ممکن است دلیل نارضایتی شما مشکلات رابطه با همسرتان باشد
چرا خوشحال نیستید؟
تاریخ انتشار : شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۵ ساعت ۲۲:۲۰
دوست و آشنا متوجه تغییرات رفتاری شما شدهاند و خودتان احساس میکنید خلق و خویتان تغییر کرده است. با این حال برایتان دشوار است که منبع و دلیل این تغییر رفتار را بفهمید.
طبیعی است که بخاطر مسائل روزمره و رایجی که رابطه شما را تحت تاثیر قرار میدهد همیشه در یک حال روحی ثابت و پایدار قرار نداشته باشید و گاهی خوشحال نباشید. اما اگر تغییرات روحی شما شدید و پایدار است و برای مدت طولانی نتوانید احساس خود را بهبود بدهید و بیش از انداره احساس نارضایتی کنید و در عین حال نتوانید مشکلاتتان را حل کنید به احتمال زیاد دلیل ناراحتی، رنجش و نارضایتی شما از زندگی به رابطه زناشوییتان برمیگردد.به این پرسشها پاسخ بدهید تا درک دوبارهای درباره احساس نارضایتی خود پیدا کنید. با پاسخ به این پرسشها متوجه خواهید شد آیا دلیل نارضایتی شما مربوط به رابطه است یا نه.
آیا بیشتر وقتها تنها هستید؟
آیا شما و همسرتان زمان کافی برای باهم بودن سپری میکنید؟ آیا به اندازه کافی اوقات مشترک دارید؟ اگر مشترکات شما کم هستند، اغلب تنها هستید و هر کسی در رابطه کار خودش را میکند این مساله میتواند باعث نارضایتی و احساس اندوه شود. اگر ترجیح میدهید وقتتان را طور دیگری پر کنید، در کنار آدمهای دیگری باشید و از تنهایی خود بیشتر از معاشرتهای دونفره لذت میبرید این نشان میدهد چیزی در رابطه شما مشکل دارد. به دنبال عاملی باشید که باعث شده از ارتباط دونفره لذت نبرید و زندگی خود را از دیگری جدا کنید. دلیل را پیدا کنید و اگر میخواهید مشکلتان واقعاً حل شود به فکر یافتن راه حلی برای آن باشید.
آیا از معاشرت با هم لذت میبرید؟
ممکن است شما با شریک زندگیتان وقت زیادی را بگذرانید. اما از این معاشر لذت چندانی نبرید و یا فقط حضور فیزیکی داشته باشید بدون اینکه از لحاظ روحی و عاطفی خود را درگیر رابطه کنید. ممکن است در رابطه قرار باشید و کاری را صرفا برای رضایت دیگری انجام بدهید بدون اینکه خودتان هیچ نوع نیاز روحی به آن داشته باشید. مثلا با همسرتان به یک مهمانی بروید اما این کار را صرفا بخاطر او انجام بدهید. ممکن است با او وارد گفتگو و مکالمه شوید اما این کار را از روی اجبار یا وظیفه انجام بدهید. حتی شاید کارها و برنامههایی در ذهنتان داشته باشید که احساس میکنید نباید آن را با همسرتان در میان بگذارید و یا فکرهایی دارید که شخصا از آن لذت میبرید اما اصلا برایتان دلپذیر نیست که آنها را مطرح کنید. همین که کاری را بخاطر احساس تکلیف یا وظیفه انجام بدهید و از انجام کارهای دلپذیر خودتان امتناع کنید این نشان میدهد مشکلی در رابطه شما وجود دارد.
آیا از رابطه جنسی لذت میبرید؟
اگر رابطه جنسی باعث رضایت جنسی و روحیتان نباشد، نمیتوانید انتظار داشته باشید آدم خیلی خوشحالی باشید. صمیمیت و رضایت جنسی چیزی است که شما نمیتوانید در روابط دیگرتان جستجو کنید. اگر چنین رضایتی در رابطه ندارید و یا به اندازه کافی باعث خوشحالیتان نمیشود این مساله روی احساس و عواطف شما فورا تاثیر میگذارد. اثر این نارضایتی درونی خیلی سریع نمایان میشود. بدترین وضعیت زمانی است که حتی نتوانید این مساله را با شریک جنسی خود مطرح کنید و یا با وجود طرح موضوع او هیچ تلاشی برای بهبود رابطه انجام ندهد و این را مساله خود شما بداند و انتظار داشته باشد آن را به تنهایی حل کنید.
آیا از بحث و گفتگو گریزان هستید؟
آیا از بحث و گفتگو یا اعلام مخالفت هراسان هستید چون نمیخواهید تنش و دعوایی ایجاد شود؟ اگر اینطور است شما در رابطه با همسرتان خوشحال نیستید و احساس امنیت نمیکنید. اجتناب از بیان تعارضها به این معناست که اختلافها هرگز حل و رفع نشوند و شما هرگز نسبت به هیچ چیزی احساس رضایت کامل یا نسبی نداشته باشید. امتناع از بیان اختلافات و تعارضها یعنی شما و همسرتان نمیخواهید مشکلی را حل کنید. به این پرسش پاسخ بدهید که چرا نمیخواهید مشکلی را مطرح کنید و از چه چیزی میترسید؟ سپس به دلایل ترستان بپردازید و مساله را عمیقتر بررسی کنید در غیر اینصورت طبیعی است که خوشحال نباشید و احساس خوبی نداشته باشید.
آیا به دنبال فرد دیگری هستید؟
آیا احساسات، افکار و خواستههایتان را با فرد دیگری در میان میگذارید؟ اگر ترجیح میدهید درباره احساسات، نگرانیها و شادیهایتان با فرد دیگری حرف بزنید و بیان آنها برای همسرتان کار سادهای نیست این به معنای آن است که چیزی در رابطه شما مشکل دارد در واقع به همین دلیل است که به دنبال کسی برای همدلی و همراهی هستید. این فرد میتواند مادر، دوست یا همکارتان باشد.
