مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

توصیف ۵ هنرمند مشهور کشور از زندگی: در ستایش پیری

جوان‌ها در مواجهه با سالمندان هنر، واکنشی متفاوت دارند؛ از یک‌سو، آنها را ستارگان آسمانی می‌دانند که خود مشتاقانه رهسپار آن هستند و از سوی دیگر، قادر نیستند صورت واقعی آنها را پنهان در زیر چروک‌های پیری و موهای یک دست سپید ببینند و باور کنند. چهره‌هایی که بر چوب‌خط زندگی لااقل ٦٠خط کشیده‌اند اما کوله‌باری از تجربه‌های زیستن‌اند و بی‌صبرانه مشتاق آن که این تجربه را با آیندگان در میان بگذارند و شاید اگر مجال گفت‌وگو میان این دو گروه به وجود آید، بیش از آنکه حدیث نفس و گله از ایام رفته و بیماری‌ها در بگیرد، تجربه اندوزی و تجربه‌آموزی آغاز می‌شود.
شهریور امسال و در حاشیه برگزاری جشن دومین سالگرد تاسیس موسسه هنرمندان پیشکسوت، این فرصت به وجود آمد که از چند هنرمند پیشکسوت کشور درباره کهنسالی و بازنشستگی در وادی هنر بشنویم و حالا که جامعه هم به دلایل اجتماعی با موضوع پیری جمعیت درگیر است و هم بعضی از فیلم‌ها مستقیم و غیرمستقیم به این موضوع مهم اشاره می‌کنند، شاید بازخوانی آن گفته‌ها خالی از لطف نباشد، خصوصا آنکه به قول نیما «صدا در پیری، صادقانه‌تر می‌شود.»


امید شاه‌کلید روزگار مشایخی

نگاهی به زندگی جشمید مشایخی، شاید خودش یکی از بهترین تجربه‌های حضور چند دهه‌ای او در عالم سینما، تئاتر و تلویزیون باشد. مشایخی اگرچه که بخش مهمی از نقش اول‌های جاودانه را در کارنامه هنری خود دارد اما از چهره‌هایی است که امروز در هرجا و هربرنامه‌ای لب به سخن می‌گشاید نقبی به دیوان اشعار شاعران گرانپایه فارسی می‌زند.
اینکه او حتی در سخت‌ترین شرایط جسمی هم هنوز کتاب را به عنوان سرمایه زندگی خود می‌داند، موضوعی است که به نظر گذران روزگار سالمندی را آسان‌تر می‌کند:
«همه‌جا و به همه دوستان، آشنایان و جوانانی که به من اظهار لطف دارند گفته‌ام و می‌گویم که نباید ارتباط خودتان را با کتاب از دست بدهید، کتاب تنها دوست ماست که هیچ‌وقت پیر و فرتوت نمی‌شود و همیشه در آینه‌اش می‌شود سراغ جوانی را گرفت.»
او می‌گوید که حتی اگر جسم فرسوده و پیر شود، روح می‌تواند در ارتباط با کتاب، سالم و جوان بماند و به نظر می‌رسد که این همان معجزه‌ای است که بازیگر نقش کمال‌الملک را با وجود کهولت سن، قبراق و سرزنده نگه داشته است: «جوان به امید زنده است و باید امیدوار باشد، این امید ذخیره او برای روزهایی است که شاید دیگر جسمش نتواند همچون قبل در کارزار زندگی فعال باشد.»
و این امید را در چشمان پیرمرد می‌شود سراغ گرفت و وقتی که از پشت عینک به جهانی می‌نگرد که چنددهه نقش‌آفرین ارزشمندترین آثار هنری آن بوده‌است.


