بامداد – در چند مقاله به تفصیل آیات قرآن را بررسی کردیم تا نظر قرآن را در موضوع جبر و اختیار بفهمیم و دیگر شکی در این زمینه باقی نمی ماند که انسان بعضی از کارهایش را به دست خود و با اختیار خود انجام می دهد. از طرفی برای کسی سستی و وهنی هم در کار نباشد که ما کاره ای نیستیم و هر چه خدا می خواهد همان خواهد شد یا اینکه ما مجبوریم. جبر داخلی و خارجی فرق نمی کند.
آخرین دسته از آیات ، آیاتی است که دلالت بر استغفار پیامبران دارد. اگر اختیار نبود دیگر به خاطر ترک اولی معنا نداشت کسی استغفار بکند. ما هرگز استغفار نمی کنیم که چرا رنگ من سفید شده یا رنگ من سیاه شده؟ هرگز کسی به خاطراینکه مرد شده یا زن شده استغفار نمی کند. استغفار جایی معنا دارد که اختیار باشد.
آیات فراوانی داریم که در این آیات پیامبران به خاطر ترک اولی هایی که انجام شده یا احتمال انجام شدنش بوده طلب مغفرت کردند از جمله می فرماید:
“ربنا ظلمنا أنفسنا ، از قول حضرت آدم و حوا می فرماید که گفتند پروردگارا ما بر خودمان ستم کردیم پس ما را ببخش.
” سبحانک إنی کنت من الظلمین (۸۸ / انبیا )، از قول حضرت یونس که فرمود پروردگارا تو منزهی به درستی که من از ستمکاران بودم “.
یا از قول حضرت موسی می فرماید: ” رب إنی ظلمت نفسی ، پروردگارا من بر خودم ستم کردم “.
” رب إنی أعوذبک أن أسئلک ما لیس لی به علم (هود / ۴۷ )، حضرت نوح (علیه السلام) می فرماید پروردگارا من به تو پناه می برم از اینکه آنچه بدان علم ندارم از تو بخواهم “.
قضا و قدر و تاریخ باعث جبر نمی شوند. نه اینکه اینها تأثیر ندارند اما از انسان سلب اختیار نمی کنند. اینها هر کدام تأثیراتی بر محدود کردن اختیار انسان دارند و اختیار را محدود می کنند اما سلب نمی کنند و انسان را مسلوب الاختیار نمی کنند
جریان این بود که وقتی که حضرت نوح (علیه السلام) دید پسرش غرق شد گفت: خدایا تو به من قول داده بودی که اهل من محفوظ بمانند و غرق نشوند و این پسر هم از اهل من بود. خداوند فرمود: نه او از اهل تو نبود. اهل تو کسی است که ایمان داشته باشد. اهلیت به زاد و ولد نیست بلکه به ایمان است. سپس حضرت نوح (علیه السلام) بلافاصله اظهار عذرخواهی کرد و گفت: خدایا من را ببخش که چنین تقاضایی کردم.
این آیات دلیل براین است که حضرت نوح (علیه السلام) می توانست چنین تقاضایی را از خدا نکند ولی اگر کرده تقاضای او حرام نبود.
این آیات دلیل بر این است که اینها اختیار داشتند می توانستند این کارها را نکنند. حضرت موسی(علیه السلام) می توانست آن ساعت وارد شهر نشود و آن اتفاقها نیفتد، حالا که وارد شده و آن اتفاق ها رخ داد می گوید: خدایا من اشتباه کردم آن زمان، زمان ورود من به شهر نبود.
حضرت آدم (علیه السلام) می توانست آن ترک اولی را نکند حالا که کرده می گوید خدایا من را ببخش.
حضرت یونس (علیه السلام) می توانست یک مقدار بیشتر تحمل کند و کمی دیرتر قوم خود را رها بکند.. بعد از رفتن حضرت یونس (علیه السلام) توبه کردند و خدا هم توبه آنها را قبول کرد.
