مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

رقص مختلط در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان دانشگاه مازندران + فیلم

رقص مختلط در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان دانشگاه مازندران + فیلم

در حالی جشن فارغ التحصیلی دانشجویان دانشگاه مازندران به پارتی همراه با رقص مختلط تبدیل شد، که هم سرپرست و هم معاون فرهنگی دانشگاه مازندران لباس پیامبر اسلام به تن داشته و با دیدن این صحنه ها هیچ اعتراضی نکردند.
عکس رقص مختلط دانلود رقص دانشجویان

جشن فارغ التحصیلی دانشجویان دانشگاه مازندران، روز گذشته درحالی به صورت مختلط برگزار شد، که گویی همه دانشجویان در کلاس های رقص فارغ التحصیل شده بودند و در محضر استادشان، دکتر حجت الاسلام اصغری آقمشهدی سرپرست دانشگاه و دکتر حجت الاسلام دیانی معاون فرهنگی دانشگاه درس پس می دادند.

این اقدامات ضد فرهنگی در حالی صورت می گیرد که طی روزهای اخیر، دانشگاه مازندران که روزی به عنوان یکی از مراکز معتبر علمی به شمار می رفت، در حال تبدیل شدن به یک محیط ضدارزشی و ضدعلمی است و این روزها تنها چیزی که اثری از آن وجود ندارد فعالیت های علمی و پژوهشی است.

از برگزاری جشن خوابگاه های دختران و پسران که همراه با رقص بود تا برگزاری انتخابات انجمن ایران اسلامی که همراه با نمایش تصویر یکی از سران فتنه بود، نشان از آینده ای تاریک برای دانشگاه مازندران دارد.

البته همه این اقدامات ضد فرهنگی و ضد ارزشی در سایه سرپرستی دکتر حجت الاسلام اصغری آقمشهدی در حال رخ دادن است و هیچ واکنشی نیز از سوی وی صورت نمی گیرد.

[jwplayer mediaid=”68835″]

دانلود

منبع: خبرگزاری دانشجو
دانلود رقص دانشجویان عکس رقص مختلط


ادامه مطلب ...

داستانک؛ هدیه فارغ التحصیلی

[ad_1]

 

 

 

 

  برترین ها: مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه‏ های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد.

 بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت: من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم. سپس یک جعبه به دست او داد. پسر، کنجکاو ولی نا امید، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا، که روی آن نام او طلاکوب شده بود، یافت. با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت: با تمام مال و دارایی که داری، یک انجیل به من می دهی؟ کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد.


سال ها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت موفق شد. خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده. یک روز به این فکر افتاد که پدرش، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود. اما قبل از اینکه اقدامی بکند، تلگرامی به دستش رسید که خبر فوت پدر در آن بود و حاکی از این بود که پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده اسـت. بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید.

 هنگامی که به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی کرد. اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت. در حالیکه اشک می ریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را ورق زد و کلید یک ماشین را پشت جلد آن پیدا کرد. در کنار آن، یک برچسب با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت، وجود داشت. روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود: تمام مبلغ پرداخت شده اسـت.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

داستانک،داستان کوتاه جالب، داستان های کوتاه، …داستانک،داستان،داستان من و،داستانک های زیبا،داستان کوتاه،داستانک جالب،داستانک نمایشنامه و داستان کوتاهنمایشنامه و داستان کوتاه از کوچه های لنگرود نمایشنامه قبرکننوشته علی صادقی اگر زن شما زشت است حشیش بکشیداگر زن شما زشت است حشیش بکشید تعجب نکنید این فتوای یک مبلغ مغربی است یک مبلّغ سَلفی چگونه کسی را که دوستش داریم عاشق خود کنیمزناشوییروابط عاشقانهازذواج اس ام اس علشقانه برای عشقم ترفند های ازدواج جذاب جذابیت زنان جنس مخالف چهار ستاره مانده به صبحچهار ستاره مانده به صبح گل آقا؛ مهدی حجوانی نویسنده و پژوهش‌گر ادبیات کودک و نوشته های خواندنی روح‌اله یکشنبه ‏ ‏ سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در


ادامه مطلب ...

داستان هدیه فارغ التحصیلی (داستانک)

[ad_1]
مفیدستان:

مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی..

داستان کوتاه هدیه فارغ التحصیلی

داستان هدیه فارغ التحصیلی ,مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه‏ های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد.

او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد. بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت: من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم.

سپس یک جعبه به دست او داد. پسر، کنجکاو ولی نا امید، جعبه را گشود
و در آن یک انجیل زیبا، که روی آن نام او طلاکوب شده بود، یافت.
با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت:
با تمام مال و دارایی که داری، یک انجیل به من می دهی؟
کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد.