چند توصیه از شهلا ریاحی

بازیگری که ٧٠سال پیش با بازی در نمایش هارون‌الرشید به دنیای سینمای ایران معرفی شد، هنوز از آن چهره‌هایی است که محال است کسی او را ببیند و نشناسد.
شهلا ریاحی، البته به‌خاطر کهولت سن، کم حرف شده و عموما در مکان‌هایی که دعوت می‌شود با رسانه‌ها سخن نمی‌گوید. اما او در دومصاحبه مفصل و چندگفت‌وگوی پراکنده، از کهنسالی و پیری در وادی هنر سخن گفته است؛ گفته‌هایی که بیشتر حکایت از تجربه او در عالم بازیگری دارند و حس مادرانه‌ای که می‌خواهد این تجربه‌ها را به نسل‌های بعد منتقل کند:
«اولین شرط برای ورود به حرفه بازیگری، کنار هم قرار گرفتن استعداد و علاقه است، این چنین است که می‌شود ماندگار شد و به موفقیت در بازیگری رسید.»
با این همه ریاحی یک‌بار در سریال «این خانه دور است» نقشی را تجربه کرده که ارتباط مستقیمی با موضوع پیری دارد. اما از آن سریال یک خاطره چندده‌ساله برایش باقی مانده بود:
«بعد از این سریال با حمیده خیرآبادی، صمیمی‌تر از قبل شدم و این ارتباط با دیدارهای هرروزه یا لااقل تماس‌های تلفنی در جریان بود تا اینکه او را هم از دست دادم.»
حکایت کمتر شنیده شده روزگار کهنسالی، شاید همین مرگ عزیزان باشد که ریاحی، لااقل دوبار آن را با مرگ همسر مهربانش و یار دیرینه‌اش در دنیای بازیگری به خوبی تجربه کرده.


محمدعلی کشاورز و تجربه‌آموزی به نسل‌های بعد

محمدعلی کشاورز این‌روزها با شایعه‌ها روزگار می‌گذراند؛ آنهایی که با او کمتر در ارتباط هستند فکر می‌کنند که ممکن است به همین زودی‌ها کاسه صبرش لبریز شده و با آنها که اخبار دروغینی درباره او در رسانه‌های مجازی منتشر می‌کنند، برخورد کند.
اما آنها که این بازیگر پیشکسوت و نقش‌آفرین بسیاری از نقش‌های پرخاطره سینما و تلویزیون ایران را می‌شناسند، می‌دانند که کشاورز برای روزگار سالمندی هنرمندان چیزی جز احترام نمی‌خواهد و معتقد است که تنها در صورت برقراری همین ارتباط محترمانه است که می‌شود زمینه تجربه‌آموزی به نسل‌های بعد را فراهم کرد:
«افرادی به سن و سال من، دیگر در شرایطی نیستند که بخواهند فخر بفروشند، اگرچه که نسل ما در دنیای بازیگری با خاک صحنه آشنا بود و فروتن. به نظرم این زمان، زمان نشستن و ماندن در گوشه خانه نیست. بازیگران پیشکسوت بیش از هرچیز مایلند در ارتباط با جوانان باشند و این ارتباط در صورت برقراری می‌تواند زمینه‌ساز انتقال تجربه‌های مهمی باشد.»
او به خاطره حضور در ده‌ها فیلم و سریال اشاره می‌کند و می‌گوید که اگر در هر کدام از این پروژه‌ها چیزی آموخته باشد، اکنون می‌تواند به اندازه یک کتاب بازیگری، به نسل‌های بعد حرف‌هایی برای عرضه داشته باشد: «منتها لازمه چنین تبادلی، اول مساعدشدن حالم است و دوم زمینه‌سازی از سوی آنها که مسوولیت این کار را به عهده دارند.»


شهیدی در خانه نمی‌ماند!

عبدالوهاب شهیدی نیاز به معرفی ندارد؛ او اگرچه مدتی است با کسالت‌های مداوم دست‌وپنجه نرم می‌کند اما ذهنش هوشیار و به قول «احمد شاملو» چشمانش زنده و هوشیار است. این موزیسین پیشکسوت کشور معتقد است که نباید هنرمندان سالمند را فراموش کرد و تاکید می‌کند:
«آنچه که هنر در هر جامعه‌ای به آن نیازمند است، همراه کردن هنرمندانی است که شاید به دلیل کهولت سن و مشکلات و بیماری‌ها، خانه‌نشین شده باشند. اگر آنها را در خانه فراموش کنیم، عملا زمینه از بین رفتن بخشی از تاریخ هنر را فراهم کرده‌ایم.»
شهیدی به برگزاری جشن‌ها و مراسم‌های مختلف اشاره می‌کند که در آنها با دعوت از پیشکسوتان عرصه هنر، زمینه ارج نهادن از خدمات هنری آنها فراهم می‌شود و معتقد است که برنامه‌هایی از این دست باید بیشتر و بیشتر شوند:
«چنین فعالیت‌هایی، بزرگ‌ترین خدمت به اهل هنر این کشور است، باید دل‌های شکسته هنرمندان قدیمی را ترمیم کرد و به آنها بها داد؛ چرا که آنها تمام وقت خود را صرف ارتقای فرهنگ کشور خود کرده‌اند و حالا زمان برداشت محصول است، نه نشستن در خانه.»