قضا و قدر و تاریخ باعث جبر نمی شوند. نه اینکه اینها تأثیر ندارند اما از انسان سلب اختیار نمی کنند. اینها هر کدام تأثیراتی بر محدود کردن اختیار انسان دارند و اختیار را محدود می کنند اما سلب نمی کنند و انسان را مسلوب الاختیار نمی کنند که اگر چنین کردند دیگر مسئولیتی نیست.
اگر این عوامل، عوامل درونی، بیرونی، طبیعی، ماوراء طبیعی ، اقتصاد ،غریزه یا هر عامل دیگری کاملاً اراده انسان را سلب کرد دیگر مسئولیتی وجود ندارد. عذاب و ثوابی هم ندارد. اما آیا این عوامل به چنین حدی از تاثیر می رسند ؟
غالبا چنین نیست اکثر قریب به اتفاق انسان ها به این حد تحت فشار این عوامل قرار نمی گیرند. ولی به همان اندازه که محدود می شود به همان اندازه هم سوالی نخواهد بود و مسئولیت کمتر می شود. ولی اینکه سلب اختیار کامل بشود تقریباً قریب به محال است.
به هر حال یک بخشی برای اختیار انسان باقی می ماند. به عبارت دقیق تر جزء اخیر علت تامه در افعال اختیاری انسان باز اختیار و اراده انسان است ولو اینکه یک درصد باشد یا یک در هزار باشد. گاهی ممکن است که نود درصد باشد. نود درصد به اختیار انسان مربوط می شود. ده درصد به عواملی که گفتیم مربوط است. گاهی ممکن است این عوامل آنقدر قوی بشود که اختیار انسان را به یک درصد تقلیل بدهد. ولی به هر حال حرف آخر را اختیار انسان می زند.
استغفار پیامبران به خاطر ترک اولی نشانه وجود اختیار است. برخی عوامل اگر چه بر اختیار تاثیر می گذارند اما ازانسان بطور کامل سلب اختیار نمی کنند.
منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف
فرآوری: دکتر جعفری - بخش اعتقادات شیعه تبیان
آخرین دسته از آیات ، آیاتی است که دلالت بر استغفار پیامبران دارد. اگر اختیار نبود دیگر به خاطر ترک اولی معنا نداشت کسی استغفار بکند. ما هرگز استغفار نمی کنیم که چرا رنگ من سفید شده یا رنگ من سیاه شده؟ هرگز کسی به خاطراینکه مرد شده یا زن شده استغفار نمی کند. استغفار جایی معنا دارد که اختیار باشد.
آیات فراوانی داریم که در این آیات پیامبران به خاطر ترک اولی هایی که انجام شده یا احتمال انجام شدنش بوده طلب مغفرت کردند از جمله می فرماید:
"ربنا ظلمنا أنفسنا ، از قول حضرت آدم و حوا می فرماید که گفتند پروردگارا ما بر خودمان ستم کردیم پس ما را ببخش.
" سبحانک إنی کنت من الظلمین (88 / انبیا )، از قول حضرت یونس که فرمود پروردگارا تو منزهی به درستی که من از ستمکاران بودم ".
یا از قول حضرت موسی می فرماید: " رب إنی ظلمت نفسی ، پروردگارا من بر خودم ستم کردم ".
" رب إنی أعوذبک أن أسئلک ما لیس لی به علم (هود / 47 )، حضرت نوح (علیه السلام) می فرماید پروردگارا من به تو پناه می برم از اینکه آنچه بدان علم ندارم از تو بخواهم ".
