مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

عزیزترین مرد ​زندگی من

جام جم سرا:

سقفی که پدرم با کار بی‌وقفه و مهربانی پنهانش برپا کرده بود و این داستان تمام پدرهای دنیاست که در پشت صحنه زندگی صبح زود می‌روند و شب می‌آیند اما مرد شماره یک خانه هستند. یادم می‌آید هنگام شیطنت، مادرم می‌گفت: بگذار تا پدرت بیاید شکایتت را می‌کنم؛ و این بهترین تهدید دنیا بود، تهدیدی که اول و آخرش امنیت بود. شب که می‌شد پدرم چشمکی می‌زد و با یک پس گردنی شیرین، هم مادرم را راضی می‌کرد و هم مرا.

دیگر روزهای کودکی من گذشته است و روزگار جوانی پدرم نیز. من جوان شده‌ام و گرد کهنسالی، سیاهی موهای پدرم را خاکستری کرده است. موهای سفیدی که او را وقار و غرور و ابهت بخشیده است و من خوب می‌دانم که در پس هر تار سفید مویش، چه غم‌ها که نتوانستند خم به ابرویش آورند.

روزی که خبر قبولی دانشگاهم را به او دادم، اشک در چشمانش حلقه زد و گفت الهی زنده باشی که خستگی از تنم درآمد. دستش را بوسیدم و گفتم: شما و خستگی؟ باور ندارم!

حالا پدرم پیر شده است، گاهی اخم می‌کند و عصبانی می‌شود، کمی بی حوصله شده و سروصدای بچه‌ها اذیتش می‌کند. هنوز مثل جوانی‌اش، گاهی با مادرم بحث می‌کند، بیماری قلبی و مرض قند، مشت مشت قرص را به او تحمیل می‌کند اما او، قهرمان زندگی من است و همچون کوهی توانم می‌بخشد. فقط می‌توانم بگویم:

عزیزترین مرد زندگی من! وقتی پشتوانه گرم تمام روزهای زندگی‌ام هستی، وقتی روز تعطیل و غیرتعطیلت برای آسایش من فرقی با هم ندارد، وقتی همیشه دلشوره اکنون و آینده من سهم هر روزت است، پس تمام 365 روز، روز شماست.(شیما نادری/ضمیمه چاردیواری)


ادامه مطلب ...

عزیزترین مرد ​زندگی من

جام جم سرا:

سقفی که پدرم با کار بی‌وقفه و مهربانی پنهانش برپا کرده بود و این داستان تمام پدرهای دنیاست که در پشت صحنه زندگی صبح زود می‌روند و شب می‌آیند اما مرد شماره یک خانه هستند. یادم می‌آید هنگام شیطنت، مادرم می‌گفت: بگذار تا پدرت بیاید شکایتت را می‌کنم؛ و این بهترین تهدید دنیا بود، تهدیدی که اول و آخرش امنیت بود. شب که می‌شد پدرم چشمکی می‌زد و با یک پس گردنی شیرین، هم مادرم را راضی می‌کرد و هم مرا.

دیگر روزهای کودکی من گذشته است و روزگار جوانی پدرم نیز. من جوان شده‌ام و گرد کهنسالی، سیاهی موهای پدرم را خاکستری کرده است. موهای سفیدی که او را وقار و غرور و ابهت بخشیده است و من خوب می‌دانم که در پس هر تار سفید مویش، چه غم‌ها که نتوانستند خم به ابرویش آورند.

روزی که خبر قبولی دانشگاهم را به او دادم، اشک در چشمانش حلقه زد و گفت الهی زنده باشی که خستگی از تنم درآمد. دستش را بوسیدم و گفتم: شما و خستگی؟ باور ندارم!

حالا پدرم پیر شده است، گاهی اخم می‌کند و عصبانی می‌شود، کمی بی حوصله شده و سروصدای بچه‌ها اذیتش می‌کند. هنوز مثل جوانی‌اش، گاهی با مادرم بحث می‌کند، بیماری قلبی و مرض قند، مشت مشت قرص را به او تحمیل می‌کند اما او، قهرمان زندگی من است و همچون کوهی توانم می‌بخشد. فقط می‌توانم بگویم:

عزیزترین مرد زندگی من! وقتی پشتوانه گرم تمام روزهای زندگی‌ام هستی، وقتی روز تعطیل و غیرتعطیلت برای آسایش من فرقی با هم ندارد، وقتی همیشه دلشوره اکنون و آینده من سهم هر روزت است، پس تمام 365 روز، روز شماست.(شیما نادری/ضمیمه چاردیواری)


ادامه مطلب ...

همسر شلخته من

جام جم سرا: تمام کارها بر عهده من است. چند وقتی است احساس می‌کنم توان سابق را ندارم.از شلختگی همسرم به ستوه آمده‌ام. از این‌که همیشه باید پشت سر او راه بروم و وسایلش را جمع کنم و حتی مراقب باشم لوازم مهمش گم نشود، احساس بدی دارم. وقتی کارهای فرزندانم را انجام می‌دهم، با خودم می‌گویم: هنوز کودک هستند اما همسرم و شلختگی‌اش مرا خسته کرده......

پاسخ مشاور: شما به عنوان یک زن، در زندگی‌تان باید به چند نکته توجه کنید وگرنه ممکن است خستگی روحی‌تان باعث نابود شدن زندگی مشترک‌تان بشود. هر کس یک آستانه تحمل دارد و بالاخره لبریز می‌شود و صبرش را از دست می‌دهد. باید طوری برای زندگی‌تان برنامه‌ریزی کنید که این اتفاق نیفتد. زنگ خطر‌های روحی را جدی بگیرید و به فکر برطرف کردن موانعی باشید که نمی‌گذارد احساس آرامش کنید.

درست است که رسیدگی به کارهای خانه و فرزندان در اولویت یک زن قرار دارد، اما فراموش نکنید اگر خودتان و زندگی شخصی‌تان را در آنها خلاصه کنید، هم به زندگی و نیازهای خودتان بی‌توجه بوده‌اید و هم فرزندانتان را از داشتن مادری شاد و راضی محروم کرده‌اید. یک زن باید برای خودش، علایقش، رویاهایش و رشد علمی و اجتماعی‌اش، برنامه‌ریزی داشته باشد. مطالعه، ورزش، دیدار با دوستان را در برنامه روزانه خود بگنجانید تا این حس خستگی از شما دور شود.

با همسرتان صحبت کنید و از او بخواهید با تصمیم جدید شما همکاری کند. برای شروع لازم نیست یک مرد مرتب و منظم شود، همین که یکی از عادات قبلش را ترک کند، کافی است. مثلا لباس‌هایش را روی زمین نریزد. قدم به قدم برای اصلاح رفتار او اقدام کنید. خیلی از ما خانم‌ها ترجیح می‌دهیم خودمان با سرعت بالاتر کاری را انجام دهیم تا به همسرو فرزندانمان بگوییم آن کار را چگونه باید انجام دهند. در صورتی که در طول زمان به ضررمان خواهد بود. (ندا داوودی/ضمیمه چاردیواری)


ادامه مطلب ...

اختراع من

جام جم سرا: رضا چند سالی از من بزرگ‌تر و تازه وارد دبیرستان شده بود. با پول‌های دستمزد کار کردنش در مغازه نجاری، موتور مینی‌یاماهای قراضه‌ای خریده بود که فقط شکل ظاهری‌اش شبیه موتور بود. روشن نمی‌شد. حتی برای آن که به خانه بیاورندش هم روی گاری چهار چرخی گذاشتنش که به امانت از میوه‌فروش سر چهار راه گرفته بودند.

با فریاد دوباره رضا به خودم آمدم: «نمی‌خوای بیایی... باشه عیب نداره. من هم می‌دونم چیکار کنم...» صحبتش را بریدم و گفتم: «آخه چیکار کنم؟» نگاهی غضب‌آلود به من کرد و گفت: «بیا با دستمال این بنزین‌هایی که ریخته رو زمین رو جمع کن....»

با بی‌میلی بلند شدم و شروع به دستمال کشیدن زمین کردم.

رضا گفت: «من می‌رم تا سر خیابون براش قطعه بگیرم. بر گشتم یه قطره بنزین روی زمین نباشه ها... .»

نگاهی به چهره حق به جانبش کردم و گفتم: «برو... باشه.»

رضا که از در خانه بیرون رفت به سرعت برگشتم زیر سایه درخت توت و روی یونولیت رنگ و رورفته‌ای لم دادم. دستم هنوز بنزینی بود. انگشتم براحتی به درون یونولیت فرو رفت. بنزین یونولیت را آب می‌کرد. کشف این موضوع برایم جذاب بود. یونولیت را تکه تکه کردم و مقداری بنزین از بشکه روی آن ریختم. مایع لزجی از ترکیبشان به وجود می‌آمد که بوی خوبی داشت. درست مثل چسب، اصلا خود چسب بود. از این کشف به خودم می‌بالیدم تشت بزرگی را آوردم و تمام یونولیت را درونش انداختم و دبه بنزین را رویش خالی کردم. خمیری شیری رنگ و البته چسبناک از ترکیب این دو ماده به وجود آمده بود، مانند ملات بنایی. هنوز مشغول کند و کاو در اختراع جدیدم بودم که صدای در خانه آمد. آجان بود که در آستانه ایستاده بود. به من که رسید نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و محکم پرسید: «این چیه؟»

با صدایی لرزان گفتم: «همممم... چسبه خودم امروز اختراعش کردم. بنزین ریختم رو یونولیت و این طوری شد.»