اینکه بیشتر وقتتان را با دیگران میگذرانید و کسانی هستند که میتوانند بهتر از شریک زندگیتان با شما همدلی و همراهی کنند یک زنگ خطر برای رابطه شماست.
آیا تنهایی را ترجیح میدهید؟
آیا همیشه به دنبال خلوت خودتان هستید؟ اگر خلوت تنهایی خودتان برایتان جذابتر از زمانی است که با شریک زندگیتان سپری میکنید باید به دنبال دلیل آن باشید. اشتباه نکنید. حفظ حریم خصوصی یک اصل اساسی در یک رابطه سالم است. اما رفتن به انزوا و گسترده کردن این حریم خصوصی معنای رابطه را از بین میبرد. از خودتان بپرسید که چه چیزی باعث میشود تنهایی را به معاشرت ترجیح بدهید؟
آیا خود را با دیگران مقایسه میکنید؟
آیا دائما زندگی زناشوییتان را با دیگران مقایسه میکنید؟ آیا احساس میکنید در مقایسه با دیگران شما بازنده هستید؟ آیا احساس میکنید دیگران بهتر و موفقتر هستند و در مقایسه با دیگران رابطه شما ضعیف، ناکافی و ناموفق است؟ چه چیزی باعث میشود که در این مقایسه شما بازنده رابطه باشید؟ آیا مقایسه شما رویکرد درستی دارد؟ آیا آنچه از دیگران میبینید مبتنی بر واقعیت است؟ آیا دیگران باعث افسردگی و نگرانی تان میشوند؟ واقعیتها را ارزیابی کنید و اگر ربطی میان این نوع مقایسهها با احساس نارضایتی خود پیدا میکنید به راهحلهای جایگزین فکر کنید. شاید لازم باشد چیزهایی را تغییر بدهید؛ چه در شیوه مقایسه خود با دیگران و چه در رابطه.
آیا همیشه شکایت میکنید؟
آیا همیشه از همسرتان، اخلاق، عادتها و سبک زندگی اش ایراد میگیرید؟ آیا رفتارهای همسرتان را آزاردهنده میدانید؟ چه چیزهایی آزاردهنده هستند؟ آیا ممکن است بین احساس نارضایتی شما و رفتار همسرتان ربطی وجود داشته باشد؟ چه میتوانید برای بهبود این رابطه بکنید؟
پیشنهاد
ـ اگر پاسخهای شما به این پرسشها مثبت است بهتر است برای تغییر کلی وضعیت خود ابتدا به یک مشاور یا روانشناس مراجعه کنید و مسائل و کشمکشهای خود را با او در میان بگذارید.
در بسیاری از موارد با ایجاد چند تغییر مثبت میتوانید همه چیز را بهبود بدهید. رها کردن مسائل به حال خود باعث افزایش نارضایتیهای درونیتان میشود. زندگیتان را تغییر بدهید تا شاد باشید و از آنچه در اختیار دارید بهره بیشتری ببرید.
مرجع : ویژه نامه "خانواده" ضمیمه روزنامه اطلاعات
چگونه همیشه در سر کار خوشحال باشید :
در تحقیقی که در انگلستان انجام شد، یافت شد که فقط 4 کارمند از هر 5 کارمند، در سر کار خوشحال هستند. به طور عجیب بر خلاف تصور عمومی، آن درآمد و یا عشق به کار نبود که مردم را شاد و خوشحال میساخت بلکه در عوض، همکاران حامی و دوست و مدیر خوب، دلایل اصلی شادی و خوشحالی در محل کار بودند. بنابراین، چگونه انرژی خود را بالا نگه میدارید و احساس لذت را در شغل خود پرورش میدهید؟ در اینجا برخی توصیهها برای کمک به شما در مسیر پیدا کردن شادی و خوشحالی و به دست آوردن رضایت شغلی در محل کار، آورده شده اســت.با دیدگاه مثبت شروع بکنید :
"شادی و خوشحالی یک طرز فکر اســت. ما، خودمان را بیچاره و یا شاد و قوی میسازیم. مقدار کار یکسان اســت." فرانسیسکا ریگلر.خود را به چالش بکشید :
به جای جستجوی کمک از افراد دیگر، خود را به چالش بکشید و رشد شخصی خود را به طور حرفهای بر عهده بگیرید. خستگی و ملالت، یکی از فاکتورهای اصلی اســت که مردم را به تغییر کارشان راغب میکند. بنابراین چالشهای جدیدی را بیابید و برنامه و اهداف پیشرفتهی خود را به طور شخصی دنبال کنید. به دست آوردن کنترل آنچه که انجام میدهید و دیدن وظیفهی خود، یک احساس عالی اســت. اگر به مشکلی برخوردید، بسیار خوب اســت که از مدیر خود کمک بگیرید اما وابستگی کامل به شخص دیگر برای پیشرفت شغلی، کار بیهودهای اســت.دوست پیدا کنید :
داشتن کسی برای صحبت کردن با او در سطح اجتماعی و در واقع داشتن همکارانی که دوست دارید و از کار کردن با آنها لذت میبرید، نشانهی شادی و خوشحالی در محل کار اســت. با مردم حرف بزنید، با آنها آشنا شوید و سعی کنید روابط فردی خود را در محل کار ارتقا دهید. ملاقات با افراد جدید و کسب دیدگاههای تازه، میتواند به علاقمند نگه داشتن خود در محل کار، به شما کمک کند. هم چنین دانستن این که کسی را دارید تا چیزی را با او به اشتراک بگذارید و به شما توجه کند میتواند تا ساعتها شما را سرگرم سازد. اما از صحبتهای منفی و غیبت و خبر چینی، دوری کنید.کارهای خود را تمام کنید :