قضا و قدر و تاریخ باعث جبر نمی شوند. نه اینکه اینها تأثیر ندارند اما از انسان سلب اختیار نمی کنند. اینها هر کدام تأثیراتی بر محدود کردن اختیار انسان دارند و اختیار را محدود می کنند اما سلب نمی کنند و انسان را مسلوب الاختیار نمی کنند
جریان این بود که وقتی که حضرت نوح (علیه السلام) دید پسرش غرق شد گفت: خدایا تو به من قول داده بودی که اهل من محفوظ بمانند و غرق نشوند و این پسر هم از اهل من بود. خداوند فرمود: نه او از اهل تو نبود. اهل تو کسی است که ایمان داشته باشد. اهلیت به زاد و ولد نیست بلکه به ایمان است. سپس حضرت نوح (علیه السلام) بلافاصله اظهار عذرخواهی کرد و گفت: خدایا من را ببخش که چنین تقاضایی کردم.
این آیات دلیل براین است که حضرت نوح (علیه السلام) می توانست چنین تقاضایی را از خدا نکند ولی اگر کرده تقاضای او حرام نبود.
این آیات دلیل بر این است که اینها اختیار داشتند می توانستند این کارها را نکنند. حضرت موسی(علیه السلام) می توانست آن ساعت وارد شهر نشود و آن اتفاقها نیفتد، حالا که وارد شده و آن اتفاق ها رخ داد می گوید: خدایا من اشتباه کردم آن زمان، زمان ورود من به شهر نبود.
حضرت آدم (علیه السلام) می توانست آن ترک اولی را نکند حالا که کرده می گوید خدایا من را ببخش.
حضرت یونس (علیه السلام) می توانست یک مقدار بیشتر تحمل کند و کمی دیرتر قوم خود را رها بکند.. بعد از رفتن حضرت یونس (علیه السلام) توبه کردند و خدا هم توبه آنها را قبول کرد.
قضا و قدر و تاریخ باعث جبر نمی شوند. نه اینکه اینها تأثیر ندارند اما از انسان سلب اختیار نمی کنند. اینها هر کدام تأثیراتی بر محدود کردن اختیار انسان دارند و اختیار را محدود می کنند اما سلب نمی کنند و انسان را مسلوب الاختیار نمی کنند که اگر چنین کردند دیگر مسئولیتی نیست.
اگر این عوامل، عوامل درونی، بیرونی، طبیعی، ماوراء طبیعی ، اقتصاد ،غریزه یا هر عامل دیگری کاملاً اراده انسان را سلب کرد دیگر مسئولیتی وجود ندارد. عذاب و ثوابی هم ندارد. اما آیا این عوامل به چنین حدی از تاثیر می رسند ؟
غالبا چنین نیست اکثر قریب به اتفاق انسان ها به این حد تحت فشار این عوامل قرار نمی گیرند. ولی به همان اندازه که محدود می شود به همان اندازه هم سوالی نخواهد بود و مسئولیت کمتر می شود. ولی اینکه سلب اختیار کامل بشود تقریباً قریب به محال است.
به هر حال یک بخشی برای اختیار انسان باقی می ماند. به عبارت دقیق تر جزء اخیر علت تامه در افعال اختیاری انسان باز اختیار و اراده انسان است ولو اینکه یک درصد باشد یا یک در هزار باشد. گاهی ممکن است که نود درصد باشد. نود درصد به اختیار انسان مربوط می شود. ده درصد به عواملی که گفتیم مربوط است. گاهی ممکن است این عوامل آنقدر قوی بشود که اختیار انسان را به یک درصد تقلیل بدهد. ولی به هر حال حرف آخر را اختیار انسان می زند.
استغفار پیامبران به خاطر ترک اولی نشانه وجود اختیار است. برخی عوامل اگر چه بر اختیار تاثیر می گذارند اما ازانسان بطور کامل سلب اختیار نمی کنند.
منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف
چرا از خدا درخواست می شود؟
دلایل مختار بودن انسان
آیا واقعا اختیار داریم؟!!!
اختیار انسان در قرآن کریم!
