مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

سه گره جادو شده

[ad_1]

داستانی از لتونی

پدر و مادری پسری داشتند که چندان از آن‌ها اطاعت نمی‌کرد. همیشه در کنار استخر بود و از آن جا دور نمی‌شد. مادر او را تنبیه می‌کرد تا نزدیک استخر نرود، پدر او را شلاق می‌زد، ولی نتیجه‌ای حاصل نمی‌شد. هر چه به دستش می‌رسید از قاشق و هاون و کلاه همه را توی آب می‌انداخت. می‌خواست ببیند که آیا این چیزها در توی آب شنا می‌کند یا خیر. بالاخره پدر و مادر با خودشان گفتند حالا که این بچه به هیچ وجه حاضر نیست از کنار استخر و آب دور شود، پسر بهتر اسـت برود و فن دریانوردی بیاموزد.
پدر جارچی فرستاد و اعلان کرد که برای پسرش احتیاج به یک معلم دریانوردی دارد. پیرمردی پیدا شد که فنون دریانوردی را خوب می‌دانست، پس به تعلیم پسر پرداخت. پسرک در این رشته استعداد عجیبی داشت. آنچه را که استاد به او تعلیم می‌داد بسرعت آن را در می‌یافت. چیزی نگذشت که پیرمرد به پدر اطلاع داد که پسرش کاملاً به فنون دریانوردی (1) مسلط شده اسـت.
معلم پیر قصد سفر کرد، ولی قبل از رفتن به شاگردش طناب محکمی داد که سه گره داشت و گفت:
- گرچه تو همه‌ی بادهایی را که از جانب دریا و خشکی می‌وزد می‌شناسی، ولی شخص دریانورد نمی‌تواند تنها به این معلومات اکتفا نماید. موقعی که هوا ساکن یا طوفانی اسـت دریانورد در کنار دریا می‌نشیند و منتظر می‌ماند که بادی برخیزد یا هوای طوفانی آرام گردد. حالا این طناب را که سه گروه دارد به تو می‌دهم. با داشتن آن می‌توانی بر دریاها و بادها حکومت کنی و فرمانروای همه‌ی آن‌ها باشی. اگر هوا ساکن بود و باد نمی‌وزید گره اول را بگشا، آن گاه باد مساعدی خواهد وزید؛ اگر گره دوم را بگشایی طوفانی برپا می‌شود؛ و هر گاه بخواهی آن طوفان آرام شود باید گره سوم را بازکنی.
آموزگار سالخورده این دستور را داد و رفت.
یک روز این پسر، که ناوخدا شده بود، به پایتخت کشوری وارد شد. وقتی که به آن شهر رسید گره سوم را گشود؛ یعنی همان گره هوای ساکن و آرام. در آن بندر کشتی‌های زیادی لنگر انداخته بودند و همگی آماده‌ی حرکت بودند؛ ولی ناگهان همه دیدند که دریا آرام و ساکن شد و در ساحل دریا برگ‌های درخت‌های سپیدار هیچ تکانی نمی‌خورد. تمام کشتی‌ها در بندر بودند و انتظار می‌کشیدند که باد مساعدی بوزد، ولی از باد خبری نبود. تمام روز منتظر ماندند. روز دوم هم باد نوزید.
همه اندوهگین شدند ولی غم و اندوه پسر سلطان از همه شدیدتر بود، زیرا او قصد داشت با شاهزاده خانمی که در آن طرف دریاها می‌زیست عروسی کند و چنانچه یک روز تأخیر می‌کرد دختر را به عقد دیگری درمی‌آوردند. او حاضر بود تمام ثروت و دارایی خود را به کسی بدهد که بدون تأخیر او را به آن طرف دریا نزد نامزدش برساند.
ناوخدای ما، که فرمانروای دریاها و بادها بود، برای انجام این امر حاضر و آماده شد. پسر سلطان شاد و خرسند به کشتی قدم گذاشت. ناوخدا گره اول را گشود، چنان باد مساعدی وزیدن گرفت که بادبان‌ها را باز کردند و کشتی در دریا به حرکت درآمد. صبحگاهان روز بعد پسر سطان از دور، در روی ایوان قصر، نامزد خودش را دید.
