این پروژه در شش فاز مجزا اجرا میشود و با استفاده از مهندسی معکوس محققان تلاش میکنند به اطلاعات پایهای برای ساخت یک مغز مصنوعی دست پیدا کنند.
فاز اول: شناسایی ساختار و طراحی
در مغز انسان 100 میلیارد نورون و رشته عصبی وجود دارد که قسمتهای مختلف را به هم متصل میکنند. در گذشته شناسایی محل اتصالات نورونها کار بسیار دشواری بود و صرفا برای بخش محدودی از نورونهای سطحی کاربرد داشت. در حال حاضر با استفاده از تکنیکی موسوم به شفافیت میتوان عملکرد تمام نورونها را بررسی کرد و برای هر کدام رنگی مجزا در نظر گرفت تا محل اتصالات به خوبی قابل تشخیص باشد.
در بخش دیگری از این پروژه برای بررسی عملکرد نورونها و سرعت انتقال آنها در انسان سالم و هوشیار، از نوعی MRI تخصصی بهره گرفته میشود. با تلفیق این دو روش ساختار ارتباطات و سرعت انتقال اطلاعات در مغز به خوبی شناسایی میشود و فاز اول به پایان میرسد.
فاز دوم: ارزیابی سیگنالهای مغز
برای شناخت کامل عملکرد مغز شناخت اتصالات نورونها و سلولهای عصبی فقط نیمی از عملیات لازم است و برای شناخت کامل باید ساختار سیگنالهای الکتریکی که به قسمتهای مختلف ارسال میشوند نیز مورد ارزیابی قرار بگیرند.
ابزارهای مناسب برای اندازهگیری سیگنالهای مغز در سال گذشته در دو آزمایشگاه دانشگاه استنفورد طراحی و ساخته شدند و با استفاده از این وسایل محققان توانستند میزان فعالیت الکتریکی مغز را در شرایط واقعی اندازه بگیرند.
در زمان ارسال سیگنالها، ولتاژ نورونها به صورت لحظهای تغییر میکند و اطلاعات مورد نظر در مغز منتقل میشود که این ابزارها این تغییرات را ثبت میکنند.
فاز سوم: دستکاری سیگنالهای مغز
در دهه گذشته اگرچه تکنیکهای مختلفی برای تحریک بخشی از نورونها معرفی شد اما جدیدترین روش انجام این کار حاصل کار پروفسور کارل دیزروس است که میتواند تکتک نورونها را به دلخواه تحریک کند.
در این روش با اعمال پالسهای مختلف به مغز، نورونها در واکنش به پالس ورودی، پروتئینی تولید میکنند که میزان آن به میزان شدت پالس ورودی وابسته است و بر اساس این روش عملکرد هر نورون و قابلیتها و میزان تاثیرپذیری آن مورد بررسی قرار میگیرد.
این روش برای نورونهای سطحی کاربرد دارد و محققان دانشگاه استنفورد اعلام کردهاند در حال طراحی روشهایی هستند که با استفاده از امواج فراصوت به سطحهای پایینتر مغز دسترسی پیدا کنند.
فاز چهارم: طراحی یک تئوری منطقی برای عملکرد مغز
شناخت ساختار مغز برای مهندسی معکوس و رسیدن به یک کپی منحصربفرد کافی نیست و نحوه عملکرد هر بخش و اطلاعات داخل آن نیز اهمیت دارد و بررسی و کار با سیگنالها نمیتواند تمام اطلاعات مورد نیاز را در اختیار ما بگذارد.
در این فاز عملکرد مغز در زمان انجام فعالیتهای مختلف مورد بررسی قرار میگیرد و حساسیت بخشهای مختلف نسبت به هر فعالیت مشخص میشود. با پیچیدهتر کردن و ترکیب فعالیتهای مختلف نظیر تکلم، حرکت کردن، فکر کردن و حل مسئله، شناخت از نحوه عملکرد مغز بیشتر میشود و میتوان یک توصیف تئوری مناسب از کارکرد مغز بدست آورد.
فاز پنجم: پیادهسازی دیجیتالی
مغز انسان یک کامپیوتر طبیعی قدرتمند است که با دریافت انرژی از یک وعده غذا، میلیونها سیگنال مختلف را در لحظه ارزیابی کرده و به آنها پاسخ میدهد و برای شبیهسازی مناسب باید این قابلیتها به خوبی پیادهسازی شوند.
برای مثال یک عملیات ساده وقتی به یک موش و یک کامپیوتر داده میشود مغز موش 9000 برابر سریعتر از کامپیوتر واکنش میدهد و 40 هزار برابر کمتر انرژی مصرف میکند. حالا وقتی صحبت از عملیاتهای پیچیدهتر و ترکیبی میشود که مغز انسان انجام میهد، کار بسیار سختتر خواهد شد.
جدیدترین برد دیجیتالی که توسط محققان دانشگاه استنفورد طراحی شده "نوروگرید" نام دارد. نورو گرید کممصرفترین و سریعترین بردی است که تا به حال ساخته شده و ظرفیت محاسباتی آن با یک میلیون نورون برابری میکند و توان مصرفی آن فقط سه وات است. در حال حاضر ابعاد این برد دیجیتال هماندازه یک تبلت است و محققان امیدوارند تا پنج سال آینده بتوانند ابعاد آن را هماندازه با یک تراشه کوچک کنند.
فاز ششم: بررسی کنش و واکنش
در این مرحله باید کنش و واکنش را به مغز مصنوعی آموزش داد و کیفیت آن را سنجید. در قدم اول مغز مصنوعی باید محیط پیرامونی خود را درک کرده و بشناسد و مشخص است که سختترین بخش پروژه فاز ششم آن خواهد بود.
مهمترین ابزار شناخت انسان از محیط پیرامونش چشم اوست اما در واقع تمام اطلاعات در مغز پردازش میشود و چشم، گوش و دیگر اعضای حسی فقط ناقل اطلاعات هستند. انسان با مغزش میبیند، میشناسد، میشنود، میچشد و حرف میزند.
در این فاز با استفاده از الگوریتمهای یادگیرنده و اطلاعات پایه ای نظیر تصاویر و صداهای مختلف سعی میشود اطلاعات پایهای در اختیار مغز مصنوعی قرار گیرد تا شناخت نسبت به محیط پیرامون فراهم شود.
در این پروژه که جزئیات آن توسط دانشگاه استنفورد منتشر شده چندین استاد و محقق در رشتههای مختلف علوم رایانه، عصب شناسی، پزشکی، روانشناسی و مهندسی برق شرکت دارند و تمام فازها به صورت موازی در حال پیشرفت هستند تا کیفیت خروجی و قدرت مغز تولیدی روز به روز بهتر و بیشتر شود.
۵۴۵۴
دعای رزق و روزی در روایات مختلف آمده است. دعای رزق و روزی شامل خواندن برخی دعاها و برخی از سوره ها و آیات قرآن می باشد که در روایات آمده است
یکی
از مهمترین عبادات، دعاست. در روایات از دعا با عنوان بهترین عبادت و مغز عبادات یاد
می شود.
آیات شریفه ذیل برای دعای رزق و روزی است. این آیات به اذن و اراده باریتعالی، وسعت دهنده رزق و روزی و خنثی کننده و از بین برنده اثر چشم زخم و نظر و هر گونه سحر و طلسمی است که موجب بسته شدن رزق و روزی است.
این آیات را بخواند و یا بنویسد و با خود به همراه داشته باشد:
جهت افزایش رزق روزی از شب شنبه، هر شب سه بار سوره مبارکه واقعه را بخوانید ودر شب جمعه 8 مرتبه این سوره را بخوانید و این عمل را پنج هفته بجای آورد و قبل از هر بار خواندن سوره این دعا را بخواند:
اَللَّهُمَّ ارْزُقنا رِزْقاً حَلاَلاً طَیباً مِنْ غَیرِ کَدٍّ اِسْتَجِب ْ دَعْوَتَنَا مِنْ غَیرِ رَدٍّ وَ اَعُوذُ مِنَ الْفَضِیحَتِین الفَقرا وَالدِّینِ وَاِدْفَعْ عَنِّی هَذَینِ بِحَقِّ الامَامِین الحسن وِالحُسَین بِرَحْمَتِکَ یاارحم الراحمین . فرموده اند این ختم تاثیر عجیبی دارد .
سوره مبارکه طه را هر روز بعد از اذان صبح و قبل از طلوع آفتاب بخوانید تا رزق شما فراخ شود و از جایی که گمان ندارید خدا برای شما روزی برساند و اگر در هنگام طلوع آفتاب بخوانید روزی تازه به شما رسد و اگر کسی این سوره مبارکه را بنویسد وهمراه خود داشته باشد در پی هر حاجتی برود موفق گردد و اگر برای اصلاح بین دو نفر بخواهد برود، قبل از رفتن این سوره را بخواند.
جهت وسعت رزق مکرر گفته شود: «یا من یکفى من کل شىء و لا یکفى منه شىء اکفنى ما اهمنى». و برای گشایش در هر روز 77 مرتبه بگوید: یا غَفور یا وَدود
امام على (ع) فرمود: شکایت کردم به پیغمبر از قرض، پس فرمود: بگو «اللهم اغننى بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن سواک». پس اگر به قدر کوه بزرگى قرض دار باشى خدا ادا مى فرماید. ان شاء اللّه تعالى
در کتاب داروخانه معنوی دعای زیر برای توسعه رزق و روزی و ادای قرض نقل شده است: حضرت رسول اکرم (ص) نقل فرمودند: قسم به آن خدایی را که من را مبعوث فرموده، هرکسی این دعا را همراه خود داشته باشد یا در دکان و یا در منزل خود گذارد فقر او به ثروت و وسعتِ رزق و روزی مبدل شود. (ان شاء الله)
«یا اللهُ یا رَبِّ یا حَیُّ یا قَیّوم یا ذَالجَلالِ وَ الاکرام اَسئَلُکَ بِاسمِکَ اَلعَظیم اَلاَعظَم اَن تَرزُقَنی رِزقاً حَلالاً طَیِّباً بِرَحمَتِکَ الواسِعَه یا اَرحَمَ الرّاحِمِین.»
اللهم ارزقنی من فضلک الواسع الطیب رزقا واسعا حلالا طیبا بلاغا لدنیا و الاخره صبا و صباهنیئا مریئامن غیر کد ولا من احد من خلقک الاسعه من فضلک الواسع فانک قلب واسئلوا الله من فضله فمن فصلک اسئل ومن عطیتک اسئل و من یدک الملا اسئل |
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
ولادت حضرت محمد چه روزی است؟ درباره روز ولادت حضرت محمد بین شیعیان و اهل تسنن اختلاف نظر وجود دارد. ولادت حضرت محمد سال عام الفیل بوده است.
مشهور در میان اهل تاریخ آن است که ولادت رسول خدا در عام الفیل بوده و عام الفیل همان سالى است که اصحاب فیل به سرکردگى ابرهه به مکه حمله بردند و به وسیله پرندههاى ابابیل نابود شدند.
اینکه داستان اصحاب فیل در چه سالى از سالهاى میلادى بوده اختلاف است که سال 570 و 573 ذکر شده، ولى چون مسیحیان قبل از اسلام تاریخ مدون و مضبوطى نداشتهاند نمىتوان در این باره نظر صحیح و دقیقى ارائه کرد.