آجان هم که از کشف من کمی متعجب شده بود، اما نمی‌خواست متعجب جلوه کند انگشتی به چسب‌ها کشید و گفت: «کشف کجا بود. من موقع سربازیم واسه درز سوسک و مورچه‌ها از اینا درست می‌کردم. خیلی عالیه واسه درزگیری.» نگاهی به من کرد و نشست روبه‌روی تشت و انگشتی در مایع فرو برد و گفت: «نوچ... شله... باید سفت‌تر بشه. برو یه کم یونولیت از انباری بیار...» به سمت انباری دویدم در راه برگشت آجان مشت کرده بود در چسب‌ها و هی با دست ورزشان می‌داد. لحظه‌ای بعد هر تکه یونولیت بیشتر که آب می‌شد در بنزین، چسب هم غلیظ‌تر می‌شد. آجان هم مدام از کارهایی که با این چسب در دوران سربازی کرده است، تعریف می‌کرد. آجان رو به من گفت: «باید مثل ملات بشه. به دست نچسبه.» و هر بار با گفتن این جمله یونولیت بیشتری به مایع اضافه می‌کرد.

دقایقی گذشت، اما اتفاقی نیفتاد. با ناخن چسب‌های مانده به دستم را می‌کندم که آجان رو به من گفت:‌ نمی‌دانم چرا آن‌طور که باید نمی‌شود. زمان ما یونولیت‌ها این طور نبود. هنوز جمله‌اش تمام نشده بود که صدای زنگ درآمد. آقا سید روحانی محل پشت در بود. آجان آرام گفت: «آسید اومده واسه حساب و کتاب نذری امسال. ببین برو جلوی در بهش بگو...» جمله‌اش را برید و گفت: «نه خودم می‌رم.» دوان دوان سمت در رفت، اما در میانه راه بازگشت و آرام گفت: «با این دست چه جوری برم بیرون. دست‌هایش زمخت شده بودند. گفتم: «آجان دست‌هایت را بمالی به هم، چسب‌ها کنده می‌شه.» با گفتن این جمله آجان دست‌هایش را به هم رساند تا با مالاندن چسب‌ها از هم جدا شوند ولی انگار چسب‌ها این‌گونه بدتر به هم می‌چسبیدند. لحظه‌ای نگذشت که آجان ایستاده بود میانه حیاط و البته دو دستش به هم چسبیده بود. مریم خواهرم در گوشه‌ای از حیاط ریز ریز گریه می‌کرد و مدام داد می‌زد: «باید زنگ بزنیم به آتش نشانی» مادرم می‌گفت: «شاید با چاقو بشه دست‌هایش را از وسط جدا کرد.» اما آجان همین طور عرق می‌ریخت و زیر چشمی به من نگاه می‌کرد. نگاهم که به دبه بنزین افتاد از هر چی کشف و اختراع بود خسته شده بودم. در همین حین فکری به ذهنم رسید. بنزین را آوردم و روی دست‌های آجان ریختم... .

***

همسایه‌ها دیگر به خانه خود بازگشته بودند. آجان در حالی که با دستمالی چسب‌های مانده روی دستش را پاک می‌کرد به آسید می‌گفت: «در زمان سربازی‌ام من این چسب را می‌ساختم تا لانه مورچه‌ها را درز بگیرم، نمی‌دانم این یونولیت‌ها چرا این طوری بودند!» (مهدی نورعلیشاهی/ضمیمه چاردیواری/جام جم)


ادامه مطلب ...

کودک بدرفتار​ من

جام جم سرا: روان‌شناسان معتقدند بهترین روش مواجهه با بدرفتاری کودکان، شناسایی علت بدرفتاری است. با شناخت هدف کودک از بدرفتاری، می‌توان با انتخاب راهکاری مناسب که اغلب متناسب با آن رفتار بد است با مشکل رفتاری کودک مقابله کرد و باعث توقف یا مانع شدت گرفتن آن شد.

جلب توجه، اعمال قدرت، انتقامجویی و عاجز جلوه دادن خود، ازجمله علت‌های بدرفتاری کودکان است.

سبک‌های تربیتی، رفتار و گفتار والدین، تقلید و همانندسازی از اطرافیان و شرایط و موقعیت زندگی در یادگیری این گونه رفتارها نقش بسزایی دارد. به دیگر سخن، فقدان احساس تعلق در کودک، منجر به احساس ناامنی و انزوای شدید وی می‌شود. به همین دلیل، ممکن است کودک برای پر کردن این خلأ احساسی، دست به کار شود و از روش جلب توجه برای نشان دادن احساس تعلق خود استفاده کند. دسته‌ای دیگر از کودکان، خود را بسیار ضعیف و ناتوان می‌بینند و فکر می‌کنند شایسته هیچ چیزی نیستند؛ این حالت برای آنان دردآور است و ممکن است حس جبران را در آنان تحریک کند تا آنجا که احتمال دارد با رفتارهای خود، دیگران را کنترل کنند یا با القای این فکر به دیگران «هیچ کس نمی‌تواند مرا کنترل کند»، اعمال قدرت کنند. کودکانی که احساس بی‌اهمیت بودن کرده و گمان می‌کنند هرگز به حساب نمی‌آیند، ممکن است برای جبران احساس بی‌ارزشی خود، تصمیم به مجازات یا انتقام از دیگران بگیرند یا کودکانی که احساس ناتوانی و عجز می‌کنند و خود را بدون پشتیبان می‌دانند، به احتمال زیاد با پذیرش ناتوانی، خود را نزد دیگران بی‌کفایت و عاجز نشان می‌دهند. برای روشن شدن مساله مثالی می‌زنیم. کودکی اسباب‌بازی‌های خود را مرتب نمی‌کند، چون می‌خواهد والدینش به او یادآور شوند و مجددا آن را گوشزد کنند. او با این کار خواهان جلب توجه است. کودکی دیگر به آن دلیل اسباب‌بازی‌های خود را مرتب نمی‌کند تا به والدینش بفهماند، آنها نمی‌توانند او را به آنچه متمایل به انجامش نیست، وادار و مجبور کنند. کودکی دیگر برای عصبی و خشمگین کردن والدین خود، ممکن است اسباب‌بازی‌هایش را مرتب نکند، چون می‌خواهد با والدینش مقابله و با انتقام گرفتن، احساس آسیب‌دیدگی خود را جبران کند و در نهایت کودکی به دلیل ترس از پذیرش مسئولیت یا به قصد نپذیرفتن مسئولیت، اسباب‌بازی‌های خود را مرتب نمی‌کند تا به والدینش بفهماند ناتوان است و باید او را راحت بگذارند و انتظار هیچ فعالیتی از او نداشته باشند، چنین کودکی با نشان دادن احساس عجز و بی‌کفایتی و توسل به رفتارهای اجتنابی سعی می‌کند از اعتماد به نفس خود محافظت کند.

با توجه به آنچه گفته شد، می‌توان گفت بدرفتاری کودک، راه‌حلی برای برطرف کردن مشکل است. بنابراین والدین باید بتوانند علت این بدرفتاری‌ها را بشناسند و برای رفع مشکل به کودک کمک کنند، اما برای بسیاری از والدین سخت است علت بدرفتاری کودک را از علل چهارگانه، شناسایی و آنها را از هم تفکیک کنند. باید بگوییم نگران نباشید. شما می‌توانید با فراگرفتن دو روش ساده، هدف کودک از بدرفتاری‌هایش را به یکی از آن چهار علل یاد شده، نسبت بدهید و با توجه به علت، درصدد رفع مشکل کودکتان برآیید. این دو روش عبارتند از:

به درون خودتان مراجعه کنید

فرض کنید فرزند شما رفتار نامطلوبی انجام داده و با آن که او را ادب کرده‌اید، نتیجه‌ای نگرفته‌اید و او همچنان به رفتار بد خود ادامه می‌دهد. در این حالت آرامش خود را حفظ کنید و به درون خودتان سفر کنید. ببینید در قبال رفتار ناخوشایند فرزندتان، چه احساسی دارید و دوست دارید چه عکس‌العملی نشان دهید. توجه به احساس و عکس‌العملی که بر اثر بدرفتاری کودک در شما ایجاد شده می‌تواند در تشخیص علت بدرفتاری کودک، کمک شایانی به شما کند. اگر خشمگین و عصبی هستید، هدف کودک جلب توجه است. اگر احساس ترس و تهدید دارید، شاید کودکتان قصد قدرت‌نمایی دارد. اگر احساس ناراحتی و دلخوری می‌کنید، انتقامجویی می‌تواند هدف کودک باشد؛ ولی اگر به عنوان پدر / مادر کودک احساس بی‌کفایتی می‌کنید، بی‌شک قصد فرزندتان چیزی جز ایجاد بی‌کفایتی و عاجز جلوه دادن شما نیست.

