی زمانی که بچه ها می خواهند از هر چیزی سر در بیاورند. باید به آن ها آموزش بدهید فقط از سایت ها و بازی های مخصوص کودکان 9 تا 12 سال استفاده کنند. همچنین والدین می توانند با استفاده از ابزارهای کنترلی، دسترسی به بعضی سایت ها و موضوعات را مسدود کنند.

13 تا 17 سالگی: نوجوانان در این سن همیشه مهارت بیشتری از والدین خود در استفاده از اینترنت و رایانه دارند، پس اینجا باید والدین باید نقش فال تری در هدایت نوجوانان برای استفاده از اینترنت داشته باشند... رعایت جدی قوانین که بین کودکان و والدین موافقت شده و مرور گزارش های فعالیت های آنلاین فرزندان بسیار مهم است.

منبع: ماهنامه همشهری تندرستی


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

جلوگیری از انحرافات جنسی فرزنددختر نوجواناتاق نوجوانپسر نوجوان افسردگی در کودکانکودک و نوجوانرفتارهای کودکان آموزش مسائل جنسی به کودکان سنین مختلفبعضی از کودکاندائم امکانات، داشته ها و نداشته های خود را با دیگران مقایسه می کنند سوء استفاده های جنسی از زنان در محیط های کاری ایرانسوء استفاده های جنسی از زنان در محیط های کاری ایرانجنجال تجاوز جنسی به زنان هالیوودی مشهور عکسجنجال تجاوز جنسی به زنان هالیوودی مشهور مسئله خشونت علیه زنان و سکوت بسیاری از زنان پنج اشتباه عمده والدین در برخورد با نوجوانانروش های مختلف دارو دادن به کودکان در سنین مختلف هوش کودکان نابغه این نشانه را دارد جلوگیری از انحرافات جنسی فرزند دختر نوجواناتاق نوجوانپسر نوجوان افسردگی در کودکانکودک و نوجوانرفتارهای کودکانرفتار آموزش مسائل جنسی به کودکان سنین مختلف بعضی از کودکاندائم امکانات، داشته ها و نداشته های خود را با دیگران مقایسه می کنند بعضی وقت سوء استفاده های جنسی از زنان در محیط های کاری ایران سوء استفاده های جنسی از زنان در محیط های کاری ایران جنجال تجاوز جنسی به زنان هالیوودی مشهور عکس جنجال تجاوز جنسی به زنان هالیوودی مشهور مسئله خشونت علیه زنان و سکوت بسیاری از زنان در پنج اشتباه عمده والدین در برخورد با نوجوانان روش های مختلف دارو دادن به کودکان در سنین مختلف هوش کودکان نابغه این نشانه را دارد


ادامه مطلب ...

سوءاستفاده جنسی و احساس کودک...

[ad_1]
ماهنامه رنان امروز: با بروز سوءاستفاده جنسی، کودک در معرض تجربه جنسی قرار می گیرد که این تجربه هیچ تناسبی با مراحل رشد و تحول او ندارد. بنابراین مجموعه ای از رفتارهای جنسی نامتناسب، هویت جنسی آشفته و درگیری فکری و احساسی بیش از اندازه با مسائل جنسی از خود نشان می دهد. تعدادی از کودکان می آموزند که رفتارهای جنسی وسیله ای برای کسب توجه و امتیاز اسـت و با استفاده از این رفتارها می توان تعداد بی شماری از نیازهای غیرجنسی خود را برآورده کرد، و یا می آموزند که تنها ارزش وجودی کودک به جذابیت جنسی اوست.

بنابراین در بزرگسالی به سوی بی بند و باری جنسی کشیده می شوند. آنها ممکن اسـت با شریک جنسی خود بدرفتاری کنند، همیشه در پی علایق شخصی خود باشند و از انگیزه ها و علایق شریکشان بترسند. عده ای دیگر نیز، به دلیل تجربه ترس و وحشت همراه با سوءاستفاده جنسی، برای جلوگیری از بروز مجدد آن از هر نوع محرک جنسی دوری می کنند و در بزرگسالی عملکرد جنسی یا توانایی شان برای ایجاد ارتباط صمیمی با فردی دیگر آسیب می بیند.

بریر، از نظریه پردازان مهم در زمینه سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی، معتقد اسـت که سوءاستفاده جنسی، در میان تمام انواع خشونت بین فردی، پدیده ای منحصر به فرد اسـت. (زیرا در سوءاستفاده جنسی استثمار و تهاجم با چیزی ه ممکن اسـت به گونه ای گواه بر عشق یا مراقبت باشد، مثل تماس جسمی، در آغوش گرفتن، یا تمجید کردن، آمیخته می شود. بنابراین بازمانده ممکن اسـت «احساسات دوگانه ای در مورد روابط صمیمانه به ویژه روابط جنسی پیدا کند.»