بامداد-آداب خاص توبه و استغفار
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «هر بندهای که گناهی کرد، پس برخیزد و طهارت کند (وضو بگیرد) و دو رکعت نماز بخواند و از خداوند طلب آمرزش نماید، بر خدا است که توبهاش را بپذیرد، چون خود فرموده است: هر کس کار زشتی کند یا به خودش ستم نماید، پس استغفار کند، خدا را آمرزنده و مهربان مییابد
حقیقت توبه، پشیمانی قلبی است؛ پشیمانی که در عمل خود را نشان میدهد که مهمترین نمُود آن انجام واجبات و تدارک و قضای آن چه عمل نشده و ترک محرّمات است. با همین مقدار توبه تحقق پیدا میکند. توبه آداب خاصی دارد که باید آن را از مستحبات توبه دانست که عبارتند از:
۱- سه روز روزه گرفتن
امام صادق(علیه السلام ) میفرماید: توبه نصوح که خداوند به آن امر فرموده، روزه گرفتن روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه است. (۱)
۲- غسل توبه
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید: بندهای نیست که گناهی کند (هر چه و هر اندازه که باشد) سپس پشیمان شود و توبه کند مگر این که خداوند به مغفرت و آمرزش به او نظر کند، سپس پیامبر به شخصی که میخواست توبه کند فرمود: «برخیز و غسل کن و برای خدا سجده نما». (۲)
۳- خواندن دو یا چهار رکعت نماز
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «هر بندهای که گناهی کرد، پس برخیزد و طهارت کند (وضو بگیرد) و دو رکعت نماز بخواند و از خداوند طلب آمرزش نماید، بر خدا است که توبهاش را بپذیرد، چون خود فرموده است: هر کس کار زشتی کند یا به خودش ستم نماید، پس استغفار کند، خدا را آمرزنده و مهربان مییابد». (۳)
اگر کسی این عمل را در غیر این ماه به جا آورد، چگونه است؟ حضرت فرمود: مثل همان است که بیان کردم. این کلمات را جبرئیل در شب معراج به من یاد داد
در روز یکشنبه ماه ذی القعده رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به یارانش فرمود: کیست که بخواهد توبه کند؟ گفتند: همه میخواهیم توبه کنیم، حضرت فرمود: غسل کنید و وضو بگیرید و چهار رکعت نماز بخوانید. در هر رکعت پس از حمد، سوره قل هو الله را سه مرتبه و قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را یک مرتبه بخوانید، پس هفتاد مرتبه استغفار کنید و آخرش بگویید:
لا حول و لا قوه الا باالله العلی العظیم، نیز این دعا را بخوانید: یا عَزِیزُ، یا غَفّارُ، اغْفِرلی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ فانه لا یغْفِرُ الذُّنُوبَ اًّلاّ أنْتَ ؛ هر کس از امت من این عمل را به جا آورد، از آسمان ندا میشود که توبهات پذیرفته و گناهانت آمرزیده شد.
اصحاب گفتند: اگر کسی این عمل را در غیر این ماه به جا آورد، چگونه است؟ حضرت فرمود: مثل همان است که بیان کردم. این کلمات را جبرئیل در شب معراج به من یاد داد. (۴)
۴- دعاهای توبه
مناسب است کسی که میخواهد توبه کند، دعاهای توبهای را که از ائمه معصومین وارد شده است، به ویژه دعاهای صحیفه سجادیه، مخصوصاً دعای ۳۱ و یا مناجات خمسْ عشر، به خصوص مناجات تائبین را بخواند.