عکس‌العمل کودک را زیر نظر داشته باشید

اگر کودک با وجود تذکر و هشدار شما، همچنان به رفتار بد خود ادامه دهد، بدانید هدفی جز جلب توجه ندارد؛ اما اگر به صحبت و خواسته شما بی‌اعتنایی کرد یا بر شدت رفتارش افزود، به احتمال زیاد، قدرت‌نمایی هدف اوست. اگر رفتار کودک آزرده‌خاطرتان کرد و منجر به ناراحتی و جریحه‌دارشدن احساس‌تان شد، بی‌شک کودک انتقام گرفتن را هدف بدرفتاری خود قرار داده و در نهایت، ابراز عجز و ناتوانی کودک و درخواست کمک از والدین و تسلیم شدن شما در مقابل درخواست وی، نشان‌دهنده احساس بی‌کفایتی است و علت بدرفتاری کودک از آن نشات می‌گیرد.

پس از شناخت علت بدرفتاری کودک و چگونگی تشخیص اهداف کودکان از بد‌رفتاری، بهتر است با راهکارهایی برای مواجهه با رفتار نامطلوب فرزندتان آشنا شوید.

چگونه با جلب توجه کودک مقابله کنید

همه انسان‌ها نیازمند توجه هستند، اما برخی افراد بیش از دیگران خواستار این حس بوده، طالب توجه همیشگی و انحصاری هستند. روان‌شناسان معتقدند شدت این حس، در کودکان نسبت به بزرگ‌ترها بیشتر است و بسیاری از کودکان با دریافت احساس خوب از جلب توجه، سعی می‌کنند نهایت استفاده را از این کشف خویش ببرند و برای پیشبرد اهداف خود بیشتر به آن متوسل شوند. گاهی اتکای بیش از حد کودک بر جلب توجه و از سوی دیگر، تقویت این حس از جانب والدین باعث می‌شود هم کودک و هم والدین دچار مشکلاتی شوند. به همین دلیل بر والدین هوشیار واجب است با اتخاذ تدابیری خاص در تربیت، به فرزندشان بیاموزند جلب توجه نیاز بحق آنهاست ولی باید بدرستی برآورده شود. به این منظور پیشنهاد می‌شود:

از میزان توجهات منفی خود بکاهید

اگرچه رفتارهای منفی کودک، باعث ناراحتی و عصبانیت‌تان می‌شود ولی برای موفقیت در کنترل رفتار کودک، بهتر است از میزان توجه خود به رفتار منفی کودک بکاهید. هر قدر بیشتر حساسیت نشان دهید شدت رفتار نامطلوب کودک بیشتر خواهد شد. بدانید کودکان بیشتر متمایلند رفتارهایی را تکرار کنند که با انجام آنها، توجه والدین را به خود جلب کنند. برای مقابله با این خواسته کودک، کمی صبور باشید و سریعا مقابل رفتار نامطلوب کودک، هرچند کوچک و جزئی، واکنش نشان ندهید. به جای برخورد مثبت با رفتار کودک مثلا با گفتن «پسر خوب از این کارها نمی‌کند»، «عزیزم، این کار را نکن» و... یا برخورد منفی با رفتار کودک مثلا «دیگه دوستت ندارم»، «کاری نکن تنبیه‌ات کنم» و... سعی کنید از روش «نادیده گرفتن سنجیده» استفاده کنید و با توجه به نوع و شدت رفتار منفی کودک، کمتر به رفتار نامطلوب او توجه کنید.

به رفتار مطلوب و دلخواه توجه داشته باشید

اصلی در روان‌شناسی کودک می‌گوید: «اگر رفتارهای مثبت بیش از رفتارهای منفی مورد توجه قرار گیرند، احتمال تکرار آنها نیز افزایش می‌یابد». با توجه به این اصل مهم، بهتر است رفتارهای مطلوب و مثبت کودک را مورد توجه قرار دهید و رفتارهای نامطلوب و منفی کودک را نادیده بگیرید. با اجرای این اصل، بی‌شک فرزندتان هم متوجه خواهد شد برای جلب توجه شما، باید چه رفتارهایی انجام دهد و از چه رفتارهایی دوری کند.

کمتر حرف بزنید و بیشتر عمل کنید

اگر زمان زیادی را صرف صحبت کردن یا توضیح دادن کنید کودک، شما را جدی نمی‌گیرد. بنابراین پیشنهاد می‌شود خواسته و تقاضای خود را به کودک بگویید و پیامد مثبت و منفی فرمانبری یا سرپیچی را برایش توضیح دهید. فقط لازم است یک بار درخواست خود را بیان کنید و متعاقب آن به چیزی که گفته‌اید عمل کنید. مثلا به کودک یک بار بگویید وسایلش را مرتب کند، بعد از اتاق خارج شوید. بعد از گذشت چند دقیقه، اگر کودک اطاعت نکرد، باید متوجه پیامد منفی رفتارش شود. شما باید تنبیه مورد نظر را بی‌فوت وقت اجرا کنید و به هیچ وجه از اشتباه کودک چشمپوشی نکنید. کودک به این طریق خواهد دانست که خود مسئول این تنبیه است و دیگران را نباید به خاطر سهل‌انگاری و بی‌توجهی خود، مقصر بداند.

حس جلب توجه کودک را ارضا کنید

با محول کردن برخی کارها می‌توانید در جهت رفع‌کردن احساس جلب توجه کودک گام بردارید. مثلا می‌توانید با توصیه کارهایی چون خرید برخی مایحتاج خانه، چیدن سفره، گردگیری خانه و جمع و جور کردن اتاق به کودک، به او در دریافت این حس کمک کنید. کودک با انجام این گونه فعالیت‌ها، احساس مفید بودن می‌کند و توجه مثبت دیگران را نیز به دست می‌آورد.

احساس تعلق را به کودک القا کنید

با بیان عباراتی چون تو مایه افتخار منی، از داشتن فرزند گلی مثل تو به خودم می‌بالم، از تو راضی هستم و... یا با گفتن کلمات محبت‌آمیزی چون نازم، عزیزم، امیدم، بهترینم، دختر / پسر خوبم می‌توانید حس تعلق داشتن را به فرزندتان انتقال دهید.

بی‌قید و شرط به فرزندتان محبت کنید

به دنبال دلیل یا بهانه‌ای برای در آغوش گرفتن فرزندتان نباشید. گاهی اوقات لازم است بی‌هیچ دلیل خاصی او را در بغل گرفته، نوازش کنید و ببوسید. اگر محبت بی‌دریغ خود را در همه حال ارزانی کنید، بی‌تردید کودکتان نیز متوجه علاقه فراوان شما نسبت به خود می‌شود و خواهد دانست شما در هر شرایطی او را دوست دارید و برای دریافت مهر و محبت شما لازم نیست کار خاصی انجام دهد یا حرفی بزند.

چگونه با قدرت‌نمایی کودک مقابله کنید

هدف کودک از قدرت‌نمایی نشان دادن توانایی است.با شناخت و فهم علت نمایش قدرت نه‌تنها می‌توان پاسخ بهتری به این رفتار کودک داد بلکه می‌توان خشم خود را نیز مهار کرد. از سوی دیگر، والدین آگاه می‌توانند از این فرصت برای هدایت رفتار کودک استفاده و با تقویت رفتارهای سازنده‌تری در جهت احساس توانایی، رفتارهای اشتباه را متوقف کنند. به این منظور بهتر است:

با کودکتان درباره آنچه می‌تواند انجام دهد صحبت کنید، نه آنچه نمیتواند.

به جای بیان جمله‌ای منفی که نشان‌دهنده نتوانستن کودک است و منجر به مقاومت و رفتار دفاع جویانه می‌شود، می‌توانید با جملات مثبت از رفتارهای قابل انجام کودک صحبت کنید. مثلا به جای این که بگویید: «حق بازی کردن نداری، مگر آن که وسایل اتاقت را جمع کنی»، به کودکتان بگویید: «اول وسایل اتاقت را جمع کن و بعد بازی کن.»

بدرفتاری‌های کودک را متذکر شوید

بر رفتارهای نامطلوب کودک تمرکز کنید. سعی کنید هرگز شخصیت او را زیر سوال نبرید. بدانید اعمال کودک غیر‌قابل تحمل و ناپسند است، اما خود کودک مورد پذیرش و قابل احترام است؛ مثلا، به جای این که به کودک بگویید: «تو بسیار شلخته هستی» بگویید: «وسایل اتاقت به هم ریخته است». به این طریق کودک را مورد توجه قرار داده‌اید و فرصت و اجازه تغییر در او ایجاد کرده‌اید.

به کودک مسئولیت بدهید

با توجه به توانایی‌های کودک، کارهای خاصی را به او واگذار کنید و وی را برای انجام آنها تشویق کنید. به این طریق کودک احساس توانایی کرده و قدرت کسب می‌کند.

درباره قوانین و عواقب رفتارها با کودک صحبت کنید

درباره رفتارهای نامطلوب با کودک گفت‌وگو و به صورت مشارکتی قوانینی را وضع کنید. بهتر است برای اِعمال پیامدها تصمیم بگیرید و از عواقب مثبت یا منفی اجرا یا تخطی از قوانین نیز صحبت کنید. در این صورت، حتی زمانی که رفتاری مغایر با قرارداد رخ دهد، کودک با شما مقابله نمی‌کند زیرا پیش از این با شما به توافق رسیده است.

از کودک نظرخواهی کنید

در انجام یا تصمیم‌گیری برخی امور خانه، کودک را دخالت دهید و از او مشورت بگیرید. بهتر است برای تشویق کودک، هرازگاه پیشنهادهای او را بپذیرید و در برخی موارد طبق نظرات او رفتار کنید.

