جام جم سرا: بازیگر تازه ازدواج کرده سینما افزود: مادر شوهری بسیار محترم، و برادر و خواهرشوهری مهربان دارم و آنها را همچون خانواده خودم دوست دارم.
او همچنین با اظهار امیدواری برای ازدواج جوانها گفت: از من که گذشت امیدوارم قسمت تمام جوانهای مجرد شود.(شهر خبر)
جام جم سرا: زندگی به همین منوال ادامه مییافت تا اینکه سوگل پنج ساله شد. دخترک دوست داشتنی یک روز متوجه بزرگ شدن شکم مادر شد. از او پرسید: چرا اینقدر چاق شدهای؟ مگر خیلی غذا میخوری؟
مادر جواب داده بود: نه عزیزم یه نینی توی شکم منه. خواهر یا برادر تو!
سوگل آنقدر بزرگ بود که بفهمد یک خواهر یا برادر یعنی چه و آنقدر خوشحال شده بود که گویی دنیا را به او دادهاند. روزها برای کودک به دنیا نیامده شعر میخواند و بازی میکرد و هر روز یک اسم برایش میگذاشت. او هنوز برادرش را ندیده بود که به او وابسته شده بود، اما وقتی برادر کوچکش به دنیا آمد سوگل کمکم متوجه شد همه چیز به آن خوبی که فکر میکرد، نیست.
ماماندزد
نرگس میگوید: وقتی فرزند دومم به دنیا آمد کمکم اختلاف من و پسر بزرگترم شروع شد. او میخواست به هر نحوی که شده به کودک دوم صدمه بزند و اسم او را ماماندزد گذاشته بود، زیرا فکر میکرد خواهرش من را برای خود میخواهد و مرا از او دزدیده است.
روانشناسان معتقدند تربیت و شکلگیری شخصیت فرزندان در خانوده با توجه به حسادت، رقابت و محبت و توجه والدین نسبت به آنان شکل میگیرد.
داستان به این قرار است که فرزند اول، فرزند دوم را سبب از دست دادن محبت والدین میداند و متوجه میشود که دیگر مثل قبل محبوب نیست و والدین نگاه خود را با شخص دیگری تقسیم کردهاند.
او که اکنون جایگاه فاخر خود را از دست داده احساس میکند کسی او را از تخت به زیر کشیده است و از او و کسانی که مسبب این کارند متنفر میشود.
رقبای جاهطلب
اصغر فقط چهار سال دارد، اما بخوبی بلد است کاری کند که اکبر برادر هشت سالهاش را به ستوه آورد، حتی از او کتکی بخورد تا آن را دستاویز کند و یک دعوای حسابی از سوی والدین برایش فراهم کند.
اصغر میداند بعد از آن مادر دلداریاش میدهد و اکبر را مجبور میکند بایستد تا اصغر تلافی کار او را در آورد.
وقتی از او میپرسم چرا این کار را میکنی مگر دوست داری داداشت کتک بخوره؟ سر تکان میدهد و با خنده میگوید: بله. اصغر میگوید اکبر را دوست دارد، اما خوشحال میشود مامان تنبیهشکند.
این شیطنت معصومانه کودک فقط رقابتی برسر محبت است و اگر والدین با رفتاری مناسب آن را پاسخ دهند هرگز تقویت نخواهد شد.
جاهطلبی، رقابت خستگیناپذیر، سرکشی و حسادت از جمله زمینههای رفتاری در میان کودکان دوم است که والدین باید مراقب باشند به آن دامن نزنند. دومین کودک هرگز موقعیت قدرتمندی را تجربه نمیکند زیرا در زیر سایه رقیب به دنیا آمده است و رقابت از تجربیات اولیه اوست. این کودکان مستقلتر بار میآیند و قدرت سازگاری بیشتر نسبت به دیگر فرزندان دارند به شرطی که کوچکترین فرزند نباشند زیرا معمولا والدین فرزند کوچک خود را لوس و پرتوقع و بدون مهارتهای اجتماعی پرورش میدهند.
تحقیقات نشان میدهد که فرزندان دوم محبوبتر و شجاعتر و با قدرت ریسکپذیری بالاتری هستند.
تهتغاریها
حمید در میان پنج برادر، دردانه مادر است. اگر دعوا کند، حق با اوست، اگر تا لنگ ظهر بخوابد، بچه خسته است! اگر هر چیز غیر ممکنی را بخواهد، میگویند: این بچه دیگر آخریه مگه چی میشه؟! اگر قدش به دو متر هم برسد هنوز کوچولوی مامان و باباست و هرکاری که بخواهد بکند آزاد است.
این توصیف حسین برادر بزرگتر حمید است که در وصف تهتغاری خانه ارائه میدهد. کودک جاهطلب و بسیار نازپرورده که والدین خسته از یک عمر بچهداری حالا به او استقلال بیشتری میدهند و به او کمک میکنند بیمسئولیت بار بیاید.
نداشتن اتکا به نفس کافی به دلیل حمایت بیش از حد والدین، این کودکان را تهدید میکند. این کودکان یا خیلی زود از ناملایمات خسته میشوند و کنار میکشند یا در اثر پویایی بیش از حد که ثمره استقلال آنهاست به اهداف بزرگی میرسند.این کودکان که در محبت والدین بیرقیب هستند گاه قدرت جدایی از خانواده را ندارند و وابسته میمانند.
والدین میتوانند با دانستن نکات لازم، رفتار خود را نسبت به فرزندان طوری تغییر دهند که تمامی کودکان کارآمد و مستقل بار بیایند. کافی است به همه آنان به اندازه کافی توجه شود. (ضمیمه چاردیواری)
جام جم سرا: از تختی که جای سالمی بر آن وجود نداشت به زحمت پایین آمد، با هر حرکت، صدای فنرهای تخت، آرامش پنجبیمار دیگر داخل اتاق را به هم ریخت و اعتراض آنها را برمیانگیخت. ملافه تخت بهجای سفید متمایل به خاکستری، همرنگ چهره بیمار شده بود. سوراخهای بزرگی روی تشک بود و لکههای بزرگ خون و سیاهی که درد مریض را دوچندان نشان میداد. بهزور باکشیدن دمپاییهای پاره و چرکی که بهپا داشت، خودش را به راهرو رساند. دیوار را تکیهگاه دستانش کرده بود و به سختی راه میرفت. چندقدم مانده به نگهبان بخش، چشمانش سیاهی رفت و از تابلویی که روی دیوار بود برای تعادلش کمک گرفت. نگاهی به نوشتههای روی تابلو انداخت: منشور حقوق بیماران. لبخند زد و زیر لب چندبار تکرارش کرد، منشور حقوق بیمار، بعد سرش را پایین انداخت و از بخش خارج شد.
بدون هیچ هزینه، بدون هیچ درمان
بیمارستان {...} واقع در جنوبیترین منطقه تهران، مرکز خدماترسانی اورژانس به مصدومان حوادث است و بخشهایی را شامل میشود که به مصدومان خدمات رایگان ارایه میدهند.
نگهبان بخش روی صندلیای کنار درب ورودی نشسته است و خودکار بهدست نام و مشخصات بیماران را وارد دفتر میکند. حین کار سرش را بالا میآورد و میگوید: «تعداد بیماران بخش حدودا 60نفر است و تعداد پرستاران کم. مسلما رسیدگی به بیماران در شرایط کیفی بالایی صورت نمیگیرد. گفته بودند نیروی جدید به بیمارستان میفرستند ولی تا امروز تعداد پرستاران تغییری نکرده.»
پس از اجرای طرح تحول نظام سلامت، هزینههای پرداختی توسط بیماران در بیمارستانهای دولتی به 10درصد رسید که با استقبال و رضایت گسترده بیماران و خانوادههای آنان مواجه شد. علاوهبر این، هدف دیگری که این طرح دنبال کرد مربوط به تحول در حوزه بهداشت و ارتقای کیفی رسیدگی به بیماران بود، اما مشاهدات نشان میدهد که پس از اجرای این طرح با اینکه هزینههای درمانی کاهش یافت ولی کیفیت خدمات درمانی در بیمارستانهای فرسوده تهران بهدلیل افزودهشدن حجم مراجعات روزبهروز در حال کاهش است.
