مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

بررسی گفتمان سید قطب و تأثیر آن بر شکل گیری جریان‌های تکفیری مصر

[ad_1]

چکیده

جریان‌های تکفیری یکی از خطرناک‌ترین جریان‌های دوران معاصر است که سهم عمده‌ای در ایجاد اسلام هراسی دارد. مصر یکی از خاستگاه‌های مهم جریان تکفیری در عصر جدید محسوب می‌شود. نگاهی موشکافانه به زمینه‌های اجتماعی و سیاسی شکل گیری این جریان‌ها می‌تواند مسیر شناخت دقیق و نحوه مواجهه صحیح با جریان‌های تکفیری معاصر را فراهم آورد. پرسش اصلی این نوشتار این است که گفتمان سید قطب، به عنوان مانیفست جریان‌های تکفیری، معلول چه زمینه‌های اجتماعی است و جریان‌های تکفیری متأثر از آن، چگونه و تحت تأثیر کدام زمینه‌های اجتماعی رشد و گسترش یافته‌اند. خلأ ایدئولوژیک و سرخوردگی از غرب از جمله زمینه‌های مهم شکل گیری گفتمان سید قطب بود. برداشت بنیادگرایانه‌ از گفتمان سید قطب، شکاف نسلی بین نسل گذشته و جوان اخوان از سال 1965، فقر مادی و فرهنگی محل زندگی رهبران جریان‌های تکفیری، نوع رشته‌های تحصیلی رهبران جریان‌های تکفیری و افزایش خشونت دولتی علیه ‌اخوان و کتاب معالم فی الطریق سید قطب از جمله زمینه‌های فکری- اجتماعی گذار جریان سلفی از اعتدال به بنیادگرایی و تکفیر است.
کلید واژه : جریان تکفیری، مصر، سلفی‌گری، سید قطب، ابن تیمیه، جاهلیت.

مقدمه

جریان تکفیری در جهان معاصر به عنوان یک پدیده ‌اجتماعی- سیاسی پیامدهای فراوانی در کشورهای اسلامی‌ و غیراسلامی‌ از خود بر جای گذاشته‌ است. تفرقه و ایجاد گسست در درون جهان اسلام و پدیدار شدن چهره‌ای خشن و غیرانسانی از دین اسلام، از پیامدهای این پدیده نامیمون محسوب می‌شود. هرچند امروزه جریان تکفیری، کشورهای اسلامی‌ بسیاری را دچار مشکل کرده‌ است و این کشورها هزینه‌های مادی و معنوی قابل توجهی در قبال آن می‌پردازند، پیش بینی پذیر است که در آینده نزدیک به دیگر کشورهای غیراسلامی‌ نیز نفوذ کند و این کشورها را در گرداب آشوب فرو بَرَد. لذا شناخت علمی‌ زمینه‌ها و ابعاد مختلف این جریان می‌تواند یاریگر سیاست مداران و پژوهش‌گران در نحوه مواجهه و تعامل صحیح با آن باشد.
جریان تکفیری در کشور مصر از فرآیند خاصی عبور کرده‌ است و خاستگاه بسیاری از جریان‌های تکفیری کنونی شده ‌است. شناخت جریان تکفیری مصر در گرو پاسخ به پرسش‌هایی از این قبیل است: جریان سلفی، به عنوان خاستگاه جریان تکفیری، چگونه در جهان اسلام و به تبع آن در جامعه مصر نضج یافت؟ جریان سید قطب، به عنوان بزرگ‌ترین ایدئولوگ جنبش‌های اسلام گرای معاصر، چگونه ‌از دل اندیشه‌ اعتدالی سلفی اخوان المسلمین رشد یافت و خاستگاه جریان‌های افراطی شد؟ علاوه بر گفتمان جاهلیت- حاکمیت سید قطب چه زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دیگری در شکل گیری جریان تکفیری مصر نقش داشته‌اند؟ پژوهش حاضر به منظور پاسخ به پرسش‌های فوق سامان یافته و به ‌انجام رسیده است.

سلفی‌گری؛ خاستگاه جریان‌های تکفیری

جریان تکفیر یکی از پیامدهای خطرناک سلفی‌گری در عصر جدید به شمار می‌رود. سلفیه در تاریخ فرهنگ اسلامی‌ لقبی معروف برای کسانی است که عقایدشان را به ‌احمد بن حنبل (متوفای241 ه.ق.) منسوب می‌کرده‌اند. (2) اندیشه‌های سلفیه را ابتدا در قرن هفتم، ابن تیمیه (661-728 ه.ق.) و شاگردش ابن قیم جوزی (691-751 ه. ق.) با طرح مسائل کلامی‌ بی سابقه‌ احیا کردند و سپس در قرن دوازدهم محمد بن عبدالوهاب (1111-1206 ه.ق.) به طرح دوباره آن پرداخت. (3)

زمینه‌های اجتماعی شکل گیری سلفیه در جهان اسلام

جهان اسلام شاهد رشد سلفیه در دو دوره تاریخی بود؛ نخست، قرن‌های هفتم و هشتم هجری شاهد رویارویی تاریخی سختی بین مسلمانان و مغولان بود. مغولان از سرزمین خود در آسیای شرقی و میانه به سوی جهان اسلام هجوم آوردند، مراکز آن را اشغال کردند، دولت‌ها و اجتماعات آن را در هم کوبیدند و صدها هزار تن را کشتند تا به بغداد رسیدند و این شهر در 656 ه. ق. (1258م.) به دست آنها سقوط کرد. آنها پس از تسخیر بغداد، رو به شام و مصر آوردند. ابن تیمیه دقیقاً در همین دوره در دمشق سر برآورد. او در 661 ه. ق.، یعنی پنج سال پس از سقوط بغداد، زاده شد. وی فرزند خانواده‌ای نابود شده، از منطقه حران بود که در برابر هجوم مغول- که حدود پنجاه سال ادامه داشت- از دیار خود گریختند. (4)
دومین دوره شکل گیری آن به فروپاشی تدریجی عثمانی و حضور مسلط غرب در جهان اسلام مربوط می‌‍شود. امپراتوری عثمانی، پس از شکل گیری در اواخر سده 14 میلادی در نواحی مرزی آناتولی، رفته رفته در سده 17 و 18 رو به ضعف و زوال نهاد؛ شورش‌های مذهبی و اجتماعی و تأسیس برخی حکومت‌های خودمختار محلی آغازیدن گرفت و وقوع جنبش‌های تجزیه طلبانه در سده‌های 18 و 19، سبب جدا شدن سرزمین‌های بسیاری از امپراتوری عثمانی شد. (5) سرانجام امپراتوری عثمانی با شکست در جنگ جهانی اول (1914-1918) فرو پاشید و جای خود را به ترکیه داد.
این دو دوره، دوره قوی ظهور سلفیه‌ است؛ دوره نخست منتهی به شخصیتی مثل ابن تیمیه شد و دوره دوم هم زمینه را برای ظهور شخصی تأثیرگذاری مانند محمد بن عبدالوهاب (1115-1206 ه.ق.) فراهم کرد. با مقایسه‌ این دو دوره تاریخی در جهان اسلام به تشابهات محیطی این دو مقطع پی می‌بریم: مثلاً در هر دو دوره، جهان اسلام هم از درون دچار فروپاشی و انحطاط بوده است و هم از بیرون با هجومی ‌قوی و سنگین مواجه شده‌ است.

زمینه‌های اجتماعی شکل گیری سلفی‌گری در مصر

سلفی‌گری مصر در برابر دو مسئله اساسی در جهان اسلام شکل گرفت؛ نخست، زوال تدریجی نهاد خلافت و فروپاشی آن در دهه دوم قرن بیستم، که‌این وضعیت موجب شد اندیشمندان مصری در خلأ نظریه سیاسی، برای ارائه مدل حکومت جایگزین، مشغول نظریه پردازی شوند. دوم، عقب ماندگی و انحطاط جوامع اسلامی ‌و چیرگی تمدن غرب بر آن؛ مصر سرزمین کهنی است که در اواخر قرن دهم ه.ق. امپراتوری عثمانی بر آن مسلط شد و در 1177 ه.ش، به تصرف ناپلئون در آمد. (6) شش سال بعد، در 1183 ه.ش.، عثمانی با کمک بریتانیا ناپلئون را از مصر بیرون کرد و محمدعلی داوودی را حاکم مصر کرد تا مصر را آرام کند که‌ او سلسله‌ی خدیوها (پاشا‌ها) ی مصر را پایه گذاشت و آرام آرام مصر را از عثمانی مستقل کرد. حمله ناپلئون به عثمانی و تصرف مصر و دیگر سرزمین‌های عربی ضعف امپراتوری عثمانی را آشکار و جنبش‌های اسلامی ‌را فعال‌تر کرد. از اوایل قرن سیزدهم ه. ش.، هرچه نفوذ عثمانی در مصر کمتر می‌شد، نفوذ اروپایی‌ها بیشتر می‌شد تا جایی که حدود 1261 ه.ش، انگلیس کنترل همه ‌امور مالی و اداری مصر را در دست گرفت و مصر را مستعمره خود کرد. (7) حسن حنفی نیز یکی از عوامل و انگیزه‌های ظهور جنبش‌های اسلامی ‌را مقایسه وضع کنونی با وضع پیشین جوامع اسلامی‌ می‌داند. (8)

سلفیه در مصر با دو رویکرد مختلف

سلفیه در مصر با دو رویکرد مختلف به وجود آمد؛ نخستین رویکرد به دست سید جمال الدین اسدآبادی ایجاد شد. وی مردم را به سلف ارجاع می‌داد. اما این ارجاع به معنای عمل دو چندان بیشینیان در راه‌ احیای تفکر اسلامی ‌بود، نه به معنای فهم برتر سلف. سید جمال معتقد بود مسلمانان باید در عمل همچون سلف باشند و در راه دین با قصد قربت بکوشند. اگر این گونه عمل کنند بر استعمار پیروز می‌شوند و مجد خود را باز می‌یابند. رویکرد دوم سلفیه را سید محمد رشید رضا (1354-1382 ه. ق.) به وجود آورد. او ابتدا مدافع گرایش به سلف با رویکرد سید جمالی بود، اما با ظهور وهابیت در عربستان و مهاجرت دو تن از نوادگان محمد بن عبدالوهاب به مصر، تحت تأثیر افکار آنها با ابن تیمیه آشنا شد و سلفی‌گری ابن تیمیه‌ای را پذیرفت و در مجله ‌المنار به تبلیغ این اندیشه پرداخت و آثار محمد بن عبدالوهاب را با عنوان مجموعة التوحید به چاپ رساند و خود نیز آثاری همچون الوهابیة و الحجاز تألیف کرد. (9)

اخوان المسلمین و گسترش سلفی‌گری اعتدالی و افراطی در مصر

الف. گرایش اعتدالی

پس از رشید رضا گسترش تفکر سلفیه در مصر مدیون اخوان المسلمین است که پیرو معتدل تفکرات سلفیه ‌است. اخوان در 1928 به دست حسن البنّاء در اسکندریه تأسیس شد. واکنش حسن البنّاء در قبال بحران به وجود آمده در جهان اسلام (یعنی الغای خلافت) دعوت به بازگشت به بنیادهای اسلام، یعنی دعوت به سلفیه، بود. (10) حسن البنّاء را بیش از هر فرد دیگری می‌توان احیاگر تفکر سلف سنی در قرن بیستم دانست. گرچه جنبش البنّاء فاقد عمق فلسفی جنبش سلفیه بود، اما موفق شد آنچنان حمایت توده‌ها را سازمان دهی کند که هیچ جنبش اسلامی‌ دیگری تا پیش از او قادر به ‌انجام آن نشده بود. البنّاء شخصاً علاقه چندانی به مسائل پیچیده و غامض ایدئولوژیک نداشت. وی برای ترویج ایدئولوژی اخوان، به قرآن و شش کتاب معتبر حدیث (صحاح سته) تکیه می‌کرد. به علاوه، به‌ افکار و اقدامات دیگر شارحان پیشگام سلفی‌گری از جمله احمد بن جنبل، ابن حزم، ابن تیمیه، نووی، و دیگر نظریه پردازان تأسی می‌جست. (11)

ب. گرایش افراطی سید قطب

از دل تفکرات اعتدالی و تقریبی اخوان المسلمین، گرایش افراطی سید قطب بیرون آمد. سید قطب، رهبر معنوی اخوان المسلمین، در زندان تندرو شد و به حلقه‌ ارتباطی میان اخوان المسلمین و گرایش‌های افراطی بدل شد. در واقع، سید قطب به عنوان یک نظریه پرداز مبارز، هدایت تبدیل سلفی‌گری اعتدالی اخوان المسلمین به‌ افراط‌گرایی دهه 1970 را به عهده داشت. ژیل کوپل نیز سید قطب را بزرگ‌ترین ایدئولوگ تأثیرگذار بر جنبش اسلام‌گرایی معاصر قلمداد می‌کند. (12)
معالم فی الطریق آخرین کتابی است که در زمان حیات سید انتشار یافت و کتابخانه وهبة آن را در 1964 منتشر کرد. سید این کتاب را نوشت تا بیانی برای برنامه حرکتی اسلامی ‌باشد. این کتابچه بیانیه بنیادین احزاب مبارزه جوی اسلامی ‌است. همه جماعت‌ها و گروه‌های اسلامی ‌مبارز دست کم در سطح جهان عرب از بین سطور این کتابچه سر برآورده‌اند. این کتاب در واقع اثر جدیدی نبود، بلکه دست کم چهار فصل از سیزده فصل آن، از کتاب فی ظلال القرآن گرفته شده بود که بین سال‌های 1953 و 1964 در زندان، در خصوص تفسیر قرآن نوشته شده بود. (13)

زمینه‌های اجتماعی شکل گیری اندیشه سید قطب

1. خلأ ایدئولوژیک

بین سال‌های 1949 تا 1965 اعضای اخوان و یاران غیرعضو، نظیر عبدالقادر عودة، سید قطب، محمد غزالی، بهی خولی، و محمد طه بداوی، آثار فراوانی نوشتند. همگی آنها در پی ادامه کار البنّاء در نوشته‌های خود بودند. زیرا مرشد عام اخوان به ندرت اثری از افکار خود را به صورت نوشته باقی گذاشته بود. وقتی او زنده بود خود درباره همه چیز تصمیم می‌گرفت و خط سازمان را بر اساس اوضاع متحول سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی مشخص می‌کرد. تنها اثر مکتوب مهم حسن البنّاء، شرح زندگی او با عنوان مذاکراة الدعوة و الداعیة (خاطرات دعوی و دعوت کننده) و مجموعه نامه‌های او بود. این تعداد اثر برای مقابله با مشکلات و رویارویی‌های اعضای اخوان پس از او، به ویژه زمانی که در 1954 تحت تعقیب و آزار قرار گرفتند، کافی نبود. این حوادث همچنین مانع آگاهی و بیداری ایدئولوژیک آنها شد. تا 1952، در آثار آنها کشور انگلستان به عنوان دشمن معرفی می‌شد و بعضی از اخوان، دربار و سرمایه‌داری را نیز به‌ آن اضافه می‌کردند. اما اکنون دولت مصری و اسلامی‌ افسران آزاد بود که‌ آنها را به مصیبت بزرگ 1954 دچار کرد. آنها هیچ ابزار ایدئولوژیکی نداشتند تا بتوانند به کمک آن رژیم جدید را بر اساس اندیشه‌ها و عقاید و معیارهای اسلامی تحلیل کنند. اما این سید قطب بود که توانست با نوشتن کتاب‌های خود در زندان در فاصله سال‌های 1954 (زمانی که برای اولین بار دستگیر شد) و 1964، این خلأ ایدئولوژیک را پر کند. او در 1964، اندکی پس از آزادی، بار دیگر دستگیر و در 1966 محاکمه و به مرگ محکوم شد. (14)

2. سرخوردگی از غرب

اندیشه سید قطب در تقابل با غربزدگی و سرخوردگی وی از تمدن غربی شکل می‌گیرد. فهم ریشه‌ای اندیشه‌های جدید سید قطب، نیازمند تلاش فراوان نیست. زیرا سرخوردگی و ناامیدی از
غرب و اندیشه و تمدنش در دهه چهل، نغمه‌ای رایج در جوامع عربی و اسلامی ‌بود. تصادفی نبود که سید قطب در نقدهای ملامت گرانه‌اش نسبت به مادیت و بی پروایی و ویرانگری غرب، به کتاب انسان، موجود ناشناخته ‌الکسیس کارل اعتماد عجیبی داشت. این ابعاد زشت تمدن غرب در نگاه کارل و هم فکران وی مربوط به دو جنگ جهانی و نظام‌های فاشیستی و استبدادی است که بین این دو جنگ سر بر آورده‌اند. متفکران عرب و مسلمان تحت تأثیر فضای یأس آلود غرب که زاده جنگ ویرانگر دوم جهانی بود، کم کم از ایده لیبرالیسم که در اوایل قرن بر فضاهای سیاسی حاکم شده بود، دست کشیدند و به ‌اندیشه‌های خاص‌گرا و سنت محور روی آوردند. (15)
سید قطب برای اثبات درستی تشخیص خود درباره بیمار بودن تمدن غربی، بارها به کتاب انسان، موجود ناشناخته الکسیس کارل، که به عربی ترجمه شده بود، ارجاع می‌دهد. تشخیص کارل این بود که ریشه بیماری تمدن غرب پس ماندگی علوم انسانی از علوم مادی است. اما سید قطب، که در اصلِ بیمار بودن تمدن غربی با کارل هم نظر است، تشخیص او را از اسباب این بیماری نمی‌پذیرد. از نظر سید قطب، سبب بیماری کشنده‌ این تمدن برپایی آن بر مبنای بی دینی است. سید قطب با مباحثی که در زمینه دین و فطرت انسانی عرضه می‌کند در پایان به‌ این نتیجه می‌رسد که تمدن غربی مخالف فطرت است. (16)

حیات فکری سید قطب

حیات فکری سید قطب را بر اساس رویکردهای ایدئولوژیک وی می‌توان به چهار مرحله تقسیم کرد:

1. دوره ‌احتمالاً الحاد یا حداقل شک و تردید (1925-1935)

خود وی تصریح کرده‌ است که ده سال را در الحاد گذرانده‌ است. در این دوره، سید قطب بیشترین آثار ادبی و نقدی اش را نوشته ‌است. وی در نوشته‌های این دوره مباحث فراوانی را که هیچ ارتباطی با اسلام نداشته مطرح کرده ‌است. در مهمة الشاعر، که در 1932 چاپ شد، معتقد است که‌ این شاعر است که می‌تواند حقیقت و ارزش‌ها را به بشریت برساند، نه پیامبر، صریح‌ترین مدرکی که وضعیت فکری او را در این دوره باز می‌تاباند، مقاله‌ای است که در 17 مه 1934 در مجله ‌الاهرام منتشر کرد و در آن به صراحت خواهان آن شد که مردم لخت مادرزاد زندگی کنند. (17)

2. دوره رویکرد سکولار اسلامی‌ (1935-1946)

در این دوره، سید قطب هوادار کسانی مانند احمد امین می‌شود که سعی در اثبات معنویت و روحانیت شرق در مقابل مادیت غرب دارند. منظور از روحانیت ایمان به جهان ورای این جهان مادی است. در این مقطع، وی به ‌اسلام به عنوان بخشی از فرهنگ ملی خود می‌نگرد. زیرا قرآن قوانین و نظم اجتماعی ای را عرضه می‌کند که بیشترین تأثیر را بر ذهنیت مصری داشته است، اما دین وحدت سیاسی نمی‌آفریند. در اینجاست که سید قطب ناسیونالیسم عربی را به عنوان ایدئولوژی می‌پذیرد و حتی به‌ اسلام از زاویه روح عربی ناب آن می‌نگرد و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را «الرجل العربی» می‌شمارد. در این دوره، نوشته‌های سید قطب، درباره مسائل اجتماعی، نشان قومی‌ (ناسیونالیستی) و سکولار دارد. (18)

3. دوره گرایش اسلامی‌ معتدل (1956-1946)

نخستین و عمده‌ترین کار ایدئولوژی اسلامی‌اش، یعنی کتاب العدالة الاجتماعیة فى الاسلام، را پیش از مسافرت به ‌آمریکا (در 1948) به پایان برد. وی در این کتاب به بیانی شدیداً اسلامی دل مشغول عدالت اجتماعی است. در این دوره، دیدگاه‌های سید قطب به‌ اخوان المسلمین نزدیک می‌شد و خود وی نیز ارتباطاتی با اخوان برقرار می‌کرد، ولی به ‌این جماعت نپیوست. زیرا می‌خواست استقلال خود را به عنوان یک متفکر حفظ کند. (19) وی پس از بازگشت از آمریکا در 1951، آنچنان به سختی جامعه ‌آمریکا را تقبیح کرد که مجبور شد از وزارت عمومی‌ استعفا کند. پس از آن، بیش از گذشته با اخوان المسلمین رابطه برقرار کرد و سرانجام در 45 سالگی از طریق صالح عثماوی به عضویت اخوان درآمد. این امر برای سید قطب همانند بریدن کامل از گذشته بود، چنان که بعداً خود او گفته بود: «من در 1951 متولد شدم». سید قطب در 45 سالگی از طریق صالح عثماوی به عضویت اخوان درآمد و متفکر اصلی این جریان و نیز سردبیر روزنامه ‌اخوان شد. (20)

4. دوره رادیکال

دوره‌ای که بیشتر در زندان و بیمارستان به سر برد و چون امکان نوشتن داشت تفسیر فی ظلال القرآن را به پایان رساند. در این دوره، مهم‌ترین و تندترین نوشته‌هایش را نگاشته ‌است که ‌المعالم فى الطریق و خصائص التصور الاسلامى از جمله‌ آنهاست. (21)

برداشت‌های سه گانه‌ از سید قطب

پس از نگارش کتاب معالم فی الطریق و شکل گیری گفتمان جاهلیت- حاکمیت سید قطب، سه نوع برداشت متفاوت از آرای وی به وجود آمد:
1. مهم‌ترین برداشت، که رادیکال‌ترین آنها نیز هست، تفسیر قطب از جاهلیت و تکفیر را به همه نقاط جهان و به همه ‌انسانها تسری داده‌ است.
2. دومین برداشت، تفسیرهای او را فقط به حاکمان کشورهای اسلامی ‌ربط می‌دهد.
3. سومین برداشت، تفسیری نمادین است که ‌اعضای معتدل اخوان المسلمین ارائه می‌کنند و اعتقاد دارد تفسیر قطب از جاهلیت را فقط باید از نظر معنوی بررسی کرد، نه ‌از نظر مادی. (22)

بازتاب‌های انتشار معالم فی الطریق

1. دیدگاه حکومت و الأزهر

این کتاب به محض انتشارش، بسیاری را آشفته کرد و گروهی از نویسندگان دولتی و شیوخ و رجال دینی وابسته به رژیم، از جمله شیخ الازهر آن زمان حسن مأمون و عبداللطیف سبکی و محمّد مدنی و ... فتواهایی مبنی بر جهالت، گمراهی، ارتداد و تکفیر قطاب به سبب این کتاب صادر کردند! رژیم اجازه داد نهادهای اسلامی‌ مصر آزادانه واکنش سخت و خشم آلود خود را در نشریه منبر الاسلام، که وزارت اوقاف منتشر می‌کرد، و نیز در کتاب‌های مختلف نشان دهند. رسمی‌ترین و عمده‌ترین نظر را، به دستور حسن مأمون، شیخ الازهر، شیخ محمد عبد اللطیف سبکی، رئیس کمسیون فتوا، ابراز کرد. وی گفت گرچه در نگاه نخست، کتاب معالم فی الطریق ممکن است اثری به نظر آید که به ‌اسلام توسل جسته، اما شیوه فتنه‌انگیز کتاب و تأثیرات مصیبت بار آن بر جوانان و خوانندگانی که قوت فرهنگ اسلامی ‌آنها کافی نیست، باعث بیزاری فرد می‌شود.
به کتاب معالم فصل به فصل و جمله به جمله پاسخ داده شد. شیخ سبکی اعلام کرد توصیف هر دوره‌ای به جز دوره نزدیک به عصر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان دوره جاهلیت، عمل کفرآمیزی است. وی، سپس، اتهام خارجی بودن بر قطب وارد کرد: «قطب نیز مانند خوارج از مفهوم الحکم لله‌ استفاده می‌کند تا بدین وسیله مسلمانان را به مخالفت با هر گونه حاکمیت دنیایی دعوت کند»؛ چرا که به نظر شیخ سبکی، قرآن اطاعت از حاکم مسلمان را توصیه می‌کند. (23)

2. دیدگاه‌ اخوان

الف. نقد اعضای اخوان

این کتاب را اعضای اصلاح طلب جنبش نیز نقد می‌کنند. مرشد عام اخوان المسلمین، حسن هضیبی، اگرچه قبل از اعدام سید، پس از دیدن کتاب موافقت خود را اعلام داشته بود و به زینب غزالی گفته بود که «کتاب معالم فی الطریق، تمام توقعات و آرزوهایی را که من از سید داشتم، برآورده کرده ‌است. خدای ما او را محافظت کند. یک بار تمام آن را خواندم و سپس خواندنش را تکرار کردم. سید اکنون آرزوی امیدوارکننده‌ای برای دعوت است؛ ان شاء الله»، (24) اما با وجود این، اولین واکنش عمده در قبال همین کتاب- غیر از شیوخ الازهر- از جانب خود او بود. هضیبی پس از اعدام سید، در 1969 کتابی با عنوان نحن دعاةٌ لا قضاةٌ نوشت. اگرچه کتاب آشکارا انتقادات شدیدی را متوجه المصطلحات الاربعة فی القرآن اثر بزرگ ابوالاعلی مودودی کرده بود، با خواندن آن به راحتی می‌شد پی برد که هدف هضیبی معالم فی الطریق نیز بوده ‌است. (25)

ب. دفاع برخی از اعضای اخوان

محمّد قطب، برادر سید، در 1975 ناچار شد در نامه‌ای طولانی که در مجله‌ المجتمع منتشر کرد، از برادرش، سید قطب در مقابل تمام کسانی که‌ او را متهم می‌کردند عقاید و آرایی مخالف مکتب اخوان المسلمین ابراز کرده، به دفاع برخیزد. او در نامه‌اش چنین می‌آورد:
من خودم بارها از برادرم شنیدم که گفته: ما دعوت گر هستیم؛ نه قضاوت گر. هدف ما وضع قانون و صدور حکم علیه مردم نیست، بلکه می‌خواهیم این حقیقت را به‌ آنها بیاموزیم که هیچ خدایی جز الله نیست (لا إله ‌إلا الله) . مشکل ما اکنون این است که مردم نمی‌فهمند این عبارت از آنها چه می‌خواهد.
خود سید قطب، به چند تن از برادران اخوانی در زندان که چنین شبهه‌ای از گفته‌هایش داشتند، می‌گوید:
ما مردم را تکفیر نکرده‌ایم. این نقل قولی اشتباه و غلط و ناموزون از واقعیت است. بلکه فقط می‌گوییم آنها از ناحیه جهل و ناآگاهی نسبت به حقیقت عقیده می‌نگرند و نتوانسته‌اند مدلولی صحیح از آن را دریابند. ما فقط گفته‌ایم که ‌از زندگی اسلامی، که ‌اکنون به حال و وضع جوامع جاهلی بیشتر شبیه‌ است، فاصله گرفته‌اند. به همین علت نقطه‌ آغاز در حرکت ما، قضیه برپایی حکومت و نظام اسلامی ‌نیست، بلکه کاشتن بذر عقیده و تربیت اخلاقی اسلامی‌ است. بدین ترتیب مسئله‌ای که به حرکت اسلامی‌ مربوط می‌شود، خیلی بزرگ‌تر و مهم‌تر از آن است که علیه مردم حکم صادر کنیم. (26)

گفتمان سید قطب در کتاب معالم فی الطریق

اندیشه سید قطب در پاسخ به سه پرسش اصلی بوده‌ است: وضعیت فعلی جهان، به ویژه دنیای اسلام، و علل آن چیست؟ وضعیت مطلوب کدام است و به چه سمتی باید رفت؟ راه حل مشکل در چیست؟
پاسخ به سه پرسش مذکور سه مفهوم جاهلیت، حاکمیت (عبودیت) و جماعت را تداعی می‌کند که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.

1. جاهلیت

پس از صدر اسلام این واژه در نوشته‌های ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب نیز آمده ‌است. ابن تیمیه مسلمانان معاصر خود را جاهلی خواند و محمد بن عبدالوهاب نیز معتقد بود وضعیت مسلمانان دنیا، حتی آنهایی که در شبه جزیره عربستان به سر می‌برند همانند وضعیت دوره جاهلی قبل از اسلام است. با این همه، شخصی که واژه «جاهلیت» را وارد دنیای مدرن کرد، کسی نبود جز مودودی و شاگردش ابوالحسن ندوی (1903-1979).
جامعه جاهلی از نظر سید قطب چه نوع جامعه‌ای است؟ وی در پاسخ به ‌این پرسش و در کتاب معالم فی الطریق چنین پاسخ می‌دهد:
جامعه جاهلی جامعه‌ای است که به ‌اسلام عمل نمی‌کند؛ نه اعتقادات و تصوراتش ناشی از اسلام است و نه ارزش‌ها و ضوابطش و نه نظام و قوانینش و نه سلوک و اخلاقش. جامعه‌ اسلامی‌ جامعه شکل یافته ‌از افرادی که خود را «مسلمان» نامیده‌اند نیست. تا زمانی که شریعت، قانون جامعه نباشد، آن جامعه‌ اسلامی ‌نیست، حتی اگر افراد آن نماز بخوانند و روزه بگیرند و به حج بروند. جامعه ‌اسلامی‌ جامعه‌ای نیست که‌ از نزد خود، اسلامی ‌جز آنچه خداوند مقرر فرموده ‌است و پیامبر تفسیر کرده ‌است ابداع کند و آن را اسلام بنامد. (27)
طبق این تعریف، همه جوامعی که در حال حاضر وجود دارند، در قلمرو جاهلیت قرار می‌گیرند. در ادامه، قطب همه جوامع موجود را بررسی می‌کند. از نظر وی، در رأس جوامع جامعه کمونیستی قرار دارد؛ نخست اینکه وجود خداوند را انکار می‌کند و دوم اینکه به جای خداوند، حزب در آن پرستش می‌شود.
ایدئولوژی و سیستم کمونیستی، ارزش انسان را تا حد یک حیوان و حتی ماشین پایین می‌آورد. در مرحله بعدی جوامع بت پرستی از قبیل هندوستان، ژاپن، فیلیپین و آفریقا قرار دارند که به خدایگان دیگری در کنار الله یا بدون آن اعتقاد دارند. همه جوامع یهودی و مسیحی نیز جزء جوامع جاهلی هستند، چرا که آنها از اعتقادات اولیه خود دور شده‌اند و از قوانین ساخته دست بشری اطاعت می‌کنند. بالأخره تمام جوامعی نیز که خود را اسلامی‌ می‌خوانند، در جاهلیت به سر می‌برند. در جوامع مسلمانان، عده‌ای به سکولاریسم اعتقاد دارند و رابطه خود با دین را انکار می‌کنند. عده‌ای دیگر نیز فقط در زبان به دین اقرار می‌کنند، ولی در زندگی اجتماعی به طور کامل آن را طرد می‌کنند. عده‌ای نیز قوانین دلخواه خود را می‌سازند و آن را به‌ اسم «شریعت خداوند» ارائه می‌دهند. همه ‌این جوامع در یک چیز مشترک‌اند و آن اینکه فقط از خداوند اطاعت نمی‌کنند. (28)
به همین دلیل است که سید قطب، جاهلیت قرن بیستم را وخیم‌ترین نوع جاهلیتی می‌داند که در تاریخ بشریت بر روی زمین ظاهر شده‌ است. به نظر وی، تلاش‌های پیامبر برای از بین بردن دشمنانش آسان‌تر از تلاش‌هایی است که باید برای پایان دادن به جاهلیت در عصر حاضر، صرف شود. وی دلیل این امر را در دشمنی دوگانه‌ای می‌داند که مؤمنان باید با آن مبارزه کنند؛ دشمن خارجی (عمدتاً فرهنگ غربی) و دشمن داخلی در میان دنیای اسلام. (29)

2. حاکمیت و عبودیت

به منظور کم اهمیت جلوه دادن ایدئال‌های ناسیونالیست‌ها، قطب بر روی دو مفهومی‌ که قبلاً مودودی ابداع کرده بود تأکید کرد: حاکمیت و عبودیت. سید قطب در فصل پنجم از کتاب معالم فی الطریق تحت عنوان «لا اله ‌الا الله : تنها روش زندگی در اسلام»، اعتقاد به پرستش بی چون و چرای خداوند و اطاعت از فرامین وی را تنها روش زندگی دانست و اعلام کرد جامعه‌ای اسلامی ‌خواهد بود که همه قوانین شریعت را اجرا کند. به عبارت دیگر، ویژگی متمایزکننده جامعه ‌اسلامی از سایر جوامع در این است که فقط بر پایه پرستش خداوند بنا شده‌است. در واقع، «لا اله‌ الا الله» تنها روشی است که‌ اولین گروه مسلمانان بر پایه‌ آن به وجود آمد و در ادامه با تکیه بر آن توانست جامعه‌ اسلامی‌ را به وجود آورد و با جامعه جاهلی مقابله کند. (30)

3. جماعت

سید قطب راه حل مشکل ایجاد شده در جوامع کنونی را حاکمیت خداوند و اجرای شریعت و به عبارت دیگر بازگشت به ‌اسلام می‌داند. اما چگونه و با استفاده‌ از چه وسیله‌ای می‌توان به‌ اسلام بازگشت؟ راه حل مشکل چیست؟ سید قطب معتقد بود خیزش اسلامی‌ میسر نمی‌شود مگر با استفاده‌از «جماعت»، یا «گروه مؤمن» یا «نسل قرآنی یگانه» یا «گروه پیش تازی» که به نسل نخست صحابه تأسی کنند؛ نسلی که فقط از سرچشمه سیراب شده است و در تاریخ شأنی یگانه دارد.
حال که مقرر است جامعه ‌اسلامی ‌چنین باشد، این جامعه چگونه به وجود می‌آید؟ و برنامه و راه ‌ایجاد آن کدام است؟ این جامعه فقط وقتی به وجود می‌آید که جماعتی از انسان‌ها پیدا شوند و عبودیت خود را به طور کامل به خداوند اختصاص دهند و عبودیت هیچ غیر خدایی را نپذیرند و چه در اعتقاد و جهان بینی و چه در عبادات و شعائر و چه در نظام و قوانین خود زیر بار عبودیت غیرخدا نروند و آنگاه تمام زندگی خود را عملاً بر اساس این عبودیت خالصانه، سازمان دهند و درون خود را از اعتقاد به ‌الوهیت هر غیر خدایی- در کنار خدا یا به جای خدا- پاک کنند و شعائر خود را برای رضای هیچ غیر خدایی- در کنار خدا یا به جای خدا انجام ندهند و قوانین خود را از هیچ غیر خدایی- در کنار خدا یا به جای خدا- برنگیرند.
بنابراین، قبل از اندیشیدن درباره برپا کردن نظام اجتماعی اسلام و ایجاد جامعه‌ای اسلامی ‌بر پایه ‌این نظام، باید دل و درون افراد از عبودیت غیرخدا پاک سازی شود و افرادی که به ‌این ترتیب درونشان از عبودیت غیرخدا پاک می‌شود، به صورت جماعتی مسلمان گرد هم آیند. چون جامعه اسلامی‌ از همین جماعت که دل و درون افراد آن از از عبودیت غیرخدا در اعتقاد و عبادت و شریعت، زدوده شده، تشکیل می‌شود. (31)
وقتی تعداد مؤمنان به ‌این عقیده به سه نفر می‌رسد، خود این عقیده به آنها می‌گوید:
اکنون شما یک جامعه هستید.... یک جامعه ‌اسلامی ‌مستقل هستید و از جامعه جاهلی که بدین عقیده گردن نمی‌نهد و ارزش‌های اساسی این عقیده- ارزش‌هایی که قبلاً بدان‌ها اشاره کردیم- بر آن حکمفرما نیست، منفصل و جدایید و همین جاست که جامعه‌ اسلامی‌ (عملاً) به وجود آمده است. پس از آن سه نفر، ده نفر و ده نفر، صد نفر و صد نفر، هزار نفر و هزار نفر هم دوازده هزار نفر می‌شوند... و آنگاه جامعه‌ اسلامی‌ آشکارا اعلام وجود می‌کند. (32)

4. جهاد

«جهاد» یکی دیگر از واژه‌هایی است که مودودی و قطب (در فصل چهارم) به کار برده‌اند و رابطه نزدیکی با جاهلیت دارد. قطعاً در طول مسیر بین جامعه جاهلی و این جامعه نوپا که افرادش را از آن گرفته ‌است و با عقیده و بینش و ارزش‌ها و اعتبارات و موجودیت و ساختار خاص خودش از آن جدا شده ‌است، جنگ در می‌گیرد و همین حرکت از نقطه شروع آن تا نقطه موجودیت یافتن آشکار و مستقل، موجب تمایز یافتن یکایک افراد این جامعه می‌شود و ارزش و جایگاه هر کدام از آنها را- بر حسب میزان و اعتبار اسلامی- در این جامعه، مشخص می‌کند و بنابراین، جامعه برای هر فرد ارزش خاص او را قائل می‌شود، بدون آنکه لازم باشد خودش را تزکیه شده جلوه دهد یا خویشتن را به دیگران بشناساند. در آن روز حتی عقیده و ارزش‌های حاکم بر نفس و بر جامعه ‌او، بر او فشار خواهند آورد که خود را از نگاه‌هایی که در محیط به‌ او دوخته شده‌ است، پنهان نگه دارد. (33)
حاکمیت بخشیدن به خدا و قوانین الاهی بر روی زمین و نابود کردن حاکمیت انسان و قوانین انسانی و انتزاع قدرت از دست غاصبان و بازگرداندنش به خداوند سبحان صرفاً با تبلیغ و موعظه حاصل نخواهد شد؛ چرا که جباران سلطه جو و غاصبان حاکمیت خدا، قدرت را با تبلیغ و ارشاد واگذار نخواهند کرد. اگر چنین بود پیامبران به سادگی می‌توانستند دین خدا را بر روی زمین مستقر کنند؛ و این عکس آن چیزی است که تاریخ نشان می‌دهد. تاریخ این دین همچون تاریخ ادیان گذشته‌ است. (34)
مسئله ‌اصلی در بحث قطب این است که جهاد فقط دفاعی نیست. این مشکل از آنجا ناشی می‌شود که بسیاری از مخالفان اسلام می‌کوشند چهره‌ای وحشی از اسلام نشان دهند که برای اسلام آوردن غیرمسلمان از اجبار و زور استفاده می‌کند. جهاد فقط علیه حکومت‌ها یا حاکمانی استفاده می‌شود که‌ از تبلیغ اسلام جلوگیری می‌کنند، چرا که در زمان پیامبر نیز بعد از اینکه حاکمان ایران و روم از تبلیغ دین اسلام جلوگیری کردند، هدف حمله قرار گرفتند. در نتیجه هدف جهاد، از نظر قطب، به دست آوردن آزادی تبلیغ مذهبی است. قطب باور دارد که هیچ حکومت غیراسلامی ‌اجازه گفت و گوی آزاد با مردمش را درباره اسلام نمی‌دهد. در نتیجه جهاد مبارزه‌ای علیه جاهلیت است و تا زمانی که همه دولت‌ها در جاهلیت به سر می‌برند و حاکمیت غیراسلامی‌ را پذیرفته‌اند جهاد ادامه خواهد داشت. (35)

اندیشمندان تأثیرگذار بر سید قطب

اندیشه و گفتمان جاهلیت- حاکمیت سید قطب تحت تأثیر کدام اندیشمندان شکل گرفته است؟ شخصیت‌های مختلفی در شکل گیری اندیشه و گفتمان سید قطب در دوره‌های مختلف حیات فکری وی دخیل بودند که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

1. محمود عباس عقاد

زندگی ادبی و روشنفکری سید قطب عمیقاً در اثر برخورد با محمود عباس عقاد، یکی از پیشوایان ادبی آن عصر، شکل گرفت. (36)

2. ابن تیمیه و شاگردان وی

سید قطب، به عنوان یکی از شارحان تفکر بنیادگرایانه، در زمینه مخالفت با موضوعات مجرد فلسفی و تأکید بر تعبیر و تفسیر تحت الفظی، از شیوه ‌ابن تیمیه و شاگردان او پیروی می‌کرد. وی،
همانند ابن تیمیه، جوامع را به دو گروه تقسیم می‌کند که در یک طرف، نیروهای خوب قرار دارند و در طرف دیگر نیروهای بد (شیطانی) ؛ حد میانه‌ای وجود ندارد. (37) در واقع، اهمیت سید قطب در این است که ‌استدلال‌های ابن تیمیه علیه حکمرانان کافر را به گونه‌ای تفسیر کرد که بتوان آنها را به مشکلات اسلام در دنیای مدرن تعمیم داد.

3. ابوالاعلی مودودی

سومین فردی که‌ افکار سید را تحت تأثیر قرار داد ابوالاعلی مودودی بود. آرا و عقاید او شالوده فکری سید را در زندان شکل داد. تأثیر ابوالاعلی مودودی بر سید قطب را به طور کامل می‌توان در کتاب معالم فی الطریق مشاهده کرد. سید در سراسر این کتاب از دو مفهوم «عبودیت» و «حاکمیت» به عنوان کلید رابطه ‌انسان و خداوند نام می‌برد. او می‌کوشد این دو اصطلاح را در کتاب المصطلحات الاربعة فی القرآن: الله، الرب، العباده، الدین آنچنان که‌ اعراب در دوران رسالت پیامبر درک می‌کردند ریشه یابی کند، نه‌ آنچنان که در طول قرن‌های معاصر تفسیر شده است. سید قطب، همچون مودودی، تنها حاکمیت قانونی و شرعی را در یک جامعه ‌اسلامی، حاکمیت خداوندی می‌داند. به همین ترتیب، فقط خداوند موضوع عبادت و ستایش است. رژیم هم فقط می‌تواند با الحکم بما انزل الله ‌اعمال حاکمیت کند. فقط حکومتی عادلانه‌ است که نشان الاهی داشته باشد؛ و تنها قانونی که در برابر تباهی و فساد و تبدیل شدن به وسیله‌ای در خدمت یک مستبد مصونیت دارد، قانونی است که بر اساس کتاب خداوند (شریعت الله) استوار شده باشد. در جامعه جاهلی، برخلاف جامعه ‌اسلامی، حاکمیت متعلق به خدا نیست، بلکه متعلق به دیگران است. ویژگی جامعه جاهلی به‌ اوج رساندن صاحب قدرت، چه فرد چه طبقه یا حزب، و ستایش وی به وسیله مردم است. (38)
مودودی در تفسیر آیاتی که مسلمانان را از عبادت همه به جز خدا نهی می‌کند می‌گوید، در آیاتی که کلمه «عبادت» به معنای عبودیت و عبادت آمده است موضوع عبودیت یا شیطان است یا طاغوتیانی که خود را به بت، و عبادت کنندگان خداوند را به ستایش‌گران و خدمت‌گزاران خود تبدیل کرده‌اند. به عبارت دیگر، رهبران، مردم را وا می‌دارند طبق قوانین ساخته و پرداخته‌شان زندگی کنند و کتاب خداوند را پشت سر خود پنهان کنند. (39) استفاده سید از اصطلاح «عبودیت» نشان می‌دهد که ‌او کتاب مودودی را خوانده ‌است: «حاکم ظالم کسی است که بر هر شکل، خود را همچون بت برای ستایش مردم عرضه می‌کند». (40)
مودودی هنگامی‌ که ‌از اصطلاح «رب» سخن می‌گوید، مسئله حاکمیت را مطرح می‌کند. مودودی می‌گوید «رب» در پنج معنای اصلی در قرآن به کار رفته ‌است، که یکی از ویژگی‌های رب بودن اعمال حاکمیت است. (41) بنابراین، معیار ضروری و کافی تشخیص اسلامی ‌یا جاهلی بودن یک جامعه (از نظر مودودی و سید قطب) در نوع عبودیت و حاکمیتی نهفته‌ است که در جامعه‌ اعمال می‌شود.

4. ابوالحسن ندوی

در اواخر دهه چهل میلادی کتاب متفکر هندی، ابوالحسن ندوی، با نام جهان با انحطاط مسلمانان چه زیانی دید؟ از اردو به انگلیسی ترجمه شد. سید قطب بر نخستین چاپ عربی کتاب ندوی در 1950 مقدمه‌ای نگاشت. (42) این کتاب در دو بخشی نسبتاً مساوی به سامان آمده‌ است. نیمه نخست، تاریخ تمدن اسلامی ‌و شرایط و زمینه‌های ظهور آن را، در مقام شورشی بر ظلمت جامعه جاهلی و پوچی چالش ساسانی- بیزانسی، بررسی می‌کند. فصلی که به پژوهش زمینه‌ها و بستر پیدایش اسلام و تمدن اسلامی‌ می‌پردازد، به هیچ روی پیش درآمدانه نیست؛ تقریباً چهل صفحه ‌از آن به متهم کردن فرهنگ‌ها و تمدن‌ها و سنت‌های دینی موجود در دیگر نقاط جهان در قرن پنجم و ششم میلادی مانند یهودیت، مسیحیت، زرتشت باوری، بودا باوری و هندوئیسم می‌گذرد. سنت امپراتوری‌های کسری و قیصر که در جزیره ‌العرب آن روزگار حاکم بوده نیز طعن و تقبیح شده است.
بخش ویژه تمدن اسلامی ‌با بررسی «روش پیامبران در اصلاح و تغییر» آغاز شده ‌است و جالب آن است که بر جوانب تربیتی و اخلاقی و فرهنگی بیش از هر چیز تکیه دارد. (43) وقتی سخن به انحطاط تمدن اسلامی‌ می‌رسد، به سیاست باز می‌گردد و تأکید می‌کند که ‌انحطاط، موجب جدایی دین از سیاست شد و نالایقان را به‌ امامت رساند، همان طور که زمینه بی اعتنایی به دانش‌های سودمند را فراهم آورد. تمدن اسلامی، در ادوار متأخر، در چند برهه کوتاه درخشیدن گرفت، مانند دوران صلاح الدین و برخی ممالیک و عثمانی‌ها. ولی [آن دوران‌ها] فقط برهه‌هایی کوتاه بودند و بس، و فراتر از این بر پایه نبوغ نظامی‌ شکل گرفته بودند، نه نبوغ فرهنگی و تمدنی.
ندوی بخش مربوط به تمدن اروپایی را با بحث درباره ریشه‌های یونانی آن آغاز می‌کند و عناصر اساسی آن را حس باوری، دین گریزی، اهتمام بیش از حد به زندگی، وطن پرستی و قوم گرایی برمی‌شمرد. (44) در اندیشه ندوی کلید فهم تمدن اروپایی مادی بودن آن است؛ چنین بوده و هنوز هم چنین است. میان معنویت و زهدگرایی مسیحی با ماده باوری تمدنی، چالشی رخ داد و ماده باوری در آن به پیروزی رسید و مسیحیت شرقی کنار زده شد و روحانیت خود را از دست داد و آنچه روی داد این بود که به قول ابن تیمیه روم نصرانی نشد، بلکه نصرانیت رومی‌شد. به‌این ترتیب، بیماری بدخیم تمدن اروپایی پدید آمد: ماده باوری و غریزه محوری که بر افراد چیره بود؛ قوم پرستی و ملی‌گرایی دولت‌ها و مردم. از این رو، اروپا (و همچنین سراسر غرب) به دلیل وجود گرایش‌های گسست‌جویانه و شکاف خواهانه فردی و جمعی به سوی خودکشی می‌رود. دو جنگ جهانی و صدها جنگ استعماری گواه‌ این واقعیت است. جهانی که‌ امروزه سرنوشتش به دست تمدن غربی است، سرگذشتی جاهلی دارد یا دست کم بدان می‌انجامد؛ (45) از یک سو، جنگ و جدال آنها برای تکمیل جهان گشایی خود، و از سوی دیگر، چالش درونی آنها با یکدیگر، که‌ از انگیزه‌های مادی سرکشی که در افراد و گروه‌ها و دولت‌ها وجود دارد، مایه می‌گیرد. امروزه مسلمانان وظیفه دارند جهان را از این تمدن خودکامه چیره نجات دهند و کارها را به سامان اصلی خود برگردانند. آشوب و هرج و مرجی که در جهان جاری است، چنان که ‌انسان‌ها دیگر مهار سرنوشت جهان و سرنوشت خود را از دست داده‌اند، نشان می‌دهد که با انحطاط مسلمانان چه زیان و ضرر عظیمی ‌به جهانیان رسید. به نظر ندوی، عرب‌ها همان طور که در آغاز اسلام پیشرو بودند، در این دوران نیز باید پیش از دیگر مسلمانان به پا خیزند و جهان را نجات دهند. به نظر می‌رسد سید قطب انگاره ندوی از مشکلات تمدن- یا به تعبیر بهتر، مشکلات مسلمانان با تمدن جدید- را می‌پذیرد. (46)

جریان‌های تکفیری متأثر از سید قطب

علی رغم تفسیرهای سه گانه‌ای که‌ از اندیشه سید قطب در جامعه آن روز مصر پدید آمد، تفسیری که ‌اندیشه وی را به عرصه مبارزه ‌ایدئولوژیکی سوق می‌داد، پررنگ‌تر شد. در دهه هفتاد قرن بیستم، برخی گروه‌های اسلامی‌ در مصر ظهور کردند که روش آنها در برخورد با وقایع سیاسی و اجتماعی، برخلاف اخوان المسلمین، تا حدودی همراه با خشونت بود. بیشتر این اعضا در اخوان المسلمین عضویت داشتند و نوشته‌های سید قطب مهم‌ترین منبع فکری آنها بود. در نیمه دوم دهه شصت، زندانیان اخوان المسلمین در همان زندان‌ها در افکار و آرای سید قطب بحث و مناقشه کردند و جوانان به نقد ریشه‌ای افکار و ایدئولوژی مبارزاتی سید قطب تمایل پیدا کردند تا اینکه سادات در 1971 آنها را آزاد کرد. آنها پس از آزادی به تشکل‌های مختلفی روی آوردند که وجه مشترکشان اعتقاد به ضرورت تغییر اوضاع موجود از راه قدرت (زور) بود. از میان این تشکل‌ها، جماعت‌های زیر سر برآوردند: جماعة الفنیة العسکریة در 1974، جماعة التکفیر و الهجرة در 1977، و جماعة الجهاد از 1979 به‌ این سو. (47)
اگرچه تفکر سید قطب در تقابل با فرهنگ و تمدن بیمار غربی شکل گرفت و جاهلیت مدرن را متأثر از تمدن فطرت گریز غرب می‌دانست، جریان‌های تکفیری با روگردانی از این اندیشه محوری سید قطب، بر جهان اسلام و جاهلیت درون جوامع اسلامی‌ متمرکز شدند و راه حل پاسخ به معضل هویتی مسلمانان را در مبارزه با فرقه‌های اسلامی ‌یافتند.

