مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

خاستگاه و اعتبار اِسناد احادیث

[ad_1]

 از دیدگاه حدیث پژوهان غربی
1. اِسناد در مطالعات اسلامى و غربى. بنابر منابع اسلامى، نقدِ سندِ روایات از قرن دوم هجرى آغاز شده است و از نظر محققان اهل سنّت، جوامع بزرگ حدیثى که در قرن سوم تهیه شده‌اند محصول همین شیوه انتقادی‌اند (1). اما از نظر بیشتر محققان غربى، شیوه نقد حدیث در میان مسلمانان بسیار ابتدایى بوده است؛
چه، در نقد حدیث یکسره به بررسى سند توجه داشته و متن روایات را نادیده گرفته‌اند (2). در مقابل، غالب غربیان سند را از نظر تاریخى نامعتبر می‌شمردند (3). این داورى، مبتنى بر بررسى کامل سندها یا مبانى نقد حدیث اسلامى نبود، بلکه بیشتر بدان سبب بود که آنان احادیثى یافته بودند که مواضعى جانبدارانه یا اشتباهات تاریخى آشکار داشتند، اما عالمان مسلمان آنها را اصیل تلقى می‌کردند، زیرا اَسناد این روایات را موثق و معتبر می‌انگاشتند. محققان غربى از این پدیده چنین نتیجه گرفتند که نظام اِسناد علی‌الاصول امرى مشکوک و نامعتبر است و نقد حدیثى که صرفآ بر پایه بررسى سند صورت پذیرفته باشد، قادر به شناسایى روایات جعلى نیست (4). این استنتاج با نظریه گولدتسیهر و شاخت نیز هماهنگ بود؛
آنان اعتقاد داشتند اغلب احادیث اصیل نیستند و اِسناد آنها نیز ــدست‌کم در مواردى که به پیامبر و صحابه نسبت داده می‌شوندــ جعلى است (5).
بحث درباره اعتبار اِسناد به طور کلى و شناخت کهن‌ترین بخش سند به‌طور خاص، ناگزیر به این پرسش انجامید که خاستگاه یا منشأ اِسناد چیست و از چه زمانى این رسم در میان ناقلان حدیث متداول شد که منبع خبر خود را ذکر کنند. درباره این مسئله بحثهاى مفصّلى مطرح شد که مسلمانان نیز در آنها مشارکت داشتند. در مجموع سه تاریخ براى پیدایش اِسناد ذکر شده است: زمان حیات صحابه، تا حدود سال 60؛
زمان تابعین (تقریباً در فاصله سالهاى 60 تا 120)؛
و دوره نسل بعدى (حدوداً از سال 120 تا 180). عوامل و ملاحظات مختلفى (از جمله تأملات تاریخى، اخبار موجود در منابع اسلامى راجع به خاستگاه سند، و تحقیقاتى بر روى خود سندها) مبناى استنتاج هریک از این سه تاریخ‌گذارى بوده است (6).
استدلال کسانى که از نظریه آغاز زودهنگامِ سنّتِ اسناد طرفدارى می‌کنند این است که مسلمانان پس از وفات پیامبر اکرم، در صدد اِبتناى زندگى خود بر پایه الگوى نبوى بودند و از همین زمان نقل اخبار مرتبط با پیامبر رایج شد. وقتى کسى پیامبر را ملاقات نکرده بود، اما سخنى درباره پیامبر یا به نقل از وى گزارش می‌کرد، احتمالاً از او می‌خواستند منبع خبر خود را اعلام کند، به‌ویژه وقتى مسئله‌اى حساس یا موضوعى نزاع‌انگیز در میان بود. به‌علاوه، اختلافات پدید آمده در جامعه اسلامى پس از قتل عثمان (در سال 35)، یکى از اسباب بسیار مهم در پیدایش اِسناد بوده است (7).
کسانى که به شکل‌گیرى سند در دوره تابعین اعتقاد دارند، چنین استدلال می‌کنند که با درگذشت اکثر صحابه، دیگر اطلاعات بی‌واسطه درباره پیامبر وجود نداشت. این وضع همگان را مجبور ساخت که هرگاه کسى خبرى درباره پیامبر دهد، منبع و مأخذ سخنش را از او بخواهند (8). گاه برخى محققان این تاریخ‌گذارى را به فزونىِ منازعات در جامعه اسلامى پس از مرگ معاویه (در سا ل60) پیوند می‌دهند (9). یوزف هوروویتس (ص 43)، با استناد به روایتى که در سند آن گفته شده زُهرى (متوفى 124) از برخى منابع و راویان خود نام برده، چنین نتیجه گرفته که در نسل پیش از زُهرى، یعنى در دوره تابعین متقدم در پایان قرن نخست هجرى، اِسناد به‌کار می‌رفته، هرچند خود اثبات نکرده است که حدیث مورد بحث به زهرى بازمی‌گردد. این موضوع را سالها بعد یوینبول (10) و شوئلر (11) ثابت کردند. مطالعات جدید هم نشان داده است که روایاتى با سندهاى قدیمى از نیمه دوم قرن نخست هجرى وجود دارد (12).
در میان غربیان، کسى که منشأ اِسناد را بسیار متأخر می‌دانست، شاخت بود. وى به کاربرد سند پیش از آغاز قرن دوم اعتقاد نداشت و ظهور اِسناد را با آشوبهاى اجتماعی‌اى مرتبط می‌دانست که طى آن، امویان خلافت را به عباسیان واگذار کردند (سالهاى 126 تا 132). شاخت (13) دیدگاه هوروویتس (14) ــ یعنى استفاده از سند توسط راویان، دست‌کم از ربع آخر قرن اول هجرى ــ را صریحاً رد می‌کرد. با این حال باید توجه داشت که دیدگاه شاخت درباره شکل‌گیرى دیرهنگام اِسناد، برخاسته از نظر وى درباره جعلى بودن روایات راجع به شخصیتهاى کهن در قرن نخست هجرى است. وانزبرو (15) نیز آغاز به کارگیرى اسناد را اواخر قرن دوم می‌دانسته است (16).
