چه چیز باعث میشود زیبایی در انتخاب همسر مهم باشد
در انتخاب همسر باید به چه چیزهایی توجه کرد؟ آیا رفتار پسندیده و سازگاری اخلاقی میتواند بهترین و تنها ملاک های انتخاب همسر باشد؟
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ زیبایی ظاهری ملاکی است که شاید لزوم رعایت جانب اعتدال در آن، از دیگر ملاکها ضروریتر باشد. ظاهر انسانها از گذشتههای دور تاکنون به دلایل مختلفی در تصمیمگیریهای ما، بهویژه در زمینۀ انتخاب همسر نقش داشته است. روانشناسان چند دلیل را برای توجیه توجه به ملاک زیبایی همسر ذکر کردهاند، که از مهمترین آنها میتوان به این موارد اشاره کرد.
روانشناسان تکاملی عقیده دارند ویژگیهای ممتاز ظاهری معمولاً نشانه سلامت و شایستگی ژنتیکی در زمینههایی چون مقاومت در برابر بیماریها و قویتر بودن هستند و از جمله خصوصیاتی بهشمار میروند که نسل بعدی آن را به ارث خواهند برد. بر اساس این نظریه، وجود خصوصیاتی مانند داشتن اندام متناسب، پوست روشن و صاف، دندانهای سالم و … در طول تاریخ تکامل انسان نشاندهندۀ سلامت جسمانی وی بودهاند؛ بنابراین طبیعی است که افراد به سمت کسانی جذب شوند که ظاهرشان با این معیارها بیشتر تطابق دارد. از آنجایی که زنان نقش مهمتری را در تولیدمثل ایفا میکنند و باید توانایی باروری داشته باشند، توجه به ظاهر در فرایند انتخاب همسر برای مردان از اولویت بالاتری برخوردار است. در عوض، از آنجایی که مردان از آغاز تاریخ مسئولیت فراهمکردن غذا و سرپناه فرزندان را به عهده داشتهاند، تمکن مالی و مرتبۀ اجتماعی مردان برای زنان از اهمیت بیشتری برخوردار است. همچنین زنان در زمینه ملاکهای ظاهری، بیشتر به توانایی بدنی مردان توجه میکنند تا چهرۀ آنها.
معمولاً ما هنگام مواجهه با افرادی که ظاهر جذابی دارند، درصورتیکه شناختی نسبت به آنها نداشته باشیم، مجموعهای از صفات مثبت را به آنها نسبت میدهیم. شاید به این دلیل که این تصویر از کودکی به ما القا شده است. در کارتونهای ما سیندرلا، سفیدبرفی، حنا، دختر مهربون و… همگی انسانهایی با صورتهای ظریف، چشمهای درشت و درخشان، بینیهای خوشفرم و بهطور کلی زیبا بودند، که علاوه بر داشتن ظاهری متناسب، دارای مجموعهای از صفات شخصیتی پسندیده، از جمله مهربانی، گذشت، بردباری، همدردی با دیگران و … بودند. از طرف دیگر، شاهزادهها و مردان خوب داستانها نیز همیشه دارای اندامی ورزیده و چهرهای جذاب بودند. متأسفانه این الگوی ارائهشده، به کارتونها محدود نیست و در سریالها و فیلمهای سینمایی بزرگسالان نیز مشاهده میشود. تا به حال چند فیلم دیدهاید که در آن فردی با خصوصیات مثبت شخصیتی، چهرهای نازیبا داشته باشد؟ اگرچه گاهی اوقات روی دیگر سکه، یعنی کاراکتری منفی که چهرۀ زیبایی دارد و از زیباییاش سوءاستفاده میکند، در فیلمها دیده میشود.
متأسفانه رشد و پیشرفت تکنولوژی موجب رشد ارزشهای انسانی و عمیقتر شدن انسانها نشده است. برخلاف آن، رقابت شدید در عرصههای مادی و توجه کمتر به اهداف معنوی و نداشتن یک هدف غایی در زندگی، موجب شده که انسانها خود را به اهداف سطحی و مادی مشغول سازند. اما از آنجایی که این اهداف روح پرتلاطم ما را اغنا نمیکنند، هر یک از این اهداف پس از مورد حصول واقعشدن، جذابیت خود را برای فرد از دست داده و او را به سمت هدف جذابتری سوق میدهند. شاید این مطلب یکی از دلایل افزایش خیانتهای زناشویی و آمار جدایی باشد.
شروع یک بحث با همسرتان ممکن است بسیار سخت به نظر برسد اما مطمئن باشید سکوت کردن نتیجه بسیار بدتری دارد، در یک بحث سالم میتوانید مشکل را حل کنید که با سکوت مشکل حادتر از قبل میشود.
به گزارش آلامتو و به نقل از آی بانو؛ متخصصان ازدواج و عشق بر این باورند که کمی مباحثه بین زوجها، مادامی که به درستی پیش برود، حتی مفید نیز میتواند باشد.
مهم نیست چند سال است یکدیگر را میشناسید، چند سال است که ازدواج کردهاید یا چقدر با هم تفاهم دارید، هرگز هیچ از یک از شما مانند سابق باقی نخواهد ماند. و بحثهای دوطرفه اغلب آنچنان که انتظار میرود پیش نخواهد رفت.
دکتر ساتسی لی شنل میگوید، همه ما انتخابهای مختلفی داریم، به ایدهها و افکار همسر خود گوش میدهیم و ایدههای خود که چندان هم محترمانه نیست، بیان میکنیم، اما بدانید بیان همین موارد در ازدواج ضروری است. اگر هر یک از شما در بیان آزادانه احساسات خود امنیت کافی نداشته باشد، تنفر و شکاف احساسی شکل میگیرد.
اگر چه هر روزه، بحثهای معمول اتفاق میافتد، اما آنچه در اینجا میخواهیم درباره آن صحبت کنیم نزاعهای جدیتر که زوجین درگیر آن هستند، میباشد. موضوعاتی از قبیل اینکه خرید خانه قسطی بهتر است با اجارهنشینی، یا درخواست همسرتان مبنی بر داشتن فرزند، حال آنکه شما ترجیح میدهید کمی بیشتر صبر کنید. موضوعاتی که بین زوجین مختلف متفاوت است، اما کاملاً واضح است که: یادگیری گفتمان سالم از اهمیت ویژهایی برخوردار است.
آیا موضوعاتی که در کلاس مدیتیشن دوستتان مطرح شد به یاد دارید؟ اگر درباره آن موعظات فکر کنید، احتمالاً این موارد را به خاطر میآورید: درباره خودتان چه میاندیشید. درباره ازدواج نیز همین امر صدق میکند. اگر جر و بحثها و عدم توافقهای متعدد با همسرتان موجب تپش قلب شما میشود، زمان آن رسیده که دیدگاه خود را تغییر داده و به جای ترس، افکار خود را آشکار سازید. دکتر نیکی مارتینز میگوید، سنگ بنای دادوستد، رهایی از سختیهاست و درک این مورد که ارتباط زیربنای دوام زندگی عاشقانه است. ارتباط صحیح در رابطه امریست حیاتی، زیرا موجب آزادی، صداقت و صمیمیت میشود.
پاتریشیا جانسون و مارک مایکلز، مولفان کتاب طراحی رابطه، میگویند، مردم اغلب اذعان میدارند که بحث زوجین هنگامی بروز میکند که تلاش میکنند تا خود را ثابت کرده یا در بحثها برنده شوند.