زمینه‌های اجتماعی- سیاسی شکل گیری جریان‌های تکفیری معاصر مصر

از کاوش در افکار و احوال رهبران و اعضای این گروه‌ها و توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی نابسامان مصر نکات مهمی ‌می‌توان نتیجه گرفت که در پدید آمدن خشونت‌هایی به نام دین مؤثر
بوده‌ است:

1. اوج گرفتن باورهای دینی

گروه‌های بنیادگرا و رهبران آنها «الاسلام هو الحل» را شعار خود قرار دادند. از نظر این دسته‌ از متفکران و صاحب نظران مسلمان، ریشه‌های فلاکت جهان اسلام را باید در دوری جستن از تعالیم اصیل قرآن و سنت دانست. اصرار این گروه بر اجرای سریع و بدون قید و شرط احکام اسلامی‌- با فهم و اجتهادی کاملاً ظاهری از آیات و روایات و به زعم آنها بدون در نظر گرفتن قیود، اصلاحات و تغییرات بعدی در احکام، که عمدتاً علمای سنتی سده‌های بعدی اعمال کرده‌اند- با روشی انعطاف ناپذیر بی مصالحه و بدوی آنها را در اکثر موارد تبدیل به نارویی سیاسی و معطوف به نتیجه ساخته ‌است. (48)

2. شکاف نسلی

حملات 1965 پلیس نه تنها اعضای سابق اخوان را که در 1954 دست گیر، زندانی و سرانجام پس از اتمام محکومیت آزاد شده بودند از میان برداشت، بلکه به سرعت میان دو نسل جوان و کهن سال شکاف ایجاد کرد. اکثر نسل کهن سال جهت گیری محافظه کارانه پیدا کردند و تا 1977 با رژیم سادات از سر سازگاری درآمدند، در حالی که‌ اغلب رادیکال‌های نسل جوان حکم تکفیر جامعه جاهلی را صادر کردند. (49)

3. حاشیه نشینی

محل زندگی اعضا و رهبران گروه‌های افراطی، اغلب روستاهای کوچک و حومه شهرهای بزرگی چون قاهره ‌است. این مناطق به علت فقر و کمبود امکانات زندگی و دوری از مراکز خدماتی، مراکز حاشیه‌ای محسوب می‌شود که محدودیت‌های بسیاری را در مسائل تربیتی، فرهنگی و اقتصادی به خود دیده‌ است. (50) بدین ترتیب این افراد هنگامی‌ از نظر سیاسی خطرناک می‌شوند که رهبرانشان تصمیم می‌گیرند در شهرهای بزرگ یا پایتخت مستقر شوند. (51)

4. بی تجربگی و جوان بودن پیروان

گرایش‌های رادیکال این جنبش‌ها برای جوانان حاشیه نشین و بی تجربه جذاب بود. پژوهش مشهور سعدالدین ابراهیم نشان می‌دهد که میانگین سنی گروه‌ التکفیر و الهجرة 24 سال و گروه آکادمی‌نظامی‌22 سال بوده ‌است. همچنین، تمامی‌ اعضای دو گروه هنگام پیوستن به ‌این گروه‌ها بین 17 تا 26 سال سن داشته‌اند. (52)

5. تحصیلات رهبران

یکی از ویژگی‌های معمول در رهبران و طرفداران اسلام سلفی و بنیادگرا، نداشتن پیشینه تحصیلات گسترده دینی به شکل موجود در حوزه‌های علمیه‌ است. رهبران جنبش‌های بنیادگرا معمولاً افرادی هستند که حرفه ‌اصلی آنها مطالعه دین نیست و معارف دینی‌شان حاصل مطالعات شخصی و انفرادی و به دور از سنت استادی و شاگردی معمول در نهادهای یادگیری سنتی است. این الگو در میان پیروان نیز تکرار می‌شود. غالب رهبران و اعضای اصلی جنبش‌های سلفی را دانشجویان و دانش آموختگان رشته‌های فنی- مهندسی و رشته‌های غیر علوم اسلامی‌ تشکیل می‌دادند؛ نه دانشجویان علوم اسلامی، بنابراین، می‌توان گفت شناخت آنها از اسلام در واقع بیشتر مکانیکی و ظاهری بود و تمسک آنها به برخی آموزه‌های دینی با احراز هویت و به دست آوردن قدرت سیاسی همراه بوده ‌است. (53)
اکنون این پرسش مطرح می‌شود که چرا مهندسیها تروریست می‌شوند؟ ... مهندس‌ها آن قدر خودبین هستند که فکر می‌کنند می‌توانند متون را بخوانند، تصور می‌کنند که می‌توانند بدون هیچ کمکی قرآن را بخوانند. اتفاقاً اگر آنها به نوعی از تحصیلات مذهبی برخوردار بودند، احتمالاً در برابر قرائت‌های خشونت طلبانه قرآن مصونیت می‌یافتند. اما آنها دانش مذهبی ندارند و وقتی در 25 سالگی به مذهب رو می‌آورند، به علت نداشتن تحصیلات مذهبی، به دام قرائت‌های غیرمعمول قرآن می‌افتند. در واقع، مهندس‌ها معمولاً این گونه هستند و برای فهمیدن هر چیزی بلافاصله به دنبال ترسیم نقشه و یافتن اصول می‌روند. این دقیقاً همان کاری است که‌ اسلام سلفی به دنبال آن است؛ یعنی فراموش کردن 14 قرن تفسیر و تأویل و بازگشت به ‌اصول قرآن و حدیث و تنها بها دادن به همین مسئله. (54)

6. افزایش خشونت دولتی

سرکوب شدید حرکت‌های بنیادگرایانه که رسالتشان را اصلاح وضعیت داخلی کشور اعلام کرده‌اند، نیز یکی از متغیرهای مهم در افزایش خشونت این جریان‌ها به شم

عبارات مرتبط با این موضوع

سردردهای پشت سر سردردهایپشتسرسردردهای پشت سر به رایجی دردی که قسمت جلو خصوصاً قسمت شقیقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد وب‌گاه دکتر حسین کچویان این کتاب را در تهران شهر کتاب آنلاین و در شهرستانها پاتوق کتاب فردا تا یک هفته پس از پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیواکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه سید علی خامنه‌ای ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد…خانواده پدر سید علی خامنه‌ای، سید جواد و پدربزرگ پدریش سید حسین از روحانیان آذری اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین …در این بخش شما با انواع اخبار غزهاخبار ایراناخبار سوریهاخبار اخبار روز غزه دانشگاه آزاد اسلامی توسط دکترخلیل علی محمدزاده و در همایش مادران، پرچمداران جنگ نرم مطرح شد اگر مادر سردردهای پشت سر سردردهای سردردهای پشت سر به رایجی دردی که قسمت جلو خصوصاً قسمت شقیقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد، نیستند وب‌گاه دکتر حسین کچویان این کتاب را در تهران شهر کتاب آنلاین و در شهرستانها پاتوق کتاب فردا تا یک هفته پس از معرفی سید علی خامنه‌ای ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد خانواده پدر سید علی خامنه‌ای، سید جواد و پدربزرگ پدریش سید حسین از روحانیان آذری مقیم نجف پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری مثل رهبری ساده زیست باشیماخبار ادبی و هنری دختر شهید بابایی خاطرات همرزمان پدر را به تصویر دانشگاه آزاد اسلامی توسط دکترخلیل علی محمدزاده و در همایش مادران، پرچمداران جنگ نرم مطرح شد اگر مادر پرچمدار


ادامه مطلب ...

راه بردهای حفظ بیداری اسلامی و مقابله با جریان‌های انحرافی بر اساس احادیث رضوی

[ad_1]

چکیده

در عصر حاضر در همه کشورهای اسلامی، نوعی بیداری اسلامی پدید آمده است. جهان‌خواران که سودای حاکمیت بر سراسر جهان را در سر می‌پرورانند، از بیداری و وحدت امت اسلامی بیم‌ناک‌اند و آن را مانعی در برابر نقشه‌های خود میشمرند. آنها در تلاش‌اند ضمن جلوگیری از پیشرفت موج بیداری اسلامی، از هر راهی برای انحراف مردم استفاده نمایند. یکی از این راه‌ها، استفاده از جریان‌های انحرافی برای مقابله با جریان بیداری اسلامی است.
امام رضا (علیه السلام) نیز در دوران خود با جریان‌های انحرافی متعددی مواجه بود، که با برخورد مناسب با آنها، مانع از وارد شدن کوچک‌ترین ضربه بر پیکر اسلام ناب شد. این پژوهش بر اساس روش تحلیلی - توصیفی و با بهره‌گیری از منابع موجود، به بررسی دست‌آوردهای بیداری اسلامی و نیز روش‌های مقابله با جریان‌های انحرافی با استفاده از روش تحلیل SWOT پرداخته است.
نتایج این تحقیق، حاکی از آن است که مهم‌ترین نقطه قوت ایران در زمینه توسعه دست‌آوردهای بیداری اسلامی، وجود تحقیقات گسترده در زمینه بیداری اسلامی و پی‌آمدهای آن و نیز اقدامات مستکبران، به خصوص استفاده از جریان‌های انحرافی است که با بهره‌مند شدن از امتیاز وزنی 2/ 63% در جایگاه نخست است. از سوی دیگر، عدم کار فرهنگی اساسی در جذب مردم به مباحث فرهنگی بیداری اسلامی و آگاهی بخشی درباره اقدامات جریان‌های انحرافی با امتیاز وزنی 396% در جایگاه نخست ضعف‌هاست. هم چنین توجه به مسائل روز جریان بیداری اسلامی و مباحث جریان‌های تکفیری و اندیشیدن راهکاری در این زمینه، با امتیاز وزنی 6% در مرتبه اول فرصت‌های موجود جای گرفت. نداشتن برنامه‌ریزی راهبردی، جذاب و رقابتی در برابر برنامه‌های دشمنان و اقدامات جریان‌های انحرافی نیز با امتیاز وزنی 52% در جایگاه نخست تهدیدها قرار دارد.
مهم‌ترین راهبردها در این زمینه عبارتند از: برنامه‌ریزی وایجاد ساختاری جهت بهره‌برداری بهینه از تعدد مؤسسات و پژوهشکده‌ها در راستای حضور شاداب مردم در بیداری اسلامی و آگاه‌سازی آنان از اقدامات جریان‌های انحرافی، اقدامات اساسی برای ارتباط با نخبگان جهان اسلام و ارائه گزارش‌های روشن‌گرانه در زمینه جریان‌های انحرافی و اقدامات آنها، تلاش محلی و ملی برای تبیین مسائل اساسی بیداری اسلامی و ارائه آن به جامعه و تدوین سند چشم‌انداز محلی و ملی و بهره‌گیری از رسانه‌های نوین جهت مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمنان علیه بیداری اسلامی، به خصوص اندیشه‌های مطرح شده در این زمینه.

1. مقدمه

در دوران امامت امام رضا (علیه السلام) ، به دلیل علاقه مأمون به مباحث کلامی و فلسفی، علمای بسیاری به این بحث‌ها پرداختند. کاهش فشارها و آزادی بیان در جامعه، موجب ظهور اندیشه‌ها و افکار مختلفی شد و رواج اندیشه‌های انحرافی نیز به اوج خود رسید. امام رضا (علیه السلام) به عنوان امام جامعه شیعی و بر اساس وظیفه ای که برای هدایت امت بر عهده داشت، باید با این افکار و جریان‌های انحرافی مبارزه می‌نمود. از این رو، آن حضرت ضمن تبیین افکار و جریان‌های انحرافی موجود برای (مردم، با این جریان‌ها به مبارزه پرداخت. (1
پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) برخی بر اثر دنیاخواهی، توطئه جدیدی بر ضد شیعه و امامان معصوم (علیه السلام) به اجرا گذاشتند که می‌توانست در راستای سیاست شوم عباسیان مبنی بر محو نقش آفرینی امامان شیعه از صحنه اجتماع قرار گیرد. طراحان این توطئه که از شیعیان حضرت کاظم (علیه السلام) نیز به شمار می‌آمدند، چنین شایعه کردند که امام کاظم (علیه السلام) به شهادت نرسیده و او همان قائم آل محمد است که غیبت نموده. این جریان که به واقفیه شهرت یافتند، موجب انحراف جمع زیادی از شیعیان شدند.
از دیگر افکار انحرافی رایج در دوره امام رضا (علیه السلام) ، باور جبرگرایی بود. این تفکر مبتنی بر این بود که انسان نقشی در امور ندارد و هر چه اتفاق می‌افتد، از سوی خداوند است. در مقابل جریان جبرگرایی، مفوّضه بودند که اعتقاد داشتند خداوند نقشی در اداره عالم ندارد و او اختیار امور را به انسان، تفویض و واگذار کرده است. دیگر جریان انحرافی عصر امام رضا (علیه السلام)، غلات بودند که نسبت به اهل بیت (علیه السلام) دچار غلو شدند. هر یک از این فرق و جریان‌های انحرافی با استفاده از شرایط حاکم بر جامعه آن روز، آزادانه به فعالیت می‌پرداختند. در این وضعیت، امام رضا (علیه السلام) با اتخاذ راهبردی همه جانبه، فعالیت‌های هر کدام از آنها را به تناسب، پاسخ گفت و رسالت الهی خویش در هدایت فکری جامعه را به بهترین نحو، ایفا فرمود. رویکرد آن حضرت در برابر این جریان‌های فکری انحرافی، می‌تواند الگویی مناسب برای مقابله با جریان‌های انحرافی در همه اعصار و از جمله عصر حاضر باشد.
این پژوهش بر اساس روشی تحلیلی - توصیفی و با بهره‌گیری از منابع موجود، به بررسی دست‌آوردهای بیداری اسلامی و نیز روش‌های مقابله با جریان‌های انحرافی پرداخته است. در این تحقیق با استفاده از روش تحلیل SWOT، به تعیین نقاط قوت و ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها در زمینه بیداری اسلامی و مقابله با جریان‌های انحرافی اقدام شده است. در ادامه بر اساس نظر کارشناسان و مصاحبه شوندگان، وزن هر گزینه تعیین و در نهایت با ادغام مهم‌ترین آنها، راهبردهای اساسی جهت جذب حداکثری مردم به مباحث بیداری اسلامی در کشور و نیز مقابله با اقدامات منفی جریان‌های انحرافی، معرفی گردیده است. جامعه آماری این پژوهش، در بردارنده 800 نفر از اساتید دانشگاهی و حوزوی است که بر اساس فرمول کوکران، به 250 نفر تقلیل یافته است. هم‌چنین روایی نتایج تحقیق حاضر بر اساس نظرات کارشناسان، تأیید شده و پایایی آن نیز بر اساس فرمول کرونباخ و میزان 789/. به اثبات رسیده است.

2. نقاط قوت و ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها

تحلیل SWOT به منظور شناسایی و بررسی عوامل مؤثر درونی (نقاط قوت و ضعف) و عوامل تأثیرگذار بیرونی (فرصت‌ها و تهدیدها) بر میزان توسعه فرهنگ بیداری اسلامی در بین مردم کشور و آگاهی بخشی در زمینه اقدامات جریان‌های انحرافی به کار برده می‌شود. (2) در حقیقت از این روش به عنوان ابزاری جهت شناسایی مسائل استراتژیک و ارائه راهبردها و استراتژی های مناسب، استفاده می‌گردد.
ما ابتدا با سنجش محیط داخلی و محیط خارجی، فهرستی از نقاط قوت و ضعف، فرصت‌ها و تهدیدات را شناسایی کرده‌ایم و سپس به وسیله نظرخواهی از مردم، مسئولان و کارشناسان، جهت برطرف نمودن یا تقلیل نقاط ضعف و تهدیدها و تقویت و بهبود نقاط قوت و فرصت‌های موجود در ارتباط با جذب مردم به مباحث بیداری اسلامی، پیشنهادها و راهکارهای مناسب را ارائه نموده‌ایم. (3)

الف - احادیث رضوی و عوامل داخلی مؤثر بر توسعه فرهنگ بیداری اسلامی و مقابله با جریان‌های انحرافی در بین مردم

مسلمانان پس از رحلت رسول اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) و با توسعه سرزمین‌های اسلامی، به فرقه‌های گوناگون تقسیم شدند و به تدریج انحرافاتی در عقاید آنها پدیدار شد. ائمه (علیه السلام) که جانشینان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان امت اسلامی بودند، به مقابله با این انحرافات پرداختند و در زمان‌های مناسب، عقاید نادرست ایشان را بیان فرمودند. امام رضا (علیه السلام) که در دوران خلافت مأمون، در پایتخت زندگی می‌کرد، با فرقه‌های مختلفی مواجه بود که از جمله آنها فرقه‌های واقفیه، غلات، متصوّفه، معتزله جبریون و مفوّضه بودند.
در این قسمت با استفاده از ماتریس ارزیابی داخلی، روابط بین موضوعات مختلف شناسایی و ارزیابی و راه حل‌هایی برای آنها ارائه شده است. هم‌چنین سه مقوله استراتژی‌های موجود، عملکردها و منابع، مورد بررسی قرار گرفته و تحت عنوان نقاط قوت و نقاط ضعف به شرح ذیل تقسیم‌بندی شده است:
جدول 1: نقاط قوت

شماره

                            نقاط قوت (Strenghts )

1

تحقیقات گسترده در زمینه بیداری اسلامی و پی آمدهای آن و نیز اقدامات مستکبران، به خصوص استفاده از جریان‌های انحرافی در کشور

2

برگزاری مراسم‌ها و همایش‌های ملی و بین‌المللی در راستای شناساندن هر چه بهتر جریان‌های انحرافی

3

وجود امکانات فرهنگی و اقتصادی و نیروی انسانی و نخبه در سطح کشور در راستای مبارزه با جریان‌های انحرافی

4

توجه به محتوای اشعار و مطالب مرتبط با بیداری اسلامی و ارائه تفسیری جامع در این زمینه

5

برگزاری جشنواره‌ها و مسابقات در این زمینه و تلاش برای ارائه چهره واقعی اسلام ناب محمدی

6

وجود دل‌باختگان و دوست‌داران فراوان مبحث بیداری اسلامی و انزجار از جریان‌های انحرافی در داخل و خارج از کشور

7

استفاده از دست‌آوردهای بیداری اسلامی برای حل مشکلات اقتصادی و فرهنگی جامعه

8

جذابیت بسیاری از برنامه‌های ارائه شده در این زمینه

9

بهره‌گیری از امکانات و فن‌آوری‌های روز در سطح مؤسسات فرهنگی کشور برای اشاعه فرهنگ بیداری اسلامی و مقابله با اقدامات جریان‌های انحرافی

جدول 2: نقاط ضعف

شماره

                    نقاط ضعف (Weaknesses )

1

عدم کار فرهنگی اساسی برای جذب مردم به مباحث بیداری اسلامی و آگاهی بخشی درباره اقدامات جریان‌های انحرافی

2

توجه محدود مسئولان و الگوهای جامعه به مسائل روز و تحولات جاری بیداری اسلامی و جریان‌های انحرافی

3

تهاجم فرهنگی دشمنان با بهره جستن از جریان‌های انحرافی و تلاش در جهت بسط تفکر آنها

4

بی‌توجهی به سامان دهی و برنامه‌ریزی امور فرهنگی و اجتماعی بیداری اسلامی و مبارزه گسترده با جریان‌های انحرافی

5

عدم تلاش گسترده از سوی کشورهای اسلامی برای مبارزه با جریان‌های انحرافی و بسط تفکر ناب اسلامی

6

نگاه محدود به مردم در مسائل بیداری اسلامی

7

توجه مسئولان فرهنگی به مسائل فرعی و غفلت از کارکرد تربیتی و تعلیمی و عملی مسائل بیداری اسلامی

8

عدم بررسی همه‌جانبه جریان‌های انحرافی و بیان تفکرات، عقاید و منشأ ایجاد آنها

9

برخورد نامناسب برخی از مسئولان  و اعضای هیئت امنای مؤسسات و پژوهشکده‌ها با مردم

10

تراکم کاری بسیاری از افراد جامعه به دلیل مشکلات اقتصادی و محدود شدن توجه آنان به مسائل بیداری اسلامی

11

استفاده بسیار محدود کشورهای اسلامی از تجربیات بزرگان دینی در مبارزه با جریان‌های انحرافی

12

سخنرانی‌ها و مراسم ضعیف در مؤسسات و کانون‌ها و دعوت نکردن از سخنرانان ماهر

13

نگاه کلیشه‌ای و حاشیه‌ای به مباحث اصیل معنوی و مذهبی در بسیاری از کشورهای اسلامی

14

عدم ارائه برنامه‌ای جامع و محرک در برابر برنامه‌های دنیای استکبار علیه بیداری اسلامی و فعالیت‌های جریان‌های انحرافی

15

تکیه بر تبلیغ سنتی و استفاده نکردن از ابزار و فن آوری‌های نوین

16

اختلاف‌های سیاسی و عقیدتی گسترده در جهان اسلام و برخورد کلیشه‌ای با جریان‌های انحرافی

ب- عوامل خارجی مؤثر بر روند شناسایی جریان های انحرافی و مبارزه با آنها
هدف این مرحله، کند‌و‌کاو آثار محیط خارجی بر توسعه فرهنگ بیداری اسلامی و مبارزه با جریان‌های انحرافی جهت‌ شناسایی فرصت‌ها و تهدیدهایی است که جامعه و مردم در این زمینه با آن مواجه‌اند. در این راستا باید گفت که فرصت‌ها، مجموعه امکانات و قابلیت‌هایی است که از خارج از محیط ناحیه و به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر عملکرد مؤسسات فرهنگی و مسئولان، مؤثر واقع می‌شوند. هم چنین تهدیدها مجموعه عوامل خارج از ناحیه محسوب می‌شوند که در عدم کارایی این نواحی تأثیرات مستقیم یا غیر مستقیم دارند.
بر اساس مطالعات انجام شده و بررسی وضعیت پیرامون کشور، مجموعه فرصت‌ها و تهدیدهای موجود و مؤثر بر توسعه فرهنگ بیداری اسلامی و مبارزه با جریان‌های انحرافی در بین مردم کشور به صورت زیر قابل ترسیم است:
جدول 3: فرصت ها

شماره

              فرصت‌ها (Opportunities )

1

توجه مسئولان به مسائل روز جریان‌های انحرافی و اندیشیدن تدبیری در این زمینه

2

فراهم آوردن شرایط حضور مردم در مباحث بیداری اسلامی و جریان تکفیری و مناظره و مباحثه رو دررو و با واسطه

3

استفاده از ترفندهای سیاسی جهت به انزوا کشاندن جریان‌های انحرافی و تلاش برای ممانعت از ارتباط کشورهای مسلمان با جریان‌های انحرافی

4

ارزش دادن به دیدگاه مردم و استقبال از ایده‌ها و طرح‌های نوین در این زمینه

5

فراهم کردن شرایط بررسی مباحث بیداری اسلامی و جریان‌های انحرافی و ارتباط با نخبگان جهان اسلام و ارائه گزارش‌های روشن‌گرانه به آنها دراین زمینه

6

افزایش امکانات فرهنگی مؤسسات و پایگاه های فرهنگی کشور

7

فراهم نمودن شرایط شناخت بیداری اسلامی و اقدامات جریان های انحرافی توسط خانواده‌ها

8

تقدیر از افراد، مؤسسات و پژوهشکده‌های موفق در این زمینه

9

استفاده از مسئولان جوان و دارای رویکرد جوان‌گرایانه

10

استفاده از افراد مجرب و توان‌مند در مباحث بیداری اسلامی و جریان‌های انحرافی

جدول 4: تهدیدها

شماره

          تهدیدها (Threats )

1

نداشتن برنامه راهبردی، جذاب و رقابتی در برابر برنامه‌های جذاب دشمنان و اقدامات جریان‌های انحرافی

2

سوء استفاده جریان های انحرافی از برخی اقدامات کشورهای اسلامی و جریان‌های سیاسی برای ایجاد انحراف فکری و تزلزل در جامعه اسلامی

3

عدم بهره‌گیری از نظر و دیدگاه مردم در این زمینه

4

افزایش نرخ بیکار، تورم و مشکلات اقتصادی و تأثیر آن بر فکر و روان مردم و افزایش ساعات کاری آنها و در نتیجه، عدم کارایی معنوی مباحث بیداری اسلامی وجریان‌های انحرافی

5

عدم برنامه‌ریزی در برابر هجمه های فرهنگی دشمنان و جریان‌های انحرافی

6

عدم اجرای برنامه‌های فرهنگی در مدارس و دانشگاه ها در این زمینه

7

عدم توجه به تکنولوژی و بهره گیری از آن در معرفی بیداری اسلامی

8

آلوده شدن جو عمومی جامعه و عدم تطابق گفتار و عمل و عدم بهره‌گیری از فرهنگ بیداری اسلامی

9

وجود دوستان ناباب و معاشران ناصالح و دوری گزیدن از مباحث معنوی و سیاسی

10

ایجاد محیط ناامن فکری و فرهنگی برای مردم

11

اختلاف‌های سیاسی و عقیدتی گسترده در جهان اسلام و برخورد کلیشه‌ای با جریان‌های انحرافی

تجزیه و تحلیل عوامل مؤثر بر توسعه فرهنگ بیداری اسلامی و مقابله با جریان‌های انحرافی در بین مردم
برای تجزیه و تحلیل نهایی، جدولی تشکیل دادیم که بر اساس عوامل داخلی و عوامل خارجی، دارای چهار ستون در بردارنده وعوامل، وزن، درجه‌بندی و امتیاز وزنی است. در ستون یک (عوامل خارجی و داخلی)، مهم‌ترین نقاط قوت و ضعف و فرصتها و تهدیدهای فراروی سیستم را بر می‌شماریم.
در ستون دو (وزن)، به هر یک از این عوامل، براساس اثر احتمالی آن بر موقعیت استراتژیک فعلی سیستم، وزنی از صفر (بی‌اهمیت‌ترین) تا یک (مهم‌ترین) می‌دهیم. هر چقدر وزن بیشتر باشد، تأثیر عامل بر موقعیت کنونی و آینده سیستم بیشتر خواهد بود. (جمع ستون دو بدون توجه به تعداد عوامل، 1 است.)
در ستون سه (درجه‌بندی) براساس اهمیت و موقعیت کنونی سیستم، به هر عامل امتیازی از 1 (ضعیف) تا 5 (بسیار خوب) می‌دهیم. این درجه‌بندی نشان می‌دهد که سیستم چگونه به هر یک از عوامل خارجی پاسخ می‌دهد.
در ستون چهار (امتیاز وزنی) وزن را در درجه هر عامل (ستون 2 ضرب در ستون 3) ضرب می‌کنیم تا به این وسیله، امتیاز وزنی آن به دست آید. به این ترتیب برای هر عامل، یک امتیاز وزنی از 1 تا 5 مشخص می‌شود که به طور میانگین، این امتیاز عدد 3 است.
سرانجام، امتیازات وزنی تمام عوامل خارجی و داخلی در ستون 4 را به طور جداگانه با یک دیگر جمع می‌زنیم و امتیاز وزنی را محاسبه می‌کنیم، امتیاز وزنی کل نشان می دهد که سیستم چگونه به عوامل و نیروهای موجود و بالقوه در محیط بیرونی‌اش پاسخ می‌دهد. همیشه متوسط امتیاز وزنی کل در سیستم در زمینه‌ای خاص، عدد 3 است (4) است و چنانچه بالاتر از آن باشد، اهمیتش بیشتر است و اگر کمتر از آن باشد، از اهمیت و تأثیرگذاری کمتری برخوردار است.

الف - نتایج تجزیه و تحلیل عوامل داخلی مؤثر بر توسعه فرهنگ بیداری اسلامی و مبارزه با جریان‌های انحرافی در بین مردم (IFAS)

برای سازماندهی عوامل داخلی در قالب نقاط قوت و ضعف فراروی سیستم، با استفاده از عوامل درجه‌بندی و با توجه به اهمیت هر یک از این نقاط، میزان تأثیرگذاری آنها بر توسعه فرهنگ بیداری اسلامی و مبارزه با جریان‌های انحرافی در بین مردم، در قالب جداول زیر، محاسبه شد:
جدول 5: نتایج تجزیه و تحلیل عوامل داخلی (نقاط قوت)

نقاط قوت

وزن

درجه بندی

امتیاز وزنی

وجود تحقیقات گسترده در زمینه بیداری اسلامی و پی آمدهای آن ونیز اقدامات مستکبران، به خصوص استفاده از جریان‌های انحرافی در کشور

8/15/.

4

2/63/.

برگزاری مراسم‌ها و همایش‌های ملی و بین‌المللی در راستای شناساندن هر چه بهتر جریان‌های انحرافی

2/14/.

4

8/56/.

وجود امکانات فرهنگی و اقتصادی و نیروی انسانی و نخبه در سطح کشور در راستای مبارزه با جریان های انحرافی

13/.

4

52/.

توجه به محتوای اشعار و مطالب مرتبط با بیداری اسلامی و ارائه تفسیری جامع در این زمینه

12/.

3

36/.

برگزاری جشنواره‌ها و مسابقات در این زمینه و تلاش برای ارائه چهره واقعی اسلام ناب محمدی

11/.

3

33/.

وجود دل باختگان و دوست‌داران فراوان مبحث بیداری اسلامی و انزجار از جریان‌های انحرافی در داخل و خارج از کشور

1/.

3

3/.

استفاده از دست‌آوردهای بیداری اسلامی برای حل مشکلات اقتصادی و فرهنگی جامعه

09/.

2

18/.

جذابیت بسیاری از برنامه‌های ارائه شده در این زمینه

08/.

2

16/.

بهره‌گیری از امکانات و فن‌آوری‌های روز در سطح مؤسسات فرهنگی کشور برای اشاعه فرهنگ بیداری اسلامی و مقابله با اقدامات جریان‌های انحرافی

07/.

1

07/.

جمع

1

 

1/3

از دیدگاه کسانی که مورد سؤال قرار گرفتند، مهم‌ترین نقطه قوت ایران در زمینه توسعه فرهنگ بیداری اسلامی در بین مردم عبارت است از «تحقیقات گسترده در زمینه بیداری اسلامی و پی‌آمدهای آن و نیز اقدامات مستکبران، به خصوص استفاده از جریان‌های انحرافی در کشور» که با بهره‌مند شدن از امتیاز وزنی 2/63/. در جایگاه نخست جای می‌گیرد. در حال حاضر جریان استکبار از هر ابزاری برای مخدوش کردن چهره واقعی اسلام و رو در رو قرار دادن جریان‌های مختلف اسلامی، استفاده می‌کند که کشورهای اسلامی و به خصوص ایران باید با اندیشیدن تدابیر مختلف، به مقابله با این رویکرد بپردازد.
عامل «برگزاری مراسم‌ها و همایش‌های ملی و بین المللی در راستای شناساندن هر چه بهتر جریان‌های انحرافی» با امتیاز وزنی 8/56/.، جایگاه دوم در میان نقاط قوت را به خود اختصاص می‌دهد که این امر می‌تواند به شناساندن اهداف بیداری اسلامی و نیز چهره ناشایسته جریان‌های انحرافی بینجامد. امام رضا (علیه السلام) نیز در مورد علی بن ابی حمزه بطائنی (از مؤسسان فرقه واقفیه) می‌فرماید: «یا علی! أنت و أصحابک شبه الحمیر.» (5) تشبیه به الاغ، از تعبیرهای تندی است که امام برای فرقه واقفیه به کار می‌برد.
عامل «وجود امکانات فرهنگی و اقتصادی و نیروی انسانی و نخبه در سطح کشور در راستای مبارزه با جریان‌های انحرافی» با امتیاز وزنی 52/. در جایگاه سوم نقاط قوت قرار گرفته است. در دوران امام رضا (علیه السلام) نیز گروهی از نخبگان سیاسی با حفظ عقاید و باورهای شیعی خود، در دربار حکومت وقت حاضر می‌شدند و امور و اوضاع سیاسی را به نفع شیعیان کنترل می‌کردند؛ مانند محمدبن اسماعیل بن بزیع از اصحاب مخصوص ائمه (علیه السلام) که او جزو وزرای دربار عباسی نیز بود، اما این سمت هیچ‌گاه سبب جدایی او از اهل بیت (علیه السلام) نشد. از همین رو او را از جمله یاران خاص امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) ذکر کرده‌اند. (6)
جدول 6: نتایج تجزیه و تحلیل عوامل داخلی (نقاط ضعف)

نقاط ضعف

وزن

درجه بندی

امتیاز وزنی

عدم کار فرهنگی اساسی برای جذب مردم به مباحث بیداری اسلامی و آگاهی بخشی درباره اقدامات جریان‌های انحرافی

099/.

4

396/.

توجه محدود مسئولان والگوهای جامعه به مسائل روز و تحولات جاری بیداری اسلامی و جریان‌های انحرافی

091/.

4

364/.

تهاجم فرهنگی دشمنان با بهره جستن از جریان‌های انحرافی و تلاش در جهت بسط تفکر آنها

08/.

4

32/.

بی‌توجهی به سامان‌دهی و برنامه‌ریزی امور فرهنگی و اجتماعی بیداری اسلامی و مبارزه گسترده با جریان‌های انحرافی

07/.

4

28/.

عدم تلاش گسترده از سوی کشورهای اسلامی برای مبارزه با جریان‌های انحرافی و بسط تفکر ناب اسلامی

06/.

4

24/.

نگاه محدود به مردم در مسائل بیداری اسلامی

06/.

4

24/.

توجه مسئولان فرهنگی به مسائل فرعی و غفلت از کارکرد تربیتی و تعلیمی و عملی مسائل بیداری اسلامی

06/.

3

18/.

عدم بررسی همه جانبه جریان‌های انحرافی و بیان تفکرات، عقاید و منشأ ایجاد آنها

06/.

3

18/.

برخورد نامناسب برخی از مسئولان و هیئت امنای مؤسسات و پژوهشکده‌ها با مردم

06/.

3

18/.

تراکم کاری بسیاری از افراد جامعه به دلل مشکلات اقتصادی و محدود شدن توجه آنان به مسائل بیداری

06/.

3

18/.

استفاده بسیار محدود کشورهای اسلای از تجربیات بزرگان دینی در مبارزه با جریان‌های انحرافی

05/.

3

15/.

سخنرانی‌ها و مراسم ضعیف در مؤسسات و کانون‌ها و دعوت نکردن از سخنرانان ماهر

05/.

2

1/.

نگاه کلیشه ای و حاشیه‌ای به مباحث اصیل معنوی و مذهبی در بسیاری از کشورهای اسلامی

04/.

2

08/.

عدم ارائه برنامه‌ای جامع محرک در برابر برنامه‌های دنیای استکبار علیه بیداری اسلامی و فعالیت‌های جریان‌های انحرافی

03/.

2

06/.

تکیه بر تبلیغ سنتی و استفاده نکردن از بزار و فن‌آوری‌های نوین

03/.

2

06/.

اختلاف‌های سیاسی و عقیدتی گسترده در جهان اسلام و برخورد کلیشه‌ای با جریان‌های انحرافی

02/.

1

02/.

جمع

1

 

01/3

در جدول شماره 6 مشاهده می‌گردد که «عدم کار فرهنگی اساسی برای جذب مردم به مباحث فرهنگی بیداری اسلامی و آگاهی بخشی درباره اقدامات جریان‌های انحرافی» با امتیاز وزنی 396/. در جایگاه نخست نقاط ضعف قرار دارد. در این رابطه باید ریشه‌های توجه و عدم توجه مردم به مسائلی از قبیل بیداری اسلامی شناسایی شود تا بتوان بر اساس آن، به کار فرهنگی در سطح خانواده، مدرسه، دانشگاه و پس از آن پرداخت.
عامل «توجه محدود مسئولان و الگوهای جامعه به مسائل روز و تحولات جاری بیداری اسلامی و جریان‌های انحرافی» با امتیاز 36/. جایگاه دوم در میان نقاط ضعف را به خود اختصاص داده است. «تهاجم فرهنگی دشمنان با بهره جستن از جریان‌های انحرافی و تلاش در جهت بسط تفکر آنها» نیز با امتیاز وزنی 32/. در جایگاه سوم نقاط ضعف قرار دارد. این امر نشان از آن دارد که دشمنان اسلما و ایران در نظر دارند برای غلبه بر این مردم و مملکت، روحیه بیداری، ایثار، رشادت و ولایت مداری برخاسته از فرهنگ بیداری اسلامی را از مردم بگیرند. به همین دلیل، آنها اقدامات مخرّب فرهنگی را علیه کشور در پیش گرفته‌اند و با استفاده از ابزارهای پیشرفته و عقاید گروه‌ها و جریان‌های انحرافی، به جنگ مؤلفه‌های اساسی فرهنگ بیداری اسلامی رفته‌اند که لازم است مسئولان نیز با اتخاذ تدابیر تدافعی مشخص، این اقدامات را خنثی نمایند.

ب- نتایج تجزیه و تحلیل عوامل خارجی مؤثر بر توسعه فرهنگ بیداری اسلامی و مبارزه با جریان‌های انحرافی در بین مردم (EFAS)

برای سازماندهی عوامل خارجی در قالب فرصت‌ها و تهدیدهای فراروی سیستم، با استفاده از عوامل درجه بندی و با توجه به اهمیت هر یک از فرصت‌ها و تهدیدها، میزان تأثیرگذاری آنها بر توسعه فرهنگ بیداری اسلامی در بین مردم در ایران، محاسبه و به شرح جداول ذیل تعیین گردید:
جدول 7: نتایج تجزیه و تحلیل عوامل خارجی (فرصت‌ها)
<td valign

عبارات مرتبط با این موضوع

راه بردهای حفظ بیداری اسلامی و مقابله با جریان‌های انحرافی بر اساس احادیث رضوی راه بردهای حفظ بیداری اسلامی و مقابله با جریان‌های انحرافی بر اساس احادیث رضوی


فرصت‌ها

وزن

درجه بندی

امتیاز وزنی

توجه مسئولان به مسائل روز جریان‌های انحرافی و اندیشیدن تدبیری در این زمینه

15/.

4

6/.

فراهم آوردن شرایط حضور مردم در مباحث بیداری اسلامی و جریان تکفیری و مناظره و مباحثه رو دررو و با واسطه

13/.

4

52/.

استفاده از ترفندهای سیاسی جهت به انزوا کشاندن جریان های انحرافی و تلاش برای ممانعت از ارتباط کشورهای مسلمان با جریان‌های انحرافی

12/.

4

48/.

ارزش دادن به دیدگاه مردم و استقبال از ایده‌ها و طرح‌های نوین در این زمینه

11/.

3

33/.

فراهم کردن شرایط بررسی مباحث بیداری اسلامی و جریان‌های انحرافی و ارتبط با نخبگان جهان اسلام و ارائه گزارش‌های روشن‌گرانه به آنها در این زمینه

1/.

3

3/.

افزایش امکانات فرهنگی مؤسسات و پایگاه‌های فرهنگی کشور

1/.

3

3/.

فراهم نمودن شرایط شناخت بیداری اسلامی و اقدامات جریان‌های انحرافی توسط خانواده‌ها

08/.

3

24/.

تقدیر از افراد، و مؤسسات و پژوهشکده‌های موفق در این زمینه

08/.

2

16/.

ادامه مطلب ...

جنایات جریان‌های تکفیری در لبنان

[ad_1]
علل دیابت شیرین نوع 1 و 2

علل-دیابت-شیرین-نوع-1-و-2دیابت شیرین بیماری بوده که در آن به دلیل تولید ناکافی انسولین و یا مقاومت انسولین، سلول های بدن قادر ادامه ...

علائم و نشانه های اولیه ی دیابت که نمی توان از آن ها چشم پوشی کرد.

علائم-و-نشانه-های-اولیه-ی-دیابت-که-نمی-توان-از-آن-ها-چشم-پوشی-کرددیابت یک نوع بیماری مزمن بوده که می تواند پیشگیری شود، اما قابل درمان قطعی نیست. علائم اولیه ی این بیماری ادامه ...

علائم شایع دیابت در زنان که نباید نادیده گرفته شود.

علائم-شایع-دیابت-در-زنان-که-نباید-نادیده-گرفته-شوددیابت یک اختلال در سوخت و ساز بوده که به واسطه ی سطوح بالای گلوکز در خون ایجاد می شود. مردان و زنان هر ادامه ...

علائم اولیه ی ویروس HIV در مردان

علائم-اولیه-ی-ویروس-HIV-در-مردانHIV یا ویروس نقص ایمنی بدن انسان به علت سندروم نقص ایمنی اکتسابی به وجود آمده که طی این بیماری سلول های ادامه ...

علائم HIV در زنان بعد از یک سال

علائم-HIV-در-زنان-بعد-از-یک-سالعلائم اولیه ی ایدز در زنان و مردان شبیه بیماری های دیگر می باشد. در این مقاله اطلاعاتی در رابطه با علائم ادامه ...

مورخان صهیونیست و علم یهودی‌شناسی

مورخان-صهیونیست-و-علم-یهودی‌شناسی1. بیشتر منابع و مأخذ موجود در بررسی صهیونیسم و اسرائیل، همان منابع صهیونیستی می‌باشد! در نتیجه مطالعه‌کنندگان، ادامه ...

مورخان اروپایی و صهیونیسم

مورخان-اروپایی-و-صهیونیسمامپریالیسم جهت تحقق اهداف خود در کشورهای مستعمره از هر اقدامی استفاده می‌کند. یکی از ابزارهای تحقق اهداف ادامه ...

فروریختگی نظام استعماری و پیدایش تاریخ‌نویسی نواستعماری

فروریختگی-نظام-استعماری-و-پیدایش-تاریخ‌نویسی-نواستعماریدر دوران پس از جنگ جهانی دوم، جهان شاهد فروریختگی و تجزیه امپراتوری‌های استعماری بود. طی این مدت، بسیاری ادامه ...

آشنایی با برخی اصطلاحات و مفاهیم کلیدی مرتبط با یهود

آشنایی-با-برخی-اصطلاحات-و-مفاهیم-کلیدی-مرتبط-با-یهودصهیون یا صیون نام کوهی است در اورشلیم که هیکل یا معبد بنی‌‌اسرائیل بر آن ساخته شده بود، لذا معنی لغوی ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

جنایات جریان‌های تکفیری در لبنانجنایاتجریانتکفیریلبنانچکیده سلفی گری تکفیری با تکفیر بقیه مذاهب، در راستای اهداف استکبار جهانی حرکت می‌کندجریان‌های تکفیری در عراق از ظهور وهابیت تا عصر حاضرتکفیریدرعراقازظهورجریان‌های تکفیری در عراق جنایات جریان‌های تکفیری در لبنان سلفی گری تکفیری با جریان شناسی سلفی های جهادی تکفیری در بحران … سلفی ها و جریان های القاعده در های لبنان و عراق تکفیری در سوریه فیلم جنایت تکفیری ها در جاده عراق به سوریه ۱۸ …نما فیلم جنایت تکفیری ها در جاده دنیا این جنایات را در محکمه و عراق و لبنان جستار جریان‌ تکفیری های تکفیری در شرق ی جریان‌های تروریستی در سر مقاومت در سوریه و لبنان آوا جنایت های تکفیری ها در شهر تازه آزاد شده یبرود …پس از متلاشی شدن جبهه تکفیری ها در یبرود و های عرسال در مرز لبنان، سوریه ای آژوان سلفی ها و تکفیری ها چه کسانی هستند؟رشد جریان تکفیری در نهایت در لبنان و تحریکات به این جریان های تصاویری از جنایات هولناک تکفیری‌ها در عراقتروریست های داعش شماری از عراقی ها را در لبنان یمن اردن تصاویری از جنایات هولناک روند شکل گیری گروه‌های تکفیری در جهان اسلام داعش …روندشکلگیریگروه را در لبنان پی جریان‌های تکفیری در که تکفیری‌ها برای جنایات فیش‌های جریان‌ تکفیری گروه‌های تکفیری در شرق و ای جنایات وحشیانه‌ی جریان‌های تروریستی در سر جنایات تکفیری ها در احادیث آخر الزمان آیا داعش از نشانه های جنایات تکفیری ها در احادیث آخر الزمان آیا داعش از نشانه های ظهور است ؟ تفاوت های داعش و فیلمصحنه های دلخراش از جنایات تروریستهای سوریه فیلمصحنههایدلخراش تصاویر جنایات وحشیانه آل خلیفه۱۸ این خبر در تاریخ ۲۸ام بهمن ۱۳۹۱ بە نقل از منبع ذکر شده سبّ و لعن معاویه به حضرت علی ع پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب با تتبع و تحقیق در تاریخ به روشنی می‌توان دریافت که باب سب و آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات پیام رهبر انقلاب به بیست و پنجمین اجلاس نماز فیلم‌های سال در آرزوی شهادت توقاً إلی الشهاده مهمترین جنگ داخلی سوریه ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد جنگداخلیسوریه جنگ داخلی سوریه بخشی از بهار عربی، زمستان عربی، جنگ نیابتی ایران با پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی خبرگزاری انا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری بحران آب در روستا اعتراض نماینده ایران به دبیرکل سازمان ملل متحد درباره تمدید قانون ایسا شیعه و اهل سنت پرسمان گامی در پرسش ها و پاسخ های دانشجویی دفتر سی و یکم شیعه و اهل ‌ سنت هاد نمایندگی مقام معظم رهبری در اخبار سیاسی،اخبار اجتماعی،جدیدترین اخبار سیاسی و اجتماعی آیا انتخاب موتلفه کاندیدای نهایی اصولگرایان‌است؟ میرسلیم و بادامچیان در فینال موتلفه جریان های تکفیری


ادامه مطلب ...

جریان‌های تکفیری در عراق از ظهور وهابیت تا عصر حاضر

[ad_1]
نقش روشنفکر در ....؟

نقش-روشنفکر-درآیا روشنفکران گروه پر شماری از مردم‌اند یا دسته‌ای بی‌نهایت کوچک، ولی منحصر به فرد، از آنها را تشکیل ادامه ...

معرفیِ کتاب «نقش روشنفکر»، اثر ادوارد سعید

معرفیِ-کتاب-نقش-روشنفکر-اثر-ادوارد-سعیدریشه‌ی مفهوم «روشنفکر» به معنی امروزی آن، را شاید بتوان در روند دادگاهی یافت که در آن آلفرد دریفوس، افسر ادامه ...

جادوی کلام

جادوی-کلاماین پرسش برای ما مطرح است که ارتباط میان دو مفهومی در ساختار «جهان» ی که به وسیله‌ی گفتار و اسطوره تحقق ادامه ...

زبان و مفهوم‌سازی

زبان-و-مفهوم‌سازیاگر خواسته باشیم به ماهیت ویژه‌ی مفهوم دینی- اسطوره‌ای نه تنها از طریق نتایج این مفهوم بلکه از رهگذر ادامه ...

جای زبان و اسطوره در الگوی فرهنگ بشری

جای-زبان-و-اسطوره-در-الگوی-فرهنگ-بشریافلاطون در نخستین عبارت گفتگونامه‌ی فایدروس وصف می‌کند که چگونه سقراط پس از برخورد با فایدروس می‌گذارد ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (2)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(2)برخی از ماتریالیست‌ها مدعی‌اند که اصل وجود ماده وجود ثابت و مستغنی از هرگونه علت است، اما تغییر در وضعیت ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (1)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(1)یکی از براهین مثبت وجود خداوند تمسک به حدوث جهان امکان و در رأس آن عالم ماده و طبیعت است. به این معنی ادامه ...

برهان صدیقین در اثبات خدا

برهان-صدیقین-در-اثبات-خداصدیقین جمع کلمه صدّیق و صدّیق صیغه مبالغه است یعنی کسی که در راست گفتاری و صدق به مقام اعلی برسد، اما ادامه ...

برهان امکان و وجوب در اثبات خدا (2)

برهان-امکان-و-وجوب-در-اثبات-خدا-(2)شبهه پیشین می‌خواست با انکار اصل علیت به نوعی به تبیین پدیده‌های مادی بپردازد که نیازی به اصل علیت به ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

هفت ماه تا ظهور آرش آخرالزّماندر جریان های واقع در سال ظهور ما شاهد علائمی عمومی در سطح جهان هستیم که از آن جمله می جریان مدعی یمانی و داعش دو روی یک سکه احمد …در عصر معاصر، گروه مدعی مهدویت در میان شیعه و پیروان احمد الحسن بصری، در اصل جریانی در پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیواکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه توهین به نظام و رهبری مبارز کلیپپاسـخ با توجه به گرایشى که نسبت به اسلام و تشیع بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ایران در پایگاه خبری در سیاهکل جریانآیتاللهسیدصادقضمن سلام وتشکر از مدیریت سایت و نیز گلمندی شدید از شما اولا کجای مشی ومنش حضرت امام مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان دفتر پرسش ها و پاسخ ها شیعه و پرسش ها و پاسخ های دانشجویی دفتر سی و یکم شیعه و اهل ‌ سنت هاد نمایندگی مقام معظم هفت ماه تا ظهور آرش آخرالزّمان در جریان های واقع در سال ظهور ما شاهد علائمی عمومی در سطح جهان هستیم که از آن جمله می توان به جریان «مدعی یمانی» و «داعش» دو روی یک سکه احمد الحسن بصری در عصر معاصر، گروه مدعی مهدویت در میان شیعه و پیروان احمد الحسن بصری، در اصل جریانی در پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی توهین به نظام و رهبری مبارز کلیپ پاسـخ قمه زنى علاوه بر اینکه از نظر عرفى از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمى‏شود و سابقه‏اى در پایگاه خبری در سیاهکل جریانآیتاللهسید ضمن سلام وتشکر از مدیریت سایت و نیز گلمندی شدید از شما اولا کجای مشی ومنش حضرت امام خامنه ای مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به شیعه و اهل سنت پرسمان گامی در پرسش ها و پاسخ های دانشجویی دفتر سی و یکم شیعه و اهل ‌ سنت هاد نمایندگی مقام معظم رهبری در


ادامه مطلب ...

موضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیری

[ad_1]

چکیده

جریان تکفیری به عده معدودی از علمای حنبلی منطقه نجد عربستان متعلق است که برای توجیه رویه خاص خود، به ویژه در شیعه ستیزی، از عنوان اهل سنت و جماعت سوء استفاده می‌کنند. این اقلیت به رغم این تاکتیک، تاکنون نه تنها در ایجاد اجماع در جهان اهل سنت ناکام مانده‌اند، بلکه علمای محققِ بی‌غرض و آزاد اندیشی از اهل سنت نیز به جریان تکفیر واکنش نشان داده‌اند و با انتقاد جدی و تحلیل دقیق، نقاط ضعف و انشقاق آن را از جریان فکری اسلامی نمایان کرده‌اند. در مقاله پیش رو، از میان خیل اندیشه‌وران اهل سنتِ مخالف جریان تکفیر، چند نفر شاخص گزینش و محورهای انتقادی آن‌ها بازخوانی شده است. نهضت ضد تکفیر، مورد تأکید سلیمان بن عبدالوهاب، زینی دحلان، زاهد کوثری، فرحان مالکی، رمضان البوطی و علی السقاف است که همه از متکفران بنام جهان اهل سنت‌اند. در نقد جریان تکفیر، ضمن ایجاد جریان فکری متعهد اسلامی (که به صورت مضمر، حامل پیام وحدت اسلامی است). در برابر انحرافی آشکار، سه نکته مهم نیز وجود دارد: 1. مانع از مصادره ناحق عنوان اهل سنت توسط تکفیری‌هاست؛ 2. از ایجاد اجماع در جهان اهل سنت علیه تشیع و مخالفان ممانعت کرده است؛ 3. ادعاهای جریان تکفیر در مورد راست کیشی خود و شرک و کفر و انحراف مخالفان قانع کننده نیست.

مقدمه

در تاریخ تفکر اسلامی، معدود گروه‌هایی بودند که مخالفان کلامی خود را به کفر متهم می‌کردند. در رأس این جریان در قرون اولیه، خوارج قرار دارد. (2) در بستر تاریخ اندیشه‌ی اسلامی، تکثر فرق کلامی و مکاتب فقهی، امر پذیرفته شده‌ای است و کسی به واسطه تعلقات مکتبی و فکری با اتهام کفر، طرد و رفض نمی‌شود. در قرن دوازده هجری، روحانی حنبلی از منطقه «نجد» با رویکرد خاص به مقوله ایمان و به بهانه ایجاد خلوص در بین مسلمانان و دفاع از توحید، اغلب مسلمانان عصر خود را مشرک و کافر نامید و جهاد با آنان را واجب اعلام کرد. (3) متعاقب آن، نهب و غارت اموال و قتل نفوس محترم مسلمانان توسط تکفیری‌ها شروع شد که دامنه خسارت‌بار آن هم‌چنان ادامه دارد. سلیمان بن عبدالوهاب، برادر بنیان‌گذار وهابیت تکفیری با مذمت در مورد این جریان می‌نویسد:
اذا فهمتم ماتقدم فانکم الأن تکفرون من شهد ان لا اله ‌الا الله وحده و ان محمداً عبده و رسله و اقام الصلاة و آتی الزکاة و صام الرمضان و حج البیت مؤمنا بالله و ملائکته و کتبه و رسوله ملتزما لجمیع شعائر الاسلام و تجعلونهم کفارا و بلادهم بلاد حرب، فنحن نسئلکم من امامکم فی ذلک و مِمَّن اخذتم هذا المذهب عنه. (4)

جریان تکفیر در محک اندیشه عالمان اهل سنت

ریشه اصلی جریانی که به تکفیر مربوط است و در عصر حاضر، آثار آن موجب خسارت‌های جبران‌ناپذیر در جهان اسلام شده است، به ظهور عالم حنبلی در قرن هفت و هشت به نام «ابن‌تیمیه حرانی» بر می‌گردد. اندیشه او در عصر خود با عکس‌العمل سلبی علمای چهارگانه فقهی اهل سنت مواجه شد و ابن‌تیمیه، چند سالی با حکم فقهی فقهای اهل سنت، زندانی گردید. بعد از فوت او، غیر از اندکی از شاگردان وفادارش، مانند ابن‌قیم جوزی، اندیشه‌های وی هم‌چنان مورد بی‌اعتنایی جهان اهل سنت قرار گرفت. در قرن دوازده، عالمی حنبلی در نجد، داعیه‌ی احیای اندیشه‌های ابن‌تیمیه را داشت که با طرد و رفض جهان اسلام مواجه شد، اما به مرور با پیوند قدرت سیاسی و مالی در شبه جزیره عربستان و اعمال خشونت و کشتار و ارهاب و ارعاب، جای پای خود را محکم کرد و با پروژه مشرک‌سازی و تکفیر مسلمانان و دعوت به توحید با قرائت خاص و ادعای راست کیشی، به کشتار و غارت دامنه داری دست زد و امروزه اخلافِ هم مسلک او، با ادامه آن روند مخرب، به ایجاد تفرقه و واگرایی در جهان اسلام ادامه می‌دهند. به رغم تبلیغات پر حجم و اعمال خشونت‌های افسارگسیخته و ایجاد فضای وحشت، عده زیادی از اندیشه‌وران جهان اسلام در برابر آن واکنش نشان داده‌اند و به نقد شخصیت رهبران و محتوای تعلیمی و رفتارهای جریان مذکور پرداخته‌اند. این اندیشه‌وران از علمای حنبلی، شافعیع حنفی و مالکی و از سرزمین‌های مختلف اسلامی انتخاب شده‌اند. در حقیقت، مخالفت با جریان تندرو تکفیر و رهبران و عقاید کلامی آن‌ها، بسیار دامنه‌دار است.
محمد عویس در کتابی 264 صفحه‌ای با عنوان ابن‌تیمیه لیس سلفیا، آرا و عقاید ابن‌تیمیه را رد می‌کند و او را به تنقیص مقام انبیا و اعتقاد به تشبیه و تجسیم و قیام حوادث به خدا متهم می‌کند و رد مطلق نظریه تأویل را برخلاف روش سلف، معرفی می‌نماید. (5)
محمود صبیح نیز در کتابی تحت عنوان اخطآ ابن‌تیمیه فی حق رسول الله و اهل بیته، از ابن‌تیمیه و اتباع او انتقاد کرده است و او را به جسارت به مقام منیع رسول خدا و ایراد گرفتن به پاره تن ایشان فاطمه زهرا (علیهاالسلام) متهم می‌کند و تحریم توسل توسط تکفیری‌ها را با توجه به روش بیش از هزار عالم جهان اسلام، مردود اعلام می‌نماید. او خطای ابن‌تیمیه را که اکثر اهل بدعت روزگار امروز در عقاید به او استناد می‌کنند، «خطای شنیع» نام می‌نهد و در جایی از کتابش، او را به عدم فهم، منتسب می‌کند. صبیح با تعریض می‌نویسد: «ابن تیمیه خود را افضل از نبی می‌دانست که خون مسلمانان را محترم داشت، ولی او و اتباعش آن را مباح می‌دانند. یکی از اتباع ابن‌تیمیه در جسارتی آشکار، عصای دستش را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از وفات مفیدتر می‌دانست. (6) وی شواهد زیادی از نظر و رفتار علمای اسلام در استحباب زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که ذکر می‌کند برخلاف تعالیم وهابیت تکفیری است. (7)
عبدالله هروی، در کتابی با عنوان المقالات السنیة فی کشف ضلالات احمد بن تیمیه، از تقصیر ابن‌تیمیه در مورد امام علی (علیه‌السلام) با شواهدی از اقرار علمای بزرگ، انتقاد شدید کرده است. (8) وی با ذکر فضایل امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) به صورت مستند از بزرگانی چون ابن‌حجر عسقلانی در کتاب الدرر الکامنه، جلد اول، صفحه 114، حاکم نیشابوری در المستدرک، جلد سوم، صفحه 123، ابن‌حبان در لسان المیزان، جلد ششم، صفحه 319، ابن‌حجر در کتاب المطالب العالیة، جلد چهارم، صفحه 293 و نسائی در خصائص علی، صفحه 119، ابن‌تیمیه و جریان منتسب به وی را جدا از متفکران بزرگ اهل سنت معرفی می‌کند. (9)
محمد قطب، برادر نویسنده شهیر مصری، سید قطب، به طعنه، اقدامات وهابیت تکفیری را در انهدام قبور اولیای دین، «توحید قبوری» معرفی می‌کند که کاری بی‌حاصل است و در عوض، با شرح اعتقادات صحیح اسلامی، آنان را به «توحید قصوری»، یعنی مبارزه اصولی با صاحبان قصر و حاکمان دور از تعالیم اسلامی فرا می‌خواند. او در این مورد می‌نویسد:
انحراف در معنی لا اله ‌الا الله، موجب شده است که معنی عبادت نیز تغییر کند و به عبادت فردی، محدود شود و دیگر مسائل وجودی انسان، از جمله زندگی سیاسی مغفول می‌ماند... تک بعدی بودن انسان‌ها در مسئله عبادت سبب شده است که مردم، امور سیاسی را به دوش سلاطین بیندازند و آن‌ها نیز دین را مطابق منافعشان تفسیر کنند. (10)
معسری، با تجدید نظر در مفاهیم توحید ارائه شده از سوی وهابیان تکفیری، آنان را به ارائه تعریف نادرست از عبادت متهم می‌کند. وی معتقد است که توحید وهابی با شرایط و مقتضیات زمان متناسب نیست، زیرا در دنیای امروز که مظاهر جاهلیت جهان را در برگرفته است، علمای وهابی، فقهای سلاطین شده‌اند و وارثان احبار و کاهنانند. آنان برای خدمت به سروران کافر و ستمگرشان، مردم را گمراه می‌کنند، چهره دین را تغییر می‌دهند و با اولیای خدا دشمن و با دشمنان خدا دوستند. (11)
حامد الگار، از اندیشه‌وران معاصر جهان اهل سنت، در کتابی تحت عنوان وهابیگری، با بررسی ریشه‌ای خاستگاه و روش و رفتار وهابیت تکفیری و نگاه مسلمانان، آنان را بی‌هویت و بی‌ریشه در اسلام و پدید آمده از سرزمین بی‌حاصل «نجد» که سرزمینی کاملاً بی‌سابقه در اسلام است، می‌داند و این که آن‌ها از اهل سنت و جماعت نیستند، زیرا تقریباً تمام اعمال و سنت‌ها و باورهایی که «محمد بن عبدالوهاب» مروج آن بود، در اندیشه سنیان مردود است. (12) الگار، در تحقیر بنیان‌گذار وهابیت می‌نویسد: «همه آثارش هم از نظر محتوا و هم از نظر حجم، کم اهمیت و مختصر است. (13) او حمله وهابیان به کربلای معلا را در سال 1216 ق و به شهر طائف در سال 1217 ق و کشتار وسیع مسلمانان و تخریب اماکن و حرم امام حسین (علیه‌السلام) و غارت اموال را محکوم و نشانه ددمنشی آن‌ها معرفی می‌کند. (14) از نظر الگار، پیآمد مشرک نامیدن مسلمانان غیر وهابی این بود که جنگ با مسلمانان، نه تنها مباح، بلکه واجب شمرده شد. (15) ایشان در قضاوت نهایی خود می‌نویسد: وهابیان، اصول تعلیمات اسلام را کاملاً وارونه جلوه دادند.» (16)
در این تحقیق، به محورهای فکری شش نفر از عالمان جهان اهل سنت، با تفصیل بیشتر، توجه شده است:

1. سلیمان بن عبدالوهاب (وفات 1210 ق):

سلیمان بن عبدالوهاب، از علمای حنبلی نجد و برادر بزرگ‌تر بنیان‌گذار سلفی‌گری تکفیری، از مخالفان جدی است که با نوشتن کتاب الصواعق الالهیة فی الرد علی الوهابیة، بی‌پرده به خطر این جریان تصریح و بدون تأثیرپذیری از نسبت خانوادگی با آزاداندیشی، مبانی آن را با محک نقد علمی ارزیابی می‌کند و با مساعی فراوان، بنیادهای اندیشه آنان را به چالش می‌کشد. ایشان در کتاب مذکور، از جریان وهابیت به «فتنه» یاد می‌کند. (17) او در تقبیح نظریات و استدلال‌های آن‌ها از تعابیری چون مفاهیم «فاسدة» و «احتجاج فاسد» استفاده می‌کند. (18) که نشان دهنده موضع شدید سلبی او در مورد جریان مذکور است.