کامل کردن کارهای خود هر چند ناخوشایند و نامطبوع اســت اما باید این کار را انجام دهید. این کار حس موفقیت فردی به شما میدهد و به شما انگیزه میبخشد تا به سمت اهداف خود در آینده، حرکت کنید. هم چنین به یاد گیری خود ادامه دهید و بینشهای جدیدی در سر کار به دست آورید. این کار نه تنها در کار حاضر به شما کمک میکند بلکه شما را در کار به طور عاقلانه پیش میبرد. بنابراین اولویت بندی کارهای خود را شروع کنید و آنها را کامل کنید.وقفه و فاصلهای داشته باشید :
نشستن و خیره شدن به صفحهی کامپیوتر خود در تمام طول روز، به شما کمک نخواهد کرد. به جای آن وقفه داشته باشید و گاهی بیرون بروید. لازم نیست که آنها وقفهها و فاصلههای طولانی باشند اما رفتن به بیرون به مدت چند دقیقه برای داشتن تنفس، میتواند شما را از نو تازه سازد. همراه با این کار، باید تعطیلاتی نیز داشته باشید تا خود را احیا کنید و به طور مناسب استراحت کنید. بعد از اینها، چیزی اســت که شرکتتان به شما میدهد. بنابراین از یک هفته استفاده کنید و قبل از برگشتن به سر کار به طور کامل استراحت کنید.مردمان
چگونه همیشه در سر کار خوشحال باشید :
در تحقیقی که در انگلستان انجام شد، یافت شد که فقط 4 کارمند از هر 5 کارمند، در سر کار خوشحال هستند. به طور عجیب بر خلاف تصور عمومی، آن درآمد و یا عشق به کار نبود که مردم را شاد و خوشحال میساخت بلکه در عوض، همکاران حامی و دوست و مدیر خوب، دلایل اصلی شادی و خوشحالی در محل کار بودند. بنابراین، چگونه انرژی خود را بالا نگه میدارید و احساس لذت را در شغل خود پرورش میدهید؟ در اینجا برخی توصیهها برای کمک به شما در مسیر پیدا کردن شادی و خوشحالی و به دست آوردن رضایت شغلی در محل کار، آورده شده اســت.با دیدگاه مثبت شروع بکنید :
"شادی و خوشحالی یک طرز فکر اســت. ما، خودمان را بیچاره و یا شاد و قوی میسازیم. مقدار کار یکسان اســت." فرانسیسکا ریگلر.خود را به چالش بکشید :
به جای جستجوی کمک از افراد دیگر، خود را به چالش بکشید و رشد شخصی خود را به طور حرفهای بر عهده بگیرید. خستگی و ملالت، یکی از فاکتورهای اصلی اســت که مردم را به تغییر کارشان راغب میکند. بنابراین چالشهای جدیدی را بیابید و برنامه و اهداف پیشرفتهی خود را به طور شخصی دنبال کنید. به دست آوردن کنترل آنچه که انجام میدهید و دیدن وظیفهی خود، یک احساس عالی اســت. اگر به مشکلی برخوردید، بسیار خوب اســت که از مدیر خود کمک بگیرید اما وابستگی کامل به شخص دیگر برای پیشرفت شغلی، کار بیهودهای اســت.دوست پیدا کنید :
داشتن کسی برای صحبت کردن با او در سطح اجتماعی و در واقع داشتن همکارانی که دوست دارید و از کار کردن با آنها لذت میبرید، نشانهی شادی و خوشحالی در محل کار اســت. با مردم حرف بزنید، با آنها آشنا شوید و سعی کنید روابط فردی خود را در محل کار ارتقا دهید. ملاقات با افراد جدید و کسب دیدگاههای تازه، میتواند به علاقمند نگه داشتن خود در محل کار، به شما کمک کند. هم چنین دانستن این که کسی را دارید تا چیزی را با او به اشتراک بگذارید و به شما توجه کند میتواند تا ساعتها شما را سرگرم سازد. اما از صحبتهای منفی و غیبت و خبر چینی، دوری کنید.کارهای خود را تمام کنید :
کامل کردن کارهای خود هر چند ناخوشایند و نامطبوع اســت اما باید این کار را انجام دهید. این کار حس موفقیت فردی به شما میدهد و به شما انگیزه میبخشد تا به سمت اهداف خود در آینده، حرکت کنید. هم چنین به یاد گیری خود ادامه دهید و بینشهای جدیدی در سر کار به دست آورید. این کار نه تنها در کار حاضر به شما کمک میکند بلکه شما را در کار به طور عاقلانه پیش میبرد. بنابراین اولویت بندی کارهای خود را شروع کنید و آنها را کامل کنید.وقفه و فاصلهای داشته باشید :
نشستن و خیره شدن به صفحهی کامپیوتر خود در تمام طول روز، به شما کمک نخواهد کرد. به جای آن وقفه داشته باشید و گاهی بیرون بروید. لازم نیست که آنها وقفهها و فاصلههای طولانی باشند اما رفتن به بیرون به مدت چند دقیقه برای داشتن تنفس، میتواند شما را از نو تازه سازد. همراه با این کار، باید تعطیلاتی نیز داشته باشید تا خود را احیا کنید و به طور مناسب استراحت کنید. بعد از اینها، چیزی اســت که شرکتتان به شما میدهد. بنابراین از یک هفته استفاده کنید و قبل از برگشتن به سر کار به طور کامل استراحت کنید.هدیه دادن به صورت غیررسمی و بدون مناسبت نقش چشمگیری در پیدایش و تقویت علاقه در زندگی مشترک دارد.
خبرگزاری آریا -
افسردگی، مشکلات کاری، استرس میتوانند از دلایل تغییرات روحی باشند
دوست و آشنا متوجه تغییرات رفتاری شما شدهاند و خودتان احساس میکنید خلق و خویتان تغییر کرده است. با این حال برایتان دشوار است که منبع و دلیل این تغییر رفتار را بفهمید. افسردگی، مشکلات کاری، استرس و نگرانیهای روزمره و بیانگیزگی میتوانند دلیل این تغییرات روحی باشند.
