برترینها: آرنولد شوارتزنگر مدل، تهیهکننده، کارگردان، تاجر، سرمایهگذار، نویسنده، سیاستمدار، بازیگر، فعال محیط زیست، ورزشکار و بدنساز اتریشی-آمریکایی برنده جایزه گلدن گلوب بازیگری است. او رکورد دار ۷ بار قهرمانی در مسابقات مستر المپیا است و پس از لی هینی و رونی کلمن بیشترین تعداد قهرمانی در این رقابتها را داراست.
او که به ترمیناتور معروف است، ورزیدهترین بدن را در بین بدنسازان جهان داشته و حال دهه ۷۰ زندگی اش را میگذراند. اگر چه او در سال ۲۰۱۸ یک عمل قلب داشته، اما حتی بیماری او، چیزی از اندام متناسب و جذاب اش کم نکرده است. او نه تنها در دنیای بازیگری، بلکه در دنیای بدنسازی نیز حرف اول را میزند. اگر دوست دارید راز موفقیت آرنولد شوارتزنگر را بدانید، در ادامه مطلب همراه مان باشید.
به خودتان اعتماد کنید
آرنولد شوارتزنگر میگوید: «برای رسیدن به موفقیت، ما باید بدانیم که از زندگی چه میخواهیم. بین آنچه خودمان میخواهیم با آنچه دیگران از ما انتظار دارند، تفاوتهای زیادی ست که برای رسیدن به موفقیت، باید این تفاوتها را تشخیص دهیم. اگر به دیگران اجازه دهیم تا درباره زندگی ما تصمیم بگیرند، در واقع خودمان را از آرزوهایمان دور کرده ایم. برای کمک گرفتن از دیگران، خجالت نکشید. شما میتوانید از دیگران کمک بگیرید، اما نباید کمک گرفتن را با دخالت کردن اشتباه کنید.»
متفاوت باشید
آرنولد به روزمرگی اعتقادی ندارد. او میگوید هر روز ما باید با روزهای قبل تفاوت داشته باشد. او یک جمله معروف دارد: «بدترین چیزی برای من این است که روزهایم شبیه بهم باشد. من از روزمرگی بیزارم.» او به نکته خوبی اشاره کرده است. جمعیت کشور ما هر روز بیشتر و بیشتر میشود، ما در طول روز با آدمهای زیادی در تماس هستیم، این که بتوانیم خودمان را از آنها متفاوت کنیم و بدرخشیم، سخت است، اما نشدنی نیست. اگر ما هم مانند دیگران باشیم، هیچکس به ما توجهی نخواهد کرد. از این رو متفاوت بودن یکی از کلیدهای موفقیت است که آرنولد نیز به آن پایبند بوده است. او با موفقیتهایی که کسب کرده توانست خودش را از دیگران جدا کند و در جمع بدرخشد.
گاهی قانون شکنی کنید
آرنولد در جایی گفت: «قوانین برای شکستن است. افرادی که قوانین را وضع کرده اند، دوست دارند خودشان را در پشت موانع پنهان کنند.» البته ما از دوران کودکی و حتی در مدارس یاد گرفتیم که قوانین را زیر پا نگذاریم، اما گاهی شکستن قوانین لازم است. به قول آرنولد، برای این که دیده شویم و استعدادمان را به رخ دیگران بکشیم، باید متفاوت باشیم و برای رسیدن به اهدافی که در سر داریم، با هر مانعی که مقابل مان است مبارزه کنیم، حتی اگر به قیمت شکستن قوانین تمام شود.
کارهایتان را به تعویق نیندازید
اگر شما سر خودتان را با کارهای مختلف شلوغ کنید، یک روز به خودتان میآیید و میبینید که در آنها غرق شده اید. همین حس ناخوشایند باعث میشود که شما در برداشتن قدم هایتان درنگ کنید. طبق مطالعات انجام شده، ۲۶% از جمعیت جهان مدام خواسته هایشان را به تعویق میاندازند. افرادی که چنین ویژگی دارند، بدون شک انگیزه شان را برای تلاش کردن از دست میدهند. آرنولد جزو آن آدمهایی ست که برای آنچه میخواهد، درنگ نمیکند. او اعتقاد دارد که اگر کار امروز را به فردا بسپاریم، در واقع موانع بیشتری را سر راه خود قرار داده ایم. شاید همین جسارت و انگیزه بالای اوست که باعث موفقیت اش شده است.
تا جایی که میتوانید یاد بگیرید
حتما شما هم جمله معروف «ز گهواره تا گور دانش بجوی» را شنیده اید. این باور یکی دیگر از دلایل موفقیت آرنولد بوده است. او اعتقاد دارد که هیچوقت برای یادگیری دیر نیست. از این رو سعی میکند که در هر لحظه از زندگی اش چیز جدیدی بیاموزد. او یک بار گفت: «اگر ما ۲۰۰ کتاب تاثیرگذار در جهان را بخوانیم، تمام چیزهایی را که برای رسیدن به موفقیت نیاز داریم، به دست خواهیم آورد. کتاب هایی، چون «سفرهای گالیور»، «کلبه عمو تام»، «جنایت و مکافات» و... از کتابهایی هستند که درسهای زیادی را به ما میآموزند، از این رو خواندن شان واجب است.»
