مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه

[ad_1]

 داستانی از لتونی

در روزگار پیشین مرد روستایی ثروتمندی در یکی از دهات می‌زیست. وی علاقه‌ی زیادی به شکار داشت.
یک سال در زمستان قسمت زیادی از جنگل را از درخت پاک کرد و در بهار آن‌جا را شخم زد و جو کاشت. جو بسیار خوبی در آن‌جا سبز شد؛ ولی هر شب ناشناسی جوها را لگدمال می‌کرد.
روستایی تصمیم گرفت کسی را که به جوها آسیب می‌رساند پیدا کند. تفنگ شکاری و سه گلوله‌ی نقره‌ای را، که با آن‌ها می‌توانست حتی خود شیطان را هم نابود سازد، برداشت و در زیر درخت بلوطی در کنار مزرعه‌ی جو نشست.
نیمه شب درخت بلوط تکان خورد وبه صدا درآمد. روستایی به بالا نگاه کرد و دید که روی درخت بلوط عقاب سیاه بسیار بزرگی نشسته اســت. وی تفنگ را آماده نمود و تیری رها کرد؛ ولی عقاب سیاه فقط بالش را تکان داد و ابداً حرکتی نکرد. شکارچی فریاد زد:
- این معجزه اســت. اگر من که شکارچی قابلی هستم با یک گلوله‌ی نقره‌ای نتوانم تو را از پای درآورم معلوم می‌شود تو عقاب ساده‌ای نیستی. خوب، یک بار دیگر آزمایش می‌کنم.
یک بار دیگر هدفگیری نمود و دومین گلوله‌ی نقره‌ای را شلیک کرد. عقاب این بار بال چپش را تکان داد. شکارچی برای بار سوم خواست شلیک کند. این بار عقاب به زبان آدمی التماس کرد و گفت:
- برادر جان شلیک نکن. من تقصیری ندارم که مزرعه‌ی تو همه شب لگدمال می‌شود. من در جنگ و ستیز بودم. بال مرا زخمی کرده‌اند و به زحمت خودم را به این درخت بلوط رسانده‌ام. مرا نزد خودت ببر و خوراکم بده تا آن که بهبود پیدا کنم. برای این کار پاداش خوبی به تو می‌دهم.
روستایی فکری کرد و راضی شد. عقاب سیاه را از روی درخت پایین آورد و به منزل برد و به پرستاری و نگهداری آن پرنده پرداخت. گاو نری را سر برید و یک تنور نان پخت و به غذا دادن عقاب سیاه مشغول شد. عقاب گاو را خورد، نان‌ها را هم خورد، به طوری که دیگر چیزی باقی نماند؛ ولی بهبود حاصل نکرد. روستایی چاره‌ای نداشت. یک تنور دیگر نان پخت و گاو دومی را هم سربرید. عقاب این غذاها را هم خورد، ولی شفا نیافت. روستایی چاره‌ای نداشت گاو سومی را سربرید. موقعی که زن روستایی مشغول خمیر کردن بود عقاب بخشی از گاو سومی را هم خورده بود و می‌توانست اندکی پرواز کند؛ ولی وقتی که تمام گاو را خورد قوایش تجدید شد.
در آن روز یگانه فرزند روستایی، که اهل خانه او را «کورزمتس» می‌نامیدند، مرده بود. هنوز او را به خاک نسپرده بودند که عقاب به ارباب خود گفت:
بدون تأخیر بر پشت من سوار شو. من تو را به منزل خودم می‌برم و پاداش نیکی‌ها و محبت‌های تو را می‌دهم. روستایی چاره‌ای نداشت جز این که دعوت عقاب را بپذیرد. سوار بر پشت عقاب شد. پرنده چنان در آسمان اوج گرفت که زمین از کوچکی در نظر مرد روستایی به اندازه‌ی پوست گاوی جلوه کرد. عقاب مرد روستایی را از بالا به زمین انداخت و در فاصله یک انگشتی زمین او را دوباره گرفت و سپس بالاتر پرواز کرد. از آن‌جا زمین به اندازه‌ی یک کلاه به نظر می‌رسید. مجدداً عقاب مرد روستایی را از بالا به پایین پرت کرد و در فاصله‌ی دو انگشتی زمین او را دوباره گرفت. برای بار سوم عقاب مرد روستایی را بالا برد، به حدی که از آن جا زمین به اندازه‌ی یک دگمه جلوه کرد. از آن‌جا هم باز مرد بیچاره را به پایین انداخت. مرد روستایی این بار فکر کرد که حتماً به زمین سقوط می‌کند و کله‌اش بر روی سنگ می‌شکند. ولی عقاب در فاصله‌ی یک انگشتی او را گرفت. سپس به بیابان رفت و نفسی تازه کرد و گفت:
- این کارها جزای گلوله‌های تو بود. تو مرا زخمی کردی در حالی که در لگدمال کردن مزرعه‌ی تو من تقصیری نداشتم. حالا حساب ما تصفیه شد. اکنون استراحت می‌کنم، ولی تو را به قصر خودم می‌برم تا از این رحم و شفقتی که به من کردی اظهار قدردانی کنم و پاداش نیکی به تو بدهم.
عقاب مرد روستایی را به یک قصر بسیار مجلل و زیبایی برد و خودش به شکل انسانی درآمد و گفت:
- این قصر مال دختر ارشد من اســت.
هر دو وارد قصر شدند و از آن‌ها پذیرایی شایانی شد. عقاب که به شکل آدم درآمده بود پرسید:
- خوب ارباب، نمی‌خواهی دوباره پرواز کنیم؟
- چطور می‌توانیم پرواز کنیم در صورتی که تو دیگر بال نداری؟
- مانعی ندارد می‌توانیم برویم پشت دروازه.
همین که پشت دروازه رسیدند دوباره آن آدم به عقاب سیاه بزرگی تبدیل شد و به طرف قصر دختر کوچک‌ترش پرواز نمود. در آن‌جا باز به شکل آدم درآمد. در آن‌جا خدمتکاران قصر مانند قصر اول از او پذیرایی نکردند، خود دختر کوچک‌تر آمد و از آن‌ها پذیرایی شایانی کرد.
سپس عقاب او را دوباره در آسمان پرواز داد و به قصر بزرگ سیاهی برد. آن‌جا قصر خود عقاب بود.
صاحب قصر مهمان خودش را همراه برد که املاکش را به او نشان دهد. همه‌ی قصر پر از طلا و نقره بود و می‌درخشید.
بعد از سه روز عقاب سیاه پاداش خوبی به مرد روستایی داد:
کیسه‌ای پول و کیسه دیگری که قرار شد قبل از رسیدن به خانه آن کیسه را باز نکند. در ضمن، راه برگشت را به مهمان نشان داد و هنگام وداع به او گفت:
- از این راه برو و راهت را کج نکن. به این ترتیب به منزل خودت می‌رسی.
مرد روستایی تمام شب را راه رفت و نزدیک صبح خستگی و بی‌خوابی او را از پای درآورد. روی تنه‌ی درخت بریده‌ای نشست تا رفع خستگی نماید. در این‌جا حس کنجکاویش تحریک شد. خواست بداند که در این کیسه چیست. دلش می‌خواست نظری به کیسه بیندازد. همین که در کیسه را گشود از توی کیسه گاوهای زیادی - کوچک و بزرگ در حدود هزار تا - بیرون آمدند.
روستایی با هول و هراس در اطراف این گاوها راه می‌رفت و نمی‌دانست چگونه آن‌ها را دوباره توی کیسه کند. بالاخره مجبور شد گله گاوی را که مالکش شده بود بچراند. چاره‌ای نداشت. با زحمت این کار را می‌کرد و از همه مهم‌تر این که راه را هم گم کرده بود.
خوشبختانه روز سوم عقاب دوباره آمد و مرد روستایی را ملامت کرد و گفت:
- من که به تو گفتم در کیسه را باز نکن. چرا قبل از رسیدن به منزل این کار را کردی؟ مانعی ندارد. برای بار اول من تو را نجات می‌دهم. گاوهای تو را توی کیسه می‌کنم، ولی فقط قول بده که آن چیزی را که در منزل جا گذاشته‌ای و زنده نیست به من بدهی.
مرد روستایی وعده داد که این کار را بکند. عقاب به شکل آدم درآمد و در کیسه را گشود و گاوها را یکی بعد از دیگری توی کیسه کرد و آن قدر ایستاد تا هر هزار تا گاو توی کیسه رفتند و از نظر ناپدید شدند. وی در کیسه را بست و آن را به دست مرد روستایی داد و خودش دوباره به شکل عقاب درآمد و به قصر سیاه پرواز کرد.
مرد روستایی فوراً راه را پیدا کرد و به طرف منزل رفت. کیسه‌ی پول و کیسه‌ی سحر و جادو شده را بر دوش افکنده بود و در راه از فرط خوشحالی سوت می‌زد. روز سوم به منزل رسید.
همین که نزدیک منزل رسید از توی دروازه یک نفر سوار بر بز کوهی بیرون آمد که جوانی را با خود همراه داشت. جوان کلاهش را در هوا تکان داد و گفت:
- پدرجان، خداحافظ. تو مرا به چه کسی داده‌ای؟ مرد روستایی در جواب پسرش فریاد زد:
- من که دیگر پسری ندارم. چه می‌گویی؟ چطور من پدر تو هستم؟
زن روستایی وقتی که شوهرش را دید در آستانه‌ی در ایستاد و از فرط خوشحالی اشک شعف و شادی فرو ریخت و گفت:
- روزی که عقاب سیاه سوار بر بال‌های خودش تو را همراه خود برد پسرمان کورزمتس نمرده بود. فقط غش کرده بود، و روز سوم زنده شد.
در این جا پدر دانست که در اثر بی‌اطلاعی خودش مرتک اشتباه بزرگی شده اســت و فوراً فهمید کسی که پسرش را سوار بر بز کوهی برده کیست و قضیه از چه قرار اســت. خیلی خودش را سرزنش کرد که چرا با عقاب شیطان صفت دوستی کرده اســت. ولی روغنی که ریخت دیگر به کوزه برنمی‌گردد. هر قدر هم خودت را سرزنش کنی و غصه بخوری و گریه کنی فایده‌ای ندارد.
مرد روستایی از بس غم و غصه داشت کیسه‌ی جادو شده را فراموش کرد. همین که قدری به حال آمد فوراً کیسه را گشود و بلافاصله هزار تا گاو یکی بعد از دیگری از توی کیسه بیرون آمدند. چه ثروت بی‌پایانی.
در همان موقع مرد سوار بر بزکوهی پسر مرد روستایی را به قصر خودش آورد.
در پایان روز سوم عقاب سیاه کاری به پسر پیشنهاد کرد و آن این بود که شبانگاه در جنگل سه قطعه زمین را از درختان پاک کند و آن‌جا را شخم بزند و گندم بکارد. گندم‌ها که سبز شد آن را درو کند و آسیاب کند و آرد تهیه نماید و برای چاشت نان گرمی بپزد و در اختیار همه قرار دهد. پسر به طرف جنگل رفت. تاریکی عجیبی در آن جا حکمفرما بود. روی سنگی نشست و گریه‌ی تلخی سر داد. در همین موقع دختر کوچک عقاب سیاه پیش او رفت و گفت:
- پسرجان، گریه نکن. من از تو خوشم آمده و حاضرم به تو کمک کنم. تو برو در بستر من بخواب و کاری نداشته باش. شبانه من همه‌ی این کارها را رو به راه می‌کنم، به طوری که از پدرم ابداً نفهمد.
صبحگاهان کورزمتس از گندمی که در قطعه زمین خالی از جنگل روییده بود نان گرمی درست کرد و به عقاب سیاه داد به طوری که عقاب سیاه غرق در حیرت شد و پرسید:
- عجب جوان زرنگی هستی! برو بخواب و فردا شب دوباره پیش من بیا.
شب بعد موقعی که جوان در مقابل ارباب قصر سپاه ایستاد، ارباب قصر به او چنین گفت:
- امشب برو به طرف دریای بالتیک. در آن‌جا نی‌هایی وحشی خواهی دید. در وسط این نی‌ها با یک اردک وحشی سیاه رو به رو خواهی شد که شکار آن ممکن نیست. آن اردک را باید شکار کنی و آن را سرخ کنی و برای من بیاوری.
کورزمتس به طرف دریا رفت. هوا تاریک بود به طوری که هیچ‌جا را نمی‌دید. بیچاره به گریه افتاد، ولی دوباره دختر عقاب به تسکین او پرداخت و گفت:
- تو برو در بستر من بخواب، ولی طوری که پدرم تو را نبیند. در این اثنا من اردک سیاه را شکار می‌کنم.
کورزمتس همین کار را کرد. جوان برای چاشت اردک سیاه غیرقابل شکار را سرخ کرد و در اختیار عقاب گذاشت. عقاب سیاه دستور داد که روز استراحت کند و نیمه شب دوباره نزد او برود.
کورزمتس طبق دستور دوباره نزد عقاب رفت. این بار عقاب به او دستور داد:
- کورزمتس، دوباره به دریای بالتیک برو. در وسط دریا کشتی سفیدی قرار دارد و روی کشتی خرگوش سفیدی هست که شکار آن ممکن نیست. خرگوش را شکار کن و برای فردا صبح آن را سرخ کن و نزد من بیاور.
همین که کورزمتس پشت دروازه رفت دختر عقاب با عجله و شتاب به طرف او دوید و زیر لب گفت:
- امشب تو باید همراه من بیایی. ما باید از روی پل‌های درازی عبور کنیم. طوفان شدیدی برپا می‌شود و تو در معرض افتادن از روی پل قرار می‌گیری، ولی تو مرا محکم بچسب. گرچه کار دشواری اســت ولی چاره‌ی دیگری نداریم.
آن‌ها از روی پل‌هایی که انتهایی نداشت گذشتند. آنچه دختر عقاب گفته بود کاملاً حقیقت داشت. ولی عاقبت بسلامت به کشتی سفید رسیدند. دختر عقاب، دوست وفادار جوان، گفت:
- من می‌روم خرگوش سفید را شکار کنم و تو در این‌جا بایست و هیچ کس را راه نده. این هم چماق. هر کس آمد او را به قصد کشت بزن.
دختر عقاب به انبار کشتی رفت و به جست و جوی خرگوش سفید پرداخت. از پشت انبار پیرزن موسفیدی، که به زحمت پاهایش را حرکت می‌داد، خارج شد و با گریه و زاری از جوان خواست که به او اجازه دهد در روی لبه‌ی کشتی بنشیند و نفسی تازه کند. جوان با خودش گفت: «فرصت خواهم داشت هر وقت لازم شد او را از پای در بیاورم.» پس به او اجازه داد که بنشیند. همین که پیرزن به کنار کشتی رسید فوراً به شکل اردک ماهی درآمد و پرید توی آب.
دخترک دوان دوان آمد و گفت:
آن را بزن. بزن. این همان خرگوش اســت. ولی فایده نداشت. دیگر نمی‌توانست آن را به چنگ بیاورد.
دختر عقاب گفت:
- این مسافرت ما به نتیجه نرسید، ولی عیبی ندارد، غصه نخور. من خودم به شکل خرگوش سفید درمی‌آیم. وقتی مرا نزد پدرم بردی مرا به زمین بزن.
جوان همین کار را کرد. خرگوش سفید را نزد عقاب سیاه آورد و همین که آن را به زمین زد خرگوش به مرغ تبدیل شد و مرغ به تخم مرغ و تخم مرغ به یک دانه. همین که تخم مرغ دانه شد عقاب هم به شکل خروسی درآمد؛ ولی هنوز فرصت نکرده بود دانه را بخورد که دانه به روباهی تبدیل شد و گردن خروس را گاز گرفت. به این ترتیب عقاب، که شیطان ناپاکی بود، مغلوب شد.
صبح روز بعد کورزمتس پیش عقاب سیاه آمد، ولی وی غرق در خون روی زمین افتاده بود. وقتی عقاب جوان را دید گفت:
- این سه روز را که این‌جا بودی به اندازه‌ی سه سال حساب می‌کنم و هر کاری بخواهی برای تو انجام می‌دهم، ولی از این‌جا برو.
او می‌دانست که تا هنگامی که جوان را آزاد نکند سلامتش باز نخواهد گشت.
کورزمتس از عقاب سیاه چیزی نخواست، زیرا اول می‌خواست با دختر مشورت کند. وقتی نزد دختر آمد دختر به او گفت:
- عجب آدم بی‌فکری هستی! از او بخواه که مرا به عقد تو درآورد. حالا برای انجام دادن هر کاری حاضر اســت. همین که تصمیم ما را به او بگویی فوراً می‌توانیم از این‌جا فرار کنیم؛ گرچه هنگامی که زخم‌های او بهبود یابد. حتماً دنبال ما خواهد آمد، ولی ما باید خیلی مواظب باشیم.
جوان همین کار را کرد. عقاب سیاه در حالی که در حال مرگ بود فریاد زد:
-‌ای آدم ملعون! من حاضرم نیمی از قصر خودم را به تو بدهم ولی دخترم را به تو نمی‌دهم.
- اگر این کار را نمی‌کنی پس من هم به منزل برنمی‌گردم.
عقاب وقتی که دید جوان بر حرف خودش اصرار داد دخترش را به او داد و به آن‌ها گفت که عجله کنند و از آن جا بروند، زیرا در غیر این صورت بدخواهند دید.
کورزمتس و دخترک با عجله به راه افتادند؛ ولی راه زیادی نرفته بودند که دخترک حس کرد بدبختی بزرگی در پی آن‌هاست.
- ما را تعقیب می‌کنند. من گوسفند می‌شوم و تو چوپان. اگر از تو پرسیدند که آیا رهگذری را دیده‌ای یا نه، بگو که من سه سال اســت یک گوسفند دارم و در این جا مشغول چرانیدن آن هستم و کسی را ندیده‌ام که از این‌جا عبور کند.
بعد از مسافت کمی گرگی از آن جا عبور کرد و پرسید:
-‌ ای چوپان، از این جا رهگذری نگذشت؟
- چوپان به او نگاه نکرد. فقط گفت:
- سه سال اســت یگانه گوسفند خودم را در این‌جا می‌چرانم و مرد رهگذر یا زن رهگذری را ابداً ندیده‌ام.
شیطان که به شکل همان گرگ درآمده بود نزد ارباب خودش عقاب سیاه رفت. اربابش پرسید:
- خوب، بگو ببینم آن‌ها را دیدی؟
- خیر ندیدم. فقط به چوپانی برخوردم که همراه یگانه گوسفندش بود. گفت که چنین کسانی را ندیده اســت.
-‌ ای احمق، این‌ها همان خودشان بوده‌اند.
عقاب سیاه شیطان بزرگی را که به شکل گرگ بود دوباره عقب آن‌ها فرستاد. دختر عقاب وقتی که صدای پای گرگ را شنید به یک میز خطابه تبدیل شد و پسر هم به شکل کشیشی درآمد.
شیطان وارد کلیسا شد و گفت:
- پدر مقدس، مرد رهگذری را همراه زن رهگذری ندیدی؟
- سی سال اســت در این جا کشیش هستم و هیچ کس را ندیده‌ام که از این‌جا عبور کند.
شیطان بزرگ نزد عقاب سیاه بازگشت و اطلاع داد که فقط میز خطابه‌ی کلیسا و کشیشی را در راه دیده و کشیش گفته اســت که در مدت سی سال زندگی خود کسی را ندیده اســت.
-‌ ای احمق، این کشیش و میز خطابه خود آن‌ها بوده‌اند. این دفعه خود عقاب سیاه به تعقیب آن‌ها پرداخت. دخترش فوراً پی برد و گفت:
- من به شکل رودخانه‌ای درمی‌آیم و تو اردک بشو. ولی قبلاً حلقه‌ی انگشترم را دو نیم می‌کنم؛ نیمی را به تو می‌دهم و نیمی را برای خودم نگه می‌دارم. اگر من فرصت نکنم عقب تو بیایم تو وقتی که به منزل رسیدی به هیچ شخصیتی بیگانه سلام نکن؛ فقط با کسی سلام و علیک کن که او را می‌شناسی.
عقاب سیاه به شکل یک گرگ بسیار بزرگ به طرف رودخانه آمد و پرسید:
- رودخانه، بگو از این جا مرد رهگذری با زن رهگذری عبور نکردند؟
- خیر، سیصد سال اســت که در این زمین جریان دارم و چنین کسانی را ندیده‌ام.
گرگ بزرگ شروع کرد به خوردن آب رودخانه. ولی عوض این که آب رودخانه کم شود زیادتر شد. وقتی که گرگ دید موفق نمی‌شود گفت:
- سه سال و سه روز دیگر جریان داشته باش.
این حرف را زد و سپس به شکل عقاب درآمد و به قصر سیاه خودش بازگشت.
کورزمتس که به شکل اردک درآمده بود دوباره به شکل آدم درآمد و تنها به منزل برگشت. وقتی که پدر و مادرش او را دیدند خیلی خوشحال شدند. چطور ممکن بود خوشحال نشوند زیرا علاوه بر کیسه‌ی پول و هزارتا گاو نر پسرشان هم صحیح و سالم به منزل بازگشته بود.
البته اگر کورزمتس فراموش نمی‌کرد که طبق دستور دختر عقاب نباید با کسی که آشنایی ندارد سلام و احوالپرسی کند همه چیز مطابق میل انجام شده بود؛ ولی او این موضوع را فراموش کرد و با عابر فقیری احوالپرسی کرد همین که جواب سلام عابر را داد فوراً نامزدش را که دختر عقاب بود فراموش کرد. نیمی از انگشتری هم که در دست داشت محو شد. این مرد فقیر عابر همان عقاب سیاه بود.
بعد از سه سال و سه روز رودخانه به یک دختر بسیار زیبا تبدیل شد؛ خوشگل‌تر از قبل. از آن موقع دیگر جادو از او دفع شد و مثل همه‌ی دختران عادی شد.
دختر در نزدیکی خانه‌ی کورزمتس منزلی گرفت تا آن که شاید کورزمتس او را ببیند. ولی افسوس! کورزمتس وی را می‌دید ولی نمی‌شناخت. او ابداً گذشته را به خاطر نمی‌آورد.
یک روز کورزمتس از شکار برمی‌گشت و فوق العاده تشنه بود. در کنار چاه دختری زیبا - همان دختری که روز دختر عقاب بود - از چاه آب می‌کشید. کورزمتس خواست که دخترک به او آب بدهد. دخترک لیوانی آب خنک به او داد. کورزمتس وقتی که آب را خورد در ته لیوان نیمی از حلقه‌ی انگشتر را دید. از جیبش نیمی دیگر از انگشتر را درآورد و آن‌ها را با هم جور کرد و فوراً فرار از قصر عقاب سیاه را به خاطر آورد و دختری را که به رودخانه تبدیل شده بود شناخت. انگشتر را به انگشت نامزدش کرد و از او معذرت خواست که بر اثر سلام با مرد ناشناس او را فراموش کرده اســت.
چیزی نگذشت که جشن عروسی کورزمتس با دختر نجات دهنده‌اش برگزار شد.
اگر آن دو نمرده باشند یقیناً تا امروز با خوشی و سعادت مشغول زندگی هستند.
منبع مقاله :
نی‌ یدره، یان؛ (1382)، داستان‌های لتونی؛ ترجمه‌ی روحی ارباب؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