«دیشب خانمی را به بیمارستان {...} آوردند که بستری شد، نیمههای شب که میخواست دستشویی برود، یک پرستار هم نبود که برای بیمار لگن بگذارد و همراهیاش کند، به ناچار همراهانش او را به دستشویی بردند ولی بهدلیل عدمتوجه و رسیدگی پرستاران و پزشکان حال بیمار خیلی بد شد. شبها یک پزشک هم نیست و همه رزیدنت هستند. چهار، پنج نفری میآیند بالای سر بیمار و برایشان هم مهم نیست بیمار در چه حالی است.»
جمله آخرش را دوبار تکرار میکند و به طرف پذیرش میرود. بیمار دیگری از نظافت بیمارستان شکایت میکند: «وارد راهرو که بشی بوی تعفن حال آدمو بد میکنه. سهبار پرستار رو صدا زدم که سرمم تموم شده، انگار نه انگار. میگوید من پرستار نیستم و سراغ دیگری میرود. یک ساعت برای سرم معطل شدم. برای من که پول ندارم و مجبورم به بیمارستان دولتی بروم، بیمارستان بدی نیست. وقتی پول کمتری میگیرند نمیتوانم توقع بهتر از این داشته باشم.»
سوالی که اینجا مطرح میشود این است که چرا بستریشدن بیمار در بیمارستانهای دولتی توقع بیمار را به حداقل میرساند؟ مرحله دوم طرح تحول نظام سلامت که با عنوان تحول در حوزه بهداشت بود، پنجهدف را شامل میشد. از آن جمله: ارتقای شاخصهای بهداشتی، بهبود کیفیت خدمت، رضایت مردم، کنترل هزینهها و عدالت در سلامت. امید بر آن بود که بعد از اجرای طرح این کاستیها رفع شود ولی شکایتهای بیماران و مشاهدات چیز دیگری را نشان میدهد.
«ساعت چهار صبح آزمایش دادم، الان که ساعت یک بعدازظهر است، گفتند آزمایشم را تازه برای نمونهگیری بردهاند آزمایشگاه. از دیشب ساعت 11 به من گفتند تا یک ساعت دیگر ترخیص میکنند ولی هنوز یک ساعت نشده. دردسر و معطلی بهشدت زیاد و خستهکننده است. بیشتر از یکساعت ماندن در اورژانس پدر آدم را درمیآورد. باید آشنا داشته باشی که زود به بخش منتقل شوی.»
این در حالی است که یکی از مفاد منشور حقوق بیمار به این شرح است: بیمار حق دارد در اسرع وقت درمان و مراقبت مطلوب موثر و همراه با احترام کامل را بدون توجه به عوامل نژادی، فرهنگی و مذهبی از گروه درمان انتظار داشته باشد. همچنین بیمار حق دارد محل بستری، پزشک، پرستار و سایر اعضای گروه معالج خود را در صورت تمایل بشناسد. مردی که دوزانو نشسته و به دیوار تکیه داده، همراه بیماری است که نیمساعت پیش به اتاق عمل رفته. سرتاپا مشکی پوشیده و با تسبیحی که در دستش است ذکر میگوید. تسبیح را نصفهنیمه رها میکند و کلافه دستش را میان موهایش میبرد: «اگر پول داشتم هیچوقت برادرم را اینجا نمیآوردم. تعداد بیماران آنقدر زیاد است که پرستارها نمیدانند باید به کدامیک رسیدگی کنند. درست است که هیچ پولی از ما نمیگیرند ولی در قبالش هیچ امکاناتی هم در اختیار بیمار قرار نمیدهند.»
بخش رادیولوژی بیمارستان راهروی کوچکی را شامل میشود که در بخش اصلی قرار دارد. ابتدای راهرو تخت زهوار دررفتهای گذاشته بودند که رفتوآمد را مشکل میکرد. خانم حدودا 70سالهای روی تخت خوابیده بود و از شدت درد فریاد میزد. تنها صدایی که در جواب فریادهایش میشنید، نچنچ یکسری بیمار و همراهانشان بود. با توجه به منشور حقوق بیمار، ارایه خدمات سلامت باید بر اساس دانش روز، مبتنی بر برتری منافع بیمار و در مورد توزیع منابع سلامت براساس عدالت و اولویتهای درمانی بیماران باشد.
افزایش حقوق پرستاران، افزایش خدماترسانی رایگان
نگهبان بخش مردان که ورود و خروج بیماران را چک میکند از وضعیت پرستاران میگوید: «با توجه به اینکه تعداد پرستاران محدود است و بهدلیل رایگانبودن هزینههای بیمارستان، تعداد مراجعان هرروز بیشتر میشود، طبیعی است که پرستاران نتوانند لحظهبهلحظه حال بیمار را ارزیابی کنند. به همین دلیل بسیار مشاهده شده بیمارانی که حال وخیمی دارند و همراهشان نمیتواند شبانهروزی در کنارشان باشد، هزینه جداگانهای را بابت خدماترسانی بیشتر بیمار به پرستار میدهند. این در حالی است که اگر تعداد پرستاران بیشتر باشد و حقوق و کارانه آنها افزایش یابد انگیزه برای کار و خدماترسانی به بیماران چندبرابر میشود و شاهد اینگونه موارد نخواهیم بود.
شبها در بیمارستان ناامنی میشود
پرستار از اتاقی بیرون میآید و با سه پرونده در دست به قسمت پذیرش میرود، روی صندلی مینشیند و نفس عمیقی میکشد: «اکثر بیماران در اینجا توان مالی ندارند و بهخاطر رایگانبودن هزینههای درمان به اینجا مراجعه میکنند. البته بخش ارتوپد این بیمارستان از بهترین نیروی متخصص تشکیل شده است. ولی محیط ناامنی داریم. شبها همهجور خلافی هست. بسیاری از بیماران بهخاطر اعتیادی که دارند، مسکن جواب دردهایشان را نمیدهد و شیشه و کراک میکشند. شرایط طوری است که شبها هیچکدام از همراهها خانم نیستند، برای ما فرقی نمیکند ولی امنیت نیست. همراه بیمار باید 24ساعته بالای سرش باشد. علاوه بر اعتیاد بیماران، دزدی بسیار شایع است. شاید گفتن این حرفها نشاندهنده عملکرد و توانایی ضعیف ما باشد ولی واقعا کاری از دست ما ساخته نیست. اینها هفتخان رستم را رد کردهاند.»
نفس عمیق دیگری میکشد و ادامه میدهد: «چندروز پیش بیماری داشتیم که از سیسییو خارج شده بود و درد شدیدی داشت، همراه بیمار بهخاطر تسکین درد و از روی ناآگاهی به او متادون داده بود. اگر ما چند دقیقه دیرتر رسیده بودیم بیمار فوت کرده بود و مسوولیتش بر دوش ما بود.»
همراهان مریض، پرستاران اصلی
یکی از بیماران تصادفی که از ناحیه صورت آسیب دیده، به سختی از تخت پایین میآید و از متخصصان و پرستاران میگوید: «بیمارستان بدی نیست ولی به بیماران رسیدگی نمیکنند. همراه بیمار نمیتواند بعد از بستری رهایش کند و بگوید پرستاران به او رسیدگی میکنند و خیالش راحت باشد. تمیزی و کثیفی زیاد مهم نیست، غذا هم به موقع میآورند. مهمترین مشکل این است که باید شبانهروز همراه بیمار باشی، بیمارت آخ بگوید بروی سراغ پرستار. چون اگر بیمار درد داشته باشد، کسی نمیآید کمکش کند. پرستار فقط موقع دارو بالای سر بیمار میآید و سر میزند.» همراه بیمار تخت کناری که خانمی مسن است میان حرفش میپرد: «بیانصافی نکنید، داروها و غذاها را همیشه بهموقع میآورند و واقعا زحمت میکشند ولی خب بیمارستان دولتی است، نباید توقع بیشتری داشت.»
