مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

حمایت از همسر برای درمان خجالت

جام جم سرا:

این که فردی در تعامل با دیگران منزوی شود و به اصطلاح در حضور دیگران در لاک خود فرو رود، می تواند دلایل متعدد و پیچیده ای داشته باشد. به طور معمول اولین قضاوت درمورد چنین افرادی، این است که آن ها خجالتی هستند اما درحقیقت فرآیند پیچیده تری در میان است. با توجه به اطلاعات محدودی که شما از همسرتان ارائه کرده اید، پاسخ داده شده تنها احتمالاتی درمورد مشکل همسر شماست:

کمرویی تا حدودی طبیعی است

پیش از هر چیز باید به این نکته توجه کنید که با در نظر گرفتن سن پایین همسرتان این کمرویی تا حدودی طبیعی است. دخترها زمانی که ازدواج می کنند، معمولا کمی سردرگم هستند. گسترده شدن روابط اجتماعی، پیش از آن که آن ها به صورت جدی وارد اجتماع شوند، سطحی از اضطراب را در آن ها به وجود می آورد که ناشی از مبهم و ناشناخته بودن شرایط جدید است و به مرور زمان این احساس کاهش می یابد. اما اگر این ویژگی همیشگی شخصیت همسر شماست، موضوع کمی متفاوت است.

معمولا کمرویی ناشی از یک تجربه ناموفق است

در وهله نخست باید به جست وجوی این نکته پرداخت که چه ویژگی یا ویژگی هایی در همسر شما وجود دارد که به اجتناب از موقعیت ها و برخورد با افراد جدید منجر می شود. کم رویی، توجهی اضطراب آلود به خویش است. درواقع افراد خجالتی در مواجهه با دیگران، اضطراب شان به درجه ای بالاتر از حد متوسط می رسد. سیستم روانی انسان، در مواجهه با پدیده هایی که از نظر روانی آزاردهنده هستند، تغییراتی می کند. درواقع فرد ناخودآگاه برای مواجه نشدن با موضوعی که خیلی آزارش می دهد، با آن مقابله می کند اگرچه این مقابله ها گاهی آزار دهنده هستند و پیامدهایی مانند خجالتی شدن و گریز از روابط اجتماعی را برای فرد به همراه دارند. این که فرد خجالتی در گذشته چه حوادثی را از سر گذرانده یا چه ناامنی هایی را تجربه کرده است، موضوعی مهم است که باید مورد توجه قرار گیرد.

درواقع اضطرابی که فرد در مواجهه با افراد جدید تجربه می کند، برای او تداعی کننده روابط ناکام گذشته در خانواده، مدرسه یا گروه های دوستی است. در چنین حالاتی، افراد موقعیت جدید را خطرناک برآورد می کنند و این از ویژگی های ذاتی انسان است که وقتی موقعیتی را خطرناک تشخیص دهد، از قرار گرفتن در آن موقعیت اجتناب می کند.

پیشنهادهایی برای حل مشکل خجالتی بودن

افراد بسیاری پیشنهادهایی برای حل چنین مشکلاتی به افراد خجالتی می دهند. به طور مثال تمرین در آینه با فرد یا افراد خیالی، تمرکز نکردن فرد بر قضاوت دیگران از خودش، حفظ ارتباط چشمی با مخاطب، دوری از تکلف و ساده و بی آلایش وارد روابط اجتماعی شدن، خندیدن هنگام افزایش اضطراب، پیدا کردن موضوعاتی که فرد درباره آن ها تسلط کافی دارد و صحبت درباره آن مسائل در جمع و تمرین مکرر می تواند به افراد خجالتی کمک کند. اگرچه این تکنیک ها ممکن است در کوتاه مدت تاثیر داشته باشد، اما درحقیقت دردی را از فرد دوا نمی کند.

بازسازی احساس امنیت برای حل همیشگی مشکل خجالت

این تکنیک ها در واقع نوعی نادیده گرفتن مشکل اساسی و سرپوش گذاشتن بر آن است. فردی که از قضاوت دیگران درباره خودش به شدت مضطرب می شود، خود را کمتر از آنچه هست ارزیابی می کند یا آن قدر ایده آل گراست و از خود توقع کامل بودن دارد که با داشتن کوچکترین نقصی در جمع احساس اضطراب می کند. در چنین وضعیت هایی نیاز است تا به مشکل این افراد عمیق تر و پایه ای تر توجه کرد.این که چه اتفاق یا اتفاقاتی در گذشته و کودکی فرد وجود داشته که ناامنی بنیادینی را در او فعال کرده است، نیاز به تحلیل طولانی مدت دارد. ما اکنون با فردی روبه رو هستیم که مواجهه شدن با موقعیت های جدید اجتماعی سبب برانگیخته شدن اضطرابش می شود و اضطراب بالا سبب می شود رفتارهای ناخواسته ناپخته ای از او سر بزند. این سبک رفتارها سطح اضطراب فرد را بالا می برد و به صورت چرخه معیوب، زنجیروار ادامه می یابد و معمولاً با پیامدهای زیستی-روانی همراه است. به طور مثال، تشدید ضربان قلب، تغییر رنگ چهره، اشکال در تنفس، لرزش بدن و دستان، تغییر درجه صدا، لکنت، خشکی دهان، انزوا طلبی و فرار از فعالیت ها که بسته به سطح اضطراب، درجه ای از این علامت ها را در فرد می بینیم. درواقع تنها کمک شما به همسرتان، پایین آوردن سطح اضطرابش برای درک بی واسطه احساسی است که پشت اضطرابش پنهان شده است. تجربه خشم یا غم از روابط ناکام گذشته یا اکنون یا هر احساسی که پشت اضطراب یا اعتماد به نفس پایین او، پنهان است. درواقع کار اساسی بازسازی احساس امنیت شکل نگرفته یا ضعیف شکل گرفته در همسر شماست. تجربه کردن فضایی امن در کنار شما باعث می شود همسرتان بتواند این احساس امنیت را به موقعیت های دیگر نیز تعمیم دهد. اگر توجه کنید کودکانی که احساس امنیت مناسبی را در خانه تجربه می کنند و درباره علاقه والدین به خود مطمئن هستند، کنجکاوانه به جست وجوی محیط می پردازند اما کودکانی که احساس امنیت پایینی دارند، به والدین خود می چسبند و لحظه ای از کنار آن ها تکان نمی خورند. کار اصلی شما بازسازی این امنیت در همسرتان است. این که او پذیرش بی قید و شرط خودش را از جانب شما به عنوان نزدیک ترین فرد زندگی اش احساس کند باعث می شود که به تدریج این احساس را به بیرون از خانه تعمیم دهد و این مشابه اتفاقی است که در اتاق درمان رخ می دهد. هم چنین نیاز است شما به جنبه هایی از وجود و شخصیت همسرتان توجه کنید و آن را برجسته سازید که خودش توانایی دیدن آن جنبه ها را ندارد. شاید بازگشتن به گذشته و تحلیل و بازسازی زندگی همسرتان در حیطه توانایی شما نباشد، اما به طور قطع ایجاد فضای امن برای همسرتان بر عهده شماست.(ری را سپهری- کارشناس ارشد روان شناسی بالینی/خراسان)


ادامه مطلب ...