2. تاریخ‌گذارى بر مبناى سندها. تا دهه 1350ش/1970، اغب محققان غربى با شک و تردید بسیار به سند روایات می‌نگریستند و آنها را منبعى براى اطلاعات تاریخى به شمار نمی‌آوردند؛
اما این بدان معنا نیست که سندها را به کلى مجعول می‌دانستند. تحقیقات درباره اعتبار و منشأ سندها نشان می‌داد که تنها بخش معینى از سندها مسئله‌دار یا از نظر تاریخى بی‌اعتبارند (یعنى قدیم‌ترین بخش سند که شامل نام مراجعى از قرن نخست هجرى، از قبیل پیامبر و صحابه و تابعین، است)، اما احتمال اصالت قسمتهاى متأخرتر سندها پذیرفته است. تقسیم سند به دو بخش اصیل و مجعول را نخستین بار شاخت (17) مطرح کرد. به باور وى، روایاتى که سند کامل دارند، زودتر از نیمه اول قرن دوم ساخته و پرداخته نشده‌اند و ازاین‌رو، نام تابعین طبقه نخست و صحابه و پیامبر در این سندها جعلى است. به همین منوال، در احادیثى که در دوره‌هاى متأخر، مثلا نیمه دوم قرن دوم یا حتى بعد از آن، ساخته شده‌اند، بخش جعلىِ سلسله سند طولانی‌تر می‌شود (18).
شاخت (19)، و به تبع او یوینبول (20)، دریافتند که بسیارى احادیث صرفآ با سلسله سندى واحد نقل نشده‌اند، بلکه گاه چندین سند مختلف دارند و این سندها غالباً به راوى مشترکى در نسل سوم یا چهارم پس از پیامبر می‌رسند. شاخت (21) این راوى مشترک را حلقه مشترک نامید، همچنان‌که وى (22) به‌درستى یادآور شد که محدّثان مسلمان نیز از دیرباز پدیده راوى مشترک را می‌شناخته و برخى محققان غربى نیز با آن آشنا بوده‌اند (23). آنچه در این میان تازه می‌نمود، این دیدگاه بود که حلقه مشترک را می‌توان محل اتصال قسمتهاى مجعول و بخش اصیل در سندهاى روایتى واحد دانست. شاخت دریافت که تکه‌هاى مجعول در سندهاى مختلفِ یک روایت غالباً یکسان‌اند: یعنى نامِ راویان دراین بخش از سندهاى مختلفِ روایتى واحد عینآ تکرار می‌شود. براین ‌اساس، او (24) این حلقه مشترک را پدیدآورنده یا جاعِل آن حدیث خواند. تحلیل سند حدیث و پدیده حلقه مشترک روش مناسبى براى تعیین زمان و مکان پیدایش احادیث به نظر می‌رسد (25) و ازاین‌رو توجه و اهتمام برخى از محققان غربى را براى تاریخ‌گذارى احادیث به خود جلب کرده است (26).
شاخت و یوینبول با طرح فرضیه‌اى دیگر، اعتبار روش تاریخ‌گذارى اسانید را به موارد خاصى محدود ساختند. به نظر آنان، هم در روایات جعلى هم در روایات اصیل، نام راویان کمابیش به صورت روشمندى ساخته و پرداخته شده‌اند. از یک سو، افراد می‌توانستند اعتبار سند روایات را با افزودن مراجع قدیم‌تر ترقى دهند (مثلاً نام پیامبر را به سند روایتى اضافه کنند که در اصل به یکى از صحابه می‌رسیده است). از سوى دیگر، جعل شاخ و برگهاى اضافى براى سند روایت، به این منظور صورت می‌پذیرفت که نام حلقه مشترک را پنهان کنند یا بر این حقیقت سرپوش نهند که نقل آن روایت، فقط یکى دو سند با طریق منفرد داشته است (27).
شیوه مفروض جعل یا دستکارى سند سبب شد برخى، همچون مایکل کوک، در اعتبار روش تحلیل سند در تاریخ‌گذارى احادیث تردید کنند. به عقیده کوک (28)، اگر تکثیر اسانید از نظر تاریخى در سطحى گسترده روى داده باشد، نمی‌توان روایات را براساس سندشان تاریخ‌گذارى کرد (29). هرچند یوینبول (30) تردید افراطى کوک را نپذیرفته، اما روش خود را به گونه‌اى اصلاح کرده است که مقبولیت تاریخى بیشترى داشته باشد (31).
علاوه بر انتقادات تند مایکل کوک، محققان مسلمان و برخى محققان میانه‌رو نیز به این روش اعتراض کردند. محمد مصطفى اعظمى در فصل هشتم کتاب >درباره مبادى فقه اسلامى شاخت بنابراین، کلیت این استنتاج که حلقه مشترکى در نسل تابعین یا پس از آن، پدیدآورنده یا جاعل حدیث بوده، نادرست است و بهتر است این راوى (یعنى حلقه مشترک) از اولین کسانى تلقى شود که احادیث را به شیوه‌اى نظام‌مند تدوین نموده و مطالب را در حلقه‌هاى علمى به شاگردانش القا کرده است. موتسکى معتقد است تکرار برخى پدیده‌ها در اسناد، به تبیین کلى از آنها اعتبار نمی‌بخشند. به‌علاوه او درصدد بیان این نکته است که در بررسى حدیث به‌مثابه منبعى تاریخى، یک تفسیر یا روش خاص نمی‌تواند به تمام پرسشهاى مطرح در آن زمینه پاسخ دهد (35). علاوه بر این، به نظر می‌رسد باید امکان وجود حلقه‌هاى مشترک در میان راویان قرن نخست هجرى نیز جدّى گرفته شود، همچنان‌که این امر را لورنس کُنراد (1986) قاطعانه در طبقه صحابه اثبات کرده است و گِرِگور شوِئِلِر در فصل دوم و سوم کتاب خود (1996) و آندریاس گورکه (36) نیز آن را نسبت به عروةبن زبیر از طبقه نخست تابعین نشان داده‌اند.