اما ممکن است تغییرات روحی شما ناشی از یک مساله مهم دیگر نیز باشد؛ اینکه در رابطه با همسرتان دچار مشکل هستید.
طبیعی است که بخاطر مسائل روزمره و رایجی که رابطه شما را تحت تاثیر قرار میدهد همیشه در یک حال روحی ثابت و پایدار قرار نداشته باشید و گاهی خوشحال نباشید. اما اگر تغییرات روحی شما شدید و پایدار است و برای مدت طولانی نتوانید احساس خود را بهبود بدهید و بیش از انداره احساس نارضایتی کنید و در عین حال نتوانید مشکلاتتان را حل کنید به احتمال زیاد دلیل ناراحتی، رنجش و نارضایتی شما از زندگی به رابطه زناشوییتان برمیگردد.به این پرسشها پاسخ بدهید تا درک دوبارهای درباره احساس نارضایتی خود پیدا کنید. با پاسخ به این پرسشها متوجه خواهید شد آیا دلیل نارضایتی شما مربوط به رابطه است یا نه.
آیا بیشتر وقتها تنها هستید؟
آیا شما و همسرتان زمان کافی برای باهم بودن سپری میکنید؟ آیا به اندازه کافی اوقات مشترک دارید؟ اگر مشترکات شما کم هستند، اغلب تنها هستید و هر کسی در رابطه کار خودش را میکند این مساله میتواند باعث نارضایتی و احساس اندوه شود. اگر ترجیح میدهید وقتتان را طور دیگری پر کنید، در کنار آدمهای دیگری باشید و از تنهایی خود بیشتر از معاشرتهای دونفره لذت میبرید این نشان میدهد چیزی در رابطه شما مشکل دارد. به دنبال عاملی باشید که باعث شده از ارتباط دونفره لذت نبرید و زندگی خود را از دیگری جدا کنید. دلیل را پیدا کنید و اگر میخواهید مشکلتان واقعاً حل شود به فکر یافتن راه حلی برای آن باشید.
آیا از معاشرت با هم لذت میبرید؟
ممکن است شما با شریک زندگیتان وقت زیادی را بگذرانید. اما از این معاشر لذت چندانی نبرید و یا فقط حضور فیزیکی داشته باشید بدون اینکه از لحاظ روحی و عاطفی خود را درگیر رابطه کنید. ممکن است در رابطه قرار باشید و کاری را صرفا برای رضایت دیگری انجام بدهید بدون اینکه خودتان هیچ نوع نیاز روحی به آن داشته باشید. مثلا با همسرتان به یک مهمانی بروید اما این کار را صرفا بخاطر او انجام بدهید. ممکن است با او وارد گفتگو و مکالمه شوید اما این کار را از روی اجبار یا وظیفه انجام بدهید. حتی شاید کارها و برنامههایی در ذهنتان داشته باشید که احساس میکنید نباید آن را با همسرتان در میان بگذارید و یا فکرهایی دارید که شخصا از آن لذت میبرید اما اصلا برایتان دلپذیر نیست که آنها را مطرح کنید. همین که کاری را بخاطر احساس تکلیف یا وظیفه انجام بدهید و از انجام کارهای دلپذیر خودتان امتناع کنید این نشان میدهد مشکلی در رابطه شما وجود دارد.
آیا از رابطه جنسی لذت میبرید؟
اگر رابطه جنسی باعث رضایت جنسی و روحیتان نباشد، نمیتوانید انتظار داشته باشید آدم خیلی خوشحالی باشید. صمیمیت و رضایت جنسی چیزی است که شما نمیتوانید در روابط دیگرتان جستجو کنید. اگر چنین رضایتی در رابطه ندارید و یا به اندازه کافی باعث خوشحالیتان نمیشود این مساله روی احساس و عواطف شما فورا تاثیر میگذارد. اثر این نارضایتی درونی خیلی سریع نمایان میشود. بدترین وضعیت زمانی است که حتی نتوانید این مساله را با شریک جنسی خود مطرح کنید و یا با وجود طرح موضوع او هیچ تلاشی برای بهبود رابطه انجام ندهد و این را مساله خود شما بداند و انتظار داشته باشد آن را به تنهایی حل کنید.
صمیمیت و رضایت جنسی چیزی است که شما نمیتوانید در روابط دیگرتان جستجو کنید
آیا از بحث و گفتگو گریزان هستید؟
آیا از بحث و گفتگو یا اعلام مخالفت هراسان هستید چون نمیخواهید تنش و دعوایی ایجاد شود؟ اگر اینطور است شما در رابطه با همسرتان خوشحال نیستید و احساس امنیت نمیکنید. اجتناب از بیان تعارضها به این معناست که اختلافها هرگز حل و رفع نشوند و شما هرگز نسبت به هیچ چیزی احساس رضایت کامل یا نسبی نداشته باشید. امتناع از بیان اختلافات و تعارضها یعنی شما و همسرتان نمیخواهید مشکلی را حل کنید. به این پرسش پاسخ بدهید که چرا نمیخواهید مشکلی را مطرح کنید و از چه چیزی میترسید؟ سپس به دلایل ترستان بپردازید و مساله را عمیقتر بررسی کنید در غیر اینصورت طبیعی است که خوشحال نباشید و احساس خوبی نداشته باشید.
آیا به دنبال فرد دیگری هستید؟
آیا احساسات، افکار و خواستههایتان را با فرد دیگری در میان میگذارید؟ اگر ترجیح میدهید درباره احساسات، نگرانیها و شادیهایتان با فرد دیگری حرف بزنید و بیان آنها برای همسرتان کار سادهای نیست این به معنای آن است که چیزی در رابطه شما مشکل دارد در واقع به همین دلیل است که به دنبال کسی برای همدلی و همراهی هستید. این فرد میتواند مادر، دوست یا همکارتان باشد.