به کودک حق انتخاب بدهید

برای مقابله با مقاومت کودک، از روش حق انتخاب استفاده کنید. گزینه‌های مختلفی به کودک معرفی کنید و از او بخواهید یکی از آنها را انتخاب کند.

چگونه با حس انتقام کودک مقابله کنید

وقتی کودکتان به انتقام متوسل می‌شود، ممکن است رفتارهایی انجام دهد که باعث شود شما عصبی و برآشفته شوید و ناگهان از کوره در بروید و رفتارهایی از خود بروز دهید که اوضاع را وخیم‌تر کند. برای مقابله بهتر با این رفتار کودک، بهتر است از راهکارهای پیشنهادی زیر استفاده کنید:

فهرستی از نکات مثبت فرزندتان تهیه کنید

با تهیه این فهرست می‌توانید کودکتان را درکل ببینید نه در جزء. به دیگر سخن، تهیه این فهرست به شما کمک می‌کند تا بدانید اگر فرزندتان یک رفتار منفی دارد، در مقابل آن رفتاری مثبت هم موجود است. با این نگاه، کودکتان را قابل تحمل خواهید دید و کمتر احساس باخت و رنجش خواهید کرد. از این فهرست می‌توانید در مواقع لزوم برای تمجید و تشویق کودک نیز استفاده کنید.

هرگز تلافی نکنید

معمولا کودکان هنگام انتقامجویی برای جریحه‌دار کردن احساسات یا جری کردن والدینشان از بددهنی و ناسزاگویی استفاده می‌کنند. در چنین مواقعی ممکن است والدین مستاصل شوند و مقابله به مثل کنند و به کودک فحش و ناسزا بدهند. این رفتار دوسویه، اشتباهی است که منجر به تشکیل دور باطلی می‌شود که گاه نمی‌توان آن را پایان داد.

رفتارهای مثبت را تشویق کنید

بر رفتارهای مثبت بیش از رفتارهای منفی او توجه کنید. هرگاه عمل مثبتی را در کودک دیدید بلافاصله تشویق و تحسین کنید. به جملات تشویقی خود توجه بسیار داشته باشید. سعی کنید رفتار مثبت را بزرگ‌نمایی کنید و آن رفتار را مورد توجه بسیار قرار دهید، نه آن که رفتارهای منفی پیشین را در مقابل رفتار مثبت قرار دهید. مثلا به جای آن که بگویید: «این رفتار خوب بود نه مثل آن روز که...» می‌توانید بگویید: «این رفتارت چقدر زیباست، من که خیلی خوشحال شدم.»

برخی والدین به جای تشویق، کودک را مورد سرزنش قرار می‌دهند؛ مثلا می‌گویند: «چه عجب، این رفتار از تو بعید است»، «از این کارها هم بلد بودی ما نمی‌دونستیم؟!» و...

آرامش و خونسردی خود را حفظ کنید

گاهی ممکن است کودک شما به قدری گستاخی کند که قادر به تحمل نباشید، در چنین مواقعی، بر عصبانیت لحظه‌ای خود غلبه داشته باشید و با ترک موقت موقعیت، آرامش خود را بازیابید.

چگونه با احساس بی‌کفایتی کودک مقابله کنید

اگر در تربیت خود احساس بی‌کفایتی می‌کنید یا کودکتان را فرد ناتوانی می‌بینید، بهتر است به جای احساس دلسردی و ناامیدی به موارد زیر توجه کنید:

برای تربیت درست وقت بگذارید

احساس بی‌کفایتی، حسی کشنده و ویرانگر برای کودک است، دایره عمل این حس بسیار گسترده است و می‌تواند بر دیگر ابعاد زندگی کودک نیز تاثیر بگذارد. بنابراین بر والدین آگاه واجب است تا دیر نشده، درصدد رفع این مشکل برآیند.

به فرزندتان نشان دهید که بعضی اوقات اشتباه کردن رفتاری طبیعی است.

زمانی که کودکتان در انجام رفتاری شکست خورد یا خطایی مرتکب شد، می‌توانید با پرسش‌هایی چون به نظرت چه کار باید کرد که دفعه بعد این اتفاق نیفتد؟ می‌توانی دفعه بعد جبران کنی یا با بیان داستان‌هایی که نشان می‌دهد افراد بعد از شکست خوردن، توانسته‌اند به موفقیت‌های بسیاری دست یابند، کودک را دلگرم و امیدوار سازید.

از کودک کارهایی بخواهید که بتواند انجام دهد

هنگام دستور دادن یا درخواست تقاضایی از کودک، به شرایط و توانایی‌های او توجه داشته باشید. هرگز کارهایی را به فرزندتان واگذار نکنید که قادر به انجام دادن نباشد.

هر تلاش و موفقیت کوچکی را تشویق کنید

هر بار که کودکتان توانست از عهده فعالیت‌ها و وظایف محوله، هرچند کوچک و جزئی، بخوبی برآید، او را به طرق مختلف تشویق کنید و به او این حس را القا کنید که می‌تواند موفق‌تر از الان هم باشد، به شرط آن که بخواهد و تلاش کند.

خودگویی مثبت را به کودک یاد دهید

به فرزندتان یاد دهید که راجع به خود جملات مثبت و امیدوارکننده بگوید: «من می‌توانم موفق شوم»، «من دوست‌داشتنی هستم»، «من این کار را انجام می‌دهم» و... بیان این جملات باعث می‌شود کودک در خود احساس توانایی و کفایت کند و برای ظهور توانایی‌هایش تمام تلاش خود را به کار گیرد.

هرگز تسلیم نشوید

زمانی که فرآیند جبران را آغاز کردید، در همه حال کنار فرزندتان باشید. این امر بسیار زمان بر است، اما شما نباید ناامید و دلسرد شوید. صبر داشته باشید و هرگز به خاطر بی‌تابی کودک یا بی‌حوصلگی، کار کودک را خودتان انجام ندهید. (نسرین صفری- مشاور خانواده/ضمیمه چاردیواری/جام جم)


ادامه مطلب ...

همسر پرمشغله من

جام جم سرا: من به نبودن‌هایش​ عادت کرده بودم. فرزندانمان هم همین‌طور، اما چند وقتی است احساس تنهایی می‌کنم. او مرد خوبی است ولی هیچ وقتی برای با ما بودن ندارد. دلم می‌خواهد بیشتر با هم باشیم. هر بار که به او می‌گویم، کار را بهانه می‌کند و معتقد است، باید به جای نارضایتی قدردان او باشم که به خاطر رفاه ما این‌قدر خود را به آب و آتش می‌زند، اما من راضی نیستم و دلتنگی‌ام هر روز بیشتر می‌شود.

پاسخ مشاور: مشکلی که شما به آن اشاره کردید، چیزی است که در بسیاری از خانه‌ها اتفاق می‌افتد. در خانه شما همسرتان سرگرم کار است و شما چون خانه‌دار هستید، فرصت کافی برای رسیدگی به فرزندان دارید که این نکته مثبتی است، اما از طرفی به همین دلیل جای خالی ایشان را بیشتر احساس می‌کنید که به اعتقاد من، این هم نکته مثبتی است. اگر شما هم شاغل بودید، شاید این جای خالی را با کار پر می‌کردید که آن‌وقت فاتحه زندگی مشترک و احساسات فرزندانتان خوانده می‌شد. همین که نبود همسرتان را احساس کرده‌اید و می‌خواهید کاری بکنید تا ایشان حضور بیشتری داشته باشد، بسیار خوب است.

مشکلات اقتصادی که این روزها جزء جدا نشدنی زندگی‌ها شده، بهانه خوبی برای کار بیشتر ایجاد کرده است. البته بسیاری از مردان مجبور هستند به همین دلیل ساعات زیادی را خارج از خانه باشند و در برخی مواقع اشتغال خانم‌ها هم به همین دلیل است، اما گاهی زیاده‌خواهی شما می‌تواند به این نیاز دامن بزند. ممکن است همسرتان زندگی را مد نظر داشته و برای ساختن آن تلاش کند که بیش از حد یک زندگی معمولی باشد. اگر چنین است با او صحبت کنید و بگویید که داشتن آسایش و امکانات در حد معمول برایتان کافیست و آرامش برایتان اولویت اول را دارد. چیزی که برای به دست آوردن آن نیاز دارید تا همسرتان زمان بیشتری را با شما بگذراند.

اگر نوع کار ایشان یا مسائل اقتصادی اجازه نمی‌دهد زودتر به خانه برگردند، برنامه‌ای برای ساعات حضورشان داشته باشید که از با هم بودن نهایت استفاده را ببرید. البته با خود ایشان برای این برنامه هماهنگ باشید. اگر فقط یک روز هفته را می‌توانید با هم صبحانه بخورید، این کار را به بهترین شکل ممکن انجام دهید. گاهی صبحانه‌تان را بیرون از منزل و در طبیعت میل کنید و اگر در خانه هستید با نوع غذایی که آماده می‌کنید و رسیدگی به ظاهر خود، حضور در خانه را برایشان مطبوع کنید. به این فکر کنید که همسرتان برای آسایش شما تلاش می‌کند پس با بدخلقی و غر زدن باعث دور شدن بیشتر از یکدیگر نشوید و بگذارید بفهمد که شما قدر تلاش او را می‌دانید و حضورش برای شما از هر چیزی ارزشمندتر است. این مشکل آن‌قدر بزرگ نیست که خوشبختی‌تان را خراب کند. در مورد آن با همسرتان گفت‌وگو کنید. هیچ کسی از این‌که بداند طرف مقابل دلتنگ بیشتر با او بودن شده است، ناراحت نمی‌شود. (ضمیمه چاردیواری)

ندا داوودی


ادامه مطلب ...