14 سپتامبر 2016 ... در روزگار پیشین مرد روستایی ثروتمندی در یکی از دهات میزیست. وی علاقهی زیادی به شکار داشت.12 سپتامبر 2016 ... گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه. پای گرگ را شنید به یک میز خطابه تبدیل شد و پسر هم به شکل کشیشی درآمد. شیطان وارد ...15 سپتامبر 2016 ... بعضی هم کنار مغازه های غذا فروشی می ایستند و منتظر آماده شدن غذا می مانند. ... دولت بهار ... گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه.15 سپتامبر 2016 ... شاخص : پسر جوان چندین سال است که با یک غاز دوست است. سایت های دیگر ... گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه · جوان ایرانی ...پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود ... کردن انتخاب میکردند، بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود!!! .... او روستای خود را به دلیل اینکه ارباب، زکات اموالش را پرداخت نمیکند، تر ک ...... که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را ...در اوایل حکومت پهلوی، حاکم وقت در روستای موسک دژی بنا نهاد که به دژ شاهپور مبدل گشت ... و همچنین وجود جنگلها و پوشش گیاهی مناسب در شمال و جنوب، وجود منابع رطوبتی رودخانهها و .... قلعهٔ مریوان برای باری دیگر در دوران سرخاب بیگ اردلان پسر مأمون بیگ یکم ... ش) از ترس گرفتار شدن توسط سپاه ایران به قلعهٔ مریوان روی آورد که سرخاب ...22 آگوست 2007 ... عصر آنروز، روز نامه نگار به آن محل برگشت، و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه ... اين شعر كانديد شعر سال 2005 اثر يك پسر سياه پوست .... روستایی ها همینطور به زنده به گور كردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم ... زمان پیاده شدن پیرمرد فرا رسید. .... چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال ...16 ا کتبر 2016 ... دهیار روستای دارابکلا با تأیید خبر ناپدید شدن چهار نفر از اهالی این روستا در جنگل دارابکلا گفت: اکیپ ...اجاره منزل جنگل ابر - جنگل ابر : منزل غذا راهنما مینی بوس 8368 763 0935 حسینی - اجاره منزل جنگل ابر. ... از شاهرود تا روستای ابر جاده كاملا صاف و آسفالت مي باشد.