قصد داشتند او را به عقد شخص دیگری درآورند. او با عجله به قصر رفت و موفق شد که با دختر مورد علاقه‌اش ازدواج نماید. ناوخدای کشتی به سوی همان کشوری که قبلاً به آن وارد شده بود حرکت کرد. در راه با خودش می‌گفت: «من به این ثروت و دارایی احتیاجی ندارم. خوب اسـت دیگری از آن نصیب و بهره ببرد. من به همان کشتی اکتفا می‌کنم؛ ولی بد نیست که ببینم ساکنان آن کشور چگونه زندگی می‌کنند».
ناوخدا نزد سلطان آن کشور رفت و آنچه را که فکر کرده بود با او در میان گذاشت و گفت من احتیاجی به ثروت ندارم و زندگانی در کشتی را به همه چیز ترجیح می‌دهم.
آن گاه سلطان او را دعوت کرد که مهمان او باشد. ناوخدا همین را می‌خواست. ابتدا چند روز در آن جا ماند، ولی بعد بکلی از ترک کردن آن جا منصرف شد، زیرا سلطان دختر بسیار زیبایی داشت که فوق العاده مورد توجه و علاقه‌ی ناوخدا قرار گرفت.
یک روز خواستگارهایی برای دختر سلطان به کاخ آمدند. آن ها از طرف مالک یکی از جزیره‌ها بودند. ولی دختر سلطان چون از ناوخدا خوشش آمده بود همه‌ی خواستگارها را رد کرد. خواستگارها خیلی بدشان آمد و رنجیدند و فقط از سلطان درخواست نمودند که شب را در قصر او بگذرانند. سلطان اجازه داد و از آن ها پذیرایی بسیار گرم و شایانی کرد.
صبح روز بعد دیدند که خواستگارها فرار کرده‌اند و هیچ اثری از آن‌ها نیست. آن‌ها دختر سلطان را ربوده و با خود برده بودند.
سلطان سالخورده خیلی از این پیشامد متأثر و غمگین شد. نمی‌دانست چه چاره‌ای اندیشید و چگونه دخترش را از چنگ مالک جزیره‌ای که راهی به آن نداشت نجات دهد. در اطراف آن جزیره صخره‌های بلندی سر به فلک کشیده بود و در زیر آب هم سنگ‌های بزرگی قرار داشت. نه کسی راه ورود به جزیره داشت و نه راه شنای در دریا.
ناوخدا به هیچ وجه مأیوس نشد. کارکنان کشتی را جمع کرد و جملگی سوار کشتی شدند و به طرف آن جزیره شتافتند. همین که به نزدیک جزیره رسیدند ساکنان جزیره سوار بر کشتی به استقبال آن‌ها آمدند. ناوخدای ما لنگر انداخت و چون کشتی‌های دشمن نزدیک رسیدند گره دوم را باز کرد. فوراً طوفان وحشتناکی برخاست. امواج به صخره‌ها اصابت می‌کردند، بادبان‌های کشتی‌های دشمن صدا می‌کرد و کسانی که سوار بر کشتی بودند ناله و زاری آغاز نمودند. حتی کشتی ناوخدای ما که لنگر انداخته بود در اثر شدت طوفان مانند پوست گردویی به اطراف پرت می‌شد. ناوخدا گره سوم را گشود فوراً طوفان آرام شد و امواج فرو نشست. از کشتی‌های دشمن فقط قطعات شکسته‌ای در روی آب باقی مانده بود و از قشون دشمن هم فقط تعدادی جسد مرده دیده می‌شد.
دختر سلطان که وی را به سرقت برده بودند در روی جزیره در انتظار سرنوشت خودش بود. ناوخدا با همراهان خود وارد جزیره شد و اسیر از چنگ دشمن نجات داد. مالک جزیره را هم کشت و دختر سلطان را به منزل برد.
چیزی نگذشت که جشن عروسی برپا شد و ناوخدا با دختر سلطان عروسی کرد و جانشین سلطان شد.
ولی دریا را هم از یاد نبرد. گاه به گاه با کشتی خود در روی دریا به سیر و سیاحت می‌پرداخت و طنابی را هم که سه گره داشت با خود به همراه می‌برد.
منبع مقاله :
نی‌ یدره، یان؛ (1382)، داستان‌های لتونی؛ ترجمه‌ی روحی ارباب؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