همه دختران سرزمین من

جام جم سرا: برای اولین بار سال 1385 یک روز به نام دختران، توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی و براساس پیشنهاد فرهنگسرای دختران نامگذاری شد. از این‌رو روز تولد حضرت فاطمه معصومه(س)، با عنوان «روز ملی دختران» اعلام و فرهنگسرای دختران هم به عنوان دبیرخانه دائمی روز ملی دختران انتخاب شد.

بدون تردید توجه به اهمیت و ضرورت این روز و فرصت‌های آن، همچنین دقت در وضع دختران می‌تواند از این روز فرصتی مغتنم برای کار جمعی در مورد دختران بسازد تا زمینه‌های حرکت‌های بزرگ و تغییر و تحولات درخشان برای توسعه و بهبود زندگی دختران فراهم شود. این نامگذاری فرصتی است که شاید لازم بود خیلی پیش از این‌ها اتفاق می‌افتاد و اکنون که زمینه آن فراهم شده، بی‌توجهی به آن، با توجه به سرعت تحولات حوزه زنان و دختران، ممکن است زیان‌های فرهنگی اجتماعی بزرگی را همراه داشته باشد.

دختران، منشأ خیر و برکت

در ایام قدیم، نه‌تنها در کشور عربستان، بلکه در سایر کشورها نیز جایگاه دختران و زنان بسیار پایین بوده است و همان طور که همه می‌دانیم، قبل از اسلام در کشور عربستان، دختران معصوم و بی‌گناه را زنده به گور می‌کردند، اما در همان سال‌ها با آمدن اسلام، جایگاه زن ارتقا می‌یابد و دین اسلام دختر را به عنوان «ریحانه»، یعنی شاخه گل ظریف نام می‌برد و در کل، می‌توان گفت، اسلام به زن شخصیت داد و اثبات این مدعا هم احادیث فراوانی است که از پیامبر(ص) در مورد خیر و برکت و شان و شخصیت زن وجود دارد.

مریم‌سادات طباطبایی، کارشناس حوزه زنان، در گفت‌وگو با جام‌جم در این باره می‌گوید: حدیث‌های معتبر موجود درباره دختران، نشان‌دهنده اهمیت قائل شدن اسلام به شان و شخصیت دختران و زنان است؛ پیامبر(ص) در این باره فرموده‌اند که خجسته هستند و مبارک دخترانتان و یا این‌که بهترین فرزندان شما دخترانتان هستند و از پیامبر(ص) نقل شده است که هر کس سرپرستی دو یا سه دختر را داشته باشد، با من در بهشت خواهد بود.

طباطبایی می‌افزاید: این احادیث در دین اسلام به این معنا نیست که کسی که فرزند پسر تربیت می‌کند، ارزش ندارد، اما چون دختران دلسوزتر و حساس‌ترند و بنا بر روحیه خاص و حساس‌شان بیشتر به پدر و مادر از نظر عاطفی و احساسی خدمت می‌کنند، بیشتر از پسران برای والدین‌شان مایه خیر و برکت هستند.

دختر ایرانی، نماد حیا و پاکدامنی

از دیرباز دختر مسلمان ایرانی به متانت و داشتن حجب و حیا، معروف و بیشتر آنها در این زمینه مایه افتخار خانواده‌ها بوده‌اند.

اما این‌که در مواردی این روزها در رعایت حجاب و عفاف، بویژه در شهرهای بزرگ دچار مشکل شده‌ایم، مساله دیگری است و بحث بر سر این‌که چه چیز باعث شده​ حجاب، که سال‌های نه چندان دور شاخص حیا و پاکدامنی زنان و دختران ایرانی بوده است، این روزها در بین بعضی از جوانان کمرنگ شود، هم خود بسیار مفصل است اما نکته اینجاست که حیا و عفت سرچشمه همه زیبایی‌هاست و در فقدان حیا، هیچ کار زیبایی انجام نمی‌شود و هیچ کار زشتی ترک نمی‌شود، حیا همان دگرگونی حال و انکسار و دوری گزینی از کار زشت است؛ بخصوص آن‌که انسان احساس کند ناظری او را می‌بیند و آگاهی و نظارت خداوند، عامل برانگیختن حیا و غفت است.

دکتر فاطمه محمدبیگی، استاد دانشگاه و فعال حوزه زنان، در این باره با اشاره به کمرنگ شدن عفت در بین جوانان، می‌گوید: امروزه ما بحران عفت داریم و یکی از دلایلش این است که سال‌های گذشته کار فرهنگی بسیار کمی روی این مساله انجام شده است، باید مهارت استفاده از حجب و حیا را به دخترانمان آموزش دهیم، بعد عفت و حیا را در دخترانمان زنده کنیم، دلایل کم شدن حجب و حیا در بین جوانان و بویژه دختران را شناسایی کنیم و بدانیم یکی از دلایل عمده آن، ماهواره و ورود فرهنگ غربی به کشورمان است.

محمدبیگی، می‌افزاید: آموزش به خانواده‌ها در زمینه مزایا و معایب ماهواره و همچنین استفاده درست از تکنولوژی‌های روز دنیا، مهم‌ترین مساله در پررنگ‌تر کردن حجب و حیا و عفاف است. در بحث پوشش و لباس در زمینه حجاب و عفاف هم باید از طریق فرهنگ بر ​ مادران اثرگذار بود و همین طور آموزش به دخترانی که در آینده‌ای نه چندان دور مادر می‌شوند، چون مادرها در این زمینه از هرکس دیگری ​ بر دخترانشان تاثیرگذارترند.

وی می‌افزاید: مشکل موجود این است که به کارهای فرهنگی بودجه چندانی داده نمی‌شود و کار فرهنگی آن طور که باید و لازم است، انجام نمی‌شود، در صورتی که دشمن می‌داند در پروژه‌های جنگ نرم از طریق فرهنگ وارد شود و در بیشتر موارد جنگ نرم، دختران و مادران ما سربازان این جبهه هستند، و همه باید تمام تلاش خود را به کار بریم تا این سربازان را خط‌شکن بار نیاوریم و اگر دختران و مادران این سرزمین بدانند که با حیا و عفاف و هوشیاری خود با دشمن می‌جنگند و باور کنند که سربازان این جبهه هستند و مهم‌تر از همه، خود را باور کنند، بسیاری از مشکلات در این زمینه حل می‌شود.

فاطمه محمدبیگی: استفاده فراوان دختران از تکنولوژی‌های موجود و وقت‌گذرانی‌های زیاد آنها، باعث شده بیشترشان به صورت تک‌بعدی بار بیایند، به این صورت که در مهارت‌های کلی زندگی و همین طور مهارت‌های کلامی، گفت‌وگوی صحیح با آقایان و مهارت‌های زنانه ضعف دارند

دختران امروز، مادران فردا

اساس و بنیان هر خانواده‌ای را مادران تشکیل می‌دهند، و بی‌شک مادران امروز، دختران دیروز بوده‌اند و دختران امروز، مادران فردا هستند. سرمایه‌گذاری درست​ روی دختران با عنوان تربیت بنیان‌های محکم برای تشکیل خانواده‌های سالم، شاید بهترین نوع سرمایه‌گذاری باشد.فاطمه محمدبیگی با اشاره به شکاف زیاد بین دختران امروز و مادرانشان، می‌گوید: امروزه​ استفاده فراوان دختران از تکنولوژی‌های موجود و وقت‌گذرانی‌های زیاد آنها با وسایل ارتباطی و ​ تکنولوژی‌های نوظهور در این وسایل مثل برنامه‌های رایگان ارتباطی در تلفن‌های همراه، باعث شده است که بیشتر آنها به صورت تک‌بعدی بار بیایند، به این صورت که در مهارت‌های کلی زندگی و همین طور مهارت‌های کلامی، گفت‌وگوی صحیح با آقایان و مهارت‌های زنانه ضعف دارند.

وی می‌افزاید: وقتی دختران امروز ما می‌خواهند مادر شوند، اول از همه باید زن باشند، اما مشکل اینجاست که دختران ما می‌خواهند کارهای پسرانه انجام دهند و بر اساس یافته‌های پزشکی، اخلاق و رفتار جنس مخالف روی ترشح هورمون‌ها هم تاثیر گذاشته و رفتارها و اخلاق پسرانه باعث ترشح هورمون‌های مردانه در دختران شده و دختری در جلد دختر، اما با روحیات پسرانه ایجاد می‌کند. این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد که این موضوع در مورد همه دختران صدق نمی‌کند و یکی از راه‌های جلوگیری از به وجود آمدن این مشکل، جلوگیری از اشتغال بیش از حد بانوان و دختران در کارهای نه‌چندان زنانه است. یکی دیگر از راه‌ها، این است که به مادران آموزش داده شود که دختر شما باید دختر باشد و این مادران هستند که می‌توانند بر دخترانشان از این لحاظ تاثیر مثبت داشته باشند و ظرافت‌های دخترانه و زنانه را به آنها آموزش دهند.