اینکه بیشتر وقتتان را با دیگران میگذرانید و کسانی هستند که میتوانند بهتر از شریک زندگیتان با شما همدلی و همراهی کنند یک زنگ خطر برای رابطه شماست.
آیا تنهایی را ترجیح میدهید؟
آیا همیشه به دنبال خلوت خودتان هستید؟ اگر خلوت تنهایی خودتان برایتان جذابتر از زمانی است که با شریک زندگیتان سپری میکنید باید به دنبال دلیل آن باشید. اشتباه نکنید. حفظ حریم خصوصی یک اصل اساسی در یک رابطه سالم است. اما رفتن به انزوا و گسترده کردن این حریم خصوصی معنای رابطه را از بین میبرد. از خودتان بپرسید که چه چیزی باعث میشود تنهایی را به معاشرت ترجیح بدهید؟
آیا خود را با دیگران مقایسه میکنید؟
آیا دائما زندگی زناشوییتان را با دیگران مقایسه میکنید؟ آیا احساس میکنید در مقایسه با دیگران شما بازنده هستید؟ آیا احساس میکنید دیگران بهتر و موفقتر هستند و در مقایسه با دیگران رابطه شما ضعیف، ناکافی و ناموفق است؟ چه چیزی باعث میشود که در این مقایسه شما بازنده رابطه باشید؟ آیا مقایسه شما رویکرد درستی دارد؟ آیا آنچه از دیگران میبینید مبتنی بر واقعیت است؟ آیا دیگران باعث افسردگی و نگرانی تان میشوند؟ واقعیتها را ارزیابی کنید و اگر ربطی میان این نوع مقایسهها با احساس نارضایتی خود پیدا میکنید به راهحلهای جایگزین فکر کنید. شاید لازم باشد چیزهایی را تغییر بدهید؛ چه در شیوه مقایسه خود با دیگران و چه در رابطه.
آیا همیشه شکایت میکنید؟
آیا همیشه از همسرتان، اخلاق، عادتها و سبک زندگی اش ایراد میگیرید؟ آیا رفتارهای همسرتان را آزاردهنده میدانید؟ چه چیزهایی آزاردهنده هستند؟ آیا ممکن است بین احساس نارضایتی شما و رفتار همسرتان ربطی وجود داشته باشد؟ چه میتوانید برای بهبود این رابطه بکنید؟
پیشنهاد
ـ اگر پاسخهای شما به این پرسشها مثبت است بهتر است برای تغییر کلی وضعیت خود ابتدا به یک مشاور یا روانشناس مراجعه کنید و مسائل و کشمکشهای خود را با او در میان بگذارید.
در بسیاری از موارد با ایجاد چند تغییر مثبت میتوانید همه چیز را بهبود بدهید. رها کردن مسائل به حال خود باعث افزایش نارضایتیهای درونیتان میشود. زندگیتان را تغییر بدهید تا شاد باشید و از آنچه در اختیار دارید بهره بیشتری ببرید.
منبع: سلامت نیوز
ممکن است دلیل نارضایتی شما مشکلات رابطه با همسرتان باشد
چرا خوشحال نیستید؟
تاریخ انتشار : شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۵ ساعت ۲۲:۲۰
دوست و آشنا متوجه تغییرات رفتاری شما شدهاند و خودتان احساس میکنید خلق و خویتان تغییر کرده است. با این حال برایتان دشوار است که منبع و دلیل این تغییر رفتار را بفهمید.
طبیعی است که بخاطر مسائل روزمره و رایجی که رابطه شما را تحت تاثیر قرار میدهد همیشه در یک حال روحی ثابت و پایدار قرار نداشته باشید و گاهی خوشحال نباشید. اما اگر تغییرات روحی شما شدید و پایدار است و برای مدت طولانی نتوانید احساس خود را بهبود بدهید و بیش از انداره احساس نارضایتی کنید و در عین حال نتوانید مشکلاتتان را حل کنید به احتمال زیاد دلیل ناراحتی، رنجش و نارضایتی شما از زندگی به رابطه زناشوییتان برمیگردد.به این پرسشها پاسخ بدهید تا درک دوبارهای درباره احساس نارضایتی خود پیدا کنید. با پاسخ به این پرسشها متوجه خواهید شد آیا دلیل نارضایتی شما مربوط به رابطه است یا نه.
آیا بیشتر وقتها تنها هستید؟
آیا شما و همسرتان زمان کافی برای باهم بودن سپری میکنید؟ آیا به اندازه کافی اوقات مشترک دارید؟ اگر مشترکات شما کم هستند، اغلب تنها هستید و هر کسی در رابطه کار خودش را میکند این مساله میتواند باعث نارضایتی و احساس اندوه شود. اگر ترجیح میدهید وقتتان را طور دیگری پر کنید، در کنار آدمهای دیگری باشید و از تنهایی خود بیشتر از معاشرتهای دونفره لذت میبرید این نشان میدهد چیزی در رابطه شما مشکل دارد. به دنبال عاملی باشید که باعث شده از ارتباط دونفره لذت نبرید و زندگی خود را از دیگری جدا کنید. دلیل را پیدا کنید و اگر میخواهید مشکلتان واقعاً حل شود به فکر یافتن راه حلی برای آن باشید.