وهابیت تکفیری گسسته از سلف

سلیمان، افراط وهابیان را در مخالفت با توسل و نذر، حتی برخلاف نظر سلف تئوری‌پرداز آن‌ها، یعنی ابن‌تیمیه و ابن‌قیم می‌داند. (19) او سپس نظریه آن‌ها را در مورد تکفیر مسلمانان به علت نذر و قربانی برای غیر خدا و تبرک به قبر و مسح آن رد می‌کند. (20)
سلیمان، با مقایسه معنی‌دار بین عمل صحابه و سلف صالح با وهابیان، به انقطاع روش و دیدگاه آنان با سلف تصریح می‌کند. خوارج با وجود این که «کلاب النار» نامیده شده‌اند و طبق خبر نبوی، همانند تیر رها شده از کمان از اسلام خارج شده‌اند و امام علی (علیه‌السلام) و عثمان را تکفیر می‌کردند، اما امام علی و صحابه آنان را کافر نخواندند. (21)

هم مسلکی با خوارج به جای سلف صالح و بدنه امت

سلیمان، با طعنه‌ای پر معنی در شبیه‌سازی زیرکانه می‌نویسد: «اولین گروهی که از بدنه امت خارج شدند، گروه خوارج در زمان علی بن ابی‌طالب بودند که در بیان پیامبر، همانند تیری که از کمان رها می‌شود، از اسلام خارج شدند و با کافر دانستن غیر خود، به کشتار مسلمانان دست زدند. (22) او با زیرکی و استفهام انکاری می‌پرسد: «تزعمون انکم ائمة تجب طاعتکم؟ (23) ایشان سپس با ذکر مفاد احادیثی از جوامع روایی اهل سنت و شواهد زیاد از رفتار بزرگان دین که از نظر وهابیان کفر شمرده می‌شود، مدعای آنان را باطل اعلام می‌کند. (24) سلیمان، تلاش بیهوده تکفیری‌ها را در تخریب قبور صالحان ملامت می‌کند و آن را پدیده‌ای برخلاف نظر عموم مسلمانان می‌داند، زیرا مقبره‌ها در بلاد مسلمانان از سال‌های قبل وجود داشته است، ولی کسی به سبب وجود آن‌ها بلاد مسلمانان را بلاد کفر ننامید. (25)

بی‌توجهی وهابیان به اصول اندیشه اهل سنت

او در ادامه با لحنی ملامت‌آمیز، وهابیون را مورد خطاب قرار می‌دهد که با فرض گمان شما که نذر و امثال آن، برای غیر خدا کفرآمیز می‌دانید، اصل مسلّمی مورد پذیرش و اجماعی اهل سنت مغفول مانده است که مورد تصریح ابن‌تیمیه هم می‌باشد و آن این که: «ان الجاهل و المخطئی من هذه الامة لو عمل من الکفر و الشرک ما یکون صاحبه مشرکاً او کافراً لانه یعذر بالجهل و الخطاء حتی تتبین له الحجة... او ینکر ما هو معلوم بالضرورة من دین الاسلام مما اجمعوا علیه اجماعاً جلیاً قطعیاً یعرفه کل من المسلمین من غیر نظر و تأمل.» (26) او با واقع‌بینی به اصل دیگری اشاره می‌کند که مخالف صریح روش پروژه مشرک‌سازی و کافرانگاری مسلمانان است و آن این که جز در افراد بسیار معدودی، ایمان خالص صددرصدی یافت نمی‌شود و وجود مقداری ناخالصی، کسی را از آیین اسلام خارج نمی‌کند: «ههنا اصل آخر و هو ان المسلم قد تجتمع فیه المادتان الکفر و الاسلام و الکفر و النفاق و الشرک و الایمان و آن‌ها تجتمع فیه المادتان و لایکفر کفراً ینقل عن الملة کما هو مذهب اهل السنة و الجماعة.» (27)

پروژه تکفیر مسلمانان برخلاف اصول تعلیمی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

سلیمان، بخش قابل توجهی از کتاب خود را به مخالفت با مشرک‌سازی و کافرانگاری مسلمانان اختصاص داده است و با ذکر 52 حدیث از کتب معتبر اهل سنت و جماعت، تصریح می‌کند که قائلان به شهادتین را نمی‌توان نسبت کفر داد. پیآمد این دیدگاه، محکومیت علمی و عملی با نظریات و رفتارهایی است که موجب گسستگی در جوامع اسلامی و واگرایی در ملت واحده و کشتار وسیع مسلمانان بعد از ظهور و بروز پدیده تنگ‌نظرانه تکفیری شد.

2. سید احمد زینی دحلان (1231-1304 ق):

از علمای شافعی و مفتی مکه، صاحب تألیفات متعددی از قبیل الفتوحات الاسلامیة بعد الفتوحات النبویة، السیرة النبویة، تاریخ الاندلس، تاریخ امراء بلد الحرام، فتنة وهابیت و الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة است. این عالم سنی در دو کتاب اخیر، خصوصاً فتنه وهابیت، با ادبیات آتشین، از رهبران جریان تکفیر و مواضع فکری و عملکرد آن‌ها انتقاد کرده است.

توصیف بنیان‌گذار جریان تکفیر

زینی دحلان، رهبر وهابیت تکفیری را با این عبارت‌ها توصیف می‌کند: «محمد بن عبدالوهاب کسی است که این بدعت را جعل کرد. او در روز جمعه در مسجد درعیه خطبه می‌خواند و در هر خطبه‌ای می‌گفت: «هر کس به پیامبر متوسل شود، کافر است» برادرش شیخ سلیمان بن عبدالوهاب که از اهل علم بود، او را شدیداً انکار نمود و از هیچ یک از بدعت‌هایش پیروی نمی‌کرد. روزی برادرش سلیمان به او گفت: «ارکان اسلام چندتاست؟ گفت پنج تا، او گفت: ولی تو اسلام را شش تا می‌دانی و ششم آن این است که هر کس از تو تبعیت نکند، مسلمان نیست.» (28)
محمد بن عبدالوهاب، گمراه کننده مردم و فردی خبیث و کج رفتار و بدعت‌گذار و تحریف کننده قوانین شرع بود و با علمای دین مخالفت کرد و مؤمنان را بدون وجه، تکفیر نمود. (29) استاد رهبر وهابیان، محمد سلیمان کردی، نسبت ابن‌عبدالوهاب را به کفر از مسلمانان که او آن‌ها را متهم به کفر کرد، نزدیک‌تر می‌دانست. (30) ابن‌عبدالوهاب فردی یاوه‌گو است. (31)
در عبارت‌های فوق به چند نکته مهم اشاره شده است: 1. محمد بن عبدالوهاب در افزایش ارکان دین بدعت‌گذار، گمراه کننده، فردی با سوء نیت و کج رفتار است؛ 2. ممنوعیت توسل به پیامبر توسط ابن‌عبدالوهاب که امری مشروع است؛ 3. عدم اقناع نزدیکان رهبر این جریان از مدعیات وی و صحه گذاشتن بر عدم اقناع توسط علمای اهل سنت؛ 4. خود محوری ابن‌عبدالوهاب در دعوت به اندیشه‌های خود و تکفیر و مجازات خشن مخالفان توسط پیروان او؛ 5. ادعاهای وهابیت به کفر نزدیک‌تر است از مخالفان آن‌ها؛ 6. رهبر وهابیان، فردی بی‌منطق و یاوه‌گوست.

انتقاد از رفتارها و خشونت‌های وهابیت تکفیری

زینی دحلان، ظهور وهابیت را فتنه ناگوار در حجاز توصیف می‌کند. (32) ایشان معتقد است که فتنه وهابیت یکی از مصیبت‌های بزرگی بود که اهل اسلام گرفتار آن شدند. (33)
اتهام توسعه آیین وهابیت در سایه کشتار نفوس محترم مسلمانان و غارت اموال آن‌ها و عدم ترحم به زنان و کودکان در این مسیر نامشروع، از دیگر محورهای انتقادی بر جریان تکفیر است. (34) از اعمال ناشایست وهابیان، جسارت به جرم نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) و شکافتن ضریح مطهر و غارت تمام اموال آن در سال 1220 ق است. (35) در این رویه ناروا و بی‌حاصل، وهابیان گنبدهای اولیای خدا و صالحان را ویران کردند. (36) زینی دحلان، درماندگی و ورشکستگی علمای وهابی را در مقابل محاجه‌ی علمای حرمین شریفین، به الاغ‌هایی تشبیه می‌کند که از مقابل شیر گریخته‌اند. (37)

انحراف در دیدگاه‌های کلامی تکفیری‌ها

زینی دحلان، عقاید بنیان‌گذار وهابیت را در مورد منع زیارت و توسل به قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تقبیح می‌کند. (38) ابن‌عبدالوهاب در نظریاتش، ادله مقبولی ندارد. (39) او هم چنین بر موضع‌گیری بسیاری از علمای دین در مقابل نظریات محمد بن عبدالوهاب با تألیف کتب متعدد صحه گذاشته است. (40) علمای حرمین شریفین در سال 1165 ق در حکم‌رانی مسعود بن سعید بن سعد بن زید، عقاید وهابیان را کفرآمیز می‌دانستند. (41)
به زعم زینی دحلان، ابن‌عبدالوهاب آیینی اختراع کرد که مسلمانان گذشته و حال را مشرک قلمداد می‌کرد. (42) تشبیه وهابیان به خوارج (43) و این که آنان همانند خوارج، آیاتی از قرآن را که در مورد کافران است، مؤمنان نسبت می‌دهند (44)، از اتهامات وهابیت در اندیشه دحلان است. او با استناد به نصوص و رفتار صحابه به تفصیل، عقاید وهابیان را در مورد رد توسل، استشفا به نبی توسط مرد نابینا، توسل خلیفه دوم به عباس، عموی پیامبر، برای استسقا و استعانت مقبول و مشروع از اولیا، را مردود می‌داند. (45)

مشروعت توسل و استغاثه

دحلان، بخش قابل توجهی از کتاب الدرر السنیة را به مشروعیت توسل و مخالفت با نظر وهابی‌ها در این مورد اختصاص داده است: «اما منع التوسل مطلقاً فلا وجه له». (46) وی با صراحت، زیارت و توسل را مبتنی بر کتاب و سنت و اتفاق نظر امت، مشروع می‌داند: «اعلم رحمک الله ان زیارة قبر نبیناً (صلی الله علیه و آله و سلم) مشروعة، مطلوبة بالکتاب و السنة و اجماع الامة». (47) ایشان منشأ توسل را تعلیمات نبی اسلام معرفی می‌کند: «اما التوسل فقد صح صدوره من النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)». (48) دحلان، برای متفرد نشان دادن وهابیان در مخالفت با توسل تصریح می‌کند: «و الحاصل، ان مذهب اهل السنة و الاجماع صحة التوسل و جوازه بالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فی حیاته و بعد وفاته.» (49)
رفتار صحابه از رفتارهای معیار در جهان اهل سنت است. دحلان با این میزان به رد تنگ‌نظری وهابیت می‌پردازد: «اما التبرک بآثار الصالحین فقد کان الصحابة یزدحمون علی ماء وضوئه و یتبرکون به.» (50) ایشان با تقبیح مخالفان توسل و کج فهمی آنان در تلقی نادرست از کمک خواهی، اعلام می‌کند که طرف استغاثه خود خداوند است و دیگران واسطه‌ای بیش نیستند: «فالمستغاث به حقیقة هو الله تعالی و اما النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فهو واسطة بینه و بین المستغیث.» (51) اعتقاد به مؤدی شدن توسل به کفر و شرک، براساس نگاه مانعان توسل، تخیلی نارواست. (52) او با ذکر شیوه عموم مسلمانان اعم از سلف و خلف، پندار مانعان توسل و تکفیری‌ها را مردود می‌داند: «و من تتبع اذکار السلف و الخلف و ادعیتهم و اورادهم وجد فیها شیئاً کثیراً فی التوسل و لم ینکر علیهم احد فی ذلک، حتی جاء هولاء المنکرون.» (53) ایشان روش تکفیری‌ها را افراط و تجاوز از حدود می‌داند که اکثر امت را کافر و خون و اموالشان را مباح و آنان را همانند مشرکان زمان پیامبر تلقی می‌کنند. (54)
دحلان از صفحه 103 تا 136 کتاب مذکور (فتنه وهابیت)، در عنوانی با نام «طرف من مقابحه»، اعمال و رفتار محمد بن عبدالوهاب و پیش‌گویی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مورد فتنه او با ذکر نمونه‌های روشن و مستند، مورد انتقاد شدید قرار می‌دهد. توسل به اولیا و پیامبر، بدون اعتقاد به استقلال در تأثیرگذاری مشروعیت دارد و صحابه عامل به آن بودند. (55) و شخص رسول خدا این رویه را به امت آموزش داده است. (56)
زینی دحلان، جریان تکفیر را جریانی منحرف و توأم با بدعت می‌نامد و شخصیت رهبران آن در به چالش جدی می‌کشد و نقطه تمرکز فکری آن‌ها را در اتهام شرک و کفر به دیگران با روش علمی و با شواهد متنی و تاریخی و رویه مسلمانان نقد می‌کند.

3. محمد زاهد کوثری (1296-1371):

از بزرگان احناف آسیای صغیر و صاحب تألیفات و تعلیقات بسیاری است. او از مخالفان و منتقدان جدی ابن‌تیمیه و محمد ابن‌عبدالوهاب است به گونه‌ای که ابن‌تیمیه را بدتر از خوارج معرف می‌کند.

خطای فاحش تکفیری‌ها در حوزه عقاید

کوثری، برای متفرد نشان دادن تکفیری‌ها در مشروعیت توسل، مسلمانان را به کتاب مصباح الصلاح فی المستغیثین بخیر الانام تلسمانی مالکی از علمای قرن هفتم (م 683 ق) ارجاع می‌دهد. ایشان در کتاب مقالات الکوثری، در مورد تنقیص مقام امام علی (علیه‌السلام) در کتب ابن‌تیمیه واکنش سختی نشان داده است و گروه‌های تکفیری را به خوارج تشبیه می‌کند. (57) که در لسان نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به خروج از دین، همانند خروج تیر از کمان تشبیه شده‌اند. (58) کوثری، عقاید کلامی ابن‌تیمیه را در موضوع تشبیه و تجسیم و مطالب خلاف شأن خداوندی (59) و هم‌گرایی پیروان ابن‌عبدالوهاب را با او در این موضوعات، نقد جدی کرده و عقاید آن‌ها را کفر آشکار نامیده است. (60) کوثری، با استناد به آیات تنزیه، نظر ابن‌تیمیه را در مورد قرار گرفتن خدا روی عرش که به منزله نشیمن‌گاه بودن عرش برای خداست و قیام حوادث و اثبات حرکت برای او، کلماتی الحادی و کفر آشکار می‌نامد. وی در تعریضی آشکار می‌نویسد: «وهابیان برخلاف کتاب و سنت، خون زائران قبور و متوسلان را مباح می‌دانستند.» (61)
کوثری، ابن‌عبدالوهاب را «زعیم المشبهه» می‌خواند. (62) نظریات ظاهرگرای صریح ابن‌تیمیه در کتب خود در مورد صفات خبری، موجب این گونه قضاوت‌های علمای اهل سنت شده است. ابن‌تیمیه در کتب متعدد خود بر صفات خبری، موجب این‌گونه قضاوت‌های علمای اهل سنت شده است. ابن‌تیمیه در کتب متعدد خود بر صفات خبری و عدم جواز تأویل آن‌ها از معانی ظاهری تأکید می‌کند. (63) کوثری، شواهد بسیاری از کتاب و سنت و رفتار بزرگان و صحابه و اعتقاد علمای مشهور جهان اهل سنت، مانند فخر رازی، سعدالدین تفتازانی و سید شریف جرجانی، برای نقض عقاید وهابیت و مشروعیت استغاثه و توسل به بزرگان و زیارت قبور نقل می‌کند و نظریات تکفیری‌ها را نقد می‌نماید. (64)
می‌توان نتیجه گرفت که ایشان، نظریات ابن‌تیمیه و پیروان او را در صفات خبری و عرصه‌های دیگر نکوهش می‌کند و آنان را به تشبیه و تجسیم و انحراف از توحید، یعنی بنیادی‌ترین اصل اسلامی و قرآنی متهم می‌کند که نشانه عمق انحراف آن‌هاست. تلاش تبلیغی بی‌حاصل تکفیری‌ها ایشان را هرگز قانع نمی‌کند و این ناکامی بزرگی برای این جریان مدعی تبعیت از سلف است که یک عالم سنی از مطالب آن‌ها اقناع نشده است.

نقد رفتار خشونت‌آمیز جریان تکفیر

رفتار بی‌سابقه و بدعت‌گونه وهابیان در هدم قبور با این عبارت کوثری مورد انتقاد قرار می‌گیرد که بر قبر و روضه پیامبر از اول تا حال بنایی مستقر است. (65) هیچ عالم اسلامی در خصوص بنای قبر روضه مطهر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) احساس ناخوشآیندی نداشت. چگونه می‌شود عملی شرک‌آمیز باشد، اما قاطبه مسلمانان در مورد آن اهتمام ویژه داشته باشند. کوثری، در تعریضی آشکار می‌نویسد: «وهابیان برخلاف کتاب و سنت، خون زائران قبور و متوسلان را مباح می‌دانستند. (66) اتهام آدم‌کشی که از گناهان کبیره در لسان قرآن است». (67) از دیگر موارد قابل ذکر در نقد جریان تکفیر می‌باشد.

4. حسن بن فرحان الکالکی (معاصر، متولد 1390 ق):

از علمای معاصر عربستان و دارای تألیفات مهمی از قبیل بیعة علی بن ابی‌طالب فی ضوء الروایات الصحیة، داعیة لیس نبیا، نحو انقاذ التاریخ الاسلامی و غیره می‌باشد. او نه تنها با جریان متصلب و ظاهرگرای حاکم بر آن جا موافق نیست، بلکه آن‌ها را با محوریت کتاب داعیة لیس نبیا به صورت جدی نقد قرار کرده است. فضای بسته آن محیط، بر آزاداندیشی و انصاف علمی وی اثر سوء نداشته است و در فضای تقلید زده وهابیان متحجر ظاهرگرا، فریاد آزاداندیشی و تلاش اجتهادگونه او بسیار خرسند کننده و امیدبخش است.

مظلومیت تاریخی اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

فرحان المالکی، در آن فضای مسموم، با شجاعتی مثال زدنی از مظلومیت اهل بیت و امام علی (علیه‌السلام) در فرهنگ اسلامی سخن می‌گوید و دیکتاتوری بنی‌امیه را آماج نقدهای خود قرار می‌دهد. او می‌نویسد:
«به هر حال» نویسنده که با جدیت به بررسی تاریخ پرداخته و به حقانیت امام علی و اهل بیت او و در نهایت، مظلومیت آن‌ها در فرهنگ ما (اسلامی) پی برده است و نیز ظلم و دیکتاتوری بنی‌امیه و اوج حمایت از آن‌ها در فرهنگ ما را شناخته است، چاره‌ای جز نقد تاریخ ندارد، خواه در ارزیابی خود راه صواب بپوید یا خطا. (68)
او در تعریضی آشکار به مادحین معاویه، همانند ابن‌تیمیه و دیگران می‌نویسد: «اگر نگارنده، ستمگری معاویه را ناپسند می‌شمارد، به دلیل پیروی از فرقه زیدیه یا اباضیه یا امامیه نیست، بلکه به دلیل پیروی از نصوص شرعی است.» (69)
اگر مطالب ابن‌تیمیه در مورد تمجید از معاویه و بنی‌امیه با عبارت‌های فوق مقایسه شود، میزان استقلال رأی و روح جست‌وجوگری و شجاعت بیان یافته‌های فرحان مالکی بیشتر نمایان می‌شود. ابن‌تیمیه در تعریف از معاویه، سنگ تمام می‌گذارد: «کانت سیرة معاویة مع رعیتة من خیار الولاة و معاویة کان خیراً من الاشتر النخعی و من محمد بن ابی‌بکر»؛ (70) روش معاویه با مردم از بهترین روش‌های حاکمان بود و معاویه از مالک اشتر نخعی و محمد بن ابی‌بکر بهتر بود. «کان (معاویة)‌ یعطی اقاربه عطاء کثیراً و یعطی غیر اقاربه به ایضاً و کان محسناً الی جمیع المسلمین»؛ (71) معاویه به نزدیکان و غیر آنان بخشش فراوان می‌کرد و با تمام مسلمانان نکوکار بود.
ایشان در فضای بسته و حاکمیت حنابله غیر عقلی و گذشته‌گرای مذموم، با تأکید بر استقلال فکری، محور حرکت و تبعیت محض را فقط خدا و پیامبرش می‌داند: «لا نتبع من البشر الا محمداً... لا نتمحو الاحول قال الله و قال رسوله.» (72)

مبارزه بی‌امان با انحراف تکفیر و ضرورت روشن‌گری

فرحان مالکی، از جریان وهابیت به عنوان «فتنه بزرگ» و «مصیبت گسترده» نام می‌برد (73) برای معرفی حرکت متفرد و غیر اسلامی وهابیت، معتقد است که این جریان که خاستگاهش نجد عربستان می‌باشد، به همه فرقه‌های اسلامی ستم کرده است: «و کلهم قد ظلمناهم». (74) وی معتقد است که پیروان ابن‌عبدالوهاب به اندازه‌ای منحط شده‌اند که نظریات او را بر احادیث شریف مقدم می‌دارند که انحرافی آشکار از روش سلفی است. (75) پیروان ظاهرگرای ابن‌عبدالوهاب، عمر خود را با امور بی‌ارزش تباه کرده‌اند و امور مهمی را مانند تکفیر مسلمان و مباح دانست خونشان که محترم و لازم الرعایه است، کوچک می‌شمارند و با نابخردی، خود را رهرو سلف صالح می‌دانند. (76) او خود را به جلوگیری از آثار شوم و آلودگی تکفیر ظالمانه و ریخته شدن خون بی‌گناهان در محیط خفقان عربستان سعودی متعهد می‌داند: «من التلوث لتکفیر الظالم او الدماء المعصومه». (77)
فرحان مالکی، ضمن متهم کردن وهابیان به تقلید نابجا از رهبران ظاهرگرا و تکفیری، به صورت مضمر، ضرورت بازگویی خطاهای اشخاصی چون ابن‌عبدالوهاب و ابن‌تیمیه را یادآور می‌شود. (78) او در تحلیل شخصیت بنیان‌گذار جریان تکفیر، وی را بدعت‌گذار و رویه‌اش را برخلاف اسلاف می‌داند که سرزمین مسلمان‌نشین عربستان را به ناروا به دو بخش دارالاسلام و دارالکفر تقسیم کرد. (79) علمای معاصر ابن‌عبدالوهاب، رتبه و شأن علمی برای او قائل نبودند. (80) او از دانشمندان وهابی به دلیل کتمان اشتباهات ابن‌تیمیه و ابن‌عبدالوهاب که زمینه فریب جوانان را فراهم کرده است، به شدت گلایه می‌کند. (81) او ابن‌تیمیه و ابن‌عبدالوهاب را پیش‌گامان دعوت به تکفیر می‌نامد و از آن‌ها انتقاد می‌کند. (82) وی با صراحت کامل اعلام می‌کند که در مکتب شیخ عبدالوهاب، شوائب و انحرافاتی وجود دارد. (83) و عدم جامعیت رهبر تکفیری‌ها مورد تصریح ایشان است. (84) او ابن‌عبدالوهاب را به افراط‌گری، غفلت، رفتار ظالمانه با علمای مخالف، ناتوانی و بدعت‌گذاری توصیف می‌کند. (85)
در سخنان و بیانات تکفیری‌ها، از منهج شیخ عبدالوهاب به «دین» یاد شده است که اعترافی است به بدعت در اختراع دینی غیر دین اسلام که مسلمانان به آن اعتقاد دارند. در متن توبه نامه علمای مکه که توسط وهابیان تدوین شده بود، به واژه دین تصریح گردیده است: «ان هذا الدین الذی قام به شیخ محمد بن عبدالوهاب و دعا الیه امام المسلمین سعود بن عبدالعزیز...» (86)
او به صورت تلویحی به وهابیت افراطی اتهام می‌زند که به علت تبرئه رهبر خود، اسلام را قربانی کرد (87) از منظر عده‌ای از علما، در اندیشه و عمل وهابیت تکفیری، خصایص خوارج وجود دارد: «فهم یرون ان خصائص الخوارج مجتمعة فیهم لانهم یکفرون المسلمین و یستبحون دمائهم» (88) نقد علمی نظریات ابن‌عبدالوهاب در مورد اتهام‌زنی وی به مسلمانان و تمجید از کفار قریش نیز در کتاب فرحان مالکی آمده است. (89) ایشان با تأسف و مقایسه پر معنی از رفتار وهابیت و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌نویسد: «مسلمانان صادق و متدینی به دین‌داری شهادت دادند و به ارکان اسلام اقرار کردند. اما از جنگ و تکفیر در امان نماندند، در حالی که منافقان صدر اسلام به دروغ شهادت می‌دادند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز می‌دانست که دروغ می‌گویند، اما جان و مالشان حفظ شد. (90)

چالش‌های کلامی و اعتقادی وهابیت تکفیری

فرحان مالکی در کتاب داعیة لیس نبیاً از صفحه 33 تا 80، از بند بند کتاب کشف الشبهات را انتقاد علمی و 33 شبهه درباره آن را بیان و نقد می‌کند. ایشان مشروعیت توسل و شفاعت را با استفاده از سیره گذشتگان اثبات می‌کند. (91)
وی می‌نویسد:
هرج و مرج تکفیر، نتیجه حتمی مسلک ابن‌عبدالوهاب است که قلمرو تکفیر را توسعه داد. (92) از نظر او، حتی وجود برخی رفتار شائبه‌انگیز در بین مسلمانان با احتمال تأویل، مانع انتساب آن‌ها به کفر است: «فتأویل مانع کبیر من موانع التکفیر. (93)
نسفی از اندیشه‌وران ماتریدی، برخلاف نظر جریان تکفیری ظاهراگرا، از قول بسیاری از علما نقل می‌کند که نمی‌توان صفات خبری را بر معانی ظاهری حمل کرد و در مواردی، تأویل را برای صیانت از عقیده صحیح و نسبت مجاز به خداوند واجب می‌داند. (94)
بیاضی، از مشاهیر متکلمان ماتریدی هم به تأویل صفات خبری از معنای ظاهری قائل است. (95)
فرحان مالکی، با تعریضی که نشان دهنده‌ی خودمحوری وهابیت تکفیری است، می‌نویسد: «تعریف آنان از مسلمان با تعریف سایر مسلمانان متفاوت است. مسلمان فقط کسی است که تابع شیخ عبدالوهاب باشد. (96) از نظر آن‌ها، مسلمانان جهان غیر از اتباع شیخ عبدالوهاب، دینی غیر از اسلام اختیار کرده‌اند. (97) موارد تکفیر آن‌ها بسیار گسترده است و دامن افراد زیادی را می‌گیرد که این نمونه‌ها قابل ذکرند: تکفیر صریح علما و قضات برجسته نجد و اساتید آن‌ها (98) علمای حنبلی، مثل شیخ سلیمان بن سحیم حنبلی (99) فرقه امامیه با وجود آن که ابن‌تیمیه آن‌ها را فقط بدعت‌گذار نامیده است. (100) سب‌کنندگان صحابه (101) (برخلاف روش امام علی که با وجود این که خوارج او را تکفیر کردند و دشنام دادند، آنان را تکفیر نکرد)، ابن‌عربی و اتباع وی، (102) به دلیل نفی صفات که از اعاظم کلامی اهل سنت است (103)، معتزله، حنفیه، صوفیه و پیروان مذاهب چهارگانه. (104)
فرحان مالکی، در نقد «توحید قبوری» وهابیت می‌نویسد: «برخی اماکن، همانند مدینة النبی و کنار قبور صالحان در مظان استجابت دعاست و ابن‌حزم در این مورد ادعای اجماع کرده است.» (105) ذهبی و برخی از علما، تبرک به قبر را جایز دانسته‌اند و بارها گفته‌اند که خاک فلانی، پادزهری آزموده شده است: «قبر فلان تریاق مجرب». آیا با این اعتقاد، علما کافر شده‌اند؟ (106) ایشان تصریح می‌کند که تبرک جستن به خاک قبر صالحان توسط علمایی که ما به سلفی بودن آنان مفتخریم، رایج بوده است. (107) وی در تعریضی معنی‌دار می‌نویسد: «مسلمانان متوسل به قبور انبیا، صاحب قبر را پرستش نمی‌کنند و ادعای شیخ عبدالوهاب در این مورد اشتباه است. آنان جز خدا را پرستش نمی‌نمایند. (108)
او هم‌چنین به تقابل وهابیان با علمای نجد که موافقشان نبودند، (109) اسامی 22 نفر از علمای برجسته مخالف وهابیت را ذکر می‌کند که در میان آنان،‌ از فقها و علمای برجسته حنبلی و ساکن نجد و مناطق دیگر عربستان وجود دارد. (110) او یادآور می‌شود که لازمه منطقی منهج شیخ عبدالوهاب، تکفیر کسانی است که برای غذا گرفتن به دیگران مراجعه می‌کنند یا به کعبه سوگند یاد می‌نمایند یا در مدح صالحان و غیر آن‌ها مبالغه می‌کنند. این مسئله، دامن طرف‌داران افراطی او را می‌گیرد که از او و ابن‌تیمیه، به وفور تعریف و تمجید کرده و می‌کنند. (111) ظاهرگرایی حنابله تکفیری به اظهارنظرها و فتاوی سخیف و سبک توسط آن‌ها منجر شده است که مردم در مورد آن بی‌اعتنایند. تحریم آموزش جدید و بیان این که علوم جدید، پایه‌های الحاد را تشکیل می‌دهند، (112) ممنوعیت بازی فوتبال به دلیل عدم سابقه در زمان خلفای راشدین! (113) و منع از کلاه گذاشتن و پوشیدن شلوار، (114) نمونه‌هایی از مطالب فراوانی است که لازمه تصلب دیدگاه وهابیت متحجر می‌باشد.
ابزار تکفیر در اندیشه‌ی وهابیت به تعهد درونی تبدیل شده است. به گونه‌ای که آن‌ها هم‌دیگر را نیز تکفیر می‌کنند. (115) فرحان مالکی، با تأسف اظهار می‌کند: «وهابیان به دو دلیل از اهل بیت (صلی الله علیه و آله و سلم) سفارش شده‌ی قرآن و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیزارند: 1. پیروی از ابن‌تیمیه و غلات حنابله؛ 2. به علت خصومت تاریخی با شیعه.» (116) لذا دشمنی آن‌ها، جنبه‌ی علمی قابل اعتنا ندارد و این خطای فاحش را باید در شمار رفتارهای پرخطای تاریخی آن‌ها ارزیابی کرد و به انحرافشان از سنت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) و روش سلف صالح پی برد. فرحان مالکی در نهایت، ادعای علمای اسلام مبنی بر انحراف ابن‌عبدالوهاب در سه موضوع تکفیر مسلمانان، ادعای نبوت و اعتقاد به جسم بودن خدا (117) را تأیید می‌کند و بر آن‌ها صحه می‌گذارد.

5. محمد سعید رمضان البوطی (1347-1434 ق):

البوطی، از علمای معاصر اهل سنت و قربانی خشونت کور سلفی‌های تکفیری در سوریه، عالمی متین و دانشمندی متفکر و مصلح بود. ایشان د رکتاب السلفیة مرحلة زمنیة مبارکة لا مذهب اسلامی، وهابیت تکفیری را به تلویح و تلمیح با «عنوان متمذهب بالسلفیه (متظاهر به سلفی بودن)» منتسب می‌کند، (118) که بدعتی است بی‌سابقه و در بین سلف، سابقه ندارد (119): «المتذهب بالسلفیه، بدعة لایقرها اتباع السلف (120) ان المتذهب بمذهب جدید اسمه السلفیه، یقوم علی عصبیة الانتماء شیئی آخر لا شان له بالاتباع المطلوب». (121) ایشان روح مذهب مخترع را عصبیت و مبتنی بر خودخواهی می‌داند: «روحها العصبیه و انانیتها الجماعیه.» (122)

بدعت سلفیت

این عالم دانشمند، تعیین عنوانی به نام «مذهب سلفی، را بدعتی در دین (بدعه طارئة فی الدین) می‌داند که امت واحد و یک پارچه اسلامی را از هم جدا کرده است و شمول آن بسیار محدود می‌باشد و عده‌ای خاص به نام «سلفی‌ها» را در بر می‌گیرد که سلف صالح این امت و خلف ملتزم به راه و روش آن‌ها، آن را به رسمیت نمی‌شناسند. (123)
او در مورد بی‌ریشه بودن این مذهب ادعایی می‌نویسد: «در زمان سلف، مذهبی سلفی با ممیزاتی که از سایر مسلمانان جدا بوده است و دارای شرف و امتیازی باشد، وجود نداشت». (124) اگر ادعای سلفیه درست باشد، گروهی هم می‌توانند مذهبی به نام «راشدین» و «صحابیین» اختراع کنند». (125) وجود اختلاف در سلف صالح، موجب تقسیم آن‌ها به گروهی خاص نشد و آن‌ها مخالفین خود را بدعت‌گذار نمی‌نامیدند. (126)
وی در قضاوت قاطع خود در بی‌هویتی این جماعت می‌نویسد: «برای محقق فرهنگ و اندیشه و فهم اسلامی احتیاجی به بحث نیست که به علم یقینی متوجه شود. این بدعت جدید (سلفیت)، هیچ ریشه ثابتی در گذشته دور و نزدیک تاریخ این امت و تاریخ قانون‌گذاری اسلامی ندارد. (127)
سلفیه، از اهل سنت و جماعت نیستند. (128) اگر منظور آن‌ها از نام «سلفیه»، اهل سنت و جماعت باشد، مرتکب بدعت در نام‌گذاری شده‌اند و اگر منظور چیز دیگری است، پس در اسم و معنی بدعت صورت گرفته است که محتوای آن باطل می‌باشد. (129)

انعطاف داشتن و سیال بودن در روش سلف صالح و جمود سلفیه

البوطی، به روش تبلیغ آن‌ها در ادعای انحصار و احتکار حق در خود و نسبت بدعت و ضلالت به دیگران، اعتراض می‌کند و آن را تعصب شنیع می‌داند. (130) ایشان روش ظاهرگرایی و تحجر و جمود سلفیت را با شیوه‌های تحلیلی و ارجاع به مستندات تاریخی و منهج و ممشای سلف صالح رد می‌کند، زیرا در حیات سلف صالح، دگرگونی‌های متنوع و مختلف جریان داشته است و آن‌ها بر گفتار و اقوال خود جمود نداشتند. (131)
او برای اثبات مدعای خود به نمونه‌هایی اشاره می‌کند: نحوه زندگی در مکه با هجرت به مدینه متفاوت باشد؛ مثلاً در مکه لباس دوخته شده مرسوم نبود، ولی در مدینه تحت تأثیر رسوم یمن و عجم رسم شد و سلف هم از آن تبعیت کردند. کاسه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه از چوب سخت بود و در مدینه از ظرف شیشه‌ای استفاده نمودند و مهر کردن نامه در مکه معمول نبود، ولی در مدینه،‌ روش حاکمان وقت جهان در مهر کردن نامه‌ها رسم شد. (132) او ادامه می‌دهد که عصر تابعین، معرکه اختلافات فکری و اجتهادی میان بزرگان رأی و حدیث بود (133) وی در تعریض به روش تصلب در گذشته می‌نویسد: «منهج سلف اجتهاد در امور اجتهادپذیر بود.» (134)
البوطی، در اعتراض به شیوه سلفیت تکفیری، انعطاف علمی را شرط روش مقبول می‌داند: «صاحبان رأی در مسائل، حق دارند به درست بودن نظریات خود مطمئن شوند، ولی حق ندارند مخالفان خود را گمراه و خارج از حوزه هدایت بدانند.» (135)
از ویژگی‌های نوشته البوطی، نقد جدی و روش‌مند پذیرش فهم مطلق نظریات سلف است. (136) او تغییر شیوه‌های فکری (اسالیبهم الفکریه) مسلمانان اول را با توجه به گسترش دایره فتوحات اسلامی و آشنایی با اصول حیات اجتماعی و اقتصادی و ایمان عده‌ای از پیروان ادیان دیگر که حامل عناصری از ادیان سابق خود بودند و هم‌چنین مجادله‌های علمی پیش آمده را امری طبیعی می‌داند. (137) وی می‌نویسد: «شرایط جدید و نیاز به تبلیغات در سرزمین‌های دیگر، مناقشات ارباب مذاهب، موازین لغت و بیان و ضرورت دفاع عقلی از دین، موجب تغییر رویه صحابه می‌شد.» (138)
مهم‌ترین نتیجه این بحث، عدم منهج و شیوه واحد در سلف صالح است که برای ابد قابل تبعیت باشد. لذا پایبندی شدید در ظواهر، موجب رکود اندیشه و سردرگمی است.

آسیب‌شناسی در حوزه روش سلفیت

البوطی، در موضوع روش‌شناسی، با بیان معیار فهم درست متون و نصوص دینی به سلفیه ایراد می‌گیرد که چرا پویا و به روز عمل نمی‌کنند. فهم از متون دینی، موازینی از قبیل کیفیت دلالت الفاظ بر معنی، نص و ظواهر، مجمل و مفصل، انشا و اخبار، عام و خاص و مطلق و مقید دارد و هر کس به آن‌ها ملتزم باشد، چه در عصر سلف و چه بعد از آن‌ها، تابع کتاب الله و سنت رسول الله است و اگر ملتزم نباشد، از کتاب و سنت بهره‌ای نمی‌برد، گرچه در زمان صدر اول بوده و در مجالس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حضور دائم داشته است. (139) او شیوه ابن‌تیمیه (آبشخور اصلی نظریه سلفی تکفیری) را به علت تکفیر دیگران با کمترین اجتهاد و نیز مخالفت با تصوف، رد می‌کند. (140)

تیپ‌شناسی سلفیه

البوطی معتقد است که پیروان مذهب سلفی، بدعت‌گذار گمراهند و باعث خصومت‌ها و اختلافات در بین مسلمانان شده‌اند. (141) نام بردن از وهابیت سلفی تحت عنوان «الفتنه الشنعاء» (142) و «فتنه بدعت‌آمیز»، (143) نشان دهنده‌ی دیدگاه به شدت انتقادی اوست. البوطی می‌نویسد: «سلفی‌های وهابی، گرفتار خفتگی عقل شده‌اند و نسبت دادن جمود عقلی و عدم تحرک فکری به سلفی‌های متصلب، توصیف فاصله گرفتن این گروه از روش عقلانی مورد تأکید نصوص دینی و رویه متفکران اسلامی است. (144)
سلفی‌ها در تمام کیان اسلامی، موجب تفرقه شده‌اند و به دلیل جراحت‌های این فتنه بدعت‌آمیز زیان‌هایی به پیکره امت واحد وارد شده است که وحدت مسلمانان را تهدید می‌کند و همه از این وضع گلایه‌مند هستند. (145) اقدام برای علاج این جراحت، سد بابی است که از آن به بدنه امت اسلامی رخنه کرده است: «ان استنکار هذه الرعونات الشنیعه، لا یکون الا بمعالجتها و لا یکون معالجتها الا بسد الباب الذی اقتحمت منه.» (146)

انحراف و تزلزل در عقاید سلفیت تکفیری

ایشان در قسمتی از نوشته‌های خود، از عقاید کلامی سلفیه وهابی انتقاد می‌کند. توسل به مقام رسول الله و صالحان ثابت است و عده‌ای در زمان حضرت به عرق، مو و آب وضوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تبرک می‌جستند. (147) توسل به صالحان، انسان را از ملت اسلام خارج نمی‌کند و اعتقاد به این خروج، توهمی است که دلیل ندارد. (148) از نظر ما اشکال ندارد که کسی قصد زیارت قبر و مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را داشته باشد. (149) نظر و استناد ابن‌تیمیه در مورد بدعت بودن زیارت قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) با میزان لغت و شرع، واهی است. (150) ابن‌تیمیه در اظهاراتی تند و خارج از عرف، استغاثه کنندگان به میت و غایب و دعاکنندگان در نزد قبور را همانند بت‌پرستان می‌داند که شیطان با آنان تخاطب می‌کند. (151)
البوطی، در قضاوت نهایی، پیروان وهابیت سلفی را گمراهان حیله‌گری می‌داند که در پوشش عنوان مرده‌ی بی‌روحی به نام «سلفیه» جلوه‌گری می‌کنند و از مسیر ترقی باز مانده‌اند. منهج رشد، مشخص و روشن است و منهجی است که ادعای متمسکان به کتاب و سنت را نشان می‌دهد و مسیر گمراهان و حیله‌گران را مشخص می‌کند، نه این کلمه مرده‌ی سلفیه. و در نهایت تفاوتی بین سلف و خلف نیست، بلکه منهج‌شناسی و تمسک به آن مهم است. (152)

6. حسن بن علی السقاف (معاصر، متولد 1380 ق):

از علمای شافعی اشعری و از مخالفان و ناقدان معاصر و پرشور وهابیت در کشور اردن است. ایشان در کتاب مناقشة منهج الوهابیة فی العقیدة و التکفیر، السلفیة الوهابیة افکارها الاساسیة و جذورها التاریخیة، اندیشه‌ها و رفتار تکفیری‌ها را آماج نقدهای نفس‌گیر قرار می‌دهد.

وهابیت، پدیده بیگانه با کلیت جهان اسلام

سقاف به طعنه، وهابیان تکفیری را «متسلف (متظاهر به سلف)» می‌نامد (153) تأکید وی بر رسمیت مذاهب هفتگانه حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی، امامی، اباظی و زیدی و رد نگاه متصلب و متحجر وهابیان تکفیری است. (154) سقاف از شیوه‌ها و روش‌های آن‌ها با نسبت سنجی از روح تعالیم اسلامی، انتقاد شدید می‌کند. رویکرد خشن وهابیت با توجه به تأکید اسلام بر اخلاق، عاطفه، الفت و رحمت، مردود می‌باشد. (155) عملکرد وهابیت، موجب آزار قلوب مؤمنان راست کردار شده است. (156) مسلمانان در سیر تاریخی خود، واجد علوم با ارزشی مانند کلام، فقه، تصوف و عمارت (بنّایی) شده‌اند و آن‌ها را گسترش داده‌اند و در حوزه مدنیت اجتماعی، با اقلیت‌های مذهبی با رحمت و مدارا برخورد کرده‌اند که مایه افتخار در عالم شده است، ولی وهابی‌ها، ارزشی برای این امور قائل نیستند. (157)
سقاف، سلفیت و وهابیت را یک‌سان می‌انگارد که در داخل جزیرة العرب به وهابی حنبلی و در خارج، سلفی نامیده می‌شوند. وهابیت از سلفیت به وجود آمده است. (158)
برخلاف این نظر، سلفیت انواع مختلفی دارد که شاخه نجدی آن وهابی است، اما در شبه قاره، پیروان دیوبندی شاه ولی الله دهلوی و در مصر، بسیاری از اتباع اخوان المسلمین سلفی هستند، ولی وهابی نمی‌باشند.

عقاید کلامی وهابیت بر بنای بی‌بنیاد

از منظر حسن بن علی سقاف، ریشه ظاهرگرایی وهابیت در اندیشه‌های حنبلی است و مذهب حنبلی نظریات واضحی در مورد تشبیه و تجسیم

عبارات مرتبط با این موضوع

موضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیریموضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیری نویسنده علیرضا موضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیریجریان تکفیری به عده معدودی از علمای حنبلی منطقه نجد عربستان متعلق است که برای توجیه هشدار روسیه نتیجه نداد خبر فارسیموضع انتقادی اندیشه وران اهل سنت در برابر جریان های تکفیری خاص به مقوله ایمان و به راسخون یار همیشه همراه اسلام شناسیموضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیری سنت در برابر جریان وهابیت در گفتار علمای اهل‌سنت پایگاه جامع فرق، … انتقادی اندیشه‌وران اهل‌سنت در برابر جریان‌های در برابر جریان‌های تکفیری تجاوز به بازیگر زن مشهور در کافی شاپ عکس خبر …موضع انتقادی اندیشه وران اهل سنت در برابر جریان های تکفیری در نقد در برابر هجرت اعتراض آمیز علما به قم، در اعتراض به اقدامات …اندیشهتاریخوتمدنموضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیریموضع انتقادی علمای شافعی در برابر ابن‌تیمیه …خانه موضع انتقادی های تکفیری هستند در اهل‌سنت صورت گرفت که در این مصون سازی جامعه اهل سنت کشور در برابر جریان های تکفیری …اهل سنت ایران جامعه اهل سنت کشور در برابر در برابر جریان های جریان های تکفیری در وهابیتچنانکه فتاوی تکفیری در پس اهل سنت در برابر شیعه در مقابل جریان های موضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیری


ادامه مطلب ...

تأثیر افکار ابن‌تیمیه در گسترش جنایت‌های جریان‌های تکفیری

[ad_1]

چکیده

مسلمانان جهان و ملت‌های غیراسلامی این روزها شاهد شدت حمله‌های دَدمنشانه‌ی گروه‌های تکفیری هستند، که با عقاید تند علمای سلفی جهادی و وهابی و با حمایت مالی و نظامی کشورهای غربی و عربی، در حال گسترش در جهان اسلام هستند؛ این مقاله در پی بررسی افکار، عقاید و احکام سخت‌گیرانه‌ی ابن‌تیمیه و تأثیر آن‌ها بر گروه‌های جهادی و افراطی عصر حاضر است؛ با بررسی‌های انجام شده به نظر می‌رسد که ابن‌تیمیه نقش به سزائی در وقایع جهان اسلام به ویژه در سده‌ی اخیر داشته است. وی با سازماندهی برخی از مبانی «سلفیه» هم‌چون «انفتاح باب اجتهاد و ترویج ظاهرگرایی و مخالفت با عقل و منطق» و با سخت‌گیری در برخی از معارف اعتقادی سلف هم‌چون توحید، شرک و منحصر کردن توحید در توحید عبادی و گسترش دایره‌ی تکفیر و هم‌چنین ارتباط دادن اعتقادات افراطی خود به سیاست برای مقابله با مخالفین خود (مخصوصاً شیعیان) باعث به وجود آمدن رویکردی منفعلانه و در عین حال رادیکالی نسبت به مخالفانشان شد.
در گستره‌ی تاریخ نیز برخی چون محمد بن عبدالوهاب و برخی از جریان‌های تکفیری حاضر با استفاده از همان تفکرات افراطی و شیوه‌های ابن‌تیمیه، جهان اسلام را به سمت خشونت‌گرایی و ارهاب سوق می‌دهند، از این رو امروزه شاهد بسیاری از جنایت‌ها به اسم اسلام در مناطق مختلفی از جهان اسلام هم‌چون سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان، سومالی و... هستیم.

مقدمه

امروزه در جهان اسلام شاهد گرایش‌های انحرافی جدیدی در قالب مبارزه با بدعت، شرک و به اصطلاح ایجاد حکومت اسلامی هستیم که بر این اساس بسیاری از مسلمانان به عنوان یک وظیفه دینی و برخی نیز به جهت منافع مادی به پا خواسته‌اند، و به بهانه‌ی مبارزه با کفر، شرک و بدعت، مرتکب جنایت‌های زیادی شده‌اند که خیانت‌هایشان را می‌توان در کشورهای سوریه، عراق، بحرین، افغانستان و... به وضوح مشاهده کرد. پایه‌گذار اصلی این تفکر در قرن هشتم فردی به نام «احمد بن تیمیه حرانی دمشقی» (726 ق) بود که در ابتدا آراء و افکار وی به شدت مورد انتقاد علمای معاصر خود قرار گرفت و دیری نپائید که افکار وی رو به خاموشی نهاد، ولی در برخی از محافل درسی شاگردانش، چون ابن‌قیم جوزی (691-751 ق) افکار وی هم‌چون آتشی در زیر خاکستر مطرح بود تا این که بعد از چهار قرن افکار ابن‌تیمیه توسط فردی به نام محمد بن عبدالوهاب بروز کرد و آتشی در جهان اسلام به پا نمود که امروزه نیز همان افکار را در قالب گروه‌های سلفی تکفیری می‌توان دید، از این رو این مقاله با پیوند جریان محمد بن عبدالوهاب و گروه‌های تکفیری به افکار و اعتقادهای ابن‌تیمیه و تأثیرپذیری آن‌ها از وی، در پی منشأ اصلی ترویح جنایت و خشونت‌های امروز جهان اسلام است.
بنابراین در ابتدا مهم‌ترین افکار ابن‌تیمیه را که باعث گسترش خشونت‌ها شده بررسی و سپس به تأثیرپذیری محمد بن عبدالوهاب و گروه‌های تکفیری از افکار وی اشاره می‌کنیم.

