مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

تأثیر افکار ابن‌تیمیه در گسترش جنایت‌های جریان‌های تکفیری

[ad_1]

چکیده

مسلمانان جهان و ملت‌های غیراسلامی این روزها شاهد شدت حمله‌های دَدمنشانه‌ی گروه‌های تکفیری هستند، که با عقاید تند علمای سلفی جهادی و وهابی و با حمایت مالی و نظامی کشورهای غربی و عربی، در حال گسترش در جهان اسلام هستند؛ این مقاله در پی بررسی افکار، عقاید و احکام سخت‌گیرانه‌ی ابن‌تیمیه و تأثیر آن‌ها بر گروه‌های جهادی و افراطی عصر حاضر است؛ با بررسی‌های انجام شده به نظر می‌رسد که ابن‌تیمیه نقش به سزائی در وقایع جهان اسلام به ویژه در سده‌ی اخیر داشته است. وی با سازماندهی برخی از مبانی «سلفیه» هم‌چون «انفتاح باب اجتهاد و ترویج ظاهرگرایی و مخالفت با عقل و منطق» و با سخت‌گیری در برخی از معارف اعتقادی سلف هم‌چون توحید، شرک و منحصر کردن توحید در توحید عبادی و گسترش دایره‌ی تکفیر و هم‌چنین ارتباط دادن اعتقادات افراطی خود به سیاست برای مقابله با مخالفین خود (مخصوصاً شیعیان) باعث به وجود آمدن رویکردی منفعلانه و در عین حال رادیکالی نسبت به مخالفانشان شد.
در گستره‌ی تاریخ نیز برخی چون محمد بن عبدالوهاب و برخی از جریان‌های تکفیری حاضر با استفاده از همان تفکرات افراطی و شیوه‌های ابن‌تیمیه، جهان اسلام را به سمت خشونت‌گرایی و ارهاب سوق می‌دهند، از این رو امروزه شاهد بسیاری از جنایت‌ها به اسم اسلام در مناطق مختلفی از جهان اسلام هم‌چون سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان، سومالی و... هستیم.

مقدمه

امروزه در جهان اسلام شاهد گرایش‌های انحرافی جدیدی در قالب مبارزه با بدعت، شرک و به اصطلاح ایجاد حکومت اسلامی هستیم که بر این اساس بسیاری از مسلمانان به عنوان یک وظیفه دینی و برخی نیز به جهت منافع مادی به پا خواسته‌اند، و به بهانه‌ی مبارزه با کفر، شرک و بدعت، مرتکب جنایت‌های زیادی شده‌اند که خیانت‌هایشان را می‌توان در کشورهای سوریه، عراق، بحرین، افغانستان و... به وضوح مشاهده کرد. پایه‌گذار اصلی این تفکر در قرن هشتم فردی به نام «احمد بن تیمیه حرانی دمشقی» (726 ق) بود که در ابتدا آراء و افکار وی به شدت مورد انتقاد علمای معاصر خود قرار گرفت و دیری نپائید که افکار وی رو به خاموشی نهاد، ولی در برخی از محافل درسی شاگردانش، چون ابن‌قیم جوزی (691-751 ق) افکار وی هم‌چون آتشی در زیر خاکستر مطرح بود تا این که بعد از چهار قرن افکار ابن‌تیمیه توسط فردی به نام محمد بن عبدالوهاب بروز کرد و آتشی در جهان اسلام به پا نمود که امروزه نیز همان افکار را در قالب گروه‌های سلفی تکفیری می‌توان دید، از این رو این مقاله با پیوند جریان محمد بن عبدالوهاب و گروه‌های تکفیری به افکار و اعتقادهای ابن‌تیمیه و تأثیرپذیری آن‌ها از وی، در پی منشأ اصلی ترویح جنایت و خشونت‌های امروز جهان اسلام است.
بنابراین در ابتدا مهم‌ترین افکار ابن‌تیمیه را که باعث گسترش خشونت‌ها شده بررسی و سپس به تأثیرپذیری محمد بن عبدالوهاب و گروه‌های تکفیری از افکار وی اشاره می‌کنیم.

مهم‌ترین تفکرات ابن‌تیمیه در باب گسترش جنایت‌های سلفیه

ظاهرگرایی

تفکر ظاهرگرایانه که از اهل حدیث و در رأس آن احمد بن حنبل آغاز شد، بعدها به وسیله اشاعره ادامه یافت و در قرن هشتم توسط ابن‌تیمیه با عقاید جدیدی نظیر: «نفی توسل و تکفیر مرتکبین آن، نفی شفاعت و تبرک جستن و...» سازماندهی شد و در قرن‌های اخیر نیز پیروان ابن‌تیمیه، چون محمد بن عبدالوهاب و علمای وهابی به انتشار افکار او پرداختند، ابن‌تیمیه با احیای نقل‌گرایی و توسعه‌ی ظاهرگرایی در یک چهارچوب مشخص، توانست شیوه‌ای را در مقابل عقل‌گرایان تشکیل دهد و معرفت‌شناسی سلفیه را به سمت ظاهرگرایی سوق دهد.
روش ابن‌تیمیه در باب «معناشناسی صفات خبریه‌ی خداوند» که ظاهرگرایی است (2) باعث شد تا راه برای قائلین به تشبیه و تجسیم هموار شود، به همین سبب امروزه برخی از علمای وهابی بر ظاهرگرایی و تجسیم در صفات خداوند اصرار دارند. (3) وی با محکوم کردن عقل‌گرایان، فیلسوفان و منطقیین را مشرک می‌خواند (4) و عقل را فقط یک خدمت‌گزار در محدوده قرآن و سنت معرفی می‌کند و اجازه ورود به محدوده دین و فراتر از آن را به صورت مستقل نمی‌دهد. (5) اخذ به ظاهرگرائی، منزوی کردن عقل و مخالفت با منطق علاوه بر آثار مخرب فقهی که در طول زمان داشته (6) موجب ظهور تصورات خشک و ساده‌انگارانه (7) و در عین حال متعصب‌گرایانه نسبت به فهم دین شده است، و زمینه را برای گسترش جریان‌های تکفیری به وجود آورد، صالح السریه رهبر گروه جهادی «الفنیة العسکریه» (8) صراحتاً به ظاهرگرایی در آیه‌های قرآن حتی در آیات متشابه تصریح می‌کند و روش صحابه را بر همین می‌داند و تفکر در این آیات را مخصوص کلام علمای عصر حاضر می‌داند. (9) و شکری مصطفی (10) به جهت معنای ظاهری روایات منقول از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که حاکی از کاربرد شمشیر در جنگ بین مؤمنان و کفار است معتقد به تبعیت از سلف صالح، در امور اعتقادی و نظامی شده است. و با کنایه به ابزارهای جدید جنگی، سعی دارد اثبات کند که بنابر سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مؤمنان باید در جنگ‌ها از ابزارهای ابتدایی استفاده کنند. (11) و امروزه نیز فرماندهان و مقامات ارشد گروه‌های تکفیری با سوء استفاده از روش ظاهرگرایی، اشخاص بسیاری را به بهانه‌ی دیدن خداوند و رسیدن به بهشت وادار به جهاد می‌کنند. (12)

اجتهاد و تقلید

این روزها همواره فتواهای شتاب‌زده و افراطی در مورد کشتار مسلمانان از سوی علمای وهابی صادر می‌شود و به عنوان احکام اسلام به مسلمانان تلقین می‌شود. ابن‌تیمیه یکی از شاخص‌ترین چهره‌های سلفی در سده‌های میانه، رویکرد تقلید ستیزی را سامان بخشید، (13) وی انحصار اجتهاد در ائمه چهارگانه اهل سنت را به علت عدم عصمت‌شان قبول ندارد و مؤید کلام خود را سخنی از احمد بن حنبل نقل می‌کند که گفته است: «از من تقلید نکنید، از مالک، شافعی، اوزاعی و ثوری تقلید نکنید، پس یاد بگیرید همان طوری که ما یاد گرفتیم.» از این روی ابن‌تیمیه هر کسی را به اندازه علمش به احکام مجتهد می‌داند، (14) و حتی حکم به تکفیر و قتل کسی می‌دهد که معتقد باشد، تقلید یکی از ائمه اربعه به طور معین واجب است، و اگر معتقد باشد به وجوب تقلید، ولی نه به طور معین، ابن‌تیمیه او را مسلمان نمی‌داند، (15) محمد بن عبدالوهاب نیز که اجتهاد را «رد الأمر إلی الله و رسوله» (16) می‌دانست، با یک گرایش افراطی‌تری به تقلیدستیزی پرداخت به گونه‌ای که تقلید کردن را شرک پنداشته و پایه اصلی دین مشرکین معرفی کرد. (17) وی معتقد بود پیروی از فتاوای علمای مذاهب مختلف، پیروی از آرا و هواهای مختلفی هست که شیطان آن را وضع کرده است. (18)
محمد بن عبدالوهاب در نامه‌ی خود به ابن‌عیسی، فتوا به جواز قتل کسانی که عقیده اهل سنت و جماعت را دارند می‌دهد و فقه مصطلح بین مذاهب اسلامی را شرک دانسته و با تمسک به آیه (اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِن دُونِ اللّهِ)، یکی از مصادیقش را «فقه» تفسیر می‌کرد و می‌گفت: «همین فقه است که خداوند آن را شرک نامیده و دنبال کردن آن را «ارباب غیر از خدا» معرفی کرده است». (19) از این روی از نسبت دادن کفر به علمای سایر مذاهب و حتی علمای حنبلی ابایی نداشت. (20)
البانی، در تعلیق خود بر حدیثی در کتاب حافظ منذری (مختصر صحیح مسلم) فقه مذاهب اسلامی، خصوصاً مذهب حنفی را در کنار کتاب تحریف شده انجیل قرار می‌دهد و هم‌چنین مقلدین مذاهب دیگر را از دشمنان سنّت می‌داند. (21)
بنابراین با انفتاح باب اجتهاد و تقلید ستیزی از یک سو و ممانعت از عقل‌گرائی و گرایش به ظاهرگرایی از سویی دیگر باعث شد، تفاسیری جدید از دین در قالب احکام افراطی‌گری مطرح شود که سیر این رویکرد باعث شده که امروزه بسیاری از گروه‌های تکفیری به اسم اجرای احکام اسلام برای خود حکم صادر کنند و مرتکب جنایت‌های فراوانی شوند.

تفاسیر افراطی از معارف دینی

آنچه که باعث تفاوت ادیان و مذاهب با یک‌دیگر است، اعتقاداتی است که افراد در هر دین و مذهبی به آن پایبند هستند، افراط‌گرائی دینی یکی از هنجارهای مذهبی است، که بسیاری از افراد را به خود مشغول ساخته و گرایش‌های متفاوتی را به وجود آورده است، بی‌شک دین مبین اسلام نیز از این هنجارها مبری نبوده و در همان اوایل ظهور دین اسلام افراط‌گرائی با شعار «لاحکم الالله» توسط خوارج بروز یافت، و تا به امروزه در قالب‌ها و گروه‌های مختلفی ادامه داشته، و امروزه نیز در قالب گروه‌های جهادی در سرتاسر جهان اسلام شاهد افراطی‌گری‌ها و جنایت‌های آن‌ها هستیم که مرجع مبانی اعتقادی برگرفته از مبانی و اعتقادهای ابن‌تیمیه است. (22)
ابن‌تیمیه با قرائتی نو از عقاید سلفیه توحید، را به سه قسم توحید ربوبی، عبادی و توحید اسماء و صفات خداوند تقسیم کرد (23) و با اهمیت دادن به توحید عبادی و تفسیری افراطی از آن، معتقد بود که پیامبران صرفاً برای دعوت به توحید الهی مبعوث شده‌اند، (24) بنابراین توحید ربوبی به تنهایی مانع از کفر کسی نمی‌شود. (25) وی با استدلال به این که «مقصود از توحید در اسلام توحید عبادی است و خداوند با کلمه «لااله‌الاالله» توحید عبادی را قصد کرده»، دو اصل را برای اسلام ثابت می‌کند 1. تسلیم فقط در برابر خداوند تعالی 2. تسلیم در برابر خداوند باید خالی از هرگونه شرکی باشد. (26) وی با تجسیم خواندن خداوند (27) و ندادن ملاکی مشخص برای توحید و شرک، و سخت‌گیری در باب استغاثه، توسل و تبرک به غیر خداوند، و قرار دادن آن‌ها به عنوان یکی از اقسام شرک، (28) راه را برای افراط‌گری وهابیون و گروه‌های جهادی هموار کرد به طوری که ابن‌عابدین از علمای مشهور حنفی می‌نویسد:
فرقه‌ی وهابیت تمام اهل سنت را کافر دانسته و فقط خودشان را موحد می‌پندارند و هر کس با اعتقاداتشان مخالف باشد از دیدگاه آنان مشرک و کافر است و به همین علت کشتار اهل سنت و علمای آن‌ها را مباح دانسته‌اند. (29)
در کتاب کشف الشبهات محمد بن عبدالوهاب، همان کلمات و استدلال‌های ابن‌تیمیه مورد توجه قرار گرفته، و معتقد است مشرکان زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قائل به توحید ربوبی بودند ولی چون در توحید عبادی منحرف شده بودند و از بت‌ها استمداد می‌طلبیدند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ارسال شد تا آن‌ها را از شرک عبادی نجات دهد و با مشرکان بجنگد، بنابراین اگر کسی در این زمان نیز قائل به توحید ربوبی باشد، ولی اگر در توحید عبادی دچار شرک شود کافر است، و از این نکته چنین استفاده می‌کنند: «پس کسانی که از قبول و اموات، تبرک، شفاعت و توسل جویند مشرک و کافرند، چرا که در توحید عبادی دچار شرک شده‌اند. (30) افراطی‌گری در تکفیر و مشرک خواندن مسلمانان چنان در سخنان وی تصریح شده که بارها حسن بن فرحان مالکی در کتاب «داعیة و لیس نبیاً»، بر این نکته اشاره کرده و می‌گوید:
شایسته نیست این همه خطا مرتکب شویم، تا روا بودن جنگ با مسلمانانِ اهل رکوع و سجود را اثبات کنیم، با این ادعا که آن‌ها از هر جهت همانند کفاری هستند که همه‌ی آن‌ها اهل نماز، حج، صدقه و ذکر خدا بودند. آن‌گاه کشتار مسلمانان را در جنگ با آنان با جنگ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با کفار یکسان بدانیم! (31)
و در جواب از ابن‌عبدالوهاب می‌گوید: خداوند شیخ را عفو فرماید، چرا که این عبارت، دلالت بر تکفیر آشکار تمام یا بسیاری از علمای عصر اوست. اگر منظور او همه‌ی کسانی باشد که واژه‌ی اعتقاد را در کتاب‌های اعتقادی به کار می‌برند، او تمام علمای عصر خود را تکفیر کرده است و چنانچه منظور او اعتقاد به باور خاصی باشد مانند «عقیده صوفیه»، برخی از علما را، بدون توجه به تأویل‌های آنان کافر دانسته است با وجود این که تأویل، یکی از موانع بزرگ تکفیر به شمار می‌رود. (32)
امروزه نیز تفکرات افراطی را در سخنان برخی از علمای سلفیه جهادی شاهدیم. در استفتائی که از ابومحمد مقدسی درباره‌ی استغاثه و توسل می‌شود وی با اشاره به مسئله توحید و آیات مربوط به آن فتوا به شرک اکبر بودن توسل و زیارت می‌دهد و معتقدین به آن را از اسلام خارج می‌شمارد، (33) ابومصعب زرقاوی رهبر القاعده‌ی عراق تمام این زیارات و توسلات را جزئی از طاغوت می‌خواند و آن را مستند به کلام ابن‌تیمیه می‌کند، (34) او می‌گوید: «اگر کسی مردم عوام رافضه را مثل مردم عوام اهل سنت بخواند این ظلم به عوام اهل سنت است، چرا که اصل توحید بین این دو گروه متفاوت است، رافضه به حسین (علیه‌السلام) و آل البیت استغاثه می‌کنند و عزاداری و مرثیه‌خوانی می‌کنند و قائل به عصمت آن‌هایند و این‌ها همه شرکیاتی است که بخشیده نمی‌شود و جهل آن‌ها نمی‌تواند عذری برای آن‌ها باشد. (35)

تکفیر نزد ابن‌تیمیه

از اساسی‌ترین مفاهیمی که باعث ترویج خشونت‌ها در جهان اسلام شد مفهوم «تکفیر» است که آثار فراوانی بر آن مترتب است از این رو کتاب‌ها و مقاله‌های زیادی نگاشته شده است، ولی آنچه که به اختصار در این جا ذکر می‌شود، تأثیرپذیری گروه‌های جهادی و افراطی سلفی‌گری از تکفر تکفیر است. بررسی منشأ این تفکر و علل ترویج آن در میان افراطی‌گران سلفی می‌تواند گام مهمی در عرصه‌ی گسترش جنایت‌های امروز جهان اسلام باشد.
بررسی‌ها نشان می‌دهد منشأ این تفکر، گرچه به دوران صدر اسلام باز می‌گردد، ولی هرچه از عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فاصله می‌گیریم این مسئله به شکل گسترده‌تری ادامه داشته و موجب ایجاد فرقه‌های گوناگونی شده است، شاید اسف‌بارترین نمونه‌ی تکفیر در صدر اسلام، تکفیر امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) باشد که توسط خوارج انجام گرفت که از آن‌ها به عنوان یک گروه افراطی، تکفیری یاد می‌کنند، (36) ولی آنچه که امروز باعث تشکیل گروه‌های تکفیری شده است، تفکرات افراطی خوارج نیست که وهابیان امروزه خود را مبری از آن‌ها می‌دانند، (37) بلکه افکاری برگرفته از تفکرات ابن‌تیمیه می‌باشد. از این رو افکار ابن‌تیمیه به عنوان منشاء فکری گروه‌های سلفی و اعمال ابن‌عبدالوهاب به عنوان الگوی عملی گروه‌های افراطی سلفی و وهابی قرار گرفت. افکار برخی از روشن‌فکران عصر حاضر، چون سید قطب و ابوالاعلی مودودی را نمی‌توان نادیده گرفت، ولی مهم در این مقاله تأثیرگذاری افکار تکفیری ابن‌تیمیه است که بدون شک بسیاری از روشن‌فکران و افراطیون عصر حاضر متأثر از آن بوده‌اند، هر چند برخی از علمای وهابی، امروزه در پی اثبات عدم تکفیر از جانب ابن‌تیمیه شده‌اند، (38) ولی شواهدی که در کتاب‌های ابن‌تیمیه هست خلاف این مطلب را می‌رساند، چرا که با توجه به مبانی روش‌شناسی وی که بر نقل‌گرائی و مبانی معرفت‌شناسی‌اش بر حدیث‌گرائی و مخالفت با عقل‌گرائی پایه‌گذاری شده است، (39) باعث شده تا مبانی اعتقادی وی در باب توحید منحصر به یک توحید عبادی باشد که بسیاری از اعمال مسلمانان، چون توسل، شفاعت، تبرک و... را شرک بخواند و در یک فتوای افراطی، حکم به قتل و کشتار مسلمانانی بدهد که به قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و قبول افراد صالح توسل جسته‌اند و از آن‌ها حاجت خواسته‌اند. (40)
این سیر تفکرات و فتاوای ابن‌تیمیه باعث موجب از افراطی‌گری نسبت به تکفیر زائران قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شد، (41) به طوری که محمد بن عبدالوهاب به پیروی از وی، تمام مسلمانانی را که به ملائکه و انبیای الهی و صالحان توسل می‌کنند مشرک و کافر دانسته و ریختن خونشان را مباح و غارت اموالشان را جایز شمرده است، (42) وی در کتاب کشف الشبهات خود بیش از 24 بار مسلمانان را مشرک خوانده و بالغ بر 25 بار آن‌ها را کافر، مرتد، منافق، دشمن توحید و... دانسته است، (43) زینی دحلان در این رابطه می‌نویسد: «که محمد بن عبدالوهاب مسلمانان را از زمان خود تا ششصد سال قبل کافر می‌دانسته و تمامی کسانی را که از او تبعیت نمی‌کردند تکفیر کرده و خونشان را مباح می‌دانسته است، (44) در عصر حاضر نیز افرادی، چون عبدالسلام فرج، رهبر گروه افراطی الجهادِ مصر در کتاب الجهاد فریضة غائبه، به صراحت، حکام کشورهای اسلامی و غیراسلامی را طبق فتوای ابن‌تیمیه تکفیر کرده (45) و طبق فتوای وی ارتداد حاکمان مسلمان را شدیدتر از غیر مسلمان می‌داند، (46) در این کتاب بخشی به نام «مجموعه الفتاوی لابن‌تیمیة تفید فی هذه العصر» وجود دارد، که بسیاری از احکام جهاد و قتال را در این بخش بر طبق فتاوای وی حکم می‌کنند که این حکایت از تأثیرپذیری نویسنده از افکار ابن‌تیمیه دارد.
صالح السریه (47) در رساله الایمان خود به صراحت بهترین عقاید امروز جهان اسلام را اعتقادات ابن‌تیمیه و شاگردانش می‌داند و در ادامه‌ی رساله‌ی خود را بر این اساس بنا می‌کند. (48)

گرایش تکفیری ابن‌تیمیه در ایجاد تفرقه میان مسلمانان

یکی از مهم‌ترین عوامل که باعث گسترش جنایت‌های در میان مسلمانان شد، ایجاد تفرقه میان آن‌ها و دامن زدن به اختلافات مذهبی و تکفیر کردن مذهب مخالف است. ابن‌تیمیه با مواضع تندی که علیه شیعیان مخصوصاً در کتاب منهاج السنة خود گرفت و با صدور فتواهایی در این زمینه بی‌شک توانسته بود برای آیندگانی که در پی بهانه علیه شیعیان‌اند و آن‌ها را کافر می‌دانند، مؤثر باشد.
ابن‌تیمیه در کتاب منهاج السنه می‌گوید: «رافضی‌ها، بناهای ساخته شده بر قبرها را بزرگ می‌دارند و در آن اعتکاف می‌کنند و همان طور که به زیارت خانه‌ی خدا می‌روند به زیارت آن بناها می‌روند و برخی زیارت این بناها را از حج بزرگ‌تر می‌دانند، بلکه معتقدند فردی که نمی‌تواند به زیارت خانه‌ی خدا برود، این بناها را زیارت کند. این نوع از دینداری، دینداری مسیحیت و مشرکان است که عبادت کردن بت‌ها را به عبادت کردن خداوند برتری می‌دادند. (49) و یا می‌گوید: اهل علم براساس روایات و احادیث و اسناد موجود متفق‌اند، که رافضی‌ها دروغ‌گوترین طوایف هستند و دروغ‌گویی از گذشته در میان آنان وجود داشته است. شافعی می‌گفت در میان اهل هوی گروهی را شاهدتر بر دروغ و تزویر از رافضی‌ها ندیدم. (50) هم چنین وی فصلی جداگانه به نام «مشابهة الرافضه للیهود و النصاری» قرار داده و آن‌ها را متهم به غلو و تحریف قرآن و... می‌کند (51) آن‌ها را بدتر از خوارج (52) و در مقابل مسلمانان و در کنار تاتار و مغولان (53) می‌خواند، رافضه را انسان‌هایی بی‌عقل و دین می‌داند. (54) و در مباحث اعتقادی ایشان را متهم به تجسیم و تعطیل می‌کند، آن‌ها را قومی به دور از معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) دانسته (55) و با این نگاه افراطی به شیعیان و معرفی برخی فرق شیعه، چون نصیریه و اسماعیلیه، به عنوان فرق غالی و کافر (56) از یک طرف، و از طرفی، قرار دادن تمام فرق شیعه، چون اسماعیلی، اثنی‌عشری، نصیری، زیدیه در گروه واحدی به اسم رافضه می‌آورد. (57)
برخی از ادعاهای وی که عقاید شیعه را شرک‌آمیزتر و بدتر از اسماعیلیه و نصیریه معرفی می‌کند. (58) و عالمان شیعی، چون خواجه نصیر طوسی را به عنوان یکی از علمای اسماعیلی مورد تکفیر قرار می‌دهد، (59) تمام این عوامل باعث شده که جریان‌های تکفیری نتواند بین فرق شیعه تمایزی قائل شوند و تمام مذاهب شیعه را به اسم رافضه تکفیر کنند و این موج افراطی به حدی بوده که حتی برخی از علمای وهابی به صراحت حکم به تکفیر شیعیان داده‌اند. (60) ابن‌جبرین از علمای وهابی در پاسخ به این که آیا به فقرای شیعه می‌تواند زکات پرداخت کرد؟ شیعیان را کافر دانسته و پرداخت زکات را به آن‌ها جایز نمی‌داند (61) و دعا برای پیروزی حزب الله را حرام دانسته و شیعیان را دشمنان اسلام معرفی می‌کند. (62) از شیخ عبدالرحمن براک، مفتی سعودی استفتاء شده: آیا امکان جهاد میان اهل سنت و شیعه وجود دارد؟ وی در پاسخ می‌گوید: «اگر اهل سنت دارای دولت مقتدری باشند و شیعه برنامه شرک‌آمیز خود را اظهار کند، در این صورت بر اهل سنت واجب است که علیه شیعه اعلام جهاد نموده و آنان را به قتل برساند.» (63) از طرف هیئت علمای کبار عربستان هم از سوی 38 تن از علمای وهابی بیانیه‌ای صادر شد که در آن از اهالی سنت دعوت شده بود تا در برابر مخالفان و شیعیان اقدام کنند، که در این بیانیه قتل شیعیان مجاز دانسته شده بود. (64)

نقش ابن‌تیمیه درگسترش موج تکفیر علیه شیعه

منشأ فتاوای تکفیری علیه شیعه را می‌توان در خصومت و فضایی تفکر بنی‌امیه و تضعیف روحیه و فضایی امامیه جست‌وجو کرد، ابن‌تیمیه عملاً در ترویج این تفکر تلاش بسیاری کرد به طوری که معتقد بود، دولت بنی‌امیه بهترین حکومت بوده (65) و بدبختی اسلام از حکومت عباسی بوده، چرا که حکومت عباسی در دست شیعیان و بدعت‌گذاران بوده است، (66) وی هم چنین در جایی دیگر نزول آیه: (وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ) (67) را در شأن بنی‌امیه انکار کرده و این گونه تفسیر را از تحریفات شیعه در قرآن بر شمرده است. (68) وی به گونه‌ای تنقیص شخصیت حضرت علی (علیه‌السلام) و ائمه طاهرین (علیهم‌السلام) را نمود که بسیاری از علماء اهل سنت را به واکنش علیه او واداشت، (69) ابن‌حجر عسقلانی در کتاب الدرر الکامنه، صراحت دارد که تعدادی از مسلمانان - یعنی اهل سنت، ابن‌تیمیه را به خاطر جسارت‌هایی که به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دارد، منافق می‌دانند، (70) چون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «لا یبغضه إلا منافق». (71) و یا ابن‌حجر مکی در کتابی که حتی علیه شیعه نوشته است، وقتی به ابن‌تیمیه می‌رسد می‌گوید: ابن‌تیمیه کسی است که خداوند او را مخذول و منکوب، گمراه و کور، و ذلیل و بی‌مقدار کرده است، علمای بزرگ احوال او را بیان کرده و دروغ گفتار او را مشخص کرده‌اند. (72) در هر صورت تنقیض‌های ابن‌تیمیه نسبت به اهل البیت (علیهم‌السلام) و علمای امامیه از یک طرف و تعصب‌ورزی وی نسبت به بنی‌امیه و رفع تنقیص‌های آنان (73) از طرف دیگر موجب شد که یک نگاه افراطی همراه با تنفر به شیعه به نام رافضه صورت گیرد؛ به طوری که امروزه کتاب‌ها و مقاله‌هایی فراوانی به صورت رایگان در دفاع از عثمان بن عفان و در دفاع از ابوسفیان و معاویه و عمرو بن عاص توزیع می‌شود (74) و گروه‌های تکفیری رسماً اعلام می‌کنند که در پی احیاء بنی‌امیه و انتقام از شیعیان هستند. (75)