ایرج و خاطره‌هایی که زنده می‌مانند

در دنیای امروز، هنر بازنشستگی ندارد؛ حتی بسیاری از افرادی که پا به این حوزه می‌گذارند، «جاودانگی» را گمشده خود تلقی می‌کنند. پس چطور می‌تواند صدای «ایرج» زنده نباشد؟ چطور می‌شود آن «صدای شش‌دانگ» که از حنجره پرندگان بیرون می‌آید با کهولت سن نجنگد و پیروز نشود.
ایرج خواجه‌امیری اما از معدود پیشکسوتان هنری است که پیری را دوست ندارد و می‌گوید همیشه با آن در نبرد است:
«وقتی که اینجا و در میان جمع دوستان هنرمندم به اجرای قطعه‌های پرخاطره مشغول می‌شوم، احساس می‌کنم که از هر زمان دیگری جوان‌تر هستم. وقتی که می‌خوانم، احساس زندگی و زنده‌بودن را به معنای دقیق کلمه تجربه می‌کنم و این حسی نیست که گذر زمان بتواند با آن مقابله کند.»
او خود را هنرمندی مردمی می‌داند که همیشه با ارتباط و اظهارلطف دوستدارانش، زندگی را تجربه کرده و خوشحال است از این بابت که هنوز می‌تواند با زنده کردن خاطرات خوب گذشته، دل‌ها را شاد کند:
«هر موسیقی که اجرا می‌شود، خاطراتی را زنده می‌کند و هنرمند با زنده‌کردن همین خاطرات، خود به خاطره خوبی برای مردمش بدل می‌شود و راز جاودانگی برای من، در همین است.» (سعید برآبادی/شرق)


ادامه مطلب ...