جشن تولد عابدزاده همراه با همسر و فرزندانش + عکس

 جشن تولد عابدزاده در کنار همسر و فرزندانش ؛ تصاویرجام جم سرا:

عابدزاده این روزها در حال احداث یک آکادمی فوتبال در شرق تهران است که قرار است در تیرماه افتتاح شود و برای همین این روزها حسابی سرش شلوغ است.

به هر حال اکنون ۱۶ سال از آخرین حضور وی در تیم ملی، ۹ سال از آخرین حضور او در زمین فوتبال و نزدیک به نیم قرن از حضور عقاب آسیا در دنیا می گذرد. و برای ما که او همیشه یکی از محبوب ترین هایمان بوده است خیلی زود گذشت.

 جشن تولد عابدزاده در کنار همسر و فرزندانش ؛ تصاویر

 جشن تولد عابدزاده در کنار همسر و فرزندانش ؛ تصاویر


ادامه مطلب ...

راز قتل همسر در هاله‌ای از ابهام

جام جم سرا: نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده در جایگاه حاضر شد و در توضیح کیفرخواست خطاب به قضات شعبه 71 گفت: سعید که از تاریخ 16آبان سال 89 در بازداشت به ‌سر می‌برد متهم است همسرش فرشته را به قتل رسانده‌ است.
بر اساس گزارش پرونده سعید ساعت 18:40 عصر شنبه با ماموران پلیس تماس گرفت و به آنها گزارش داد همسرش فرشته کشته شده ‌است. او ادعا کرد وقتی وارد خانه شده، جسد همسرش را دیده و بلافاصله ماموران را باخبر کرده است. باوجود انکارهای متهم در خصوص اطلاع داشتن از نحوه وقوع جنایت تحقیقات بازپرس ویژه قتل ادامه یافت و در بررسی‌ها مشخص ‌شد شاهدانی وجود دارند که سعید را حین ورود و خروج به خانه قبل از این حادثه دیده‌اند در حالی‌که سعید مدعی ‌است در طول روز به خانه نرفته و بیرون از منزل مشغول کار بوده است.
ضمن اینکه شاهدی در پرونده وجود دارد که گفته مقتول و متهم را روز حادثه در خیابان در حال جروبحث دیده ‌است. همسایه‌ها نیز شهادت داده‌اند خودرو مقتول را ساعاتی قبل از وقوع این قتل در خانه‌اش دیده‌اند.

نماینده دادستان ادامه داد: «مقتول زمان گزارش قتل به پلیس کاملا خونسرد بود و خونسردی در برابر چنین قتلی غیرطبیعی است و نشان می‌دهد متهم آمادگی مواجهه با چنین صحنه‌ای را داشته. همچنین آلت قتل، چاقویی از سرویس چاقوی مقتول بود که فقط مقتول و قاتل از جای نگهداری این سرویس چاقو مطلع ‌بودند. نکته بعدی اینکه دستشویی و حمام نیز شسته‌ شده ‌بود که به نظر می‌رسد این کار برای ازبین‌بردن آثار قتل انجام شده ‌است. مطابق گفته‌های خانواده مقتول، او زنی بسیار محتاط بود و در خانه‌اش را روی غریبه باز نمی‌کرد.»

نماینده دادستان در ادامه گفت: علاوه بر دلایلی که در جهت مجرم‌دانستن سعید اعلام کردم تاکید می‌کنم پیراهن خونی متعلق به متهم که آغشته به خون مقتول بود نیز کشف شده و با توجه به خشم و کینه‌ای که متهم نسبت به همسرش داشته باوجود اینکه او در مراحل مختلف تحقیقات حاضر به اعتراف نشده به‌عنوان نماینده دادستان تهران درخواست صدور حکم قانونی را دارم.

در ادامه ضمن اینکه خواهران و برادران مقتول به‌عنوان ولی‌دم در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند، یکی از خواهران مقتول که رابطه نزدیکی با فرشته داشت در جایگاه حاضر شد و گفت: خواهرم هشت‌ماه قبل از مرگ با سعید ازدواج کرد. او شوهرش را خیلی دوست داشت اما از همان ابتدا مشکلاتی باهم داشتند. پدر سعید راضی به این ازدواج نبود و می‌گفت فرشته پایین‌شهری است و به ما نمی‌خورد اما اصرار سعید و مادرش و علاقه خواهرم به سعید باعث شد تا آنها به عقد هم دربیایند. خانواده سعید با خواهر من مشکلاتی داشتند. خواهرم زن محجبه‌ای بود اما خانواده شوهرش اینطور نبودند و به‌خاطر این مساله خواهرم مورد انتقاد مادرشوهرش قرار می‌گرفت.

شب قبل از حادثه هم حدود ساعت 12 بود که خواهرم زنگ زد با هم صحبت کنیم صدای تلویزیون می‌آمد و خواهرم آرام صحبت می‌کرد به او گفتم چرا آرام صحبت می‌کنی گفت سعید خانه ‌است من صدای فحاشی سعید به خواهرم را شنیدم. به خواهرم گفتم مشکلت را با صحبت حل کن و کاری نکن که اول زندگی شوهرت روی تو دست بلند کند. عصبانیتش آنقدر شدید بود که آرام نمی‌شد. فرشته به من گفت می‌بینی چه حرف‌هایی به من می‌زند مرتب فحاشی و به همه اعضای خانواده توهین می‌کند. آن شب برادرم خانه ما بود به او گفتم فردا صبح صحبت می‌کنیم حالا برادرمان هست و نمی‌شود حرف زد اما خواهرم روز بعد کشته ‌شد.

خواهر مقتول در ادامه گفت: «فرشته دوست داشت بچه‌دار شود اما سعید به خواهرم گفته ‌بود نمی‌شود بچه‌ داشته‌ باشند و اگر بچه‌دار شود باید جنین را سقط کند. سعید گفته ‌بود اگر خواهرم باردار شود با زن دیگری رابطه برقرار می‌کند. این مسایل خواهرم را خیلی اذیت می‌کرد. وی در مورد رابطه متهم با فرد دیگری گفت: سعید به خواهرم گفته‌ بود زنی پرستار را دیده که معتاد به شیشه بوده و چون پول نداشته به او پول داده ‌است. آنها به همین خاطر با هم دعوا کرده ‌بودند. خواهرم به شوهرش می‌گفت تو نباید پولت را صرف زنان دیگر کنی.»

سپس متهم در جایگاه حاضر شد او اتهام قتل را رد کرد و گفت: «من خودم یکی از شاکیان این پرونده هستم.» او در توضیح آنچه اتفاق افتاده ‌بود گفت: «روز حادثه صبح زود از خانه بیرون رفتم و نزدیک ساعت 7 شب به خانه برگشتم در را باز کردم و دیدم زنم دمر روی زمین افتاده ‌است. اول فکر کردم برق او را گرفته اما بعد دیدم خون روی زمین ریخته ‌است. بلافاصله با مادرم تماس گرفتم و بعد هم به پلیس خبر دادم تا آمدن ماموران یک نخ سیگار کشیدم.»