تکفیر سیاسی

مهم‌ترین عامل گسترش تکفیر در جهان اسلام از زمانی پدید آمد که وارد مسائل سیاسی شده و علما و امرا آن بیشتر برای پیش‌برد اهداف سیاسی خود استفاده کردند، (76) ابن‌تیمیه گرچه بیشتر به عنوان یک عالم دینی مطرح است تا یک عالم سیاسی، ولی در عین حال بسیاری از گروه‌های افراطی سیاسی منهج علمی و عملی وی را به عنوان یک شناسه مطرح کرده‌اند و حتی برخی از تحلیل‌گران در بطن افکار تکفیری ابن‌تیمیه و ابن‌قیم جوزی، انگیزه‌های سیاسی را برای مقابله با شیعه دخیل دانسته‌اند، (77) از جمله موضع‌گیری‌های سیاسی ابن‌تیمیه، در جریان حمله تاتار به شام و فرار مردم دمشق در سال (702 ق)، بود که ابن‌تیمیه مردم را به جهاد فراخواند. (78) بعد از شکست تاتارها، ابن‌تیمیه به اقدامات جدیدی دست زد، از جمله راندن گروهی از شیعه‌های باطنی نصیری از کوه‌های اطراف دمشق بود. ابن‌تیمیه معتقد بود که این گروه‌های شیعی جاسوسان و حامیان تاتار بوده و در منطقه فساد می‌کردند ابن‌تیمیه با گروهی از یارانش به جنگ این گروه‌های شیعه رفت و تمام افراد مسلح را کشت و درخت‌های آن منطقه را قطع کرد. (79) ابن‌تیمیه با بیان این گزاره که «هر کس دعوت را دریافت کرد و نپذیرفت واجب القتل است» و با قرائت آیه‌های جهاد در راستای آن و تأکید بر فضائل جهاد، قتل کفار و جهاد علیه آنان را جزء اولویت‌های نخست رسالت اسلام شمرده است.
از این روی گروه‌های افراطی برای رسیدن به اهداف و منافع خود در جهت ترویج مواضع خود و نابودی مخالفانش از حربه‌ی جهاد استفاده کرده و برای تغذیه افکار مجاهدین و مشروعیت بخشیدن به جنایت‌های خود از تفکرات ابن‌تیمیه به عنوان تأیید اصول و مبانی خود استفاده می‌کنند. و از اعمال وی به عنوان یک الگو بهره می‌گیرند. ایمن الظواهری در فصل چهارم کتاب التبرئه خود که در باب جهاد و امر به معروف است، ابتدا با استناد به کلام ابن‌تیمیه، جهاد را زمانی معتبر می‌داند که به رأی اهل خبره در دین و دنیا باشد و در پایان این فصل چنین می‌نویسد:
من امیدوارم که خواننده این کتاب، کلام ابن‌تیمیه را در باب جهاد هم بخواند، چرا که وی خودش در عرصه جهاد بوده و مسلمانان را برای جهاد تحریک می‌کرده و عالمی است که احوال جهاد و مجاهدین را به خوبی درک می‌کرده و باید متذکر شد که وی با این که بخشی از عمر خود را در زندان بوده ولی اصلاً در مبانیش خللی ایجاد نشده بلکه محکم‌تر نیز شده تا این که در زندان مرد، پس ابن‌تیمیه استحقاق یک امام و رهبری که بتوان به او اقتدا کرد را دارد. (80)
ابن‌تیمیه بعد از واقعه جبل و کسروان، نامه‌ای به ملک ناصر می‌نویسد و در این نامه بعد از حمد خداوند و تمجید از سلطان می‌نویسد:
مارقین دو دسته‌اند: دسته اول اهل فجور و طغیان، ظالمان و متجاوزان و کسانی که از شعائر ایمان خارج شدند... گروه دوم مارقین (از دین خارج‌شدگان) بدعت گذارند. گمراهان منافق و خارج‌شدگان از سنت و جماعت، جداشدگان از شریعت و اطاعت سلطان مانند اهل جبل، جرد، کسروان که سلطان با آن‌ها جنگید و پیروزی سلطان از نعمت‌های خداوند به او بود. آن‌ها و امثالشان از بزرگ‌ترین مفسدان در امور دین و دنیا هستند، آنان معتقدند که ابوبکر، عمر و عثمان، مسلمانان بدر و بیعت رضوان و همه مهاجران و انصار و تابعین و پیشوایان اسلام و علمای مذاهب چهارگانه و شیوخ اسلام و پادشاهان مسلمانان و سربازانشان و همه مسلمانان کافر و مرتد هستند، حتی از یهود و مسیحیت بدتر هستند، زیرا مرتد بدتر از کافر است به این دلیل اهل فرنگ و مغول‌ها را بر اهل ایمان و قرآن مقدم می‌دانند. (81)
وی در ادامه نامه خود می‌نویسد:
طرفداران این مذهب ملعون مانند اهل جبل عامل و نواحی آن و جزین با آمدن تاتار خوشحال شدند. هنگامی که سپاهیان اسلام از سرزمین مصر حرکت کردند، ذلت و بیچارگی آنان برای همه مسلمانان روشن شد. هنگامی که خداوند اسلام را با آمدن سلطان یاری کرد، برای آنان عزایی بود، این گروه باعث شدند که چنگیزخان به سرزمین‌های اسلامی حمله کند و هولاکو بر بغداد مسلط شود و تا حلب پیش بیاید، این گروه انواع دشمنی را در حق اسلام و اهل آن مرتکب شده‌اند. علت همه دشمنی‌ها این است که معتقدند هر کس با آن‌ها در گمراهیشان همراه نباشد، کافر و مرتد است. از جمله این اعتقادها این است: «کسی که متعه را حرام بداند کافر است، کسی که ابوبکر، عمر و عثمان را دوست داشته باشد یا از آن‌ها راضی باشد، کافر است. کسی که ایمان به منتظر نداشته باشد کافر است، کسی که معتقد باشد خدا را در آخرت می‌بیند کافر است، کسی که بگوید خداوند بر روی آسمان‌هاست، کافر است، کسی که به قضا و قدر ایمان داشته باشد، کافر است». (82)
هم چنین ابن‌تیمیه با جایگاهی که به دست آورده بود به اقداماتی دست می‌زد که در اصل وظیفه حکومت بود. او در سال (669 ق) به همراه تعدادی از یارانش به خانه‌ها می‌رفتند و تمام ظرف‌ها را شکسته و شراب‌ها را می‌ریختند و صاحبان خانه‌ها را سرزنش یا دستگیر می‌کردند. این کار او با استقبال مردم مواجه شد، چرا که تصور می‌کردند حکم قرآن اجرا شده و زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال بازگشت است. (83) هم‌چنین ابن‌تیمیه همراه با عده‌ای از یارانش در ماه رجب سال (704 ق) صخره‌ای را که در کنار رود قلوط بود و مردم بدان نذر می‌کردند قطع کرد. (84)
استفاده از احکام تکفیر و جهاد برای پیشبرد منافع سیاسی، منجر به یک مدل افراط‌گرایی و راهبردی شد که اوج این تفکر در قرن دوازدهم توسط محمد بن عبدالوهاب در جزیرة العرب رخ داد، وی در سال 1158 ق زمانی که امیر درعیه - محمد بن سعود - با وی بیعت نمود و متعهد شدند که با یکدیگر توحید وهابی را در جزیرة العرب گسترش دهند، (85) و در اولین اقدام به تخریب قبور از جمله قبر زید بن خطاب پرداختند (86) و با تسلط بر مکه محل تولد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را و قبر و بارگاه حضرت خدیجه و بسیاری از صحابه و بزرگان دین را با خاک یکسان کردند (87) و یا مرتکب جنایت‌های هولناکی در سرزمین‌های مسلمان از جمله احساء و طائف و نجف و کربلاء و... شدند. (88)
نگاه ابن‌تیمیه به شیعه و فرقه‌های آن به عنوان یک رافضی که دارای اعتقاداتی مخالف با اهل سنت و دارای رویکردی منفعلانه و همراه با دشمنان اسلام است، باعث شده امروزه آتش اختلافات بین مذاهب اسلامی بالا بگیرد و به عنوان یک راهبرد سیاسی برای رسیدن به اهداف پلید خود در محافل غربی مطرح باشد، ایمن الظواهری رهبر القاعده در مجله‌ی نشرة الانصار طی مقاله‌ای مواضع خود را در قبال ایران و شیعیان بیان می‌کند و همان سخنان ابن‌تیمیه را یک بار دیگر تکرار می‌کند و می‌گوید: ما با شیعیان و مردم ایران از نظر اعتقادات با هم اختلافاتی داریم، آن‌ها ابوبکر و عمر و صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را سب می‌کنند و قائل به تحریف قرآن هستند و برای ائمه خود عصمت قائلند و به مهدی آخرالزمانی معتقدند که رجعت خواهد کرد که اگر کسی چنین اعتقاداتی داشته باشد مرتد است مگر این که جاهل بوده باشد. (89)
و یا ابومصعب زرقاوی (90) که مواضعی خشونت‌آمیزتر علیه شیعه نسبت به دیگر رهبران القاعده داشت به طوری که اولویت جنگ را در ابتداء با آن‌ها می‌دانست، (91) نوشته‌های وی به روشنی بر این امر گواهی می‌دهد که در تکفیر کردن مسلمان مخصوصاً شیعیان متأثر از ابن‌تیمیه بوده وی در کتاب الکلماة المضیئه، با سوءظنی که به شیعیان دارد معتقد است که پشت تمام تحرکات آمریکائی که در منطقه وجود دارد رافضه هم دست دارد، به طوری که می‌خواهند حکومت خود را از ایران به سمت عراق و سوریه و سپس کشورهای خلیج فارس ادامه دهند، از این روی وی رافضیان را آدم‌های منافق می‌خواند و آن‌ها را منطبق با آیه‌ی (هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى‌ یُؤْفَکُونَ) (92) می‌داند و آن‌ها را تکفیر می‌کند و در تأیید کلام خود سخن ابن‌تیمیه را ذکر می‌کند و می‌گوید:
ابن تیمیه چه خوب حال این رافضه را توصیف کرده که آن‌ها کفار را علیه مسلمین یاری می‌کنند و کمک آن‌ها به مغول‌ها باعث خروج چنگیزخان شد و هلاکوخان توانستد به کشورها مسلمان عراق و سوریه برسد، به همین خاطر بود که توانستند لشکر مسلمانان را غارت کنند و... قلب‌های مغولان بسیار سخت بود و بر هیچ کسی رحم نمی‌کردند و مهم‌ترین عبادتشان لعن مسلمین و اولیاء الله بود و بزرگ‌ترین اصل برای آن‌ها لعن و تکفیر و سب حاکمان اسلام، خلفای راشدین و علماء اسلام بود... و رافضه هم این مغول‌ها و دولتشان را دوست دارند، چرا که آن‌ها به وسیله‌ی همین مغول‌ها عزت خودشان را به دست آوردند لذا به آن‌ها کمک می‌کردند و مسلمانان را می‌کشتند و حریم‌ها را می‌شکستند... و زمانی که مسلمان‌ها بر مشرکین و نصاری غلبه پیدا می‌کردند این روز برای رافضی‌ها روز غصه و اندوه بود ولی زمانی که آن‌ها بر مسلمین پیروز شدند این روز روز عید و خوشحالی برای آن‌ها بوده است. (93)
ابومصعب با اظهار تعجب از این عبارت‌ها می‌گوید:
سبحان الله، مثل این که ابن‌تیمیه از عالم غیب خبر می‌داده و به اوضاع عصر حاضر اشراف داشته، لذا آن‌ها را توصیف کرده و به ما خبر داده، بنابراین راه برای ما روشن گردیده، چرا که باطن این قوم برای ما ظاهر شده است. (94)
ابن‌تیمیه می‌گوید: به همین خاطر عامه مردم بدترین احساس را نسبت به آن‌ها دارند و جنگیدن با آن‌ها سزاوارتر است تا با خوارج، لذا بین مردم شایع شده که رافضه اهل بدعت‌اند و ضد اهل سنت، چرا که دشمی آن‌ها با سنت رسول خدا و شریعت اسلام ظاهرتر است. (95) وی سخنان بسیاری از ابن‌تیمیه نقل کرده که حاکی از تأثیرپذیری وی دارد. (96)
حتی گروه‌های تروریستی و افراطی داعش و یا جبهة النصره متأثر از همین‌گونه تفکرات هستند، در رساله‌ای به نام دولة البغدادی - الواقع و الحکم الشرعی که منسوب به گروه حکومت داعش هست، گروه‌های حکومتی را به چند قسم تقسیم کرده و مخالفان خودشان را تکفیر می‌کنند و خون و مالشان را مباح می‌کنند که در این صورت گروه‌های جیش المجاهدین و لواء التوحید و أحرارالشام و جبهه النصره کافر می‌شوند. در این رساله که گروه‌های مخالف خود را محکوم به افراطی‌گری می‌کند آمده که آن‌ها قضیه تکفیر را با شبهه افکنی و ظن و گمان، بدون هیچ بینه‌ی معتبری بیان می‌کنند و بسیاری از سربازان هم از آن‌ها اطاعت می‌کنند و مسلمین را می‌کشند همان طوری که کفار را می‌کشند و اعلام می‌کنند که به آن‌ها امتیاز می‌دهند که در کشتن آن‌ها اخلاق جنگ را مراعات نکنند و اسیران و زنان و بچه‌ها و... را حتی با عملیات‌های انتحاری بکشند، آن‌ها همان خوارجی‌اند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده بود که از مشکلات این قوم این است که قرآن می‌خوانند ولی صدای آن از دهانشان بیشتر نمی‌رود، آن‌ها مسلمانان را می‌کشند و بت‌پرستان را دعوت می‌کنند... اگر آن‌ها را درک می‌کردم آن‌ها را هم‌چون قوم عاد می‌کشتم، (97) و ما می‌بینیم که مصلحت شرعی برای ما تعیین می‌کند که این خوارجی که با مجاهدین ما جنگ می‌کنند باید با آن‌ها بجنگیم، چرا که آن‌ها زمین‌های آزاد را به فساد می‌کشند و از کسانی که ضد بشار اسد هستند انتقام می‌گیرند و ثمرات و نتایج جهاد ما را در سوریه از بین می‌برند. (98)
گزارشی که خبرنگار الحیاة (99) از عقاید رهبران گروه‌های تکفیری انتشار کرده به وضوح این خشم افراطی دیده می‌شود، که باعث شده به آسانی مخالفان خود به ویژه شیعیان را کافر بخوانند و خون و مال و ناموسشان را مباح اعلام کنند، در حالی که هیچ یک از آن‌ها صلاحیت صدور حکم تکفیر را ندارند.

نتیجه

ابن‌تیمیه نه تنها به عنوان یک عالم دینی بلکه به عنوان یک رهبر سیاسی توانست نقش بسزایی در وقایع جهان اسلام به ویژه در یک سده‌ی اخیر داشته باشد، وی با سازماندهی برخی از مبانی سلفیه هم چون انفتاح باب اجتهاد و ترویج ظاهرگرایی و مخالفت با عقل و منطق و با سخت‌گیری در برخی از معارف اعتقادی سلف هم‌چون توحید و شرک و منحصر کردن توحید در توحید عبادی و گسترش دایره تکفیر و ارتباط آن با سیاست و با یک رویکرد منفعلانه نسبت به شیعه باعث شد که خشونت‌های جهان اسلام به سمت اختلاف‌های مذهبی برای تأمین منافع سیاسی حرکت کند، از این روی امروزه شاهد بسیاری از جنایت‌ها به اسم اسلام در مناطق مختلفی از جهان اسلام هم چون سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان، بحرین و... هستیم.

پی‌نوشت‌ها

1. پژوهشگر مؤسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم‌السلام).
2. ابن‌تیمیه، مجموع فتاوی، ج 5، ص 114 و ج 17، ص 360؛ فتوی الحمویة الکبری، ج 1، ص 40 و 541.
3. محمد صالح بن عثیمین، مجموع فتاوی، ج 1، ص 115؛ صالح فوزان، الأرشاد الی صحیح الاعتقاد، ص 150؛ علی عبدالعزیز الشبل، التنبیه علی المخالفات العقدیة فی فتح الباری، ج 3، ص 584.
4. ابن‌تیمیه، الرد علی الکبری، ج 2 ص 507؛ همو، الرد علی المنطقیین، ج 1، ص 101 و 488 و 523؛ همو، مجموع فتاوی، ج 13، ص 237؛ ج 4، ص 283، 315؛ ج 9، ص 39؛ همو، عقیدة الاصفهانیه، ص 109 و 110؛ همو، الصفدیه، ج 1، ص 242.
5. همو، درءالتعارض بین العقل و نقل، ج 3، ص 151؛ همو، منهاج السنه النبویه، ج 2، ص 215.
6. بی‌شک بر عقاید کلامی آثار فقهی مهمی، چون مرتد شدن و کافر بودن و... بار می‌شود و در طول تاریخ به خاطر برخی از مسائل کلامی چون مباحث علم و قدرت خداوند و یا جسم و مکان داشتن خداوند خون‌های بسیاری ریخته شده، در سؤالی از هیئت عالی افتاء عربستان درباره این که اگر کسی قائل باشد به این که خداوند در همه جا وجود دارد، چیست؟ پاسخ داده‌اند: خداوند در عرش است و درون جهان نیست بلکه خارج از عالم است و اگر کسی معتقد باشد که خداوند در همه جا هست، کافر، مرتد و بلکه خارج از اسلام است. (فتاوی اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه و الافتاء ج 3، ص 216 سؤال الاول من الفتوی رقم 5213).
7. آن‌ها با تمسک به ظاهر آیات و روایات، برای خود خدایی خیالی ساختند که برای توصیف خداوند آن‌ها می‌توان به کتابهای السنة و یا توحید ابن‌خزیمه رجوع کرد، به عنوان نمونه البانی در حاشیه خود بر السنة ابن‌ابی‌عاصم شماره 471 حدیث ام‌الطفیل، حدیث را صحیح می‌داند که در آن حدیث خداوند را جوانی با موهای بلند و نعلینی از طلا ترسیم کرده که در سبزه‌زار ایستاده است...
8. در سال 1973 م تشکیل شد و به گروهک شباب محمد و یا جماعة صالح السریه مشهور است.
9. سید احمد رفعت، النبی المسلح، ج 1، الرافضون، ص 34.
10. رهبر گروه جماعة التکفیر و الهجرة.
11. سید احمد رفعت، همان، ج 2، الثائرون، ص 129-131.
12. به گزارش فارس. گروه‌های سلفی و وهابی (طالبان) همین رویه را برای پیروان خود پیش گرفته و اسناد بهشت را در قبال کشتن دیگر مسلمانان به آن‌ها اعطا می‌کنند.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911208000695#sthash.CBOeA1P1.dpuf و براساس گزارش خبری عرب تایمز، در میان کشفیات به دست آمده از اجساد برخی تروریست‌های تکفیری در سوریه پس از پاکسازی القصیر، علاوه بر بمب‌های دستی و خشاب‌ها و گلوله‌ها، به وفور قرص‌ها و داروهای تقویت جنسی نیز یافت شده که طبق اظهارات اسیران تکفیری، این قرص‌ها را برای ورود به کاخ‌های حوریان در بهشت آماده می‌کرده‌اند. طبق فتاوای مفتی‌های وهابی، هر کس برای جنگیدن با ارتش سوریه و حزب الله و به نیت سرنگونی بشار اسد به سوریه برود، پس از کشته شدن، مستقیماً وارد بهشت و آغوش حوریان می‌شود! به نقل از:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/220910.
13. ر.ک: ابن‌تیمیه، إقامة الدلیل، ج 5، ص 398؛ لمسودة، ص 462 به بعد.
14. ابن‌تیمیه، مجموع فتاوی، ج 20، ص 210-214.
15. همان، ج 22، ص 249.
16. عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، الدرر السنیة، ج 4، ص 8.
17. محمد بن عبدالله بن سلیمان السلمان، دعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب و أثرها فی العالم الإسلامی، ص 119.
18. الأصل السادس رد الشبهة التی وضعها الشیطان فی ترک القرآن و السنة و اتباع الآراء و الأهواء المتفرقة المختلفة...، (محمد بن عبدالوهاب، مجموعة رسائل فی التوحید و الإیمان، ج 1، ص 396؛ عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، الدرر السنیة، ج 1، ص 174).
19. محمد بن عبدالوهاب، رسائل الشخصیه، ج 1، ص 277.
20. نمونه‌های فراوانی از این موضوع در کتاب الدرر السنیة، ج 10 موجود است.
21. حسن بن علی سقاف، السلفیة الوهابیة، ص 74.
22. همان طور که عبدالله عزّام به آن نکته اذعان می‌کند (عبدالرحیم علی، حلف الارهاب، ج 1، ص 22).
23. ابن‌تیمیه، رسالة التدمریة، الاسماء و الصفات، ج 1، ص 7.
24. همو، درء التعارض، ج 9، ص 344؛ همو، الاستقامه، ج 1، ص 180؛ ج 2، ص 31.
25. محمد بن عبدالوهاب، مجموعة رسائل، ج 5، ص 129.
26. همو، اقامة الدلیل، ج 2، ص 100.
27. ابن‌تیمیه، مجموع فتاوی، ج 3، ص 140 و 142 و ج 6، ص 421.
28. همو، الاستغاثه، ج 1، ص 184؛ ابن‌تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم لمخالفة أصحاب الجحیم، ص 540؛ همو، مجموع فتاوی، ج 25، ص 323؛ ج 27، ص 60.
29. حاشیه رد المختار، ج 4، ص 449.
30. محمد بن عبدالوهاب، کشف الشبهات، ص 31-33.
31. حسن بن فرحان مالکی، داعیة و لیس نبیاً، ص 40.
32. همان، ص 43.
33. ابومحمد مقدسی، مجموع استفتاءات، حکم من یستغیث بغیر الله، ص 2.
34. ابومصعب زرقاوی، الکلمات المضیئة، ص 7.
35. همان، ص 325.
36. طبق نقل مرحوم علامه طباطبایی، طبرسی، زمخشری و... در ذیل آیه 58 از سوره «توبه» دلالت بر وجود ردپای این گروه افراطی در زمان رسول الله است. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 9، ص 319؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ج 5، ص 63؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 7، ص 454؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج 1، ص 115؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج 2، کتاب الزکاة، ص 750-743، ح 148، 147، 158 و 156.
37. به طوری که خود ابن‌عبدالوهاب نیز آن را انکار می‌کند و بین وهابیت و خوارج فرق می‌گذارد، الدرر السنیه، ج 8، ص 204، القصیمی در کتاب الصراع بین الاسلام و الوثنیه، ج 1، ص 470 این نسبت را رد می‌کند.
38. مثلاً به کتاب ضوابط التکفیر المعین عند ابن‌تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و علماء نجد، اثر ابوالعلا راشد بن أبی‌العلا، 1425 ق.
39. سید مهدی علیزاده موسوی، مبانی فکری سلفیه و وهابیت، ج 1، ص 41-55.
40. ابن‌تیمیه، زیارةالقبور و الاستنجاد بالمقبور، ص 17.
41. ابن‌کثیر شاگرد ابن‌تیمیه این را جزء تحریفات سخنان ابن‌تیمیه می‌داند، (ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 14، ص 143).
42. محمد بن عبدالوهاب، کشف الشبهات، ص 58؛ همو، مجموع مؤلفات الشیخ محمد بن الوهاب، ج 6، ص 115.
43. سید محسن عاملی، کشف الارتیاب، ص 148.
44. زینی دحلان، الدررالسنیة فی الرد علی الوهابیه، ص 32.
45. عبدالسلام فرج، الجهاد فریضة الغائبة، ذیل بحث الحکم بغیر ما انزل الله، (ابن تیمیة در کتاب الفتاوی 524/28 می‌گوید: و معلوم بالاضطرار من دین المسلمین و باتفاق جمیع المسلمین أن من سوغ اتباع غیر دین الإسلام أو اتباع شریعة غیر شریعة محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فهو کافر).
46. همان، ذیل بحث حکام المسلمین الیوم فی رده عن الاسلام، می‌گوید: (ابن تیمیه فی الفتاوی 534/28. و قد استقرت السنة بأن عقوبة المرتد أعظم من عقوبة الکافر الأصلی من وجوه متعددة منها. أن المرتد یقتل بکل حال، و لایضرب علیه الجزیة، و لا تعقد له ذمة، بخلاف الکافر الأصلی).
47. رهبر جنبش التحریر الاسلامی (سازمان آزادی‌بخش اسلامی) مصر که در سال (1974 م) بوجود آمد.
48. صالح السریه، رسالة الایمان، برگرفته از آدرس الکترنیکی. http://www.elismaily.tv
49. سید محسن امین عاملی، کشف الارتیاب، ص 232.
50. ابن‌تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج 1، ص 60.
51. همان، ج 1، ص 22-29. وی بارها نسبت‌های ناروایی به شیعه می‌دهد به طوری که می‌گوید: «لَو کانُوا مِنَ الطَّیْرِ لَکَانُوا رَخَمًا، وَلَوْ کَانُوا مِنَ الْبَهَائِمِ لَکَانُوا حُمُرًا» (اگر شیعه را از پرندگان بدانیم باید آن‌ها را مرغ نجاست‌خوار و اگر از چهارپایان بدانیم باید آن‌ها را الاغ بدانیم)
52. ابن‌تیمیه، مجموع فتاوی، ج 28، ص 527 و 528، این در حالی است که در منهاج السنه ج 1، ص 67 حکم به قتل خوارج می‌دهد.
53. ابن‌تیمیه، مجموع فتاوی، ج 28، ص 636 و 638.
54. همان، ج 4، ص 429.
55. همو، منهاج السنه، ج 2، ص 243.
56. همان، ج 2، ص 512.
57. به طوری که به امامیه می‌گوید: فَإنَّهُمْ جَهْمِیَّةٌ قَدَرِیَّةٌ رَافِضَةٌ (همان، ج 4، ص 131).
58. همان، ج 2، ص 626.
59. همان، ج 3، ص 445.
60. علمائی چون محب‌الدین خطیب و احسان الهی ظهیر و ابراهیم جبهان، امامیه را کافر دانشته‌اند (به نقل از: عصام العماد، گفت‌وگوی بی‌ستیز، ص 59).
61. فضیله الشیخ بن جبرین، اللولوالمکین من فتاوی، ص 39.
62. همان، شماره فتوی، 15903.
63. سایت المنجد، سؤال 10272.
64. برگرفته از سایت سازمان تبلیغات اسلامی به نشانی. http://old.ido.ir//a.aspx?a=1385100205
65. ابن‌تیمیه، منهاج السنه، ج 8، ص 238 و 242.
66. همان، ج 4، ص 130.
67. اسراء، آیه 60.
68. همو، منهاج السنه، ج 3، ص 404.
69. همان، ج 8، ص 330 و ج 4، ص 496 به تنقیص مقام حضرت علی (علیه‌السلام) و ج 4، ص 245 به تنقیص حضرت فاطمه (علیها‌السلام) پرداخته و از آن طرف به تعریف و تمجید قاتل حضرت علی (علیه‌السلام) پرداخته است، همان، ج 5، ص 47.
70. ابن‌حجر، الدرر الکامنه، ج 1، ص 151.
71. مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج 1، ص 61؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 1، ص 95؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج 1، ص 60؛ نووی، شرح مسلم، ج 2، ص 64.
72.