حضرت محمد مصطفی (ص) در ماه ربیع الاول دیده به جهان گشود. مورخان شیعه، ولادت پیامبر اکرم را در صبح جمعه هفدهم ربیع الاول و اکثر علمای اهل سنت، در روز دوازدهم همان ماه میدانند. |
امام صادق (ع) به نقل از سلمان فارسى فرمود: پیامبر اکرم (ص) فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگى نور خودش آفرید.
همچنین امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اکرم (ص) فرمود: «اى محمد! قبل از این که آسمانها، زمین، عرش و دریا را خلق کنم نور تو و على را آفریدم... » .
حضرت امام جعفر صادق (ع) رئیس مذهب
جعفرى نیز در روز 17 ربیع الاول سال 83 هجرى چشم به جهان گشود.
در روزی که حضرت محمد (ص) به دنیا آمدند، گفتهاند که:
تمام بتها به رو، بر زمین افتادند.
ایوان کسری در آن شب به لرزه در آمد و چهارده کنگره آن ریخت.
دریاچه ساوه که سالها آن را میپرستیدند خشک شد.
در بیابان سماوه که سالها کسی در آن آب ندیده بود، آب جاری شد.
آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود، خاموش شد.
تختهای پادشاهان جهان سرنگون شد.
در همان شب، نوری از سرزمین حجاز تابید و تا مشرق ادامه پیدا کرد و ...
آمنه در زمان بارداری میگفت که هرگز احساس نکرده که باردار شده و هیچگاه باری سنگین همچون زنان دیگر را در خود نیافته است. گفتهاند پیامبر (ص) در هنگام متولد شدن پاکیزه و تمیز بود و خون و چیزهای دیگر به همراه او از شکم مادر خارج نشد. همینطور میگویند زمانی که پیامبر (ص) متولد شد سر به سوی آسمان بلند کرد و سپس برای خداوند تبارک و تعالی سجده نمود.
آمنه میگوید در هنگام ولادت پیامبر (ص)، کسی به او گفته بود که او سرور آدمیان را به دنیا آورده است، پس او را "محمّد" بنامد. وقتی عبدالمطلب از این جریان اطلاع یافت، گوسفندی را کشت و گروهی از بزرگان قریش را دعوت کرد و در آن جشن نام پیامبر را محمد یعنی ستوده شده قرار داد.
صفحات تاریخ گواهی می دهند که میلاد پیامبران با حوادث و رویدادهای خارق العاده ای همراه بوده است. مثلا میلاد حضرت موسی (ع) در زمانی رخ داد که حکومت وقت گروهی را مامور کرده بود تا تمام نوزادان ذکور بنی اسرائیل را ذبح کنند. دوران بارداری حضرت مریم (ع) و تولد حضرت مسیح (ع) با یک رشته حوادث عظیم و چشمگیر که مخالف قوانین عادی است همراه بوده است. مادر وی بدون آن که با مردی ازدواج کند آبستن گردید، وضع به گونه ای بود که احدی از بنی اسرائیل از حمل او آگاه نبود و او در نقطه ای خلوت وضع حمل کرد، خدا به او دستور داد که درخت خرمای خشکیده را تکان دهد تا رطب خرمای تازه از آن فرو ریزد. آن گاه فرزند خویش را به سوی قوم خود آورد، سیل اعتراض ها آغاز گردید، او برای دریافت پاسخ به نوزاد خود "مسیح" اشاره کرد که سوال های خود را از او بپرسید. ناگهان نوزاد لب به سخن گشود و گفت: «من بنده خدا هستم کتاب (انجیل) به من داده شده و از پیامبران می باشم، خدایم مرا به نماز و زکات امر فرموده است».
بنابراین نباید تعجب کنیم که تاریخ می گوید ولادت پیامبر گرامی اسلام (ص) با یک رشته حوادث فوق العاده همراه بود. مثلا هنگام ولادت او طاق کسری در ایران شکافت و چند کنگره آن فرو ریخت، آتشکده فارس خاموش شد، بت های مکه سرنگون شد، نوری از وجود آن حضرت به سوی آسمان بلند شد و شعاع وسیعی را روشن ساخت و انوشیروان و موبدان خواب وحشتناکی دیدند و آن حضرت هنگام تولد جمله های "الله اکبر، الحمد لله کثیرا و سبحان الله بکره و اصیلا" را به زبان جاری کرد. (تاریخ یعقوبی، جلد 2 صفحه 5)
اگر در علت این حوادث بیندیشیم می فهمیم که این رویدادها از سپری گشتن دوران بت پرستی بشارت می دهد، و این که به همین زودی مظاهر قدرت های اهریمنی به نابودی کشیده خواهد شد و حوادث شب میلاد آن حضرت می تواند از این مقوله باشد، زیرا هدف از آن ایجاد تکان و توجه در قلوب مردمی بود که در بت پرستی و ظلم و بیدادگری غرق شده بودند.
اصولا لازم نیست که حوادث در همان روز وقوع مایه عبرت و وسیله پند و اندرز گردد، بلکه کافی است که حادثه ای در سالی رخ دهد و پس از سالیان درازی از آن بهره گرفته شود. مردم عصر رسالت و یا کسانی که پس از آن آمده اند وقتی ندای مردمی را می شنوند که با تمام قدرت به ضدیت با بت پرستی و ظلم و بیدادگری برخاسته است آنگاه که سوابق زندگی او را مطالعه و بررسی می کنند، ملاحظه می نمایند که در شب میلاد این مرد، حوادثی رخ داده است که با دعوت او کاملا هماهنگ است، طبعا تقارن این دو نوع حادثه را نشانه راستگویی او می گیرند و به تصدیق او بر می خیزند.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
ولادت امام صادق در چه روزی است؟ ایشان در روز هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری قمری به دنیا آمدند. ولادت امام صادق در روزی تولد پیامبر می باشد.
در 17 ربیع الاول سال 83 هجری قمری طلوع خورشید امامت، بار دیگر مدینه را منور کرد. در آن روز، خورشیدی شکفت که بعدها پرتو انوار الهی اش دوازده هزار غنچه جویای محبت و حقیقت را شکوفا کرد و حیات و طراوت تازه ای به جهان بخشید؛ چرا که با شکوفایی و عطرافشانی آنها، مسیر بوستان حقیقت و رستگاری از بیابان خشک ضلالت و بدبختی جدا شد و سرگشتگان و عاشقان وجه اللّه به سرمنزل مقصود رسیدند.
صبح روز جمعه 17 ربیع الاول سال 83 هجری
قمری، مدینه چشم انتظار طلوع خورشیدی دیگر از سلاله پاک رسول اللّه (ص) بود، تا با تجلی جمال آن مولود مبارک وضوی نور گرفته و چهره خویش را بار دیگر منور
سازد. سرانجام خانه امامت و ولایت با میلاد فرخنده ششمین امام معصوم علیه السلام، غرق
شادی و سرور شد. ملائک مشتاقانه به استقبال و خوش آمدگویی از آن نوگل تازه شکفته به
زمین آمدند و نرگس چشمان خود را میزبان قدوم مبارک آن عزیز بزرگوار کردند.
شکوفایی ششمین گل بوستان امامت در هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری، مدینه را آکنده از عطرگل محمّدی و غرق شادی و سرور کرد. نام آن حضرت جعفر و مشهورترین کنیه ایشان، ابوعبداللّه و معروف ترین لقب شان صادق است. پدر بزرگوارشان، امام محمّد باقر (ع) مانند اجداد گرامی خود از زهد و تقوایی راستین و الهی بهره مند بود و مادر آن حضرت، «ام فَروه» نوه محمّد بن ابی بکر یکی از یاران نزدیک امام علی (ع) بود.
امام جعفر صادق (ع) هنگامی متولد شدند که پدر بزرگوار ایشان، امام محمّد باقر (ع) برای کاری خارج از مدینه به سر می بردند. پس از تولد، نوزاد را در پارچه سفیدی پیچیدند و به نزد جد گران قدرشان امام سجاد (ع) آوردند. حضرت زین العابدین (ع) نگاهی توأم با نشاط و امید بر او افکندند و پس از قرائت آیاتی از قرآن و ذکر و دعا فرمودند: «امید است قدمش مبارک باشد».
امام صادق (ع) دارای القاب بسیاری هستند که هر کدام به گونه ای، صفت و حقیقت وجودی ایشان را نمایان می کنند. معروف ترین لقب ایشان، صادق به معنی راستین و راستگو است، القاب دیگر ایشان عبارتند از: فاضل، قائم، کامل، منجی، صابر، کلمة الحق، لسان الحق و صادق، همچنین ایشان دارای سه کنیه ابوعبداللّه ، ابی اسماعیل و ابوموسی می باشند که ابوعبداللّه از دیگر کنیه های ایشان معروف تر است.
در برخی نوشته ها انتخاب لقب امام ششم (ع) را به پیامبر (ص) نسبت می دهند، چنان چه در کتاب علل الشرائع از قول پیامبر (ص) آمده است:
«به هنگامی که پسرم، جعفر بن محمّد به دنیا آمد او را صادق (ع) بخوانید برای این که در تداوم امامت، فرزندی به دنیا می آید که به همین اسم (جعفر) نامیده می شود [و] بدون حقی ادعای امامت می کند و او را جعفر کذاب می نامند». |
صادق، همچنین نام نهری است در بهشت، چرا که وجود پربرکت امام صادق (ع) نیز همچون آبشار زلال نهر بهشت، حیات بخش و پرثمر است.
امام صادق (ع) در کودکی مایه دلگرمی و موجب سرور اهل خانه بودند. چنان چه هوشمندی و زیرکی ایشان در دوران کودکی همه را به حیرت وا می داشت و حرکت و راه و رسم ایشان، نشان می داد که در مسیر خیر و عزت قدم بر می دارند. این امر حتی در بازی های کودکانه آن حضرت نیز مشهود بود. ایشان حدودا 10 ساله بودند که در جلسات درس و بحث جدّ بزرگوارشان و بعدها جلسات درس پدر ارجمند خود شرکت می کردند و این در حالی بود که آن حضرت در میان دیگر افراد شرکت کننده در آن جلسات که همه از افراد بزرگسال بودند، درخششی فوق العاده داشتند.
دوران 34 ساله امامت امام صادق (ع)، عصر شکوفایی معارف اهل بیت علیهم السلام بود. آن حضرت در این دوران از درگیری بنی امیه و بنی عباس و اشتغال آن ها به خودشان استفاده کرده و با توجه به نیاز شدید جامعه آن زمان و آماده بودن زمینه اجتماعی، با ایجاد یک حوزه وسیع علمی و دینی، به تربیت شاگردان بسیاری در زمینه های مختلف علمی و مذهبی پرداختند. عده شاگردان معروف ایشان را تا 4000 نفر و مجموع آن ها را تا 12000 نفر هم نوشته اند. به این ترتیب آن حضرت ضمن مبارزه با شبهات مسموم بدعت گزاران، اسلام نام محمّدی را از زیر حجاب تیره و تار اسلام بنی امیه و بنی عباس بیرون آوردند.
دستگیری از محرومان: همین که پاسی از شب می گذشت امام صادق (ع) انبانی ازنان و گوشت و پول فراهم می آورد و آن را بر دوش می گرفت و به سوی خانه نیازمندان مدینه رهسپار شده و آن ها را در میانشان، تقسیم می کرد.
خیرخواهی و گذشت: روزی، مردی به نزد امام صادق (ع) آمد و گفت: پسر عموی ایشان، به آن حضرت ناسزا گفته و در این راه از چیزی فرو گذار نکرده است. امام با شنیدن این سخن از جای برخاسته و دو رکعت نماز گزاردند و آن گاه چنین دعا کردند: «خداوندا، من حق خود را بر او بخشیدم، جود و کرم تو از من بیشتر است او را ببخش و گفتار و کردارش را بر او مگیر» و پیوسته آن فرد را دعا می کردند.