کلماتی برای این موضوع

عصر ایران سایت تحلیلی خبری ایرانیان سراسر جهان خبرهای علمی فرهنگی هنری ورزشی سیاسی و در عصرایرانادبیات معاصر و نقد ادبی مقالهچاپ شده در مجلة علمیپژوهشی جستارهای ادبیادبیات و علوم انسانی سابق، دانشگاه فردوسی عکس طبیعت، عکس های طبیعت، تصاویر طبیعت، …عکسهای طبیعت،عکس طبیعت پاییز،عکس طبیعت بکر،عکس طبیعت بی جان،عکس طبیعت زمستانی،عکس زبان و ادبیات فارسی فولکلور ایران، توده شناسیشماره ی نوشته ۱۸ ۱۸ دکتر محمد جعفر محجوب فرهنگ عامه و زندگی در این روز‌ها دیگر گمان زبان و ادبیات فارسیشماره ی نوشته ٤ ١٤ تدوین آریا ادیب علم بدیع بدیع در واژه به معنی تازه، نو و هر کی میخواد بخنده بیاد توخبر های آنلاین و جواب های ایران طنز۹۲ ایلنا؛ مرکز زمین شناسی آمریکا از احتمال وقوع یک چهار ستاره مانده به صبحهزار کتاب؛ قبل‌تر درباره‌ی ‌جکلین ویلسون‌ و لیزیِ دهن زیپی‌اش در هزار کتاب خوانده حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوفمباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦


ادامه مطلب ...

چهار طرح بهداشتی و درمانی در نکا افتتاح شد یک ایستگاه مانده تا پایان اجاره‌نشینی مراکز درمانی روستایی

[ad_1]
مفیدستان:
به گزارش بلاغ به نقل از پیک نکا، به مناسبت قرار داشتن در ایام ویژه دهه فجر چند طرح بهداشتی و درمانی در نکا با حضور رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی، استاندار مازندران، نماینده شرق مازندران در مجلس، رئیس دانشگاه علوم پزشکی مازندران و سایر مسئولان استانی و شهرستانی افتتاح شد.

در همین زمینه دکتر علیرضا خانجانی در حاشیه افتتاح مرکز سلامت جامعه روستایی کُمیشان و چند طرح دیگر بهداشت و درمان نکا در گفت‌وگو با خبرنگار ما با اشاره به اداره استیجاری مکان سابق این مرکز، اظهار کرد: مرکز سلامت جامع روستای کمیشان پیش از این به صورت استیجاری بوده که با ساخت و تجهیز در مکان جدید به صورت تملک درآمده است.

 

 

وی افزود: مرکز سلامت جامعه روستایی افتتاح شده در روستای کمیشان، سه روستای کُلِت، خانه‌سَر و کمیشان را با جمعت سه هزار ۳۶۱ نفر در قالب یک هزار ۲۲ خانوار را در پوشش خود قرار می‌دهد.

مدیر شبکه بهداشت و درمان نکا با بیان عدم تملک مراکز درمانی در شهرستان، خاطرنشان کرد: از مراکز روستایی تنها در کمیشان و چلمردی به عنوان استیجاری تا کنون اداره می‌شدند که امروز مرکز کمیشان افتتاح و به حالت تملک تبدیل شد.

این مسئول اضافه کرد: در آینده نزدیک نیز ساختمان جدید مرکز روستای چلمردی به عنوان آخرین مرکز روستایی جامعه سلامت نکا افتتاح می‌شود تا پرونده اجاره‌نشینی مراکز درمانی روستایی نکا به صورت کامل بسته شود.

 

 

وی گفت: اما در مراکز بهداشت شهری همچنان مشکل وجود دارد به گونه‌ای که مراکز نکا 2، نکا 3 و نکا 4 هرکدام با پوشش جمعیتی بین 17 تا 20 هزار نفر هم اکنون به صورت استیجاری هستند که البته مراکز دو و سه برای ساخت مکان جدید کلنگ‌زنی و تعیین مکان شده و مرکز چهارم نیز همچنان برای تهیه زمین در سیر مراحل قرار دارد.

خانجانی در مورد ساختمان مرکز کمیشان، بیان کرد: زمین این بنا با مساحت دو هزار متر مربع از سوی آقای محمودی اهدا و مسیر دسترسی به آن نیز از سوی مردم اهدا شده است که در مجموع با احتساب تجهیزات با اعتبار حدود یک میلیارد تومانی در زیربنای بیش از 500 متر مربع به بهره‌برداری رسیده است.

وی در ادامه با اشاره به افتتاح ساختمان سه طبقه بهداشتی درمانی در بیمارستان امام حسین(ع) نکا، اظهار کرد: یک طبقه از این بنا مخصوص بیماران تالاسمی است که پیش از این در مرکز بهداشتی نکا 1 به مدت 15 سال مستقر بوده است.

 

 

مدیر شبکه بهداشت و درمان نکا خاطرنشان کرد: طبقه دوم این ساختمان مربوط به کلینیک تخصصی است که به دلیل کمبود فضا در ساختمان اصلی بیمارستان به این قسمت منتقل شده است تا بتواند در مکان جدید در فضای گسترده‌تر و با امکانات بهتر به ارائه خدمات به بیماران بپردازد.

این مسئول اضافه کرد: سومین طبقه این ساختمان نیز مربوط به بخش اداری بیمارستان است که سابق بر این در طبقه همکف مستقر بوده که با انتقال به ساختمان جدید سبب افزایش فضای خدمت‌رسانی بهتر در ساختمان اصلی بیمارستان می‌شود.

وی گفت: با خارج شدن بخش‌های کلینیک و اداری از ساختمان اصلی بیمارستان می‌توان به گسترش بخش ccu  و  icu باتوجه به اینکه مجوز آن از گذشته اخذ شده بود اما به دلیل کمبود فضا دایر نشده بود، پرداخت.

خانجانی در پایان تصریح کرد: این ساختمان در سه طبقه در بخش شمال شرقی بیمارستان امام حسین(ع) با حضور مسئولان و با حدود دو میلیارد تومان اعتبار ساخته، تجهیز و بهره‌برداری شده است.

 

 

افتتاح 68 مرکز بهداشت و درمان روستایی در مازندران

در مراسم افتتاح مرکز سلامت جامعه روستایی کمیشان قاسم جان‌بابایی ساخت ۱۵۰ خانه بهداشت در کمتر از شش ماه در مازندران را یکی از جلوه‌های پیشرفت دولت در مازندران برشمرد و اظهار کرد: مازندران با احداث 80 خانه بهداشت در نقاط مختلف روستایی خود دارای بیشترین خانه بهداشت در سطح استان‌های کشور است.

وی افزود: در ایام دهه فجر 68 مرکز بهشدات و درمان روستایی در مازندران به بهره‌برداری می‌رسند که این تعداد حدود 20 درصد خانه‌های بهداشت کل کشور را به خود اختصاص می‌دهد.

 

 

رئیس دانشگاه علوم پزشکی مازندران با بیان روند ساخت و اتمام خانه‌های بهداشت در مازندران، خاطرنشان کرد: با اجرای طرح تحول نظام سلامت، علاوه بر اینکه یک سوم باقی مانده از مراکز بهداشتی درمانی استیجاری نیز به صورت کامل از حالت استیجاری خارج شد بلکه در این دوره 9 خانه بهداشت و درمان و سه مرکز درمانی افتتاح شده و 11 مرکز بهداشت و درمان نیز در حال ساخت به سر می‌برند.

این مسئول همچنین اضافه کرد: ۱۵ کلینیک ویژه فوق تخصصی در سطح شهرستان‌های مازندران در حال ساخت و خدمات‌رسانی به مردم است که کلینیک فوق تخصصی طوبی شهرستان نکا پیش از عید به بهره‌برداری می‌رسد.

وی اورژانس بیمارستان امام حسین نکا را یکی از پر ترددترین اورژانس‌های مازندران توصیف و تصریح کرد: توسعه اورژانس بیمارستان امام حسین از اولویت‌های حوزه بهداشت ودرمان است.

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

چهار طرح بهداشتی و درمانی در نکا افتتاح شد یک ایستگاه مانده تا پایان اجاره‌نشینی مراکز درمانی روستایی چهار طرح بهداشتی و درمانی در نکا افتتاح شد یک ایستگاه مانده تا پایان اجاره‌نشینی مراکز درمانی روستایی


ادامه مطلب ...

نارسینه روستایی با بافت قدیمی مانند یاقوتی زیبا در دشت کویر + تصویر

[ad_1]
مفیدستان:

شهر انارک یا نارسینه با خانه های خشتی، مساجد آجری و کوچه های باریک مانند یاقوتی زیبا در دشت کویر قرار دارد.بافت قدیمی آن کوچه هایی باریک است.

نارسینه

شهر انارک یا نارسینه  با خانه های خشتی، مساجد آجری و کوچه های باریک مانند یاقوتی زیبا در دشت کویر قرار دارد.بافت قدیمی آن کوچه هایی باریک است همراه با خانه های خشتی ومساجد آجری، برج ها و آتشگاه .

بافت نارسینه

انارک دارای هفت محله بوده که با کوچه های باریک وزیبا به هم متصل هستند.
بنابر این گزارش، این شهر در میان کوه های برهنه قرار دارد و مجموعه ای است،
از 48مزرعه و روستای دایر و بایر و دارای بافتی کهن با چشمه های قدیمی، بام های کاهگلی و بادگیرهای استوار ،
بر بام های قوسی بوده که در نوع خود منحصر به فرد است.

نارسینه

موزه مردم شناسی نارسینه

بنابر این گزارش، انارک موزه مردم شناسی کوچکی نیز دارد که در سال 83تااسیس شده است.
بافت تاریخی انارک، بعنوان یکی از زیباترین بافت تاریخی منطقه از تنوع فضایی و ،
معماری سنتی خاص برخوردار است در دوره های صفویه و قاجاریه این بافت،
دارای رونق بسیار خوبی بوده و با توجه به حمله متعدد،
بیگانگان بر این شهر مردم نیز تأسیسات و تجهیزاتی برای دفاع از شهر ساخته بودند.

چهار برج

این تأسیسات شامل وجود چهار برج در چهار قسمت از تپه های اطراف و داخل ،
شهر و حصار مربوط به حصار شاهی که دور تا دور شهر انارک را در بر گرفته است.
چهار برج موجود در بافت تاریخی شهر انارک در چهر قسمت به طور جداگانه بوده،
که هر کدام محوطه ای از اطراف شهر را زیر نظر داشته است.

 

نارسینه ط
مهمترین برج شهر انارک در حال حاضر بلند ترین و بزرگترین برج محسوب می شود،
معروف به برج کوه سراب یا برج سفید بوده که بر روی بزرگترین تپه شهر واقع شده است.
بنا بر این گزارش این برج از سنگ و ملات گل وآهک ساخته شده که به،
صورت مدور و دارای سه طبقه بوده که از بالای آن تقریباً اکثر مناطق شهر قابل رویت است.

سایت سیران

نارسینه روستایی با بافت قدیمی مانند یاقوتی زیبا در دشت کویر + تصویر


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

نارسینه روستایی با بافت قدیمی مانند یاقوتی زیبا در دشت کویر تصویر نارسینه روستایی با بافت قدیمی مانند یاقوتی زیبا در دشت کویر تصویر


ادامه مطلب ...

جنگل الیمستان روستایی توریستی مشهور به طلای سبز ایران + تصویر

[ad_1]
مفیدستان:

جنگل الیمستان روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل در استان مازندران که یکی از زیباترین مناظر در فصول بهار و تابستان را دارا میباشد.

جنگل الیمستان
جنگل الیمستان روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل در استان مازندران که یکی از زیباترین مناظر در فصول بهار و تابستان را دارا میباشد. وجود چشجنگل الیمستانمه سارهای فراوان ، پوشش جنگلی متنوع ، دشت ها و آب زلال ،اسب های زیبا ،مه غلیظ و جنگل های بکر و سرسبز از ویژگیهایی است که این منطقه را به طلای سبز ایران مشهور کرده است.

 

اردیبهشت ماه فصل رویش گیاه ” الیما ” ست که ظاهرا نام جنگل الیمستان نیز برگرفته از آن می باشد.
الیمستان یکی از جاذبه های توریستی آمل است که تورهای زیادی از گردشگران و کوهنوردان و عکاسان داخلی و خارجی ،
را به خود جذب کرده و طبیعت بکر و زیبایی جنگلها و مراتع و سر سبزی آن وصف نشدنیست.

جنگل الیمستان

قله الیمستان هم یکی دیگر از جاذبه های این روستا است که در زمستان و بهار کوهنوردان ،
زیادی را به خود میخواند. قله ای که حدود ۲۵۱۰ متر ارتفاع دارد و یکی از بهترین گزینه های کوهنوردی در زمستان به شمار
می رود. اگر اهل کوهنوردی باشید، این قله با تمام جاذبه های طبیعی اطرافش،
بهترین گزینه سفر کوهنوردی شما به شمار خواهد رفت.
در کل مسیر دامنه شرقی، قله دماوند در پیش چشمان شما است و هر لحظه با شما حرکت می کند.

نقش پای رستم شاید از جالب ترین دیدنیهای منطقه الیمستان باشد که ،
تعجب همه کوهنوردان را بر می انگیزد. نرسیده به قله جای دو شهاب سنگ بزرگ
دیده می شود که حفره هایی به عمق 10 متر ایجاد کرده اند.
بومیان منطقه افسانه ای زیبا برای این چاله ها دارند. آنها معتقدند این گودال ها ،
جای زانوهای رستم است که در این منطقه زانو زده و از آب دریا نوشیده است.