از شکست نترسید
زندگی پر از پستی و بلندی هاست. یک دقیقه شما احساس قدرت میکنید و دقیقهای بعد حس شکست. آرنولد جمله معروف دیگری دارد: «درد موجب رشد من میشود. درد، همان چیزی ست که من میخواهم.» در واقع او شکست را مرحلهای از رشد میداند. اگر چه شکست درد و رنج دارد، اما ما باید از این فرصت هم برای رسیدن به موفقیتهای بیشتر استفاده کنیم. در مقابل شکستها سر خم نکنیم. حتی فرد موفقی، چون آرنولد هم در زندگی اش بارها افتاده و بلند شده است، بنابراین نباید با شکست هایمان ناامید شویم.
افراد منفی نگر را از زندگی تان حفظ کنید
همیشه افرادی در اطراف ما هستند که ساز مخالف میزنند و به همه چیز با دید منفی مینگرند. بدون شک آرنولد نیز با چنین آدمهایی در زندگی اش برخورد کرده، اما اعتقاد او این است: «افرادی که از شما حمایت نمیکنند، آنهایی که مدام انرژی منفی به شما میدهند و ساز مخالف میزنند را باید از زندگی تان حذف کنید. شما به داشتن چنین افرادی در زندگی تان نیازی ندارید، مهم نیست که دیگران در مورد شما چه میگویند، شما باید خودتان به قدرتی که دارید اعتماد کنید. ما قویتر از آنچه فکرش را بکنیم، هستیم و میتوانیم به هر آنچه که میخواهیم دست یابیم.»
یک الگو برای خودمان تعریف کنیم
اگر شما فردی را میشناسید که راه شما را رفته و موفق شده است، میتوانید او را الگوی خودتان قرار دهید. اگر شما فردی را داشته باشید که از او سوال هایتان را بپرسید، یا فردی که به شما انگیزه دهد، خیلی سریعتر در مسیری که قرار گرفته اید، پیشرفت خواهید کرد. گاهی ما به تنهایی انگیزه لازم را برای حرکت کردن نداریم، اما زمانی که فرد دیگری را الگویمان قرار میدهیم یا زمانی که فرد دیگری ما را به سمت جلو هل میدهد، با سرعت بیشتری به سمت اهداف مان پیش خواهیم رفت.
دست از تلاش نکشیم
این که هنگام مقابله با موانع، دست از تلاش برداریم و همه چیز را رها کنیم، ساده است، اما به قول آرنولد اگر بتوانیم برای رسیدن به اهداف مان بجنگیم، هنر کرده ایم. آرنولد میگوید: «بدون سخت کوشی، به چیزهایی که میخواهیم نخواهیم رسید.» به عنوان مثال، آرنولد از ۱۵ سالگی پرورش اندام را آغاز کرد. او در آن سن مجبور بود وزن زیادی را کم کند. اگر چه در آن سن این کار سخت بود، اما او پس از ۵ سال تلاش بی وقفه، در نهایت توانست به هدف اش برسد و جایزه پرورش اندام جهان را از آن خود کند. در سن ۲۰ سالگی، بالاخره تلاشهای بی وقفه آرنولد جواب داد. به قول او: «ما نمیتوانیم دست هایمان را در جیب هایمان بگذاریم و از پلههای یک نردبان بالا برویم.»
به دیگران انگیزه دهیم
آرنولد میگوید: «مثبت اندیشی مسری ست.» اگر ما مثبت باشیم، دیگران هم دیدی مثبت پیدا خواهند کرد. اگر ما از دیگران کمک میگیریم و انتظار داریم که آنها به ما کمک کنند، ما نیز باید جواب مهربانیهای آنها را بدهیم. کمک کردن به اطرافیان جای دوری نمیرود. کافی ست که مثبت بیاندیشیم، انگیزه داشته باشیم و همان قدر که برای موفقیت خودمان تلاش میکنیم، به دیگران نیز انگیزه لازم را بدهیم. همه ما در زندگی هدفی داریم، اما گاهی تنهای چیزی که بدان نیاز داریم، اندکی انگیزه از سوی دیگران است.
منبع: therichest
۲۵ چیز که رهبران قدرتمند به کارمندان شان می گویند؛
به عنوان یک مدیر برای تقدیر و البته ارتقا انگیزه کارمندان تان چه چیزهایی به آنها میگویید؟
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ رهبران قدرتمند به کارمندان شان چه می گویند؟ چگونه باید به اسرار رهبران قدرتمند جهان پی برد ؟ یک راه فوقالعاده برای قدم نهادن به دنیای نیروی رهبریتان آن است که شروع به گفتن چیزهایی کنید که قبلا نگفتهاید. هرچه بیشتر بتوانید از زبانتان آگاهتر شوید، رهبر موثرتری خواهید بود.
اغلب اوقات رهبران جدید آموختهاند که روی برنامهها، برآوردها و مراحل تمرکز کنند. همیشه نیاموختهاند که به انرژی تیمهایشان گوش کنند و خیلی کمتر مدیریت کنند.
رهبران جدید خیلی زیادی هستند که نیاموختهاند از همتیمیهایشان بپرسند ”حاالتان چطور است؟” یا وقتی کاری خارقالعاده انجام میدهند آنها را حمایت کنند. مایهی شرمندگی است، زیرا ایجاد اعتماد و انرژی خوب در یک تیم مهمترین وظیفهی یک مدیر است.
