بعد از برگزاری جشن هایی با حضور خوانندگان و مربیان رقص زن اینبار چشم پوشی از مراسم های دیسکوی زنانه خبرساز شد.
به گزارش جام نیوز، چندی است آگهی هایی در سطح شهر با موضوع برنامه رقص و پایکوبی به صورت مجاز دست به دست می شود که مجاز بودن آن سوال برانگیز شده است.
برنامه های مهمانی رقص و شادی و آواز پایکوبی تا جایی که اطلاع داریم با ممنوعیت از سوی اداره اماکن و نهاد های ارشادی روبرو می شده است و حتی گاهی با دستگیری از سوی نیروی انتظامی همراه بوده است حتی در موارد خانوادگی. البته تا پیش از این!
مدتی است اما با آگهی هایی روبرو می شویم که در متن آنها قید شده است مهمانی های رقص و پایکوبی با امنیت کامل و داشتن مجوز در سطح شهر برگزار می شود. این برنامه ها عموما هم با حضور آقایان و هم خانم ها در سطح شهر برگزار می شد که در صورت مشاهده با آنها برخورد قانونی صورت می گرفت.
طرحی که جدیدا مد شده است ، برگزاری این نوع از مجالس تنها برای بانوان است که گویا از سوی برخی مسئولین مورد توجه قرار گرفته است که برگزار کنندگان این برنامه ها موفق به دریافت مجوز شده اند.شما میتوانید با یک سرچ ساده اینترنتی به برگزار کنندگان این مجالس و دی جی های خانم برای مهمانی ها دست یابید.
با یکی از این مراکز تماس گرفته شده است. در این مصاحبه روابط عمومی یکی از این مراکز اذعان کرد:ابن برنامه کاملا قانونی و همراه با مجوز قانونی است البته به صورت فرمالیته. پولی از ما دریافت میکنند و از کلانتری بازرس می فرستند و فقط برای این می آیند که ببینند مشکلی نیست. همچنین ما درصدی از هزینه های دریافتی را صرف امور خیریه شیرخوارگاه آمنه می کنیم که همان برگه مجوز کار ما می شود.و کار غیر قانونی نمی کنیم. نه آقایی هست نه نوشیدنی غیرمجازی. همچنین تمامی حضار خانم هستند و حتی دی جی ما خانم و بسیار حرفه ای است. همچنین برای بالا بردن امنیت مجلس تلفن های همراه شرکت کنندگان از آنها گرفته می شود و در صورت تخلف با آنها برخورد می شود.
صوت/ دیسکوی زنانه در تهران + دانلود
بر اساس خبر درج شده در یکی از خبرگزاری های کشور، ۱۹ و ۲۰ خردادماه تالار وحدت تهران برگزار کننده دو کنسرت ویژه بانوان است که یکی از این کنسرت ها با هنرنمایی گروه “شیفتگان دل” به سرپرستی خانم”هایده کیشی پور” و با انجام حرکات موزون برگزار می شود.
“هایده کیشی پور” یکی از مربیان صاحب شهرت کلاس های رقص در تهران است که به تدریس انواع رقص های ایرانی و خارجی در کشور می پردازد. علاوه بر آن گروه رقصنده که به سرپرستی وی و دخترش “هدیه” به انجام حرکات موزون می پردازند، در بسیاری از مراسم و به مناسبت های مختلف شرکت کرده و به تبلیغ فعالیت های این گروه در سراسر تهران اقدام می کنند.
منبع : جام نیوز
برای بسیاری از افراد که کاربرد پذیری و اولویت در زندگی آنها اهمیت دارد، کفش وسیلهای است که برای محافظت از پا در مقابل گرما و سرما و جلوگیری از آسیب رسیدن به پا مورد استفاده قرار میگیرد.
اما اگر بخواهیم راجع به این دسته از افراد صحبت کنیم خبری از محصولات لوکس و سرگرمی و این دست مسائل نخواهد بود، زیرا در دنیای دیگر که دنیای لوکس سلبریتیها و پولدارها است در بسیاری مواقع اقدامات سنجیده و خرج حساب شده خیلی جایی ندارد و این مساله قضیه را جذاب میکند.
در حالی که کمپانیهای کفشساز بسیاری در دنیا وجود دارد که با کمتر از یکصد دلار کفشی به شما عرضه میکند که براحتی یک یا دوسال جواب میدهد و بسیاری از آنها با وجود ارزان بودن همچنان زیبا و مد روز هستند، افراد بسیاری نیز وجود دارند که چندین هزار دلار و در برخی مواقع صدها هزار دلار برای کفش خود هزینه میکنند. در اینجا کتانیهایی را به شما معرفی میکنیم که پولدارها و سلبریتیها حاضرند برای بدست آوردن آنها ارقام عجیب و غریبی را بپردازند.
کتانی پارانورمن فوم پوزیت برند نایکی « Nike Paranorman Foamposite»
قیمت ۳۰۰۰ دلار(حدود یازده میلیون تومان)
این کتانیها در سال ۲۰۱۲ و به همراه فیلم انیمیشن ترسناک پارانورمن «ParaNorman» توسط کمپانی نایکی به بازار عرضه شد. از این کتانیهای زیبا تنها ۸۰۰ نسخه تولید شده است و از جزئیات آن میتوان به تصاویر گرافیکی مرتبط با این انیمیشن و درخشیدن در تاریکی اشاره کرد. تنها راه دستیابی به این کتانیها در زمان عرضه از طریق توئیتر و برنده شدن در مسابقه توئیتری این فیلم بوده است. امروزه این کفشها را فقط میتوان در وب سایت «eBay» با قیمتی حدود سه هزار دلار تهیه کرد.
کتانی دانک پاریس برند نایکی « Nike Dunk Paris Edition»
قیمت ۳۵۰۰ دلار (حدود سیزده میلیون تومان)
تولید این کتانیها به سال ۲۰۰۳ بازمیگردد و تنها ۲۰۰ نمونه از این کتانیها تولید شده است. هر کدا از این کتانیها کاملا منحصربفرد است و تمامی آنها با الهام از آثار نقاش اکسپرسیونیست فرانسوی برنارد بافت طراحی شده است. یک جفت از این کتانیها در سایت « eBay» به مبلغ پانزده هزار دلار قیمتگذاری شده بود که البته مشخص نیست که آیا کسی این مبلغ را برای یک جفت کتانی پرداخت کرده است یا خیر. اگر بتوانید نسخه ای از این کتانی را پیدا کنید بالاترین قیمت ۳۵۰۰ دلار خواهد بود.
کتانی ایر جردن رترو ۲ برند نایکی « Air Jordan Retro II» نسخه « The Way I Am»
قیمت ۳۵۰۰ دلار (حدود سیزده میلیون تومان)
اِسلیم شِیدی یا همان اِمینم خواننده مطرح موسیقی هیپ هاپ به کتانیهای نایکی بویژه نسخه ایر جوردن علاقه بسیاری دارد. او همیشه گفته است که با مدل های مختلف کتانیهای ایر جردن بزرگ شده است، به همین مناسبت در سال ۲۰۰۸ با همکاری نایکی این نسخه ویژه از ایر جردن را تولید کرد که بخش هایی از ترانه معروف او « The Way I Am» بر روی آنها نقش بسته است. تنها ۳۱۳ نمونه از این کتانیها تولید شده است که این رقم اشاره ظریفی به پیش شماره زادگاه امینم یعنی شهر دیترویت دارد. این کتانی ها خیلی نایاب نیست اما باید برای خرید آن ۳۵۰۰ دلار بپردازید.