داستان هدیه فارغ التحصیلی

داستان هدیه فارغ التحصیلی

سال ها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت موفق شد.
خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده.
یک روز به این فکر افتاد که پدرش، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند.
از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود.
اما قبل از اینکه اقدامی بکند، تلگرامی به دستش رسید که خبر فوت پدر در آن بود
و حاکی از این بود که پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده است.
بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید.

هنگامی که به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی کرد.
اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت.
در حالیکه اشک می ریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را ورق زد و کلید یک ماشین را پشت جلد آن پیدا کرد.

در کنار آن، یک برچسب با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت، وجود داشت.
روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود:
تمام مبلغ پرداخت شده است.

داستانک

داستان هدیه فارغ التحصیلی


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

هدیه فارغ التخصیلی داستانک داستان های کوتاه و … داستانک داستان های وعده داستانک بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن داستان کوتاه هدیه فارغ التحصیلیخیلی قشنگ …مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی داستان کوتاه هدیه فارغ داستان کوتاه هدیه فارغ التحصیلیداستانکوتاههدیهفارغنمناک فرهنگ و هنر ادبیات داستان کوتاه هدیه فارغ التحصیلی داستان کوتاه هدیه فارغ داستان کوتاه هدیه فارغ التحصیلیداستانکوتاههدیهفارغداستان زیبا و خواندنی هدیه فارغ التحصیلی ورود به آرشیو داستان کوتاه مرد جوانی، از داستان جالبهدیه فارغ التحصیلی برای هدیه فارغ التحصیلی، آن داستان جالبهدیه فارغ داستانک داستان جالبهدیه داستان آموزنده هدیه فارغ التحصیلیداستان هدیه فارغ التحصیلی داستان انواع داستانداستان آموزنده هدیه فارغ التحصیلی داستان های کوتاه جذاب و خواندنی داستان کوتاه هدیه فارغ داستان کوتاه هدیه فارغ مرد جوان، ازپدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن داستان های کوتاه ،داستانک،داستان کوتاه …داستان های کوتاه عاشقانه داستانک و داستان کوتاه طنز و هدیه فارغ التحصیلی، دعا داستان آموزنده هدیه فارغ التخصیلی هدیه فارغ داستان آموزنده بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به داستان هدیه فارغ التحصیلی داستان کوتاه هدیه فارغ التحصیلی داستان هدیه فارغ هدیه فارغ التحصیلی مدل طلا و جواهرات حلقه ، گوشواره ، گردنبند ، دستبند مدل های طلا و جواهرات حلقه ، گوشواره ، گردنبند ، دستبند مدل طلا و جواهرات مدل حلقه چهار ستاره مانده به صبح هزار کتاب؛ قبل‌تر درباره‌ی ‌جکلین ویلسون‌ و لیزیِ دهن زیپی‌اش در هزار کتاب خوانده‌اید و عکس جنجالی لورفته از زن و شوهر لخت در پارک عکس لورفته و جنجالی از یک زوج هنجارشکن که تعریف دقیقی از لباس پوشیدن ندارند واقعا که قباحت این دختر ثروتمندترین دختر ایرانی استمعرفی ثروتمندترین زنان ثروتمندترین زنان ایرانی ثریا دارابی،یکی از پایه گذاران با ۱۰ میلیون دلار درآمد نوشته های خواندنی کیانا وحدتی مرا ببخش زمن مپرس چرا ، چگونه ؟ تا کی این چنین بی قرار و نا آرام ؟ دلی که بینوای


ادامه مطلب ...

داستانک؛ هدیه فارغ التحصیلی

[ad_1]

 

 

 

 

  برترین ها: مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه‏ های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد.

 بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت: من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم. سپس یک جعبه به دست او داد. پسر، کنجکاو ولی نا امید، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا، که روی آن نام او طلاکوب شده بود، یافت. با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت: با تمام مال و دارایی که داری، یک انجیل به من می دهی؟ کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد.


سال ها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت موفق شد. خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده. یک روز به این فکر افتاد که پدرش، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود. اما قبل از اینکه اقدامی بکند، تلگرامی به دستش رسید که خبر فوت پدر در آن بود و حاکی از این بود که پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده اسـت. بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید.