عبارات مرتبط با این موضوع

تأثیر افکار ابن‌تیمیه در گسترش جنایت‌های جریان‌های تکفیری تأثیر افکار ابن‌تیمیه در گسترش جنایت‌های جریان‌های تکفیری


ادامه مطلب ...

جنایت‌های وهابیت تکفیری در کربلا و نجف با تأکید بر دوره اول

[ad_1]

چکیده

وهابیان برای دست یافتن به جایگاه فرماندهی در اسلام و تملک حرم مکه و مدینه، نیاز شدیدی به پشتوانه مالی داشتند. آن‌ها عراق و عتبات مقدسه را بهترین مکان برای به دست آوردن ثروت تشخیص دادند، زیرا شاهان شیعه ایرانی، خصوصاً نادرشاه افشار به این مکان‌ها بسیار توجه داشتند و در آن‌ها سرمایه‌گذاری فراوان می‌کردند. بنابراین، با تکیه بر حکمی که از «محمد بن عبدالوهاب» برای تخریب اماکن مقدسه در دست داشتند، حمله به نجف و کربلا و غارتگری این مکان‌ها را در پیش گرفتند که در کربلا، علاوه بر هتک حرمت حرم سبط پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، به غارت اموال حرم و مردم شهر و هتک ناموس زنان و کشتارهای وحشیانه‌ای روی آوردند. آنان در حمله به نجف اشرف - با وجود حمله‌های متعدد به این شهر - کاری از پیش نبردند. در مقاله حاضر، به شرح جنایت‌های وهابیان در این دو شهر مقدس مسلمانان جهان پرداخته می‌شود.

مقدمه

سعودیان وهابی، در پایان مراسم حج در سال 1214 ق، با توجه به درگیری‌هایی که دامن‌گیر دولت عثمانی شده و قدرت آنان را تضعیف کرده بود، به فکر افتادند که مسیر فتوحات خود را به خارج از شبه جزیره عربستان گسترش دهند. آن‌ها در این مسیر، عراق را بهترین مکان برای تهاجم‌ها و غارتگری خود یافتند، زیرا در این کشور، عتباتی سرشار از طلاها و اموال گوناگون وجود داشت. عتبات مقدس عراق، علاوه بر کمک‌های فراوان مردمی، ثروت‌های زیادی نیز داشت که از عهد نادرشاه جهت ساخت و نگه‌داری این مکان‌ها و طلااندازی گنبد، مناره‌ها و ایوان‌ها هزینه شده بود (2) و در دوره پس از او نیز، هدایای گران‌بهای شاهان زندیه (3) و قاجار (4) به این مکان‌ها تعلق یافته بود. این ثروت‌ها توجه سعودیان وهابی را به این مکان‌های مقدس جلب کرد تا با غارت آن‌ها، پایه‌های نوپای حکومت خود را قدرت بخشند. بدین ترتیب، یکی از مورخان مدافع وهابیت نیز در شرح علل حمله وهابیت به عتبات مقدسه (کربلا) نقل کرده است:
سعود بن عبدالعزیز می‌خواست که با به چنگ آوردن اموال عتبات عراق (کربلا)، سپاهش را تقویت کند تا بتواند مالک حرم مکه و مدینه هم بشود و حکومت خود را بدین وسیله در جهان اسلام گسترش دهد. (5)
از جنبه دیگر، انهدام گنبد و بارگاه «تربت حسینی» و «علوی» هم احساسات مذهبی شاخه وهابی این مجموعه را تسکین می‌داد. (6) آنان که توانسته بودند با تکیه به آموزه‌های شیخ محمد بن عبدالوهاب، برای حمله به بقاع شریف و تخری ابینه آن‌ها، چه در کربلا و نجف و چه در مکه و مدینه، مجور شرعی به دست آورند (7)، تهاجم‌های خود را به عراق و خصوصاً شهرهای کربلا و نجف آغاز کردند و هر چند در نجف اشرف به توفیقی دست نیافتند، اما در حمله به کربلای معلا، جنایت‌های بی‌نظیری در کارنامه خود ثبت نمودند.
البته در این بین نباید از بی‌تدبیری و حمایت‌های دولت عثمانی از سعودیان برای تبدیل بحران وهابی - عثمانی به بحران وهابی - شیعی به سادگی عبور کرد و عوامل بیرونی، مانند مشورت‌های رسمی دولت بریتانیا با امرای سعودی نجد و تفاهم‌های بین آنان را نیز نباید فراموش کرد. (8) با این مقدمه به سراغ بررسی جنایت‌های وهابیان در کربلا و نجف می‌رویم.

جنایت‌های وهابیان در کربلا

عملیات تهاجم وهابیان به کربلا در دوران حکومت عبدالعزیز با لشکری که وی از نقاط مختلف نجد و نواحی آن پدید آورده بود، (9) به فرماندهی پسرش سعودی (که مادرش دختر محمد بن عبدالوهاب بود) (10) در سال 1216 ق (11) / 1801 (12) یا 1802 م، (13) رخ داد. این حادثه، اوج حضور نظامی وهابیان در عتبات مقدسه عراق بود. (14) برخی از مورخان، این حمله نظامی را در هجده ذی حجه ذکر کرده‌اند؛ یعنی روز عید غدیر (15) که مردم کربلا برای زیارت مرقد مطهر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به نجف اشرف رفته بودند و شهر کربلا تقریباً خالی از سکنه بوده است و فقط افراد ضعیف و سال خورده باقی مانده بودند، (16) اما برخی دیگر این حادثه را در ذی‌قعده (17) همان سال ذکر کرده‌اند.
ایلکس، فاسیلیف، مستشرق روس تبار، در مورد اختلاف مورخان در خصوص تاریخ دقیق حمله وهابیان به کربلا می‌نویسد:
حادثه کربلا: امرای درعیه، استیلای بر کربلا را اختیار کردند. کربلا از عتبات مقدس شیعه است که آن‌ها (وهابیان) از این عتبات کراهت دارند، خصوصاً در کربلا، سبط نبی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است و وهابیان در آذر - نیسان (مارس - آبریل) سال 1802 م به آن‌جا حمله کردند. مستشرقان اروپایی، حادثه هجوم به کربلا را در نیسان 1801 م بیان کرده‌اند. وقتی که به مصادر نجد آن‌ها مراجعه می‌کنیم، ج. روسو، ول. کورانسیز، بورکهالت و وف. منجین این تاریخ را ذکر کرده‌اند، اما وقتی به مراجع تاریخی - عربی رجوع می‌کنیم و حتی از اروپایی‌ها، فیلبی هم تاریخ آذر - نیسان 1802 م را نقل کرده‌اند و اساس اعتماد این تاریخ، نقل ابن‌بشر است. ابن‌سند و ج. رایمون و مجلة المنوعات الادبیة و جمیع مصادر نزدیک زمان حادثه کربلا هم این تاریخ را تأیید می‌کنند. هم چنین سفیر روسیه در آستانه نیز از شهودی که از عراق برایش رسیده این تاریخ را بیان کرده است، که بعید می‌باشد شخصی در عراق زندگی کند و سال را اشتباه کند، به خصوص این حادثه مهم را... (18)
وهابیان در این حمله، جنایت‌های فراوانی مرتکب شدند که دل هر انسان آزاده‌ای را به درد می‌آورد، به نحوی که حتی مستشرقان هم از آن با نام «جنایت‌ها» یاد کرده‌اند. در این باره، مستشرقی فرانسوی که پس از این حادثه از کربلا عبور کرده است، می‌گوید:
ما بعد از چندی از حادثه ضریح امام حسین (علیه‌السلام) به کربلا وارد شدیم که آثار قساوت قلب و تعصب وهابی‌ها، نمایان بود معروف بود که در این شهر، ثروت‌های فراوانی وجود داشته است که قابل شمارش نبودند. چه بسا گفته شده است که حتی نمونه آن گنج‌ها را پادشاه ایران هم نداشت، زیرا در ضریح امام حسین (علیه‌السلام)، طی سال‌های طولانی، هدایایی از طلا و نقره و سنگ‌های قیمتی و تحفه‌های نادر آورده می‌شد... و حتی تیمور لنگ هم از اهانت و دستبرد به حضرت چشم‌پوشی کرد... ولی وهابیان [علاوه بر غارت حرم] اموال مردم را هم تصاحب کردند. (19)
هم‌چنین، مستشرق روسی با ذکر مطلب بالا ادامه می‌دهد:
در 20 نیسان سال 1802 م م، دوازده هزار وهابی بر ضریح امام حسین (علیه‌السلام) حمله کردند و بعد از این که غنائم بی‌شماری به دست آوردند، اموال مردم را به آتش کشیدند و با شمشیر از بین بردند و بر پیران و کودکان و زنان هم شمشیر کشیدند. قساوت‌های آنان پایان‌پذیر نبود؛ تا جایی که از خون کشته‌ها نهرها جاری شد... و بیشتر از چهار هزار نفر را کشتند... و نقل شده است که دستبردهای خود را بر بیش از چهار هزار شتر بار کردند. بعد از دستبرد و کشتار مردم، به تخریب ضریح امام (علیه‌السلام) پرداختند و آن جا را پر از اقذار و خون‌ها کردند و منبرها و قبه‌ها را ویران نمودند. تاریخ‌نگاران به این صورت، تقریباً حمله به کربلا را ذکر کرده‌اند... (20)
لویس دوکورانسی نیز می‌نویسد:
... وهابیان بی‌آن‌که مقاومتی جدی در برابرشان صورت گیرد، به سهولت وارد شهر کربلا شدند. پس بی‌محابا و عمداً به قتل پرداختند تا جایی که شکم‌های زنان باردار را می‌شکافتند که چرا در شهر باقی مانده‌اند. (21)
این اعمال ننگین سعود، نه تنها شیعیان، بلکه تمام جهانیان را به جنبش درآورد و باعث شد که مردم از هر سو علیه وهابی‌ها قیام کنند و این نوع اعتراض‌ها، ضربه‌ای سنگین برای دولت سعودی بود. (22) سرانجام، عبدالعزیز که صادر کننده دستور حمله به کربلا بود، در سال 1218 ق به دست مردی شیعه به قصد انتقام جسارت‌هایی که به ضریح مقدس حضرت سیدالشهدا (علیه‌السلام) کرده بود، کشته شد. فیلبی در تاریخ خود می‌نویسد:
این مرد در لباس و شکل درویش‌ها وارد شهر درعیه شد و چند روزی در آن جا ماند. او هر روز پشت سر عبدالعزیز نماز جماعت می‌خواند. روزی ناگهان خود را روی عبدالعزیز انداخت و با کارد شکم او را هدف قرار داد و او را به هلاکت رساند. (23)
جنایت‌های وهابیان در کربلا به صورت‌های مختلفی است؛ از جمله تخریب اماکن مقدس و مورد احترام مسلمانان، قتل و کشتار مردم، سرقت و راهزنی اموال، هتک ناموس و... در ادامه به جزئیات این جنایت‌ها پرداخته می‌شود:

الف. تخریب مکان‌های مقدس مسلمانان

وهابیان با هدف تخریب قبه‌های آل رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و خصوصاً قبه امام حسین (علیه‌السلام) و غارت ذخایر آنان وارد کربلا شدند که به این اهداف هم رسیدند. (24) ابن‌بشر، تاریخ‌نگار مورد احترام وهابیان، در تاریخ نجد خود ذیل حوادث سال 1204 ق، نامه‌ای از محمد بن عبدالوهاب به علمای مکه می‌دهد که در آن پیشوای وهابیان، رسماً مجوز شرعی تخریب مکان‌های متبرکه و قبرهای صالحان را صادر کرده است. (25) وی ذیل حوادث سال 1216 ق، حمله وهابی‌ها را چنین توصیف می‌کند:
در سال 1216 ق، عبدالعزیز بن محمد، سپاهی از اهل نجد و اطراف آن و جنوب و حجاز و تهامه و غیره به فرماندهی سعود (فرزندش) تجهیز کرد و به سمت کربلا و اهل شهر حسین (علیه‌السلام) فرستاد. این قضیه در ذی‌قعده بود. مسلمانان با زور وارد کربلا شدند و غالب اهل شهر را که در بازارها و منازل یافتند، به قتل رساندند و قبه‌ای را که گفته می‌شود قبر حسین (علیه‌السلام) است، ویران کردند و آنچه در قبّه و غیر قبّه دیدند و ضریحی را که بر روی قبر قرار داشت و جنسش از زمرد و یاقوت و جواهر بود و هرچه در شهر وجود داشت، از اموال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و کتاب‌های گران قیمت و غیره را غارت کردند، به قدری که قابل شمارش نیست. نزدیک ظهر از کربلا با همه آن اموال خارج شدند، در حالی که دو هزار مرد را کشته بودند. سپس سعود بر چشمه معروف به ابیض، این غنائم را تقسیم کرد. البته یک پنجم آن را خود برداشت. (26)
فیلبی، دیگر مورخ مورد اعتماد وهابیان هم در تاریخ نجد خود می‌نویسد: «... ضریح حسین (علیه‌السلام) را تخریب کردند...» (27)
لویس دکورانسی در این باره می‌نویسد: «مسجد، مأذنه‌ها و قبّه‌ی حرم را که از طلای خالص، بود، خراب کردند...» (28)
براساس گزارش مقامات دیپلماتیک روسیه، پس از تخریب مناره‌ها و گنبد، (29) مهاجمان درهای صحن را شکستند و سپس وارد رواق و روضه شدند و آجرهای طلا را از گنبد به سرقت بردند. هم‌چنین ضریح و صندوق مقدس روی تربت را شکستند و همه طلاها، نقره‌ها و اشیای گران‌قیمت را تاراج کردند. (30)
هتک حرمت‌ها فراتر از این هم رفت، به طوری که ساکنان عراق که از این ماجرا آگاه‌ترند، می‌گویند:
وهابیان با اسب‌های خود وارد صحن شریف شدند (31) و صندوق قبر حبیب بن مظاهر را که از چوب بود، شکستند و سوزاندند و با آن در ایوان طرف قبله حرم، قهوه درست کردند... (32) و بعد از کشتار مردم، حرم مطهر را پر از اقذار و خون‌ها کردند.» (33)
در این جا جالب است به نکته‌ای مهم که بین برخی مورخان وهابی دیده می‌شود، اشاره کنیم: آنان برای توجیه جنایت‌های وهابیان از هیچ عملی دریغ نمی‌ورزند، تا جایی که حتی برای سرپوش گذاشتن بر جنایت‌هایشان، انتساب قبر و قبّه شریف امام حسین (علیه‌السلام) را به ایشان مشکوک دانسته‌اند؛ (34) مثلاً وهابی مصری، محمد حامد فقی، در این مورد می‌نویسد: «... سعود و لشکرش پیروز و داخل کربلا شدند و قبه عظیمی را که بتی بزرگ شده بود و گمان می‌کردند که قبر امام حسین بن علی (علیه‌السلام) است، ویران کردند.» (35)

ب. قتل و کشتار مردم

مهاجمان وهابی که اکثر مورخان، تعداد سپاهیان آنان را دوازده هزار نفر ذکر کرده‌اند (36) و در منابع ایرانی، تعدادشان بین 25 (37) تا دویست هزار (38) تن نقل شده است، با لشکری مجهز، بی‌آن‌که مقاومتی جدی در برابرشان صورت گیرد، به سهولت وارد شهر کربلا شدند. پس از آن، بی‌پروا و عمداً (39) غالب اهل شهر را که در بازارها و منازل یافتند (40) و حتی اطفال (41) را هم به قتل رساندند، به طوری که نهرهایی از خون جاری گشت. (42) برخی می‌نویسند: «وهابیان در یک شب، بیست هزار نفر را به قتل رساندند (43) و افراد کشته شده، انسان‌های مهمی بودند.» (44)
علیقلی میرزا (اعتضاد السلطنه) در اکسیر التواریخ روایت کرده است:
... ضریح سیمین آن حضرت را به ظلم صریح از هم گسستند، دست‌ها بستند و پای‌ها بشکستند، تیغ‌ها کشیدند، سرها بریدند و سینه‌ها دریدند... خلاصه وهابیان در آن آستان ملائک پاسبان از علما، عرفا، زائر و سایر، قریب پنج هزار نفر مقتول ساختند.» (45)
هم‌چنین، میرزا ابوطالب اصفهانی که شاهد حوادث بعد از ماجرا بوده است، در سفرنامه خود می‌نویسد:
قریب 25 هزار نفر وهابی وارد کربلا شدند و با شعار «اقتلوا المشرکین و اذبحو الکافرین» بیش از پنج هزار نفر را کشتند و تعداد زخمی‌ها که حساب نداشت، صحن مقدس امام حسین (علیه‌السلام) از لاشه کشتگان پر و خون از بدن‌های سر بریده شده، روان بود. پس از یازده ماه، بار دیگر به کربلا رفتم، دیدم که روات هنوز آن حادثه دل‌خراش را نقل می‌کنند و گریه سر می‌دهند، به گونه‌ای که از شنیدن آن، موها بر اندام راست می‌شد. (46)
آیت الله سید جواد عاملی که خود شاهد حوادث و از مدافعان شهر نجف اشرف بوده است، می‌گوید:
امیر نجد در سال 1216 ق به بارگاه امام حسین تجاوز نمود و اموال آن را به غارت برد. نیروهایش، مردان، زنان و کودکان را به قتل رسانده، اموالشان را به غارت بردند و به قبر حضرت امام حسین (علیه‌السلام) جسارت نموده و بقعه را تخریب کردند. سپس بر مکه مکرمه و مدینه منوره متعرض شدند و هر آنچه که خواستند در قبرستان بقیع انجام دادند و فقط قبر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از دست آنان مصون ماند. (47)
هم‌چنین فیلبی، اقدام مهاجمان را در کشتار مردم، «بدون رأفت» می‌خواند و در این باره می‌نویسد:
در سال 1802 م، حادثه کربلا (شهر مقدس) اتفاق افتاد. پس [سپاه سعود بن عبدالعزیز] با زور وارد شهر شدند و بر اهل شهر شمشیر کشیدند و گردن زدند و اموالشان را ربودند و بدون رأفت در خیابان و منازل، ساکنان کربلا را به قتل رسانیدند... (48)

ج. سرقت و راهزنی اموال

وهابیان بعد از کشتار مردم و هتک حرکت مکان‌های متبرک، اموال حرم شریفه و دارایی‌های مردم را تا حد ممکن غارت کردند، (49) به طوری که در شهر کربلا تا مدت‌ها آثار این غارت‌ها نمایان بود و یکی از گردشگران ایرانی که در سال‌های بعد به کربلا رفته، این شهر را «فقیر و غارت زده» توصیف کرده است. (50) ابن‌بشر در این باره چنین می‌نویسد:
... و آنچه در قبه و غیر قبه دیدند و ضریحی را که بر روی قبر قرار داشت و جنسش از زمرد و یاقوت و جواهر بود و هرچه در شهر دیدند، از اموال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و کتاب‌های گران‌قیمت (51) و غیره را غارت کردند، به قدری که قابل شمارش نیست. (52)
هم چنین منیر عجلانی، طرف‌دار وهابیت، در کتاب خود به نقل از «کورانسیز» می‌نویسد: «اموال غارت شده از کربلا قابل وصف نبود و گفته می‌شد که آن روز دویست شتر را فوق طاقتشان از جواهرهای گران‌قیمت بار کردند!». (53) صاحب لمع الشهاب نیز مقدار این غارت‌ها را شش صد میلیون ریال تخمین زده است، (54) اما شاید بتوان گفت که دقیق‌ترین گزارش را از اموال ربوده شده، مستشرقی به نام «فیلیکس مانجان» در کتاب تاریخ مصر در عهد محمدعلی ارائه می‌دهد. وی می‌نویسد:
بعد از این که وهابیان گنبد روی قبر امام حسین (علیه‌السلام) را ویران کردند، گنج‌هایی در حرم یافتند که آن‌ها را ربودند. این گنج‌ها عبارت بودند از: 1. بیست شمشیر زینت شده به جواهر؛ 2. ظروف، شمعدان‌ها و چراغ‌های گران‌قیمت؛ 3. فرش‌های کم‌یاب و نادر؛ 4. سینی‌هایی با روکش طلا؛ 5. قرآن‌هایی با خط‌های ممتاز و زینت‌های نفیس؛ 6. سنگ‌های قیمتی: لؤلؤ و زمرد و مرجان و... (سعود، لؤلؤئی به اندازه تخم مرغ را برای خودش برداشت) و اشیای قیمتی دیگر. سپس وهابیان طلاکاری‌های روی دیوار حرم را نیز کندند [و به داخل شهر رفتند] و از بازار شهر آن قدر کالا و پارچه غارت کردند که قابل شمارش نبود...». در ادامه، مانجان، پول‌های نقد بسیار زیادی را که وهابیان به غارت بردند با مقدار و جزئیاتش بیان می‌کند. (55)

د. هتک ناموس

وهابی‌ها در حمله به کربلای معلا، تنها به هتک حرمت حرم و قتل و غارت شهر و اموال مردم بسنده نکردند، بلکه آن‌ها حتی حرمت زنان مؤمنه را هم شکستند، تا جای که یکی از مستشرقان روسی که به سفارت روسیه اطلاعاتی ارائه داده، بیان کرده است که مهاجمان وهابی برای تکمیل قساوت‌های خود، شکم‌های زنان باردار کربلا را هم می‌شکافتند. (56) یکی دیگر از نویسندگان، به اسارت زنان مسلمان اشاره کرده است (57) و حتی منیر عجلانیِ طرف‌دار وهابیت هم به نقل از «فیلیکس مانجان» بر این مطلب صحه می‌گذارد که مهاجمان وهابی، زنان و دخترانی را به عنوان جاریه و کنیز همراه خود بردند. (58)

جنایت‌های وهابیت در نجف

پس از پایان مراسم حج در سال 1214 ق. / 1799 م.، عبدالعزیز بن محمد بن سعود با توجه به خلأ قدرت و درگیری‌های دولت عثمانی، بر آن شد تا مسیر فتوحات وهابیان نجد را از شبه جزیره به خارج از آن گسترش دهد. از این رو، نجف به علت اموال و ثرت‌های فراوان حرم مولا علی (علیه‌السلام) (59) به عنوان هدفی شاخص در نظر گرفته شد (60) و در مدت ده سال، چندین بار حمله‌های شدیدی به شهر نجف کردند، (61) ولی خوشبختانه در این حمله‌ها به توفیقی دست نیافتند. در زیر به این تهاجم‌ها اشاره می‌شود:
1. در سال 1214 ق، اولین یورش وهابیان به نجف اشرف آغاز شد که در این سال، عرب «خزاعل» با آن‌ها مقابله کردند و سی صد نفرشان را هم کشتند. (62)
2. در سال 1215 ق، نیز گروهی برای انهدام مرقد مطهر حضرت امیر (علیه‌السلام) عازم نجف شدند که در مسیر با عده‌ای از اعراب درگیر شدند و شکست خوردند. (63)
3. در سال 1216 ق، وهابیان پس از کشتار بی‌رحمانه اهل کربلا و هتک حرمت حرم حسینی (علیه‌السلام)، با همان لشکر راهی نجف اشرف شدند، ولی مردم نجف به سبب آگاهی از ماجرای کشتار و غارت کربلا و آمادگی دفاعی به مقابله برخاستند و حتی زن‌ها از منزل‌ها بیرون آمدند و مردان خود را به دفاع تشجیع و تحریم کردند تا اسیر کشتار و چپاول وهابیان نشوند. در نتیجه، سپاه وهابی‌ها نتوانست به شهر نجف وارد شود. (64)
4. در سال 1220 (65) یا 1221 ق. (66) نیز وهابیان که نتوانستند از گنج‌های فراوان حرم امام علی (علیه‌السلام) چشم بپوشند، به سرکردگی «سعود» باز هم به نجف اشرف حمله کردند، ولی چون شهر برج و حصار داشت و در بیرون نیز خندقی شهر را حفاظت می‌کرد و هم‌چنین به این دلیل که حدود دویست نفر از مردم و طلاب علوم دینی تحت رهبری شیخ جعفر نجفی (کاشف‌الغطاء) که از مراجع اعلم عصر و خود مردی دلیر بود، شبانه روز مشغول دفاع از شهر بودند، وهابیان کاری از پیش نبردند. قوای سعود در این حمله، پانزده هزار وهابی جسور جنگ‌جو بود. وهابی‌ها با وجود سعی فراوان نتوانستند وارد شهر بشوند و مدافعان نجف با سرسختی دفاع می‌کردند. در یکی از روزها، گروهی از وهابی‌ها از دسوار شهر بالا آمدند و نزدیک بود که شهر را اشغال کنند، ولی با دفاع مردانه مدافعان مسلح مواجه شدند و عقب نشستند. در مدت محاصره نجف، چون مدافعان از درون شهر و برج و حصارها به وهابی‌ها حمله می‌کردند، توانستند که هفت صد نفر از آن‌ها را به قتل برسانند. سرانجام سعود با بقیه یارانش ناامید از نجف اشرف بازگشت. هم‌چنین در این سال، اهالی نجف قبل از رسیدن قوای سعود، خزانه حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را به بغداد و از آن جا به کاظمین منتقل کردند و در مخزن آن جا به ودیعت نهادند و بدین‌گونه از دستبرد آن قوم غارتگر وحشی مصون ماند. (67)
ابن‌بشر که یورش وهابیان را درحوادث 1220 ق ذکر کرده است، در این باره می‌نویسد:
در آن سال سعود با لشکریان و تجهیزات فراوانی از تمام نجد و اطرافش، قصد شمال و شهر معروف در عراق (نجف اشرف) را کرد و سپاه مسلمانان (وهابی‌ها) را در اطراف شهر پراکنده نمود و دستور داد که حصار شهر را خراب کنند. چون یاران او به شهر نزدیک شدند، به خندقی عریض و عمیق برخوردند که نتوانستند از آن عبور کنند. در جنگی که میان دو طرف روی داد، در اثر تیراندازی از حصارها و برج‌های شهر، جمعی از مسلمانان (وهابی‌ها) کشته شدند. آن‌ها نیز از شهر عقب نشستند و به غارت اطراف شهر پرداختند و قتل‌هایی راه انداختند و اموالی را تصاحب کردند... (68)
5. در سال 1222 ق نیز وهابی‌ها به نجف حمله کردند که سید جواد عاملی ماجرا را این گونه بیان می‌کند:
در جمادی الثانی سال 1222 ق، سعود خارجی با بیست هزار جنگ‌جو یا بیشتر به سوی عراق آمد. پس خبر داده شد که قصد حمله به نجف اشرف را دارند. همگی به سمت دیوار شهر آمدیم تا این که شب فرارسید و آن‌ها با سلاح‌های خود به سمت دیوار شهر آمدند [و ما مانع ورود آن‌ها به درون شهر شدیم]. پس سعود با لشکریانش به سوی حله رفتند، در حالی که نتوانستند وارد آن جا هم شوند. سپس به سمت کربلا رفتند، در حالی که آن‌ها غافل بودند، پس آن‌ها را محاصره شدیدی کردند که پشت دیوار شهر ماندند و برخی از مردم را کشتند و برخی از وهابیان هم کشته شدند. پس دست خالی بازگشتند و در عراق فساد و شرارت کردند و هرچه توانستند به قتل رساندند و حج را هم به مدت سه سال تعطیل کردند. (69)
6. در سال 1225 ق، وهابی‌ها با اعراب «عنزه» که آن‌ها را احاطه کرده بودند به سمت نجف اشرف و کربلا آمدند و راه را بستند و به غارت زائران پرداختند. بعد از این که زائران از زیارت امام حسین (علیه‌السلام) در نیمه شعبان باز می‌گفتند، راه را بر زائران بستند و بسیاری از آن‌ها را کشتند که بیشترشان مسافر عجمی بودند. (70)