قاضی در این هنگام به متهم گفت: «تو زن جوانت را در حالی‌که خون‌آلود روی زمین افتاده ‌بود دیدی، بدون اینکه فریادی بزنی و از همسایه‌ها کمک بخواهی و فقط سیگار کشیدی و هیچ واکنش دیگری نشان ندادی ضمن اینکه قبل از زنگ‌زدن به پلیس به مادرت و مدیرت تلفن زدی آیا به نظر خودت این رفتار منطقی است؟ ضمن اینکه دستشویی شسته‌ شده ‌بود. چرا آنجا را شستی؟ چرا با همسرت اختلاف داشتی و برای گفته‌های شاهدان که اعلام کرده‌اند طی روز تو و همسرت را در خیابان دیده و ماشین تو را در مقابل خانه‌ات مشاهده کرده‌اند چه پاسخی داری؟»

متهم گفت: «من آدمی منطقی هستم و سعی می‌کنم در لحظات سخت زندگی‌ام تصمیم‌های درست بگیرم اگر داد می‌زدم و موضوع را به همسایه‌ها می‌گفتم آنها می‌آمدند و وسایل خانه را به‌هم می‌زدند و صحنه قتل به‌هم می‌خورد به همین خاطر هم اول به پلیس زنگ زدم ضمن اینکه باید به مدیرم خبر می‌دادم فردای آن روز نمی‌توانم سرکار بروم.» متهم ادامه داد: «دستشویی را من نشستم وقتی به خانه رسیدم شسته ‌شده ‌بود البته باید بگویم شاهدان هم اشتباه کرده‌اند آن روز من اصلا به خانه نرفتم و روز قبلش با همسرم در خیابان بودم.»

وی همچنین درباره پیراهن خونی‌اش گفت: «آن پیراهن متعلق به من است و انکار نمی‌کنم اما آن را 70 روز بعد از بازداشتم در اداره آگاهی به من نشان دادند نمی‌دانم چطور خونی شده و چه اتفاقی افتاده ‌است. من و همسرم رابطه بسیار خوبی داشتیم. رابطه‌ای که خواهرزنم در مورد آن صحبت کرد مربوط به قبل از ازدواجمان بود و وقتی همسرم خواست آن رابطه را قطع کنم قبول کردم.»

سپس یکی از شاهدان در جایگاه قرار گرفت و شهادت داد خودرو متهم را روز حادثه در پارکینگ خانه دیده است. او گفت: من این زوج را هرروز می‌دیدم. آنها رابطه خوبی داشتند و تعجب کردم که چنین اتفاقی افتاد اما روز حادثه قبل از ظهر ماشین متهم را در خانه‌اش دیدم و کاملا اطمینان دارم. در ادامه زمانی، وکیل‌مدافع متهم در جایگاه قرار گرفت و دفاعیات خود را مطرح کرد. قضات بعد از پایان جلسه دادگاه برای تصمیم‌گیری در این خصوص وارد شور شدند.(فرارو)

Share


ادامه مطلب ...

آداب همصحبتی با همسر

جام جم سرا: زنان به همصحبت شدن با همسرشان علاقه زیادی دارند و به طور مکرر از این ارتباط، در طول زندگی مشترک استفاده می‌کنند، اما گاهی نداشتن مهارت در برقراری ارتباط، نه تنها آنها را در جهت ارتباط صحیح پیش نمی‌برد، بلکه زمینه‌ای برای بروز احساسات منفی چون خشم، حقارت، بی‌اعتمادی، آزار و ناراحتی همسر فراهم می‌آورد. ناآشنایی با باید‌ها و نبایدهای ارتباط کلامی، گفت‌وگوهای زنان را به بن‌بست می‌رساند و به مشاجرات متعدد منجر می‌شود.

به همین دلیل زنان باید با مهارت ارتباطی آشنا و از باید و نبایدهای کلامی و آسیب‌ها و مزایای آن مطلع شوند تا بتوانند از لطماتی که از همین طریق، زندگی مشترک آنها را تهدید می‌کند، جلوگیری کنند.

کلام زنان و خشونت‌های پنهان

گاهی برخی زنان حرف‌هایی می‌زنند که احساسات مردشان جریحه‌دار شده و زمینه اختلاف و جر و بحث ایجاد می‌شود. درباره حرف‌هایی که زنان نباید به همسرشان بگویند، نسخه واحدی وجود ندارد، اما آشکار است باید از عبارات کنایه‌آمیز بشدت پرهیز کنند. از آنجا که پشت هر کلامی احساسی پنهان است، زنان باید بفهمند منظورشان از بیان صحبت‌هایشان چیست و قرار است پشت بند این حرف‌ها، چه نوع احساسی در مردشان ایجاد شود. گاهی زن به منظور تادیب همسر یا ابراز خشم خود، از کلمات کنایه‌آمیز و سرزنشگر استفاده می‌کند و لاجرم از روی آگاهی یا ناآگاهی با حس حسادت یا حقارت مرد بازی می‌کند. اینجاست که احساسات خدشه‌دار شده یا حتی شخصیت تخریب شده مرد، او را به واکنش‌های شدید مجبور می‌کند.

چه‌بسا بسیار خشونت‌های فیزیکی یا کلامی مردان، ماحصل این ضربه کلام خشن زنان در ارتباط با همسرشان است. در حقیقت، خشونت کلام زنان، خشونت رفتاری مردان را سبب می‌شود؛ هرچند خشونت مردان در چنین مواقعی به‌عنوان یک عکس‌العمل نامناسب شناخته می‌شود نه یک عمل نامناسب.

بنابراین زنان باید سعی کنند از اثر سخنان خود و از احساساتی که به موجب آنها در همسرشان ایجاد می‌شود، مطلع شوند تا از کلام‌هایی که به طور ناآگاهانه بر زندگی مشترک‌شان لطمه وارد می‌کند، پرهیز کنند.

نبایدهای کلام را بشناسید

برخی اوقات، زن از روی ناآگاهی و بدون اطلاع از عواقب رفتار خویش، از کلامی استفاده می‌کند که به تحقیر یا آزار همسر منجر می‌شود. گاهی این حس با یک خنده معنادار، اما بدون کلام منتقل می‌شود و گاهی نیز حاصل یک مقایسه تحقیرآمیز یا حتی بیان توانایی یک مرد دیگر در انجام کارهایی است که همسر نمی‌تواند انجام دهد. مثلا ممکن است زن از برتری‌های خانواده خود طوری صحبت کند که همسرش از این که خانواده او در سطح پایین‌تری از آنان قرار دارد، احساس حقارت و ناراحتی کند. حتی گاهی برتری زن در یک جنبه چنان برای مرد تحمل‌ناپذیر است که وقتی زن از خود تعریف می‌کند، مرد احساس می‌کند همسرش قصد دارد برتری خود را به رخ بکشد یا او را تحقیر کند. اینجاست که یک زن فهیم سعی می‌کند حساسیت‌های همسر خود را بشناسد و هرگز از کلامی که ممکن است بوی حقارت داشته باشد یا باعث انگیختگی حس حقارت در مرد ‌شود، استفاده نکند، چرا که بخوبی می‌داند این کلام‌های ناآگاهانه نه تنها باعث ایجاد فاصله بین او و همسرش شده بلکه واکنش‌های رفتاری چندان مناسبی از جانب همسر در انتظارش نیست.

کلام در عین بی‌کلامی

گاهی زن، مستقیم حرفش را به همسر نمی‌گوید، بلکه ممکن است نق بزند، اخمو و ترشرو باشد، بی‌توجه و بی‌تفاوت شود، بهانه‌تراشی کند و... خلاصه آن‌که جوری رفتار کند که این وضع از هزاران حرف کنایه‌آمیز و تلخ، بدتر باشد.