مهم‌ترین تفکرات ابن‌تیمیه در باب گسترش جنایت‌های سلفیه

ظاهرگرایی

تفکر ظاهرگرایانه که از اهل حدیث و در رأس آن احمد بن حنبل آغاز شد، بعدها به وسیله اشاعره ادامه یافت و در قرن هشتم توسط ابن‌تیمیه با عقاید جدیدی نظیر: «نفی توسل و تکفیر مرتکبین آن، نفی شفاعت و تبرک جستن و...» سازماندهی شد و در قرن‌های اخیر نیز پیروان ابن‌تیمیه، چون محمد بن عبدالوهاب و علمای وهابی به انتشار افکار او پرداختند، ابن‌تیمیه با احیای نقل‌گرایی و توسعه‌ی ظاهرگرایی در یک چهارچوب مشخص، توانست شیوه‌ای را در مقابل عقل‌گرایان تشکیل دهد و معرفت‌شناسی سلفیه را به سمت ظاهرگرایی سوق دهد.
روش ابن‌تیمیه در باب «معناشناسی صفات خبریه‌ی خداوند» که ظاهرگرایی است (2) باعث شد تا راه برای قائلین به تشبیه و تجسیم هموار شود، به همین سبب امروزه برخی از علمای وهابی بر ظاهرگرایی و تجسیم در صفات خداوند اصرار دارند. (3) وی با محکوم کردن عقل‌گرایان، فیلسوفان و منطقیین را مشرک می‌خواند (4) و عقل را فقط یک خدمت‌گزار در محدوده قرآن و سنت معرفی می‌کند و اجازه ورود به محدوده دین و فراتر از آن را به صورت مستقل نمی‌دهد. (5) اخذ به ظاهرگرائی، منزوی کردن عقل و مخالفت با منطق علاوه بر آثار مخرب فقهی که در طول زمان داشته (6) موجب ظهور تصورات خشک و ساده‌انگارانه (7) و در عین حال متعصب‌گرایانه نسبت به فهم دین شده است، و زمینه را برای گسترش جریان‌های تکفیری به وجود آورد، صالح السریه رهبر گروه جهادی «الفنیة العسکریه» (8) صراحتاً به ظاهرگرایی در آیه‌های قرآن حتی در آیات متشابه تصریح می‌کند و روش صحابه را بر همین می‌داند و تفکر در این آیات را مخصوص کلام علمای عصر حاضر می‌داند. (9) و شکری مصطفی (10) به جهت معنای ظاهری روایات منقول از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که حاکی از کاربرد شمشیر در جنگ بین مؤمنان و کفار است معتقد به تبعیت از سلف صالح، در امور اعتقادی و نظامی شده است. و با کنایه به ابزارهای جدید جنگی، سعی دارد اثبات کند که بنابر سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مؤمنان باید در جنگ‌ها از ابزارهای ابتدایی استفاده کنند. (11) و امروزه نیز فرماندهان و مقامات ارشد گروه‌های تکفیری با سوء استفاده از روش ظاهرگرایی، اشخاص بسیاری را به بهانه‌ی دیدن خداوند و رسیدن به بهشت وادار به جهاد می‌کنند. (12)

اجتهاد و تقلید

این روزها همواره فتواهای شتاب‌زده و افراطی در مورد کشتار مسلمانان از سوی علمای وهابی صادر می‌شود و به عنوان احکام اسلام به مسلمانان تلقین می‌شود. ابن‌تیمیه یکی از شاخص‌ترین چهره‌های سلفی در سده‌های میانه، رویکرد تقلید ستیزی را سامان بخشید، (13) وی انحصار اجتهاد در ائمه چهارگانه اهل سنت را به علت عدم عصمت‌شان قبول ندارد و مؤید کلام خود را سخنی از احمد بن حنبل نقل می‌کند که گفته است: «از من تقلید نکنید، از مالک، شافعی، اوزاعی و ثوری تقلید نکنید، پس یاد بگیرید همان طوری که ما یاد گرفتیم.» از این روی ابن‌تیمیه هر کسی را به اندازه علمش به احکام مجتهد می‌داند، (14) و حتی حکم به تکفیر و قتل کسی می‌دهد که معتقد باشد، تقلید یکی از ائمه اربعه به طور معین واجب است، و اگر معتقد باشد به وجوب تقلید، ولی نه به طور معین، ابن‌تیمیه او را مسلمان نمی‌داند، (15) محمد بن عبدالوهاب نیز که اجتهاد را «رد الأمر إلی الله و رسوله» (16) می‌دانست، با یک گرایش افراطی‌تری به تقلیدستیزی پرداخت به گونه‌ای که تقلید کردن را شرک پنداشته و پایه اصلی دین مشرکین معرفی کرد. (17) وی معتقد بود پیروی از فتاوای علمای مذاهب مختلف، پیروی از آرا و هواهای مختلفی هست که شیطان آن را وضع کرده است. (18)
محمد بن عبدالوهاب در نامه‌ی خود به ابن‌عیسی، فتوا به جواز قتل کسانی که عقیده اهل سنت و جماعت را دارند می‌دهد و فقه مصطلح بین مذاهب اسلامی را شرک دانسته و با تمسک به آیه (اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِن دُونِ اللّهِ)، یکی از مصادیقش را «فقه» تفسیر می‌کرد و می‌گفت: «همین فقه است که خداوند آن را شرک نامیده و دنبال کردن آن را «ارباب غیر از خدا» معرفی کرده است». (19) از این روی از نسبت دادن کفر به علمای سایر مذاهب و حتی علمای حنبلی ابایی نداشت. (20)
البانی، در تعلیق خود بر حدیثی در کتاب حافظ منذری (مختصر صحیح مسلم) فقه مذاهب اسلامی، خصوصاً مذهب حنفی را در کنار کتاب تحریف شده انجیل قرار می‌دهد و هم‌چنین مقلدین مذاهب دیگر را از دشمنان سنّت می‌داند. (21)
بنابراین با انفتاح باب اجتهاد و تقلید ستیزی از یک سو و ممانعت از عقل‌گرائی و گرایش به ظاهرگرایی از سویی دیگر باعث شد، تفاسیری جدید از دین در قالب احکام افراطی‌گری مطرح شود که سیر این رویکرد باعث شده که امروزه بسیاری از گروه‌های تکفیری به اسم اجرای احکام اسلام برای خود حکم صادر کنند و مرتکب جنایت‌های فراوانی شوند.

تفاسیر افراطی از معارف دینی

آنچه که باعث تفاوت ادیان و مذاهب با یک‌دیگر است، اعتقاداتی است که افراد در هر دین و مذهبی به آن پایبند هستند، افراط‌گرائی دینی یکی از هنجارهای مذهبی است، که بسیاری از افراد را به خود مشغول ساخته و گرایش‌های متفاوتی را به وجود آورده است، بی‌شک دین مبین اسلام نیز از این هنجارها مبری نبوده و در همان اوایل ظهور دین اسلام افراط‌گرائی با شعار «لاحکم الالله» توسط خوارج بروز یافت، و تا به امروزه در قالب‌ها و گروه‌های مختلفی ادامه داشته، و امروزه نیز در قالب گروه‌های جهادی در سرتاسر جهان اسلام شاهد افراطی‌گری‌ها و جنایت‌های آن‌ها هستیم که مرجع مبانی اعتقادی برگرفته از مبانی و اعتقادهای ابن‌تیمیه است. (22)
ابن‌تیمیه با قرائتی نو از عقاید سلفیه توحید، را به سه قسم توحید ربوبی، عبادی و توحید اسماء و صفات خداوند تقسیم کرد (23) و با اهمیت دادن به توحید عبادی و تفسیری افراطی از آن، معتقد بود که پیامبران صرفاً برای دعوت به توحید الهی مبعوث شده‌اند، (24) بنابراین توحید ربوبی به تنهایی مانع از کفر کسی نمی‌شود. (25) وی با استدلال به این که «مقصود از توحید در اسلام توحید عبادی است و خداوند با کلمه «لااله‌الاالله» توحید عبادی را قصد کرده»، دو اصل را برای اسلام ثابت می‌کند 1. تسلیم فقط در برابر خداوند تعالی 2. تسلیم در برابر خداوند باید خالی از هرگونه شرکی باشد. (26) وی با تجسیم خواندن خداوند (27) و ندادن ملاکی مشخص برای توحید و شرک، و سخت‌گیری در باب استغاثه، توسل و تبرک به غیر خداوند، و قرار دادن آن‌ها به عنوان یکی از اقسام شرک، (28) راه را برای افراط‌گری وهابیون و گروه‌های جهادی هموار کرد به طوری که ابن‌عابدین از علمای مشهور حنفی می‌نویسد:
فرقه‌ی وهابیت تمام اهل سنت را کافر دانسته و فقط خودشان را موحد می‌پندارند و هر کس با اعتقاداتشان مخالف باشد از دیدگاه آنان مشرک و کافر است و به همین علت کشتار اهل سنت و علمای آن‌ها را مباح دانسته‌اند. (29)
در کتاب کشف الشبهات محمد بن عبدالوهاب، همان کلمات و استدلال‌های ابن‌تیمیه مورد توجه قرار گرفته، و معتقد است مشرکان زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قائل به توحید ربوبی بودند ولی چون در توحید عبادی منحرف شده بودند و از بت‌ها استمداد می‌طلبیدند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ارسال شد تا آن‌ها را از شرک عبادی نجات دهد و با مشرکان بجنگد، بنابراین اگر کسی در این زمان نیز قائل به توحید ربوبی باشد، ولی اگر در توحید عبادی دچار شرک شود کافر است، و از این نکته چنین استفاده می‌کنند: «پس کسانی که از قبول و اموات، تبرک، شفاعت و توسل جویند مشرک و کافرند، چرا که در توحید عبادی دچار شرک شده‌اند. (30) افراطی‌گری در تکفیر و مشرک خواندن مسلمانان چنان در سخنان وی تصریح شده که بارها حسن بن فرحان مالکی در کتاب «داعیة و لیس نبیاً»، بر این نکته اشاره کرده و می‌گوید:
شایسته نیست این همه خطا مرتکب شویم، تا روا بودن جنگ با مسلمانانِ اهل رکوع و سجود را اثبات کنیم، با این ادعا که آن‌ها از هر جهت همانند کفاری هستند که همه‌ی آن‌ها اهل نماز، حج، صدقه و ذکر خدا بودند. آن‌گاه کشتار مسلمانان را در جنگ با آنان با جنگ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با کفار یکسان بدانیم! (31)
و در جواب از ابن‌عبدالوهاب می‌گوید: خداوند شیخ را عفو فرماید، چرا که این عبارت، دلالت بر تکفیر آشکار تمام یا بسیاری از علمای عصر اوست. اگر منظور او همه‌ی کسانی باشد که واژه‌ی اعتقاد را در کتاب‌های اعتقادی به کار می‌برند، او تمام علمای عصر خود را تکفیر کرده است و چنانچه منظور او اعتقاد به باور خاصی باشد مانند «عقیده صوفیه»، برخی از علما را، بدون توجه به تأویل‌های آنان کافر دانسته است با وجود این که تأویل، یکی از موانع بزرگ تکفیر به شمار می‌رود. (32)
امروزه نیز تفکرات افراطی را در سخنان برخی از علمای سلفیه جهادی شاهدیم. در استفتائی که از ابومحمد مقدسی درباره‌ی استغاثه و توسل می‌شود وی با اشاره به مسئله توحید و آیات مربوط به آن فتوا به شرک اکبر بودن توسل و زیارت می‌دهد و معتقدین به آن را از اسلام خارج می‌شمارد، (33) ابومصعب زرقاوی رهبر القاعده‌ی عراق تمام این زیارات و توسلات را جزئی از طاغوت می‌خواند و آن را مستند به کلام ابن‌تیمیه می‌کند، (34) او می‌گوید: «اگر کسی مردم عوام رافضه را مثل مردم عوام اهل سنت بخواند این ظلم به عوام اهل سنت است، چرا که اصل توحید بین این دو گروه متفاوت است، رافضه به حسین (علیه‌السلام) و آل البیت استغاثه می‌کنند و عزاداری و مرثیه‌خوانی می‌کنند و قائل به عصمت آن‌هایند و این‌ها همه شرکیاتی است که بخشیده نمی‌شود و جهل آن‌ها نمی‌تواند عذری برای آن‌ها باشد. (35)

تکفیر نزد ابن‌تیمیه

از اساسی‌ترین مفاهیمی که باعث ترویج خشونت‌ها در جهان اسلام شد مفهوم «تکفیر» است که آثار فراوانی بر آن مترتب است از این رو کتاب‌ها و مقاله‌های زیادی نگاشته شده است، ولی آنچه که به اختصار در این جا ذکر می‌شود، تأثیرپذیری گروه‌های جهادی و افراطی سلفی‌گری از تکفر تکفیر است. بررسی منشأ این تفکر و علل ترویج آن در میان افراطی‌گران سلفی می‌تواند گام مهمی در عرصه‌ی گسترش جنایت‌های امروز جهان اسلام باشد.
بررسی‌ها نشان می‌دهد منشأ این تفکر، گرچه به دوران صدر اسلام باز می‌گردد، ولی هرچه از عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فاصله می‌گیریم این مسئله به شکل گسترده‌تری ادامه داشته و موجب ایجاد فرقه‌های گوناگونی شده است، شاید اسف‌بارترین نمونه‌ی تکفیر در صدر اسلام، تکفیر امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) باشد که توسط خوارج انجام گرفت که از آن‌ها به عنوان یک گروه افراطی، تکفیری یاد می‌کنند، (36) ولی آنچه که امروز باعث تشکیل گروه‌های تکفیری شده است، تفکرات افراطی خوارج نیست که وهابیان امروزه خود را مبری از آن‌ها می‌دانند، (37) بلکه افکاری برگرفته از تفکرات ابن‌تیمیه می‌باشد. از این رو افکار ابن‌تیمیه به عنوان منشاء فکری گروه‌های سلفی و اعمال ابن‌عبدالوهاب به عنوان الگوی عملی گروه‌های افراطی سلفی و وهابی قرار گرفت. افکار برخی از روشن‌فکران عصر حاضر، چون سید قطب و ابوالاعلی مودودی را نمی‌توان نادیده گرفت، ولی مهم در این مقاله تأثیرگذاری افکار تکفیری ابن‌تیمیه است که بدون شک بسیاری از روشن‌فکران و افراطیون عصر حاضر متأثر از آن بوده‌اند، هر چند برخی از علمای وهابی، امروزه در پی اثبات عدم تکفیر از جانب ابن‌تیمیه شده‌اند، (38) ولی شواهدی که در کتاب‌های ابن‌تیمیه هست خلاف این مطلب را می‌رساند، چرا که با توجه به مبانی روش‌شناسی وی که بر نقل‌گرائی و مبانی معرفت‌شناسی‌اش بر حدیث‌گرائی و مخالفت با عقل‌گرائی پایه‌گذاری شده است، (39) باعث شده تا مبانی اعتقادی وی در باب توحید منحصر به یک توحید عبادی باشد که بسیاری از اعمال مسلمانان، چون توسل، شفاعت، تبرک و... را شرک بخواند و در یک فتوای افراطی، حکم به قتل و کشتار مسلمانانی بدهد که به قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و قبول افراد صالح توسل جسته‌اند و از آن‌ها حاجت خواسته‌اند. (40)
این سیر تفکرات و فتاوای ابن‌تیمیه باعث موجب از افراطی‌گری نسبت به تکفیر زائران قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شد، (41) به طوری که محمد بن عبدالوهاب به پیروی از وی، تمام مسلمانانی را که به ملائکه و انبیای الهی و صالحان توسل می‌کنند مشرک و کافر دانسته و ریختن خونشان را مباح و غارت اموالشان را جایز شمرده است، (42) وی در کتاب کشف الشبهات خود بیش از 24 بار مسلمانان را مشرک خوانده و بالغ بر 25 بار آن‌ها را کافر، مرتد، منافق، دشمن توحید و... دانسته است، (43) زینی دحلان در این رابطه می‌نویسد: «که محمد بن عبدالوهاب مسلمانان را از زمان خود تا ششصد سال قبل کافر می‌دانسته و تمامی کسانی را که از او تبعیت نمی‌کردند تکفیر کرده و خونشان را مباح می‌دانسته است، (44) در عصر حاضر نیز افرادی، چون عبدالسلام فرج، رهبر گروه افراطی الجهادِ مصر در کتاب الجهاد فریضة غائبه، به صراحت، حکام کشورهای اسلامی و غیراسلامی را طبق فتوای ابن‌تیمیه تکفیر کرده (45) و طبق فتوای وی ارتداد حاکمان مسلمان را شدیدتر از غیر مسلمان می‌داند، (46) در این کتاب بخشی به نام «مجموعه الفتاوی لابن‌تیمیة تفید فی هذه العصر» وجود دارد، که بسیاری از احکام جهاد و قتال را در این بخش بر طبق فتاوای وی حکم می‌کنند که این حکایت از تأثیرپذیری نویسنده از افکار ابن‌تیمیه دارد.
صالح السریه (47) در رساله الایمان خود به صراحت بهترین عقاید امروز جهان اسلام را اعتقادات ابن‌تیمیه و شاگردانش می‌داند و در ادامه‌ی رساله‌ی خود را بر این اساس بنا می‌کند. (48)

گرایش تکفیری ابن‌تیمیه در ایجاد تفرقه میان مسلمانان

یکی از مهم‌ترین عوامل که باعث گسترش جنایت‌های در میان مسلمانان شد، ایجاد تفرقه میان آن‌ها و دامن زدن به اختلافات مذهبی و تکفیر کردن مذهب مخالف است. ابن‌تیمیه با مواضع تندی که علیه شیعیان مخصوصاً در کتاب منهاج السنة خود گرفت و با صدور فتواهایی در این زمینه بی‌شک توانسته بود برای آیندگانی که در پی بهانه علیه شیعیان‌اند و آن‌ها را کافر می‌دانند، مؤثر باشد.
ابن‌تیمیه در کتاب منهاج السنه می‌گوید: «رافضی‌ها، بناهای ساخته شده بر قبرها را بزرگ می‌دارند و در آن اعتکاف می‌کنند و همان طور که به زیارت خانه‌ی خدا می‌روند به زیارت آن بناها می‌روند و برخی زیارت این بناها را از حج بزرگ‌تر می‌دانند، بلکه معتقدند فردی که نمی‌تواند به زیارت خانه‌ی خدا برود، این بناها را زیارت کند. این نوع از دینداری، دینداری مسیحیت و مشرکان است که عبادت کردن بت‌ها را به عبادت کردن خداوند برتری می‌دادند. (49) و یا می‌گوید: اهل علم براساس روایات و احادیث و اسناد موجود متفق‌اند، که رافضی‌ها دروغ‌گوترین طوایف هستند و دروغ‌گویی از گذشته در میان آنان وجود داشته است. شافعی می‌گفت در میان اهل هوی گروهی را شاهدتر بر دروغ و تزویر از رافضی‌ها ندیدم. (50) هم چنین وی فصلی جداگانه به نام «مشابهة الرافضه للیهود و النصاری» قرار داده و آن‌ها را متهم به غلو و تحریف قرآن و... می‌کند (51) آن‌ها را بدتر از خوارج (52) و در مقابل مسلمانان و در کنار تاتار و مغولان (53) می‌خواند، رافضه را انسان‌هایی بی‌عقل و دین می‌داند. (54) و در مباحث اعتقادی ایشان را متهم به تجسیم و تعطیل می‌کند، آن‌ها را قومی به دور از معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) دانسته (55) و با این نگاه افراطی به شیعیان و معرفی برخی فرق شیعه، چون نصیریه و اسماعیلیه، به عنوان فرق غالی و کافر (56) از یک طرف، و از طرفی، قرار دادن تمام فرق شیعه، چون اسماعیلی، اثنی‌عشری، نصیری، زیدیه در گروه واحدی به اسم رافضه می‌آورد. (57)
برخی از ادعاهای وی که عقاید شیعه را شرک‌آمیزتر و بدتر از اسماعیلیه و نصیریه معرفی می‌کند. (58) و عالمان شیعی، چون خواجه نصیر طوسی را به عنوان یکی از علمای اسماعیلی مورد تکفیر قرار می‌دهد، (59) تمام این عوامل باعث شده که جریان‌های تکفیری نتواند بین فرق شیعه تمایزی قائل شوند و تمام مذاهب شیعه را به اسم رافضه تکفیر کنند و این موج افراطی به حدی بوده که حتی برخی از علمای وهابی به صراحت حکم به تکفیر شیعیان داده‌اند. (60) ابن‌جبرین از علمای وهابی در پاسخ به این که آیا به فقرای شیعه می‌تواند زکات پرداخت کرد؟ شیعیان را کافر دانسته و پرداخت زکات را به آن‌ها جایز نمی‌داند (61) و دعا برای پیروزی حزب الله را حرام دانسته و شیعیان را دشمنان اسلام معرفی می‌کند. (62) از شیخ عبدالرحمن براک، مفتی سعودی استفتاء شده: آیا امکان جهاد میان اهل سنت و شیعه وجود دارد؟ وی در پاسخ می‌گوید: «اگر اهل سنت دارای دولت مقتدری باشند و شیعه برنامه شرک‌آمیز خود را اظهار کند، در این صورت بر اهل سنت واجب است که علیه شیعه اعلام جهاد نموده و آنان را به قتل برساند.» (63) از طرف هیئت علمای کبار عربستان هم از سوی 38 تن از علمای وهابی بیانیه‌ای صادر شد که در آن از اهالی سنت دعوت شده بود تا در برابر مخالفان و شیعیان اقدام کنند، که در این بیانیه قتل شیعیان مجاز دانسته شده بود. (64)

نقش ابن‌تیمیه درگسترش موج تکفیر علیه شیعه

منشأ فتاوای تکفیری علیه شیعه را می‌توان در خصومت و فضایی تفکر بنی‌امیه و تضعیف روحیه و فضایی امامیه جست‌وجو کرد، ابن‌تیمیه عملاً در ترویج این تفکر تلاش بسیاری کرد به طوری که معتقد بود، دولت بنی‌امیه بهترین حکومت بوده (65) و بدبختی اسلام از حکومت عباسی بوده، چرا که حکومت عباسی در دست شیعیان و بدعت‌گذاران بوده است، (66) وی هم چنین در جایی دیگر نزول آیه: (وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ) (67) را در شأن بنی‌امیه انکار کرده و این گونه تفسیر را از تحریفات شیعه در قرآن بر شمرده است. (68) وی به گونه‌ای تنقیص شخصیت حضرت علی (علیه‌السلام) و ائمه طاهرین (علیهم‌السلام) را نمود که بسیاری از علماء اهل سنت را به واکنش علیه او واداشت، (69) ابن‌حجر عسقلانی در کتاب الدرر الکامنه، صراحت دارد که تعدادی از مسلمانان - یعنی اهل سنت، ابن‌تیمیه را به خاطر جسارت‌هایی که به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دارد، منافق می‌دانند، (70) چون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «لا یبغضه إلا منافق». (71) و یا ابن‌حجر مکی در کتابی که حتی علیه شیعه نوشته است، وقتی به ابن‌تیمیه می‌رسد می‌گوید: ابن‌تیمیه کسی است که خداوند او را مخذول و منکوب، گمراه و کور، و ذلیل و بی‌مقدار کرده است، علمای بزرگ احوال او را بیان کرده و دروغ گفتار او را مشخص کرده‌اند. (72) در هر صورت تنقیض‌های ابن‌تیمیه نسبت به اهل البیت (علیهم‌السلام) و علمای امامیه از یک طرف و تعصب‌ورزی وی نسبت به بنی‌امیه و رفع تنقیص‌های آنان (73) از طرف دیگر موجب شد که یک نگاه افراطی همراه با تنفر به شیعه به نام رافضه صورت گیرد؛ به طوری که امروزه کتاب‌ها و مقاله‌هایی فراوانی به صورت رایگان در دفاع از عثمان بن عفان و در دفاع از ابوسفیان و معاویه و عمرو بن عاص توزیع می‌شود (74) و گروه‌های تکفیری رسماً اعلام می‌کنند که در پی احیاء بنی‌امیه و انتقام از شیعیان هستند. (75)

تکفیر سیاسی

مهم‌ترین عامل گسترش تکفیر در جهان اسلام از زمانی پدید آمد که وارد مسائل سیاسی شده و علما و امرا آن بیشتر برای پیش‌برد اهداف سیاسی خود استفاده کردند، (76) ابن‌تیمیه گرچه بیشتر به عنوان یک عالم دینی مطرح است تا یک عالم سیاسی، ولی در عین حال بسیاری از گروه‌های افراطی سیاسی منهج علمی و عملی وی را به عنوان یک شناسه مطرح کرده‌اند و حتی برخی از تحلیل‌گران در بطن افکار تکفیری ابن‌تیمیه و ابن‌قیم جوزی، انگیزه‌های سیاسی را برای مقابله با شیعه دخیل دانسته‌اند، (77) از جمله موضع‌گیری‌های سیاسی ابن‌تیمیه، در جریان حمله تاتار به شام و فرار مردم دمشق در سال (702 ق)، بود که ابن‌تیمیه مردم را به جهاد فراخواند. (78) بعد از شکست تاتارها، ابن‌تیمیه به اقدامات جدیدی دست زد، از جمله راندن گروهی از شیعه‌های باطنی نصیری از کوه‌های اطراف دمشق بود. ابن‌تیمیه معتقد بود که این گروه‌های شیعی جاسوسان و حامیان تاتار بوده و در منطقه فساد می‌کردند ابن‌تیمیه با گروهی از یارانش به جنگ این گروه‌های شیعه رفت و تمام افراد مسلح را کشت و درخت‌های آن منطقه را قطع کرد. (79) ابن‌تیمیه با بیان این گزاره که «هر کس دعوت را دریافت کرد و نپذیرفت واجب القتل است» و با قرائت آیه‌های جهاد در راستای آن و تأکید بر فضائل جهاد، قتل کفار و جهاد علیه آنان را جزء اولویت‌های نخست رسالت اسلام شمرده است.
از این روی گروه‌های افراطی برای رسیدن به اهداف و منافع خود در جهت ترویج مواضع خود و نابودی مخالفانش از حربه‌ی جهاد استفاده کرده و برای تغذیه افکار مجاهدین و مشروعیت بخشیدن به جنایت‌های خود از تفکرات ابن‌تیمیه به عنوان تأیید اصول و مبانی خود استفاده می‌کنند. و از اعمال وی به عنوان یک الگو بهره می‌گیرند. ایمن الظواهری در فصل چهارم کتاب التبرئه خود که در باب جهاد و امر به معروف است، ابتدا با استناد به کلام ابن‌تیمیه، جهاد را زمانی معتبر می‌داند که به رأی اهل خبره در دین و دنیا باشد و در پایان این فصل چنین می‌نویسد:
من امیدوارم که خواننده این کتاب، کلام ابن‌تیمیه را در باب جهاد هم بخواند، چرا که وی خودش در عرصه جهاد بوده و مسلمانان را برای جهاد تحریک می‌کرده و عالمی است که احوال جهاد و مجاهدین را به خوبی درک می‌کرده و باید متذکر شد که وی با این که بخشی از عمر خود را در زندان بوده ولی اصلاً در مبانیش خللی ایجاد نشده بلکه محکم‌تر نیز شده تا این که در زندان مرد، پس ابن‌تیمیه استحقاق یک امام و رهبری که بتوان به او اقتدا کرد را دارد. (80)
ابن‌تیمیه بعد از واقعه جبل و کسروان، نامه‌ای به ملک ناصر می‌نویسد و در این نامه بعد از حمد خداوند و تمجید از سلطان می‌نویسد:
مارقین دو دسته‌اند: دسته اول اهل فجور و طغیان، ظالمان و متجاوزان و کسانی که از شعائر ایمان خارج شدند... گروه دوم مارقین (از دین خارج‌شدگان) بدعت گذارند. گمراهان منافق و خارج‌شدگان از سنت و جماعت، جداشدگان از شریعت و اطاعت سلطان مانند اهل جبل، جرد، کسروان که سلطان با آن‌ها جنگید و پیروزی سلطان از نعمت‌های خداوند به او بود. آن‌ها و امثالشان از بزرگ‌ترین مفسدان در امور دین و دنیا هستند، آنان معتقدند که ابوبکر، عمر و عثمان، مسلمانان بدر و بیعت رضوان و همه مهاجران و انصار و تابعین و پیشوایان اسلام و علمای مذاهب چهارگانه و شیوخ اسلام و پادشاهان مسلمانان و سربازانشان و همه مسلمانان کافر و مرتد هستند، حتی از یهود و مسیحیت بدتر هستند، زیرا مرتد بدتر از کافر است به این دلیل اهل فرنگ و مغول‌ها را بر اهل ایمان و قرآن مقدم می‌دانند. (81)
وی در ادامه نامه خود می‌نویسد:
طرفداران این مذهب ملعون مانند اهل جبل عامل و نواحی آن و جزین با آمدن تاتار خوشحال شدند. هنگامی که سپاهیان اسلام از سرزمین مصر حرکت کردند، ذلت و بیچارگی آنان برای همه مسلمانان روشن شد. هنگامی که خداوند اسلام را با آمدن سلطان یاری کرد، برای آنان عزایی بود، این گروه باعث شدند که چنگیزخان به سرزمین‌های اسلامی حمله کند و هولاکو بر بغداد مسلط شود و تا حلب پیش بیاید، این گروه انواع دشمنی را در حق اسلام و اهل آن مرتکب شده‌اند. علت همه دشمنی‌ها این است که معتقدند هر کس با آن‌ها در گمراهیشان همراه نباشد، کافر و مرتد است. از جمله این اعتقادها این است: «کسی که متعه را حرام بداند کافر است، کسی که ابوبکر، عمر و عثمان را دوست داشته باشد یا از آن‌ها راضی باشد، کافر است. کسی که ایمان به منتظر نداشته باشد کافر است، کسی که معتقد باشد خدا را در آخرت می‌بیند کافر است، کسی که بگوید خداوند بر روی آسمان‌هاست، کافر است، کسی که به قضا و قدر ایمان داشته باشد، کافر است». (82)
هم چنین ابن‌تیمیه با جایگاهی که به دست آورده بود به اقداماتی دست می‌زد که در اصل وظیفه حکومت بود. او در سال (669 ق) به همراه تعدادی از یارانش به خانه‌ها می‌رفتند و تمام ظرف‌ها را شکسته و شراب‌ها را می‌ریختند و صاحبان خانه‌ها را سرزنش یا دستگیر می‌کردند. این کار او با استقبال مردم مواجه شد، چرا که تصور می‌کردند حکم قرآن اجرا شده و زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال بازگشت است. (83) هم‌چنین ابن‌تیمیه همراه با عده‌ای از یارانش در ماه رجب سال (704 ق) صخره‌ای را که در کنار رود قلوط بود و مردم بدان نذر می‌کردند قطع کرد. (84)
استفاده از احکام تکفیر و جهاد برای پیشبرد منافع سیاسی، منجر به یک مدل افراط‌گرایی و راهبردی شد که اوج این تفکر در قرن دوازدهم توسط محمد بن عبدالوهاب در جزیرة العرب رخ داد، وی در سال 1158 ق زمانی که امیر درعیه - محمد بن سعود - با وی بیعت نمود و متعهد شدند که با یکدیگر توحید وهابی را در جزیرة العرب گسترش دهند، (85) و در اولین اقدام به تخریب قبور از جمله قبر زید بن خطاب پرداختند (86) و با تسلط بر مکه محل تولد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را و قبر و بارگاه حضرت خدیجه و بسیاری از صحابه و بزرگان دین را با خاک یکسان کردند (87) و یا مرتکب جنایت‌های هولناکی در سرزمین‌های مسلمان از جمله احساء و طائف و نجف و کربلاء و... شدند. (88)
نگاه ابن‌تیمیه به شیعه و فرقه‌های آن به عنوان یک رافضی که دارای اعتقاداتی مخالف با اهل سنت و دارای رویکردی منفعلانه و همراه با دشمنان اسلام است، باعث شده امروزه آتش اختلافات بین مذاهب اسلامی بالا بگیرد و به عنوان یک راهبرد سیاسی برای رسیدن به اهداف پلید خود در محافل غربی مطرح باشد، ایمن الظواهری رهبر القاعده در مجله‌ی نشرة الانصار طی مقاله‌ای مواضع خود را در قبال ایران و شیعیان بیان می‌کند و همان سخنان ابن‌تیمیه را یک بار دیگر تکرار می‌کند و می‌گوید: ما با شیعیان و مردم ایران از نظر اعتقادات با هم اختلافاتی داریم، آن‌ها ابوبکر و عمر و صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را سب می‌کنند و قائل به تحریف قرآن هستند و برای ائمه خود عصمت قائلند و به مهدی آخرالزمانی معتقدند که رجعت خواهد کرد که اگر کسی چنین اعتقاداتی داشته باشد مرتد است مگر این که جاهل بوده باشد. (89)
و یا ابومصعب زرقاوی (90) که مواضعی خشونت‌آمیزتر علیه شیعه نسبت به دیگر رهبران القاعده داشت به طوری که اولویت جنگ را در ابتداء با آن‌ها می‌دانست، (91) نوشته‌های وی به روشنی بر این امر گواهی می‌دهد که در تکفیر کردن مسلمان مخصوصاً شیعیان متأثر از ابن‌تیمیه بوده وی در کتاب الکلماة المضیئه، با سوءظنی که به شیعیان دارد معتقد است که پشت تمام تحرکات آمریکائی که در منطقه وجود دارد رافضه هم دست دارد، به طوری که می‌خواهند حکومت خود را از ایران به سمت عراق و سوریه و سپس کشورهای خلیج فارس ادامه دهند، از این روی وی رافضیان را آدم‌های منافق می‌خواند و آن‌ها را منطبق با آیه‌ی (هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى‌ یُؤْفَکُونَ) (92) می‌داند و آن‌ها را تکفیر می‌کند و در تأیید کلام خود سخن ابن‌تیمیه را ذکر می‌کند و می‌گوید:
ابن تیمیه چه خوب حال این رافضه را توصیف کرده که آن‌ها کفار را علیه مسلمین یاری می‌کنند و کمک آن‌ها به مغول‌ها باعث خروج چنگیزخان شد و هلاکوخان توانستد به کشورها مسلمان عراق و سوریه برسد، به همین خاطر بود که توانستند لشکر مسلمانان را غارت کنند و... قلب‌های مغولان بسیار سخت بود و بر هیچ کسی رحم نمی‌کردند و مهم‌ترین عبادتشان لعن مسلمین و اولیاء الله بود و بزرگ‌ترین اصل برای آن‌ها لعن و تکفیر و سب حاکمان اسلام، خلفای راشدین و علماء اسلام بود... و رافضه هم این مغول‌ها و دولتشان را دوست دارند، چرا که آن‌ها به وسیله‌ی همین مغول‌ها عزت خودشان را به دست آوردند لذا به آن‌ها کمک می‌کردند و مسلمانان را می‌کشتند و حریم‌ها را می‌شکستند... و زمانی که مسلمان‌ها بر مشرکین و نصاری غلبه پیدا می‌کردند این روز برای رافضی‌ها روز غصه و اندوه بود ولی زمانی که آن‌ها بر مسلمین پیروز شدند این روز روز عید و خوشحالی برای آن‌ها بوده است. (93)
ابومصعب با اظهار تعجب از این عبارت‌ها می‌گوید:
سبحان الله، مثل این که ابن‌تیمیه از عالم غیب خبر می‌داده و به اوضاع عصر حاضر اشراف داشته، لذا آن‌ها را توصیف کرده و به ما خبر داده، بنابراین راه برای ما روشن گردیده، چرا که باطن این قوم برای ما ظاهر شده است. (94)
ابن‌تیمیه می‌گوید: به همین خاطر عامه مردم بدترین احساس را نسبت به آن‌ها دارند و جنگیدن با آن‌ها سزاوارتر است تا با خوارج، لذا بین مردم شایع شده که رافضه اهل بدعت‌اند و ضد اهل سنت، چرا که دشمی آن‌ها با سنت رسول خدا و شریعت اسلام ظاهرتر است. (95) وی سخنان بسیاری از ابن‌تیمیه نقل کرده که حاکی از تأثیرپذیری وی دارد. (96)
حتی گروه‌های تروریستی و افراطی داعش و یا جبهة النصره متأثر از همین‌گونه تفکرات هستند، در رساله‌ای به نام دولة البغدادی - الواقع و الحکم الشرعی که منسوب به گروه حکومت داعش هست، گروه‌های حکومتی را به چند قسم تقسیم کرده و مخالفان خودشان را تکفیر می‌کنند و خون و مالشان را مباح می‌کنند که در این صورت گروه‌های جیش المجاهدین و لواء التوحید و أحرارالشام و جبهه النصره کافر می‌شوند. در این رساله که گروه‌های مخالف خود را محکوم به افراطی‌گری می‌کند آمده که آن‌ها قضیه تکفیر را با شبهه افکنی و ظن و گمان، بدون هیچ بینه‌ی معتبری بیان می‌کنند و بسیاری از سربازان هم از آن‌ها اطاعت می‌کنند و مسلمین را می‌کشند همان طوری که کفار را می‌کشند و اعلام می‌کنند که به آن‌ها امتیاز می‌دهند که در کشتن آن‌ها اخلاق جنگ را مراعات نکنند و اسیران و زنان و بچه‌ها و... را حتی با عملیات‌های انتحاری بکشند، آن‌ها همان خوارجی‌اند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده بود که از مشکلات این قوم این است که قرآن می‌خوانند ولی صدای آن از دهانشان بیشتر نمی‌رود، آن‌ها مسلمانان را می‌کشند و بت‌پرستان را دعوت می‌کنند... اگر آن‌ها را درک می‌کردم آن‌ها را هم‌چون قوم عاد می‌کشتم، (97) و ما می‌بینیم که مصلحت شرعی برای ما تعیین می‌کند که این خوارجی که با مجاهدین ما جنگ می‌کنند باید با آن‌ها بجنگیم، چرا که آن‌ها زمین‌های آزاد را به فساد می‌کشند و از کسانی که ضد بشار اسد هستند انتقام می‌گیرند و ثمرات و نتایج جهاد ما را در سوریه از بین می‌برند. (98)
گزارشی که خبرنگار الحیاة (99) از عقاید رهبران گروه‌های تکفیری انتشار کرده به وضوح این خشم افراطی دیده می‌شود، که باعث شده به آسانی مخالفان خود به ویژه شیعیان را کافر بخوانند و خون و مال و ناموسشان را مباح اعلام کنند، در حالی که هیچ یک از آن‌ها صلاحیت صدور حکم تکفیر را ندارند.

نتیجه

ابن‌تیمیه نه تنها به عنوان یک عالم دینی بلکه به عنوان یک رهبر سیاسی توانست نقش بسزایی در وقایع جهان اسلام به ویژه در یک سده‌ی اخیر داشته باشد، وی با سازماندهی برخی از مبانی سلفیه هم چون انفتاح باب اجتهاد و ترویج ظاهرگرایی و مخالفت با عقل و منطق و با سخت‌گیری در برخی از معارف اعتقادی سلف هم‌چون توحید و شرک و منحصر کردن توحید در توحید عبادی و گسترش دایره تکفیر و ارتباط آن با سیاست و با یک رویکرد منفعلانه نسبت به شیعه باعث شد که خشونت‌های جهان اسلام به سمت اختلاف‌های مذهبی برای تأمین منافع سیاسی حرکت کند، از این روی امروزه شاهد بسیاری از جنایت‌ها به اسم اسلام در مناطق مختلفی از جهان اسلام هم چون سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان، بحرین و... هستیم.

پی‌نوشت‌ها

1. پژوهشگر مؤسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم‌السلام).
2. ابن‌تیمیه، مجموع فتاوی، ج 5، ص 114 و ج 17، ص 360؛ فتوی الحمویة الکبری، ج 1، ص 40 و 541.
3. محمد صالح بن عثیمین، مجموع فتاوی، ج 1، ص 115؛ صالح فوزان، الأرشاد الی صحیح الاعتقاد، ص 150؛ علی عبدالعزیز الشبل، التنبیه علی المخالفات العقدیة فی فتح الباری، ج 3، ص 584.
4. ابن‌تیمیه، الرد علی الکبری، ج 2 ص 507؛ همو، الرد علی المنطقیین، ج 1، ص 101 و 488 و 523؛ همو، مجموع فتاوی، ج 13، ص 237؛ ج 4، ص 283، 315؛ ج 9، ص 39؛ همو، عقیدة الاصفهانیه، ص 109 و 110؛ همو، الصفدیه، ج 1، ص 242.
5. همو، درءالتعارض بین العقل و نقل، ج 3، ص 151؛ همو، منهاج السنه النبویه، ج 2، ص 215.
6. بی‌شک بر عقاید کلامی آثار فقهی مهمی، چون مرتد شدن و کافر بودن و... بار می‌شود و در طول تاریخ به خاطر برخی از مسائل کلامی چون مباحث علم و قدرت خداوند و یا جسم و مکان داشتن خداوند خون‌های بسیاری ریخته شده، در سؤالی از هیئت عالی افتاء عربستان درباره این که اگر کسی قائل باشد به این که خداوند در همه جا وجود دارد، چیست؟ پاسخ داده‌اند: خداوند در عرش است و درون جهان نیست بلکه خارج از عالم است و اگر کسی معتقد باشد که خداوند در همه جا هست، کافر، مرتد و بلکه خارج از اسلام است. (فتاوی اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه و الافتاء ج 3، ص 216 سؤال الاول من الفتوی رقم 5213).
7. آن‌ها با تمسک به ظاهر آیات و روایات، برای خود خدایی خیالی ساختند که برای توصیف خداوند آن‌ها می‌توان به کتابهای السنة و یا توحید ابن‌خزیمه رجوع کرد، به عنوان نمونه البانی در حاشیه خود بر السنة ابن‌ابی‌عاصم شماره 471 حدیث ام‌الطفیل، حدیث را صحیح می‌داند که در آن حدیث خداوند را جوانی با موهای بلند و نعلینی از طلا ترسیم کرده که در سبزه‌زار ایستاده است...
8. در سال 1973 م تشکیل شد و به گروهک شباب محمد و یا جماعة صالح السریه مشهور است.
9. سید احمد رفعت، النبی المسلح، ج 1، الرافضون، ص 34.
10. رهبر گروه جماعة التکفیر و الهجرة.
11. سید احمد رفعت، همان، ج 2، الثائرون، ص 129-131.
12. به گزارش فارس. گروه‌های سلفی و وهابی (طالبان) همین رویه را برای پیروان خود پیش گرفته و اسناد بهشت را در قبال کشتن دیگر مسلمانان به آن‌ها اعطا می‌کنند.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911208000695#sthash.CBOeA1P1.dpuf و براساس گزارش خبری عرب تایمز، در میان کشفیات به دست آمده از اجساد برخی تروریست‌های تکفیری در سوریه پس از پاکسازی القصیر، علاوه بر بمب‌های دستی و خشاب‌ها و گلوله‌ها، به وفور قرص‌ها و داروهای تقویت جنسی نیز یافت شده که طبق اظهارات اسیران تکفیری، این قرص‌ها را برای ورود به کاخ‌های حوریان در بهشت آماده می‌کرده‌اند. طبق فتاوای مفتی‌های وهابی، هر کس برای جنگیدن با ارتش سوریه و حزب الله و به نیت سرنگونی بشار اسد به سوریه برود، پس از کشته شدن، مستقیماً وارد بهشت و آغوش حوریان می‌شود! به نقل از:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/220910.
13. ر.ک: ابن‌تیمیه، إقامة الدلیل، ج 5، ص 398؛ لمسودة، ص 462 به بعد.
14. ابن‌تیمیه، مجموع فتاوی، ج 20، ص 210-214.
15. همان، ج 22، ص 249.
16. عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، الدرر السنیة، ج 4، ص 8.
17. محمد بن عبدالله بن سلیمان السلمان، دعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب و أثرها فی العالم الإسلامی، ص 119.
18. الأصل السادس رد الشبهة التی وضعها الشیطان فی ترک القرآن و السنة و اتباع الآراء و الأهواء المتفرقة المختلفة...، (محمد بن عبدالوهاب، مجموعة رسائل فی التوحید و الإیمان، ج 1، ص 396؛ عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، الدرر السنیة، ج 1، ص 174).
19. محمد بن عبدالوهاب، رسائل الشخصیه، ج 1، ص 277.
20. نمونه‌های فراوانی از این موضوع در کتاب الدرر السنیة، ج 10 موجود است.
21. حسن بن علی سقاف، السلفیة الوهابیة، ص 74.
22. همان طور که عبدالله عزّام به آن نکته اذعان می‌کند (عبدالرحیم علی، حلف الارهاب، ج 1، ص 22).
23. ابن‌تیمیه، رسالة التدمریة، الاسماء و الصفات، ج 1، ص 7.
24. همو، درء التعارض، ج 9، ص 344؛ همو، الاستقامه، ج 1، ص 180؛ ج 2، ص 31.
25. محمد بن عبدالوهاب، مجموعة رسائل، ج 5، ص 129.
26. همو، اقامة الدلیل، ج 2، ص 100.
27. ابن‌تیمیه، مجموع فتاوی، ج 3، ص 140 و 142 و ج 6، ص 421.
28. همو، الاستغاثه، ج 1، ص 184؛ ابن‌تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم لمخالفة أصحاب الجحیم، ص 540؛ همو، مجموع فتاوی، ج 25، ص 323؛ ج 27، ص 60.
29. حاشیه رد المختار، ج 4، ص 449.
30. محمد بن عبدالوهاب، کشف الشبهات، ص 31-33.
31. حسن بن فرحان مالکی، داعیة و لیس نبیاً، ص 40.
32. همان، ص 43.
33. ابومحمد مقدسی، مجموع استفتاءات، حکم من یستغیث بغیر الله، ص 2.
34. ابومصعب زرقاوی، الکلمات المضیئة، ص 7.
35. همان، ص 325.
36. طبق نقل مرحوم علامه طباطبایی، طبرسی، زمخشری و... در ذیل آیه 58 از سوره «توبه» دلالت بر وجود ردپای این گروه افراطی در زمان رسول الله است. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 9، ص 319؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ج 5، ص 63؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 7، ص 454؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج 1، ص 115؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج 2، کتاب الزکاة، ص 750-743، ح 148، 147، 158 و 156.
37. به طوری که خود ابن‌عبدالوهاب نیز آن را انکار می‌کند و بین وهابیت و خوارج فرق می‌گذارد، الدرر السنیه، ج 8، ص 204، القصیمی در کتاب الصراع بین الاسلام و الوثنیه، ج 1، ص 470 این نسبت را رد می‌کند.
38. مثلاً به کتاب ضوابط التکفیر المعین عند ابن‌تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و علماء نجد، اثر ابوالعلا راشد بن أبی‌العلا، 1425 ق.
39. سید مهدی علیزاده موسوی، مبانی فکری سلفیه و وهابیت، ج 1، ص 41-55.
40. ابن‌تیمیه، زیارةالقبور و الاستنجاد بالمقبور، ص 17.
41. ابن‌کثیر شاگرد ابن‌تیمیه این را جزء تحریفات سخنان ابن‌تیمیه می‌داند، (ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 14، ص 143).
42. محمد بن عبدالوهاب، کشف الشبهات، ص 58؛ همو، مجموع مؤلفات الشیخ محمد بن الوهاب، ج 6، ص 115.
43. سید محسن عاملی، کشف الارتیاب، ص 148.
44. زینی دحلان، الدررالسنیة فی الرد علی الوهابیه، ص 32.
45. عبدالسلام فرج، الجهاد فریضة الغائبة، ذیل بحث الحکم بغیر ما انزل الله، (ابن تیمیة در کتاب الفتاوی 524/28 می‌گوید: و معلوم بالاضطرار من دین المسلمین و باتفاق جمیع المسلمین أن من سوغ اتباع غیر دین الإسلام أو اتباع شریعة غیر شریعة محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فهو کافر).
46. همان، ذیل بحث حکام المسلمین الیوم فی رده عن الاسلام، می‌گوید: (ابن تیمیه فی الفتاوی 534/28. و قد استقرت السنة بأن عقوبة المرتد أعظم من عقوبة الکافر الأصلی من وجوه متعددة منها. أن المرتد یقتل بکل حال، و لایضرب علیه الجزیة، و لا تعقد له ذمة، بخلاف الکافر الأصلی).
47. رهبر جنبش التحریر الاسلامی (سازمان آزادی‌بخش اسلامی) مصر که در سال (1974 م) بوجود آمد.
48. صالح السریه، رسالة الایمان، برگرفته از آدرس الکترنیکی. http://www.elismaily.tv
49. سید محسن امین عاملی، کشف الارتیاب، ص 232.
50. ابن‌تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج 1، ص 60.
51. همان، ج 1، ص 22-29. وی بارها نسبت‌های ناروایی به شیعه می‌دهد به طوری که می‌گوید: «لَو کانُوا مِنَ الطَّیْرِ لَکَانُوا رَخَمًا، وَلَوْ کَانُوا مِنَ الْبَهَائِمِ لَکَانُوا حُمُرًا» (اگر شیعه را از پرندگان بدانیم باید آن‌ها را مرغ نجاست‌خوار و اگر از چهارپایان بدانیم باید آن‌ها را الاغ بدانیم)
52. ابن‌تیمیه، مجموع فتاوی، ج 28، ص 527 و 528، این در حالی است که در منهاج السنه ج 1، ص 67 حکم به قتل خوارج می‌دهد.
53. ابن‌تیمیه، مجموع فتاوی، ج 28، ص 636 و 638.
54. همان، ج 4، ص 429.
55. همو، منهاج السنه، ج 2، ص 243.
56. همان، ج 2، ص 512.
57. به طوری که به امامیه می‌گوید: فَإنَّهُمْ جَهْمِیَّةٌ قَدَرِیَّةٌ رَافِضَةٌ (همان، ج 4، ص 131).
58. همان، ج 2، ص 626.
59. همان، ج 3، ص 445.
60. علمائی چون محب‌الدین خطیب و احسان الهی ظهیر و ابراهیم جبهان، امامیه را کافر دانشته‌اند (به نقل از: عصام العماد، گفت‌وگوی بی‌ستیز، ص 59).
61. فضیله الشیخ بن جبرین، اللولوالمکین من فتاوی، ص 39.
62. همان، شماره فتوی، 15903.
63. سایت المنجد، سؤال 10272.
64. برگرفته از سایت سازمان تبلیغات اسلامی به نشانی. http://old.ido.ir//a.aspx?a=1385100205
65. ابن‌تیمیه، منهاج السنه، ج 8، ص 238 و 242.
66. همان، ج 4، ص 130.
67. اسراء، آیه 60.
68. همو، منهاج السنه، ج 3، ص 404.
69. همان، ج 8، ص 330 و ج 4، ص 496 به تنقیص مقام حضرت علی (علیه‌السلام) و ج 4، ص 245 به تنقیص حضرت فاطمه (علیها‌السلام) پرداخته و از آن طرف به تعریف و تمجید قاتل حضرت علی (علیه‌السلام) پرداخته است، همان، ج 5، ص 47.
70. ابن‌حجر، الدرر الکامنه، ج 1، ص 151.
71. مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج 1، ص 61؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 1، ص 95؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج 1، ص 60؛ نووی، شرح مسلم، ج 2، ص 64.
72.

عبارات مرتبط با این موضوع

تأثیر افکار ابن‌تیمیه در گسترش جنایت‌های جریان‌های تکفیری تأثیر افکار ابن‌تیمیه در گسترش جنایت‌های جریان‌های تکفیری


ادامه مطلب ...

بدعت و سنت از دیدگاه فرق اسلامی و جریان‌های تکفیری

[ad_1]

چکیده

سنت و بدعت، دو واژه ای است که همواره در محافل علمی و دینی مطرح بوده و دانشمندان مسلمان درباره معنا و مصادیق آن بحث و تبادل نظر کرده‌اند. (1) با ظهور وهابیت در قرن دوازدهم هجری، این واژه‌ها معناها و مصادیق جدیدی پیدا کردند. تکفیری‌ها به صورت چشم بسته، هر چیزی را که در چند دهه اول تاریخ اسلام سابقه نداشته است، «بدعت» اعلام کرده و مسلمانان را به دلیل انجام آن‌ها بدعت گذار و کافر خوانده‌اند.

(سؤال)

این نوشتار در پی یافتن پاسخ این سؤال است که آیا هر چیزی که در صدر اسلام سابقه نداشته، بدعت است؟

(فرضیه)

با توجه به معیارهایی که در قرآن کریم و سنت مورد قبول مسلمانان آمده است، اگر انجام عملی نوظهور، تصرف در شریعت نباشد و داخل در اطلاق، عموم و یا فحوای دلیل شرعی باشد. دیگر بدعت اصطلاحی نخواهد بود.

(هدف)

ابطال ادله تکفیری‌ها به منظور جلوگیری از تکفیر مسلمانان به بهانه بدعت؛ ایجاد اتحاد و یکدلی میان مسلمانان، برقراری امنیت و آرامش در سراسر کشورهای اسلامی، ضرورت امروز جامعه اسلامی و بشری است.

(روش)

دست یابی به چنین هدف بزرگی با مراجعه به آیات قرآن کریم و سنت صحیح و مورد قبول تمام گروه‌های اسلامی و سیره مسلمانان در تمام اعصار قابل دسترسی است.

(یافته)

بر اساس آیات قرآن کریم و سنت صحیحی که حتی وهابی‌ها نیز مجبور به پذیرش آن هستند و همچنین سیره مسلمانان در تمام اعصار، هر چیز نو و جدیدی، بدعت نیست.

کلید واژگان:

بدعت، سنت، بدعت گذار، وهابیت تکفیری.

مقدمه

یکی از مشکلات جدی مسلمانان شیعه و سنی در عصر حاضر، وهابیت تکفیری است که آشنایی با عقاید و نقد آن‌ها، یکی از نیازهای جدی جوامع مسلمان است.
واژه «بدعت» از کلمات پرکاربرد نزد وهابیت تکفیری است که با مراجعه به فتواهای تکفیریان درمی یابیم که بسیاری از اعمالی که در بین مسلمانان «سنت» است، از منظر آنان، عملی نوبنیان و بدعت بوده، چون ریشه در فعل سلف ندارد.
تمامی مذاهب اسلامی، بدعت را حرام می‌دانند و بدعت گذار را فاسق و گناه کار معرفی می‌کنند. دلیل عمده حرمت، روایتی است که شیعه و سنی، از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده‌اند که: «کل بدعة ضلالة و کلّ ضلالة فی النار؛ (2) هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی در آتش است.»
بدعت در لغت به معنای کار نو و بی سابقه است و در اصطلاح شرعی به معنای نسبت دادن چیزی به دین است در حالی که در واقع مطابق با هیچ یک از دستورهای کلی دین و شریعت نباشد.
با توجه به معانی فوق، بسیاری از اعمالی که مسلمانان انجام می‌دهند و به اعتباری زیر مجموعه برنامه کلی اسلام است، اگر آن را به دین نسبت ندهند، بدعت نبوده و حرمت را به دنبال نخواهد داشت؛ حال آن که وهابیت تکفیری انجام هر عمل دینی را که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و صحابه او انجام نداده و یا نقل نکرده‌اند، حرام و بدعت می‌داند؛ در نتیجه شمار بسیاری از فرق مسلمانان را بدعت گذار و مشرک می‌دانند.
در این نوشتار، ابتدا معانی لغوى و اصطلاحی سنت و بدعت بیان شده، آن گاه با استفاده از آیات، روایات و گفتار علمای فریقین معانی آن‌ها روشن شده است. در ادامه مصادیقی از فتواهای وهابیت تکفیری دال بر تهمت بدعت بر مسلمانان را ذکر کرده و به نقد آن پرداخته است.