کتانیای ساق بلند کریستال برند کریستین لوبوتان « Christian Louboutin Crystal»
قیمت ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ هزار دلار (چهارده تا هجده میلیون تومان)
کریستین لوبوتان طراح کفش فرانسوی سالهاست که جذابترین و لوکسترین کفشهای مردانه و زنانه را تولید میکند. با اینکه این برند بیشتر به دلیل کفشهای مجلسی پاشنه بلند خود شناخته میشود، اما عرضه کتانی لوکس از این برند نیز اتفاق عجیبی نیست. لوکس بودن بیش از حد برگ برنده این برند فرانسوی است. کتانیهای زیبای این برند با کریستال های سوارووسکی پوشیده شده است که آنها را بیشتر به یک اثر هنری نزدیک کرده است.
کتانی کروم هارتس ژئو برند ریک اُونز « Rick Owens Chrome Hearts Geo »
قیمت ۵۰۰۰ دلار (حدود هجده میلیون تومان)
ریک اونز طراح لباس و کفش آمریکایی بیش از بیست سال است که بهترین و خاص ترینها را در دنیای مد و لباس و بویژه دنیای کتانی طراحی و تولید می کند. در حالی که نسخههای معمولی این کتانیها ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ دلار به فروش می رسد، این کتانی ویژه با همکاری برند « Chrome Hearts» که بروزرسانی همان کتانیها است و صد البته لوکستر است ۵۰۰۰ دلار قیمت گذاری شده است.
کتانی ایر جردن ۵ رترو نسخه « T23 Tokyo»
قیمت ۵۰۰۰ دلار (حدود هجده میلیون تومان)
این کتانیهای زیبای زرد و مشکی به مناسبت مسابقات بسکتبال توکیو ۲۳ در سال ۲۰۱۱ طراحی و تولید شده است. این کتانیها به شدت مورد علاقه مجموعهداران غربی است زیرا تعداد بسیار محدودی از آنها بیرون از ژاپن یافت میشود. هیچ نمونهای از این کفش تقریبا برای فروش یافت نمی شود اگر هم بتوانید مدلی را پیدا کنید احتمالا اندازه پای شما نخواهد بود.
کتانیهای دانکس برند نایکی « Gold Nike Dunks»
قیمت ۶۰۰۰ دلار (حدود بیست و دو میلیون دلار)
سال ۲۰۱۵ مصادف است با سی امین سالگرد تولید کتانیهای دانکس برند نایکی. این کتانی یکی از نمادینترین کتانیهای برند نایکی است. به همین مناسبت هنرمند خلاق کِنت کورتنی « Kenneth Courtney » پنج جفت از این کتانیها را در طلای ۲۴ عیار فرو کرده است. همه این پنج جفت سایز ۴۴ بوده و بسیار نایاب هستند. ۶۰۰۰ هزار دلار قیمت چند سال پیش این کتانی است و حتما این روزها قیمت بیش از اینها خواهد بود.
کتانی ایر یی زی ۲ نسخه اکتبر سرخ « Air Yeezy II Red October»
قیمت ۶۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰ دلار (حدود بیست و دو تا چهل و چهار میلیون تومان)
اینکه طرفدار کانیه وست باشید یا به طور کل از شخصیت و سبک لباس پوشیدن او متنفر باشید در این حقیقت که سلیقه او در انتخاب کتانی و در این مورد خاص مشارکت در طراحی کتانی بسیار منحصربفرد است خللی وارد نمیکند. کتانیهای نسخه «اکتبر سرخ» او اینقدر زیبا و خواستنی بود که تمامی آنها در عرض یازده دقیقه بهطور کامل به فروش رسید. اگر نسخهای از این کتانی پیدا شود احتمالا با قیمتهای نجومی در سایت « eBay» خواهد بود که پیش از این هم پیشنهاد ۱۶ میلیون دلاری در رابطه با این کتانیها گزارش شده است. قابل توجه علاقهمندان به این کتانیها، خوشبختانه نسخههای شبیه و البته تقلبی این کتانی در این سایت فرآوان بوده و با قیمت ۲۰۰ تا ۵۰۰ دلار قابل تهیه است.
کتانی ایر جردن ۱۱ نسخه بلک اوت « Air Jordan XI Blackout»
قیمت ۱۱۰۰۰ دلار (حدود چهل میلیون تومان)
اگر توجه کرده باشید کتانیبازها هر کتانی با نام مایکل جردن را به سرعت خریداری میکنند و قیمت در این مساله خیلی اهمیت ندارد. فروش کتانیهای زیبا و منحصربفرد ایر جردن اینقدر بالاست که مایکل جردن و چند نسل بعد از او هم به راحتی از آنها کسب درآمد خواهند کرد.
ایر جردن ۴ نسخه آندفیتد « Undefeated Air Jordan4 »
قیمت ۱۵۰۰۰ دلار(پنجاه و چهار میلیون تومان)
این نسخه از کتانیهای ایرجوردن اولین همکاری با برند « UNDFTD» و اولین طراحی مشترک در سری کتانیهای ایرجردن محسوب میشود. این کتانی از منظر منتقدین دنیای کتانی یکی از بهترین کتانیهای ایر جردن و البته دنیای کتانی محسوب میشود. این کتانیها در سال ۲۰۰۵ به بازار عرضه و تنها ۷۹ نسخه از آن تولید شده است که همین مساله قیمت آن را به طرز سرسام آوری بالا می برد. در سال ۲۰۱۴ یک نسخه از این کتانیها به قیمت ۱۵ هزار دلار به فروش رسید.
کتانی ایر مگ نایکی « Nike Air Mag»۳۷۵۰۰
۳۷۵۰۰دلار (یکصد و سی و پنج میلیون تومان)
این کتانیهای الهام گرفته شده از فیلم «بازگشت به آینده » از محبوبترین کتانیهای حال حاضر دنیای کتانی است. از این کتانیها تنها ۱۵۱۰ نسخه تولید شده است. با وجود اینکه ظاهر ایر مگ نایکی با کتانیهای اصلی شخصیت مایکل جی فاکس « Michael J. Fox» یعنی مارتی مک فلای « Marty McFly » کمی متفاوت است با این حال طرفداران این فیلم در مدت زمان کوتاهی تمامی این کتانیها را خریداری کردند. درآمد حاصل از فروش این کتانیها نیز به بنیاد مایکل جی فاکس ویژه تحقیقات در رابطه با بیماری پارکینسون اهدا شده است. این کتانی ها به صورت آنلاین با قیمتی در حدود ۲۰۰۰ تا ۹۰۰۰ دلار به فروش رسیده است،اما تاینی تمپا « Tinie Tempah» خواننده هیپهاپ انگلیسی یک نسخه از این کتانیها را در سال ۲۰۱۱ به قیمت ۳۷ هزار و ۵۰۰ دلار خریداری کرد.