حرف‌های ناگفتنی که به صورت حرکات و رفتارهای غیرکلامی نه چندان خوشایند بروز پیدا می‌کند، پیامدهای بس وخیم‌تری نسبت به حرف‌های کلامی نامطلوب دارد. حرف‌های غیرکلامی گاه با نداشتن معنا و تعریف مشخص، همچون سوهانی، روح مرد را مدام می‌ساید و روز به روز آزرده‌تر و بی‌انگیزه‌ترش می‌کند. به همین علت، یک زن آگاه هرگز بی‌کلامی را به کلام مستقیم ترجیح نمی‌دهد و در نهایت صداقت، با همسر به گفت‌وگو می‌نشیند و حرف‌های دلش را به شریک زندگی‌اش می‌گوید.

کلام‌های نیشدار

زن ممکن است از فرط خستگی به خاطر تکرار یک رفتار ناشایست همسر، برای تنبیه او یا حتی بدون دلیل موجه، از جملات یا عباراتی استفاده کند که حالت طعنه‌آمیز و آزاردهنده داشته باشد، حالتی که برای مردان بسیار منزجرکننده است و موجب دلسردی و کاهش صمیمیت می‌شود. از بین رفتن اقتدار مردانه نه تنها مرد را نسبت به زن سرد و بی‌اعتماد می‌کند، بلکه اثرات پنهانی بر زندگی مشترک و رابطه زناشویی می‌گذارد که گاه جبران‌ناپذیر است. لذا، زن عاقل هرگز از کلامی استفاده نمی‌کند که مرد خانه‌اش را زیر سوال ببرد و محبت و حسن نیتش را خدشه‌دار کند.(ضمیمه چاردیواری/جام جم)

Share


ادامه مطلب ...

انتقاد جنسی از همسر با زبان مناسب

جام جم سرا: یکی از ابعاد مهم زندگی مشترک، روابط جنسی سالم بین زوجین است که به دلبستگی بیشتر آنها می‌انجامد؛ به همین دلیل همسران باید در طول سال‌های متمادی زندگی زناشویی در روابطشان شور و هیجان لازم را داشته باشند تا روابطشان به حالت یکنواخت در نیاید.

انتقادپذیر باشیم

دکتر نرگس رزاقی، روانشناس و مدرس دانشگاه در این باره می‌گوید: همسران باید حساسیت‌های یکدیگر را شناسایی کنند و کاملا ​ انتقادپذیر​ باشند تا روابط آنها سرد و یکنواخت نشود.

وی ادامه می‌دهد: باید به این نکته توجه داشت که انتقاد حتما باید در فضایی نرم و با مهربانی ابراز شود و تحت هیچ شرایطی نباید مسائل دیگر را وارد این گونه انتقادها کنیم. همسران باید با هم قرار بگذارند تا زمانی که در اتاق خواب هستند هیچ گونه مسائل خانوادگی، شغلی و حتی ناراحتی‌های پیش آمده بین خود را به این فضا نیاورند.بعضی از افراد در حل مسائل قدرت ضعیفی دارند و نمی‌توانند مسائل را از هم تفکیک کنند و همین موضوع باعث بروز مشکلاتی در زندگی زناشویی‌شان می‌شود، چون هر چیزی در زمان خودش باید حل شود، اگر شما در حین انتقاد جنسی از همسرتان مشکلات دیگر را مطرح کنید، نه تنها انتقاد اثر خود را از دست می‌دهد، بلکه نتیجه عکس نیز دارد.

باید‌ها و نباید‌های انتقاد جنسی

در کل در بحث انتقاد جنسی، زوجین باید به چند نکته توجه داشته باشند: اول این‌که هدف از انتقاد جنسی چیست و به چه دلیلی و با چه انگیزه‌ای می‌خواهیم از همسر خود انتقاد کنیم، دومین نکته این‌که از چه چیزی می‌خواهیم انتقاد کنیم و سوم این که چگونه و با چه شیوه‌ای انتقاد جنسی‌مان را مطرح کنیم؟ نکته چهارم این‌که چه باید‌ها و نبایدهایی را ​ هنگام انتقاد جنسی رعایت کنیم و پنجمین نکته‌ای که باید به آن توجه کنیم، این است که همسر ما از چه ویژگی‌های شخصیتی برخوردار است؟

دکتر رزاقی معتقد است: مساله مهم دیگر در انتقاد جنسی به کار بردن لحن مناسب است؛ اگر لحن، بد، توهین آمیز و همراه با سردی باشد اثر خود را از دست می‌دهد و باعث دلسردی طرف مقابل می‌شود.

زن و شوهر نباید از بیان انتقاد جنسی خود هدفی جز بهبود روابط زناشویی داشته باشند. نباید انتقاد جنسی به ابزاری برای انتقام‌جویی یا سلطه‌طلبی یا باج‌گیری از همسر تبدیل شود

از انتقاد‌های تحقیرکننده و تهدیدکننده پرهیز کنید. جملاتی مانند زندگی ما به آخر خط رسیده! تو دیگه تغییر نمی‌کنی! دیگه ادامه این زندگی معنا نداره! تو اصلا زن نیستی! و نظایر آن فقط به خراب کردن مسیرهای احتمالی و باقی‌مانده تفاهم و بهبود روابط زناشویی می‌انجامد و هیچ سود دیگری ندارد.

نکته بعدی در انتقادات جنسی، بایدها و نباید‌های انتقادات جنسی است و باید مراقب باشیم در انتقادات خود کلی‌گویی و مبهم‌گویی نکرده و از کلمات همیشه، هیچ‌وقت و هرگز استفاده نکنیم و طوری صحبت کنیم که همسر ما متوجه منظور ما بشود و موضوع انتقاد را بفهمد.

زوجین باید برای یکدیگر بسیار ریز و جزیی با صداقت مشکل یا موردی را که ناراحت‌کننده است، بیان کنند؛ چون فقط در این‌ صورت است که طرف مقابل متوجه می‌شود احیانا چه چیزی را باید تغییر بدهد یا اصلاح کند.

انتقاد باید جنبه توصیفی داشته باشد و همین‌طور در طول انتقاد کردن نباید به دنبال مقصر جلوه دادن طرف مقابل باشیم، بلکه باید سعی کنیم با کمک همدیگر برای مشکل خود راه‌حل پیدا کنیم.

انتقاد جنسی بهتر است به شکل بیان احساس باشد یعنی آنچه را که اتفاق افتاده بیان کنیم و به طور شفاف توضیح دهیم که این مساله از نظر احساسی چه پایانی خواهد داشت یا مثلا واضح بگوییم اگر این مساله ادامه پیدا کند موجب دلسردی‌ام می‌شود.

نکته بعدی در مطرح کردن انتقادهای جنسی این است که شیوه انتقاد فقط کلامی نیست، بلکه می‌توانیم انتقاد جنسی خود را به صورت رفتاری نیز مطرح کنیم و با رفتار یا واکنش‌های احساسی ظریف خود، به صورت غیرمستقیم به همسر خود اعلام کنیم​ از چه چیزی ​ اکراه ​ و از چه چیزی رضایت بیشتری داریم.

انتقاد، نه انتقام

زن و شوهر نباید از بیان انتقاد جنسی خود هدفی جز بهبود روابط زناشویی داشته باشند. نباید انتقاد جنسی به ابزاری برای انتقام‌جویی یا سلطه‌طلبی یا باج‌گیری از همسر تبدیل شود.