راههایی برای نجات از سحر و جادودر صحیفه الرضا از امام رضا علیه السلام نقل شده است به جهت دفع ضرر سحر و بطلان آن دستت باطل کردن سحر و جادو توانگریباطِل‌ِ سِحْر، یا باطل‌السّحر، هر آنچه‌ در بى‌ اثر کردن‌ سحر و جادو و رماندن پیام قرآن مجید سحر و جادو و جادوگری و راه حل های آنپیام قرآن مجید سحر و جادو و جادوگری و راه حل های آن سایت اختصاصی مهندس حجت الله کثیریباطل‌السحر ویکی فقه …باور به‌ تأثیر جادویی‌ گره ‌، و جادو کردن‌ با گره‌زنی‌ و راههای‌ گره‌گشایی آیا سحر و جادو و بستن بخت دختران و بستن راه کار …آیاسحروجادووبستنآیا سحر و جادو و بستن بخت دختران و بستن راه کار واقعیت دارد؟ اگر واقعیت دارد از طرف دعا و شرایط دعا کردن دین و اندیشهدعا نویسیدعاء الاستخارةدعاء الفرجدعای توسلدعا برای دوستدعا کمیلدعا برای ازدواج پول نیوز شاید تا همین چند سال پیش، حتی فکر کردن به تکنولوژی های مدرنی که به طور روزمره در حال بسیار زیبا داستان و حکایتبسیار زیبا داستان و حکایت سلام دوست عزیز خوش آمدیدذکر و دعا گویند جهت دزدیده شده و مالی که گم شده، هفت یا هفتاد مرتبه این ذکر را بخوانند بی شک به علوم غریبه اسرار دعا و طلسم گشایش بخت شفای …این سیستم از قسمت اصلی تشکیل شده است قسمت استارتر که شامل الکترومتوری سه فاز با