مفهوم شناسی

از آن جا که برای رفع شبهه و اشتباه در هر بحث حساس و اختلاف برانگیز، نیازمند شفاف سازی معنا و مفهوم لغوی و اصطلاحی موضوع هستیم، برای روشن شدن معانی این بحث نیز لازم است اقوال ذکر شده درباره‌ی این لغات را متذکر شویم.

معنای لغوی سنت

طریحی درباره‌ی معنای سنت آورده: «والسنة فی اللغة: الطریقة و السیرة و الجمع، سنن کغرفه و غرف؛ (3) «سنت» در لغت به معنای راه و روش می‌باشد که جمع آن «سنن» است، مثل: غرفه و غرف.»
ابن منظور متوفای 711 به نقل از لحیانی می‌گوید: «وسنة الله : أحکامه و أمره و نهیه؛ (4) سنت خداوند به معنای احکام، اوامر و نواهی خداوند است.»
وی در ادامه افزوده: «و سن الله سنة أی بین طریقاً قویماً؛ خداوند برای مردم سنت نهاد، یعنی راه صحیح و درستی را بیان کرد.»
هم چنین ابن منظور و زبیدی به نقل از شمر آوده‌اند: «السنة فی الأصل سنة الطریق، و هو طریق سنة أوائل الناس فصارَ مَسلکاً لمن بعدهم؛ (5) سنت در اصل به معنای طریق و راه است و آن همان راهی است که انسان‌های نخستین بنا نهاده‌اند و مسلک و راه عبور برای آیندگان، قرار گرفته است.»
و باز زبیدی می‌نویسد: «والسنة: السیرة حسنة کانت أو قبیحة؛ (6) سنت شامل سیره خوب و بد می‌شود.»
صاحب تهذیب اللغه‌ی متوفای 370 می‌نویسد: «و السنة الطریقة المستقیمة المحمودة، ولذلک قیل: فلان من أهل السنة (7)؛ سنت عبارت از راه پسندیده مستقیم است و این که می‌گویند فلانی اهل سنت است یعنی اهل راه مستقیم و پسندیده است».
این واژه، درباره مطلق راه و روش نیز به کار می‌رود، گرچه شیوه پسندیده نباشد؛ چنان که در حدیثی آمده: «و من سن سنة سیئه کان علیه وزرها و وزر من عمل بها؛ (8) هر کس راه و روش بدی از خود به یادگار گذارد، علاوه بر گناه عمل خویش، در گناه عاملان به آن نیز، شریک می‌باشد.»
معانی دیگری نیز برای سنت ذکر شده؛ کسائی می‌گوید: «معناها الدوام، فقولنا: سنة، معناها الأمر بالإدامه من قولهم : سننت الماء إذا والیت فى صبه...؛ (9) معنای سنت عبارت از دوام و استمرار است که سنت یعنی ادامه دادن که این معنا از گفتار اعراب گرفته شده می‌گویند: «سنت الماء اذا والیت فی صبه ؛ عرب به ریزش پیاپی آب، سنت می‌گوید.

معنای اصطلاحی سنت

طریحی، می‌نویسد: «و فی الصناعة هی طریقة النبی قولا و فعلا و تقریرا أصالة أو نیابة ...؛ (10) سنت عبارت است از قول، فعل و تقریر پیامبر.»
ابن منظور انصاری می‌نویسد: و قد تکرر فی الحدیث ذکر السنة و ما تصرف منها، و الأصل فیه الطریقة و السیرة، وإذا أطلقت فى الشرع فإنما یراد بها ما أمر به النبى ونهى عنه و ندب إلیه قولا وفعلا مما لم ینطق به الکتاب العزیز، ولهذا یقال فى أدله الشرع : الکتاب و السنة أى القرآن والحدیث؛ (11) در احادیث، کلمه «سنت» و مشتقات آن زیاد تکرار شده و معنای اصلی سنت، همان طریقت و سیره است و در اصطلاح شرع، عبارت از اوامر و نواهی و مستحباتی است که در قرآن نیامده، ولی رسول اکرم به آن دستور داده است و از این رو می‌گویند ادله شرعی عبارت از «کتاب» و «سنت» است که مراد قرآن و حدیث است.
ابن حجر می‌نویسد: و معنى قوله: «سنة أى شریعة و طریقة لازمة.» (12) سنت در اصطلاح فقها، اصولیین و محدثان به معانی مختلفی آمده است:
شوکانی می‌نویسد:
و اما معناها شرعا أی فی اصطلاح أهل الشرع فهی قول النبی و فعله و تقریره و تطلق بالمعنى العام على الواجب و غیره فى عرف أهل اللغة و الحدیث و أما فى عرف أهل الفقه فإنما یطلقونها على ما لیس بواجب و تطلق على ما یقابل البدعة کقولهم فلان من أهل السنة؛ (13) معناى شرعى و اصطلاحى همان قول و فعل و تقریر نبی مکرم و در عرف اهل لغت و حدیث به معنای عام به واجب و غیر واجب اطلاق می‌شود و در عرف فقیهان به هر چیزی که واجب نیست و سنت به آنچه که در مقابل بدعت است، اطلاق می‌گردد.
سنت در نزد محدثان قرون نخستین اهل سنت، به مفهوم آثار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، صحابه و تابعین بود که به آنان اصحاب اثر می‌گفتند و از زمان شافعی تاکنون، سنت به قول، فعل و تقریر پیامبر اطلاق می‌شود. (14)
لفظ اهل سنت از ابتدا بر گروه عامه مسلمانان اطلاق نمی‌شده، بلکه از زمان احمد بن حنبل این لفظ کم کم بر اهل سنت شایع و بعد هم به صورت مطلق بر این گروه گذارده شد. چنان که که احمدبن حنبل پیوسته مطرح می‌کرد: «أصول السنة عندنا التمسک بما کان علیه أصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و الاقتداء بهم وترک البدع و کل بدعة فهى ضلاله و ترک الخصومات فی الدین (15)؛ سنت نزد ما آثار رسول خداست و اصول سنت تمسک به چیزهایی است که اصحاب پیامبر بدان‌ها معتقد بودند.»
پیروان وی کم کم لفظ اهل سنت را برای خود استعمال کردند و غلبه استعمال این لفظ بر دیگر الفاظ، باعث کنار رفتن کلمات دیگر برای اهل سنت شد.

سنت در قرآن

واژه سنت در آیاتی از قرآن کریم به خداوند نسبت داده شده است که به تعدادی از آن اشاره می‌شود:
(...وَیهْدِیکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ...)؛ (16) و شما را به سنت‌های پیشینیان رهبری کند. صاحب تفسیر آلاءالرحمن درباره‌ی سنت در آیه شریفه، می‌نویسد:
التى شرعها الله وسنها لهم لصلاحهم فاتخذوها بإیمانهم وطاعتهم لله سننا متبعه مما اقتضت المصلحة ان یسن لکم أیضا فى شریعة الإسلام (17)؛ همان سنت‌هایی که خداوند برای شما تشریع کرده و راهی برای اصلاح شما قرار داده است، پس برای خدا به آن ایمان بیاورید و اطاعت کنید از تمام سنن الهی که طبق مصالحی، خداوند تشریع کرده است.
قرطبی درباره‌ی این آیه می‌نویسد: «أی لیبین لکم أمر دینکم و مصالح أمرکم، وما یحل لکم و ما یحرم علیکم. وذلک یدل على امتناع خلو واقعة عن حکم الله تعالى؛ (18) تا خداوند، امور دینی، مصالح امور حلال و یا حرام را برای شما تبیین کند و این روشنگر این است که هر حادثه‌ای در جهان هستی، ناشی از حکم خداست.»
شوکانی نیز این گونه معنا کرده و در ادامه افزوده: «أى طرقهم، و هم الأنبیاء و أتباعهم لتفتدوا بهم؛ (19) راه آنان، که همان انبیا و پیروان آنان که به ایشان اقتدا می‌کنند.»
این کثیر سنن را راه‌های پسندیده و دنباله روی شریعتی که خداوند دوست دارد و راضی است، معنا کرده است. (20)
آیاتی دیگر مانند:
(سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا) (21) این سنت و طریق الهى است که در گذشته نیز بوده است و مرگ برای سنت الهی تغییر و تبدیلی نخواهی یافت.
(سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنَا وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلًا)؛ (22) این سنت (ما درباره ی) پیامبرانی است که پیش از تو فرستادیم و هرگز برای سنت ما تغییر و دگرگونی نخواهی یافت.
سنت در مصحف شریف به گذشتگان نیز منسوب است: (وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ) (23) روش اقوال پیشین نیز چنین بود.
سنت در اصطلاح فقهای شیعه
علامه مظفر می‌نویسد:
سنت در اصطلاح فقها گفتار، سیره و تقریر پیامبر است، اما چون نزد فقهای شیعه امامیه ثابت شده که سخنان ائمه معصومین همانند سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حجت و واجب الاتباع است، سنت را شامل گفتار، کردار تقریر معصوم می‌دانند، زیرا ائمه معصومین (علیه السلام) به عنوان یک راوی ثقه ناقل سخنان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیستند؛ بلکه این بزرگواران از طرف خداوند متعال به زبان رسول اکرم منصوب شده‌اند تا احکام واقعی را برای مردم بیان کنند، احادیث اهل بیت (علیه السلام) از قبیل روایت و نقل سنت و یا از باب اجتهاد و استنباط از مصادر تشریع (کتاب و سنت) نیست، بلکه خود آنان از مصادر تشریع می‌باشند و گفتارشان حکایت از سنت نیست، بلکه خود سنت است. (24)
امام علی (علیه السلام) نیز سنت را در مقابل بدعت ذکر فرموده است: «أخیوا السنة و أماتوا البدعة؛ (25) آنان سنت را زنده کرده و بدعت را می‌رانده‌اند.»
بنابراین سنت در اصطلاح به معانی مختلف آمده: در مقابل کتاب الله، فعل، کلام و تقریر معصوم؛ در فقه در مقابل بدعت و منظور از این سنت، عملی است که مطابق عمل صاحب شریعت باشد، امّا در عرف فقیهان بیشترین کاربرد سنت به معنای «استحباب» است.
در علم الحدیث، سنت، شناخت و شناسایی سیره رسول الله بوده و هر آن چیزی است که به پیامبر منسوب است، اعم از فعلی، قول، تقریر، صفات و ویژگی‌های اخلاقی و ظاهری ایشان قبل از بعثت و بعد از آن (26) و نیز به معنای مقابل قرآن، از این رو پاره‌ای از کتاب‌های حدیثی مهم عامه، «سنن» نامیده شده؛ مانند: سنن نسایی، سنن ابن ماجه، سنن بیهقی؛ گاه سنت در کتاب اصحاب حدیث به معنای عمل صحابه آمده است.

معنای لغوی بدعت:

خلیل بن احمد فراهیدی متوفای 175، درباره‌ی کلمه بدعت می‌نویسد:
«البدع، إحداث شىء لم یکن له من قبل خلق ولا ذکر ولا معرفة. البدع: الشىء الذى یکون أوّلاً فى کل أمر کما قال الله: (ماکنتُ بدُعامِن الرَّسل) أی لست بأوّل مُرْسَل، والبدعة اسم ما ابتدع من الدین وغیره، والبدعة ما استحدث بعد رسول الله من الاهواء و الأعمال (27)؛ «بدع» به معنای ایجاد چیزی است که هیچ وجود خارجی، بیانی و شناختی درباره آن نباشد.
بدع به معنای چیزی است که در هر کاری اولین و نوظهور باشد، چنان که خدای تعالی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده بگو: (مَاکُنتُ بِدّعاً مِن الرُسُلِ) (28)؛ اما بدعت، اسم اموری نو پدید درباره دین و غیردین است و موضوعاتی است که از روی هوا و هوس بعد از رسول خدا ایجاد شد.
ابن فارسی متوفای 395 بدعت را این گونه معنا می‌کند: « (بدع ) ... أحدهما ابتداء الشیء و صنعه لا عن مثال والآخر الانقطاع والکلاله؛ (29) بدعت، در یک معنا، پدید آوردن و ساختن چیزی بدون نمونه قبلی است و در معنای دیگر جدا شدن و ضعف و فرسودگی است؛ البته مقصود از بدعت در اینجا، معنای اول است.»
راغب اصفهانی متوفای 425، صاحب المفردات فی غریب القرآن، می‌نویسد:
الابداع إنشاء صنعة بلا احتذاء واقتداء ... والبدعة فى المذهب إیراد قول لم یستن قائلها وفاعلها فیه بصاحب الشریعة وأماثلها المتقدمة وأصولها المتقنة؛ (30)
ابداع به معنای ایجاد صنعت بدون دنباله روی و یا تقلید است ... و بدعت در مذهب به معنای وارد کردن اعتقادی است که معتقدان و انجام دهندگانش آن را از راه سنت از صاحب شریعت و قوانین و اصول از پیش تعیین شده آن به دست نیاورده باشند.
فیروز آبادی متوفای 817 آورده: «البدعة- بالکسر-- الحدث فی الدین بعد الإکمال أو ما استحدث بعد النبی من الأهواء و الأعمال؛ (31) بدعت، نوآوری در یک دین بعد از کامل شدن آن، یا چیزی است که بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از روی هوا و هوس ایجاد شده است.»
جوهری متوفای 393 این چنین تعریف کرده: والبدعة الحدث فی الدین بعد الاکمال... (32)؛ بدعت، نوآوری در یک دین بعد از کمال دین است.»
ابن منظور متوفای 711 به دو معنا ذکر کرده: «و البدعة: الحدّث و ما ابتدع من الدّین بعد الإکمال؛ (33) بدعت، نوآوری و آن چیزی است بعد از کمال دین به وجود می‌آید.»
وأبدعت الإبل (34)؛ به معنای خستگی و درماندگی، زمانی که شتر از لاغری و بیماری و خستگی، زانو زند.
البته ظاهراً معنای دوم نیز به معنای اول بر می‌گردد، که گویا خستگی در بدن حیوان او را از حالت عادی حرکت باز داشته، یعنی یک مسئله جدید برایش به وجود آمده است.

معنای اصطلاحی بدعت:

شکی نیست که بدعت حرام است و هیچ مسلمان آزاده‌ای در حرمت آن تردید ندارد؛ اما مهم این است که محدوده و مفهوم آن روشن و یک قانون کلی در مواقع شک در مصادیق بیان شود.
تعاریف مختلفی از علمای شیعه و سنی درباره بدعت آمده که به تعدادی از آن اشاره می‌شود:
ابن رجب حنبلی متوفی: 795 می‌نویسد: «و المراد بالبدعة ما أحدث مما لا أصل له فی الشریعة یدل علیه وأما ما کان له أصل من الشرع یدل علیه فلیس ببدعة شرعا و إن کان بدعة لغة (35)؛ بدعت، امر نوظهوری است که دلیلی در شریعت بر آن وجود نداشته باشد و اگر دلیلی در شرع باشد، شرعاً به او بدعت گفته نمی‌شود گرچه در لغت آن را بدعت نامند.»
ابن حجر عسقلانی متوفای 852 می‌گوید: «البدعة: أصلها ما أحدث علی غیر مثال سابق، و تطلق فی الشرع فی مقابل السنة فتکون مذمومه (36)؛ بدعت آن امر نوظهوری است که بدون سابقه ایجاد شود؛ در شرع در مقابل سنت اطلاق شده و امری مذموم است.»
ابن حجر در جای دیگر در معنای بدعت می‌گوید:
و المراد بها ما أحدث ولیس له أصل فى الشرع ویسمى فى عرف الشرع بدعة و ما کان له أصل یدل علیه الشرع فلیس ببدعة فالبدعة فى عرف الشریع مذمومه بخلاف اللغة؛ مراد از بدعت چیز جدیدی است که ریشه شرعی نداشته باشد، در عرف شرع، بدعت نامیده می‌شود و هر چه که دلیل و ریشه شرعی داشته باشد، بدعت نیست، بدعت در عرف شر مذموم و ناپسند است، ولی در لغت چنین نیست.
رفاعه رافع بن بدوی بن علی الطهطاوی متوفی 1290 بعد از نقل اقوال، در معنای بدعت می‌نویسد: «بدعت در لغت، هر چیز بدیع و در شرع، امر نوظهوری است که بر خلاف فرمان شرع و ادله خاص یا عام آن، ایجاد شود.» (37)
بنابراین می‌توان گفت: بدعت، عقیده‌ی بر خلاف سنت معروف رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که به وسیله‌ی کسی یا گروهی اختراع شده که مردم را به اشتباه‌ انداخته و از حقیقت دین و شرع دور کنند.
سید مرتضی، متکلم و فقیه نامدار شیعه متوفای 436، در تعریف بدعت می‌نویسد: «البدعة: الزیاده فى الدین أو نقصان منه من إسناد إلى الدین؛ (38) بدعت افزودن چیزی به دین و یا کاستن از آن با انتساب به دین است.»
فخرالدین طریحی متوفای 1085، از علمای بزرگ شیعه می‌گوید: «بدعت، امر نوظهوری در دین است که ریشه در قرآن و شریعت ندارد و چون گوینده بدعت آن را اختراع کرده، بدعت نامیده شده است.» (39)

اقسام بدعت

بدعت محمود و مذموم

تعدادی از علمای اهل سنت بدعت را به دو گونه حسنة و سیئه تقسیم کرده‌اند؛ اساس این تقسیم بندی از گفتار خلیفه دوم است. بخاری نقل می‌کند که: عبدالرحمن بن عبدالقاری می‌گوید: من با عمر بن خطاب در شبی از شب‌های ماه رمضان، وارد مسجد شدم. دیدیم مردم به صورت پراکنده مشغول نماز تراویح هستند، در حالی که عده‌ای فرادا و گروهی به جماعت نماز می‌خوانند، عمر گفت:‌ای کاش می‌توانستم این‌ها را پشت سر یک قاری، گرد آورم، از این جهت ابی بن کعب را برای این کار انتخاب کرد. شب بعد که به مسجد آمد، دید همه پشت سر یک نفر اقتدا کرده‌اند، در این هنگام کسی گفت: این بدعت است، عمر در پاسخ گفت: «این بدعت نیکویی است.» (40)
این تیمیه متوفی 728 می‌گوید: «و ما خالف النصوص فهو بدعة باتفاق المسلمین و ما لم یعلم أنه خالفها فقد لا یسمى بدعة... و قد تکون حسنة لقول عمر نعمت البدعة هذه؛ (41) به اجماع مسلمین هر آنچه که مخالف نص باشد، بدعت است و اگر مخالف نص نباشد، بدعت نیست... و به سبب گفتار عمر: نعمت البدعة هذه؛ بدعت حسنة است.»
ابن حجر نیز از شافعی نقل مى کند که: «البدعة بدعتان: بدعة محموده و بدعة مذمومه، فما وافق السنة فهو محمود و ما خالف السنة فهو مذموم؛ (42) بدعت دو گونه محمود و مذموم است. هر آنچه که موافق با سنت باشد، پسندیده و مخالف آن، ناپسند است.»

اقوال علما در عدم جواز تقسیم بدعت

ابواسحاق شاطبی متوفای 790، می‌گوید: «هر بدعتی گمراهی است، مطلق و عام است و البته استثنایی هم در آن وارد نشده.» (43)
ابن رجب حنبلی متوفای 795 می‌نویسد: «کل بدعة ضلالة» شامل همه اقسام بدعت می‌شود و استثنایی هم ندارد... . (44)
کحلانی متوفای 1182 می‌نویسد: «با توجه به جمله عمر در «نعم البدعة»، باید گفت: در بدعت هیچ چیز قابل مدح نیست، چون همه بدعت گمراهی است... .» (45)
صالح الفوزان، عضو گروه دائم فتوای سعودی، می‌نویسد: تقسیم بندی حسنة و سیئه از بدعت نداریم، چون به دلیل گفتار پیامبر «کل بدعة ضلاله، و کل ضلاله فی النار، همه نوع بدعت سیئه است.» (46)
بنابراین روشن می‌شود که تقسیم بدعت به دو دسته پسندیده و ناپسند با معنای واقعی بدعت که افتراء علی الله می‌باشد، تطبیق ندارد؛ زیرا افترا همیشه سیئه است.

بدعت در قرآن

قانونگذاری حق اختصاصی خداست:

از نگاه قرآن، تشریع، حق اختصاصی خداوند است: (...إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ) (47)؛ ... حکم تنها از آن خداست. او فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند!
مفاد آیه شریفه جای هیچ گونه تردیدی نمی‌گذارد که حقیقت معنای کلمه حکم، فقط از آن خداست که مدبر واقعی امور عالم است، و به قرینه (أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ ) مراد از واژه حکم، قانونگذاری است.

بدعت، افترایی بر خداوند متعال:

خداوند مشرکان را به دلیل بدعت در حلال و حرام و نسبت آن به خدا، سرزنش کرده است: (قُلْ أَرَأَیتُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَکُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَحَلَالًا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ)؛ (48) آیا روزی‌هایی را که خداوند بر شما نازل کرده، دیده اید، که بعضی را حلال، و برخی را حرام کرده اید؟!» بگو: «آیا خداوند به شما اجازه داده، یا بر خدا افترا می‌بندید (و از پیش خود، حلال و حرام می‌کنید؟!)
ابن کثیر می‌نویسد:
... و قد أنکر الله تعالى على من حرم ما أحل الله أو أحل ما حرم بمجرد الآراء والأهواء التى لا مستند لها و لا دلیل علیها، ثم توعدهم على ذلک یوم القیامه فقال: (وَ مَا ظَنَ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى الله الکَذِبَ یَومَ القِیامَهِ...) (49) خداوند کسانی را که تنها به صرف اعتقادات و هوای نفسانی، بدون مستند و دلیلی از ناحیه خداوند جل جلاله، حلال او را حرام و حرامش را حلال می‌کنند، رد کرده و اینان را به قیامت وعده می‌دهد که: آنان که به خدا دروغ می‌بندند، درباره‌ی مجازات روز قیامت چه گمان کرده‌اند؟

بدعت، نسبت دروغ به خداوند:

خداوند در این آیه تأکید دیگری کرده است:
(وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یفْلِحُونَ)؛ (50) به دلیل دروغی که بر زبانتان جاری می‌شود (و چیزی را مجاز و یا ممنوع می‌کنید) نگویید: «این حلال است و آن حرام»، تا بر خدا افترا ببندید، به یقین کسانی که به خدا دروغ می‌بندند، رستگار نخواهند شد!
ابن کثیر در تفسیر این آیه می‌نویسد:
و یدخل فى هذا کل من ابتلع بدعة لیس له فیها مستند شرعى، أو حلل شیئا مما حرم الله، أو حرم شیئا مما أباح الله بمجرد رأیه و تشهیه... أما فی الدنیا فمتاع قلیل، و أما فی الآخره فلهم عذاب ألیم؛ (51) این افترا: اختراع هر چیز نوظهور و بدعتی که مستند شرعی نداشته باشد، حلال کردن حرام خداوند و یا حرام دانستن هر چیز مباح به مجرد اعتقاد و دوست داشتن آن، شامل می‌شود... که منفعتی‌اندک در دنیا نصیب این افراد می‌شود ولی عذاب دردناک آخرت، برایشان مهیاست.
قرطبی نیز در تفسیر خود از ابن وهب نقل کرده که: «أن التحلیل و التحریم إنما هو لله عز وجل و لیس لأحد أن یقول أو یصرح بهذا فى عین من الأعیان إلا أن یکون البارىء تعالى یخبر بذلک عنه»؛ (52) حلال و حرام کردن فقط از ناحیه خداوند تبارک و تعالی است و کسی حق ندارد بدون آن که خداوند به او خبر داده باشد، در هیچ موردی بگوید این حلال و یا حرام است.
علامه طباطبایی می‌نویسد: «... خطاب‌های این آیات، متوجه مؤمنان است و این احتمال را تأیید می‌کند که مراد از جمله مورد بحث، نهی از بدعت در دین باشد، یعنی چیزی از حلال و حرام داخلی در دین نکنید و چیزی که از دین نباشد و به وسیله وحی نرسیده باشد، در میان جامعه باب نکنید، زیرا این، افترای به خداست، هر چند باب کننده اش آن را به خدا نسبت ندهد.» (53)
با بررسی چند آیه از قرآن کریم درباره‌ی بدعت دانستیم که: در این آیات، بدعت گذاران به شدت نکوهش شده و قانون گذاری تنها مختص خداوند باری تعالی است و حتی پیامبران نیز نمی‌توانند از پیش خود چیزی از شریعت را تغییر بدهند و باید فقط تابع وحی الهی باشند. در آیات الهی، بدعت، دست کاری در شریعت و نسبت دادن دروغ به خداوند شمرده شده که عدم رستگاری و عذاب الهی را به دنبال دارد.
سردمداران وهابیت تکفیری، هر امر و کار جدیدی که در عصر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بدان عمل نمی‌شده، بدعت می‌نامند و به دنبال آن، برچسب تکفیر می‌زنند؛ این اقدام با روح آیات قرآن منافات دارد، زیرا یکی از ارکان و شاخصه‌های بدعت، انتساب یک عمل به شارع مقدس و انجام آن به عنوان یک عمل شرعی می‌باشد و واضح است تمامی مواردی را که وهابی‌ها بدعت می‌شمارند یا به عنوان یک عمل عرفی بدون انتساب به شرع انجام می‌گیرد و یا آن‌ها مشمول عمومات و اطلاقات آیات و روایات می‌شود که از مصادیق سنت محسوب می‌شود و ارتباطی به بدعت ندارد.

بدعت در کتاب اهل سنت

1. هر بدعتی، گمراهی است

مسلم از جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده:
کان رسول الله إذا خطب احمرت عیناه و علا صوته... اما بعد فان خیر الحدیث کتاب الله و خیر الهدی‌هادی محمد و شر الامور محدثاتها و کل بدعة ضلاله (54)؛ زمانی که رسول مکرم اسلام خطبه می‌خواند چشمان آن حضرت سرخ می‌شد و با صدای بلند می‌فرمود: کتاب خدا بهترین سخن و هدایت محمد بهترین هدایت است. بدترین چیزها، بدعت‌هایی است که در دین پدید می‌آید و هر بدعتی، گمراهی است.
در سنن نسائی آمده که: «... کلّ بدعة ضلاله و کلّ ضلاله فى النار؛ (55) نتیجه هر بدعتی، سرگشتگی و آوارگی است و سرانجام آن، آتش است.
ابن حجر عسقلانی می‌نویسد: «و فی حدیث العرباض بن ساریة و إیاکم و محدثات الأمور فان کل بدعة ضلالة ... أخرجه أحمد و أبوداود و الترمذی و صححه ابن ماجة و ابن حبان و الحاکم؛ (56) در حدیث عرباض آمده که از کارهای نو پدید اجتناب کنید، زیرا هر بدعتی گمراهی است تا آن جا که می‌نویسد: این روایت را احمد بن حنبل و ابوداود و ترمذی نقل کرده و ابن ماجه و ابن حبان و حاکم نیشابوری آن را صحیح دانسته‌اند.»
البانی بعد از انقل روایت آورده که: «رواه النسائی و البیهقی فی «الأسماء و الصفات» بسند صحیح عن جابر»؛ (57) این روایت را نسائی و همچنین بیهقی در کتاب الأسماء والصفات با سند صحیح از جابر نقل کرده است.
ابن حجر عسقلانی می‌گوید:
و قوله کل بدعة ضلاله قاعده شرعیه کلیه بمنطوقها و مفهومها أما منطقوها فکأن یقال حکم کذا بدعة و کل بدعة ضلاله فلا تکون من الشرع لان الشرع کله هدی فان ثبت ان الحکم المذکور بدعة صحت المقدمتان و أنتجتا المطلوب و المراد بقوله کل بدعة ضلاله ما أحدث ولا دلیل له من الشرع بطریق خاص و لا عام؛ (58) سخن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) «کل بدعة ضلالة»؛ هر بدعتی گمراهی است؛ از نظر منطوق و ظاهر و از نظر مفهوم و دلالت یک قاعده کلی است؛ زیرا این سخن گویای این مطلب است که اگر در جایی بدعت یافت شود، محکوم به گمراهی است و از شریعت اسلامی خارج است، چون شریعت سراسر هدایت است و گمراهی ندارد.
اگر ثابت شود که یک حکمی بدعت است، دو مقدمه منطقی آن (این حکم، بدعت است و هر بدعتی، گمراهی است) صحت می‌یابد و نتیجه این قضیه (که این حکم خارج از شریعت است) ثابت خواهد شد.
مراد حضرت از جمله «کل بدعة ضلاله»؛ هر بدعتی گمراهی است، عبارت از هر کار جدیدی است که هیچ دلیل خاص و یا عام از شرع نداشته باشد.

2. هر بدعتی مردود است

در دو کتاب معتبر اهل سنت، صحیح بخاری و مسلم، از قول عایشه، از رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمودند: «من أحدث فی أمرنا هذا ما لیس منه فهورد (59)؛ هر کس در شریعت چیز جدیدی اضافه کند، مردود است.»
هم چنین از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که: «و من عمل عملا لیس علیه أمرنا فهو رد (60)؛ هر کس عملی را انجام دهد که ما به آن دستور نداده ایم، رد و مورد قبول ما نیست.
بنابراین طبق منابع اهل سنت نیز، بدعت، گمراهی و نتیجه این سرگشتگی، آتش دوزخ دانسته شده و مردود است.

پاسخی اجمالی به استفاده تکفیریان از این روایات:

وهابی‌های تکفیری با توسعه کلمه بدعت، تحت عنوان، حفظ شریعت اسلام، هر امری را که حادث شده و در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده، بدعت می‌نامند و با استفاده از روایات بالا و ... به دنبال ترویج افکار خود هستند، اما در جواب باید گفت:
تمام فرق اسلام با کلیت حرمت بدعت گذاری در دین موافق هستند، ولی آیا این مصادیق و اعمالی که وهابی‌ها، بدعت می‌دانند، واقعاً بدعت است؟ و یا این مسئله ناشی از عدم درک صحیح آنان از معنای بدعت است، زیرا در مباحث گذشته ثابت کردیم که بدعت ارکانی دارد و انتساب عمل به شارع، یکی از آنان است و مصادیق این اعمالی که آن‌ها بدعت می‌شمارند، مشمول عمومات و اطلاقات آیات (61) و روایات (62) می‌شود و با توجه به حجیت عمومات و اطلاقات می‌توان گفت که این موارد از مصادیق سنت بوده و از بدعت خارج است.
هم چنین بدعت با معنایی که گذشت- افزودن چیزی بر دین و یا کاستن از آن به نام دین- قطعاً فعلی حرام است، زیرا تشریع مخصوص خداوند متعال است، اما در مواردی که وهابیت مدعی بدعت آن‌ها هستند، این خصوصیت دیده نمی‌شود.

بدعت در روایات شیعه

در کتاب علمای شیعه روایات فراوانی درباره‌ی مذمت بدعت، وجوب مبارزه و بیزاری از آن وارد شده که به تعدادی از آن اشاره می‌کنیم:

وجوب مقابله علمی با بدعت:

کلینی از طریق محمد بن جمهور از پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده که فرمودند: «إذا ظهرت البدع فى أمتى فلیظهر العالم علمه؛ (63) هنگامی که بدعت در میان امت ظهور کرد، بر عالمان لازم است که با آن عالمانه مبارزه کنند... .»
البته در این روایت تأکید شده است که مقابله با بدعت باید علمی باشد و از برخوردهای سلبی و غیرعالمانه پرهیز کرد.

نابودی سنت با پدید آمدن بدعت:

حضرت على (علیه السلام) فرمودند: «ما أحدثت بدعة إلاً ترک بها سنة، فاتقوا البدع و الزمو المهیع (64)؛ بدعتی پدید نمی‌آید، مگر آن که سنتی متروک گشته، پس بپرهیزید از بدعت‌ها و ملتزم حرکت در راه راست باشید.
در روایت دیگری نیز حضرت امیر (علیه السلام) فرمودند: «الناس رجلان: متبع شرعة و مبتدع بدعة لیس معه من الله سبحانه برهان سنة و لا ضیاء حجة؛ (65) مردم دو گروه هستند، گروهی پیرو شریعت و گروهی بدعت گذار در دین، که نه از جانب خدا برهانی از سنت پیامبران در دست دارند و نه از نور قرآن بهره جسته و از دلیل روشنی استفاده کرده‌اند.

نهی هم نشینی با بدعت گذاران:

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «لا تصحبوا أهل البدع و لا تجالسوهم فتصیروا عند الناس کواحد منهم، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): المرء علی دین خلیله و قرینه؛ (66) با بدعت گذاران رفت و آمد نکنید که در نزد مردم، شما یکی از آنان محسوب می‌شوید، چون انسان، هم کیش دوست و رفیق خود خواهد بود.
با دقت در روایات شیعه، پی می‌بریم که: بدعت، زمینه ساز نابودی سنت است و تشویق و احترام به بدعت گذار نابودی دین را به دنبال دارد. اعلام برائت از آنان واجب و همنشینی با ایشان حرام است و باید با پدیده بدعت، مبارزه کرد.

ارکان بدعت

بدعت در شریعت دارای دو رکن است:

1. تصرف در شریعت

بدعت، امر نوظهوری است که دلیلی از شریعت بر آن دلالت ندارد و رکن اول آن دست کاری و نوآوری در دین است، یعنی نسبت دادن حکمی به شریعت که در آن نیست.
دلیل ما بر این که نوآوری در شریعت را از ارکان بدعت د انستیم، آیاتی از قرآن مجید است:
(...قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ)؛ (67) بگو: آیا خداوند به شما اجازه داده، یا بر خدا افترا می‌بندید (و از پیش خود، حلال و حرام می‌کنید؟!)
خداوند کسانی را که به هر دلیلی، در احکام او دخالت کرده و از پیش خود آن را تغییر می‌دهند و این تحلیل و تحریم را به او نسبت می‌دهند، سرزنش کرده و به آنان وعده قیامت می‌دهد.
مضمون این آیه گواهی می‌دهد، علت نکوهش این است که تحلیل و تحریم را به خدا نسبت می‌داده‌اند، و اگر از پیش خود (بدون نسبت به خدا) روزی را به دو نوع تقسیم می‌کردند یک امر شخصی حساب می‌شد و جای نکوهش نداشت، زیرا هر فردی حق دارد از غذایی بهره بگیرد و از غذای دیگر امساک کند، اما نسبت دادن حکم حلال و حرام به شریعت امر دیگری است که نیازمند دلیل می‌باشد.
( ... وَرَهْبَانِیةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایتِهَا فَآتَینَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ)؛ (68)... رهبانیتى که ابداع کرده بودند، اما بر انان مقرر نداشته بودیم، هدفشان جلب خشنودی خدا بود، ولی حق آن را رعایت نکردند، از این رو ما به کسانی از آن‌ها که ایمان آوردند، پاداششان را دادیم و بسیاری از آن‌ها فاسقند.
از جمله (مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیهِمْ )؛ «ما مقرر نداشته بودیم»، استفاده می‌شود که رهبانیت عمل مقدس دینی نیست، بلکه یک روش ساختگی و نوعی تصرف در دین و بدعت است.
(فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیدِیهِمْ وَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا یکْسِبُونَ)؛ (69) وای بر آن‌ها که نوشته‌ای با دست خود می‌نویسند، سپس می‌گویند: «این، از طرف خداست.» تا آن را به بهای کمی بفروشند. پس وای بر آن‌ها از آنچه با دست خود نوشتند و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست می‌آورند.
خداوند در این آیه اهل کتاب را نکوهش می‌کند که کتاب الهی را دست کاری می‌کردند و آن را به خدا نسبت می‌دادند و در مقابل این کار، از افراد و مقاماتی پاداش مادی دریافت می‌کردند.
جمله (هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّه) مبین این است که علت نکوهش این بوده که تحریف‌ها را به خدا نسبت می‌دادند.
بنابراین، رکن نخست بدعت، نسبت دادن چیزی به شریعت است که در آن وجود ندارد.
اما اگر نظریه‌ای تازه مطرح شود که نوآوری در دین نباشد، و هیچ گونه ارتباطی به شریعت نداشته باشد، بدعت به شمار نمی‌رود. نوآوری‌هایی که پاسخ گوی روح تنوع طلب انسان است، مانند: فوتبال، والیبال، استفاده از فناوری‌های جدید و ... بدعت نخواهد بود. این‌ها بدعت لغوی هستند، نه شرعی، چون به شرع نسبت داده نمی‌شود.
اگر با دید بسته‌ی وهابیت به احکام شرع نگاه کنیم نباید هیچ تغییری در زندگی دینی و دنیایی مسلمانان ایجاد کنیم؛ باید لباس، وسیله رفت و آمد، ظرف طبخ غذا، وسایل سرگرمی و بازی و ... همان باشد که در صدر اسلام بوده، همانگونه زندگی کنیم که آنان می‌کردند و .... واضح است که این رفتار، از نظر هیچ عالم دینی صحیح نیست و علمای شیعه و تمام فرق دیگر اهل سنت با این جمود فکری، مخالفت کرده و در کتاب‌های خود به نقد آن پرداخته‌اند.
اگر فردی عملی انجام دهد و آن را به خداوند نسبت بدهد، این بدعت است، وگرنه در تمام مواردی که مربوط به زندگی روزمره انسانی است مادامی که مشمول ادله صریح حرمت نباشد، اصالة الإباحة شامل آن خواهد شد؛ یعنی شارع مقدس با تأسیس این اصل، مباح بودن آن‌ها را امضا کرده است.

1. فقدان دلیل در مشروعیت آن

با توجه به تعریف اصطلاحی بدعت، موارد نوظهور در صورتی بدعت نامیده می‌شود که دلیلی خاص و یا به صورت عام، در منابع اسلامی وجود نداشته باشد؛ زیرا اگر دلیلی در شریعت موجود باشد، دیگر بدعت نخواهد بود. مانند: مجهز کردن ارتش کشورهای اسلامی به وسایل مدرن و سلاح‌های پیشرفته، که از عموم برخی از آیات قرآنی استنباط می‌شود مانند: (وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ)؛ (70) هر نیرویی که می‌توانید، برای مقابله با دشمن آماده، هم چنین اسب‌های ورزیده، برای میدان نبرد تهیه کنید تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید.
از دستور عام این آیه شریفه (وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ) «تا می‌توانید نیرو تهیه کنید» می‌شود مشروعیت تهیه تجهیزات مدرن نظامی را استفاده کرد. (71)
یکی از مواردی که موجب حفظ و پایداری شریعت اسلامی است، عموماتی است که در لسان ادله موجود است که تطبیق آنان بر جزئیات و مسائل مستحدثه، باعث تداوم آن خواهد بود. از این رو اگر امری در زندگی فردی یا اجتماعی حادث شود و آن را به دین نسبت دهیم، اگرچه دلیل خاصی از قرآن و روایات وجود نداشته باشد، ولی داخلی در عمومات ادله باشد، از بدعت خارج می‌شود؛ به طور مثال اگر مسلمانان، در صدد مجهز کردن خود به وسایل مدرن نظامی و هواپیماهای جنگی برآیند، دستور صریح قرآن مبنی بر «تهیه نیرو»، مشمول عموم این آیه شریفه می‌شود حال آن که در صدر اسلام مصادیق وسایل جنگی منحصر به شمشیر و نیزه و امثال آن بوده است.
بدعت فقط یک نوع است که حرام می‌باشد و آن دست کاری در شریعت و نسبت دادن آن به دین است.

وهابیت تکفیری و اتهام بدعت به مسلمانان

اتهام بدعت به مسلمانان، از پدیده‌هایی است که وهابیت تکفیری، بنا نهاده و به هر چیزی که با افکارشان تطبیق نکند، برچسب بدعت و شرک زده و ریختن خون مسلمانان به نظر آنان، بدعت گرا، مباح است. در ذیل به نمونه‌هایی از این افکار اشاره می‌شود:

جشن میلاد نبی (صلی الله علیه و آله و سلم)

بن باز، مفتی اعظم سابق سعودی برگزاری مراسم میلاد رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را بدعت دانسته و می‌نویسد:
لایجوز الأحتفال بمولد الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و لا غیره؛ لأن ذلک من البدع المحدثه فى الدین، لأنّ الرسولَ (صلی الله علیه و آله و سلم) لم یفعله و لاخلفاؤه الراشدون و لاغیرُهم من الصحابة لغة ولا التابعونَ لهم بإحسان فى القرون المفضلة؛ (72) مراسم میلاد پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) جایز نیست، و بدعت در دین محسوب می‌شود؛ زیرا رسول مکرم اسلام، خلفای راشدین، صحابه و دیگر تابعین، چنین مراسمی را انجام نمی‌داده‌اند.

رفت و آمد و دعا در جوار قبر پیامبر:

شیخ صالح فوزان، عضو هیئت افتای سعورد یا در مورد دعا در کنار قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به قصد اجابت آن می‌نویسد:
من البدع التی تقع عند قبه الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) کثره التردد علیه، کلما دخل المسجد ذهب یسلم علیه، و کذلک الجلوس عنده، و من البدع کذلک، الدعاء عند قبر الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) أو غیره من القبور، مظنه أنّ الدعاء عنده یستجاب؛ (73) رفت و آمد فراوان در کنار قبر رسول اکرم و نشستن در آن جا و سلام گفتن به حضرت، بدعت به شمار می‌آید و هم چنین دعا کردن در کنار قبر پیامبر و یا قبور دیگر به نیت اجابت، از بدعت‌ها به حساب می‌آید.

هدیه ثواب نماز و قرآن به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):

گروه دائم افتای سعودی درباره اهدای ثواب اعمال به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌نویسد:
«لا یجوز إهداءً الثواب للرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، لا ختم القرآن و لا غیره، لأنّ السلف الصالح من الصحابه (ره)، و من بعدُهم، لم یفعلوا ذلک، و العباداتُ توقیفیة؛ (74) اهداى ثواب و ختم قرآن به رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) و غیر آن حضرت، جایز نمی‌باشد، چون اصحاب پیامبر و دیگران چنین کاری نکرده‌اند.

مراسم سوگواری پیامبران و صالحان:

همین گروه فتوای سعودی در پاسخ به سؤالی پیرامون مراسم سوگواری می‌نویسد:
لایجوز الإحتفال بمن مات من الأنبیاء و الصالحین و لا إحیاء ذکراهم بالموالد و ... لأنّ جمیع ما ذکر من البدع المحدثة فی الدین و من وسائل الشرک؛ (75) مراسم سوگواری و هم چنین بزرگداشت پیامبران و صالحان جایز نیست... چون بدعت در دین و از وسایل شرک به حساب می‌آید.

فرستادن درود قبل و بعد اذان بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)

آنان حتی ذکر صلوات و سلام بر نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبل، بعد و هنگام اذان از موارد بدعت در دین می‌دانند. (76)
زینی دحلان، مفتی مکه متوفای 1304، می‌نویسد: محمد بن عبدالوهاب از درود فرستان به پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) به ویژه شب جمعه و بر بالای منابر، ممانعت می‌کردند، و از شنیدن صلوات اذیت می‌شد و کسانی را که درود می‌فرستادند با شدیدترین صورت مجازات می‌کرد. مرد صالح نابینایی که اذان می‌گفت و پس از اذان به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صلوات فرستاد، آن را نزد محمد بن عبدالوّهاب آوردند و او دستور داد وی را به جرم درود بر حضرت، کشتند.
وی با بی شرمی در این باره می‌گوید: «إن الربابة فی بیت الخاطئة (الزانیة) أقلّ إثماً ممن ینادی بالصلاة علی النّبی فی النائر؛ گناه زنانی که در خانه فساد در حال زنا هستند، از کسانی که بر بالای مناره‌ها بر پیامبر صلوات می‌فرستند، کمتر است.» (77)
وی بر پیروانش تلبیس می‌کند که تمامی این کارها برای حفظ توحید است؛
می فرماید: (إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا). (78) در آیه شریفه هیچ گونه قید مکانی و زمانی برای درود به حضرت ذکر نشده؛ یعنی هر وقت و هر کجا می‌شود به پیامبر گرامی درود فرستاد.

برگزاری مجلس بزرگداشت اموات:

شیخ عثیمین، از مفتیان و علمای بزرگ سعودی می‌نویسد: اجتماع نزد مصیبت دیده و هم چنین خواندن قرآن برای میت، توزیع خرما و گوشت، از بدعت‌هایی است که باید از آن اجتناب کرد، چون این کار باعث نوحه سرایی، گریه و حزن داغ دیدگان می‌شود و تلخی مصیبت برای همیشه در قلب آنان می‌ماند و من این افراد را نصیحت می‌کنم که از کار خود، دست برداشته و توبه کنند. (79)

اهدای ثواب نماز به اموات:

شورای مذکور سعودی در این باره می‌نویسد: «لا یجوز أن تهب ثواب ما صلیت للمیت؛ بل هو بدعةُ؛ لأنه لم یثبت عن النبى (صلی الله علیه و آله و سلم) ولا عن الصحابه (علیه السلام)؛ (80) هدیه کردن ثواب نماز به میت، بدعت محسوب می‌شود، چون از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اصحاب در این باره چیزی نرسیده است.»
موارد بسیار دیگری را می‌توان برشمرد از جمله: آغاز جلسات با آیات قرآن، (81) قرائت قرآن و دعا به صورت دسته جمعی (82)، گفتن «صدق الله العظیم» بعد از ختم قرآن، (83) دست کشیدن به پرده کعبه (84) و ذکر با تسبیح، چون در شرع مطهر وارد نشده و بهتر است به جای تسبیح، با انگشتان دست ذکر گفته شود، (85) جشن تولد نوزادان و سالگرد ازدواج (86) که معتقدند بر پایی این مراسم از عادات و سنت‌های اسلامی نیست، بلکه از دشمنان به ارث رسیده است و موارد متعدد دیگر.

هر کس بدعت گذاران را تکفیر نکند، کافر است

در کتاب الدرر السنیة فی الجویة النجدیة آمده که: هر کس مشرکان دولت ترکیه و پرستش کنندگان قبور از اهل مکه و دیگران که صالحان را می‌پرستند، و از توحید خدا به شرک عدول کرده و سنت رسول خدا را با بدعت عوض کرده‌اند، تکفیر نکند، او نیز همانند آن‌ها کافر است. اگرچه از دین آنان خوشش نیاید و از آن‌ها متنفر باشد، و اسلام و مسلمانان را دوست داشته باشد. زیرا کسی که مشرکان را تکفیر نکند، قرآن را تصدیق نکرده است، چون قرآن مشرکان را تکفیر کرده و دستور داده است که آن‌ها را تکفیر کنیم، با آن‌ها دشمن باشیم و بجنگیم.» (87)

نقد عقاید وهابیت در اتهام مسلمانان به بدعت

در نقد عقاید وهابیت، مخالفت تفکر وهابیت را از نظر مبانی و اصول مسلم نزد شیعه و سنی، همانند اصالة الإباحة و اصالة الإطلاق و العموم را بحث خواهیم کرد.

مخالفت عقاید وهابیت با اصالة الإباحة

1. فراگیر بودن اصل اباحة

یکی از اصولی که در شریعت مقدس اسلام پایه آزادی و کرامت انسانی از آن سرچشمه می‌گیرد، اصالة الاباحة می‌باشد؛ یعنی اصل اولیه درهر چیز و هرکار و هر‌ اندیشه اباحه است و بسی؛ مادامی که فرمان امر و نهی و تحریم و منع از ناحیه شارع مقدس صادر نشده باشد،

کلماتی برای این موضوع

مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی ویکی‌پدیا، …مجمعجهانیتقریبدبیرکل دبیر کل مجمع، مسئول عالی اجرایی و سخنگوی رسمی مجمع هستند که با پیشنهاد شورای دفتر پرسش ها و پاسخ ها شیعه و پرسش ها و پاسخ های دانشجویی دفتر سی و یکم شیعه و اهل ‌ سنت هاد نمایندگی مقام معظم آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات جستار بیانات رهبر انقلاب درباره توهین به نظام و رهبری مبارز کلیپپاسـخ قمه زنى علاوه بر اینکه از نظر عرفى از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمى‏شود و سابقه مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین …چین مقصد جدید پیکاپ های فورد و جنرال موتورز رئیس سنای برزیل برکنار شد هوای شهر


ادامه مطلب ...

جریان‌های تکفیری و نقض حقوق زنان

[ad_1]

طرح موضوع مسئله زنان و کاستی‌ها و بایسته‌های آن از دیرباز در جوامع مختلف مورد توجه اندیشمندان بوده است، (1) و میزان قابل ملاحظه‌ای از اندیشه‌ها و آرای اجتماعی، در زمینه مسائل و محدودیت‌های زنان در حوزه‌های مختلف به رشته تحریر درآمده است. زنان در طول اعصار، قربانی انواع اعمال خشونت آمیز، به وسیله‌ی مردان قرار گرفته‌اند و همواره جنبش‌های متعددی برای مقابله با این خشونت‌ها و تبعیضات جنسیتی در جریان بوده است. دامنه این اعمال به زمان صلح و جنگ گسترش یافته است و متاسفانه در زمان جنگ و درگیری شاهد افزایش چشمگیر آنها علیه زنان هستیم.
نوشتار رابطه میان بنیادگرایی، جریان‌های تکفیری و استفاده ابزاری از شده است. بررسی این موضوع که بنیادگرایی درباره‌ی زنان چه می‌گوید، چه تأثیری بر سرنوشت آن‌ها دارد و چگونه جریان‌های بنیادگرا، زنان را قربانی کنش‌های ایدئولوژیک خود قرار می‌دهند. اشکال گوناگون استفاده‌های ابزاری از زنان به وسیله‌ی این گروه‌ها را تحت چند عنوان می‌توان بررسی کرد. یک حالت به عضویت در آوردن این زنان در گروه و استفاده از آن‌ها به عنوان عاملین فعال اقدامات تروریستی و عملیات شهادت طلبانه است. دیگری اعمال انواع محدودیت‌ها بر زنان مسلمان و غیرمسلمان تحت قلمرو خود می‌باشد، که عمدتاً با محروم کردن آن‌ها از حقوق انسانی و اجتماعی، مانند: حق تحصیل و اشتغال و به طور کلی منع از حضور در عرصه اجتماع نمود پیدا می‌کند. در نهایت، می‌توان به اشکال گوناگون بهره کشی جنسی از زنان که به شکل ازدواج اجباری، تجاوز جنسی و دادن خدمات جنسی به جهادی‌ها صورت می‌گیرد، اشاره کرد. به طور کلی می‌توان گفت که هر روزه زنان به اشکال گوناگون آماج ابعاد گوناگون و جدیدی از اعمال خشونت به وسیله‌ی این جریان‌ها قرار می‌گیرند و این رویه همچنان ادامه دارد.
رفتارهای غیرانسانی جریان‌های بنیادگرا در مواجه با زنان، بر چند فرض گوناگون استوار است.
از سویی پیروان این جریان‌ها زنان را نیروی مولد و مؤثر در چرخه اقتصادی نمی‌دانند و از این رو دلیلی برای توسعه توانایی‌های فردی و اجتماعی آن‌ها و یا ادامه تحصیل و حق برخورداری از آموزش نمی‌یابند. براساس این اندیشه، وظیفه اساسی و اصلی زن اطاعت کامل از همسر و فراهم کردن رضایت او و فرزندآوری و پرورش فرزندان است. از سوی دیگر، بسیاری از رهبران و پیروان این جریان‌ها، زنان را عاملین فتنه و فساد می‌دانند و از این رو با اعمال انواع محدودیت‌ها برای جلوگیری از حضور آنان در محیط‌های اجتماعی، تلاش آن‌ها بر این است که مانع از گسترش فساد و فحشا شوند و به فرامین اسلام بنا به تعبیر خودشان عمل کرده باشند و بدین طریق یک جامعه صددرصد اسلامی را بنیان‌گذاری کنند. این در حالی است که در سوی دیگر به جای نگاه منفعل به زنان، عده‌ای از رهبران این گروه‌ها معتقدند زنان با مشارکت در این نوع فعالیت‌ها چه به شکل خدمات جنسی به جهادی‌ها و چه به شکل مشارکت فعال در عملیات این گروه‌ها، به سعادت اخروی دست خواهند یافت.
در این مقاله ابتدا به شرح مختصری از نمونه‌های این گونه اقدامات گروه‌های بنیادگرا در نقض حقوق زنان می‌پردازیم، سپس به بررسی اسناد بین المللی و تحلیل این مسئله در نظام بین المللی حقوق بشر از منظر حقوق بین المللی کار که خواهیم پرداخت و در نهایت نقش مراجع بین المللی و اقداماتشان برای مقابله با این اعمال را بررسی خواهیم کرد.