اگر از انتقاد به عنوان ابزاری برای انتقام‌جویی استفاده کنیم یا کینه‌توزانه دست به انتقاد جنسی بزنیم، انتقاد فقط به آشفته‌ و وخیم‌تر کردن زندگی مشترک ​ منجر می‌شود​ و در صورتی که بعدها از روی صدق و خیرخواهی بخواهیم از همسرمان انتقاد کنیم معنی‌ای که او از این انتقاد دریافت می‌کند براساس همان ذهنیت قبلی خواهد بود و این کار بیشتر به سوءتفاهم و دامن زدن به اختلافات منجر می‌شود، بنابراین انتقاد جنسی باید فارغ از باج‌گیری، کینه‌ورزی و عوض کردن موضوع مورد مناقشه باشد.

انتقاد و تفاوت شخصیتی

نکته دیگری که باید هنگام انتقاد جنسی رعایت کنیم این است که همسر ما چه شخصیتی دارد؛ اگر او فردی حساس و زودرنج است و اعتماد به نفس پایینی دارد، انتقاد بدون ملاحظه از وی بیشتر به اضطراب و عقب‌نشینی او منجر خواهد شد و همان اندک روابطی را هم که با ما دارد کاهش می‌دهد تا مبادا مجددا با موجی از انتقاد مواجه شود؛ برعکس اگر همسر ما فردی بی‌تفاوت و سهل‌انگار باشد، باید انتقاد جنسی از وی را بسیار جدی‌تر و صریح‌تر مطرح کنیم.

متخصصان یادآوری می‎کنند که مغز، مهم‎ترین نقش را در رابطه جنسی دارد. اگر در اثر انتقاد یا تلقین، به خود بقبولانیم که دچار ناتوانی جنسی هستیم، ممکن است در عمل هم به این وضع دچار شویم

زوجین مراقب باشند در انتقادهای خود طرف مقابل را تحقیر نکنند، چرا که این کار موجب مقاومت و لجبازی طرف مقابل می‌شود و وی را بیشتر از ما دور می‌کند. یادمان باشد هدف ما از انتقاد جنسی برای نزدیک‌تر شدن به شریک زندگی است نه دورتر شدن از او.

دکتر رزاقی به نکته دیگری درباره انتقاد جنسی اشاره می‌کند و می‌گوید: از همه مهم‌تر این​ که در بیان انتقاد، مراقب حفظ عزت نفس طرف مقابلمان باشیم؛ هر زن و شوهری دوست دارد برای طرف مقابل جذابیت داشته باشد و این نکته با پایمال کردن عزت نفس یکدیگر در تضاد است و باعث بدتر شدن مشکل می‌شود.

به طور مثال وقتی کسی انزال زودرس داشته باشد و همسرش مرتب با لحن تحقیرآمیزی در این مورد شکایت کند و با توهین درباره این موضوع، عزت نفس او را پایمال کند، مشکل فرد بدتر می‌شود، بویژه این‌که بیشتر مشکلات جنسی جنبه روانی دارد.

مساله دیگری که در انتقاد جنسی باید مورد توجه قرار گیرد، این است که نه تنها در انتقاد جنسی بلکه در هیچ نوع از انتقادها نباید روی نقطه ضعف‌های طرف مقابل دست بگذاریم، چون فرد در موضع دفاع برمی‌آید و به طور کامل انتقاد نتیجه عکس می‌دهد و بهتر است به طور ویژه در انتقاد جنسی که با عاطفه و روان افراد در ارتباط است، از شیوه خلع سلاح استفاده کنیم؛ یعنی به طور مثال قبل از بیان انتقاد بگوییم که او می‌داند که چقدر دوستش داریم و تحت هر شرایطی در کنارش هستیم و... و این مساله باعث می‌شود طرف مقابل حالت دفاعی نگیرد و انتقاد در کمال آرامش مطرح شود و بیشترین تاثیر را داشته باشد.

انتقاد بر پایه شنیده‌ها، باورها و تصورات، فیلم‌های مستهجن، ماهواره یا ادعاهای سودجویان نیز بی‌پایه و بی‌نتیجه است. زوجین باید بر پایه شناخت از توانایی‌ها و استعداد‌های یکدیگر از هم توقع داشته باشند؛ زیرا تنها در این ‌صورت است که می‌توانند از زندگی زناشویی، احساس رضایت واقعی کنند.یک خطر بزرگ در انتقاد جنسی این است که این انتقاد می‎تواند به صورت پیشگویی‎هایی درآید که خودبه‌خود به حقیقت می‎پیوندد. مرد یا زنی که مرتب به تصور ناتوانایی جنسی مورد انتقاد قرار می‎گیرند، ممکن است عملا‌ دچار ناتوانی شوند. متخصصان یادآوری می‎کنند که مغز، مهم‎ترین نقش را در رابطه جنسی دارد. اگر در اثر انتقاد یا تلقین، به خود بقبولانیم که دچار ناتوانی جنسی هستیم، ممکن است در عمل هم به این وضع دچار شویم؛ برای مثال در بسیاری موارد، ناتوانی در مردان فقط نتیجه ترس از ناتوانی است.

نکته آخر که دکتر رزاقی به آن اشاره می‌کند، این​​که مراقب باشیم در انتقاد خود به کل شخصیت فرد حمله نکنیم، مثل بیان این مطلب که تو آدم بی‌توجه​ و بی‌احساسی هستی؛ حمله به کل شخصیت فرد نه‌ تنها وضع را بهتر نمی‌کند، بلکه باعث می‌شود فرد مقابل بیشتر بر مشکلش پافشاری کند. پس باید توجه کنیم در این نوع انتقاد همان مشکل خاص و آن هم به صورت عینی مطرح شود.(الهام طباطبایی/ضمیمه چاردیواری/جام جم)


ادامه مطلب ...

شناخت همسر از روی رفتار با مادر

جام جم سرا: در ذیل به برخی از رفتارهای پسران با مادرشان و شناخت حاصل از آن اشاره می‌شود.

برخی از پسران در همه شرایط به مشورت با مادرشان نیاز دارند
رفتار مرد بالغی که حتی بعد از ازدواج به مشورت با مادرش نیازمند است و نمی‌تواند بدون دانستن نظر مادر خود تصمیم بگیرد کمی ناامیدکننده به نظر می‌رسد. وابستگی شدید بعضی پسر‌ها به مادرشان خوب نیست. زیرا وابستگی لطمه می‌زند. وابستگی یعنی اینکه ذهن انسان تعطیل بشود و از کار بیفتد و دیگری بجای انسان مدیریت کند. مثلا آقایی بدون اجازهٔ مادرش آب نمی‌خورد. خانم نمی‌تواند این کار مرد را تحمل کند زیرا زن بدنبال تکیه‌گاه می‌گردد و این مرد نمی‌تواند تکیه‌گاه خوبی باشد. اینکار به خود آقا هم لطمه می‌زند زیرا اراده و خودباروی خودش را از دست می‌دهد. اگر روزی این آقا پدر ومادرش را از دست بدهد خیلی لطمه می‌خورد.