 هنگامی که به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی کرد. اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت. در حالیکه اشک می ریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را ورق زد و کلید یک ماشین را پشت جلد آن پیدا کرد. در کنار آن، یک برچسب با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت، وجود داشت. روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود: تمام مبلغ پرداخت شده اسـت.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

داستانک،داستان کوتاه جالب، داستان های کوتاه، …داستانک،داستان،داستان من و،داستانک های زیبا،داستان کوتاه،داستانک جالب،داستانک نمایشنامه و داستان کوتاهنمایشنامه و داستان کوتاه از کوچه های لنگرود نمایشنامه قبرکننوشته علی صادقی اگر زن شما زشت است حشیش بکشیداگر زن شما زشت است حشیش بکشید تعجب نکنید این فتوای یک مبلغ مغربی است یک مبلّغ سَلفی چگونه کسی را که دوستش داریم عاشق خود کنیمزناشوییروابط عاشقانهازذواج اس ام اس علشقانه برای عشقم ترفند های ازدواج جذاب جذابیت زنان جنس مخالف چهار ستاره مانده به صبحچهار ستاره مانده به صبح گل آقا؛ مهدی حجوانی نویسنده و پژوهش‌گر ادبیات کودک و نوشته های خواندنی روح‌اله یکشنبه ‏ ‏ سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در


ادامه مطلب ...

داستان هدیه فارغ التحصیلی (داستانک)

[ad_1]
مفیدستان:

مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی..

داستان کوتاه هدیه فارغ التحصیلی

داستان هدیه فارغ التحصیلی ,مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه‏ های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد.

او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد. بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت: من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم.

سپس یک جعبه به دست او داد. پسر، کنجکاو ولی نا امید، جعبه را گشود
و در آن یک انجیل زیبا، که روی آن نام او طلاکوب شده بود، یافت.
با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت:
با تمام مال و دارایی که داری، یک انجیل به من می دهی؟
کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد.

داستان هدیه فارغ التحصیلی

داستان هدیه فارغ التحصیلی

سال ها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت موفق شد.
خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده.
یک روز به این فکر افتاد که پدرش، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند.
از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود.
اما قبل از اینکه اقدامی بکند، تلگرامی به دستش رسید که خبر فوت پدر در آن بود
و حاکی از این بود که پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده است.
بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید.

هنگامی که به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی کرد.
اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت.
در حالیکه اشک می ریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را ورق زد و کلید یک ماشین را پشت جلد آن پیدا کرد.

در کنار آن، یک برچسب با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت، وجود داشت.
روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود:
تمام مبلغ پرداخت شده است.

داستانک

داستان هدیه فارغ التحصیلی


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

هدیه فارغ التخصیلی داستانک داستان های کوتاه و … داستانک داستان های وعده داستانک بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن داستان کوتاه هدیه فارغ التحصیلیخیلی قشنگ …مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی داستان کوتاه هدیه فارغ داستان کوتاه هدیه فارغ التحصیلیداستانکوتاههدیهفارغنمناک فرهنگ و هنر ادبیات داستان کوتاه هدیه فارغ التحصیلی داستان کوتاه هدیه فارغ داستان کوتاه هدیه فارغ التحصیلیداستانکوتاههدیهفارغداستان زیبا و خواندنی هدیه فارغ التحصیلی ورود به آرشیو داستان کوتاه مرد جوانی، از داستان جالبهدیه فارغ التحصیلی برای هدیه فارغ التحصیلی، آن داستان جالبهدیه فارغ داستانک داستان جالبهدیه داستان آموزنده هدیه فارغ التحصیلیداستان هدیه فارغ التحصیلی داستان انواع داستانداستان آموزنده هدیه فارغ التحصیلی داستان های کوتاه جذاب و خواندنی داستان کوتاه هدیه فارغ داستان کوتاه هدیه فارغ مرد جوان، ازپدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن داستان های کوتاه ،داستانک،داستان کوتاه …داستان های کوتاه عاشقانه داستانک و داستان کوتاه طنز و هدیه فارغ التحصیلی، دعا داستان آموزنده هدیه فارغ التخصیلی هدیه فارغ داستان آموزنده بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به داستان هدیه فارغ التحصیلی داستان کوتاه هدیه فارغ التحصیلی داستان هدیه فارغ هدیه فارغ التحصیلی مدل طلا و جواهرات حلقه ، گوشواره ، گردنبند ، دستبند مدل های طلا و جواهرات حلقه ، گوشواره ، گردنبند ، دستبند مدل طلا و جواهرات مدل حلقه چهار ستاره مانده به صبح هزار کتاب؛ قبل‌تر درباره‌ی ‌جکلین ویلسون‌ و لیزیِ دهن زیپی‌اش در هزار کتاب خوانده‌اید و عکس جنجالی لورفته از زن و شوهر لخت در پارک عکس لورفته و جنجالی از یک زوج هنجارشکن که تعریف دقیقی از لباس پوشیدن ندارند واقعا که قباحت این دختر ثروتمندترین دختر ایرانی استمعرفی ثروتمندترین زنان ثروتمندترین زنان ایرانی ثریا دارابی،یکی از پایه گذاران با ۱۰ میلیون دلار درآمد نوشته های خواندنی کیانا وحدتی مرا ببخش زمن مپرس چرا ، چگونه ؟ تا کی این چنین بی قرار و نا آرام ؟ دلی که بینوای


ادامه مطلب ...