البته موتسکى به انتقادات مایکل کوک از تاریخ‌گذارى روایات بر پایه سند نیز پاسخ داده است. به نظر او این ادعا که ابداع و جعل سند سنّت رایج و عمومى بوده است، حدسى بیش نیست و از این مثالهاى جزئى، حکم کلى حاصل نمی‌شود. به علاوه، رواجِ تکثیر اسانید در سطحى گسترده، غرض اصلى و کارکرد نظام اِسناد را نقض می‌کند. نهایتاً موتسکى معتقد است که نتایج منفى ارزیابىِ مایکل کوک از روشهاى شاخت در تاریخ‌گذارى روایات به دلیل آن است که وى فقط تفسیر شاخت را از پدیده حلقه مشترک بررسى کرده است، اما اگر به این احتمال توجه داشت که حلقه مشترک چه بسا یکى از اولین مدوّنانى باشد که احادیث را به‌طور روشمند گرد آورده است، به نتایج بهترى می‌رسید (37).

پی‌نوشت‌ها:

1- رجوع کنید به اِسناد.
2- براى نمونه رجوع کنید به شوالى، ص 127.
3- قس اشپرنگر، ج 1، ص330ـ349؛
فوک، ص 113ـ 114، که به اهمیت و سودمندى اَسناد روایات در پژوهشهاى تاریخى اذعان داشتند.
4- رجوع کنید به میور، ج 1، ص LIX؛ قس فوک، ص 107ـ:111 که رأى معتدل‌ترى داشت.
5- رجوع کنید به بخش الف، قسمت 2.
6- براى بحث تفصیلى در این باره رجوع کنید به رابسون، ص 15ـ26؛ نیز رجوع کنید به اِسناد.
7- نیز براى ارجاعاتى به پژوهشهاى مسلمانان در این باره رجوع کنید به >حدیث: مبادى و تحولات 8- رجوع کنید به رابسون، همانجا.
9- رجوع کنید به رابسون، ص 21؛ یوینبول، 1983، ص 17ـ 18.
10- 1994، ص 179ـ185.
11- 1996، ص 62ـ79.
12- براى نمونه رجوع کنید به یوینبول، 1994، ص 151ـ194؛
شوئلر، 1996، همانجا؛ کنراد، 1986؛ موتسکى، 2002، ص 126ـ 136، 157ـ 167، 240ـ241؛ نیز براى دیگر مقالات موتسکى رجوع کنید به >حدیث : مبادى و تحولات 13- 1967، ص 37.
14- ص 43ـ44.
15- 1977، ص 179.
16- براى تحلیل دیدگاههاى شاخت و هوروویتس رجوع کنید به موتسکى، 2002، ص22ـ 23، 240ـ241؛ >حدیث: مبادى و تحولات 17- 1967، ص 171.
18- رجوع کنید به ص 163ـ165.
19- 1967، همانجا.
20- 1989، ص 353.
21- 1967، ص 171ـ172.
22- 1967، ص172؛ نیز رجوع کنید به یوینبول، 2001، ص 307ـ315
23- براى نمونه رجوع کنید به اشپرنگر، ج 1، ص330ـ349؛ کرامرس، ص10ـ22.
24- 1967، ص171ـ172؛
نیز رجوع کنید به یوینبول، 1989، همانجا.
25- براى شرح مبسوط مبانى نظرى این روش رجوع کنید به یوینبول، 1989، ص 343ـ383.
26- براى فهرستى از این دست پژوهشها رجوع کنید به >حدیث: مبادى و تحولات 27- رجوع کنید به شاخت، 1967، ص 165ـ169، 171؛ نیز رجوع کنید به یوینبول، 1989، ص 366، 374.
28- 1981، ص 107ـ116.
29- نیز رجوع کنید به همو، 1992، ص 23ـ47، که روش شاخت را در تاریخ‌گذارىِ احادیث بر اساس حلقه مشترک به آزمون گذاشته و استنتاجهاى نادرست آن را نشان داده است.
30- 1989، ص 354ـ356.
31- براى تفصیل این موضوع رجوع کنید به همان، ص380؛ همو، 1994، ص 151ـ159؛ همو، 2001، ص 304ـ307.
32- ص 154ـ205.
33- 2002، ص 24ـ25؛
همو، 1998، ص 53ـ64.
34- نیز رجوع کنید به روبین، ص 234ـ238.
35- نیز رجوع کنید به >حدیث: مبادى و تحولات براى فهرستى از مقالات موتسکى در نقد این روش رجوع کنید به همان مقدمه، ص XLI، پانویس 125.
36- 2000، ص240ـ275.
37- براى ادله بیشتر علیه دیدگاه مایکل کوک رجوع کنید به گورکه، 2003، ص 179ـ208؛ و براى تفصیل بیشتر درباره روشهاى تاریخ‌گذارى روایات بر مبناى اسانید و نقد و بررسى آنها رجوع کنید به موتسکى، 2005، ص 219ـ242؛ نیز رجوع کنید به اسناد.