علل پیروزی‌های وهابیان در کربلا و علل شکست در نجف

وهابیان که جدای از انگیزه‌های مذهبی، به سبب اطلاع از ثروت فراوان عتبات مقدس عراق به علت سرمایه‌گذازی‌های فراوان دولت‌های افشاریه و زندیه و قاجاریه، انگیزه تهاجم به بقاع شریف در آن‌ها تقویت شده بود، از سال 1214 ق، طی ده سال، تهاجم‌های مختلفی به کربلا و نجف کردند. مسئله مهمی که در این تهاجم‌ها دیده می‌شود این است که چگونه این غارتگران در کربلای معلا موفق شدند که به اهداف خود برسند، اما در نجف اشرف با وجود حمله‌های متعدد، شکست سنگینی از طرف مقابل خوردند، به نحوی که حتی به درون شهر هم راه نیافتند. در ادامه به این موضوع می‌پردازیم:

الف. علل پیروزی وهابیان در کربلای معلا (71)

1. حمایت حاکم کربلا

بنابر گزارش برخی منابع، «عمر آغا»، حاکم کربلا که فردی متعصب و غیر شیعه بود، احتمالاً با مهاجمان وهابی زد و بندهایی داشت، (72) زیرا برخی از مهاجمان از قبل با کمک حاکم با لباس زوار داخل شهر شده بودند. (73) اگر تبانی حاکم با وهابیان هم به اثبات نرسد، بی‌کفایتی او آشکار است، زیرا وی هنگام حمله، نه تنها مقاومتی نکرد، (74) بلکه به محلی متواری شد و از حادثه گریخت. (75)

2. بی‌تدبیری عثمانی‌ها یا حمایت آن‌ها

بنابر نقل برخی اخبار، بخشی از سازمان اداری دولت عثمانی در مقاطع زمانی خاص، در تسهیل دسترسی قوای وهابی به مناطق شیعه‌نشین عراق نقش داشته است؛ مثلاً در دوره‌ای تاریخی، صدراعظم عثمانی خواسته است که از امکان هدایت تعرضات قوای وهابی به سوی مرز ایران بهره‌برداری شود و در مواردی نیز، سلیمان پاشا ابوالممالیک، در برابر قدرت عشایر جنوب عراق و جدال آن‌ها با قوای متعرض وهابی، برخلاف مصلحت، عشایر شیعه در جنوب را سرکوب کرده است. (76)
برخی از مقامات عثمانی در مقابل قوای وهابی، با وجود این که می‌توانستند مانع پیشروی آن‌ها به عتبات مقدس شوند، اهتمام کامل خود را به کار نبرده‌اند، بلکه «مصلحت» را در آن دیدند که تنها در کمین این گروه بمانند تا در مسیر بازگشت بر آن‌ها شبیخون زنند. (77) زیرا برخی از دولتمردان عثمانی و والی بغداد، واقعاً با توجه به مشکلاتی که بین آنان و حاکمان وهابی وجود داشت، می‌خواستند که بحران وهابی - عثمانی را به بحران وهابی - شیعی تبدیل کنند و می‌توان گفت که با حادثه کربلا، آن‌ها به مقصود خود رسیدند. (78) بی‌تدبیری عثمانی‌ها به حدی رسید که نماینده فتحعلی شاه قاجار در پیامی به حاکم عثمانی از طرف شاه ایران چنین اعلام کرده است: «اگر اولیای دولت عثمانی را مضایقت نرود، ما لشکری به دفع عبدالعزیز برانگیزیم وگرنه قبل از آن‌که کار او استوار شود، از هلاک و دمارش خودداری نکنید.» (79)

3. غافل‌گیری مردم کربلا در پیش‌بینی حمله و عدم مقاومت آن‌ها

مسئله مهم دیگری که در پیروزی وهابیان نقش داشت این بود که مردم کربلا و بزرگانشان نتوانسته بودند که حمله وهابیان را پیش‌بینی کنند و این باعث غافل‌گیری و عدم تدبیر در این باره شد، اما نکته اصلی این‌جاست که در منابع تاریخی هم اصلاً گزارشی دال بر این که مردم در مقابل مهاجمان مقاومتی جانانه کرده باشند، نیامده است؛ مثلاً لوئیس دوکورانسی در این باره می‌نویسد: «وهابیان بی‌آن‌که مقاومتی جدی در برابرشان صورت گیرد، به سهولت وارد شهر کربلا شدند.» (80)

4. خالی بودن شهر از ساکنان

یکی از علت‌های مهمی که بسیاری از گزارشگران جنایت وهابیان در کربلا ذکر کرده‌اند این بوده است که حادثه در روز عید غدیر و در حالی رخ داده که شهر کربلا خالی از ساکنان بوده است. (81)
کورانسیز در وصف جنایت‌های وهابی‌ها چنین می‌نویسد: «عادت شیعیان این بود که در روز عید غدیر خم، جشن‌هایی برپا می‌کردند. لذا همگی برای اقامه جشن عید به نجف اشرف می‌رفتند و به همین دلیل، شهرهای شیعه‌نشین عراق، به خصوص کربلا، خالی از ساکنان می‌شد. وهابی‌ها از این فرصت استفاده نمودند و در غیاب مدافعان به شهر کربلا حمله کردند. در شهر جز افراد ضعیف و سال‌خورده کسی باقی نمانده بود. پس وهابی‌ها با سپاه دوازده هزار نفری، هر کسی را یافتند به قتل رساندند، به طوری که تعداد کشتگان در یک روز به سه هزار نفر رسید.» (82)

ب. علل شکست وهابیان در نجف اشرف

1. حصار و خندق شهر نجف

یکی از مسائلی که در شکست وهابی‌ها از مدافعان نجف اشرف نقش داشت، حصاری بود که کار احداث آن به تقاضای اهالی نجف و دستور آغا محمدخان، پادشاه قاجار، زیرنظر صدراعظم او، حاج محمدحسین خان علّاف اصفهانی، از محل اعتبارات دولتی آغاز شده بود و سپس خود صدراعظم، مسئولیت تأمین اعتبار لازم این امر را از منابع شخصی (83) برعهده گرفته و آن را تکمیل کرده بود. هم‌چنین علاوه بر حصار و برجی که به صورت دیواری (84) دور تا دور شهر را فرا گرفته بود، در بیرون نیز خندقی شهر را حفاظت می‌کرد. (85)

2. آمادگی مردم نجف در دفاع از شهر خود

عامل دیگری که عمدتاً پس از واقعه کربلا باعث شکست وهابیان در نجف شد این موضوع بود که مردم نجف به سبب آگاهی از ماجرای کشتار و غارت کربلا با آمادگی دفاعی به مقابله برخاستند و حتی زن‌ها از منزل بیرون آمدند و مردان خود را به دفاع، تشجیع و تحریک کردند تا اسیر کشتار و چپاول وهابیان نشوند و در نتیجه، سپاهیان وهابی نتوانستند به شهر نجف وارد شوند. (86)

3. مبارزه جانانه علما

مسئله مهمی که شهر نجف را در هجوم مقابل وهابی‌ها مقاوم کرده بود، حضور طلاب دینی و علما به رهبری شیخ جعفر کاشف الغطاء (از مراجع اعلم عصر که خود مردی دلیر بود) در خط مقدم مبارزه با آن‌ها بود. (87) خانه شیخ جعفر کاشف الغطاء انبار اسلحه بود و جمعی از مردم و طلاب علوم دینی تحت رهبری ایشان، شبانه روز از شهر دفاع می‌کردند شیخ جعفر بر هر دروازه نجف و در هر برج، جمعی از طلاب و مردم را به دفاع واداشته بود. شیخ حسین نجف، شیخ خضر شلال، سید جواد عاملی (صاحب مفتاح الکرامه) و شیخ مهدی ملاکتاب از جمله علمای مدافع شهر بودند که مردانی بلند آوازه می‌باشند. (88) در این باره، علامه سید جواد عاملی نقل می‌کند: «به محض خبردار شدن از قصد حمله سعود به نجف اشرف، همگی به سمت دیوار شهر آمدیم تا این که شب فرارسید و آن‌ها با سلاح‌های خود به سمت دیوار شهر آمدند... پس دست خالی بازگشتند.» (89)

نتیجه

وهابیان برای مالک شدن اموال گران‌بهای حرم کربلا و نجف و نیز تصرف اموال فراوان عتبات عالیات عراق و سرمایه‌های بی‌نظیر، به این مکان‌ها چشم دوخته بودند. آنان از سال 1214 ق.، تهاجم‌های گسترده خود را آغاز کردند و در سال 1216 ق.، با حمله به کربلا و غافل‌گیری مردم و حمایت یا عدم تدبیر حاکم شهر و دولت عثمانی، جنایت‌های بسیاری انجام دادند که مورخان تجاوزهای آنان را نه تنها مورد انزجار شیعه، بلکه مورد نفرت تمام جهان اسلام خوانده‌اند. آنان سرخوش از این جنایت‌ها و قتل و غارت‌ها، راه حمله به نجف اشرف را هم در پیش گرفتند، ولی به علت ورود علمای بصیر این شهر به خط مقدم مبارزه، شکست سنگینی خوردند و در حمله‌های متعدد خود به نجف اشرف هیچ توفیقی کسب نکردند. اهانت‌های آنان به حرم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و حرم امام حسین (علیه‌السلام)، موجب شناخته شدن مکتب انحرافی وهابیان و خوی وحشیانه‌شان گشت. با توجه به این مسائل، باید وهابیت را فرقه‌ای نامید که پیروانش برای رسیدن به اهداف مادی خود، حتی از دستبرد به اماکن مقدس و محترم مسلمانان و هتک ناموس زنان مؤمن هم چشم‌پوشی نمی‌کنند.

پی‌نوشت‌ها

1. پژوهشگر مؤسسه تحقیقاتی دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم‌السلام) و کارشناسی ارشد مذاهب اسلامی.
2. جعفر باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 64.
3. ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، ص 658-660؛ پیرزاده نائینی، سفرنامه حاجی پیرزاده، ص 339.
4. عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج 6، ص 108.
5. «یقول ابن‌سند انّ سعود بن عبدالعزیز اراد القوی باموال کربلاء استعداداً لتملک الحرمین» (منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 128).
6. سید علی موجانی، تقاریر النجد، ص 68-69.
7. ابن‌بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 171-172. این مجوز در مکاتبه شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال 204 ق / 1789 م با علمای مکه رسماً صادر شد.
8. سید علی موجانی، تقاریر نجد، ص 81.
9. ابن‌بشر، همان، ص 257-258.
10. ناصر سعید، تاریخ آل سعود، ص 21.
11. ابن‌بشر، همان، ص 257.
12. لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77؛ محمد کامل، الدعوة الوهابیة، ص 53.
13. سنت جون فیلبی، تاریخ نجد، ص 142؛ الخلافة فی العربیة السعودیة، ص 40؛ ایلکسی فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة ص 131-133.
14. البته صالح وردانی در کتاب خود به نام مدافع الفقها التطرف بین الفقهاء السلف و فقهاء الخلف (ص 119) این حادثه را در سال 1215 ق ذکر کرده است.
15. میرزا ابوطالب اصفهانی، مسیر طالبی، ص 255؛ منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 127؛ لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
16. کورانسیز در وصف جنایت‌های وهابی‌ها می‌گوید: «عادت شیعیان این بود که در روز عید غدیر خم، جشن‌هایی برپا می‌کردند؛ لذا همگی برای اقامه جشن عید به نجف اشرف می‌آمدند. به همین دلیل، شهرهای شیعه‌نشین عراق، به خصوص کربلا، خالی از سکنه می‌شد. وهابی‌ها از این فرصت استفاده کردند و در غیاب مدافعان، به شهر حمله بردند. افراد ضعیف و سال‌خورده که در شهر باقی مانده بودند، توسط سپاه دوازده هزار نفری وهابیان به قتل رسیدند به طوری که تعداد کشتگان در یک روز به سه هزار نفر رسید» (منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 127).
17. ابن‌بشر، عنوان المجد فی تاریخ المجد، ص 257.
18. فاسیلف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 131-132.
19. همان، ص 132-133.
20. همان.
21. لویس دوکورانسی،‌ الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
22. سنت جون فیلبی، تاریخ نجد، ص 142 و 143.
23. همان، ص 147 و 148.
24. احمد مصطفی ابوحاکمه، لمع الشهاب فی سیرة محمد بن عبدالوهاب، ص 90.
25. «من محمد بن عبدالوهاب الی العلماء الاعلام فی بلد الله الحرام... هدم بنیان فی ارضنا علی قبور الصالحین... و امرناهم باخلاص الدعاء لله...» (ابن‌بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 171 و 172).
26. همان، ص 257 و 258.
27. فیلبی، تاریخ نجد، ص 142 و 143.
28. لوییس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
29. بنگرید به «بایگانی سیاست خارجی روسیه»، الدیوان 1803، پرونده 2235، ص 38-40، براساس روایت و فاسیلیف، ص 117 و نیز برای مطابقت روایت این حادثه با منابع غربی نک به:
J. L. Burchardt, Notes on the Bedouins & Wahabys Collected During His Travels the ast, P186. Vo 1 2.
F. Mengin, Histoire de l Egypte sous le Governemet de Mohammad ALY. Vol2, P522-524. 1925.
P.Caire 1860. J. Raymond, Les Wahabys Document Indeir de, J. Rousseau, Description du Pachalike de Bagdad Suivie d une Notice Histtorique sur les Wahabis, P72-75.
روسو، کنسول فرانسه در بغداد، تأکید کرده است که گزارش خود از این حادثه را با استناد به اظهارات سفیر روسیه روایت می‌کند. او خود نیز این اخبار را مستقیماً از شاهدانی که در کربلا حضور داشته‌اند، روایت کرده است.
L.A. Coroncez, Histoire des Wahabis Dupuis Leur Orgine Jusqa la Fin de P 27.
سید علی موجانی، تقاریر نجد، ص 83.
30. همان.
31. سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص 20-21.
32. نزهة الغری فی التاریخ النجف الغری السری، ص 52.
33. ایلکسی، فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 132.
34. احمد سالم نفیس، نقض الوهابیة، ص 257.
35. محمد حامد فقهی، اثر دعوة الوهابیة، ص 80.
36. منیز عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 127؛ ایلکسی فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 131.
37. میرزا ابوطالب طالبی، مسیر طالبی، ص 255.
38. آقا احمد بهبهانی، مرآة الاحوال جهان نما، ج 1، ص 159.
39. لویس دوکورانسی،‌ الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
40. ابن‌بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 257؛ صلاح‌الدین مختار، تاریخ المملکة العربیة السعودیة فی ماضیها و حاضرها، ج 1، ص 73.
41. احمد مصطفی ابوحاکمه، لمع الشهاب فی سیرة محمد بن عبدالوهاب، ص 90.
42. محمد حامد فقی، اثر دعوة الوهابیة، ص 80؛ عبدالله قحطانی، هولاء هم الخوارج، ص 178؛ ایلکسی فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 132.
43. همایون همتی، الوهابیة، نقد و تحلیل، ص 147-150.
44. لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
45. میرزا اعتماد السلطنه، اکسیر التواریخ، ص 100 و سید علی موجانی، تقاریر نجد، ص 83.
46. میرزا ابوطالب طالبی، مسیر طالبی، ص 255.
47. سید جواد عاملی، مفتاح الکرامة، ج 5، ص 512.
48. سنت جون فیلبی، تاریخ نجد، ص 142.
49. آیا این کار وهابیان برای این بود که خزائن خود را از اموال دزدی پر کنند و این که کتاب اعمالشان از جرایم و گناهان سرشار شود؟! (صفحات من تاریخ الجزیرة العربیة، ص 176).
50. میرزا ابوطالب اصفهانی، مسیر طالبی، ص 255.
51. بله حتی کتاب‌ها را هم سرقت کردند. اعراب نجد چگونه می‌خواهند با این کتاب‌ها به خدا تقرب پیدا کنند؟ همانا آن کتاب‌های فقهی خوارج گمراه است! (عبدالله قحطانی، هولاء هم الخوارج، ص 178).
52. ابن‌بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 257 و 258.
53. «و أما السلب، فکان فوق الوصف و یقال آن مائتی بعیر حملت فوق طاقتها بالمنهوبات الثمینة» (منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 127).
54. «و اخذ خزائن کثیرة، کانت هناک من الذهب و الجواهر النفیسة، قیل انه اخذ مقدار ستة آلاف مائة الف...». (احمد مصطفی ابوحاکمه، لمع الشهاب فی سیرة محمد بن عبدالوهاب، ص 89).
55. منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 128.
56. لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
57. سید محمد قزوینی، فرقه وهابی و پاسخ شبهات آن‌ها، ص 43.
58. منیر عجلانی، همان، ج 2، ص 128.
59. جعفر باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 64؛ ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، ص 658-660؛ پیرزاده نائینی، سفرنامه حاجی پیرزاده، ص 339؛ عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج 6، ص 108.
60. سید علی موجانی، تقاریر نجد، ص 68 و 69.
61. ابن‌عثیمین، تاریخ المملکة السعودیة، ج 1، ص 92.
62. علی اصغیر فقیهی، تاریخ و عقائد وهابیان، ص 337.
63. جعفر باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 325.
64. همان.
65. ابن‌بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 288 و 289.
66. سید جواد عاملی، صاحب مفتاح الکرامة که خود در جنگ مقابل وهابیان در نجف اشرف شرکت داشته است، این تاریخ را ذکر می‌کند و می‌نویسد: «در شب نهم از ماه صفر سال 1221 ق قبل از صبح، سعود وهابی بر ما در نجف حمله کرد و ما در غفلت بودیم، تا این که برخی از یارانش نزدیک بود وارد نجف شوند. پس از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) معجزات و کراماتی ظاهر گشت که بسیاری سپاه سعود کشته شدند و شکست خورده بازگشتند.» (سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص 20 و 21).
67. سید محمد حسینی قزوینی، وهابیت از منظر عقل و شرع، ص 97 و 98.
68. ابن‌بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 288 و 289.
69. سید محسن امین عاملی، همان، ص 20 و 21.
70. صبری پاشا، مقدمه تاریخ وهابیان، ترجمه علی اکبر مهدی‌پور، ص 2؛ احمد سالم نفیس، نقض الوهابیة، ص 255؛ صفحات من تاریخ الجزیرة، ص 176 و 177؛ عبدالله قحطانی، هولاء هم الخوارج، ص 180.
71. البته در واقع با حمله به کربلا و تخریب حرم مطهر فرزند رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، بزرگ‌ترین اشتباه خود را دچار شدند و دستشان برای مسلمانان رو شد، به نحوی که حتی موافقان آن‌ها هم این مسئله را خطا و اشتباه نامیدند. و این فی الواقع یعنی شکست. (منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، «عهد سعود الکبیر»، ص 48؛ فیلبی هم در کتاب تاریخ نجد خود می‌نویسد: «سعود با سپاهی که پدرش فراهم آورده بود به کربلا یورش برد... به راستی این اعمال ننگین او نه تنها شیعیان، بلکه تمام جهانیان را به جنبش درآورد و باعث شد که مردم از هر سو علیه وهابی‌ها قیام کنند و این نوع اعتراض‌ها ضربه‌ای سنگین برای دولت سعودی بود.» (سنت جون فیلبی، تاریخ نجد، ص 147).
72. ایلکسی فاسیلف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 131-134.
73. میرزا ابوطالب اصفهانی، مسیر طالبی، ص 255.
74. دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
75. همان.
76. Zekeriyya KURSUN, Necit ve ahsa da osmanli hakimiyeti, P11 and 33.
و سید علی موجانی، تقاریر نجد، ص 40.
77. گزارش 26 شعبان 1218 ق و الی بغداد به باب عالی، بایگانی نخست وزیری جمهوری ترکیه. C/03381/000 82 HAT00001
78. سید علی موجانی، همان، ص 84.
79. همان، ص 85.
80. دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
81. میرزا ابوطالب اصفهانی، مسیر طالبی، ص 255؛ دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77 و...
82. منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 127؛ البته طبق بعضی از گزارش‌ها، وهابی‌ها پنج هزار نفر را کشتند و پانزده هزار نفر را مجروح کردند؛ (موسوعة العتبات، ج 8، ص 273). برخی نیز نوشته‌اند. «وهابیون در یک شب، بیست هزار نفر را به قتل رساندند» تاریخچه نقد و بررسی وهابی‌ها، ص 162؛ همایون همتی، الوهابیة، نقد و تحلیل، ص 147-150.
83. سید علی موجانی، بازسازی تاریخ فراموش شده، ص 97 و 98.
84. سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص 21.
85. سید محمد حسینی قزوینی، وهابیت از منظر عقل و شرع، ص 97 و 98.
86. همان.
87. علی اصغر فقیهی، تاریخ و عقائد وهابیان، ص 30.
88. سید محمد حسینی قزوینی، وهابیت از منظر عقل و شرع، ص 98.
89. سید محسن امین عاملی، کشف الارتیاب، ص 21.

منابع :
1. ابن‌بشر، عثمان بن عبدالله، عنوان المجد فی تاریخ النجد، چاپ چهارم: مطبوعات داره الملک عبدالعزیز، ریاض 1402 ق.
2. ابن‌عبدالوهاب، محمد، مجموع مؤلفات الشیخ محمد بن عبدالوهاب، تحقیق رائدبن صبری بن ابی‌علفه، چاپ اول: ملیار للاستثمار، بیروت 2010 م.
3. احمد مصطفی ابوحاکمه (تحقق)، لمع الشهاب فی سیرة محمد بن عبدالوهاب، مطابع بیبلوس الحدیثة، بیرون 1967 م.
4. اصفهانی، میرزا ابوطالب، مسیر طالبی، مرکز تحقیقات رایانه‌ای اصفهان، [بی‌تا].
5. امین، سید محسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، تحقیق حسن الامین، چاپ دوم: بیروت 1382 ق [بی‌نا].
6. حامد فقی، محمد، أثر الدعوة الوهابیة فی الإصلاح الدینی و العمرانی فی جزیرة العرب و غیرها، قاهره 1354 ق [بی‌نا].
7. حسینی قزوینی، سید محمد، وهابیت از منظر عقل و شرع، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عج الله تعالی فرجه الشریف)، قم [بی‌جا، بی‌تا].
8. دوکورانسی، لوییس، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، چاپ اول: مکتبة دارالنشر، 2003 م [بی‌جا].
9. رضوی، سید مرتضی، آراء علماء السنة فی الوهابیة، [بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا].
10.ــــ ، ماضی الوهابیین و حاضرهم، الارشاد للطباعة و النشر، بیروت 1986 م.
11. سالم نفیس، احمد، نقض الوهابیة، چاپ اول: دارالمیزان، 1431 ق [بی‌جا].
12. سجادی، صادق، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی - آل سعود، چاپ اول: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران 1383.
13. سعید، ناصر، تاریخ آل سعود، النسخة الاصلیة، [بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا].
14. صبری پاشا، ایوب، تاریخ الوهابیین، ترجمه مسعد بن سویلم الشامان، نشر دارالترجمان الحقیقة، استانبول 1296 ق.
15.ــــ ، تاریخ وهابیان، ترجمه علی اکبر مهدی‌پور، مشعر، تهران [بی‌تا].
16. عاملی، محمدجواد، مفتاح الکرامیة، تحقیق محمد باقر خالصی، چاپ اول: مؤسسة النشر الاسلامی، قم 1419 ق.
17. عثیمین، عبدالله صالح، تاریخ المملکة العربیة السعودیة، چاپ نهم: جامعة الملک السعود، ریاض 1430 ق.
18. عجلانی، منیر،‌ تاریخ البلاد العربیة السعودیة الدولة السعودیة الاولی، چاپ دوم: دارالشبل للنشر و التوزیع، ریاض، 1413 ق.
19. علیزاده موسوی، سید مهدی، سلفی‌گری و وهابیت؛ تبارشناسی، چاپ سوم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم 1390.
20. فاسیلیف، ایلکسی، تاریخ العربیة السعودیة، چاپ اول: شرکة المطبوعات، بیروت 1995 م.
21. فیلبی، سنت جون، تاریخ نجد و دعوت الشیخ محمد بن عبدالوهاب، تعریب عمر دیسراوی، چاپ اول: مکتبة مدبولی، قاهره 1414 ق.
22. قحطانی، عبدالله، هولاء هم الخوارج، المکتبة التخصیصة للرد علی الوهابیة، [بی‌جا، بی‌تا].
23. الگار، حامد، الوهابیة، ترجمه عباس خضیر کاظم، چاپ اول: منشورات الجمل، آلمانیا، بغداد. 2006 م.
24. مختار، صلاح‌الدین، تاریخ المملکة العربیة السعودیة فی ماضیها و حاضرها، دار مکتبة الحیاة، بیروت [بی‌تا].
25. مغنیه، محمد جواد، هذه هی الوهابیة، تحقیق سامی غریزی، چاپ اول: مؤسسه دارالکتاب الاسلامی، قم 1427 ق.
26. مقدسی، اکبر (ترجمه)، این است وهابیت، چاپ اول: مؤسسه دارالکتاب الاسلامی، قم 1387.
27. موجانی، سید علی، تقاریر نجد، با همکاری امیر عقیقی بخشایشی، کتاب‌خانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران، قم 1390.
28. نمایی، احمد (ترجمه)، وهابیگری، چاپ دوم: آستان قدس رضوی، مشهد 1387.
29. همتی، همایون، الوهابیة، نقد و تحلیل المکتبة التخصیصة للرد علی الوهابیة [بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا].
30. وردانی، صالح، مدافع الفقها التطرف بین الفقهاء السلف و فقهاء الخلف، چاپ اول: دارالرای للطباعة و النشر و التوزیع، 1419 ق [بی‌جا].
31. وهبة حافظ، جزیرة العرب فی القرن العشرین، چاپ اول: مطبعة لجنة التألیف و الترجمة و النشر، 1354 ق [بی‌جا].

منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان، (1393)، کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت، چاپ اول

[ad_2]
<a href="http://rasekhoon.net/article/show/1232527/%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%AA%DA%A9%D9%81%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D

عبارات مرتبط با این موضوع

چرا اهل تسنن دست بسته نماز می خوانند شهر سوالبا عرض سلام در پاسخ به اینکه حضرت علی ع و اهل بیت ع متعلق به تمام جهان هستند، باید پایگاه خبری در سیاهکل جریانآیتاللهسیدصادقنقش فرقه شیرازی و لیبرال های ایران در ماجرای شهادت شیعیان نیجریه چرا اهل تسنن دست بسته نماز می خوانند شهر سوال با عرض سلام در پاسخ به اینکه حضرت علی ع و اهل بیت ع متعلق به تمام جهان هستند، باید عرض بکنم پایگاه خبری در سیاهکل جریانآیتاللهسید نقش فرقه شیرازی و لیبرال های ایران در ماجرای شهادت شیعیان نیجریه


ادامه مطلب ...