دکتر محمدبیگی معتقد است که از طرف دیگر باید به دختران آموزش داد که حضور اجتماعی زنان نباید به طور صرف با اشتغال باشد بخصوص این مورد درباره کسانی که احتیاج صرف مادی به درآمد حاصل از اشتغال ندارند بیشتر صدق می‌کند، و آنها می‌توانند از راه‌های دیگر، مثل کارهای فرهنگی و حتی تربیت فرزندان، به عرصه اجتماع وارد شوند و یا به شغل‌های پاره‌وقت بپردازند؛ و همچنین باید به دختران در سنین دبیرستان آموزش داد که در بیشتر موارد مادر شاغلی که تمام وقت خود را بیرون از خانه سپری می‌کند و وقت بسیار کمی برای فرزندان و زندگی اش می‌گذارد، نمی‌تواند مادر و همسر بسیار خوبی باشد.

رابطه دخترها و مادرها

دختر بیش از همه، به محبت و علاقه مادرش نیازمند است، این‌که مادر او را در آغوش بگیرد، ببوسد و نوازش کند. بیشتر دخترانی که از محبت بی‌دریغ مادر سرشار می‌شوند و در محیطی آرام زندگی می‌کنند، به طور معمول، اعتماد به نفس بالایی دارند؛ بنابراین مادران باید عشق و محبت خود را به دخترانشان نشان دهند و به او اطمینان دهند که دوستش دارند و عاشقش هستند.

مرضیه مشتاقی: دو نکته مهم در رابطه مادر و دختر که باعث هر چه بهتر شدن آن می‌شود، یکی احترام گذاشتن متقابل آنها به یکدیگر و دیگری اظهار محبت به همدیگر است

دکتر مرضیه مشتاقی، روان‌شناس و مشاور خانواده، با اشاره به این‌که مادران در رشد عاطفی دختران تاثیر بسزایی دارند، می‌گوید: اگر مادر نتواند نقش خودش را به عنوان یک فرد مقتدر و قوی و قاطع، ایفا کند از لحاظ تربیت دختر و در آموزش دادن به او به عنوان مادر آینده، دچار مشکل می‌شود.

وی ارتباط مادر و دختر را به یک لوله تشبیه می‌کند که اگر خار و خاشاکی در آن باشد باعث می‌شود از آن سر لوله، ناخالصی‌هایی بیرون آید اما اگر این لوله لایروبی شود، هر آنچه در این ارتباط از مادر به دختر به عنوان تربیت و انتقال مسائل آموزشی انجام گیرد، همان طور تاثیر خالص می‌گذارد و یادگیری درست انجام می‌شود. این روان‌شناس در ادامه می​افزاید: دو نکته مهم در رابطه مادر و دختر که باعث هر چه بهتر شدن آن می‌شود، یکی احترام گذاشتن متقابل آنها به یکدیگر و دیگری اظهار محبت به همدیگر است که اگر مادر و دختر این دو نکته را رعایت کنند بی‌شک یکی از بهترین رابطه‌های دنیا را می‌توانند داشته باشند که به آرامش و سلامت روان هر دو کمک شایانی می​کند. به طور حتم مادر در تربیت دختر مهم‌ترین نقش را ایفا می‌کند؛ از مهم‌ترین اهداف تربیت دختران که افزون بر خودسازی و پرورش باورهای دینی، آشنا کردن آنان با فنون و شیوه‌های زندگی مانند شیوه همسرداری، فرزندپروری، همسایه داری و معاشرت با مردم است، بیشتر بر عهده مادر است، به این معنا که دختران در کنار فراگیری اندیشه‌های دینی و آموختن رفتارهای اسلامی، نقش‌آفرینی در عرصه‌های گوناگون زندگی را نیز بیاموزند و بیشتر از هرکسی وظیفه مادر است که از کودکی به آموختن نقش‌ها به فرزندان و بویژه دختران‌شان بپردازد؛ زیرا محیط خانه مناسب‌ترین فضا برای نقش‌آموزی دختران است و مادر، شایسته‌ترین معلم و راهنما برای دختر به شمار می‌رود.

رابطه دخترها و پدرها

پدر باید همیشه برای دختر پناهگاه و تکیه‌گاه باشد و همین طور دختران تا زمانی که در خانه پدری هستند، باید در آغوش امن و مهربان پدران جایی داشته باشند و از نظر عاطفی، رابطه پدر و دختر آنقدر اهمیت دارد که خلا این رابطه می‌تواند مشکلات بسیار زیادی​ به بار آورد.

تحقیقات نشان می‌دهد هر چه رابطه پدر با دختر بهتر و صمیمانه‌تر باشد، احتمال کمتری دارد که دختران مرتکب خلاف شوند، نمرات درسی بهتری می‌گیرند و می‌توانند دوستی‌های بهتری با دیگران برقرار کنند اما این رابطه علاوه بر این تاثیرات در کوتاه مدت، تاثیرات طولانی‌مدت دیگری نیز در پی دارد؛ ثابت شده است ​ خانم‌هایی که روابط بهتری با همسرانشان دارند و از نظر روانی و جسمی از سلامت بهتری برخوردارند، در نوجوانی رفتار بهتری با پدرانشان داشته‌اند.

در تحقیق دیگری محققان به این نتیجه رسیدند که هر چه رابطه‌ پدر با دخترش صمیمانه‌تر و نزدیک‌تر باشد، دختر در سن بالاتری به بلوغ می‌رسد؛ و اگر در مورد عوارض بلوغ زودرس دختران اطلاعاتی داشته باشید، به ارزش بیش از پیش پدر در مورد این مساله هم پی می‌برید.

مریم‌سادات طباطبایی، فعال حوزه زنان، در این باره می‌گوید: متاسفانه امروزه نقش پدر‌ها در خانه بسیار کمرنگ شده و پدران بیشتر از پیش، به دلیل وجود مسائل و مشکلات اقتصادی، مجبور به گذراندن وقت در بیرون از خانه و به دور از خانواده هستند، غافل از این‌که برخلاف تصور عموم، بر آورده کردن نیاز‌های روحی و عاطفی فرزندان بسیار مهم‌تر از برآوردن نیازهای مادی و اقتصادی آنهاست و خلا وجود پدر در خانه و کم شدن روابط عاطفی وی با فرزندان بویژه با دختران‌شان می‌تواند خسارت‌های جبران‌ناپذیری ​ به بار آورد.

مریم سادات طباطبایی: اگر نیاز عاطفی فرزندان در خانه توسط والدین برطرف شود، بسیاری از آسیب‌های متداول دختران در جامعه خود به خود از بین خواهد رفت

وی می‌افزاید: وقتی دختری با محبت پدر مانوس است و کمبود محبت پدری را احساس نمی‌کندکمتر تحت تاثیر محبت‌های کاذب جنس مخالف قرار می​گیرد و به سمت دوستی‌های خیابانی کشیده می​ شود، اما برعکس اگر دختری خلا محبت و عشق پدر را احساس کند، بیشتر امکان دارد برای تجربه کردن آن، این خلا را با دوستی‌ با جنس مخالف پر کند. پس بهتر است پدران به این نکته توجه کنند که در خانه، اول از همه باید به عاطفه و روان دختران توجه کنند که از هر چیزی مهم‌تر است و بعد از آن، نیاز اقتصادی آنها را برآورده کنند، که اگر نیاز عاطفی فرزندان در خانه توسط والدین برطرف شود، بسیاری از آسیب‌های متداول دختران در جامعه خود به خود از بین خواهد رفت.

هدیه روز دختر فراموش نشود

ما به‌طور معمول، هدیه روز مادر را فراموش نمی‌کنیم؛ روز پدر را هم معمولا با کادوی هرچند کوچکی که باعث شوخی مردان و پدران شده است، برای پدران‌مان جشن می‌گیریم، اما شاید همه ما به دلیل نو بودن روز دختران هنوز به خریدن هدیه برای آنها عادت نکرده‌ایم؛ اما نکته مهم این است که هرچند، چند سالی از نامگذاری این روز به نام دختران این سرزمین نگذشته ​ اما ​ خوب است بویژه پدر و مادران دختر دار، این روز را جدی بگیرند و ​ هدیه هر چند کوچکی برای دخترانشان تهیه کنند تا او هم بداند که روزش را و خودش را فراموش نکرده‌اند و یادش باشد که پدر و مادر به داشتن دخترشان افتخار می‌کنند و از بودنش شاد هستند و او هم با این عمل یاد بگیرد به وجود خودش افتخار کند و خودش را به اصطلاح دست‌کم نگیرد.

اهمیت هدیه دادن به دختران را حتی از حدیثی که از پیامبر(ص) نقل می‌شود ​ می‌توان برداشت کرد، آن حضرت در سخنان خود، مسلمانان را به برتری بخشیدن دختران بر پسران در هدیه دادن امر می‌کرد. در روایتی می‌خوانیم که رسول خدا(ص) فرمود: در بخشش میان فرزندان خود، برابری را مراعات کنید؛ اما اگر من می‌خواستم فرزندانی را برتری دهم حتما آنها دختران بودند.چه خوب است اگر دختری در سن تکلیف داریم برای او در روز ملی دختران، جشن تکلیف بگیریم تا خاطره خوبی از این روز داشته باشد و همین طور خوب است پدر‌ها و مادر‌ها علاوه بر دادن هدیه به دختران و گرفتن مراسم‌ ساده و جشن‌های خودمانی برای دخترانشان، در این روز برای آنها از برخی صفات و ویژگی‌های فراموش شده دختران، مثل شیرین‌زبانی‌ها و قصه‌گویی‌های بعضی از دختران قدیم دور کرسی‌ها که امروزه این ویژگی به دلایلی بسیار کمرنگ شده ​ و یا تعریف و توصیف ویژگی‌های خوب دیگر دختران بپردازند تا روز دختر روزی به‌یاد ماندنی و خاطره‌انگیز برای دخترانشان باشد.