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

زن که از 4 تا 14 سالگی بارها مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته اسـت می گوید: «از بس این موضوع تکرار شده بود انگار یک جورهایی داشتم رام می شدم. تسلیم از سر ناچاری و بعضی وقت ها هم حس های خودم. حس جنسی ام به این آدم ها را دوست نداشتم، بعد خیلی سعی می کردم از این آدم ها فاصله بگیرم ولی نمی شد. با خودم کشمکش داشتم، انگار یک حسی در درونم می گفت  به این موضوع نیاز داری ولی از طرفی هم از آن آدم ها بدم می آمد.»

در فرایند سوءاستفاده جنسی و تلاش های مکرر کودک برای پایان دادن به این سوءاستفاده، قدرت و کنترل کودک بریدن و زندگی اش به زور از او گرفته می شود. کودک در مقابله با سوءاستفاده گر و جلوگیری از به دام افتادن دوباره «احساس ناتوانی» می کند. ترس از عواقب افشاسازی یا ضعف در متقاعد کردن بزرگسالانی که حرف او را باور ندارند احساس ناتوانی کودک را تشدید می کند. درواقع، احساس ناتوانی در کودک اغلب بی آن که سوءاستفاده گر از زور و قدرتش استفاده کند به وجود می آید، زیرا کودک تحت فشار نامحسوسی ناشی از نابرابری قدرت میان خود و سوءاستفاده گر اسـت و بعضا خود را به سوءاستفاده گر وابسته می داند.

به عبارت دیگر، وجود تهدید برای احساس ناتوانی ضروری نیست و این احساس صرفا با تصور پیامدهای افشاسازی نیز می تواند رخ دهد. مثلا کودک ممکن اسـت تصور کند اگر به دیگران بگوید، پدرش به زندان خواهد افتاد. به این ترتیب، تحریفات شناختی در ذهن کودک قالب می بندد؛ تحریفات شناختی مثل «دنیا جای امنی نیست»، «من ضعیف تر از آن هستم که بتوانم از خودم دفاع کنم»، «من همواره احتیاج دارم در کنار یک مرجع قدرت باشم»، و «من برای بقا به حضور مردان قوی و حمایت گر در اطراف خود نیاز دارم».

بدین گونه، سوءاستفاده جنسی دنیای کودک را تغییر می دهد و قصه غالب زندگی کودک را سوءاستفاده گر می نویسد؛ شخصی که قدرت و دانش را در دنیای کودک در اختیار دارد، سوءاستفاده گر با کارها و حرف هایش قصه ای برای کودک می نویسد که او در آن از هیچ حقی برخوردار نیست و در برابر اتفاقاتی که افتاده مسئول اسـت. به علاوه، خواسته سوءاستفاده گر مبنی بر پنهانی بودن موضوع باعث می شود وی بر مسند قدرت باقی بماند. در نتیجه، معمولا کودک امکان آزمون و اصلاح این قصه را پیدا نمی کند. والدین، دوستان و دیگران نیز ممکن اسـت به طور غیرعمد این قصه را برای کودک تثبیت کنند. با این قصه غالب در زندگی، کودک تا سال ها بعد همچنان در روابط و موقعیت های دیگر قربانی می شود.

زن از 12 سالگی اش روایت می کند: «علنی تهدید می کرد که می گویم تقصیر تو بوده. می گویم تو کاری کردی. چشم هایش درشت بود. اصلا وقتی نگاه می کرد انگار با چشم هایش می خوردت. می گفت اگر به مامانت بگویی، من می دانم و تو. حق نداری به کسی بگویی. خیلی حالم بد می شد. از او می ترسیدم. قدش هم بلند بود. می ترسیدم که با او تنها باشم. خیلی سعی می کردم جایی با او تنها قرار نگیرم. این موضوع سه چهار بار اتفاق افتاد و من نتوانستم به هیچ کس بگویم. بیشتر از خودم عصبانی بودم چون نمی توانستم قوی باشم، نمی توانستم از خودم دفاع کنم. باید کاری را می کردم که دوست نداشتم. همیشه دلم می خواست زودتر بزرگ شوم، قوی باشم، اجازه ندهم هیچ کس باهام کاری بکند و بهم دست بزند.»

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

کودکی که از او سوءاستفاده جنسی شده احساس می کند با دیگران، مخصوصا هم سن و سالانش، متفاوت اسـت. در اغلب موارد، این تفاوت مثبت نیست، بلکه چیزی شبیه ناقص شدن اسـت. از آنجا که در سوءاستفاده جنسی بدن درگیر اسـت، کودک بیش از دیگران به بدنش حساس می شود.

خودم را نگاه می کردم. احساس می کردم شکل اندام تناسلی ام آنرمال اسـت. نمی دانستم نرمالش چیست، ولی فکر می کردم این یک اشکالی دارد. فکر می کردم که یک ضایعه، یک بخش اضافه ای ایجاد شده اسـت.»