منبع مقاله:
مجید معارف ... [و دیگران]، (1389) مجموعه کتابخانه‌ی دانشنامه‌ی جهان اسلام (10): حدیث و حدیث پژوهی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

حدیث کسا چیست؟ از احادیث مشهور میان عامه و خاصه حدیث کسا است این حدیث در کتابهای شیعه و اهل سنت به مناظرات بین شیعه و سنی مقدمه بعضی وقتها باید آنقدر حد مثالت را پائین بیاوری تا حق مطلب ادا شود گاهی اوقات بررسی دیدگاه مونتگمری وات پیرامون افسانه غرانیقساختن خرافات و داستان های موهوم و بی پایه و اساس و وارد ساختن آن در بستر تفاسیر و زبان و ادبیات فارسی زبانوادبیاتفارسیکتابشناسی خط فارسی و تغییر خط کاظم استادی فهرست مطالب، شامل مقدمه چند نکته شناخت ایران تیره ها و قوم های معروف ایرانیبه نقل از پایگاه مهر میهن الف قوم فارس ارباب لغت و فرهنگ نامه ها در باره ی واژه ی فارس آیا لری و لکی زبان‌اند؟ نوشته علی ایتیوند …مقدمه در این مقاله به این می‌پردازیم که آیا لُری و لکی زبان هستند یا که خیر ؟ البته من زبان و ادبیات فارسیهنر وازه سازی علمی در زبان فارسی دانش اصطلاح شناسی فارسی زبانی است هند و اروپایی با زبان و ادبیات فارسی فولکلور ایران، توده شناسیشماره ی نوشته ۱۸ ۱۸ دکتر محمد جعفر محجوب فرهنگ عامه و زندگی در این روز‌ها دیگر گمان دایره المعارف اسلام پدیا فقه اهل سنتفقهاهلسنتعول و تعصیب، به این معنا است که سهام ارث وارثان، گاهى از مجموع مال میت کمتر و گاهى پایگاه تخصصی نقد و بررسی عرفانهای کاذبشادی بی هدف دالای لاما گردآورندهمظاهری سیف سرور و شادمانی و رضایت مندی از گرایش شناخت ایران تیره ها و قوم های معروف ایرانی به نقل از پایگاه مهر میهن الف قوم فارس ارباب لغت و فرهنگ نامه ها در باره ی واژه ی فارس می مناظرات بین شیعه و سنی وارث همزمان با سالروز شهادت رییس مذهب شیعه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، مردم مومن و بررسی دیدگاه مونتگمری وات پیرامون افسانه غرانیق ساختن خرافات و داستان های موهوم و بی پایه و اساس و وارد ساختن آن در بستر تفاسیر و روایات زبان و ادبیات فارسی زبانوادبیات کتابشناسی خط فارسی و تغییر خط کاظم استادی فهرست مطالب، شامل مقدمه چند نکته پیرامون زبان و ادبیات فارسی هنر وازه سازی علمی در زبان فارسی دانش اصطلاح شناسی فارسی زبانی است هند و اروپایی با شناخت ایران آداب و رسوم اعتقادات و فرهنگ ایرانیان پیشتر، ایرانیان مردم سراسر ایران زمین روز پس از شب یلدا یکم دی ماه را خور روز و دی گان؛ می آیا لری و لکی زبان‌اند؟ نوشته علی ایتیوند پژوهشگر زبان و مقدمه در این مقاله به این می‌پردازیم که آیا لُری و لکی زبان هستند یا که خیر ؟ البته من زبان و ادبیات فارسی فولکلور ایران، توده شناسی شماره ی نوشته ۱۸ ۱۸ دکتر محمد جعفر محجوب فرهنگ عامه و زندگی در این روز‌ها دیگر گمان نمی دایره المعارف اسلام پدیا » فقه اهل سنت فقهاهلسنت «عول و تعصیب»، به این معنا است که سهام ارث وارثان، گاهى از مجموع مال میت کمتر و گاهى بیشتر پایگاه تخصصی نقد و بررسی عرفانهای کاذب مرتاض ها از جن و شیاطین کمک می‌گیرند حضرت آیت الله جوادی آملی گفت کار مرتاض‌ها با کمک جن و شورای پول و اعتبار مصوبات شورای پول و اعتبار اعضای شورای پول و اعتبار سایت شورای پول و اعتبار موسسه مالی و اعتبار کوثر جلسه شورای پول و اعتبار ساختار شورای پول و اعتبار پول و اعتبار


ادامه مطلب ...

روشهاى تحلیل و تاریخ‌گذارى احادیث

[ad_1]

1. تاریخ‌گذارى احادیث. محققانى که عموماً به اِسناد بدبین بوده و با این حال می‌خواسته‌اند از روایات براى رسیدن به نظریه‌اى در باب خاستگاه و تحولات اولیه دین اسلام استفاده کنند، همواره به دنبال معیارى دیگر براى تعیین دوره زمانى شکل‌گیرى احادیث بوده‌اند. نخستین قرینه یا شاهد این است که ببینیم هر روایت نخستین بار در چه زمانى به منابع حدیثى راه یافته است. شاخت (1)، یوینبول (2) و بسیارى دیگر این شیوه تاریخ‌گذارى را به‌کار گرفته‌اند. طبق این روش، کهن‌ترین منبعى که روایت در آن یافت می‌شود، حاکى از آن است که آن روایت دست‌کم در زمان تألیف یا تدوین آن کتاب وجود داشته است. اما شاخت و یوینبول از این فراتر رفتند و مدعى شدند زمان و مکان تألیف این منبع کهن، مهد پیدایشِ روایت نیز بوده؛
یعنى، این روایت پیش از تألیف آن منبع وجود نداشته است. شاخت (3) ــکه فقط به روایات فقهى توجه و اهتمام داشت ــ چنین استدلال کرد که براى اثبات اینکه روایتى در فلان زمان وجود نداشته است باید مسئله یا بحثى فقهى پیدا کنیم که در آن، هیچ‌کس آن روایت را حجت فقهى خود قرار نداده باشد، زیرا اگر چنین روایتى وجود داشت، استناد به آن حتمى و قطعى بود. یوینبول (4) دامنه این برهان را به دیگر جوامع حدیثى می‌کشاند، هرچند درمورد آنها هیچ بحث فقهی‌اى نتوان یافت. او چنین استدلال می‌کند که عادت مدوّنان مسلمان این بوده است که تمام میراث پیشینیانِ خود را در مجموعه‌هاى تألیفى خود بگنجانند؛
لذا هریک از این جوامع را باید حاوى تمام روایات موجود در زمان و منطقه خود به شمار آورد. این استنتاج را که هیچ روایتى را نمی‌توان کهن‌تر از نخستین منبعى دانست که در آن آمده است، محققان غربى نقد کرده‌اند، زیرا مقدمات استدلالهاى شاخت و یوینبول محل تردیدند و اساساً کمبود منابع کهن، راه را براى رسیدن به چنین استنتاجى بسته است (5)؛
البته برخى، چون قسطر، از روش تاریخ‌گذارى مذکور بهره گرفته‌اند بی‌آنکه چنین نتیجه‌گیرى کنند که روایت مورد بحث درست هم‌زمان با تألیفِ آن منابع پدید آمده است. به همین سبب چنانچه وى روایتى را فقط در منبعى متأخر بیابد، نتیجه نمی‌گیرد که لابد روایت مورد بحث متأخر بوده است و نمی‌توان آن را قدیمى دانست. قسطر در تاریخ‌گذارى روایات بسیار محتاط است و غالباً دوره زمانى طولانى را پیشنهاد می‌کند (6). برخى محققان غربى هم روشى مشابه او در پیش گرفته‌اند (7).