گفتار اول: تکفیری‌ها

گفتمان: تاریخچه این اندیشه

بنیادگرایی، یعنی بازگشت به بنیادهای مذهبی و نفی تاریخ جهان اسلام به مثابه تاریخ اسلام. تکفیری‌ها اصطلاحی است برای اشاره به گروه‌های اسلام که جمعی از مسلمانان را کافر می‌دانند. تکفیر که واژه کفر مشتق شده است؛ به معنای نسبت دادن کفر و شرک به مسلمانی دیگر است. در ادبیات سیاسی، تکفیری‌ها اشاره به گروه‌های تندروی اسلامی دارد که بر اساس یک قرائت رادیکال از اسلام، عده‌ای از مسلمانان را که از آن قرائت فاصله گرفته‌اند، کافر می‌پندارند و برای خود حق مجازات این افراد را محفوظ می‌دانند و به خود اجازه می‌دهند علیه این افراد اعلام جنگ کنند. هم چنین تکفیری‌ها معتقدند استفاده از خشنوت و ترور برای برکناری رهبرانی که به گفته آن‌ها بر اساس اسلام حقیقی حکومت نمی‌کنند، یک وظیفه اسلامی است. ایده تکفیر فرآورده‌ی گفتمانی است که سه عنصر بنیادین دارد: «حاکمیت خدا»، «جاهلیت جهان و جهانی بودن اسلام، و «جهاد».
بر اساس این گفتمان، هر شخص، جامعه یا دولتی که از عمل به احکام شریعت سرباز زند، در عصر جاهلیت و به سنت پیش از اسلام زندگی می‌کند و کافر قلمداد می‌شود مسلمانان باید حکومت «جاهلی» را براندازند و حکومت اسلامی بنیاد نهند که قوای مجریه، مقننه و قضائیه آن، بر پایه‌ی اصل شورا، احکام شریعت را مو به مو اجرا کنند. (2) از منظر جهانی و سازمان‌های بین المللی، این گروه‌ها به دلیل اعمال خشونت آمیز، به عنوان گروه‌های تروریستی شناسایی می‌شوند.
سید قطب 1906-1966 م. را آموزگار گفتمان تکفیر در سده بیستم خوانده‌اند. معنای حقیقی توحید- از نگاه قطب- جز با حاکمیت یگانه خداوند بر روی زمین تحقق نمی‌یافت. حاکمیت خدا تجلی سیاسی توحید بود که در زندان و آزادی، در سرزمین‌های اسلامی و غیراسلامی، سیاست داخلی و روابط بین الملل، همیشه و همه جا باید روی می‌داد.
بر این اساس، اصل «حاکمیت خدا» باید سرشت حکومت را تعیین می‌کرد و مرزهای لازم برای آزادی‌های فردی و اجتماعی را قرار می‌داد. برای سید قطب، روشن بود که حاکمیت خدا بدون پای بندی فرد، جامعه و دولت به یکایک احکام شریعت (فقه) ممکن نبود. او با تأکید بر جدایی ناپذیر بودن جهاد از اسلام، اعتقاد داشت که آن‌هایی که اسلام آورده‌اند کسانی هستند که با جان و دل در راه خدا و برای اعتلا حق حقیقتاً می‌جنگند، تا ستم از بین برود. سید قطب تمام اروپا و غرب را در یک صف در برابر جهان اسلام می‌دانست.
التزام به شریعت از نگاه قطب نباید محدود به مسلمانان یا دولت اسلامی باشد. جهان سراسر از آنِ خداست و حاکمیت تنها او را سزاست. در ضرورت عمل به شریعت هیچ استثنایی روا نیست. مشروعیت دولت، به شریعت مداری آن بستگی دارد و اگر دولتی شریعت را نادیده بگیرد، مسلمانان واقعی حق- و حتی وظیفه- دارند علیه آن به پا خیزند و جهاد کنند.
بسیاری از گروه‌های تکفیری که بر مبنای این اندیشه شکل گرفته‌اند، به دلیل اقدامات خشونت بار و غیرانسانی به عنوان گروه‌های تروریستی شناخته می‌شوند. در این میان وزارت امور خارجه آمریکا لیستی از گروه‌های تروریستی در مناطق مختلف جهان منتشر کرده که بسیاری از آن‌ها به وسیله‌ی شورای امنیت سازمان ملل و نهاد اروپایی حقوق بشر نیز در لیست گروه‌های تروریستی آمده‌اند. لیست اعلام شده به شرح زیر می‌باشند:
سازمان ابونیدال (آنو)
گروه ابوصیاف (اِی اس جی)
تیپ شهدای الاقصا (اِی اِی ام بی)
القاعده (اِى کیو)
القاعده در شبه جزیره‌ی عربی ( اِی کیو اِی پی)
القاعده در ایران (اِی کیو آی)
القاعده در مغرب اسلامی (اِی کیو آی ام)
الشباب (اِی اس)
انصار الاسلام
اسباط الانصار
ام شینری کیو (ام)
سرزمین پدری و آزادی باسک (ای تی اِی)
حزب کمونیست فیلیپین / ارتش نوین خلق (سی پی پی/ ان پی اِی)
ارتش تداوم جمهوری ایرلند (سی آی آر اِی)
جماعة الاسلامیة (آی جی)
حماس
حرکة الجهاد الاسلامی (اچ یو جی آی)
حرکة الجهادی الاسلامی/ بنگلادش (اچ یو جی آی - ب)
حرکه المجاهدین (اچ یو ام)
حزب الله
اتحاد جهاد اسلامی (آی جی یو)
جنبش اسلامی ازبکستان (آی ام یو)
جیش المحمد (جی‌ای ام)
جماعة اسلامیة (جى آی)
جندالله
کاهانه چای
کتایب حزب الله (کی اچ)
حزب کارگران کردستان (چ ک ک)
لشکر الطیبه (ال تی)
لشکر جهنگوی (ال جی)
ببرهای آزادی خواه تامیل ایلم (ال تی تی ای)
گروه مبارزه اسلامی لیبی (ال آی اف جی)
گروه مبارزان اسلامی مراکش (جی آی سی ام)
ارتش آزادی خواه ملی (ای ال ان)
جبهه‌ی آزادی بخش فلسطین- حزب ابوعباسی (پیالاف)
جهاد اسلامی فلسطین- حزب شقاقی (پیآیجی)
جبهه‌ی خلق برای آزادی فلسطین (پی اف ال پی)
جبهه‌ی خلق برای آزادی فلسطین- فرماندهی عمومی (پی اف ال پی- جی سی)
آی آر اِی واقعی (آر آی آر اینیروهای مسلح انقلابی کلمبیا (فارک)
سازمان انقلابی 17 نوامبر (17 ان)
حزب/ جبهه آزادی بخش خلق انقلابی (دی اچ کی پی/سی)
مبارزه‌ی انقلابی (آر اس)
راه درخشان (اس ال)
تحریک طالبان پاکستان (ت ت پ)
نیروهای متحد دفاع شخصی کلمبیا (اِی یو سی)

بررسی خشونت علیه زنان و دختران

در پی اقدامات خشونت بار این جریان‌ها، گروه‌های متفاوت اجتماعی، قربانی این جنایات می‌شوند. افراد غیرنظامی یکی از قربانیان اصلی اقدامات تروریستی هستند. در این میان زنان یکی از گروه‌هایی هستند که حقوق انسانی آن‌ها مکرراً و به اشکال گوناگون نقض می‌شود. آن‌ها قربانیان اصلی خشونت‌های جنسی و تجاوز هستند. در این بخش به بررسی آمار موجود در ارتباط با این جنایات خواهیم پرداخت. ابتدا به بررسی پاره‌ای از موارد تجاوز به زنان در منازعات می‌پردازیم و در ادامه به بررسی موردی موارد نقض حقوق زنان به وسیله‌ی جریان‌های تکفیری که در رسانه‌ها بازتاب یافته، خواهیم پرداخت.

الف) نگاهی کوتاه به آمار و بررسی مواردی چند رخداد

در سال 1993 م.، مرکز ثبت جنایات جنگی و نسل کشی زنیکا، 40000 مورد تجاوز به عنف در زمان جنگ را در بوسنی هزرگوین ثبت کرد.
در یک مطالعه که در سال 1999 م. درباره‌ی زنان رواندا انجام شد، 39 درصد گزارش کردند که در جریان نسل کشی سال 1999 م. در روندا، به آن‌ها تجاوز شده و 72 درصد اظهار داشتند که آن‌ها افراد دیگری را می‌شناسند که مورد تجاوز قرار گرفته بودند.
به طور تقریبی تخمین زده شده است که 23200 تا 95900 نفر از زنان آلبانی کوزو بیان داشته‌اند بین آگوست 1998 م. تا آگوست 1999 م. در اوج جنگ با صربستان، مورد تجاوز قرار گرفته‌اند.
در سال 2003 م.، از یک نمونه تصادفی از 388 زن پناهنده لیبریا که در کمپ سیرالئون ساکن بودند 74 درصد اظهار داشتند که پیش از آوارگی، در لیبریا مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته بودند و 55 درصد نیز اظهار داشتند که در طی این جابه جایی مورد آزار و اذیت جنسی واقع شده‌اند.
به دنبال حمله شورشیان در سال 1998 م. در پایتخت براز اویل در جمهوری کنگو، از میان حدودا 2000 زن که به دلیل خشونت‌های جنسی، به دنبال درمان‌های پزشکی بودند، 10 درصد حامگی ناشی از تجاوز را گزارش کردند. براساس تخمین مقامات رسمی سازمان ملل متحد، تعداد واقعی زنانی که در پی این موج از خشونت در برازاوایل مورد تجاوز واقع شدند، نزدیک به 5000 نفر بودند.
براساس نتایج یک پژوهش که در سال 2000 م. صورت گرفت، محققان نتیجه گیری کردند که: 50000 تا 64000 زن آواره داخلی در منازعات مسلحانه طولانی در سیرالئون، قربانی آزارهای جنسی شده‌اند.
19 درصد از 1575 زن بوروندی در مطالعه‌ای که به وسیله‌ی صندوق جمعیت سازمان ملل صورت گرفت، به آن‌ها تجاوز شده است و 90 درصد از این جمعیت، درباره‌ی تجاوز به دیگران شنیده بودند و یا شاهد آن بوده‌اند.
از 410 زن کلمبیایی آواره در کارتاهنا (ناحیه‌ای واقع در اسپانیای جنوبی) که در سال 2003 م مورد بررسی قرار گرفتند، 8 درصد بعضی از اشکال آزار جنسی قبل از جابه جایی و 11 درصد آزارهای جنسی در طی جابه جایی را گزارش کردند.
سازمان پزشکان بدون مرز بین اکتبر 2006 م. و فوریه 2005 م.، پانصد قربانی تجاوز در دارفور در سودان را درمان کردند. از آن زمان، موارد تجاوز ادامه یافته و این سازمان معتقد است تعداد زنانی که به آن‌ها تجاوز شده، بسیار بیشتر از زنانی است که برای درمان پزشکی در رابطه با تجاوز قرار گرفتند. (3)
این آمار همگی نشان دهنده فاجعه انسانی تعرض و تجاوز به زنان در جریان منازعات و مخصامات مسلحانه است. اصولا از تجاوز جنسی به عنوان روشی برای تضعیف دشمن نیز استفاده می‌شود.

ب) بررسی موردی نقض حقوق زنان به وسیله‌ی چند گروه تروریستی

طالبان

یکی از مشهورترین گروه‌های بنیادگرا که به عنوان یک گروه تروریستی نیز شناسایی شده‌اند، گروه طالبان در افغانستان بود که حضور زنان را در محیط‌های عمومی منع کرده و انواع اقدامات جنایت بار و اعمال خشونت آمیز را در طی دوران حکومت خود بر زنان روا داشتند. طالبان با تکیه بر این تفکر که وظیفه زن فقط نگه داری از فرزندانش است، کلیه حقوق سیاسی- اجتماعی زنان را سلب، و با ممنوعیت اشتغال زنان مشکلات بی شماری برای نظام اداری افغانستان ایجاد کردند. براساس برداشت غلط این گروه از اسلام، معلمان و اساتید زن حق کار و آموزش نداشتند و دختران از حضور در کلاس‌های درسی منع می‌شدند. در افغانستان نه تنها زنان در معرض کشتار، آدم ربایی و اسارت به دست گروه‌های طالبان بودند، بلکه به عنوان غنایم جنگی استفاده می‌شدند. (4)

طالبان در پاکستان

ملاله یوسفزی یا گل مکئی متولد سال 1997م. در ولسؤالی سوات پاکستان، دختر چهارده ساله‌ای است که در دفاع از حق آموزش به وسیله‌ی طالبان مورد هدف گلوله قرار اگر و فعال حقوق بشر و حقوق کودکان و عضو کمپین تحصیل دختران در پاکستان است. وی، روز سه شنبه 19 اکتبر 2012 م. در منطقه موسوم به سیدوی شریف، در مرکز ولسؤالی سوات هنگام بازگشت از مکتب در راه خانه، هدف حمله مسلحانه قرار گرفت. ملالی از سال 2009 م. به این سو همواره برای پیشرفت تعلیم و آموزش دختران تبلیغ کرده و جایزه‌های بین المللی نیز به دست آورده است. طالبان پاکستان مسئولیت حمله به ملاله یوسفزی را برعهده گرفتند. احسان الله احسان که خود را سخن‌گوی طالبان معرفی کرد، در تماس با رسانه‌ها مسئولیت حمله مسلحانه به ملاله یوسفزی را به عهده گرفته بود گفت که وی را به سبب داشتن افکار ضد طالبان مورد حمله قرار داده اند. سخن‌گوی طالبان اضافه کرده بود که افکار ملاله یوسفزی غیراسلامی وبر ضد طالبان است. ملاله یوسفزی، با انتقاد از طالبان گفته بود «دختران در زمان تسلط طالبان می‌ترسیدند که به صورتشان اسید پاشیده شود یا به وسیله‌ی این به نظامیان دزیده شوند؛ در آن زمان که طالبان بر منطقه سوات پاکستان، تسلط داشتند، دختران بدون پوشیدن یوینفورم با لباس معمولی و به صورت پنهانی به مدرسه می‌رفتند، درحالی که کتاب‌هایشان را در زیر شال‌هایشان پنهان می‌کردند». سخن‌گوی طالبان به نام سراج الدین احمد، توضیح داد که طالبان سه بار به صورت جدی به یوسفزی و خانواده او هشدار داده است، که اگر از فعالیت‌های ضد طالبان و تبلیغ فرهنگ غربی در سوات دست برندارد، او را خواهند کشت. ملاله یوسفزی بیشتر از هر چیز، برای حق تحصیل و مدرسه رفتن دختران دره سوات تلاش می‌کرد. طالبان رفتن دختران به مدرسه و خارج شدن آن‌ها از منزل را حرام می‌دانند و معتقدند حتی اگر لازم است زنان از خانه خارج شوند، حتماً باید یکی از محارم آنها همراهشان باشد.

داعش

داعش، یک جریان سلفی سنی است که در سال 2004 م. و تحت عنوان «القاعده عراق» و به دست «ابومصعب زرقاوی» شکل گرفت. هدف این گروه ایجاد یک امارت اسلامی است که محدوده آن بخش‌هایی از عراق و قسمت‌هایی از سوریه می‌شود. رابطه این گروه با القاعده، طی سال‌های گذشته، دستخوش تغییراتی شده است.
فرماندهان گروه تروریستی داعش بعد از حمله به عراق و تصرف چند شهر، جدول‌هایی زمان بندی شده برای انجام جهاد نکاح بین اعضای خود منتشر کرده‌اند. خبرگزاری «نون» عراق، در این زمینه سندی را که در یکی از مخفی گاه‌های داعش به وسیله نیروهای امنیتی عراق پیدا شده است، منتشر کرد. این سند تصویری نشان می‌دهد که بدعت جهاد نکاح با حساسیت و زمان بندی ویژه‌ای از سوی عناصر این گروه تروریستی دنبال می‌شود و نام افرادی که قرار است این نوع جهاد تکفیری را انجام دهند، با سرعت دقیق آن ثبت شده است. این جدول نام‌هایی را از گردان تروریستی موسوم به الفاروق برای نکاح با زنانی که «زنان مجاهد نکاح» نامیده شده‌اند، در خود جای داده است. با این وجود، تروریست‌های داعش تنها به جهاد نکاح اکتفا نکرده‌اند. پیش از این، چهار عنصر گروه تروریستی داعش در دو حادثه جداگانه در تلاش برای هتک حرمت به دو زن موصلی، پیش از هر اقدامی به وسیله‌ی طرف مقابل به هلاکت رسیدند. منابع خبری پیشتر، از اقدام به هتک حرمت 14 زن موصلی توسط عناصر گروه تروریستی داعش خبر داده بودند. گزارش‌های دیگری نیز از اجبار زنان این شهر به جهاد نکاح با تروریست‌های داعش انتشار یافته بود. (5) خبر دیگری حاکی از آن است که نیروهای «داعش» پس از اشغال موصل به چهار زن تجاوز کردند. قربانیان پس از این حادثه، خودکشی کردند.
به نقل از خبرگزاری مهر، گروه تروریستی دولت اسلامی عراق و شام موسوم به داعش در نهمین روز اشغال موصل، دومین شهر بزرگ عراق، با انتشار بیانیه‌ای از ساکنان این شهر خواست که دختران خود را برای جهاد نکاح تسلیم داعش کنند. در این بیانیه آمده است که هر کس از این فرمان سرپیچی کند، طبق قوانین این گروه تروریستی مجازات خواهد شد.
خبری دیگر حاکی از آن است که شبه نظامیان داعش همزمان با مبارزه با ارتش عراق، در استان بیجی منزل به منزل رفته و درباره تعداد زنان مجرد و متأهل سؤال می‌پرسند. (6)

بوکو حرام

گروه بوکو حرام در سال 2002 م. به وسیله‌ی محمدیوسف که سلفی بود و حتی کروی بودن زمین را نیز زیر سؤال برده است، در نیجریه پایه گذاری شده و از سال 2009 م. تاکنون بیش از صدها هزار نفر را در حملات تروریستی کشته است. نام این گروه «بوکوحرام» به معنی تحصیل غربی حرام یا کتاب خوانی حرام است می‌باشد. چنانچه از نام این گروه بر می‌آید، آن‌ها مخالف تحصیلات هستند، به ویژه زمانی که مسئله درس خواندن زنان مطرح شود، مسلماً این حرام تشدید خواهد یافت.
بوکوحرام بیش از 250 دانش آموز دبیرستان را در 14 آوریل از یک روستای دورافتاده در شمال شرقی نیجریه ربود و تهدید کرد که آن‌ها را به عنوان برده خواهد فروخت. (7) گروه تروریستی بوکو حرام خواهان تشکیل حکومت اسلامی در نیجریه است. است. ابوبکر شیکاو، رهبر این گروه پس از ربودن دختران دانش آموز از مدرسه شبانه روزی، در یک پیام ویدیویی ظاهر شده و با پذیرش مسئولیت این حمله، اعلام کرد که این دختران را به عنوان برده معامله خواهد کرد و یا به زور به ازدواج مردان درخواهد آورد. وی هم چنین در این ویدیو گفته است که خودش نیز با دو تن از این دختران، یکی 9 ساله و دیگری 12 ساله ازدواج خواهد کرد. براساس برخی گزارشات تصدیق نشده، این دختران با قیمتی حدود 12 دلار در کشورهای همسایه فروخته می‌شوند.
هم چنین، دیده بان حقوق بشر در سال 2003 م، گزارشی در 17 صفحه از وضعیت دختران جوان و زنان در عراق و خطر تجاوز جنسی به آن‌ها تهیه و منتشر کرد. دختران را در عراق می‌دزدیدند و به خانه‌های امن منتقل می‌کردند و پس از تجاوز به آن‌ها، آن‌ها را به بردگی جنسی می‌فروختند. مأموران انتظامی هم در این ماجراها دخیل بودند. این در حالی است که زنان عراقی اگر مورد تجاوز جنسی قرار بگیرند، معمولاً به حکم عرف و به دلایل مذهبی و خانوادگی سکوت می‌کنند. به این جهت تاکنون در طی جنگ‌هایی که در این کشور اتفاق افتاده، آمار قابل اتکایی از قربانیان تجاوز جنسی در دست نیست.

گفتار دوم: بررسی اسناد بین المللی

اسناد بین المللی در زمینه خشونت علیه زنان

در سطح بین الملل اسناد متعددی در زمینه زنان و موضوعات مرتبط با آن‌ها و متناسب با چالش‌های موجود به تصویب رسیده است. هم چنین جنبش‌های متعددی در سراسر دنیا برای حمایت از زنان در مخاصمات مسلحانه و نزاع‌ها نیز شکل گرفته که تمرکز اصلی شان بر مسئله آزار و اذیت جنسی زنان و تجاوز است.
به طور کلی به نظر می‌رسد از دو منظر می‌توان به بررسی و تحلیل این مطلب پرداخت: 1. افراطی گری و خشونت از منظر حقوق بشر نسبت به زنان، 2. افراطی گری و خشونت از منظر حقوق بشردوستانه درباره‌ی زنان.
بر این اساس، برخی از مهم ترین اسناد بین المللی که مستقیم و یا غیر مستقیم به خشونت علیه زنان پرداخته‌اند، عبارتند از: عبارتند از: اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، کنوانسیون رضایت در ازدواج، حداقل سن ازدواج و ثبت ازدواج، کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، نظریه تفسیری شماره 19 کمیته محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، پروتکل اختیاری کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، اعلامیه حمایت از زنان و کودکان در وضعیت اضطراری و مخاصمه مسلحانه، پروتکل کنوانسیون علیه جرایم سازمان یافته درباره‌ی قاچاق زنان و کودکان، اصول راهنما درباره‌ی حقوق بشر و قاچاق انسان، کنوانسیون مقابله با قاچاق انسان و استثمار از طریق فحشای دیگران، اعلامیه محو خشونت علیه زنان، کنوانسیون ژنو درباره‌ی حمایت از قربانیان در زمان جنگ، پروتکل الحاقی به کنوانسیون‌های ژنو در رابطه با حمایت از قربانیان در مخاصمات غیر بین المللی. علاوه براسناد بین المللی گفته شده، در سطح منطقه‌ای نیز اسنادی مرتبط با موضوع خشونت علیه زنان به تصویب رسیده، که کنوانسیون شورای اروپا درباره‌ی پیش‌گیری و مقابله با خشونت علیه زنان و خشونت خانگی 2010 م. و کنوانسیون آمریکایی پیش‌گیری، مجازات و محو خشونت علیه زنان مهم ترین آن‌ها هستند.
یکی از مراجعی که در سطح بین الملل، در جهت رسیدگی به این اقدامات جنایت بار و تروریستی می‌توان به آن‌ها اشاره کرد، شورای امنیت به عنوان یکی از ارکان سازمان ملل و دیگری دیوان بین المللی کیفری است. سازمان ملل قطع نامه‌های متعددی در جلوگیری از نقض حقوق زنان به تصویب رسانده، که در این میان می‌توان به قطع نامه شماره 1325 شورای امنیت اشاره کرد.

قطع نامه شماره 1325 شورای امنیت

قطع نامه 1325 در نشست 4213- مورخ 31 اکتبر سال 2000 م.، شورای امنیت صادر شده است. محور قطع نامه مذکور زنان، صالح و امنیت و تعهد به فعال کردن مشارکت زنان در تمام مراحل ایجاد و حفظ صلح، و پیش‌گیری از درگیری است. شورای امنیت برای تصویب این قطع نامه از قطع نامه‌های 1261، 1999م؛ 1265، 1999؛ 1269، 2000؛ 1314, 2000 م. استفاده کرده است. مفاد قطع نامه 1325 شورا در ارتباط با اتخاذ نگاه جنسیتی است که نیازهای ویژه دختران در بازگشت به وطن و اسکان مجدد، توان بخشی، استقرار مجدد و بازسازی پس از جنگ را شامل می‌شود. این اولین سند رسمی و قانونی شورای امنیت سازمان ملل متحد است که تأکید می‌کند طرفین درگیر باید به حقوق زنان احترام بگذارند و حمایت از مشارکت آن‌ها در مذاکرات صلح و بازسازی پس از جنگ را یک نیاز می‌شناسد. این قطع نامه به وسیله‌ی ده‌ها سازمان فعال زنان و صندوق توسعه برای زنان سازمان ملل متحد و... به اتفاق آرا تأیید شد. هم چنین در آن از همه‌ی طرف‌ها خواسته شده به کارگیری اقدامات ویژه برای محافظت از زنان و دختران در مقابل خشونت مبتنی بر جنسیت، به ویژه تجاوز جنسی و دیگر سوء استفاده‌های جنسی در درگیری‌های مسلحانه بپردازند. شورای امنیت سازمان ملل متحد، سعی کرده در مصوبات بعدی خود این قطع نامه را یادآوری کند، از جمله دهمین سالگرد این قطع نامه را در سال 2010 م. برگزار کرد. در خلال بزرگداشت دهمین سال تصویب آن، اعلام شد که باید گفت و گوهای باز و فعالی درباره‌ی موضوع قطع نامه انجام شود. از همین رو در مقدمه قطع نامه دهمین سالگرد، اعلام شد که طی 29 روز گفت و گوی باز و فعال، بیشتر از 1500 نفر از رهبران زنان محلی در سراسر جهان به ابراز نظرات خود درباره‌ی این موضوع با هدف سرعت بخشیدن به اجرای آن پرداختند. تاکنون یک سری نشست‌های فوق العاده برای فعال کردن گفت و گوی مستقیم بین سازمان ایجاد صلح زنان و رهبران جامعه زنان و نمایندگی‌های ارشد سازمان ملل متحد در سطح ملی کشورها طراحی شده است. هدف این است که از دیدگاه‌های زنان در بهبود اجرای قطع نامه 1325 استفاده شود. هماهنگی بین سازمانی برای اجرای آن به منظور حصول اطمینان از همکاری و هماهنگی در کلیت سیستم ملل متحد، شبکه سازمانی بین زنان تأسیس شده که به وسیله‌ی مشاور ویژه درباره‌ی مسائل جنسیتی اداره می‌شود. بنابر آمار سازمان ملل متحد، هر سال 150 میلیون زن در جهان و 70 میلیون مرد و نوجوان در جنگ‌های منطقه‌ای مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند. در قطع نامه شماره 1325 سازمان ملل که در سال 2000 م. تصویب شد، بر ضرورت رعایت حقوق زنان در جنگ‌ها و بحران‌های منطقه‌ای تأکید شده است. در بند 10 آن، از دولت‌ها دعوت شاده است که: «اقدامات ویژه‌ای را برای حمایت از دختران و زنان در برابر خشونت‌های مبنی بر جنسیت به ویژه تجاوز به عنف و سایر اشکال سوء استفاده جنسی در وضعیت مخاصمات مسلحانه اتخاذ کنند».

الف) افراطی گری و خشونت از منظر حقوق بشر درباره‌ی زنان

در این قمست به تحلیل اعمال خشونت آمیز جریان‌های تکفیری و تندرو، از منظر حقوق بشر می‌پردازیم و مباحثی همچون: جهاد النکاح و حق ازدواج آزادانه، حق تحصیل و دست رسی به اطلاعات، حق اشتغال، آزادی رفت و آمد و مسئله شکنجه را در اسناد حقوق بشری بررسی می‌کنیم.

1. حق ازدواج آزادانه

بر اساس اسناد بین المللی حقوق بشر، زن و مرد از حقوق یکسانی برای ازدواج و تشکیل خانواده برخوردارند و استفاده از زور در این امر، مخالف موازین حقوق بشر است. بر همین اساس، بند 2 از ماده 16 اعلامیه جهانی حقوق بشر مقرر داشته است: «ازدواج باید با آزادی و رضایت کامل مرد و زن انجام گیرد.» (8) به علاوه در ماده 10 میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز به این مسئله تصریح شده که ازدواج باید با رضایت آزادانه طرفین که قصد آن را دارند، واقع شود.
هم چنین، بر اساس ماده شانزدهم کنوانسیون، محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، زنان از حقوق برابر در امر ازدواج برخوردار هستند و دولت‌های عضو، متعهد به فراهم کردن شرایط لازم برای استیفای این حقوق هستند. این ماده بیان می‌دارد:
دولت‌های عضو به منظور رفع تبعیض از زنان در کلیه امور مربوط به ازدواج و روابط خانوادگی کلیه اقدامات مقتضی به عمل خواهند آورد و به ویژه براساس تساوی مردان و زنان موراد ذیل را تضمین خواهند کرد:
الف) حق یکسان برای ورود به ازدواج ب) حق یکسان در انتخاب آزادانه همسر و صورت گرفتن ازدواج تنها با رضایت کامل و آزادانه دو طرف ازدواج. (9)
بر این اساس، جهاد النکاح که براساس آن زنان که با اعمال زور و بدون رضایت به عقد مردی در می‌آیند ناقض حق آن‌ها برای ازدواج آزادانه و از این جهت ناقض حقوق بشر است.

2. حق تحصیل و دست رسی به اطلاعات

حق تحصیل برای تمامی افراد بدون تبعیض از حیث جنسیت، مذهب و یا نژاد، در اسناد بین المللی حقوق بشر به رسمیت شناخته شده است. از جمله می‌توان به ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر اشاره کرد که در بند اول آن بیان داشته: «هرکس حق تحصیل دارد، تحصیل لااقل در مراحل ابتدایی و پایه باید رایگان و اجباری باشد. آموزش‌های فنی و حرفه‌ای باید در دسترس عموم قرار گیرد و آموزش عالی باید برای همه و براساس شایستگی در دست رس باشد». (10) «این ماده مقرر می‌دارد که آموزش، باید در دست رس همه باشد و تمامی افراد فارغ از هرگونه تبعیض، از حق تحصیل برخوردارند. همچنین، بر اساس ماده ده کنوانسیون، محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، دولت‌های عضو متحد به فراهم کردن زمینه آموزش برای زنان و دختران جوان و تضمین حقوق مساوی زنان با مردان در امر آموزش هستند و موظفند اقدامات مقتضی برای رفع هرگونه تبعیض را به عمل آورند. بر این اساس، بند (ه) این ماده مقرر می‌دارد: «دولت‌های عضو موظف به فراهم کردن امکانات مشابه جهت دست یابی به برنامه‌های مربوط به ادامه تحصیلات، از جمله برنامه‌های علمی سوادآموزی بزرگسالان با هدف کاهش هرچه سریع‌‌تر شکاف آموزشی موجود بین زنان و مردان هستند.» (11) حق بهره مندی تمام افراد از آموزش و پرورش در سایر اسناد حقوق بشر، از جمله ماده 13 میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز شناسایی شده است.

3. آزادی رفت و آمد

زنان همچون تمامی گروه‌های اجتماعی از حق آزادی رفت و آمد برخوردارند و محروم کردن آن‌ها از این حق بر خلاف موازین بین المللی حقوق بشر است. این حق در اسناد بین المللی حقوق بشر از جمله: میثاق حقوق مدنی و سیاسی، کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، و ماده 13 اعلامیه جهانی حقوق بشر، به رسمیت شناخته شده است. بند 1 این ماده بیان می‌کند: «هرکس حق دارد در محدوده‌ی مرزهای هر کشور آزادانه رفت و آمد و اقامت کند.» بر این اساس، اقدامات گروه‌های تندرو در محدود کردن آزادی رفت و آمد زنان در قلمرو تحت سلطه آنان، از موارد نقض موازین حقوق بشر شمرده می‌شود.

4. حق اشتغال

بر اساس بند 1 ماده 13 اعلامیه جهانی حقوق بشر: هرکس حق کار کردن، انتخاب آزادانه شغل، برخورداری از شرایط منصفانه و رضایت بخش برای کار و برخورداری از حمایت دولت در برابر بی کاری را دارد. در همین راستا ماده 11 کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان بیان، می‌دارد: دولت‌های عضو باید اقدامات مقتضی را برای رفع تبعیض علیه زنان در زمینه اشتغال انجام دهند و اطمینان دهند که بر مبنای تساوی مردان و زنان، حقوق یکسان به ویژه در موارد زیر برای زنان رعایت می‌شود:
- الف) حق کار (اشتغال) به عنوان یک حق لاینفک حقوق انسانی؛
ب) حق امکانات شغلی یکسان، از جمله اجرای ضوابط یکسان در انتخاب شغل؛
ج) حق انتخاب آزادانه حرفه و شغل، حق ارتقای مقام، برخورداری از امنیت شغلی و تمام امتیازات و شرایط خدمتی و حق استفاده از دوره‌های آموزشی حرفه‌ای و بازآموزی از جملـه: کارآموزی و شرکت در دوره‌های آموزشی و پیشرفته و آموزشی مرحله ای.
د) حق دریافت مزد مساوی، استفاده از مزایا و برخورداری از رفتار مساوی در مشاغل و کارهایی که ارزش یکسان دارند، همچنین رفتار مساوی در ارزیابی کیفیت کار.
هم چنین در ماده 6 میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، این میثاق، حق کار کردن برای همه کس است به این که فرصت یابد به وسیله و کاری که آزادانه انتخاب یا قبول می‌کند معاش خود را تأمین کند، به رسمیت می‌شناسند.

ب) افراطی گری و خشونت از منظر حقوق بشر دوستانه نسبت به زنان

حقوق بین الملل بشردوستانه به مجموعه اصول و قواعدی اطلاق می‌شود که متکفل محدود کردن بهره گیری از زور و خشونت در مخاصمات مسلحانه بین المللی و غیر بین المللی است. این اصول و قواعد از یک سو افراد غیرنظامی و هم چنین نظامیانی را که درگیر جنگ در میدان نبرد نیستند، حمایت کرده و از سوی دیگر محدودیت‌هایی را در بهره گیری از روش‌ها و سلاح‌ها در میدان جنگ مقرر می‌دارد. حمایت از بیماران و زخمیان در جنگ، سرنشینان و نیروهای کشتی‌های حادثه دیده بر روی دریا، اسیران جنگی، قربانیان جنگ‌ها و مخاصمات بین المللی و غیربین المللی و حتی اموال فرهنگی از جمله موضوعاتی است که حقوق بشردوستانه بین المللی معاصر به آن می‌پردازد. (12)

فحشای اجباری

فحشای اجباری به وسیله‌ی تعدادی از اسناد حقوق بشردوستانه بین المللی منع شده است. نخستین بار، دیوان بین المللی کیفری فحشای اجباری را به عنوان یک جرم مستقل علیه بشریت به رسمیت شناخته است. براساس آن، تحقق عنصر مادی این جنایات مستلزم آن است که مرتکب، یک یا چند نفر را به انجام اعمال جنسی از طریق اعمال زور با تهدید یا فشار مجبور کند. فحشای اجباری نوعاً با تعریف بردگی در زمان درگیری مسلحانه مطابقت خواهد کرد. در این صورت، ایجاد فاحشه خانه‌های اجباری برای تقویت روحی سربازان است.

تجاوز جنسی

تجاوز جنسی شق (ز) بند اول ماده 7 اولین گزاره اساس نامه دیوان بین المللی کیفری است که به تجاوز جنسی به عنوان جنایت علیه بشریت می‌پردازد. این مقرره بر مبنای شق (ج) بند اول ماده 2 قانون شماره 10 شورای کنترل، استوار است. هیچ تعریفی از جرم تجاوز جنسی در آغاز مذاکرات مربوط به اساس نامه دیوان کیفری بین المللی وجود نداشت، تا این که سند عناصر جنایات برای نخستین بار تعریف ویژه‌ای از این رفتار بزه کارانه بیان کرد. عنصر مادی این جرم شامل تهاجم مرتکب، به جسم قربانی است که باید منجر به دخول گردد. (13) بر این اساس، مردان و زنان می‌توانند قربانی این جرم شوند. تعریف این جرم مستلزم استفاده از خشونت یا تهدید به خشونت و یا زور نیز می‌شود.

بارداری اجباری

مطابق تعریف شق (و) بند دوم ماده 7 اساس نامه دیوان بین المللی کیفری، بارداری اجباری به عنوان جنایت علیه بشریت شناخته شده و عنصر مادی آن، حبس غیرقانونی زنی است که اجباراً باردار شده است. برای تکمیل این جرم، کافی است مرتکب، زنِ زندانی را محبوس کند، هرچند آن زن به وسیله‌ی شخص دیگری باردار شده باشد. (14)

1. کنوانسیون‌هاى چهارگانه ژنو

یکی از منابع در قلمرو حقوق بشردوستانه کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو 1949م. و پروتکل‌های الحاقی آن 1977 م. است. کنوانسیون چهارم ژنو به طور مشخص حمایت از غیر نظامیان را در دستور کارش قرار داده است. این عهد نامه مشتمل بر 159 ماده است که انواع حمایت‌های حقوقی از غیر نظامیان را محور کار خود قرار داده و به شرح و بسط مصونیت غیر نظامیان از هر گونه تعرض در جنگ پرداخته است. براساس ماده32 این عهد نامه هر نوع آزار و اذیت جسمی و شکنجه ممنوع شده است. مقررات این کنوانسیون‌ها در صورت بروز جنگ رسمی و یا مخاصمه‌ی مسلحانه که بین دو یا چند دولت متعاهد رورى دهد، به موقع اجرا، گذارده خواهد شد. به طور کلی می‌توان گفت در اسناد بین المللی خشونت جنسی و تجاوز به عنوان هتک حرمت به شرافت و منزلت شخص قلمداد می‌شود.
ماده 27 کنوانسیون چهارم ژنو به اعمال قانون درباره‌ی آزار جنسی و تجاوز به زنان پرداخته و در آن به صراحت زا زنان در مقابل تجاوز جنسی و فحشای اجباری حمایت کرده است. این ماده اعلام می‌دارد: اشخاص مورد حمایت در هر مورد محق به احترام به خود، شرافت و حقوق خانوادگی می‌باشند. در هر زمان با آنان به انسانیت رفتار خواهد شد و از جمله در مقابل هرگونه عمل خشونت آمیز یا تهدید حمایت خواهند شد. زنان به ویژه در مقابل هرگونه تخطی به شرافت از جمله: تجاوز به عنف، اجبار به فحشا و هرنوع هتک ناموس حمایت خواهند شد.
به طور کلی در ماده 48 الحاقی کنوانسیون ژنو، تمایز میان مردمان غیرنظامی با نظامیان به عنوان قاعده‌ای بنیادی به صراحت بیان و تأکید شده است که اقدامات جنگی تنها باید متوجه افراد نظامی باشد. هم چنین در بند اول از ماده 76 پروتکل اول و قسمت (ه) بند (2) ماده 4 پروتکل دوم صریحا تجاوز به عنف و فحشای اجباری و هتک ناموس را ممنوع کرده است.

2. جرایم علیه بشریت در منشور نورنبرگ

یکی از جرایمی که در حقوق بین الملل کیفری رسیدگی می‌شود جنایت علیه بشریت است، که جنایاتی است که به علت شدت قساوت، وجدان جامعه جهانی بر اثر وقوع آن جریحه دار می‌شود. از جمله جنایات علیه بشریت، می‌توان: قتل، به بردگی گرفتن، ریشه کن کردن، محبوس کردن، شکنجه، خشونت‌های جنسی، ناپدید کردن اجباری اشخاص، را نام برد. اولین استفاده تخصصی از اصطلاح جنایات علیه بشریت در بند 3 ماده 6 منشور نورنبرگ بود که مواردی از جمله: قتل عمدی، ریشه کن کردن به بردگی گرفتن، تبعید، یا هر عمل غیرانسانی دیگر که علیه مردم غیرنظامی قبل از جنگ یا در حین جنگ ارتکاب یافته باشد و یا تعقیب و آزار افراد به دلایل سیاسی، نژادی یا مذهبی در اجرا یا در ارتباط با یکی از جرایم مشمول صلاحیت دادگاه، در بر می‌گرفت.
البته در سال 1945 در قانون شماره 10، شورای کنترل مواردی را به جنایات علیه بشریت اضافه کرد.
حبس، هتک ناموس، به بردگی گرفتن به عنف، شکنجه به دلایل سیاسی، نژادی و مذهبی از جمله این موارد است که به نظر می‌رسد با وجود عبارت هر عمل غیرانسانی دیگر در منشور نورنبرگ، می‌توان این موارد را نیز مشمول همین عنوان دانست و تصریح به آن‌ها نشان از اهمیت موضوع دارد.
هم چنین طبق ماده 7 دیوان بین المللی کیفری تجاوز جنسی، بردگی جنسی، فاحشگی اجباری، حاملگی اجباری، عقیم کردن اجباری و هر نوع خشونت جنسی مشابه با آن‌ها، از مصادیق جنایت علیه بشریت شناسایی شده‌اند. جزء (ز) بند اول ماده 7 اساس نامه دیوان بین المللی کیفری با دسته بندی جنایات خشونت جنسی، گام مهمی در تبیین و توضیح اشکال مختلف خشونت جنسی برداشته است.

3. جرایم ضد بشری در اساس نامه دادگاه جزایی بین المللی یوگسلاوی و رواندا

بر اثر جرایمی که از سوی صرب‌ها علیه مسلمانان بوسنی و هرزگوین در سرزمین یوگسلاوی سابق رخ داد، مانند: نسل کشی، کشتار جمعی، تجاوز جنسی و امثال آن، شورای امنیت سازمان ملل بر اساس فصل هفتم منشور این سازمان مداخله کرد و دادگاهی را به نام «دادگاه بین المللی» برای محاکمه افراد مسئول نقض شدید حقوق بشر دوستانه درسرزمین یوگسلاوی سابق بین سال‌های 1993- 1991 م. تأسیس کرد. ماده 5 اساس نامه دادگاه مزبور از جرایم ضد بشری به عنوان یکی از جرایم مشمول صلاحیت این دادگاه یاد کرد. ماده مزبور مقرر می‌دارد که:
این دادگاه صلاحیت دارد که افراد مرتکب جرایم ذیل، در خلال جنگ‌های مسلحانه را پیگرد و محاکمه کند، این جنگ‌ها جنبه داخلی داشته باشد یا بین المللی؛ مهم این است که اعمال مزبور علیه جمعیتی غیرنظامی انجام شده باشد. فهرست جرایم ضدبشری در اساس نامه محکمه بین المللی یوگسلاوی چنین ذکر شده است:
الف) قتل عمل؛
ب) ریشه کن کردن؛
ج) به بردگی گرفتن؛
د) اخراج:
ه) زندانی کردن؛
و) شکنجه؛
ز) تجاوز جنسی؛
ح). اذیت و آزار افراد بنا به دلایل سیاسی، نژادی و مذهبی؛
ط) سایر اعمال غیر انسانی.
یک سال بعد، سال 1994 م. بر اثر فجایع و نسل کشی‌هایی که در کشور آفریقایی رواندا رخ داد، شورای امنیت، دادگاه بین المللی دیگری را برای محاکمه افراد نقض کننده حقوق بشر دوستانه در جنگ‌های داخلی رواندا تأسیس کرد. این جنگ‌ها بین دو قبیله «هوتوما» و «توتسی‌ها» رخ داد و در خلال درگیری مزبور هوتوها بدترین جنایات، مانند نسل کشی و تجاوز جنسی را در حق توتسی‌ها روا داشتند. از جمله جرایمی که دادگاه رواندا مشمول صلاحیت رسیدگی خویش قرار داد، جرایم ضدبشرى است. ماده 3 اساس نامه محکمه یاد شد به جرایم ضدبشری می‌پردازد. لازم به یادآوری است که فهرست جرایم یاد شده در این اساسی نامه نسبت به اساس نامه محکمه بین المللی یوگسلاوی، تغییری نکرده است و همان 9 مورد در این جا نیز عیناً ذکر شده است.
ماده 5 اساسی نامه دادگاه بین المللی کیفری برای یوگسلاوی سابق، تجاوز به عنف و ماده 3 اساس نامه دادگاه بین المللی کیفری برای رواندا، تجاوز به عنف، فحشای اجباری و سایر اشکال هتک ناموس را تحت عنوان جنایت علیه بشریت آورده‌اند.

نتیجه گیری

خشونت جنسی علیه زنان و کودکان واقعیت تلخی است که در طول تاریخ فراوان شاهد اعمال آن بوده ایم که موجب تخریب غرور و شرافت افراد و ورود انواع آسیب‌های جسمی و روانی به قربانیان آن می‌شود. به نظر می‌رسد اولین گام برای مقابله با گسترش شکل گیری این گروه‌ها، بررسی دقیق و علمی، عوامل و ریشه‌های شکل گیری آن‌ها باشد. این که چگونه معضلات و مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در جوامع، زمینه‌های شکل گیری این گروه‌های افراطی و پیوستن به آن‌ها را فراهم می‌کند و چگونه گفتمان‌های غالب با زدن برچسب تروریست به گروه‌هایی از افراد، آن‌ها را به سمت پیوستن به این جریان‌ها سوق می‌دهند. به طور نمونه در بسیاری از جوامع غربی، مسلمانان را به چشم تروریست می‌نگرند و جملگی آن‌ها را پیرو ‌اندیشه‌های رادیکال مذهبی می‌دانند. دوم، بررسی درک نادرست رهبران این جریان‌ها و پیروانشان از مذهب است، که آن‌ها را به سمت این گونه اقدامات جنایات بار و غیرانسانی سوق می‌دهد. باید مبانی نظری این اندیشه‌ها را شناخت و تحلیل و نقد کرد. به نظر می‌رسد علمای مذهبی در این حوزه می‌توانند نقش تأثیرگذاری را ایفا کنند. از سوی دیگر عدم وجود ضمانت اجراهای قوی و کارآمد اجرایی در سطح بین المللی، عامل دیگری است که منجر به گسترش مداوم این جریان‌ها شده و مجازاتی را پیش روی عاملان این جنایات قرار نمی‌دهد.
از سوی دیگر، دولت‌ها و محاکم بین المللی کیفری، باید ساز و کاری جهت فشار به عاملان این جنایات و مجازات آن‌ها در نظر گیرند، که هزینه این گونه اقدامات را بالا ببرد و از ابزارها و فشارهای بین المللی برای تعقیب و محاکمه این افراد استفاده شود.
هم چنین، در بسیاری موارد، شاهد هستیم که در یک کشور، دولت و دستگاه قضایی توانایی مقابله با این جریان‌ها را ندارد و نیازمند حمایت‌های بین المللی است. بنابراین در سطح بین الملل نیازمند اقدامات مقتضی جهت پیش‌گیری، مقابله و رفع آثار سوء که گریبان گیر قربانیان این جنایات می‌شود، هستیم. یکی از این اقدامات را می‌توان قانون گذاری در هر کشور و در نظام بین الملل برای مقابله جدی با این اعمال در نظر گرفت. با وجود این که سالیانه زنان بسیاری قربانی آزارهای جنسی و تجاوزات در مخاصمات مسلحانه و نزاع‌های داخلی می‌شوند، ما شاهد این مسئله هستیم که هیچ کنوانسیون و یا قطع نامه‌ای مشخصاً به این مطلب اختصاص داده نشده و به بررسی ابعاد مختلف این فاجعه نپرداخته است.
هم چنین آمار نشان می‌دهد در بیشتر موارد زنان، قربانیان اصلی خشونت‌های جنسی و تجاوزات هستند، که اغلب مورد حمایت دولت متبوع خود قرار نمی‌گیرند و در قوانین داخلی آن‌ها آزارهای جنسی به دیده اغماض نگریسته می‌شود و قربانیان این حوادث، تحت حمایت‌های حقوقی نیستند. در این موارد نخست باید به زنان آموزش‌های لازم داده شود که از مطرح کردن خشونتی که بر آن‌ها رفته، ابایی نداشته باشند و ملاحظات مذهبی و یا فرهنگی را مانعی برای برخورداری از انواع حمایت‌های پزشکی، اجتماعی و حقوقی نپندارند. هم چنین دولت‌ها موظف شوند که قوانین جامع و کاملی از خشونت‌های جنسی را در قوانین خود تعریف کرده و مجازات‌های آن را تعیین کنند و با دادن خدمات پزشکی و روانی زمینه بازگشت این افراد را به زندگی اجتماعی فراهم آورند. در این موارد با تقویت سازمان‌های بین المللی و نهادهای انجمن‌های دفاع از حقوق زنان، می‌توان بسیاری از آنها را تحت پوشش‌های حمایتی قرار داد. در پایان می‌توان اظهار داشت تا اراده‌ی قوی در سطح داخلی و بین المللی برای مقابله با این اقدامات وجود نداشته باشد، شاهد ادامه این گونه اعمال خشونت بار، علیه زنان خواهیم بود.

پی‌نوشت‌ها

1- کارشناسی ارشد حقوق بشر از دانشگاه مفید.
2- مهدی خلجی، تکفیری‌ها؛ تاریخ سیاسی و تبار فکری، ص4.
3- Ward, Jeanne, Marsh, Mendy, Sexual Violence Against Women and Girls in War and Its Aftermath: Realities, Responses, and Required Resources, UNFPA, European Commission, 2006.
4- امیر مسعود، اجتهادی، «عملکرد طالبانان نقض فاحش و همه جانبه حقوق بشر»، گزارش‌های دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی و شماره 120، ص 6، مهر و آبان 1377.
5- خبرگزاری ایرنا، کد خبر (4073490)81202609، خرداد 93.
6- ایسنا، کد خبر 195355، تیر 93.
7- ایرنا، کد خبر 81167199 (4020143)، اردیبهشت 93.
8- Article 16, Universal Declaration of Human Rights
9-Article 46, convention on the Elimination of All Forms of Discrimination against Women.
10-Article 26, Universal Declaration of Human Rights.
11- مهرانگیز، کار، رفع تبعیض از زنان، ص 219.
12- عدالت بین المللی، ص 2، کد خبر 60، شهریور 91.
13- گرهارد، ورله، جنایت علیه بشریت در حقوق بین المللی معاصر، مترجم: وکیل امیرساعد، ص85.
14- همان، ص 87.

منابع :
<spa

کلماتی برای این موضوع

الف گزارش فتواهای تکان دهنده تکفیری‌هاتصاویر ۱۸تروریست‌های تکفیری داعش و جبهه النصره که با پول چند کشور مرتجع منطقه و حمایت گزارش ها و ایران در آئینه رسانه های آلمان تازه های روز ، گفتنیها ، نوشته ها و اندیشه روحانی در نشست مجمع عمومی سازمان ملل تعلل آمریکا …تعلل آمریکا در اجرای تعهدات قانونی‌اش اشتباهی راهبردی است که باید فوری جبران شود تصمیم بر یکسره کردن جنگ در حلب مهلت روسیه به …نشست وزرای خارجه ایران ، سوریه و روسیه در مسکو را می‌توان آغاز مرحله جدید از روند فارس گزارش می‌دهد نگاهی به نحوه شکل‌گیری القاعده،‌ …خبرگزاری فارس در تشکیل القاعده علاوه بر اشخاص که رهبری و مدیریت سازمان را عهده‌دار گفتگوی خواندنی با عضو تالشی داعش برای دفاع از …گفتگویخواندیباعضوروستای بدون بیکار ،شوق و امید را به روستاییان بر می‌گرداند شغل فقط در کارخانه‎ای که جدیدترین خبرهای شهر نقده خبر فارسیرئیس اداره ثبت احوال شهرستان نقده با تایید این خبر در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهار دیدنی های ایتالیا، مناطق دیدنی ایتالیادیدنی های ایتالیاایتالیاکشور ایتالیاجاذبه های ایتالیامراکز گردشگری ایتالیا جام نیوز نگذارید موصل نابود شود؛جلوی …جام نیوز اخبار رسانه‌های برون مرزی و داخلیاخبار مصر آخرین تحولات مصر اخبار امروزامیر کویت برای حل اختلاف بین ریاض و قاهره وارد میدان شده است رییس جمهوری مصر قاهره پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیخود این صلح و شرایط امام حسنع همه‌اش یک مکر الهی بودیعنی اگر امام حسن می‌جنگید و در جنگ داخلی سوریه ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادجنگداخلیسوریهجنگ داخلی سوریه بخشی از بهار عربی، زمستان عربی، جنگ نیابتی ایران آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیاناتاخبار سیاسی،اخبار اجتماعی،جدیدترین اخبار سیاسی و …آخرین اخبار سیاسی،اخبار روزنامه ها،جدیدترین اخبار سیاسیروزنامه های سیاسی،اخبار توهین به نظام و رهبری مبارز کلیپپاسـخ هر کارى که براى انسان ضرر داشته و یا باعث وهن دین و مذهب گردد حرام است و مؤمنین مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان دفتر پرسش ها و پاسخ ها شیعه و پرسش ها و پاسخ های دانشجویی دفتر سی و یکم شیعه و اهل ‌ سنت هاد نمایندگی مقام معظم


ادامه مطلب ...

آسیب‌شناسی رشد جریان‌های تکفیری به عنوان یک چالش عمده فراروی اسلام‌گرایی

[ad_1]

چکیده

اسلام‌گرایی، فرایندی است که در طی چند قرن اخیر به یکی از محوری‌ترین تحولات در جهان اسلام تبدیل شده و با وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 از توان بالایی به منظور ارائه یک الگوی نظام سیاسی- دینی در مقابل لیبرال دموکراسی غربی برخوردار شده است. (1) با شروع تحولات اخیر در خاورمیانه (انقلاب‌های عربی) این فرصت به وجود آمد که نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، آلترناتیو مناسبی به جای نظام‌های استبدادی وابسته به غرب مطرح باشد؛ (2) اما این فرصت با رشد جریان‌های تکفیری در منطقه که از طرف قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای مورد حمایت مادی و معنوی قرار می‌گیرند، با چالش مواجه شده است. در همین راستا این پژوهش را کار خویش را آسیب‌شناسی چالش‌های پیش رو و ارائه راهکارهایی برای مقابله با این چالش‌ها قرار داده است. سؤال محورى این مقاله این است که: گسترش جریان‌های تکفیری چه تأثیر بازدارند‌ای بر رشد اسلام‌گرایی در منطقه و جهان اسلام خواهد داشت؟ رشد جریان‌های تکفیری از دو بعد اساسی فرآیندِ اسلام‌گرایی را با چالش مواجه خواهد نمود: 1. قطبی سازی جوامع اسلامی براساس تقابل شیعه و سنی؛2. کاهش جذابیت اسلام‌گرایی به عنوان یک آلترناتیو در مقابل لیبرال دموکراسی، متأثر از رفتارهای متحجرانه و خشن گروه‌های سلفی- تکفیری. روش تحقیق در این مقاله، توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری داده‌ها منابع کتابخانه‌ای و اینترنتی است. این پژوهش به منظور رفع چالش‌های جریان‌های تکفیری فراروی اسلام‌گرایی، راهکارهایی ارائه نموده که در قالب دو راهکار قابل بررسی است: یکی دیپلماسی ارتباطاتِ گسترده میان گروه‌ها و کشورهای اسلامی و دیگری مقابله قاطعانه نظامی با گسترش جریان‌های تکفیری.