منظور بی‌توجهی فرزندان به پدر و مادر نیست، صد البته که احترام به نظرات مادر و پدر ضروری است، ولی وقتی این احترام به صورت یک وابستگی و نیاز در آمده باشد می‌تواند نشانه عدم اعتماد به نفس یک مرد باشد. اگر مردی نتواند به تصمیمات خود اعتماد کند در جلب اعتماد همسر خود نیز موفق نخواهد بود. این افراد به دلیل اینکه از مستقل زندگی کردن می‌ترسند، مرتب از جمله «مادرم می‌گوید، مادرم معتقد است و...» استفاده می‌کنند.

برخی مدام در حال تماس با مادرشان و صحبت با وی هستند
مردی که هر روز با مادرش صحبت می‌کند احتمالا همه چیز از جمله جزئیات رابطه خود با همسرش را به او می‌گوید. این کار به مادر او فرصت و شرایطی برای قضاوت راجع به رابطه پسر و عروسش، و همین طور فرصتی برای سبک سنگین کردن همه اختلاف نظر‌ها و چالش‌های یک رابطه می‌دهد... و زمینه دخالت خانواده پسر در زندگی زوجین را فراهم می‌سازد.

برخی قدردان زحمات مادرشان نیستند
اگر مردی قدر مادرش را نداند، یقینا قدردان همسرش نیز نخواهد بود. چنین افرادی معمولا خودمحور هستند و همیشه خود را محق می‌دانند. از نظر این افراد دیگران به آن‌ها لطف نمی‌کنند، بلکه صرفا وظیفه خود را انجام می‌دهند. آن‌ها هرگز از کسی تشکر نمی‌کنند. خواه از همسرشان، خواه از مادرشان، و خواه از دوستانشان.

عده‌ای از مردان با مادرشان صمیمی نیستند
بعضی از مردان عجول هستند یا وقت و حوصله‌ای برای بودن با مادرشان ندارند. اگر مردی برای رابطه خود با اولین زنی که دوستش داشته است، یعنی مادرش، ارزش قائل نباشد احتمالا با همسر خود نیز صمیمی و نزدیک نخواهد بود. این امر به احتمال زیاد در مورد رابطه او با فرزندانش نیز صادق خواهد بود.

بعضی از پسران، برای زن بودن مادرشان ارزش قائل نمی‌شوند
به رفتار او در ارتباط با خانم‌ها دقت کنید. آیا او با احترام با خانم‌ها رفتارمی کند؟ رفتاری که همسر شما با مادرش دارد، راه خوبی برای پی بردن به شخصیت اصلی او می‌باشد. آیا اوعقاید آن‌ها را به صرف اینکه از طرف یک زن ابراز می‌شود، رد می‌کند و آن‌ها را مجبور می‌کند که حرف او را قبول کنند یا اینکه برعکس با نرمی و با جوانمردی و نیز محترمانه با آن‌ها و نظراتشان برخورد می‌کند. شاید ازدواج کردن با کسی که برای «زن بودن شما» ‌ ارزشی قائل نیست، مناسب نباشد.

برخی مدام در حال ملامت مادرشان هستند
مسلما ممکن است بعضی از زنان، مادران چندان خوبی نباشند. اما وقتی مردی زنی را که او را به دنیا آورده است سرزنش می‌کند یا او را با لحن تند و توهین آمیز مورد خطاب قرار می‌دهد، باید در مورد شخصیت او بیشتر فکر کنیم. البته عصبانیت‌های آنی و زودگذر اگر از حد خاصی تجاوز نکنند طبیعی هستند، ولی وقتی حالت توهین یا کنایه به خود بگیرند و بیشتر از حد خاصی تکرار شوند نشان دهنده عدم احترام به زنان می‌باشد. مردی که حتی در سن جوانی همچنان مسئولیت‌های خود را به گردن دیگران می‌اندازد نمی‌تواند قابل اعتماد باشد چرا که تنبل و نابالغ است.

بعضی از پسران به مادرشان احترام نمی‌گذارند
درست است که بسیاری از مردان و زنان از رفتار مادر خود راضی نیستند، ولی مردی که در برابر شما یا سایر افراد به مادرش بی‌احترامی کند، احتمالا فردی گستاخ و تند است. چنین فردی پتانسیل آن را دارد که در مقابل دیگران به همسر خود نیز بی‌احترامی کند.

مردانی که با مادرشان مثل یک خدمتکار رفتار می‌کنند
بعضی از مردان حتی در سنین بزرگسالی از مادر خود انتظارات عجیب دارند، مثلا انتظار دارند که مادرشان اتاقشان را تمیز کند، برایشان غذا بیاورد و.... مردی که حتی در سن جوانی همچنان مسئولیت‌های خود را به گردن دیگران می‌اندازد نمی‌تواند قابل اعتماد باشد چرا که تنبل و نابالغ است.(ایران فروم)


ادامه مطلب ...

راهنمای رفتار با همسر همیشه مخالف

جام جم سرا همه ما ویژگی‌های شخصیتی‌ای داریم که به‌راحتی تغییر نمی‌کند و متاسفانه اگر نتوانیم با هم به تعامل برسیم، عرصه بر ما تنگ می‌شود و تنش‌های ناخوشایندی را تجربه خواهیم کرد.

همه انسان‌ها معیارهای ناخودآگاهی برای انتخاب همسر دارند مثلا بعضی به‌طور غیرارادی به دنبال همسری هستند که شباهت زیادی به والد محبوبشان داشته باشد. البته عکس این اتفاق نیز رخ می‌دهد؛ یعنی ممکن است فردی از هر کسی که به والدش شباهت دارد، گریزان باشد. بعضی نیز به دنبال کسی هستند که ویژگی‌های او را در وجود خود نمی‌بینند و در واقع با یافتن این آدم، نیمه‌گمشده یا سرکوب‌شده خودشان را می‌یابند. مثلا کسی که اصلا قدرت مدیریت و رهبری ندارد، همسری را انتخاب می‌کند که مدیر مدبری است. در مورد ازدواج یک فرد برونگرا و درونگرا نیز ممکن است چنین خواست ناخودآگاهی باعث ازدواج شده باشد. برای روشن‌تر شدن موضوع باید تعریفی از برونگرایی و درونگرایی داشته باشیم:

برونگرا‌ها:
برونگرا‌ها انرژی خود را از برخورد‌ها و روابط اجتماعی بیشتر و حضور در جمع به دست می‌آورند و علاقه زیادی به فعالیت‌های دسته‌جمعی دارند. مجلس‌گردانی‌، شوخ‌طبعی و بذله‌گویی از خصوصیات بارز این افراد است.

درونگرا‌ها:
گاهی تصور می‌شود درونگرا‌ها علاقه‌ای به ارتباط با دیگران ندارند، اما چنین نیست زیرا برای رفع خستگی، به دست آوردن دوباره انرژی جسمانی و روانی و شادابیشان نیاز دارند زمانی را به خود اختصاص دهند یا به اصطلاح با خود خلوت کنند. انسان‌های درونگرا از دید دیگر افراد جامعه معمولا خجالتی و حتی گاهی مغرور به نظر می‌آیند، اما لزوما خجالتی و مغرور نیستند گرچه شاید درک این رفتار‌ها برای دیگران کمی دشوار باشد.