«تعداد پزشکان خیلی کم است، اکثرا رزیدنت هستند و دورههای آمورشی خود را میگذرانند. ما ناچار بودیم به این بیمارستان بیاییم چون دولتی است و فقط 10درصد هزینه را از ما میگیرند.» این را یکی از مراجعان بیمارستان میگوید و ادامه میدهد: «از هفت صبح بیرونمان میکنند و تا دو بعدازظهر باید اینجا معطل بمانیم که فیش همراه 28هزارتومانی را پرداخت کنیم تا بتوانیم برویم داخل. البته من که نمیدهم. سهروز است که میآیم و تا فیش میخواهند میگویم پول ندارم. اگر پول داشتم بیمارم را میبردم بیمارستان خصوصی.»
به همراهش اشاره میکند: «من رفتم فیش نگیریها. بگو پول ندارم. برای غذا هم دو، سه نفر وسواسی هستند که غذای اینجا را نخورند. اگر بخوای هفت، هشتهزارتومن پول غذا بدهی بیچارهای. والا ما قشر آسیبپذیر جامعهایم. باید یهجوری خودمان را...» حرفش را نصفهنیمه رها میکند و بلند میخندد. (فاطیما فردوس/شرق)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
افرادی که دائم به فکر رضایت دیگران هستند، در راضی نگهداشتن هرکسی مهارت دارند الا خودشان! آنها ذاتا میدانند دیگران چه میخواهند و به اولویتهایشان بسیار اهمیت میدهند و توجه و مراقبتی را که از خود دریغ کرده نثار آنها میکنند. این افراد ارزشهای خود را براساس ارزشهای دیگران تنظیم میکنند و همانقدر که به مراقبت از دیگران میپردازند، نمیدانند به خودشان چگونه توجه کنند. خود شکنندهشان را با پشتیبانی از دیگران رها میکنند و نمیدانند چنین رفتاری چه هزینه گزافی برایشان به بار خواهد آورد. آنها ارزشها و امنیت فردیشان را کاملا در راضی نگهداشتن دیگران میبینند و دست آخر فراموش میکنند که خودشان برای تکمیل شدن نیازمند چه چیزهایی هستند. از آنجا که این افراد به پذیرفته شدن از سوی دیگران وابستهاند، هرگز نمیتوانند بدون تائید آنها به خود اعتبار بدهند. آنها از اینکه افکارشان خوشایند اطرافیان نباشد، کلامی از عقایدشان به زبان نمیآورند و از اینکه مبادا اوضاع به هم بریزد و کسی آزردهخاطر شود، تصمیمگیرندههای خوبی نیستند. در تلاش بیوقفهشان در دوری از کشمکش و برخورد و سازگاری با هرکس خیلی بندرت پیش میآید افکار و احساسات واقعیشان را به زبان بیاورند. در حقیقت حتی بندرت میدانند که چه باوری دارند و چه چیزی برایشان مهم است. در واقع تلاش میکنند همرنگ اطرافیانشان به ویژه نزدیکانشان باشند. این اشخاص معمولا به سمت افراد مقتدر جذب میشوند.
حقیقت درون یک خشنودکننده
حقیقت و واقعیت وجود یک فرد با شخصیت خشنودکننده مردم را میتوان چنین برشمرد:
ترس از نداشتن تائید اطرافیان و پذیرفته نشدن، وحشت از نابودی هویت و ارزشهای فردی، انکارکننده مشکلات و حتی نپذیرفتن نیازها و حقوق خود، احساس تنهایی کردن، خود را نالایق و زیردست دیدن، تردید نسبت به تواناییها، مهارتها یا دانش فردیشان، بیش از حد نگران راضی کردن دیگران بودن، ترس از خوب به نظر نرسیدن، مضطرب از اجبار به خوب بودن، خسته از تلاش برای فردی کامل بودن و ناامید از ناتوانی در راضی نگهداشتن همه اطرافیان خود.
او همیشه از خود و کارهایش انتقاد میکند، بیشتر مواقع احساس میکند که کسی قدر او را نمیداند یا اینکه اطرافیانش از او سوءاستفاده میکنند. همیشه حس میکند قربانی است و وقتی تحت فشار قرار میگیرد بسرعت درهم میشکند. ذهن او بشدت بههمریخته است.
علت وجود شخصیت خشنودکننده
خشنودکنندهها به طورکلی تصور میکنند دیگران فقط وقتی آنها را دوست دارند که نیازها و خواستهایشان برآورده شود. درست مانند زمانی که کودک بودند و والدینشان وقتی به آنها پاداش میدادند که تسلیم اوامرشان میشدند. در حقیقت کودکانی که والدین مستبد دارند، در بزرگسالی بیشتر گرفتار چنین شخصیتی میشوند. هرگاه این کودکان در برابر والدینشان اعتراض و از خواستهای خود دفاع میکنند، خشم والدین را برانگیخته و حمایت و توجهشان را از دست میدهند. در حقیقت این کودکان نهتنها دیگر تائید والدینشان را ندارند، بلکه احساس تنهایی و طردشدگی وجودشان را میگیرد و به دلیل ترس از دوام این وضعیت دست از خواستههای خود برداشته و رفتارشان را منطبق با خواست والدینشان میکنند. انتخاب آنها (اگر بتوان واقعا نامش را انتخاب گذاشت) مشخص است. آنها یا باید تسلیم قوانین والدین شوند و توجه و محبت آنها را داشته باشند یا به دنبال آرزوهای خود رفته و حمایت والدینشان را از دست بدهند. از آنجایی که طردشدن حتی کوتاهمدت برای یک کودک بسیار وحشتآور است، بنابراین تنها یک انتخاب و آن هم راضی نگهداشتن والدین باقی میماند.
خشنودکنندهها به طورکلی تصور میکنند دیگران فقط وقتی آنها را دوست دارند که نیازها و خواستهایشان برآورده شود. درست مانند زمانی که کودک بودند و والدینشان وقتی به آنها پاداش میدادند که تسلیم اوامرشان میشدند |
آنها به مرور میپذیرند که دست کشیدن از وجود و خواستهای خود بسیار بهتر از آن است که توجه والدینشان را از دست بدهند. آنها از خود و هویتشان فاصله میگیرند و بهمرور احساس میکنند باید تمایلات خود را سرکوب کنند. آرزوی ایمن بودن باعث میشود بر اشتیاقشان در حفظ خود واقعیشان که آن را کم اهمیت میدانند غلبه کرده و به مسائل مهمتر مانند داشتن توجه و حمایت والدین بیندیشند و بتدریج به افرادی تبدیل میشوند که مدام به دنبال خشنود کردن دیگران هستند. این افراد در انتها، افسرده یا خشمگین و گاهی درگیر هر دو احساس میشوند.
کودکان والدین مستبد گاهی اوقات هم بهدلیل اینکه مجبورند احساس خشم و افسردگیشان را پنهان کنند به افراد سرکشی تبدیل میشوند. آنها نمیتوانند احساس بیارزش بودن یا حقارت را در وجود خود تحمل کنند و بهدنبال نیرویی برای رهایی از بار عظیم شرمندگی ناشی از وجود خود هستند و بههمین دلیل به افرادی متخاصم، سرکش و جنگجو تبدیل میشوند و در این مواقع با خود میاندیشند به تائید و توجه کسی نیاز ندارند و البته بیشتر متقاعد شدهاند که نمیتوانند چنین تائیدی را به دست بیاورند. بنابر نظر روانشناسان تنها فشار والدین بر کودکان، آنها را به افرادی با شخصیت خشنودکننده مردم تبدیل نمیکند، بلکه گاهی اوقات مدارس و نحوه تربیتیشان فشار همسالان یا فرهنگ یک جامعه چنین ویژگی را در افراد به وجود آورده و تقویت کند.
ویژگیهای ظاهری یک خشنودکننده
مرتب، دوستداشتنی، اجتماعی، حامی، مودب و با ملاحظه، علاقهمند به رفاه دیگران، همیار، داوطلب در کمک کردن، بخشنده در وقت و انرژی خود، وفادار، سختکوش در راضی نگهداشتن دیگران، گرم و خواهان دوستی با دیگران و محبوب همه است.