مقدمه

اسلام‌گرایی فرآیندی است که در دو- سه قرن اخیر در واکنش به نفوذ غرب در جهان اسلام با شعار به مرکز آمدن دین در امور دنیا و به خصوص امر حکومت‌داری رشد و تکامل یافته است. از جمله پیش قراولان این اندیشه می‌توان به سید جمال الدین اسدآبادی، کواکبی، عبده، سید قطب، مودودی و در آخرین مرحله امام خمینی (رحمه الله) اشاره کرد. در واقع، «اسلامِ سیاسی»، اصطلاح جدیدی است که در برابر «اسلام سنتی» پدید آمده است و به دنیای مدرن تعلق دارد. (3) همگام باشروع انقلاب‌های عربی این امید به وجود آمد که فرآیندِ اسلام‌گرایی در جهان با یک فرصت برای تکامل بیشتر در جهان اسلام و منطقه برخوردار شده است، ولی با ادامه تحولات، این روند متأثر از نفوذ منفی قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای همچون عربستان، قطر، امریکا و اسرائیل، شبیه یک شمشیر دولبه عمل نمود و علیرغم این که بخشی از این جنبش‌ها متأثر از جریان‌های اسلام گرا بود، زمینه رشد گروه‌های افراطی تکفیری را نیز فراهم نمود. در واقع، علایق سیاسی بعضی از قدرت‌های منطقه‌ای همچون عربستان که دارای یک نظام پادشاهی محافظه کار است، تا حدود زیادی توانسته زمینه رشد این گروه‌های تکفیریِ افراطی در منطقه را فراهم کند.
حربه‌ی تکفیر را اولین بار خوارج علیه مسلمانان دیگر به کار بردند، اما در دوران جدید برای اولین بار محمد بن عبدالوهاب بود که مفهوم تکفیر را وارد جریان فکری‌اش کرد. وی محدوده‌ی تکفیر را چنان گسترد که هم شامل غیرمسلمانان می‌شد و هم مسلمانانی که همچون او نمی‌اندیشیدند. به نظر وی مسلمانانی که در پرستش سنت‌ها و مقابر (شیعیان) جلوه گر شده دچار شرک هستند. در واقع، تکفیرگرایی، مسئله نسبتاً جدید و خطرناکی بود که ابن تیمیه (1263-1328م.) آن را در آغاز دعوت خویش تئوریزه و بسط داد و در نهایت، به اصول فکری گروه‌های سلفی راه یافت. امروزه، جریان سلفی‌گری به اعتبار این شاخصه، «تکفیری» نامیده می‌شود. (4) از جمله این گروه‌های تکفیری می‌توان به گروه‌های تروریستی النصره، داعش و القاعده در سوریه و عراق حال حاضر اشاره کرد که علاوه بر به وجود آوردن بحران در سوریه و عراق، به دنبال دو قطبی کردن جهان اسلام در قالب تقابل شیعه و سنی هستند که در صورت وقوع این امر، روند اسلام‌گرایی در منطقه و جهان اسلام با یک چالش جدی مواجهه خواهد شد. در همین راستا این پژوهش با یک بررسی آسیب شناختی به دنبال بررسی پرسش اساسی زیر است:
گسترش جریان‌های تکفیری چه تأثیر بازدارنده‌ای بر رشد اسلام‌گرایی در منطقه وجهان اسلام خواهد داشت؟

فرضیه پژوهش

در پاسخ به این پرسش این پژوهش این فرضیه را به محک آزمون خواهد گذاشت که رشد جریان‌های تکفیری از دو بعد اساسی روندِ اسلام‌گرایی را با چالش مواجه خواهد نمود: 1. قطبی سازی جوامع اسلامی براساس تقابل شیعه و سنی؛2. کاهش جذابیت اسلام‌گرایی به عنوان یک آلترناتیو در مقابل لیبرال دموکراسی، متأثر از رفتارهای متحجرانه و خشن گروه‌های سلفی- تکفیری.
هم چنین این پژوهش به منظور مقابله با این جریان‌های تکفیری، راهکارهایی را پیشنهاد داده که در قالب دو راهکار قابل بررسی است: یکی دیپلماسی ارتباطات گسترده میان گروه‌ها و کشورهای اسلامی و دیگری، مقابله قاطعانه نظامی با گسترش جریان‌های تکفیری.

سازماندهی پژوهش:

این پژوهش در راستای اهداف و سؤال محوری خویش، ابتدا اسلام‌گرایی را از نظر مفهومی، مؤلّفه‌ها و سیر تحول تاریخی بررسی می‌کند و در ادامه چگونگی شکل گیری جریان‌های تکفیری و آسیب‌های آن را فراروی اسلام‌گرایی در بطن این رویدادها می‌کاود. در پایان، راهکارهایی برای مبارزیه با این چالش‌ها ارائه خواهد داد.

1- اسلام‌گرایی: مفهوم، سیر تحول تاریخی، مبانی و اهداف

1-1. مفهوم اسلام‌گرایی

در دنیای معاصر با قرائت‌های متعددی از اسلام نظیر اسلام سنتی، اسلام‌گرایی، حرکت اسلامی، بنیاد گرایی اسلامی، بیداری اسلامی، رادیکالیسم اسلامی و اسلام سیاسی روبه رو هستیم که حاکی از برداشت‌های مخالف و وجود گروه‌های متفاوت اسلام گرا در جوامع اسلامی است. (5) براساس نظریه‌ی گفتمان، اسلام سیاسی، گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی قرار می‌دهد، به عبارتی، در گفتمانِ اسلام سیاسی، اسلام به یک دال برتر تبدیل می‌شود. مفهوم اسلام سیاسی بیشتر برای توصیف آن دسته از جریان‌های سیاسی اسلام به کار می‌رود که خواستار ایجاد حکومتی بر مبنای اصول اسلامی هستند. بنابراین اسلام سیاسی را می‌توان گفتمانی به حساب آورد که گرد مفهوم مرکزى حکومت اسلامی نظام یافته است. (6) یکی از مهم‌ترین کسانی که این مفهوم را در شکل عام آن استخدام کرده، «جان اسپوزیتو» است. وی در این خصوص می‌گوید: «اسلام سیاسی عبارت است از: احیا یا تجدید حیات مذهبی در زندگی خصوصی و عمومی». (7)
در واقع، اسلام سیاسی نظریه‌ای است مربوط به سیاست و حکومت که ریشه در آموزه‌های اعتقادی اسلام دارد. به عبارتی، اسلام سیاسی به عنوان یک نیروی معتبر جدید برای تغییرات مثبت تعریف می‌گردد و «اسلام، راه حل است» شعار اصلی آن است. در این دیدگاه، مسلمانان به اسلام به عنوان مکتبی فراتر از دین و عبادت می‌نگرند و آن را متفاوت با سکولاریسم دولتی موجود در کشورهای اسلامی می‌دانند. این شعار بیشتر در کشورهایی شنیده می‌شود که اسلام گرایان در براندازی رژیم‌هایی خود مشارکت دارند؛ هم چنین در کشورهایی که گروه‌های اسلامی قادر بوده‌اند به توسعه اهداف خود از طریق مشارکت در داخل سیستم سیاسی موجود [نمونه آرمانی آن جمهوری اسلامی ایران] بپردازند. (8)
هر چند از منظر گفتمانی، اسلام سیاسی و اسلام‌گرایی از منظر بعضی از اندیشمندان، مفاهیمی یکسان پنداشته می‌شوند، ولی از دیدگاه این پژوهش، اسلام سیاسی مفهومی است که در طی چندین دهه گذشته از طرف بعضی از متفکران، به این فرآیند یعنی اسلام‌گرایی اطلاق شده است و مطابق با واقعیت نیست، زیرا اسلام در ذات خود یک دین سیاسی است و با توجه به شمولیت و جامعیت دین اسلام، سیاست جزئی از برنامه‌های دین اسلام است که در طول پیدایش دین اسلام همواره وجود داشته است، در صورتی که مفهوم مورد نظر اسلام سیاسی، دینی است که در سده‌های اخیر، سیاسی شده است. در واقع، یکی از ابعاد اسلام- مضاف بر ابعاد معنوی آن- این است که با طرح ایده‌های جدید توانسته بدیلی برای ایدئولوژی‌هایی همچون ناسیونالیسم، سوسیالیسم و لیبرال سرمایه داری مطرح شود. اسلام هم چنین با طرح موضوع مشروعیت الهی به عنوان منبع مشروعیتی غیر از منابع مشروعیت عرفی، توانسته است رقیبی جدی برای حکومت‌های عرفی ظاهر گردد و منبعی مهم برای بسیج عمومی نیروها و افزایش مشروعیت حکومت‌های اسلامی فراهم سازد. با نگاهی به تاریخ اسلام و نیز با بررسی منظومه‌ی فکری و عملی آن، آنچه عیان می‌گردد وجود برنامه‌ها و دستورالعمل‌هایی است برای همه‌ی ابعاد و شئون حیات مادی، معنوی، فردی و اجتماعی انسان که نمونه‌ها و الگوهای تحقق یافته‌ی فراوانی برای آن در تاریخ اسلام وجود دارد. در واقع آنچه که در این پژوهش مد نظر است جریان اسلام‌گرایی است که متفاوت از مفاهیمی هم چون بنیادگرایی یا رادیکالیسم اسلام، اسلام جدید در مقابل اسلام سنتی و همچنین اسلام سیاسی است، که از طرف بعضی از تحلیل گرا به کار گرفته می‌شوند.

2-1- سیر تاریخی اسلام‌گرایی

پیش نیاز فهم مفهوم اسلام‌گرایی، درک اندیشه‌ها و آموزه‌های متفکران عمده و اثرگذار آن است. البته باید در نظر داشت جنبش‌هایی که بر مبنای اندیشه‌های متفکران شکل می‌گیرند، در بسیاری از مواقع مستقل از منظور آنان عمل می‌کنند. لذا باید در تحلیل‌هایی که از اندیشمندان، جنبش‌ها و حرکت‌های برخاسته از اندیشه‌های آن‌ها صورت می‌گیرد، این موضوع را در نظر داشت. جریان اسلام‌گرایی به رهبری اندیشمندان و عمل گرایان مسلمان در دوران معاصر به ویژه پس از فروپاشی نظام دوقطبی از جمله محورهای چالش برانگیز و در دستور کار نظم نوین جهانی بوده است. اسلام‌گرایی در وجوه مختف ایدئولوژیکی، فرهنگی و امنیتی راهبرد مرکزیت سیستم سرمایه داری لیبرال غربی را به چالش کشیده و دعوی نظم نوین برای اداره جهان و ترسیم آینده روابط بین الملل در سطوح مختلف ملی، منطقه‌ای و جهانی و نیز حل عادلانه منازعات و اختلافات دارد. سید جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده، سید محمد رشید رضا، عبدالرحمن کواکبی، حسن البنا، ابوالعلی مودودی، ابولحسن ندوی، سید قطب، و امام خمینی از جمله رهبران اسلام گرای دوران معاصر بوده‌اند (9) که در ذیل، اندیشه‌های سه شخصیت برجسته این جریان، یعنی سید قطب، ابوالعلا مودودی و امام خمینی به ترتیب تاریخی مورد بررسی قرار خواهد گرفت تا سیر تاریخی این مفهوم مورد شناسایی قرار گیرد.

2-1-1.سید قطب:

سید قطب نویسنده، روزنامه نگار، منتقد و ادیب مصری بود که بعدها با بر عهده گرفتن رهبری معنوی اخوان المسلمین مصر و طرح اندیشه‌های جدید، به عنوان یکی از رهبران اسلام‌گرایی مطرح شد. به نظر وی، جهان در لبه‌ی پرتگاه قرار گرفته است و هیچ یک از ایدئولوژی‌های سیاسی، اعم از ناسیونالیسم، سوسیالیسیم و لیبرال سرمایه داری نمی‌توانند هدایت بشر را بر عهده داشته باشند، لذا تنها راه نجات بشر توسل به اسلام است. هم ایدئولوژی‌های فردگرا و هم جمع گرا، هر دو شکست خورده‌اند. اکنون نوبت اسلام رسیده است و فرصتی برای امت اسلامی است که نقش خود را ایفا کند». (10)
سید قطب اسلام را دین کاملی می‌داند که نه تنها برای مسلمانان، بلکه می‌تواند برای همه‌ی بشر راه نجات باشد. وی سپس برنامه‌ی خود را برای از بین بردن جوامع جاهلی و بر پا کردن جوامع اسلامی تشریح می‌کند: «ما باید به قرآن برگردیم، آن را به را برده و تعالیمش را به مرحله‌ی عمل درآوریم... سپس نفوذ و تأثیر جاهلیت را از روح خود بزداییم.» بنابراین نخستین وظیفه‌ی انقلاب، رهایی از مفاهیم و علایق جامعه‌ی جاهلیت است که باید از رأس تا پایه تداوم داشته باشد.
پس از طرح این مباحث، سید قطب یکی از مفاهیم کانونی و مهم اندیشه‌ی خود، یعنی «جهاد فی سبیل الله» را مطرح می‌کند. طرح این آموزه باعث شد تا وی در قامت یک مبارز متجلّی شود. (11) سید قطب مسلمانان و جوامع اسلامی را به جهادی فراگیر با دنیای جاهلی دعوت نمود. وی بر این باور بود که کار دنیا فقط با جهاد اصلاح خواهد شد. البته باید در نظر داشت که جهاد مد نظر وی با خشونت استالینی متفاوت بود. لو آی. م صفی در این باره می‌گوید: «سید قطب با وجود دارا بودن عقاید انقلابی، کاربرد خشونت برای تغییر نظام اجتماعی را رد می‌کرد. به اعتقاد او، کاربرد خشونت برای سرنگونی نخبگان حاکم و گماردن نخبگان اسلامی به جای آن‌ها یک اشتباه و خطای استراتژیک بزرگ است، زیرا اسلام را نمی‌توان توسط دولت بر مردم تحمیل کرد، بدان علت که اسلام در درجه‌ی اول یک سیستم عقیدتی است و سپس نظامی اجتماعی و سیاسی.» لذا سید قطب با تأکید بر مبارزه با نفس و گرایش به ایمان اصیل، خشونت را تنها راه نمی‌داند، زیرا جامعه‌ی جاهلی را با مبارزه و جهاد با نفس و نه خشونت می‌توان از بین برد. (12)

2-1-2. ابوالعلا مودودی:

از متفکران بزرگ شبه قاره‌ی هند ابوالعلاء مودودی است. او متولد 1903م. در حیدرآباد هند است و در نهضت علیه استعمار انگلیسی حضوری فعال داشت. در منظومه‌ی فکری مودودی، حاکمیت از آن خداست و قانون مشروع نیز قانونی است که مبتنی بر کتاب خدا و شریعت الهی باشد. به اعتقاد مودودی، عبادت در قرآن، معنایی بسیار فراتر از آنچه از آن استنباط می‌شود دارد. گاه عبادت در معنای مناسک مذهبی معنا می‌شود، در حالی که در اصل به معنای عبودیت و اطاعت خداوند است. مودودی در مورد واژه‌ی «رب» نیز می‌گوید، این واژه به معنای اعمال حاکمیت است. از آن جا که حاکمیت از آن خداست، در جوامعی که حاکمیت الهی اعمال گردد، جامعه اسلامی است و در غیر این صورت، جامعه از نوع جاهلی است. لذا این موضوع شاخصی برای تشخیص جوامع از یکدیگر است. از دیدگاه مودودی، جامعه‌ی اسلامی بر چند اصل استوار است: اعتقاد به حاکمیت الهی، مشروعیت اقتدار پیامبر اعتقاد به خلیفه‌ی اللهیِ پیامبر و تأکید بر اصل شورا (13) در واقع اندیشه‌های مودودی را نیز می‌توان یک مرحله دیگر از فرایند اسلام‌گرایی در جهان اسلام دانست.

2-1-3. امام خمینی (رحمه الله)

امام خمینی (رحمه الله) بنیان گذار انقلاب اسلامی و تئوری پرداز ایده‌ی ولایت مطلقه‌ی فقیه و مهم‌ترین اندیشمند سیاسی حوزه‌ی تمدنی ایران و خاورمیانه است که تأثیرات فکری و عملی گسترده‌ای بر دنیای اسلام داشته و منبع الهام بسیاری از جنبش‌های جهان اسلام بوده است. به اعتقاد ایشان، دین اسلام برنامه‌ای جامع و کامل است که همه‌ی ابعاد وجودی انسان را در بر می‌گیرد. ایشان در این خصوص معتقدند: «این معنا را که کسی بگوید اسلام به زندگی چه کاردارد، این جنگ با اسلام است، این نشناختن اسلام است. این که گفته شود اسلام با سیاست چه کار دارد، جنگ با اسلام است». (14)
ایشان برای اثبات این نکته، به تبیین دلایل عقلی و نقلی، از جمله دوران صدر اسلام و سیره‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره و بر وجود بُعد سیاسی در اسلام تأکید می‌نمایند. وی سپس به معرفی سه نوع سیاست می‌پردازند: سیاست شیطانی، سیاست حیوانی و سیاست اسلامی. (15) در دیدگاه ایشان، مبنای سیاست شیطانی نگرش مادی و منفعت طلبانه است که در آن برای رسیدن به مقصود، هر گونه حیله و فریب رواست، اما سیاست حیوانی آن است که هم چنان غایت آن مادی است، اما در عمل از حیله و نیرنگ دور است. در نهایت، سیاست اسلامی علاوه بر شمولیت بُعد مادی، به طور توأمان دارای بُعد معنوی و الهی نیز هست و لذا تلاش دارد تا سعادت دنیوی و اخروی انسان را تأمین نماید. (16)
ایشان با این تقسیم بندی، به نقد و ارزیابی حکومت‌های رایج می‌پردازد. امام خمینی بر این اساس، نظام‌های لیبرال موجود را در بهترین حالت، از نوع سیاست حیوانی می‌دانند که با لفّاظی و به نام مردم بر مردم حکومت می‌کنند. ایشان پس از بحث در حوزه‌ی سلبی، وارد حوزه‌ی ایجابی شده و به معرفی نظام سیاسی اسلامی می‌پردازند. در این نظام سیاسی، ایشان غالب مناسک اسلامی را که قبلاً فردی و غیرسیاسی انگاشته می‌شدند، سیاسی می‌دانند. از جمله این موارد نماز جمعه است که آن را عملی عبادی- سیاسی می‌دانند؛ (17) در همین راستا در زمان مبارزات انقلاب اسلامی، مسجد اصلی‌ترین رکن و کانون مبارزات بود. هم چنین ایشان تأکید ویژه‌ای بر جهاد و مبارزه دارند و قیام در راه خدا را سنتی الهی و امری دینی و شرعی و ترک آن را ترک واجبی از واجبات تلقی می‌کنند.
یکی دیگر از مبانی مهم اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی، امکان تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت است و ایده‌ی تعطیلی باب سیاست در دوره‌ی غیبت را رد می‌کنند. بر این اساس ایشان معتقدند: ولایت فقیه برای مسلمین هدیه‌ای الهی است که خدا به آن‌ها ارزانی داشته است. (18) به طور کلی دیدگاه امام خمینی به سیاست بر این مبناست که سیاست، بخشی از برنامه‌های دین اسلام برای سعادت اخروی و دنیوی بشر است که با مفهوم مورد نظر این پژوهش مطابقت دارد و متفاوت از مفاهیمی همچون رادیکالیسم اسلامی، بنیادگرایی اسلامی و مفهوم اسلام سیاسی (یا اسلام سیاسی شده) است.

3-1. مبانی اسلام‌گرایی

به طور کلی مبانی اسلام‌گرایی را که مفهومِ مورد نظر این پژوهش است، می‌توان محورهای اساسی زیر دانست:

1. اعتقاد به ابعاد فراگیر دین:

در گفتمان اسلام‌گرایی، دین فقط یک اعتقاد نیست بلکه ابعادی فراگیر دارد و تمامی عرصه‌ی حیات آدمی را در بر می‌گیرد. (19)

2. اعتقاد به جداناپذیری دین از سیاست:

اسلام‌گرایی بر تفکیک ناپذیری دین و سیاست تأکید کرده و مدعی است که اسلام از نظریه‌ای جامع درباره‌ی دولت و سیاست برخوردار است و هم چنین به دلیل تکیه بر وحی از دیگر نظریه‌های سیاسی متکی بر خرد انسانی، برتر است. (20)

3. اعتقاد به تشکیل دولت مدرن بر اساس اسلام:

اسلام‌گرایی از تعبیرهای اسلامی برای تبیین و توضیح وضعیت سیاسی جامعه استفاده می‌کند و بازگشت به اسلام و تشکیل حکومت اسلامی را تنها راه حل بحران‌های جامعه‌ی معاصر به شمار می‌آورد. در واقع، اسلام‌گرایی در پی ایجاد نوعی جامعه‌ی مدرن است که در کنار بهره گیری از دست آوردهای مثبت تمدن غرب از آسیب‌های آن به دور باشد. (21)

4. اعتقاد به استعمار غرب عامل عقب ماندگی مسلمانان:

اسلام گرایان عقب ماندگی سیاسی مسلمانان را زاییده‌ی استعمار غرب می‌دانند. (22)

4-1. هدف اسلام‌گرایی

هدف نهایی اسلام‌گرایی، بازسازی جامعه براساس اصول اسلامی است و در این راه، به دست آوردن قدرت سیاسی، مقدمه‌ای ضروری تلقی می‌شود. هواداران اسلام‌گرایی، اسلام را به مثابه‌ی یک ایدئولوژی جامع در نظر می‌گیرند که دنیا و آخرت انسان را تأمین می‌کند و برای همه‌ی حوزه‌های زندگی دستورها و احکام روشنی دارد. اسلام‌گرایی بر خلاف بنیادگرایان و سنت گرایان، مدرنیته را به طور کامل نفی نمی‌کند، بلکه می‌کوشد تا اسلام را با جامعه‌ی مدرن سازگار نشان دهد. البته اسلام‌گرایی، جنبه‌های سکولار تمدن غرب را نفی کرده و مشکلات جامعه‌های معاصر را به دوری از دین و معنویت نسبت می‌دهد. و راه رهایی از آن‌ها را توسل به ارزش‌های دینی و بازگشت به اسلام می‌دانند. (23)

2- بررسی رشد جریان‌های سلفی- تکفیری در جهان اسلام و تأثیر آن بر فرایند اسلام‌گرایی

در این بخش، سیر تاریخی و ریشه‌های جریان‌های سلفی- تکفیری بررسی می‌شود و سپس تأثیر این جریان‌ها بر فرایند اسلام‌گرایی، تجزیه و تحلیل می‌گردد.

2-2. فرآیند و ریشه‌های تاریخی جریان‌های سلفی- تکفیری در جهان اسلام

در معنای اصطلاحی واژه سلف برخی گفته‌اند، سلف به طور مشخص به همان سه قرن نخست حیات امت اسلامی گفته می‌شود. برخی دیگر سلف را صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، تابعین و اتباع تابعین دانسته‌اند. ولی در واقع باید یادآور شد که پیشینه به کار گیری و واژه سلفیه به سده‌های متأخّر اسلامی باز می‌گردد. پیش از سده هفتم هجرى، بیشتر با اصطلاحاتی چون «اهل حدیث» یا «اصحاب حدیث» مواجه هستیم. اهل حدیث، عنوان گروهی از عالمان و جریانی در سده‌های نخست اسلامی است کسه با وجودگوناگونی در گرایش‌ها و روش‌ها در زمینه معارف و اعتقادات دینی، به منابع نقلی، احادیث و آثار، اعتنای ویژه‌ای داشته‌اند. واژه‌ی اهل حدیث و واژگان هم معنای آن، از همان آغاز شکل گیری به لحاظ معنایی و به کارگیری، در مورد گروه‌ها و طیف‌های فکری نسبتاً گوناگون اطلاق می‌شد تا آن که در نیمه‌ی نخست سده‌ی سوم هجری، «اصحاب حدیث» با بار معنای پیروان حدیثِ نبوی، مفهومی افتخارآمیز می‌یابد و سنت گرایان برجسته‌ای چون احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه، خود و همفکرانش را اصحاب حدیث می‌خوانند. (24) احمد حتیل را می‌توان نقطه عطفی در تاریخ مخالفت‌های اصحاب حدیث با گروه‌های مخالف آن از قبیل جهیمه، قدریه، معتزله، اهل رای و وابستگان آنان و هم چنین شیعه و جماعت‌های منتسب به آن دانست. این گروه‌ها از سوی اصحاب حدیث کوفه، بغداد و شام و دیگر بلاد اسلامی، منحرف خوانده می‌شود. از این رو پس از عصر احمد بن حنبل، مؤلفان اصحاب حدیث و اهل سنت به زعم خود برای بیان انحرافات این گروه‌ها، به اقوالی از او استناد کرده‌اند. البته احمد بن حنبل در موضوع عقاید و اصول فکری اصحاب حدیث، کتاب ویژه‌ای تألیف نکرده و گفته‌های او از شاگردان و پیروانش نقل شده است.
در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم، احمد ابن تیمیه (661-728 ق) و سپس شاگرد او ابن قیم جوزی، عقاید حنابله را به گونه‌ای افراطی احیا کردند. ابن تیمیه فقط به احیا بسنده نکرد، بلکه به نوآوری‌هایی در مکتب حنبلی دست زد؛ از جمله بدعت سفر به منظور زیارت، ناسازگاری تبرک و توسل به انبیا و اولیا با توحید و هم چنین انکار بسیاری از فضیلت‌های اهل بیت (علیهم السلام) که روایات صحاح شش گانه و حتی در مسند ابن حنیل آمده بود. این قراثت نو از اندیشه‌های اهالی حدیث و سلفی‌گری، در برابر مخالقت دانشوران اسلامی یارای مقاومت پیدا نکرد و وفروکش نمود. (25)
آرای ابن تیمیه راهنمای تندروان مسلمان در قرن‌های بعد شد. برخی او را «پدر معنوی افراط گرایی اسلامی سنی» به حساب می‌آوردند.
سرانجام محمد بن عبدالوهاب سلیمان تیمی نجدی (1115- 1206 ق) با الهام از اندیشه‌های ابن تیمیه و شاگرد او ابن قیم جوزی و با طرح مجدد بازگشت به اسلامِ اصیل، اندیشه پیروی از سلف صالح و قرائت بسیار افراطی را بار دیگر به عرصه منازعات کلامی آورد. او با آنچه خود آن را بدعت و خلاف توحید می‌خواند به مبارزه برخاست و به تکفیر مخالفان خود دست زد. وی مسلمانان را به سادگی اولیه دین و پیروی از سلف صالح دعوت نمود و مظهرر بارز سلف صالح از منظر او، احمد بن حنبل بود. در واقع به اعتقاد وهابیان مذهب وهابیت همان مذهب صالح است و از این رو خو د را «سلفیه» می‌نامند. (26) به عبارتی، وهابیت یک نوع تفکرِ سنّیِ سلفی است که در قرن هجدهم در عربستان ظهور کرد، اما تا مدت‌ها به همان مناطق بیابانی دارای جمعیت پراکنده شبه جزیره محدود می‌شد. از دهه 1970 م به دلیل افزایش ثروت نفت عربستان، وهابیت رشد چشم‌گیری در جهان سنی داشته است. (27)
در نهایت، سلفیه با اعلام تشکیل جبهه‌ی جهانی اسلام برای جهاد با یهودیان و صلیبی‌ها به رهبری بن لادن عربستانی و ظواهری مصری، بیش از پیش توجه به گرایش‌های مبارزاتی را مورد توجه خود قرار داد. بی تردید حادثه 11 سپتامبر نقطه عطفی در تاریخ تحولات معاصر است، قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوی و برداشت‌های ظاهری از آیات قرآن، طالبان را بر آن داشت که حتی برای مخالفان فکری و سیاسی خود نیز تعیین تکلیف کنند و رسالتی فراتر از قد و اندازه خود در نظر بگیرند. این جریان فکری، خود را در محدوده‌ی جغرافیایی افغانستان محدود نکرد، بلکه برای خود مسئولیت اشاعه تعالیم اسلام مبتنی بر قرائت سلفی به سایر کشورهای منطقه را در نظر گرفته بود. این گروه، ضمن اختلاف نظر با سایر گروه‌های سنی، سرسختانه نسبت به شیعیان کینه می‌ورزید و به همین سبب به مراتب سیاستی خشن در قبال شیعیان به کار می‌برند. (28)

2-2-1. شاخصه‌های جریان‌های سلفی- تکفیری

در تعریف عملیاتی از مفهوم سلفی‌گری می‌توان آن را مقوله مشکّک و دارای مراتب دانست که در عالم خارج، طیف وسیعی از سلفی‌گری «سنتی» و «معتدل» تا «سلفی‌گری افراطی» را در بر می‌گیرد. در واقع، امروزه در سایه تعریف آشفته‌ای که از مفهوم «اهل سنت» ارائه می‌شود، جریان‌های سلفی گرا، واژه «سلف» را مصادره به مطلوب کرده و حتی مفهوم «اهل سنت» را عمدتاً در تقابل با «شیعیان» به کار می‌برند. بنابراین، ضمن هشدار درباره‌ی یکسان انگاری «سلف گرایی» و «سلفی‌گری» و تأکید بر تمایز بین «جریان‌های سلفی‌گری» با «اهل سنت» و «فرق اسلامی» حد فاصل این‌ها را باید در مبانی و ایده‌های پایه‌ای جست و جو کرد. (29)
سلفی‌گری به جریانی اطلاق می‌شود که در حوزه‌ی روش شناسی، نقل گرا، در حوزه‌ی معرفت شناسی، حدیث گرا، در حوزه هستی شناسی، حسی گرا و در حوزه معناشناسی، ظاهرگراست. اگر این چهار متغیّر در یک فرد شکل گرفته شود وی را می‌توان سلفی نامید. به عبارت دیگر، اندیشه سلفی همیشه عقل ستیز و کاملاً ارتجاعی است و در شمول مذاهب چهارگانه اهل سنت نیست.
از طرف دیگر، تفکّرِ سلفی- وهابی را دو شکل می‌توان دید: یکی شکل رسمی- دولتی مورد نظر عربستان سعودی و دیگری سلفی- وهابی جهاد گر که تفکر غالب در سازمان القاعده است. احتمال می‌رود شکل رسمی و واقعی آن تحت شرایط خاص منطقه‌ای و جهانی به اعتدال بیشتری گرایش یابد. این تفکر می‌تواند به قدرت از زاویه حفظ آن برای سلطنت عربستان سعودی بنگرد و به جای مقابله با اندیشه‌های غالب جهانی تحت عنوان «دموکراسی لیبرال» غرب کنار بیاید. ولی تفکر وهابی- سلفی جهادگر القاعده‌ای نمی‌تواند با غرب کنار بیاید. وهابی‌ها که تنها یک درصد از جمعیت مسلمانان را تشکیل می‌دهند و نیز جنبش بزرگ‌تر سلفی، آن گونه که تصور می‌شود، خشن نیستند، بلکه فقط محافظه کار و بنیادگرا هستند. آن‌ها عموماً کشتار انسان‌های بی گناه را مجاز نمی‌دانند، تنها گروهی که به این امر معتقدند، سلفی تکفیری‌ها هستند که اقلیت بسیار کوچکی را در بین جنبش بزرگ سلفی‌ها تشکیل می‌دهند. (30)
برخلاف سنت گرایان که اذن جهاد را تنها از سوی علما و پس از مشاوره با دیگران مجاز می‌دانستند و برای آن شرایط سختی قائل بودند، نوبنیادگرایان [سلفی- تکفیری‌ها] مفهوم جهاد را عوامانه کرده و آن را به ابزاری کارآمد برای مبارزه علیه دشمنان خود در درگیری با دولت‌ها تبدیل کرده‌اند. رهبران نوبنیادگرایی که دارای صلاحیت و درجه علمی علمای سنتی نیستند برای خود صلاحیت صدور حکم جهاد قائل شدند که جهاد یک واجب مورد غفلت قرار گرفته است. تفاوت دیگر این که سنت گرایان، جهاد اکبر را که مبارزه‌ای نفسانی بود مهم‌تر از جهاد اصغر می‌دانستند، ولی نوبنیادگرایان آن را بر عکس نمودند. (31)
مسئله «اصالت ظواهر» در بین سلفی- تکفیری‌ها حالا نوعی ابزارگراییِ ناشی از تقدم عمل بر نظر را در نظام فکری این جریان باز می‌نماید که با ایده‌های ماکیاولیستی همخوانی دارد. به طوری که جریان‌های سلفی- تکفیری، برای رسیدن به هدف، تمام راه‌های غیر مشروع را پیشنهاد می‌کنند. (32) به عنوان مثال، آن‌ها با استناد به افول اقطاب سلفی مانند ابن تیمیه، اعمال غیر شرعی، نظیر (دروغ) و (اخذ مال حرام در همه اشکال آن» را جایز می‌شمارند. جریان سلفی- تکفیری با تکیه بر این میراث تاریخی و با هم از انگاره پردازی‌های خویش، گسترده‌ترین شبکه تروریستی در جهان را سازماندهی کرده که به دلیل بهره گیری از اشکال مختلف خشونت ورزی، نظیر«تروریسم انتحاری»، نماینده شاخص تروریسم نوین در دوران معاصر به حساب می‌آید. (33)

3- تأثیر منفی سلفی- تکفیری‌ها بر روند رشد اسلام‌گرایی

جریان‌های تکفیری از دو بعد اساسی منجر به به یک چالش اساسی فراروی اسلام‌گرایی خواهند شد: 1. قطبی سازی جوامع اسلامی؛ 2. کاهش جذابیت اسلام‌گرایی به دلیل رفتارهای متحجرانه و خشونت آمیز جریان‌های تکفیری.

3-1. قطبی سازی جوامع اسلامی

رشد جریان‌های سلفی- تکفیری با حمایت دولت‌هایی مانند عربستان سعودی و قطر در راستای اهداف استراتژیک خویش در منطقه، در حال حاضر به منازعه‌ای مذهبی در قالب تقابل شیعه- سنی انجامیده، که در بحران‌های کنونی و کشتارهای خونین شیعیان به دست گروه‌های تکفیری در سوریه و عراق عینیت یافته است. حساسیت بر هویت و ترمینولوژی شیمی، از جمله بارزترین نقاط اشتراک طیف‌ها به دریایی مختلف سلفی‌گری است. با این تفاوت که طیف معتدل آن، شیعیان را «مسلمانان منحرف و بدعت گذار» می‌نامند که احیاناً «جوامع سنی در معرص تهدید و هجمه آن‌ها قرار می‌گیرند، اما طیف فراطی سلفیون، بسی و اهمه، تشیع را «دین خودساخته» می‌خوانند. (34)
زبان و ادبیات ایدئولوژیک سلفی‌گری در این باره نظام نشانه شناسی است که تحلیل گفتمان زرقاوی و یا آثار دیگر نظیر کتاب عبدالرحمن عطیه الله از نظریه پردازان و چهره‌های شاخص القاعده، نمودار آن است: «شیعه نه تنها از مارقین و خارجین از امت است، بلکه متعلق به دین خود ساخته‌ای است که هدف نهایی آن از طریق ایران، سلطه بر اهل سنت و به دست گرفتن زمام رهبری امت اسلامی است». این تصویرسازی ضد ایرانی ضد شیعی با بهره گیری از نشانه شناسی فرهنگ، همه روزه در عراق در حال به روز شدن است. به ویژه پس از سال 2003 که از نظر سلفی‌ها، عراقی از دست «اسلام راستین» خارج شده و به دست «رافضان شیعه» افتاده است. (35)
در واقع، تنش در روابط عربستان سعودی با ایران در سال 1979 م. بعد از خلع شاه از قدرت شروع شد. اهداف ایران بعد از انقلاب 1979 م. بر محور صدرور انقلاب، موجب نگران کشورهای منطقه و به خصوص پادشاهی عربستان سعودی شد. زیرا هرگونه صعود و پیشرفت نهاد انقلابی ایران در منطقه می‌توانست پادشاهی‌های دولت‌هاى خلیج فارس به خصوص عربستان سعودی را به خطر بیندازد. از دیدگاه عربستان، ایران همیشه در این رویا بوده که رهبر معنوی جهان اسلام باشد. در همین راستا ما شاهد یک حمایت قوی و واضح عربستان سعودی از اعتراض کنندگان سنی در منازعات سوریه، لیبی و یمن (36) و همچنین جریان‌های تکفیری در بحران‌های اخیر سوریه و عراق علیه شیعیان هستیم.
در واقع، رهبران عربستان سعودی و قطر باور دارند که روی کار آمدن یک رژیم سنی در سوریه و عراق می‌تواند، قدرت شیعیان منطقه را که به ایران نزدیک هستند محدود و در نتیجه وزن استراتژیک منطقه‌ای آن‌ها را در مقابل ایران که در دهه‌ی گذشته از افزایش قابل توجهی در منطقه برخوردار شده است، افزایش دهد. در واقع برای دولت‌های عربستان سعودی و قطر شورش‌های اخیر فرصتی به منظور خارج نمودن سوریه و عراق از صف متحدین ایران و در نقطه مقابل افزایش نقش منطقه‌ای آن‌ها در شمارش مدیترانه برای تغییر موازنه به نفع خود و به ضرر ایران، است. (37) در همین راستا عربستان سعودی سعی در تقویت و حمایت‌های مادی از جریان‌های سلفی- تکفیری از جمله داعش (دولت اسلامی عراق و شام)، النصره و... نموده که همین امر می‌تواند یک جنگ مذهبی خونین در منطقه به وجود آورد و در نتیجه، اسلام‌گرایی در جهان اسلام را با چالشی اساسی و مواجه نماید. به عبارتی، درگیری میان گروه‌های مختلف در جهان اسلام و منطقه (به خصوص میان گروه‌های تکفیری و شیعه) که متأثر از تحریک عربستان سعودی و قطر است، تا حدود زیادی به رشد اسلام‌گرایی ضربه خواهد زد، زیرا در نهایت به جای این که گروه‌های اسلام گرا بتوانند به یک اتحاد منسجم در راستای تأثیرگذاری بر تحولات سیاسی و اجتماعی جهان اسلام برسند، در یک منازعه طولانی فرو خواهند رفت. هم چنین به جای این که اسلام‌گرایی، به عنوان الگو و جانشین موفقی در مقابل الگوی لیبرال دموکراسی مطرح باشد، به دلیل منازعات مذهبی خود به چالش تبدیل خواهد شد.

3-2. کاهش جذابیت اسلام‌گرایی به دلیل رفتارهای متحجرانه و خشونت آمیز

از نگرگاه مدرنیسم غربی، دین از سیاست جداست و در نتیجه، هر گونه حضور و دخالت دین در عرصه سیاسی امری نابهنجار، منفی و ارتجاعی تلقی می‌شود. با تهاجم همه جانبه غرب به جهان اسلام و شکل گیری مقاومت اسلامی در برابر آن، غربیان برای نابهنجار و ارتجاعی نشان دادن آن از واژگانی با بار معنایی منفی چون بنیادگرایی و رادیکالیسم اسلامی استفاده کردند. (38) رشد جریان‌هایی تکفیری به خصوص در چند سال اخیر، فرصتی بی نظیر برای بهره برداری غربی‌ها علیه اسلام‌گرایی و نشان دادن چهره خشن از اسلام به وجود آورده است. در واقع آنچه موجب فراهم نمودن زمینه کاهش جذابیت اسلام به عنوان یک الترناتیو در مقابل الگوی لیبرال- دموکراسی شده است، اصول اعتقادی سلفی- تکفیری بر مبانی زیر است:

1- ردِّ قواعد جهاد:

به اعتقاد اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان، جهاد در اسلام وقتی واجب می‌شود که سرزمین‌های اسلامی مورد تهاجم و تهدید قرار گیرد (جهاد تدافعی). جهاد هم چنین دارای قواعد خاصی خود از جمله عدم کشتار غیر نظامیان است. تکفیری‌ها به هیچ کدام از این قواعد پای بند نبوده و کشتار مردم بی گناه را نیز مجاز دانسته‌اند، به عنوان مثال «گروه مسلح اسلامی» الجزایر که تکفیری است، در جنگ‌های داخلی آن کشور از کشتار ده هزار انسان بی گناه حمایت کرد، اما گروه «جبهه آزادی بخش اسلامی» که سلفی است، فقط کشتار افراد دولتی را مجاز دانست.

2- ردِّ حرمت خود کشی:

در اسلام، مسیحیت و یهودیت، خودکشی گناه نابخشودنی است، در حالی که تکفیری‌ها خودکشی برای کشتن دشمنان خدا را شهادت می‌دانند. از نظر آن‌ها افرادی که به اقدامات انتحاری دست می‌زنند، شهید هستند و مستقیماً وارد بهشت می‌شوند.

3- تروریسم:

تکفیری‌ها برای کشتن دشمنان خدا تروریسم را مجاز می‌دانند. (39) در همین راستا علی رغم مخالفت گروه‌های اسلام گرا با تروریسم، شاهد مترادف دانستن جریان‌های اسلام گرا با تروریسم در ادبیات سیاسی غرب هستیم؛ به عنوان مثال، روزنامه واشنگتن پست در یک گزارش، از اقدامات خشونت طلبانه گروه‌های تکفیری، یک چهره مخدوش و ناهنجار از مسلمانان و اندیشه‌های دینی مسلمانان «با عنوان گردن زدن و خشونت وحشتناک» نشان داده است. (40) در گزارش دیگر، خبرگزاری نیویورک تایمز با عنوان «نبردهای خونین گروه‌های خشونت طلب اسلامی در عراق» از این اقدامات به عنوان یک اقدامات عجیب در قرن بیست و یک یاد نموده و این جریان‌ها را ادامه روند رشد گروه‌های اسلام‌گرایی در منطقه تعبیر می‌نماید. (41) از طرف دیگر این درگیری‌ها زمینه تفرقه‌اندازی غرب بین گروه‌های اسلامی و حتی پیوند استراتژیک با بعضی از این گروه‌ها را فراهم خواهد آورد. حمایت همه جانبه غرب از مخالفین در سوریه و مدعایی بر این امر است.

4. راهکارها

4-1. دیپلماسی ارتباطات گسترده میان گروه‌های اسلام گرا و نقش سازنده نهاد تقریب مذاهب

ارتباطات گسترده میان گروه‌های اسلامی در قالب نشست‌ها، کنفرانس‌های عمومی و تخصصی و هم چنین نشست کشورهای اسلامی تا حدود زیادی می‌تواند جلوی رشد جریان‌های تکفیری در جهان اسلام و منطقه را بگیرد. این نشست و کنفرانس‌ها در دوسطح گروه‌ها و کشورهای اسلامی، از دو جنبه می‌تواند ثمربخش باشد. در ابتدای امر،گردهمایی گروه‌ها و کشورهای اسلامی می‌تواند منجر به درک خطر جریان‌های تکفیری و هم چنین عمق تأثیر این جریان‌ها بر ثبات منطقه‌ای و جهانی شود. در مر حله بعد با گسترش ارتباطات، دیدگاه و رویکردهای این گروه‌ها و کشورهای اسلامی در قبال خطر جریان‌های تکفیری به هم نزدیک خواهد شد. البته در این زمینه با توجه به اختلافات عمیق کشورهای منطقه با هم و به خصوص فعالیت‌های عربستان سعودی به منظور کاهش نفوذ استراتژیک ایران در منطقه، رسیدن به یک توافق اساسی سخت و دشوار است.
همانطور که ذکر شد، حمایت‌های عربستان از جریان‌های تکفیری در سوریه و عراق، عامل مهم فعالیت این گروه‌ها محسوب می‌شود. نهاد تقریب مذاهب که وظیفه اصلی‌اش نردیکی مذاهب اسلامی به هم؛ به خصوص در طیف‌ها و مسائل بین المللی در راستای رفع چالش‌هاست، می‌تواند یک نهاد پیش رونده محسوب شود. هم چنین درحال حاضر، توجه گروه‌ها و کشورهای اسلامی از منازعات سوریه و عراق به حملات کنونی اسرائیل علیه نوار غزه، می‌تواند تأثیر فزآینده‌ای در مقابله با رشد جریان‌های تکفیری داشته باشد که این امر نیاز به یک دیپلماسی رسانه‌ای قوی دارد.
در عصر حاضر، ارتباطات و تبادل ارتباطی در راستای اهداف استراتژیک از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. تبادل ارتباطی، فرآیندی است که از طریق آن، بازیگران تفاسیر و برداشت‌های خود را از امور و پدیدارهای جهانی به یکدیگر انتقال می‌دهند. اهمیت تبادل ارتباطی از این روست که بازیگران را قادر می‌سازد تا باورهای ذهنی و جهان بینی شخصی را به اطلاعات عمومی بدل کنند، زیرا یک باور و تفکر شخصی تنها زمانی که از طریق ارتباطات به اطلاعات عمومی تغییر شکل دهد، می‌تواند آن شانس را داشته باشد که به عنوان یک حقیقت اجتماعی و بخشی از فرهنگ واقعیت مطرح گردد. در نتیجه، غلبه و چیرگی طرز فکر یک بازیگر بر دیگران بستگی به استراتژی ارتباطی وی دارد؛ یعنی این که او در مقام گوینده چگونه تفسیر خود را از مجرای تبادل ارتباطی برای شنوندگان بیان می‌کند. بر این اساس، این که گوینده چگونه سخن می‌گوید اهمیت به مراتب بیشتری دارد از این که گوینده چه کسی است، چه می‌گوید و برای که می‌گوید. (42) در همین راستا برگزاری سمینارها و کنفرانس‌های تخصصی و عمومی بین گروه‌های و کشورهای اسلامی، شکل گیری اتاق‌های فکر و شبکه‌های گسترده اجتماعی مجازی (رادیو، تلویزیون و سایت‌های اینترنتی و...) علیه جریان‌های تکفیری و هم چنین به کانون توجه آوردن حمله اسرائیل به غزه، اهمیت ویژه‌ای دارد.

4-2. مقابله قاطعانه نظامی با فعالیت جریان‌های تکفیری

جریان‌های تکفیری که امروزه در قالب گروه‌هایی هم چون داعش و النصره، ثبات منطقه‌ای و به خصوص امنیت مردم در سوریه و عراق را با تهدید جدی روبه رو کرده‌اند، در کنار حمایت از سوی بازیگرانی همچون عربستان و قطر ریشه در ناتوانی دولت‌های مزبور در کنترل فعالیت‌های تکفیری‌ها دارد. در همین راستا جمهوری اسلامی ایران و متحدین استراتژیک او در منطقه باید از روش‌های مختلف از جمله جنگ نیابتی و ارسال تجهیزات به گروه‌های اسلامی (حزب الله لبنان، شیعان عراق و گروه‌های اسلامی سنی معتدل) در تقابل با گروه‌های تکفیری، به سرکوب قاطع این گروه‌ها بپردازند، زیرا در صورت سرکوب این گروه‌ها تا حدود زیادی از جرئت و توان آن‌ها در منطقه کاسته خواهد شد. از طرف دیگر با سرکوب این گروه‌ها تمایز بین گروه‌های اسلام گرای جهان اسلام و رفتارهای خشونت طلبانه این جریان تکفیری در افکار عمومی مردم جهان و نیز مسلمانان مشخص خواهد شد و در نتیجه، تا حدود زیادی از توان تبلیغات منفی علیه اسلام‌گرایی کاسته خواهد شد؛ به عنوان مثال راهکار جمهوری‌ای در ایران در سوریه (کمک به دولت اسد در مقابل تکفیری‌ها) تا حدود زیادی در سرکوب تکفیری‌ها موفق بوده و در بحران کنونی عراق مفید به نظر خواهد رسید.

نتیجه گیری

در این پژوهش آسیب‌های رشد جریان‌های تکفیری فراروی اسلام گرا این بنای این بررسی شد و نتایج این پژوهش بر این مبنا است که جریان‌های تکفیری از دو بعد اساسی، اسلام‌گرایی در جهان اسلام و منطقه را با چالش روبه رو خواهند نمود: 1. قطبی سازی جوامع اسلامی؛ 2. کاهش جذابیت اسلام‌گرایی به دلیل رفتارهای متحجرانه و خشونت آمیزِ جریان‌های تکفیری. در بعد نخست، این جریان‌های تکفیری می‌تواند به قطبی شدن جوامع اسلامی به خصوص در منطقه در قالب تقابل اسلام شیعه با اسلام سنّی منجر شود. در واقع، بازیگران منطقه‌ای به خصوص عربستان سعودی و قطر در تقویت این جربان‌های تکفیری برای اهداف استراتژیک خود یعنی کاهش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه با شعار خطر هلال شیعی، از نقش ویژه‌ای برخوردارند. این رقابت‌های استراتژیک و حمایت این بازیگران از جریان‌های تکفیری، می‌تواند منجر به یک جنگ مذهبی خونین در منطقه شود و در نتیجه، تأثیر بازدارنده‌ای بر رشد اسلام‌گرایی در جهان اسلام و منطقه بگذارد. از نمونه‌های عینی این مفروض می‌توان به درگیری‌های خونین میان گروه‌های مختلف در سوریه و عراق اشاره کرد.
از طرف دیگر، رفتارهای متحجرانه و خشنِ گروه‌های تکفیری در منطقه تا حدود زیادی می‌تواند از جذابیّتِ الگوی اسلام‌گرایی به عنوان یک آلترناتیو در مقابل لیبرال دموکراسی غربی در جوامع اسلامی بکاهد. بعد از شروع فعالیت‌های جریان‌های تکفیری و رفتارهای متحجرانه و خشن این گروه‌ها، رسانه‌های غربی، اسلام‌گرایی را در متن این جریان‌های تکفیری تفسیر نموده‌اند و توانسته‌اند تا حدود زیادی به مقایسه این جریان‌های تکفیری با الگوی لیبرال دموکراسی مد نظر خویش بپردازند.
این پژوهش برای رفع چالش‌های رشد جریان‌های تکفیری فراروی اسلام‌گرایی، راهکارهایی ارائه نموده است که در دو قالب قابل بررسی است: 1. راهکار دیپلماسی ارتباطات گسترده میان گروه‌های و کشورهای اسلامی و نقش سازنده نهاد تقریب مذاهب 2. مقابله قاطعانه نظامی با فعالیت جریان‌های تکفیری. در واقع، ارتباطات گسترده میان گروه‌ها و کشورهای اسلامی، می‌تواند زمینه یکسان سازی دیدگاه این گروه‌ها و کشورها را در قبال خطر این جریان‌ها فراهم نماید. در همین راستا، کاربرد نهاد تقریب مذاهب و کاهش اختلاف استراتژیک میان کشورهای اسلامی و سوق دادن توجهات به طرف منازعه اسرائیل و مسلمانان، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. از طرف دیگر، برخورد قطعانه نظامی با این گروه‌ها از روش‌های مختلف می‌تواند تا حال حدود زیادی از گسترش فعالیت این گروه‌ها در منطقه و جهان اسلام جلوگیری کند.
منابع :
1. اسپوزیتو، جان، جنبش‌های اسلامی معاصر (اسلام و دموکراسی)، ترجمه‌ی شجاع احمدوند، نشر نی، تهران 1389.
2. امام خمینی، صحیفه‌ی امام، مرکز نشر آثار امام خمینی، تهران 1385.
3. بهروزلک، غلامرضا، «اسلام سیاسی و اسلام‌گرایی معاصر»، نشریه‌ی پگاه حوزه، شماره‌ی 209، خرداد 1386.
4. ___، جهانی شدن و اسلام سیاسی در ایران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، تهران 1389.
5. پورفرد، مسعود، «جهان اسلام و ادیکالیسم افراطی»، نشریه پگاه حوزه، ش 204، 1386.
6. جمشیدی راد، محمد صادق و محمود پناهی، سید محمد رضا، «مفهوم اسلام سیاسی در انقلاب اسلامی ایران»، پژوهش نامه انقلاب اسلامی، سال دوم، شماره 5، زمستان 1391.
7. جمشیدی، محمد حسین، اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی، پژوهشکده‌ی امام خمینی و انقلاب اسلامی، تهران 1384.
8. حسینی زاده، محمدعلی، اسلام سیاسی در ایران، دانشگاه مفید، قم 1386.
9. حیدری، محمد شریف، «سلفی‌گری نوین در تقابل با راهبرد وحدت اسلامی»، فصلنامه مطالعات راهبردی، مسلسل 50، زمستان 1389.
10. روا، الیویه، تجربه‌ی اسلام سیاسی، مرکز انتشارات بین المللی صدرا، تهران 1378.
11. ژیل کوپل، پیامبر و فرعون: جنبش‌های نوین اسلامی در مصر،، ترجمه‌ی حمید احمدی، انتشارات کیهان، تهران 1366.
12. سعید، بابی، هراس بنیادین: اروپامداری و ظهور اسلام‌گرایی، ترجمه‌ی غلامرضا جمشیدی‌ها و موسی عنبری، انتشارات دانشگاه تهران، 1379.
13. سیدنژاد، سید باقر، «سلفی گرایی در عراق و تأثیر آن بر جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات راهب

کلماتی برای این موضوع

آسیب‌شناسی رشد جریان‌های تکفیری به عنوان یک چالش عمده فراروی اسلام‌گرایی


ادامه مطلب ...