کتانی ایر جردن اوو دریک « Drake’s Air Jordan OVO »
قیمت ۲۰ هزار تا ۱۰۰ هزار دلار (هفتاد و دو تا سیصد و شصت میلیون تومان)
کتانیهای ایر جردن اوو نسخههای ۱۰ و ۱۲ از محبوبترین و گرانترین کتانیهای این سری از محصولات ایر جردن است. ایر جردن اوو ۱۰ که چند سال پیش به دریک خواننده هیپهاپ کانادایی هدیه شد و او این کتانیها را به یکی از طرفدارانش هدیه کرد.این کتانیها بعدها به قیمت ۲۰ هزار دلار فروخته شد و نسخه ۱۲ این کتانیها که داستانی مشابه دارد نیز در فروش آنلاین ۱۰۰ هزار دلار قیمت گذاری شده است.
کتانی ایر فورس وان الماس نشان نایکی « Diamond Air Force1»
قیمت ۵۰ هزار دلار (یکصد و هشتاد میلیون تومان)
بیگ بوی « Big Boi»خواننده گروه دو نفره هیپ هاپ « Outkast» به کتانی و سنگهای قیمتی بسیار علاقه دارد. او نسخه ویژه کتانیهای ایر فورس وان خود را که با ۱۱ قیراط الماس تزئین شده را به قیمت ۵۰ هزار دلار خریداری کرده است.
کتانی ایرجردن ۱ از جنس نقره « Silver Air Jordan 1»
قیمت ۶۰ هزار دلار (دویست و شانزده میلیون تومان)
این کتانیهای زیبا در دسته محصولات پوشیدنی جای نمیگیرد و بیشتر یک شی تزئینی مخصوص دکوراسیون خانه است. البته اگر کسی بخواهد این کتانیها را به پا کند مشکلی نیست فقط باید با وزن چهار و نیم کیلویی آنها کنار بیاید زیرا این نسخه از ایر جردن از نقره استرلینگ ساخته شده است. از این کتانیها تنها ده نسخه تولید شده و اولین نسخه آن نیز به خود مایکل جردن هدیه شده است.
کتانی ایر جردن نسخه فلو گیم « Flu Game»
قیمت ۱۰۴ هزار دلار (سیصد و هفتاد و پنج میلیون تومان)
عنوان « Flu Game» این کتانی به مسابقه بسکتبال افسانهای سال ۱۹۹۷ میان شیکاگو بولز و یوتا جاز باز میگردد و به نوعی یک داستان فولکلور ورزشی است. پیش از این مسابقه حساس حدس و گمان بر این بود که مایکل جردن به دلیل مسمویت غذایی یا چیزی شبیه به آنفلوانزا به بازی پنجم نخواهد رسید، اما جردن با وجود مریضی در بازی حاضر شد و با تمام مشکلات جسمانی که داشت توانست ۳۸ امتیاز برای شیکاگو بولز کسب کند و در نهایت آنها مسابقه را به نفع خود به پایان بردند. البته آنها بازی ششم را نیز بردند و در آن سال قهرمان شدند. کتانیهایی که جردن در آن بازی به پا داشت دو سال بعد به قیمت ۱۰۴ هزار دلار به فروش رسید.
ایده «ساخت دوچرخه الکتریکی» در یکی از همین سایتهای جذب سرمایه توانسته از هدفگذاری اولیه با قیمت ۷۵ هزار دلاری خود، پا را فراتر گذاشته و سرمایه بیسابقه ۳/۳ میلیون دلاری را برای ایجاد خط تولید انبوه جذب کند.
ایندیگوگو (Indiegogo) وبسایتی برای جذب سرمایه مردمی (Crowdfunding) است. جذب سرمایه مردمی (یا سرمایهگذاری جمعی/سرمایهگذاری اجتماعی)، کمپین یا گروهی به قصد حمایت افراد مختلف از یک ایده خام است و هدف از آن، پرداخت بخشی از سرمایه مورد نیاز جهت آغاز یک پروژه است.
در این روش، فرد صاحب ایده تا جایی که در توان دارد، کار خود را پیش برده و برآورد قابل قبولی از هزینههای تکمیل کار خود تهیه میکند. سپس برنامه خود و میزان سرمایه لازم را در یک وبسایت عمومی (مانند ایندیگوگو) اعلام میکند. این پروژه میتواند ساخت یک فیلم کوتاه باشد (که تهیه کننده آن فیلمنامه را نوشته ولی هزینه ساخت آن را ندارد)، یا خرید ابزار کار برای راهاندازی یک کارگاه و یا طراحی یک دستگاه پیچیده صنعتی و مانند اینها.
اگر کلیت ایده و توضیحات آن چیزی باشد که نظر مساعد مردم را جلب کند، میتواند سرمایههای آنها را به کار گرفته و موجب موفقیت و عملی شدن پروژه گردد.
حالا طرح ایده «ساخت دوچرخه الکتریکی» در یکی از سایتهای فعال در این حوزه به نام ایندیگوگو توانسته از هدف گذاری ۷۵ هزار دلاری خود پا را فراتر گذاشته و سرمایه بیسابقه ۳/۳ میلیون دلاری (معادل ۱۱ میلیارد تومان) را جهت ایجاد خط تولید انبوه جذب کند.
دلایل مختلفی وجود دارد که چرا مردم اینقدر عاشق چنین دوچرخهای شدهاند: «طراحی عالی، قیمت بسیار پایین، داستان جالب خالق دوچرخه و از همه مهمتر تعهدی که سازنده برای حمایت از کارهای خیریه داده است.»
با وجود این، بحثها و اختلاف نظرهای عمیقی بر سر برخی مسائل وجود دارد و مهترین آنها این سوال است: «آیا سازنده واقعا میتواند به ادعاهایش (مثلا اینکه این محصول مقرون به صرفهترین دوچرخه الکتریکی خواهد بود) جامه عمل بپوشاند؟»
گرچه طراحان قیمت بسیار مناسب ۶۰۰ دلاری را برای محصول تمام شده پیش بینی کرده بودند، اما بعد از اتمام کمپین مشخص شد هنگام عرضه دوچرخه به بازار، قیمت آن حدود ۱۳۰۰ دلار خواهد بود. این قیمت نسبتاً بالاست و شما با این میزان ولخرجی براحتی میتوانید مدلهای دیگر دوچرخههای برقی موجود در بازار را نیز خریداری نمایید.
در طراحی این محصول یک موتور ۳۵۰ واتی لحاظ شده است و چرخهایی بزرگ و چاق جهت راندن راحتتر دوچرخه در نظر گرفته شده. آن طور که سازندگان (به عبارت بهتر ایدهدهندگان) گفتهاند، این دوچرخه با هر بار شارژ بین ۳۰ تا ۵۰ مایل (حدود ۹۰ دقیقه) قابلیت طی مسیر داشته و ۵۵ پوند وزن دارد.
فردی که ایده ساخت این محصول را مطرح کرده (سورفِر دود) در تصادف جراحتی پیدا کرده و میخواسته دوچرخهای داشته باشد که بدون رکاب زدن زیاد نیز بتواند طی طریق کند (مخصوصا در سربالاییها). او طراح و سازنده اسباب بازیهایی برای کمپانی مک دونالد است که در کنار غذای بچهها اهدا میشود.
بنابر میلیونها دلاری که این پروژه توانسته از جذب سرمایه اجتماعی کسب کند، ایده پردازان در صفحهشان در ایندیگوگو نوشتهاند: «با حمایتهای فوقالعادهای که تنها ظرف دو هفته جلب شده، ما میدانیم که حالا قادر خواهیم بود کارهای خارقالعادهای انجام دهیم. ما قصد داریم با چند انجمن خیریه که جهت بازتوانی و کمک به حرکت افراد معلول یا آسیب دیده فعالیت میکنند، همکاری داشته باشیم. آیا شما میتوانید بهترین موارد این انجمنها را به ما معرفی کنید؟»
طراحان همچنین وعده دادهاند که علی رغم گمانهزنیها و بحثهایی که در روزهای اخیر بر سر این پروژه شکل گرفته، این دوچرخه واقعی بوده، وجود دارد و بسیار با کیفیت خواهد بود.