تأثیر افکار ابن‌تیمیه در گسترش جنایت‌های جریان‌های تکفیری

[ad_1]

چکیده

مسلمانان جهان و ملت‌های غیراسلامی این روزها شاهد شدت حمله‌های دَدمنشانه‌ی گروه‌های تکفیری هستند، که با عقاید تند علمای سلفی جهادی و وهابی و با حمایت مالی و نظامی کشورهای غربی و عربی، در حال گسترش در جهان اسلام هستند؛ این مقاله در پی بررسی افکار، عقاید و احکام سخت‌گیرانه‌ی ابن‌تیمیه و تأثیر آن‌ها بر گروه‌های جهادی و افراطی عصر حاضر است؛ با بررسی‌های انجام شده به نظر می‌رسد که ابن‌تیمیه نقش به سزائی در وقایع جهان اسلام به ویژه در سده‌ی اخیر داشته است. وی با سازماندهی برخی از مبانی «سلفیه» هم‌چون «انفتاح باب اجتهاد و ترویج ظاهرگرایی و مخالفت با عقل و منطق» و با سخت‌گیری در برخی از معارف اعتقادی سلف هم‌چون توحید، شرک و منحصر کردن توحید در توحید عبادی و گسترش دایره‌ی تکفیر و هم‌چنین ارتباط دادن اعتقادات افراطی خود به سیاست برای مقابله با مخالفین خود (مخصوصاً شیعیان) باعث به وجود آمدن رویکردی منفعلانه و در عین حال رادیکالی نسبت به مخالفانشان شد.
در گستره‌ی تاریخ نیز برخی چون محمد بن عبدالوهاب و برخی از جریان‌های تکفیری حاضر با استفاده از همان تفکرات افراطی و شیوه‌های ابن‌تیمیه، جهان اسلام را به سمت خشونت‌گرایی و ارهاب سوق می‌دهند، از این رو امروزه شاهد بسیاری از جنایت‌ها به اسم اسلام در مناطق مختلفی از جهان اسلام هم‌چون سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان، سومالی و... هستیم.

مقدمه

امروزه در جهان اسلام شاهد گرایش‌های انحرافی جدیدی در قالب مبارزه با بدعت، شرک و به اصطلاح ایجاد حکومت اسلامی هستیم که بر این اساس بسیاری از مسلمانان به عنوان یک وظیفه دینی و برخی نیز به جهت منافع مادی به پا خواسته‌اند، و به بهانه‌ی مبارزه با کفر، شرک و بدعت، مرتکب جنایت‌های زیادی شده‌اند که خیانت‌هایشان را می‌توان در کشورهای سوریه، عراق، بحرین، افغانستان و... به وضوح مشاهده کرد. پایه‌گذار اصلی این تفکر در قرن هشتم فردی به نام «احمد بن تیمیه حرانی دمشقی» (726 ق) بود که در ابتدا آراء و افکار وی به شدت مورد انتقاد علمای معاصر خود قرار گرفت و دیری نپائید که افکار وی رو به خاموشی نهاد، ولی در برخی از محافل درسی شاگردانش، چون ابن‌قیم جوزی (691-751 ق) افکار وی هم‌چون آتشی در زیر خاکستر مطرح بود تا این که بعد از چهار قرن افکار ابن‌تیمیه توسط فردی به نام محمد بن عبدالوهاب بروز کرد و آتشی در جهان اسلام به پا نمود که امروزه نیز همان افکار را در قالب گروه‌های سلفی تکفیری می‌توان دید، از این رو این مقاله با پیوند جریان محمد بن عبدالوهاب و گروه‌های تکفیری به افکار و اعتقادهای ابن‌تیمیه و تأثیرپذیری آن‌ها از وی، در پی منشأ اصلی ترویح جنایت و خشونت‌های امروز جهان اسلام است.
بنابراین در ابتدا مهم‌ترین افکار ابن‌تیمیه را که باعث گسترش خشونت‌ها شده بررسی و سپس به تأثیرپذیری محمد بن عبدالوهاب و گروه‌های تکفیری از افکار وی اشاره می‌کنیم.

مهم‌ترین تفکرات ابن‌تیمیه در باب گسترش جنایت‌های سلفیه

ظاهرگرایی

تفکر ظاهرگرایانه که از اهل حدیث و در رأس آن احمد بن حنبل آغاز شد، بعدها به وسیله اشاعره ادامه یافت و در قرن هشتم توسط ابن‌تیمیه با عقاید جدیدی نظیر: «نفی توسل و تکفیر مرتکبین آن، نفی شفاعت و تبرک جستن و...» سازماندهی شد و در قرن‌های اخیر نیز پیروان ابن‌تیمیه، چون محمد بن عبدالوهاب و علمای وهابی به انتشار افکار او پرداختند، ابن‌تیمیه با احیای نقل‌گرایی و توسعه‌ی ظاهرگرایی در یک چهارچوب مشخص، توانست شیوه‌ای را در مقابل عقل‌گرایان تشکیل دهد و معرفت‌شناسی سلفیه را به سمت ظاهرگرایی سوق دهد.
روش ابن‌تیمیه در باب «معناشناسی صفات خبریه‌ی خداوند» که ظاهرگرایی است (2) باعث شد تا راه برای قائلین به تشبیه و تجسیم هموار شود، به همین سبب امروزه برخی از علمای وهابی بر ظاهرگرایی و تجسیم در صفات خداوند اصرار دارند. (3) وی با محکوم کردن عقل‌گرایان، فیلسوفان و منطقیین را مشرک می‌خواند (4) و عقل را فقط یک خدمت‌گزار در محدوده قرآن و سنت معرفی می‌کند و اجازه ورود به محدوده دین و فراتر از آن را به صورت مستقل نمی‌دهد. (5) اخذ به ظاهرگرائی، منزوی کردن عقل و مخالفت با منطق علاوه بر آثار مخرب فقهی که در طول زمان داشته (6) موجب ظهور تصورات خشک و ساده‌انگارانه (7) و در عین حال متعصب‌گرایانه نسبت به فهم دین شده است، و زمینه را برای گسترش جریان‌های تکفیری به وجود آورد، صالح السریه رهبر گروه جهادی «الفنیة العسکریه» (8) صراحتاً به ظاهرگرایی در آیه‌های قرآن حتی در آیات متشابه تصریح می‌کند و روش صحابه را بر همین می‌داند و تفکر در این آیات را مخصوص کلام علمای عصر حاضر می‌داند. (9) و شکری مصطفی (10) به جهت معنای ظاهری روایات منقول از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که حاکی از کاربرد شمشیر در جنگ بین مؤمنان و کفار است معتقد به تبعیت از سلف صالح، در امور اعتقادی و نظامی شده است. و با کنایه به ابزارهای جدید جنگی، سعی دارد اثبات کند که بنابر سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مؤمنان باید در جنگ‌ها از ابزارهای ابتدایی استفاده کنند. (11) و امروزه نیز فرماندهان و مقامات ارشد گروه‌های تکفیری با سوء استفاده از روش ظاهرگرایی، اشخاص بسیاری را به بهانه‌ی دیدن خداوند و رسیدن به بهشت وادار به جهاد می‌کنند. (12)

اجتهاد و تقلید

این روزها همواره فتواهای شتاب‌زده و افراطی در مورد کشتار مسلمانان از سوی علمای وهابی صادر می‌شود و به عنوان احکام اسلام به مسلمانان تلقین می‌شود. ابن‌تیمیه یکی از شاخص‌ترین چهره‌های سلفی در سده‌های میانه، رویکرد تقلید ستیزی را سامان بخشید، (13) وی انحصار اجتهاد در ائمه چهارگانه اهل سنت را به علت عدم عصمت‌شان قبول ندارد و مؤید کلام خود را سخنی از احمد بن حنبل نقل می‌کند که گفته است: «از من تقلید نکنید، از مالک، شافعی، اوزاعی و ثوری تقلید نکنید، پس یاد بگیرید همان طوری که ما یاد گرفتیم.» از این روی ابن‌تیمیه هر کسی را به اندازه علمش به احکام مجتهد می‌داند، (14) و حتی حکم به تکفیر و قتل کسی می‌دهد که معتقد باشد، تقلید یکی از ائمه اربعه به طور معین واجب است، و اگر معتقد باشد به وجوب تقلید، ولی نه به طور معین، ابن‌تیمیه او را مسلمان نمی‌داند، (15) محمد بن عبدالوهاب نیز که اجتهاد را «رد الأمر إلی الله و رسوله» (16) می‌دانست، با یک گرایش افراطی‌تری به تقلیدستیزی پرداخت به گونه‌ای که تقلید کردن را شرک پنداشته و پایه اصلی دین مشرکین معرفی کرد. (17) وی معتقد بود پیروی از فتاوای علمای مذاهب مختلف، پیروی از آرا و هواهای مختلفی هست که شیطان آن را وضع کرده است. (18)
محمد بن عبدالوهاب در نامه‌ی خود به ابن‌عیسی، فتوا به جواز قتل کسانی که عقیده اهل سنت و جماعت را دارند می‌دهد و فقه مصطلح بین مذاهب اسلامی را شرک دانسته و با تمسک به آیه (اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِن دُونِ اللّهِ)، یکی از مصادیقش را «فقه» تفسیر می‌کرد و می‌گفت: «همین فقه است که خداوند آن را شرک نامیده و دنبال کردن آن را «ارباب غیر از خدا» معرفی کرده است». (19) از این روی از نسبت دادن کفر به علمای سایر مذاهب و حتی علمای حنبلی ابایی نداشت. (20)
البانی، در تعلیق خود بر حدیثی در کتاب حافظ منذری (مختصر صحیح مسلم) فقه مذاهب اسلامی، خصوصاً مذهب حنفی را در کنار کتاب تحریف شده انجیل قرار می‌دهد و هم‌چنین مقلدین مذاهب دیگر را از دشمنان سنّت می‌داند. (21)
بنابراین با انفتاح باب اجتهاد و تقلید ستیزی از یک سو و ممانعت از عقل‌گرائی و گرایش به ظاهرگرایی از سویی دیگر باعث شد، تفاسیری جدید از دین در قالب احکام افراطی‌گری مطرح شود که سیر این رویکرد باعث شده که امروزه بسیاری از گروه‌های تکفیری به اسم اجرای احکام اسلام برای خود حکم صادر کنند و مرتکب جنایت‌های فراوانی شوند.

تفاسیر افراطی از معارف دینی

آنچه که باعث تفاوت ادیان و مذاهب با یک‌دیگر است، اعتقاداتی است که افراد در هر دین و مذهبی به آن پایبند هستند، افراط‌گرائی دینی یکی از هنجارهای مذهبی است، که بسیاری از افراد را به خود مشغول ساخته و گرایش‌های متفاوتی را به وجود آورده است، بی‌شک دین مبین اسلام نیز از این هنجارها مبری نبوده و در همان اوایل ظهور دین اسلام افراط‌گرائی با شعار «لاحکم الالله» توسط خوارج بروز یافت، و تا به امروزه در قالب‌ها و گروه‌های مختلفی ادامه داشته، و امروزه نیز در قالب گروه‌های جهادی در سرتاسر جهان اسلام شاهد افراطی‌گری‌ها و جنایت‌های آن‌ها هستیم که مرجع مبانی اعتقادی برگرفته از مبانی و اعتقادهای ابن‌تیمیه است. (22)
ابن‌تیمیه با قرائتی نو از عقاید سلفیه توحید، را به سه قسم توحید ربوبی، عبادی و توحید اسماء و صفات خداوند تقسیم کرد (23) و با اهمیت دادن به توحید عبادی و تفسیری افراطی از آن، معتقد بود که پیامبران صرفاً برای دعوت به توحید الهی مبعوث شده‌اند، (24) بنابراین توحید ربوبی به تنهایی مانع از کفر کسی نمی‌شود. (25) وی با استدلال به این که «مقصود از توحید در اسلام توحید عبادی است و خداوند با کلمه «لااله‌الاالله» توحید عبادی را قصد کرده»، دو اصل را برای اسلام ثابت می‌کند 1. تسلیم فقط در برابر خداوند تعالی 2. تسلیم در برابر خداوند باید خالی از هرگونه شرکی باشد. (26) وی با تجسیم خواندن خداوند (27) و ندادن ملاکی مشخص برای توحید و شرک، و سخت‌گیری در باب استغاثه، توسل و تبرک به غیر خداوند، و قرار دادن آن‌ها به عنوان یکی از اقسام شرک، (28) راه را برای افراط‌گری وهابیون و گروه‌های جهادی هموار کرد به طوری که ابن‌عابدین از علمای مشهور حنفی می‌نویسد:
فرقه‌ی وهابیت تمام اهل سنت را کافر دانسته و فقط خودشان را موحد می‌پندارند و هر کس با اعتقاداتشان مخالف باشد از دیدگاه آنان مشرک و کافر است و به همین علت کشتار اهل سنت و علمای آن‌ها را مباح دانسته‌اند. (29)
در کتاب کشف الشبهات محمد بن عبدالوهاب، همان کلمات و استدلال‌های ابن‌تیمیه مورد توجه قرار گرفته، و معتقد است مشرکان زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قائل به توحید ربوبی بودند ولی چون در توحید عبادی منحرف شده بودند و از بت‌ها استمداد می‌طلبیدند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ارسال شد تا آن‌ها را از شرک عبادی نجات دهد و با مشرکان بجنگد، بنابراین اگر کسی در این زمان نیز قائل به توحید ربوبی باشد، ولی اگر در توحید عبادی دچار شرک شود کافر است، و از این نکته چنین استفاده می‌کنند: «پس کسانی که از قبول و اموات، تبرک، شفاعت و توسل جویند مشرک و کافرند، چرا که در توحید عبادی دچار شرک شده‌اند. (30) افراطی‌گری در تکفیر و مشرک خواندن مسلمانان چنان در سخنان وی تصریح شده که بارها حسن بن فرحان مالکی در کتاب «داعیة و لیس نبیاً»، بر این نکته اشاره کرده و می‌گوید:
شایسته نیست این همه خطا مرتکب شویم، تا روا بودن جنگ با مسلمانانِ اهل رکوع و سجود را اثبات کنیم، با این ادعا که آن‌ها از هر جهت همانند کفاری هستند که همه‌ی آن‌ها اهل نماز، حج، صدقه و ذکر خدا بودند. آن‌گاه کشتار مسلمانان را در جنگ با آنان با جنگ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با کفار یکسان بدانیم! (31)
و در جواب از ابن‌عبدالوهاب می‌گوید: خداوند شیخ را عفو فرماید، چرا که این عبارت، دلالت بر تکفیر آشکار تمام یا بسیاری از علمای عصر اوست. اگر منظور او همه‌ی کسانی باشد که واژه‌ی اعتقاد را در کتاب‌های اعتقادی به کار می‌برند، او تمام علمای عصر خود را تکفیر کرده است و چنانچه منظور او اعتقاد به باور خاصی باشد مانند «عقیده صوفیه»، برخی از علما را، بدون توجه به تأویل‌های آنان کافر دانسته است با وجود این که تأویل، یکی از موانع بزرگ تکفیر به شمار می‌رود. (32)
امروزه نیز تفکرات افراطی را در سخنان برخی از علمای سلفیه جهادی شاهدیم. در استفتائی که از ابومحمد مقدسی درباره‌ی استغاثه و توسل می‌شود وی با اشاره به مسئله توحید و آیات مربوط به آن فتوا به شرک اکبر بودن توسل و زیارت می‌دهد و معتقدین به آن را از اسلام خارج می‌شمارد، (33) ابومصعب زرقاوی رهبر القاعده‌ی عراق تمام این زیارات و توسلات را جزئی از طاغوت می‌خواند و آن را مستند به کلام ابن‌تیمیه می‌کند، (34) او می‌گوید: «اگر کسی مردم عوام رافضه را مثل مردم عوام اهل سنت بخواند این ظلم به عوام اهل سنت است، چرا که اصل توحید بین این دو گروه متفاوت است، رافضه به حسین (علیه‌السلام) و آل البیت استغاثه می‌کنند و عزاداری و مرثیه‌خوانی می‌کنند و قائل به عصمت آن‌هایند و این‌ها همه شرکیاتی است که بخشیده نمی‌شود و جهل آن‌ها نمی‌تواند عذری برای آن‌ها باشد. (35)

تکفیر نزد ابن‌تیمیه

از اساسی‌ترین مفاهیمی که باعث ترویج خشونت‌ها در جهان اسلام شد مفهوم «تکفیر» است که آثار فراوانی بر آن مترتب است از این رو کتاب‌ها و مقاله‌های زیادی نگاشته شده است، ولی آنچه که به اختصار در این جا ذکر می‌شود، تأثیرپذیری گروه‌های جهادی و افراطی سلفی‌گری از تکفر تکفیر است. بررسی منشأ این تفکر و علل ترویج آن در میان افراطی‌گران سلفی می‌تواند گام مهمی در عرصه‌ی گسترش جنایت‌های امروز جهان اسلام باشد.
بررسی‌ها نشان می‌دهد منشأ این تفکر، گرچه به دوران صدر اسلام باز می‌گردد، ولی هرچه از عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فاصله می‌گیریم این مسئله به شکل گسترده‌تری ادامه داشته و موجب ایجاد فرقه‌های گوناگونی شده است، شاید اسف‌بارترین نمونه‌ی تکفیر در صدر اسلام، تکفیر امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) باشد که توسط خوارج انجام گرفت که از آن‌ها به عنوان یک گروه افراطی، تکفیری یاد می‌کنند، (36) ولی آنچه که امروز باعث تشکیل گروه‌های تکفیری شده است، تفکرات افراطی خوارج نیست که وهابیان امروزه خود را مبری از آن‌ها می‌دانند، (37) بلکه افکاری برگرفته از تفکرات ابن‌تیمیه می‌باشد. از این رو افکار ابن‌تیمیه به عنوان منشاء فکری گروه‌های سلفی و اعمال ابن‌عبدالوهاب به عنوان الگوی عملی گروه‌های افراطی سلفی و وهابی قرار گرفت. افکار برخی از روشن‌فکران عصر حاضر، چون سید قطب و ابوالاعلی مودودی را نمی‌توان نادیده گرفت، ولی مهم در این مقاله تأثیرگذاری افکار تکفیری ابن‌تیمیه است که بدون شک بسیاری از روشن‌فکران و افراطیون عصر حاضر متأثر از آن بوده‌اند، هر چند برخی از علمای وهابی، امروزه در پی اثبات عدم تکفیر از جانب ابن‌تیمیه شده‌اند، (38) ولی شواهدی که در کتاب‌های ابن‌تیمیه هست خلاف این مطلب را می‌رساند، چرا که با توجه به مبانی روش‌شناسی وی که بر نقل‌گرائی و مبانی معرفت‌شناسی‌اش بر حدیث‌گرائی و مخالفت با عقل‌گرائی پایه‌گذاری شده است، (39) باعث شده تا مبانی اعتقادی وی در باب توحید منحصر به یک توحید عبادی باشد که بسیاری از اعمال مسلمانان، چون توسل، شفاعت، تبرک و... را شرک بخواند و در یک فتوای افراطی، حکم به قتل و کشتار مسلمانانی بدهد که به قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و قبول افراد صالح توسل جسته‌اند و از آن‌ها حاجت خواسته‌اند. (40)
این سیر تفکرات و فتاوای ابن‌تیمیه باعث موجب از افراطی‌گری نسبت به تکفیر زائران قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شد، (41) به طوری که محمد بن عبدالوهاب به پیروی از وی، تمام مسلمانانی را که به ملائکه و انبیای الهی و صالحان توسل می‌کنند مشرک و کافر دانسته و ریختن خونشان را مباح و غارت اموالشان را جایز شمرده است، (42) وی در کتاب کشف الشبهات خود بیش از 24 بار مسلمانان را مشرک خوانده و بالغ بر 25 بار آن‌ها را کافر، مرتد، منافق، دشمن توحید و... دانسته است، (43) زینی دحلان در این رابطه می‌نویسد: «که محمد بن عبدالوهاب مسلمانان را از زمان خود تا ششصد سال قبل کافر می‌دانسته و تمامی کسانی را که از او تبعیت نمی‌کردند تکفیر کرده و خونشان را مباح می‌دانسته است، (44) در عصر حاضر نیز افرادی، چون عبدالسلام فرج، رهبر گروه افراطی الجهادِ مصر در کتاب الجهاد فریضة غائبه، به صراحت، حکام کشورهای اسلامی و غیراسلامی را طبق فتوای ابن‌تیمیه تکفیر کرده (45) و طبق فتوای وی ارتداد حاکمان مسلمان را شدیدتر از غیر مسلمان می‌داند، (46) در این کتاب بخشی به نام «مجموعه الفتاوی لابن‌تیمیة تفید فی هذه العصر» وجود دارد، که بسیاری از احکام جهاد و قتال را در این بخش بر طبق فتاوای وی حکم می‌کنند که این حکایت از تأثیرپذیری نویسنده از افکار ابن‌تیمیه دارد.
صالح السریه (47) در رساله الایمان خود به صراحت بهترین عقاید امروز جهان اسلام را اعتقادات ابن‌تیمیه و شاگردانش می‌داند و در ادامه‌ی رساله‌ی خود را بر این اساس بنا می‌کند. (48)

گرایش تکفیری ابن‌تیمیه در ایجاد تفرقه میان مسلمانان

یکی از مهم‌ترین عوامل که باعث گسترش جنایت‌های در میان مسلمانان شد، ایجاد تفرقه میان آن‌ها و دامن زدن به اختلافات مذهبی و تکفیر کردن مذهب مخالف است. ابن‌تیمیه با مواضع تندی که علیه شیعیان مخصوصاً در کتاب منهاج السنة خود گرفت و با صدور فتواهایی در این زمینه بی‌شک توانسته بود برای آیندگانی که در پی بهانه علیه شیعیان‌اند و آن‌ها را کافر می‌دانند، مؤثر باشد.
ابن‌تیمیه در کتاب منهاج السنه می‌گوید: «رافضی‌ها، بناهای ساخته شده بر قبرها را بزرگ می‌دارند و در آن اعتکاف می‌کنند و همان طور که به زیارت خانه‌ی خدا می‌روند به زیارت آن بناها می‌روند و برخی زیارت این بناها را از حج بزرگ‌تر می‌دانند، بلکه معتقدند فردی که نمی‌تواند به زیارت خانه‌ی خدا برود، این بناها را زیارت کند. این نوع از دینداری، دینداری مسیحیت و مشرکان است که عبادت کردن بت‌ها را به عبادت کردن خداوند برتری می‌دادند. (49) و یا می‌گوید: اهل علم براساس روایات و احادیث و اسناد موجود متفق‌اند، که رافضی‌ها دروغ‌گوترین طوایف هستند و دروغ‌گویی از گذشته در میان آنان وجود داشته است. شافعی می‌گفت در میان اهل هوی گروهی را شاهدتر بر دروغ و تزویر از رافضی‌ها ندیدم. (50) هم چنین وی فصلی جداگانه به نام «مشابهة الرافضه للیهود و النصاری» قرار داده و آن‌ها را متهم به غلو و تحریف قرآن و... می‌کند (51) آن‌ها را بدتر از خوارج (52) و در مقابل مسلمانان و در کنار تاتار و مغولان (53) می‌خواند، رافضه را انسان‌هایی بی‌عقل و دین می‌داند. (54) و در مباحث اعتقادی ایشان را متهم به تجسیم و تعطیل می‌کند، آن‌ها را قومی به دور از معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) دانسته (55) و با این نگاه افراطی به شیعیان و معرفی برخی فرق شیعه، چون نصیریه و اسماعیلیه، به عنوان فرق غالی و کافر (56) از یک طرف، و از طرفی، قرار دادن تمام فرق شیعه، چون اسماعیلی، اثنی‌عشری، نصیری، زیدیه در گروه واحدی به اسم رافضه می‌آورد. (57)
برخی از ادعاهای وی که عقاید شیعه را شرک‌آمیزتر و بدتر از اسماعیلیه و نصیریه معرفی می‌کند. (58) و عالمان شیعی، چون خواجه نصیر طوسی را به عنوان یکی از علمای اسماعیلی مورد تکفیر قرار می‌دهد، (59) تمام این عوامل باعث شده که جریان‌های تکفیری نتواند بین فرق شیعه تمایزی قائل شوند و تمام مذاهب شیعه را به اسم رافضه تکفیر کنند و این موج افراطی به حدی بوده که حتی برخی از علمای وهابی به صراحت حکم به تکفیر شیعیان داده‌اند. (60) ابن‌جبرین از علمای وهابی در پاسخ به این که آیا به فقرای شیعه می‌تواند زکات پرداخت کرد؟ شیعیان را کافر دانسته و پرداخت زکات را به آن‌ها جایز نمی‌داند (61) و دعا برای پیروزی حزب الله را حرام دانسته و شیعیان را دشمنان اسلام معرفی می‌کند. (62) از شیخ عبدالرحمن براک، مفتی سعودی استفتاء شده: آیا امکان جهاد میان اهل سنت و شیعه وجود دارد؟ وی در پاسخ می‌گوید: «اگر اهل سنت دارای دولت مقتدری باشند و شیعه برنامه شرک‌آمیز خود را اظهار کند، در این صورت بر اهل سنت واجب است که علیه شیعه اعلام جهاد نموده و آنان را به قتل برساند.» (63) از طرف هیئت علمای کبار عربستان هم از سوی 38 تن از علمای وهابی بیانیه‌ای صادر شد که در آن از اهالی سنت دعوت شده بود تا در برابر مخالفان و شیعیان اقدام کنند، که در این بیانیه قتل شیعیان مجاز دانسته شده بود. (64)

نقش ابن‌تیمیه درگسترش موج تکفیر علیه شیعه

منشأ فتاوای تکفیری علیه شیعه را می‌توان در خصومت و فضایی تفکر بنی‌امیه و تضعیف روحیه و فضایی امامیه جست‌وجو کرد، ابن‌تیمیه عملاً در ترویج این تفکر تلاش بسیاری کرد به طوری که معتقد بود، دولت بنی‌امیه بهترین حکومت بوده (65) و بدبختی اسلام از حکومت عباسی بوده، چرا که حکومت عباسی در دست شیعیان و بدعت‌گذاران بوده است، (66) وی هم چنین در جایی دیگر نزول آیه: (وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ) (67) را در شأن بنی‌امیه انکار کرده و این گونه تفسیر را از تحریفات شیعه در قرآن بر شمرده است. (68) وی به گونه‌ای تنقیص شخصیت حضرت علی (علیه‌السلام) و ائمه طاهرین (علیهم‌السلام) را نمود که بسیاری از علماء اهل سنت را به واکنش علیه او واداشت، (69) ابن‌حجر عسقلانی در کتاب الدرر الکامنه، صراحت دارد که تعدادی از مسلمانان - یعنی اهل سنت، ابن‌تیمیه را به خاطر جسارت‌هایی که به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دارد، منافق می‌دانند، (70) چون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «لا یبغضه إلا منافق». (71) و یا ابن‌حجر مکی در کتابی که حتی علیه شیعه نوشته است، وقتی به ابن‌تیمیه می‌رسد می‌گوید: ابن‌تیمیه کسی است که خداوند او را مخذول و منکوب، گمراه و کور، و ذلیل و بی‌مقدار کرده است، علمای بزرگ احوال او را بیان کرده و دروغ گفتار او را مشخص کرده‌اند. (72) در هر صورت تنقیض‌های ابن‌تیمیه نسبت به اهل البیت (علیهم‌السلام) و علمای امامیه از یک طرف و تعصب‌ورزی وی نسبت به بنی‌امیه و رفع تنقیص‌های آنان (73) از طرف دیگر موجب شد که یک نگاه افراطی همراه با تنفر به شیعه به نام رافضه صورت گیرد؛ به طوری که امروزه کتاب‌ها و مقاله‌هایی فراوانی به صورت رایگان در دفاع از عثمان بن عفان و در دفاع از ابوسفیان و معاویه و عمرو بن عاص توزیع می‌شود (74) و گروه‌های تکفیری رسماً اعلام می‌کنند که در پی احیاء بنی‌امیه و انتقام از شیعیان هستند. (75)