او همیشه لبخند برلب دارد و بسرعت درخواست دیگران را عملی میکند. در حقیقت افراد خشنودکننده مردم ظاهر خود را چنین نشان میدهند و با ماسکی که روی چهره واقعی خود میگذارند نمای خود را چنین نشان میدهند.
منبع: psychologytoday
مترجم: نادیا زکالوند
جامجم
رهایی از سندرم خشنودکننده دیگران
اگر شما گرفتار سندرم خشنود کردن دیگران هستید، روشهای زیر به کمکتان میآید:
* به لحظاتی که تسلیم خواستههای دیگران میشوید کاملا توجه کنید. مثلا اینکه چرا و چه وقت و در کنار چه کسانی، شما از قدرت و نیروی فردیتان دست کشیده و به خواسته دیگران تن میدهید. در حقیقت مشخص کنید که چه چیزی باعث میشود بخواهید رابطهای را حفظ کنید.
* یاد بگیرید دائم به دنبال تائید دیگران نباشید. نیازهای خود را نزد کسانی که برایتان مهم هستند مطرح کرده و اجازه دهید آنها هم از خواستهایتان مطلع شوند. این جسارت ابراز وجود خود باعث میشود احساس آرامش کنید. البته برای اینکه بتوانید این کار را براحتی انجام دهید باید بارها و بارها آن را تمرین کنید. در صورت امکان از دوست یا یکی از اعضای خانوادهتان کمک بگیرید و با بیان خواستهایتان به او، این روش را تمرین کنید. حتی میتوانید مقالههای مربوط به ابراز وجود را مطالعه کنید یا از مشاوران زبده کمک بگیرید. هرقدر در رفتارهای جسورانه و مقتدرانه بهتر شوید، احساس بهتری نسبت به خود و اطرافیانتان پیدا میکنید.
* وقتی تصمیم میگیرید تغییر کنید، باید تا جایی که میتوانید از منطقه امن و آسایش عاطفی خود دور شده و بدون واهمه شروع به بیان عقاید، افکار و احساسات خود نمایید و به این موضوع که ممکن است دیگران با شما موافق نباشند اهمیت ندهید. در واقع به خود بگویید اگر کسی به رفاه شما نمیاندیشد و برای هویتتان ارزشی قایل نیست، ارزش محبت دیدن از سوی شما را ندارد و حتی مناسب دوستی نیست، زیرا باعث آزارتان میشود.
* مراقب تمایلات ناخودآگاهتان نسبت به موافقت یا تسلیم شدن در برابر خواستهای دیگران باشید. به جای اینکه در برابر هر سخن یا خواستهای بلافاصله پاسخ دهید، ابتدا کمی روی آن تامل کرده و ببینید چه چیزی واقعا از شما میخواهند. سپس با درنظر گرفتن شرایط و نیازهای خودتان نسبت به قبول یا رد آن خواسته اقدام کنید. هرگز به دلیل دیگران، نیازهای خود را نادیده نگیرید. البته قرار نیست رفتار خودخواهانه ای از خود نشان دهید و همیشه اولویتهای خودتان را مقدم بردیگران بدانید اما باید به خود یادآور شوید که نیازهای شما هم درست مانند نیازهای دیگران مهم هستند و باید همانقدر که برای دیگران ارزش قائل هستید به خودتان هم اهمیت بدهید و از ترس طرد شدن تن به انجام خواستههای دیگران ندهید و توجه به دیگران فقط و فقط به دلیل احساس واقعیتان در محبت کردن به دیگران باشد.
* زخمهای روحی و روانی دوران کودکیتان را شناسایی کنید. زیرا این کار به شما کمک میکند از احساسات بد دوران کودکی و آسیبپذیریتان کاسته شود. ناراحتیهای آن دوران را تنها به بخشی از خاطرات کودکیتان که تمام شده و گذشته اند تبدیل کنید. اکنون خود را فردی بزرگسال که مقتدر است بدانید. کسی که برای زندگی و احساس امنیت نیازی به خشنود کردن دیگران ندارد. البته این کار بسیار سخت و زمانبر است، اما با کمک روان درمانگری که در زمینه کودک درون تخصص دارد، میتوانید از عهده آن برآیید.
* استقلال فردیتان را بالا ببرید. با این روش می توانید خود را از شخصیت خشنودکننده دیگران به شخصیتی مستقل و بینیاز به دیگران تبدیل کنید. یادتان باشد که ممکن است اطرافیان تان همیشه با شما موافق نباشند و بخواهند نظراتشان را به شما تحمیل کنند. زمانی که مستقل بودن را تمرین کنید، می توانید از پس آنها برآمده و هویت و شخصیت خودرا حفظ کنید. ممکن است بخشی از شخصیت خشنودکنندهتان از نامطلوب و گستاخ به نظر آمدن بترسد، اما به خودتان اطمینان بدهید که با این روش میتوانید از هویت و شخصیت خود مراقبت کنید و چنین توجهای بسیار ضروری است.
با طی کردن فرآیند بهبود و بازسازی شخصیتتان میتوانید نسبت به زندگی احساس خوبی پیدا کرده و دچار شرمندگی و حقارت نشوید. با اعتبار بخشیدن به هویت خود، دیگران هم یاد میگیرند به شما احترام بگذارند.
با نزدیک شدن به سال نو و عید نوروز، همه ی خانم ها دست به کار می شوند تا خانه را تمیز کنند و رنگ و بوی دیگری به خانه شان بدهند. ولی امان از دست تنهایی، امان از تنها خانه تکانی کردن..
کنایه زدن ممنوع
درسته که خانم ها دوست دارند همسرشان در انجام دادن کارهای خانه به آنها کمک کند ولی باید مراقب باشند که تمایلشان را از طریق کنایه به همسرشان نگویند.
گفتن این درخواست به این صورت که همه ی مردها کمک خانمشان می کنند و جملاتی این چنینی فقط مردان را از انجام این کارها دور می کند.
مردان ذاتا از شنیدن کنایه بیزار هستند و خیلی حس خوبی نسیت به قضیه مربوطه پیدا نمی کنند.
شفاف بیان کنید
حتما نیاز و انتظارتان را شفاف و دقیق به همسرتان بیان کنید. دقیقا به او بگویید که نیاز دارید به شما در انجام کارهای منزل کمک کند و دقیقا برای او مشخص کنید که چه کاری را نیاز دارید به شما کمک کند. معمولا باید به مردان انجام دادن کارهای خاصی را یادآوری کرد و از یادآوری آنها ترسی نداشته باشید.
برنامه ریزی کنید
از چند وقت مانده به شروع خانه تکانی، حتما لیست تمام کارهایی را که باید انجام دهید را بنویسید و از همسرتان هم بخواهید که لیست شما را تکمیل کند.
بعد از تکمیل لیست با مشارکت همسرتان مشخص کنید که کدام یک از کارها را شما و کدام یک را همسرتان باید انجام بدهید.
تعادل را رعایت کنید
حتما در برنامه ای که مشخص می کنید روز انجام کار را هم تعیین کنید.
تمام کارهای سخت و نفس گیر را در یک روز نگذارید و سعی کنید اینگونه نباشد که بگویید حالا که همسرم آمده کمک، تمام کارها را بدهم انجام دهد.
زیرا اگر حجم کارها در یک روز بالا باشد ممکن است همسرتان را خسته و دلزده کند و کاری کند که همسرتان دیگر برای انجام کمک رجوع نکند.
پس تعادل را رعایت کنید و حجم کارها را به صورت مساوی در هر روز تقسیم کنید.
مشارکت همه
در برنامه ریزی برای خانه تکانی شب عیدتان سعی کنید مشارکت همه ی اعضای خانواده را بطلبید نه اینکه فقط خودتان یا همسرتان.
از فرزندان هم کمک بگیرید اما کمکی در حد توان خودشان نه بالاتر. با این کار هم می توانید مشارکت و تقسیم وظایف را به فرزندانتان یاد بدهید و هم باری را از روی دوش خودتان بر می دارید.