درآمد نان و آبدار از یک قانون تصویبشده
سال ۸۳ بود که قانون رحمهای اجارهای تصویب شد و ایران هم در لیست کشورهایی قرار گرفت که میتواند از این طریق افرادی را که دچار مشکلات مختلف ناباروی هستند صاحب فرزند کند. این قانون مانند قوانین دیگر مزایا و معایبی هم داشت، مثلا یکی از مزیتهای آن، پایین آمدن آمار طلاقهای ناشی از ناباروری بود و یکی از معایب آن مخالفتهای همیشگی اطرافیان فرد اجارهدهنده. این اتفاق در سالهای اولی که این قانون به تصویب رسید زیاد مورد توجه قرار نگرفت ولی چند سالی است که پای برخی دلالان به این موضوع باز شده است که این موضوع را هم به حاشیه برده و به عنوان یک شغل نان و آبدار برای کسانی که واسطهگر بین زوج و گیرنده رحم هستند محسوب میشود؛ حاشیههایی که در عجیبترین آن می توان به استفاده از رحم زنان خیابانی اشاره کرد، بدون اینکه آن زوج بدانند گانت (ترکیب اسپرم و تخمک) را درون رحم یک زن با این شرایط قرار میدهند.
آگهی اجاره رحم زنان همسردار در کانالهای تلگرامی
زمانی که این قانون به تصویب رسید قرار بود زنانی که مطلقه هستند یا همسر خود را از دست دادهاند این کار را انجام بدهند و به عنوان حامل، ۹ ماه فرزند را حمل کنند اما امروزه در بسیاری از کانالهای تلگرامی با آگهیهایی از سوی زنان همسردار مواجه هستیم که برای گذران زندگی حاضر به اجاره رحم خود هستند.
اجارهدادن رحم برای زندگی بهتر
برای نوشتن این گزارش با یکی از کسانی که تمایل به اجارهدادن رحم خود داشت و شمارهاش در فضای مجازی بود تماس گرفتیم و برای دیدن او به دفترش در الهیه رفتیم. برای این کار گفته میشد داشتن قد، وزن و چهره خوب از آیتمهایی است که هزینه اجاره رحم به نسبت آن بالا میرود. برای دیدن او به یک دفتر مهندسی در الهیه دعوت شدیم. «نازنین» ۲۸ ساله است و یک دختر ۹ ساله دارد؛ زنی با قد حدود ۱۷۳ سانتیمتر و وزن ۶۰ کیلوگرم. چهرهاش کمتر از ۲۸ سال نشان میدهد و خودش علت این موضوع را ورزشکار بودن خود عنوان میکند زیرا نازنین، دان دو تکواندو دارد. مهندس ناظر بودن شرکتی که شواهد نشان میداد، نباید آنقدر مشکلات مادیاش جدی باشد که با وجود داشتن همسر حاضر به این کار باشد ولی خودش علت این کار را بازپرداخت یک وام ۲۰۰ میلیون تومانی عنوان میکند.
او در توضیح این ماجرا میگوید: همسرم ورشکسته شد و مشکلات مادی زیادی برایمان پیش آمد و بدهکاریهای زیادی داریم. همسرم ابتدا با این کار مخالف بود ولی با این شرط که هیچکس متوجه نشود قبول کرد.
او ادامه میدهد: همه خانوادهام خارج از کشور هستند و با خانواده همسرم هم ارتباط زیادی ندارم و اگر تا عید زایمان کنم مشکلی نیست.
نازنین درباره دوران بارداریاش نیز میگوید: در تمام دوران بارداری قبلی خود یک بار بیشتر به پزشک مراجعه نکردم. خداراشکر بارداری سختی ندارم و دخترم هم دختر باهوش و سالمی است.
همه هزینههای مادر حامل با من و همسرم بود
در روند اجاره رحم تا زایمان گفته میشود حدود ۴۰ تا ۶۰ میلیون هزینه اصلی و جانبی وجود دارد. تمام هزینههای درمانی حامل، با زوج است و هزینههای خورد و خوراک هم یا به صورت نقدی یا مواد غذایی باید به حامل داده شود.
«عاطفه» که تخمکهای ضعیفی داشته و از این طریق حالا دارای یک پسر ۸ ساله است، میگوید: من و همسرم تمام انستیتوهای معروف نازایی را رفتیم ولی همه پزشکان معتقد بودند باید از رحم اجارهای بهره ببریم. در نهایت هشت سال پیش ۱۰ میلیون تومان به یک زن ۴۱ ساله بیوه دادیم و گانت را در رحم او گذاشتیم.
او ادامه میدهد: تمام هزینههای درمانی این زن با ما بود و ماهی ۳۰۰ هزار تومان هم به او میدادیم. در تمام این مدت یک بار او را دیدم و بیشتر همسرم با او در ارتباط بود.
عاطفه همچنین میگوید: روز زایمان برای گرفتن فرزندم به آنجا رفتم و فرزندم را گرفتم. از آن روز به بعد نیز هرگز همدیگر را ندیدهایم.
دکتر آزیتا ایزدی – متخصص ناباروری – در اینباره میگوید: بارها به افراد توصیه کردهایم حتما باید مادر حامل را از طریق پزشک پیدا کنند و به کسی اعتماد نکنند؛ با این حال بسیاری از زوجهای نیازمند به رحم اجارهای برای این کار سراغ دلالها میروند.
این متخصص همچنین میگوید: زنان معتاد یا خیابانی با انجام برخی روشها ممکن است برخی از مشکلات خود را در آزمایش پنهان کنند و بعد از اینکه حامل شدند، تاثیرات منفی روی فرزند بگذارند. بنابراین زوجها در هر شرایطی باید از پزشک خود بخواهند زنی را که تجربه به دنیاآوردن فرزند سالم را داشته است به آنها معرفی کند.
نماینده مجلس: این قانون هیچ مشکلی ندارد
بشیر خالقی – نماینده مردم اردبیل – و عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی درباره حواشی این قانون اظهار میکند: این قانون هم مانند تمام قوانین دیگر اگر در چارچوب آن عمل نشود باعث مشکلاتی خواهد شد.
او ادامه میدهد: این قانون نیاز به تصحیح ندارد و کاملا بررسی شده و برای زنانی که رحم ندارند، دارای بیماریهای غیرقابل درمان رحم هستند، رحم کوچک دارند یا دچار سقطهای مکرر میشوند، تصویب شده و در روند آن باید از رحم زنانی که مطلقه یا بیوه هستند و قبلا یک فرزند به دنیا آوردهاند استفاده شود.
این نماینده مجلس درباره بیماریهایی که بر اثر حاملشدن زنان خیابانی برای بچه ایجاد میشود، تصریح میکند: اگر کسانی بدون داشتن چنین شرایطی میآیند و این کار را انجام میدهند، مثل کسان دیگری که تخلف میکنند و قانون را رعایت نمیکنند دچار مشکل خواهند شد.