دسته‌اى از محققان تاریخ‌گذارى روایات بر پایه قدیم‌ترین منابع حاوى این روایات را به کلى مردود شمرده‌اند. اینان از اساس انکار می‌کنند که منابع موجود و منتسب به مؤلفانِ قرن دوم و سوم واقعآ تدوین خود آنان باشند، بلکه مدعی‌اند این آثار محصول فرایندى طولانى از تدوین و تهذیب‌اند و آنها را عالمانى متأخر فراهم آورده‌اند و به مراجع قدیم‌ترى، که آموزه‌هایشان اساسِ نظریات و مضامین این کتابها بوده، منسوب شده‌اند. بنابراین، تاریخ پیدایش روایات موجود در این کتابها را نمی‌توان مساوى با زمان حیات نویسندگانِ ادعایى آنها دانست و هم ازاین‌رو، دوره زندگى این افراد را نباید ابتدا یا انتهاى حد زمانى روایات کتابهایشان انگاشت. این نظر در اصل از آنِ جان ونزبرو در باب کهن‌ترین کتابهاى تفسیر قرآن است که در کتاب >مطالعات قرآنىمطالعاتى درباره آغاز فقه اسلامى رهیافت دیگر در تاریخ‌گذارى روایات، بررسىِ متنىِ روایات است. این رهیافت را نخستین بار گولدتسیهر به‌کار گرفت، زیرا عمومآ به سند روایات بی‌اعتنا بود. اما چون وى هیچگاه ملاک خود را براى تفکیک روایات قدیم از جدید، به‌صراحت ذکر نکرده است، مبانى روش‌شناختى وى را از برخى مثالهایش می‌توان دریافت، که از جمله عبارت‌اند از: وجود اشتباهات تاریخىِ در روایت (10)؛
اشتمال بر فروعات و جزئیات در یک مسئله (11)؛
عرضه تصویرى نامناسب از پیامبر و مسلمانان صدر اسلام (12)؛
مجادلات و مناقشات میانِ گروههاى رقیب (13)، که دو مورد اول بر تأخر روایت و دو مورد اخیر بر قدیمى بودن آن دلالت دارند.
شاخت نیز در تعیین زمان پیدایش احادیث، علاوه بر سند و منبعِ کهن روایت، از روش مبتنى بر متون هم استفاده می‌کرد و گاه آن را بر تحلیل سندى ترجیح می‌داد (14).
در دهه 1350ش/1970، روش تحلیل صورى که سالها پیش در پژوهشهاى کتب مقدّس بسط یافته بود، به حوزه مطالعات اسلامى راه یافت و مارستون اسپیت آن را براى بررسى روایات اسلامى به‌کار گرفت. او با مقایسه نسخه‌هاى مختلف از متن روایت، سیر تحولات تاریخى آن را بازسازى کرد (15). تحلیل اسپیت مبتنى بر این فرض بود که تمام اختلافات متنى پیش از آنکه در مدوّناتِ مکتوب ثبت و ضبط شوند، جزو سنّت شفاهى بوده‌اند؛
بنابراین، وى با استفاده از مقدماتى مشابه با کار شاخت، کوشید صورتهاى اولیه و متأخر آن متن را بازشناسى کند (16).
مهم‌ترین ایرادى که به روشهاى مختلف تاریخ‌گذارى احادیث بر پایه متن گرفته شده این است که مبانى و پیش‌فرضهاى آن به اندازه کافى دقیق نیست. موتسکى (17) درباره اعتبار این مبانى و فرضیات تردید کرده و نشان داده است که با این روش، تنها می‌توان به‌طور نسبى و صرفآ در مواردى خاص احادیث را تاریخ‌گذارى کرد.
در اواخر دهه 1320ش/1940، برخى محققان غربى به دنبال روشهایى کامل‌تر و دقیق‌تر در تاریخ‌گذارى احادیث بودند. شاخت کوشید در کنار بررسىِ متن حدیث، از سند آن نیز در تاریخ‌گذارى استفاده کند. در همین دوره، یوهانس کرامرس، با رجوع به شیوه کسانى چون آلویس اشپرنگر (18) در قرن سیزدهم/ نوزدهم، کوشید ترکیب جامع‌ترى از این دو روش عرضه کند. او صورتهاى مختلفِ یک روایت را با مقایسه متون و سندهاى هریک از آنها تجزیه و تحلیل کرد و ارتباطهاى درونىِ متون و سندهاى این روایات را استخراج نمود و از این راه، نتایجى بسیار جامع درباره خاستگاه و تطوراتِ حدیثِ مورد بحث و عناصر اصلى متن آن به دست آورد (19). قریب 25 سال بعد، یوزف فان‌اس در فصلِ نخست کتابِ >در کشاکش حدیث و کلام رهیافتِ کرامرس و یوزف فان‌اس در اواخر دهه 1360ش/ 1980 پیگیرى شد (21). در پاره‌اى دیگر از مطالعات جدید نیز به تفاوتهاى متنى و سندى روایات توجه شده است (22). یوزف فان‌اس هم در اثر جدید خود >لغزش عالم: طاعون عِمْواس و پیامدهاى کلامى آن با پژوهشهاى گرگور شوئلر و هارالد موتسکى رهیافت تحلیل متن ـ اِسناد روایات کامل‌تر شد. این دو، با بررسى احادیثى که به ظاهر با نقلهاى متعدد روایت شده‌اند، نشان دادند که تحقیق در متنهاى مختلف روایات در تمام سطوح نقل، می‌تواند به یافتن پاسخ این پرسش کمک کند که آیا این متون به هم وابسته و درنتیجه حاکى از پدیده تکثیر سَنَدند یا نه؟ این روش نه تنها امکان تاریخ‌گذارى دقیق‌تر روایات را فراهم می‌سازد، بلکه به بازسازى تاریخ نقل احادیث و تغییرات متن آنها در جریان نقل نیز کمک می‌کند. از آن زمان، برخى دیگر از محققان غربى نیز این روش را در مطالعات خود به‌کار بسته‌اند (23).