در اینجا یک مثال آوردهایم. بیائید تصور کنیم که تمایلات جنسی شما همچون سابق نیست، و از آنجایی که از نظر حرفهایی پرمشغله هستید، باید بچهها را به مدرسه رسانده و آنها از مدرسه بردارید و مراقب تناسب اندام خود باشید، مدتهاست که رابطه جنسی لذتبخشی که در اوایل داشتید را تجربه نکردهاید. بدین ترتیب همسرتان احساس نادیده گرفته شدن و اضطراب میکند، و دلتنگ شماست، اما شما احساس میکنید که او شما را درک نمیکند. در این حالت، تلاش برای اینکه همسرتان قانع شود که احساس شما واقعی است، وسوسه کننده است و البته ضروریست دریابید که دو طرف رابطه استحقاق درک شدن را دارند. عمق بحثهای شما باید به رفع مشکلات و تکامل، در کنار یکدیگر، منتهی شود.
بنابراین، شکوههای همسر خود را قضاوت و پیشداوری نکنید. اگر موضوعی را مطرح میکند، پس برایش مهم است و مستلزم توجه شما، حتی اگر ۱۰ الویت دیگر در ذهن دارید.
پیشبرد بحثی سالم، نه تنها مستلزم گوش دادن، بلکه درک متقابل نیز میباشد، پس رفتاری مشابه مصاحبه شغلی در این مواقع از خود نشان دهید. شنل پیشنهاد میکند گفتههای او را با خود تکرار کنید، بیاندیشید که احساس او و نکات مد نظر او چه بوده، فقط در این صورت سوء تفاهمی پیش نخواهد آمد. با خود تکرار کنید: از آنجایی که برایم مهم است، پیش از هر گونه ابراز احساسات، میخواهم مطمئن شوم که او درک کرده و فهمیدهام. به او بگوئید، این چیزیست که من شنیدهام و احساس تو برایم اینگونه به نظر میرسد. اگر اشتباه میکنم، برایم توضیح بده تا بهتر درکت کنم.
مارتینز همچنین خاطر نشان میسازد که گرچه در مواقع خوب و خوش، گوش دادن به جملات دیگر به طور کامل محبتآمیز به نظر میرسد، اما در میان بحث و جدل میتواند حکایت دیگری داشته باشد. مطمئن شوید که به طرف مقابل اجازه میدهید تا پیش از مطرح کردن حرفهای خودتان، جملاتش را به اتمام رسانده. او همچنین میافزاید، همین امر نشان میدهد که شما شنونده فعالی هستید و به او اهمیت میدهید و تلاش میکنید که درکش کنید.
تعجب برانگیز است که چه بسیار زوجهایی دچار سوء تفاهم نسبت به یکدیگر میشوند، فقط به این دلیل که به طور صحیح سوال نمیکنند. هنگامی که به شیوهایی صحیح و محترمانه سوال میپرسید، طرف مقابل متوجه میشود که به گفتگو با او اهمیت میدهید. و همچنین کمک میکند تا از قضاوت بیجا یا پیش داوری و ذهنخوانی اجتناب شود.
مارتینز معتقد است، هنگامی که سوال میپرسید، اغلب از پاسخ متعجب میشوید. و علاوه بر این درمییابید که پیش فرضهای شما اشتباه بودهاند. و همین امر باب گفتگوهای آزادانهتر را در آینده فراهم میکند.
هدف این است که در میانهای بحث به سازش برسید، نه اینکه یکی به دیگری حوله پرت کرده یا نه اینکه از پای درآمده و نشسته و تلویزیون نگاه کند. گرچه گاهی خروج از تنگناها غیر ممکن به نظر میرسد، اما به خود نهیب بزنید: آغاز درک و سازش با یکدیگر منوط به شناخت کامل مسئله است. شاید آمادهاید که خانهایی بخرید، اما همسرتان بر پسانداز پول تا یکسال دیگر تاکید دارد. شاید راهحل این مسئله گفتگو با یک مشاور مالی بوده و برنامهایی ۶ ماه که رضایت هر دو را در برداشته باشد. یا طالب داشتن فرزند دیگری است، اما شما یکسال زمان لازم دارید. با یکدیگر لیستی از معایب و مزایا تهیه کنید، بر مشترکات توافق نمائید و دلایل منطقی خود را بیان کنید.
به گزارش ستاره ها؛ اما شاید وقت آن رسیده باشد که حساب عشق و علاقه را از احساس ها و افکار مزاحم دیگر جدا کنید و بفهمید که پاسخ مراقبت تمام وقت و همراه با تعصب، همیشه تشکر و قدردانی نیست
شاید خود شما هم در تمام سال هایی که با وجود رنج کشیدن، قدردان مراقبت ها و حمایت های همسرتان بوده اید تا امروز نفهمیده باشید که با همسری کنترل گر زیر یک سقف زندگی می کنید؛ همسری که بیشتر از آنکه عاشق باشد، درگیر ترس خود از تنهایی است و برای رهاشدن از این ترس، می خواهد شما را زندانی کند. اگر پاسخ شما به سوال هایی که در ادامه مطرح می کنیم مثبت است، شک نکنید که همسری کنترل گر دارید که هر روز اعتماد به نفستان را از قبل کمتر می کند.
از همه چیزتان ایراد می گیرد؟
آشکار یا پنهان، تهدیدتان می کند؟
در باتلاق محبت گیرتان می اندازد؟
به شما احساس گناه تزریق می کند؟
برای کنترل گرها، تزریق گناه هم راهی برای در دست گرفتن کنترل اوضاع است. وقتی در برابر یکی از این افراد بایستید، کارشان به بیمارستان می کشد و به خاطر حرف ها و رفتارهای شما، جانشان به خطر می افتد؛ وقتی به خواسته های کنترل گرانه چنین فردی پاسخ مثبت ندهید، از اشتها می افتد و اشک هایش جاری می شود .... کنترل گرها کاملا هوشمندانه راهی برای عذاب وجدان دادن به شما پیدا می کنند و کاری می کنند که خودخواسته تصمیمتان را عوض کنید و به کاری که می خواهند، تن بدهید.
شما را بدهکار می کند؟
کارآگاه بازی می کند؟
اگر شاهد جاسوسی، گوش ایتسادن و کاراگاه بازی همسر کنترل گرتان بودید، تعجب نکنید. جاسوسی یکی از ابزارهایی است که همیشه کنترل گرها به استفاده از آن وسوسه می شوند. آن ها حاضر نیستند چیزی را ندیده بگیرند و حتی حرف های عادی ای را هم که با همکارتان می زنید، در تلفن همراهتان می خوانند تا از همه جنبه های زندگی شما به طور کامل سر در بیاورند و از این طریق احساس قدرت کنند.
به شما تهمت می زند؟
برای تنهایی تان ارزش قائل نیست؟
کنترل گرها نمی پذیرند که همه آدم ها گاهی به تنهایی نیاز دارند. آن ها با دیدن هر فاصله ای میان خودشان و شریک زندگی شان، نگران می شوند و سراسیمه واکنش نشان می دهد. گذشته از این، یک کنترل گر حاضر نیست بپذیرد که هر فرد به گروهی از دوستان، مجموعه ای از اعضای خانواده و حتی شبکه های اجتماعی دیگر برای داشتن زندگی آرام و شاد نیاز دارد و همسر به تنهایی نمی تواند پاسخگوی تمامی نیازهای عاطفی، اجتماعی و روانی اش باشد.
مسخره تان می کند؟
خودش را تهدید می کند؟
به آینده اش صدمه می زند؟
اگر شریک زندگی تان به محض اینکه برای رسیدن به حقوق و خواسته هایتان تلاش می کنید، از رفتن به دفتر کارش سر باز می زند یا واحدهای درسی دانشگاهش را حذف می کند، احتمالا با یک کنترل گر رو به رو هستید. برای این افراد مهم نیست که تا چه اندازه خود و آینده شان را در معرض آسیب قرار می دهند، آن ها تنها به دبنال کنترل شرایط به شیوه دلخواهشان هستند و برای رسیدن به چنین هدفی، حاضرند خیلی چیزهای دیگر را قربانی کنند.