نماز ملکوتی: روزی امام صادق (ع) مشغول نماز بودند و آیات قرآن را در نماز تلاوت می کردند. ناگهان از حال رفتند. پس از لحظاتی که به حال عادی بازگشتند، حاضران از ایشان پرسیدند: «این چه حالی بود که به شما دست داد؟» آن بزرگوار در پاسخ فرمودند: «آیات قرآن را تکرار کردم، تا این که به حالتی رسیدم که گویی آن آیات را به طور مستقیم از زبان نازل کننده آیات، می شنیدم».
کار و تلاش: امام صادق (ع) کار و تلاش برای کسب روزی را وسیله حفظ آبرو تلقی کرده و می فرمودند: «آدمی باید در پیِ کسب و کار برای حفظ آبروی خود باشد».
قناعت: امام صادق (ع) درباره میانه روی اقتصادی می فرمودند: «من ضامنم که اگر کسی میانه رو باشد، فقیر نگردد».
ساده زیستی: امام صادق (ع) در بسیاری از وقت ها، با کارگران و غلامان خود بر سر یک سفره می نشستند و بدون هیچ غروری با آنان هم غذا می شدند. در خوردن غذا آرام و صبور بودند و هرگز با حرص و ولع غذا نمی خوردند و مانند برخی از متکبران، غذای مخصوص و متفاوت از دیگران نداشتند.
شخصیت علمی و معنوی: ابن حجر (دانشمند اهل سنت) در کتاب صواعق می گوید: «او، آن قدر مباحث فقهی را در جهان عرضه کرده که قبل و بعد او سابقه ندارد».
فعالیت های سیاسی: ایشان در فرصت های مناسب، از جمله در روز عرفه و در اجتماع عظیم حجاج در مراسم حج، حکومت را حق خود معرفی می کردند.
اخلاق اجتماعی: ایشان فردی خوش مجلس و خوش سخن بودند. با مردم روابط گرم و معاشرتی صمیمانه داشتند، ولی این گرمی و صمیمیت سبب آن نمی شد که در مجلس ایشان، کار خارج از نزاکتی صورت گیرد. آن امام، هرگز کلام کسی را قطع نمی کرد. همچنین ایشان با چهره ای بشاش و گشاده و با لبانی متبسم با مردم روبرو می شدند چنانچه مالک بن انس یکی از شاگردان امام صادق (ع) و پیشوای مذهب مالکی می گوید: «او فردی شوخ طبع و خنده رو بود».
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
تاریخ تولد پیامبر (ص) بنا به روایت شیعیان مصادف با هفدهم ربیع الاول سال عام الفیل و بنا به روایت اهل سنت مصادف با دوازدهم ربیع الاول است.
شاید یکى از پراختلافترین مسایل تاریخ زندگانى حضرت محمد اختلاف موجود در تاریخ ولادت آن بزرگوار باشد که اگر کسى بخواهد همه اقوال را در این باره جمع آورى کند به بیش از 20 قول می رسد.
همه مورخان و سیره نویسان اتفاق دارند که تولد حضرت محمد (ص) در عام الفیل (سال 570 میلادی) و در ماه ربیع الاول بوده است، اما اینکه تولد آن حضرت در چه روزی از ماه ربیع الاول بوده است، معروف در میان محدثان شیعه این است که تولد آن بزرگوار در صبح روز جمعه هفدهم ربیع الاول بوده است و مشهور در میان اهل سنت این است که آن حضرت در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول دیده به دنیا گشوده است.
عموم سیره نویسان اتفاق نظر دارند که تاریخ تولد پیامبر گرامى در عام الفیل، در سال 570 میلادى بوده است. زیرا آن حضرت به طور قطع، در سال 632 میلادى درگذشته است و سن مبارک او 62 تا 63 بوده است. بنابراین، ولادت او در حدود 570 میلادى خواهد بود.
بسیارى جاى تاسف دارد که روز میلاد و وفات رهبر عالیقدر اسلام، بلکه موالید و وفیات بیشتر پیشوایان مذهبى ما به طور تحقیق معین نیست. این ابهام سبب شده که بسیارى از روزهاى جشن و سوگوارى ما از نظر تاریخ قطعى نباشد؛ در صورتى که دانشمندان اسلام، نوعا وقایع و حوادثى را که در طى قرون اسلامى رخ داده است با نظم مخصوصى ضبط کرده اند، ولى معلوم نیست چه عواملى در کار بوده که میلاد و وفات بسیارى از آنها به طور دقیق ضبط نگردیده است.
جعفر سبحانی در کتاب فروغ ابدیت می نویسد: فراموش نمی کنم هنگامى که دست تقدیر، نگارنده را به سوى یکى از شهرهاى مرزى کردستان ایران کشانیده بود، یکى از دانشمندان آن محل این موضوع را با من در میان گذارد و بیش از حد اظهار تاسف نمود و از سهل انگارى نویسندگان اسلامى بسیار تعجب می کرد و می افزود: چطور آنان در یک چنین موضوع اختلاف نظر دارند. نگارنده به او گفت: این موضوع تا حدودى قابل حل است. اگر شما بخواهید بیوگرافى و شرح حال یکى از دانشمندان این شهر را بررسى کنید و فرض کنیم که این دانشمند پس از خود اولاد و کسان زیادى از خود به یادگار گذارده باشد، آیا به خود اجازه مىدهید که با بودن فرزندان مطلع و فامیل بزرگ آن شخص، که از خصوصیات زندگانى او طبعا آگاهند، بروید شرح زندگانى او را از اجانب و بیگانگان، یا از دوستان و علاقمندان آن شخص درخواست کنید؟ به طور مسلم وجدان شما اجازه چنین کاری را نمی دهد.
رسول گرامى اسلام از میان مردم رفت و فامیل و فرزندانى از خود به یادگار گذارد، بستگان و کسان آن حضرت می گویند: اگر رسول خدا پدر ارجمند ماست و ما در خانه او بزرگ و در دامن مهر او پرورش یافته ایم، بزرگ خاندان ما، در فلان روز به دنیا آمده و در فلان ساعت معین، چشم از جهان بربسته است. آیا با این وضع جا دارد که قول فرزندان او را نادیده گرفته و نظر دور افتادگان و همسایگان را بر قول آنان ترجیح دهیم؟!
دانشمند مزبور، پس از شنیدن سخنان نگارنده
سر به زیر افکند و سپس گفت: گفتار شما مضمون مثل معروف است که: «اهل البیت ادرى بما
فی البیت» و من نیز تصور می کنم که قول امامیه، در خصوصیات زندگى آن حضرت که ماخوذ
از اولاد و فرزندان و نزدیکان اوست، به حقیقت نزدیکتر باشد.
معروف این است که نور وجود آن حضرت، در ایام تشریق (روزهای یازدهم الی سیزدهم از ماه حج) در رحم پاک «آمنه» قرار گرفت. |
ولى این مطلب با آنچه میان عموم مورخان مشهور است که تاریخ تولد پیامبر در ماه «ربیع الاول» بوده است، سازگار نیست. زیرا در این صورت، باید دوران حمل«آمنه» را، سه ماه و یا یکسال و سه ماه بدانیم و این خود از موازین عادى بیرون است و کسى هم آن را از خصائص حضرت محمد (ص) نشمرده است.
محقق بزرگ، شهید ثانى (911-966) اشکال مزبور را چنین حل کرده است که: فرزندان اسماعیل به پیروى از نیاکان خود، مراسم حج را در «ذى الحجه» انجام می دادند، ولى بعدا به عللى به این فکر افتادند که مراسم حج را هر دو سال در یک ماه انجام دهند؛ یعنى دو سال در «ذى الحجه» و دو سال در «محرم». بنابراین، با گذشتن 24 سال، دو مرتبه ایام حج به جاى خود باز می گردد و رسم اعراب بر همین جارى بود، تا این که در سال دهم هجرت که براى اولین بار، ایام حج با ذى الحجه تصادف کرده بود، پیامبر گرامى با القاء خطبه اى، از هر گونه تغییر، اکیدا جلوگیرى فرمود و ماه ذى الحجه را ماه حج معرفى نمود و این آیه در خصوص جلوگیرى از تاخیر ماه هاى حرام که رسم عرب جاهلى بود نازل گردیده است:
«انما النسیء زیادة فی الکفر یضل به الذین کفروا یحلونه عاما و یحرمونه عاما»؛ «تغییر دادن ماه هاى حرام نشانه فزونى کفر است. کسانى که کافرند به وسیله آن گمراه مىشوند یک سال آن را حلال می شمارند و یک سال حرام».
روى این جریان، ایام تشریق در هر دو سال در گردش بوده است. اگر روایات می گوید که: نور آن حضرت در ایام «تشریق»، در رحم مادر قرار گرفته و در هفدهم ربیع الاول از مادر متولد گردیده است، این دو مطلب با هم منافات ندارند؛ زیرا در صورتى منافات پیدا می کنند که منظور از ایام تشریق همان یازدهم و دوازدهم و سیزدهم «ذى الحجه» باشد ولى همان طورى که توضیح داده شد، ایام تشریق پیوسته در تغییر و تبدیل بوده و ما با محاسبات به این مطلب رسیدیم که در سال حمل و ولادت آن حضرت، ایام حج مصادف با ماه جمادى الاولى بوده است و چون تاریخ تولد پیامبر در ربیع الاول بوده، در این صورت دوران حمل آمنه تقریبا ده ماه بوده است.
نظریه دیگر این است که اعراب در دو موقع «حج» می کردند. یکى ذى الحجه و دیگر ماه رجب و تمام اعمال حج را در همین دو موقع انجام می دادند. در این صورت، ممکن است مقصود از این که: «آمنه» در ماه حج یا در ایام تشریق، حامل نور رسول خدا شده، همان ماه رجب باشد و اگر تاریخ تولد پیامبر را در هفدهم ماه ربیع الاول بدانیم، در این صورت مدت حمل، هشت ماه و اندى خواهد بود.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
تب شبکه های اجتماعی گاهی خیلی تند می شود. گاهی با سوژه کردن لیونل مسی و هاشم بیک زاده، گاهی با ساختن کمپین دعوت از بازیکن ذخیره تیم شهرداری یاسوج (که به شکلی عجیب به درون زمین پرید و مانع گل خوردن تیمش شد)به تیم ملی برای جام جهانی 2014.
گاهی هم با آن خواننده مجالس عروسی در شهرستان سبزوار (که با تیپ خاص و حالات بامزه اش سوژه خوبی برای کاربران شبکه های اجتماعی جور کرده).
اما لابلای این سوژه هایی که بیشتر دستمایه طنز و تمسخر می شوند، می شود سوژه هایی فرهنگی هم پیدا کرد.
سوژه هایی که یک دغدغه فرهنگی را نشانه گرفته اند و توانسته اند یک موج از همراهی کاربران شبکه های اجتماعی را با خود همراه کنند.
این چند روزه لابلای پست های کاربران شبکههای اجتماعی، حرکتی خودجوش و مردمی برای احیای پوشش و سنتهای افتخارآمیز محلی به راه افتاده است.
انبوه عکسها، پوسترها و گرایش روزافزون به بازنمایی زیباییهای سرزمین مادری در قالب پوشش اقوام، اتفاقی است که شبکه های اجتماعی به خود دیده اند.