در طول زمان، بازماندگان دو واکنش کاملا متفاوت نسبت به بدن نشان می دهند: عده ای به بدن خود توجه افراطی نشان می دهند و برخی دیگر بدنشان را انکار می کنند و تا آنجا که ممکن اسـت آن را نادیده می گیرند، زیرا بدن محل وقوع جرم اسـت.

«هیچ وقت دوست نداشتم سینه داشته باشم، زن باشم. سعی می کردم سینه هایم را فشار بدهم که بزرگ نشوند. همیشه لباس های مردانه می پوشیدم.»

این احساس متفاوت بودن در حوزه روان نیز رخ می دهد. کودک حس می کند چیزهایی می داند که کودکان دیگر نمی دانند و تنها بچه ای اسـت که عمل جنسی انجام داده اسـت. چیزی که احساس متفاوت بودن را تا حد زیادی در کودک ترمیم می کند حرف زدن درباره تجربه خود و آگاهی از این موضوع اسـت که این اتفاق برای دیگران هم رخ می دهد.

«بدنامی» و «احساس گناهِ» ناشی از آن یکی دیگر از آثار مخرب سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی اسـت. کودک باور دارد اتفاقی که برایش افتاده از نظر اجتماع پذیرفتنی نیست و او آدم بدی اسـت، مخصوصا اگر به دلیل وقوع سوءاستفاده جنسی سرزنش شده باشد. حتی اگر یکی از والدین کودک را آگاه کند که در آن رخداد به هیچ وجه مقصر نبوده و نباید خود را سرزنش کند، باز کودک احساس گناه می کند زیرا در این عمل شریک بوده اسـت. عوامل متعددی در وسعت احساس گناه دخیل هستند، مثل وقتی که او را زیرکانه تهدید کرده یا به او اخطار داده اند که فاش کردن موضوع به از هم پاشیدگی خانواده منجر می شود کودک احساس گناه بیشتری می کند تا زمانی که به سادگی و چرب زبانی وادار به شرکت در فعالیت جنسی شده اسـت. معمولا کودک سال هایی را که با احساس گناه سپری کرده سال های از دست رفته زندگی اش می داند. به علاوه، احساس گناه باعث می شود کودک خشم خود را نسبت به سوءاستفاده گر سرکوب و در برابر او منفعلانه برخورد کند، یا خشم خود را به دیگران انتقال دهد.

«حرصم را سر پسرها خالی می کردم. مثلا وقتی بازی می کردیم، اگر من یا دختر دیگری را اذیت می کردند، کتکشان می زدم یا کورس می گذاشتم، رویشان را کم می کردم. یا سوسک می انداختم توی لباس هایشان که بگویم هیچی نیستند، هیچ ارزشی ندارند. همیشه این کار را می کردم. از جنس مرد متنفر شده بودم. هر چه می گذشت این تنفر بیشتر می شد.»

احساس گناه باعث می شود کودک سکوت کند و نتواند تجربه اش را با کسی در میان بگذارد. بنابراین امکان این که دیگران بتوانند برای توقف سوءاستفاده جنسی کاری انجام دهند، از دست می رود. همچنین این احساس موجب می شود کودک خود را سخت گیرانه مجازات کند. زن می گوید: «حس گناه داشتم. خودم را مقصر می دانستم. پس با خودم قهر کردم، خودم را مجازات کردم. فکر می کردم باید غصه بخورم، مثلا درد بکشم یا ناراحت باشم.»

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

«مرگ احساسات»، «کمای عاطفی»، «سنگ بودن»، «بریدن حسی»، «پیر شدن»، یا «ندیدن و نشنیدن» موضوعی جدی اسـت که کودک تا سال ها بعد با آن دست و پنجه نرم می کند. پس از تجربه سوءاستفاده جنسی، کودک توان رو به رو شدن با ماجرا و درک آن را ندارد. بنابراین برای کاهش شدت رنج خود، به طور ناخودآگاه، احساسات متناقضش را سرکوب می کند. به عبارت دیگر، کودک دست به انکار خود یا حداقل بخشی از تجربه و احساساتش می زند و آرام آرام احساساتش را از دست می دهد و وارد کمای عاطفی می شود، زیرا تجربه کردن آن احساسات در آن زمان برای کودک بسیار کُشنده اسـت. در سال های بعد، یکی از مشکلات جدی کودک این اسـت که نمی تواند احساساتش را تجربه کند، زیرا قبلا آنها را کُشته اسـت و احیای این احساسات مُرده چندان کار آسانی نیست. او احساس می کند در زندگی روزمره نمی بیند و نمی شنود.

زن که در چهار سالگی مورد سوءاستفاده قرار گرفته اسـت می گوید: «الان تازه می فهمم که این همه سال نه چیزی شنیدم و نه دیدم. همه صداها را انگار چند ولوم ضعیف تر می شنیدم. آدم های دور و برم را نمی دیدم. شوهرم را نمی دیدم. این همه سال انگار توی سیاهی زندگی می کردم...».