اگر یک کنترل گر بداند که پول برایتان مهم است، برای در دست گرفتن عنان زندگی، بهره مندی از پول را از شما دریغ می کند و اگر بفهمد برای اعتبار شغلی و جایگاه اجتماعی اش ارزش قائل هستید، به خاطر کنترل کردن شما، به آن ها صدمه می زند. یک کنترل گر حتی می تواند با ایجاد تغییراتی در پوشش خود هم شما را تهدید و کنترل کند و برای تسلیم کردنتان با ظاهری آشفته و نامنظم به جمع دوستان شما وارد شود.
یکی از روانشناسانی که در زمینه روانشناسی ازدواج بسیار کار کردهاست باربارادی آنجلس میباشد. وی کتابهای بسیاری در رابطه با روانشناسی ازدواج به چاپ رسانده و سمینارهای زیادی را در این رابطه برگزار کردهاست. در ادامه به ویژگیهایی اشاره میکنیم که از نظر باربارادی آنجلس لازم است در همسر آینده خود به دنبال آن باشید.
تعهد به رشد شخصی
روانشناسی ازدواج میگوید مهم است کسی را پیدا کنید که نه تنها به بزرگ شدن و رشد شخصی علاقهمند است بلکه در این راستا کاری نیز صورت میدهد. بسیاری از مردم در حد صحبت کردن به بهبود و ارتقا شخصی میپردازند. هنگامی که همسرتان با هدف گذاری در زندگی خود و نیز رسیدن به آنها از ترک سیگار گرفته تا صبور شدن در برابر شما و یا اعتماد به نفس خود را بالا بردن و ... به خود انگیزه میبخشد به او احترام خواهید گذاشت و به او اعتماد خواهید کرد .
سوالاتی که میتوانید در رابطه با تعهد به رشد شخصی از همسرتان بپرسید:
باز بودن روحی و احساسی
از نظر روانشناسی ازدواج چنانچه همسرتان نتواند احساسات خود را با شما در میان بگذارد، آمادگی یک رابطه صمیمی را ندارد. او در واقع باید دارای سخاوت احساسی باشد. کسانی که از لحاظ احساسی خسیس هستند عملا شما را وادار میکنند که از آنها گدایی عشق کنید. باز بودن احساسی یک فرد عملا کلید قلب او را به شما میدهد.
سوالاتی که میتوانید در این رابطه از او بپرسید:
صداقت
صداقت درستی و قابل اعتماد بودن از منظر روانشناسی ازدواج از ضروریترین اجزای یک رابطه سالم هستند. دانستن این که میتوانید بر روی همسر خود حساب باز کنید حس امنیت فوق العاده ای به شما خواهد داد چرا که او در همه حال با شما صادق است .
آثار دراز مدت عشق ورزیدن به کسی که به او اعتماد کامل ندارید برای اعتماد به نفس شما و رابطه تان مخرب خواهد بود. یکی از مخربترین راههایی که زوجین میتوانند عشق شور حرارت رابطه خود را بکشند و صمیمت را از بین ببرند باز گو نکردن حقیقت است. پیدا کردن یک همسر صادق به معنای جست و جوی کسی ست که : با خود، دیگران و شما صادق باشد.
برخی از نشانههای صادق بودن عبارت است از:
هیچ قسمتی از شخصیت خود را از شما پنهان نخواهد کرد.
این طور نیست که برای دفاع از خود، فقط چیزی را به شما بگوید که شما دوست دارید.
بدون اینکه مجبور باشید با سیاست و یا زور حقیقت را از او بیرون بکشید، خودش تمامی حقیقت را با شما در میان خواهد گذاشت.
اهل بازی کردن روانی نیست. بازی هایی نظیر: حدس بزن (احساساتم را به تو نمی گویم و تو مجبوری حدس بزنی)، حسود شو(تنها چیزهایی که حسادتت را بر میانگیزد به تو میگویم تا بدین ترتیب احساس کنترل و برتری کنم) و... تمامی این بازیها با بی صداقتی سرو کار دارند.
پختگی و مسئولیت پذیری
اگر شخصی که قرار است همسر شما شود به پختگی و مسئولیت پذیری نرسیده باشد احساس خواهید کرد که بیشتر یک بچه را به فرزند خواندگی گرفتهاید تا اینکه معشوقی را برای خود یافته باشید.
برخی از نشانههایی که دال بر پختگی و مسئولیت پذیری طرف مقابل است عبارت است:
او میتواند از خود خوب مراقبت کند (برای خود پول کافی در بیاورد، خوب تغذیه کند، مکان زندگی خود را تمیز نگه دارد و....)
او مسئولیت پذیر است (به وعده های خود عمل می کند، فراموش نمی کند و...)
او واجد حس احترام است (برای حریم شخصی خود و دیگران احترام قایل است و...)
اعتماد به نفس
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که به هنگام انتخاب همسر میکنیم توجه به این موضوع است که چقدر ما را دوست دارد و چه رفتاری با ما دارد به جای آنکه دقت کنیم که با خودش چه رفتاری دارد .
روانشناسی ازدواج میگوید هر چه اعتماد به نفس طرف مقابلتان بهتر باشد رابطه تان قوی تر خواهد بود بنابراین مهم است که به دنبال نشانههایی باشیم که حاکی از اعتماد به نفس بالای یک شخص باشد :
او به آنچه هست افتخار می کند
او به خودش آسیب نمی رساند و به خوبی از خود مراقبت می کند
او به دیگران اجازه نمی دهد با او بد رفتاری کنند
اعتماد به نفس واقعی خود را در عمل نیز نشان میدهد و به ما انگیزه میدهد که ریسک کنیم، رویاهایمان را تعقیب کنیم و فراتر از منطقه امن خود قدم بگذاریم .
سوالاتی که در رابطه بااعتماد به نفس می توانید از همسر/ نامزد خود بپرسید:
نگرش مثبت در زندگی
طبیعتا آدمهای منفی روابطی منفی و آدمهای مثبت روابطی مثبت میآفرینند توجه داشته باشید که آدمهای منفی اجازه میدهند که ترس و نگرانی آنها را اداره کند. به آینده بدبین هستند. به آسانی به کسی اعتماد نمیکنند. ولی آدمهای مثبت همیشه بر روی پیدا کردن راه حل تمرکز میکنند. موانع را به فرصت و سختیها را به درسهایی سازنده بدل میکنند. به تواناییهای خود در بهبود شرایط و اوضاع اعتماد دارند. خوشبین هستند و باور دارند که اوضاع را همیشه میتوان بهتر کرد. به همین دلیل در مباحث روانشناسی ازدواج ذکر شده است که با کسی ازدواج کنیم که نگرشی مثبت به زندگی دارد. عشق یک نیروی مثبت است، بدین معنا که در فضایی مثبت رشد خواهد کرد و در فضای منفی پژمرده خواهد شد.
سوالاتی که در رابطه با نگرش مثبت در زندگی میتوانید از همسر/ نامزد خود بپرسید:
انتخاب همسر مناسب یکی از مهمترین تصمیمات زندگی هر فرد است. مشاوره و روانشناسی ازدواج میتواند شما را در این راه کمک کند.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
جام جم سرا:
آنها این روزها چشم به اخبار انتظار میکشند تا گم شدهشان را پیدا کنند. این گزارشی است از لحظه به لحظه این انتظار؛ انتظاری که هر یک از ما اگر یک پای ماجرا بودیم شاید دیگر توانی برایمان نمیماند؛ اما خانواده داناییفر و همسرش با امیدشان این روزهای سخت را سپری میکنند به امید دیدار!