لُرها که در این حرکت پیشتاز بودهاند. آنها سعی کرده اند کارشان را رسمی تر هم کنند و با انتخاب روز ویژه ای در اردیبهشت ماه امسال به نام «روز گُلوَنی» سعی در ترویج پوشش لری و تقویت این فرهنگ پرپیشینه دارند.
روزی به نام گلونی
26 اردیبهشت ماه، به همت جمعی از دختران خرم آبادی، به عنوان روز سربند لُری یعنی « گُلوَنی» نامگذاری شده است تا زنان و مردان لر با استفاده از این پوشش که هم برای زنان و هم برای مردان کاربرد ویژه داشته و دارد، مراسمی نمادین و همایشی برگزار کنند.
ضمن این که قرار است هر سال در بهار و تا ۲۶ اردیبهشت، دختران لر با بهسر کردن روسری لری، این پوشش اصیل و زیبا را را به دیگران معرفی کنند.
گُلوَنی، سربندی باستانی است که زنان لرستانی بهشکل خاصی بهسر میکنند و بخشی از پوشش زیبای زنان و مردان لر است. نسل جدید، از نوع کوچک آن بهعنوان روسری استفاده میکند. این روسری با طرح زیبای سنتی بین دیگر دختران ایرانی هم طرفدار زیادی دارد و یکی از سوغاتهای لرستان است.
در روز ۲۶ اردیبهشت هم برنامهی ویژهای در خرمآباد برگزار میشود که اطلاعرسانی خواهد شد. بسیاری از دختران لر اعم از معلمان، استادان، روزنامهنگاران، دانشجویان و فعالان فرهنگی جزو حامیان این حرکت هستند.
یک روسری به قدمت تاریخ
سرپرست گروه کاوش در لرستان که به تازگی کاوش پرسروصدا و حساس قلعه گوری در منطقه سیمره لرستان را به پایان رسانده است، درباره پیشینه گلونی میگوید: آنچه که مشخص است ریشه سربند آن هم سربند لُری بر اساس بیان مورخانی چون هرودت به دوره هخامنشیان و دوره ماد برمیگردد.
«عطا حسن پور» با اشاره به این که بر اساس شواهد و نوشته های تاریخی، سربند از اجزای لباسهای ایرانی همه ایرانیان، وابسته به آن و جدایی ناپذیر است می گوید:«دیاکونوف روسی در کتاب تاریخ ماد، پوشش ایرانی را توصیف میکند و سربند را در مورد زن و مرد ایرانی، هر دو به کار میبرد. وجود دستاری به دور سر در نقش برجستههای تاریخی تایید میشود. در دوران میلادی و حتی پیش از مادها هم زنان و هم مردان دستار یا همان سربند بر سر دارند.«
سرپرست گروه کاوش در لرستان ادامه میدهد: در سالنامههای آشوریان نیز میبینیم که این دستار هم بر سر زنان و هم بر سر مردان وجود دارد و در توصیف اقوام زاگرس، آشوریان، عیلامیها و مادها از این سربند یاد میشود و در میان نقش برجسته های به جامانده این سربند به وضوح دیده میشود.
حسن پور با بیان اینکه در منطق باباجیلان در غرب شهرستان دلفان، استان لرستان کاوشهای ویژه ای را انجام داده است و به زودی مقالات علمی و تصاویر مرتبط با آن در مجامع بین المللی منتشر خواهد شد، میافزاید: در این خصوص شخصاً مستنداتی را در حفاری گورستان عصر آهن (سه هزار ساله) باباجیلان در غرب شهرستان دلفان، دامنه کوه سرکشتی، در گور شماره دو، به دست آوردم.
او اشاره میکند: در گور شماره دو در این گورستان، انگشتر مفرغیای به دست آمد که به جای نگین آن، نقشکنده ای وجود داشت. این نقشکنده، نقش یک انسان با دو بال است که از دل خورشید بیرون میآید. این نماد را در فرهنگ پیش از تاریخ، با عنوان فروَهر یا همان انسان خدایگونه میشناسیم.این نماد شکلی روحانی دارد و لباس بر تن دارد. با نمادشناسی انجام شده روی اندام این نقش ، کفش مادی، شلوار مادی و باشلوق مادی یعنی سربندی که مانند کلاه دور سر قرار میگیرد مشخص شدهاند. این سربند همچون مقنعههای امروزی گوش،گردن و سینه را میپوشاند.
آن طور که حسن پور توضیح میدهد، روی این باشلوق مادی، کلاهی قرار دارد و دور کلاه دستاری شبیه گلونی های امروزی قرار گرفته است. این نماد یکی از قدیمیترین نمادها در لرستان به شمار میآید و در مجموع مرد را با جنبه الوهیت او و دستاری به سر آن هم شبیه گلونی نشان میدهد.
او با اشاره به اینکه به غیر از این نمونه چندین نمونه مفرغهای دیگر در لرستان به دست آمده است که تصاویر مرد و همچنین زن را با سربند و دستار نشان میدهد، اضافه میکند: بیشتر مورخان درتوصیف هایشان از پوشش اقوام ایرانی به این دستار یا همان سربند اشاره واضح و مشخص داشتهاند.
وقتی مردان هم گلونی به سر می کردند
این کارشناس ارشد باستان شناسی که به زودی برای ارائه پژوهشش در خصوص قلعه گوری واقع در منطقه سیمره لرستان در مجامع بین المللی حضور خواهد یافت، اظهار میکند: در دورههای متاخر نیز کاربرد گُلوَنی شکل رایجتری پیدا میکند و به عنوان مثال در در دوره قاجار در عکسهای گرفته شده مردان با پوشش گُلوَنی دیده میشوند.
سرپرست گروه کاوش لرستان به برخی ابعاد مردم شناسی « گُلوَنی» نیز اشاره میکند و میافزاید: مردان گُلوَنی را دور «شو کلاو» یا همان کلاه لریانی مرسوم در منطقه لرستان میبستند و به گاه مهمانی یا جنگ ، به منظور تزیین و یا نگهدارنده کلاه از آن استفاده میکرده اند.
او عنوان میکند: در دوران ساسانی نمونه ای از سربند دیده میشود که بسیار شبیه گُلوَنی امروزی لرستان است.
حسن پور به نقش آناهیتا بر روی یک پلاک گچبری در محوطه برزقباله لرستان اشاره میکند و توضیح میدهد: در این نقش، آناهیتا درست مانند زنان لُر، سربندی به دور سر بسته است و گیسوان بافته و طناب پیچش از زیر آن هویداست.
گلونی، پدیده می شود؟
حالا اهالی لرستان و لرهای مقیم تهران حسابی دست به کار شده اند تا قبل از 26 اردیبهشت و روزی که به نام سربند تاریخی و سنتی شان نامگذاری کرده اند، گلونی را بیشتر به مردم بشناسانند.
باید دید آیا برپایی نمایشگاه عرضه گلونی در شهرکتاب بریانک و موجی که در شبکه های اجتماعی برای معرفی و تبلیغ این سربند و روسری تاریخی به راه افتاده، می تواند گلونی را به عنوان یک پدیده فرهنگی در میان شبکه های اجتماعی معرفی کند؟(مجله مهر /آتوسا رحمتی)
جام جم سرا:
"علیاکبر سیاری" معاون بهداشتی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در خطبههای نماز جمعه ظهر دیروز (5 اردیبهشت ماه) به ارائه آمار مختلفی از حوزه بهداشت اشاره کرد که برخی از آنها تکاندهنده بود.
وی افزود: 25 درصد عوامل اثرگذار سلامت مربوط به حوزه بهداشت و درمان، 65 درصد مربوط به حوزه اقتصادی و اجتماعی و 10 درصد مربوط به ژنتیک است بنابراین برای صیانت از سلامت افراد هم مردم و هم مسئولین نقش دارند.
سیاری با بیان اینکه شعار هفته سلامت امسال "خودمراقبتی" انتخاب شد، گفت: این شعار به این معنی است که مردم به سطحی برسند و توانمند باشند تا از سلامت خود مراقبت کنند.
وی سه عامل بیماریهای واگیر، بیماریهای غیرواگیر همچون سبک زندگی، عادات غذایی و ... و آسیبهای اجتماعی را عوامل دخیل در سلامت دانست و گفت: آسیبهای اجتماعی همانند اعتیاد، خشونت، بزهکاری، کودکان خیابانی، ترک تحصیل، فقر و ... را شامل میشود.
معاون وزیر بهداشت تاکید کرد: هرچه در جامعه فقر، بیکاری، بیعدالتی، پوشش بیمه همگانی، آموزش و توسعه و ... کمتر باشد، تقوا، ایمان، مسئولیتپذیری، شایستهسالاری و مشارکت مردم افزایش یافته و آن جامعه سالم و شاداب خواهد بود.
وی خاطرنشان کرد: در سه دهه گذشته امید به زندگی افزایش یافته، مرگ مادران حین زایمان و مرگ و میر کودکان کاهش یافته و دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی نیز افزایش یافته است.
سیاری اظهار داشت: در کشورهای صنعتی 30 درصد هزینه درمان از جیب بیمار و مابقی توسط دولت پرداخت میشود در کشور ما نیز در برنامه چهارم توسعه قرار شد به این سمت حرکت کنیم اما متاسفانه اینگونه نشد به طوری که هزینه پرداختی توسط بیمار به 70 درصد رسید که این یک بیعدالتی است.
معاون وزیر بهداشت با بیان اینکه ریشه مشکلات اقتصادی مربوط به همه کشورهاست، گفت: بیماریهای مضمن افزایش یافته و خوشبختانه رهبر معظم انقلاب در زمینه اصلاح سبک زندگی و رفتارهای اجتماعی تاکیداتی داشتند و بالاترین مقام کشور دغدغه سلامت مردم را دارد.
سیاری گفت: همچنین ریاست جمهوری نیز "پیشگیری مقدم بر درمان است" را مورد تاکید قرار داده و در بخش هدفمندی نیز اعتباراتی را برای حوزه خدماتی در نظر گرفتهاند.
وی تاکید کرد: پیشبینی شده است که هزینه درمانی روستاییان 5 درصد و برای شهرنشینان 10 درصد توسط خودشان پرداخت و مابقی نیز توسط دولت پرداخت شود و بیماری به هنگام مراجعه به بیمارستان دغدغه دارو و تجهیزات نداشته باشد.
معاون وزیر بهداشت همچنین اظهار داشت: برای ارتقای خدمات بهداشتی 23 میلیون روستایی و 8.5 میلیون جمعیت حاشیهنشین شهرهای بزرگ پیشبینی شده است.
سیاری در ادامه با بیان اینکه مشکل سلامت مربوط به کیفیت زندگی و رفتارها قابل کنترل است، گفت: کمتحرکی، عادات غذایی و مصرف سیگار باعث افزایش بیماریهای مضمن همچون دیابت، فشارخون، سکته زودرس قلبی و مغزی و سرطان شده است به طوری که سالانه 30 هزار نفر بر اثر سرطان فوت میکنند.
وی ادامه داد: هر روز در اثر حوادث ترافیکی 52 نفر فوت میکنند و سالانه 800 هزار نفر نیز در بیمارستانها بستری میشوند که هزینه این عوامل قابل پیشگیری است.
معاون وزیر بهداشت همچنین به ارائه آماری در خصوص میزان مصرف سیگار اشاره کرد و گفت: 10 درصد مردم کشور ما یعنی 5.5 میلیون نفر سیگار مصرف میکنند به طوری که 70 میلیارد نخ سیگار مصرف وروزانه 10 میلیارد تومان هزینه مصرف سیگار میشود.