به عنوان یک مدیر میتوانید به راحتی خودتان را متقاعد کنید که آدمها سر کار میآیند چون استخدام شدهاند و از این رو نیازی نیست نگران باشید هر کسی در تیمتان چه احساسی دارد. اگر خسته هستند یا احساس پرکاری میکنند، بدا به حالشان! منطق قدیمی میگوید مشکل شما نیست، اما این منطق خطرناک است. مسلما مهم است که همتیمیهایتان چه احساسی دارند. انرژی آنها تنها انرژی در دسترس برای نیرو دادن به موفقیت تیمتان است.
محل کار یک مکان انسانی است. اولویت برتر به عنوان یک رهبر ایجاد و حفظ محیط اعتماد در دپارتمانتان است. این تنها شیوهای است که برای تیمتان اهمیت دارد. تنها راه برای آنکه تیمتان پیروز شود!
کسبوکار بر مبنای انرژی که اعضای تیمشان، شخصا و با یکدیگر، خلق میکنند اداره میشود. به محض آنکه انرژی بد شود – اغلب به این خاطر که محیط آدمها را زیر بار اهداف، سیاستها، و ترس فراگیر از ارتکاب اشتباه یا برانگیختن خشم یک مدیر، خورد میکند – میتوانید اتفاق افتادن هر چیز خوبی در تیمتان را به فراموشی بسپارید.
وقتی سبک مدیریت شما بر مبنای ترس باشد، در بهترین حالت، سازگاری بدون رغبت اعضای تیمتان را دریافت خواهید کرد.
برآورد و بودجه و طرح عملیاتی بدون نیروی حاصل از آدمهایی که به وقوع اتفاقات خوب علاقه دارند جایی نخواهد رفت. اگر میخواهید چیزهای خوبی تجربه کنید که یک محیط قابل اعتماد، ممکن میسازد – چیزهایی مانند نوآوری، همکاری و توجه شخصی به مشتریانی که کسبوکار فوقالعاده بر آنها تکیه دارد- کارمندانتان باید اهمیت دهند.
مهمترین سوخت برای هر سازمانی اشتیاق جمعی کارمنداناش برای انجام کاری باحال است، تنها به این خاطر که موفق بودن جالب است. جالب است پیروز شوی و جزیی از هدفی باشی که از هر کدام ما بزرگتر است. احساس خارقالعادهای است.
هر کسی که تا به حال در یک شرکت اعتمادمحور و انرژیمدار که به سوی هدفی بزرگ کار میکند، کار کرده باشد، میتواند به شما بگوید تجربهی آن چقدر لذتبخش بوده است. آدمها هرگز شغلهایی را که آنها را از ملالت روزمرگی خارج و به موج مثبت انرژی وارد کرد فراموش نمیکنند.
به همین خاطر است که مدیران خوب ذرات را مدیریت نمیکنند – آنها بر امواج تمرکز دارند. رهبران قدرتمند سعی نمیکنند هر ذرهی میکروسکوپی کار را اندازهگیری و مدیریت کنند. آنها با کارمندانشان مانند انسان برخورد میکنند و همکاران باارزش را دوست دارند. این تنها راه پیروزی به عنوان یک مدیر و موفقیت به عنوان سازمانی با هر انداز و در هر صنعتی است.
یک راه فوقالعاده برای شروع رهبری تیمتان از طریق اعتماد به جای ترس، آن است که با اعضای تیمتان مکالمات جدیدی را شروع کنید. این مکالمات جدید – مکالماتی دربارهی اعتماد و سایر” موضوعات انسانی اصلی“ که برای شخصیت جدید شما به عنوان رهبری اعتمادمحور اهمیت دارند – شکلهای جدیدی از ” چسب “ میان شما و اعضای تیمتان میسازد. این چسب همان اعتماد است. مکالمات جدیدتان نباید چیزهایی سنگین، یا ورود به مرزهای شخصی همتیمیهایتان باشد. شروع مکالمات انسانی با همتیمیهایتان بیش از هر چیز مسئلهی پایین آوردن گارد خودتان است.
به همین خاطر است که به عنوان رهبر باید به افکار و احساسات خودمان در طول روز توجه کنیم. باید هشیار و آگاه بمانیم تا بدانیم کی احساس پیروزی میکنیم، کی فرسودهایم، کی درماندهایم و کی ممکن است(در صورت بیدقتی) به خاطر استرس تیممان (که همان ترس است) چیزی زننده یا غیرضروری بگوییم.
هرکسی، مدیر یا غیر مدیر، که به وسعت بخشیدن به دایرهی ارتباطاتش علاقهمند است میتواند برای صحبت دربارهی چیزهای جدید از الگوهای مکالماتی دیرینه خارج شود، و بیشتر از صحبت کردن، گوش کنند.
در اینجا به ۲۵ چیز اشاره میکنیم که رهبران قدرتمند و مدیران فوقالعاده همیشه به همتیمیهایشان میگویند. کدام یک را میتوانید همین الان امتحان کنید؟
۱. ممنونم به خاطر آن ایدهی خارق العاده!
۲. میدانی، تو در این زمینه واقعا خوب هستی. خیلی خوشحالم روی این پروزه کار میکنی.