تقسیم کار بهترین راه
وقتی که لیست خودتان را از کارهایی که باید برای خانه تکانی انجام دهید، نوشتید تقسیم وظایف را شروع کنید.
کارهای سنگین تر را مرد خانه و کارهای خیلی سبک را فرزندان انجام می دهند.
هر فرد با یک کار مناسب
در تقسیم کردن کارها حتما کارهایی را به همسرتان بدهید که توانایی انجام آن را داشته باشد.
کارهایی مثل تعمیرات شیرهای آب و کارهای برقی منزل می تواند برعهده مرد خانه باشد اما اگر همسرتان توانایی انجام این کارها را نداشت می توانید از او بخواهید که خودش برقکار و یا لوله کش بیاورد و در کنار آنها باشد تا آنها به کارهای منزل رسیدگی کنند.
آقای محترم نگو بلد نیستم
اگر همسرتان جز آن دسته از مردها هست که مدام می گوید بلد نیستم و نمی توانم انجام بدهم، شما با بد اخلاقی با او رو به رو نشوید زیرا این روش جواب نمی دهد که هیچ، بلکه کاری می کند که همسرتان کلا کاری را انجام ندهد. بهترین راهکار در برابر این رفتار همسرتان این است که به او یاد بدهید. به او بگویید دقیقا برای انجام هر کاری، چه اقدامی را باید انجام بدهد.
از همدیگر قدردانی کنید
اگر همسرتان کاری را انجام داد حتما از او قدردانی و تشکر کنید با این کار به همسرتان می فهمانید که متوجه کمک کردنش و محبتش شده اید. اینگونه می توانید باعث شوید که همسرتان دوباره به شما در انجام دادن کارها کمک کند.
غرغر کردن ممنوع
یکی از مسایلی که باعث می شود مردها به همسرشان کمک نکنند، غرغر کردن خانم ها است. مردها در کنار این که از کنایه شنیدن ناراحت می شوند، با شنیدن غرغر نیز نمی توانند کنار بیایند.
سخت نگیرید
خانه تکانی بر خلاف اسم سنگین و وحشتناکی که دارد، کار راحتی است به شرط آن که نکاتی که در بالا گفته شد، کاملا رعایت شود.
منبع: تبیان
خبرگزاری آریا -
ذهن های برتر و شخصیت های منحصر به فرد را از میان کارکنانتان بیابید تا در کارتان روی آنها سرمایه گذاری کنید. نتیجه شگفت انگیز آن را خواهید دید.
من اغلب راجع به این موضوع جستجو می کنم که چطور کارکنان را ترغیب به کار و تولید بیشتر بکنید.این مسئله در دوران حاضر اهمیت بیشتری پیدا می کند؛ چون امروزه شرکت ها باید با تعداد کارمندان کمی که دارند بهترین عملکرد را داشته باشند.
یک شروع موفق در این رابطه، باید ظریف، زیرکانه و قوی باشد. خلاصه این که باید افراد زیرک، پرانرژی و مبدع را استخدام کنید و آنها را درست تشویق کنید تا هم روی شخصیت و ذهنیت شان تاثیر بگذارید و هم از نظر ذهنی و عاطفی روی آنها سرمایه گذاری کنید تا بهترین عملکردشان رقم بخورد. غیرممکن است که راجع به انگیزه صحبت کرد و از Drive صحبتی به میان نیاورد.
این کتاب نوشته دانیل پینک است. پینک اشاره کرده است که افراد زمانی بهترین ها را به نمایش می گذارند که به آنها قدرت و فرصت برای ریاست داده شود و در عین حال ایمان داشته باشند که کارشان بامعنا و نتیجه بخش است. او معتقد است که پول تنها نمی تواند انگیجزه ایجاد کند. آنها می خواهند در امور شرکت، مشارتکت هم داشته باشند. گوگل 20 درصد از زمان کارمندانش را به بازیابی و استراحت دادن به آنها اختصاص می دهد. پینک معتقد است همین مثال بارزی است از اینکه این 20 درصد چگونه می تواند به نتایج درخشان این شرکت در قسمت ها و محصولاتی نظیر جی میل، گوگل نیوز و ... منتج شود. خیلی پیش از گوگل در سال 1984 هم شرکت 3M همین پروژه 15 درصد راه حل و تایم استراحت را اجرا کرد و کمپانی های دیگری نظیر اسکچ تیپ و پست ایت نوتز هم آن را دنبال کردند.
هیچ شکی نیست که خود انگیزه به طور ذاتی، دارای اهمیت است. اگرچه، من با پینک هم عقیده نیستم که تمام انگیزه های بیرونی (افزایش بن ها، کمیسیون ها، پاداش ها، عنوان ها و دیگر موارد) مضر هستند. یک کار آفرین با مهارت و ترکیبی از این دو مورد کارکنان را با انگیزه نگه می دارد. او می گوید که هیچ رویکرد عمومی و مشخصی برای انگیزه بخشیدن به افراد وجود ندارد.
یک موردی که باعث انگیزه مند شدن یکی شود، ممکن است بی انگیزگی فرد دیگری را به دنبال داشته باشد. هنگامی که منشأ رفتاری و تفکری یک کارمند را متوجه شدید، می توانید میزان اشتیاق او را بالا ببرید. این مورد می تواند به شما کمک کند تا نیروی کاری تان را در حد متعادل قرار دهید و در همان مسیر حرکت کنید و در نتیجه میزان اثربخشی منحصر به فرد را در کارتان خواهید دید.
1- تیپ های تحلیلگر می خواهند بدانند که پروژه ارزشمند است یا نه و آیا فعالیت آنها تفاوتی در رسیدن به موفقیت ایجاد می کند؟ آنها به رهبری نیاز دارند که در زمانی خاص، برتری داشته باشند و می خواهند بدانند کدام تخصص می تواند روی گروه ها تاثیر بگذارد. آنها ترجیح می دهند که متناسب با سهم شان پاداش بگیرند. اما اگر زمان زیادی را صرف انجام کار کرده باشند و شما به همه گروه پاداش داده باشید انتظار نداشته باشید که آنها خوشحال باشند.
2- کسانی که به ذات ساختاری هستند می خواهند بدانند که فعالیت شان به رشد شرکت کمک می کند یا نه. آنها رهبری را می خواهند که ساختاری، رقابت جو و مسلط به جزئیات باشد. دوست دارند پاداشی که به آنها داده می شود متناسب با کاری باشد که انجام داده اند. یک ایمیل ترغیب کننده برای ارتباط گرفتن با آنها می تواند مناسب باشد.
3- افراد اجتماعی می خواهند احساس کنند که از نظر اجتماعی ارزشمند هستند و این هماتن چیزی است که روی انجام پروژه تاثیر می گذارد. آنها چندین راه را می روند که ثابت کنند توانایی هایشان واقعی است. آنها تمایل دارند که به خاطر رفتارذی که دارند پاداش بگیرند. اگر ترجیح شما در ارتباطات با آدم ها، نوشتاری است،دست نوشته ای به این کارمندان بفرستید.
4- فرد مبدع باید دلیل ایجاد یک نوآوری به خصوص در شرکت را احساس کند. برای آنها ظاهر یک مدیر، بیش از شخصیت او دارای اهمیت است. آنها ترجیح می دهند که با چیزی غیرمعمول و خیالی پاداش داده شوند و ممکن است احساس کنند که غیرمعمول بودن و رازآمیزی، شیرین هم باشد.
5- کارمندان ساکت نیاز چندانی به هیاهو برای تشیوق شدن ندارند، بلکه انگیزه پیدا کردن در خفا و جایی خصوصی را ترجیح می دهند.
6- افراد پرهیاهو زمانی انگیزه پیدا می کنند که وظایف شان تشریح شده و راهی باز برای انجام این وظایف فراهم شده باشد. آنها دوست دارند در اجتماع با جاه و تشریفات شناخته شوند.
7- افراد صلح طلب و آشتی جو امیدوارند که بتوانند به همین روش ادامه دهند، آنها نیازی به پاداش یا شناخته شدن ندارند و بستگی به شما دارد که بخواهید به آنها پاداش بدهید یا نه.