سیاری یادآور شد: 14 درصد مردم کشور ما قند خون بالا یعنی دیابت و 28 درصد نیز چربی خون بالا دارند که این عوامل قابل پیشگیری است.
وی در ادامه سخنان خود به معضل آلودگی هوا اشاره کرد و گفت: در سال 91 در تهران فقط 5 درصد روزها هوای پاک بود.
معاون وزیر بهداشت تاکید کرد: 70 هزار خودروی غیراستاندارد در تهران تردد میکند که هر خودروی فرسوده سه برابر خودروهای استاندارد آلودگی هوا دارند.
سیاری خاطرنشان کرد: در هر ساعت دو نفر بر اثر آلودگی هوا در تهران فوت میکنند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به افزایش معضلات استفاده از مواد مخدر و روانگردان اشاره کرد و گفت: متاسفانه مصرف مواد مخدر از جمله شیشه جوانان ما را در معرض خطر قرار داده است.
معاون وزیر بهداشت تاکید کرد: مصرف شیشه باعث بروز رفتارهای خطرناک همچون خودکشی، قتل، تصادفات شدید، رفتارهای جنسی پرخطر، ایدز و... را در بر دارد البته این موضوعات با آموزش قابل حل است.
وی همچنین اظهار داشت: 20 تا 30 هزار نفر معتاد تزریقی در کشور وجود دارد که متاسفانه افراد دیگری رانیز به ایدز مبتلا میکند.
معاون وزیر بهداشت ادامه داد: امیدواریم با کمک مردم و مسئولین، حمایت بیدریغ رهبر معظم انقلاب، دولت، نمایندگان مجلس، قوه قضاییه و ... بتوانیم برنامه خودمراقبتی را ترویج وتوسعه دهیم.
سیاری اظهار داشت: این برنامه در سطح آموزش و پرورش برای 12 میلیون دانشآموز در دانشگاهها برای 4 میلیون دانشجو در حوزه کشاورزی،کارگران، صنعتگران و ... قابل اجرایی است امیدواریم بتوانیم اجرایی کنیم.
وی آموزش سه رفتار کمتحرکی، عادات غذایی و کاهش مصرف سیگار را ضروری دانست و گفت: کاهش مصرف نمک از مهمترین ضروریاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
معاون وزیر بهداشت همچنین کاهش مصرف روغن و جایگزینی روغن مایع و پرهیز از مصرف سیگار و قلیان را ضروری دانست و گفت: برخیها تصور نکند قلیان ضرر ندارد بلکه مصرف قلیان معادل 20 نخ سیگار ضرر دارد.
سیاری در پایان خاطرنشان کرد: امیدواریم روحانیون با اطلاعرسانی از طریق منابر و مساجد به کاهش مصرف سیگار و قلیان کمک کند تا شاهد بهبود وضعیت جامعه باشیم.(باشگاه خبرنگاران جوان)
جام جم سرا: متخصصان سلامت میگویند مصرف 4 عدد گوجه فرنگی در روز خطر سرطان کلیه را به ویژه در زنان کاهش میدهد.
طبق بررسیهای انجام شده زنانی که از گوجه فرنگی یا دیگر میوهها و سبزیجات حاوی نوعی آنتیاکسیدان موسوم به «لیکوپن» مصرف میکنند کمتر در معرض ابتلا به سرطان کلیه هستند.
«وون جین هو»، متخصص ارشد این مطالعه از دانشگاه اوهایو گفت: در این آزمایش میزان لیکوپن موجود در رژیم غذایی زنانی که از بیشترین مقدار این آنتیاکسیدان مصرف کرده بودند برابر با خوردن چهار گوجه فرنگی در روز بود.
به نقل از عصر ایران، در این بررسی متخصصان به مطالعه روی نزدیک به 92 هزار زن در دوره پس از یائسگی پرداختند. همچنین میزان ریزمغذیهای مصرفی این زنان از جمله لیکوپن براساس اطلاعات جمعآوری شده از پرسشنامهها بررسی شد. حین انجام این مطالعه در 383 زن سرطان کلیه تشخیص داده شد. همچنین نتایج به دست آمده نشان داد تنها مصرف لیکوپن با کاهش خطر ابتلا به سرطان کلیه مرتبط است.
به گزارش خلیج تایمز، این مطالعات تایید کرد زنانی که در رژیم غذایی خود میزان بالایی لیکوپن مصرف میکنند در مقایسه با سایر زنان 45 درصد کمتر در معرض ابتلا به این سرطان هستند. تامین لیکوپن مورد نیاز بدن نه تنها با مصرف گوجه فرنگی بلکه از طریق مصرف سس گوجه فرنگی و دیگر میوههای حاوی این آنتیاکسیدان از جمله هندوانه گریپ فروت و پاپایا امکانپذیر است. رنگ قرمز این میوهها به دلیل وجود لیکوپن است.
جام جم سر: اینکه چطور از جوانیمان استفاده کنیم که در سنین میانسالی و پیری از گذشتهمان به نیکی یاد کنیم، یا برعکس دائم جمله پر از پشیمانی و حسرتبار «جوانی کجایی که یادت بخیر» را تکرار کنیم فقط به خودمان بر میگردد و بس. جوانی یک نعمت الهی و یک فرصت است. ارزش آن هنگامی احساس میشود که از دست برود. مرحلهای است که هنوز حوادث تلخ و نابسامان زندگی، آن را ناگوار نساخته و شور و شوق آن باشکوه است. گلایه و افسوس سالمندان در این است که چرا از فرصت آن بهره کافی نگرفتهاند و آرزوی پیران این است که امکانی ولو چند ماهه برای اعاده آن فراهم آید. در نظر بیشتر مردم دوره زندگی واقعی انسان همان دوره جوانی است و بیشتر مردم در چهل سالگی جز خاطره و یادبود چیزی نیستند و همانند خاکستری هستند از آتشی که زمانی شعلهور بوده است. جوانی دوران تربیتپذیری و فرصتی است که در آن عقیده و اخلاق ریشهدار شده و فضایل و ملکات انسانی در او تثبیت میگردد. به عقیده روانشناسان تربیتی،
صفات نیک یا بدی که دوران جوانی در نهادها پایهگذاری میشود، اثراتی مادامالعمر دارد.
جوان و خانواده
ارتباط خانواده و جوان، یکی از مسائل حساس و اثرگذار بر آینده جوان تلقی میشود.
سعیده محمدی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی و کارشناس حوزه خانواده و جوانان در این باره میگوید: موضوعات متعددی میتواند به ارتباط خانواده و جوان کمک کند؛ یکی از این موضوعات شناخت ویژگیهای دوره جوانی است؛ در این دوره فرد با تغییرات زیادی از جمله تغییرات خلقی، شناختی، هیجانی و عاطفی روبهرو میشود و در حالی که خانواده از این تغییرات شناخت و آگاهی لازم داشته باشد، براحتی توانایی ارتباط موثر با جوان را خواهد داشت.
وی در ادامه میگوید: خانواده با کمک به جوان برای آشنایی با این تغییرات به نحوی آسودگیخاطر را برای جوان ایجاد خواهد کرد و او بخوبی میتواند در این مسیر پرتلاطم و گاهی بحرانی راه خود را پیدا و موفقتر عمل کند و در ادامه موجب احساس رضایت جوان از خود و همچنین ایجاد این احساس در خانواده شود.
یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار بر ارتباط خانواده و جوان، داشتن مهارتهای لازم برای این ارتباط است؛ از جمله این مهارتها میتوان به توانایی اغماض و چشم پوشی از بعضی اشتباهات جوانانکه بسیاری از اوقات در سن و دوره آنها طبیعی است، نام برد؛ والدین با شناخت تفکر همه یا هیچ نباید فرصتهای پیش روی جوان را برای کسب تجربه از او سلبکنند و مسئولیت دادن و اعتماد به جوانان میتواند یکی دیگر از موضوعاتی باشد که خانواده باید به آن توجه کند.
محمدی میافزاید: احترام به استقلال، خودمختاری، نیاز جوانان به دیده شدن و نیاز به زمانهایی برای تنها ماندن همگی میتواند در بهبود رابطه خانواده و جوان موثر باشد.
جوان و ازدواج
درست است که دیگر آن روزها گذشته که دخترها در 15 سالگی و پسرها در 20 سالگی ازدواج کنند و خیلی زود وارد زندگی مشترک اما مستقل شوند، اما کارشناسان امروز هنوز هم معتقدند ازدواج هرچقدر در سن مناسب باشد و دختر و پسر در اوایل جوانی تن به ازدواج دهند مشکلات کمتری برایشان ایجاد میشود. البته باید گفت تجملاتی شدن زندگیها، شرایط اقتصادی نهچندان مناسب و مشکلاتی از این دست، دست به دست هم داده تا نه فقط سن ازدواج بالا و بالاتر برود بلکه بعضی جوانان حتی جرات نکنند به ازدواج فکر کنند. تغییر سبک ازدواج در ایران، بیکاری، نبود امنیت اقتصادی و آینده، تغییر الگوی رفتاری در همسرگزینی، مسائل اجتماعی و برخی مسائل فرهنگی حاکم بر جامعه باعث شده بیش از 15 میلیون دختر و پسر ایرانی که در آستانه سن ازدواج هستند نتوانند ازدواج کنند. از هزینههای سرسام آور اجارهخانه گرفته تا فراهم کردن مقدمات یک جشن عروسی و بهجا آوردن آداب و رسوم، همه و همه در منصرف کردن جوانان از ازدواج نقش دارند. میتوان مشکلات اقتصادی و معیشتی را به عنوان عامل اصلی دوری جوانان از ازدواج در نظر گرفت. در کشور ما با وجود سنتهای بسیاری که بار مالی زیادی بر دوش خانوادهها میگذارد، اقدام برای ازدواج نیازمند پشتوانه مالی بزرگی است و این موضوع باعث طفره رفتن جوانان از این تصمیم میشود. سنتهایی مثل جهیزیه کامل، هدیههای سنگین برای مناسبتهای مختلف و بسیاری موارد دیگر، به دو جوان که پشتوانه مالی قوی ندارند اجازه تصمیمگیری در این مورد را نمیدهد. در بسیاری از موارد، خانوادهها هم امکان تحمل چنین بار مالی سنگینی را ندارند و برای ازدواج فرزندانشان پیشقدم نمیشوند.
در حال حاضر سه مانع عمده پیش روی ازدواج بخش عمدهای از قشر جوان کشور وجود دارد که عبارت است : اشتغال، مسکن و سربازی |
ازدواج، سازنده و رشد دهنده است و روح تعاون و احساس مسئولیت را بر میانگیزد وخداوند به اقدامکنندگانازدواج وعده توسعه رزق میدهد.
از آنجا که افزایش امنیت درونی، بازیابی شخصیتی و حتی رفع برخی مشکلات ذهنی و روانی، ارزشهایی هستند که در کنار بلوغ فردی و اجتماعی، افزایش مهارت، جزو پیامدهای ازدواج بموقع است؛ شاید بهتر باشد با فرهنگسازی برای ازدواج ساده، برپایی کلاسهای آموزشی درباره ضرورت ازدواج برای فرد و نظام اخلاقی و هنجاری اجتماع، فراهمشدن امکانات ضروری زندگی زوجین توسط نهادهای دولتی یا «ان. جی. او»ها، حمایتهای متنوع بیمهای و مالی از جوانهای در آستانه ازدواج، قرارگیری متاهلان در اولویت برخی خدمات اجتماعی و شغلی، ساخت مسکن ارزانقیمت و واگذاری به زوجین جوان و... به ازدواج بموقع جوانان کمک شودکه در این بین نقش خانواده و دولت در این حوزه و هماهنگی میان آنها، نکته مهمی است که در این زمینه نقشی پررنگ دارد.