در کنج اتاق زانوی غم بغل گرفته. نوزاداش را در آغوش میگیرد و اشک میریزد. 40روزی میشود که مادر شده. اما پدر این نوزاد سرنوشت نامعلومی دارد. او هنوز فرزندش را ندیده و او را در آغوش نگرفته است. مادر باید خوشحال باشد اما صدایش میلرزد. بغض دارد. چشمانش از بس اشک ریخته سرخ شده. در نگاهش آنقدر غم دیده میشود که انگار در تمام طول عمرش لبخند نزده. خیلی کم صحبت میکند. تمام سؤالاتی که مربوط بهخودش میشود را خیلی کوتاه جواب میدهد. اما همین که نام «جمشیددانایی فر» به میان میآید گره صورتش باز میشود. مثل این میماند که شوهرش را بهتر از خودش بشناسد. او میگوید آن روز حادثه قبل از اینکه کسی از ماجرا باخبر شود، نخستین کسی بوده که حس کرده که اتفاق بدی برای همسرش رخ داده است. « الهام نظامدوست»، همسر جمشید در کنار پدر و مادرش روزهای سختی را سپری میکند. او در شهر زاهدان است و حدودا 200کیلومتر از خانهای که با جمشید ساختند، فاصله دارد. ساعت 4بعد از ظهر به منزل پدری خانم نظامدوست میرسیم. فضای سنگینی است. پدر الهام میگوید: «خبرنگارها که هر چه دلشان میخواهد مینویسند. چرا شما مثل همکارانتان عمل نکردید و این همه راه آمدید؟ شما هم مثل بقیه یه چیزی برای خودتان مینوشتید دیگر.» پدر الهام را باید درک کرد. او چندوقتی است درست جلوی چشمانش میبیندکه دخترش، درحالیکه جگر گوشهاش را در آغوش گرفته، دارد مثل شمع آب میشود. از دیدن این صحنه دل هر انسانی به درد میآید چه برسد به پدر و مادر. الهام خیلی کم حرف میزند. چند دقیقهای میگذرد و فضا کمی آرامتر میشود .
من حس کردم
الهام میگوید همسرش در قرارگاه همیشه از ساعت 4:30بعداز ظهر تا ساعت 7صبح به سنگر کمین میرفت. «همیشه جمشید قبل از اینکه به کمین برود با من تماس میگرفت و هر وقت پستاش در کمین تمام میشد و به قرارگاه بازمیگشت با من تماس میگرفت. میدانست که هر وقت به کمین میرود نگرانش میشوم به همینخاطر اینگونه با هم در تماس بودیم.» روز 17بهمنماه 1392جمشید ساعت 4بعدازظهر به الهام زنگ زد و او را مثل همیشه در جریان به کمین رفتنش قرار داد. الهام و جمشید حتی فکرش را نمیکردند که این آخرین باری است که با هم صحبت میکنند. الهام در مورد این مکالمه تلفنی میگوید: "آخرین روزها بود. دیگری چیزی نمانده بود که پسرمان به دنیا بیاید. جمشید خیلی دلش میخواست وقتی پسرش به دنیا میآید در کنارمان باشد. اما مرخصی نداشت و باید میرفت. آخرین باری که تماس گرفت نگران من و فرزندمان بود و مرتب میگفت برای هر دویتان دعا میکنم. میگفت به برادرم مهدی سپردم وقتی در بیمارستان هستید مدام با من تماس بگیرد تا اینطور از پشت خط تلفن لحظه به لحظه در کنار شما باشم."
اما آن روز نحس، طبق روال هر روز جمشید باید روز 18بهمنماه ساعت 7صبح وقتی از کمین میآمد با الهام تماس میگرفت. الهام هم منتظر تماساش بود. اما آن روز خبری از تماس جمشید نشد؛ «از ساعت 7صبح چشمهایم به گوشی تلفن بود. ساعت از 7هم گذشت. اما خبری نشد. هر چه میگذشت دلشورهام بیشتر میشد. ظهر شد، آفتاب غروب کرد و شب شد و خبری از جمشید نشد. آن شب خبرهایی در مورد گروگانگیری مرزبانان به گوش پدرم و عموی جمشید رسیده بود. اما نمیدانستند که آیا جمشید بین آنها بوده یا نه. ساعت 7شب بود که پدرم از من پرسید از جمشید خبر داری؟ با این سؤال ته دلم خالی شد. دیگر مطمئن شده بودم که اتفاقی برای جمشید افتاده آن موقع باردار بودم و پدر رعایت حال مرا میکرد. اما وقتی عموی همسرم ساعت 8:30دقیقه همان شب با پدرم تماس گرفت از موضوع گروگانگیری باخبر شدم دیگر متوجه شدم که نگرانیام بیمورد نبوده.»الهام ادامه میدهد: «از آن به بعد بیمار شدم و درگوشه خانه پدرم از خدا خواستم که جمشید بازگردد. خبرها را از طریق پدرم پیگیری میکردم. قرار بود گروهک تروریستی گروگانها را قبل از سال تحویل، آزاد کند. این خبر نور امیدی برایم بود. با شنیدن این خبر روحیهام بهتر شد. فرزندم 15اسفندماه به دنیا آمد و چشم انتظار بودم که سال تحویل هرسهمان سر یک سفره بنشینیم. عیدآمد اما جمشید نیامد. سوم فروردینماه که خبر شهادت شوهرم را تصدیق کردند... پدر الهام که طاقت دیدن اشکهای دخترش را ندارد میگوید:دیگر بس نیست. گفتوگویتان تمام نشده؟
او زنده است؛ بهخاطر رضا
دقایقی بعد الهام آرامتر میشود و از آرزوهای یک پدر برای فرزندش میگوید: «جمشید ارادت خاصی به امام رضا(ع) داشت. از همان موقعی که فهمید فرزندش پسر است با شور و هیجان خاصی گفت نامش را رضا میگذاریم. برق شوق در چشمانش موج میزد. میگفت به خیاط میسپارم برای پسرم یک لباس مرزبانی کوچولو بدوزد، درست مثل لباس پدرش. او واقعا به شغلاش علاقهمند بود. هر وقت که به خانه باز میگشت از رنگ و روی زرد و چهره خستهاش میفهمیدیم که کار سخت و دشواری دارد. اما او هیچ وقت از کارش حرف نمیزد. گلایهای نمیکرد، تنها چند ساعت استراحت میکرد و بعد به شوخی میگفت این روزها تا میتوانم باید فرصتها را از دست ندهم و استراحت کنم چراکه وقتی کوچولوی مان متولد شد دیگر نمیگذارد خواب به چشمم بیاید. بیشتر وقتها هم میگفت:«الهام بهنظرت من پدر خوبی برای رضا میشوم یانه؟ بعد من سر به سرش میگذاشتم میگفتم معلومه که نه، پسرمان فقط مادر خوبی دارد.» حالا جمشید امسال روز زن در کنار همسرش نخواهد بود: «جمشید هر جا که هست من حال او را درک میکنم. میدانم که دارد برای دیدن رضا لحظهشماری میکند. جمشید زنده است بهخاطر رضا. تا زمانی که سند محکمی برای شهادتاش ارائه نشود همچنان امید به بازگشت همسرم دارم.» الهام نام نوزادش را «امید رضا» گذاشته به امید اینکه روزی همسرش به آغوش گرم خانواده باز گردد.
در آغوش مادر
مادر الهام در تمام این روزها در کنارش بوده و همچنان هم غمخوار دخترش است. در شب زندهداریهای دخترش پا به پایش بیدار میماند و با دلجوییها به او امیدواری میدهد .