8- سخت کوشان، اندیشمندان مستقلی هستند که اگر با شما هم عقیده باشند انگیزه پیدا می کنند. آنها به شما می گویند که چه پاداشی می خواهند و به هر چه که موجود باشد هم قانع هستند.
9- آن دسته از اعضای تیم که در مرکز توجه هستند باید به رهبر پروژه و خود پروژه ایمان داشته باشند؛ در غیر اینصورت انگیزه آنها کم می شود. آنها می خواهند بدانند که چه پاداشی را می توانند انتظار داشته باشند. باید به آنها اطمینان دهید که به قولتان وفادار خواهید ماند.
10- افراد منعطف تا زمانی با تیم همراه می شوند که با اعتقادات و اخلاقیاتشان هماهنگ باشد. همچنین آنها اگر با مهربانی و احترام یاد شوند بسیار خوشحال و پرانگیزه خواهند شد. از کسانی که بین کارکنانتان، عملکردی ضعیف داشته اند آگاه باشید. اگر چنین شخصی را دیدید به نظر می رسد که باید آنها را کنار بگذارید تا اینکه انگیزه دیگران کم نشود.
منبع:مجله پنجره خلاقیت
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
انواع شخصیتهای افراد از نظر کیفیتهای حسی/لمسی،بصری،سمعی
خبرگزاری آریا -
لحظاتی لذت بخش را در شغلتان خلق کنید
در این مقاله ما دوازده راهکار آورده ایم که به شما کمک می کنند، در هر شغلی هستید و در محیطی که کار می کنید ، شاد باشید و در عین حال پیشرفت هم بکنید.
بی انگیزگی، خستگی یا حتی استرس... از جمله سختی ها یا مشکلاتی هستند که گریبان بیشتر کارمندان را گرفته است. این علائم اغلب پشت سوالاتی همچون-"چرا من این کار را انجام می دهم؟"-،-"آیا من در جامعه نقش مفیدی دارم؟-و... پنهان شده است. پاسخ های که ما به این سوالات می دهیم، به نظر درست می رسند اما در باطن ممکن است نادرست باشند و در نتیجه کیفیت زندگی را پایین می آورند. در این مقاله ما دوازده راهکار آورده ایم که به شما کمک می کنند، در هر شغلی هستید و در محیطی که کار می کنید ، شاد باشید و در عین حال پیشرفت هم بکنید.
1-به منظور موفق شدن،علت نارضایتی تان را در خودتان جستجو کنید.
به منظور تغییر روحیه، قبل از هر چیز باید علت نارضایتی خودتان را بفهمید. پیدا کردن راه حل برای مشکلی که به خوبی شناخته شده نیست، بسیار دشوار است. از خودتان بپرسید که چه چیزی را در موقعیت کاری حالتان دوست ندارید. آیا مشکل در درآمدتان است یا نوع کارتان؟ شما می توانید با شناخت موانع و با قرار دادن آن ها در کنار اولویت هایتان، وخامت اوضاع را بررسی و قضاوت کنید. بعد از انجام دادن این بررسی، پیدا کردن راه حل و اجرا ساختن آن راحت تر می شود. شاید راه حل تغییر شغل، تصمیم گیری در مورد مسئولیت های جدید باشد؛ حتی احتمال دارد ناچار شوید محل کارتان را عوض کنید.
2. برای خودتان هدف تعیین کنید.
از خودتان بپرسید که در چه زمینه و حرفه ای می توانید، مفید باشید. این مساله روز به روز اهمیت بیشتری در زندگی روزانه ما پیدا کرده است. اینکه حرفه ما با اهداف ما همخوانی داشته باشند بر میزان درآمد و موقعیت شغلی مقدم است. بسیار اهمیت دارد که کاری که انجام می دهیم برای ما لذت بخش باشد و فقط در این صورت است که ما می توانیم در حرفه خود موفق باشیم. بنابراین ضروری است که موقعیت کاری اکنون شما با ارزش های شما سازگار باشد. اگر شغلتان این شرایط را ندارد،چه کاری برای سازگار کردن آن با خواسته هایتان می توانید انجام دهید؟ همیشه راهی برای تغییر اوضاع وجود دارد، حتی اگر به معنای تغییر شغل و زمینه کاری شما باشد.
3. در زمینه حرفه خود آموزش ببینید تا پیشرفت کنید.
آموزش یکی از راه های ارتقای وضعیت شغلی است. اگر احساس می کنید مدتی است که در یک سطح مانده اید و پیشرفت نمی کنید، مهارت های جدیدی بیاموزید و به سمت پیشرفت و ارتقای شغلی گام بردارید.بعد از چند سال باقی ماندن در یک پست،تغییر ایجاد کردن اجتناب ناپذیر است. این به شما بستگی دارد که کمی همت کنید و تخصص و تجزیه خود را بهبود ببخشید.
4. حرفه خودتان را به صورت تخصصی آموزش دهید.
آموزش صحیح در زمینه های ما ، می تواند به شکوفایی کاری را به ارمغان بیاورد. در نتیجه در حرفه خود متخصص می شویم. از طرفی یک متخصص می تواند دانش خود را به دیگران نیز منتقل کند. این رویکرد بسیار پر ارزش، می تواند ارتقای شغلی شما را به همراه داشته باشد: به این طریق شما می توانید با دیدگاه های مختلف ( حتی از طریق کارآموزی که در حال آموزش است ) در رابطه به شغلتان آشنا شوید.
از طرفی در هنگام آموزش دادن، به جنبه های مختلف کارتان مسلط تر می شوید. اغلب موسسات فقط کمی از تجربه های پیشکسوتان در زمینه آموزش استفاده می کنند؛ در حالیکه آن ها آموزگاران عالی برای کارمندان هستند. اگر از انجام دادن حرفه خود خسته شده اید، به استقبال این چالش بروید و سعی کنید کارتان را به دیگران آموزش بدهید؛ آنچه که علاقه شما را نسبت به حرفه تان دوباره برخواهد گرداند.
5. خودتان لحظاتی لذت بخش را در کارتان خلق کنید.
بندرت پیش می آید که ما فقط کارهای مورد علاقه مان را در حرفه خود انجام دهیم. اگر وظایف شما خسته کننده هستند، با این حال شما مختارید که وقت های آزاد خود را مدیریت کنید. شما می توانید زمان هایی را به انجام دادن کارهای مورد علاقه تان اختصاص بدهید. اگر فردی شصت درصد از زمانش را احساس مثبت و چهل درصد احساس منفی داشته باشد، انسانی شاد در نظر گرفته می شود. شما باید تقویم و برنامه کاری خودتان را طوری تنظیم که بین لحظات شاد و غیر شادتان تعادل برقرار باشد.
6. روابط خود را با دیگران بهبود ببخشید.
زندگی شغلی معمولا آشنایی با افراد مختلفی را در محیط کار برای شما به همراه دارد. روابطتان را با همکارتان بهبود ببخشید و محیطی شاد و پر انگیزه برای ادامه فعالیت خلق کنید. به حرفهای همکاران خود گوش بدهید و با آن ها صحبت کنید. یک محیط دوستانه احساسات مثبتی را در شما ایجاد می کند. اما دقت کنید که تا چه حد به همکاران خود نزدیک می شوید. سعی کنید روابط را در حدی نگهدارید که به استقلال شما ضربه وارد نشود.
در زمینه حرفه خود آموزش ببینید تا پیشرفت کنید
7. نپذیرید که همیشه اوضاع بر وفق مراد ما نیست.
رضایت شغلی همچنین به این معناست که بپذیریم اوضاع همیشه مطابق میل ما پیش نمی رود. لازم است که انتخاب و واقع نگر باشید. از خودتان بپرسید که بین درآمد، منافع کاری، شرایط کاری و جو بین همکاران و ... کدام یک برایتان از همه مهمتر است. بعد از این بررسی در خواهید یافت که اوضاع آنچنان که شما فکر می کردید، هم بد نیست.