جوان و سربازی
در حال حاضر سه مانع عمده پیش روی ازدواج بخش عمدهای از قشر جوان کشور وجود دارد که عبارت است : اشتغال، مسکن و سربازی. لاینحل باقی ماندن این مسائلمسائل دیگری همچون بالا رفتن سن ازدواج، افسردگی، اعتیاد و افزایش میزان جرایم و مفاسد را در جامعه به همراه آورده است. افراد با فرض طی سریع مدارج علمی در 23 سالگی از مقطع کارشناسی و در 25 سالگی از مقطع کارشناسی ارشد فارغالتحصیل میشوند. اگر این افراد بخواهند پس از اتمام تحصیلاتشان تازه دوران خدمت سربازی را طی کنند و بعد به فکر ازدواج بیفتند یعنی تقریبا باید در سن 27 تا 28 سالگی ازدواج کنند. در حالیکه ازدواج نه منافاتی با ادامه تحصیل و پیشرفت علمی فرد دارد و نه با سربازی رفتن در تضاد است؛ البته برخی از خانوادهها به پسرهایی که سربازی نرفتهاند، دختر نمیدهند و برخی دیگر به پسرهای سرباز هم دختر نمیدهند.
اما ازدواج با افرادی که حاضر نیستند هرگز به سربازی بروند مشکلات زیادی در زندگی فردی و زناشویی ایجاد میکند، زیرا جامعه و قانون ما برای آنها محدودیتهایی ایجاد کرده است. طبق قوانین کشور استخدام و به کارگیری فردی که سربازی نرفته بخصوص در ادارات دولتی و نیمه دولتی ممنوع است. نقل و انتقال هرگونه سند رسمی برای این افراد غیرممکن است. مثلا این افراد حق خرید و فروش خانه، مغازه و... به نام خود ندارند. حق خروج از کشور و رفتن به سفرهای خارج کشور از این افراد سلب شده و به طور کلی به این افراد پاسپورت داده نمیشود.
البته کسانی هستند که به دلیل ادامه تحصیل و پیشرفت علمی به صورت موقت رفتن به سربازی را به تعویق انداختهاند که کاملا منطقی و درست است.
در این که زندگی متاهلی و سربازی رفتن سختیهای خاص خود چون کم درآمدی، سختی کار و دوری را برای زن و مرد به همراه میآورد ولی شیرینیهای زندگی مشترک آنقدر زیاد هست که بتوان برای رسیدن به آن برخی تلخکامیها را تحمل کرد. عدهای سربازی نرفتن پسر را دلیل محکمی برای رد خواستگاری وی معرفی میکنند، در حالیکه پسر به دلیل اشتغال به کار، حرفه یا تحصیل و به اجبار رفتن به سربازیاش را به تعویق انداخته است.
تحصیلات جوان و بار خانواده
در گذشته که جوانان خیلی زود به نیروی کار تبدیل میشدند، همراه و کمک خانوادهشان بودند. علاوه بر اینکه هزینه زیادی را بر خانوادهشان تحمیل نمیکردند، نیروی تامینکننده هزینه خانواده نیز محسوب میشدند؛ پسران همراه پدرانشان کار میکردند و دختران همراه مادرانشان.
اما این روزها وضع تغییر کرده است؛ پسرها تا سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد و در برخی موارد بالاتر معمولا نه فقط درآمد ندارند، بلکه تامین هزینههایشان هم به عهده خانواده است و دختران هم که در گذشته در سنین پایین ازدواج میکردند و هزینههایشان از عهده خانواده خارج میشد، امروز به دلیل بالا رفتن سن ازدواج و هم به دلیل تحصیلات دختران تا مدارج بالا هزینه زیادی بر خانواده تحمیل میکنند.
حال اگر جوان برای ادامه تحصیل مجبور به زندگی در شهر دیگری جز شهر محل سکونت خانواده شود که مشکلات خانواده چند برابر میشود؛ همچنان که نمیتوان منکر تبعات مثبت تحصیلات تا مدارج بالا برای جوانان شد، اما این مساله بار زیادی به خانوادهها تحلیل میکند که گاه بعضی از خانوادهها از عهده آن برنمیآیند.
جوان و اشتغال
در حال حاضر یکی از مشکلات اساسی جوانان اشتغال است. این بحران کلی دربرگیرنده مسائل دیگری همانند ازدواج، اعتیاد، هویت، اعتماد به نفس و غیره نیز است، که تمام این مسائل در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر هستند.
دکتر سعید عیسیزاده، اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشـــگاه بوعلی سینا از رسیدن ایران به پنجره جمعیتی خبر داد و گفت: هم اکنون70 درصد جمعیت کشور در گروه سنی 15 تا 64 ساله هستند و کشور هم اکنون در پنجره جمعیتی و فرصت طلایی قرار دارد ولی این مساله به این معناست که ورودی افراد به بازار کار تقریبا دو برابر گذشته شده و این در حالی است که با تغییر نکردن ظرفیت تولید، ورود این جمعیت به سن کار باعث افزایش بیکاری میشود.
پنجره جمعیتی فرصتی است که بسیاری از کشورها آرزوی رسیدن به آن را دارند و این فرصت زمانی برای هر کشوری ایجاد میشود که جمعیت در سن کار و فعالیت اقتصادی در آن به حداکثر میزان خود برسد و این تحول جمعیتی حاکی از آن است که در دهه جاری و پیش رو، نسبت جمعیت مولد به بالاترین سطح خود در تاریخ تحولات جمعیتی کشور میرسد.
بیکاری جوانان نهتنها ضرر و زیانهای گوناگون اقتصادی و اجتماعی برای جامعه ما ایجاد کرده، بلکه ضربات سنگین فرهنگی و اخلاقی به خانوادهها و جامعه وارد کرده است |
دکتر عیسیزاده معتقد است، البته این، برای کشورها یک فرصت محسوب میشود؛ چرا که این همه نیروی کار جوان برای کشور آماده خدمت است، اما ما باید از قبل برای ورود این نیرو به بازار کار تمهیداتی میاندیشیدیم و این مشکل تقریبا هیچ راهحل کوتاهمدت و سریعی ندارد، اما فقط راهی که میتوان کمی به این اوضاع سر و سامان داد، کاهش واردات بیرویه به کشور است که باعث کاهش تولید و به دنبال آن کاهش بازار کار میشود و دیگری تربیت نیروی کار برای مهارتهایی است که کمبود نیرو در آن زمینه مشاهده شده مثل بخش صنعت که با کمبود نیروی حرفهای در زمینه تراشکاری، مکانیکی فنی و جوشکاری صنعتی و... مواجه هستیم.
جوانان سرمایههای هر کشوری محسوب میشوند، برخی از مردم معتقدند که مشکل اصلی ایجاد شده برای جوانان مسکن است، اما وقتی به عمق این مساله میاندیشیم درمییابیم که مشکل مسکن جوانان زمانی حل میشود که جوان دارای شغلی مناسب با حقوق مکفی باشد؛ تا جوانی نتواند شغل مناسبی برای خود انتخاب کند هرگز نخواهد توانست اقساط وامهای مسکن و ازدواج خود را پرداخت کند. بیشتر جمعیت کشورمان را جوانان تشکیل میدهند، واقعا اگر خانوادهها و مردم دست به دست هم بدهند، قادر خواهیم بود که مشکل جوانانمان را حل کنیم؛ چرا که اگر خانوادهها به مشکلات جوانان توجه نکنند آسیب جبرانناپذیری در زمینه مسائل اجتماعی و فرهنگی به جامعه وارد خواهد شد و این مساله باعث میشود، بیانگیزگی و ناامیدی در جوانان افزایش یابد.
چند سال است که جامعه ما از بیکاری جوانان رنج میبرد و اگرچه هر روز بیش از پیش تاوان سنگین بیکاری جوانان را میپردازیم، اما هنوز این مشکل حل نشده است. بیکاری جوانان نهتنها ضرر و زیانهای گوناگون اقتصادی و اجتماعی برای جامعه ما ایجاد کرده، بلکه ضربات سنگین فرهنگی و اخلاقی به خانوادهها و جامعه وارد کرده است، به گفته کارشناسان یکی از علل اصلی رشد بزهکاری در جوانان امروز جامعه، بیکاری است، بنابراین باید برای این مشکل اساسی، خانوادهها چارهای بیندیشند و از راههای درست و مناسب آن را حل کنند.
خطراتی که امروز جوانان را تهدید میکند
در سالهای اخیر محافظت از جوانان سال به سال سختتر شده است، هر روز یک مساله جدید برای فکر کردن به امنیت جوانان و حفظ آنها از خطر، ایجاد میشود.
اگر در کمتر از نیمقرن پیش نگرانی افراد آن هم فقط تعداد محدودی، از معتاد شدن جوانانشان به تریاک بوده به مرور این نگرانیها هر روز بیشتر شده و از اعتیاد به تریاک و هرویین حالا به اعتیاد به مواد روانگردان، شیشه، کراک و صدها ماده مخدر دیگرکه عوارضشان بمراتب بیشتر و بدتر از مواد مخدر قدیمی است، تغییر کرده است.
فراوانی این گونه مواد باید برای خانوادهها بیش از پیش ایجاد نگرانی کند؛ والدین باید همیشه به خاطر داشته باشند که احتمال گرایش فرزندشان به مصرف موادمخدر وجود دارد و هیچ جوانی از خطر اعتیاد مصون نیست. این نکته بسیار ساده را برخی از والدین دست کم میگیرند و به هنگام درگیر شدن با مشکل سردرگم و مبهوت هستند که چگونه جوانشان به اعتیاد گرفتار شده است.
متاسفانه باورهای غیرمنطقی زیادی درباره مصرف مواد روانگردان وجود دارد، یکی از شایعترین این باورها که جوانان را به مصرف این مواد ترغیب میکند، این است که مواد روانگردان باعث افزایش انرژی شخص میشود و بازده جسمی وی را بالاتر میبرد. طبیعی است که ماهیت این مواد همین است که باعث فوران ناگهانی انرژی در فرد میشود، اما در درازمدت و پس از مدت زمانی وقتی که فرد به مواد وابسته شد، نیاز به مصرف بیشتر ماده پیدا میکند. گفته میشود ممکن است این مواد در افزایش میل جنسی و درمان اختلالات جنسی نقش داشته باشد. پاسخ این است که این مواد نهفقط باعث درمان اختلالات جنسی نمیشود، بلکه برخی اختلالات را در افراد ایجاد میکند. گاهی جوان تشویق میشود مواد روانگردان را به صورت تفننی مصرف کند؛ وی تصور میکند این مواد اعتیادآور نیست و هر زمان که بخواهد میتواند آن را ترک کند. دسته زیادی از قربانیان موادمخدر افرادی هستند که مصرف را به صورت تفننی آغاز کرده و سپس به دام اعتیاد افتادهاند. گاهی نوجوان احساس میکند با بقیه فرق دارد و به علت تغذیه مناسب و قدرت جسمی مصرف مواد روانگردان به او آسیب نمیرساند در صورتی که این مواد سن و جنس نمیشناسد و فردی که به دام افتاده از مضرات آن مصون نمیماند، زیرا پس از وابستگی عوارض مصرف آشکار میشود.