مادر الهام میگوید: جگرگوشهام جلوی چشمانم دارد از دست میرود. 2ماه است که خواب و خوراک ندارد. در کنارش مینشینم و باهم قرآن میخوانیم. به دخترم میگویم این یک امتحان الهی است. صبور و بردبار باش. زنان کمی نیستند که در این سرزمین بهخاطر حراست ازاین خاک، عزیزانشان را فدا کردند. واقعه کربلا را برایش بازگو میکنم. اینکه حضرت زینب(س) چه مصیبتهایی را تحمل کرد. برایش از شهدای 8سال دفاعمقدس میگویم؛ از آنهایی که هنوز مفقودالاثر هستند و سالهاست خانوادهشان چشم انتظار آنهایند و این انتظار هنوز هم ادامه دارد. از ملالتهایی میگویم که پیامبران و امامانمان در راه خدا کشیدند. دختر من هم باید بردباری کند. انشاءالله که همسرش باز گردد. همه امیدواریم که جمشید بیاید و این روزهای سخت به پایان برسد .
پیرمردی با قامت نیمه خمیده وارد اتاق میشود. همه به احترام پدر جمشید بلند میشوند. میگویند از زمانی که ماجرای ربوده شدن پسرش را شنیده در شوک فرو رفته است. دستانش میلرزد، لبانش خشکیده و دیگر کمرش راست نمیشود. نایی در چهرهاش ندارد پیرمرد. مات و مبهوت غم و اندوه پدر جمشید هستیم که آقا محمود، عموی جمشیدمیگوید: با غصههای برادر نگرانم چه کنم؟ برادرم از زمانیکه این خبر را شنیده خواب و خوراک ندارد. با کسی حرف نمیزند؛ تنها مونسش شده این تسبیح. از صبح تا شب دستانش را پشت سر گره میکند، تسبیح میاندازد. خدا شاهد است اگر آب بهدستش ندهیم آب هم نمیخورد. پدر جمشید نگاهی به در و دیوار خانه پسرش میاندازد و مینشیند. قطرههای اشک از گونههایش سرازیر میشود. عمو میگوید: نه اینکه خیال کنید چون جمشید اینجا نیست این حرف را میزنم نه. واقعیت این است که ارتباط عاطفی نزدیکی بین این پدر و پسر بود، خیلی همدیگر را دوست داشتند. همین آخریها که جمشید آمده بود مرخصی، پدرش تنها یک کلام به او گفت چقدر دلم هوای امام غریب رضا(ع) را کرده، جمشید فورا گفت؛ بابا خودم نوکر تو و امام غریبم هستم. به پابوس امامرضا(ع) برویم. آنها به مشهد رفتند و بعد که جمشید آمد ساکش را برداشت و رفت «جکیگور» و دیگر برنگشت.
کم کم دیگر بستگان جمشید هم وارد اتاق شدند. برادر، دایی و دامادشان. مهدی متولد سال 60است. او پسر ارشد خانواده است و 6سالی از جمشید بزرگتر. فضای غم انگیزی حاکم است. هیچ کدامشان دل و دماغ حرفزدن ندارند. سکوت و در فکر فرو رفتن را ترجیح میدهند. از هر کدامشان سؤالی میپرسیم با جملات کوتاه پاسخ میدهند و بعد غرق در عالم خودشان میشوند. مهدی سرش به گوشی همراهاش گرم است و بقیه هم هر کدام به گوشهای خیره شدهاند. سکوت غمبار اتاق با نخستین سؤال شکسته میشود .
چطور از ماجرا باخبر شدید؟
عموی جمشید در پاسخ به این سؤال میگوید: 18بهمنماه بود ساعت 8:30شب. یکی از دوستان با من تماس گرفت و گفت که شنیده چند مرزبان در مرز جکیگور ربوده شدهاند. دوستم میدانست جمشید ما هم آنجاست. آن موقع هنوز خبری از رسانهها منتشر نشده بود. با پدرزن جمشید تماس گرفتم تا احوال جمشید را از همسرش بگیرم. آخر همسرش برای وضع حمل به خانه پدرش در زاهدان رفته بود. سعی کردم در لفافه صحبت کنم اما پدرزن جمشید که داییاش هم میشود با نگرانی به من گفت نیازی به پنهانکاری نیست چراکه او هم از بچههای محلی خبر گروگانگیری راشنیده. برای همین من و آقای نظام دوست(پدرزن جمشید) این موضوع را از اعضای خانواده مخفی کردیم. تا اینجای کار هردویمان دعا میکردیم خبر کذب باشد تا اینکه عکس مرزبانان ربوده شده در سایتهای خبری منتشر شد .
چه حالی داشتید؟
ای آقا فقط خدا میداند که در آن لحظه چه بر سرمان آمد. دنیا جلوی چشمانم تیره و تار شد. انگار آسمان بر سرم خراب شده بود. مانده بودم چگونه به برادر پیرم، خواهر و برادر جمشید و همسرش بگویم که چه بلایی به سرمان آمده .
خانواده کی مطلع شدند؟
خیلی زود. خواهر جمشید عکسها را در اینترنت دیده بود، بعد همه اعضای خانواده فهمیدند. بلوا شد. شیون شد.
شبی که سحر نمیشد
همان شب یعنی 18بهمن ماه، بعد از تماشای عکس و اطمینان از اسارت جمشید همه فامیل در خانه پدر جمشید جمع میشوند. آنها اهل این استان هستند. مرز نشیناند. کم از دست تروریستهای مرزی نکشیدهاند. از جنایتهایشان باخبرند. حالا باخبر شدهاند که جگر گوشهشان دربند از خدا بیخبران اسیر شده. عموی جمشید میگوید: «اخلاق و مرام این خدانشناسها را خوب میشناسیم. فقط خدا به جمشید و خانواده نگرانش رحم کند وگرنه...»آن شب بستگان جمشید تا سحر بیقراری میکنند. به سرگذشت گروگانهای قبلی فکر میکنند و دعا میکنند جمشیدشان به این سرنوشت دچار نشود .
سختتر از انتظار
حرفهای عمو که تمام میشود، دوباره همه سکوت میکنند تا اینکه مهدی شروع میکند به حرف زدن. او هر لحظه دارد سایتها و خبرگزاریها را چک میکند. گوشی موبایلش را روبهرویمان میگیرد و میگوید: بیاید باز هم خبرهای بد. آخر چرا کسی به فکر ما نیست، چرا اینقدر با احساسات ما بازی میکنند. برادر من زنده است. اگر او را کشتهاند کو مدرکش؟ کو پیکرش؟ عموی جمشید میگوید: شاید خودشان نمیدانند با انتشار این خبرها چه ضربه روحیای به خانوادهها وارد میکنند. جنگ روانی به پا کردهاند. یک وقت میگویند جمشید شهید شده بعد مینویسند اسیر است و زنده. ما امسال عید نداشتیم. همینطوری هم در دلمان غوغا به پا بود. روز سوم فروردینماه پای تلویزیون نشسته بودیم که در شبکههای تلویزیونی خبر شهادت جمشید زیرنویس شد. با منابع خبری تماس گرفتیم که بر حسب چه مدرکی این خبر انتشار یافته؟ اما هیچ مدرک محکم و قابلقبولی از اینکه جمشید به شهادت رسیده ارائه ندادند و فقط گفتند منابع خبری صحت این اتفاق را گزارش دادهاند؛ همین.