توصیف قرآن

[ad_1]
این قرآن اسـت و بی‌گفتگو کلام خداست. معجزه‌ای اسـت که تمامش از آغاز تا انجام، از باء «بسم الله» ‌تا سینِ «والناس» حرف به حرف و کلمه به کلمه توسّط فرشته‌ی خدا بر نبیّ اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده، بر دل پاکش (صلی الله علیه و آله و سلم) نقش بسته، از دو لب مبارکش (صلی الله علیه و آله و سلم) جاری شده و امروز از پسِ چهارده قرن ما آنرا همان سان در بر داریم که به زمانِ گیرنده‌ی وحی، یاران گرامیش (صلی الله علیه و آله و سلم) دریافت داشته‌اند. تواترش قطعی اسـت و تلاوتش عبادت.
«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ. کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ. هذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ‌. کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ. لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ. وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ‌. لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ»
«همین قرآن اسـت که انسان را به استوارتر راهی رهبری می‌کند (17: 9). کتابی اسـت که از درونِ تاریکی به نور و روشنی رهنماست و به امر خدا راه گرامیِ ستوده را می‌نمایاند (14: 1). بیانی اسـت برای مردم و هدایت و موعظه‌ای برای متقین (3: 138). آیاتش استوار اسـت (11: 1) و باطل را بدان راهی نیست (41: 42). این حق اسـت و یقین (69: 51) و بصیرت و هدایت و رحمتِ اهلِ یقین (45: 20) هرگز نظیر آن را نیاورند (17: 88).
به راستی که از جانب خدا نوری و کتابی روشن آمده و هر که از پیِ رضایِ او، راه‌ِ سلامت پوید، خدا بدان کتاب هدایتش کند و از تاریکی به نورش برد و به راهی راست رهبرش شود. (5: 15 و 16). شک در آن نیست و راهنمای متّقین اسـت (2: 2) نیکان را بشارت می دهد و بدان را می‌ترساند (41: 4)».
چنین بود شهادتی والا از کلام گوینده‌ی تعالی.
از حاملِ وحی بشنویم و شهادت پیام آور راستین را ببینیم:
«کتاب خدا ریسمانی اسـت کشیده از آسمان تا به زمین (1) که ارتباط انسان با خدا بدان وابسته اسـت».
«قرآن هدایت اسـت از گمراهی، بینائی اسـت از کوری، نگهدار از لغزشهاست، نور اسـت در تاریکی، روشنی اسـت در حوادث، نگهدار از هلاکت اسـت، رهنمای از گمراهی و بیان کننده‌ی هر فتنه اسـت. انسان را از دنیا به آخرت رساند. در آن کمالِ دین شما نهاده شده و کسی از قرآن روی نگرداند مگر به سوی آتش باشد. ظاهرِ قرآن زیبا و باطن آن پر ژرفاست.»
«قرآن را حدّ و نهایتی اسـت و فوق هر حدّ و نهایتش حدّ و نهایتی دیگر اسـت، شگفتی‌های قرآن بی‌پایان اسـت و تازگیهای آن کهنگی ندارد.» (2) و یا فرمود: «مَثل قرآن، مَثل خورشید و ماه اسـت و مِثْل آن دو همیشه در جریان خواهد بود.»
«قرآن کتاب خداست، کتابی که از گذشتگان و آیندگانِ شما در آن آمده، حلّ و فصل کشمکش‌های شما در آن اسـت. حق را از باطل جدا می‌کند. حقیقتی اسـت که هزل و شوخی بدان راه ندارد. هر کس هدایت را در غیر آن بجوید به ضلالت افتد. حکمت و صراط مستقیم اسـت. غرض و هوس بشری نتواند که تغییرش دهد. با گذشت زمان کهنگی و فرسودگی نمی‌پذیرد. چراغ روشنی دارد که نور هدایت و علم می‌دهد و راهنمای خوبیهاست. دانشمند از تفکر در آن سیر نمی‌شود. هر که بدان عمل کند پاداش یابد و هر که مردم را بدان خواند، به راه راست هدایت کرده اسـت. (3)
«این قرآن مهمانی پروردگار اسـت. از آن بیاموزید هرچه بتوانید. این قرآن ریسمان خدا، نور مبین، شفای سودمند و نگهبان کسی اسـت که بدان چنگ زند. نجات پیروانش اسـت». (4)
معروفترین گواهی همان اسـت که فریقین به محکمتر سندی نقل کرده‌اند که فرمود (صلی الله علیه و آله و سلم):
«... نزدیک اسـت که پیک حق فرا رسد و دعوت حق را اجابت کنم. دو چیز گرانبها میان شما می‌گذارم. یکی کتاب خدا که در آن هدایت و نور اسـت و هر کس بدان چنگ زند قرین هدایت اسـت و هر کس آنرا رها کند گمراه می‌شود. کتاب خدا را بگیرید و بدان چنگ زنید. و دیگر خانواده‌ی من، درباره‌ی خانواده‌ام خدا را به یاد شما می‌آورم.» (5)
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره‌ی قرآن خواندن تمثیلی زیبا فرمود:
«مؤمنِ قرآن خوان چون ترنج اسـت که بویش خوش اسـت و طعمش خوب.
و مؤمنِ قرآن نخوان چون خرماست، بی‌بو ولی با طعمی شیرین.
اما فاجر قرآن خوان چون علفی اسـت خوشبو با طعمی تلخ.
و فاجر قرآن نخوان چون حنظل اسـت، بی‌بو و تلخ.» (6)
بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، از افصح عرب و امیرمؤمنان (علیه السلام) خبری بگیریم که او چه شهادتی می‌دهد... او فرمود:
«... پس کتاب را بر او فرستاد و آن نور مطلقی اسـت که غروب و افول را بر آن راهی نیست. چراغ روشنی که به خاموشی نمی‌گراید. دریای ژرف و پهناوری که عمقش پیدا نیست. راه مستقیمی اسـت که رهروانش را گمراه نمی‌سازد. پرتو تابانی اسـت که ظلمت و تاریکی را بر آن راهی نیست. فیصل دهنده‌ای که دلایلش سستی ندارد. بیان واضح و روشنگری که اصول و دلایل آن خلل ناپذیر اسـت.
داروی شفابخشی که با آن از درد و بیماری ترسی نیست. مایه‌ی عزت و سربلندی اسـت و یارانش خوار و زبون نشوند. حقیقتی که طرفدارانش بی‌یار و یاور نخواهند ماند. گنجینه‌ی ایمان و مرکز آن اسـت.
دریای علوم و سرچشمه‌ی دانش و پایگاه دادوری و دادگستری اسـت. قرآن، اساس و زیربنای اسلام اسـت. وادی پهناور حق اسـت. دریائی اسـت که آب کشان نتوانند آبش را تمام کنند. چشمه‌ای اسـت که آبش تیره و آلوده و آبشخورش از کثرت واردین تنگ نخواهد شد. منزلی اسـت که راهش صاف اسـت و مسافرش گمراهی ناپذیر.
قرآن، نشانه‌ها و علائم روشنی اسـت که عابرین از آن نتوانند که غفلت ورزند. تلهای بلندی اسـت که رهروانش آن را گم نکنند.
قرآن، کتابی اسـت که خداوند آنرا سیراب کننده‌ی تشنگان علم، بهارِ دلهای فقیهان و دانشمندان و آخرین مقصود نیکان و پاکان قرار داده اسـت...» (7).
پس از امام علی (علیه السلام) نوبت به امام جعفرصادق (علیه السلام) می رسد که فرمود:
«قرآن زنده‌ی جاوید اسـت و هرگز از بین نمی‌رود. همچون شب و روز در همه‌ی زمان آمد و شد دارد. سیری چون آفتاب دارد و همان سان که به مسلمانان صدر اسلام روشنی می‌بخشید، به آیندگان نیز نورافکن و روشنی بخش خواهد بود.» از او (علیه السلام) پرسیدند که این چه رازی اسـت که هرچه قرآن بیشتر خوانده می‌شود و بیشتر مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد، بر طراوت و تازگیش افزوده می‌گردد؟- فرمود: «چون قرآن برای مردم یک عصر و زمان معیّن و یا برای گروهی خاص نازل نشده اسـت. بلکه قرآن برای همه‌ی زمانها و همه‌ی مردم نازل شده، بدین سبب همیشه نو اسـت و برای مردم هر زمان (و در هر لحظه‌ای) تازگی دارد.» (8)
به قول ابن بابویه یا شیخ صدوق (م 381):
«قرآن کلام خدا و وحی او، فرستاده‌ی او و گفتار او و کتاب خداست. باطل در آن راه ندارد، از سوی خداوند حکیم و دانا فرستاده شده اسـت، گزارش حق اسـت و سخن درست. بیهوده نیامده، خدای تعالی او را ایجاد کرد و نازل فرمود و خود بدان تکلم فرموده و خود نگهدار اوست. و اعتقاد ما این اسـت که قرآنی که خداوند بر پیامبر فرستاده، همین اسـت که میان دو جلد در دست مردم اسـت. نه بیشتر از آن اسـت و نه کمتر. و هر کس به ما نسبت دهد که می‌گوئیم بیش از این بوده، دروغ گفته اسـت.» (9)
این کلام خداست، این سخن پروردگار جهانیان اسـت، این کتاب خداست و از ذات او تراوش کرده، از مصدر جلال و عظمت کبریائیش بر مهبط وحی الهی نزول یافته، بر دل پاکترین پاکانِ جهان نقش بسته و دو لب مبارک فرخنده‌اش بدان مترنّم گشته، دلِ گروندگانْ حافظش شده و دستِ توانای مؤمنان نقش نگار دفتر و دیوانش گشته، مونس عزیز شبهای درازِ شب زنده داران کویِ دوست بوده، واسطه و راهنمای راز و نیازِ پرستندگان و راه‌گشایِ دلدادگان طریقت حق بوده، آشنای ذات او اسـت و از او سرچشمه گرفته، و این خود او تعالی اسـت که حافظ و نگهبانش اسـت.
کجا کوتاه خرد کج اندیشِ متناهی می‌تواند از این دریای ناپیدا کنارِ نامتناهی، از این سرچشمه‌ی صافیِ برکت که به ازلیّت پیوسته و با ابدیّت همخو اسـت، از این منبع فیضانی که آبشخورش ذات پاک او اسـت، چیزی جز درخور عقلِ ناقص و خرد کمِ خود درک کند. متناهی کجا به نامتناهی ره بَرد؟ هیهات، هیهات.