آیا از معاشرت با هم لذت میبرید؟
ممکن است شما با شریک زندگیتان وقت زیادی را بگذرانید. اما از این معاشر لذت چندانی نبرید و یا فقط حضور فیزیکی داشته باشید بدون اینکه از لحاظ روحی و عاطفی خود را درگیر رابطه کنید. ممکن است در رابطه قرار باشید و کاری را صرفا برای رضایت دیگری انجام بدهید بدون اینکه خودتان هیچ نوع نیاز روحی به آن داشته باشید. مثلا با همسرتان به یک مهمانی بروید اما این کار را صرفا بخاطر او انجام بدهید. ممکن است با او وارد گفتگو و مکالمه شوید اما این کار را از روی اجبار یا وظیفه انجام بدهید. حتی شاید کارها و برنامههایی در ذهنتان داشته باشید که احساس میکنید نباید آن را با همسرتان در میان بگذارید و یا فکرهایی دارید که شخصا از آن لذت میبرید اما اصلا برایتان دلپذیر نیست که آنها را مطرح کنید. همین که کاری را بخاطر احساس تکلیف یا وظیفه انجام بدهید و از انجام کارهای دلپذیر خودتان امتناع کنید این نشان میدهد مشکلی در رابطه شما وجود دارد.
آیا از رابطه جنسی لذت میبرید؟
اگر رابطه جنسی باعث رضایت جنسی و روحیتان نباشد، نمیتوانید انتظار داشته باشید آدم خیلی خوشحالی باشید. صمیمیت و رضایت جنسی چیزی است که شما نمیتوانید در روابط دیگرتان جستجو کنید. اگر چنین رضایتی در رابطه ندارید و یا به اندازه کافی باعث خوشحالیتان نمیشود این مساله روی احساس و عواطف شما فورا تاثیر میگذارد. اثر این نارضایتی درونی خیلی سریع نمایان میشود. بدترین وضعیت زمانی است که حتی نتوانید این مساله را با شریک جنسی خود مطرح کنید و یا با وجود طرح موضوع او هیچ تلاشی برای بهبود رابطه انجام ندهد و این را مساله خود شما بداند و انتظار داشته باشد آن را به تنهایی حل کنید.
آیا از بحث و گفتگو گریزان هستید؟
آیا از بحث و گفتگو یا اعلام مخالفت هراسان هستید چون نمیخواهید تنش و دعوایی ایجاد شود؟ اگر اینطور است شما در رابطه با همسرتان خوشحال نیستید و احساس امنیت نمیکنید. اجتناب از بیان تعارضها به این معناست که اختلافها هرگز حل و رفع نشوند و شما هرگز نسبت به هیچ چیزی احساس رضایت کامل یا نسبی نداشته باشید. امتناع از بیان اختلافات و تعارضها یعنی شما و همسرتان نمیخواهید مشکلی را حل کنید. به این پرسش پاسخ بدهید که چرا نمیخواهید مشکلی را مطرح کنید و از چه چیزی میترسید؟ سپس به دلایل ترستان بپردازید و مساله را عمیقتر بررسی کنید در غیر اینصورت طبیعی است که خوشحال نباشید و احساس خوبی نداشته باشید.
آیا به دنبال فرد دیگری هستید؟
آیا احساسات، افکار و خواستههایتان را با فرد دیگری در میان میگذارید؟ اگر ترجیح میدهید درباره احساسات، نگرانیها و شادیهایتان با فرد دیگری حرف بزنید و بیان آنها برای همسرتان کار سادهای نیست این به معنای آن است که چیزی در رابطه شما مشکل دارد در واقع به همین دلیل است که به دنبال کسی برای همدلی و همراهی هستید. این فرد میتواند مادر، دوست یا همکارتان باشد.
اینکه بیشتر وقتتان را با دیگران میگذرانید و کسانی هستند که میتوانند بهتر از شریک زندگیتان با شما همدلی و همراهی کنند یک زنگ خطر برای رابطه شماست.
آیا تنهایی را ترجیح میدهید؟
آیا همیشه به دنبال خلوت خودتان هستید؟ اگر خلوت تنهایی خودتان برایتان جذابتر از زمانی است که با شریک زندگیتان سپری میکنید باید به دنبال دلیل آن باشید. اشتباه نکنید. حفظ حریم خصوصی یک اصل اساسی در یک رابطه سالم است. اما رفتن به انزوا و گسترده کردن این حریم خصوصی معنای رابطه را از بین میبرد. از خودتان بپرسید که چه چیزی باعث میشود تنهایی را به معاشرت ترجیح بدهید؟
آیا خود را با دیگران مقایسه میکنید؟
آیا دائما زندگی زناشوییتان را با دیگران مقایسه میکنید؟ آیا احساس میکنید در مقایسه با دیگران شما بازنده هستید؟ آیا احساس میکنید دیگران بهتر و موفقتر هستند و در مقایسه با دیگران رابطه شما ضعیف، ناکافی و ناموفق است؟ چه چیزی باعث میشود که در این مقایسه شما بازنده رابطه باشید؟ آیا مقایسه شما رویکرد درستی دارد؟ آیا آنچه از دیگران میبینید مبتنی بر واقعیت است؟ آیا دیگران باعث افسردگی و نگرانی تان میشوند؟ واقعیتها را ارزیابی کنید و اگر ربطی میان این نوع مقایسهها با احساس نارضایتی خود پیدا میکنید به راهحلهای جایگزین فکر کنید. شاید لازم باشد چیزهایی را تغییر بدهید؛ چه در شیوه مقایسه خود با دیگران و چه در رابطه.
آیا همیشه شکایت میکنید؟
آیا همیشه از همسرتان، اخلاق، عادتها و سبک زندگی اش ایراد میگیرید؟ آیا رفتارهای همسرتان را آزاردهنده میدانید؟ چه چیزهایی آزاردهنده هستند؟ آیا ممکن است بین احساس نارضایتی شما و رفتار همسرتان ربطی وجود داشته باشد؟ چه میتوانید برای بهبود این رابطه بکنید؟
پیشنهاد
ـ اگر پاسخهای شما به این پرسشها مثبت است بهتر است برای تغییر کلی وضعیت خود ابتدا به یک مشاور یا روانشناس مراجعه کنید و مسائل و کشمکشهای خود را با او در میان بگذارید.