تحصیلات و ازدواج دختران

سال‌هاست دختران این مرز و بوم گوی سبقت را در تحصیل از پسران ربوده‌اند و تعداد دختران قبول شده در دانشگاه در سال‌های گذشته از پسران بیشتر بوده است.

دکتر محمدبیگی، فعال حوزه زنان در این باره می‌گوید: در مورد تحصیل دختران باید یک سری قانون‌های نانوشته شکسته شود؛ این‌که دختران تا زمانی که مشغول تحصیل حتی تا بالاترین مدارج دانشگاهی هستند، ازدواج نکنند و در کنار همسرداری تحصیلات خود را تکمیل نکنند، از قانون‌های نانوشته‌ای است که روند طبیعی تشکیل زندگی مشترک را مختل کرده و باعث بالا رفتن سن ازدواج دختران شده است و در بعضی موارد، دختران آنقدر به تحصیلات قبل از ازدواج اهمیت می‌دهند که دیگر​ ازدواج‌شان دیر می‌شود و فرصت‌های خوب زندگی را از دست می‌دهند و شاید همین مساله باعث شود تا آخر عمر ازدواج نکنند، در صورتی که باید به دختران در دوران دبیرستان، حتی با تالیف کتابی در این زمینه فواید و آداب همسرداری را آموخت و به آنها یاد داد که بهتر است تحصیلات را تا جای ممکن بعد از ازدواج و در کنار همسرداری و فرزند داری تا بالاترین مدارج ادامه دهند.

روح و روان این دختران حساس

به طور کلی انسان، تک بعدی نیست؛ هرکدام از دختران و پسران اول از همه یک انسان هستند با تمام احساسات و عواطف؛ اما در بعضی از ابعاد دخترها و پسرها تفاوت‌هایی دارند و نگاهی که یک دختر به یک مساله می‌تواند داشته باشد، با پسرها متفاوت است.

کودکان و نوجوانانی که در خانواده‏‌هایی پرتنش همراه با سوءظن و عیب‏جویی‏های همیشگی رشد می‏کنند و بزرگ می‏شوند ، بیشتر موارد در پیدایی و تشخیص هویت خویش دچار سردرگمی می‌شوند

دکتر مرضیه مشتاقی، روان​شناس و مشاور خانواده، در گفت‌وگو با جام‌جم، ضمن اشاره به بعد جسمی دخترها در کنار بعد روانی‌شان می‌گوید: دختر‌های ما در سنی شروع به تغییرات جسمی می‌کنند که کنار آمدن با این تغییرات، احتیاج به روحیه خوب با اعتماد به نفس بالا دارد، باید به دختر‌ها در این زمان یاد بدهیم از جنس و جسمشان نهایت رضایت را داشته باشند و خدا را برای این‌که آنها را ظریف و زیبا آفریده است شاکر باشند.

وی می‌افزاید: در بعد روانی، صحبت از حساس بودن دختران است و این‌که آنها نگاه ریزبین تری نسبت به مسائل دارند و در بعد عاطفی، در وجود دخترها یک نوع عاطفه مادری نهفته است و همچنین بیشتر دختران دارای یک نوع ظرافت، حس مدیریت و توجه به واقعیات زندگی هستند. اما در بعد اجتماعی نگاه جامعه به دخترها این است که به نسبت پسرها، آسیب‌پذیرترند و به همین دلیل والدین معمولا بدون این‌که خودشان بخواهند، به دخترانشان این مساله را القا می‌کنند که در بعضی​ موارد باعث به وجود آوردن محدودیت برای آنها می‌شود.

اما به طور کلی مجموعه مسائل روحی و روانی و عاطفی دختران بسته به شخصیت آنها، ممکن است آنها را به جلو ببرد ​ یا در بعضی موارد به شکل یک عامل بازدارنده برای آنها دربیاید؛ مجموعه عوامل دخیل در این مساله هم اول از همه جامعه، بعد خانواده و مهم‌تر از همه خودپنداره ​ دخترهاست.

برای سلامت روان دخترها و بهداشت روانی آنها و داشتن روحیه‌ای سالم و قوی برای رشد و از همه مهم‌تر تشکیل خانواده و مدیریت خانه و خانواده و تربیت فرزندان سالم باید خودپنداره دختران را تقویت کنیم تا اگر محدودیتی وجود دارد بتوانند بوسیله توانمندی‌های خودشان آنها را به فرصت و موفقیت تبدیل کنند.

کودکان و نوجوانانی که در خانواده‏‌هایی پرتنش همراه با سوءظن و عیب‏جویی‏های همیشگی رشد می‏کنند و بزرگ می‏شوند ، بیشتر موارد در پیدایی و تشخیص هویت خویش دچار سردرگمی می‌شوند و متاسفانه بیشتر آنها ​ بیراهه می‏روند و مهم‌تر از همه این‌که، دختران به علت آسیب‌پذیری بالاتر، تاثیر بیشتری می‌گیرند. برآورده نشدن نیازهای شخصیتی و اجتماعی نوجوانان در حد معقول، مشکلات فراوان رفتاری برای آنان و بخصوص دختران نوجوان در پی خواهد داشت.

والدین باید توجه کنند که دختران نوجوان در شرایط نامساعد و ناسازگار خانوادگی فشار بیشتری احساس می کنند و در معرض ظلم و آسیب‏های بیشتر روحی و روانی نسبت به پسران نوجوان قرار دارند.

در نوجوانی که مرحله شکل‏گیری شخصیت و آماده شدن برای ورود به عرصه‏های مختلف زندگی است و نوجوان باید از حمایت‏ها و راهنمایی‏های عاطفی پدر و مادر بهره‏مند گردد، چنانچه یک دختر نوجوان احساس ناامنی و بی‏پناهی کند دچار انواع اختلالات رفتاری و شخصیتی خواهد شد.

الهام طباطبایی


ادامه مطلب ...

همسر غیربهداشتی من

برای این‌که دلخور نشود در این مورد چیزی به او نگفته‌ام، اما ناخودآگاه از همکلامی و نزدیک شدن به او دوری می‌کنم. همسرم متوجه این رفتار من شده و آن را به پای سردی و بی مهری من می‌گذارد در حالی که من او را خیلی دوست دارم اما واقعا دیگر نمی‌توانم بوی بد لباس و دهان او را تحمل کنم. چگونه این موضوع را مطرح کنم که باعث دلخوری‌اش نشود؟

***

پاسخ مشاور: مشکلی که شما مطرح کردید، چیز غیرقابل حل و تخریب‌کننده نیست. البته قبول دارم که می‌تواند بسیار آزار دهنده باشد. مخصوصا این‌که همسر شما مرد خوبی است و نمی‌خواهید رابطه‌تان خراب شود.

مانند هر انتقاد دیگر در زندگی زناشویی قبل از مطرح کردن انتقادتان باید حساب عزت نفس همسرتان را بکنید. او را به خاطر خوبی‌هایی که دارد، ستایش کنید. رفتار صمیمانه شما باعث می‌شود بجای آن که در جایگاه متهم قرار بگیرد، درک کند شما برای گرم‌تر شدن رابطه‌تان چنین موضوعی را بیان می‌کنید. حتما این موضوع را در خلوت مطرح کنید. از او بخواهید برای گرم‌تر شدن ارتباط‌تان، مراقب بهداشتش باشد. خالی از لطف نیست که اشاره‌ای به حفظ شان او در محل کار هم داشته باشید. به مناسبت‌های مختلف برایش عطر بخرید. البته مانند هر تغییر رفتار دیگر، نمی‌توانید توقع داشته باشید در عرض چند روز همسرتان به یک مرد شیک‌پوش و خوش بو تبدیل شود اما قدم قدم او را از وضع فعلی‌اش دور کنید. یادتان نرود باید این حس را به او منتقل کنید که این مشکل مانع از دوست داشتن او نشده است. (ضمیمه چاردیواری)

ندا داوودی


ادامه مطلب ...

کودک لجباز من

جام جم سرا: مهرنوش فهیمی، کارشناس ارشد تربیتی معتقد است آگاهی از دوره‌های رشد کودک در تشخیص این‌که آیا کودک ما لجباز است، اهمیت بسیاری دارد. در واقع نافرمانی کودکان را در هر سنی نمی‌توان لجبازی نامید. طبق نظریه روان‌شناسی اریکسون، سال دوم زندگی تا پایان سال سوم مرحله خودمختاری است و از آنجا که توانایی‌های حسی و حرکتی کودکان در این فاصله سنی بسرعت رشد می‌کند، این فعالیت‌ها نشانه قدرت کودک است؛ بنابراین کودک به دنبال کسب خودمختاری و استقلال است.