۳. چطور میتوانم کمک کنم هر چیزی که سر راهت هست برطرف شود؟
۴. اگر به مانعی برخوردی بگذار بدانم. موفقیت تو در اینجا برای من یک اولویت بزرگ است.
۵. جوابش را نمیدانم. نظر تو چیست؟
۶. من روی آن تعصب دارم، اما میخواهم از فکرهای تو بشنوم. مطمئنم آنها هم دیدگاهم را تقویت میکنند.
۷. گوش کن، من اعتماد دارم که تو این پروزه را به بهترین شیوهای که فکر میکنی انجام میدهی. لطفا طرح آن را بریز و به من نشان بده. بعد میتوانیم آن را تایید کنیم و بروی اجرایش کنی.
۸. دربارهی تغییر اولویتها از تو خواهشی دارم. وقت مناسبی است که دربارهی آن صحبت کنیم؟
۹. به خاطر تلاش خارقالعادهای که در آن ماموریت کردی باز هم ممنونم.
۱۰. متوجه شدم به تری نشان دادی چطور روی گزارش اصلاح فهرست اموال کار کند و آن را تحسین میکنم.
۱۱. در جلسهی کارکنان چه چیزی گفتم که تو را متوقف کرد؟ چهرهات تغییر کرد و میتوانستم ببینم تو را شگفتزده یا ناراحت کردم. میتوانی به من بگویی چه بود؟
۱۲. میدانم ناامید شدی که پروزه را متفاوت از آنچه تو پیشنهاد کردی سازماندهی کردیم، و میخواستم به تو بگویم که پیشنهاداتت را تحسین میکنم. میتوانم برایت دلایل اینکه تصمیم گرفتم پروژه را به صورت متفاوت برنامهریزی کنم، توضیح دهم. نمیخواهم احساس کنی نظراتت را نادیده میگیرم، و میخواهم همچنان نظراتت را به اشتراک بگذاری.
۱۳. چه کار میتوانم بکنم که برای تو مدیری قویتری باشم و بیشتر به تو کمک کنم؟
۱۴. میخواستم به تو بگویم از تو چیزهای زیادی یاد گرفتهام – خیلی ممنون!
۱۵. منتظر چه چیزی از من هستی، که هنوز با تو راجع به آن صحبت نکردهام؟
۱۶. به نظر میرسد ممکن است بین نقش تو و سارا، و اشتراک بین تعریف شغلی شما دو نفر سردرگمی وجود داشته باشد. لازم است راجع به آن حرف بزنیم؟
۱۷. چطور پیش میروی؟ حجم کارت چطور است؟
۱۸. میخواستم همین الان به تو بگویم که در جلسهی مدیران، همه ارائهی تو را دوست داشتند – کارت حرف نداشت!
۱۹. چه چیزی در شرکت میخواهی یاد بگیری که من میتوانم کمک کنم بیاموزی؟ میخواهی در تیم اجرایی چه کسی را ملاقات کنی؟ بگذار معرفیات کنم.
۲۰. میخواهم از ایدههای تو حمایت و آنها را ترویج دهم و به کمک تو نیاز دارم. میتوانی استدلالت را روی کاغذ پیاده کنی تا مرورش کنیم؟
۲۱. گوش کن، تو در این تیم فرد خیلی مهمی هستی. میخواهم مطمئن شوم اطلاعات، حمایت و ابزارهایی را که نیاز داری دریافت میکنی. اگر این کار را نمیکنم به من بگو.
۲۲. میفهمی شرکت چطور پول در میآورد و سازمان چگونه کار میکند؟ میخواهم سوالاتت را بشنوم و به آنها جواب دهم چون هرچه بیشتر بدانی میتوانی در شغلت موثرتر باشی و ایدههای فوقالعادهی بیشتری داشته باشی.
۲۳. دیروز شنیدم با نمونهی مشتری دوباره برنامهریزی شده روز بدی داشتهای. از شنیدنش متاسفم. میخواهی دربارهی آن صحبت کنیم؟
۲۴. چطور میتوانم کمک کنم به اهدافت- اهداقت در این شغل و اهدافت در حرفهات – برسی؟
۲۵. تازگیها به تو گفتهام چقدر از کار کردن تو در اینجا سپاسگذارم؟ بگذار دوباره بگویم.
هرچه با همتیمیهایتان انسانتر باشید در آنها اعتماد بیشتری میسازید. بعد میبینید که کار آسانتر میشود، کیفیت فضا بهبود مییابد و اعتماد تیمتان به شما و یکدیگر سر به فلک میکشد!
۲۵ چیز که رهبران قدرتمند به کارمندان شان می گویند؛
به عنوان یک مدیر برای تقدیر و البته ارتقا انگیزه کارمندان تان چه چیزهایی به آنها میگویید؟
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ رهبران قدرتمند به کارمندان شان چه می گویند؟ چگونه باید به اسرار رهبران قدرتمند جهان پی برد ؟ یک راه فوقالعاده برای قدم نهادن به دنیای نیروی رهبریتان آن است که شروع به گفتن چیزهایی کنید که قبلا نگفتهاید. هرچه بیشتر بتوانید از زبانتان آگاهتر شوید، رهبر موثرتری خواهید بود.
اغلب اوقات رهبران جدید آموختهاند که روی برنامهها، برآوردها و مراحل تمرکز کنند. همیشه نیاموختهاند که به انرژی تیمهایشان گوش کنند و خیلی کمتر مدیریت کنند.