به هر حال امروز این قانون راهی برای درآمدزایی برخی دلالان شده و بدون آنکه توجهی به نرخهای مربوط به این کار کنند برای خود قیمت میدهند. هر چقدر قد و وزن و قیافه مادر حامل بهتر، قیمت بالاتر و در غیر این صورت قیمتها به ده میلیون تومان هم میرسد. به گفته یکی از دلالهای رحم اجارهای، معمولا رحم سالم را با پیشقسط ۲۰ میلیون و پرداخت ماهی ۵۰۰ هزار تومان اجاره میکنند.
منبع : مرداد
به گزارش پدال، این هاچبک اسپرت زائیدهٔ افکار معاون بخش تولیدات رنو «Jean Terramorsi» بود که پس از دیدن موفقیت لانچیا استراتوس این ایده را مطرح کرده به امید آنکه این خودروساز فرانسوی هم بتواند به موفقیت هاچبک پنجدر لانچیا دست یابد.
بنابراین مانند استراتوس، در رنو 5 توربو هم پیشرانه به عقب خودرو منتقل شد هرچند که این موتور یک واحد کوچک 1.4 لیتری چهار سیلندر توربوشارژ بود که فقط 160 اسب بخار قدرت و 221 نیوتن متر گشتاور تولید میکرد. یعنی قدرتی که میشد در یک هوندا سیویک معمولی دریافت کرد. گیربکس این خودرو هم از نوع 5 سرعتهٔ دستی بود که نیرو را به چرخهای عقب انتقال میداد و سیستم تعلیق هم به سبک مسابقهای تنظیم شده بود.
هرچند این خودرو از بدنۀ اصلاحشدۀ رنو 5 استاندارد استفاده میکرد و در ظاهر شبیه آن بود اما ویژگیهای مکانیکی کاملاً متفاوتی با نسخۀ استاندارد رنو 5 داشت چراکه در توربو بجای ترکیب موتور جلو/محور جلوی نسخۀ استاندارد، موتور پشت سر راننده و تقریباً در میانۀ خودرو قرار گرفته بود و نیروی آن به چرخهای عقب انتقال پیدا میکرد. همچنین رنو 5 توربو در زمان معرفی، قدرتمندترین خودروی ساخت فرانسه بود.
تنها 5 هزار دستگاه رنو 5 توربو تولید شد که فقط 3200 دستگاه آنها از نوع توربو II بودند. حالا یک دستگاه رنو پنج توربو II به حراج گذاشته شده است که تنها 5900 کیلومتر کارکرد دارد و در شرایطی مشابه صفر نگهداری شده است. این هاچبک موتور وسط فرانسوی در ماه فوریه (بهمن) در حراجی RM Sotheby پاریس به حراج گذاشته خواهد شد.
همهچیز در این خودرو اصلی و فابریک است. بخش بیرونی آن دارای رنگ سفید اصلی کارخانهای بوده و رینگها، لاستیکها، چراغهای جلو، چراغهای عقب و حتی مه شکنها همگی اصلی هستند. با توجه به کارکرد بسیار کم این رنو 5، میتوان گفت که احتمالاً بیشتر عمر خود را در یک پارکینگ گذرانده است.
اما شما میتوانید این وضعیت را تغییر دهید زیرا این رنو 5 توربو II همانطور که اشاره شد در تاریخ 8 فوریهٔ 2017 در پاریس به حراج گذاشته خواهد شد و هرکسی آنرا خریداری کند میتواند با آن لذت رانندگی با یک هاچبک موتور وسط کلاسیک را تجربه کند. هیچ برآورد قیمت اولیهای از این خودرو اعلام نشده است اما نمونههای قبلی رنو 5 توربو II با قیمتهایی در حدود 80 هزار دلار فروخته شدهاند و این یعنی این نمونهٔ به حراج گذاشته شده هم هرگز ارزان نخواهد بود.
۵۴۵۴
خبرگزاری مهر - رویا سادات هاشمی: «کوروش علیزاده» جوان ایرانی است که با موتورسیکلتش ایرانگردی میکند و جزو اولین توریستهایی در کشور است که با موتور سیکلت به مسافرت میرود.
رفتن مسیرهای تکراری و دنبال کردن کلیشهها این روزهای یکی از بزرگترین خصیصههای ما ایرانیها به حساب میآید به شکلی که میشود نمود بیرونی این معضل را در بخشهای گوناگون زندگی پیدا کرد؛ تا جایی که گاه این تصورات کلیشهای اجازه نمیدهد که در انتخابهای روزمره به گزینههای دیگر هم فکر کنیم.
از بچگی به ناصرخسرو علاقه داشتم
همهچیز از نوجوانی «کورش علیزاده» شد وقتی که او به قول خودش شروع به خواندن سفرنامههای«ناصرخسرو قبادیانی» کرد و عاشق خاطرات«سعدی» در سفرهایش شد. همین موضوع کافی است تا دوست داشتن سفر را کنار علاقه بیحد و حصر کورش نسبت به موتورسواری بگذارید تا دیگر مسافرت به اقصی نقاط کشور با موتور چندان برایتان عجیب و غریب به نظر نرسد.«دو سه سال قبل من با خانمی آشنا شدم به نام خانم"مهسا همایونفر" که پارسال به ایران آمده بود.
این خانم با موتور در حال جهانگردی است. برای همین من وقتی او را دیدم به این فکر افتادم که چه ایده خوبی و ای کاش من هم بتوانم این ایده را عملی کنم. همین موضوع هم بعدها منجر به آشنایی من با "برادران امیدوار" و بعد آغاز سفرهایم شد.»
«من دوست داشتم همیشه در طول سفرهایم یک کار مثبتی داشتم. من طی دیدارهایی که با برادران امیدوار داشتم یادم میآید که آقای «عیسی امیدوار»همیشه به ما میگفتند که سعی کنید برای سفرهایتان هدف داشته باشید و گرنه رفتهرفته خودتان هم از سفر کردن هایتان دلزده میشوید.»تا جایی که همین هدف داشتن هم باعث شد تا سال ۹۳با کمپین حمایت از موسیقی آشنا بشود، بعد به عنوان داوطلب سفیر این کمپین باشد و در طول همه سفرهایش به بخشهای مختلف کشور با موسیقیهای گوناگون محلی آشنا شود و از آنها فیلمبرداری و عکسبرداری کند.
کمتر پیش میآید که بیشتر ما در ذهنمان یک ایرانگرد و یا جهانگرد را با موتور تصور کنیم. ویژگیای که باعث میشود تا کورش علیزاده از سایر گردشگران متمایز شود تا جایی که خیلیها صفحه او را در اینستاگرام با نام«mototourist»بشناسند. وقتی از او سؤال میپرسیم که بین همه وسیلههای مختلف چرا موتور را انتخاب کرده است با جواب جالبی از جانب او مواجه میشویم.«وقتی شما یک مسیر را هم با ماشین بروید و هم با موتور مطمئناً متوجه تفاوت آن خواهید شد.
چون شما روی موتور آزاد هستید و متوجه همه چیز هستید به شکلی که اگر آفتاب بتابد یا باران ببارد آن را حس میکنید و یا از کنار یک مزرعه رد بشوید میتوانید بوی آن را کاملاً استشمام کنید. همین هم باعث میشود تا شما در موتور احساس بهتری نسبت به ماشین داشته باشید. اما فارغ از این خیلیها از من میپرسند که چرا بین دوچرخه و موتور باز موتور را انتخاب کردم که خب دلیلش این بود که سرعت موتور خیلی بیشتر از دوچرخه است.چون بسیاری از دوستان من که با دوچرخه سفر میکنند میگویند که در بهترین حالت در روز ۱۰۰کیلومتر میروند ولی من با موتور روزانه ۷۰۰کیلومتر هم رفتم و پارسال توانستم ۴۰هزار کیلومتر سفر کنم یعنی چیزی حدود یکسوم ایران.»