روشهاى تاریخ‌گذارى که تاکنون مطرح شد، تنها به بررسى روایتى واحد توجه داشتند، اما با استفاده از همین روشها می‌توان تمام مجموعه روایات منسوب به یک راوى واحد را نیز بررسى کرد. محققان غربى به بررسىِ سندىِ جوامع حدیثى نیز پرداخته‌اند تا با شناسایى منابعِ تدوین‌کنندگانِ جوامع، تمام روایاتى را که آنان به مشایخ خویش منسوب کرده‌اند، تاریخ‌گذارى کنند. در اوایل قرن چهاردهم/ اواخر قرن نوزدهم، برخى غربیان، چون یولیوس ولهاوزِن در جلد چهارم کتاب >مقدمه‌اى بر تاریخ صدر اسلام اما در حوزه حدیث‌پژوهى، تنها در دهه 1340ش/1960 و پس از انتشار آثار فؤاد سِزگین (>تحقیقات درباره منابع بخارى تاریخ نگارشهاى عربى، لیدن 1967ـ) درباره جوامع حدیثى بود که این روش مورد توجه عام قرار گرفت. او با تکیه صرف بر سند روایات، مدعى بود که تمامى منابعِ مدوِّنانِ حدیث و منابعِ منابعِ آنان تا ابتداى صدور حدیث، همه‌جا، مکتوب بوده است. سباستین گونِتر در کتاب خود راجع به مقاتل الطالبیین (هیلدسهایم 1991) صورت کامل‌تر و اصلاح‌شده‌اى از روش سزگین را در بررسى روایات تراجم و طبقات به‌کار برد.
موتسکى کوشیده است با افزودن معیارهاى دیگر علاوه بر سند، روش سِزگین را بیشتر اصلاح کند. او در کتاب >مبادى فقه اسلامى 2. رهیافتهاى دیگر در تحلیل احادیث. مفاهیم و نظریه‌هاى ادبى جدید تاکنون به‌ندرت در پژوهشهاى حدیثى مطرح شده‌اند. براى نمونه، دو رساله دکترى، یکى از اکارت اشتتر (توبینگن 1965) و دیگرى از مارستون اسپیت (هارتفرد1970)، مبتنى بر این رهیافت نگاشته شده‌اند، که اهمیت و فایده آنها را دو محقق غربى، به نامهاى دانیل بومون و سباستین گونِتر، در مقالات خود نشان داده‌اند (25). بومون (26) مفاهیم و نظریه‌هاى ژرار ژنت در باب گفتمانِ روایى را در تحلیل ساختار و سبک خبرِ داستانى به‌کار برد. گونتر (27) نیز اظهار داشت این قبیل روایات بهتر است قصه‌پردازیهایى تخیلى، و نه جعلى، تلقى شوند. به نظر وى، استفاده از یافته‌هاى روایت‌شناسى، پاره‌اى از ویژگیهاى درونى و شگفت این متون را آشکار خواهد ساخت. حتى کاربرد تحلیل ادبى درباره روایاتى با نقلهاى متفاوت، به ردیابى مراحل فرایند نقل کمک می‌کند.
محققان غربى در پژوهشهاى خود کمتر به موضوع نقد حدیث در میان مسلمانان توجه داشته‌اند، که احتمالا ناشى از داوریهاى افراطى گولدتسیهر در این باره بوده است. درنتیجه، تاکنون هیچ اثرى منتشر نشده که روشهاى مسلمانان را در نقد حدیث، بررسى و ارزیابى کند. آلبرِشت نوت، با اینکه خود به سیطره بحث سندى در نظام نقد حدیث مسلمانان اذعان داشت، کوشید تصویرى معقول‌تر و متوازن‌تر از اهداف و سیر تحول و کارایى نقد حدیث مسلمانان به دست دهد و جایگاه نقد متن در حدیث‌پژوهى اسلامى را با رهیافتهاى انتقادى غربیان مقایسه کند. وى در مقاله خویش به‌خوبى نیاز به مطالعات بیشتر درباره سیر تطور نقد حدیث اسلامى و روشهاى مدوّنانِ جوامعِ حدیثى در قرن سوم هجرى را نشان داده است (28). این کار با مقاله‌اى از کلود ژیلیو (29) و کتابى از اریک دیکینسون (لیدن 2001) آغاز شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1- 1967، ص140ـ151.
2- 1983، ص 96ـ133.
3- 1967، ص140.
4- 1983، ص 98.
5- رجوع کنید به موتسکى، 2002، ص 22، 90ـ91؛ همو، 2005، ص214ـ 219.
6- براى فهرستى از آثار وى رجوع کنید به >حدیث: مبادى و تحولات 7- براى نمونه‌اى از این پژوهشها رجوع کنید به همان مقدمه، ص XLIII، پانویس 138.