جنگل الیمستان

روستای الیمستان یکی از بکرترین روستاهای مازندران است که هنوز ،
هم آب مردم آن از چشمه تامین می شود و محصول آن غلات، لبنیات و عسل است.
بیشتر ساکنان این روستا زراعت و گله داری می کنند،
و عده ای هم به تولید صنایع دستی، کرباس و شالبافی مشغولند.

زرشک کوه، یکی دیگر از جاذبه های جنگل الیمستان است که،
در بهار و زمستان کوهنوردان بسیاری را به خود جذب می کند.

جنگل الیمستان

 

راه دسترسی به جنگل الیمستان :

از آمل کیلومتر 20 و از تهران، کیلومتر 140 جاده هراز، به جاده فرعی سمت راست ،
با تابلوی امام زاده قاسم یا امامزاده لهاش برمی خورید وارد آن شوید،
در اوایل مسیر به دو راهی می رسید که باید جاده سمت چپ را دنبال کنید،
جاده فرعی آسفالته باریک با پیچ و خم بسیار حدود 7 کیلومتر است ،
که ابتدا ما را به روستای لهاش و پس از 5 کیلومتر مسیر خاکی به روستای الیمستان می رساند.
از آنجا با پشت سر گذاشتن آبادی وارد جنگل می شویم.

جنگل الیمستان
اواسط بهار و اوایل پاییز بهترین فصل برای رفتن به جنگل است ولی مناظر زیبای زمستانی هم میتواند وسوسه انگیز باشد،
البته بشرطی که تمامی اصول این گونه سفرها رعایت شود.
جنگل الیمستان به نام های علیمستان، الیمستون، علیمستون، نیز شناخته می شود.

جنگل الیمستان روستایی توریستی مشهور به طلای سبز ایران + تصویر


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط

جنگل الیمستان نظرات بازدیدکنندگانآریا زمین ۱۳۹۴۷۳۰ گردشگری جنگل الیمستان نظرات بازدیدکنندگان الیمستان که به طلای سبز ایران مشهور است، روستایی توریستی است از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل که در کیلومتر جاده هراز از آمل بیشتر تبیانجنگل الیمستان ۱۳۹۴۱۰۲۱ بحث شنبه تشکر جنگل الیمستان الیمستان که به طلای سبز ایران مشهور است، روستایی توریستی است از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل که در کیلومتر جاده بیشتر تور مجازی منطقه ی تفریحی، توریستی و گردشگری لاویج نمای جستجوی گردشگری مجازی ۱۳۹۴۵۳۱ روستاهای مناطق جنوبی بابل و آمل به شمار می رود جنگل الیمستان الیمستان که به طلای سبز ایران مشهور است، روستایی توریستی است از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل که در کیلومتر بیشتر جنگل الیمستان سازمان آرامستان شهرداری آمل جنگلالیمستان ۱۳۹۴۱۲۲۸ نوشته شده توسط روابط عمومی دسته معرفی مناطق گردشگری بازدید پرینت ایمیل الیمستان که به طلای سبز ایران مشهور است، روستایی توریستی است از توابع بخش مرکزی بیشتر تور مجازی منطقه ی تفریحی، توریستی و گردشگری لاویج نمای جستجوی تور مجازی منطقه تفریحی ۱۳۹۳۱۰۱۱ روستاهای مناطق جنوبی بابل و آمل به شمار می رود جنگل الیمستان الیمستان که به طلای سبز ایران مشهور است، روستایی توریستی است از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل که در کیلومتر بیشتر دزنیوز تور یک روزه جنگل الیمستاندزنیوز خبر دزفول ۱۳۹۴۸۲۶ ۰ نظر تاریخ انتشار خبر ۲۱ آبان ۱۳۹۴ ۱۴۴۱ تور یک روزه جنگل الیمستان الیمستان روستایی توریستی از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل در استان مازندران است این روستای توریستی بیشتر شمال نیوز جنگل های الیمستان در آملشمال نیوز – سایت خبری شمال ایران جنگلهایالیمستاندرآمل ۱۳۹۳۱۱۸ بهمن در مازندران تصاویر صفحه اول روزنامه‌های دوشنبه سردار آزمون متاهل شد کد خبر تاریخ انتشار بهمن جنگل های الیمستان در آمل الیمستان روستایی توریستی بیشتر گردشگری و توریستی ۱۳۹۴۹۹ جنگل الیمستان دیدنیهای مازندران مکانهای دیدنی آمل جنگل الیمستان عکس جنگل الیمستان جنگل الیمستان الیمستان که به طلای سبز ایران مشهور است، روستایی توریستی است بیشتر جمهوری اسلامی ایران ایران جاذبه های گردشگری ایران ۱۳۹۴۹۷ مکانهای دیدنی آمل جنگل الیمستان عکس جنگل الیمستان جنگل الیمستان الیمستان که به طلای سبز ایران مشهور است، روستایی توریستی است از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل که در بیشتر مکان های دیدنی ایران مکانهایدیدنیایران ۱۳۹۵۷۶ جنگل الیمستان دیدنیهای مازندران مکانهای دیدنی آمل جنگل الیمستان عکس جنگل الیمستان جنگل الیمستان الیمستان که به طلای سبز ایران مشهور است، روستایی توریستی است بیشتر تور مجازی منطقه ی تفریحی، توریستی و گردشگری لاویج نمای جستجوی گردشگری مجازی ۱۳۹۴۵۳۱ روستاهای مناطق جنوبی بابل و آمل به شمار می رود جنگل الیمستان الیمستان که به طلای سبز ایران مشهور است، روستایی توریستی است از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل که در کیلومتر بیشتر جنگل الیمستان سازمان آرامستان شهرداری آمل جنگلالیمستان ۱۳۹۴۱۲۲۸ نوشته شده توسط روابط عمومی دسته معرفی مناطق گردشگری بازدید پرینت ایمیل الیمستان که به طلای سبز ایران مشهور است، روستایی توریستی است از توابع بخش مرکزی بیشتر تور مجازی منطقه ی تفریحی، توریستی و گردشگری لاویج نمای جستجوی تورمجازی پانوراما ۱۳۹۳۴۱۱ روستاهای مناطق جنوبی بابل و آمل به شمار می رود جنگل الیمستان الیمستان که به طلای سبز ایران مشهور است، روستایی توریستی است از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل که در کیلومتر بیشتر دزنیوز تور یک روزه جنگل الیمستاندزنیوز خبر دزفول ۱۳۹۴۸۲۶ ۰ نظر تاریخ انتشار خبر ۲۱ آبان ۱۳۹۴ ۱۴۴۱ تور یک روزه جنگل الیمستان الیمستان روستایی توریستی از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل در استان مازندران است این روستای توریستی بیشتر شمال نیوز جنگل های الیمستان در آملشمال نیوز – سایت خبری شمال ایران جنگلهایالیمستاندرآمل ۱۳۹۳۱۱۸ بهمن در مازندران تصاویر صفحه اول روزنامه‌های دوشنبه سردار آزمون متاهل شد کد خبر تاریخ انتشار بهمن جنگل های الیمستان در آمل الیمستان روستایی توریستی بیشتر گردشگری و توریستی ۱۳۹۴۹۹ جنگل الیمستان دیدنیهای مازندران مکانهای دیدنی آمل جنگل الیمستان عکس جنگل الیمستان جنگل الیمستان الیمستان که به طلای سبز ایران مشهور است، روستایی توریستی است بیشتر جمهوری اسلامی ایران ایران جاذبه های گردشگری ایران ۱۳۹۴۹۷ مکانهای دیدنی آمل جنگل الیمستان عکس جنگل الیمستان جنگل الیمستان الیمستان که به طلای سبز ایران مشهور است، روستایی توریستی است از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل که در بیشتر مکان های دیدنی ایران مکانهایدیدنیایران ۱۳۹۵۷۶ جنگل الیمستان دیدنیهای مازندران مکانهای دیدنی آمل جنگل الیمستان عکس جنگل الیمستان جنگل الیمستان الیمستان که به طلای سبز ایران مشهور است، روستایی توریستی است بیشتر جنگل الیمستان تور لحظه آخری تور استانبول، تور تایلند، تور جنگل الیمستان ۱۳۹۵۹۱۳ روستایی توریستی است از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل که در کیلومتر ۲۰ جاده هراز از آمل واقع شده است الیمستان ، تلفیقی از مه و جنگل و آرامش است الیمستان روستایی از توابع بیشتر جنگل الیمستان مازندرانمجله سر گرمی اسکیمو جنگلالیمستانمازندران ۱۳۹۵۹۵ طلای سبز ایران مشهور است، روستایی توریستی است از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل که در کیلومتر ۲۰ جاده هراز از آمل واقع شده است الیمستان ، تلفیقی از مه و جنگل و آرامش است بیشتر


ادامه مطلب ...

روستای چاف روستایی زیبا و سرسبز با آب و هوای بی نظیر + تصاویر

[ad_1]
مفیدستان:

خطه سر سبز چاف از شمال به روستای رادار کومه ،از شرق به سواحل زیبای دریای خزر از غرب به روستای چاف بالا و از جنوب به روستای سر سبز تازه آباد متصل است .

روستای چاف

خطه سر سبز چاف از شمال به روستای رادار کومه ( روستایی متصل به چمخاله ) ،از شرق به سواحل زیبای دریای خزر از غرب به روستای چاف بالا و از جنوب به روستای سر سبز تازه آباد متصل است .

روستای چاف

سرزمین چاف از نظر موقعیت جغرافیایی و طبیعی دارای اهمیت ویژه ای است .
تالاب طبیعی که این روستا از آن بهره مند است چهره طبیعی این روستا را دگر گون کرده است .
در فصل زمستان شاهد پرواز زیبای مرغابی های وحشی و پرندهای مهاجر،
بنام چنگر و خوتکا که بین این تالاب و مناطق سیبری روسیه در حرکتند میباشیم،
و همچنین پرواز دسته جمعی پرنده های زیبای دیگر … و در بعضی موارد یخ بستن آب این دریاچه،
که راه رفتن روی آن لذ ت خود راه دارد ،
و در بهارانواع نیلوفرهای آبی و نیزارهای مردابی و صدای انواع قورباقه ها یی که درآن تالاب زیست میکنند،
آهنگهای زیبایی هستند که طبیعت برای گوش شما که به این دیار میروید مینوازد و هدیه میدهد .

روستای چاف

شبها نیز صدای جیر جیرک و امواج خروشان دریا و صدای روبا ه و جغد های شبانگاهی که همه اینها آهنگهایی است،
که در این دیار طبیعت برای شما مینوازد. ازشهر لنگرود میتوان حداکثر تا 10 دقیقه خود را به سرزمین زیبای چاف رساند،
که جاده ای آسفالته دارد واز میان چندین روستای دیگر باید عبور کرد .

البته شب هنگام در حین عبور از جاده باید مواظب روباه های عبوری باشی تا با آنها تصادف نکنی ،
وقتی که نور چراغ اتومبیلتان به چشمان زیبای آنها برخورد میکند ، ناگهان برقی از چشمان آنها دیده گان شما را بخود مجذوب میکند.
که فکر میکنی کسی نوری بسمت شما گرفته است و …

روستای زیبا و سرسبز

منطقه چاف با حدود 200 سال قدمت منطقه سرسبزی است که در نزدیکی شهر لنگرود قرار دارد .
این منطقه در کنار دریا واقع شده است . از این رو دارای آب و هوای معتدل و مرطوب می باشد

در گذشته نوغان داری ( پرورش کرم ابریشم ) در بین اهالی مرسوم بوده است .
اما متأسفانه در سالهای اخیر ، باغات توت به زمین های کشت هندوانه و گاها” به مخروبه تبدیل شده است .
در حال حاضر نوغانداری کلا” از رونق افتاده است.
کشت صیفی جات از جمله خیار و هندوانه تا حدودی باعث چرخش اقتصادی این بخش می باشد
لازم به ذکر است که کشت کنف نیز در گذشته در این منطقه رایج بود .
اما کم کم از رونق افتاد و اکنون کمتر کسی حاضر است به کشت این محصول کشاورزی است .

در گذشته نگهداری حیوانات خانگی نقش مهمی در اقتصاد مردم چاف داشت .
چافی ها علاوه بر کار کشاورزی حیواناتی از قبیل گاو ، مرغ ، اردک و حتی اسب را پرورش می دادند .
” کَل احمد ” از اسب گیران مشهور چاف در دوره گذشته به شمار می آید.

در گذشته زنان چافی پا به پای مردان کار می کردند . آنها نقش مهمی را در کشت برنج ایفا می نمودند .
مراحلی از قبیل نشاء ، وجین و وجین دوباره منحصرا” توسط زنان صورت می گرفت .
علاوه بر آنکه در مراحل دیگر با مردان فعالیت می نمودند .

روستای چاف

خانه های بیشتر مردم روستای چاف در کنار جاده اصلی واقع شده است .
جاده اصلی عامل مهم ارتباط مردم می باشد . از این رو افراد در کنار آن به ساخت و ساز و فعالیت های تجاری ،
اقتصادی و گاها” فرهنگی و اجتماعی روی آورده اند .