تمایل به یافتن نیمه‌گمشده

انسان‌های درونگرا واقعا به اینکه فرد دیگری با تعاملات اجتماعی بیشتر، قدرت محاوره بالا‌تر و توانایی‌های ارتباطی گسترده در کنارشان قرار گیرد، احساس نیاز می‌کنند و انسان‌های برونگرا هم به کسی که آرامش بیشتری دارد، قادر به برنامه‌ریزی است، متفکر است و می‌تواند لحظه‌هایی بدون تنش و آرام را مهیا کند، نیاز دارند و شاید این حس نیاز، این دو را به هم پیوند می‌دهد. البته این زوج‌ها هم مانند دیگر زوج‌ها به مشکلاتی برخورد می‌کنند چون الگوهای رفتاری و عادت‌ها در آن‌ها به اشکال مختلفی است و‌گاه نادیده گرفتن امیال طرف مقابل، اختلافاتی را شعله‌ور خواهدکرد.


۴ راه‌حل پیشنهادی

وقتی دو انسان درونگرا و برونگرا رابطه زناشویی خود را شروع می‌کنند، باید بدانند ممکن است هرگز به توافق نرسند مگر اینکه بتوانند به نکته‌های مهم و حساسیت‌برانگیز زندگیشان واقف شوند و در مواردی به تعامل برسند:

۱. یکدیگر را آزاد بگذارند: در پردازش احساسی برونگرا‌ها و درونگرا‌ها تفاوت‌های اساسی وجود دارد بنابراین باید به شرایط واقف باشند و در بروز هیجان‌ها و احساسات از فشار آوردن بیش‌ازحد بر یکدیگر پرهیز کنند.

۲. برنامه‌ریزی مدون داشته باشند: برنامه‌ریزی‌های زندگی چنین زوج‌هایی باید با توافق دوطرفه باشد و مثلا در آن مشخص شود چند بار در ماه قرار است به پیک‌نیک یا خانه فرد خاصی بروند و هر دو طرف نیز باید ملزم به رعایت قوانین باشند. قابل پیش‌بینی بودن برنامه‌ها به هیچ‌کدام فشاری وارد نمی‌کند.

۳. به یکدیگرفرصت دهند: در زندگی مدرن یا نیمه‌مدرن امروزی، عملا زندگی مشترک مدت کوتاه‌تری پیدا کرده و به ۸ تا ۱۲ شب و آخر هفته‌ها محدود شده است. پس این ساعت‌های کوتاه باهم‌بودنشان باید باکیفیت باشد. مثلا طرف برونگرا بدون اینکه احساس طرد شدن به او دست دهد، باید شرایط روانی همسرش را درک و برایش فضای آرام و خصوصی مهیا کند و بعد از مدتی کنارش برود و با او صحبت کند. البته‌گاه همسر درونگرا همچنان می‌خواهد تنها باقی بماند. در این صورت همسر برونگرا باز هم باید فرصت دیگری به او بدهد اما به تلاشش برای برقراری ارتباط با همسرش ادامه دهد.

۴. نه خیلی زود، نه خیلی دیر: در نحوه حل مشکلات، تفاوت‌های عمده‌ای بین این برونگرا‌ها و درونگرا‌ها دیده می‌شود. انسان‌های برونگرا باید در مقابل اصرار شدید ذهنیشان برای حل موضوع در‌‌ همان لحظه مقاومت کنند چون اقدام‌های سریع برای حل مشکل با بی‌اعتنایی و حتی خشم طرف درونگرا همراه خواهد بود. برونگرا‌ها حتما باید در این مواقع شرایط را درک و کمی تامل کنند. بحث را به تعویق بیندازند و آن را به زمان دیگری موکول کنند. درونگرا‌ها هم باید بدانند که همسر برونگرا تحمل اینکه مدت‌ها در انتظار بماند تا مساله حل شود، ندارد.

۴ مشکل ارتباطی همسران متضاد

همسرانی که یکی از آن‌ها برونگرا و دیگری درونگراست ۴ مشکل اساسی خواهندداشت:

۱. تفاوت در تفریح‌ها: یکی از طرفین به مهمانی‌های شلوغ علاقه دارد ولی دیگری علاقه‌مند است در یک محیط آرام و با یک دوست صمیمی خوشگذرانی کند. مکان‌های تفریحی مورد علاقه این دو کاملا متفاوت است.

۲. شیوه بیان احساسات: یک درونگرا ممکن است کمی در بیان احساساتش مشکل داشته باشد در حالی که یک فرد برونگرا درباره همه‌چیز راحت صحبت می‌کند.

۳. شیوه ارتباطی: فرد برونگرا علاقه‌مند است تمام اتفاق‌هایی که در طول روز افتاده، برای همسرش تعریف کند، موسیقی گوش دهد یا صدای تلویزیون را بالا ببرد ولی یک درونگرا ترجیح می‌دهد با ورود به خانه به استراحت بپردازد، کمتر صحبت کند و هر وقت می‌لش کشید حرف بزند.

۴. شیوه حل مسائل: یک فرد برونگرا دوست دارد وقتی مشکلی بروز می‌کند، به سرعت وارد عمل شود و موضوع را فیصله دهد در صورتی که فرد درونگرا به آرامش نیاز دارد و از درگیری اجتناب می‌کند.

این‌ها موارد پررنگ و پر تعارض زندگی چنین زوج‌هایی هستند و بخش مهمی از داستان زندگی بسیاری از چنین زوج‌هایی را که به مراکز مشاوره مراجعه می‌کنند، به خود اختصاص می‌دهند اما این زوج‌ها چگونه می‌توانند مشکلاتشان را با هم حل کنند؟ (دکتر سامرند سلیمی - روان‌پزشک و روان‌درمانگر، ‌عضو هیات علمی دانشگاه علوم‌پزشکی تهران/سلامتیران)


ادامه مطلب ...

۳ توصیه برای زندگی با همسر افسرده

جام جم سرا: اولین توصیه‌ای که می‌توان در این زمینه به شما ارائه کرد دریافت راهنمایی از پزشک همسرتان است. چراکه با توجه به‌شناختی که او از همسر شما و روحیاتش و همچنین روند درمان دارد، بهتر می‌تواند راهنمای شما باشد. علاوه بر آن، پیگیری درمان و جلوگیری از ادامه دار شدن افسردگی از ضروریات محسوب می‌شود. با این حال ضمن آرزوی سلامتی برای همسرتان، به این نکات توجه کنید.

۱ - از آنجا که افراد افسرده خود را مملو از عیب، نارسایی و به طور کلی فاقد هر گونه ارزشی می‌دانند و از اتفاقات اطرافشان این گونه برداشت می‌کنند که اتفاقات منفی به علت بی‌ارزشی خود آنهاست و یا‌ گاه حتی با استفاده از کلمات نامناسب به توصیف خود می‌پردازند، شما به عنوان همسر می‌توانید نقش موثری در تغییر این احساسات وی داشته باشید.
با تدارک دیدن فعالیت‌هایی که همسرتان به طور قطع می‌تواند در آن‌ها موفق شود نادرستی افکارش را به او نشان دهید. به او یادآور شوید که همیشه دوستش دارید و این مشکل نیز مانند همه مشکلات تمام می‌شود و مجددا خواهید توانست با یکدیگر به اهدافی که داشتید برسید.