از دیگر عواقب کمای عاطفی این اسـت که گاهی بازمانده احساس می کند زندگی نمی کند و گویی در کنار زندگی اش ایستاده اسـت. زن که در 10 سالگی سوءاستفاده جنسی را تجربه کرده می گوید: «همیشه تنهایی، حتی وقتی کنار کسی هستی و خیلی هم به دیگری حس خوبی می دهی. نه تنهایی مثبت، یک جور تنهایی ای که انگار وجود نداری. اینجا نشسته ای، ولی وجود نداری. 10درصد از وجودت اینجاست، خودت جای دیگری هستی که اصلا هپروت اسـت. آنجا هیچ جا نیست.»

گاهی این سرکوب و انکار آن قدر جدی اسـت که کودک احساس می کند مرده اسـت، و حتی اگر نخواهد دقیقا بگوید که مرده اسـت، می گوید احساس پیری می کند، با این توضیح که پیری تخفیف مردن اسـت. کودک بعد از این تجربه حس می کند ناگهان تغییری اساسی در درونش رخ می دهد؛ گذاری سریع از کودکی به پیری یا شاید مرگ.

زن می گوید: «قبلش خیلی بچه موفق و شاد و سرحالی بودم. چهارم دبستان بود که این اتفاق برایم افتاد. یک دفعه تغییر کردم. البته باز هم خیلی بچه «نامبر وانی» بودم ولی انگار دیگر آن شیطنت تمام شد؛ آرام شدم. تغییری که در محیط اجتماعی برایم اتفاق افتاد این بود؛ خیلی خیلی آرام شدن، انگار احساس کنی پیر شدی...»

گاهی نیز شدت حادثه باعث می شود خاطره آن اتفاق از حافظه کودک پاک شود و او سال ها بعد چیزی جز یکی دو تصویر رنگ و رو رفته یا چند حس گنگ به یاد نداشته باشد. در این شرایط صِرف یادآوری آن اتفاق می تواند چنان آسیب زا باشد که کودک را به ورطه «مرگِ من» بکشاند.

زنی که در شش سالگی این اتفاق برایش افتاده می گوید: «اولین بار مادرم این کار را کرد. تعریف کردنش خیلی سخت اسـت. اولین بار اسـت که می خواهم در مورش بگویم. خیلی خیلی سخت تر از آن اسـت که بشود فکرش را کرد، چون مهم ترین آدم بود، چون کسی بود که تو باید می توانستی به او اعتماد کنی، چون کسی بود که قاعدتا باید دوستت می داشت، چون اگر همه مردم دنیا از تو سوءاستفاده کنند احتمالا باید مادرت پشتت باشد. خیلی جالب اسـت که من این را فراموش کرده بودم، هیچ وقت یادم نبود، و یک دفعه به خاطرم آمد. وقتی یادم آمد دلم می خواست بمیرم.»

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

به تدریج، همراه با «مرگ احساسات»، «مرگ دیگریم نیز برای کودک اتفاق می افتد. در آغاز زندگی، برای نوزاد، «دیگری» مادر و بعدها پدر خواهد بود. به طور معمول، والدین مامن کودک هستند اما چنان که دیدیم در شرایط آشفته والدین به دلایل بسیاری نمی توانند مامنی برای کودک باشند و احساس دوست داشته شدن و حمایت لازم را به او بدهند. گاهی بی توجهی مامن به کودک چنان برایش معانی عمیقی دارد که او «دیگری» را در خود می کشد، زیرا تاب این میزان از بی توجهی و بی تفاوتی را ندارد، بنابراین با دیگری همان کاری را می کند که دیگری با او کرده اسـت. اندکی بعد، با ظهور فرد دیگری که از کودک سوءاستفاده می کند، مفهوم «دیگری» برای کودک بیشتر از همیشه مخدوش می شود. مخصوصا وقتی یکی از والدین از کودک سوءاستفاده جنسی می کند «مرگ دیگری» با شدت بیشتری رخ می دهد و ترمیم اعتماد به دیگری از هر زمانی سخت تر می شود.

به علاوه، اگر هنگام افشاسازی سوءاستفاده جنسی، خانواده کودک واکنش منفی نشان دهند، مثلا کودک را سرزنش کنند یا موضوع را نادیده بگیرند، کودک بیشتر احساس می کند مورد خیانت قرار گرفته اسـت. در این حالت بازمانده به دلیل فوران احساسات منفی ترجیح می دهد از شر «من» نیز خلاص شود و این یعنی «مرگ احساسات»، که در موارد شدید به صورت اقدام به خودکشی بروز می کند. به این ترتیب، کودک با بحران دوست داشتن دیگری دست به گریبان می شود، زیرا بنای دوست داشتن دیگری اعتماد کردن اسـت؛ اعتمادی که والدین و سوءاستفاده گر آن را از بین برده اند.