در بسیاری از موارد با ایجاد چند تغییر مثبت میتوانید همه چیز را بهبود بدهید. رها کردن مسائل به حال خود باعث افزایش نارضایتیهای درونیتان میشود. زندگیتان را تغییر بدهید تا شاد باشید و از آنچه در اختیار دارید بهره بیشتری ببرید.
مرجع : ویژه نامه "خانواده" ضمیمه روزنامه اطلاعات
دوچرخهی عزیز،
دوست دارم بنویسم...
برای دوچرخه بنویسم و به این فکر نکنم که مثلاً باید برای فردا کلی دین و زندگی بخوانم... آه دوچرخه! احساس میکنم پنچر شدهام. دوست دارم تمام درسهای دنیا را بفرستم یک جای دور... مثلاً سرزمین درسهای هیچوقت خوانده نشده!
الآن که دارم تایپ میکنم یک گنجشک نشسته پشت پنجره و خوش و خرم آواز میخواند. شبیه گنجشکهای آخر فروردین است. عجیب است ها! نمیدانم اینجا چهکار میکند...
دماوند آخرهای آبان شکل سرزمین سرخپوستها میشود. کپهی برگهای خشکیده که سوزانده میشوند و از همهجای شهر دود بلند میشود. همهجا خاکستری میشود و یکجور بوی غمناک میدهد.
زندگی در چنین جای غمانگیزی افسردهات میکند دیگر! اما من سعی کردم چند تا عکس خوشحال پاییزی خلق کنم و بفرستم برای دوچرخهجان و غمانگیزیِ این روزهای درسناک را فراموش کنم کمی!
متن و تصویرگری: نیکو کریمی
خبرنگار جوان از دماوند
روزی میرسد که پشیمان میشوید؟
تحقیق با این سوال جلو رفت؛ باید در دهه سی زندگی مان چکار کنیم تا فواید آن را در دهه پنچاه زندگی و بعد از آن ببینیم؟ بیش از 1500 فرد سالمند به این سوال پاسخ داده اند. آنها بی دریغ تجربیات خود را در اختیار این تحقیق گذاشتند چه اینکه برخی از آنها در نودمین دهه زندگی خود حسرت هایی را داشتند و بابت آنچه که در گذشته انجام داده بودند احساس پشیمانی می کردند و این تاسف درست در سال هایی از زندگی همراهشان شده که دیگر راهی برای بازگشت به عقب و جبران وجود ندارد.
آنها در واقع درباره دوره بیست ساله ای از زندگی خود گفته اند که شامل 20 تا 40 سالگی می شود. روزهایی که انتخاب ها ، تصمیم ها و سبک و سیاق زندگی درست در همان مقاطع می تواند آینده و دوران میانسالی و سالمندی تان را کاملا تحت تاثیر قرار دهد.
پس در هر کجای دنیا که زندگی می کنید گاهی باید به این تجربیات دقیق شوید چون شاید صدای زنگ هشداری در ذهنتان بلند شود که بتواند آینده شما را تغییر بدهد و این تغییر هیچ چیز جز یک ابراز رضایت از ته دل بابت زندگی گذشته نیست. هم اینکه در سالمندی بگویید اگر باز هم متولد میشدم همینطور زندگی می کردم کافیست
راهکارها همین جا هستند:
1- انتخاب شغل - شغل شما باید پاداشی درونی برای روح و روانتان به ارمغان بیاورد. بیشترین نکته ای که افراد سالمند درباره آن طی این تحقیق صحبت می کردند همین موضوع بود:سراغ شغلی بروید که دوستش دارید. آنها همگی بر این عقیده بودند که اگر اگر شما شغلی را انتخاب کنید که حتی درآمدش کمتر باشد اما دوستش داشته باشید باید برایتان در اولویت قرار بگیرد. وگرنه سراغ شغل هایی خواهید رفت که ناخودآگاه تمام طول هفته را منتظر آخر هفته ها و تعطیلات هستید.
نکته: می دانید یعنی چه؟ یعنی اینکه شما باید شغلتان را بخشی از زندگی تان بدانید. با آن زندگی کنید و از آن لذت ببرید. پس دنبال شغلی بروید که با آن زندگی کنید نه اینکه در زندگی تان آن را تحمل کنید.
2- بگویید :"بله" - همه ما تجربه داشتن دوستان و همکارانی را داشته ایم که در زمینه کاری خود باریکترین خط فکری را گرفته اند و جلو رفته اند بدون اینکه میلیمتری از این مسیر تنگ منحرف شوند. شاید شعار آنها این باشد که "کوچک فکر کنیم".
شاید خودشان ندادند اما آنها در سوله های تنگ و تاریک فکری خود گیر افتاده اند ، در چهار دیواری محل کارشان محبوس شده اند ، در همان اتاقک هایی که حتی پنجره هایش را رو به هوای آزاد باز نمی کنند. در واقع موضوع این است که آنها می خواهند از حاشیه امنیتی که برای خودشان درست کرده اند بیرون بیایند.
این روش یک اشتباه بزرگ است. شما باید در کارتان انواع چالش ها را در موقعیت های مختلف تجربه کنید و تا جاییکه که ممکن است به این چالش ها و مواجه شدن با آنها "بله" بگویید.
در همین تحقیقات یکی از بیشترین افسوس ها بابت موقعیت هایی بوده است که پشت در خانه افراد آمده اند ، در زده اند اما کسی در را به روی آنها بازنکرده و حالا بعد از سال ها صرفا افسوس است که از همه آن فرصت ها باقی مانده. فرصت هایی پر از چالش که از ترس همین چالش ها سوخت شده اند.