۲ - یکی دیگر از ویژگی‌های افراد افسرده رضایت نداشتن از محیط و موقعیت زندگی خویش است. این گونه افراد تصور می‌کنند برای حل مشکلات راهی وجود نخواهد داشت و نهایتا خود و اطرافیانشان را غرق در بدبختی می‌بینند. می‌توانید با خاطر نشان کردن جنبه‌های مثبت هر اتفاق و یا موقعیت‌های مختلف، این احساس را از همسرتان دور کنید.
همان طور که می‌دانید برای هر مشکل راه حل‌های متعددی وجود دارد ولی افراد افسرده همیشه بد‌ترین حالت را متصور می‌شوند؛ بنابراین می‌توانید در شناساندن راه حل‌های مختلف به همسرتان کمک کنید. به همسرتان بگویید که بار‌ها با کمک او توانسته‌اید از پس حل مشکلات برآیید.

۳ - ویژگی دیگر که به دنبال دو ویژگی بالا می‌آید بدبینی به آینده است. افراد افسرده به علت اینکه خود را ناتوان می‌دانند و بد‌ترین حالت ممکن را برای هر اتفاق درنظر می‌گیرند این تصور را دارند که شرایط کنونی تغییری نخواهد کرد و در آینده نیز حتی بد‌تر از اکنون خواهد بود. شما می‌توانید با اصلاح افکار همسرتان و اثبات اینکه شرایط می‌تواند رو به بهبود باشد این افکار مزاحم را از همسرتان دور کنید. کمک به شناسایی فرصت‌های مناسبی که در پیش است (البته نه خیال بافی) می‌تواند اوضاع را تا حدی بهتر کند. (سیمین قربانی- کار‌شناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)


ادامه مطلب ...

همسر شلخته من

جام جم سرا: تمام کارها بر عهده من است. چند وقتی است احساس می‌کنم توان سابق را ندارم.از شلختگی همسرم به ستوه آمده‌ام. از این‌که همیشه باید پشت سر او راه بروم و وسایلش را جمع کنم و حتی مراقب باشم لوازم مهمش گم نشود، احساس بدی دارم. وقتی کارهای فرزندانم را انجام می‌دهم، با خودم می‌گویم: هنوز کودک هستند اما همسرم و شلختگی‌اش مرا خسته کرده......

پاسخ مشاور: شما به عنوان یک زن، در زندگی‌تان باید به چند نکته توجه کنید وگرنه ممکن است خستگی روحی‌تان باعث نابود شدن زندگی مشترک‌تان بشود. هر کس یک آستانه تحمل دارد و بالاخره لبریز می‌شود و صبرش را از دست می‌دهد. باید طوری برای زندگی‌تان برنامه‌ریزی کنید که این اتفاق نیفتد. زنگ خطر‌های روحی را جدی بگیرید و به فکر برطرف کردن موانعی باشید که نمی‌گذارد احساس آرامش کنید.

درست است که رسیدگی به کارهای خانه و فرزندان در اولویت یک زن قرار دارد، اما فراموش نکنید اگر خودتان و زندگی شخصی‌تان را در آنها خلاصه کنید، هم به زندگی و نیازهای خودتان بی‌توجه بوده‌اید و هم فرزندانتان را از داشتن مادری شاد و راضی محروم کرده‌اید. یک زن باید برای خودش، علایقش، رویاهایش و رشد علمی و اجتماعی‌اش، برنامه‌ریزی داشته باشد. مطالعه، ورزش، دیدار با دوستان را در برنامه روزانه خود بگنجانید تا این حس خستگی از شما دور شود.

با همسرتان صحبت کنید و از او بخواهید با تصمیم جدید شما همکاری کند. برای شروع لازم نیست یک مرد مرتب و منظم شود، همین که یکی از عادات قبلش را ترک کند، کافی است. مثلا لباس‌هایش را روی زمین نریزد. قدم به قدم برای اصلاح رفتار او اقدام کنید. خیلی از ما خانم‌ها ترجیح می‌دهیم خودمان با سرعت بالاتر کاری را انجام دهیم تا به همسرو فرزندانمان بگوییم آن کار را چگونه باید انجام دهند. در صورتی که در طول زمان به ضررمان خواهد بود. (ندا داوودی/ضمیمه چاردیواری)


ادامه مطلب ...

وای... این همسر وسواس پدرم را درآورده

جام جم سرا: تازه این همه ماجرا نیست، کیفم را باید در جای مخصوصی همان‌جا دم در بگذارم، روزی چند بار دستانم را ضد عفونی کنم، مراقب باشم یک وقت آب از دستانم چکه نکند که آن‌وقت باید یک خانه‌تکانی درست و حسابی انجام دهیم. همسر من آن‌قدر وسواسی و به قول خودش تمیز است که زندگی را برایم غیرقابل تحمل کرده است. هر روز قانون جدیدی برای حفظ پاکیزگی در خانه تصویب می‌شود، این خانه دیگر جای زندگی نیست....

پاسخ مشاور: همسر شما مبتلا به یک اختلال روحی است و این کارها را از روی قصد و برای آزار شما انجام نمی‌دهد. وسواس یک بیماری آزاردهنده روانی است که در زیر شاخه بیماری‌های اضطرابی قرار می‌گیرد. فرد وسواسی برای کم شدن تنش روحی و اضطراب درونی نوعی اجبار برای تکرار یک عمل خاص را درون خود احساس می‌کند.وسواس دو نوع فکری و عملی دارد که اگر همسرتان فقط به نوع عملی آن گرفتار است، کار درمان او راحت‌تر می‌شود.وسواس شست‌وشو از معروف‌ترین انواع وسواس است اما فقط به همین جا ختم نمی‌شود، شمارش افراطی برای کنترل دقیق همه‌چیز، نظم بیش از حد، چک کردن‌های خسته کننده و... همه این‌ها می‌تواند جز اعمال وسواسی باشد.

واقعا زندگی با کسی که اصرار دارد همه چیز آلوده است و باید مدام در حال شست‌وشو باشید کار خیلی سختی است، اما فراموش نکنید که او فقط وسواس دارد. یک بیماری که می‌تواند درمان شود. اگر همسرتان به دلیل مشکل ریوی همیشه سرفه می‌کرد، او را برای این کار سرزنش می‌کردید؟ باید از این مشکل هم عبور کنید و بهترین راه عبور از مشکلات زندگی مشترک، رسیدن به این باور است که حفظ زندگی اولین اولویت را دارد پس برای آرامش بیشتر باید به درمان او کمک کنید.اغلب افراد وسواسی نمی‌پذیرند که دچار یک بیماری هستند و فکر می‌کنند که تمیز بودن یک ویژگی مثبت است، اما باور کنید که همسرتان از روی لذت چند بار دستانش را نمی‌شوید. اگر شرایط روحی‌اش را درک کنید، تحمل این زندگی و کمک برای بهبود آن راحت‌تر می‌شود.با مهربانی و همدلی به او کمک کنید و راجع به وسواس مطالعه کند. وقتی ببیند که رفتارهای به ظاهر عادی او جزو رفتارهای وسواس گونه تعریف شده است، حتی اگر به زبان نیاورد، فکر تغییر به ذهنش خطور خواهد کرد.

وسواس از بیماری‌های اضطرابی است، پس سعی کنید با فراهم کردن آرامش برای او کاری کنید که اضطراب کمتری را تجربه کند. هر چه اضطرابش بیشتر شود، برای فروکش کردن آن اعمال وسواسی بیشتری را نشان می‌دهد. (ندا داوودی/ضمیمه چاردیواری/جام جم)


ادامه مطلب ...