خطر دیگری که طی سالهای گذشته سلامت و زندگی جوانان را تهدید میکند، بیماری ایدز است. بیماری مهلک و کشنده ایدز که به طاعون قرن شهرت یافته ، هر سال بیشتر از پیش قربانی میگیرد و جوانان را بیشتر از طریق اعتیاد و تزریق مواد با سرنگهای آلوده و همچنین رفتارهای پرخطر جنسی تهدید میکند.
خطر اعتیاد به اینترنت را هم باید به این خطرات اضافه کرد و آن را جدی گرفت؛ دکتر داوود معنویپور، روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه با اشاره به این مطلب که امروزه اینترنت در زندگی اجتماعی و فردی افراد دارای جایگاه ویژهای است، میگوید: خطرات استفاده نادرست از اینترنت برای جوانان کمتر از اعتیاد به مواد مخدر نیست و اعتیاد اینترنتی علائم و مشخصاتی همانند اعتیاد به مواد مخدر در جوانان ایجاد میکند. دکتر معنوی پور در ادامه میافزاید: وابستگی غیر طبیعی، سردرد، سرگیجه، کج خلقی، عصبانیت و حالات غیر طبیعی، عوارض روانی استفاده نادرست از اینترنت در بین جوانان است.
در کل جوان به راهنمایی، اعتماد، انضباط، درک متقابل، دلسوزی و محبت نیاز دارد. اگر این احتیاجات او در خانواده تأمین نشود دچار درماندگی و ناتوانی در کنترل موقعیت زندگی میشود و کمکم به جا و مکان یا چیزی که او را از قید و بند آزاد کند رو میآورد.
جوان و تکنولوژی
حتما همه این شوخی کلامی را شنیده اید که جوانی میگوید اینترنتم قطع شد، مجبور شدم از اتاقم بیرون بیایم، با خانوادهام آشنا شدم، آدمهای بدی نبودند!
کمی تعدیل شده این شوخی روزگار بعضی جوانان سرزمین ما را تشکیل میدهد؛ جوانانی که نه ایــــنکه دائم پای اینترنت باشند اما با تکنولوژیهای امروز حصاری دور خودشان کشیدهاند و بین خودشان و خانوادهشان حریم نامحسوسی به نام تکنولوژی ایجاد شده است.
گسترش رسانههای جدید و زیر ساختهای پیشرفته ارتباطی در داخل کشور و افزایش امکانات تبادل اطلاعات و دادهها در سطح بینالمللی زمینهساز ایجاد آسیبهای جدید شده است.
شاید کسانی را دیده باشید که همیشه در اینترنت پرسه میزنند. گاهی دیگران را آزار میدهند، با هککردن یا چتکردن پیدرپی با آنها یا خودشان را آزار میدهند مثلا با بررسی پیاپی صندوق پست الکترونیکی یا بررسی وسواسگونه و اجباری سایتهای غیراخلاقی و اصطلاحا هرزه نگاری.
یکی از ابزارهای کارآمد دنیای امروز رایانه است که هر کس را با هر سن و دانشی به سمت خود جذب میکند. بازیهای مهیج رایانهای، فیلمهای انیمیشنی، برنامههای آموزشی، اشتغال، ارتباط، سهولت در فعالیتهای روزمره، ورود به سایتهای خاص اتاقهای گپ و گفتوگو و بحثهای متفاوت توسط افراد از سوی دیگر باعث میشود تا جوانان به علت گرایش لذتطلبی در دام افــــــراد سودجو یا افراد بیهویتی قرار گیرند که به منظور و هدف انحرافات اخــــــــلاقی در چترومها یا در سایتهای مختلف فعالیت میکنند و در ادامه این مسیر نیز کمکم راه بازگشت را از دست میدهند.
از مشکلات دیگر جوانان ما این است که متأسفانه ما نتوانسته ایم بخوبی فرهنگ خود را به نوجوانان و جوانان عرضه و آن طور که متناسب با نیاز و درک علایق جوانان باشد معرفی کنیم، عواملی همچون فشارهای اقتصادی، مشکلات خانوادگی، بیکاری، فقدان برنامه مناسب برای پر کردن اوقات فراغت، نبودن تفریحات سالم، نبود امکان ازدواج و فشار گروههای همسال میتواند به گرایش بیش از پیش جوانان به اینترنت و ورود به چت رومها موثر باشد.
همچنین به دلیل دسترسی آسان به اینترنت و شناخته نشدن فرد و مخفی ماندن هویت واقعی وی، تنوع در ارتباطات، نبود نیاز به سرمایهگذاری، نداشتن ریسک در این زمینه، گرایش به اینترنت و چت رو مها بیش از پیش در میان جوانان دیده میشود.
نبود جهتدهی افراد به سمت استفاده از اطلاعات مثبت از عواملی است که به روی آوردن به اطلاعات منفی و زائد در اینترنت منجر میشود، اما قرار گرفتن جوانان در مسیر درست و استفاده از تکنولوژیهای نوین، به هدایت و سرمایهگذاری نیاز دارد و با ایجاد برنامه هدایت شده افرادی که آرامآرام به سمت استفاده از امکانات تکنولوژیهای نو میروند، فرصت استفادههای نادرست از جمله چتهای بیهوده که افزایش ترافیکهای اینترنتی را به دنبال داشته، نخواهند داشت.
فرهنگسازی در خانوادهها باید به نحوی باشد که افراد، خودشان مراقب خود باشند، زیرا که با نداشتن محدودیت در اینترنت، با تایپ هر کلمهای، موتورهای جستجو، دنیایی از اطلاعات را در اختیار کاربران قرار می دهد و نکته همینجاست که فرهنگسازی باید آن قدر قوی باشد که خود افراد در این جستجوها بدرستی عمل کنند.(الهام طباطبایی/ضمیمه چاردیواری)
جام جم سرا: گزارش من ساده است. ساده آغاز میشود و ساده هم پایان مییابد. فقط سؤالم کمی سخت است. برای آغاز، همین کافی است که بنویسم او هم یک انسان است و باید روی زمین زندگی کند. یعنی پول دربیاورد و بخورد و به زن و بچههایش ببخشد. بعد بنویسم با اینکه ساکت کنار پیاده رو نشسته و برای تبلیغات کارش هیچ رهگذری را صدا نمیزند، اما رد نگاهش روی کفشهای رهگذران بهترین نوع تبلیغ برای مردی است که تمام سرمایه کارش یک جعبه است با تعدادی قوطی واکس و چند برس. نمیخواهم از ساکتی و آرامش ظاهری مرد لاغر اندام و نحیفی بنویسم که وقتی هر روز میبینمش، از جثه لاغر و ضعیفش دلم میسوزد و پیش خود تصور میکنم این مرد غذای کافی نمیخورد. از نگاهش مینویسم که بنر تبلیغاتی شغلش است. از این مینویسم که نگاه ممتدش روی کفشهایم مشوق من میشود برای اینکه کنارش بنشینم و بپرسم:
واکس چند؟
- قابلی ندارد.
خیلی ممنون
- بفرمایید مهمان من.
مرحمت شما زیاد، بفرمایید چقدر میشود.
- دو هزار تومان
دمپاییهای کهنه کنار جعبه واکسی را میپوشم و مینشینم به حرف زدن. شروع میکند. دستمال کهنهاش را با آب و پودری که از قبل آماده کرده خیس میکند و روی چرم هر دو لنگه کفشم را میشوید.
روزی چند جفت کفش واکس میزنید؟
- به زور به ۲۰ تا برسد
دقیقتر بگویید.
- بین ۱۰ تا ۱۵ تا حتمی است
اینجا مرکز شهر است تردد هم زیاد.
- باشد، کسی پول برای واکس کفش نمیدهد، خود شما را من هر روز میبینم از اینجا رد میشوید. نخستین بار است کفشتان را میدهید من واکس بزنم
راست میگوید. جوابش دندانشکن است و استدلالش درست. حالا هم اگر نمیخواستم سوژه گزارشم را بپرورانم دلیلی نداشت دو هزار تومان بدهم برای واکس. من هر پنجشنبه در خانه کفشهای همه اعضای خانواده را واکس میزنم و اگر بخواهم این کار را برعهده واکسی سر خیابان بگذارم، هزینه خانوادهام حداقل هفتهای ۱۰ هزار تومان اضافه میشود و در ماه، ۴۰ هزار تومان. شمای خواننده هم این ملاحظات را داری. همسایه هم. رهگذران خیابان هریک حقوق ماهانهای دارند و سبد معینی برای نیازهای هفتگی یا ماهانهشان که باید این دو را با هم منطبق کنند. توجیه میکنم:
خوب البته من قصد ندارم از خودم دفاع کنم اما تنها واکس نیست. ما باید لباسمان را هم بدهیم به مغازه لباسشویی تا زندگی او هم بچرخد، دوخت و دوزمان را به خیاطی، حتی بهتر است غذا هم از رستوران بگیریم اما درآمد مردم محدود است و اجازه این همه رفتار درست و باکلاس را به آنها نمیدهد...
خانمی کفشهای شوهرش را میگذارد برای واکس و باعجله میرود. مرد واکسی سلام میکند. جوابی نمیشنود. حالا مشغول خشک کردن کفشهای من با پارچه کهنه دیگری است. صدایش در میآید:
- من چه کنم؟ این شغل من است. سرمایه ندارم. مانند شما حقوقبگیر نیستم. مغازهای ندارم. در عوض زن دارم، بچه دارم، کرایه خانه دارم، شکم دارم که باید سیر شود. چقدر باید واکس بزنم تا زندگی کنم؟
ضربه مرد لاغر واکسی، کاری است. نگاه ترسان و ملتمس دو چشم سیاه براقش را چنان به چشمانت دوخته توگویی منتظر حس همدردی یا ابراز محبتی است که بتواند او را به آینده امیدوار کند و از ترسش بکاهد. خصلت آدم فقیر و دست خالی همین است که پایگاه خود را سست میبیند و ترسان میشود. باز هم جوابی ندارم پس سؤال:
خرج زندگی شما چقدر است؟
- فقط ماهی ۵۰۰ تومان اجاره خانه دارم. بچهام دانشگاه میرود و هزینهاش بالاست. ترمی ۹۰۰، روزی ۳ هزار تومان هم کرایه رفت و آمدم با مترو و یک کورس تاکسی میشود، نان و نیمرو هم بخواهم بخورم، شما که باسوادی و صدتا مانند ما را درس میدهی حساب کن ببین برای گذران زندگی ۵ نفرمان باید روزی چند جفت کفش واکس بزنم
نگاهم روی دستهای سیاهش خیره میماند که حالا مشغول مالیدن واکس قهوهای روی چرم کفشهایم است. با برس دسته بلند، مقدار زیادی از خمیر واکس را از قوطی برمیدارد. دستش را میگیرم:
اول به خاطر اینکه ضرر نکنی دوم بخاطر کفش خودم این را میگویم؛ ببخشید باید مقدار خمیر واکس را کم بزنید. واکس زیاد لازم نیست.
بیشتر خمیر واکس را برمیگرداند و بقیه را روی لنگههای کفش میمالد:
- نمیدانستم. بیخود نیست که زود به زود قوطی واکسهایم تمام میشود. دلم میخواهد مشتری راضی باشد و پولم حلال باشد برای همین واکس زیاد میزنم
چند روز یک بار قوطی واکستان تمام میشود؟
- دو روز یک بار.
بیشتر مشکی مصرف میکنید؟
- بله، بیشتر مردم کفش مشکی میپوشند
گاهی شده مردم بیخودی به شما پول بدهند؟ یا نذری و غیره؟
زیرچشمی نگاهی میاندازد و رو برمیگرداند:
- ببخشید من مشتری دارم.