کودک آرام آرام با دیگری سرد می شود، زیرا احساساتش در حال مرگ تدریجی هستند و دیگری نیز غیرقابل اعتماد و نامهربان اسـت. به تدریج کودک به دیگری پشت می کند، می کوشد دیگری را نبیند، فردیت خود را تقویت می کند و کم کم از دیگری بی نیاز می شود. در این شرایط گاه کودک به فردی خودمحور تبدیل می شود. او اشتباهات و امیال خود را، حتی اگر به دیگری آسیب بزند، به سادگی می پذیرد و به خود حق می دهد و به دنبال انتقام گرفتن از جامعه و دیگران اسـت. او، به جای ایجاد روابط متقابل صمیمانه با دیگران، با آدم ها بازی (با مفهوم برن از بازی) می کند.

بعضی اوقات بازمانده می تواند عدم حضور مامن را به فرصتی تبدیل کند و فردیت و توانمندی هایش را تقویت کند بی آن که به دیگری آسیبی بزند، او در می یابد که کسی حمایتش نمی کند و مامنی وجود ندارد. بنابراین تصمیم می گیرد خودش مامن خود یا حتی دیگری شود، یعنی از کسانی مثل خواهر یا برادر کوچک تر، والدین و غیره نیز حمایت می کند. گاهی نیز کودک، به رغم بی اعتمادی بنیادی به دیگران، ساده لوحانه به آنها اعتماد می کند و همه را به حریم شخصی خود راه می دهد و هر بار نیز به شکل های مختلف مورد سوءاستفاده دیگران قرار می گیرد، زیرا او به طور ناخودآگاه به دنبال تایید تصویری اسـت که از دیگری در ذهن خود ساخته اسـت؛ موجودی خطرناک، غیرقابل اعتماد و بی رحم.

«به یک کمای عاطفی رفتم که سال ها طول کشید، یعنی یکدفعه حس خیلی عجیبی پیدا کردم به همه آدم ها، از نزدیک ترین آنها تا بقیه. و این توی من ماند، و به نفرت و خشم و بی تفاوتی احساسی تبدبل شد. مثلا یادم اسـت مامانم آن سال ها میگرن داشت. من نه تنها ناراحت نبودم، بلکه همیشه می گفتم که چرا این نمی میرد، اعصاب ما را خُرد می کند! یعنی یک بی احساسی. در آن دوره کارهایی کردم که واقعا عجیب اسـت. بی رحم و خیلی خیلی سنگدل بودم. به دلیل نفرتی که در آن دوره داشتم هیچ کسی نبود که یک ذره احساس خوب به او داشته باشم. اصلا حسی نداشتم. نسبت به آدم ها عین سنگ بودم، از نزدیک ترینشان بگیر تا دورترین.»

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

از دیگر عواقب سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی «خوددرگیری» یا درگیری ذهنی کودک با خود تا دوران بزرگسالی اسـت. یکی از مسائلی که بازمانده در مورد آن خوددرگیری دارد مسئله بچه دار شدن یا نشدن اسـت. این مسئله شاید به این دلیل برای بازمانده تعارض آمیز اسـت که بچه یادآور بچگی خودش و اتفاقات ناخوشایندی اسـت که برایش رخ داده اسـت. سوال دیگر بازمانده از خود این اسـت که آیا باید در یک رابطه غلط ماند و تعهد داشت؟ بازمانده از خود این اسـت که آیا باید در یک رابطه غلط ماند و تعهد داشت؟ بازمانده در گذشته در ارتباط با سوءاستفاده گر به نوعی خود را متعهد احساس می کرده و مجبور بوده ماندن در رابطه با سوءاستفاده گر را انتخاب کند. بعدها نیز ممکن اسـت خود را در شرایط ناگواری قرار دهد و احساس کند مجبور اسـت در آن شرایط ناگوار باقی بماند.

«بعد از هفت هشت ماه یک روز دستم را گرفت. احساس کردم که دیگر آدم پاکی نیستم چون او دستم را گرفته و نمی توان با کس دیگری هم باشم، پس باید با او ازدواج کنم. از طرفی هم می دانستم که آن ازدواج غلط اسـت، ولی می گفتم باید بمانم، باید متعهد باشم، نباید بروم.»

آیا باید خودکشی کرد یا نه؟ آیا زنده ماندن اساسا خوب اسـت یا نه؟ چه کسی مقصر اسـت؟ آیا او در سوءاستفاده جنسی مشارکت داشته و مقصر اسـت؟ آیا گناهکار اسـت؟ آیا از نظر جسمی ناقص اسـت یا سالم؟ آیا بدنش کثیف اسـت؟ آیا او روسپی اسـت؟ آیا حق دارد با فردی سالم و پاک ازدواج کند؟ آیا حق دارد برای کسب رتبه های بالاتر اجتماعی تلاش کند یا باید منزوی شود؟ آیا باید درباره تجربه سوءاستفاده جنسی با کسی صحبت کند؟ چرا سوءاستفاده گر این کار را کرده اسـت؟ پس از سوءاستفاده جنسی، این پرسش ها کودک را رها نمی کند و او مدت زمانی بسیار طولانی یا شاید حتی تا آخر عمر از لحاظ ذهنی با سوءاستفاده گر درگیر اسـت. به شیوه های مختلف به ماجرا فکر می کند. بخش هایی از ماجرا را فراموش می کند و بخش های جدیدی به آن اضافه می کند.