جریان‌های تکفیری فعال در پاکستان و راه‌های مقابله با آنان

[ad_1]

چکیده:

پاکستان کشوری نوظهور در قرن بیستم است که در سال 1947میلادی از هندوستان استقلال یافت (1) و یک سرزمین مستقل اسلامی شد. تفکر افراطی و تندروی سلفی و تکفیری که پیروان همه مذاهب اسلامی مخالف عقیده‌ی خود را، کافر قلمداد کرده و در برابر آنان مرتکب فعالیت‌های خشنی می‌شوند، در اواخر دهه 70 میلادی به وسیله‌ی بعضی از دولت مردان گذشته‌ی پاکستانی به این کشور راه یافت و سپس توسعه پیدا کرد.
این جریان در سال 1980 میلادی، مصادف با سال‌های اول انقلاب اسلامی ایران، به صورت تشکیلات و سازمان یافته فعالیتش را آغاز کرد، که در این دوران اولین سازمان تکفیری با عنوان «سپاه صحابه» به وجود آمد. مدتی پس از آن، گروه دیگری با عنوان «لشکر جنهگوی»، تشکیل یافت. سپس در سال 2006 میلادی گروه تکفیری دیگری با عنوان «تحریک طالبان پاکستان» به وجود آمد. این سه گروه تکفیری تاکنون نیز در پاکستان تحت عنوان جهاد، مرتکب زشت‌ترین جنایات می‌شوند، به طوری که مسلمانان این کشور اعم از شیعه و سنّی از این جریان‌های شوم رنج می‌برند.
جریان تکفیری فعال در پاکستان اهداف گوناگونی را دنبال می‌کند که از این میان می‌توان به تحمیل اندیشه‌های تکفیری به جامعه، جلوگیری از انتقال فرهنگ شیعه به نسل‌های بعدی، جلوگیری از رشد تشیع سیاسی، مقابله با نفوذ ایران در میان شیعیان، و تلاش برای تضعیف شیعیان در جامعه، اشاره کرد.
کارنامه‌ی جریان‌های تکفیری در پاکستان فهرستی طولانی دارد که تلاش برای گسترش اندیشه‌های تکفیری، ترور اندیشمندان برجسته‌ی شیعی، کشتار با انفجار بمب‌ها و حمله‌های انتحاری، از جمله‌ی آن می‌باشد.
با توجه به وضعیت سیاسی و اجتماعی مردم پاکستان، برای مقابله با جریان‌های تکفیری فعال در این کشور، راه کارهای کاربردی متعددی وجود دارد که آن‌ها را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد:
الف) راه کارها برای دولت پاکستان: داشتن اراده‌ی قوی سیاسی برای پایان دادن به فعالیت‌های تکفیری، برکناری افراد دارای نظریات تکفیری از مناصب دولتی و تدریس در دانشگاه‌ها و نظارت دقیق بر رسانه‌ها.
ب) راه کارهای کاربردی برای عموم مسلمانان پاکستان: آگاهی کامل از اصول و مبانی اسلام و تعهد عملی نسبت به آن، شناخت جریان‌های تکفیری و نقشه‌های آن‌ها، شناساندن جریان‌های تکفیری و اهداف سوء آنان.
ج) راه‌‌کارهای کاربردی برای شیعیان پاکستان: نشر اعتقادات و آموزه‌های اصیل تشیع در سطح کشور، تدابیر قاطع در برابر نشر دروغ‌پردازی‌ها درباره‌ی تشیع، مبارزه به مثل با فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی جریان‌های تکفیری، حضور فعال در سیاست و ساختار حکومتی و تلاش برای وحدت و انسجام اسلامی.

مقدمه

یکی از عوامل مهم فتنه در منطقه، جریان تکفیری است که به بهانه‌ی دفاع از اسلام، عملاً بر ضدّ اسلام و مسلمانان گام برمی دارد. این جریان همواره دست به اقدامات وحشیانه‌ای می‌زند که همه امت اسلام اعم از شیعه و سنی قربانی آن می‌شوند. فعّالیت افراطی این گروه‌ها، روزبه روز در سطح جهان اسلام در حال گسترش است که سر بریدن و کشتار افراد بی گناه در جوامع اسلامی مختلف و به ویژه در کشور پاکستان، از جمله فعالیت‌های خشن این جریان است.
نوشتار حاضر با عنوان «جریان‌های تکفیری در کشور پاکستان و راه‌های مقابله با آنان»، ضمن بیان وضعیت پاکستان از جهت درگیری با این جریان‌ها، ورود تفکر تکفیری این شور را بررسی می‌کند. هم چنین ضمن معرفی جریان‌های تکفیری فعّال در پاکستان، اهداف آن‌ها را بررسی کرده و فعالیت‌های خشن این جریان‌ها را تحلیل، می‌کند، هم چنین برای مقابله با جریان‌های تکفیری فعال در پاکستان، راه‌‌کارهای کاربردی پیشنهاد می‌کند.

نگاه کلی به کشور پاکستان از جهت درگیری با جریان‌های تکفیری

پاکستان یکی از کشورهای اسلامی در جنوب آسیا است که در تاریخ 14 اوت سال 1947 میلادی از هندوستان استقلال یافت و با عنوان «اسلامی جمهوریه پاکستان» (2) شناخته شد. این کشور دارای مساحت 905478 کیلومتر مربع می‌باشد که از غرب با ایران و افغانستان، از شرق با هندوستان، از شمال با چین و افغانستان همسایه است و از جنوب نیز حدود هشتصد کیلومتر مرز آبی دارد. (3)
جمعیت پاکستان بر اساس آمار سال 2012 میلادی، بیشی از 180 میلیون نفر می‌باشد که حدود 96 درصد آن مسلمان هستند. (4) از میان مسلمانان این کشور 75 تا 80 درصد اهل سنت و اکثرا پیروان مذهب حنفی و اندکی پیرو مذهب شافعی و 20 تا 25 درصد نیز پیرو مذهب تشیع هستند.
متأسفانه کشور پاکستان از جمله کشورهایی است که تاکنون بیشترین آسیب از جریان‌های تکفیری دیده است، به طوری که در حال حاضر یکی از مراکز مهم رشد تفکر تفکیری به شمار می‌آید. گروه‌های تکفیری در بخش‌های مختلف این سرزمین به صورت هدف دار، با رویکرد خشن و مسلحانه، به شدت فعال هستند. حضور آنان به شکل چشمگیر در ایالت بلوچستان و مناطق جنوب غربی پاکستان از جمله: مناطق قبایلی وزیرستان و برخی مناطق پنجاب وجود دارد.
در چهار دهه‌ی اخیر، روند فعالیت گروه‌های تکفیری در مناطق مختلف این کشور، شدت و ضعف داشته است، اما هیچ گاه متوقف نشده است. در این دوران، مناطق مذهبی این کشور و به ویژه اماکن دینیِ شیعیان و شخصیت‌های شیعه، هدف حملات تروریست‌های تکفیری قرار گرفته اند، تاکنون همچنان ادامه دارد. برای کسانی که اخبار پاکستان را دنبال می‌کنند، خبر کشته و زخمی شدن شهروندان، به ویژه شیعیان در حملات این گروه‌ها، مانند: انفجارهای انتحاری، به یک خبر عادی تبدیل شده است.
این که تاکنون مردم زیادی از این کشور، اعم از شیعه و سنی، قربانی خشونت تکفیریان شده‌اند، و اماکن مذهبی عمومی مانند مساجد و حسینیه‌ها، همیشه در خطر حملات گروه‌های تکفیری قرار دارند، ولی متأسفانه هیچ دولتی در این کشور، تاکنون نتوانسته است بر این بحران غلبه کند.
امسال (تابستان سال 2014 میلادی) جریان سلفی تکفیری پاکستان، دست خوش حوادث مهمی شده است، و دستگاه‌های امنیتی این کشور به علت بمب گذاری‌ها و جنایات دیگر گروه‌های تکفیری، آن‌ها را تحت فشار شدید قرار داده است، ولی به نظر می‌رسد که این فشار موقت، مشکل اصلی را حل نخواهد کرد.

ماهیت شناسی جریان تکفیری

در کلام و فقه یکی از معانی اصطلاح تکفیر، «نسبت کفر دادن به مسلمان» است، (5) به همین معنی امروزه به صورت اصطلاح سیاسی معاصر مورد توجه جهان قرار گرفته است.
از این رو می‌توان گفت: «تکفیری» عنوانی است که به فرد یا گروه اطلاق می‌شود که بنابر قرائت افراطی از قرآن و احادیث، مسلمانان مخالف عقیده‌ی خود را، بر خلاف معیارهای شرعی شناخته شده، متهم به کفر و خروج از دین می‌کند.
ایدئولوژیک جریان‌های تکفیری به ایدئولوژی سلفیت برمی گردد. این جریان قرائت متفاوتی از اسلام دارد که خارج از موازین فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت و حتی وهابیت است. مهم‌ترین مشخصه‌های پیروان این جریان که آنان را از مذاهب اهل سنت و حتی وهابیت جدا می‌کند، تکفیر مسلمانان مخالف افکار خود، و مبارزه‌ی مسلحانه و خشونت آمیز با آن‌ها (تحت عنوان جهاد) می‌باشد. از این رو تکفیری‌ها همچون خوارجِ صدر اسلام، هر مسلمانی، که افکار باطل شان را نمی‌پذیرد، متهم به کفر و بی دینی می‌کنند و در برابر وی تحت عنوان جهاد، مرتکب زشت‌ترین و ننگین‌ترین جنایات و منکرات می‌شوند.

ورود تفکر تکفیری به پاکستان

تفکر افراطی تکفیری در اواخر دهه 70 میلادی با قدرت گرفتن ژنرال ضیاءالحق در پاکستان، به این کشور راه یافت. این ژنرال علاقه مند به سلفیت بود و در دوران حکومت وی با پشتیبانی بعضی از نهادهای دولتی و با کمک مالی عربستان سعودی، تعداد زیادی مدارس دینی وهابی‌های افراطی تأسیس گردید. (6)
ضیاء الحق برای نخستین بار در تاریخ پاکستان، با حمایت مالی دولت برای توسعه آموزش‌های مذهبی اقدام و حتی پرداخت زکات جهت تأمین هزینه‌های مدارس مذهبی، بر شهروندان این کشور، الزامی کرد. در پی این سیاست، فرزندان خانواده‌های فقیر به ویژه در سطح روستاها به سوی مدارس مذهبی فرستاده شدند. (7)
در این مدارس، طلاب نوجوان و جوان شست وشوی مغزی داده می‌شدند به طوری که آنان، پیروان دیگر مذاهب اسلامی و به ویژه شیعیان را کافر و مشترک تلقی می‌گردد. چنان که تاکنون نیز مدارس مذهبی سلفیان در پاکستان، به همین منوال نوجوان و جوانان را پرورش می‌دهند.
در دوران حکومت ژنرال ضیاء، به دستور وی مدارک تحصیلی مدارس مذهبی این کشور (که بیشتر متعلق به وهابیان و سلفیان بوده است) معتبر شناخته شد و دستگاه‌های دولتی، به ویژه ارتش، موظف به جذب نیروهای این مدارس، در سمت‌های مختلف شدند. حتی برای مدتی ارتقای درجه نظامیان به این بستگی داشت که آن‌ها فرایض را کاملاً به جا آورده و در مدارس مذهبی دوره‌هایی را گذرانده باشند. (8)
سپس در اواسط دهه 1980 و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، تفکر تکفیری در پاکستان به نحو چشم گیری به وسیله‌ی روحانی سلفی متعصب به نام «مولوی حق نواز جهنگوی» رشد پیدا کرده و به صورت تشکیلات منظم فعالیت خود را آغاز کرد.

معرفی جریان‌های تکفیری فعال در پاکستان

سپاه صحابه:

«سپاه صحابه» یکی از جریان‌های فعال تکفیری در این کشور است. این گروه در تاریخ 6 سپتامبر 1986 به وسیله‌ی «حق نواز جهنگوی» در شهر جهنگ، از توابع ایالات پنجاب، بنیانگذاری شد. «حق نواز جهنگوی» پیش از تأسیس گروه «سپاه صحابه» معاون شاخه «جمعیت علمای اسلام» در پنجاب بود، و سپس به همراه «ضیاء الرحمن فاروقی»، «ایثارالحق قاسمی» و «اعظم طارق»، با اهداف خاصی، سپاه صحابه را تشکیل داد.
گروه سپاه صحابه، با استفاده از پشتیبانی مادی و سیاسی عربستان و بعضی از سازمان‌های دولتی، به دلیل سرعت عمل، نسبت به سایر سازمان‌های اسلامی اهل سنت در پاکستان، گسترش بیشتری پیدا کرد و فعالیت تکفیری و ضد شیعه‌ی خویش را به طور متمرکز در مناطق مختلف این کشور آغاز کرد و از همان ابتدا کشتار شیعیان را به راه انداخته و خون هزاران مسلمان اعّم از زن و مرد و کودک پاکستانی را ریخت.
در 23 فوریه 1990 مؤسس و رهبر گروه تکفیری سپاه صحابه به قتل رسید، ولی فعالیت‌های برای آن‌ها متوقف نشد و پس از «حق نواز جهنگوی»، «ایثارالحق قاسمی»، رهبری حزب را بر عهده گرفت، و در پی ترور قاسمی در سال 1988، ضیاء الرحمن فاروقی رهبر گروه شد، که او نیز در 19 ژوئیه 1997 در انفجار بمبی در لاهور کشته و اعظم طارق، جانشین وی گردید.
در تاریخ 12 ژانویه 2002 «پرویز مشرّف» با هدف جلوگیری از فعّالیت گروه‌های افراطی در پاکستان، فعّالیّت گروه سپاه صحابه را ممنوع اعلام کرد و به دنبال آن، افراد بسیاری از این گروه را دستگیر، و پس از آن «اعظم طارق» در سال 2002، فعّالیّت خود را تحت عنوان جدیدی به نام «ملّت اسلامیه» آغاز کرد، اما در تاریخ 15 نوامبر 2003 دولت پاکستان فعّالیت این سازمان را ممنوع اعلام کرد.
«اعظم طارق» در تاریخ 6 اکتبر 2001، با حمله افراد ناشناسی به قتل رسید، و پس از وی، فعّالیت‌های این گروه از طرف دولت ممنوع اعلام شد.
سپس یکی دیگر از رهبران این گروه به نام «مولوی علی شیرحیدری» نام گروه «سپاه صحابه» را تغییر داد و سازمانی به نام «اهل السنة و الجماعة» را متعارف کرد. اما وی نیز در آگوست سال 2009 در ایالت سند به قتل رسید و پس از قتل وی تا کنون، «محمد احمد لدهیانوی» به عنوان رهبر جریان تکفیری «سپاه صحابه» شناخته می‌شود. (9)

لشکر جهنگوی:

«لشکر جهنگوی»، از دیگر گروه‌های سلفی تکفیری فعال در پاکستان است که در سال 1996 با انشعاب از سپاه صحابه به وسیله‌ی ریاض بسرا و برخی اعضای ارشد سپاه صحابه از جمله «محمد اجمل معروف به اکرم لاهوری» و «ملک اسحاق» تأسیس گردید و با الهام از نام «حق نواز جهنگوی» به لشکر جهنگوی معروف شد. (10)
در آغاز تشکیل لشکر جهنگوی، «ریاض بسرا» رهبری آن را بر عهده داشت، ولی پس از کشته شدن وی در سال 2002، «اکرم لاهوری» رهبری آن را بر عهده گرفت؛ وی نیز در ژوئن 2002 به دست پلیس بازداشت شد و از آن زمان به بعد، رهبری این گروه، آشکار نبوده است.
با وجود اعلام نشدن نام رهبر گروه، باور عمومی بر آن است که هم اکنون «ملک اسحاق» نقش اصلی را در رهبری این گروه دارد.
«ملک اسحاق» در سال 1997 به دلیل برخی اقدامات خرابکارانه علیه مسلمانان و به ویژه شیعیان مانند: انفجارهای تروریستی و قتل، تحت تعقیب قرار گرفت و بازداشت شد و پس از تحمل چهارده سال زندان، در سال 2011، به سبب در اختیار نبودن شواهد و مدارک کافی، از زندان آزاد گردید.
این گروه تروریستی در حال حاضر با رویکرد تکفیری ضد شیعی در سراسر پاکستان فعالیت می‌کند. افراد این گروه، نه تنها در اقدامات خشونت آمیز داخل پاکستان دخالت دارند، بلکه در افغانستان و کشمیر نیز در کنار طالبان، حرکة المجاهدین و لشکر طیبه سرگرم مبارزه‌اند. (11)
لشکر جهنگوی دارای ایدئولوژی وهابی سلفی و تفکر تکفیری است که همواره از سوی محافل سیاسی و رسانه‌ای پاکستان، عنصری خطرناک برای امنیت این کشور به شمار می‌رود.
گر چه دولت سابق پاکستان در سال‌های 2001 تا 2009 میلادی فشارهایی بر آن اعمال کرده و سرکردگانش، «اکرم لاهوری» و «ریاض بسرا»، را به صورت علنی به قتل رسانده، اما این فشارها تاکنون نتوانسته است تأثیر جدی بر فعّالیت‌های خشن این گروه تکفیری بگذارد.

تحریک طالبان پاکستان:

این گروه دارای مکتب فکری دیوبندى است که در سال 2006 میلادی به وسیله‌ی بیت الله محسود تأسیس شد. جغرافیایی حضور و نفوذ آن، مناطق هفتگانه قبایلی پاکستان است. مدتی پیش، در حمله‌ی هواپیمایی بدون سرنشین آمریکایی به مناطق قبایلی پاکستان بیت الله محسود کشته شد. پس از کشته شدن وی «حکیم الله محسود» رهبری این گروه را به عهده گرفت. این گروه با القاعده و لشکر جهنگوی پیوند عمیق درونی دارد و در عملیات افراط گرایانه با یکدیگر همکاری می‌کنند. (12)

اهداف جریان‌های تکفیری فعال در پاکستان

1) تحمیل اندیشه‌های تکفیری به جامعه

اولین هدف جریان تکفیری، تحمیل اندیشه‌های تکفیری به جامعه‌ی اسلامی پاکستان است. وقتی آن‌ها اندیشه‌های اسلام ناب و مکتب تشیع را مانع اصلی در راه خودشان دیدند، شیعیان این کشور را هدف خشونت‌های خویش قرار داده‌اند.

2) جلوگیری از انتقال فرهنگ شیعه به نسل‌های بعدی پاکستانی

یکی از اهداف مهم گروهای تکفیری، جلوگیری از انتقال فرهنگ شیعه به نسل‌های بعدی پاکستانی است؛ چون گسترش فرهنگ شیعه در میان مردم این کشور را مشاهده کردند، استقبال مردم پاکستان از تشیع خار چشم آنان شده و بر این وادار کرده است که رفتارهای ضد شیعه را به شدت و با روش‌های جدید و متنوع از سر بگیرند.
از نمونه بارز و تازه‌ی این مورد، شهادت فجیع مستبصر پاکستانی «حافظ عبدالوحید» به دست گروهک تروریستی تکفیری سپاه صحابه است. این مستبصر که از مدت کوتاهی پیش به مذهب تشیع گرویده بود، در تیر ماه 1392 به وسیله‌ی عوامل سپاه صحابه ربوده شد و زیر شکنجه شدید این گروه تکفیری به شهادت رسید و پیکرش در یک گونی در یکی از خیابان‌های شهر کویته «خیابان سریاب» کشف شد. (13)

3) جلوگیری از رشد تشیع سیاسی در پاکستان

از اهداف دیگر گروه‌های تکفیری در پاکستان، تلاش برای جلوگیری از رشد تشیع سیاسی در این کشور است، زیرا بدیهی است که حضور فعال شیعیان در سیاست پاکستان و ساختار حکومتی این کشور در بهبود وضعیت زندگی اجتماعی شیعیان این کشور تاثیر مهمی خواهد داشت و در پی آن در جلوگیری از تفکر تکفیری در این کشور نیز مؤثر خواهد بود؛ از این رو، گروه‌های تکفیری این کشور سخت در تلاش‌اند تا شیعیان این کشور را از جهت سیاسی در انزوا قرار دهند.

4) مقابله با نفوذ ایران در میان شیعیان پاکستان

جامعه‌ی شیعیان پاکستان، جزء اولین جوامعی بود که از انقلاب اسلامی ایران متأثر شد. به طوری که بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در ایران، حرکت‌هایی هم سو با انقلاب اسلامی در این کشور به راه افتاد. یکی از مهم‌ترین آن‌ها، تشکیلاتی تحت عنوان «تحریک نفاذ فقه جعفریه» بود که با هدف به رسمیت شناختن مطالبات حقوقی و مذهبی شیعیان به وسیله‌ی دولت پاکستان، به وجود آمد. نفوذ انقلاب اسلامی ایران در میان شیعیان پاکستان، سبب ایجاد واکنشی از سوی دشمنان تشیع شد و در نتیجه آن گروه‌های افراطی تکفیری چون (سپاه صحابه» تشکیل گردید.

5) تلاش برای تضعیف شیعیان در جامعه

در پاکستان، بعضی از شیعیان مناصب مهم جامعه را در اختیار دارند، برخی از ژنرال‌های بلند پایه‌ی ارتش پاکستان، قضات دادگاه‌ها و دادگستری‌ها، وکلای ماهر، دکترهای متخصص و فوق تخصص، مهندسان، تاجران و حتی برخی شخصیت‌های سیاسی نیز شیعه هستند. از این رو تلاش برای تضعیف شیعیان در جامعه، از دیگر اهداف گروه‌های تکفیری در کشور پاکستان است. آن‌ها برای رسیدن به این هدف، تاکنون بیشتر نیروهای کارآمد و تأثیرگذار، از جمله: پزشکان، مهندسان، افسران بلند پایه دولتی و نظامی و و کلای شیعه را هدف حملات تروریستی قرار داده و به شهادت رسانده‌اند.
طبق خبرگزاری‌ها نزدیک به 100 پزشک و مهندس شیعه در پاکستان در طی 15 سال گذشته در حملات فرقه‌ای از سوی گروه‌های تکفیری به ویژه لشکر جهنگوی به شهادت رسیده‌اند. (14)

کارنامه‌ی جریان‌های تکفیری پاکستان و روش‌های فعالیت آنان

کارنامه‌ی جریان‌های تکفیری در پاکستان و روش‌های فعالیتشان فهرستی طولانی دارد به گوشه‌ای از کارنامه‌ی آنان اشاره می‌کنیم:

ترویج و گسترش اندیشه‌های تکفیری

یکی از کارکردهای پیروان جریان تکفیری در پاکستان، گسترش اندیشه‌های تکفیری است. آنان برای ترویج تفکر تکفیری در این کشور، از روش‌های متنوعی استفاده می‌کنند که به این روش‌ها اشاره می‌کنیم:

الف) چاپ و نشر مواد ضد شیعه

اولین روش پیروان جریان‌های تکفیری برای ترویج اندیشه‌های تکفیری، چاپ و نشر مواد ضد شیعه، مانند: کتاب، مقالات و بروشور است.
نقل شده است که: «طبق اعلام سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاکستان، فقط در یک سال، 60 عنوان کتاب با 30 میلیون تیراژ بر ضد شیعه چاپ و منتشر شده است». (15)
علاوه بر این، تاکنون از سوی دستگاه‌های تبلیغاتی و انتشاراتی سلفی‌ها، نشریه‌های ضدشیعه که پر از تهمت و کذب درباره‌ی شیعیان است، با تیراژ بالا به زبان اردو چاپ و در سراسر کشور پاکستان توزیع شده است، به طوری که این کار تاکنون نیز با جدیت دنبال می‌شود.

ب) نشر اکاذیب و شایعات بی اساس درباره‌ی شیعیان

یکی دیگر از روش‌های مهم گروه‌های تکفیری، نشر اکاذیب و شایعات بی اساس درباره‌ی شیعیان است: معرفی کردن شیعیان به عنوان مشرک و غالی و نسبت دادن نظریه‌ی تحریف قرآن به آنان و تهمت‌های از همین قبیل می‌باشد.
واقعیت این مسئله برای کسی آشکار می‌شود که با عوام غیر شیعه‌ی پاکستان در ارتباط باشد. در این برخوردها خواهد دید که حدود هشتاد درصد مشکل شیعیان در میان دیگر مذاهب، تهمت‌هایی است که دشمنان شیعه و به ویژه تکفیری‌ها، به مکتب تشیع زده‌اند و شیعه را دشمن دین اسلام و صحابه، غالی، مشرک، و دشمن همسران پیامبر و... معرفی کرده‌اند.
در این میان معرفی کردن شیعیان به عنوان غالیان و یکسان جلوه دادن شیعیان دوازده امامی- که تعداد آن‌ها بیش از چهارصد میلیون است- و غُلات و علی اللهی‌ها- که شاید به صد هزار نفر هم نرسند- روشی است که از دیرباز تاکنون مورد استفاده‌ی پیروان جریان تکفیری در این کشور است. آن‌ها با این روش به طور عمدی، میان شیعیان دوازده امامی و غالیان هم بستگی نشان می‌دهند، و ضمن نسبت دادن تمام عقاید کفرآمیز غلات و علی اللهی‌ها به شیعیان دوازده امامی، در صدد تخریب چهره‌ی شیعیان در میان فرقه‌های اسلامی، و جلوگیری از پیوستن مسلمانان دیگر مذاهب به تشیع، ونیز فراهم آوردن بهانه برای کشتار شیعیان می‌باشند.
طراحان این توطئه می‌کوشند که با تمسک به دستاویزهای چون قسمت‌های از سخنرانی‌های مداحان و سخنرانان کم سواد یا بی سواد، و روش‌های قولی و رفتاری بعضی از جاهلان شیعه، توجه افکار عمومی مسلمانان را جلب کرده و به مذهب اصیل اسلامی شیعه، ضربه وارد کنند.
این در حالی است که همه‌ی علما و فقهای شیعه، غلو را یک جریان فکری انحرافی شمرده و غلات را گمراه و خارج از دین اسلام می‌دانند، چنان که یکی از بزرگ‌ترین علمای شیعه، مرحوم شیخ مفید، فرمودند: «غلات از متظاهران به اسلام، آن‌هایی هستند که به امیرالمؤمنین و ائمه اطهار از ذریه آن حضرت، نسبت الوهیت داده‌اند... و آن‌ها گمراه و کافراند و امیرالمؤمنین حکم به قتل و سوزاندنشان دادند، و ائمه حکم کفر و خروج از اسلام آنها را صادر کردند». (16)

ج) سوء استفاده از فقر مادی جامعه پاکستان

طبق آمار بیشتر مردم پاکستان با فقر دست به گریبان هستند، به ویژه در نواحی روستایی حداقل 35 میلیون نفر در خط فقر زندگی می‌کنند. (17)
طبقه فقیر و جاهل در جامعه، برخی از کارهایی را که دیگر طبقات اجتماعی به سادگی حاضر به انجامش نیستند، با دست مزد معمولی انجام می‌دهد وقتی این واقعیت را با موضوع جریان‌های تکفیری می‌سنجیم، درمی یابیم که از طرفی پائین بودن سطح علمی جامعه‌ی پاکستان و از سوى دیگر فقر حدود نیمی از مردم این کشور، سبب می‌شود که جریان‌های تکفیری، قشر جاهلی و فقیر این جامعه را آلت دست خویش قرار داده و در کشور با اطمینان بیشتری فعالیت کند. از این رو می‌بینیم کسانی که برای حملات انتحاری اقدام مباشر می‌کنند، بیشتر از طبقات فقیر این کشورند.

د) سوءاستفاده از جهل و ضعف اعتقادات دینی مسلمانان پاکستان

با وجود این که طبق قانون اساسی پاکستان، آموزش ابتدایی برای تمام شهروندان اجباری است، ولی طبق آمار، نزدیک به نیمی از جمعیت این کشور، و به ویژه افراد بزرگسال و روستاییان بی سوادند. (18)
در این میان سواد مذهبی افراد این جامعه نسبت به سواد رسمی نیز به مراتب پائین‌تر است. مردم عادی این کشور در عین احترام به رسوم رایج اسلامی، از تعلیمات اسلام ناب، فاصله‌ی زیادی دارند و حتی از اصول و مبانی اسلام نیز، آگاهی کمی دارند، از این رو نمی‌توانند به درستی حق را از باطل تشخیص دهند.
بدیهی است که وقتی پیروان یکی مذهب از اصول و مبانی اسلام آگاهی کامل نداشته باشند و مرزِ اسلام و کفر، و حق و باطل را به خوبی نشناسند، به راحتی می‌توانند دیگران را کافر بپندارند. بنابراین، جهل عموم مسلمانان این کشور، از معارف اصیل اسلامی و ضعف اعتقادات دینی آن‌ها، مسئله‌ای است که موردِ سوء استفاده گروه‌های تکفیری قرار گرفته است.

5) استفاده از ابزارهای رسانه‌ای

از دیگر کارکردهای گروه‌های تکفیری در پاکستان، استفاده از ابزارهای رسانه‌ای است. آنان بعضی از انواع رسانه‌های پیشرفته، مانند: سایت‌های اینترنتی و شبکه‌های ماهواره‌ای را به کار گرفته‌اند و از این طریق در راستای تبلیغ تفکر انحرافی تکفیری تلاش می‌کنند.
گروه‌های تکفیری سایت‌ها و وبلاگ‌های متعددی را به زبان اردو راه‌اندازی کرده و در اختیار جوانان این کشور قرار داده‌اند، که متأسفانه آمار دقیقی از آن‌ها در دسترس نیست.

2) ترور اندیشمندان و شخصیت‌های برجسته‌ی شیعی

از دیگر کارکردهای پیروان جریان تکفیری در پاکستان، ترور اندیشمندان، و شخصیت‌های برجسته‌ی شیعی است که فعالیت‌های شیعه محور، در کشور پاکستان دارند. گروه‌های تکفیری در سال‌های گذشته، بسیاری از چهره‌های سیاسی اجتماعی را ترور کرده‌اند.
از نمونه‌های برجسته‌ی آن، شهادت علامه سید عارف حسین الحسینی است. وی رهبر شیعیان پاکستان و رئیس نهضت اجرای فقه جعفریه در این کشور و از هواداران جدی انقلاب اسلامی ایران بوده است که عوامل تکفیری وی را در تاریخ پنجم اوت سال 1998 میلادی (12 مرداد 1367 هجری شمسی) در شهر پیشاور پاکستان به شهادت رساندند؛ هم چنین شهادت دکتر محمد علی نقوی بنیان گذار سازمان دانشجویان امامیه، از نمونه‌های دیگر می‌باشد.
از شخصیت‌های برجسته‌ی دیگری که در سال‌های اخیر به دست گروه‌های تکفیری در پاکستان به شهادت رسیده‌اند، عبارتند از: (19)
1. علامه حسن ترابی، عالم برجسته در شهر کراچی؛
2. علامه حافظ محمد ثقلین، عالم برجسته در منطقه علی پور در نزدیکی شهر لاهور؛
3. سید ذوالفقار علی نقوی، از هم رزمان شهید عارف حسینی و قاضی ارشد دادگاه در شهر کوئیته؛
4. رضا عسکری، حقوق دان برجسته و وکیل قربانیان شیعه در حوادث تروریستی در کراچی؛
5. علامه شیخ حسن ذاکری، امام جمعه شهر مچه؛
6. علامه سید ضیاء الدین رضوی، امام جمعه در شهر گلگت؛
7. خورشید انور، وکیلی دادگستری و دبیر نهضت جعفریه پاکستان؛
8. دکتر جعفر محسن، پزشک برجسته در شهر کراچی؛
9. سبط جعفر، شاعر و استاد دانشگاه.
علاوه بر این، عناصر وهابیت تکفیری، در سال‌های گذشته بسیاری از چهره‌های سیاسی، نظامی، و مذهبی و شخصیت‌های برجسته از جمله: پزشکان، وکیلان و افسران عالی رتبه‌ی دیگر را در این کشور به شهادت رسانده‌اند.

3) قتل و کشتار از طریق انفجار بمب و عملیات انتحاری

کشتار شهروندان کشور پاکستان، به ویژه شیعیان، با استفاده از ابزارهای انفجاری، مانند: بمب گذاری‌ها و حملات انتحاری، از روش‌های مورد استفاده گروه‌های تکفیری در این کشور است. در این حملات، تا کنون هزاران نفر از مسلمانان بی گناه پاکستان اعم از مرد و زن و پیر و جوان، شیعه و سنی به دست گروه‌های تکفیری به شهادت رسیده‌اند.
فاجعه عاشورای شهر هنگو در ایالت خیبر پختونخوا در فوریه 2006، 35 شهید و 115 مجروح به جای گذاشت. فاجعه انفجار بمب در بیمارستان شهر دیره اسماعیل خان ایالت خیبرپختونخوا در آگوست 2008، 45 شهید، فاجعه انفجار بمب در نماز ظهر در کراچی در دسامبر 2009، 46 شهید و 115 مجروح، انفجار بمب در مراسم عزاداری روز شهادت امیرالمؤمنین در لاهور در سپتامبر 2010، 49 شهید و 300 مجروح، انفجار در راهپیمایی روز قدس در شهر کویته در سپتامبر 2010، 80 شهید و 200 مجروح، عملیات انتحاری در پاراچنار در فوریه 2010، 50 شهید و صدها عملیات دیگر را می‌توان به عنوان کارنامه‌ی جریان‌های تکفیری ذکر کرد که در سال‌های اخیر صورت گرفته است.
در اوت سال 2012، یکی از گروه‌های تکفیری پاکستان، جنایتی را با روش جدیدی انجام دادند، به طوری که پس از متوقف کردن اتوبوس حامل زائران شیعه، 25 نفر را از اتوبوس پیاده کرده و تیرباران کردند. به گفته پلیس، شبه نظامیان، نخست اوراق هویتی مسافران را کنترل کرده و سپس شیعیان را به قتل می‌رساندند. (20)
در روز یکشنبه 14 دسامبر سال 2012 نیز وقوع دو انفجار مهیب در شهر کراچی پاکستان، موجب کشته شدن دست کم 55 تن شد و بیش از 150 نفر دیگر زخمی شدند. به گفته مقامات پلیس پاکستان، نمازگزاران شیعه یک حسینیه در منطقه «عباس تائون» هدف اصلی تروریست‌های تکفیری بودند.
در سال 2013 در اوایل ماه فوریه، بر اثر انفجار بمب در منطقه دیره غازی خان، حدود 35 شیعه شهید و 50 تن زخمی شدند. همچنین در اواسط ماه فوریه در پی بمب گزاری در یک مجلس ختم در دیره اسماعیل خان، حدود 35?? شیعه شهید و 65 نفر دیگر مجروح شدند. در اوایل ماه آوریل هم بر اثر حمله انتحاری به تجمع شیعیان در مسجد چکوال، در 90 کیلومتری جنوب شرقی اسلام آباد، 30 نفر شده و صدها نفر زخمی شدند. (21)
در آستانه‌ی اربعین حسینی سال 1434 هجری قمری، گروهک‌های تکفیری، شیعیان شهر کویته را هدف قرار دادند، به طوری که بیشتر از 85 نفر از شیعیان کشته و بیشتر از120 نفر زخمی شدند. (22)
براساس گزارش مرکز مطالعات پژوهشی و امنیتی، فقط در سال 2012، حدود 400 پاکستانی در درگیری‌های فرقه‌ای جان باختند، که بیشتر آن‌ها را، مسلمانان شیعه مذهب تشکیل می‌دادند. در شش ماه نخست سال 2013 نیز، جامعه مسلمانان پاکستان، بیش از 300 تن از اعضایش را در جریان چهار حمله بزرگ گروه‌های تکفیری از دست داده است. (23)

راه‌‌کارهای کاربردی برای مقابله با بحران تکفیری پاکستان

با توجه به این که فعالیت گروه‌های تکفیری از دیرباز تاکنون در پاکستان ادامه دارد، و از این پس نیز احتمال تکرار آن زیاد است؛ برای جلوگیری از ادامه روند موجود و تکرار آن در آینده، باید راه‌‌کارهای مؤثر و متناسب با روش‌های تکفیریان اتخاذ کنیم.
چون موضوع جریان‌های تکفیری در پاکستان، یک مشکل اجتماعی است که دولت این کشور نیز باید به عنوان محافظ شهروان، در حل این مشکل اقداماتی را انجام دهد، از این رو اولاً برای دولت این کشور، سپس برای عموم مسلمانان و پس از آن به طور ویژه برای شیعیان این کشور راه کارها و اقدامات کاربردی برای مقابله با بحران تکفیری پیشنهاد می‌کنیم.

راه‌‌کارهای کاربردی برای دولت پاکستان

با توجه به این که تفکر تکفیری به وسیله‌ی بعضی از دولت مردان گذشته‌ی پاکستانی به این کشور راه یافته است، شاید راه حل دادن به کسانی که خود از عوامل ترویج تفکر شهری به شمار می‌آیند چندان معقول به نظر نرسد، ولی واقعیت این است که امروزه جریان‌های تکفیری در پاکستان، استخوانی در گلوی دولت مردان کنونی شده است، و به شدت تحت فشار عمومی شهروندان این کشور قرار گرفته‌اند، از این رو مناسب است برای دولت کنونی پاکستان نیز راه‌‌کارهای کاربردی در راستای مقابله با این جریان‌ها پیشنهاد شود، البته با توجه به سیاست دولت پاکستان گمان می‌رود که چنین پیشنهاداتی به جای نخواهد رسید، لذا از تفصیل موارد پیشنهادی صرف نظر کرده و فقط به چند موارد مهم اشاره می‌کنیم.
در این راستا اولین و مهم‌ترین نکته، اراده‌ی قوی سیاسی و نظامی دولت این کشور برای پایان دادن به فعالیت‌های تکفیری است. دولت پاکستان و ارتش این کشور توان جنین کاری را دارد، اما متأسفانه نداشتن اراده‌ی قوی، سبب شده است که مسئولان این کشور نتوانند بر این بحران اجتماعی غلبه کنند.
هم چنین برکناری افراد دارای تفکرات تکفیری از پست‌های مهم دولتی به ویژه استادان مدارس دولتی و دانشگاه‌ها و جلوگیری از استخدام آن‌ها، می‌تواند مؤثرترین کار برای مقابله با جریان‌های تکفیری این کشور باشد.
هم چنین نظارت دقیق بر رسانه‌ها نیز می‌تواند برای مقابله با جریان تکفیری در این کشور تا حد زیادی مؤثر باشد.

راه‌‌کارهای کاربردی برای عموم مسلمانان پاکستان

با توجه به این که پاکستان یک کشور سنی نشین به شمار می‌آید و بیشتر جمعیت این کشور، اهل سنت می‌باشند که آنان نیز در کنار شیعیان، از جریان‌های تکفیری رنج می‌برند، به همین سبب برای عموم مسلمانان این کشور نیز برای مقابله با جریان‌های تکفیری، راه‌‌کارهای کاربری زیر را پیشنهاد می‌کنیم.

1) آگاهی کامل از اصول و مبانی اسلام و تعهد عملی به آن

اصول و قوانین عالی اسلام، به بهترین وجه، وظایف پیروان خویش را روشن کرده است، از این رو اولین و مهم‌ترین راه مقابله با جریان‌های تکفیری اینست که مسلمانان این کشور باید از اصول و مبانی اسلام آگاهی کامل داشته و ضمن داشتن طرز تفکر صحیح اسلامی، به آن اصول پای بند باشند.
مرزِ کفر و اسلام موضوعی است که درباره‌ی آن در کتاب‌های مذاهب اسلامی، احادیث و روایات فراوانی وجود دارد، پیروان مذاهب اسلامی باید ضمن آگاهی کامل از اصول و مبانی اسلام، این مرزها را نیز به خوبی بشناسند تا بدخواهان، مانند: گروه‌های تکفیری نتوانند از آنان سوء استفاده کنند.

2) شناخت جریان‌های تکفیری و نقشه‌های آنان

یکی از راه‌‌کارهای بسیار مهم در راستای مقابله با جریان‌های تکفیری، شناخت صحیح این جریان‌ها و آگاهی کامل دسیسه‌های آنان می‌باشد، که می‌تواند تضمین کننده‌ی بقای جامعه اسلامی باشد.
به طور کلی شناخت دشمن به عنوان یک ضرورت دینی و انسانی اهمیت ویژه‌ای دارد و از محوری‌ترین مسائل امنیتی و دفاعی به شمار می‌آید که با آن می‌توان به ایجاد زمینه‌های دفاعی همت گماشت و احتمال پیروزی و یا شکست را مشخص کرد، از این رو در بحت جریان‌های تکفیری معاصر نیز دشمن شناسی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
در احادیث پیامبر اکرم و ائمه معصومین نیز توجه ویژه‌ای به این موضوع شده است، به طوری که که احادیث فراوانی درباره‌ی شناخت صحیح دشمن وجود دارد.
پیامبر اکرم در این مورد می‌فرمایند: « أَلَا وَ إِنَّ أَعقَلَ النَّاسِ عَبدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فَأَطَاعَهُ وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصَاهُ؛ آگاه باشید، عاقل‌ترین مردم کسی است که خدایش را بشناسد و از او پیروی کند و دشمن را نیز بشناسد و آنگاه نافرمانیش نماید.» (24)
حضرت علی نیز دشمن شناسی را ضرورت مهم برای تأمین امنیت و محافظت از دشمنان دانسته و می‌فرمایند: «مَن نَامَ عَن عَدُوّه اِنتَبَهَتهُ المَکَایَد؛ کسی که از دشمن خویش غافل شود، توطئه‌های دشمن او را بیدار خواهد کرد.» (25)
بنابراین شناخت دشمنان و آگاهی به ترفندهای آنان، توصیه مکتب اسلام و از ضروریات اولیه دفاع است که از طریق آن می‌توان بقای خود و جامعه را تضمین کرد، از این رو عموم مسلمانان پاکستان باید جریان‌های تکفیری و اهداف آن‌ها را به طور دقیق بشناسند و از نقشه‌ها و خواب‌های شومی که برای مردم پاکستان دیده‌اند، اطلاع کامل پیدا کنند و برای مبارزه با این خطر بزرگ، قدم بردارند، وگرنه جریان تکفیری فعال در این کشور، حوادث شوم غیر قابل جبرانی را برای آن‌ها به دنبال خواهد داشت.

3) معرفی و شناساندن جریان‌ها تکفیری و پرده برداشتن از اهداف سوء آنان

از دیگر راه‌‌کارهای مهم برای مقابله با جریان تکفیری در پاکستان، معرفی این جریان‌ها و شناساندن تکفیریان به عموم مردم پاکستان، به ویژه قشر جوان، است.
برخی افراد ساده لوح پاکستان به علت ناآگاهی، جذب گروه‌های تکفیری می‌شوند. بنابراین شناساندن ماهیت واقعی این گروه‌ها و جمود فکریشان، به عموم مردم این کشور و بیان خطرات و تهدیدهای این جریان‌ها، کاری بسیار مهم برای جلوگیری از اثرگذاری تکفیری‌ها در میان جوانان پاک و ساده‌ی این کشور است.
بنابراین در این مورد باید برای همه‌ی مسلمانان این کشور آشکار شود گروه‌های تکفیری فعال در پاکستان، تنها دشمن گروه و یا مذهب خاصی مانند شیعه نیستند، بلکه دشمن هر کسی‌اند که با افکار و اهدافشان هماهنگ نباشد.
هم چنین شیعیان این کشور باید متوجه باشند که هیچ گروهی از گروه‌های مسلمانان واقعی، دشمن شیعه نبوده و نیست، و گروه‌های سلفی تکفیری که شیعیان این کشور را نشانه گرفته‌اند، جزء مسلمانان اهل سنت نیستند، و هدف اصلی آنان نیز جز محو کردن اسلام و ارزش‌های اسلامی، چیز دیگری نیست.

راه‌‌کارهای کاربردی برای شیعیان پاکستان

گروه‌های تکفیری پاکستان در ابتدا شیعیان این کشور را نشانه گرفته‌اند آیا شیعیان نیز باید برای مقابله به مثل برخیزند، و در مقابل شیعه کشی به همان روش روی بیاورند؟! و یا اینکه تنها اعتقاد به حقانیت مذهب تشیع، در حفظ ایشان از خطرات تکفیری کافی است؟ و یا این که باید دست روی دست گذاشته و برای شهادت آماده باشند؟! مسلّما هیچ عاقلی این راه‌ها را تایید نخواهد کرد و علما و فقهای شعیه‌ی ما نیز هیچ کدام از این روش‌ها را تأیید نکرده‌اند و نخواهند کرد، بنابراین در این راستا برای شیعیان این کشور اقدامات کاربردی زیر پیشنهاد می‌شود که می‌تواند سدّ محکمی دار برابر کارکرد جریان‌های تکفیری در این کشور باشد.

1) نشر اعتقادات و آموزه‌های اصیل تشیع در جامعه

یکی از راه‌‌کارهای اساسی برای مقابله با جریان‌های تکفیری، تبیین صحیح و منطقی مبانی و معارف تشیع و نشر اعتقادات آن‌ها در جوامع اسلامی است؛ همان طور که امام رضا (ع) می‌فرماید: «اِنَّ النَّاسَ لَو عَلِمُو مَحَاسِنَ کَلَا مِنَا لَاتَّبَعُونَا؛ اگر مردم زیبایی‌های کلام (مکتب) ما را دریابند، یقیناً پیرو ما خواهند شد.» (26)
تردیدی نیست که عمل کرد گروه‌های تکفیری در پاکستان باعث شده است تا گروهی عوام، شیعه را افرادی مشرک، غالی و خطرناک بپندارند، اما باید تلاش کرد تا معارف و مبانی تشیع به صورتی صحیح و واقعی تبیین و اعتقادات اصیل شیعه در جوامع اسلامی نشر گردد، تا به جهانیان معرفی شود. در این راستا اقدامات زیر پیشنهاد می‌شود.

الف) تأسیس مدارس غیرانتفاعی برای کودکان و نسل جوان جامعه

امروزه در جامعه پاکستان مدارس غیرانتفاعی، نسبت به مدارس دولتی اهمیت بیشتری دارند، و در جامعه‌ی پاکستان برای تحصیل فرزندانشان در مدارس غیرانتفاعی تمایل بیشتری وجود دارد. در حال حاضر مدارس غیرانتفاعی زیادی در این کشور وجود دارند و بدیهی است که چنین مدارس طبق سیاست گذاری‌های خاص خویش، نسل جوان و نوجوان جامعه را تربیت می‌کنند.
بنابراین یکی از اساسی‌ترین کارها، برای مقابله با عمل کرد گروه‌های تکفیری، تأسیس مدارس غیرانتفاعی برای کودکان و نسل جوان جامعه با هدف ترویج افکار تشیع و سیاست گذاری‌های ضد تکفیری می‌باشد. چنین مدارس هم سبب درآمد مؤسسان و سرمایه گذاران می‌باشند و هم می‌توان از آن‌ها در جهت مقابله با تفکر تکفیری در این کشور، استفاده کرد.

ب) تربیت اساتید متعهد و آشنا با مبانی تشیع برای مدارس و دانشگاه‌های دولتی

با توجه به نقش مهم معلم بر دانش آموزان و نفوذ وی در افکار و روان آن‌ها، یکی از اساسی‌ترین راه‌ها برای مقابله با عملکرد ضدشیعه‌ی گروه‌های تکفیری، تربیت افراد متعهد و آشنا با مبانی تشیع و به کارگیری آنان در مدارس و دانشگاه‌های مختلف در کشورهای اسلامی است.
چنین افرادی می‌توانند در ضمن تربیت دانش آموزان در مدارس و دانشگاه‌ها، آنان را از راه غیر مستقیم با مبانی تشیع آشنا کرده و افکارشان را در جهت وحدت اسلا می‌سوق دهند، که این اقدام می‌تواند با مرور زمان ریشه‌ی تکفیری‌ها را در جوامع از ریشه بکند.

ج) چاپ و نشر مواد تبیین کننده‌ی مبانی تشیع

دومین راه در راستای نشر اعتقادات اصیل تشیع در جامعه، چاپ و نشر کتاب‌ها، جزوات، مجلات علمی و فرهنگی و بروشورهای تبیین کننده‌ی مبانی و اعتقادات شیعه است.
موادی که به نمایندگی از شیعیان نشر می‌شود، باید ارزیابی دقیق شود، متأسفانه وضعیت این مورد، به ویژه در کشور پاکستان، خیلی نگران کننده است، چون کتاب‌هایی به نمایندگی از شیعیان چاپ می‌شود، که موادشان مورد تأیید علما و دانشمندان شیعه نیست و متأسفانه بر ناشران نیز هیچ نظارتی نمی‌شود، حتی برخی از مطالبی که به نمایندگی از مذهب تشیع چاپ و منتشر می‌گردد، نه فقط تشیع را تبیین نمی‌کند، بلکه به اصلی شیعه نیز ضربه می‌زند.

د) تربیت سخنرانان و استفاده از منبر

سومین راه در جهت نشر آموزه‌های اصیل شیعی در جامعه، «تبلیغ و منبر» می‌باشد که در این راستا باید سخن رانان خوب و آگاه به مسائل جهان و به ویژه جهان اسلام، تربیت شوند. آن‌ها باید در مناطق مختلف کشور به منبر رفته و مردم را از آموزه‌ها و مبانی تشیّع آشنا سازند.
البته این کار نیازمند به نظارت می‌باشد، چون بیشتر منبری‌ها و مداحان شیعی در پاکستان، به حرف‌های عوام پسندانه روى آورده و گاهی آگاهانه و یا ناآگاهانه مطالبی بیان می‌کنند که وهم انگیز است که همین روش گاهی بهانه‌ای برای گروه‌های تکفیری می‌شود. باید آن‌ها را تربیت و تأکید کرد که مطالب شان نباید و هم انگیز باشد، بلکه شعر و بیان آن‌ها جوهره‌ی تاریخی داشته باشد و سخنرانی‌هایشان سبب ایجاد حساسیت بر ضد شیعه نشود.

ه) استفاده از وسایل مدرن رسانه ای

در عصرحاضر یکی از راه‌های مهم در راستای نشر آموزه‌ها و اعتقادات اصیل تشیع، استفاده از وسایل مدرن رسانه ای، مانند: شبکه‌هایی تلویزیونی، سایت‌های اینترنتی و ماهواره‌های جهانی می‌باشد.
این ابزار به دلیل کاربرد وسیعشان، از بهترین و نیرومندترین وسایل ارتباطی و تبلیغاتی جهان معاصراند، که تأثیرهای فراوانی بر جامعه دارند و به راحتی می‌توانند جریان‌های مهمی را نظارت و کنترل و در جهت مورد نظر هدایت کنند و از طرفی جریان ساز باشند، از این رو با استفاده از آن‌ها، می‌توان آموزه‌های واقعی شیعی را در تمام ساعات شبانه روز به جهانیان معرفی کرد، و این کار تا حدود زیادی در مقابله با جریان‌های تکفیری مؤثر است.

2) اتخاذ تدابیر قاطع در برابر نشر اکاذیب درباره‌ی تشیع

با توجه به این که شیعه ستیزان معاصر، همواره در تلاش‌اند تا تشیع را خدشه دار کنند و با ایجاد و نشر شایعات، تهمت‌ها و دروغ پردازی‌های مسموم، موجب بدبینی جوامع اسلامی درباره‌ی تشیع شوند. شکی نیست که شهادت مظلومانه شیعیان پاکستان، ناشی از انتشار تبلیغات دروغین است، مانند: اتهام دروغین «اعتقاد شیعه به تحریف قرآن». این تبلیغات روانی، موجب می‌شود تا جنایت قتل مسلمانان شیعه توجیه و حتی با افتخار از صحنه‌های آن فیلم برداری کنند، بنابراین یکی از راه‌‌کارهای مهم برای مقابله با جریان‌های تکفیری، اتخاذ روش‌های مناسب و تدابیر قاطع، در مواجهه با چنین اقدامات علیه شیعه است. در این باره تدابیر زیر پیشنهاد می‌شود: (27)

الف) ردّ تهمت‌ها

این تدبیر به دو روش قابل اجراست:

روش مستقیم:

در این روش نسیت‌های نابجا خلاف واقع، که دشمنان تشیع، به شعبان زده‌اند، تبیین می‌شود و دلایل آنان نیز روشن شده و در نتیجه، خلاف واقع بودن چنین تهمت‌ها اثبات می‌شود....

روش غیر مستقیم:

در این روش، بدون این که صریحاً بیان شود که فلان چیز را به فلان دلیل به شیعه نسبت داده‌اند، فقط، بطلان آن چیز بیان می‌گردد، این روش باعث اختلاف و کدورت نمی‌شود و تأثیرش نیز بیشتر است.
البته این تدبیر، یعنی رد اتهامات بهتر است، به ترتیب اهمیت باشد، یعنی از آن دسته
سخنانی باید شروع کرد که زشت‌تر و بطلانشان واضح‌تر است.

ب) پرهیز از ایجاد زمینه‌ی تهمت

یکی دیگر از تدابیر مهم در برابر نشر أکاذیب درباره‌ی تشیع، پرهیز از ایجاد زمینه تهمت است؛ در معارف اسلامی و راویات، تأکید شده است که انسان باید خودش را از موضع تهمت دو نگه دارد، چنان که رسول اکرم می‌فرمایند: «اِتَّقِ مَوَاضِعَ التُّهَمِ؛ از جایگاه‌های تهمت بپرهیز!»؛ (28) و از امیرمؤمنان حضرت علی نقل شده است: «مَن عَرَّضَ نَفسَهُ لِلتُّهَمَهِ فَلَا یلُومَنَّ مَن أَسَاءَ بِهِ الظَّن؛ کسی که خود را در معرض تهمت قرار دهد، افرادی را که به او بدگمان می‌شوند، ملامت نکند، (بلکه خودش را سرزنش کند).» (29)
بنابراین، شیعیان در هر جای دنیا (به ویژه کسانی که در میان پیروان دیگر مذاهب زندگی می‌کنند) باید خیلی مراقب باشند، و نباید به گونه‌ای عمل کنند که مذهب تشیع در معرض تهمت قرار گیرد.
هم چنین خطیبان و مداحان شیعه نیز باید مراقب باشند، چه بسا ممکن است جمله‌ای یا قطعه شعری با توجیه و تأویل در میان خود تشیع، معنای خوبی داشته باشد، ولی اگر به ظاهر آن توجه شود و نزد کسانی که توجیه ما را ندارند، خوانده شود، از آن کفر و شرک را تشیع برداشت کنند. بنابراین بر روی منبر جملات و اشعاری خوانده شود که نیاز به تأویل نداشته و معانی آن شفاف و مطابق با قرآن و سنت و اصول مذهب تشیع باشد.

ج) در مسائل مذهبی، به فکر وادار کردن

یکی دیگر از تدابیر به فکر وادار کردن افرادی است که از جریان‌های تکفیری تأثیر پذیرفته‌اند، هم چنین ایجاد شک در اعتقادات باطل تکفیری‌ها، که زمینه تحقیق را برای آنان فراهم سازد، می‌تواند مؤثر باشد.

د) تأسیس و پشتیبانی مراکز

کلماتی برای این موضوع

گزارش ها و ایران در آئینه رسانه های آلمان تازه های روز ، گفتنیها ، نوشته ها و اندیشه مشروح گفت‌وگوی صریح و ۳ ساعته سرلشکر فیروزآبادی با مشروح گفت‌وگوی صریح و ۳ ساعته سرلشکر فیروزآبادی با خبرگزاری فارس ماجرای جدایی از دیدنی های ایتالیا، مناطق دیدنی ایتالیادیدنی های ایتالیاایتالیاکشور ایتالیاجاذبه های ایتالیامراکز گردشگری ایتالیا اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین …در این بخش شما با انواع اخبار غزهاخبار ایراناخبار سوریهاخبار اخبار روز غزه


ادامه مطلب ...