هرچندتا مشتری که آمد، رد کنید پولش با من.
- اینقدر وضعتان خوب است چرا هیچوقت کفشتان را به من نمیدهید؟
من روزنامهنگارم. برای گزارشم دارم با شما مصاحبه میکنم.
- گفتم از این پولها کسی خرج نمیکند. خیلی کار زشتی کردید. از اول باید میگفتید، شاید من دلم نخواهد با روزنامه نگار حرف بزنم.
من که نه اسم شما را میدانم نه عکس گرفتم. فقط دلم میخواهد ببینم یک نفر واکسی چطور روزی خودش را به دست میآورد.
- همینطوری.
جواب مرا میدهید؟
حالا بین ما سکوت است اما نه صدای خرت خرت جویدن موش درشت توی جوی پهن را میشود نشنید، نه صدای تردد اتومبیلها و حرف زدن دانشجویان مسن دانشگاه را که روبهرویمان در پیاده رو ایستادهاند. مرد واکسی با پشت دست روی کفشهایم چند قطره آب میپاشد و میگذارد زمین. حواسم را به گزارشم میدهم و در ذهن مشغول محاسبه میشوم:
۹۰۰ هزار تقسیم بر ۴ میشود ۲۲۵ هزار در ماه. ماهانه ۵۰۰ هزار هم برای اجاره خانه میدهد که جمعاً میشود ۷۲۵ هزار تومان. روزی سه وعده نیمرو برای ۵ نفر چقدر میشود؟ هر دانه تخم مرغ را سوپریها ۳۵۰ تومان میفروشند. هر نفر صبح دو عدد، ظهر دو عدد و شب یک عدد اگر بخواهد نیمرو بخورد، خانواده ۵ نفری باید روزانه قیمت ۲۵ عدد تخم مرغ را هزینه غذایش کند که میشود ۸۷۵۰ تومان. برای وعدههای صبح و ظهر نیمروی این ۵ نفر - اگر باهم بخورند- حداقل ۱۵۰ گرم روغن مصرف میشود و شبها ۵۰ گرم. روغن هر کیلو ۵ هزار تومان است و مصرف یک شبانه روزشان میشود ۱۷۵۰ تومان. اگر خانواده ۵ نفری کفاش بیپناه در هر وعده غذا ۸ عدد نان لواش مصرف کند، یعنی روزانه به ۲۴ قرص نان لواش نیاز دارد. با درنظر گرفتن اینکه پول خرد در کشور مسألهای همیشه حل نشدنی است و در دادوستدهای میان کسبه و مشتریان، یک طرف معامله کوتاه میآید و آن یک طرف هم معمولاً خریدار است، با اینکه هر دانه نان لواش ۱۶۰ تومان قیمت دارد؛ وقتی پای حساب و کتاب و پول دادن میرسد، بخاطر مشکلات پول خرد، گاهی به دانهای ۲۰۰ تومان هم میرسد اما حد وسط را اگر بگیریم به مبلغ ۱۷۰ تومان، بنابراین هزینه نان یک روز خانواده ۵ نفری کفاش کنار خیابان میشود ۴ هزار و ۱۰۰ تومان. از سوی دیگر روزانه ۳ هزار تومان هزینه رفت و آمد وی به محل کارش میشود یعنی هزینه ۹۰ هزار تومانی در ماه. غذای ساده و ابتدایی برای این خانواده در هر روز ۱۴ هزار و ۶۰۰ و در هر ماه ۴۳۸ هزار تومان هزینه دارد که با اجاره خانه و شهریه دانشگاه یک فرزند میشود یک میلیون و ۲۱۸ هزار و ۵۰۰ تومان. جمع همه این هزینهها میشود: مرد کفاش برای تأمین غذای خانوادهاش فقط باید ماهانه ۶۰۹ جفت کفش واکس بزند.
اسمتان را بپرسم؟
- با هم شرط کردیم.
عکس؟
یک لنگه کفش را از زمین برمیدارد و با برس شروع میکند به برق انداختن. کارش که تمام میشود، جفت کفش را جلوی پایم میگذارد:
- بفرمایید کفشتان آماده شد
کجا زندگی میکنید؟
- شهرری
با زن و بچه؟
- نه خانوادهام شهرستانند.
واقعاً؟
- بله
پس دلتنگیتان؟
- دو ماه یک بار میروم.
کدام شهرند؟
- بینالود
در کدام خراسان است؟
- رضوی
برای بچهها پول میفرستید؟
- بله، چکار کنم.
اینجا شبها کجا میخوابید؟
- با چند نفر خانه گرفتهایم. نزدیک ۱۰ سال است من در تهران هستم.
کرایه خانه هم دارید دیگر؟
- بله، تقسیم میشود بین همهمان.
در شهرتان چه شغلی داشتید؟
- کارگر ساختمانی بودم.
پس چرا رهایش کردید؟
- رونق نداشت. کارفرماها هم حق و حقوق ما را نمیدادند. زورم نمیرسید حقم را بگیرم. کار و سرمایهای نداشتم. کسی هم از من حمایت نمیکرد. نه پول داشتم نه زورم میرسید.
دو هزار تومانی را از جیب بیرون میآورم و به سمتش میگیرم:
بینالود کجا اینجا کجا. خودتان کجا خانوادهتان کجا. روزی ۲۰جفت کفش کجا قیمتها کجا. من دارم سرسام میگیرم.
میخندد و تعارف میکند:
- بفرمایید مهمان من باشید اما بیخیال این مصاحبه بشوید
خیالتان راحت. هوای شما را دارم. پول را بگیرید.
باز بفرما میزند و عاقبت میگیرد. واکسی را رها میکنم و میروم. خیابان پشتی، تاکسی خطی. روی صندلی جلو مینشینم. راننده را صدا میزنم:
لطفاً دربست
سوار میشود؛ به مسافری که در عقب را باز میکند میگوید سوار تاکسی بعدی شود و راه میافتد. رو به من لبخند میزند و خوشامد میگوید.
خیلی ممنون. خسته نباشید.
برچسب کرایه روی شیشه جلو، کرایه ۷۰۰ تومانی این خط را به اطلاعم میرساند؛ اما باید هرچه زودتر سر صحبت را باز کنم وگرنه مجبورم با همین تاکسی برگردم و یک دور دیگر دربست حساب کنم. تا همین جا برای یک گزارش ۴۸۰۰ تومان هزینهام شده است؛ مگر من چقدر حقوق میگیرم که از جیب خودم برای گزارش هزینه کنم؟
ببخشید روزی چند مسافر ۷۰۰ تومانی باید سوار کنید تا خرج زندگیتان در بیاید؟
- چه شده؟ مأموری؟ قراره این طرفها کسی را بپایی؟
این حرفها کدام است؟ من خبرنگارم. دارم گزارش تهیه میکنم که مثلاً یک نفر واکسی باید روزی چند جفت کفش واکس بزند تا خرج زندگیاش در بیاید یا یک گل فروش چهارراه چند شاخه گل باید بفروشد یا این جوانهای تبلیغاتچی باید روزی چند برگ به درودیوار مردم بچسبانند تا خرج دانشگاهشان تأمین شود یا مثلاً تاکسی خطی که کرایهاش ۷۰۰ تومان است روزی چند راه باید از اول خط تا آخر خط برود و بیاید تا خرج زندگیاش درآید، همین.
- خب بپرس.
اسم شما چیست؟
- همه ما رانندهها مشکلاتمان مانند هم است. چه فرقی میکند اسمم چه باشد؟ من اسماعیل هستم. فامیلیم را هم بیخیال شو.
خرج زندگی شما ماهانه چقدر است؟
- ۴ تا بچه دارم. یکیش دانشجوی دانشگاه آزاد است. یکی را شوهر دادهام. دو تا هم دبیرستانی دارم. الآن اگر ماهانه بین ۵ /۲ تا ۳ میلیون تومان در نیاورم چرخ زندگیام لنگ میزند
در ذهن حساب میکنم. ۳میلیون تومان نه، ۵/ ۲ میلیون هم نه، حد وسط که قابل تقسیم بر عدد ۷ باشد میشود ۸/ ۲ میلیون تومان. یعنی این راننده تاکسی خطی باید ماهانه ۴ هزار نفر مسافر سوار کند. یعنی در ۲۶ روز کاری باید روزی ۱۵۴ نفر مسافر بزند. یعنی روزی ۳۸ بار تاکسی را پر کند.
هر بار که مسافر پر کنید چقدر طول میکشد؟
- هر بار که پر کنم و بروم تا ته خط، بسته به ترافیک و چراغ قرمزها و توقفهایی که برای پیاده شدن مسافران میکنم بین نیم ساعت تا ۴۰ دقیقه طول میکشد.
باز حساب میکنم: ۳۸ بار تاکسی را پر کند و هر بار ۳۰ دقیقه، میشود ۱۹ تا ۶۰ دقیقه. یعنی این راننده تاکسی باید روزی ۱۹ ساعت کار کند. و اگر هر بار ۴۰ دقیقه باشد، میشود... ماشین حساب گوشی را میآورم. ۴۰ دقیقه ضرب در ۳۸ که میشود: ۱۵۲۰ دقیقه. تقسیم بر ۶۰ میشود ۲۵ ساعت. یعنی باید روزی ۲۵ ساعت کار کند که محال است. میانگین بگیرم؟ مهم نیست همان ۳۰ دقیقه را ملاک بگیریم. راننده که قهقهه میزند متوجه میشوم بلند بلند با خودم حرف زدهام. میپرسد:
- حساب و کتاب چیست؟
با حسابی که من کردم شما باید دست کم روزی ۱۹ ساعت کار کنید تا خرج زندگیتان سر به سر شود.
- من روزی ۱۰ یا ۱۲ ساعت کار میکنم. معمولاً از ۵ صبح تا ۶ و ۷ عصر پشت فرمانم. بیشتر نمیکشم. این کار سخت است و آدم را فرسوده میکند، تازه وسط کار هم برای ناهار و صبحانه مدتی کار نمیکنم. اگر هوا گرم باشد باز هم توان کاریام پایین میآید. در کل همیشه از زندگی عقبم.
پس خرج زندگی چه میشود؟
- بالاخره باید جفت و جور کنیم. یکی درمیان به خواهشهای زن و بچه میگویم نه.
یکی در میان؟
- بله، یکی را میگویم نه، بعدی را میگویم ندارم، سومی را میگویم نمیشود، چهارمی را دیگر خجالت میکشم و میگویم چشم اما چه چشمی. وقتی پول در نمیآید، چه چشمی؟
قهقهه میزند و پشت چراغ قرمز ترمز میکند. تحسینش میکنم:
اما روحیهتان خوب است، مشکلات را با طنز دور میزنید.
- ناچارم. هنوز یک سال نشده که همکارم از غصه خرج زندگی پشت همین فرمان سکته کرد و عمرش را داد به شما، عاقبت او، عبرت من شده است. انسان باید عبرت بگیرد.
باز قهقهه میزند و گاز میدهد و دنبال حرف خود را میگیرد:
- الان هر نفر بخواهد درست و بینیاز زندگی کند، خرجش از خانه بگیر تا لباس و خورد و خوراک و بقیه چیزهایی که لازم دارد حداقل روزی بین ۸۰ تا ۱۰۰ هزار تومان است. به نظر شما من میتوانم روزی ۵۰۰ هزار تومان از این تاکسی دربیاورم که ۵ نفرمان را اداره کنم؟
من از شما میپرسم: آیا او میتواند؟ (فرامرز سیدآقایی/ایران)