تکفیر سیاسی

مهم‌ترین عامل گسترش تکفیر در جهان اسلام از زمانی پدید آمد که وارد مسائل سیاسی شده و علما و امرا آن بیشتر برای پیش‌برد اهداف سیاسی خود استفاده کردند، (76) ابن‌تیمیه گرچه بیشتر به عنوان یک عالم دینی مطرح است تا یک عالم سیاسی، ولی در عین حال بسیاری از گروه‌های افراطی سیاسی منهج علمی و عملی وی را به عنوان یک شناسه مطرح کرده‌اند و حتی برخی از تحلیل‌گران در بطن افکار تکفیری ابن‌تیمیه و ابن‌قیم جوزی، انگیزه‌های سیاسی را برای مقابله با شیعه دخیل دانسته‌اند، (77) از جمله موضع‌گیری‌های سیاسی ابن‌تیمیه، در جریان حمله تاتار به شام و فرار مردم دمشق در سال (702 ق)، بود که ابن‌تیمیه مردم را به جهاد فراخواند. (78) بعد از شکست تاتارها، ابن‌تیمیه به اقدامات جدیدی دست زد، از جمله راندن گروهی از شیعه‌های باطنی نصیری از کوه‌های اطراف دمشق بود. ابن‌تیمیه معتقد بود که این گروه‌های شیعی جاسوسان و حامیان تاتار بوده و در منطقه فساد می‌کردند ابن‌تیمیه با گروهی از یارانش به جنگ این گروه‌های شیعه رفت و تمام افراد مسلح را کشت و درخت‌های آن منطقه را قطع کرد. (79) ابن‌تیمیه با بیان این گزاره که «هر کس دعوت را دریافت کرد و نپذیرفت واجب القتل است» و با قرائت آیه‌های جهاد در راستای آن و تأکید بر فضائل جهاد، قتل کفار و جهاد علیه آنان را جزء اولویت‌های نخست رسالت اسلام شمرده است.
از این روی گروه‌های افراطی برای رسیدن به اهداف و منافع خود در جهت ترویج مواضع خود و نابودی مخالفانش از حربه‌ی جهاد استفاده کرده و برای تغذیه افکار مجاهدین و مشروعیت بخشیدن به جنایت‌های خود از تفکرات ابن‌تیمیه به عنوان تأیید اصول و مبانی خود استفاده می‌کنند. و از اعمال وی به عنوان یک الگو بهره می‌گیرند. ایمن الظواهری در فصل چهارم کتاب التبرئه خود که در باب جهاد و امر به معروف است، ابتدا با استناد به کلام ابن‌تیمیه، جهاد را زمانی معتبر می‌داند که به رأی اهل خبره در دین و دنیا باشد و در پایان این فصل چنین می‌نویسد:
من امیدوارم که خواننده این کتاب، کلام ابن‌تیمیه را در باب جهاد هم بخواند، چرا که وی خودش در عرصه جهاد بوده و مسلمانان را برای جهاد تحریک می‌کرده و عالمی است که احوال جهاد و مجاهدین را به خوبی درک می‌کرده و باید متذکر شد که وی با این که بخشی از عمر خود را در زندان بوده ولی اصلاً در مبانیش خللی ایجاد نشده بلکه محکم‌تر نیز شده تا این که در زندان مرد، پس ابن‌تیمیه استحقاق یک امام و رهبری که بتوان به او اقتدا کرد را دارد. (80)
ابن‌تیمیه بعد از واقعه جبل و کسروان، نامه‌ای به ملک ناصر می‌نویسد و در این نامه بعد از حمد خداوند و تمجید از سلطان می‌نویسد:
مارقین دو دسته‌اند: دسته اول اهل فجور و طغیان، ظالمان و متجاوزان و کسانی که از شعائر ایمان خارج شدند... گروه دوم مارقین (از دین خارج‌شدگان) بدعت گذارند. گمراهان منافق و خارج‌شدگان از سنت و جماعت، جداشدگان از شریعت و اطاعت سلطان مانند اهل جبل، جرد، کسروان که سلطان با آن‌ها جنگید و پیروزی سلطان از نعمت‌های خداوند به او بود. آن‌ها و امثالشان از بزرگ‌ترین مفسدان در امور دین و دنیا هستند، آنان معتقدند که ابوبکر، عمر و عثمان، مسلمانان بدر و بیعت رضوان و همه مهاجران و انصار و تابعین و پیشوایان اسلام و علمای مذاهب چهارگانه و شیوخ اسلام و پادشاهان مسلمانان و سربازانشان و همه مسلمانان کافر و مرتد هستند، حتی از یهود و مسیحیت بدتر هستند، زیرا مرتد بدتر از کافر است به این دلیل اهل فرنگ و مغول‌ها را بر اهل ایمان و قرآن مقدم می‌دانند. (81)
وی در ادامه نامه خود می‌نویسد:
طرفداران این مذهب ملعون مانند اهل جبل عامل و نواحی آن و جزین با آمدن تاتار خوشحال شدند. هنگامی که سپاهیان اسلام از سرزمین مصر حرکت کردند، ذلت و بیچارگی آنان برای همه مسلمانان روشن شد. هنگامی که خداوند اسلام را با آمدن سلطان یاری کرد، برای آنان عزایی بود، این گروه باعث شدند که چنگیزخان به سرزمین‌های اسلامی حمله کند و هولاکو بر بغداد مسلط شود و تا حلب پیش بیاید، این گروه انواع دشمنی را در حق اسلام و اهل آن مرتکب شده‌اند. علت همه دشمنی‌ها این است که معتقدند هر کس با آن‌ها در گمراهیشان همراه نباشد، کافر و مرتد است. از جمله این اعتقادها این است: «کسی که متعه را حرام بداند کافر است، کسی که ابوبکر، عمر و عثمان را دوست داشته باشد یا از آن‌ها راضی باشد، کافر است. کسی که ایمان به منتظر نداشته باشد کافر است، کسی که معتقد باشد خدا را در آخرت می‌بیند کافر است، کسی که بگوید خداوند بر روی آسمان‌هاست، کافر است، کسی که به قضا و قدر ایمان داشته باشد، کافر است». (82)
هم چنین ابن‌تیمیه با جایگاهی که به دست آورده بود به اقداماتی دست می‌زد که در اصل وظیفه حکومت بود. او در سال (669 ق) به همراه تعدادی از یارانش به خانه‌ها می‌رفتند و تمام ظرف‌ها را شکسته و شراب‌ها را می‌ریختند و صاحبان خانه‌ها را سرزنش یا دستگیر می‌کردند. این کار او با استقبال مردم مواجه شد، چرا که تصور می‌کردند حکم قرآن اجرا شده و زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال بازگشت است. (83) هم‌چنین ابن‌تیمیه همراه با عده‌ای از یارانش در ماه رجب سال (704 ق) صخره‌ای را که در کنار رود قلوط بود و مردم بدان نذر می‌کردند قطع کرد. (84)
استفاده از احکام تکفیر و جهاد برای پیشبرد منافع سیاسی، منجر به یک مدل افراط‌گرایی و راهبردی شد که اوج این تفکر در قرن دوازدهم توسط محمد بن عبدالوهاب در جزیرة العرب رخ داد، وی در سال 1158 ق زمانی که امیر درعیه - محمد بن سعود - با وی بیعت نمود و متعهد شدند که با یکدیگر توحید وهابی را در جزیرة العرب گسترش دهند، (85) و در اولین اقدام به تخریب قبور از جمله قبر زید بن خطاب پرداختند (86) و با تسلط بر مکه محل تولد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را و قبر و بارگاه حضرت خدیجه و بسیاری از صحابه و بزرگان دین را با خاک یکسان کردند (87) و یا مرتکب جنایت‌های هولناکی در سرزمین‌های مسلمان از جمله احساء و طائف و نجف و کربلاء و... شدند. (88)
نگاه ابن‌تیمیه به شیعه و فرقه‌های آن به عنوان یک رافضی که دارای اعتقاداتی مخالف با اهل سنت و دارای رویکردی منفعلانه و همراه با دشمنان اسلام است، باعث شده امروزه آتش اختلافات بین مذاهب اسلامی بالا بگیرد و به عنوان یک راهبرد سیاسی برای رسیدن به اهداف پلید خود در محافل غربی مطرح باشد، ایمن الظواهری رهبر القاعده در مجله‌ی نشرة الانصار طی مقاله‌ای مواضع خود را در قبال ایران و شیعیان بیان می‌کند و همان سخنان ابن‌تیمیه را یک بار دیگر تکرار می‌کند و می‌گوید: ما با شیعیان و مردم ایران از نظر اعتقادات با هم اختلافاتی داریم، آن‌ها ابوبکر و عمر و صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را سب می‌کنند و قائل به تحریف قرآن هستند و برای ائمه خود عصمت قائلند و به مهدی آخرالزمانی معتقدند که رجعت خواهد کرد که اگر کسی چنین اعتقاداتی داشته باشد مرتد است مگر این که جاهل بوده باشد. (89)
و یا ابومصعب زرقاوی (90) که مواضعی خشونت‌آمیزتر علیه شیعه نسبت به دیگر رهبران القاعده داشت به طوری که اولویت جنگ را در ابتداء با آن‌ها می‌دانست، (91) نوشته‌های وی به روشنی بر این امر گواهی می‌دهد که در تکفیر کردن مسلمان مخصوصاً شیعیان متأثر از ابن‌تیمیه بوده وی در کتاب الکلماة المضیئه، با سوءظنی که به شیعیان دارد معتقد است که پشت تمام تحرکات آمریکائی که در منطقه وجود دارد رافضه هم دست دارد، به طوری که می‌خواهند حکومت خود را از ایران به سمت عراق و سوریه و سپس کشورهای خلیج فارس ادامه دهند، از این روی وی رافضیان را آدم‌های منافق می‌خواند و آن‌ها را منطبق با آیه‌ی (هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى‌ یُؤْفَکُونَ) (92) می‌داند و آن‌ها را تکفیر می‌کند و در تأیید کلام خود سخن ابن‌تیمیه را ذکر می‌کند و می‌گوید:
ابن تیمیه چه خوب حال این رافضه را توصیف کرده که آن‌ها کفار را علیه مسلمین یاری می‌کنند و کمک آن‌ها به مغول‌ها باعث خروج چنگیزخان شد و هلاکوخان توانستد به کشورها مسلمان عراق و سوریه برسد، به همین خاطر بود که توانستند لشکر مسلمانان را غارت کنند و... قلب‌های مغولان بسیار سخت بود و بر هیچ کسی رحم نمی‌کردند و مهم‌ترین عبادتشان لعن مسلمین و اولیاء الله بود و بزرگ‌ترین اصل برای آن‌ها لعن و تکفیر و سب حاکمان اسلام، خلفای راشدین و علماء اسلام بود... و رافضه هم این مغول‌ها و دولتشان را دوست دارند، چرا که آن‌ها به وسیله‌ی همین مغول‌ها عزت خودشان را به دست آوردند لذا به آن‌ها کمک می‌کردند و مسلمانان را می‌کشتند و حریم‌ها را می‌شکستند... و زمانی که مسلمان‌ها بر مشرکین و نصاری غلبه پیدا می‌کردند این روز برای رافضی‌ها روز غصه و اندوه بود ولی زمانی که آن‌ها بر مسلمین پیروز شدند این روز روز عید و خوشحالی برای آن‌ها بوده است. (93)
ابومصعب با اظهار تعجب از این عبارت‌ها می‌گوید:
سبحان الله، مثل این که ابن‌تیمیه از عالم غیب خبر می‌داده و به اوضاع عصر حاضر اشراف داشته، لذا آن‌ها را توصیف کرده و به ما خبر داده، بنابراین راه برای ما روشن گردیده، چرا که باطن این قوم برای ما ظاهر شده است. (94)
ابن‌تیمیه می‌گوید: به همین خاطر عامه مردم بدترین احساس را نسبت به آن‌ها دارند و جنگیدن با آن‌ها سزاوارتر است تا با خوارج، لذا بین مردم شایع شده که رافضه اهل بدعت‌اند و ضد اهل سنت، چرا که دشمی آن‌ها با سنت رسول خدا و شریعت اسلام ظاهرتر است. (95) وی سخنان بسیاری از ابن‌تیمیه نقل کرده که حاکی از تأثیرپذیری وی دارد. (96)
حتی گروه‌های تروریستی و افراطی داعش و یا جبهة النصره متأثر از همین‌گونه تفکرات هستند، در رساله‌ای به نام دولة البغدادی - الواقع و الحکم الشرعی که منسوب به گروه حکومت داعش هست، گروه‌های حکومتی را به چند قسم تقسیم کرده و مخالفان خودشان را تکفیر می‌کنند و خون و مالشان را مباح می‌کنند که در این صورت گروه‌های جیش المجاهدین و لواء التوحید و أحرارالشام و جبهه النصره کافر می‌شوند. در این رساله که گروه‌های مخالف خود را محکوم به افراطی‌گری می‌کند آمده که آن‌ها قضیه تکفیر را با شبهه افکنی و ظن و گمان، بدون هیچ بینه‌ی معتبری بیان می‌کنند و بسیاری از سربازان هم از آن‌ها اطاعت می‌کنند و مسلمین را می‌کشند همان طوری که کفار را می‌کشند و اعلام می‌کنند که به آن‌ها امتیاز می‌دهند که در کشتن آن‌ها اخلاق جنگ را مراعات نکنند و اسیران و زنان و بچه‌ها و... را حتی با عملیات‌های انتحاری بکشند، آن‌ها همان خوارجی‌اند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده بود که از مشکلات این قوم این است که قرآن می‌خوانند ولی صدای آن از دهانشان بیشتر نمی‌رود، آن‌ها مسلمانان را می‌کشند و بت‌پرستان را دعوت می‌کنند... اگر آن‌ها را درک می‌کردم آن‌ها را هم‌چون قوم عاد می‌کشتم، (97) و ما می‌بینیم که مصلحت شرعی برای ما تعیین می‌کند که این خوارجی که با مجاهدین ما جنگ می‌کنند باید با آن‌ها بجنگیم، چرا که آن‌ها زمین‌های آزاد را به فساد می‌کشند و از کسانی که ضد بشار اسد هستند انتقام می‌گیرند و ثمرات و نتایج جهاد ما را در سوریه از بین می‌برند. (98)
گزارشی که خبرنگار الحیاة (99) از عقاید رهبران گروه‌های تکفیری انتشار کرده به وضوح این خشم افراطی دیده می‌شود، که باعث شده به آسانی مخالفان خود به ویژه شیعیان را کافر بخوانند و خون و مال و ناموسشان را مباح اعلام کنند، در حالی که هیچ یک از آن‌ها صلاحیت صدور حکم تکفیر را ندارند.

نتیجه

ابن‌تیمیه نه تنها به عنوان یک عالم دینی بلکه به عنوان یک رهبر سیاسی توانست نقش بسزایی در وقایع جهان اسلام به ویژه در یک سده‌ی اخیر داشته باشد، وی با سازماندهی برخی از مبانی سلفیه هم چون انفتاح باب اجتهاد و ترویج ظاهرگرایی و مخالفت با عقل و منطق و با سخت‌گیری در برخی از معارف اعتقادی سلف هم‌چون توحید و شرک و منحصر کردن توحید در توحید عبادی و گسترش دایره تکفیر و ارتباط آن با سیاست و با یک رویکرد منفعلانه نسبت به شیعه باعث شد که خشونت‌های جهان اسلام به سمت اختلاف‌های مذهبی برای تأمین منافع سیاسی حرکت کند، از این روی امروزه شاهد بسیاری از جنایت‌ها به اسم اسلام در مناطق مختلفی از جهان اسلام هم چون سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان، بحرین و... هستیم.

پی‌نوشت‌ها

1. پژوهشگر مؤسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم‌السلام).
2. ابن‌تیمیه، مجموع فتاوی، ج 5، ص 114 و ج 17، ص 360؛ فتوی الحمویة الکبری، ج 1، ص 40 و 541.
3. محمد صالح بن عثیمین، مجموع فتاوی، ج 1، ص 115؛ صالح فوزان، الأرشاد الی صحیح الاعتقاد، ص 150؛ علی عبدالعزیز الشبل، التنبیه علی المخالفات العقدیة فی فتح الباری، ج 3، ص 584.
4. ابن‌تیمیه، الرد علی الکبری، ج 2 ص 507؛ همو، الرد علی المنطقیین، ج 1، ص 101 و 488 و 523؛ همو، مجموع فتاوی، ج 13، ص 237؛ ج 4، ص 283، 315؛ ج 9، ص 39؛ همو، عقیدة الاصفهانیه، ص 109 و 110؛ همو، الصفدیه، ج 1، ص 242.
5. همو، درءالتعارض بین العقل و نقل، ج 3، ص 151؛ همو، منهاج السنه النبویه، ج 2، ص 215.
6. بی‌شک بر عقاید کلامی آثار فقهی مهمی، چون مرتد شدن و کافر بودن و... بار می‌شود و در طول تاریخ به خاطر برخی از مسائل کلامی چون مباحث علم و قدرت خداوند و یا جسم و مکان داشتن خداوند خون‌های بسیاری ریخته شده، در سؤالی از هیئت عالی افتاء عربستان درباره این که اگر کسی قائل باشد به این که خداوند در همه جا وجود دارد، چیست؟ پاسخ داده‌اند: خداوند در عرش است و درون جهان نیست بلکه خارج از عالم است و اگر کسی معتقد باشد که خداوند در همه جا هست، کافر، مرتد و بلکه خارج از اسلام است. (فتاوی اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه و الافتاء ج 3، ص 216 سؤال الاول من الفتوی رقم 5213).
7. آن‌ها با تمسک به ظاهر آیات و روایات، برای خود خدایی خیالی ساختند که برای توصیف خداوند آن‌ها می‌توان به کتابهای السنة و یا توحید ابن‌خزیمه رجوع کرد، به عنوان نمونه البانی در حاشیه خود بر السنة ابن‌ابی‌عاصم شماره 471 حدیث ام‌الطفیل، حدیث را صحیح می‌داند که در آن حدیث خداوند را جوانی با موهای بلند و نعلینی از طلا ترسیم کرده که در سبزه‌زار ایستاده است...
8. در سال 1973 م تشکیل شد و به گروهک شباب محمد و یا جماعة صالح السریه مشهور است.
9. سید احمد رفعت، النبی المسلح، ج 1، الرافضون، ص 34.
10. رهبر گروه جماعة التکفیر و الهجرة.
11. سید احمد رفعت، همان، ج 2، الثائرون، ص 129-131.
12. به گزارش فارس. گروه‌های سلفی و وهابی (طالبان) همین رویه را برای پیروان خود پیش گرفته و اسناد بهشت را در قبال کشتن دیگر مسلمانان به آن‌ها اعطا می‌کنند.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911208000695#sthash.CBOeA1P1.dpuf و براساس گزارش خبری عرب تایمز، در میان کشفیات به دست آمده از اجساد برخی تروریست‌های تکفیری در سوریه پس از پاکسازی القصیر، علاوه بر بمب‌های دستی و خشاب‌ها و گلوله‌ها، به وفور قرص‌ها و داروهای تقویت جنسی نیز یافت شده که طبق اظهارات اسیران تکفیری، این قرص‌ها را برای ورود به کاخ‌های حوریان در بهشت آماده می‌کرده‌اند. طبق فتاوای مفتی‌های وهابی، هر کس برای جنگیدن با ارتش سوریه و حزب الله و به نیت سرنگونی بشار اسد به سوریه برود، پس از کشته شدن، مستقیماً وارد بهشت و آغوش حوریان می‌شود! به نقل از:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/220910.
13. ر.ک: ابن‌تیمیه، إقامة الدلیل، ج 5، ص 398؛ لمسودة، ص 462 به بعد.
14. ابن‌تیمیه، مجموع فتاوی، ج 20، ص 210-214.
15. همان، ج 22، ص 249.
16. عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، الدرر السنیة، ج 4، ص 8.
17. محمد بن عبدالله بن سلیمان السلمان، دعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب و أثرها فی العالم الإسلامی، ص 119.
18. الأصل السادس رد الشبهة التی وضعها الشیطان فی ترک القرآن و السنة و اتباع الآراء و الأهواء المتفرقة المختلفة...، (محمد بن عبدالوهاب، مجموعة رسائل فی التوحید و الإیمان، ج 1، ص 396؛ عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، الدرر السنیة، ج 1، ص 174).
19. محمد بن عبدالوهاب، رسائل الشخصیه، ج 1، ص 277.
20. نمونه‌های فراوانی از این موضوع در کتاب الدرر السنیة، ج 10 موجود است.
21. حسن بن علی سقاف، السلفیة الوهابیة، ص 74.
22. همان طور که عبدالله عزّام به آن نکته اذعان می‌کند (عبدالرحیم علی، حلف الارهاب، ج 1، ص 22).
23. ابن‌تیمیه، رسالة التدمریة، الاسماء و الصفات، ج 1، ص 7.
24. همو، درء التعارض، ج 9، ص 344؛ همو، الاستقامه، ج 1، ص 180؛ ج 2، ص 31.
25. محمد بن عبدالوهاب، مجموعة رسائل، ج 5، ص 129.
26. همو، اقامة الدلیل، ج 2، ص 100.
27. ابن‌تیمیه، مجموع فتاوی، ج 3، ص 140 و 142 و ج 6، ص 421.
28. همو، الاستغاثه، ج 1، ص 184؛ ابن‌تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم لمخالفة أصحاب الجحیم، ص 540؛ همو، مجموع فتاوی، ج 25، ص 323؛ ج 27، ص 60.
29. حاشیه رد المختار، ج 4، ص 449.
30. محمد بن عبدالوهاب، کشف الشبهات، ص 31-33.
31. حسن بن فرحان مالکی، داعیة و لیس نبیاً، ص 40.
32. همان، ص 43.
33. ابومحمد مقدسی، مجموع استفتاءات، حکم من یستغیث بغیر الله، ص 2.
34. ابومصعب زرقاوی، الکلمات المضیئة، ص 7.
35. همان، ص 325.
36. طبق نقل مرحوم علامه طباطبایی، طبرسی، زمخشری و... در ذیل آیه 58 از سوره «توبه» دلالت بر وجود ردپای این گروه افراطی در زمان رسول الله است. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 9، ص 319؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ج 5، ص 63؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 7، ص 454؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج 1، ص 115؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج 2، کتاب الزکاة، ص 750-743، ح 148، 147، 158 و 156.
37. به طوری که خود ابن‌عبدالوهاب نیز آن را انکار می‌کند و بین وهابیت و خوارج فرق می‌گذارد، الدرر السنیه، ج 8، ص 204، القصیمی در کتاب الصراع بین الاسلام و الوثنیه، ج 1، ص 470 این نسبت را رد می‌کند.
38. مثلاً به کتاب ضوابط التکفیر المعین عند ابن‌تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و علماء نجد، اثر ابوالعلا راشد بن أبی‌العلا، 1425 ق.
39. سید مهدی علیزاده موسوی، مبانی فکری سلفیه و وهابیت، ج 1، ص 41-55.
40. ابن‌تیمیه، زیارةالقبور و الاستنجاد بالمقبور، ص 17.
41. ابن‌کثیر شاگرد ابن‌تیمیه این را جزء تحریفات سخنان ابن‌تیمیه می‌داند، (ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 14، ص 143).
42. محمد بن عبدالوهاب، کشف الشبهات، ص 58؛ همو، مجموع مؤلفات الشیخ محمد بن الوهاب، ج 6، ص 115.
43. سید محسن عاملی، کشف الارتیاب، ص 148.
44. زینی دحلان، الدررالسنیة فی الرد علی الوهابیه، ص 32.
45. عبدالسلام فرج، الجهاد فریضة الغائبة، ذیل بحث الحکم بغیر ما انزل الله، (ابن تیمیة در کتاب الفتاوی 524/28 می‌گوید: و معلوم بالاضطرار من دین المسلمین و باتفاق جمیع المسلمین أن من سوغ اتباع غیر دین الإسلام أو اتباع شریعة غیر شریعة محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فهو کافر).
46. همان، ذیل بحث حکام المسلمین الیوم فی رده عن الاسلام، می‌گوید: (ابن تیمیه فی الفتاوی 534/28. و قد استقرت السنة بأن عقوبة المرتد أعظم من عقوبة الکافر الأصلی من وجوه متعددة منها. أن المرتد یقتل بکل حال، و لایضرب علیه الجزیة، و لا تعقد له ذمة، بخلاف الکافر الأصلی).
47. رهبر جنبش التحریر الاسلامی (سازمان آزادی‌بخش اسلامی) مصر که در سال (1974 م) بوجود آمد.
48. صالح السریه، رسالة الایمان، برگرفته از آدرس الکترنیکی. http://www.elismaily.tv
49. سید محسن امین عاملی، کشف الارتیاب، ص 232.
50. ابن‌تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج 1، ص 60.
51. همان، ج 1، ص 22-29. وی بارها نسبت‌های ناروایی به شیعه می‌دهد به طوری که می‌گوید: «لَو کانُوا مِنَ الطَّیْرِ لَکَانُوا رَخَمًا، وَلَوْ کَانُوا مِنَ الْبَهَائِمِ لَکَانُوا حُمُرًا» (اگر شیعه را از پرندگان بدانیم باید آن‌ها را مرغ نجاست‌خوار و اگر از چهارپایان بدانیم باید آن‌ها را الاغ بدانیم)
52. ابن‌تیمیه، مجموع فتاوی، ج 28، ص 527 و 528، این در حالی است که در منهاج السنه ج 1، ص 67 حکم به قتل خوارج می‌دهد.
53. ابن‌تیمیه، مجموع فتاوی، ج 28، ص 636 و 638.
54. همان، ج 4، ص 429.
55. همو، منهاج السنه، ج 2، ص 243.
56. همان، ج 2، ص 512.
57. به طوری که به امامیه می‌گوید: فَإنَّهُمْ جَهْمِیَّةٌ قَدَرِیَّةٌ رَافِضَةٌ (همان، ج 4، ص 131).
58. همان، ج 2، ص 626.
59. همان، ج 3، ص 445.
60. علمائی چون محب‌الدین خطیب و احسان الهی ظهیر و ابراهیم جبهان، امامیه را کافر دانشته‌اند (به نقل از: عصام العماد، گفت‌وگوی بی‌ستیز، ص 59).
61. فضیله الشیخ بن جبرین، اللولوالمکین من فتاوی، ص 39.
62. همان، شماره فتوی، 15903.
63. سایت المنجد، سؤال 10272.
64. برگرفته از سایت سازمان تبلیغات اسلامی به نشانی. http://old.ido.ir//a.aspx?a=1385100205
65. ابن‌تیمیه، منهاج السنه، ج 8، ص 238 و 242.
66. همان، ج 4، ص 130.
67. اسراء، آیه 60.
68. همو، منهاج السنه، ج 3، ص 404.
69. همان، ج 8، ص 330 و ج 4، ص 496 به تنقیص مقام حضرت علی (علیه‌السلام) و ج 4، ص 245 به تنقیص حضرت فاطمه (علیها‌السلام) پرداخته و از آن طرف به تعریف و تمجید قاتل حضرت علی (علیه‌السلام) پرداخته است، همان، ج 5، ص 47.
70. ابن‌حجر، الدرر الکامنه، ج 1، ص 151.
71. مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج 1، ص 61؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 1، ص 95؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج 1، ص 60؛ نووی، شرح مسلم، ج 2، ص 64.
72.