مزارع در اطراف خانه ها و گاها” در بیرون از منطقه چاف قرار دارند .

ازغذاهای محلی منطقه چاف می توان به موارد زیر اشاره نمود :

تورش واش ، پنیر بوروشته ، باقلی قاتوق ، ماهی مالابیج ، کل کباب ، واویچ کا و …

نانهای محلی : خلبه نون و لاسو نون که در گذشته توسط زنان پخته می شد .

از دسر ها ” انار پوته ” در بین مردم رایج بود .

آیین شب چله در گذشته وحتی امروزه نیز رایج است .
میوه هایی مثل : انار ، خوج ، به ، آب کونوس ، هندوانه و … در این شب بر سر سفره چافی ها بود .

عید نوروز در قدیم در منطقه روستای چاف بسیار باشکوه برگزار می شد .
اغلب سفره هفت سین را در ” تازه درین ” ( اتاق پذیرائی ) می چیدند،
و علاوه بر مخلفات سفره هفت سین انواع شیرینی جات محلی و نان محلی بر سر سفره قرار داشت .
خوردن آب البالو و آب انجیر در عید بین مردم مرسوم بوده است .

آیین ها و مراسم عزاداری در چاف عبارتند از : ماه محرم ، عید فطر ، مراسم سه ، هفت ، چهل و سالگرد یک فرد فوت شده و …

سیری در ایران

روستای چاف روستایی زیبا و سرسبز با آب و هوای بی نظیر + تصاویر


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

تمام زیبایی های شمال را یکجا در این بهشت گیلان …آخرین خبرها استخدام فوری در یهترین شرکتها با عالی ترین حقوق و مزایا زیباترین عکسهای زیست نیوزمعدن فیروزه نیشابور امروز به دلیل بی توجهی مسئولان رو به نابودی است و عاقبت این معدن نام شهرستان‌های استان گیلان…غار سوباتان این غار در ضلع شمال شرقی منطقه بکر و سرسبز سوباتان شده است که به نام گنج جاذبه های گردشگری ایران جهانگردیگوگل ارث و رونق فردای صنعت جهانگردی در گذشته چنین تصور می شد که دولت های بزرگ جهان از تمام زیبایی های شمال را یکجا در این بهشت گیلان خواهید دیدتصاویر زیبا ترین شهرهای سوئیس برای گردش و سفری رویاییتصاویر زیبا ترین شهرهای سوئیس را در ادامه زیست نیوز معدن فیروزه نیشابور امروز به دلیل بی توجهی مسئولان رو به نابودی است و عاقبت این معدن نام شهرستان‌های استان گیلان غار سوباتان این غار در ضلع شمال شرقی منطقه بکر و سرسبز سوباتان شده است که به نام گنج‌خانه جاذبه های گردشگری ایران جهانگردی جی‌پی‌اس یا سیستم موقعیت‌یاب جهانی ، یک سیستم راهبری و مسیریابی ماهواره


ادامه مطلب ...

10 حوزه ارائه خدمات الکترونیکی در مناطق روستایی

[ad_1]

سند نقشه راه توسعه خدمات الکترونیکی در مناطق روستایی و کمتر توسعه‌یافته، مبنای اصلی ارائه خدمات در این مناطق در برنامه ششم است که در این سند خدمات الکترونیکی در 10 حوزه اصلی تقسیم شده‌‌اند و در سال اول 5 حوزه در اولویت است.

به گزارش مشرق، سند نقشه راه توسعه خدمات الکترونیکی در مناطق روستایی و کمتر توسعه‌یافته در وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات تدوین کرده است.
 
همزمان با گسترش خدمات دسترسی به شبکه و توسعه خدمات الکترونیکی و محتوایی بر این بستر، گسترش خدمات در مناطق روستایی و کمتر توسعه یافته نیز در دستور کار قرار گرفته است.
 
این سند در راستای تحقق نظام‌نامه خدمات عمومی الزامی ارتباطات و فناوری اطلاعات (USO) تدوین شده تا بستری برای مشارکت فعالان بخش خصوصی و دولتی در ارائه خدمات به مناطق کمتر توسعه یافته فراهم کند.
 
وزارت ارتباطات با هماهنگی با سایر دستگاه‌های مرتبط، مسیر استقرار خدمات الکترونیکی را در قالب این نقشه راه برنامه‌ریزی کرده است.
 
این نقشه مبنای اصلی توسعه خدمات الکترونیکی در مناطق روستایی و کمتر توسعه‌یافته بر بستر شبکه پهن‌ باند ایجادشده در طول برنامه ششم توسعه خواهد بود.
 
در سند حاضر، خدمات الکترونیکی در حوزه‌های کشاورزی، آموزشی، بهداشت و سلامت، مالی و بانکی، گردشگری، تسهیلات عمومی، اشتغال و کارآفرینی، ثبتی، محیط‌ زیست و انتظامی و قضایی شناسایی شده و برای پیاده‌سازی خدمات هر حوزه برنامه‌ریزی شده است.
 
همچنین با توجه به فناوری‌های نوین که در آینده نزدیک بسیاری از کسب و کارها را متأثر خواهد کرد، در بخشی از این سند، فناوری نسل پنجم ارتباطات، رایانش ابری،‌ اینترنت اشیاء، جویشگر و داده‌های عظیم و ارتباط آنها با خدمات پیشنهادی دیده شده است.
 
در این سند، خدمات الکترونیکی در 10 حوزه اصلی تقسیم شده‌اند.
 
همچنین بودجه لازم برای ارائه و توسعه خدمات در بازه 5 ساله پیش‌بینی شده است. برنامه‌ریزی برای ارائه خدمات برای سال اول برای خدمات با اولویت در حوزه‌های کشاورزی، آموزش، بهداشت و سلامت، مالی و بانکی و تسهیلات عمومی است.
 
نقشه راه نیاز به بازنگری سالانه‌ای خواهد شد و درباره خدمات سایر حوزه‌ها در سال‌های بعد تصمیم‌گیری می‌شود.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

ثبت نام فراگیر پیام نور نام کتاب کد کتاب پایه تدریس سال چاپ حذفیات و ملاحظات عربی کلیه رشتهها به استثنای اشتغال در کشاورزی توسعه یافته سازمان نظام …کانون مهندسین خیر کشاورزی و منابع طبیعی در سازمان نظام مهندسی کشاورزی یزد راه اندازی شدقانون‌ برنامه‌ چهارم‌ توسعه ‎اقتصادی‌ اجتماعی‌ و …معاونت پژوهش و فناوری به عنوان یکی از کلیدی ترین حوزه های ستادی دانشگاه، در زمینه معاونت برنامه ریزی و توسعه حمایت از پایان نامه های در راستای اجرای تبصره بودجه سالانه شهرداری تبریز ، پایان نامه های دوره کارشناسی ارشد همایش های حقوق و امنیت همایش ها ، کنفرانس ها و …اولین همایش ملی خیر ماندگار،مطالعه و ارزیابی امور خیریه در ایران تا اسفند ماه با ابلاغ رئیس جمهور اجرایی شد متن کامل قانون الحاق …با ابلاغ رئیس جمهور اجرایی شد متن کامل قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از ایثار متن کامل قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگرانقانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران با سال توقف و بررسی در مجمع تشخیص مصلحت نظام در سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی استان …افتتاح اولین مرکز مشاوره ،اطلاع رسانی و خدمات کارآفرین بالاخص در حوزه کشاورزی و همایش های ادبیات و فرهنگ و هنر همایش ها ، کنفرانس …همایش هنر و صنعت در ساختمان تا آذر ماه محورهای همایش • مهندسی عمران و اتاق بازرگانی و صنایع و معادن گلستان گرگانصفحه اصلی اعضای اتاق بازرگانی گرگان اعضای حقیقی اعضای حقوقی اخبار آموزش و پژوهش مطالب مهم جغرافیا دانلود و فروش کتاب رزنت ایران آریا و عنوان بررسی شاخص‌های اجتماعی و اقتصادی در توسعه روستایی نمونه موردی دهستان شیان از توابع ثبت نام فراگیر پیام نور نام کتاب کد کتاب پایه تدریس سال چاپ حذفیات و ملاحظات عربی کلیه رشته­ها به استثنای رشته اشتغال در کشاورزی توسعه یافته سازمان نظام مهندسی کشاورزی و کانون مهندسین خیر کشاورزی و منابع طبیعی در سازمان نظام مهندسی کشاورزی یزد راه اندازی شد قانون‌ برنامه‌ چهارم‌ توسعه ‎اقتصادی‌ اجتماعی‌ و فرهنگی معاونت پژوهش و فناوری به عنوان یکی از کلیدی ترین حوزه های ستادی دانشگاه، در زمینه گسترش معاونت برنامه ریزی و توسعه حمایت از پایان نامه های دانشجویی در راستای اجرای تبصره بودجه سالانه شهرداری تبریز ، پایان نامه های دوره کارشناسی ارشد و همایش های حقوق و امنیت همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار ها پیگیری و چاپ مقالات در مجلات بین المللی معتبر خدمات مجموعه باهمایش جهت چاپ مقالات تحقیقاتی با ابلاغ رئیس جمهور اجرایی شد متن کامل قانون الحاق برخی مواد با ابلاغ رئیس جمهور به سازمان مدیریت و برنامه ریزی، قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم پژوهش سرا تخصصی ترین مرکز مشاوره و انجام پایان نامه دیگر نگران پایان نامه و مقاله خود در ایثار متن کامل قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران با سال توقف و بررسی در مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی استان اردبیل گیلان افتتاح اولین مرکز مشاوره ،اطلاع رسانی و خدمات کارآفرین بالاخص در حوزه کشاورزی و منابع


ادامه مطلب ...

گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه

[ad_1]