به این ترتیب کسانی که مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته اند تا سال ها درگیر آثار مخرب آن خواهند بود، اما تعدادی از آنها موفق می شوند از این تجربه تلخ عبور کنند و بر آن فائق شوند. این افراد به مرور زمان درباره تجربه تلخ خود آگاهی صحیح به دست می آورند و با افزایش آگاهی درباره آن حادثه در می یابند که تنها نیستند و افراد دیگری نیز دارای تجربیاتی مشابه هستند. این آگاهی معمولا زمانی به دست می آید که  فردی که این تجربه را داشته اسـت سکوت را می شکند، تجربه اش را با دیگری در میان می گذارد و او را در احساسات تلخ خود شریک می کند.

این فرد از طریق تخلیه هیجانی و به زبان آوردن تجربیات تلخ خود کم کم از احساسات منفی فاصله می گیرد و قدم اول را در «ترمیم دیگری» و احیای اعتماد به دیگری بر می دارد. او به تدریج قادر می شود از زاویه ای جدید به تجربه تلخ خود نگاه کند. این بینش تازه احساس گناه بازمانده را کاهش می دهد و به او کمک می کند آن تجربه تلخ را به عنوان قسمتی از زندگی اش بپذیرد. در نهایت، این پذیرش او را به سوی صلح و سازگاری با خود و دیگران هدایت می کند.

معمولا فرد تجربه اش را با یک دوست قابل اعتماد در میان می گذارد یا با متخصص آگاه. وقتی فرد یک بار تجربه اش را با دیگری در میان گذاشت بازتعریف ماجرا برایش راحت تر می شود و این خود بازمانده را از بن بست بیرون می آورد و به او کمک می کند تجربه اش را بهتر درک و تحلیل کند.

«شروع کردم به آدم های دیگر این اتفاق را گفتن. شروع کردم بدون ترس با دوستانم راجع به آن حرف زدن. اولش یعنی تا همین یکی دو سال پیش نمی توانستم بدون گریه آن را برای کسی تعریف کنم. ولی تعریف کردنش باعث شد یواش یواش از آن نفرت فاصله بگیرم، یک کم آن را بفهمم، آن اتفاق برایم ساده تر شود، تاثیراتش را کمی مستقیم تر ببینم. یادآوری آن اتفاق دو تاثیر مهم داشت؛ یکی این که بار سنگینش از رویم برداشته شد، چون واقعا تا بیست و چند سالگی سنگینی بار آن رویم بود و نمی دانستم چه حجم بزرگی از احساساتم را گرفته. دیگر این که نفرت و بی احساسی ام، مشخصا نفرتم از آدم ها، از بین رفت.»

یک راه دیگر برای «ترمیم احساسات» و «ترمیم دیگری» تجربه عشق و دوست داشتن اسـت. وقتی بازمانده کسی را می یابد که می تواند به او اعتماد کند و دوستش بدارد، فشار ناشی از احساس تنهایی مطلق به میزان زیادی کاهش پیدا می کند و پیش فرض غیرقابل اعتماد بودن همه افراد به چالش کشیده می شود. پس از تجربه عشق، او می تواند دنیا را به شکل دیگری نیز ببیند؛ جایی که کمتر خطرناک اسـت. به علاوه، این زمان برای بازمانده زمان بسیار مهمی اسـت زیرا او در حال کشف بخش هایی از خودش اسـت. او سال های زیادی را در کمای عاطفی به سر برده و اکنون می تواند از این کما بیرون بیاید و وارد دنیای زندگان شود. تجربه دوست داشتن دیگری به تدریج باعث می شود بازمانده با خودش و دیگری آشتی کند.

آثار و پیامدهای سوءاستفاده جنسی

«در بیست و چند سالگی برای اولین بار شروع کردم به دوست داشتن کسی. برای من خیلی هیجانش زیاد بود. خیلی احساس قوی ای داشتم. برای فوق العاده جالب بود. حسی بود که سال ها نداشتم. تاثیری که رویم گذاشت این بود که با یک بخش مرده خودم آشنا شدم؛ این که می توانم کسی را دوست داشته باشم. اصلا بخشی از خودم را پیدا کردم. قبل از آن آدم کاملا بی احساسی بودم و از آدم ها متنفر بودم. با این تجربه تبدیل شدم به آدمی که حالا کسی را دوست دارم و انگار می توانم کسان دیگری را هم دوست داشته باشم و از همه آدم ها متنفر یا نسبت به دیگران بی احساس نباشم. تجربه خیلی مهمی در زندگی ام بود. شاید بشود گفت بهترین اتفاق زندگی ام تا آن دوره بود.»