از جمشید برایمان بگویید؟
با پرسیدن این سؤال همه از دلسوزی و مهربانی او میگویند. اینکه همیشه خودش را وقف خانواده میکرده. مهدی میگوید: چند ماهی است که مشغول ساختن خانه هستم. جمشید هر وقت از مرخصی میآمد از گرد راه نرسیده، مستقیم میآمد سرساختمان و مثل یک کارگر دست بهکار میشد. با اینکه خستگی از رنگ زرد چهرهاش پیدا بود حریفش نمیشدم که او را راضی کنم تا برود استراحت کند. میگفت تا این خانه ساخته نشود و برادرم را زیر سقف خانه خودش نبینم دلم آرام نمیگیرد. بعد با بغض ادامه میدهد: حالا خانهام ساخته شده. جمشید کجایی که مرا زیر سقف خانه خودم ببینی؟ زهرا و معصومه-خواهرهای جمشید- میگویند: خیلی دلسوز ما بود مخصوصا از زمانی که مادر را از دست دادیم. همیشه غمخوارمان بود. آنقدر به ما لطف داشت که بعد از ازدواج دلش نمیآمد ما را تنها بگذارد به همینخاطر همین جا در کنار ما ساکن شد.» کاری نمیشود کرد. خانواده غمگین را با غمشان باید تنها گذاشت. آنها این روزها تک تک جملاتشان با یاد جمشید است. همه خاطراتشان و همه روزهایشان. بغض همراه و همنشین همیشگیشان شده. اما میگویند ته همه این سختیها هنوز امید دارند دوباره برادر، پسر یا برادرزادهشان را در آغوش بگیرند.
منتظر کادوی جمشید هستم
هرسال روز مادر که میرسید این جمشید بود که همه خانواده را دور هم جمع میکرد. میگفت خوب نیست که هر کس تنها برای خودش راه بیفتد و برود به دیدار مادر. بگذارید همگی باهم به دیدار مادرمان برویم تا اینطور دلش آرام بگیرد و ببیند که بچههایش همه با همند. میگفت پدر و مادرها از دیدن بچههایشان در کنار هم خوشحال میشوند.» خواهر بزرگ جمشید با گفتن این حرفها دستی به عکس جمشید و مادرش میکشد؛ عکسی که مادر و فرزند در حرم امام رضا(ع)و در کنار هم انداختهاند. خواهر نگران و ناراحت بعد از این حرفها، غرق سکوت میشود .
حال جمشید روز مادر چگونه بود؟
خوب و خوشحال. یکجا بند نمیشد. مرتب سعی میکرد با برنامهریزیاش مادر را غافلگیر کند. یک سال میآمد غذا میپخت تا مبادا مادر دست به سیاه و سفید بزند. یک سال دیگر هم با کادویش او را غافلگیر میکرد .
چه کادویی به مادرتان هدیه میداد؟
همیشه توجه میکرد که مادر چه چیزی کم و کسر دارد. همان را برایش میخرید و کادو میکرد. گاهی لباس، اکثرا هم سکه طلا .
سه سال است که مادر دیگر در کنارتان نیست. در این سالها در نبود مادرتان، روز مادر را چگونه سپری کردید؟
برنامهمان مثل هر سال بود. جمشید باز همه را جمع میکرد و میرفتیم سر مزار مادرمان. گل نثار خاکش میکردیم. جمشید کادو هم میآورد .
کادو!؟
بله، او در این چند سال و در نبود مادر باز روز مادر کادو میخرید. اما کادویش را به من و 2 خواهر دیگرم هدیه میکرد. میگفت مادرم از من انتظار دارد، باید هوای دخترهایش را داشته باشم .
این روزها ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و روز زن . مادر است، برنامهای دارید؟
بی جمشید؟ (بعد مثل کسانی که از گفتهشان پشیمان شدهاند، حرفش را برمیگرداند) خب، معلوم است دیگر. جمشید روز مادر میآید، خودش دوباره برنامهریزی میکند و برایمان کادو میخرد. ما منتظرش هستیم(همشهری/محمد صادق خسروی علیا)
جام جم سرا:
اصغر کیهاننیا در پاسخ به سوال یکی از شهروندان مبنی بر چگونگی شناسایی سلامت روان همسر آینده اظهار داشت: یکسری تمهیدات در این زمینه وجود دارد و باید بدانیم در دوران آشنایی پیش از ازدواج به جای پرسیدن سؤالات غیرضروری مانند علاقه به تیم ورزشی خاص، دقت فراوانی در مورد رفتار، افکار و گفتار همسرمان داشته باشیم.
وی گفت: مثلاً مردی که موقع رانندگی با سرعت میرود عجول است اگر به دیگران راه ندهد رقابتجو است. چنانچه تخلفاتی از قبیل پارک دوبله انجام دهد قانونشکن است و اگر خودروهای دیگر بوق زدند و او ناسزا گفت بددهن است.
به نقل از فارس، او با اشاره به اهمیت رفتارهایی مانند غذا خوردن، بیان خاطرات دوران کودکی و رشد گفت: وقتی به رستوران میروید اگر کسی را که برای ازدواج انتخاب کردهاید نوع غذای شما را برگزیند زورگو است و آمرانه رفتار میکند نحوه غذا خوردن نیز میتواند سلامت روانی او را نشان دهد.
این روانشناس افزود: باید درباره سازگاری با دوستانش نیز سؤال پرسیده شود سازگار بودن یعنی عقلگرایی یعنی فرد با تفکر و اندیشه واکنش نشان دهد نه از روی احساس و هیجان.
این مشاور خانواده در پاسخ به پرسش یکی دیگر از شهروندان درباره اهمیت تفاهم یا علاقهمندی در ازدواج گفت: اینها دو بال کنار هم هستند اول جاذبه و علاقه باید باشد و تفاهم در کنار آن. زوجین باید برای هم ساخته شوند وقتی معیار صحیح انتخاب همسر را در نظر گرفتیم آن وقت با علاقهمندی میتوانیم ازدواجی موفق داشته باشیم. ازدواج آرمانی دو شرط دارد شرط اول معیار صحیح انتخاب همسر از نظر تحصیلات، نگاه سیاسی، مذهبی و فرهنگی.
وی افزود: ممکن است دو دانشجو با هم هماهنگ باشند اما خانوادههایشان به لحاظ فرهنگی متفاوت باشند این تفاوت میتواند زمینهساز مشکلات بعدی شود. شرط دوم مسئولیتپذیری بعد از ازدواج است یعنی طرفین به تعهداتی که پیش از ازدواج دادهاند باید وفادار بمانند و مسئولیتهای خودشان را در مقابل یک زندگی زناشویی بشناسند.
کیهان نیا گفت: ازدواج راز و رمز ندارد. به شانس و اقبال ربطی ندارد و هندوانه در بسته نیست یک ازدواج آرمانی فقط راه و روش دارد هر که به این راه و روش آگاهی داشته باشد میتواند ازدواجی موفق داشته باشد.
این مشاور خانواده اظهار داشت: برای رانندگی باید گواهینامه داشته باشیم اما برای تشکیل خانواده اقدام به یادگیری معیارهای انتخاب همسر و مهارتهای زندگی نمیکنیم. یک گلدان گل برای رشد باید خاک و ریشه سالم داشته باشد. اینها معیارهای اولیه هستند. آفتاب و آب برای رشد گیاه معیارهای ثانویه را تشکیل میدهد اگر به گلدان کم آب دهیم میخشکد و اگر زیاد آب دهیم پژمرده میشود بنابراین باید اعتدال را رعایت کنیم.