رهبران جدید خیلی زیادی هستند که نیاموختهاند از همتیمیهایشان بپرسند ”حاالتان چطور است؟” یا وقتی کاری خارقالعاده انجام میدهند آنها را حمایت کنند. مایهی شرمندگی است، زیرا ایجاد اعتماد و انرژی خوب در یک تیم مهمترین وظیفهی یک مدیر است.
به عنوان یک مدیر میتوانید به راحتی خودتان را متقاعد کنید که آدمها سر کار میآیند چون استخدام شدهاند و از این رو نیازی نیست نگران باشید هر کسی در تیمتان چه احساسی دارد. اگر خسته هستند یا احساس پرکاری میکنند، بدا به حالشان! منطق قدیمی میگوید مشکل شما نیست، اما این منطق خطرناک است. مسلما مهم است که همتیمیهایتان چه احساسی دارند. انرژی آنها تنها انرژی در دسترس برای نیرو دادن به موفقیت تیمتان است.
محل کار یک مکان انسانی است. اولویت برتر به عنوان یک رهبر ایجاد و حفظ محیط اعتماد در دپارتمانتان است. این تنها شیوهای است که برای تیمتان اهمیت دارد. تنها راه برای آنکه تیمتان پیروز شود!
کسبوکار بر مبنای انرژی که اعضای تیمشان، شخصا و با یکدیگر، خلق میکنند اداره میشود. به محض آنکه انرژی بد شود – اغلب به این خاطر که محیط آدمها را زیر بار اهداف، سیاستها، و ترس فراگیر از ارتکاب اشتباه یا برانگیختن خشم یک مدیر، خورد میکند – میتوانید اتفاق افتادن هر چیز خوبی در تیمتان را به فراموشی بسپارید.
وقتی سبک مدیریت شما بر مبنای ترس باشد، در بهترین حالت، سازگاری بدون رغبت اعضای تیمتان را دریافت خواهید کرد.
برآورد و بودجه و طرح عملیاتی بدون نیروی حاصل از آدمهایی که به وقوع اتفاقات خوب علاقه دارند جایی نخواهد رفت. اگر میخواهید چیزهای خوبی تجربه کنید که یک محیط قابل اعتماد، ممکن میسازد – چیزهایی مانند نوآوری، همکاری و توجه شخصی به مشتریانی که کسبوکار فوقالعاده بر آنها تکیه دارد- کارمندانتان باید اهمیت دهند.
مهمترین سوخت برای هر سازمانی اشتیاق جمعی کارمنداناش برای انجام کاری باحال است، تنها به این خاطر که موفق بودن جالب است. جالب است پیروز شوی و جزیی از هدفی باشی که از هر کدام ما بزرگتر است. احساس خارقالعادهای است.
هر کسی که تا به حال در یک شرکت اعتمادمحور و انرژیمدار که به سوی هدفی بزرگ کار میکند، کار کرده باشد، میتواند به شما بگوید تجربهی آن چقدر لذتبخش بوده است. آدمها هرگز شغلهایی را که آنها را از ملالت روزمرگی خارج و به موج مثبت انرژی وارد کرد فراموش نمیکنند.
به همین خاطر است که مدیران خوب ذرات را مدیریت نمیکنند – آنها بر امواج تمرکز دارند. رهبران قدرتمند سعی نمیکنند هر ذرهی میکروسکوپی کار را اندازهگیری و مدیریت کنند. آنها با کارمندانشان مانند انسان برخورد میکنند و همکاران باارزش را دوست دارند. این تنها راه پیروزی به عنوان یک مدیر و موفقیت به عنوان سازمانی با هر انداز و در هر صنعتی است.
یک راه فوقالعاده برای شروع رهبری تیمتان از طریق اعتماد به جای ترس، آن است که با اعضای تیمتان مکالمات جدیدی را شروع کنید. این مکالمات جدید – مکالماتی دربارهی اعتماد و سایر” موضوعات انسانی اصلی“ که برای شخصیت جدید شما به عنوان رهبری اعتمادمحور اهمیت دارند – شکلهای جدیدی از ” چسب “ میان شما و اعضای تیمتان میسازد. این چسب همان اعتماد است. مکالمات جدیدتان نباید چیزهایی سنگین، یا ورود به مرزهای شخصی همتیمیهایتان باشد. شروع مکالمات انسانی با همتیمیهایتان بیش از هر چیز مسئلهی پایین آوردن گارد خودتان است.
به همین خاطر است که به عنوان رهبر باید به افکار و احساسات خودمان در طول روز توجه کنیم. باید هشیار و آگاه بمانیم تا بدانیم کی احساس پیروزی میکنیم، کی فرسودهایم، کی درماندهایم و کی ممکن است(در صورت بیدقتی) به خاطر استرس تیممان (که همان ترس است) چیزی زننده یا غیرضروری بگوییم.
هرکسی، مدیر یا غیر مدیر، که به وسعت بخشیدن به دایرهی ارتباطاتش علاقهمند است میتواند برای صحبت دربارهی چیزهای جدید از الگوهای مکالماتی دیرینه خارج شود، و بیشتر از صحبت کردن، گوش کنند.