با وجود این اگر به این نتیجه رسید که موقعیت شغلی تان به هیچ عنوان به نیازهای شما پاسخ نمی گوید، می توانید به عوض کردن حرفه تان نیز بیاندیشید. در نظر داشته باشید که قرار نیست فقط در محیط کارتان پیشرفت کنید. بسیاری از احساسات مثبت ما از محیط غیر کاری نشات می گیرند. به جای غر زدن درباره سختی کارتان، تمرکزتان را بر روی این بگذارید که بعد از تمام شدن کارتان و در آخر هفته ها چه لحظات شادی در انتظار شماست.
8. به خودتان احترام بگذارید.
ترس از ناامیدی، ترس از کارفرما یا هر تر س دیگری در محیط کار سبب می شود که بخواهید از درگیری اجتناب کنید و هرگز نخواهید به همکارانتان یا مشتری ها "نه" بگویید. بنابراین در زیر خروارها کار فرو می ریزید و به جایی می رسید که وظایفی را انجام دهید که هیچ علاقه ای به آن ها ندارید. هر چه بیشتر به دنبال راضی کردن دیگران باشید بیشتر شکست می خورید. مراقب این باشید که این نوع رابطه خطرناک است. شما باید به خودتان احترام بگذارید و گاهی به دیگران "نه" بگویید. اگر با توجیه، استدلال و منطقی خواسته دیگران را رد کنید، هیچکس از شما ناراحت یا عصبانی نمی شود.
9. به دنبال تنوع و نوآوری در کارتان باشید.
هر گاه کار شما سنگین شود، خستگی در انتظارتان خواهد بود. اگر علاقه ای به پیشرفت ندارید و دائما کارهای تکراری انجام می دهید، شاید زمان آن فرا رسیده که با چالش های جدید روبرو شوید. البته این مساله لزوما به این معنا نیست که محل کار خود را عوض کنید. شما می توانید با ما فوق خودتان صحبت کنید یا به کارگزینی مراجعه و خواسته خود را در جهت پیشرفت و تغییر مطرح کنید.
گاه تغییراتی ساده و کوچکی همچون تغییر نوع وسیله نقلیه ای که برای آمدن به محل کار استفاده می کنید ، تغییر عادات کاری، می تواند یکنواختی بوجود آمده در زندگیتان را از بین ببرند. بیشتر فعالیت کنید و به دنبال گرفتن پرونده های جدید و روبرو شدن با چالش های جدید باشید. تنوع در کار، توجه شما را بیشتر می کند و باعث می شود با علاقه بیشتری کار کنید.
10. خانواده و دوستان خود را فراموش نکنید.
حتی اگر در کارتان موفق هستید، ضروری است که با زندگی خصوصی موفقی همراه باشد. فراموش نکنید که شغل فقط ابزاری برای گذران زندگی است و نه تمام آن. تعادل به این دو به شما کمک می کند همواره در مسیر پیشرفت گام بردارید و در نتیجه هر گاه در شغل تان پیشرفت کنید بر زندگی تان اثر مثبت دارد و بلعکس.
حداقل هفته ای یک یا دو بار کمی زودتر محل کار خود را ترک کنید و با خانواده و دوستان خود به تفریح بپردازید. این کار به شما کمک می کند از استرس های روزمره رها شوید. گاهی بعد از یک دوره کاری سخت، مسافرتی کوتاه دو یا سه روزه در پایان هفته می تواند، آرامش بخش باشد این فقط یک پاداش ساده است.
11. روح سالم در بدن سالم است.
برای موفقیت و پیشرفت، داشتن سلامت جسمی و روحی ضروری است. در شرایط سخت کاری و فکری، ورزش کمک می کند که اکسیژن کافی به مغز برسد. ساعات منظم خواب، تغذیه مناسب نیز در آرامش و شادی شما ضروری هستند. به تغذیه خودتان در محل کار بیشتر دقت کنید. مصرف قهوه برای بیدار ماندن می تواند برای سلامت شما بسیار مضر باشد.
12. تمامی احتمالات و گزینه ها را در نظر بگیرید.
گاهی تنها راه شاد بودن و راضی بودن شما از شغلتان، تغییر محل کارتان است. روابط پیچیده با مافوق، مورد علاقه نبودن وظایف شغلی یا درآمد پایین، نارضایتی شما را به همراه دارند و گاه شرایط طوری پیش می روند که امکان تغییر آن ها وجود ندارد. زمانی که متوجه شوید نمی توانید کاری برای بهتر کردن اوضاع انجام دهید، آخرین راه حل باقیمانده ،عوض کردن محل کارتان است. شاید این کار با دوره ای از بیکاری همراه باشد، اما مطمئنا از فرسودگی شغلی بهتر است. نگران نباشید، شرایط می تواند تغییر کند و شما حرفه مورد علاقه تان را خواهید یافت. کافیست به این مساله ایمان داشته باشید.
منبع : ماهنامه دنیای سلامت
خبرگزاری آریا -
لحظاتی لذت بخش را در شغلتان خلق کنید
در این مقاله ما دوازده راهکار آورده ایم که به شما کمک می کنند، در هر شغلی هستید و در محیطی که کار می کنید ، شاد باشید و در عین حال پیشرفت هم بکنید.
بی انگیزگی، خستگی یا حتی استرس... از جمله سختی ها یا مشکلاتی هستند که گریبان بیشتر کارمندان را گرفته است. این علائم اغلب پشت سوالاتی همچون-"چرا من این کار را انجام می دهم؟"-،-"آیا من در جامعه نقش مفیدی دارم؟-و... پنهان شده است. پاسخ های که ما به این سوالات می دهیم، به نظر درست می رسند اما در باطن ممکن است نادرست باشند و در نتیجه کیفیت زندگی را پایین می آورند. در این مقاله ما دوازده راهکار آورده ایم که به شما کمک می کنند، در هر شغلی هستید و در محیطی که کار می کنید ، شاد باشید و در عین حال پیشرفت هم بکنید.
1-به منظور موفق شدن،علت نارضایتی تان را در خودتان جستجو کنید.
به منظور تغییر روحیه، قبل از هر چیز باید علت نارضایتی خودتان را بفهمید. پیدا کردن راه حل برای مشکلی که به خوبی شناخته شده نیست، بسیار دشوار است. از خودتان بپرسید که چه چیزی را در موقعیت کاری حالتان دوست ندارید. آیا مشکل در درآمدتان است یا نوع کارتان؟ شما می توانید با شناخت موانع و با قرار دادن آن ها در کنار اولویت هایتان، وخامت اوضاع را بررسی و قضاوت کنید. بعد از انجام دادن این بررسی، پیدا کردن راه حل و اجرا ساختن آن راحت تر می شود. شاید راه حل تغییر شغل، تصمیم گیری در مورد مسئولیت های جدید باشد؛ حتی احتمال دارد ناچار شوید محل کارتان را عوض کنید.
2. برای خودتان هدف تعیین کنید.
از خودتان بپرسید که در چه زمینه و حرفه ای می توانید، مفید باشید. این مساله روز به روز اهمیت بیشتری در زندگی روزانه ما پیدا کرده است. اینکه حرفه ما با اهداف ما همخوانی داشته باشند بر میزان درآمد و موقعیت شغلی مقدم است. بسیار اهمیت دارد که کاری که انجام می دهیم برای ما لذت بخش باشد و فقط در این صورت است که ما می توانیم در حرفه خود موفق باشیم. بنابراین ضروری است که موقعیت کاری اکنون شما با ارزش های شما سازگار باشد. اگر شغلتان این شرایط را ندارد،چه کاری برای سازگار کردن آن با خواسته هایتان می توانید انجام دهید؟ همیشه راهی برای تغییر اوضاع وجود دارد، حتی اگر به معنای تغییر شغل و زمینه کاری شما باشد.
3. در زمینه حرفه خود آموزش ببینید تا پیشرفت کنید.
آموزش یکی از راه های ارتقای وضعیت شغلی است. اگر احساس می کنید مدتی است که در یک سطح مانده اید و پیشرفت نمی کنید، مهارت های جدیدی بیاموزید و به سمت پیشرفت و ارتقای شغلی گام بردارید.بعد از چند سال باقی ماندن در یک پست،تغییر ایجاد کردن اجتناب ناپذیر است. این به شما بستگی دارد که کمی همت کنید و تخصص و تجزیه خود را بهبود ببخشید.