 داستانی از لتونی

در روزگار پیشین مرد روستایی ثروتمندی در یکی از دهات می‌زیست. وی علاقه‌ی زیادی به شکار داشت.
یک سال در زمستان قسمت زیادی از جنگل را از درخت پاک کرد و در بهار آن‌جا را شخم زد و جو کاشت. جو بسیار خوبی در آن‌جا سبز شد؛ ولی هر شب ناشناسی جوها را لگدمال می‌کرد.
روستایی تصمیم گرفت کسی را که به جوها آسیب می‌رساند پیدا کند. تفنگ شکاری و سه گلوله‌ی نقره‌ای را، که با آن‌ها می‌توانست حتی خود شیطان را هم نابود سازد، برداشت و در زیر درخت بلوطی در کنار مزرعه‌ی جو نشست.
نیمه شب درخت بلوط تکان خورد وبه صدا درآمد. روستایی به بالا نگاه کرد و دید که روی درخت بلوط عقاب سیاه بسیار بزرگی نشسته اســت. وی تفنگ را آماده نمود و تیری رها کرد؛ ولی عقاب سیاه فقط بالش را تکان داد و ابداً حرکتی نکرد. شکارچی فریاد زد:
- این معجزه اســت. اگر من که شکارچی قابلی هستم با یک گلوله‌ی نقره‌ای نتوانم تو را از پای درآورم معلوم می‌شود تو عقاب ساده‌ای نیستی. خوب، یک بار دیگر آزمایش می‌کنم.
یک بار دیگر هدفگیری نمود و دومین گلوله‌ی نقره‌ای را شلیک کرد. عقاب این بار بال چپش را تکان داد. شکارچی برای بار سوم خواست شلیک کند. این بار عقاب به زبان آدمی التماس کرد و گفت:
- برادر جان شلیک نکن. من تقصیری ندارم که مزرعه‌ی تو همه شب لگدمال می‌شود. من در جنگ و ستیز بودم. بال مرا زخمی کرده‌اند و به زحمت خودم را به این درخت بلوط رسانده‌ام. مرا نزد خودت ببر و خوراکم بده تا آن که بهبود پیدا کنم. برای این کار پاداش خوبی به تو می‌دهم.
روستایی فکری کرد و راضی شد. عقاب سیاه را از روی درخت پایین آورد و به منزل برد و به پرستاری و نگهداری آن پرنده پرداخت. گاو نری را سر برید و یک تنور نان پخت و به غذا دادن عقاب سیاه مشغول شد. عقاب گاو را خورد، نان‌ها را هم خورد، به طوری که دیگر چیزی باقی نماند؛ ولی بهبود حاصل نکرد. روستایی چاره‌ای نداشت. یک تنور دیگر نان پخت و گاو دومی را هم سربرید. عقاب این غذاها را هم خورد، ولی شفا نیافت. روستایی چاره‌ای نداشت گاو سومی را سربرید. موقعی که زن روستایی مشغول خمیر کردن بود عقاب بخشی از گاو سومی را هم خورده بود و می‌توانست اندکی پرواز کند؛ ولی وقتی که تمام گاو را خورد قوایش تجدید شد.
در آن روز یگانه فرزند روستایی، که اهل خانه او را «کورزمتس» می‌نامیدند، مرده بود. هنوز او را به خاک نسپرده بودند که عقاب به ارباب خود گفت:
بدون تأخیر بر پشت من سوار شو. من تو را به منزل خودم می‌برم و پاداش نیکی‌ها و محبت‌های تو را می‌دهم. روستایی چاره‌ای نداشت جز این که دعوت عقاب را بپذیرد. سوار بر پشت عقاب شد. پرنده چنان در آسمان اوج گرفت که زمین از کوچکی در نظر مرد روستایی به اندازه‌ی پوست گاوی جلوه کرد. عقاب مرد روستایی را از بالا به زمین انداخت و در فاصله یک انگشتی زمین او را دوباره گرفت و سپس بالاتر پرواز کرد. از آن‌جا زمین به اندازه‌ی یک کلاه به نظر می‌رسید. مجدداً عقاب مرد روستایی را از بالا به پایین پرت کرد و در فاصله‌ی دو انگشتی زمین او را دوباره گرفت. برای بار سوم عقاب مرد روستایی را بالا برد، به حدی که از آن جا زمین به اندازه‌ی یک دگمه جلوه کرد. از آن‌جا هم باز مرد بیچاره را به پایین انداخت. مرد روستایی این بار فکر کرد که حتماً به زمین سقوط می‌کند و کله‌اش بر روی سنگ می‌شکند. ولی عقاب در فاصله‌ی یک انگشتی او را گرفت. سپس به بیابان رفت و نفسی تازه کرد و گفت:
- این کارها جزای گلوله‌های تو بود. تو مرا زخمی کردی در حالی که در لگدمال کردن مزرعه‌ی تو من تقصیری نداشتم. حالا حساب ما تصفیه شد. اکنون استراحت می‌کنم، ولی تو را به قصر خودم می‌برم تا از این رحم و شفقتی که به من کردی اظهار قدردانی کنم و پاداش نیکی به تو بدهم.
عقاب مرد روستایی را به یک قصر بسیار مجلل و زیبایی برد و خودش به شکل انسانی درآمد و گفت:
- این قصر مال دختر ارشد من اســت.
هر دو وارد قصر شدند و از آن‌ها پذیرایی شایانی شد. عقاب که به شکل آدم درآمده بود پرسید:
- خوب ارباب، نمی‌خواهی دوباره پرواز کنیم؟
- چطور می‌توانیم پرواز کنیم در صورتی که تو دیگر بال نداری؟
- مانعی ندارد می‌توانیم برویم پشت دروازه.
همین که پشت دروازه رسیدند دوباره آن آدم به عقاب سیاه بزرگی تبدیل شد و به طرف قصر دختر کوچک‌ترش پرواز نمود. در آن‌جا باز به شکل آدم درآمد. در آن‌جا خدمتکاران قصر مانند قصر اول از او پذیرایی نکردند، خود دختر کوچک‌تر آمد و از آن‌ها پذیرایی شایانی کرد.
سپس عقاب او را دوباره در آسمان پرواز داد و به قصر بزرگ سیاهی برد. آن‌جا قصر خود عقاب بود.
صاحب قصر مهمان خودش را همراه برد که املاکش را به او نشان دهد. همه‌ی قصر پر از طلا و نقره بود و می‌درخشید.
بعد از سه روز عقاب سیاه پاداش خوبی به مرد روستایی داد:
کیسه‌ای پول و کیسه دیگری که قرار شد قبل از رسیدن به خانه آن کیسه را باز نکند. در ضمن، راه برگشت را به مهمان نشان داد و هنگام وداع به او گفت:
- از این راه برو و راهت را کج نکن. به این ترتیب به منزل خودت می‌رسی.
مرد روستایی تمام شب را راه رفت و نزدیک صبح خستگی و بی‌خوابی او را از پای درآورد. روی تنه‌ی درخت بریده‌ای نشست تا رفع خستگی نماید. در این‌جا حس کنجکاویش تحریک شد. خواست بداند که در این کیسه چیست. دلش می‌خواست نظری به کیسه بیندازد. همین که در کیسه را گشود از توی کیسه گاوهای زیادی - کوچک و بزرگ در حدود هزار تا - بیرون آمدند.
روستایی با هول و هراس در اطراف این گاوها راه می‌رفت و نمی‌دانست چگونه آن‌ها را دوباره توی کیسه کند. بالاخره مجبور شد گله گاوی را که مالکش شده بود بچراند. چاره‌ای نداشت. با زحمت این کار را می‌کرد و از همه مهم‌تر این که راه را هم گم کرده بود.
خوشبختانه روز سوم عقاب دوباره آمد و مرد روستایی را ملامت کرد و گفت:
- من که به تو گفتم در کیسه را باز نکن. چرا قبل از رسیدن به منزل این کار را کردی؟ مانعی ندارد. برای بار اول من تو را نجات می‌دهم. گاوهای تو را توی کیسه می‌کنم، ولی فقط قول بده که آن چیزی را که در منزل جا گذاشته‌ای و زنده نیست به من بدهی.
مرد روستایی وعده داد که این کار را بکند. عقاب به شکل آدم درآمد و در کیسه را گشود و گاوها را یکی بعد از دیگری توی کیسه کرد و آن قدر ایستاد تا هر هزار تا گاو توی کیسه رفتند و از نظر ناپدید شدند. وی در کیسه را بست و آن را به دست مرد روستایی داد و خودش دوباره به شکل عقاب درآمد و به قصر سیاه پرواز کرد.
مرد روستایی فوراً راه را پیدا کرد و به طرف منزل رفت. کیسه‌ی پول و کیسه‌ی سحر و جادو شده را بر دوش افکنده بود و در راه از فرط خوشحالی سوت می‌زد. روز سوم به منزل رسید.
همین که نزدیک منزل رسید از توی دروازه یک نفر سوار بر بز کوهی بیرون آمد که جوانی را با خود همراه داشت. جوان کلاهش را در هوا تکان داد و گفت:
- پدرجان، خداحافظ. تو مرا به چه کسی داده‌ای؟ مرد روستایی در جواب پسرش فریاد زد:
- من که دیگر پسری ندارم. چه می‌گویی؟ چطور من پدر تو هستم؟
زن روستایی وقتی که شوهرش را دید در آستانه‌ی در ایستاد و از فرط خوشحالی اشک شعف و شادی فرو ریخت و گفت:
- روزی که عقاب سیاه سوار بر بال‌های خودش تو را همراه خود برد پسرمان کورزمتس نمرده بود. فقط غش کرده بود، و روز سوم زنده شد.
در این جا پدر دانست که در اثر بی‌اطلاعی خودش مرتک اشتباه بزرگی شده اســت و فوراً فهمید کسی که پسرش را سوار بر بز کوهی برده کیست و قضیه از چه قرار اســت. خیلی خودش را سرزنش کرد که چرا با عقاب شیطان صفت دوستی کرده اســت. ولی روغنی که ریخت دیگر به کوزه برنمی‌گردد. هر قدر هم خودت را سرزنش کنی و غصه بخوری و گریه کنی فایده‌ای ندارد.
مرد روستایی از بس غم و غصه داشت کیسه‌ی جادو شده را فراموش کرد. همین که قدری به حال آمد فوراً کیسه را گشود و بلافاصله هزار تا گاو یکی بعد از دیگری از توی کیسه بیرون آمدند. چه ثروت بی‌پایانی.
در همان موقع مرد سوار بر بزکوهی پسر مرد روستایی را به قصر خودش آورد.
در پایان روز سوم عقاب سیاه کاری به پسر پیشنهاد کرد و آن این بود که شبانگاه در جنگل سه قطعه زمین را از درختان پاک کند و آن‌جا را شخم بزند و گندم بکارد. گندم‌ها که سبز شد آن را درو کند و آسیاب کند و آرد تهیه نماید و برای چاشت نان گرمی بپزد و در اختیار همه قرار دهد. پسر به طرف جنگل رفت. تاریکی عجیبی در آن جا حکمفرما بود. روی سنگی نشست و گریه‌ی تلخی سر داد. در همین موقع دختر کوچک عقاب سیاه پیش او رفت و گفت:
- پسرجان، گریه نکن. من از تو خوشم آمده و حاضرم به تو کمک کنم. تو برو در بستر من بخواب و کاری نداشته باش. شبانه من همه‌ی این کارها را رو به راه می‌کنم، به طوری که از پدرم ابداً نفهمد.
صبحگاهان کورزمتس از گندمی که در قطعه زمین خالی از جنگل روییده بود نان گرمی درست کرد و به عقاب سیاه داد به طوری که عقاب سیاه غرق در حیرت شد و پرسید:
- عجب جوان زرنگی هستی! برو بخواب و فردا شب دوباره پیش من بیا.
شب بعد موقعی که جوان در مقابل ارباب قصر سپاه ایستاد، ارباب قصر به او چنین گفت:
- امشب برو به طرف دریای بالتیک. در آن‌جا نی‌هایی وحشی خواهی دید. در وسط این نی‌ها با یک اردک وحشی سیاه رو به رو خواهی شد که شکار آن ممکن نیست. آن اردک را باید شکار کنی و آن را سرخ کنی و برای من بیاوری.
کورزمتس به طرف دریا رفت. هوا تاریک بود به طوری که هیچ‌جا را نمی‌دید. بیچاره به گریه افتاد، ولی دوباره دختر عقاب به تسکین او پرداخت و گفت:
- تو برو در بستر من بخواب، ولی طوری که پدرم تو را نبیند. در این اثنا من اردک سیاه را شکار می‌کنم.
کورزمتس همین کار را کرد. جوان برای چاشت اردک سیاه غیرقابل شکار را سرخ کرد و در اختیار عقاب گذاشت. عقاب سیاه دستور داد که روز استراحت کند و نیمه شب دوباره نزد او برود.
کورزمتس طبق دستور دوباره نزد عقاب رفت. این بار عقاب به او دستور داد:
- کورزمتس، دوباره به دریای بالتیک برو. در وسط دریا کشتی سفیدی قرار دارد و روی کشتی خرگوش سفیدی هست که شکار آن ممکن نیست. خرگوش را شکار کن و برای فردا صبح آن را سرخ کن و نزد من بیاور.
همین که کورزمتس پشت دروازه رفت دختر عقاب با عجله و شتاب به طرف او دوید و زیر لب گفت:
- امشب تو باید همراه من بیایی. ما باید از روی پل‌های درازی عبور کنیم. طوفان شدیدی برپا می‌شود و تو در معرض افتادن از روی پل قرار می‌گیری، ولی تو مرا محکم بچسب. گرچه کار دشواری اســت ولی چاره‌ی دیگری نداریم.
آن‌ها از روی پل‌هایی که انتهایی نداشت گذشتند. آنچه دختر عقاب گفته بود کاملاً حقیقت داشت. ولی عاقبت بسلامت به کشتی سفید رسیدند. دختر عقاب، دوست وفادار جوان، گفت:
- من می‌روم خرگوش سفید را شکار کنم و تو در این‌جا بایست و هیچ کس را راه نده. این هم چماق. هر کس آمد او را به قصد کشت بزن.
دختر عقاب به انبار کشتی رفت و به جست و جوی خرگوش سفید پرداخت. از پشت انبار پیرزن موسفیدی، که به زحمت پاهایش را حرکت می‌داد، خارج شد و با گریه و زاری از جوان خواست که به او اجازه دهد در روی لبه‌ی کشتی بنشیند و نفسی تازه کند. جوان با خودش گفت: «فرصت خواهم داشت هر وقت لازم شد او را از پای در بیاورم.» پس به او اجازه داد که بنشیند. همین که پیرزن به کنار کشتی رسید فوراً به شکل اردک ماهی درآمد و پرید توی آب.
دخترک دوان دوان آمد و گفت:
آن را بزن. بزن. این همان خرگوش اســت. ولی فایده نداشت. دیگر نمی‌توانست آن را به چنگ بیاورد.
دختر عقاب گفت:
- این مسافرت ما به نتیجه نرسید، ولی عیبی ندارد، غصه نخور. من خودم به شکل خرگوش سفید درمی‌آیم. وقتی مرا نزد پدرم بردی مرا به زمین بزن.
جوان همین کار را کرد. خرگوش سفید را نزد عقاب سیاه آورد و همین که آن را به زمین زد خرگوش به مرغ تبدیل شد و مرغ به تخم مرغ و تخم مرغ به یک دانه. همین که تخم مرغ دانه شد عقاب هم به شکل خروسی درآمد؛ ولی هنوز فرصت نکرده بود دانه را بخورد که دانه به روباهی تبدیل شد و گردن خروس را گاز گرفت. به این ترتیب عقاب، که شیطان ناپاکی بود، مغلوب شد.
صبح روز بعد کورزمتس پیش عقاب سیاه آمد، ولی وی غرق در خون روی زمین افتاده بود. وقتی عقاب جوان را دید گفت:
- این سه روز را که این‌جا بودی به اندازه‌ی سه سال حساب می‌کنم و هر کاری بخواهی برای تو انجام می‌دهم، ولی از این‌جا برو.
او می‌دانست که تا هنگامی که جوان را آزاد نکند سلامتش باز نخواهد گشت.
کورزمتس از عقاب سیاه چیزی نخواست، زیرا اول می‌خواست با دختر مشورت کند. وقتی نزد دختر آمد دختر به او گفت:
- عجب آدم بی‌فکری هستی! از او بخواه که مرا به عقد تو درآورد. حالا برای انجام دادن هر کاری حاضر اســت. همین که تصمیم ما را به او بگویی فوراً می‌توانیم از این‌جا فرار کنیم؛ گرچه هنگامی که زخم‌های او بهبود یابد. حتماً دنبال ما خواهد آمد، ولی ما باید خیلی مواظب باشیم.
جوان همین کار را کرد. عقاب سیاه در حالی که در حال مرگ بود فریاد زد:
-‌ای آدم ملعون! من حاضرم نیمی از قصر خودم را به تو بدهم ولی دخترم را به تو نمی‌دهم.
- اگر این کار را نمی‌کنی پس من هم به منزل برنمی‌گردم.
عقاب وقتی که دید جوان بر حرف خودش اصرار داد دخترش را به او داد و به آن‌ها گفت که عجله کنند و از آن جا بروند، زیرا در غیر این صورت بدخواهند دید.
کورزمتس و دخترک با عجله به راه افتادند؛ ولی راه زیادی نرفته بودند که دخترک حس کرد بدبختی بزرگی در پی آن‌هاست.
- ما را تعقیب می‌کنند. من گوسفند می‌شوم و تو چوپان. اگر از تو پرسیدند که آیا رهگذری را دیده‌ای یا نه، بگو که من سه سال اســت یک گوسفند دارم و در این جا مشغول چرانیدن آن هستم و کسی را ندیده‌ام که از این‌جا عبور کند.
بعد از مسافت کمی گرگی از آن جا عبور کرد و پرسید:
-‌ ای چوپان، از این جا رهگذری نگذشت؟
- چوپان به او نگاه نکرد. فقط گفت:
- سه سال اســت یگانه گوسفند خودم را در این‌جا می‌چرانم و مرد رهگذر یا زن رهگذری را ابداً ندیده‌ام.
شیطان که به شکل همان گرگ درآمده بود نزد ارباب خودش عقاب سیاه رفت. اربابش پرسید:
- خوب، بگو ببینم آن‌ها را دیدی؟
- خیر ندیدم. فقط به چوپانی برخوردم که همراه یگانه گوسفندش بود. گفت که چنین کسانی را ندیده اســت.
-‌ ای احمق، این‌ها همان خودشان بوده‌اند.
عقاب سیاه شیطان بزرگی را که به شکل گرگ بود دوباره عقب آن‌ها فرستاد. دختر عقاب وقتی که صدای پای گرگ را شنید به یک میز خطابه تبدیل شد و پسر هم به شکل کشیشی درآمد.
شیطان وارد کلیسا شد و گفت:
- پدر مقدس، مرد رهگذری را همراه زن رهگذری ندیدی؟
- سی سال اســت در این جا کشیش هستم و هیچ کس را ندیده‌ام که از این‌جا عبور کند.
شیطان بزرگ نزد عقاب سیاه بازگشت و اطلاع داد که فقط میز خطابه‌ی کلیسا و کشیشی را در راه دیده و کشیش گفته اســت که در مدت سی سال زندگی خود کسی را ندیده اســت.
-‌ ای احمق، این کشیش و میز خطابه خود آن‌ها بوده‌اند. این دفعه خود عقاب سیاه به تعقیب آن‌ها پرداخت. دخترش فوراً پی برد و گفت:
- من به شکل رودخانه‌ای درمی‌آیم و تو اردک بشو. ولی قبلاً حلقه‌ی انگشترم را دو نیم می‌کنم؛ نیمی را به تو می‌دهم و نیمی را برای خودم نگه می‌دارم. اگر من فرصت نکنم عقب تو بیایم تو وقتی که به منزل رسیدی به هیچ شخصیتی بیگانه سلام نکن؛ فقط با کسی سلام و علیک کن که او را می‌شناسی.
عقاب سیاه به شکل یک گرگ بسیار بزرگ به طرف رودخانه آمد و پرسید:
- رودخانه، بگو از این جا مرد رهگذری با زن رهگذری عبور نکردند؟
- خیر، سیصد سال اســت که در این زمین جریان دارم و چنین کسانی را ندیده‌ام.
گرگ بزرگ شروع کرد به خوردن آب رودخانه. ولی عوض این که آب رودخانه کم شود زیادتر شد. وقتی که گرگ دید موفق نمی‌شود گفت:
- سه سال و سه روز دیگر جریان داشته باش.
این حرف را زد و سپس به شکل عقاب درآمد و به قصر سیاه خودش بازگشت.
کورزمتس که به شکل اردک درآمده بود دوباره به شکل آدم درآمد و تنها به منزل برگشت. وقتی که پدر و مادرش او را دیدند خیلی خوشحال شدند. چطور ممکن بود خوشحال نشوند زیرا علاوه بر کیسه‌ی پول و هزارتا گاو نر پسرشان هم صحیح و سالم به منزل بازگشته بود.
البته اگر کورزمتس فراموش نمی‌کرد که طبق دستور دختر عقاب نباید با کسی که آشنایی ندارد سلام و احوالپرسی کند همه چیز مطابق میل انجام شده بود؛ ولی او این موضوع را فراموش کرد و با عابر فقیری احوالپرسی کرد همین که جواب سلام عابر را داد فوراً نامزدش را که دختر عقاب بود فراموش کرد. نیمی از انگشتری هم که در دست داشت محو شد. این مرد فقیر عابر همان عقاب سیاه بود.
بعد از سه سال و سه روز رودخانه به یک دختر بسیار زیبا تبدیل شد؛ خوشگل‌تر از قبل. از آن موقع دیگر جادو از او دفع شد و مثل همه‌ی دختران عادی شد.
دختر در نزدیکی خانه‌ی کورزمتس منزلی گرفت تا آن که شاید کورزمتس او را ببیند. ولی افسوس! کورزمتس وی را می‌دید ولی نمی‌شناخت. او ابداً گذشته را به خاطر نمی‌آورد.
یک روز کورزمتس از شکار برمی‌گشت و فوق العاده تشنه بود. در کنار چاه دختری زیبا - همان دختری که روز دختر عقاب بود - از چاه آب می‌کشید. کورزمتس خواست که دخترک به او آب بدهد. دخترک لیوانی آب خنک به او داد. کورزمتس وقتی که آب را خورد در ته لیوان نیمی از حلقه‌ی انگشتر را دید. از جیبش نیمی دیگر از انگشتر را درآورد و آن‌ها را با هم جور کرد و فوراً فرار از قصر عقاب سیاه را به خاطر آورد و دختری را که به رودخانه تبدیل شده بود شناخت. انگشتر را به انگشت نامزدش کرد و از او معذرت خواست که بر اثر سلام با مرد ناشناس او را فراموش کرده اســت.
چیزی نگذشت که جشن عروسی کورزمتس با دختر نجات دهنده‌اش برگزار شد.
اگر آن دو نمرده باشند یقیناً تا امروز با خوشی و سعادت مشغول زندگی هستند.
منبع مقاله :
نی‌ یدره، یان؛ (1382)، داستان‌های لتونی؛ ترجمه‌ی روحی ارباب؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