عبارات مرتبط با این موضوع

تأثیر افکار ابن‌تیمیه در گسترش جنایت‌های جریان‌های تکفیری تأثیر افکار ابن‌تیمیه در گسترش جنایت‌های جریان‌های تکفیری


ادامه مطلب ...

جنایت‌های وهابیت تکفیری در کربلا و نجف با تأکید بر دوره اول

[ad_1]

چکیده

وهابیان برای دست یافتن به جایگاه فرماندهی در اسلام و تملک حرم مکه و مدینه، نیاز شدیدی به پشتوانه مالی داشتند. آن‌ها عراق و عتبات مقدسه را بهترین مکان برای به دست آوردن ثروت تشخیص دادند، زیرا شاهان شیعه ایرانی، خصوصاً نادرشاه افشار به این مکان‌ها بسیار توجه داشتند و در آن‌ها سرمایه‌گذاری فراوان می‌کردند. بنابراین، با تکیه بر حکمی که از «محمد بن عبدالوهاب» برای تخریب اماکن مقدسه در دست داشتند، حمله به نجف و کربلا و غارتگری این مکان‌ها را در پیش گرفتند که در کربلا، علاوه بر هتک حرمت حرم سبط پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، به غارت اموال حرم و مردم شهر و هتک ناموس زنان و کشتارهای وحشیانه‌ای روی آوردند. آنان در حمله به نجف اشرف - با وجود حمله‌های متعدد به این شهر - کاری از پیش نبردند. در مقاله حاضر، به شرح جنایت‌های وهابیان در این دو شهر مقدس مسلمانان جهان پرداخته می‌شود.

مقدمه

سعودیان وهابی، در پایان مراسم حج در سال 1214 ق، با توجه به درگیری‌هایی که دامن‌گیر دولت عثمانی شده و قدرت آنان را تضعیف کرده بود، به فکر افتادند که مسیر فتوحات خود را به خارج از شبه جزیره عربستان گسترش دهند. آن‌ها در این مسیر، عراق را بهترین مکان برای تهاجم‌ها و غارتگری خود یافتند، زیرا در این کشور، عتباتی سرشار از طلاها و اموال گوناگون وجود داشت. عتبات مقدس عراق، علاوه بر کمک‌های فراوان مردمی، ثروت‌های زیادی نیز داشت که از عهد نادرشاه جهت ساخت و نگه‌داری این مکان‌ها و طلااندازی گنبد، مناره‌ها و ایوان‌ها هزینه شده بود (2) و در دوره پس از او نیز، هدایای گران‌بهای شاهان زندیه (3) و قاجار (4) به این مکان‌ها تعلق یافته بود. این ثروت‌ها توجه سعودیان وهابی را به این مکان‌های مقدس جلب کرد تا با غارت آن‌ها، پایه‌های نوپای حکومت خود را قدرت بخشند. بدین ترتیب، یکی از مورخان مدافع وهابیت نیز در شرح علل حمله وهابیت به عتبات مقدسه (کربلا) نقل کرده است:
سعود بن عبدالعزیز می‌خواست که با به چنگ آوردن اموال عتبات عراق (کربلا)، سپاهش را تقویت کند تا بتواند مالک حرم مکه و مدینه هم بشود و حکومت خود را بدین وسیله در جهان اسلام گسترش دهد. (5)
از جنبه دیگر، انهدام گنبد و بارگاه «تربت حسینی» و «علوی» هم احساسات مذهبی شاخه وهابی این مجموعه را تسکین می‌داد. (6) آنان که توانسته بودند با تکیه به آموزه‌های شیخ محمد بن عبدالوهاب، برای حمله به بقاع شریف و تخری ابینه آن‌ها، چه در کربلا و نجف و چه در مکه و مدینه، مجور شرعی به دست آورند (7)، تهاجم‌های خود را به عراق و خصوصاً شهرهای کربلا و نجف آغاز کردند و هر چند در نجف اشرف به توفیقی دست نیافتند، اما در حمله به کربلای معلا، جنایت‌های بی‌نظیری در کارنامه خود ثبت نمودند.
البته در این بین نباید از بی‌تدبیری و حمایت‌های دولت عثمانی از سعودیان برای تبدیل بحران وهابی - عثمانی به بحران وهابی - شیعی به سادگی عبور کرد و عوامل بیرونی، مانند مشورت‌های رسمی دولت بریتانیا با امرای سعودی نجد و تفاهم‌های بین آنان را نیز نباید فراموش کرد. (8) با این مقدمه به سراغ بررسی جنایت‌های وهابیان در کربلا و نجف می‌رویم.

جنایت‌های وهابیان در کربلا

عملیات تهاجم وهابیان به کربلا در دوران حکومت عبدالعزیز با لشکری که وی از نقاط مختلف نجد و نواحی آن پدید آورده بود، (9) به فرماندهی پسرش سعودی (که مادرش دختر محمد بن عبدالوهاب بود) (10) در سال 1216 ق (11) / 1801 (12) یا 1802 م، (13) رخ داد. این حادثه، اوج حضور نظامی وهابیان در عتبات مقدسه عراق بود. (14) برخی از مورخان، این حمله نظامی را در هجده ذی حجه ذکر کرده‌اند؛ یعنی روز عید غدیر (15) که مردم کربلا برای زیارت مرقد مطهر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به نجف اشرف رفته بودند و شهر کربلا تقریباً خالی از سکنه بوده است و فقط افراد ضعیف و سال خورده باقی مانده بودند، (16) اما برخی دیگر این حادثه را در ذی‌قعده (17) همان سال ذکر کرده‌اند.
ایلکس، فاسیلیف، مستشرق روس تبار، در مورد اختلاف مورخان در خصوص تاریخ دقیق حمله وهابیان به کربلا می‌نویسد:
حادثه کربلا: امرای درعیه، استیلای بر کربلا را اختیار کردند. کربلا از عتبات مقدس شیعه است که آن‌ها (وهابیان) از این عتبات کراهت دارند، خصوصاً در کربلا، سبط نبی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است و وهابیان در آذر - نیسان (مارس - آبریل) سال 1802 م به آن‌جا حمله کردند. مستشرقان اروپایی، حادثه هجوم به کربلا را در نیسان 1801 م بیان کرده‌اند. وقتی که به مصادر نجد آن‌ها مراجعه می‌کنیم، ج. روسو، ول. کورانسیز، بورکهالت و وف. منجین این تاریخ را ذکر کرده‌اند، اما وقتی به مراجع تاریخی - عربی رجوع می‌کنیم و حتی از اروپایی‌ها، فیلبی هم تاریخ آذر - نیسان 1802 م را نقل کرده‌اند و اساس اعتماد این تاریخ، نقل ابن‌بشر است. ابن‌سند و ج. رایمون و مجلة المنوعات الادبیة و جمیع مصادر نزدیک زمان حادثه کربلا هم این تاریخ را تأیید می‌کنند. هم چنین سفیر روسیه در آستانه نیز از شهودی که از عراق برایش رسیده این تاریخ را بیان کرده است، که بعید می‌باشد شخصی در عراق زندگی کند و سال را اشتباه کند، به خصوص این حادثه مهم را... (18)
وهابیان در این حمله، جنایت‌های فراوانی مرتکب شدند که دل هر انسان آزاده‌ای را به درد می‌آورد، به نحوی که حتی مستشرقان هم از آن با نام «جنایت‌ها» یاد کرده‌اند. در این باره، مستشرقی فرانسوی که پس از این حادثه از کربلا عبور کرده است، می‌گوید:
ما بعد از چندی از حادثه ضریح امام حسین (علیه‌السلام) به کربلا وارد شدیم که آثار قساوت قلب و تعصب وهابی‌ها، نمایان بود معروف بود که در این شهر، ثروت‌های فراوانی وجود داشته است که قابل شمارش نبودند. چه بسا گفته شده است که حتی نمونه آن گنج‌ها را پادشاه ایران هم نداشت، زیرا در ضریح امام حسین (علیه‌السلام)، طی سال‌های طولانی، هدایایی از طلا و نقره و سنگ‌های قیمتی و تحفه‌های نادر آورده می‌شد... و حتی تیمور لنگ هم از اهانت و دستبرد به حضرت چشم‌پوشی کرد... ولی وهابیان [علاوه بر غارت حرم] اموال مردم را هم تصاحب کردند. (19)
هم‌چنین، مستشرق روسی با ذکر مطلب بالا ادامه می‌دهد:
در 20 نیسان سال 1802 م م، دوازده هزار وهابی بر ضریح امام حسین (علیه‌السلام) حمله کردند و بعد از این که غنائم بی‌شماری به دست آوردند، اموال مردم را به آتش کشیدند و با شمشیر از بین بردند و بر پیران و کودکان و زنان هم شمشیر کشیدند. قساوت‌های آنان پایان‌پذیر نبود؛ تا جایی که از خون کشته‌ها نهرها جاری شد... و بیشتر از چهار هزار نفر را کشتند... و نقل شده است که دستبردهای خود را بر بیش از چهار هزار شتر بار کردند. بعد از دستبرد و کشتار مردم، به تخریب ضریح امام (علیه‌السلام) پرداختند و آن جا را پر از اقذار و خون‌ها کردند و منبرها و قبه‌ها را ویران نمودند. تاریخ‌نگاران به این صورت، تقریباً حمله به کربلا را ذکر کرده‌اند... (20)
لویس دوکورانسی نیز می‌نویسد:
... وهابیان بی‌آن‌که مقاومتی جدی در برابرشان صورت گیرد، به سهولت وارد شهر کربلا شدند. پس بی‌محابا و عمداً به قتل پرداختند تا جایی که شکم‌های زنان باردار را می‌شکافتند که چرا در شهر باقی مانده‌اند. (21)
این اعمال ننگین سعود، نه تنها شیعیان، بلکه تمام جهانیان را به جنبش درآورد و باعث شد که مردم از هر سو علیه وهابی‌ها قیام کنند و این نوع اعتراض‌ها، ضربه‌ای سنگین برای دولت سعودی بود. (22) سرانجام، عبدالعزیز که صادر کننده دستور حمله به کربلا بود، در سال 1218 ق به دست مردی شیعه به قصد انتقام جسارت‌هایی که به ضریح مقدس حضرت سیدالشهدا (علیه‌السلام) کرده بود، کشته شد. فیلبی در تاریخ خود می‌نویسد:
این مرد در لباس و شکل درویش‌ها وارد شهر درعیه شد و چند روزی در آن جا ماند. او هر روز پشت سر عبدالعزیز نماز جماعت می‌خواند. روزی ناگهان خود را روی عبدالعزیز انداخت و با کارد شکم او را هدف قرار داد و او را به هلاکت رساند. (23)
جنایت‌های وهابیان در کربلا به صورت‌های مختلفی است؛ از جمله تخریب اماکن مقدس و مورد احترام مسلمانان، قتل و کشتار مردم، سرقت و راهزنی اموال، هتک ناموس و... در ادامه به جزئیات این جنایت‌ها پرداخته می‌شود:

الف. تخریب مکان‌های مقدس مسلمانان

وهابیان با هدف تخریب قبه‌های آل رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و خصوصاً قبه امام حسین (علیه‌السلام) و غارت ذخایر آنان وارد کربلا شدند که به این اهداف هم رسیدند. (24) ابن‌بشر، تاریخ‌نگار مورد احترام وهابیان، در تاریخ نجد خود ذیل حوادث سال 1204 ق، نامه‌ای از محمد بن عبدالوهاب به علمای مکه می‌دهد که در آن پیشوای وهابیان، رسماً مجوز شرعی تخریب مکان‌های متبرکه و قبرهای صالحان را صادر کرده است. (25) وی ذیل حوادث سال 1216 ق، حمله وهابی‌ها را چنین توصیف می‌کند:
در سال 1216 ق، عبدالعزیز بن محمد، سپاهی از اهل نجد و اطراف آن و جنوب و حجاز و تهامه و غیره به فرماندهی سعود (فرزندش) تجهیز کرد و به سمت کربلا و اهل شهر حسین (علیه‌السلام) فرستاد. این قضیه در ذی‌قعده بود. مسلمانان با زور وارد کربلا شدند و غالب اهل شهر را که در بازارها و منازل یافتند، به قتل رساندند و قبه‌ای را که گفته می‌شود قبر حسین (علیه‌السلام) است، ویران کردند و آنچه در قبّه و غیر قبّه دیدند و ضریحی را که بر روی قبر قرار داشت و جنسش از زمرد و یاقوت و جواهر بود و هرچه در شهر وجود داشت، از اموال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و کتاب‌های گران قیمت و غیره را غارت کردند، به قدری که قابل شمارش نیست. نزدیک ظهر از کربلا با همه آن اموال خارج شدند، در حالی که دو هزار مرد را کشته بودند. سپس سعود بر چشمه معروف به ابیض، این غنائم را تقسیم کرد. البته یک پنجم آن را خود برداشت. (26)
فیلبی، دیگر مورخ مورد اعتماد وهابیان هم در تاریخ نجد خود می‌نویسد: «... ضریح حسین (علیه‌السلام) را تخریب کردند...» (27)
لویس دکورانسی در این باره می‌نویسد: «مسجد، مأذنه‌ها و قبّه‌ی حرم را که از طلای خالص، بود، خراب کردند...» (28)
براساس گزارش مقامات دیپلماتیک روسیه، پس از تخریب مناره‌ها و گنبد، (29) مهاجمان درهای صحن را شکستند و سپس وارد رواق و روضه شدند و آجرهای طلا را از گنبد به سرقت بردند. هم‌چنین ضریح و صندوق مقدس روی تربت را شکستند و همه طلاها، نقره‌ها و اشیای گران‌قیمت را تاراج کردند. (30)
هتک حرمت‌ها فراتر از این هم رفت، به طوری که ساکنان عراق که از این ماجرا آگاه‌ترند، می‌گویند:
وهابیان با اسب‌های خود وارد صحن شریف شدند (31) و صندوق قبر حبیب بن مظاهر را که از چوب بود، شکستند و سوزاندند و با آن در ایوان طرف قبله حرم، قهوه درست کردند... (32) و بعد از کشتار مردم، حرم مطهر را پر از اقذار و خون‌ها کردند.» (33)
در این جا جالب است به نکته‌ای مهم که بین برخی مورخان وهابی دیده می‌شود، اشاره کنیم: آنان برای توجیه جنایت‌های وهابیان از هیچ عملی دریغ نمی‌ورزند، تا جایی که حتی برای سرپوش گذاشتن بر جنایت‌هایشان، انتساب قبر و قبّه شریف امام حسین (علیه‌السلام) را به ایشان مشکوک دانسته‌اند؛ (34) مثلاً وهابی مصری، محمد حامد فقی، در این مورد می‌نویسد: «... سعود و لشکرش پیروز و داخل کربلا شدند و قبه عظیمی را که بتی بزرگ شده بود و گمان می‌کردند که قبر امام حسین بن علی (علیه‌السلام) است، ویران کردند.» (35)

ب. قتل و کشتار مردم

مهاجمان وهابی که اکثر مورخان، تعداد سپاهیان آنان را دوازده هزار نفر ذکر کرده‌اند (36) و در منابع ایرانی، تعدادشان بین 25 (37) تا دویست هزار (38) تن نقل شده است، با لشکری مجهز، بی‌آن‌که مقاومتی جدی در برابرشان صورت گیرد، به سهولت وارد شهر کربلا شدند. پس از آن، بی‌پروا و عمداً (39) غالب اهل شهر را که در بازارها و منازل یافتند (40) و حتی اطفال (41) را هم به قتل رساندند، به طوری که نهرهایی از خون جاری گشت. (42) برخی می‌نویسند: «وهابیان در یک شب، بیست هزار نفر را به قتل رساندند (43) و افراد کشته شده، انسان‌های مهمی بودند.» (44)
علیقلی میرزا (اعتضاد السلطنه) در اکسیر التواریخ روایت کرده است:
... ضریح سیمین آن حضرت را به ظلم صریح از هم گسستند، دست‌ها بستند و پای‌ها بشکستند، تیغ‌ها کشیدند، سرها بریدند و سینه‌ها دریدند... خلاصه وهابیان در آن آستان ملائک پاسبان از علما، عرفا، زائر و سایر، قریب پنج هزار نفر مقتول ساختند.» (45)
هم‌چنین، میرزا ابوطالب اصفهانی که شاهد حوادث بعد از ماجرا بوده است، در سفرنامه خود می‌نویسد:
قریب 25 هزار نفر وهابی وارد کربلا شدند و با شعار «اقتلوا المشرکین و اذبحو الکافرین» بیش از پنج هزار نفر را کشتند و تعداد زخمی‌ها که حساب نداشت، صحن مقدس امام حسین (علیه‌السلام) از لاشه کشتگان پر و خون از بدن‌های سر بریده شده، روان بود. پس از یازده ماه، بار دیگر به کربلا رفتم، دیدم که روات هنوز آن حادثه دل‌خراش را نقل می‌کنند و گریه سر می‌دهند، به گونه‌ای که از شنیدن آن، موها بر اندام راست می‌شد. (46)
آیت الله سید جواد عاملی که خود شاهد حوادث و از مدافعان شهر نجف اشرف بوده است، می‌گوید:
امیر نجد در سال 1216 ق به بارگاه امام حسین تجاوز نمود و اموال آن را به غارت برد. نیروهایش، مردان، زنان و کودکان را به قتل رسانده، اموالشان را به غارت بردند و به قبر حضرت امام حسین (علیه‌السلام) جسارت نموده و بقعه را تخریب کردند. سپس بر مکه مکرمه و مدینه منوره متعرض شدند و هر آنچه که خواستند در قبرستان بقیع انجام دادند و فقط قبر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از دست آنان مصون ماند. (47)
هم‌چنین فیلبی، اقدام مهاجمان را در کشتار مردم، «بدون رأفت» می‌خواند و در این باره می‌نویسد:
در سال 1802 م، حادثه کربلا (شهر مقدس) اتفاق افتاد. پس [سپاه سعود بن عبدالعزیز] با زور وارد شهر شدند و بر اهل شهر شمشیر کشیدند و گردن زدند و اموالشان را ربودند و بدون رأفت در خیابان و منازل، ساکنان کربلا را به قتل رسانیدند... (48)

ج. سرقت و راهزنی اموال

وهابیان بعد از کشتار مردم و هتک حرکت مکان‌های متبرک، اموال حرم شریفه و دارایی‌های مردم را تا حد ممکن غارت کردند، (49) به طوری که در شهر کربلا تا مدت‌ها آثار این غارت‌ها نمایان بود و یکی از گردشگران ایرانی که در سال‌های بعد به کربلا رفته، این شهر را «فقیر و غارت زده» توصیف کرده است. (50) ابن‌بشر در این باره چنین می‌نویسد:
... و آنچه در قبه و غیر قبه دیدند و ضریحی را که بر روی قبر قرار داشت و جنسش از زمرد و یاقوت و جواهر بود و هرچه در شهر دیدند، از اموال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و کتاب‌های گران‌قیمت (51) و غیره را غارت کردند، به قدری که قابل شمارش نیست. (52)
هم چنین منیر عجلانی، طرف‌دار وهابیت، در کتاب خود به نقل از «کورانسیز» می‌نویسد: «اموال غارت شده از کربلا قابل وصف نبود و گفته می‌شد که آن روز دویست شتر را فوق طاقتشان از جواهرهای گران‌قیمت بار کردند!». (53) صاحب لمع الشهاب نیز مقدار این غارت‌ها را شش صد میلیون ریال تخمین زده است، (54) اما شاید بتوان گفت که دقیق‌ترین گزارش را از اموال ربوده شده، مستشرقی به نام «فیلیکس مانجان» در کتاب تاریخ مصر در عهد محمدعلی ارائه می‌دهد. وی می‌نویسد:
بعد از این که وهابیان گنبد روی قبر امام حسین (علیه‌السلام) را ویران کردند، گنج‌هایی در حرم یافتند که آن‌ها را ربودند. این گنج‌ها عبارت بودند از: 1. بیست شمشیر زینت شده به جواهر؛ 2. ظروف، شمعدان‌ها و چراغ‌های گران‌قیمت؛ 3. فرش‌های کم‌یاب و نادر؛ 4. سینی‌هایی با روکش طلا؛ 5. قرآن‌هایی با خط‌های ممتاز و زینت‌های نفیس؛ 6. سنگ‌های قیمتی: لؤلؤ و زمرد و مرجان و... (سعود، لؤلؤئی به اندازه تخم مرغ را برای خودش برداشت) و اشیای قیمتی دیگر. سپس وهابیان طلاکاری‌های روی دیوار حرم را نیز کندند [و به داخل شهر رفتند] و از بازار شهر آن قدر کالا و پارچه غارت کردند که قابل شمارش نبود...». در ادامه، مانجان، پول‌های نقد بسیار زیادی را که وهابیان به غارت بردند با مقدار و جزئیاتش بیان می‌کند. (55)

د. هتک ناموس

وهابی‌ها در حمله به کربلای معلا، تنها به هتک حرمت حرم و قتل و غارت شهر و اموال مردم بسنده نکردند، بلکه آن‌ها حتی حرمت زنان مؤمنه را هم شکستند، تا جای که یکی از مستشرقان روسی که به سفارت روسیه اطلاعاتی ارائه داده، بیان کرده است که مهاجمان وهابی برای تکمیل قساوت‌های خود، شکم‌های زنان باردار کربلا را هم می‌شکافتند. (56) یکی دیگر از نویسندگان، به اسارت زنان مسلمان اشاره کرده است (57) و حتی منیر عجلانیِ طرف‌دار وهابیت هم به نقل از «فیلیکس مانجان» بر این مطلب صحه می‌گذارد که مهاجمان وهابی، زنان و دخترانی را به عنوان جاریه و کنیز همراه خود بردند. (58)

جنایت‌های وهابیت در نجف

پس از پایان مراسم حج در سال 1214 ق. / 1799 م.، عبدالعزیز بن محمد بن سعود با توجه به خلأ قدرت و درگیری‌های دولت عثمانی، بر آن شد تا مسیر فتوحات وهابیان نجد را از شبه جزیره به خارج از آن گسترش دهد. از این رو، نجف به علت اموال و ثرت‌های فراوان حرم مولا علی (علیه‌السلام) (59) به عنوان هدفی شاخص در نظر گرفته شد (60) و در مدت ده سال، چندین بار حمله‌های شدیدی به شهر نجف کردند، (61) ولی خوشبختانه در این حمله‌ها به توفیقی دست نیافتند. در زیر به این تهاجم‌ها اشاره می‌شود:
1. در سال 1214 ق، اولین یورش وهابیان به نجف اشرف آغاز شد که در این سال، عرب «خزاعل» با آن‌ها مقابله کردند و سی صد نفرشان را هم کشتند. (62)
2. در سال 1215 ق، نیز گروهی برای انهدام مرقد مطهر حضرت امیر (علیه‌السلام) عازم نجف شدند که در مسیر با عده‌ای از اعراب درگیر شدند و شکست خوردند. (63)
3. در سال 1216 ق، وهابیان پس از کشتار بی‌رحمانه اهل کربلا و هتک حرمت حرم حسینی (علیه‌السلام)، با همان لشکر راهی نجف اشرف شدند، ولی مردم نجف به سبب آگاهی از ماجرای کشتار و غارت کربلا و آمادگی دفاعی به مقابله برخاستند و حتی زن‌ها از منزل‌ها بیرون آمدند و مردان خود را به دفاع تشجیع و تحریم کردند تا اسیر کشتار و چپاول وهابیان نشوند. در نتیجه، سپاه وهابی‌ها نتوانست به شهر نجف وارد شود. (64)
4. در سال 1220 (65) یا 1221 ق. (66) نیز وهابیان که نتوانستند از گنج‌های فراوان حرم امام علی (علیه‌السلام) چشم بپوشند، به سرکردگی «سعود» باز هم به نجف اشرف حمله کردند، ولی چون شهر برج و حصار داشت و در بیرون نیز خندقی شهر را حفاظت می‌کرد و هم‌چنین به این دلیل که حدود دویست نفر از مردم و طلاب علوم دینی تحت رهبری شیخ جعفر نجفی (کاشف‌الغطاء) که از مراجع اعلم عصر و خود مردی دلیر بود، شبانه روز مشغول دفاع از شهر بودند، وهابیان کاری از پیش نبردند. قوای سعود در این حمله، پانزده هزار وهابی جسور جنگ‌جو بود. وهابی‌ها با وجود سعی فراوان نتوانستند وارد شهر بشوند و مدافعان نجف با سرسختی دفاع می‌کردند. در یکی از روزها، گروهی از وهابی‌ها از دسوار شهر بالا آمدند و نزدیک بود که شهر را اشغال کنند، ولی با دفاع مردانه مدافعان مسلح مواجه شدند و عقب نشستند. در مدت محاصره نجف، چون مدافعان از درون شهر و برج و حصارها به وهابی‌ها حمله می‌کردند، توانستند که هفت صد نفر از آن‌ها را به قتل برسانند. سرانجام سعود با بقیه یارانش ناامید از نجف اشرف بازگشت. هم‌چنین در این سال، اهالی نجف قبل از رسیدن قوای سعود، خزانه حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را به بغداد و از آن جا به کاظمین منتقل کردند و در مخزن آن جا به ودیعت نهادند و بدین‌گونه از دستبرد آن قوم غارتگر وحشی مصون ماند. (67)
ابن‌بشر که یورش وهابیان را درحوادث 1220 ق ذکر کرده است، در این باره می‌نویسد:
در آن سال سعود با لشکریان و تجهیزات فراوانی از تمام نجد و اطرافش، قصد شمال و شهر معروف در عراق (نجف اشرف) را کرد و سپاه مسلمانان (وهابی‌ها) را در اطراف شهر پراکنده نمود و دستور داد که حصار شهر را خراب کنند. چون یاران او به شهر نزدیک شدند، به خندقی عریض و عمیق برخوردند که نتوانستند از آن عبور کنند. در جنگی که میان دو طرف روی داد، در اثر تیراندازی از حصارها و برج‌های شهر، جمعی از مسلمانان (وهابی‌ها) کشته شدند. آن‌ها نیز از شهر عقب نشستند و به غارت اطراف شهر پرداختند و قتل‌هایی راه انداختند و اموالی را تصاحب کردند... (68)
5. در سال 1222 ق نیز وهابی‌ها به نجف حمله کردند که سید جواد عاملی ماجرا را این گونه بیان می‌کند:
در جمادی الثانی سال 1222 ق، سعود خارجی با بیست هزار جنگ‌جو یا بیشتر به سوی عراق آمد. پس خبر داده شد که قصد حمله به نجف اشرف را دارند. همگی به سمت دیوار شهر آمدیم تا این که شب فرارسید و آن‌ها با سلاح‌های خود به سمت دیوار شهر آمدند [و ما مانع ورود آن‌ها به درون شهر شدیم]. پس سعود با لشکریانش به سوی حله رفتند، در حالی که نتوانستند وارد آن جا هم شوند. سپس به سمت کربلا رفتند، در حالی که آن‌ها غافل بودند، پس آن‌ها را محاصره شدیدی کردند که پشت دیوار شهر ماندند و برخی از مردم را کشتند و برخی از وهابیان هم کشته شدند. پس دست خالی بازگشتند و در عراق فساد و شرارت کردند و هرچه توانستند به قتل رساندند و حج را هم به مدت سه سال تعطیل کردند. (69)
6. در سال 1225 ق، وهابی‌ها با اعراب «عنزه» که آن‌ها را احاطه کرده بودند به سمت نجف اشرف و کربلا آمدند و راه را بستند و به غارت زائران پرداختند. بعد از این که زائران از زیارت امام حسین (علیه‌السلام) در نیمه شعبان باز می‌گفتند، راه را بر زائران بستند و بسیاری از آن‌ها را کشتند که بیشترشان مسافر عجمی بودند. (70)