۵- استغفار (درخواست بخشش)
قرآن مجید میفرماید: «وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیهِ؛ ای قوم، از خدا آمرزش بخواهید، سپس به سوی او توبه کنید». (۵)
پی نوشت ها:
۱٫ محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ه. ق، ج ۱۱، ص ۳۶۲٫
۲٫ المحدث النوری، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۸ ه. ق، ج ۲، ص ۵۱۳٫
۳٫ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۶۳٫
۴٫ سید بن طاووس، الاقبال، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۷ ه ش، ص ۳۰۸٫
۵٫ هود (۱۱) آیه ۳ و ۵۲ و ۹۰٫
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
نوشته توبه و استغفار چه آدابی دارد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد – در چند مقاله به تفصیل آیات قرآن را بررسی کردیم تا نظر قرآن را در موضوع جبر و اختیار بفهمیم و دیگر شکی در این زمینه باقی نمی ماند که انسان بعضی از کارهایش را به دست خود و با اختیار خود انجام می دهد. از طرفی برای کسی سستی و وهنی هم در کار نباشد که ما کاره ای نیستیم و هر چه خدا می خواهد همان خواهد شد یا اینکه ما مجبوریم. جبر داخلی و خارجی فرق نمی کند.
آخرین دسته از آیات ، آیاتی است که دلالت بر استغفار پیامبران دارد. اگر اختیار نبود دیگر به خاطر ترک اولی معنا نداشت کسی استغفار بکند. ما هرگز استغفار نمی کنیم که چرا رنگ من سفید شده یا رنگ من سیاه شده؟ هرگز کسی به خاطراینکه مرد شده یا زن شده استغفار نمی کند. استغفار جایی معنا دارد که اختیار باشد.
آیات فراوانی داریم که در این آیات پیامبران به خاطر ترک اولی هایی که انجام شده یا احتمال انجام شدنش بوده طلب مغفرت کردند از جمله می فرماید:
“ربنا ظلمنا أنفسنا ، از قول حضرت آدم و حوا می فرماید که گفتند پروردگارا ما بر خودمان ستم کردیم پس ما را ببخش.
” سبحانک إنی کنت من الظلمین (۸۸ / انبیا )، از قول حضرت یونس که فرمود پروردگارا تو منزهی به درستی که من از ستمکاران بودم “.
یا از قول حضرت موسی می فرماید: ” رب إنی ظلمت نفسی ، پروردگارا من بر خودم ستم کردم “.
” رب إنی أعوذبک أن أسئلک ما لیس لی به علم (هود / ۴۷ )، حضرت نوح (علیه السلام) می فرماید پروردگارا من به تو پناه می برم از اینکه آنچه بدان علم ندارم از تو بخواهم “.
قضا و قدر و تاریخ باعث جبر نمی شوند. نه اینکه اینها تأثیر ندارند اما از انسان سلب اختیار نمی کنند. اینها هر کدام تأثیراتی بر محدود کردن اختیار انسان دارند و اختیار را محدود می کنند اما سلب نمی کنند و انسان را مسلوب الاختیار نمی کنند
جریان این بود که وقتی که حضرت نوح (علیه السلام) دید پسرش غرق شد گفت: خدایا تو به من قول داده بودی که اهل من محفوظ بمانند و غرق نشوند و این پسر هم از اهل من بود. خداوند فرمود: نه او از اهل تو نبود. اهل تو کسی است که ایمان داشته باشد. اهلیت به زاد و ولد نیست بلکه به ایمان است. سپس حضرت نوح (علیه السلام) بلافاصله اظهار عذرخواهی کرد و گفت: خدایا من را ببخش که چنین تقاضایی کردم.
این آیات دلیل براین است که حضرت نوح (علیه السلام) می توانست چنین تقاضایی را از خدا نکند ولی اگر کرده تقاضای او حرام نبود.
این آیات دلیل بر این است که اینها اختیار داشتند می توانستند این کارها را نکنند. حضرت موسی(علیه السلام) می توانست آن ساعت وارد شهر نشود و آن اتفاقها نیفتد، حالا که وارد شده و آن اتفاق ها رخ داد می گوید: خدایا من اشتباه کردم آن زمان، زمان ورود من به شهر نبود.
حضرت آدم (علیه السلام) می توانست آن ترک اولی را نکند حالا که کرده می گوید خدایا من را ببخش.