پیشفرض مرسوم بیشتر ما از کسانی که سفر میکنند و ما آنها را به عنوان«گردشگر»میشناسیم این است که لزوماً افراد برای سفر کردن باید آدمهایی از طبقه مرفه و ثروتمند باشند. اما کورش علیزاده نظری خلاف این ادعا دارد. او فارغ التحصیل رشته کامپیوتر است؛ ولی در حال حاضر به کار طراحی تأسیسات مشغول است و در کنار کار کردن به سفر و گردشگری هم میپردازد. «مهندس" مهبد نیا" رئیس شرکتی است که من در آن کار میکنم او خیلی با من راه میآید(با خنده) چون در کار کارمندی شما به صورت قانونی فقط یک ماه مرخصی دارید ولی خوشبختانه ایشان به من مرخصی میدهد تا من هم کارم را داشته باشم و هم به سفرهایم برسم.»
اما آقای علیزاده میگوید که این روزها کنار کار کارمندیاش به شغل دیگری هم مشغول است که در طول سفرها آن را برای خودش دست و پا کرده و آن را«کار در سفر» صدا میکند.«من وقتی این کار را شروع کردم بعد از یک مدت در اینستاگرام با خانم"زهرا کریمیان" آشنا شدم ایشان کسی بود که کار چرم انجام میداد و وقتی من از شرایطم برایش گفتم لطف کرد این کار را هم رایگان به من آموزش داد تا من کار چرم هم انجام بدهم و بتوانم در طول سفر آنها را بفروشم و خرج سفرم را در بیاورم.»
یکی از نکاتی که شاید بیش از پیش باعث دلگرمی کورش علیزاده برای ادامه سفرهایش شده استقبال و واکنشهای مثبت مردم نسبت به ایرانگردی و کاری است که او انجام میدهد تا جایی که در بسیاری از اوقات مردم در ابتدای مواجهه با او و همسفرهایش خیال میکنند که آنها ایرانی نیستند و توریستهای خارجیاند.«واکنش و بازخوردهای مردم نسبت به من همیشه دلگرمکننده بوده در بسیاری از مواقع مردمی که ما را میبینند از دیدن ما خوشحال میشوند و ما را به کاری که انجام میدهیم تشویق میکنند.
یکی از ویژگیهایی که خود من حین موتورسواری دارم این است که لباسهایی که میپوشم از لحاظ ایمنی خیلی بالاتر از استانداردهایی است که در ایران وجود دارد برای همین در نگاه اول وقتی مردم ما را میبینند شروع میکنند به انگلیسی حرف زدن ولی بعد که میفهمند ایرانی هستیم برای کاری که انجام میدهیم خوشحال میشوند و تشویقمان میکنند.» تا جایی که کورش علیزاده میگوید در موارد بسیاری پیش آمده که مردم در شهرهای مختلف آنها را به خانههایشان دعوت کردهاند و یا به شکلهای گوناگون از کاری که انجام میدادند حمایت کردهاند.
«من یکبار در سفری که به اصفهان داشتیم به کافه ای رفتیم که وقتی صاحب رستوران آقای"محسن رزمجو" ما را دید از کاری که ما انجام میدادیم حسابی خوشش آمد برای همین هم موقع رفتن ۵۰۰هزار تومان به ما داد و از ما خواست که اسپانسر کافه اش باشیم که بعد من برایش توضیح دادم که وقتی من در زاهدان هستم چه طور تبلیغ رستوران شما را در اصفهان بکنم؟! که باز با این حال زیر بار نرفت و به ما لطف داشت و گفت بهقدری از کاری که ما انجام میدادیم خوشش آمده که میخواهد با این رقم از حرکت ما استقبال کند.»
وقتی پای صحبتهای کورش علیزاده مینشینیم یکی از چیزهایی که بخش زیادی از حرفهای او را تشکیل میدهد مهماننوازی مردم ایران است. این در حالی است که او میگوید این مهماننوازی هرچه به سمت شهرهای مرزی و کوچکتر میرود بیشتر و پررنگتر هم میشود ولی در این میان نکتهای که وجود دارد این است که سفر و ایرانگردی تنها با یک موتور سیکلت به خودی خود زمینهساز خاطرات و خطرات زیادی هم برای آنها بوده است.«یکی از استانهایی که من و یکی از دوستانم به نام "حسین مسرور" به آن سفر کردیم سیستان و بلوچستان بود جایی که پیش از سفر به خاطر شرایط مرزی که در آن وجود داشت خیلیها ما را ترسانده بودند.
به خاطر میآورم که موقعی که در این استان بودیم چند روزی را در گل افشانی نزدیک چابهار بودیم و به خاطر شرایطی که وجود داشت چادر زده بودیم و حتی شرایط حمام رفتن هم نداشتیم تا اینکه یکی از همان روزها پسر جوانی را دیدیم که سراغ ما آمد با لهجه بومی همان جا ما را به روستایشان دعوت کرد که"که به خانه ما بیاید تا ما خدمتتان کنیم" ما هم قبول کردیم و به دنبالش رفتیم ولی هر چه قدر جلوتر میرفتیم هوا تاریکتر میشد و ما هیچ آدمی را هم نمیدیدیم خود آن بنده خدا هم هر پنج دقیقه که میشد برمیگشت و به ما میگفت "نترسید، نترسید شما مثل برادران ما هستید"ما حتی روی جی پی اس هم وقتی نگاه میکردیم میدیدیم که اصلاً هیچ روستایی این دور و اطراف نیست.
همین هم باعث میشد که اتفاقاً ترس ما بیشتر شود. تا اینکه کار به جایی رسید که من اسپریای که دنبالم بود و حسین چاقویی که با خودش داشت را آماده کرده بود که اگر اتفاقی افتاد بتوانیم از خودمان دفاع کنیم اما چند کیلومتر که جلو رفتیم به محلی رسیدیم که دیدم حتی روستا هم نیست فقط چند کپر است که چند خانواده در آن اسکان دارند و آمادهاند که از ما پذیرایی کنند.بندگان خدا با اینکه وضع مالی آنچنانی نداشتند ولی با تمام وجودشان از ما میزبانی کردند و ما هنوز که هنوز است با آنها در تماسیم از حال هم خبر داریم.»
در بین همه این ایرانگردیها و سفرها، کورش علیزاده معتقد است که سفر کردن یک علم است.«من خودم قبلاً بلد نبودم که چگونه سفر کنم ولی الآن سفرهای من با چادر است و روزی ۳۵هزار تومان است و وقتی این را به خیلی از دوستانم میگویم باور نمیکنند ولی من خودم جزو کسانی بودم که فکر میکردم برای یک شمال رفتن باید بالای یک میلیون هزینه کرد. ولی الآن هر سفری که انجام میدهم فقط خرج خورد و خوراک و سوخت موتور را میپردازم و فکر میکنم برای سفر کردن لازم نیست پول زیادی خرج کرد.