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای *** چند گنجد؟ قسمت یکروزه‌ای
پس، آب کم جو، تشنگی آور بدست *** تا بجوشد آبت از بالا و پست

کجا نقص می‌تواند کمال را بیابد؟
کجا زشتی خبر از زیبائی دارد؟
کجا تاریکی و کوری معنی روشنی و نور را داند؟
البته عقول بشری در راه شناخت کلام خدا گامی برداشته و هر یک به فراخورِ حال خود از این بی‌کرانِ ناپیدا کنار خبری گرفته، اما هرکدام از دیدِ خود و به قدرِ فهم و درکِ خود از معشوق خبری آورده و به قدر تشنگی از این چشمه‌ی صافی نوشیده، ولی حقیقت او چیست و کُنه این حقیقت تا به کجا کشیده و رمز و سرّ اصلی کدام اسـت؟ خدا داند و بس. خردی کم، بینشی نزدیک، کجا عظمت لایتناهی را بشناسد!
این کتاب رهبر و راهنمای سعادت اسـت و نیکی. میزان و معیار و ترازوی عدل اسـت و زیبایی. راهنمایی اسـت که تا پایانِ زمان، به خیر و برکت راهبر اسـت.
عجیب نیست که قرآن در طی چهارده قرن و در قلمروی به وسعت مساکن مسلمانان در پنج قاره‌ی جهان، هزارها میلیون نفوس مسلمان را این چنین به خود مشغول داشته اسـت و این طور مردم دانشمند و خطیب، مصلح اجتماعی و فقیه، سیاسی و پژوهنده متوسل بدین کتاب بوده و هستند. کتابی نیست در دنیا که همچون قرآن مورد بحث و گفتگو قرار گرفته باشد. روزی نمی‌گذرد که کتابی در این باره نشر نیابد. قرنهاست که دانشمندان بدین کتاب اشتغال دارند. کلمات و حروفش را شمرده‌اند. حروف با نقطه و بی‌نقطه‌اش، کلمات کوتاه و بلندش، کوتاه‌ترین و بلندترین آیه یا حتی کلمه را، خمس به خمس و عشر به عشر، حزب به حزب و جزء به جزء را شماره و به دقت تعیین کرده‌اند. جای هر کلمه‌ای در هر آیه، مورد بحث‌های مفصلی به بزرگی جلدهای متعدد کتاب‌ها قرار گرفته، هر زیر و زَبَری از هر کلمه‌ای مورد هزارها بحث نحوی و صرفی و کلامی و فقهی و تفسیری و... بوده اسـت. رسم الخط کلماتش بحث‌ها داشته، تدبّرات عقلی و شواهدِ اصولی و نظری مایه‌ی استنباط اصولیّون و پایه‌ی علم اصول دین شده، معانی خطابها و اقتضای عام و خاص و نصّ و ظاهر و مجمل و محکم و متشابه و امر و نهی و نسخ و امثال آن، مایه‌ی اصول فقه گشته، اساس حلال و حرام و سایر احکام فقهی از آن نشأت گرفته، داستان‌ها و قصه ها کارِ مورخان شده؛ موعظه و حکمت و تمثیل و رعد و وعید و حساب و کتاب و عقاب و ثواب، تنبّه و عبرت خطباء و واعظان را برانگیخته علم فرائض و مواقیت و معانی و بیان و بدیع و امثال آن، از این کتاب سرچشمه گرفته اسـت. خلاصه کنم، هیچ کتابی در جهان، به اندازه‌ی قرآن مورد توجه و عنایت جامعه‌ی بشری نبوده و نیست. اضافه کنم که به همین دلیل، هیچ کتابی در جهان، در طول یک چنین دوره‌ی دراز چهارده قرنی، چنین مصون از دستبرد و تحریف نمانده و همین، صدق کریمه اسـت که فرمود:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ‌ (15: 9)