14 سپتامبر 2016 ... در روزگار پیشین مرد روستایی ثروتمندی در یکی از دهات میزیست. وی علاقهی زیادی به شکار داشت.12 سپتامبر 2016 ... گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه. پای گرگ را شنید به یک میز خطابه تبدیل شد و پسر هم به شکل کشیشی درآمد. شیطان وارد ...15 سپتامبر 2016 ... بعضی هم کنار مغازه های غذا فروشی می ایستند و منتظر آماده شدن غذا می مانند. ... دولت بهار ... گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه.15 سپتامبر 2016 ... شاخص : پسر جوان چندین سال است که با یک غاز دوست است. سایت های دیگر ... گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه · جوان ایرانی ...پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود ... کردن انتخاب میکردند، بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود!!! .... او روستای خود را به دلیل اینکه ارباب، زکات اموالش را پرداخت نمیکند، تر ک ...... که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را ...در اوایل حکومت پهلوی، حاکم وقت در روستای موسک دژی بنا نهاد که به دژ شاهپور مبدل گشت ... و همچنین وجود جنگلها و پوشش گیاهی مناسب در شمال و جنوب، وجود منابع رطوبتی رودخانهها و .... قلعهٔ مریوان برای باری دیگر در دوران سرخاب بیگ اردلان پسر مأمون بیگ یکم ... ش) از ترس گرفتار شدن توسط سپاه ایران به قلعهٔ مریوان روی آورد که سرخاب ...22 آگوست 2007 ... عصر آنروز، روز نامه نگار به آن محل برگشت، و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه ... اين شعر كانديد شعر سال 2005 اثر يك پسر سياه پوست .... روستایی ها همینطور به زنده به گور كردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم ... زمان پیاده شدن پیرمرد فرا رسید. .... چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال ...16 ا کتبر 2016 ... دهیار روستای دارابکلا با تأیید خبر ناپدید شدن چهار نفر از اهالی این روستا در جنگل دارابکلا گفت: اکیپ ...اجاره منزل جنگل ابر - جنگل ابر : منزل غذا راهنما مینی بوس 8368 763 0935 حسینی - اجاره منزل جنگل ابر. ... از شاهرود تا روستای ابر جاده كاملا صاف و آسفالت مي باشد.


کلماتی برای این موضوع

عصر ایران سایت تحلیلی خبری ایرانیان سراسر جهان خبرهای علمی فرهنگی هنری ورزشی سیاسی و در عصرایرانادبیات معاصر و نقد ادبی مقالهچاپ شده در مجلة علمیپژوهشی جستارهای ادبیادبیات و علوم انسانی سابق، دانشگاه فردوسی عکس طبیعت، عکس های طبیعت، تصاویر طبیعت، …عکسهای طبیعت،عکس طبیعت پاییز،عکس طبیعت بکر،عکس طبیعت بی جان،عکس طبیعت زمستانی،عکس زبان و ادبیات فارسی فولکلور ایران، توده شناسیشماره ی نوشته ۱۸ ۱۸ دکتر محمد جعفر محجوب فرهنگ عامه و زندگی در این روز‌ها دیگر گمان زبان و ادبیات فارسیشماره ی نوشته ٤ ١٤ تدوین آریا ادیب علم بدیع بدیع در واژه به معنی تازه، نو و هر کی میخواد بخنده بیاد توخبر های آنلاین و جواب های ایران طنز۹۲ ایلنا؛ مرکز زمین شناسی آمریکا از احتمال وقوع یک چهار ستاره مانده به صبحهزار کتاب؛ قبل‌تر درباره‌ی ‌جکلین ویلسون‌ و لیزیِ دهن زیپی‌اش در هزار کتاب خوانده حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوفمباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦


ادامه مطلب ...

10 حوزه ارائه خدمات الکترونیکی در مناطق روستایی

[ad_1]

سند نقشه راه توسعه خدمات الکترونیکی در مناطق روستایی و کمتر توسعه‌یافته، مبنای اصلی ارائه خدمات در این مناطق در برنامه ششم است که در این سند خدمات الکترونیکی در 10 حوزه اصلی تقسیم شده‌‌اند و در سال اول 5 حوزه در اولویت است.

به گزارش مشرق، سند نقشه راه توسعه خدمات الکترونیکی در مناطق روستایی و کمتر توسعه‌یافته در وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات تدوین کرده است.
 
همزمان با گسترش خدمات دسترسی به شبکه و توسعه خدمات الکترونیکی و محتوایی بر این بستر، گسترش خدمات در مناطق روستایی و کمتر توسعه یافته نیز در دستور کار قرار گرفته است.
 
این سند در راستای تحقق نظام‌نامه خدمات عمومی الزامی ارتباطات و فناوری اطلاعات (USO) تدوین شده تا بستری برای مشارکت فعالان بخش خصوصی و دولتی در ارائه خدمات به مناطق کمتر توسعه یافته فراهم کند.
 
وزارت ارتباطات با هماهنگی با سایر دستگاه‌های مرتبط، مسیر استقرار خدمات الکترونیکی را در قالب این نقشه راه برنامه‌ریزی کرده است.
 
این نقشه مبنای اصلی توسعه خدمات الکترونیکی در مناطق روستایی و کمتر توسعه‌یافته بر بستر شبکه پهن‌ باند ایجادشده در طول برنامه ششم توسعه خواهد بود.
 
در سند حاضر، خدمات الکترونیکی در حوزه‌های کشاورزی، آموزشی، بهداشت و سلامت، مالی و بانکی، گردشگری، تسهیلات عمومی، اشتغال و کارآفرینی، ثبتی، محیط‌ زیست و انتظامی و قضایی شناسایی شده و برای پیاده‌سازی خدمات هر حوزه برنامه‌ریزی شده است.
 
همچنین با توجه به فناوری‌های نوین که در آینده نزدیک بسیاری از کسب و کارها را متأثر خواهد کرد، در بخشی از این سند، فناوری نسل پنجم ارتباطات، رایانش ابری،‌ اینترنت اشیاء، جویشگر و داده‌های عظیم و ارتباط آنها با خدمات پیشنهادی دیده شده است.
 