حتی خیلیها فکر میکنند که حتماً موتوری که زیر پای من است موتور گران قیمتی است این در حالی است که موتور من یک موتور هندی است که قیمتش چیزی بین ۶تا۷میلیون است و من فکر میکنم که وقتی سفر نمیکنم خرجم خیلی بیشتر از این حرفهاست.»
خبرگزاری مهر - رویا سادات هاشمی: «کوروش علیزاده» جوان ایرانی است که با موتورسیکلتش ایرانگردی میکند و جزو اولین توریستهایی در کشور است که با موتور سیکلت به مسافرت میرود.
رفتن مسیرهای تکراری و دنبال کردن کلیشهها این روزهای یکی از بزرگترین خصیصههای ما ایرانیها به حساب میآید به شکلی که میشود نمود بیرونی این معضل را در بخشهای گوناگون زندگی پیدا کرد؛ تا جایی که گاه این تصورات کلیشهای اجازه نمیدهد که در انتخابهای روزمره به گزینههای دیگر هم فکر کنیم.
از بچگی به ناصرخسرو علاقه داشتم
همهچیز از نوجوانی «کورش علیزاده» شد وقتی که او به قول خودش شروع به خواندن سفرنامههای«ناصرخسرو قبادیانی» کرد و عاشق خاطرات«سعدی» در سفرهایش شد. همین موضوع کافی است تا دوست داشتن سفر را کنار علاقه بیحد و حصر کورش نسبت به موتورسواری بگذارید تا دیگر مسافرت به اقصی نقاط کشور با موتور چندان برایتان عجیب و غریب به نظر نرسد.«دو سه سال قبل من با خانمی آشنا شدم به نام خانم"مهسا همایونفر" که پارسال به ایران آمده بود.
این خانم با موتور در حال جهانگردی است. برای همین من وقتی او را دیدم به این فکر افتادم که چه ایده خوبی و ای کاش من هم بتوانم این ایده را عملی کنم. همین موضوع هم بعدها منجر به آشنایی من با "برادران امیدوار" و بعد آغاز سفرهایم شد.»
«من دوست داشتم همیشه در طول سفرهایم یک کار مثبتی داشتم. من طی دیدارهایی که با برادران امیدوار داشتم یادم میآید که آقای «عیسی امیدوار»همیشه به ما میگفتند که سعی کنید برای سفرهایتان هدف داشته باشید و گرنه رفتهرفته خودتان هم از سفر کردن هایتان دلزده میشوید.»تا جایی که همین هدف داشتن هم باعث شد تا سال ۹۳با کمپین حمایت از موسیقی آشنا بشود، بعد به عنوان داوطلب سفیر این کمپین باشد و در طول همه سفرهایش به بخشهای مختلف کشور با موسیقیهای گوناگون محلی آشنا شود و از آنها فیلمبرداری و عکسبرداری کند.
کمتر پیش میآید که بیشتر ما در ذهنمان یک ایرانگرد و یا جهانگرد را با موتور تصور کنیم. ویژگیای که باعث میشود تا کورش علیزاده از سایر گردشگران متمایز شود تا جایی که خیلیها صفحه او را در اینستاگرام با نام«mototourist»بشناسند. وقتی از او سؤال میپرسیم که بین همه وسیلههای مختلف چرا موتور را انتخاب کرده است با جواب جالبی از جانب او مواجه میشویم.«وقتی شما یک مسیر را هم با ماشین بروید و هم با موتور مطمئناً متوجه تفاوت آن خواهید شد.
چون شما روی موتور آزاد هستید و متوجه همه چیز هستید به شکلی که اگر آفتاب بتابد یا باران ببارد آن را حس میکنید و یا از کنار یک مزرعه رد بشوید میتوانید بوی آن را کاملاً استشمام کنید. همین هم باعث میشود تا شما در موتور احساس بهتری نسبت به ماشین داشته باشید. اما فارغ از این خیلیها از من میپرسند که چرا بین دوچرخه و موتور باز موتور را انتخاب کردم که خب دلیلش این بود که سرعت موتور خیلی بیشتر از دوچرخه است.چون بسیاری از دوستان من که با دوچرخه سفر میکنند میگویند که در بهترین حالت در روز ۱۰۰کیلومتر میروند ولی من با موتور روزانه ۷۰۰کیلومتر هم رفتم و پارسال توانستم ۴۰هزار کیلومتر سفر کنم یعنی چیزی حدود یکسوم ایران.»
پیشفرض مرسوم بیشتر ما از کسانی که سفر میکنند و ما آنها را به عنوان«گردشگر»میشناسیم این است که لزوماً افراد برای سفر کردن باید آدمهایی از طبقه مرفه و ثروتمند باشند. اما کورش علیزاده نظری خلاف این ادعا دارد. او فارغ التحصیل رشته کامپیوتر است؛ ولی در حال حاضر به کار طراحی تأسیسات مشغول است و در کنار کار کردن به سفر و گردشگری هم میپردازد. «مهندس" مهبد نیا" رئیس شرکتی است که من در آن کار میکنم او خیلی با من راه میآید(با خنده) چون در کار کارمندی شما به صورت قانونی فقط یک ماه مرخصی دارید ولی خوشبختانه ایشان به من مرخصی میدهد تا من هم کارم را داشته باشم و هم به سفرهایم برسم.»
اما آقای علیزاده میگوید که این روزها کنار کار کارمندیاش به شغل دیگری هم مشغول است که در طول سفرها آن را برای خودش دست و پا کرده و آن را«کار در سفر» صدا میکند.«من وقتی این کار را شروع کردم بعد از یک مدت در اینستاگرام با خانم"زهرا کریمیان" آشنا شدم ایشان کسی بود که کار چرم انجام میداد و وقتی من از شرایطم برایش گفتم لطف کرد این کار را هم رایگان به من آموزش داد تا من کار چرم هم انجام بدهم و بتوانم در طول سفر آنها را بفروشم و خرج سفرم را در بیاورم.»
یکی از نکاتی که شاید بیش از پیش باعث دلگرمی کورش علیزاده برای ادامه سفرهایش شده استقبال و واکنشهای مثبت مردم نسبت به ایرانگردی و کاری است که او انجام میدهد تا جایی که در بسیاری از اوقات مردم در ابتدای مواجهه با او و همسفرهایش خیال میکنند که آنها ایرانی نیستند و توریستهای خارجیاند.«واکنش و بازخوردهای مردم نسبت به من همیشه دلگرمکننده بوده در بسیاری از مواقع مردمی که ما را میبینند از دیدن ما خوشحال میشوند و ما را به کاری که انجام میدهیم تشویق میکنند.
یکی از ویژگیهایی که خود من حین موتورسواری دارم این است که لباسهایی که میپوشم از لحاظ ایمنی خیلی بالاتر از استانداردهایی است که در ایران وجود دارد برای همین در نگاه اول وقتی مردم ما را میبینند شروع میکنند به انگلیسی حرف زدن ولی بعد که میفهمند ایرانی هستیم برای کاری که انجام میدهیم خوشحال میشوند و تشویقمان میکنند.» تا جایی که کورش علیزاده میگوید در موارد بسیاری پیش آمده که مردم در شهرهای مختلف آنها را به خانههایشان دعوت کردهاند و یا به شکلهای گوناگون از کاری که انجام میدادند حمایت کردهاند.