این کتاب مقدس مسلمانهاست که در همه جای دنیا حضور دارند و هر روز آیتی چند از آن را بر زبان می‌آورند. اصول دین، موازین اخلاقی، روابط اجتماعی و سیاسی و قضائی و اقتصادی، احوالِ شخصی و حتی اندیشه و گفتگو و رؤیای یک فرد مسلمان، همه چیز زندگیش، متکی بدین کتاب و تحت تأثیر تعلیم آن اسـت و از آن سرچشمه می‌گیرد.
این خود‌ِ قرآن اسـت. در آن تحریف و دروغ و کاستی و افزونی از انسانها راه نیافته، تخیّلات شاعرانه و خیالبافی‌های ادیبانه و گرایش‌های مغرضانه‌ی بشری در آن نیست. این وحی اسـت و تنزیل. هدایت اسـت و رحمت. امر اسـت و نهی... اختصاصی به انسانی خاص و امّتی مخصوص ندارد. جهان شمول اسـت و گیتی فرا. در هر زمان و مکان، بهتر راهبر و راهنماست.
قرآن، اساس جامعه‌ی اسلامی اسـت. پایه‌گذار تمدن اسلامی و منبعِ اولای تشریع و فقه و منشأ تفکرات و تدبّرات مذهبی اسـت. چنان پایه‌ای از رفعت یافته که معاندی سرسخت چون گلدزیهر یهودی ناچار از اعتراف می‌گردد که «تقدیر و احترام قرآن را هیچ اثر ادبی دیگر در جهان بدست نیاورده اسـت.» (10)
هیچ کتاب دینی در جهان نیست که چون قرآن تحریض بر علم و دانش اندوزی داشته باشد، تکیه بر تقوا و فضیلت و کرامت انسانی بکند. با «اقرء»‌آغاز می‌کند و در «کمال» به پایان می‌برد.
این همه گفتگو از چیست؟ از پیامی که او برای انسانها دارد.
پیام قرآن ساختن انسان اسـت.
انسانی که از قید تعلّقات مادی وارسته باشد- انسانی برتر و آماده‌ی ادای امانت. ساختن جامعه‌ای از بهترین انسانها و بهترین امتها، تا امانت الهی را به بهترین وجهی ادا نماید. دعوت به خیر و حق و هدایت اسـت. امربه معروف و نهی از منکر اسـت. به صبر و حق و رحمت وصیّت می‌کند. با ظلم و تجاوز و گناه نبرد می‌کند، تا عدل و نیکی و رحمت، و منزلت و کرامت انسانی، صداقت و وفاء مستقر گردد و حکومت خلق کریم برقرار شود.
فواحش و منکرات ریشه کن باشد. زنجیرهای جهل و ضلالت، ستم و تباهی اخلاقی و اجتماعی و در یک کلمه «ظلمت» پاره گردد و هدایت به سمت عدالت و خیر، روشنایی و نور مستقر گردد، که در این دین همه رحمت اسـت و شفاء و هدایت.
پیام، پیام خداست به همه‌ی انسانها! همه‌ی انسانها با خدا در ارتباطند، رابطه‌ای مستقیم و بدون واسطه دارند. او از خودِ انسان به انسان نزدیکتر اسـت. و مهمتر اینکه همه در این ارتباط و نزدیکی مساوی و برابرند. هیچ‌کس را نمی‌رسد که خود را به خدا نزدیکتر از دیگری بداند. خدا خدای همه اسـت و سپید و سیاه و کوتاه و بلند و پیر و جوان ندارد. برتری و یا بهتر بگویم نزدیکتر شدن به خدا، تنها از راه تقوا و پرهیزگاری اسـت. هر کس با خدا، با آن عظمت لایتناهی، با خالقِ همه‌ی کائنات، با بوجودآورنده‌ی همه‌ی موجودات در ارتباط مستقیم و همیشگی اسـت و کسی نزدیکتر که پرهیزگارتر. تقوای به دل و عمل، به چشم و دست و دل.
چنین اسـت که این کتاب مونسِ دلهای بی‌قرار در شبهای دراز می‌گردد و تریِ زبانها و امید قلبهاست.