3- درباره توانایی های اجتماعی تان فکر کنید - اگر می خواهید درباره زندگی تان در دوران سالمندی احساس خوبی داشته باشید باید توانایی های اجتماعی خود را ارتقا بدهید. افراد سالمندی که در این تحقیق شرکت کرده اند از صدها شغل و موقعیت های کاری مختلف انتخاب شده اند. آنها آدم های زیادی را دیده اند که در کار خود موفق شده اند و در طرف دیگر افرادی را دیده اند که در همین زمینه شکست خورده و سقوط کرده اند.
چرا این همه تفاوت بین آدم ها وجود دارد؟ فرقی نمی کند شما چقدر با استعداد باشید ، مهم نیست شما چقدر درخشان باشید ، مهم این است که شما تا چه اندازه از مهارت های درونی برخوردار باشید. این مهارت درونی همان روابط اجتماعی و عمومی شما با دیگران تعریف می شود. همه افراد سالمندی که در این تحقیق تجربه خود را در اختیار دیگران قرار می دهند می گویند فرای شغل و حرفه ای که شما دارید و انرژی که برای کارتان خرج می کنید ، باید تلاش برابری را برای بالا بردن سطح روابط اجتماعی خود را با دیگران در برنامه زندگی تان بگنجانید.
در همین تحقیقات آن عده که هرگز در روزهای جوانی سراغ ساختن روابط اجتماعی بهتر نرفته اند ابراز پشیمانی کرده اند.
نکته: شاید این تجربیات امروز فقط برایتان مسائلی ساده و پیش پا افتاده به نظر برسد اما ممکن است در روزهای پنجاه سالگی به بعد ورق برگردد و بابت جدی نگرفتن چنین مسائلی خودتان را سرزنش کنید. پس طوری زندگی کنید که دوران میانسالی و سالمندی وقتی یاد گذشته می افتید لبخندی از سر رضایت قلبی روی صورت تان نقش ببندد.
شما جزو کدام دسته از افراد هستید، آیا همیشه از زندگی خود راضی هستید و از تکتک لحظات زندگیتان لذت میبرید یا از زندگی لذت نمیبرید و آرزو میکنید جای فرد دیگری باشید و مدام زندگی خودتان را با دیگران مقایسه میکنید؟ اگر جزو دسته دوم هستید، این مطلب را از دست ندهید.
وقتی یاد بگیرید که چگونه رفتارهای خود را کنترل کنید، در مواقع و لحظات مختلف چه باید بگویید و چه کار کنید، در این صورت ارتباطهای موفقتر و تاثیرگذارتری خواهید داشت و در نتیجه اطرافیان شما را شخصیت مثبتاندیشی میدانند. سعی کنید زندگینامه افراد موفق را بخوانید و ببینید چقدر افرادی معمولی مثل من و شما توانستهاند با امیدواری و مثبتنگری به ناممکنها دست پیدا کنند.
نخستین نکته برای اینکه بتوانید یک فرد مثبتاندیش باشید این اسـت که هیچوقت خود را با فرد دیگری مقایسه نکنید. وقتی شما خود را با کسی مقایسه نکنید نسبت به کارها و اعمال خود احساس بهتری خواهید داشت و بیشتر از داشتههایتان راضی خواهید بود. وقتی عادت کنید مدام دیگران را بهتر از خودتان بدانید و به این فکر نکنید که شاید خودتان شایستگی بیشتری داشته باشید، بهطور حتم روزبهروز عیبجوتر و تلختر خواهید شد.
تنها نکات مثبت دیگران را ببینید
شاید این جمله به نظرتان خیلی ساده و ابتدایی باشد، اما واقعا به شما توصیه میکنیم که سعی کنید در هر فردی حداقل یک نکته مثبت پیدا کنید، این امر به شما کمک میکند با دیگران رفتار بهتر و مثبتتری داشته باشید.
قرار نیست همه مثل هم باشند
با کمی دقت در افراد منفینگر اطرافتان متوجه میشوید که این افراد مدام فکر میکنند وضعیتشان در دنیا عادلانه نیست و همیشه سرنوشت علیه آنها بوده اسـت. باید این را بدانید که در دنیا هیچگاه همهچیز عادلانه نبوده و هرگز هم نخواهد بود.
مهم نیست که تقصیرکار کیست
بهتر اسـت سعی کنید دنیا را سفید و سیاه نبینید، وقتی همیشه برای مشکلاتتان دنبال مقصر باشید، نمیتوانید مثبت فکر کنید؛ فقط مسئولیت کارهای خود را قبول کنید نه بیشتر از آن و نه کمتر. هیچوقت دیگران را سرزنش نکنید اما دلیلی هم ندارد که بار مشکلات آنها را به دوش بکشید.
به جای مشکلات روی آنچه میخواهید تمرکز کنید
اگر جزو افرادی هستید که نمیتوانید برای مشکلاتتان درست تصمیم بگیرید و احساس میکنید در حل مشکلاتتان گیج شدهاید اول از همه باید با خود روراست باشید و از خود بپرسید «برای بیرون آمدن از این وضعیت برای خود چه کردهاید؟» بسیاری از افراد در این وضعیت نمیتوانند خواستههای خود را روشن کنند و بهدنبال کسی هستند که برای آنها تصمیمگیری کند.
مهمترین نکته این اسـت که از خود بپرسید: «دقیقا چه میخواهید؟» وقتی شما بدانید که در زندگی بهدنبال چه هستید خیلی راحتتر میتوانید بر مشکلاتتان پیروز شوید.
سعی کنید روابط اجتماعی بهتری داشته باشید.
میتوان گفت بعضی افراد به این دلیل همیشه عصبی، تلخ و منفینگرند که فکر میکنند ارتباطشان با دنیا قطع اسـت و نمیتوانند بهخوبی با اطرافیان ارتباط برقرار کنند. این افراد معمولا بهراحتی به دیگران اعتماد نمیکنند و در عین حال نمیتوانند بفهمند که چرا دیگران آنها را دوست ندارند.