کودک در این سن به واسطه توانایی‌هایی که دارد، می‌تواند رفتارهای خودمختارانه از خود نشان دهد؛ مثلا اطراف خود را کنکاش کند، جست‌ و خیز نماید، چند قدم راه برود و چند کلمه حرف بزند؛ بنابراین در این دوران که کسب خود مختاری و ایجاد هویت در کودکان به اوج خود می‌رسد لجبازی طبیعی است، مگر این‌که حالتی غیرطبیعی رخ دهد.

از طرفی، گاهی والدین رفتارهای ناشی از ترس کودکان را به اشتباه لجبازی تلقی می‌کنند، چرا که ترس در کودکان نیز مانند هر بزرگسالی می‌تواند موجب گریز یا اجتناب از موقعیت شود که این رفتار می‌تواند لجبازی تلقی شود.

فهیمی معتقد است ویژگی ذاتی کودکان در لجبازی آنان بی‌اثر نیست، بعضی از کودکان دشوارتر از کودکان دیگر و مستعد بدخلقی هستند، این کودکان از لحظه تولد، خلقی بی‌ثبات داشته و مدام به واسطه کوچک‌ترین محرکی از خلق آرام به خلق طوفانی نوسان دارند. اما با وجود تفاوت‌های ذاتی، مشکلات لجبازی کودکان بیشتر تربیتی بوده و به ژنتیک وابسته نیست؛ بنابراین نقش روش‌های فرزندپروری، عوامل محیطی و مسائل جسمانی در بروز این مشکل مهم است.

چگونه می‌توان کودکان لجباز را شناسایی کرد؟ فهیمی برای پاسخ به این پرسش وجود چهار نشانه به مدت شش ماه را علامت لجبازی کودکان معرفی می‌کند.

1 ـ از کوره در می‌رود.

2 ـ با بزرگترها جر و بحث می‌کند.

3 ـ فعالانه در مقابل خواسته‌های بزرگسالان می‌ایستد و از مقررات سرپیچی می‌کند.

4 ـ به طور عمدی کارهایی انجام می‌دهد که موجب آزار دیگران می‌شود.

5 ـ برای رفتار و اشتباهات خود دیگران را سرزنش می‌کند.

6 ـ زودرنج است و به آسانی از دست دیگران آزرده خاطر می‌شود.

7 ـ خشمگین و عصبانی است.

8 ـ کینه‌توز و انتقامجو است.

طبق آنچه گفته شد از آنجا که تربیت و شیوه‌های فرزند پروری در میزان رفتار لجبازی کودکان اثر دارد، والدین می‌توانند در برابر کودک نافرمان و لجباز از برخی تکنیک‌ها بهره ببرند. فهیمی استفاده از این تکنیک‌ها را در جلوگیری از نهادینه شدن رفتاری لجبازی در کودک پیشنهاد می‌دهد:

• کودک را مورد محبت قرار دهیم، گاهی کودکان برای مورد توجه قرارگرفتن از رفتارهای ناسالم لجبازی استفاده می‌کنند، اگر برای کودکمان به اندازه کافی وقت بگذاریم و او را مورد محبت قرار دهیم، روان کودک برای جبران نادیده گرفته شدن او را به استفاده از روش‌های ناسالم سوق نمی‌دهد.

• به کودک یاد دهید خودش را آرام کند. کودکان بخصوص کودکان لجباز به طور مکرر دچار بیقراری می‌شوند. می‌توانیم با ایجاد دلبستگی به یک عروسک یا پتوی گرم و نرم برای کودکمان به او یاد دهیم خودش را آرام کند.

• به کارهای درست کودک اشاره کنید. از آنجا که توجه به یک رفتار موجب ادامه دار شدن آن می‌شود به جای آن​که به کارهای نادرست کودک اشاره کنیم، رفتار درست او را مورد توجه قرار دهیم. نادیده گرفتن یک رفتار نادرست به مرور می‌تواند موجب از بین رفتن آن رفتار شود.

• والدین باید رفتاری قابل پیش‌بینی داشته باشند. والدینی که هر بار در معرض یک رفتار مشخص کودک رفتاری ثابت ندارند، کودک را گیج می‌کنند. به طور مثال، اگر والدین یک‌بار در مقابل رفتار نا مناسب کودک بخندند و بار دیگر در مقابل همان رفتار او را شماتت کنند، کودک دچار گیجی می‌شود.

علاوه بر اهمیت قابل پیش بینی بودن رفتار والدین، هماهنگی بین رفتار آن دو نیز مهم است، ناهماهنگی رفتار والدین با یکدیگر در پاسخ به رفتار کودک موجب لجبازی کودک می‌شود.

• به کودک یاد دهید به جای دستور دادن، خواهش کند. کودکان یادگیرندگان بسیار خوبی هستند و از رفتار والدین الگوبرداری می‌کنند، استفاده از کلام فاخر و مودب در ارتباط با آنها و در حضورشان اثر قابل توجهی دارد.

اگر به جای دستور دادن به کودکمان با اقتدار از او خواهش کنیم، می‌توانیم انتظار داشته باشیم او نیز به جای دستور دادن، خواهش کند.

• همکاری و مسئولیت‌پذیر بودن را به کودک آموزش بدهید. برای آموزش همکاری و مسئولیت‌پذیری، به کودکمان بر حسب سن مسئولیتی بسپاریم.

لزوم جبران کردن، ایجاد درک غیرقابل جبران بودن بعضی امور و نشان دادن پیامد رفتار به صورت عینی در تربیت کودکی همکار و مسئول اهمیت بسزایی دارد.

تعریف کردن قصه‌هایی با این مضمون هم برای کودکان مفید است، اما شرکت دادن در فعالیتِ مناسب سن تاثیر بیشتری خواهد داشت.

صرفنظر از ویژگی‌های ذاتی کودک انتخاب روش صحیح فرزندپروری در رشد همه جانبه او اثر بسیار دارد، روش‌های والدین آسان‌گیر می‌تواند موجب ایجاد رفتار لجبازی در کودک شود، اما والدینی که با سبک آمرانه با فرزندان خود برخورد می‌کنند، کودکانی سازگار، خودمختار با عزت نفس و شایسته فعالیت‌های اجتماعی تربیت می‌کنند، آنها به شیوه‌ای منطقی با کودکان خود گفت‌وگو می‌کنند.

این‌گونه والدین به نیازها و علایق فردی کودکان توجه دارند و در عین هدایت کودکان به سمت علایق فردی‌شان قوانین مشخصی را نیز برای رفتار آنها تعیین می‌کنند. (ضمیمه چاردیواری)

فاطمه عمانی


ادامه مطلب ...

مدرسه دوست داشتنی من

جام جم سرا: مدرسه‌ام بزرگ بود و ده تا پنجره داشت. آن هم مثل خانه مان شیروانی داشت و بالای پشت‌بامش پرچم سه‌رنگ بود.

پشت آن خورشید از پشت دو تا کوه نوک تیز و دوتا خانه سربلند می‌کرد. یکی خانه اولم که آجری بود و همیشه دودکش آن دود داشت و آن یکی که دودکش نداشت اما بزرگ بود و پر از بچه.

راه خانه تا مدرسه پر بود از گل‌های رنگارنگ و سنگ فرش زرد طلایی و توی آسمان پرنده‌های هفت و هشتی همیشه می‌پریدند و خانه که می‌آمدم مرغابی‌ها داشتند توی حوض نقاشی شنا می‌کردند.

مدرسه من مثل خانه دوست داشتنی بود​ و معلم‌ها مثل مادر مهربان بودند. در خانه من و مامان و بابا دست‌هایمان را به هم می‌دادیم و توی حیاط می‌ایستادیم و در مدرسه من و معلم و دوستانم دست‌های هم را می‌گرفتیم.

اما یک روز بابا تصادف کرد و دیگر برنگشت. دست‌های ما توی صفحه نقاشی از هم باز شد و بابا را پرنده‌های هفت و هشتی با خود به آسمان بردند.

سقف خانه قرمز آجری ما خراب شد و ما به خانه کوچک‌تری رفتیم که حوض نقاشی نداشت.

دیگر مدرسه ما بزرگ نبود و ده تا پنجره نداشت. دیگر دستم به دست هیچ کدام از دوست‌هایم نرسید.

​ آسمان سیاه شد. سنگفرش سیاه شد و گل‌ها گریه کردند و دق کردند و مردند. شب شد و همه رفتند خوابیدند جز من. جز من و ماه و مامان که شب‌ها با هم گریه می‌کردیم.

دیگر خانه‌مان را دوست نداشتم. مدرسه‌مان را دوست نداشتم. دلم نمی‌خواست از خانه بیرون بروم. می‌خواستم بروم همان مدرسه قبلی و پیش دوستانم اما نمی‌شد. مامان دیگر خانه نبود.

مامان سر کار بود و من در خانه تنها بودم. ​ خیلی زود باید بزرگ می‌شدم و از صفحه نقاشی بیرون می‌آمدم. بعد درسم را خواندم و بزرگ شدم تا بیایم بیرون و به مامان کمک کنم. بزرگ شدم، به مامان کمک کردم، خانم شدم، شوهر کردم و بچه‌دار شدم و امسال کودکم به مدرسه می‌رود اما هنوز هم دلم برای مدرسه‌مان، خانه‌مان و آن حوض نقاشی تنگ می‌شود، همان​جا که همه دست‌هایمان را به هم می‌دادیم و می‌خندیدیم. (ضمیمه چاردیواری)


ادامه مطلب ...