حضرت یونس (علیه السلام) می توانست یک مقدار بیشتر تحمل کند و کمی دیرتر قوم خود را رها بکند.. بعد از رفتن حضرت یونس (علیه السلام) توبه کردند و خدا هم توبه آنها را قبول کرد.
قضا و قدر و تاریخ باعث جبر نمی شوند. نه اینکه اینها تأثیر ندارند اما از انسان سلب اختیار نمی کنند. اینها هر کدام تأثیراتی بر محدود کردن اختیار انسان دارند و اختیار را محدود می کنند اما سلب نمی کنند و انسان را مسلوب الاختیار نمی کنند که اگر چنین کردند دیگر مسئولیتی نیست.
اگر این عوامل، عوامل درونی، بیرونی، طبیعی، ماوراء طبیعی ، اقتصاد ،غریزه یا هر عامل دیگری کاملاً اراده انسان را سلب کرد دیگر مسئولیتی وجود ندارد. عذاب و ثوابی هم ندارد. اما آیا این عوامل به چنین حدی از تاثیر می رسند ؟
غالبا چنین نیست اکثر قریب به اتفاق انسان ها به این حد تحت فشار این عوامل قرار نمی گیرند. ولی به همان اندازه که محدود می شود به همان اندازه هم سوالی نخواهد بود و مسئولیت کمتر می شود. ولی اینکه سلب اختیار کامل بشود تقریباً قریب به محال است.
به هر حال یک بخشی برای اختیار انسان باقی می ماند. به عبارت دقیق تر جزء اخیر علت تامه در افعال اختیاری انسان باز اختیار و اراده انسان است ولو اینکه یک درصد باشد یا یک در هزار باشد. گاهی ممکن است که نود درصد باشد. نود درصد به اختیار انسان مربوط می شود. ده درصد به عواملی که گفتیم مربوط است. گاهی ممکن است این عوامل آنقدر قوی بشود که اختیار انسان را به یک درصد تقلیل بدهد. ولی به هر حال حرف آخر را اختیار انسان می زند.
استغفار پیامبران به خاطر ترک اولی نشانه وجود اختیار است. برخی عوامل اگر چه بر اختیار تاثیر می گذارند اما ازانسان بطور کامل سلب اختیار نمی کنند.
منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف
فرآوری: دکتر جعفری - بخش اعتقادات شیعه تبیان
آخرین دسته از آیات ، آیاتی است که دلالت بر استغفار پیامبران دارد. اگر اختیار نبود دیگر به خاطر ترک اولی معنا نداشت کسی استغفار بکند. ما هرگز استغفار نمی کنیم که چرا رنگ من سفید شده یا رنگ من سیاه شده؟ هرگز کسی به خاطراینکه مرد شده یا زن شده استغفار نمی کند. استغفار جایی معنا دارد که اختیار باشد.
آیات فراوانی داریم که در این آیات پیامبران به خاطر ترک اولی هایی که انجام شده یا احتمال انجام شدنش بوده طلب مغفرت کردند از جمله می فرماید:
"ربنا ظلمنا أنفسنا ، از قول حضرت آدم و حوا می فرماید که گفتند پروردگارا ما بر خودمان ستم کردیم پس ما را ببخش.
" سبحانک إنی کنت من الظلمین (88 / انبیا )، از قول حضرت یونس که فرمود پروردگارا تو منزهی به درستی که من از ستمکاران بودم ".
یا از قول حضرت موسی می فرماید: " رب إنی ظلمت نفسی ، پروردگارا من بر خودم ستم کردم ".
" رب إنی أعوذبک أن أسئلک ما لیس لی به علم (هود / 47 )، حضرت نوح (علیه السلام) می فرماید پروردگارا من به تو پناه می برم از اینکه آنچه بدان علم ندارم از تو بخواهم ".