4. حرفه خودتان را به صورت تخصصی آموزش دهید.
آموزش صحیح در زمینه های ما ، می تواند به شکوفایی کاری را به ارمغان بیاورد. در نتیجه در حرفه خود متخصص می شویم. از طرفی یک متخصص می تواند دانش خود را به دیگران نیز منتقل کند. این رویکرد بسیار پر ارزش، می تواند ارتقای شغلی شما را به همراه داشته باشد: به این طریق شما می توانید با دیدگاه های مختلف ( حتی از طریق کارآموزی که در حال آموزش است ) در رابطه به شغلتان آشنا شوید.
از طرفی در هنگام آموزش دادن، به جنبه های مختلف کارتان مسلط تر می شوید. اغلب موسسات فقط کمی از تجربه های پیشکسوتان در زمینه آموزش استفاده می کنند؛ در حالیکه آن ها آموزگاران عالی برای کارمندان هستند. اگر از انجام دادن حرفه خود خسته شده اید، به استقبال این چالش بروید و سعی کنید کارتان را به دیگران آموزش بدهید؛ آنچه که علاقه شما را نسبت به حرفه تان دوباره برخواهد گرداند.
5. خودتان لحظاتی لذت بخش را در کارتان خلق کنید.
بندرت پیش می آید که ما فقط کارهای مورد علاقه مان را در حرفه خود انجام دهیم. اگر وظایف شما خسته کننده هستند، با این حال شما مختارید که وقت های آزاد خود را مدیریت کنید. شما می توانید زمان هایی را به انجام دادن کارهای مورد علاقه تان اختصاص بدهید. اگر فردی شصت درصد از زمانش را احساس مثبت و چهل درصد احساس منفی داشته باشد، انسانی شاد در نظر گرفته می شود. شما باید تقویم و برنامه کاری خودتان را طوری تنظیم که بین لحظات شاد و غیر شادتان تعادل برقرار باشد.
6. روابط خود را با دیگران بهبود ببخشید.
زندگی شغلی معمولا آشنایی با افراد مختلفی را در محیط کار برای شما به همراه دارد. روابطتان را با همکارتان بهبود ببخشید و محیطی شاد و پر انگیزه برای ادامه فعالیت خلق کنید. به حرفهای همکاران خود گوش بدهید و با آن ها صحبت کنید. یک محیط دوستانه احساسات مثبتی را در شما ایجاد می کند. اما دقت کنید که تا چه حد به همکاران خود نزدیک می شوید. سعی کنید روابط را در حدی نگهدارید که به استقلال شما ضربه وارد نشود.
در زمینه حرفه خود آموزش ببینید تا پیشرفت کنید
7. نپذیرید که همیشه اوضاع بر وفق مراد ما نیست.
رضایت شغلی همچنین به این معناست که بپذیریم اوضاع همیشه مطابق میل ما پیش نمی رود. لازم است که انتخاب و واقع نگر باشید. از خودتان بپرسید که بین درآمد، منافع کاری، شرایط کاری و جو بین همکاران و ... کدام یک برایتان از همه مهمتر است. بعد از این بررسی در خواهید یافت که اوضاع آنچنان که شما فکر می کردید، هم بد نیست.
با وجود این اگر به این نتیجه رسید که موقعیت شغلی تان به هیچ عنوان به نیازهای شما پاسخ نمی گوید، می توانید به عوض کردن حرفه تان نیز بیاندیشید. در نظر داشته باشید که قرار نیست فقط در محیط کارتان پیشرفت کنید. بسیاری از احساسات مثبت ما از محیط غیر کاری نشات می گیرند. به جای غر زدن درباره سختی کارتان، تمرکزتان را بر روی این بگذارید که بعد از تمام شدن کارتان و در آخر هفته ها چه لحظات شادی در انتظار شماست.
8. به خودتان احترام بگذارید.
ترس از ناامیدی، ترس از کارفرما یا هر تر س دیگری در محیط کار سبب می شود که بخواهید از درگیری اجتناب کنید و هرگز نخواهید به همکارانتان یا مشتری ها "نه" بگویید. بنابراین در زیر خروارها کار فرو می ریزید و به جایی می رسید که وظایفی را انجام دهید که هیچ علاقه ای به آن ها ندارید. هر چه بیشتر به دنبال راضی کردن دیگران باشید بیشتر شکست می خورید. مراقب این باشید که این نوع رابطه خطرناک است. شما باید به خودتان احترام بگذارید و گاهی به دیگران "نه" بگویید. اگر با توجیه، استدلال و منطقی خواسته دیگران را رد کنید، هیچکس از شما ناراحت یا عصبانی نمی شود.
9. به دنبال تنوع و نوآوری در کارتان باشید.
هر گاه کار شما سنگین شود، خستگی در انتظارتان خواهد بود. اگر علاقه ای به پیشرفت ندارید و دائما کارهای تکراری انجام می دهید، شاید زمان آن فرا رسیده که با چالش های جدید روبرو شوید. البته این مساله لزوما به این معنا نیست که محل کار خود را عوض کنید. شما می توانید با ما فوق خودتان صحبت کنید یا به کارگزینی مراجعه و خواسته خود را در جهت پیشرفت و تغییر مطرح کنید.
گاه تغییراتی ساده و کوچکی همچون تغییر نوع وسیله نقلیه ای که برای آمدن به محل کار استفاده می کنید ، تغییر عادات کاری، می تواند یکنواختی بوجود آمده در زندگیتان را از بین ببرند. بیشتر فعالیت کنید و به دنبال گرفتن پرونده های جدید و روبرو شدن با چالش های جدید باشید. تنوع در کار، توجه شما را بیشتر می کند و باعث می شود با علاقه بیشتری کار کنید.
10. خانواده و دوستان خود را فراموش نکنید.
حتی اگر در کارتان موفق هستید، ضروری است که با زندگی خصوصی موفقی همراه باشد. فراموش نکنید که شغل فقط ابزاری برای گذران زندگی است و نه تمام آن. تعادل به این دو به شما کمک می کند همواره در مسیر پیشرفت گام بردارید و در نتیجه هر گاه در شغل تان پیشرفت کنید بر زندگی تان اثر مثبت دارد و بلعکس.
حداقل هفته ای یک یا دو بار کمی زودتر محل کار خود را ترک کنید و با خانواده و دوستان خود به تفریح بپردازید. این کار به شما کمک می کند از استرس های روزمره رها شوید. گاهی بعد از یک دوره کاری سخت، مسافرتی کوتاه دو یا سه روزه در پایان هفته می تواند، آرامش بخش باشد این فقط یک پاداش ساده است.
11. روح سالم در بدن سالم است.
برای موفقیت و پیشرفت، داشتن سلامت جسمی و روحی ضروری است. در شرایط سخت کاری و فکری، ورزش کمک می کند که اکسیژن کافی به مغز برسد. ساعات منظم خواب، تغذیه مناسب نیز در آرامش و شادی شما ضروری هستند. به تغذیه خودتان در محل کار بیشتر دقت کنید. مصرف قهوه برای بیدار ماندن می تواند برای سلامت شما بسیار مضر باشد.
12. تمامی احتمالات و گزینه ها را در نظر بگیرید.
گاهی تنها راه شاد بودن و راضی بودن شما از شغلتان، تغییر محل کارتان است. روابط پیچیده با مافوق، مورد علاقه نبودن وظایف شغلی یا درآمد پایین، نارضایتی شما را به همراه دارند و گاه شرایط طوری پیش می روند که امکان تغییر آن ها وجود ندارد. زمانی که متوجه شوید نمی توانید کاری برای بهتر کردن اوضاع انجام دهید، آخرین راه حل باقیمانده ،عوض کردن محل کارتان است. شاید این کار با دوره ای از بیکاری همراه باشد، اما مطمئنا از فرسودگی شغلی بهتر است. نگران نباشید، شرایط می تواند تغییر کند و شما حرفه مورد علاقه تان را خواهید یافت. کافیست به این مساله ایمان داشته باشید.
منبع : ماهنامه دنیای سلامت