«من یکبار در سفری که به اصفهان داشتیم به کافه ای رفتیم که وقتی صاحب رستوران آقای"محسن رزمجو" ما را دید از کاری که ما انجام میدادیم حسابی خوشش آمد برای همین هم موقع رفتن ۵۰۰هزار تومان به ما داد و از ما خواست که اسپانسر کافه اش باشیم که بعد من برایش توضیح دادم که وقتی من در زاهدان هستم چه طور تبلیغ رستوران شما را در اصفهان بکنم؟! که باز با این حال زیر بار نرفت و به ما لطف داشت و گفت بهقدری از کاری که ما انجام میدادیم خوشش آمده که میخواهد با این رقم از حرکت ما استقبال کند.»
وقتی پای صحبتهای کورش علیزاده مینشینیم یکی از چیزهایی که بخش زیادی از حرفهای او را تشکیل میدهد مهماننوازی مردم ایران است. این در حالی است که او میگوید این مهماننوازی هرچه به سمت شهرهای مرزی و کوچکتر میرود بیشتر و پررنگتر هم میشود ولی در این میان نکتهای که وجود دارد این است که سفر و ایرانگردی تنها با یک موتور سیکلت به خودی خود زمینهساز خاطرات و خطرات زیادی هم برای آنها بوده است.«یکی از استانهایی که من و یکی از دوستانم به نام "حسین مسرور" به آن سفر کردیم سیستان و بلوچستان بود جایی که پیش از سفر به خاطر شرایط مرزی که در آن وجود داشت خیلیها ما را ترسانده بودند.
به خاطر میآورم که موقعی که در این استان بودیم چند روزی را در گل افشانی نزدیک چابهار بودیم و به خاطر شرایطی که وجود داشت چادر زده بودیم و حتی شرایط حمام رفتن هم نداشتیم تا اینکه یکی از همان روزها پسر جوانی را دیدیم که سراغ ما آمد با لهجه بومی همان جا ما را به روستایشان دعوت کرد که"که به خانه ما بیاید تا ما خدمتتان کنیم" ما هم قبول کردیم و به دنبالش رفتیم ولی هر چه قدر جلوتر میرفتیم هوا تاریکتر میشد و ما هیچ آدمی را هم نمیدیدیم خود آن بنده خدا هم هر پنج دقیقه که میشد برمیگشت و به ما میگفت "نترسید، نترسید شما مثل برادران ما هستید"ما حتی روی جی پی اس هم وقتی نگاه میکردیم میدیدیم که اصلاً هیچ روستایی این دور و اطراف نیست.
همین هم باعث میشد که اتفاقاً ترس ما بیشتر شود. تا اینکه کار به جایی رسید که من اسپریای که دنبالم بود و حسین چاقویی که با خودش داشت را آماده کرده بود که اگر اتفاقی افتاد بتوانیم از خودمان دفاع کنیم اما چند کیلومتر که جلو رفتیم به محلی رسیدیم که دیدم حتی روستا هم نیست فقط چند کپر است که چند خانواده در آن اسکان دارند و آمادهاند که از ما پذیرایی کنند.بندگان خدا با اینکه وضع مالی آنچنانی نداشتند ولی با تمام وجودشان از ما میزبانی کردند و ما هنوز که هنوز است با آنها در تماسیم از حال هم خبر داریم.»
در بین همه این ایرانگردیها و سفرها، کورش علیزاده معتقد است که سفر کردن یک علم است.«من خودم قبلاً بلد نبودم که چگونه سفر کنم ولی الآن سفرهای من با چادر است و روزی ۳۵هزار تومان است و وقتی این را به خیلی از دوستانم میگویم باور نمیکنند ولی من خودم جزو کسانی بودم که فکر میکردم برای یک شمال رفتن باید بالای یک میلیون هزینه کرد. ولی الآن هر سفری که انجام میدهم فقط خرج خورد و خوراک و سوخت موتور را میپردازم و فکر میکنم برای سفر کردن لازم نیست پول زیادی خرج کرد.
حتی خیلیها فکر میکنند که حتماً موتوری که زیر پای من است موتور گران قیمتی است این در حالی است که موتور من یک موتور هندی است که قیمتش چیزی بین ۶تا۷میلیون است و من فکر میکنم که وقتی سفر نمیکنم خرجم خیلی بیشتر از این حرفهاست.»
به گزارش پدال، این هاچبک اسپرت زائیدهٔ افکار معاون بخش تولیدات رنو «Jean Terramorsi» بود که پس از دیدن موفقیت لانچیا استراتوس این ایده را مطرح کرده به امید آنکه این خودروساز فرانسوی هم بتواند به موفقیت هاچبک پنجدر لانچیا دست یابد.
بنابراین مانند استراتوس، در رنو 5 توربو هم پیشرانه به عقب خودرو منتقل شد هرچند که این موتور یک واحد کوچک 1.4 لیتری چهار سیلندر توربوشارژ بود که فقط 160 اسب بخار قدرت و 221 نیوتن متر گشتاور تولید میکرد. یعنی قدرتی که میشد در یک هوندا سیویک معمولی دریافت کرد. گیربکس این خودرو هم از نوع 5 سرعتهٔ دستی بود که نیرو را به چرخهای عقب انتقال میداد و سیستم تعلیق هم به سبک مسابقهای تنظیم شده بود.
هرچند این خودرو از بدنۀ اصلاحشدۀ رنو 5 استاندارد استفاده میکرد و در ظاهر شبیه آن بود اما ویژگیهای مکانیکی کاملاً متفاوتی با نسخۀ استاندارد رنو 5 داشت چراکه در توربو بجای ترکیب موتور جلو/محور جلوی نسخۀ استاندارد، موتور پشت سر راننده و تقریباً در میانۀ خودرو قرار گرفته بود و نیروی آن به چرخهای عقب انتقال پیدا میکرد. همچنین رنو 5 توربو در زمان معرفی، قدرتمندترین خودروی ساخت فرانسه بود.
تنها 5 هزار دستگاه رنو 5 توربو تولید شد که فقط 3200 دستگاه آنها از نوع توربو II بودند. حالا یک دستگاه رنو پنج توربو II به حراج گذاشته شده است که تنها 5900 کیلومتر کارکرد دارد و در شرایطی مشابه صفر نگهداری شده است. این هاچبک موتور وسط فرانسوی در ماه فوریه (بهمن) در حراجی RM Sotheby پاریس به حراج گذاشته خواهد شد.
همهچیز در این خودرو اصلی و فابریک است. بخش بیرونی آن دارای رنگ سفید اصلی کارخانهای بوده و رینگها، لاستیکها، چراغهای جلو، چراغهای عقب و حتی مه شکنها همگی اصلی هستند. با توجه به کارکرد بسیار کم این رنو 5، میتوان گفت که احتمالاً بیشتر عمر خود را در یک پارکینگ گذرانده است.
اما شما میتوانید این وضعیت را تغییر دهید زیرا این رنو 5 توربو II همانطور که اشاره شد در تاریخ 8 فوریهٔ 2017 در پاریس به حراج گذاشته خواهد شد و هرکسی آنرا خریداری کند میتواند با آن لذت رانندگی با یک هاچبک موتور وسط کلاسیک را تجربه کند. هیچ برآورد قیمت اولیهای از این خودرو اعلام نشده است اما نمونههای قبلی رنو 5 توربو II با قیمتهایی در حدود 80 هزار دلار فروخته شدهاند و این یعنی این نمونهٔ به حراج گذاشته شده هم هرگز ارزان نخواهد بود.
۵۴۵۴