لینک منبع :سه گره جادو شده

سه گره جادو شده - راسخون rasekhoon.net/article/show/1209729/سه-گره-جادو-شده/‎Cached14 سپتامبر 2016 ... حالا این طناب را که سه گروه دارد به تو می‌دهم. با داشتن آن می‌توانی بر دریاها و بادها حکومت کنی و فرمانروای همه‌ی آن‌ها باشی. اگر هوا ساکن بود و باد نمی‌وزید ... سحر طلسم جادو گره های زیاد در زندگی. - سحر و جادو - انجمن طلبه ی ... forum.t-pasokhgoo.ir/index.php?/topic/2138-سحر...جادو-گره-های...‎Cachedسحر طلسم جادو گره های زیاد در زندگی. - ارسال شده در سحر و جادو : سلام. ... یکبار دیگر برای باز شدن گره کسب و کارم پیش یک دعانویس و سحرنویس بزرگ ... من حتی دو سه نفر از کسانی که اینکارهارو با من کردند رو میشناسم و کاملا مطمئن ... راه مقابله با طلسم و سحر - خبرگزاری فارس www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900901000451‎Cached Similar22 نوامبر 2011 ... مجمع البحرین در ذیل کلمه طلسم می نویسد: «سه نظریه مشهور درباره واژه طلسم وجود دارد: 1 از ... 2 لفظی است یونانی به معنای گره غیر قابل گشودن. .... 3- فردی که سحر شده آیات: ”‌قالَ مُوسى ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَیبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لا یصْلِحُ عَمَلَ ... باطل‌السحر - ویکی فقه www.wikifeqh.ir/باطل‌السحر‎Cached Similarباطِل‌ِ سِحْر، یا باطل‌السّحر، هر آنچه‌ در بی‌ اثر کردن‌ سحر و جادو و رماندن‌ دیوان زیانکار به‌ کار می‌رود. ... ۴.۱ - افسون‌ کردن‌ با بستن‌ گره‌ و بند ... در طول‌ تاریخ‌ بشر، اعتقاد به‌ باطل‌ سحرها و شیوه کاربرد آن‌ها دستخوش‌ تحولاتی‌ شده‌ است‌. .... در روایات‌ پهلوی‌، طلسم‌ ضد تب و بند آمدن‌ خون ، ریسمانی‌ بود که‌ آن‌ را می‌ریسیدند و سه‌ لا می‌کردند و بنا به‌ مورد ... راههایی برای نجات از سحر و جادو ! - بیتوته www.beytoote.com/religious/daru.../ways1-save-magic.html‎Cached Similarجادو کردن رفع جادو طلسم,رفع طلسم,دعای دفع طلسم و جادو,سوره فلق,خواص سوره فلق, خنثی ... و از شر زنان جادوگر که به هنگام افسون کردن مردمان در گره های جادو سخت می دمند . ... به نظر شما چرا خدا از بین شرور که به صورت کلی بیان می کند ،فقط این سه تا شر ... 4- همچنین از حضرت روایت شده است: جهت محفوظ ماندن از سحر و جادو، شب ها پس از نماز ... آیا شما جادو شده اید ؟ - اعتقادی - کانال طتنجیه - پرشین بلاگ totonjieh.persianblog.ir/post/79/‎Cached Similar21 فوریه 2013 ... چگونه بفهمیم سحر وجادو شده ایم وچاره آن ... جادوگرانست پس تا عقاید و افکار باطل بر شخص یا گروهی حاکم است آن شخص و یا گروه مسحورند و جادو شده اند ... برای باطــل ساختن هر گونه ســـحر و جـــادو - دانلود کتاب citar.ir/برای-باطل-ساختن-هر-گونه-سحر-و-جادو/‎Cached Similar22 آوریل 2012 ... ارسال شده در بخش: ادعیه های باطل سحر, ادعیه و اذکار, دانلود کتاب, علوم عرفانی ... که جادو زده شده اندازه گرفته شود و ۲۰۴ گره بر آن زده شود و به گره اولی سوره فلق ..... پارسال بین همین بحثا بود که همسرم سه ماه منزل رو ترک کرد و من به التماس ... نشانه های جادو و راهکارهای قرآنی برای باطل کردن «سحر و طلسم» (ویژه ... charchoob.blog.ir/post/123‎Cached9 دسامبر 2015 ... وقتی شما طلسم (سحر و جادو) و نشانه های آن را بشناسید به محض آنکه اولین ... اگر طلسم شده اید و در زندگی به بن بست رسیده اید، اگر جوان هستید و به دنبال هر .... و گره زدن‌ها و خواب کردن و احضار و حرکت دادن اشیاء با اراده و از این قبیل کارهایی ..... صورت کلی بیان می کند، در سوره فلق فقط این سه تا شر را انتخاب کرده است؟ نگویید سحر و جادو برای بستن بخت وجود ندارد، دعایی در ابطال آن یا ... https://old.aviny.com/shobhe/motafaraghe/207.aspx‎Cachedالف - کجا بیان شد که «سحر و جادو» یا طلسمات برای بستن بخت وجود ندارد؟ ... لابد از سحر و جادو و بسته شدن بخت و یا افتادن گره توسط سحر و جادو در کارها می‌باشد. ... و در ضمن حرام نیز هست – مگر آن که به علما و فقهای شناخته شده و صاحب کرامت رجوع کند. مدخل برگزیده : جادو در فرهنگ مردم/محمد جعفری (قنواتی) https://www.cgie.org.ir/.../جادو-در-فرهنگ-مردم-محمد-جعفری-(قنواتی)‎Cached17 آوریل 2016 ... در این کتاب، همه‌جا از جادو به‌عنوان عملی زشت و اهریمنی یاد شده است و به همین .... پس از آنکه 7 مبین خوانده، و 7 گره به نخ زده می‌شد، نخ را در جایی در شکاف دیوار ...... به گفتۀ راوی: «سه ساعت جهان بُد سراسر سیاه/ که نه هور بود و نه تابنده ماه»؛ ...