«تا قیامت می‌زند قرآن ندا *** کای گروهی جهل را گشته فدا
من کلام حقم و قائم بذات *** قوت جان جان و یاقوت زکات
نور خورشیدم فتاده بر شما *** لیک از خورشید ناگشته جدا» (11)

خوشا آنان که بدین ندا لبیک گویند و اجابت شنوند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خود فرمود:
«اهل قرآن، اهل الله و بنده‌ی خاص خدایند.» (12)
و هماهنگ امام سجاد (علیه السلام) بگوئیم: «بارخدایا! ما را از کسانی قرار ده که به ریسمان قرآن چنگ می‌زنند.» (13)

پی‌نوشت‌ها:

1. مسلم: فضائل الصحابه، 37. ترمذی: مناقب 31. الدارمی: فضائل القرآن1. مسند احمد بن حنبل3: 4، 17، 26، 59 و5: 182.
2. کافی: فضل القرآن، ح 8 و2.
3. البیان 26 و 27. المیزان1: 10. الدارمی: فضائل القرآن1. فضائل القرآن ابن کثیر: 9 و10. ترمذی: فضائل القرآن11: 30 با اختلاف. بحارالانوار9: 7 از تفسیر عیاشی. شبیه آن در اصول کافی 4: 407، مجمع البیان1: 16.
4. فضائل القرآن ابن کثیر، 10. فضائل القرآن دارمی1. مجمع البیان1: 16.
5. ترمذی: مناقب 31. مسند احمد 2: 14 و 3: 14، 17، 26، 59 و5: 182، مستدرک حاکم3: 148، اسدالغابة2: 12 و 3: 147، مناقب مرتضوی97، ینابیع المودة30، 31، 35، 191، تاریخ بغداد 8: 442، البدایة و النهایة 7: 348. نهج ابن ابی الحدید2: 130، تفسیر ابن کثیر9: 113، عقد الفرید2: 111، طبقات الکبری2: 194، ارجح المطالب336، صواعق المحرقه 136، مناقب معازلی 234، ذخائر العقبی 15، مجمع الزواید 9: 163، الدرالمنثور2: 60، کنزالعمال1: 342، تاج العروس7: 245، لسان العرب11: 88، صحیح مسلم7: 122، مصابیح السنه2: 204، از شیعه و تشیع مغنیه: 98.
6. بخاری، فضائل القرآن17، سنن الدارمی، فضائل القرآن 8، الجامع الصغیر، ماده‌ی «مَثَل المؤمن».
7. نهج البلاغه، خطبه‌ی 198. در این باره خطبه‌های 1، 2، 18، 83، 86، 91، 111، 121، 125، 127، 133، 138، 156، 158، 176، 183 و 198 نیز دیده شود.
8. عیون اخبار الرضا، چاپ سنگی، ص239.
9. اعتقادات صدوق 84 به بعد.
10. العقیدة و الشریعة، ص41.
I. Goldziher,Le Dogme et La Loi de L islam,p. 25,Paris,1958.
11. مثنوی مولوی.
12. مجمع البیان1: 15، مسند احمد3: 128 و 242.
13. صحیفه‌ی سجادیه، دعای 42.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

تصویری از بهشت توصیف شده در قرآنتصویری که از بهشت در قرآن ترسیم شده است بسیار زیبا و گاه حیرت‌انگیز است که در این مجال اخلاق دانشنامه موضوعی قرآناخلاق اخلاق، جمع خُلُق یا خُلْق به‌معناى صورت باطنى و ناپیداى انسان است که سرشت و نفس مطمئنه چیست؟ رادیو قرآننفس مطمئنه چیست؟ نفس مطمئنّه، نفسی است که صاحب آن احساس کمک و امنیّت از طرف متن و ترجمه نهج البلاغه تالیف سید رضی ره …این وب سایت، وبسایت رسمی جناب آیت الله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی دامت برکاته می صبح میمه موضوع انشاءروستای خود را توصیف کنیدمنبع ویوزادگاه من موضوع انشا روستای خود را توصیف کنید به نام خدایی که ما را آفرید بررسی برخی کلمات قرآن قرآن کتاب آسمانی مسلمانان است که برنامه سعادت بشر در آن آمده است، برای فهم بهتر این وب سایت ختم قرآن مجیدوب سایت ختم قرآن و ختم صلوات، حدیث پیامبر و ائمه اطهار، برگزاری مسابقه قرآنی، قرآن جدیدترین آراء مستشرقان درباره قرآن پرسمان قرآننمایش نسخه چاپی میزگرد بررسی جدیدترین آراء مستشرقان پیرامون قرآن اشاره همزمان با قرآن درمانی و دعا درمانی سماموسخداوند، قرآن را به عنوان شفا و درمان معرفی می کند این بدان معنا نیست که قرآن تنها شفای قرآن ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادقرآنقرآن کتاب مقدس دین اسلام است و در باور مسلمانان سخنان خداست که به صورت وحی از سوی او


ادامه مطلب ...