در نهایت، این افراد از طریق «کمک کردن به دیگران» می توانند درد و رنج خود را تسکین دهند. مثلا حمایت از کودکان، شرکت در تحقیقات، انتخاب حرفه ای که از طریق آن بتوان به دیگران کمک کرد، حرف زدن درباره تجربیات تلخ خود در محیط اجتماع، تشویق دیگر افراد آسیب دیده به حرف زدن، و گوش دادن به آنها همگی به بازماندگان کمک می کند بر داستان غالب زندگی شان که سوءاستفاده گر آن را نوشته اسـت فائق بیایند و داستان دیگری برای زندگی خود تعریف کنند.

درمان

در اینجا لازم اسـت از مراجعانی یاد کنم که روزهای اول آشفته و بی قرار به اتاق مشاوره و درمان پا می گذاشتند. آنها سال ها احساسات متعارضی را با خود حمل می کردند. از یک طرف، به دلیل ناتوانی از حرف زدن درباره اتفاقات وحشتناک گذشته، حتی ناتوانی در درک و فهم احساسات متناقض خود، با میل به انکار آن وقایع تلخ، احساس لال شدگی می کردند و نمی توانستند حرف بزنند، و از طرف دیگر میل شدیدی به جیغ کشیدن و فاش گفتن همه آن وقایع داشتند، آن چنان که گویی می خواستند همه ظلمی را که بر آنها وارد شده اسـت بیرون بریزند. سال ها ذهن آنها درگیر مرور حوادث تلخ گذشته بود. افکار، تصاویر یا احساسات تلخ گذشته در خواب یا بیداری به آنها هجوم می آورد، و هر چقدر تلاش می کردند آنها را از ذهن برانند یا به آنها فکر نکنند، موفق نمی شدند. آنها نه می توانستند فراموش کنند و نه آن وقایع تلخ را به زبان بیاورند.

وقتی در همان جلسه اول، با بهره گرفتن از روش «مواجهه درمانی روایی»، از آنها می خواستم همه حوادث تلخ و شیرین زندگی شان را کُل و سنگ هایی کوچک یا بزرگ در نظر بگیرند و آنها را به ترتیب زمان رخدادشان روی یک طناب- که نشان دهنده سال های عمرشان از تولد تا لحظه حاضر اسـت- بچینند، با آمیزه ای از شوق و نگرانی نگاه می کردند. بالاخره آن روز فرا رسیده بود؛ روزی که می توانستند با صدای بلند درباره آن اتفاقات تلخ حرف بزنند.

به این ترتیب، در هر جلسه درمان روی یکی از بزرگ ترین سنگ های زندگی مراجع کار می کردیم و او ترغیب می شد با جزئیات درباره آن روز تلخ حرف بزند، و در محیط امن اتاق درمان همه هیجانات منفی، احساسات بدنی و افکار و تصاویر مربوط به روز حادثه را به یاد آورد و آن روز را مثل یک فیلم بازسازی کند. هدف از این کار دو چیز بود: عادی سازی پاسخ های هیجانی از طریق رویارویی مجدد با خاطرات گذشته، و ساخت یک روایت روشن و منسجم از حادثه آسیب زا. معمولا، بعد از یک یا دو جلسه مواجهه با خاطره تلخ و بازسازی همراه با جزییات آن، هیجانات منفی مربوط به آن خاطره به شدت فروکش می کرد و مراجع می توانست روایت منسجمی از روز حادثه بسازد و شکاف های حافظه اش را با یادآوری جزییات مهم پر کند.

از طریق ساخت این روایت منسجم و تخلیه هیجانی، مراجع کم کم می توانست آن خاطرات تلخ را به عنوان بخشی از داستان زندگی اش بپذیرد، آنها را با دیگر حوادث زندگی اش تلفیق کند، معنایشان را دریابد و به سوال مهم «چرا آن اتفاق برای من رخ داد؟» پاسخ دهد.

حتی برای خودم هم این روش درمان از این نظر جالب بود که، علاوه بر پرداختن به بهبودی و شفای فرد، برای شفای جامعه و اصلاح نظم اجتماعی نیز اهمیت قائل اسـت. سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی یک مسئله و بحران اجتماعی اسـت و قربانیان معمولا به دلیل این که حرف زدن درباره این حوادث پیامدهای گسترده فرهنگی و اجتماعی در پی دارد، ترجیح می دهند سکوت کنند، اما روایت های روشن و منسجم مراجعان که در پایان درمان به دست می آید می تواند آگاهی عمومی را افزایش دهد و چشم های جامعه را باز کند و ضمن مقابله با فراموش کاری و انکار اجتماعی، موارد نقض حقوق بشر کودکان را ثبت کند تا در نهایت فرایند بهبودی فردی و اجتماعی هم زمان آغاز شود.