8- ص122ـ148.
9- براى دلایل ردِ این دیدگاه رجوع کنید به مورانى، ص224ـ241؛ داتون، ص26ـ27؛موتسکى، 1998، ص 18ـ83؛همو، 2003، ص 166ـ197؛ملچرت، ص 7ـ19.
10- رجوع کنید به گولدتسیهر، 1971، ج 2، ص 34ـ37، 133ـ134.
11- همان، ص 36ـ37
12- همان، ص 39ـ40.
13- همان، ص 44.
14- براى تفصیل مبناى شاخت در تاریخ‌گذارى روایات براساس متن رجوع کنید به شاخت، 1967، ص176ـ189؛ همو، 1965، ص393؛ نیز رجوع کنید به موتسکى، 2005، ص210ـ212.
15- براى نمونه رجوع کنید به اسپیت، 1973، ص 249ـ267؛ همو، 2000، ص 169ـ179.
16- رجوع کنید به 1973، ص 249؛ براى بحث تفصیلى درباره روش اسپیت رجوع کنید به موتسکى، 2005، ص 212ـ 213؛کُنراد، 1992، ص 77ـ99؛
همو، 1998، ص 488ـ528؛ نیز براى نقد پیش‌فرضهاى روش اسپیت رجوع کنید به پاورز، ص33ـ53.
17- 2005، ص 213ـ214.
18- ج 1، ص330ـ349.
19- رجوع کنید به کرامرس، ص10ـ22.
20- براى ترجمه عربى فصل نخست این کتاب که به تشریح این روش اختصاص یافته است رجوع کنید به اس، 1999، ص 5 ـ101؛ نیز براى انتقادهاى مایکل کوک از این روش رجوع کنید به کوک، 1981، ص 107ـ116.
21- براى فهرستى از این پژوهشها رجوع کنید به> حدیث: مبادى و تحولات 22- براى فهرستى از این آثار رجوع کنید به همان مقدمه، ص XLVIII-XLVII، پانویس 162ـ164.
23- براى فهرستى از این پژوهشها رجوع کنید به > حدیث: مبادی‌وتحولات 24- براى نمونه‌اى از پژوهشهاى وى رجوع کنید به >حدیث: مبادى و تحولات 25- براى فهرست مقالات ایشان رجوع کنید به > حدیث: مبادى و تحولات 26- ص 5ـ31.
27- 1998، ص 433ـ 471.
28- رجوع کنید به ص40ـ46
29- ص 309ـ351

فهرست منابع:
(1) یوزف فان اس، «مسألة الجبر و الاستطاعة: دراسة فى الحدیث و علم الکلام»، ترجمة ماهر جرّار، الابحاث، سال 47 (1999)؛
(2) مصطفى سباعى، السنة و مکانتها فى التشریع الاسلامى، بیروت 1405/1985؛
(3) Nabia Abbott, Studies in Arabic literary papyri, vol.2, Chicago 1967;
(4) Muhammad Mustafa Azami, On Schacht's origins of Muhammadan jurisprudence, Oxford 1996;
(5) idem, Studies in early hadith literature: with a critical edition of some early texts, Indianapolis 1978;
(6) Daniel Beaumont, "Hard - boiled: narrative discourse in early Muslim traditions", Studia Islamica, 83 (1996);
(7) Carl Heinrich Becker, Islamstudien: Vom Werden und Wesen der islamischen Welt, Leipzig 1924-1932, repr. Hildesheim 1967;
(8) Norman Calder, Studies in early Muslim jurisprudence, Oxford 1993;
(9) Lawrence I. Conrad, "Epidemic disease in formal and popular thought in early Islamic society", in Epidemics and ideas: essays on the historical perception of pestilence, ed. Terence Ranger and Paul Slack, Cambridge 1992;
(10) idem, "Portents of the hour: hadith and history in the first century AH", in Papers presented at the colloquium on hadith and history, Cambridge 1986;
(11) idem, "Umar at Sargh: the evolution of an Umayyad tradition on flight from the plague", in Story - telling in the frameworke of non-fictional Arabic literature, ed. Stefan Leder, Wiesbaden 1998;
(12) Michael Cook, Early Muslim dogma: a source - critical study, Cambridge 1981;
(13) idem, "Eschatology and the dating of traditions", Princeton papers in Near Eastern studies, 1 (1992);
(14) idem, "The opponents of the writing of tradition in early Islam", Arabica, 44 (1997);
(15) Patricia Crone, Roman, provincial, and Islamic law: the origins of the Islamic patronate, Cambridge 1987;
(16) idem, Slaves on horses: the evolution of the Islamic polity, Cambridge 1980;
(17) Particia Crone and Michael Cook, Hagarism: the making of the Islamic world, Cambridge 1977;
(18) Reinhart Pieter Anne Dozy, De voornaamste Godsdiensten: het islamisme, Lieden 1863;
(19) Yasin Dutton, The origins of Islamic law: the Qur'an, the Muwat¤t¤a' and Madinan ÜAmal, Richmond, Surrey 1999;
(20) Josef fan Ess, Zwischen Hadit und Theologie: Studien zum Entstehen pradestinatianischer Uberlieferung, Berlin 1975;
(21) Johann Fuck, "The role of traditionalism in Islam", in Studies on Islam, tr. and ed. Merlin L. Swartz, New York: Oxford University Press, 1981;
Claude Gilliot, "Le traitement du hadit dans le Tahdib al-atar Tahdib al-atar de Tabari",
(22) Arabica, 41 (1994);
(23) Ignaz Goldziher, Introduction to Islamic theology and law, tr. Andras and Ruth Hamori, Princeton, N.J. 1981;
(24) idem, Muslim studies, ed. S.M. Stern, translated from the German by C.R. Barber and S.M. Stren, vol.2, London 1971;
(25) Andreas Gorke, "Eschatology, history and the common link: a study in methodology", in Method and theory in the study of Islamic origins, Leiden: Brill 2003;
(26) idem, "The historical tradition about al-Hudaybiya: a study of Urwa b. al-Zubayr's account", in Biography of Muhammad, Leiden: Brill 2000;
(27) Sebastian Gunther, "Fictional narration and imagination within an authoritative framework: towards a new understanding of hadith", in Story - telling in the framework of non-fictional Arabic literature, ed. Stefan Leder, Wiesbaden 1998;