علل پیروزی‌های وهابیان در کربلا و علل شکست در نجف

وهابیان که جدای از انگیزه‌های مذهبی، به سبب اطلاع از ثروت فراوان عتبات مقدس عراق به علت سرمایه‌گذازی‌های فراوان دولت‌های افشاریه و زندیه و قاجاریه، انگیزه تهاجم به بقاع شریف در آن‌ها تقویت شده بود، از سال 1214 ق، طی ده سال، تهاجم‌های مختلفی به کربلا و نجف کردند. مسئله مهمی که در این تهاجم‌ها دیده می‌شود این است که چگونه این غارتگران در کربلای معلا موفق شدند که به اهداف خود برسند، اما در نجف اشرف با وجود حمله‌های متعدد، شکست سنگینی از طرف مقابل خوردند، به نحوی که حتی به درون شهر هم راه نیافتند. در ادامه به این موضوع می‌پردازیم:

الف. علل پیروزی وهابیان در کربلای معلا (71)

1. حمایت حاکم کربلا

بنابر گزارش برخی منابع، «عمر آغا»، حاکم کربلا که فردی متعصب و غیر شیعه بود، احتمالاً با مهاجمان وهابی زد و بندهایی داشت، (72) زیرا برخی از مهاجمان از قبل با کمک حاکم با لباس زوار داخل شهر شده بودند. (73) اگر تبانی حاکم با وهابیان هم به اثبات نرسد، بی‌کفایتی او آشکار است، زیرا وی هنگام حمله، نه تنها مقاومتی نکرد، (74) بلکه به محلی متواری شد و از حادثه گریخت. (75)

2. بی‌تدبیری عثمانی‌ها یا حمایت آن‌ها

بنابر نقل برخی اخبار، بخشی از سازمان اداری دولت عثمانی در مقاطع زمانی خاص، در تسهیل دسترسی قوای وهابی به مناطق شیعه‌نشین عراق نقش داشته است؛ مثلاً در دوره‌ای تاریخی، صدراعظم عثمانی خواسته است که از امکان هدایت تعرضات قوای وهابی به سوی مرز ایران بهره‌برداری شود و در مواردی نیز، سلیمان پاشا ابوالممالیک، در برابر قدرت عشایر جنوب عراق و جدال آن‌ها با قوای متعرض وهابی، برخلاف مصلحت، عشایر شیعه در جنوب را سرکوب کرده است. (76)
برخی از مقامات عثمانی در مقابل قوای وهابی، با وجود این که می‌توانستند مانع پیشروی آن‌ها به عتبات مقدس شوند، اهتمام کامل خود را به کار نبرده‌اند، بلکه «مصلحت» را در آن دیدند که تنها در کمین این گروه بمانند تا در مسیر بازگشت بر آن‌ها شبیخون زنند. (77) زیرا برخی از دولتمردان عثمانی و والی بغداد، واقعاً با توجه به مشکلاتی که بین آنان و حاکمان وهابی وجود داشت، می‌خواستند که بحران وهابی - عثمانی را به بحران وهابی - شیعی تبدیل کنند و می‌توان گفت که با حادثه کربلا، آن‌ها به مقصود خود رسیدند. (78) بی‌تدبیری عثمانی‌ها به حدی رسید که نماینده فتحعلی شاه قاجار در پیامی به حاکم عثمانی از طرف شاه ایران چنین اعلام کرده است: «اگر اولیای دولت عثمانی را مضایقت نرود، ما لشکری به دفع عبدالعزیز برانگیزیم وگرنه قبل از آن‌که کار او استوار شود، از هلاک و دمارش خودداری نکنید.» (79)

3. غافل‌گیری مردم کربلا در پیش‌بینی حمله و عدم مقاومت آن‌ها

مسئله مهم دیگری که در پیروزی وهابیان نقش داشت این بود که مردم کربلا و بزرگانشان نتوانسته بودند که حمله وهابیان را پیش‌بینی کنند و این باعث غافل‌گیری و عدم تدبیر در این باره شد، اما نکته اصلی این‌جاست که در منابع تاریخی هم اصلاً گزارشی دال بر این که مردم در مقابل مهاجمان مقاومتی جانانه کرده باشند، نیامده است؛ مثلاً لوئیس دوکورانسی در این باره می‌نویسد: «وهابیان بی‌آن‌که مقاومتی جدی در برابرشان صورت گیرد، به سهولت وارد شهر کربلا شدند.» (80)

4. خالی بودن شهر از ساکنان

یکی از علت‌های مهمی که بسیاری از گزارشگران جنایت وهابیان در کربلا ذکر کرده‌اند این بوده است که حادثه در روز عید غدیر و در حالی رخ داده که شهر کربلا خالی از ساکنان بوده است. (81)
کورانسیز در وصف جنایت‌های وهابی‌ها چنین می‌نویسد: «عادت شیعیان این بود که در روز عید غدیر خم، جشن‌هایی برپا می‌کردند. لذا همگی برای اقامه جشن عید به نجف اشرف می‌رفتند و به همین دلیل، شهرهای شیعه‌نشین عراق، به خصوص کربلا، خالی از ساکنان می‌شد. وهابی‌ها از این فرصت استفاده نمودند و در غیاب مدافعان به شهر کربلا حمله کردند. در شهر جز افراد ضعیف و سال‌خورده کسی باقی نمانده بود. پس وهابی‌ها با سپاه دوازده هزار نفری، هر کسی را یافتند به قتل رساندند، به طوری که تعداد کشتگان در یک روز به سه هزار نفر رسید.» (82)

ب. علل شکست وهابیان در نجف اشرف

1. حصار و خندق شهر نجف

یکی از مسائلی که در شکست وهابی‌ها از مدافعان نجف اشرف نقش داشت، حصاری بود که کار احداث آن به تقاضای اهالی نجف و دستور آغا محمدخان، پادشاه قاجار، زیرنظر صدراعظم او، حاج محمدحسین خان علّاف اصفهانی، از محل اعتبارات دولتی آغاز شده بود و سپس خود صدراعظم، مسئولیت تأمین اعتبار لازم این امر را از منابع شخصی (83) برعهده گرفته و آن را تکمیل کرده بود. هم‌چنین علاوه بر حصار و برجی که به صورت دیواری (84) دور تا دور شهر را فرا گرفته بود، در بیرون نیز خندقی شهر را حفاظت می‌کرد. (85)

2. آمادگی مردم نجف در دفاع از شهر خود

عامل دیگری که عمدتاً پس از واقعه کربلا باعث شکست وهابیان در نجف شد این موضوع بود که مردم نجف به سبب آگاهی از ماجرای کشتار و غارت کربلا با آمادگی دفاعی به مقابله برخاستند و حتی زن‌ها از منزل بیرون آمدند و مردان خود را به دفاع، تشجیع و تحریک کردند تا اسیر کشتار و چپاول وهابیان نشوند و در نتیجه، سپاهیان وهابی نتوانستند به شهر نجف وارد شوند. (86)

3. مبارزه جانانه علما

مسئله مهمی که شهر نجف را در هجوم مقابل وهابی‌ها مقاوم کرده بود، حضور طلاب دینی و علما به رهبری شیخ جعفر کاشف الغطاء (از مراجع اعلم عصر که خود مردی دلیر بود) در خط مقدم مبارزه با آن‌ها بود. (87) خانه شیخ جعفر کاشف الغطاء انبار اسلحه بود و جمعی از مردم و طلاب علوم دینی تحت رهبری ایشان، شبانه روز از شهر دفاع می‌کردند شیخ جعفر بر هر دروازه نجف و در هر برج، جمعی از طلاب و مردم را به دفاع واداشته بود. شیخ حسین نجف، شیخ خضر شلال، سید جواد عاملی (صاحب مفتاح الکرامه) و شیخ مهدی ملاکتاب از جمله علمای مدافع شهر بودند که مردانی بلند آوازه می‌باشند. (88) در این باره، علامه سید جواد عاملی نقل می‌کند: «به محض خبردار شدن از قصد حمله سعود به نجف اشرف، همگی به سمت دیوار شهر آمدیم تا این که شب فرارسید و آن‌ها با سلاح‌های خود به سمت دیوار شهر آمدند... پس دست خالی بازگشتند.» (89)

نتیجه

وهابیان برای مالک شدن اموال گران‌بهای حرم کربلا و نجف و نیز تصرف اموال فراوان عتبات عالیات عراق و سرمایه‌های بی‌نظیر، به این مکان‌ها چشم دوخته بودند. آنان از سال 1214 ق.، تهاجم‌های گسترده خود را آغاز کردند و در سال 1216 ق.، با حمله به کربلا و غافل‌گیری مردم و حمایت یا عدم تدبیر حاکم شهر و دولت عثمانی، جنایت‌های بسیاری انجام دادند که مورخان تجاوزهای آنان را نه تنها مورد انزجار شیعه، بلکه مورد نفرت تمام جهان اسلام خوانده‌اند. آنان سرخوش از این جنایت‌ها و قتل و غارت‌ها، راه حمله به نجف اشرف را هم در پیش گرفتند، ولی به علت ورود علمای بصیر این شهر به خط مقدم مبارزه، شکست سنگینی خوردند و در حمله‌های متعدد خود به نجف اشرف هیچ توفیقی کسب نکردند. اهانت‌های آنان به حرم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و حرم امام حسین (علیه‌السلام)، موجب شناخته شدن مکتب انحرافی وهابیان و خوی وحشیانه‌شان گشت. با توجه به این مسائل، باید وهابیت را فرقه‌ای نامید که پیروانش برای رسیدن به اهداف مادی خود، حتی از دستبرد به اماکن مقدس و محترم مسلمانان و هتک ناموس زنان مؤمن هم چشم‌پوشی نمی‌کنند.

پی‌نوشت‌ها

1. پژوهشگر مؤسسه تحقیقاتی دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم‌السلام) و کارشناسی ارشد مذاهب اسلامی.
2. جعفر باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 64.
3. ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، ص 658-660؛ پیرزاده نائینی، سفرنامه حاجی پیرزاده، ص 339.
4. عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج 6، ص 108.
5. «یقول ابن‌سند انّ سعود بن عبدالعزیز اراد القوی باموال کربلاء استعداداً لتملک الحرمین» (منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 128).
6. سید علی موجانی، تقاریر النجد، ص 68-69.
7. ابن‌بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 171-172. این مجوز در مکاتبه شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال 204 ق / 1789 م با علمای مکه رسماً صادر شد.
8. سید علی موجانی، تقاریر نجد، ص 81.
9. ابن‌بشر، همان، ص 257-258.
10. ناصر سعید، تاریخ آل سعود، ص 21.
11. ابن‌بشر، همان، ص 257.
12. لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77؛ محمد کامل، الدعوة الوهابیة، ص 53.
13. سنت جون فیلبی، تاریخ نجد، ص 142؛ الخلافة فی العربیة السعودیة، ص 40؛ ایلکسی فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة ص 131-133.
14. البته صالح وردانی در کتاب خود به نام مدافع الفقها التطرف بین الفقهاء السلف و فقهاء الخلف (ص 119) این حادثه را در سال 1215 ق ذکر کرده است.
15. میرزا ابوطالب اصفهانی، مسیر طالبی، ص 255؛ منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 127؛ لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
16. کورانسیز در وصف جنایت‌های وهابی‌ها می‌گوید: «عادت شیعیان این بود که در روز عید غدیر خم، جشن‌هایی برپا می‌کردند؛ لذا همگی برای اقامه جشن عید به نجف اشرف می‌آمدند. به همین دلیل، شهرهای شیعه‌نشین عراق، به خصوص کربلا، خالی از سکنه می‌شد. وهابی‌ها از این فرصت استفاده کردند و در غیاب مدافعان، به شهر حمله بردند. افراد ضعیف و سال‌خورده که در شهر باقی مانده بودند، توسط سپاه دوازده هزار نفری وهابیان به قتل رسیدند به طوری که تعداد کشتگان در یک روز به سه هزار نفر رسید» (منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 127).
17. ابن‌بشر، عنوان المجد فی تاریخ المجد، ص 257.
18. فاسیلف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 131-132.
19. همان، ص 132-133.
20. همان.
21. لویس دوکورانسی،‌ الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
22. سنت جون فیلبی، تاریخ نجد، ص 142 و 143.
23. همان، ص 147 و 148.
24. احمد مصطفی ابوحاکمه، لمع الشهاب فی سیرة محمد بن عبدالوهاب، ص 90.
25. «من محمد بن عبدالوهاب الی العلماء الاعلام فی بلد الله الحرام... هدم بنیان فی ارضنا علی قبور الصالحین... و امرناهم باخلاص الدعاء لله...» (ابن‌بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 171 و 172).
26. همان، ص 257 و 258.
27. فیلبی، تاریخ نجد، ص 142 و 143.
28. لوییس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
29. بنگرید به «بایگانی سیاست خارجی روسیه»، الدیوان 1803، پرونده 2235، ص 38-40، براساس روایت و فاسیلیف، ص 117 و نیز برای مطابقت روایت این حادثه با منابع غربی نک به:
J. L. Burchardt, Notes on the Bedouins & Wahabys Collected During His Travels the ast, P186. Vo 1 2.
F. Mengin, Histoire de l Egypte sous le Governemet de Mohammad ALY. Vol2, P522-524. 1925.
P.Caire 1860. J. Raymond, Les Wahabys Document Indeir de, J. Rousseau, Description du Pachalike de Bagdad Suivie d une Notice Histtorique sur les Wahabis, P72-75.
روسو، کنسول فرانسه در بغداد، تأکید کرده است که گزارش خود از این حادثه را با استناد به اظهارات سفیر روسیه روایت می‌کند. او خود نیز این اخبار را مستقیماً از شاهدانی که در کربلا حضور داشته‌اند، روایت کرده است.
L.A. Coroncez, Histoire des Wahabis Dupuis Leur Orgine Jusqa la Fin de P 27.
سید علی موجانی، تقاریر نجد، ص 83.
30. همان.
31. سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص 20-21.
32. نزهة الغری فی التاریخ النجف الغری السری، ص 52.
33. ایلکسی، فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 132.
34. احمد سالم نفیس، نقض الوهابیة، ص 257.
35. محمد حامد فقهی، اثر دعوة الوهابیة، ص 80.
36. منیز عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 127؛ ایلکسی فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 131.
37. میرزا ابوطالب طالبی، مسیر طالبی، ص 255.
38. آقا احمد بهبهانی، مرآة الاحوال جهان نما، ج 1، ص 159.
39. لویس دوکورانسی،‌ الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
40. ابن‌بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 257؛ صلاح‌الدین مختار، تاریخ المملکة العربیة السعودیة فی ماضیها و حاضرها، ج 1، ص 73.
41. احمد مصطفی ابوحاکمه، لمع الشهاب فی سیرة محمد بن عبدالوهاب، ص 90.
42. محمد حامد فقی، اثر دعوة الوهابیة، ص 80؛ عبدالله قحطانی، هولاء هم الخوارج، ص 178؛ ایلکسی فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 132.
43. همایون همتی، الوهابیة، نقد و تحلیل، ص 147-150.
44. لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
45. میرزا اعتماد السلطنه، اکسیر التواریخ، ص 100 و سید علی موجانی، تقاریر نجد، ص 83.
46. میرزا ابوطالب طالبی، مسیر طالبی، ص 255.
47. سید جواد عاملی، مفتاح الکرامة، ج 5، ص 512.
48. سنت جون فیلبی، تاریخ نجد، ص 142.
49. آیا این کار وهابیان برای این بود که خزائن خود را از اموال دزدی پر کنند و این که کتاب اعمالشان از جرایم و گناهان سرشار شود؟! (صفحات من تاریخ الجزیرة العربیة، ص 176).
50. میرزا ابوطالب اصفهانی، مسیر طالبی، ص 255.
51. بله حتی کتاب‌ها را هم سرقت کردند. اعراب نجد چگونه می‌خواهند با این کتاب‌ها به خدا تقرب پیدا کنند؟ همانا آن کتاب‌های فقهی خوارج گمراه است! (عبدالله قحطانی، هولاء هم الخوارج، ص 178).
52. ابن‌بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 257 و 258.
53. «و أما السلب، فکان فوق الوصف و یقال آن مائتی بعیر حملت فوق طاقتها بالمنهوبات الثمینة» (منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 127).
54. «و اخذ خزائن کثیرة، کانت هناک من الذهب و الجواهر النفیسة، قیل انه اخذ مقدار ستة آلاف مائة الف...». (احمد مصطفی ابوحاکمه، لمع الشهاب فی سیرة محمد بن عبدالوهاب، ص 89).
55. منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 128.
56. لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
57. سید محمد قزوینی، فرقه وهابی و پاسخ شبهات آن‌ها، ص 43.
58. منیر عجلانی، همان، ج 2، ص 128.
59. جعفر باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 64؛ ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، ص 658-660؛ پیرزاده نائینی، سفرنامه حاجی پیرزاده، ص 339؛ عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج 6، ص 108.
60. سید علی موجانی، تقاریر نجد، ص 68 و 69.
61. ابن‌عثیمین، تاریخ المملکة السعودیة، ج 1، ص 92.
62. علی اصغیر فقیهی، تاریخ و عقائد وهابیان، ص 337.
63. جعفر باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 325.
64. همان.
65. ابن‌بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 288 و 289.
66. سید جواد عاملی، صاحب مفتاح الکرامة که خود در جنگ مقابل وهابیان در نجف اشرف شرکت داشته است، این تاریخ را ذکر می‌کند و می‌نویسد: «در شب نهم از ماه صفر سال 1221 ق قبل از صبح، سعود وهابی بر ما در نجف حمله کرد و ما در غفلت بودیم، تا این که برخی از یارانش نزدیک بود وارد نجف شوند. پس از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) معجزات و کراماتی ظاهر گشت که بسیاری سپاه سعود کشته شدند و شکست خورده بازگشتند.» (سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص 20 و 21).
67. سید محمد حسینی قزوینی، وهابیت از منظر عقل و شرع، ص 97 و 98.
68. ابن‌بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 288 و 289.
69. سید محسن امین عاملی، همان، ص 20 و 21.
70. صبری پاشا، مقدمه تاریخ وهابیان، ترجمه علی اکبر مهدی‌پور، ص 2؛ احمد سالم نفیس، نقض الوهابیة، ص 255؛ صفحات من تاریخ الجزیرة، ص 176 و 177؛ عبدالله قحطانی، هولاء هم الخوارج، ص 180.
71. البته در واقع با حمله به کربلا و تخریب حرم مطهر فرزند رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، بزرگ‌ترین اشتباه خود را دچار شدند و دستشان برای مسلمانان رو شد، به نحوی که حتی موافقان آن‌ها هم این مسئله را خطا و اشتباه نامیدند. و این فی الواقع یعنی شکست. (منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، «عهد سعود الکبیر»، ص 48؛ فیلبی هم در کتاب تاریخ نجد خود می‌نویسد: «سعود با سپاهی که پدرش فراهم آورده بود به کربلا یورش برد... به راستی این اعمال ننگین او نه تنها شیعیان، بلکه تمام جهانیان را به جنبش درآورد و باعث شد که مردم از هر سو علیه وهابی‌ها قیام کنند و این نوع اعتراض‌ها ضربه‌ای سنگین برای دولت سعودی بود.» (سنت جون فیلبی، تاریخ نجد، ص 147).
72. ایلکسی فاسیلف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 131-134.
73. میرزا ابوطالب اصفهانی، مسیر طالبی، ص 255.
74. دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
75. همان.
76. Zekeriyya KURSUN, Necit ve ahsa da osmanli hakimiyeti, P11 and 33.
و سید علی موجانی، تقاریر نجد، ص 40.
77. گزارش 26 شعبان 1218 ق و الی بغداد به باب عالی، بایگانی نخست وزیری جمهوری ترکیه. C/03381/000 82 HAT00001
78. سید علی موجانی، همان، ص 84.
79. همان، ص 85.
80. دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
81. میرزا ابوطالب اصفهانی، مسیر طالبی، ص 255؛ دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77 و...
82. منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 127؛ البته طبق بعضی از گزارش‌ها، وهابی‌ها پنج هزار نفر را کشتند و پانزده هزار نفر را مجروح کردند؛ (موسوعة العتبات، ج 8، ص 273). برخی نیز نوشته‌اند. «وهابیون در یک شب، بیست هزار نفر را به قتل رساندند» تاریخچه نقد و بررسی وهابی‌ها، ص 162؛ همایون همتی، الوهابیة، نقد و تحلیل، ص 147-150.
83. سید علی موجانی، بازسازی تاریخ فراموش شده، ص 97 و 98.
84. سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص 21.
85. سید محمد حسینی قزوینی، وهابیت از منظر عقل و شرع، ص 97 و 98.
86. همان.
87. علی اصغر فقیهی، تاریخ و عقائد وهابیان، ص 30.
88. سید محمد حسینی قزوینی، وهابیت از منظر عقل و شرع، ص 98.
89. سید محسن امین عاملی، کشف الارتیاب، ص 21.

منابع :
1. ابن‌بشر، عثمان بن عبدالله، عنوان المجد فی تاریخ النجد، چاپ چهارم: مطبوعات داره الملک عبدالعزیز، ریاض 1402 ق.
2. ابن‌عبدالوهاب، محمد، مجموع مؤلفات الشیخ محمد بن عبدالوهاب، تحقیق رائدبن صبری بن ابی‌علفه، چاپ اول: ملیار للاستثمار، بیروت 2010 م.
3. احمد مصطفی ابوحاکمه (تحقق)، لمع الشهاب فی سیرة محمد بن عبدالوهاب، مطابع بیبلوس الحدیثة، بیرون 1967 م.
4. اصفهانی، میرزا ابوطالب، مسیر طالبی، مرکز تحقیقات رایانه‌ای اصفهان، [بی‌تا].
5. امین، سید محسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، تحقیق حسن الامین، چاپ دوم: بیروت 1382 ق [بی‌نا].
6. حامد فقی، محمد، أثر الدعوة الوهابیة فی الإصلاح الدینی و العمرانی فی جزیرة العرب و غیرها، قاهره 1354 ق [بی‌نا].
7. حسینی قزوینی، سید محمد، وهابیت از منظر عقل و شرع، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عج الله تعالی فرجه الشریف)، قم [بی‌جا، بی‌تا].
8. دوکورانسی، لوییس، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، چاپ اول: مکتبة دارالنشر، 2003 م [بی‌جا].
9. رضوی، سید مرتضی، آراء علماء السنة فی الوهابیة، [بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا].
10.ــــ ، ماضی الوهابیین و حاضرهم، الارشاد للطباعة و النشر، بیروت 1986 م.
11. سالم نفیس، احمد، نقض الوهابیة، چاپ اول: دارالمیزان، 1431 ق [بی‌جا].
12. سجادی، صادق، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی - آل سعود، چاپ اول: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران 1383.
13. سعید، ناصر، تاریخ آل سعود، النسخة الاصلیة، [بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا].
14. صبری پاشا، ایوب، تاریخ الوهابیین، ترجمه مسعد بن سویلم الشامان، نشر دارالترجمان الحقیقة، استانبول 1296 ق.
15.ــــ ، تاریخ وهابیان، ترجمه علی اکبر مهدی‌پور، مشعر، تهران [بی‌تا].
16. عاملی، محمدجواد، مفتاح الکرامیة، تحقیق محمد باقر خالصی، چاپ اول: مؤسسة النشر الاسلامی، قم 1419 ق.
17. عثیمین، عبدالله صالح، تاریخ المملکة العربیة السعودیة، چاپ نهم: جامعة الملک السعود، ریاض 1430 ق.
18. عجلانی، منیر،‌ تاریخ البلاد العربیة السعودیة الدولة السعودیة الاولی، چاپ دوم: دارالشبل للنشر و التوزیع، ریاض، 1413 ق.
19. علیزاده موسوی، سید مهدی، سلفی‌گری و وهابیت؛ تبارشناسی، چاپ سوم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم 1390.
20. فاسیلیف، ایلکسی، تاریخ العربیة السعودیة، چاپ اول: شرکة المطبوعات، بیروت 1995 م.
21. فیلبی، سنت جون، تاریخ نجد و دعوت الشیخ محمد بن عبدالوهاب، تعریب عمر دیسراوی، چاپ اول: مکتبة مدبولی، قاهره 1414 ق.
22. قحطانی، عبدالله، هولاء هم الخوارج، المکتبة التخصیصة للرد علی الوهابیة، [بی‌جا، بی‌تا].
23. الگار، حامد، الوهابیة، ترجمه عباس خضیر کاظم، چاپ اول: منشورات الجمل، آلمانیا، بغداد. 2006 م.
24. مختار، صلاح‌الدین، تاریخ المملکة العربیة السعودیة فی ماضیها و حاضرها، دار مکتبة الحیاة، بیروت [بی‌تا].
25. مغنیه، محمد جواد، هذه هی الوهابیة، تحقیق سامی غریزی، چاپ اول: مؤسسه دارالکتاب الاسلامی، قم 1427 ق.
26. مقدسی، اکبر (ترجمه)، این است وهابیت، چاپ اول: مؤسسه دارالکتاب الاسلامی، قم 1387.
27. موجانی، سید علی، تقاریر نجد، با همکاری امیر عقیقی بخشایشی، کتاب‌خانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران، قم 1390.
28. نمایی، احمد (ترجمه)، وهابیگری، چاپ دوم: آستان قدس رضوی، مشهد 1387.
29. همتی، همایون، الوهابیة، نقد و تحلیل المکتبة التخصیصة للرد علی الوهابیة [بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا].
30. وردانی، صالح، مدافع الفقها التطرف بین الفقهاء السلف و فقهاء الخلف، چاپ اول: دارالرای للطباعة و النشر و التوزیع، 1419 ق [بی‌جا].
31. وهبة حافظ، جزیرة العرب فی القرن العشرین، چاپ اول: مطبعة لجنة التألیف و الترجمة و النشر، 1354 ق [بی‌جا].

منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان، (1393)، کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت، چاپ اول

[ad_2]
<a href="http://rasekhoon.net/article/show/1232527/%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%AA%DA%A9%D9%81%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D

عبارات مرتبط با این موضوع

چرا اهل تسنن دست بسته نماز می خوانند شهر سوالبا عرض سلام در پاسخ به اینکه حضرت علی ع و اهل بیت ع متعلق به تمام جهان هستند، باید پایگاه خبری در سیاهکل جریانآیتاللهسیدصادقنقش فرقه شیرازی و لیبرال های ایران در ماجرای شهادت شیعیان نیجریه چرا اهل تسنن دست بسته نماز می خوانند شهر سوال با عرض سلام در پاسخ به اینکه حضرت علی ع و اهل بیت ع متعلق به تمام جهان هستند، باید عرض بکنم پایگاه خبری در سیاهکل جریانآیتاللهسید نقش فرقه شیرازی و لیبرال های ایران در ماجرای شهادت شیعیان نیجریه


ادامه مطلب ...