در اینجا به ۲۵ چیز اشاره میکنیم که رهبران قدرتمند و مدیران فوقالعاده همیشه به همتیمیهایشان میگویند. کدام یک را میتوانید همین الان امتحان کنید؟
۱. ممنونم به خاطر آن ایدهی خارق العاده!
۲. میدانی، تو در این زمینه واقعا خوب هستی. خیلی خوشحالم روی این پروزه کار میکنی.
۳. چطور میتوانم کمک کنم هر چیزی که سر راهت هست برطرف شود؟
۴. اگر به مانعی برخوردی بگذار بدانم. موفقیت تو در اینجا برای من یک اولویت بزرگ است.
۵. جوابش را نمیدانم. نظر تو چیست؟
۶. من روی آن تعصب دارم، اما میخواهم از فکرهای تو بشنوم. مطمئنم آنها هم دیدگاهم را تقویت میکنند.
۷. گوش کن، من اعتماد دارم که تو این پروزه را به بهترین شیوهای که فکر میکنی انجام میدهی. لطفا طرح آن را بریز و به من نشان بده. بعد میتوانیم آن را تایید کنیم و بروی اجرایش کنی.
۸. دربارهی تغییر اولویتها از تو خواهشی دارم. وقت مناسبی است که دربارهی آن صحبت کنیم؟
۹. به خاطر تلاش خارقالعادهای که در آن ماموریت کردی باز هم ممنونم.
۱۰. متوجه شدم به تری نشان دادی چطور روی گزارش اصلاح فهرست اموال کار کند و آن را تحسین میکنم.
۱۱. در جلسهی کارکنان چه چیزی گفتم که تو را متوقف کرد؟ چهرهات تغییر کرد و میتوانستم ببینم تو را شگفتزده یا ناراحت کردم. میتوانی به من بگویی چه بود؟
۱۲. میدانم ناامید شدی که پروزه را متفاوت از آنچه تو پیشنهاد کردی سازماندهی کردیم، و میخواستم به تو بگویم که پیشنهاداتت را تحسین میکنم. میتوانم برایت دلایل اینکه تصمیم گرفتم پروژه را به صورت متفاوت برنامهریزی کنم، توضیح دهم. نمیخواهم احساس کنی نظراتت را نادیده میگیرم، و میخواهم همچنان نظراتت را به اشتراک بگذاری.
۱۳. چه کار میتوانم بکنم که برای تو مدیری قویتری باشم و بیشتر به تو کمک کنم؟
۱۴. میخواستم به تو بگویم از تو چیزهای زیادی یاد گرفتهام – خیلی ممنون!
۱۵. منتظر چه چیزی از من هستی، که هنوز با تو راجع به آن صحبت نکردهام؟
۱۶. به نظر میرسد ممکن است بین نقش تو و سارا، و اشتراک بین تعریف شغلی شما دو نفر سردرگمی وجود داشته باشد. لازم است راجع به آن حرف بزنیم؟
۱۷. چطور پیش میروی؟ حجم کارت چطور است؟
۱۸. میخواستم همین الان به تو بگویم که در جلسهی مدیران، همه ارائهی تو را دوست داشتند – کارت حرف نداشت!
۱۹. چه چیزی در شرکت میخواهی یاد بگیری که من میتوانم کمک کنم بیاموزی؟ میخواهی در تیم اجرایی چه کسی را ملاقات کنی؟ بگذار معرفیات کنم.
۲۰. میخواهم از ایدههای تو حمایت و آنها را ترویج دهم و به کمک تو نیاز دارم. میتوانی استدلالت را روی کاغذ پیاده کنی تا مرورش کنیم؟
۲۱. گوش کن، تو در این تیم فرد خیلی مهمی هستی. میخواهم مطمئن شوم اطلاعات، حمایت و ابزارهایی را که نیاز داری دریافت میکنی. اگر این کار را نمیکنم به من بگو.
۲۲. میفهمی شرکت چطور پول در میآورد و سازمان چگونه کار میکند؟ میخواهم سوالاتت را بشنوم و به آنها جواب دهم چون هرچه بیشتر بدانی میتوانی در شغلت موثرتر باشی و ایدههای فوقالعادهی بیشتری داشته باشی.
۲۳. دیروز شنیدم با نمونهی مشتری دوباره برنامهریزی شده روز بدی داشتهای. از شنیدنش متاسفم. میخواهی دربارهی آن صحبت کنیم؟
۲۴. چطور میتوانم کمک کنم به اهدافت- اهداقت در این شغل و اهدافت در حرفهات – برسی؟
۲۵. تازگیها به تو گفتهام چقدر از کار کردن تو در اینجا سپاسگذارم؟ بگذار دوباره بگویم.
هرچه با همتیمیهایتان انسانتر باشید در آنها اعتماد بیشتری میسازید. بعد میبینید که کار آسانتر میشود، کیفیت فضا بهبود مییابد و اعتماد تیمتان به شما و یکدیگر سر به فلک میکشد!
۲۵ چیز که رهبران قدرتمند به کارمندان شان می گویند؛
به عنوان یک مدیر برای تقدیر و البته ارتقا انگیزه کارمندان تان چه چیزهایی به آنها میگویید؟
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ رهبران قدرتمند به کارمندان شان چه می گویند؟ چگونه باید به اسرار رهبران قدرتمند جهان پی برد ؟ یک راه فوقالعاده برای قدم نهادن به دنیای نیروی رهبریتان آن است که شروع به گفتن چیزهایی کنید که قبلا نگفتهاید. هرچه بیشتر بتوانید از زبانتان آگاهتر شوید، رهبر موثرتری خواهید بود.