(28) idem, "Modern literary theory applied to classical Arabic texts: hadith revisited", in Understanding Near Eastern literatures: a spectrum of interdisciplinary approaches, ed. Verena Klemm and Beatrice Gruendler, Wiesbaden: Reichert, 2000;
(29) Hadith: origins and developments, ed. Harald Motzki, Aldershot, Engl. 2004;
(30) Hammam b. Munabbih, Sahifah Hammam ibn Munabbih: the earliest extant work on the hadith, translated into English by Muhammad Rahimuddin, Luton, Engl. 1979;
(31) Josef Horovitz, "Alter und Ursprung des Isnad", Der Islam, 8 (1918);
(32) Gautier H.A. Juynboll, "Early Islamic society as reflected in its use of isnads", Le museon, vol. 107 (1994);
(33) idem, Muslim tradition: studies in chronology, provenance and authorship of early hadth, Cambridge 1983;
(34) idem, "(Re)appraisal of some technical terms in hadith science", Islamic law and society, 8 (2001);
(35) idem, "Some isnad - analylical methods illustrated on the basis of several woman - demeaning sayings from hadith literature", al - Qantara, 10 (1989);
(36) Johannes Hendrik Kramers, "Une tradition a tendence manicheenne (la`mangeuse de verdure')", Acta orientalia, 21 (1950-1953);
(37) Alfred von Kremer, Geschichte der herrschenden Ideen des Islams: Der Gottesbegriff, die Prophetie und Staatsidee, Leipzig 1868, repr. Hildesheim 1984;
(38) Gerard Lecomte, "Aspects de la litterature du hadit chez les imamites", in Le shiisme imamite, Paris 1970;
(39) Christopher Melchert, "Bukhari and early hadith criticism", JAOS, 121 (2001);
(40) Harald Motzki, "The author and his work in the Islamic literature of the first centuries: the case of Abd al-Razzaq's Musannaf", Jerusalem studies in Arabic and Islam, 28 (2003);
(41) idem, "Dating Muslim traditions: a survey", Arabica, vol.52 (2005);
(42) idem, The origins of Islamic jurisprudence: Meccan fiqh before the classical schools, translated from the German by Marion H. Katz, Leiden 2002;
(43) idem, "The prophet and the cat: on dating Malik's Muwatta' and legal traditions", Jerusalem studies in Arabic and Islam, 22 (1998);
(44) William Muir, The life of Mahomet, London 1861, repr. Osnabruck 1988;
(45) Miklos Muranyi, "Die fruhe Rechtsliteratur zwischen Quellenanalysie und Fiktion", Islamic law and society, 4 (1997);
(46) Theodor Noldeke, "Zur tendenziosen Gestaltung der Urgeschichte des Islam's", Zeitschrift der Deutschen Morgenlandischen Gesellschaft, 52 (1898) ;
(47) Albrecht Noth, "Gemeinsamkeiten muslimischer und orientalistischer Hadit - Kritik. Ibn al- Gawzis Kategorien der Hadit - Falscher", in Gottes ist der Orient, Gottes ist der Okzident: Festschrift fur Abdoljavad Falaturi zum 65. Geburtstag, ed. Udo Tworuschka, Koln 1991;
(48) David Powers, "The will of Sad b.Abi Waqqas: a reassessment", Studia Islamica, 58 (1983);
(49) James Robson, "The isnad in Muslim tradition", Transactions of the Glasgow University Oriental Society, 15 (1953-1954);
(50) Uri Rubin, The eye of the beholder: the life of Muh¤ammad as viewed by the early Muslims, Princeton, N.J.1995;
(51) Joseph Schacht, "Modernism and traditionalism in a history of Islamic law", Middle Eastern studies, 1 (1965);
(52) idem, The origins of Muhammadan jurisprudence, Oxford 1967;
(53) idem, "A revaluation of Islamic traditions", Journal of the Royal Asiatic Society (1949);
(54) Gregor Schoeler, Charakter und Authentie der muslimischen Uberlieferung Uber das Leben Mohammeds, Berlin 1996;
(55) idem, "Mundliche Thora und Hadit: Uberlieferung, Schreibverbot, Redaktion", Der Islam, 66, pt.2 (1989);
(56) Friedrich Schwally, "Die muhammedanischen Quellen und die neuere christliche Forschung uber den Ursprung der Offenbarungen und die Entstehung des Qoranbuches", in Theodor Noldeke, Geschichte des Qorans, vol.2, Leipzig 1919, repr. Hildesheim 1981;
(57) Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums, Leiden 1967- ;
(58) R. Marston Speight, "A look at variant readings in the hadith", Der Islam, vol.77, no.1 (2000);
(59) idem, "The will of sad b. a. Waqqas: the growth of a tradition", Der Islam, vol.50, pt.2 (April 1973);
(60) Alois Sprenger Das Leben und die Lehre des Mohammad: nach bisher grosstentheils unbenutzten Quellen, Berlin 1861-1865, repr. Hildesheim 2003;
(61) John Wansbrough, Quranic studies: sources and methods of scriptural interpretation, Oxford 1977;
(62) idem, The sectarian milieu: content and composition of Islamic salvation history, Oxford 1978;
(63) J. C. Wilkinson, "Ibadi hadith: an essay on normalization", Der Islam, vol. 62, pt.2 (1985).

منبع مقاله:
مجید معارف ... [و دیگران]، (1389) مجموعه کتابخانه‌ی دانشنامه‌ی جهان اسلام (10): حدیث و حدیث پژوهی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان


ادامه مطلب ...