قضا و قدر و تاریخ باعث جبر نمی شوند. نه اینکه اینها تأثیر ندارند اما از انسان سلب اختیار نمی کنند. اینها هر کدام تأثیراتی بر محدود کردن اختیار انسان دارند و اختیار را محدود می کنند اما سلب نمی کنند و انسان را مسلوب الاختیار نمی کنند
جریان این بود که وقتی که حضرت نوح (علیه السلام) دید پسرش غرق شد گفت: خدایا تو به من قول داده بودی که اهل من محفوظ بمانند و غرق نشوند و این پسر هم از اهل من بود. خداوند فرمود: نه او از اهل تو نبود. اهل تو کسی است که ایمان داشته باشد. اهلیت به زاد و ولد نیست بلکه به ایمان است. سپس حضرت نوح (علیه السلام) بلافاصله اظهار عذرخواهی کرد و گفت: خدایا من را ببخش که چنین تقاضایی کردم.
این آیات دلیل براین است که حضرت نوح (علیه السلام) می توانست چنین تقاضایی را از خدا نکند ولی اگر کرده تقاضای او حرام نبود.
این آیات دلیل بر این است که اینها اختیار داشتند می توانستند این کارها را نکنند. حضرت موسی(علیه السلام) می توانست آن ساعت وارد شهر نشود و آن اتفاقها نیفتد، حالا که وارد شده و آن اتفاق ها رخ داد می گوید: خدایا من اشتباه کردم آن زمان، زمان ورود من به شهر نبود.
حضرت آدم (علیه السلام) می توانست آن ترک اولی را نکند حالا که کرده می گوید خدایا من را ببخش.
حضرت یونس (علیه السلام) می توانست یک مقدار بیشتر تحمل کند و کمی دیرتر قوم خود را رها بکند.. بعد از رفتن حضرت یونس (علیه السلام) توبه کردند و خدا هم توبه آنها را قبول کرد.
قضا و قدر و تاریخ باعث جبر نمی شوند. نه اینکه اینها تأثیر ندارند اما از انسان سلب اختیار نمی کنند. اینها هر کدام تأثیراتی بر محدود کردن اختیار انسان دارند و اختیار را محدود می کنند اما سلب نمی کنند و انسان را مسلوب الاختیار نمی کنند که اگر چنین کردند دیگر مسئولیتی نیست.
اگر این عوامل، عوامل درونی، بیرونی، طبیعی، ماوراء طبیعی ، اقتصاد ،غریزه یا هر عامل دیگری کاملاً اراده انسان را سلب کرد دیگر مسئولیتی وجود ندارد. عذاب و ثوابی هم ندارد. اما آیا این عوامل به چنین حدی از تاثیر می رسند ؟
غالبا چنین نیست اکثر قریب به اتفاق انسان ها به این حد تحت فشار این عوامل قرار نمی گیرند. ولی به همان اندازه که محدود می شود به همان اندازه هم سوالی نخواهد بود و مسئولیت کمتر می شود. ولی اینکه سلب اختیار کامل بشود تقریباً قریب به محال است.
به هر حال یک بخشی برای اختیار انسان باقی می ماند. به عبارت دقیق تر جزء اخیر علت تامه در افعال اختیاری انسان باز اختیار و اراده انسان است ولو اینکه یک درصد باشد یا یک در هزار باشد. گاهی ممکن است که نود درصد باشد. نود درصد به اختیار انسان مربوط می شود. ده درصد به عواملی که گفتیم مربوط است. گاهی ممکن است این عوامل آنقدر قوی بشود که اختیار انسان را به یک درصد تقلیل بدهد. ولی به هر حال حرف آخر را اختیار انسان می زند.
استغفار پیامبران به خاطر ترک اولی نشانه وجود اختیار است. برخی عوامل اگر چه بر اختیار تاثیر می گذارند اما ازانسان بطور کامل سلب اختیار نمی کنند.
منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف
چرا از خدا درخواست می شود؟
دلایل مختار بودن انسان
آیا واقعا اختیار داریم؟!!!
اختیار انسان در قرآن کریم!