اغلب اوقات رهبران جدید آموختهاند که روی برنامهها، برآوردها و مراحل تمرکز کنند. همیشه نیاموختهاند که به انرژی تیمهایشان گوش کنند و خیلی کمتر مدیریت کنند.
رهبران جدید خیلی زیادی هستند که نیاموختهاند از همتیمیهایشان بپرسند ”حاالتان چطور است؟” یا وقتی کاری خارقالعاده انجام میدهند آنها را حمایت کنند. مایهی شرمندگی است، زیرا ایجاد اعتماد و انرژی خوب در یک تیم مهمترین وظیفهی یک مدیر است.
به عنوان یک مدیر میتوانید به راحتی خودتان را متقاعد کنید که آدمها سر کار میآیند چون استخدام شدهاند و از این رو نیازی نیست نگران باشید هر کسی در تیمتان چه احساسی دارد. اگر خسته هستند یا احساس پرکاری میکنند، بدا به حالشان! منطق قدیمی میگوید مشکل شما نیست، اما این منطق خطرناک است. مسلما مهم است که همتیمیهایتان چه احساسی دارند. انرژی آنها تنها انرژی در دسترس برای نیرو دادن به موفقیت تیمتان است.
محل کار یک مکان انسانی است. اولویت برتر به عنوان یک رهبر ایجاد و حفظ محیط اعتماد در دپارتمانتان است. این تنها شیوهای است که برای تیمتان اهمیت دارد. تنها راه برای آنکه تیمتان پیروز شود!
کسبوکار بر مبنای انرژی که اعضای تیمشان، شخصا و با یکدیگر، خلق میکنند اداره میشود. به محض آنکه انرژی بد شود – اغلب به این خاطر که محیط آدمها را زیر بار اهداف، سیاستها، و ترس فراگیر از ارتکاب اشتباه یا برانگیختن خشم یک مدیر، خورد میکند – میتوانید اتفاق افتادن هر چیز خوبی در تیمتان را به فراموشی بسپارید.
وقتی سبک مدیریت شما بر مبنای ترس باشد، در بهترین حالت، سازگاری بدون رغبت اعضای تیمتان را دریافت خواهید کرد.
برآورد و بودجه و طرح عملیاتی بدون نیروی حاصل از آدمهایی که به وقوع اتفاقات خوب علاقه دارند جایی نخواهد رفت. اگر میخواهید چیزهای خوبی تجربه کنید که یک محیط قابل اعتماد، ممکن میسازد – چیزهایی مانند نوآوری، همکاری و توجه شخصی به مشتریانی که کسبوکار فوقالعاده بر آنها تکیه دارد- کارمندانتان باید اهمیت دهند.
مهمترین سوخت برای هر سازمانی اشتیاق جمعی کارمنداناش برای انجام کاری باحال است، تنها به این خاطر که موفق بودن جالب است. جالب است پیروز شوی و جزیی از هدفی باشی که از هر کدام ما بزرگتر است. احساس خارقالعادهای است.
هر کسی که تا به حال در یک شرکت اعتمادمحور و انرژیمدار که به سوی هدفی بزرگ کار میکند، کار کرده باشد، میتواند به شما بگوید تجربهی آن چقدر لذتبخش بوده است. آدمها هرگز شغلهایی را که آنها را از ملالت روزمرگی خارج و به موج مثبت انرژی وارد کرد فراموش نمیکنند.
به همین خاطر است که مدیران خوب ذرات را مدیریت نمیکنند – آنها بر امواج تمرکز دارند. رهبران قدرتمند سعی نمیکنند هر ذرهی میکروسکوپی کار را اندازهگیری و مدیریت کنند. آنها با کارمندانشان مانند انسان برخورد میکنند و همکاران باارزش را دوست دارند. این تنها راه پیروزی به عنوان یک مدیر و موفقیت به عنوان سازمانی با هر انداز و در هر صنعتی است.
یک راه فوقالعاده برای شروع رهبری تیمتان از طریق اعتماد به جای ترس، آن است که با اعضای تیمتان مکالمات جدیدی را شروع کنید. این مکالمات جدید – مکالماتی دربارهی اعتماد و سایر” موضوعات انسانی اصلی“ که برای شخصیت جدید شما به عنوان رهبری اعتمادمحور اهمیت دارند – شکلهای جدیدی از ” چسب “ میان شما و اعضای تیمتان میسازد. این چسب همان اعتماد است. مکالمات جدیدتان نباید چیزهایی سنگین، یا ورود به مرزهای شخصی همتیمیهایتان باشد. شروع مکالمات انسانی با همتیمیهایتان بیش از هر چیز مسئلهی پایین آوردن گارد خودتان است.
به همین خاطر است که به عنوان رهبر باید به افکار و احساسات خودمان در طول روز توجه کنیم. باید هشیار و آگاه بمانیم تا بدانیم کی احساس پیروزی میکنیم، کی فرسودهایم، کی درماندهایم و کی ممکن است(در صورت بیدقتی) به خاطر استرس تیممان (که همان ترس است) چیزی زننده یا غیرضروری بگوییم.