«پاسخ معمول به ظلم و ستم، بیرون راندن آن از هشیاری اسـت. انکار، سرکوب، و تجزیه به همان میزانی که در سطح فردی کارگر اسـت در سطح اجتماعی نیز عمل می کند. اغلب پنهان کاری بیش از حد غالب می شود، و حکایت حادثه تروماتیک نه به مثابه یک روایت شفاهی، بلکه به شکل علایم بیماری ظاهر می شود. پیش شرط های لازم برای اصلاح نظم اجتماعی و شفای فرد فرد قربانیان، یادآوری و گفتن حقیقت درباره وقایع وحشتناک اسـت.»

جِی، اِل، هرمان (1992)


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


29 ژانويه 2016 ... با بروز سوءاستفاده جنسی، کودک در معرض تجربه جنسی قرار می گیرد که این تجربه هیچ تناسبی با مراحل رشد و تحول او ندارد. بنابراین مجموعه ای از ...سوءاستفاده جنسی و احساس کودک... با بروز سوءاستفاده جنسی، کودک در معرض تجربه جنسی قرار می گیرد که این تجربه هیچ تناسبی با مراحل رشد و تحول او ندارد.تاثیرهای ابتدایی و موقتی سوء استفاده جنسی تا ۲ سال پس از اتمام آزار و اذیت ادامه خواهد .... اگر احساس کردیم کودکی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته چه کار کنیم؟امکان سواستفاده جنسی از کودک ، چیزی است که اکثر والدین ترجیح می دهند درباره ... خانواده) کودکان قربانی غالبا احساس می کنند که اگر فاش کنند مورد سو استفاده قرار ...عموما بچه ها بعد از سوءاستفاده جنسی گوشه گیر می شوند، زیاد گریه می کنند یا ... با کودکان تان صحبت کنید که اگر چنین مواردی را احساس کردند، واکنش نشان دهند:سوءاستفاده ی جنسی به معنی بهره کشی جنسی از کودک برای ارضای فرد ... این فرد به دلیل این که مورد تجاوز قرار گرفته بود، احساس گناه می کرد و از خودش متنفر بود؛ او ...سلامت روان - سوء استفاده جنسی از کودکان - وبلاگ تخصصی مشاوره و روان شناسی. ... بخشی از این سوگواری شامل ابراز هیجان ها و احساس درماندگی شدید است که به صورت ...سوء استفاده جنسی توسط محارم زمانی اتفاق می افتد که کودک توسط خویشاوندان درجه ... ۱ تقویت احساس شرم در کودک : به این طریق که صحبت راجع به مسائل جنسی با ...18 ا کتبر 2015 ... اغلب و حدود 85 درصد سوء استفاده جنسی از کودکان توسط فردی از فضای اجتماعی .... به کودکان توضیح دهید که ممکن است این تماس احساس خوب یا هیجان ...28 مه 2016 ... به اعتقاد کارشناسان، آزار و سوء استفاده جنسی با توجه به سن کودک و ... این احساس به کودک دست دهد که همه بزرگسالان ممکن است قصد رساندن آزار به وی ...


کلماتی برای این موضوع

رفتارهای جنسی نوجوانان مشکلات و نگرانی هارفتارهای جنسی نوجوانان مشکلات و نگرانی ها تغییر از کودکی به بزرگسالی زمان بسیار تجاوز جنسی؛ از اختلال جنسی تا بیماری روانی آکااین روان شناس در ادامه گفت در این چارچوب برخی مسائل به عنوان اختلالات جنسی و برخی تجاوز جنسی فوتبالیست آمریکایی به دختر جوان …تجاوزجنسیفوتبالیستمقامات وزارت دادگستری امریکا اعلام کردندبررسی های مدیریت دانشگاه،پلیس و دادستان مراقبت دوران بارداری کودکمراقبت در دوران بارداریمراقبت از کودککودک داریمراقبت از نوزادتغذیه مناسب بارداری آمیزش جنسی در انسان ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادآمیزشجنسیدرانسانآمیزش جنسی در انسان یا سکس و یا خفت‌وخیز معمولاً به ورود اندام تناسلی مرد در اندام سوء استفاده های جنسی از زنان در محیط های کاری ایرانیک میز، چند صندلی، یک دستگاه کامپیوتر و یک تلفکس، تمام دار و ندار خیلی از شرکت های نگاهی به افسردگی دوران بارداری و پس از زایمانافسردگی چیست؟ افسردگی با علائمی چون احساس غمگینی، شکست، ناراحتی و کلافگی، هیجان و اشتباه تربیتی که پدر و مادر ها مرتکب می شوندرفتار کودک رفتار با کودک تربیت کردن بچه‌تربیت کودکان تربیت فرزند تربیت کودک چکیده ای از راهنمای عملی ارزیابی و درمان کودکان و نوجوانان مبتلا به شب ادراریآذر راه زندگینقش ترس در شکست انسانها و اقسام آن ترس مثبت و منفی هراس، تیره بختی است، اما شهامت را


ادامه مطلب ...