در این سند، خدمات الکترونیکی در 10 حوزه اصلی تقسیم شده‌اند.
 
همچنین بودجه لازم برای ارائه و توسعه خدمات در بازه 5 ساله پیش‌بینی شده است. برنامه‌ریزی برای ارائه خدمات برای سال اول برای خدمات با اولویت در حوزه‌های کشاورزی، آموزش، بهداشت و سلامت، مالی و بانکی و تسهیلات عمومی است.
 
نقشه راه نیاز به بازنگری سالانه‌ای خواهد شد و درباره خدمات سایر حوزه‌ها در سال‌های بعد تصمیم‌گیری می‌شود.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

ثبت نام فراگیر پیام نور نام کتاب کد کتاب پایه تدریس سال چاپ حذفیات و ملاحظات عربی کلیه رشتهها به استثنای اشتغال در کشاورزی توسعه یافته سازمان نظام …کانون مهندسین خیر کشاورزی و منابع طبیعی در سازمان نظام مهندسی کشاورزی یزد راه اندازی شدقانون‌ برنامه‌ چهارم‌ توسعه ‎اقتصادی‌ اجتماعی‌ و …معاونت پژوهش و فناوری به عنوان یکی از کلیدی ترین حوزه های ستادی دانشگاه، در زمینه معاونت برنامه ریزی و توسعه حمایت از پایان نامه های در راستای اجرای تبصره بودجه سالانه شهرداری تبریز ، پایان نامه های دوره کارشناسی ارشد همایش های حقوق و امنیت همایش ها ، کنفرانس ها و …اولین همایش ملی خیر ماندگار،مطالعه و ارزیابی امور خیریه در ایران تا اسفند ماه با ابلاغ رئیس جمهور اجرایی شد متن کامل قانون الحاق …با ابلاغ رئیس جمهور اجرایی شد متن کامل قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از ایثار متن کامل قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگرانقانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران با سال توقف و بررسی در مجمع تشخیص مصلحت نظام در سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی استان …افتتاح اولین مرکز مشاوره ،اطلاع رسانی و خدمات کارآفرین بالاخص در حوزه کشاورزی و همایش های ادبیات و فرهنگ و هنر همایش ها ، کنفرانس …همایش هنر و صنعت در ساختمان تا آذر ماه محورهای همایش • مهندسی عمران و اتاق بازرگانی و صنایع و معادن گلستان گرگانصفحه اصلی اعضای اتاق بازرگانی گرگان اعضای حقیقی اعضای حقوقی اخبار آموزش و پژوهش مطالب مهم جغرافیا دانلود و فروش کتاب رزنت ایران آریا و عنوان بررسی شاخص‌های اجتماعی و اقتصادی در توسعه روستایی نمونه موردی دهستان شیان از توابع ثبت نام فراگیر پیام نور نام کتاب کد کتاب پایه تدریس سال چاپ حذفیات و ملاحظات عربی کلیه رشته­ها به استثنای رشته اشتغال در کشاورزی توسعه یافته سازمان نظام مهندسی کشاورزی و کانون مهندسین خیر کشاورزی و منابع طبیعی در سازمان نظام مهندسی کشاورزی یزد راه اندازی شد قانون‌ برنامه‌ چهارم‌ توسعه ‎اقتصادی‌ اجتماعی‌ و فرهنگی معاونت پژوهش و فناوری به عنوان یکی از کلیدی ترین حوزه های ستادی دانشگاه، در زمینه گسترش معاونت برنامه ریزی و توسعه حمایت از پایان نامه های دانشجویی در راستای اجرای تبصره بودجه سالانه شهرداری تبریز ، پایان نامه های دوره کارشناسی ارشد و همایش های حقوق و امنیت همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار ها پیگیری و چاپ مقالات در مجلات بین المللی معتبر خدمات مجموعه باهمایش جهت چاپ مقالات تحقیقاتی با ابلاغ رئیس جمهور اجرایی شد متن کامل قانون الحاق برخی مواد با ابلاغ رئیس جمهور به سازمان مدیریت و برنامه ریزی، قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم پژوهش سرا تخصصی ترین مرکز مشاوره و انجام پایان نامه دیگر نگران پایان نامه و مقاله خود در ایثار متن کامل قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران با سال توقف و بررسی در مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی استان اردبیل گیلان افتتاح اولین مرکز مشاوره ،اطلاع رسانی و خدمات کارآفرین بالاخص در حوزه کشاورزی و منابع


ادامه مطلب ...

میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند

[ad_1]

امروز برای شما تصاویری از میزهای اتاق نشیمن را قرار داده‌ایم. طراحی این میزها به مانند برش‌های چوب درختان است و آرامش و طبیعت زیبای زندگی روستایی را تداعی می‌کنند. برای دیدن این میزهای جالب، با ما همراه باشید.

میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند  اختصاصی «تابناک باتو»؛ امروز برای شما تصاویری از میزهای اتاق نشیمن را قرار داده‌ایم. طراحی این میزها به مانند برش‌های چوب درختان است و آرامش و طبیعت زیبای زندگی روستایی را تداعی می‌کنند. برای دیدن این میزهای جالب، با ما همراه باشید.
تصاویر: میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند
تصاویر: میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند
تصاویر: میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند
تصاویر: میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند
تصاویر: میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند
تصاویر: میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند
تصاویر: میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند
تصاویر: میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند
تصاویر: میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند
تصاویر: میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند
تصاویر: میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند
تصاویر: میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند
تصاویر: میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند
تصاویر: میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند

تهیه و تنظیم: تابناک باتو

منبع: decoist


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند میزهایی که زندگی روستایی را تداعی می‌کنند


ادامه مطلب ...

گردشگری سنتی در راستای اجرای توسعه تجارت روستایی تغییر می کند

[ad_1]
تین‌نیوز| مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری گیلان گفت: گردشگری سنتی در راستای اجرای توسعه تجارت روستایی تغییر می کند و با تحقق این موضوع و عینیت یافتن آرمان های موجود، صنعت گردشگری استان وارد مرحله شکوفایی خواهد شد.

 

رضا علیزاده افزود: هم اکنون رزرواسیون تاسیسات اقامتی و گردشگری بصورت سنتی انجام می شود که با بهره گیری از فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) می توان توسعه روستاهای گیلان را رقم زد و گردشگری پایدار را رونق بخشید.

وی اظهار کرد: روستا و روستاییان منابع اصلی تولید و رشد اقتصاد ملی هستند و بهره گیری از فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) می تواند توسعه روستاهای کشور را رقم بزند، همچنین با ایجاد بسترهای لازم گردشگری پایدار را رونق بخشد.

علیزاده با بیان اینکه ICTروستایی می تواند توسعه در ابعاد گوناگونی همچون بازاریابی تولیدات روستاییان، درآمدافزایی بومیان، معرفی ظرفیت های روستایی و نیز رونق گردشگری را به دنبال داشته باشد، از تسهیل و تسریع فرایندهای اداری از طریق شبکه های ارتباطی جدید بعنوان دیگر مزایای توسعه تجارت در حوزه روستایی یاد کرد.

علیزاده تصریح کرد: ایجاد توسعه همه جانبه و پایدار در زمینه صنعت گردشگری مستلزم شناسایی ابعاد مختلف روستاست که این ابعاد اثرات گوناگونی بر درآمدزایی و ظرفیت سازی خواهد داشت.

وی مارکتینگ و بازاریابی را از معضلات چرخه تولید تا عرضه کالاهای صنایع دستی دانست و افزود: با شبکه سازی و الکترونیکی نمودن فعالیت های مرتبط با این موضوع در مدت زمان کوتاهی، شاهد تحولات اثربخشی در جوامع روستایی گیلان خواهیم بود.

علیزاده از آمادگی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری گیلان برای اجرای طرح مذکور خبر داد و گفت: تمامی داده های لازم تهیه و تنظیم شده و بزودی برای پردازش های اولیه ارائه می شود.

مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری گیلان با بیان اینکه دفاتر خدمات ارتباطی موجود در استان از نظر تعدد و نیروی انسانی ماهر در شرایط مطلوبی برای ارائه طرح توسعه تجارت روستایی قرار دارند، خواستار همکاری دیگر نهادهای ذی ربط برای اجرای هرچه بهتر طرح مذکور شد.

وی خاطرنشان کرد: فاز اول طرح توسعه تجارت روستایی بصورت پایلوت در حدود 230 دفتر خدمات ارتباطی آغاز خواهد شد که از 21آذرماه جاری دوره های آموزشی آن در پنج شهرستان اجرا می شود.

87 هتل، 23 هتل آپارتمان، 75 مجتمع گردشگری، 47 مهمانپذیر، یک هزار و 43 خانه مسافر، 233 واحد پذیرایی بین راهی و سفره خانه سنتی و 53 دفتر خدمات مسافرتی در گیلان فعال هستند.

در حال حاضر در تاسیسات گردشگری استان، شش هزار و 32 نفر شاغل هستند که از این تعداد چهار هزار و 926 نفر مرد و یک هزار و 106 نفر را بانوان تشکیل می دهند. 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

امکان سنجی اجرای طرح های استراتژی توسعه شهری در امکان سنجی اجرای طرح های استراتژی توسعه شهری در افغانستان با رویکرد مدیریت جدیدترین خبرهای شهرستان قلعه گنج خبر فارسیرئیس محیط زیست شهرستان قلعه گنج در استان کرمان گفت با توجه به مهاجرت پرنده کمیاب ودر فارس منتشر کرد متن کامل لایحه برنامه ششم توسعهبه گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، متن کامل لایحه برنامه ششم توسعه که از سوی اتاق بازرگانی ، صنایع ، معادن و کشاورزی شیرازاتاق بازرگانی صنایع معادن و کشاورزی شیراز صفحه اصلی معرفی اتاق اهداف و برنامه ها استخدام استانداری سمنان در سال ای استخداماستخداماستانداریسمناناستخدام استانداری سمنان سال ۹۵ برای مشاهده تجربیات کاربران در زمینه سوالات آزمون متن کامل لایحه پیشنهادی برنامه ششم توسعه تغییر …اختصاصی خبرگزاری تسنیم متن کامل لایحه پیشنهادی برنامه ششم توسعه تغییر ساختار ۵ جزیره قشم معرفی جاذبه های گردشگری ایرانجزیرهقشمقشم افزون بر هزار جمعیت بومی دارد که در آبادی و پنج شهر بزرگ و کوچک قشم ، درگهان الف متن کامل لایحه برنامه ششم توسعه منتشر شدمتن کامل لایحه برنامه ششم توسعه که از سوی دولت به مجلس ارسال شده بود منتشر شد به گزارش پول نیوز در همه جای جهان میزان درآمد یک فعالیت اقتصادی مهمترین علامت؟ شکل گرفته در ذهن مخاطب خبرگزاری فارس صفحه اصلی روحانی در مراسم روز دانشجو اوباما تمدید تحریم‌ها را امضا و بعد تعلیق کند باز هم نقض امکان سنجی اجرای طرح های استراتژی توسعه شهری در امکان سنجی اجرای طرح های استراتژی توسعه شهری در افغانستان با رویکرد مدیریت استراتژیک فارس منتشر کرد متن کامل لایحه برنامه ششم توسعه به گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، متن کامل لایحه برنامه ششم توسعه که از سوی دولت به جدیدترین خبرهای شهرستان قلعه گنج خبر فارسی شما ببینید کارهای بسیار زیبایی در کرمان دارد انجام می شود همین هتل قلعه گنج نه از بعد که اتاق بازرگانی ، صنایع ، معادن و کشاورزی شیراز اتاق بازرگانی صنایع معادن و کشاورزی شیراز صفحه اصلی معرفی اتاق اهداف و برنامه ها استخدام استانداری سمنان در سال «ای استخدام» استخداماستانداری استخدام استانداری سمنان سال ۹۵ برای مشاهده تجربیات کاربران در زمینه سوالات آزمون، نتایج متن کامل لایحه پیشنهادی برنامه ششم توسعه تغییر ساختار ۵ اختصاصی خبرگزاری تسنیم متن کامل لایحه پیشنهادی برنامه ششم توسعه تغییر ساختار ۵ وزارتخانه جزیره قشم معرفی جاذبه های گردشگری ایران جزیرهقشم مراکز علمی و پژوهشی قشم در سال با ورود سازمان منطقه آزاد قشم به این جزیره ، رشد و توسعه الف متن کامل لایحه برنامه ششم توسعه منتشر شد متن کامل لایحه برنامه ششم توسعه که از سوی دولت به مجلس ارسال شده بود منتشر شد به گزارش فارس پول نیوز این قیمت، خود توجیه کننده صعود تومانی نرخ مبادلاتی دلار در لایحه بودجه است، نرخی که خبرگزاری فارس صفحه اصلی روحانی در مراسم روز دانشجو اوباما تمدید تحریم‌ها را امضا و بعد تعلیق کند باز هم نقض برجام


ادامه مطلب ...