هرکسی، مدیر یا غیر مدیر، که به وسعت بخشیدن به دایرهی ارتباطاتش علاقهمند است میتواند برای صحبت دربارهی چیزهای جدید از الگوهای مکالماتی دیرینه خارج شود، و بیشتر از صحبت کردن، گوش کنند.
در اینجا به ۲۵ چیز اشاره میکنیم که رهبران قدرتمند و مدیران فوقالعاده همیشه به همتیمیهایشان میگویند. کدام یک را میتوانید همین الان امتحان کنید؟
۱. ممنونم به خاطر آن ایدهی خارق العاده!
۲. میدانی، تو در این زمینه واقعا خوب هستی. خیلی خوشحالم روی این پروزه کار میکنی.
۳. چطور میتوانم کمک کنم هر چیزی که سر راهت هست برطرف شود؟
۴. اگر به مانعی برخوردی بگذار بدانم. موفقیت تو در اینجا برای من یک اولویت بزرگ است.
۵. جوابش را نمیدانم. نظر تو چیست؟
۶. من روی آن تعصب دارم، اما میخواهم از فکرهای تو بشنوم. مطمئنم آنها هم دیدگاهم را تقویت میکنند.
۷. گوش کن، من اعتماد دارم که تو این پروزه را به بهترین شیوهای که فکر میکنی انجام میدهی. لطفا طرح آن را بریز و به من نشان بده. بعد میتوانیم آن را تایید کنیم و بروی اجرایش کنی.
۸. دربارهی تغییر اولویتها از تو خواهشی دارم. وقت مناسبی است که دربارهی آن صحبت کنیم؟
۹. به خاطر تلاش خارقالعادهای که در آن ماموریت کردی باز هم ممنونم.
۱۰. متوجه شدم به تری نشان دادی چطور روی گزارش اصلاح فهرست اموال کار کند و آن را تحسین میکنم.
۱۱. در جلسهی کارکنان چه چیزی گفتم که تو را متوقف کرد؟ چهرهات تغییر کرد و میتوانستم ببینم تو را شگفتزده یا ناراحت کردم. میتوانی به من بگویی چه بود؟
۱۲. میدانم ناامید شدی که پروزه را متفاوت از آنچه تو پیشنهاد کردی سازماندهی کردیم، و میخواستم به تو بگویم که پیشنهاداتت را تحسین میکنم. میتوانم برایت دلایل اینکه تصمیم گرفتم پروژه را به صورت متفاوت برنامهریزی کنم، توضیح دهم. نمیخواهم احساس کنی نظراتت را نادیده میگیرم، و میخواهم همچنان نظراتت را به اشتراک بگذاری.
۱۳. چه کار میتوانم بکنم که برای تو مدیری قویتری باشم و بیشتر به تو کمک کنم؟
۱۴. میخواستم به تو بگویم از تو چیزهای زیادی یاد گرفتهام – خیلی ممنون!
۱۵. منتظر چه چیزی از من هستی، که هنوز با تو راجع به آن صحبت نکردهام؟
۱۶. به نظر میرسد ممکن است بین نقش تو و سارا، و اشتراک بین تعریف شغلی شما دو نفر سردرگمی وجود داشته باشد. لازم است راجع به آن حرف بزنیم؟
۱۷. چطور پیش میروی؟ حجم کارت چطور است؟
۱۸. میخواستم همین الان به تو بگویم که در جلسهی مدیران، همه ارائهی تو را دوست داشتند – کارت حرف نداشت!
۱۹. چه چیزی در شرکت میخواهی یاد بگیری که من میتوانم کمک کنم بیاموزی؟ میخواهی در تیم اجرایی چه کسی را ملاقات کنی؟ بگذار معرفیات کنم.
۲۰. میخواهم از ایدههای تو حمایت و آنها را ترویج دهم و به کمک تو نیاز دارم. میتوانی استدلالت را روی کاغذ پیاده کنی تا مرورش کنیم؟
۲۱. گوش کن، تو در این تیم فرد خیلی مهمی هستی. میخواهم مطمئن شوم اطلاعات، حمایت و ابزارهایی را که نیاز داری دریافت میکنی. اگر این کار را نمیکنم به من بگو.
۲۲. میفهمی شرکت چطور پول در میآورد و سازمان چگونه کار میکند؟ میخواهم سوالاتت را بشنوم و به آنها جواب دهم چون هرچه بیشتر بدانی میتوانی در شغلت موثرتر باشی و ایدههای فوقالعادهی بیشتری داشته باشی.
۲۳. دیروز شنیدم با نمونهی مشتری دوباره برنامهریزی شده روز بدی داشتهای. از شنیدنش متاسفم. میخواهی دربارهی آن صحبت کنیم؟
۲۴. چطور میتوانم کمک کنم به اهدافت- اهداقت در این شغل و اهدافت در حرفهات – برسی؟
۲۵. تازگیها به تو گفتهام چقدر از کار کردن تو در اینجا سپاسگذارم؟ بگذار دوباره بگویم.
هرچه با همتیمیهایتان انسانتر باشید در آنها اعتماد بیشتری میسازید. بعد میبینید که کار آسانتر میشود، کیفیت فضا بهبود مییابد و اعتماد تیمتان به شما و یکدیگر سر به فلک میکشد!