جام جم سرا:
جمشید دانایی فر در روز 17 بهمنماه 92 همراه با چهار سرباز دیگر در مرز جکیگور منطقه سرباز سیستان و بلوچستان به گروگان گروهی درآمد که خود نیز از ساکنان همین منطقه هستند. حالا 4 سرباز به خانه بازگشتند اما جمشید با سرنوشتی نامعلوم در دست گروهی است که با ادعای حمایت از مردم منطقه یکی از همان مردم را وسیلهای کردهاند برای انتقامجوییها، کینه ورزیها و شعله ورتر کردن آتش دشمنیها. با همسر او درباره وضع زندگی پس از دو ماه و نیم انتظار سخت و گفته های سخنگوی جیش العدل درباره همسرش، صحبت کردم. چندان رغبت و رمقی برای گفت وگو ندارد و این را میتوان به راحتی از همان لحظه اول که صدایش از آنسوی خط تلفن به گوش میرسد تشخیص داد. خودش هم این را میگوید و تأکید میکند که گفتوگو طولانی نباشد و با همان صدای گرفته پاسخ سؤالها را میدهد.
*در صحبتی که چند وقت پیش کرده بودید گفتید امیدوار هستید که همسرتان به خانه برگردد. با توجه به مدت طولانی که از این ماجرا گذشته امید تان را هنوز دارید یا اینکه تسلیم ناامیدی شده اید؟
امید و توکلم به خداست و ایمان قلبی که دارم به من میگوید همسرم زنده است و صحیح و سالم به خانه باز میگردد. حالا هم چشم امیدم را به تلاش مسئولان و نهادهای اجتماعی دوختهام تا کمک کنند که من و فرزندم از این بلاتکلیفی درآییم.
*شما درخواستهایی داشتید از مجامع بینالمللی. کمی توضیح دهید که این درخواستها را به چه شکلی مطرح کردید و انتظار چه کمکهایی دارید؟
انتظار دارم مسئولان ماجرا را پیگیری کنند و تمام تلاششان را انجام دهند تا سرنوشت همسرم مشخص شود. فرزند من در غیاب پدرش به دنیا آمد و هر دو انتظار پدرش را میکشیم. من نامهای به شکل مکتوب ننوشتهام اما این درخواستها را به صورت شفاهی اعلام کردهام و یک بار دیگر هم اینجا درخواستم را مطرح میکنم. تقاضا دارم که هر چه سریعتر نسبت به روشن شدن وضع همسرم اقدام شود.
* تاکنون هیچ صحبتی از سوی شخصی مطمئن با شما انجام نشده که شما را از این بلاتکلیفی در آورد و نسبت به قطعیت سرنوشت جمشید مطمئنتان کند؟
هیچ صحبتی.
*آیا سخنان سخنگوی جیش العدل در گفتوگو با یک روزنامهنگار مستقل را خوانده اید؟
نه بیاطلاعم.
*این سخنگو در جایی از سخنانش ادعا کرده که یکی از دلایل تفاوتی که میان همسر شما و چهار سرباز دیگر قائل شدند این است که در طول یکسال گذشته افراد زیادی در درگیریهای این مرز کشته شدهاند و جمشید را به این دلیل مجرم تشخیص دادهاند. جمشید چه مدت در این مرز مشغول به خدمت شده بود؟
4 روز، جمشید فقط 4 روز بود که به این مرز رفته بود و پیش از آن آموزش مرزبانی میدید و در جایی مشغول به خدمت نبود.
*یکی دیگر از مسائل مطرح شده از سوی سخنگو این است که جمشید حقوق بالایی دریافت میکرده؛ با در نظر گرفتن این موضوع که دریافت حقوق بالا نمیتواند دلیل برای مجازات یک انسان باشد اما این سؤال را از شما دارم که آیا جمشید چنین حقوقی دریافت میکرده؟
خیر، نمیدانم منظور از حقوق بالا چیست، اما حقوق جمشید به یک میلیون تومان هم نمیرسید.
*برای امیدرضا شناسنامهای تهیه کردهاید؟
شناسنامه امید را گرفتم چون اگر این کار را نمیکردم جریمه میشدم و مسأله به دادگاه میکشید و دردسر زیادی داشت. اما خیلی دوست داشتم که پدرش بیاید و با هم برایش شناسنامه بگیریم. اگر این امکان بود دست نگه میداشتم و تا بازگشت همسرم شناسنامه نمیگرفتم.
*خانواده، اطرافیان و آشنایان وقتی انتظار و امید شما را میبینند چگونه برخورد میکنند؟ با دیدن این امیدواریها و واکنشهای شما، همراهی تان میکنند یا این کار را بیهوده میدانند؟
هم تشویق میکنند و هم به امیدواری من امیدوارتر میشوند.
*خبرهای ضد و نقیضی دائم منتشر میشود، مثلاً اینکه گفته شد قرار است پیکر همسرتان همراه با چهار سرباز به ایران بیاید اما بعد اینطور نشد، بعد هم گفته شد که دانایی فر شاید زنده باشد و بار دیگر صحت آن رد شد و... وقتی شما در جریان این اخبار متفاوت قرار میگیرید چه تأثیری روی شما میگذارد؟
این اخبار بیتأثیر نیست و به هر حال اثر خودش را میگذارد، اما بیشتر سعی میکنم امیدم به خدا باشد و تا قطعی نشدن سرنوشت همسرم، امیدم را حفظ کنم.
*از فعالیتهای مردمی در فضاهای مجازی خبردار میشوید؟ تا چه اندازه در جریان همدلیهای مردم هستید؟
از مردم واقعاً ممنونم که با من و فرزندم و خانوادهام همراه هستند و ما را فراموش نکردهاند. از آنها میخواهم هنوز هم من و کودکم را فراموش نکنند و حمایتهای معنویشان را از ما دریغ نکنند. ممنونم از همدردیهای آنها.
*برای 4 سرباز دیگری که به خانه بازگشتند پیامی دارید؟
آزادی 4 سرباز دیگر را به خانواده هایشان تبریک میگویم و واقعاً از این بابت خوشحال شدم. آن 4 سرباز در استان ما مهمان بودند و خدا را شکر میکنم که مهمانها سالم به خانه برگشتند. خانوادههای آنها که درد من را میفهمند، میخواهم برای من و کودکم دعا کنند.
*این مدت طولانی بیشتر با کابوس گذشته یا امیدواری تان باعث شده بتوانید شبها را راحت به روز برسانید؟
من به خوابهای خودم اطمینان دارم و تمام خوابهایم امیدوارکننده بوده، تا به حال حتی یک کابوس هم ندیدهام. فقط امیدواری.
* انتخاب نام امید برای فرزندتان هم به همین دلیل است؟
بله، به امید روزی که پدرش بازگردد و هر سه در کنار هم به زندگی مان ادامه دهیم.
* آیا با مسئولان در تماس هستید یا اینکه مانند قبل هنوز هم از طریق اخبار در جریان امور قرار میگیرید؟
آنها یک بار به دیدارمان آمدند و ابراز همدردی کردند، با رئیسجمهوری هم در سفر به استان سیستان و بلوچستان دیداری داشتیم. از آنها تقاضا دارم پیگیر این موضوع باشند.(شیرین مهاجری/ایران)
جام جم سرا:
ده نکته یادشده را به نقل از مهکام در ادامه بخوانید و تا آنجا که میتوانید، رعایت کنند.
۱- طوری رفتار کنید که زن بداند وجودش حتماً لازم است، زیرا اگر این کار را نکنید افکارش او رابه جایی میکشاند که فکر میکند وجودش غیر ضروری است و شما وی را با چهارچوب دَر یکی میبینید! زنها دوست ندارند با ریسکی که میکنند زندگیشان از هم بپاشد و تنها مردان هستند که این اطمینان را در آنها به وجود میآورند.
۲- اجازه بدهید که زنها استقلالشان را حفظ کنند تا در صورتی که مشکلی برایتان پیش آمد، بتوانند از ایدههایشان برای پیشبرد و از هم نپاشیدن زندگی و خانواده استفاده کنند. باور کنید شما باید این اطمینان را به آنها بدهید.
۳- فکر نکنید نظر یک زن نمیتواند چاره ساز باشد، این افکار قدیمی را دور بریزند. نظرهای منطقی او را بپذیرید و به آن فکر کنید.
۴- بدانید زنها اگر موفقیتی به دست میآورند سریعاً آن را با شما تقسیم میکند. پس نگران نباشید.
۵- همسرتان را تنها نگذارید. به زن خود اطمینان بدهید حتی اگر میخواهد کره زمین راهم منفجر کند شما با او خواهید بود. بگذارید امتحان کند.
۶- بدانید اگر بتوانید ترس عدم موفقیت در زندگی را در همسرتان از بین ببرید بهترین همسر دنیا میشوید، باور کنید چیزی جز قدرشناسی به دست نمیآورید.
۷- در صورت شکست همسرتان، به وی آرامش بدهید نه اینکه پتکی بشوید و برسرش فرود بیائید. همان طور که در موفقیتهایش خود را شریک میدانید در شکستهایش هم چنین باشید.
۸- افکارتان را به همسرتان تحمیل نکنید.
۹- بدانید قدرت و اعتماد به نفس مرد به علاوه سنجش و دورنگری زن، اعتدال در زندگی مشترک را تضمین میکند.
۱۰- بدانید که شما برای همسرتان با ارزشترین فرد هستید. پس او هم باید برای شما باارزشترین فرد باشد.
جام جم سرا:
نیاز به برقراری روابط اجتماعی یکی از نخستین نیازهای انسان محسوب می شود و در همه افراد وجود دارد. منتها درجه و شدت آن در افراد مختلف متفاوت است. در یک طبقه بندی افراد به دو تیپ شخصیتی درون گرا و برون گرا تقسیم می شوند.
برون گراها افراد اجتماعی هستند و افزون بر دوستدار دیگران بودن و تمایل به شرکت در اجتماعات و مهمانی ها، در عمل قاطع، فعال و اهل گفت و گو هستند. این افراد هیجان و تحرک را دوست دارند و به موفقیت در آینده امیدوار هستند.
ویژگی های افراد درون گرا درست در نقطه مقابل این موارد است. یعنی این افراد کمتر به حضور در جمع تمایل دارند و بیشتر وقت خود را در فعالیت های انفرادی سپری می کنند. ضمن اینکه این افراد کمتر صحبت می کنند و طبیعتا کمتر به بیان احساسات درونی خود می پردازند.
ممکن است همسر شما جزو افراد درون گرا باشد (شما با توجه به رابطه نزدیکی که با او دارید بهتر می توانید این مسئله را تشخیص دهید). بنابراین با توضیحاتی که داده شد، این مسئله که او اهل رفت و آمد با فامیل نیست تا حدودی طبیعی به نظر می رسد. لذا اگر شما در این باره همسرتان را تحت فشار قرار دهید یا اصرار بیش از حدی داشته باشید، وی را وادار می سازید رفتاری را در پیش بگیرد که واقعی نیست و اصالت ندارد. فقط کافی است یک بار به صورت عمیق و مفصل درباره این که چرا دوست ندارد با فامیل رفت و آمد داشته باشد صحبت کنید. ممکن است اتفاقا او فردی اجتماعی و برون گرا باشد اما به دلایلی تمایل نداشته باشد که با افراد بخصوصی مراودات داشته باشد. هرکسی حق دارد انتخاب کند که با چه کسانی همنشینی نزدیک تری داشته باشد. البته لزوم ارتباط با اقوام بخصوص اقوام درجه یک و تاثیر شگرف آن در دیگر جنبه های زندگی برکسی پوشیده نیست و کاملا ضروری است.
نکته کلیدی داشتن صحبتی صمیمانه و به دور از هرگونه سوگیری و تعصبات خانوادگی است. اما اگر با کمک مشاور متخصص به این مسئله پی بردید که همسرتان یک فرد درون گراست، می توانید فقط از وی بخواهید در جمع هایی که بسیار ضروری به نظر می رسد حضور یابد. حتما این نکته را در نظر داشته باشید که در کنار شرکت در مناسبات خانوادگی از همسر خود غافل نشوید و برای او نیز زمان و توجه لازم را لحاظ کنید. در نهایت این که بهتر است خودتان نیز جانب احتیاط را رعایت کنید و حدودی را برای این رفت و آمدها قائل باشید تا بتوانید رضایت همسرتان را نیز به دست آورید.(آسیه امیدوار طهرانی- کارشناس ارشد روان شناسی/خراسان)
جام جم سرا:
نیاز به برقراری روابط اجتماعی یکی از نخستین نیازهای انسان محسوب می شود و در همه افراد وجود دارد. منتها درجه و شدت آن در افراد مختلف متفاوت است. در یک طبقه بندی افراد به دو تیپ شخصیتی درون گرا و برون گرا تقسیم می شوند.
برون گراها افراد اجتماعی هستند و افزون بر دوستدار دیگران بودن و تمایل به شرکت در اجتماعات و مهمانی ها، در عمل قاطع، فعال و اهل گفت و گو هستند. این افراد هیجان و تحرک را دوست دارند و به موفقیت در آینده امیدوار هستند.
ویژگی های افراد درون گرا درست در نقطه مقابل این موارد است. یعنی این افراد کمتر به حضور در جمع تمایل دارند و بیشتر وقت خود را در فعالیت های انفرادی سپری می کنند. ضمن اینکه این افراد کمتر صحبت می کنند و طبیعتا کمتر به بیان احساسات درونی خود می پردازند.
ممکن است همسر شما جزو افراد درون گرا باشد (شما با توجه به رابطه نزدیکی که با او دارید بهتر می توانید این مسئله را تشخیص دهید). بنابراین با توضیحاتی که داده شد، این مسئله که او اهل رفت و آمد با فامیل نیست تا حدودی طبیعی به نظر می رسد. لذا اگر شما در این باره همسرتان را تحت فشار قرار دهید یا اصرار بیش از حدی داشته باشید، وی را وادار می سازید رفتاری را در پیش بگیرد که واقعی نیست و اصالت ندارد. فقط کافی است یک بار به صورت عمیق و مفصل درباره این که چرا دوست ندارد با فامیل رفت و آمد داشته باشد صحبت کنید. ممکن است اتفاقا او فردی اجتماعی و برون گرا باشد اما به دلایلی تمایل نداشته باشد که با افراد بخصوصی مراودات داشته باشد. هرکسی حق دارد انتخاب کند که با چه کسانی همنشینی نزدیک تری داشته باشد. البته لزوم ارتباط با اقوام بخصوص اقوام درجه یک و تاثیر شگرف آن در دیگر جنبه های زندگی برکسی پوشیده نیست و کاملا ضروری است.
نکته کلیدی داشتن صحبتی صمیمانه و به دور از هرگونه سوگیری و تعصبات خانوادگی است. اما اگر با کمک مشاور متخصص به این مسئله پی بردید که همسرتان یک فرد درون گراست، می توانید فقط از وی بخواهید در جمع هایی که بسیار ضروری به نظر می رسد حضور یابد. حتما این نکته را در نظر داشته باشید که در کنار شرکت در مناسبات خانوادگی از همسر خود غافل نشوید و برای او نیز زمان و توجه لازم را لحاظ کنید. در نهایت این که بهتر است خودتان نیز جانب احتیاط را رعایت کنید و حدودی را برای این رفت و آمدها قائل باشید تا بتوانید رضایت همسرتان را نیز به دست آورید.(آسیه امیدوار طهرانی- کارشناس ارشد روان شناسی/خراسان)